چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 52

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1063 روز

    به نام تنها خدای بی همتا

    سلام به همه عزیزان و دو استاد ارجمند استاد عباس منش و مریم جان شایسته عزیز

    خدارو شکر این فرصت پیش اومد و اجازه تحلیل و بررسی دقیق ذهنم پیدا شد .

    در مورد سوال اول چه هدفی را با وجود برنامه‌ریزی و تلاشی که کرده ای هنوز محقق نشده یا به اون شکلی که می خواستی نشده یا آنقدر دیر شده که اصلا راضی کننده نیست ؟

    در واقع اولین چیزی که الان یادم می آید تلاش برای رسیدن به هدف سحرخیزی است . خیلی دوست دارم صبح زود بیدار شوم و کار هامو شروع کنم اهرم رنج و لذتم براش نوشتم دو تا سه بار و هر بار بیشتر از دوماه هم هر روز خواندم تازه الان بیدار میشوم شکر گزاری هام را میکنم و نماز و قرآن می خونم و دوباره می خواهم این یعنی هنوز روزم را شروع نکردم و کلی از زمانم را از دست دادم یعنی اصلا راضی کننده نیست و خیلی روند کندی داره .

    مورد بعد هم شروع کردن به کار شخصی خودم است یکسری برنامه ریزی برایش کردم و تا یک جاهایی که بشه تو فضای مجازی عرضه اش کرد رسوندم اما الان یک ماه بیشتره که تو همین مرحله مونده و هر بار بهش فکر میکنم آزارم میدهد با اینکه تو دوره عزت نفس جلسه اول استاد می گویند کار های عقب مانده نداشته باشید کارهاتون را به تعویق نندازین اما من نتونستم یا نرسیدم یا به هر توجیهی ، کارهای آخرش را جمع کنم تا تو نت عرضه اش بکنم .

    سوال دوم آیا افرادی را میشناسید که به همون هدف شما راحت تر سریعتر و بهتر رسیدن ؟

    بله در مورد سحر خیزی که خیلی از اعضای سایت به این هدف راحت تر و سریع تر رسیدن حتی طوری که خواندم توی کامنتشون بعضی ها دو می خوابند و پنج صبح بیدارن بعضی هر وقت اراده کنند از خواب بیدار می‌شوند حتی اگر در بیست و چهار ساعت نیم ساعت خوابیده باشند با اینکه قبلاً سی ساعت مداوم می خوابیدن یا یک همسایه داشتیم خانم تا یک بعد از ظهر می خوابید الان کلا در شبانه روز ز چهار ساعت می خوابند و خیلی هم راحتن .

    در مورد راه اندازی کار شخصی هم آقای خوشدل دیگه معرف همه هست که اقدام و عمل کردن و نتایجشون مشخصه .

    اما سوال آخر چه باور های محدود کننده ای تو ذهن وجود دارد باعث شده من پام رو ترمز باشد و نتونم به هدفم به راحتی برسم ،

    واقعا دوست دارم خودم هم جواب این سوال را بدونم ،شاید هنوز لذت خواب صبح بیشتره شاید دارم از کارهای روزم فرار میکنم شاید ذهنم می خواهد انرژی سیو کند و به دلایل فیزیولوژی بدنم خسته است شاید تو قانون سلامتی علتش گفته شده شاید مکانیزم بدن منه اخر مگه مکانیزم بدن من با بقیه آدم ها فرق دارد این چه توجیهی است ،با اینکه سه تا جهان تا اهرم رنج و لذت نوشتم بازم بعد بیدارشدن صبح زود ،می خوابم یعنی بیدار میشوم بعد میگم کاری ندارم یکم دیگه هم بخوابم به همه کارهای میرسم ، شاید کارهای طول روزم برایم بی اهمیت اند شاید فکر می کنم مریض میشوم بدنم احتیاج به استراحت دارد

    در مورد ران نکردن کار ، فرار از داشتن شغل و اینکه باید به طور منظم محتوا ارائه بدهم سخته از پسش بر نمی آیم من نمی توانم خیلی ها جلوتر از من هستن ، درست بلد نیستم ،راه چاه کار را نمی‌دونم هی باید از بقیه سوال کنم باید چیز های جدید یاد بگیرم باید زبان خوب و تکنولوژی را خوب بلد باشم ، مورد قضاوت واقع میشوم شاید کمالگرایی دارم احساسم اینه که کار به درد نخور و سطح پایینی است بقیه خیلی پیشرفته تر و بهترن

    خدایا شکرت که اقلا تونستم با خودم رو راست باشم تا این مرحله را رفتم ، بقیه اش هم هدایتم می کنی به تو مطمئن ام مثل همیشه کمک و یاری بهم می رسونی

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    محبوبه گفته:
    مدت عضویت: 1382 روز

    سلام استاد عزیز

    در رابطه با تلاش کردن برا رسیدن به خواسته ها باید بگم که در گذشته که هیچکدوم ازین آگاهیا رو نداشتم و یه آدم به شدت مذهبی و با ذهنیت محدود نسبت به خودم و خداوند و جهان بودم، تلاش زیادی کردم در حد خودم که به خواسته هام برسم اما مسیرم خیلی اشتباه بود، من به دنبال طلوع خورشید بودم و داشتم به سمت غروب میدویدم و اونقد تلاش کردم و نشد تلاش کردم و نشد که تو یه برهه ای دیگه کاملا ناامید شدم و تماام عزت نفس و اعتماد به نفسم و از دست دادم و خودم رو یه آدم بی ارزش و ناتوان میدیدم، و اونقد تو اون مدار منفی موندم که الانم که این آگاهیا رو دارم و قلبم میپذیره و درک میکنه و مقاومتی نداره اما اثرات اون تخریب اعتماد بنفس نمیزاره حتی برای خواسته هام تلاش کنم،

    که یعنی من جزو گروه دوم محسوب میشم که خواسته و آرزو دارم اما تلاشی برای رسیدن به اونا نمیکنم

    و الانم که به سایت سر زدم و دارم این فایل رو کار میکنم دلیلش تضادیه که چند روز پیش تو زندگیم و تو رابطه عاطفیم بهش برخوردم که بعد چند روز غصه و افکار منفی و افسردگی بالاخره تصمیم گرفتم بیام تو سایت و مشکلم و حل کنم،

    داشتن رابطه عاطفی فک میکنم بزرگترین خواسته ی من باشه، چون من فقط هر موقع تو رابطه م با همسرم به تضاد بر میخورم انقد احساسم بد میشه و اذیت میشم که منو وادار میکنه که رو خودم کار کنم و همیشه م اینجوریه که یه مدت کار میکنم و رابطه مون خوب و عالی میشه و یواش یواش کار کردن منم کم میشه و فراموش میشه

    و این الگوییه که من همیشه تکرار میکنم

    من این آگاهیا رو خیلی دوس دارم و وقتایی م بهشون عمل میکنم تا همون حد کم که عمل میکنم نتیجه شو میبینم اما نمیدونم واقعا نمیدونم چرا بعد یه مدت ول میکنم، بارها و بارها اینکارو کردم و خودم فک میکنم بخاطر گذشته س که بارها و بارها در مسیر اشتباه تلاش کردم و شکست خوردم و بعد یه مدت از اول شروع کردم و دوباره شکست خوردم و … انقد این چرخه تکرار شد که دیگه یه روز واقعا کم آوردم و گفتم دیگه تلاش نمیکنم و شکست و بدبختی رو میپذیرم،

    شاید بخاطر اونه که حالا که راه درست و پیدا کردم بازم دارم درجا میزنم یه مدت کار میکنم و بعد دست میکشم و دوباره بر میگردم سر پله اول و دوباره بعد یه مدت همینم تکرار میشه

    حتی من اوایل که تازه وارد سایت شدم و شرو کردم به کار کردن، به راحتی و خیلی زودتر از اونچه فکرش میکردم تونستم دوره عزت نفس و بخرم اما شاید باورتون نشه که حتی اونم کار نکردم و فقط چند جلسه کار کردم و وسطاش رها کردم

    بعد چند ماه رفتم سراغ دوره دوازده قدم و تا قدم پنج هم رفتم و خیلیم خوب نتیجه گرفتم و بعد دیگه ادامه ندادم و کار نکردم و برگشتم سر پله اول

    همیشه به خدا میگم خدایا این چه مشکلیه که من دارم، چرا من هیچی رو تموم نمیکنم؟ چه کد مخربی تو ذهن من هست که من در برابر تمام کردن یه دوره، در برابر ادامه دادن یه مسیر درست که میدونم درسته که دارم نتیجه رو میبینم ، انقد مقاومت دارم و هربار میگم ایندفعه دیگه به خودم تعهد میدم و ایندفعه دیگه با دفعه های قبل فرق میکنه و … و بازم مثل دفعات قبل میان راه ول میکنم،

    الان دیگه کاملا به خودم بی اعتماد شدم که هر چقدم با شدت و حدت شرو کنم و تعهد بدم چند وقت که بگزره ول میکنم و دوباره بر میگردم سر پله اول.

    خیلی دوس دارم اول از همه این مشکل و حل کنم ، چون میدونم اگه واقعا کار کنم و ادامه بدم نتیجه میاد، من آگاهی دارم اما عملکرد ندارم، من دنبال این سوالم که چرا عملکردم اینجوریه چرا نصف و نیمه س

    البته تو دوره عزت نفس استاد گفتن کسی که کارا رو نیمه تمام ول میکنه دلیلش عزت نفس پایینه و من پاشنه آشیلم همین عزت نفسه، اما بازم بارها و بارها خواستم رو این دوره کار کنم اما نمیشه اما جذب این دوره نمیشم ، یه جلسه گوش میدم و بعد ول میشه .

    شاید تو تمام این مدت که با این آگاهیا آشنا شدم این اولین باره که با همچین تضادی تو رابطه با همسرم برخوردم که انقد منو داغون کرد و اومدم سراغ این فایل، برا اولین بار نشستم و تک تک کامنتای این فایل رو به ترتیب امتیاز خوندم و فک کنم حدود 100 تایی شایدم بیشتر کامنت خوندم و نکات مهم رو یادداشت کردم

    الان میفهمم چرا استاد همیشه انقد تاکید به خوندن کامنتا دارن،خوندن کامنتای این فایل خیلی بهم کمک کرد خودمو بهتر بشناسم.

    میخام جواب سوال بدم

    با اینکه تقریبا برای خواسته هام تلاش نمیکنم اما برا رابطه عاطفی که فک میکنم مهمترین خواسته م داشتن یه رابطه عاشقانه و رمانتیک هست تا حدودی تلاش کردم اما موفق نبودم،

    ترمزهایی که پیدا کردم؛ مهمترین و پر رنگترین ترمز و مشکل من نداشتن احساس لیاقت و ارزشمندیه

    من اصلا خودمو دوست ندارم

    من اصلا احساس ارزشمندی نمیکنم

    من خودم رو با ارزش و خواستنی نمیدونم و میخام با دوست داشته شدن از جانب همسرم احساس کنم ارزشمندم،

    برای همین انقد بهش وابسته م و رفتاراش روی احساسم تاثیر زیادی داره

    من میخام همسرم تمام دنیا رو ول کنه و به من محبت کنه تا من احساس کنم آدم ارزشمندی هستم،

    مشکل بزرگ من دقیقا همینه : دوست نداشتن خودم و ارزشمند ندونستن خودم.

    من تو خونواده ای بزرگ شدم که همیشه این احساس رو داشتم که منو کمتر از بقیه دوس دارن من از بچگی به خواهرم حسادت میکردم و زنج میبردم که چرا منو کمتر دوس دارن چرا به من توجه نمیکنن چرا خواسته ی من برا هیچکس مهم نیس، تو بچگی تو تنهاییهای خودم گریه میکردم و غصه میخوردم که چرا دوست داشتنی نیستم.

    و الان من بزرگ شدم و ازدواج کردم و با وجود اینکه همسرم خیلی دوسم داره، اما هر بار که به یه تضادی بر میخورم فکر میکنم که چرا همسرم برای من ارزش قائل نیست،

    من میخام تماااام نیازم به محبت و توجه و دوست داشته شدن ، توسط همسرم تامین بشه

    من الانم حسودم و احساس بدی دارم وقتی میبینم که همسرم چقدر به خواهراش و به خونواده ش توجه میکنه

    احساسم بد میشه و اذیت میشم که چرا همسرم انقد دوست داره با اونا باشه کنار اونا وقت بگذرونه و دوست نداره با من باشه و لحظاتش رو با من سپری کنه.

    من فکر میکنم اگه همسرم به خواهر و مادر و خانواده ش زیادی توجه میکنه حمایتشون میکنه و همیشه کنارشونه، به این معنیه که من ارزش زیادی براش ندارم

    من فکر میکنم اگر من دوست داشتنی و ارزشمند بودم اون تمااااام تلاشش در جهت خوشحال کردن من بود ،

    من فکر میکنم و این باور و دارم که من در صورتی ارزشمند و دوست داشتنی هستم که همسرم تمامِ وقت و انرژی و پولش رو صرف من کنه، صرف خوشحال کردن من کنه، صرف بهبود زندگیمون و رابطه مون کنه و کاری به کار اونا نداشته باشه و اجازه بده اونا خودشون مشکلاتشون رو حل کنن.

    من فکر میکنم که توجه کردن اون به خونواده ش، از ارزشمندی من کم میکنه ،

    من فکر میکنم برا ارزشمند بودن، همسرم باید فقط به فکر من باشه، فقط کنار من حالش خوب باشه ، بخاد هر لحظه کنار من باشه و بودن کنار من رو ترجیح بده به بودن کنار هر کسی و هرجایی.

    تمام اینا فکرا و ترمزها و باورهای مخربی بود که تونستم از ذهنم بکشم بیرون که مانع رسیدن من به خواسته م که داشتن یه رابطه عاشقانه و فوق العاده است میشه…

    و حالا صدای درونم که داره بهم میگه تمام اینا بازی های ذهن توعه،

    میگه تو برای ارزشمند بودن نیاز به عشق و توجه یک انسان دیگه نداری ، تو همین الان ارزشمند و دوست داشتنی هستی،

    تو بزرگترین عشق، بی منت ترین عشق و زیباترین عشق رو داری ، و اون عشق خداونده

    تو خیلی ارزشمندی چون خداوند تو رو دوست داره و عاشقته و همیشه منتظرته تا تو رو در آغوش بگیرع

    تو محبوب خدایی و همیشه بودی و همیشه هم خواهی بود

    تو مخلوق با ارزش خدایی پس به خودت افتخار کن و عاشق خودت باش…

    در رابطه با سوال آخر

    شخصی که تو ذهن من پر رنگه خواهرشوهرمه که یه زن خیلی معمولی با ظاهر معمولیه و میتونم بگم هر چی میخاد خیلی خیلی راحت به دست میاره، البته از صحبتاش میفهمم سقف آرزوهاش کوتاهه ، اما مهم اینه که همون چیزای که میخاد مثل آب خوردن براش فراهم میشه

    همیشه دوس داره کنار خونواده خودش یعنی مادر و خواهر و برادرش باشه و شوهرش هم کل خونواده خودش رو ول کرده و اومده تو حیاط مادر زنش خونه ساخته و بیشتر وقتش هم با خونواده زنش میگذره تا با خونواده خودش، خواهرشوهرم حتی نیاز نداره برا مثلا احترام به شوهرش یا مادرشوهرش، بره خونه ی اونا یا براشون کاری انجام بده ، مادرشوهرش خودش میاد خونشون و بهشون سر میزنه کلا با خونواده اونا ارتباطی نداره و خیلی عادیه این بی ارتباطی،

    همسرش خیلی دوسش داره بدون اینکه کار خاصی براش بکنه بدون هیچگونه تلاشی برای دوست داشته شدن از جانب همسرش، هر چی بخاد بخره راحت میخره، تا دلش یه چیزی بخاد بدون فکر کردن میره میخره، همه دوسش دارن رابطه ش با همه خوبه، روابط عمومی بالایی داره، اعتماد به نفس خیلی خیلی بالایی داره، هیچوقت زیر بار حرف زور نمیره و به راحتی از حقش دفاع میکنه

    برادرش که همسر من باشه خیلی دوسش داره و همه جوره کنارشه و ازش حمایت میکنه چه از لحاظ مالی و چه غیره، و دوس داره همیشه کنار اونا باشع

    و کلا خواهرشوهرم آدم بیخیالیع و خیلی زندگی رو آسون میگرع

    من ناخودآگاه بعضی وقتا بهش حسودی میکنم و بعضی وقتام آگاهانه به خودم میگم باید تحسینش کنی نه حسادت.

    الان که دارم به اون فک میکنم دوباره صدای درونم یه چیزای رو داره به یادم میاره منم میخام اونا رو بنویسم که همیشه بخونم و یادم بمونه :

    دنیا پره از نعمتهایی که خداوند برای بندگانش خلق کرده،

    اونقدر عشق و ثروت و نعمت و برکت خدا توی این دنیا فراوانه که میتونه به تمام مخلوقات به اندازه ی بی نهایت برسه و تمام انسانها لایق این ثروت و نعمت بغیر حساب خداوند هستن،

    و اگر نعمت و ثروت و عشق تو زندگیت نیست، دلیلش کمبود نعمت و ثروت نیست، دلیلش کمبود عشق نیست، دلیلش این نیست که تو باارزش نیستی و خدا به تو نمیده،

    بلکه دلیلش اینع که تو راه ورود اونا رو به زندگیت بستی ، تو خودت رو محدود کردی، تو اجازه نمیدی خداوند نعمت و ثروت و عشقش رو به سمتت سرازیر کنه،

    اگه کسی تونستع این ثروت و عشق بی پایان و بی حد و مرز خدا رو دریافت کنه، حتما لیاقتش رو در خودش ایجاد کرده ، حتما باورهاشو نسبت به خدا و عشق و ثروت درست کرده ، حتما قوانین خدا رو درست به کار گرفته؛ چه آگاهانه و چه ناخودآگاه.

    و این یعنی تو هم میتونی

    تو هم لایق اینهمه عشق و ثروت خداوند هستی

    فقط باید خودت احساس کنی که لایقش هستی

    باید خودت باور کنی که لایقشی

    باید خودت این لیاقت رو در درونت ایجاد کنی،

    به جای حسادت کردن به آدمای که خوشبختن و همیشه شادن ، اونا رو تحسین کن،

    اگه کسی اعتماد به نفس اینو داره که کارهایی انجام بده که تو دلت میخاد اما توانایی انجامش رو نداری، به جای حسادت کردن اونو تحسین کن، ببین چجوری اون تلاش کرده و با ترسهاش روبرو شده و اعتماد به نفسش رو برده بالا،

    تو هم میتونی، تو هیچی کمتر از اون نداری ، اون خدایی که خدای اون بوده خدای تو ام هست

    اون خدا همون اندازه که اونو دوس داره و بهش کمک میکنه تو رو هم دوست داره و بهت کمک میکنه،

    اگه شخصی رو میبینی که آدمای اطرافش بهش عشق میورزن و هر کاری براش میکنن، بهش حسودی نکن

    فک نکن انرژی عشق محدوده و اگه همه به اون عشق بورزن پس عشقی نمیمونه که به تو داده بشه ،

    عشق یعنی خدا و خدا بی نهایته، خدا منبع عشق بی نهایته

    بی حد و مرزه،

    تو خودت رو دوست داشته باشه، تو خودت رو ارزشمند بدون، تو خودت رو لایق عشق الهی بدون ؛ اونموقع میبینی که تمام عالم دستی میشن از دستان خداوند که به تو عشق بورزن،

    اونموقع میبینی که همه عالم و آدم دوستت دارن و بهت عشق میورزن و دیگه نیاز به عشق و توجه یه فرد خاص نداری

    اونموقع میبینی که خدای مهربون، خدای عاشق عشقش رو از راههای مختلف و بوسیله آدمهای مختلف به سمتت سرازیر میکنه

    اونموقع میبینی که خداوند از طریق همسرت بهت بی نهایت عشق میورزه

    ا‌ونموقع میبینی که مادرت چقدر عاشقته که خواهر و برادرات چقد دوستت دارن

    میبینی چقد خونواده همسرت دوستت دارن و برات ارزش قائلن

    میبینی چقدر دوست صمیمی داری که عاشقتن

    و تماااام اینا یه چشمه از عشق بی نهایت خداونده که ازین راهها به سوی تو و زندگیت میباره ، بارشی که تمومی نداره و بی حد و مرزه.

    آره اینه عشق خداوند، اینه عشق خالق، اینه عشق خالقی که عاشقانه دوستت داره پس تو هم عاشق خودت باش تو هم خودت و لایق بدون تو هم باور کن که چقدر ارزشمندی

    تو خیلی ارزشمندی…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    حسن صالح گفته:
    مدت عضویت: 1053 روز

    ماهان و بقیه دوستان که نظر گذاشتن دوستان برای سپاسگزاری اول باید در موردهمه چیز و جنبه ها سپاس گزار بود مثلا برای پول داشتن و بخشیدن قسمتی از اون سپاسگزاریش اینه که اول باید خودت بخشنده پول باشی وحداقل ده درصد درآمدتو ببخشی وسپاسگذارش باشی که تونستی ببخشی ( مثل خدا و …) بعد خدا و کائنات و طبیعت جوابتو میده .یا محبت کردن.حضرت سلیمان وقتی از خدا خواست که قدرت و مکنت ….و ثروتی رو که تا حالا به کسی نداده رو بهش بده اون موضوع اول تو وجود خودش بود و ساخته بودش که جواب مثبت گرفت و دریافتش کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    حسن صالح گفته:
    مدت عضویت: 1053 روز

    دوستان برای سپاسگزاری اول باید در موردهمه چیز و جنبه ها سپاس گزار بود مثلا برای پول داشتن و بخشیدن قسمتی از اون سپاسگزاریش اینه که اول باید خودت بخشنده پول باشی وحداقل ده درصد درآمدتو ببخشی وسپاسگذارش باشی که تونستی ببخشی ( مثل خدا و …) بعد خدا و کائنات و طبیعت جوابتو میده .یا محبت کردن.حضرت سلیمان وقتی از خدا خواست که قدرت و مکنت ….و ثروتی رو که تا حالا به کسی نداده رو بهش بده اون موضوع اول تو وجود خودش بود و ساخته بودش که جواب مثبت گرفت و دریافتش کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سودابه گفته:
    مدت عضویت: 2509 روز

    به نام خدا

    اول دنبال ی کاغذ میگشتم تا سوال ها رو جواب بدم ببینم در گفته هایم چیزی پیدا میکنم برای اینکه راه رو نشونم بده بعد دیدم همین صفحه بهترین جا هست برای پاسخگویی

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    در میان همه بهم ریختیگی ها و در سردرگمیهای بورس ایران با فارکس آشنا شدم ولی آن پتانسیل اولیه که در سال 97 بعد از گوش دادن به فایل های آقای عباسمنش پیدا کرده بودم رو نداشتم بنابراین تا یکسالی علیرغم تماس از بروکرهای فارکس ورود نکردم تا اینکه توسط اشنایان با جلسات رایگان آشنایی با پرایس اکشن علیرغم اینکه با محل زندگی ام فاصله زیادی داشت شرکت کردم و کارم را در دمو شروع کردم ولی بازی بود تا خلق نتیجه تا اینکه با یکی از شاگردان آقای عباسمنش که اتفاقا خاک خورده فارکس بود و بعدا فهمیدم که بقول خودش زمانی که روی ذهنیتش کار کرده بود نتیجه کرفته و علیرغم دانستن قوانین دلیل کاهلی ام رو نمیدونم واقعا خلاصه دوره آموزشی ایشون رو تهیه کردم خیلی هم اعتمادم به دیگران پایینه حالا این چی میخواد بگه؟ ولی همینقدر که حرفهاش از جنسی بود که به دل نشست و با ایشون بالاخره وارد حساب حقیقی شدم ولی نسبت به آموزش ها و تمرینها بنظر خودم متعهد نبودم با اینکه بسیار انجامشون دادم

    تا دیروز همه اش فکر میکردم کسانی که با عباسمنش موندن نتیجه خوب گرفتند من در این سالها از 97 تاکنون شاید فقط روابط رو اصلاح کردم اندکی هم البته خیلی اندک وفور

    کلا نتایج با توجه به سردرگمی هایم قابل توجیه نیستند اتفاقی دوستی فایل صوتی جلسه 6 از قدم9 رو فرستاده بود فکر میکنم ایمان مساله فقط ایمان هست بعد از آن همه خوندن کتابهای متفرقه از اکهارت و دیسپنزا و ماسارو …….. این همه دیدگاه هایی که همه اش رو هم آقای عباسمنش گفته بودند چقدر جاده خاکی

    خلاصه هنوز نرسیدم والسلام

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    همین مربی خودم با ادعا اینکه خیلی تلاش کرده و مربی و مطالب شسته رفته نداشته ولی علیرغم ضرر و حالات روحی که گذروند دوره اموزشی رو تهیه کردن که بی شک چراغ راهی است و ایمان دارم که دروغ نیست چون فضایی که صحبت میکرد و تازکی ها صحبت میکنه معلومه که خوب تونسته ایمانش رو به منصه ظهور برسونه من تمام درگیرهام با خودم اینکه که

    ایمانی که میوه نده حرف مفته حتی اگر درخت بی باری هم باشه حداقل بلند قد و زیباست و با باد آواز میخونه همجون سرو

    و دایما هم میگه باید روز ذهنت کار کنی

    چرا من انقدر …………………………..

    بی ایمانی و اینکه براحتی تحت تاثیر دیگران قرار میگیرم همه جملات تاکیدی و تفسیرهایی که برای خودم داشتم رو در جمع فراموش میکنم بمحض اینکه شروع به ناله و نارضایی میکنند حرف زیادی ندارم حتی روی اینکه به مکالمه خاتمه بدهم ندارم و میگم بعد از بی ادبی حال طرف رو میگیرم واقعا چرا با قدرت برخورد نمیکنم آیا مگه از خدای من و حی و قیومی که مرا زنده و برپا داشته مهمتر هستند.

    براحتی فراموش میکنم

    قدرت بی انتهایی که همیشه حامی و هادی من هست و بوده

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    واقعا پیداش نمیکنم گاهی میگم زمان

    گاهی ایمان

    گاهی انگیزه

    گاهی بی لیاقتی

    شایدم ذهنیت قناعت

    شایدم تعهد و اشتیاق

    واقعا الان کوهی از اطلاعاتم هم در زمینه باور هم در زمینه فارکس ولی در عمل منفعل

    شاید بعد از آقای عباسمنش مربی فارکسم آقای ص. خوب درک میکنند چی میگم باید

    اعتماد بنفسم روش کار کنم

    یاد یکی از حرفهای آقای عباسمنش افتادم

    شاید مواردی رو که بهت گفته میشه انجام نمیدی بعد سرچشمه وحی ات خشک میشه.

    و برای شروع مجدد ترس و بی ایمانی سراغم میاد هنوز به یک ریسمان پوسیده وصلم ریسمان پوسیده “من”

    حتی توی شنا

    “ترس” بارها رفتم برای یادگیری ولی رهایی رو تجربه نکردم

    ..

    .

    سپاسگزار خداوند رحمان و رحیم

    سپاسگزار بندگانی که بندگی میکنند و ایمان قوی دارند و هم خود راه نجات را یافته هم چراغ راهی شده اند برای سایرین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سودابه گفته:
      مدت عضویت: 2509 روز

      سلام خانواده عزیزم و پدر بزرگوار

      دیدگاهم که با تاخیر تایید شد خیلی وادار به فکر کردن شدم در حیطه اینکه ایا مشکلی داره. حقیقت اینه که مثل ی بچه بازیگوش که راهکار و نتیجه و عاقبت رو بهش میگی ولی اون دوس داره تجربه خودشو رو داشته باشه وقتی قوانین رو فهمیدم از سال 97 کنجکاوی سیرناپذیری برای تایید و اینکه چه منابع ومشاهداتی هست تا امسال منو درگیر خودش کرد و به جرات متمرکز بر اهدافم نبودم. و این اواخر دیگه خودمو توجیه میکردم حتما زمان رسیدنش فرا نرسیده درحالیکه برای انعمت علیهم هیج پاسخی نداشتم البته که با همین وضعیت نیمداری که به قوانین عمل میکردم از لحاظ سلامتی و روابط سلامتی البته عالی ولی روابط خوب ولی مسایل مالی خیر در کمبود عجیبی هستم/

      امروز اما در خود نیرویی که خودم انتخاب میکنم و خودم تجربه میکنم و خودم مسوول هستم حس میکنم که برایم تعهد ایجاد میکنه در یک انتخاب شاید بظاهر خیلی ساده (ارسال سبد گل برای ختم پدر یکی از دوستان) که با توجه به دیدگاه خودم خلق شد ولی دیگری سکان امور را بدست گرفت و با تحکم چی درست چی نادرست امری کرد که خوشایندم نبود و با اینکه در یک گروه هستیم مخالفت خودم رو اعلام کردم با دلیل.

      شاید همین مراتب کوچک که در روز هزار مرتبه میگم:

      خوب حالا چیزی نشده عیبی نداره حالا مگه هزینه اش چقدر میشه؟

      امروز راجع بهش خیلی فکر کردم

      ایا هزینه مهمه؟

      آیا زورگویی طرف مهمه؟

      و کل این پروسه بظاهر ساده رو برای خودم موشکافی کردم از جذب این مساله تا حلش

      در انتها قدرت تصمیم گیری برام از همه چیز مهمتره

      فارغ از نتیجه از اینکه خودم مسولیتش رو بعهده کرفتم احساس سبکی و قدرت (از جنسی که انتخاب خودم هست) و بهم اعتماد بنفس و عزت نفس میده نه اینکه مطابق یک الگوی تکراری چون همه میگن خوب باشه پذیرفته است انجام میدم تمام طغیانم علیه همین جمله و حرکت بود

      از دیشب بارها و بارها فایل صوتی این قسمت و قسمت 2 چه هدفی داشتی رو گوش کردم متعهد کردم خودمو سر همین سفره خانواده بنشینم و تمارینم رو انجام بدم برای خودم یادداشت و تمرین بگذارم تا بتونم زندگی مورد علاقه ام رو خلق کنم که نسبت به ان خودم مسوول هستم نه هیچ شخض و فرد و گروه و مملکت و….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  6. -
    الهه پوراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1419 روز

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته دوستداشتنی و تمام دوستان همفرکانسی خودم .

    من الهه هستم و هر چقدر خدای خودم رو برای این روزها شکر کنم بازهم کمه.

    احساس میکنم دقیقا روی شانه های خداوندم و داریم باهم قدم میزنیم. لای تمام مزه های زندگیم این حس (این مزه) از همه شیرین تره.

    استاد عزیزم من با تمام وجود این باور رو لمس کردم که خداوند برای خرید دوره و یا حتی فایلهای دانلودی من رو هدایت میکنه. اون هم به بهترین شکل ممکن .

    وقتی پیام به روز رسانی دروه کشف قوانین رو دیدم گفتم من که الان نمیخوام این دوره رو. پس فعلا برم فلان دوره رو که برنامه برای خریدش داشتم رو بخرم . بعد که ویدئو شما رو برای به روز رسانی دیدم و توضیح دادین برای گاز و ترمز، تازه فهمیدم الان به چه چیزی نیاز دام

    . من قبلا فایل رایگان تون با نام استعاره گاز و ترمز گوش کرده بودم و داشتم روش کار میکردم . ولی الان تازه دارم درک میکنم ترمز و گاز یعنی چی؟ تازه دارم میفهمم رفع ترمز در عمل یعنی چی؟ قبلا برای من فقط اگاهی بود. این ویدئو شما منو انگاری منو بلند کرد و پرت کرد وسط پرعمق. الان من میدونم فقط اگاهی برای اینکه ترمز چیه کافی نیست باید بشینم به قول استاد ذهنمو جراحی کنم و بکشم بیرون ترمزهامو و بعد با اقدام عملی باور درست رو جایگزین کنم.

    موضوع بعدی که دوست دارم اینجا بنویسم اینه که من هدف امسالم که در ابتدا سال نوشتم،این بود که خدای من بمن کمک کن ترمزهامو تو رابطه عاطفی و درآمد بالا شناسایی و رفع کنم. اون روز وقتی ویدئو بعدی تون در مورد ترمزهای رابطه عاطفی دیدم ، چسبیدم به سقف و به خدا گفتم ممنون که به استاد جانم گفتی بیان و این ویدئو رو برای من بزارن. هرچی بگم که بخوام حس اون روزم رو توصیف کنم بازهم کمه.

    خداای من ممنونم که کنارم هستی به این شدددددت.

    استاد من الان تازه دارم میفهمم ترمز یعنی چی و من میدونم الان باید چیکار کنم. و میدونم خدا در قدم بعدی که جهاد اکبر هست برای رفع ترمز کنارمه و بازهم هدایتم میکنه.

    ممنونم مممنونم ممنونممممممم بابت همه چی. دوست تون دارم. عاشقتووونم.

    خدای من ازت سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    زندگیم مدتهاست با خدایم خیلی قشنگگگگگ شده …..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    مریم دروگر گفته:
    مدت عضویت: 864 روز

    سلام،خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته…

    ممنونم از حامد امیری عزیییز که اینقدر با جزئیات و مفصل کامنت میزارن و من رو به تأمل روی باور های خودم وامیزارن….

    میخوام بگم خدایا واقعا شکرت ،هزاران بارشکرت…هر وقت من مسئله ذهنی یا سوالی داشتم و به سایت سرزدم به طرق مختلف از جانب خدای خودم و دستانش هدایت شدم و انگااار دقیقا خدا داره بهم میگه، بیا اینم جواب سوالت ….

    واقعا همه چیز باوره(لیاقت مندی خودمون+باورهای توحیدی)

    من اگر متعهد بشم هر روز یک ساعت روی باور توحیدی و احساس لیاقت مندی خودم کار کنم مطمئنم بعد 3ماه روحم میترکه… همانطور که قبلاً متعهد بودم و نتایج رو دیدم،…اما متاسفانه ی

    تا وضعیت خوب و روم میشه تعهدم از یاد

    میره،و میشم آدم سابق…..اماخدایا شکرت امروز متعهد میشم حتما یک ساعت رو اجرا کنم…

    در پناه خداوند هدایت گر بزرگ باشید…..

    و جاداره بگم چقدر این جمله آقای امیری که خداوند واجب شده بهش هدایت ما ،حس قدرت و آرامش خوبی میده….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    امین روستا گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام خدمت استادگرامی وخانم شایسته مهربان

    من سالها تلاش کردم که قوانین زندگی روبفهمم وروش های مختلفی رو هم امتحان کردم ازجمله شرکت کردن در مجالس روضه ومذهبی وخواندن کتاب های دینی و…

    ولی نتیجه نمی گرفتم وهردفعه یه پیشرفتی داشتم ولی آخرسر همش نتیجه زندگی غم واندوه ناآرامی و…بودمن واقعا جزدسته ای بودم که هدف گذاری می کردم وبراش تلاش هم می کردم ولی نتیجه نمی گرفتم

    تااینکه بادوره های استاد ازطریق یه دوست آشنا شدم وبعداز آشنایی با دوره های استاد به2تانتیجه رسیدم یکی اینکه استاددرست میگه تا توفرکانس این آگاهی ها قرار نگیری زندگی به صورت الابختکی پیش میره وهیچ وقت حتی به این آگاهی ها نزدیک هم نمیشیم

    مورد دوم تا نخوای اتفاق نمی افته من سالهای سال بود که واقعا می خواستم تغییر کنم وهمیشه دنبال درک قوانین جهان هستی بودم تااینکه تو این چندساله آمادگی من تایید شد ومن تومداردریافت این آگاهی ها قرار گرفتم وخداوندراهزاران بارسپاسگزارم

    درمورد فایل این جلسه بگم استاد راست میگه مثلا درزمینه روابطم باپدرو مادر واعضای خانواده همیشه تلاش می کردم به همه کمک کنم وخیلی مسائل روگردن خودم می انداختم تااختلافی پیش نیاد وخلاصه به خودم خیلی سختی می دادم تاروابط گرم خانوادگی اتفاق بیفته ولی نتیجه برعکس بود اکثرمواقع احترام من حفظ نمی شد

    یامثلا توروابطم بادوستان من همیشه صادقانه برخورد می کردم بهشون پول قرض می دادم وخیلی کارها براشون انجام می دادم ولی احترام من حفظ نمی شدهمش به خودم می گفتم توسیاست نداری باآدم هاچطور برخورد کنی

    درمورد سلامتی همش مطالب علمی می خوندم داروهای گیاهی مصرف می کردم سعی می کردم توتغذیه رعایت کنم مزاجم رومتعادل کنم(قبل از دوره قانون سلامتی من به گرمی وسردی غذاهااعتقاد داشتم)ولی باوجود این همه تلاش همیشه مشکل گوارش داشتم

    درزمینه کسب ثروت خوب پول می ساختم ولی باسختی چون باورم این بود که پول به راحتی بدست نمیادحالا همین پول هم همش قرض می دادم بادیدگاه کمک کردن به دیگران وبعدش هم که قرض دادن روترک کردم نمی دونستم چی کارکنم که چندبرابرش کنم توکل معامله رو نداشتم اصلا سود کردن رو حرام می دونستم

    درزمینه معنویت همش نمازم رو می خوندم تواکثرمجالس مذهبی دعای کمیل دعای توسل شرکت می کردم ولی هیچ وقت حتی به خدای واقعی نزدیک نشدم

    درموردموضوعاتی که توضیح دادم افرادی رو به یادمیارم که خیلی زوددرزمینه مالی پیشرفت کردند ازدوستان من بودن یا درزمینه روابط ازدوستان واعضای خانواده کسانی بودن که بدون زور زدن وفداکاری کردن روابط عالی داشتن درزمینه معنویت کسانی روبه یادمیارم که بدون شرکت کردن درمجالس مذهبی وشب قدر دعای کمیل و.. سرشارازآرامش درونی بودن وخداروشناخته بودن

    الان موضوع باورها روتاحدودی درک کردم ومسیردرک آگاهی ها روادامه میدم واعتراف می کنم به گوش دادن فایل ها دوره های استاداعتیادپیداکردم وروزی نمیشه که سایت استادعباس منش رو چک نکنم وهمیشه دنبال یه فرصتی می گردم که فایل های سفرنامه رونگاه کنم یاآگاهی ها رودنبال کنم

    خدا روهزارمرتبه شکر خدای واقعی روشناختم وتلاش می کنم موحدواقعی باشم وتوحید رودر جهان گسترش بدم

    دوستون دارم عاشقتون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    الهام 🌳 گفته:
    مدت عضویت: 2339 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته ی عزیز …

    من یک ماه است که کار جدیدی رو شروع کردم وارد شغل جدیدی شدم اما خب هنوز قرارداد نبستیم و حقوق ثابتی که قراره بگیرم هنوز اتفاق نیفتاده و عقب میفته..حتی تبلیغاتم گذاشتم چند روز اول مشتری پیام میداد اما الان اونم نیست.

    ترمزی هایی که پیدا کردم یکیش اینه که خب به غیر از حقوق ثابت چون مشاور اون شرکت هستم یک درآمد دلاری هم از هر کلاینت به من میرسه، یه درصدی که حالا متغیر است بسته به پرونده ی مشتری.

    و من تو ذهنم میگفتم ااااَ این همه پول و نا خودآگاه خودم رو لایق این درآمد اونم به دلار نمیبینم با اینکه خودم درخواستش رو به خدا دادم.

    یک ترمز دیگه اینکه من چون بارها کارارو نصفه ول کردم و کسب مهارتهایی که یه مدت کلاس رفتم و نصفه ول کردم و به جایی نرسوندم باعث شده ک بترسم ، و حتی به خانوادم و فامیل نگفتم این کار رو شروع کردم چون ترسیدم نکنه باز ولش کنم ، چون به خودم ایمان ندارم که میتونم استمرار داشته باشم و اینبار دیگه جواب میده، همش میگم اگه نشه ، اگه باز ول کنم، حتی اگه اونا نخوان… اینا همه ترمزهای قوی هست که باعث شده کارای قرار داد عقب بیفته و حتی مشتری در حد یدونه هم نباشه… خدا هم میگه تو خودت رو لایق نمیدونی از بقیه چه توقعی داری… این کار و درآمدش رو بزرگ کردم تو ذهنم … و تواناییه خودم رو کوچک.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    حسین عباسی اقدم گفته:
    مدت عضویت: 2627 روز

    سلام به استاد گلم

    این 2 تا فایل ( چرا با وجود تلاش فراوان به خواسته هایم نرسیده ام 1 و 2 ) یک مینی دوره هست مخصوصا فایل شماره 2 ، شاید من خودم جای شما بودم حتما برا این 2 تا فایل یک قیمت کوچیکی در نظر میگیرفتم که براش بها پرداخت بشه ولی شما رایگان منتشر کردید که خیلی عالیه و باید قدردان شما بابت اینهمه اطلاعات و معرفت باشم .

    ( بعد از دیدن قسمت دوم این سری از فایل ها این کامنت رو در بخش اول مینویسم )

    من معمولا کامنت نمینویسم ولی این فایل یکی از اون فالهایی هست که باعث شد من ذهنم رو چالش بکشم و بگم بابا توکه درآمدت از ماهی یکی 2 میلیون اومده رو ماهی 20 الی 30 میلیون چرا اجازه نمیدی بشه 300 میلیون ؟

    بعد از دیدن این فایل دیدیم که بابا استاد راست میگه یه اتفاقاتی داره تو زندگیم هرچند وقت یکبار مثلا هر 3 ماه یکبار اتفاق میفته منم اصلا حواسم بهشون نیست

    یعنی انگار توی تاریکی چراغهای ذهن من تا 1 ماه رو میدیدن و نمیتونستم 3 ماه به 3 ماه رو دقیق آنالیز کنم چه اتفاقاتی افتاده برام با این فایل یکم وسیعتر شد نگاهم و از همسرم من پرسیدم به نظرت چه اتفاقات منفی هر چند وقت یکبار توی کسبوکار کن تکرار میشه ؟ خدارو شکر توی مشورت با خانمم خیلی بهم کمک شد ،

    اون بهتر از فهمیده بود که چیا برام تکرار میشه ، میخواستیم بریم بیرون حاضر بودیم این سوال رو ازش پرسیدم گفت بریم بیایم حرف میزنیم گفت نه الان بگو میرم سریع خودکار کاغذمو بیارم بنویسم سریع بریم ، اون گفت من نوشتم تکمیلش کردم گفتم آره راس میگی چرا خودم متوجه نشده بودم ؟

    سوال : چه وقتهایی هست که من سریع ری اکشن نشون میدم پرخاشگر میشم آشفته میشم ؟ ؟

    جواب : من وقتی از طرف مشتریهام توی پرداخت مبلغ پروژه هام بدقولی میبینم و دیر مبلغ واریز میکنن خیلی زود عصبانی میشم و کنترل خودم رو از دست میدم هی میریزم تو خودم و بیشتر با خوردن تنقلات یا افراط در غذا خوردن میخوام که یجورایی آروم بشم که نمیتونم درونی خودمو آروم کنم .

    جواب 2 : من وقتی ته حسابم خالی میشه بهم میریم و احساس آشفتگی بهم دست میده ، البته اولش اینطور نیست ساعتهای اول احساس میکنم حوصلم سر رفته باید بریم با ماشین یه دوری بزنیم بعدا میفهمم که بابا حوصله نداشتم بخاطر نداشتن و کمبود پول هست .

    3 : وقتی خودم بدقولی میکنم وقتی دیر حساب کتابم رو با یکی که بهش بدهی دارم چند روز دیر تسویه میکنم .

    سوال : چه الگو هایی تکرار میشن تو زندگیم ؟

    جواب :

    * پول دیر میاد زود تموم میشه

    * ورودی مالی کم هست 2 ماه درآمد مناسب نیست ماه سوم میاد همه کموکاستی ها ردیف میشن این برام مدام تکرار میشه که متوجهش نبودم .

    * ذهنیت کارگری دارم درحالیکه کار آفرین هستم و شرکت نرم افزاری دارم ، ماههایی که پروژه خوب دارم دستم دیگه برای پروژه دیگه تلاش نمیکنم که قرارداد ببندم خیالم برای پروژه ای که دستم دارم راحته و وقتی ته حساب خالی میشه تازه به فکر این میفتم که عه باید پروژه جدید داشته باشم . اینهم مدام برام تکرار میشد که متوجهش نبودم .

    این کامنت رو برای دوستان گلم نوشتم تا بخونن که شاید این الگوها ترمزهای پنهان ذهن اونا هم باشه که متوجهشون نیستن ، اینروزا دارم دنبال این میگردم که خب من فهمیدم الگوی تکرار شونده دارم الان چطور باید رفع ایراد کنم ؟

    توی فایل 2 استاد خیلی راهکار گفت که بهترینشون رو پیدا کردن الگوها فهمیدم ، الگوهایی که درآمدشون از من صدها برابر بیشتره و خیلی راحت تر سریعتر و عزتمندانه تر دارن پول میسازن یکیش آقای اشکان آرمندهی هست صاحب سایت و اپلیکیشن دیوار ، خیلی ازش خوشم میاد پسر فوق العاده ای هست درآمد ماهانه چند میلیاردی داره اصلا هم به خودش اذیت وارد نمیکنه زور نمیشکه با نفس کشیدن پول درمیاره با عشق کارش رو ارتقا میده و با لذت ثروتمندتر میشه .

    ممنونم از رب العالمین که بهترین هارو برام تدارک دیده و سپاسگزارم از استاد عزیزم که فرشته ای از جانب خداست برای هدایت من .

    زنده ، سلامت و ثروتمند باشید …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت