چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 49

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم غلامی گفته:
    مدت عضویت: 2871 روز

    سلام به استاد عزیزم و باید بگم عاشقتم و ممنونتم با آموزش های نابی که همیشه در مسیر رشد من بهم کمک کرده و خدا رو شاکرم که شما رو در مسیر زندگیم قرار داد

    استاد واقعا آگاهی هاتون رو با تمام وجود و بدون منت حتی در آموزه های رایگان میزاری چقدر که ماهی شما

    استاد وقتی این فایل و گذاشتید یکبار گوش دادم و گفتم نه بابا با این یکبار گوش دادن و رد شدن نمی شه این آگاهی هارو در ذهنم هک کنم پس اومدم و مثل محصولاتی که خریدم و بهاش و دادم به این فایل نگاه کردم و دقیقا مثل اونها برام آگاهی داشت وقتی که نوشتم و جواب سوال ها رو دادم و فهمیدم ترمز چیه که همون باورهای نا مناسب هست که من و از رسیدن به خواسته هام دور می کنه و باید با باورهای مناسب جاش و عوض کنم تا شرایط به نفع من برگردد

    من در کسب و کارم که با آموزه های شما ساختم و با این که سرمایه اولیه ناچیزی داشتم و با این که زن بودم و باور این که زن بودن باعث این که بیزینس نداشته باشم و نتوانم از پسش بر بیایم نشود و کلی مسایل دیگر در بیزنسم یا حتی در مسئولیت مادر و همسر بودن یاد گرفتم توانستم از توانایی هایم استفاده کنم و رشد مالی و شخصی زیادی نسبت به سال‌های قبل زندگیم که در باورهای محدود کننده ام گرفتار بودم ، داشته باشم

    و الان با گوش دادن به این فایل متوجه چند تا باور محدود کننده ام که باعث رشد ناچیز و مدت زمان طولانی رسیدن من به بعضی موفقیتهام از نظر مالی شدم

    در حالی که من محصول زیبا و با کیفیت و عمده تولید می کنم متوجه شدم به دلیل این باور که من عمده می فروشم باید سود ناچیزی داشته باشم تا مشتری همیشه از من خرید کنه و این باور و باور کمبود مشتری و پول و باور این که حالا فروش داشته باشم ولی چون از طرفم مطمئنم که پولش رو میده پس ایراد نداره نسیه کار کنم خودم رو از مشتری های بهتر و سود بیشتر محروم ساختم و این در حالی هست که من فروش بالا دارم و باز در حالی هست که من این مشتری هارو به راحتی جذب کردم و الان می خوام با برداشتن پام از روی این ترمز که کار سختی هست و ایمان زیادی می خواد زودتر به نتایج مالی بهتر برسم و از خدا کمک می خوام باز به راحتی مشتری و سود و ایده های جدید و پر سودآور رو وارد زندگیم کنه

    و ممنونم به خاطر شما که راه و برای رشد ما آسان تر می کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    شکیلا گفته:
    مدت عضویت: 1010 روز

    بنام خدای فراونی ها

    سلام استاد

    چندین سال پیش هنوزهیچی ازقانون نمیفهمیدم

    باورهای مخرب زیادی درون پنهان بود وهنوزم هست ولی باوجودفهمیدن قانون یخرده کمرنگ ترشده اماپاک شدنی نیستن

    سالهای 90بعدازکلی سختی وزجرکشیدن ومستاجری خب خواسته هایی درمن متولدشد مانند خونه .ماشین پول وسایل خونه مانندلباسشویی چون دیگه واقعا سختم بود بادست بشورم وخیلی چیزهایی دیگه خب زمانی این اتفاقات زیبا رخ دادکه من نگاهم رو ازجیب بی پول خودم وهمسرم برداشتم وگذاشتم روجیب خداوند گفتم خدایا تاحالا به جیب خودم نگام کردمو گفتم باکدوم پول خونه وماشین وفلان ….ومنصرف میشدم ازدرخواستم همش به نبودپول(((باورکمبود))))))))((((( ویاباورپول دراوردن سخته))))) یابا کدوم

    خب وقتی من همه چی رو سپردم به دستان پرتوان خداوند وگفتم نمیدونم ازکجا وچطوری من اینارو ازت میخوام منم سهمی دارم ودراین وسط شرط هم براش میذاشتم میگفتم من اگه داشته باشم فلان جامسجد میسازم ومیشم خیر وفلان کارهارومیکنم .(((((باورکمبودلیاقت)))) خب درهمون سال چشمانم به دررحمت خداوندبازشدودستان بی نظیرشم ازراه رسیدوبجایی رسیدمن به دوبرابرخواسته هام رسیدم یعنی ازهروسیله ای من دوتادوتاداشتم خونه ماشین وفلان وکلی طلاگرون قیمت ودرشت خریدیم وهمچنان دررحمت بازبودورزق سرازیریعدفه اومدم بایه باورمحدودکننده ومخرب دیگه روکردم به خداگفتم بسه بابا چ خبره باورمخربی دیگه(((((((( که من اگه بیشترازاین داشته باشم ازتودورمیشم)))))))) بخداقسم من با این باوریه بدهی بزرگی همسربالا اوردکه خونه ماشین طلا پول وهمه چیزمون رفت ومن دیگه نه لباس میخریدم نه خوراک انچنانی همش ناله وشکایت با اینواون که ماهیجی نداریم چراهمش مهمون میاد خرجمون زیاده ویه باورمخرب دیگه((((سنگ هم ازرودخونه بچینی تموم میشه)))))چه برسه به پول من واقعا داشتم با این باورهای مخرب زیرچرخهای جهان لح میشدم بعداکلی کتک خوری خلاصه بعدازمدتها به خودم اومد ای دادبرمن چکارکردم باخودم این قناعت کردنها یعنی چی این گدابازیها یعنی چی اومدم ازخداوندهدایت خواستم ازطریق یک دست بی نظیرش خداوندمنو بافایل های شما استاداشناکرددیدم ای جان اموزشهای شماهم درهمین زمینه تغییرباورهاست ورسیدن به خواسته هاست وکلاکشف قوانین زندگیه و برگرفته ازاموزه های شما من دوباره کلی نگرشم تغییرکردانگاردوباره متولدشدم ودوباره جون گرفتم خدایا بی نهایت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  3. -
    مرتضی بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 1678 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز

    هر بار که هر مطلبی رو در سایت شما میشنوم تمام حرف های شما رو با قلبم درک میکنم

    خدا رو شکر در تمام جنبه های زندگیم به موفقیت هایی که باید میرسیدم شاید بطور کامل نباشه ولی نسبی بهشون رسیدم

    از نظر سلامتی ؛ روابط عاطفی با همسرم ؛ ارتباط با فرزندانم و همینطور با پدر و مادر و بقیه

    تنها هدفی که متاستفانه هنوز محقق نشده یا شاید خیلی کمتر از اونی که باید بشه نشده موضوع مالی هستش

    افرادی هم میشناسم که تو کار من به موفقیت رسیدن و از نظر من ارتباط فامیلی با مدیر عامل یا پارتی که بوده تونستن به جایگاهی که من میخوام رسیده باشن

    و این بزرگتر ترمز من هستش که باور کردم برای رسیدن به اون جایگاه یا باید ارتباط باشه یا خیلی درس بخونی تا بهش برسی .

    به همین علت بعد سالها کار با عوض شدن جایگاه شغلیم احساس میکنم وضعیتم نسبت به قبل بدتر شده و اصلا راضیم نمیکنه این جایگاه و خیلی فکر میکنم که چی شد بجای اینکه تو جایی که بودم وضعیتم بهتر بشه بدتر شده

    به همین علت تصمیم گرفتم از دوره کشف قوانین زندگی شما استفاده کنم

    همیشه معتقدم که دنیا جای زیبایی هست و برای رسیدن به هر جایگاهی بجای چنگ زدن باید از قوانین حاکم بر اون استفاده کرد

    خدا رو شاکرم که در مسیر شما قرار دارم و انشاالله و بقول شما براحتی به بیشتر از اون چیزی که فکر میکنم خواهم رسید

    از شما و خانم شایسته عزیز کمال تشکر رو دارم

    از خدا میخوام عمر طولانی و با عزت به شما و خانم شایسته عنایت بفرماید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    سحر گفته:
    مدت عضویت: 1247 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و بقیه دوستان عزیزم

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    من حدود سه سال هست که با این قوانین آشنایی دارم و تو دوره یکی دیگه از اساتید این حوزه بودم و یکسال و چندماه هست که با سایت و آموزه های استاد عباسمنش آشنا شدم در تمام این مدت اهدافی داشتم ولی نمیتونم بگم تمام تلاش های ممکن رو واسش انجام دادم مثل کم کردن وزن که شاید تلاش کرده باشم ولی تموم تلاشم نبوده

    ولی در زمینه کار و درآمد خیلی تلاش کردم همیشه همجوره تلاش کردم هم از نظر فیزیکی هم ذهنی

    نمیگم نتیجه نگرفتم ولی نسبت به تلاشم اگه بخوام بسنجم نتایجم معمولی بوده و اون چیزی که میخواستم نشده و بهش نرسیدم و مسایلی واسم پیش میومد که حتی باعث میشد متوقف بشم یا به عقب برگردم من علارغم تلاشم داشتم درجا میزدم اگه ایده میومد یه چیزی میشد نمیتونستم اجرا کنم درامد داشتم ولی همش خرج ضروریات زندگیم و همون کارم میشد ولی پیشرفتی نمیکردم به اون صورت یه زمان هایی میشد درامدم بیشتر بشه یا پول بیشتری داشته باشم ولی دوباره برمیگشتم به همون سطح حتی به جایی رسید من کارمو ول کردم یه کار دیگه رو شروع کردم و تمام پولی که دستم بود رو خرج کار جدیدم کردم ولی بعد یه مدت دیدم نه اصلا بحث کار نیست همه چی همونجوریه فقط نوع کار تغییر کرده و دوباره به کار قبلم که نقاشی بود برگشتم

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    تو اطرافیان خودم که نه چون همه اعتقادشون همینه که باید خیلی تلاش کنی و شب و روزتو بهم بدوزی و شخصی رو یادم نمیاد ولی مثلا یادمه زمانیکه من کارمو استارت زدم حدود دو سال و نیم پیش یکیو میشناختم اونم تقریبا همزمان با من کارشو استارت زدم البته کارامون متفاوت بود من تو زمینه نقاشی شروع کردم اون تولید روسری و مثلا خیلی خوب میتونست چالش های کارشو حل کنه سریع پیشرفت کرد الانم خیلی تو کارش موفق شده و درآمدش 80 میلیون رو رد کرده و کارگاه کوچیکی زده و حتی تو زمینه کار خودمم یادمه اون زمان پیجم کوچیک بود پیج هایی مثل خودمو دنبال میکردم و الانم دارمشون که چند نفرشون خیلی موفق شدن و حتی یکیشون کارگاه زده حتی اونقدر سفارش داره چند نفر واسش کار میکنن  من چون همیشه پیگیرشون بودم حالا شاید تو جزییات زندگیشون نبودم ولی میدیدم مثلا تفریحشونو میرن مسافرتشونو میرن و در کل تو کارشون یه روند پیشرفتی دارن  راحت ایده هاشونو اجرا میکنن وحتی شاید تلاش زیادی بکنن ولی بالاخره نتیجه گرفتن پیشرفت داشتن

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    من یکسری باورهارو پیدا کردم در خودم و شروع کردم روی اونها به کار کردن

    یکی از باورهام باور کمبوده / باور اینکه پولدار شدن با معنویت در تضاده یا همون ساده ترش پول معنوی نیست /باور اینکه کی میاد اینو از ما بخره؟ این باور از کجا میومد بابای من همیشه اینو تکرار میکرد مثلا بهش میگفتن سوپرمارکت بزن جلوخونت میگفت کی میاد از ما بخره یا میگفتیم مکانیکی بزن میگفت کی ماشینشو میاره پیش ما/ باور اینکه پول دراوردن سخته باید از صبح زود بیدار بشی کار کنی/ باور اینکه فروش کار سختیه / باور اینکه وضع اقتصادی بده و مردم پول ندارن بخرن یا اینقدر خرج های مهم تر هست کی میاد مثلا تابلو بخره و…

    بعد من روی این باورهام کار میکردم و میکنم یا هر باور محدودکننده دیگه هم پیدا میکردم شروع به تمرین میکردم تا یه حدی هم نتیجه میگرفتم ولی همونجور که توضیح دادم اونجوری که باید و شاید تلاش هام چه فیزیکی چه ذهنی نتیجه نمیداد

    روی باورهام کار میکردم ولی بازم همیشه حس میکردم یه جای کارم ایراد داره یه گره ای این وسط هست خیلی دنبال این بودم بفهمم چیه چون حسم بهم میگفت یه جای کارم ایراد داره بعد اینم بگم من خیلی سعی میکردم احساسمو خوب کنم ولی نمیشد انگار احساسمم هرچی تلاش میکردم از یک سطحی بهتر نمیشد یعنی احساس غالبم شاید خوب نبود و همیشه یه حس سنگینی یا گرفتگی باهام بود با وجود تمرین هایی که انجام میدادم یا هر فایلی که گوش میکردم شاید بطور موقت یکم حسم بهتر میشد ولی دوباره به همون سطح احساسی پایینم برمیگشتم و یجورایی میدونستم همین حس و حالی که دارمم داره رو نتایجم تاثیر میزاره

    بعد من خیلی دنبال این بودم بفهمم چرا حسم اینجوریه واقعا حس میکردم دست و پام بستس یا حس ادمیو داشتم که انگار تو قفسه میگفتم چرا اینقدر تو کارم درامدم گره میفته چرا درجا میزنم نمیگفتم من باور محدودکننده دارم میدونستم باورهای محدود کننده ای دارم و باید درستشون کنم ولی من حس میکردم یه ایرادی هست یه چیزیو دارم اشتباه میکنم شایدم واقعا باورمحدودکننده هست ترمز هست ولی اون چیزی که همیشه تو ذهن من میومد این بود یه جای کارم ایراد داره

    میگفتم خدایا لطفا بهم بگو چیه من حس میکنم دارم کم میارم تا دقیقا یادمه همین یکی دوماه پیش رفتم مسواک بزنم اخر شب همینجوری تو آینه به خودم نگاه کردم یهو انگار اصلا خیلی یهویی یچیزی به دلم افتاد نمیدونم انگار دو نفر شدم که خودم داشتم اینارو به خودم میگفتم که تو وقتی خودت با خودت مشکل داری چجوری میخوای بقیه چیزای زندگیت درست باشه تو همش باخودت میجنگی تو باخودت غریبه ای وقتی خودتو نمیخوای چجوری حالت خوب بشه وقتی به خودت ارزش نمیدی چجوری به کارت میخای ارزش بدی

    باخودم گفتم پیداش کردم عزت نفسم من باید روی عزت نفسم کار کنم

    حالا این نکته رو بگم من همیشه میدونستم عزت نفسم پایینه یعنی کاملا آگاهی داشتم ولی فکر میکردم عزت نفس فقط روی روابط تاثیر داره چون بیشتر هم تو بحث روابط درباره عزت نفس بحث میشد من بد فهمیده بودم یعنی میگفتم حالا من اول تو کارم پیشرفت کنم و یکم  از نظر مالی اکی بشم بعدا روی روابطم و عزت نفسم کار میکنم و این نگرش اشتباه یا نمیدونم بگم باور اشتباه بود که باعث شده بود من اصلا نتونم این اتفاقات رو به کمبود عزت نفسم ربط بدم و اونشب واقعا یهو به ذهنم افتاد و دیدم من اصلا خودمو لایق نمیدونم و باور عدم لیاقت که باعث شده تلاش هام نتیجه نده و چقدر خودمو نالایق و ناکافی میدونم

    ولی من اونشب که اینو فهمیدم حس کردم فشار روانیم کمتر شد سبک تر شدم اون سنگینی تو وجودم کمتر شد و خیلی حس خاصی داشتم اون لحظه حس میکردم همیشه تو وجودم یه حس ناتوانی واسه تغییر زندگیم بوده شاید واسه همین بوده اهداف دیگمو جدی نمیگرفتم یا تلاش خاصی نمیکردم ولی اونجا حس امیدواری کردم که اگه رو عزت نفسم کار کنم میتونم همه چیزو تغییر بدم

    باخودم میگفتم حتی اگه کل باورهای محدودکننده ای که درباره ثروت یا هرهدفی وجود داره پیدا کنم و روشون کار کنم وقتی عزت نفسم پایینه وقتی احساس عدم لیاقت دارم فایده نداره ولی وقتی عزت نفسمو درست کنم اونجا از کار کردن روی بقیه باورهام نتایج خوب و عالی میگیرم و متحول میشه زندگیم

    و تو سایت دنبال فایل هایی بودم که درباره عزت نفسه تو کامنت های دوستان و همینجوری سعی میکردم از دانسته های رایگان استفاده کنم تا شرایط خرید دوره رو پیدا کنم چون دوست داشتم بهاشو خودم بدم نه اینکه از مامانم یا کسی پول بگیرم و امشب که تونستم دوره رو بخرم با پول خودم تصمیم گرفتم این کامنت رو اینجا بنویسم و تجربم رو به اشتراک بزارم

    ممنون که پاسخ من رو مطالعه کردید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      محمدرضا گفته:
      مدت عضویت: 1418 روز

      سلام دوست عزیز

      همین احساسی که گفتید ،رو من هم دارم

      هرچقد سعی می کنم ،احساسم خوب بشه ،انگار از یه حدی بالاتر ،نمی تونستم ،حسم رو خوب کنم ،

      مدام بین یه احساس خوب و بد در رفت وامدم

      یه مدت احساس عالی وعمیق شادی دارم

      یه مدت ،یه حس عجیب و مبهم ،که نمی فهمش

      مدام از خدا می خواستم ،بهم بفهمونه که این حس چیه؟

      چرا بااینکه تو کارم بنظر خودم به درجه ی خوبی از مهارت رسیدم ،اما نمی تونستم به درامد برسم؟

      چرا انگار چیزی درونم اجازه نمیده ،کارای مورد علاقه مو انجام بدم؟

      با خواندن کامنت شما ،متوجه ترمز هام شدم :

      من فکر می کردم ،علت اینکه اینقد در برابر خرج کردن مقاومت دارم ،باور عدم فراوانیه

      اما الان فهمیدم ،علت اینهمه مقاومت من دربرابر خرج کردن ،حتی زمانی که پول دارم ،باور احساس عدم لیاقته

      من باورم اینه ،که لایق پول خرج کردن وداشتن خواسته هام نیستم .

      باورم اینه که باید همواره در سختی زندگی کنم

      خودمو لایق یه زندگی راحت وبی دغدغه و احترام دیگران نمی دونم

      وچقدر ازین باور ضربه خوردم

      تازه الان میفهمم که چرا اینقد حسم ،بعد خرج کردن ،بد میشد .

      از شما ممنونم که با مطالعه ی کامنت شما ،متوجه این ترمز ذهنی شدم

      ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    خدایا شکرت گفته:
    مدت عضویت: 1952 روز

    سلام استاد عزیز تر از جانم به نام خدا به نام خدایی که مارو به خواسته هامون هدایت میکند به نام خدایی که هرگز مرا تنها نمی گذارد به نام خدایی که شما را به مارسوند و مارو به شما رسوند

    استاد خوبم که سپاسگزاری رو با وجودی که به زعم خودم انسان مومنی بودم از شما یاد گرفتم استاد خوبم که اولین سپاسگزاری ها را بعد از آشنایی با شما انجام دادم و

    هرگز در طول زندگی هم سپاسگزاری از اعماق وجودم انجام ندادم

    فقط از روی اجبار عبادت الحمدلله می گفتند و نه از عمق جانم ‌

    استاد وقتی فایلو نگاه می کردم همینجوری که قدم میزدید به محیط اطرافتون دقت میکردم گفتم الان هوا اونجا چه جوریه ظاهرش میاد یه هوای ابری دلنشین باشه که وقتی آخر فایل بارش باران رحمت الهی رو گذاشتین که بارون بارید پاسخ خودم رو دادم

    گفتم آره هوا ابری بود بعدش بارون باریدن گرفت .استاد خوبم فرکانس هوای ابری کاملاً در فایل قابل مشاهده بود عزیز دل.

    ممنونم بهترین استاد دنیا ممنونم مریم عزیز ممنون ازبچه هایی ک هستن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1478 روز

    سلام خدمت استادعباس منش ودوستان عزیزم

    سوال1چه اهدافی داشتی که باوجودتلاش زیادکه انجام دادی اماهنوزبه خواسته هات نرسیدی

    استادمن هدفم استقلال مالی هست ودرامدبیشتراماهنوزلنگ میزنم بااینکه روباورهامم کارکردم یک روزخوبه یک روزبدبعضی وقت هاتا3نصفه شب برای کارم وقت گزاشتم وتودفتربودم اماهنوزبهدنتیجه نرسیدم

    سوال 2=چه افرادی رومیشناسی که باوجودتلاش کمتربه سادگی به همان خواسته رسیده اندیاباوجودتلاش های مشابه باشماخواسته انهامحقق شده است(باجرعیات توضیح دهید)

    بعضی ازدوستان من هستندباتلاش کمتردارنددرامدبیشترازمن کسب میکنندحتی من بهتروباصداقت بیشتروبادرستی دارم کارمیکنم واونهاتلاششون کمتره وپول بیشتری میسازند

    مثلابایک تلفن پول های خوبی روبه دست میارندولی من نه

    سوال3=چه باورهاوترمزهای مخفی درذهنت داری که باعث شده بااین همه تلاش به خواسته ات نرسی

    به نظرمن این مهمترین سواله

    احساس عدم لیاقت =من هنوزاحساس لیاقتم کمه چون میگم ازمن بهترهم هستندکه مشتری هاجای اون هابرن الان متوجه شدم وقتی یک ادم ثروتمندمشتری من هست من هنوزاحساس عدم لیاقت دارم برای این مشتری

    کمال گرایی=من هنوزم این کمال گرایی دروجودمن هست که باعث شده پیشرفت نکنم ومیخوام همه چیزعالی باشه

    قانون تکامل=هنوزم دوست دارم باعجله به همه چی برسم اماازقبل بهترشدم

    باورکمبودوعدم فراوانی=اینم به خاطرحرف هایی که بین مردم گفته میشه که بایدگوش ندم وتوجه نکنم مثل اینکه بازارنیست ووو

    نداشتن عزت نفس وعدم خودشناسی که مهمترین عامل هست وترس یکی ازعوامل عزت نفس پایین هست که بایدبرم تودل ترس هام

    شادوموفق باشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    فاطمه برهانی گفته:
    مدت عضویت: 1076 روز

    سوال سوم ؛چه باورهوی مخربی را در ذهن خود شناسایی کردین که با وجود تلاش های زیاد اما نتایج دلخواه رو نگرفتین؟

    من خودم حس میکنم باورهای مخربی زیادی دارم یکسری هاشو شناسایی کردم و یکسری هاشون هنوز اگه نشدم

    1:در زمینه بدهی این باوریه که همیشه مامانم اینجوری فکر میکنه که اگه نصیه چیزی نخری هیچ وقت صاحب چیزی نمیشی ،یا همیشه به شوخی میگفت )من اگه بدهکار نباشم شب خوابم نمیبره..اینارو یادم میاد همیشه به زبون میورد که روی منم تاثیر گذاشته

    2 :در زمینه روابط :توی روابط با دیگران مشکلی ندارم اما در رابطه عاطفی همیشه ادمای نامناسب(کسی که براش تعهد و وفاداری معنی نداره) رو جذب میکنم چون از وقتی یادمه اطرافیانم بهم گفتن پسرا همشون دنبال سواستفاده کردن از دختراس

    مرده همه سرو ته یه کالباسن ،مردا هوس بازن

    مرد خوب وجود نداره پسر پیغبر خدام که باشه بازم بخاطر سواستفاده کردن باهاته ،عشق وجود نداره ،با یکی باشی بعد چند وقت براش تکراری میشی ولت میکنه میره، دخترا برای پسرا عروسک خیمه شب بازیه ، و…

    یادم میاد اینهارو بارها بارها از سخنرانی ها و جلسه های مدرسه میشنیدم که پشت بندشم کلی داستان و مثال های وحشتناک که برای دخترا اتفاق افتاده که ازشون باج گرفته شده، تهدید شده،ضربه دیده تعریف میکردن

    یا از خانواده و زنای فامیل میشنیدم

    3،در زمینه ای تناسب اندام :من از وقتی یادمه خواهر که اضافه وزن زیادی داشته از بچگی و کلی و هزاران بار تلاش کرده رژیم گرفته و شکست خورده اونم به شیوه های مختلف این باور رو در من ایجاد کرده که لاغری برابره با زجر کشیدن و تلاش فیزیکی فراوان و خیلی سخت لاغر میشی ، با ورزش خیلی خیلی زیاد و هیچی نخوردن …

    4.در زمینه ای کسب کار باورم اینه که بدون هیچ سرمایه اولیه ای نمیشه استارت کار رو زد چون از یه طرف باید یکم پول داشته باشم بتونم هزینه های روزمره رو تامین کنم و یه مقدار داشته باشم بتونم مهارت یاد بگیرم و ابزار بخرم و اینا… و اینکه کلی ترس برای شروع دارم

    5.در زمینه مهاجرت .باورم اینه که بدون پول نمیشه زیاد نمیشه مهاجرت کرد و روند مهاجرت کردن خیلی سخت وطولانیه .. و از مهاجرت به امریکا خیلی دشواره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    فاطمه برهانی گفته:
    مدت عضویت: 1076 روز

    سوال دوم .چه کسیایی رو میشناسید که با وجود انرژی کمتر و زمان کمتر زودتر به اهداف شون رسیدند:

    مثلا دختر خاله ای خودم الان کسب و کار خودشو داره پروژه میگیره و خیلی راحت بعد اتمام پروژه اش کلی پول دستش میاد و چند تا نیرو براش کار میکنه و چندین تا هنرجو داره که داره اموزش میده و کلی داره کلاسای ابدیت میره و کلی نقاشیایه حرفه ای میکشه من واقعا تحسینش میکنم دوسال ازم بزرگتره با اینکه ینش کمه ولی تو کارش خیلی موفق شده

    بعد یکی از دوستام توی مدت زمان2 ، 3 ماه 20 کیلو وزن کم کرد و بعد اینکه وزن کم کرد کلی اعتماد به نفس رفت بالاتر و کلی خوشگل تر و خوش استایل تر شد

    یا چند تا از دوستام وارد رابطه ای سالم و زیبایی شدن و شخص مناسب خودشون رو پیدا کردن و رابطه قشنگی رو دارن که من همیشه تحسینشون میکنم

    یا اینکه یکی و دوتا از فامیلامون چند وقت پیش مهاجرت کرد رفت کانادا خیلی راحت و اسون ..

    یا اینکه صابکارم از لحاظ مالی خیلی رشد کردن

    بهترین خونه و ماشین و دامد خیلی بالایی دارند و توی کارشون خیلی رشد کردن

    و اینکه شما استاد عزیز در تمامی موارد الگو منی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    فاطمه برهانی گفته:
    مدت عضویت: 1076 روز

    سلام ودرود به استاد عزیزمممم و مریم جونننن اول باید بگمممم عاشقتونم و خیلی دلممم براتون خیلی تنگ شده بوددد چون یه مدتی نبودممم ، چون که یسری ورودی های دیگه وارد ذهنم شده بود و یکم گیج شده بودم یه مدت زمان میخاستم که ریلکس کنمممم ولی خب دوماه طول کشید و اینکه دیدم اگه کار نکنم و زیادی راکد بمونم میپوسم و دوباره برگشتم به سایت دوست داشتنیمون و اینو بگم که چقدر دلم براتون تنگ شده بود و اینکه این دفعه میخام قوی تر استارت بزنم و علاوه بر اینکه حرفاتونو گوش میدم بهش عمل کنم

    عمل

    عمل

    عمل

    و بیام تو کامنت براتون از رفتارهای درستی که انجام دادم و عمل صالحم و عادت های درستی که در خودم ایجاد کردم تعریف کنم

    خب بریم سراغ فایل این قسمت اول از همه بگممم که خیلی فوق العاده بود

    بعد اینکه من که فکر کردم به این موضوع من خودم تا همین دوسال پیش جز اون دسته از کسایی بودم که اصلا هدفامو نمیدونستم اصلا نمیدوستم هدف یعنی چی و چجوری میشه بهش رسید

    و بعد که با شما اشنا شدم و زمان گذشت کم کم با چالش هایی که روبه رو شدم اصهدافم رو شناختم و به اهدافم اگاه شدم اما خب اعتراف میکنم برای بعضی از اهدافم هیچ تلاشی نکردم و جز دسته دوم میشه ولی خب برای بعضی از اهدافمم تلاش کردم ولی نتیجه اونقدر کمرنگ بود که همون اول مسیر وقتی دیدم انقد نتایج کوچیکه مایوس شدم و ول کردم

    حالا اهدافی که براشون تلاش کردم:1.من از بچگی دوست داشتم یه هیکل فیت و لاغر داشته باشم که باید یه 20 کیلویی کم میکردم بارها ورزش کردم و رژیم گرفتم ولی حتی نیم کیلوام کم نکردم (3 ماه رفتم باشگاه و ورزش بشدت سختی انجام میدادم اما حتی نیم کیلوام کم نکردم مربی بهم گفت تو استوب وزنی کردی و حس میکنم یه مشکل ذهنی داری حتی خودمم از این حرفش تعجب کردم ،منم ناامید شدم و دیگه باشگاه نرفتم )

    2.همیشه دوست داشتم یه رابطه سالم و عاطفی زیبا داشته باشم ، و با کسی وارد رابطه بشم که منو با تمام وجودش دویت داشته باشه و من رو بخاطر خود واقعیم دوست داشته باشه و کنار هم ارامش و عشق رو تجربه کنیم و لذت ببریم ، خیلی تلاش کردم توی رابطه قبیلم روی رفتارهای خودم کار کردم که درست تر و صبورانه تر رفتار کنم و خیلی یه جورایی تلاش کردم ولی خب انتخاب اشتباهی کرده بودم یا شایدم ادم نامناسبی برای من رو جذب کرده بودم

    3.یکی از اهدافم این بود که بدهکارهام تصویه بشه و هیچ وقت بدهی بالا نیارم ولی خب میتونم بگم از وقتی یادم میاد بدهکاریم ،و وقتی بدهی مو تصویه کردیم دوباره یه بدهی دیگه ،البته اینم بگم بخش بیشتر بدهیم شخصی نیست خانوادگی بوده، خب تلاش زیادی کردم که بدهی بالا نیاد ولی شرایط همیشه جوری میشد که مجبور میشدیم یا …

    4. یهکی از اهدافم اینه که کسب و کار خودمو راهندازی کنم و توش پیش برم و موفق بشم و دیگه برای کسی کار نکنم و مستقل باشم ولی خب یکبار تلاش کردم و انلاین شاپ زدم ولی خب چون سرمایه نداشتم دیگه نتونستم برم و دوباره جنس بیارم ،ازه یه طرف باید هزینه هام رو تامین میکردم ولی خب اول ککار که اونقدر درامد زیادی نداشتم

    5. من عاشق مهاجرت کردنم و تقریبا قریب به دوساله که میرم مقاله های مهاجرت به اروپا رو میخونم و خیلی دوست دارم شرایطی پیش بیاد و مهاجرت کنم ولی خب هنور هیچ ایده ای نیومده

    البته اینم بگم شاید به این هدفام نرسیدم ولی در مقابلش به کلی هدف و کارایی که یه روزی ارزوم بود رو انجام دادم که برام خیلی رویایی بود

    مثلا من توی خانواده ای بزرگ شدم که خیلی خیلی مذهبی ام ولی من به یه ازادی هایی رسیدم ا نم بدون درگیری و با احترام کامل کارهایی که دوست داشتم رو انجام دادم

    توی این دوسال من بیشتر ده ها بار با دوستام مسافرت رفتم و هر مسافرت خداوند منو با شرایط واقعا معجزه اسا هدایت کرده که من خودم توش موندم ، که اگه هدایت خدا نبود من هرگز نمیتونستم انقدر راحت سفر کنم ، این اواخر ام ماهی یه بار میرم مسافرت

    و اینم بگم خدا هدایتمون میکنه به یه جاهایی که انقدر زیباست که استاد من اصلا باورم نمیشه یه همچین جاهایی وجود داشته دقیقا توی سفرام همون تصاویری رو میبینم که توی سریال سفر به دور امریکا دیده بودم و تحسینشون کردم ، استاد من اونجا بود که با تمام وجود حقانیت قوانین خدارو احساس کردم

    تقریبا بیشتر شهرهای ایران رو رفتم و دیدم و واقعا باید بگم خیلی زیباست و جالبیش اینه که خدا مارو هدایت کرده به شهر ها و مکان های زیبا و تمیز و اینم بگم من توی سفرم کاملا با استایل اروپایی و بدون حجاب خاصی میرم ولی هیچ وقت هیچ وقت حتی شده از پیش مامورام عبور کردیم ولی برخورد خوبی باهامون داشتن اینم برام یه نکته خوب و تجربه متفاوتی بود برامون

    در صورتی تجربه بقیه اینجوری نبوده،

    و هزاران هدف های کوچیک دیگه که اگه بخام بگم خیلی خیلی طولانی میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    حسین سلیمیان گفته:
    مدت عضویت: 3790 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان و با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته که واقع زحمت می کشند که ما بتونیم پله های ترقی و پیشرفت را سریعتر طی کنیم و واقعا سپاسگزارم از خانم شایسته که خیلی عالی دورهای که آبدیت میشند خیلی مو شکافانه اونها را برای ما توضیح می دهند که کوچکترین مساله نامفهومی نمونه سپاس گزارم

    و سلام و عرض ادب دارم خدمت دوستان و همراهان گرامیم در این مجموعه اما بریم سراغ سوالهای این فایل .

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    من حدودا می شود گفت که 8سالی می شود که با این مباحث اشنا شده ام و از همون اول در تلاش بودم تا به کمک قوانین واستاد بزرگوارم بتوان زندگی ام را سر سامان دهم و به جایی  برسم که هر چه را خواستم در زندگی بتوان آن را تهیه کنم  در حد ایدالش، ولی هنوز به اون چیزی که می خواستم   نرسیدم با این همه حال خدا را شکرمی کنم خیلی زندگیم فرق کرده است مثلا درآمدم بیشتر شده از کارمندی بعد از 25 سال سابقه اومدم بیرون وارد کسب کار خودم شدم مغازه خریدم خونه ام 3 برابربزرگتر شده  و بهترین جای شهرم خونه گرفتم خدا را شکر سرمایه ام از صفر که شروع کردم الان خوبه  اما این اتفاقات خیلی به کندی داره پیش میره فکر می کنم نسبت به بعضی از دوستان که میگن مثلا ما تویی یک الی دوسال مثلا از هیچ رسیدیم به خونه و ماشین و فلان سرمایه و فلان درآمد من می بینم  خیلی دیر و به کندی دارم پیش میرم و هر چه فکر می کنم به جای نمی رسم مثلا هر از چند گاهی در افکار خودم یه باگی را پیدا می کنم و روی آن کار می کنم ولی میبینم که پیشرفتی حاصل نمی شود و دوباره روی افکارم تمرکز می کنم می بینم مثلا یه مشکل دیگه ای هم توی باور هام دارم و شروع می کنم روی این یکی تمرکز کردن ولی با توجه به اینکه هر چند وقت یک باری تمرکز میزارم روی افکارم و سعی می کنم باگهایم را بگیرم ولی روند پیشرفتم برایم رضایت بخش نیست و درامدم دائم در حال نوسانه و هر ماه کم و زیاد می شود یک روز مشتری آنقدر دارم که نمی توانم جوابشان را بدهم دو روز سه روز یا مشتری ندارم و یا خیلی اتفاقی مشتری دارم

    بعضی موقعه ها هم که پیشرفت بچه ها را می خونم پیش خودم فکر می کنم شاید اینها خیلی اقراق می کنند و گاهی هم حس  حسادت و افسوس توی وجودم رخنه می کنه  که چرا اونها به این راحتی تغییر می کنند ولی من نه و کاش من هم میتوانستم به راحتی به آرزو هایم که می خواستم برسم.

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟

    من توی صنف خودم کسی را  نمی شناسم که توانسته باشد به راحتی به خواسته های خود رسیده باشد و هر کسی را که می شناسم که درامد بالا و زندگی لاکچری دارد یا چند برابر من سابقه فعالیت در این صنف را دارد و یا اینکه سرمایه خیلی زیاد تر از من دارد و درامد های میلیاردی دارند اما وقتی که نظرات بچه ها را توی سایت می خوانم که در مدت کوتاهی چقدر پیشرفت داشته اند می بینم که پیشرفت من حالت خزنده دارد جلو می رود

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای  را می توانم در ذهنم شناسایی کنم که فکر می کنم باعث شده خیلی دیر به اهدافم برسم؟

    باورهای محدود کننده من این موضوع هست که پول به سختی بدست می اید چون من در خانواده و حتی فامیلی بزرگ شده ام که از همان بچگی دیده ام پدر و عمو هایم خیلی به سختی و کار های طاقت فرسا پول در می آوردنو این موضوع یک جور های با گوشت و پوست و خون من  اَجین شده است و خیلی تلاش کرده ام که این فکر را از بین ببرم ولی باز از یک جایی سر می زند هر از گاهی این شعر جافظ توی ذهنم میاد که میگه (بشنو این نکته که خود را زغم آزاد کنی *خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی) واین موضوع را به ذهنم تدایی می کنه که همینه اگر می خوایی به آرزو هات برسی باید زجر بکشی باید زحمت بکشی و من   روی این موضوع خیلی کار کرده ام مثلا عبارات تاکیدی درست کرده ام یا توی همکارهای خودم بررسی کردم افرادی که راحتتر از من پول درمی اورند دائم به خودم یاداوری می کنم .

    ترمز دیگرم اینکه به نظرم می رسد که من باورقلبی ندارم که رزق و روزی من دست خداست وچند روزی که مشتری دارم حالم خوب هست و شاد وشنگول هستم اما وقتی یه روز دو روز مشتری سراغم نمی آید کم کم نگران میشوم

    یه موضوع دیگه اینکه من به علت اینکه شغلم بااخبار زیاد سر و کار داردو با هر خبری دائم اوضاعی کارم  عوض میشه ورودی هایم را نمی توانم کنترل کنم برای این موضوع اومدم اینستام را پاک کردم  ولی متاسفانه یه چیزی مثل کِرم توی ذهنم هست که میگه حالا که موردی نداره تو اینترنت ببین که چه خبری هست ببین مثلا آینده بازار چطور میشه مثلا آیا ایران با آمریکا توافق می کنه نمی کنه طلا چطور میشه دلار چطور میشه چه چیز های پیش بینی می کنند و…

    ولی هر وقت که پی حرف این پیش بینی ها رفتم ضرر کردم و هر موقع که طبق روال خودم و بازار الان پیش رفتم شاید سود زیادی نکردم اما حداقل ضرر نکردم هر وقت طمع کردم که ببینم پیشبینی بازار چیه که سود بیشتری توی بازار بکنم سود بیشتر که نکردم بماند در اکثر مواقع ضرر کردم ولی باز با این همه حال نمی دونم این چه چیزی توی ذهن منه که باز بعضی مواقع میره سراغ اخبار های اینترنت که متاسفانه اکثرا هم کذب هستند………

    دوستان ببخشید طولانی شد

    امید وارم یه روزی برسه که همه بچه هاپیشرفت بکنند و من هم پیشرفتم سریعتر بشودبه امید اون روز

    《یا حق》

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      الهه سادات گفته:
      مدت عضویت: 2392 روز

      سلام دوست عزیز

      خیلی خیلی تحسینتون میکنم که اینقدر پیشرفت های خوبی داشتید

      و کسب و کارخودتون را راه انداختید

      مطمئنم پیشرفت های بیشتری رو در آینده نزدیک ازتون میشنوم و خبرهای خوبی از شما میخونم

      حتما از موفقیتهاتون بنویسید

      بازم تحسینتون میکنم برای کامنت خوب وکاربردی تون کلی از ترمزهایی که نوشتین درس یادگرفتم

      در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و با حال خوب باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت