چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟

در این فایل استاد عباس منش درباره یک ضعف شخصیتی مخرب، ریشه های این ضعف و اثرات مخرب آن در زندگی صحبت می کند. ضعفی که تقریبا همه در زندگی خود تجربه کرده اند. 

در این فایل استاد عباس منش ما را از دلایلی آگاه می کند که این ضعف شخصیتی را شکل می دهد، ریشه های آن را تقویت می کند و در نهایت آن را تبدیل به یک عادت ذهنی مخرب می کند. سپس این عادت ذهنی مخرب، کانون توجه ما را به گونه ای جهت دهی می کند که:

 نه تنها نعمت های زندگی خود را نبینیم؛ نه تنها درباره آنچه داریم، ناسپاس شویم؛ بلکه با نادیده گرفتن مداوم داشته های زندگی خود، مرتبا خود را در احساس بدبختی، احساس قربانی بودن و در یک کلام احساس نارضایتی از زندگی نگه داریم. سپس طبق قانون، این فرکانس غالب نه تنها نعمت های فعلی را از زندگی ما خارج می کند بلکه مجراهای زیادی برای ورود ناخواسته ها، مسائل و مشکلات پی در پی به زندگی ما باز می کند. 

با ادامه دادن به این جنس از توجه، وارد مدار ناخواسته ها می شویم. در این چرخه معیوب مرتبا از این مشکل به مشکل بعدی برخورد می کنیم و هر بار بیشتر در این باتلاق فرو می رویم. بدتر از همه این است که: نمی دانیم این باتلاق از کجا و چطور شروع شده و چرا در حال گسترش خودش در زندگی مان است. خبر خوب این است که استاد عباس منش در این فایل با ارائه منطق های قوی، راهکار خروج از این چرخه معیوب و اصلاح این ضعف شخصیتی را به ما یاد می دهد.


تمرین:

آگاهی های این فایل را با جدیت گوش دهید، از کلیدهای آن نکته برداری کنید و برای اینکه اهرم رنج و لذتی قوی برای اصلاح این ضعف شخصیتی در ذهن ما ساخته شود به گونه ای که منجر به تصمیم و اجرای آن شود، پیشنهاد می کنیم در بخش نظرات این فایل مثالهایی از خودتان را بیاد بیاورید و بنویسید از اینکه:

 ذهن شما به چه شکل و درباره چه موضوعاتی مرغ همسایه را برای شما غاز نشان داده است؟ به گونه ای که با وجود نعمت هایی که در زندگی خود دارید، به احساس نارضایتی، قربانی بودن و بدبختی رسیده اید. احساس کردید که حق شما به شما داده نشده و از قافله دیگران عقب مانده اید. ( احساس نارضایتی از همسر، شهر، شغل، رابطه، خانواده، فامیل، فرزند و …) به عنوان مثال:

  • همسایه های دیگران چقدر از همسایه من بهتر هستند؛
  • همسر فلانی، چقدر از همسر من خوش برخورد تر است و چقدر هوای همسرش را دارد؛
  • رابطه دیگران چقدر از رابطه من بهتر است. آخر این هم شد رابطه!
  • هر کشور دیگری از کشور من و قوانین کشور من بهتر است و موفق شدن در آن راحت تر است؛
  • دختران یا پسران فلان شهر، چقدر از دختر و پسرهای شهر من بهترند؛
  • پدر و مادرهای دیگران، چقدر از والدین من بهترند؛
  • مشتری های فلان شهر یا محله، چقدر از مشتریهای محله یا شهر من بهترند؛
  • فلان شغل، چقدر پولسازتر از شغل من است؛
  • مردم فلان شهر چقدر با فرهنگ تر از مردم شهر من هستند؛
  • اوضاع کسب و کار چقدر در فلان شهر بهتر از شهر من است؛
  • فلان محله یا شهر چقدر زیباتر از محل زندگی من است؛
  • و…

الف) به این فکر کنید که در حال حاضر چقدر درگیر این موضوع هستید و این ضعف چقدر در حال اتلاف انرژی و تمرکز سازنده شماست؟

ب) در کل زمانهایی که درگیر این نوع تفکر بوده اید یا هستید، از خود بپرسید:

  1. چرا اینطور فکر می کردم یا می کنم؟
  2. چرا فکر می کنم همسر دیگران از همسر من بهتر است؟
  3. چرا فکر می کنم رابطه دیگران از رابطه من بهتر است؟
  4. چرا فکر می کنم اوضاع در جای دیگر خوب است؟
  5.  ریشه این جنس از تفکرات از کجاست؟ آیا ریشه اینها باورهای قدرتمندکننده است یا محدود کننده؟! اصل است یا فرع؟! 

چ) حالا که از این ضعف مخرب آگاه شده ای، با توجه به آگاهی های این فایل، چه راهکارهایی برای خارج شدن از این مدار مخرب آموخته ای؟ این راهکارها منجر به اخذ چه تصمیماتی برای شما شده است؟ در پاسخ به این چرایی به این فکر کنید که:

  1. چه تغییراتی باید در شخصیت خود ایجاد کنم؟
  2. چه مهارتهایی را یاد بگیرم و بهبود ببخشم؟
  3. و قدم اول را از کجا بردارم؟

موضوع این است که طبق قانون، اگر آگاهانه روی بهبود این ضعف شخصیتی کار نشود، تبدیل به بزرگترین مجرای خروج نعمت ها از زندگی و ورود ناخواسته ها به زندگی می شود. اما تمرکز بر اجرای آگاهی های فایل، این جنس از ایمان و باور را در ما شکل می دهد که:

تغییر شرایط نادلخواه زندگی ام چقدر راحت است و چقدر در دست خودم بوده است و من چقدر به دنبال تغییر این شرایط در بیرون از خودم می گشتم!

منتظر خواندن پاسخ ها و مثالهای تأثیرگذار تان هستیم.


منابع کامل درباره محتوای این فایل:

آگاهی های دوره احساس لیاقت

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

594 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مریم دستجردی» در این صفحه: 5
  1. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1840 روز

    به نام نامی دوست که هرچه دارم از اوست سلام.

    الف) به این فکر کنید که در حال حاضر چقدر درگیر این موضوع هستید و این ضعف چقدر در حال اتلاف انرژی و تمرکز سازنده شماست؟

    این کتاب دراماتورژی اطلاعاتی که من می‌خواهم نداره. اون کتابی که استاد معرفی کرده اون بهتر هست. مطالب اون کامل تر هست.

    این فایل یا این کامنت اطلاعات خوبی داره ولی به نظرم این یکی فایلی که خیلی تعریفش می‌کنند بهتر باشه یعنی جواب راهکار من تو اون فایل هست چیزی تو اون فایل یا کامنت گفته شده که تو این یکی نگفته.

    مثال کار حسابداری بابام. اولش خیلی خوب به نظرم بود تا این که من توجه ام رو گذاشتم روی این که پدرم خیلی تکیه اش بر چک کشیدن و پول جلو به کسی دادن برای این که بار خوب می‌ده و بازار خراب این از دستم نپره و….. و من اون موقع داشتم روی ساخت یک نرم افزار حسابداری که مخصوص کسب و کار پدرم باشه کار می‌کردم و وقتی به این قسمت از ویژگی هایی که در کسب و کارش دارد فکر می‌کردم حالم بد می‌شد پس چی شد؟ یک تو اکسل یک حسابداری گسترده در حد مقدماتی که کارش راه بیافته و صد البته که خیلی کارها نسبت به قبل راحت تر شد درست کردم اما ادامه ندادم. از کار استعفا دادم. در صورتی که می‌شد کاملش کنم و الان برای خودم یک نرم افزار حسابداری داشته باشم و ازش کسب درآمد کنم برای خودم.

    کیف دوزی شروع کردم از آنجایی که اول کار بود خوب مدت زمان زیادی باید برای ساخت یک کیف صرف می‌کردم اولین کیف که دوختم فروش رفت دوست داشتم بعد از مدتی خوب کیف های من مثل بقیه عالی نیست بعدشم مردم نصف قیمت این کیف پول می‌دهند و کیف های شیک تر می‌خرند برای چی بیان مال من بخرند؟ تازه آزادی زمانی و مکانی ندارم در آینده نمی‌توانم این کار ادامه بدهم و نتیجه رها کردم ایم کار رو به جای این که باورهام درست کنم و مهارتهام رک افزایش بدهم که اگر این کار کرده بودم تا الان تو این زمینه مهارت لازم داشتم و خدا می‌دونست چقدر درآمد می‌توانستم بدست بیارم.

    دانشگاه رفتن اولش خیلی خوب بود تا از یه جایی به بعد کلافه شدم به خصوص وقتی تو مترو می‌‌شستم و می‌شنیدم همه درحال گله و شکایت هستند تو دانشگاه هم همین طوری بود ادم های دورم اصلا حالم خیلی بد می‌شد جوری که خونه می‌اومدم با هیچ کس نمی‌خواستم حرف بزنم و می‌خوابیدم کارم شده بود دانشگاه رفتن و اومدن منتظر بودم ترم تموم شود یعنی می‌گفتم همه ایراد دارند و من ندارم تا این که شروع به گوش کردن فایل ها کردم این که هیچ کس بی نقص نیست و انقدر به ویژگی های منفی دیگران نگاه نکنیم این باور باعث شد تو مترو با آدم ها حرف بزنم آدم هایی که تو شغل خودشان موفق بودن و درآمد خوبی داشتن از طرفی تو دانشگاه با چند تا از بچه ها سر کلاس هم صحبت می‌شدم یا فایل ها رو درعالم تنهایی خودم گوش می‌کردم تا ایم که شرایطی پیش می‌اومد مثل این که کلاس دیر تر تشکیل می‌شد یا از فاصله این کلاس تا اون کلاس دو و سه ساعتی وقت داشتیم به خاطر همین با بعضی از بچه ها می‌‌رفتم اطراف دانشگاه می‌گشتیم.

    اما تازه ترین موضوع ترم جدید شروع شده بود در حال گوش کردن به فایل های دوره خانه تکانی ذهن بودم از طرفی استادها کارهایی که می‌گفتن دیدن فیلم هایی بود که به نوبه‌خودش شاهکار بود اما تمرکز روی مشکلات و مسائل جامعه بود و خیلی خوب بولدش کرده بود ؛ من خودم رو بر سر دوراهی می‌دیدم که از طرفی باید این کار انجام بدهم ازطرفی دیگه قانون میگه تمرکزت رو بزار روی زیبایی ها خلاصه کلافه شدم و هیچ کنترلی روی افکارم نداشتم یعنی انقدر خودم رو درگیر این که چی کار کنم چی کارنکنم کردم که کلا از مدار خارج شدم جوری که کم کم از پروژه خانه تکانی ذهن فاصله می‌گرفتم با خودم می‌گفتم اخه چه جوری تمرکزم بزارم روی زیبایی در حالی که تمام استادهام می‌گند دنبال مشکلات جامعه باشید. اون ها رو بلد کنید و فیلم هایی که پایان خوش داره الکی و به درد نمیخوره و فیلمی خوبه که مشکلات جامعه رو به شدت نقد کند ، کار من بررسی فیلم و نمایشنامه‌هایی بود که جنگ و خیانت و تهمت و… بلد می‌کرد. خلاصه از خدا کمک می‌خواستم اما تو مدار دریافت نبودم انقدر که پر از ترس و استرس بودم به تحمل کردن ساعت های کلاسی و فقط گرفتن مدرک فکر کردم حالم بد می‌کرد چون اومده بودم چیزی یادبگیرم و این یعنی ته بی مسئولیتی برام، به رها کردن دانشگاه هم فکر کردم یا این که کلا این رشته رو کنار بزارم کلا از تاتر بیام بیرون از طرفی جهان گل و بلبل نیست هم خوب داره هم بد هرجابرم آسمان همین رنگ هست من این الگو رو پیدا کردم این که تمام تمرکزم روی ناخواسته‌ها هست نه روی خواسته ها و این چرخه معیوب مدتهاهاست که ادامه دارد پس تمرکزم گذاشتم روی چیزهای دیگه این که همکلاسی هام چقدر فعالند این که چقدر استادها مسئولیت پذیر هستند این که می‌توانم از جنبه های دیگه به فیلم و نمایشنامه ها نگاه کنم تلاشم می‌کردم تا کمی احساسم بهتر بشه تا این که به دوستم فاطمه راجب افکارم حرف زدم این که دوست دارم زیبایی ها رو بلد کنم این که یک فضای فانتزی و پر از شادی و سرگرمی رو ترجیح می‌دهم این با عروسک هایی که درست کرده بودم رفتم برای بچه ها نمایش اجرا کردم و چقدر حالم خوب بود و این که چقدر راحت می‌توانم با بچه ها تو هر سنی باشند ارتباط بگیرم و بشم یکی مثل خودشون پیشنهادی که به نظرم از طرف خدابود و فاطمه تنها یک وسیله ای که تو همین تاتر باشم اما به نوشتن برای بچه‌ها فکر کنم با تحقیق و بررسی که انجام دادم برای این کار باید نمایش عروسکی بخوانم نه ادبیات نمایشی؛ حالم بهتر شده بود و من تازه وسط ترم بودم نجواها جوری دیگر وارد شد و من رو کلا از مدار بودن در پروژه خانه تکانی ذهن دور کرد و کلا از گوش کردن به فایل ها که تو نمی‌توانی بهش عمل کنی قانون میگه به زیبایی توجه کن اما تو داری خودت رو گول میزنی تو از بقیه عقب تری ببین بقیه چقدر خوب دارند تمرین می‌کنند و چه نتایجی می‌گیرند تو چی ؟ هیچی چون به قانون عمل نمی‌کنی چون می‌ترسی انصراف بدی چون سست عنصری و ….. ( الان می‌فهمم ایده توجه به زیبایی از طرف ربم بود.) نمی‌دونم چه جوری اما با این که فایل‌ها رو گوش نمی‌کردم اما از قوانین استفاده می‌‌کردم مثل این که خدا خودش مکان و زمان در زمان هایی که دیر می‌شد کلاسم در ظاهر اما آرامش می‌داد بهم و شرایط جوری پیش می‌رفت که استاد 20 دقیقه اون روز صبر می‌کرد بعد کلاس شروع می‌کرد یا بحث راجب مسائل دیگه بود و من می‌رسیدم تازه درس شروع می‌شد یا تو فصل امتحان ها با فکر این که خدا خودش مالک هست ک خودش کمکم می‌کند و استاد کی باشه که بخواهد نمره بده اصلا نمره کسب کردنی هست نه دادنی سوال‌ها جوری بود که من به راحتی می‌توانستم جواب بدهم با این که خیلی ها شاکی بودن و افتاده بودن چون به نظرشون سخت بود.یا این که نصف تلاشی که گذشته داشتم رو می‌‌ذاشتم.

    دخترهای دیگه هیکلشون بهتر از تو هست یا پوست بهتری دارند.

    خیلی خوشگل حجم زیادی از انرژیم صرف خودش می‌کند الگوش به این شکل اول یواش یواش می‌آید با باورهای خوب که ساختم اوضاع رو به نفعه خودش برمی‌گردونه بعد من رو مقصر نشان می‌ده که هیچ کاری نمی‌کنم ، بعد بهم میگه توانایی برطرف کردن مشکل رو ندارم آدم بی‌ارزشی هستم حالا چی میشه؟ مثلا راه حل میاد تو مقصر نیستی فقط شرایطش رو نداری اگه فلان جا بودی یا فلان چیز داشتی شاید می‌شد حالا که نداری. و حس حسرت و حسادت به این شکل در وجودم کاشته میشه.

    ریشه این جنس از تفکرات از کجاست؟ آیا ریشه اینها باورهای قدرتمندکننده است یا محدود کننده؟! اصل است یا فرع؟!

    چندتا دلیل داره: من تمام تمرکزم گذاشتم روی نازیبایی ها و ناخواسته‌هام چون دنبال یک راه فرار می‌گردم و نمی‌خواهم مسئولیت کار به عهده بگیرم چون هنوز به این باور که تمرکزت روی هرچی بزاری از جنس همون جذب می‌کنی نرسیدم یا فراموش می‌کنم قانون رو . چون احساس لیا قت نمی‌کنم مثلااون ها بهتر از من هستند برای همین به روش های بهتری دسترسی دارند( مگه همه ما به خدا دسترسی نداریم عزیزم؟) چون می‌ترسم از این که توجه‌ام رو از روش بردارم و دلیلی ….( می‌بینی ذهنت به این نتیجه رسید که کاربیخودی می‌کنی. ) یک باور محدود کننده هست که باعث میشه تمرکزم از روی بهبود شرایط بردارم و تمرکزم روی حل مسئله نباشد جوری که قدرت حل مسئله و پیداکردن راه حل و از همه مهم تر توکل کردن به خدا و خواستن هدایت رو از دست می‌دهم و خودم رو یک قربانی که هیچ کاری از دستش برنمی یاد میبینم و همین طوری دور و دور تر میشم از احساس خوب از طرفی مدام درحال درجا زدن هستم از این کار می‌رم سر یه کار دیگه از شهر یه شهر دیگه و همین جوری این الگو تکرار میشه جوری که دیگه کم میاریم و خسته می‌شم.

    الان همان جا هستم کم آوردم به لطف خدا برگشتم و خودش می‌دونست اگر الان اینجا نبودم تو چه وضعیف فاجعه انگیز روحی بودم و همش با خودم و دیگران سرهنگ داشتم .خدایا شکرت.

    ج)چه تغییراتی باید در شخصیت خود ایجاد کنم؟چه مهارتهایی را یاد بگیرم و بهبود ببخشم؟و قدم اول را از کجا بردارم؟ باید یادبگیرم از آنچه که دارم لذت ببرم به جای این که لیستی از نداشته هام و ویژگی هایی که نمی‌خواهم در خودم و اطرافیانم ردیف کنم باید یادبگیرم سپاس گزارتر باشم و این باور که اگر دستم کنم تو آتیش میسوزه یعنی اگه به این مسائل بیشتر توجه کنم نه تنها حل نمیشه بلکه بیشتر تو دردسر می‌افتم. بسازم در ذهنم. این که دنبال یک شبه به چیزی رسیدن نباشم و قانون تکامل درک کنم و قدم قدم جلو برم . از مسائل ام یک نسازم و ایمان داشته باشم که خدا راه حل ها رو بهم میگه مثال هایی بزنم که شرایطم خوب نبوده اما با هدایت خواستن ک حرکت کردن ورق به نفعه من برگشته. خلاصه ورودی های مناسب به خودم بدهم و تمرکزم بزارم روی خودم . قدم اول با شروع کردن پروژه رفتن به مداربالاتر برداشتم و هر روز سعی می‌کنم با عمل به تمرین ها و خواندن کامنت بچه ها و نکته برداری ذهنم مدیریت کنم نسبت به قبل خیلی بهتر شدم چون الان به ته خط رسیدم و از این همه درجا زدن و نگرفتن نتیجه بریدم و این گذشته مثل اهرم رنج برام عمل می‌کند . از آنجایی که الان قدم 5 هستم و به خودم تعهد دادم شروع کنم به خواندن ترجمه قرآن از اول تا آخر این هم به شدت کمکم می‌کند تا دست از توجه به ناخواسته‌های زندگیم بردارم.

    راستی مریم جان متشکرم برای متن صفحه دستور العمل پروژه رفتن به مداربالاتر نیروی محرکی بود برای این که دوباره برگردم و جدی‌تر روی خودم کارکنم.

    متشکرم از شما و استاد برای تهیه و ویرایش فایل های مصاحبه و همین طور از همه بچه‌ها برای کامنت هایی که میزارند تمام این‌ها هر روز یک دلیل بهم می‌دهد برای استمرار در مسیر برای بهتر عمل کردن. خدایا بینهایت ازت سپاسگزارم چون همیشه همراهم بودی و همراهم هستی سپاس گزارم برای هدایت‌هات و تک تک یادآوری هات، سپاس گزارم برای فرستادن دست‌هات. سپاس گزارم برای این که لحظه به لحظه حمایتم کردی و می‌کنی سپاس گزارم برای غفور و رحیم بودنت‌.

    تنها تورا می‌پرستم و تنها از تو یاری می‌خواهم مارا به راه راست هدایت کن راه کسانی که نعمت دادی ای نه آنان که غضب کرده ای و نه گمراهان.

    آمین یارب العالمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1840 روز

    به نام خدای بلند مرتبه هدایتگر سلام

    بینهایت رب العالمین رو سپاس گزارم برای هدایت به سمت این کامنت و هدایت شما به سمت درک این اگاهی‌ها و اشتراک گذاشتن با ما؛ متشکرم برای این که انگیزه ای شد تا دنبال ریشه‌یابی این باورم برم و جست و جویی در قرآن داشته باشم.

    خودم رو برتر از تمام آدم ‌هایی که بیرون از این سایت هستند می‌بینم دوباره از این طرف خودم پایین تر از آنهایی که نتیجه گرفتن. زیبا می‌‌نویسند می بینم و عضو فعال سایت هستند می‌بینم ، همه چی برمی‌گرده به یک واژه برتر، واقعا کسی یا چیزی از دیگری برتر هست؟ اگه این طوره پس چرا وقتی شیطان خودش رو برتر دونست رانده شد؟ چرا فرعون خودش رو برتر دونست یا یونس قبل از این که به دهان نهنگ بیافته خودش رودبرتر دونست که باعث خشمش از آن گروه شد در دهن نهنگ افتاد؟ چون هیچ برتری وجود نداره، اینکه دوستم از من کوتاه تره نشان برتری من نیست، که خود این برتری ما نسبت به دیگران ، احساس خجالت در وجودمون میندازه مثل ساده‌ازخودم تو دانشگاه با یک دختر چادری که احساس برتری نسبت به تو نداره دختری که مهربون و تفکراتش این طوری که هرکس هرجور دوست داره باید باشه و هیچ اجباری نباید باشه و من تحسینش می‌کنم برای این طرز فکر در ظاهر اما اعماق دلم ناراحتم بودم که دوستم چادری هست و خجالت می‌کشیدم باهاش بگردم چون احساس می‌کردم کوچیک می‌شم خدا زد پس کلم که بابا تو برتر از اون نیستی و چقدر خیر از سمت همین دختر بهم رسید، چقدر باهم درباره مسائل مختلف حرف زدیم و دلیل های بسیار خداجونم آورد که تو برتر نیستی خیلی خوشگل گاردم رو آورد پایین سقوط نکرده این تفکر اما اومده پایین حس خودبرتربینیم. مریم همه ما آدمیم هیچ کدوم بی‌نقص نیستیم هرکدوم اشتباهاتی داریم پس نه من برترم نه آنها. این برتری نمی‌دونم از کجا اومد که از بچگی بهمون گفتن دانش آموزای زرنگ برتر‌اند . بچه‌های حرف گوش کن برتر از بچه‌های دیگه هستند. شهری ها برتر از روستایی ها هستند پسری که پول و تحصیلات دارد برتر از دختری که دانشگاه نرفته وشغلی نداره؛ همه پیش چشم خدا یکسانیم به قولی “هر که در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارز” تنها برتر خداست ولاغیر؛ بارها رب العالمین گفته تنها برتری مختص به او هست. هرکسی بر اساس این که چقدر به قانون عمل می‌کند پاداش می‌گیره و به دیگری هیچ ربطی نداره. این چیزی که بارها و بارها باید به خودم یادآور بشم‌

    کلا 68 بار از علو که ریشه الاعلون هست استفاده شده.

    در این 68 مورد، 27مورد راجب مرتبه بلند خداوند

    2مورد راجب پیروزی مؤمنان بر کافران درجهاد گفته

    وَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُؤمِنینَ

    و سست و غمگین نشوید؛ چرا که شما برترید، اگر مومن باشید(139) آل‌عمران

    إِن یَمسَسکُم قَرحٌ فَقَد مَسَّ القَومَ قَرحٌ مِثلُهُ وَتِلکَ الأَیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاسِ وَلِیَعلَمَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنوا وَیَتَّخِذَ مِنکُم شُهَداءَ وَاللَّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمینَ

    اگر (در جنگ احد) به شما آسیبی رسید، به کافران نیز چنین آسیبی رسید؛ و ما، روزگار را در میان مردم می گردانیم.(همه ی اینها) برای این است که الله، مومنان را مشخص نماید و از میانِ شما شهیدانی بگیرد؛ و الله ستمگران را دوست ندارد(140) آل عمران

    إِنَّ الَّذینَ کَفَروا وَصَدّوا عَن سَبیلِ اللَّهِ وَشاقُّوا الرَّسولَ مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدى لَن یَضُرُّوا اللَّهَ شَیئًا وَسَیُحبِطُ أَعمالَهُم

    بی گمان آنان که پس از آشکار شدن هدایت، کفر ورزیدند و از راه الله بازداشتند و با پیامبر مخالفت کردند، هیچ زیانی به الله نمی رسانند و الله، اعمالشان را نابود و تباه خواهد کرد ( محمد:32)

    یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا أَطیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسولَ وَلا تُبطِلوا أَعمالَکُم

    ای مؤمنان! از الله اطاعت کنید و از پیامبر فرمان ببرید و اعمالتان را باطل و تباه نگردانید ( محمدآیه: 33)

    إِنَّ الَّذینَ کَفَروا وَصَدّوا عَن سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ ماتوا وَهُم کُفّارٌ فَلَن یَغفِرَ اللَّهُ لَهُم

    بی گمان آنان که کفر ورزیدند و از راه الله بازداشتند و در حال کفر از دنیا رفتند، الله هرگز آنان را نمی بخشد.(محمدآیه: 34)

    فَلا تَهِنوا وَتَدعوا إِلَى السَّلمِ وَأَنتُمُ الأَعلَونَ وَاللَّهُ مَعَکُم وَلَن یَتِرَکُم أَعمالَکُم

    ضعف و سستی نورزید و به صلح و سازش فرا نخوانید که شما برترید و الله با شماست و هرگز از پاداش اعمالتان نمی کاهد  (محمدآیه: 35)

    در سوره 139آل عمران و35 محمد هست وقتی چند تا آیه قبل و بعدشدمی‌خوانیم متوجه میشیم خواسته در جنگ سستی نکنند، پشت ترس‌هاشون قایم نشوند و اگر مومن باشند اگر به خدا تنها قدرت جهان باورداشته باشند. پیروز میدان هستند چیره هستند، تسلط دارند به این جنگ ( به معنای این که تو باارزشی و آنها بی‌ارزش هستند نیست) و درمحمد هم برترید به معنای اینکه چیره هستید، تو این جنگ دست بالارونده شما دارید ای کسانی که ایمان آوردید ، فکر نکنید تمام کارهایی که کردید بی‌نتیجه و بی‌ثمر میشه یه موقع کم نیاری‌ها چرا که هیچ کدوم از کارهات رو خدا بی‌ثمر نمی‌کند تک تکش رو پاسخ می‌دهد و تو نتیجه رو خواهی دید. و در 68 طه به موسی قول پیروزی رو داده در ایه 31 نمل سلیمان به ملکه کشور دیگر نمی‌گوید من برترم میگه بر من برتری نجویید و تسلیم شوید و 11مرتبه به معنای سرکشی اومده حتی

    تِلکَ الدّارُ الآخِرَهُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الأَرضِ وَلا فَسادًا وَالعاقِبَهُ لِلمُتَّقینَ

    این، سرای آخرت است که آن را برای کسانی قرار می دهیم که خواهان فساد و برتری در زمین نیستند.و فرجام نیک از آنِ پرهیزکاران است

    القصص(آیه: 83

    و در موارد دیگه به‌معنای بیایید و دیار، بالا ، ارتباط بین زن‌وشوهر ومرتبه بهشت و بلند آوازه کردن نام نیک ابراهیم و یعقوب و… هستش.

    فقط خدا می‌داند چقدر خودم رو گول زدم و جاهل بودم هی می‌گفتم خدا گفته مؤمنان برترند پس من چون ایمان دارم برتر هستم دیگه قبل آشنایی با استاد به خاطر شیعه بودنم الان هم به خاطر این که این قوانین رو بهش آگاه شدم ولی ای دل غافل خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم. هیچ برتری وجود نداره تازه بهشت برای کسایی هست که خودشون رو برتر نمی‌دونند یعنی مغرور نمی‌شند نه کسی رو برتر از خودشان می‌دانند نه این که خودشان برتر از کسی و تنها رب برتر می‌دانند و بس.

    هرجا به معنای سرکشی و غرور بود اون فرد اون قوم هلاک شده بود که مثال آشکارش شیطان و فرعون هستند. خدایا پناه می‌برم برتو از هر برتری جویی از هر غرور و تکبری خدایا مرا ببخش و بیامرز به حقیقت در حق خود ستم کردم . سبحان الله سبحان الله. تنها تو برتر و والاتر هستی . یارب هدایتمان کن برای کم رنگ و گم رنگ و کم رنگ کردن نگاه خودبرتر بینی. امین یارب‌العالمین

    هرجا هستید شاد و سعادتمند باشید انشالله هر روز بیشتر از دیروز آسان شوید برای آسانی‌ها.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  3. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1840 روز

    به نام خالق هدایتگر سلام.

    لازم دیدم یک اشتباه تایپی که صورت گرفته اصلاح کنم. خط زیر آیه قصص 83

    در معنا های دیگربه معنای بیا و بالا به کار رفته و در آیات دیگر در مورد دیار، ویژگی زن و مرد( سوره نسا 34)و مرتبه بهشت و بلند آوازه کردن نام نیک ابراهیم ویعقوب و بالابردمقام و علم ادریسی… هستش.

    وقتی خداهم میگه تنها برتر خداست بازهم به معنای بی‌ارزش بودن ما نیست یعنی بالاترین مقام و جایگاه و علم که نگاه کنی متعلق به خداست یعنی انقدر بزرگ و قدرتمند هست.

    استاد الان درک می‌کنم چرا تاکید دارید بریم قرآن رو بخوانیم و درکش کنیم قرآن در عین حال که ساده همه چیز بیان کرده وقتی یکسری کلمات رو به فارسی می‌خواهیم به قول شما معناش رو بگیم باید یک چند خطی راجبش صحبت کنیم.

    خدارو هزار مرتبه شاکرم که لطف کرد و در این مسیر قرارم داد. الحمدالله رب العالمین.

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1840 روز

    به نام نامی دوست که هرچه داریم از اوست سلام

    رب العالمین رو هزاران هزار بار سپاس گزارم برای این که شمارو هدایت کرد راجب غرور و اون آیه بنویسد و من هدایت کرد به این سمت تاهم خودم یادبگیرم هم دستی از دست هاش قرار داد برای انتشار این اگاهی خیلی خوش حال شدم از این که گفتید به آگاهی و درک جدیدی از قوانین رسیدید و یکی از مسائلتون حل شد خدارو صد هزارمرتبه شکر بهتون از صمیم قلبم تبریک میگم و ممنونم از این که راجب فضل گفتید یک سرنخ دیگه از جانب رب برای من و متشکرم برای این خبر خوبی که دادید باعث شد خودم دوباره کامننتم رو بخوانم و به درک بهتری از قوانین الهی برسم . خداجونم همه مارو در این مسیر به وسیله هم دیگه راهنمایی و هدایت می‌کند. منتظر خواندن دیگر نتایج شما هستیم.

    حمید رضا عزیز انشالله به یاری رب العالمین هر روز بیشتر از دیروز آسان شوید برای آسانی ها.

    دست حق یار و نگهدارتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1840 روز

    به نام خالق هدایتگر سلام

    خدارو هزاران هزار مرتبه سپاس گزارم برای این که این کامنت کمک کننده بوده

    لیلی جان می‌دونی بحث این که من امتیازم بیشتر یا کمتر پس کامنت من پاسخ باید بخوره یا نخوره نیست اصلا اینجهان بحث این حرف ها نیست ما در یک جهان قانون مند زندگی می‌کنیم به نسبتی که من خودم رو لایق بدونم، ارزشمند بدونم جهان هم به فرکانس های من پاسخ می‌دهد.‌

    همه چی همون طور که اینحا دارد فریاد زده میشه و هرکدوم به نسبت درکمون و مداری که داخلش هستیم متوجه‌اش می‌شیم و بهش عمل می‌کنیم فرکانس هست و بس.

    درباره هدایت نوشتن کامنت واقعا هدایتی هست. خودم بارها شده اصلا قصد نداشتم کامنت برای کسی بزارم اما شرایط جوری پیش رفت که من رو به سمت. کامنت گذاشتن سوق داد یا خواستم برای کسی کامنتی بزارم اما هیچی به ذهنم نمی‌آوند و به گذاشتن ستاره اکتفا کردم حال اون فرد می‌خواست فعال باشه یانه؛ همه چیز این جهان صدر در صد براساس فرکانس های ما رقم می‌خوره.

    وقتی یکی بهم کامنت می‌دهد و میگه حسم گفت و هدایت خدا بود یعنی من اون لحظه واقعا به اون جمله اون حرف اون تحسین نیاز داشتم و الله از طریق اون دوست به من پیغامش رو رساند هرکسی یک جوری هدایت دریافت می‌کند یکی با کامنت یکی از زبان یک بچه چند ساله یا هرچیزی که فکرش رو بکنی.

    سعادتمند و ثروتمند باشی

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: