چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 1

594 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حمید رضا نارنجی ثانی» در این صفحه: 11
  1. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    سلام استاد عزیزم

    چقدر این فایل زیبا و اگاهی دهنده بود

    و باز باعث شد بخش سیاهی در وجودم رو پیدا کنم

    که خیلی عمیق و ریشه داره

    چند روز پیش به کلمه ای در قران برخوردم به اسم ” ظن” از ریشه “ظ ن ن”

    وقتی بیشتر ایات رو خوندم تا رسیدم به ایه 12 سوره حجرات

    یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ کَثِیرࣰا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمࣱۖ وَلَا تَجَسَّسُواْ وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًاۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمۡ أَن یَأۡکُلَ لَحۡمَ أَخِیهِ مَیۡتࣰا فَکَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابࣱ رَّحِیمࣱ

    اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است؛ و هرگز در کار دیگران تجسس نکنید؛ وهیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مردۀ خود را بخورد؟! بیقین همۀ شما از این امر کراهت دارید؛ تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه‌پذیر و مهربان است

    اینجا یکم تو فکر فرو رفتم

    چرا گفت بعضی از ظن ها در حد اثمه (یعنی گناهه و باعث کندی در امور میشه)

    نمیدونم چرا این ایه برای من یه جور خاصی چشمک زد

    از خدا کمک خواستم و گفتم بگو درسش چیه

    و در چند ساعت اینده اش مساعلیو به یاد اوردم یا اتفاقاتی افتاد که دیدم بر خلاف تصورم از خودم ،که فکر میکنم من چه ادم مثبت اندیش و خیرخواه و خوشبینی هستم و چه ادم نایس و گوگولی هستم ، من بشدت ادم بدخواه و بدبین و منفی نگری هستم.

    احساسم به شدت بد شد

    باز بیاد اوردم

    بارها شده تو خیابون یه نفر بد رانندگی میکرده تو دلم گفتم کاش بره یه بلایی سرش بیاد

    یه نفر به ضعم من بد عمل کرده گفتم کاش سریع یه اتفاقی براش بیفته دلم خنک شه

    یه نفر خیلی ادم موفقی بوده گفتم حالا وایستااااا همچین پدرت در بیاد

    تو جلسه اول دوره احساس لیاقت دقیقا اینو فهمیده بودم

    ولی انقدر عمیق نه

    یعنی فکر نمیکردم انقدر این مساله ریشه دار باشه

    چون تمام زندگیم دویده بودم ولی به هیچی نرسیده بودم انگار ادمها ارث بابامو خورده بودن. از همه طلبکار بودم. هر کی حرکت رو به جلویی داشت حالم ازش بد میشد هر کی یه بلایی سرش میومد میگفتم اخییییییششششششششش .دلم خنک شد بابا.چقدر رشد میکنی لامصب

    خیلی ازون روز و اون جلسه گذشته ولی من دیدم هیچ تغییری نکردم

    من هنوز همون ادم هستم با تمام اون کینه و نفرت ها و خشم ها

    و خدا با این ایه دلیلش رو اورد جلوی جشمم

    گفت خودت با این رفتارت این بلا رو سر خوردت اوردی

    اما هنوز مساله عمیق تر ازین حرفا بود و من نمیدونستم

    همین الان داشتم یه ایه ای رو میخوندم در صوره ص:

    وقتى خلقتش را کامل کردم و به او جان دادم، در برابرش سجده کنید

    همۀ فرشتگان سجده کردند

    جز ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران بود

    فرمود: اى ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقى که با قدرت خود او را آفریدم سجده کنى‌؟! آیا تکبّر کردى یا از برترینها بودى‌؟!

    ابلیس گفت

    “””””” قَالَ أَنَا۠ خَیۡرࣱ مِّنۡهُ “”””””””

    گفت من بهتر از اونم

    این جمله منو میخکوب کرد

    گفت من بهتر از اونم

    این دقیقا من بودم

    این توهم ریشه بسیار عمیقی داشت که من ازش خبر نداشتم

    از کودکی

    شاید از هفت سالگی

    از روزی که من ظاهرا مسلمون شدم. و شروع کردم به نماز خوندن

    هر چی بیشتر رشد کردم تو مذهب بیشتر فرو رفتم و هر چی بیشتر فرو رفتم بیشتر کتابهایی میخوندم یا سخنرانیهایی گوش میدادم یا به هر ترتیب تفکری در من ایجاد میشد که”

    ما مسلمونا خوبیم بقیه بدن

    ما بچه شیعه ها خوبیم بقیه بدن

    ما بچه هیئتی ها که دیگه نگم براتون

    فقط ما ادمیم بقیه اصلا ادم نیستن

    دنیا کلا یه تعداد ادم داره که ماهاییم که صبح تا شب تو هیئتیم و اشک میریزیم و تو سر و کله ی خودمون میزنیم بقیه هم که کلا ادم نیستن

    خلاصه که من تمام عمرم با این تفکر بزرگ شدم که “أَنَا۠ خَیۡرࣱ مِّنۡهُ” من خوبم یا ما خوبیم بقیه بدن

    تو دفتر نشسته بودم و اصلا تمام بدنم رو صندلی سست شد

    چون خدا تو ایه بعد به شیطان گفت

    إِنَّ عَلَیۡکَ لَعۡنَتِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ >>>> تا روز قیامت لعنت من بر توست

    دیدم بله دقیقا به چنین لعنتی دچار شدم

    ظاهر من تغییر کرده بود ولی این ذهنیت نه

    قبلا فکر میکردم چون بچه شیعه و بچه هیئتی هستم من خوبم بقیه بد

    الان فکر میکنم چون من تو این سایتم خوبم بقیه بد

    چون من دارم رو خودم کار میکنم خوبم بقیه بد

    چون من قران رو بررسی میکنم خوبم بقیه بد

    چون من خوب کامنت مینویسم خوبم بقیه بد

    چون من قانون سلامتیو اجرا میکنم حقمه خوب باشم بقیه خقشونه مریض باشن

    دیدم که من در تمام عمرم از کودکی با این توهم بزرگ شدم

    دیدم وضعم خیلی خراب تر ازینه که شما تو این فایل گفتید

    این نیست که مثلا دخترای شهر ما بدن و بقیه شهر ها خوب ، نه کلا من خوبم بقیه اصلا ادم نیستند

    این توهم بلایی سر من اورده که به خدا پناه بردم از شر خودم ، به خودم .

    دیدم به دلیل این تفکر اصلا من توانایی دیدن خوبی هیچ کس و هیچ چیز رو ندارم

    تلاش میکنم ها ولی دارم تلاشششش میکنم دارم تقلا میکنم دارم زور میزنم. چون یه باور شدید و عظیمی ته اعماق وجودم همه رو بد و نامناسب و بدردنخور میدونه

    پنج ساله دارم زور میزنم که ادما رو دوست داشته باشم

    موفق هم بودم یعنی من کاملا تو این زمینه نتیجه تو دستام بود ولی به چه قیمتی؟ با فشاری هزاااااااااار برابر ادمی که چنین ذهنیتیو نداره

    مثلا ادمای دیگه به راحتی میتونن بقیه رو دوست داشته باشن من باید هزااااار برابر اون شخص تقلا میکردم که همون ادم رو دوست داشته باشم

    این یعنی هدر رفتن یک انرژی بصورت مداوم که ممکنه برای بقیه اصلا نیازی به صرف انرژی نباشه

    اونا چنین باور مسمومی تو وجودشون نیست و بی تقلا میتونن ادمها رو دوست داشته باشن

    شاید این دلیل اصلی یا یکی از دلایل اصلی در صلح نبودن با خودم و دنیا باشه

    شاید نمیدونم

    ولی خدارو شکر . با این که این باور چندش اوره ولی خدارو شکر که فهمیدمش

    مدتیه هر روز صبح از خدا میخام خدایا

    میخام نحوه نگرش نسبت به خودم ، تو ، دنیا ، قوانین ، قران و …. بشه اونی که درسته بشه اونی که باید باشه

    خدایا سعی میکنم تسلیم باشم و سیاهی های وجودمو بپزیرم پس کمکم کن پس ذنوبم رو بهم خیلی شفاف بگو

    با این که تلخ و درد اوره ولی تا باهاش روبرو نشم و تغییرش ندم چیزی تغییر نمیکنه

    استاد از شما ممنونم بخاطر اینهمه اگاهی ناب

    سپاسگزارتون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 191 رای:
    • -
      حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
      مدت عضویت: 1987 روز

      سلام مجدد

      سالها پیش که دانشجو بودم همیشه موقع طراحی دکلمه های حسین پناهی گوش میدادم

      الان حین خوندن پاسخ دوستان عزیزم ناخودآگاه این دکلمه اومد روی زبونم:

      برای اعتراف به کلیسا می روم

      رو در روی علفهای روئیده بر دیوارکهنه می ایستم

      و همه گناهان خودم را یکجا اعتراف می کنم

      “”بخشیده خواهم شد به یقین””

      علفها بی واسطه با خدا سخن می گویند.

      خداروشکر

      چه خوبه که میشه بیواسطه با خدا حرف زد

      خداروشکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
      مدت عضویت: 1987 روز

      سلام راحله عزیز

      نمیدونم چرا قابلیت پاسخ به کامنت شما برای من غیر فعال بود و من نتونستم مستقیم به کامنت شما پاسخ بدم و گفتم همینجا بنویسم براتون

      اول از شما ممنونم

      بخاطر لطفتون

      در مورد سوالتون در مورد احساس ارزشمندی و غرور،

      باید بگم من خودم تو این مساله بشدت گیر دارم

      تنها چیزی که میتونم بگم اینه که حداقل میدونم این دو تا هیج ربطی بهم نداره و دو تا مساله کاملا مجزاست ، واقعا همین ،

      خودم دوست دارم به درکی برسم که بتونم بدون احساس بد ، خودمو ارزشمند بدونم و خودنو دوست داشته باشم ،

      امیدوارم خدا هدایتم کنه.

      و اما در مورد کلمه ” اقام ”

      این بررسی هاییه که برای خودم انجام داده بودم و اینجا براتون مینویسم امیدوارم بدردتون بخوره

      با توجه به اینکه این ریشه 597 بار در قرآن اومده پس معنا و مفهوم بسیار گسترده ای داره،

      بقول استاد اغلب کلمات قرآنی سک معنی ندارند بلکه با توجه به ایات و کلمات قبل و بعد میشه به یک درک یا مفهوم رسید و نمیشه تو یک کلمه معنیش کرد

      این ریشه که در واقع ” ق و م ” هست به اشکال مختلفی اومده که هر کدوم معنای متفاوتی هم داره

      من همشو مینویسم :

      البته من اول مواردی رو مینویسم که احتمالا خیلیا در موردش شبهه ای ندارن و در آخر ” اقام ” رو توضیح میدم ،چون تمام حرف و حدیث ها در مورد همین کلمه هستش

      استقام :

      حالا در قرآن با پسوند ها و پیوندهای متفاوتی اومده ولی در کل به معنای استقامت ورزیدن

      مثلا میگه اونهایی که ایمان آوردند به یگانگی خدا و سپس بر این اعتقاد استقامت ورزیدند

      تقویم :

      ما انسان را خلق کردیم در احسن تقویم یعنی در موزون ترین متعادل ترین و شایسته ترین حالت.

      قائم :

      مثلا میگه او قائم به صلاه بود.

      یعنی ایستاده به نماز ، به پا خواسته به نماز

      با در ایات دیگری به معنای پابرجا و استوار یا سرپا اومده

      مثلا شهرهایی نابود شدند و شهرهایی هنوز پابرجا هستند

      قوام:

      به معنای اعتدال ، میکه اونهایی که وقتی انفاق می‌کنند نه تنگ می‌گیرند نه زیاده روی ، بلکه اعتدال دارند در این کار.

      قوم :

      به معنای امت یا گروه

      مثلا قوم نوح یا عاد یا ….

      قوّام :

      الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ

      نظر شخصی من اینه که این در زمان‌پیامبر صدق میکرده و الان خیلی کاربرد نداره ،

      چون یک بار هم بیشتر نیومده جزو ایات محکم نیست

      ولی بهرحال به این معنیه که مردان برتری‌های دارند نسیت به خانم ها

      ،

      یا در جای دیگه میگه

      یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ

      یعنی بپا دارنده عدالت باشید

      عدالت محور باشید

      قیام :

      فَمَا اسْتَطَاعُوا مِنْ قِیَامٍ وَمَا کَانُوا مُنْتَصِرِینَ

      به معنای برخاستن هستش

      قیامه :

      یعنی روز بپاخاستن ، روز رستاخیز

      قَیِّم :

      به معنای استوار و پایدار

      فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ

      مستقیم :

      به معنای درست و راست

      اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ

      مَقام ، مُقام :

      به معنای جایگاه

      وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ

      یا

      إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٍ

      مقیم :

      به معنای ساکن ، یعنی ساکن شدن در چیزی ، یا پایدار و باقی

      یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنْهَا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِیمٌ

      یا

      مشاهده آیه در سوره

      یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَهٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ

      یا

      رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَاهِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی ۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ

      قُم :

      حالت امری یا دستوری داره

      قُمْ فَأَنْذِرْ

      یا

      قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا

      برخیز یا بپاخیز

      و بالاخره

      اقام :

      که پر کاربرد ترینش همون عبارت اقام الصلاه هستش

      یعنی بپاداشتن صلاه، رو آوردن به صلاه، اقدام کردن به صلاه، مقیم بودن یعنی ساکن شدن در صلاه که حضرت ابراهیم از خدا میخاد

      یا به معنای اقدام کردن ،آهنگ کردن ، مبادرت کردن ، انجام دادن ،

      عمل کردن ،

      در کل میشه گفت ، وقتی صلاه رو یک عمل ایستاده فرض کنی ، تنها معنی که از این عبارت میشه درک‌کرد همون ایستادن به نمازه

      اما وقتی درک کنی صلاه مفهومی گسترده تر از یک عمل فیزیکی داره ، متوجه میشی ، درسته در زمان پیامبر نماز به این شکل خاص انجام‌می‌شده ولی این نربوط به زمان پیامبر بوده ،

      نماز در زمان مسیحیت هم شکل خاص خودشو داشته

      احتمالا در زمان ابراهیم هم شکل خاص خودشو داشته

      نمیشه نماز پیامبر رو نقض کرد یا منکر شد

      ولی وقتی صلاه رو درک کنی میبینی اون حرکات یه حالت سمبلیک داشته ،

      مثل وضو مثل غسل مثل تیمم ،

      یه زمانی مردم بهداشت رو رعایت نمیکردن ، باید دستور داده می‌شده که اینطوری غسل کنید ، حالا چرا اون آداب و ترتیب مهمه؟

      بخاطر تفکیک کسانی که مطیع بودن و اونایی که مطیع نبودن

      بسیاری هز مفاهیم در قرآن یه حالت قراردادی داره ، یعنی یه جور نشانه اس ، یه جور اتمام حجت بحساب میاد ،

      ولی وقتی زمان گذشته ،انگار اصل از یاد رفته و اون نشانه ،شده اصل

      مثلا موضوع ناقه صالح

      صالح میگه اگر قصدتون تبعیت از منه یه روز شما از چشمه آب بخورید یه روز این ناقه.

      اگر غیر ازین عمل کنید یعنی شما فصد تبعیت و ایمان و سرسپردگی ندارید ، اونها هم چون دقیقا قصد تبعیت نداشتند ناقه رو میکشن ،

      یعنی کاملا اعلام میکنن که ما اصلا قصد ایمان نداریم

      حالا شما برید تحقیق کنید که چقدددددر در باب فضیلت شتر کتاب و مقاله نوشته شده

      انگار موضوع اصلی اون شتره بوده

      درصورتی که اگر مثلا اونزمان خرس پاندا وجود داشت ممکن بود صالح بگه این پاندا رو نکشید و بهش آب بدید

      حالا هم موضوع همینه

      غسل ،وضو ،تیمم ،نماز ، این ها نشانه هایی برای ایمان بوده

      یعتی برای اینکه در 5مل نشون بدی ایمان داری باید اینطوری عمل میکردی

      تا تفکیک بشی از قوم کافر

      الان با وجود اینکه ما هر روز با شامپو خودمون رو میشوریم آیا واقعا غسل خنده دار نیست ؟ آیا وضو یا تیمم خنده دار نیست ؟

      آقا مثلا تو جاده ای دستشویی وجود نداره ؛ آیا با دستمال مرطوب نمیشه خودتو تمیز کنی؟ آیا زمان پیامبر دستمال مرطوب یوده ؟

      نبوده دیگه ،الان که هست باید از گزینه بهتر استفاده کنی

      زمان‌پیامبر حج بوده صلاه بوده و….

      تمام اینها یک دلیل داشته ،

      لعلکم یرشدون

      لعلکم یتقون

      لعلکم یتفکرون

      لعلکم …..

      مهم نتیجه ای هست که قرار بوده حج ایجاد کنه

      حج برای اتحاد یا برای درک وآگاهی بوده ،

      الان آگاهی در حج وجود داره ؟

      الان اتحاد اصلا معنایی داره؟

      مهم مفهومه حجه

      الان برای من این سایت حج بحساب میاد

      در قرآن یه ریشه ای وجود داره به اسم ” ف ر ض ”

      همون چیزی هست که بهش فریضه میگن ، یعنی واجبات

      من بررسی کردم ،کلا چهارده بار در قرآن اومده

      تمام موارد در مورد شخص پیامبر هستش ،یا دقیقا مربوط به شرایط و زمان پیامبره ،

      اگر مطالعه کنید خودتون متوجه میشید ،

      و اما یک ریشه دیگه در قرآن هست به اسم ” ک ت ب ”

      میگه ما بر تو کتاب کردیم

      کتب علیکم …..

      اگر دقت کنید در مورد کتب ، یک کار خاص توصیه نشده بلکه یک مجوعه کار گفته شده

      مثلا میگه کتب علیهم القصاص ،

      میگه بر شما کتابت شد قصاص یا اینکه بجاش دیه بگیرید یا اینکه عفو کنید

      در اغلب موارد ، وقتی صحبت از کتب شده چند تا آپشن هم ارائه داده که البته باز این آپشن ها هم برای زمان پیامبر بوده

      ولی اگر مفهومش رو درک کنی میتونی کارهایی انجام بدی که همون نتیجه رو بده ولی متناسب با زمان حال باشه

      مثلا میگه کتب علیهم الصیام

      مترجمان معنی کردند روزه بر شما واجب شد

      اما واجب نشد ، بلکه کتاب شد

      چون در ادامه آیه میگه بر شما کتاب شد روزه بگیرید یا صدقه بدید یا برده آزاد کنید یا طعام بدید یا ‌…

      یعنی باز هم خدا چند تا انتخاب داده

      در آخر آیه میگه لعلکم تتقون

      یعتی قرار شما اینکارها رو بکنید تا کنترل ذهن داشته باشید

      حالا در زمان ما آیا برده هست ، آیا فقط باید طعام بدی ؟

      الان میشه گفت مثلا میخای کنترل ذهن کنی برو یوگا ، برو آهنگ بیکلام گوش کن ، برو سپاسگزاری کن ، برو یه فایل گوش بده برو تو طبیعت راه برو

      خلاصه یک کاری یکن تا بتونی ذهنت رو کنترل کنی

      واقعا بقول استاد خدا خیلی منطقی گفته ها ولی ما درست درکش نکردیم

      در مورد صلاه ما نه فرض و نه کتب داریم در قرآن

      یعنی اصلا واجب نیست ،

      بلکه قرار که یه کاری انجام بدیم که برای خودمون خوبه

      حالا این آیه رو ببینید

      فَإِذَا قَضَیۡتُمُ ٱلصَّلَوٰهَ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ قِیَٰمࣰا وَقُعُودࣰا وَعَلَىٰ جُنُوبِکُمۡۚ فَإِذَا ٱطۡمَأۡنَنتُمۡ فَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰهَۚ إِنَّ ٱلصَّلَوٰهَ کَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ کِتَٰبࣰا مَّوۡقُوتࣰا

      چون نماز را به پایان بردید خدا را ایستاده یا نشسته و یا به پهلو خوابیده یاد کنید. و چون از دشمن ایمن گشتید نماز را تمام ادا کنید که نماز بر مؤمنان در وقتهاى معین واجب گشته است

      البته واجب نشده بلکه اینجوری معناش کردند

      گفته کتاب موقوتا

      وقتی از کتب استفاده کرده یعنی یکی از راه هاش اینه

      اینکه در زمانهای معینی اینکارو انجام بدی فریضه نیست بلکه کتابته

      هر وقت دوست داری انجام بده

      نشسته ،ایستاده ، خوابیده

      واقعا درگ صلاه کمک میکنه بحای اینکه درگیر فرعیات بشی به اصل بپردازی

      مهم داشتن یک ارتباط درونی با یک نیروی قدرتمنده، یعتی رو آوردن و توحه کردن

      حالا به ابراهیم یجور عیسی یجور ،محمد یجور ،

      الان هم میشه اونطوری که راحت تری و بهت احساس بهتری میده این ارتباط رو برقرار کنی

      این درک کلی من بود.

      امیدوارم براتون مفید باشه راحله عزیز.

      در پناه خدا باشی دوست عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 62 رای:
  2. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    سلام سعیده جان

    ممنون که راهنماییم کردی ممنون که هدایتم کردی ممنون که پیامت رو برام نوشتی و منم پیامت رو گرفتم

    چند روزه که گذشته ازین اتفاقات

    و من به خیلی چیزها تو وجودم پی بردم

    انقدر این مساله پیجیده بود که نمیدونم اگر توضیح بدم کسی متوجه میشه یا نه

    این باور مسموم ، این افکار کثیف و سیاه دلیل خیلی چیزها رو برام روشن تر کرد

    من دلیل خیلی از رفتارهامو فهمیدم

    مثلا کسی که با خودش در صلحه کسی که چنین افکار آلوده ای نداره میاد یه کامنت میزاره ، حالا یا طرف محتوای کامنت رو دریافت میکنه یا نمیکنه ، اون دیگه به خودش ربط داره

    ولی من چی ،

    من از ته ته جهنم اومدم ، من از یه منجلاب فکری اومدم اینجا ،

    من هزااااااااااااااار برابر اونچیزی که تو کامنت هام برای مخاطب مینویسم به خودم سخت گرفتم ،

    من با فشاااااار فراوان با زووووور هزار برابری تلاش کردم که کمی به صلح برسم ، اینا غلطه ها ولی بالاخره من این بودم ،

    چون هزاااار برابر به خودم سخت گرفتم ، انگار ته ذهنم منت این سختگیری رو رو سر بقیه میزارم

    انگار از بقیه طلب دارم

    انگار دلم پره

    انگار هیچکسو دوست ندارم

    کسی به من ظلم‌نکرده ، اما انگار دلم از خودم پره که چقدر به خودم ظلم کردم

    شاید تمام اون خشم ها و کینه ها به شکل عصبانیت تو کامنتهام بروز میکنه

    من هنوز با خودم به صلح نرسیدم

    من هنوز خودمو دوست ندارم

    این باورهای مسموم باید آروم آروم مداوا بشه

    تنها کاری که الان از دستم بر میاد اینه که خودم رو ببخشم

    من هزااار برابر کامنتهام با خودم تلخم ، باید خودمو ببخشم باید آروم بشم ،

    هر چی به خودم ستم کردم بسه

    واقعا فقط پناه میبرم به خدا از شر خودم

    و دستمو میگیره

    من خودمو میبخشم

    خدا هم میبخشه

    چون من بیشترین آسیب رو به خودم زدم

    ممنونم که نوشتی

    ممنونم

    به خدا میسپارمت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
  3. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    سلام سعیده عزیز

    سلام سعیده نازنین

    دوباره ازت ممنونم بخاطر تمام پیغام هایی که به گوشم رسوندی

    این روزها دارم احساس بهتری رو تجربه میکنم

    بعد از گذشت بیش از یکسال و نیم از کتر کردن بسیار تمرکزی روی دوره احساس لیاقت ، هر دفعه سعی می‌کردم حداقل بصورت کلامی خودم رو ارزشمند و لایق بدونم ، نمیشد که نمیشد

    یعتی هر بار سعی می‌کردم ، یه دلهره و دلشوره ی عجیبی میومد سراغم

    باور کن صد ها بار دیگر اشکم در میومد، میگفتم خدایا آخه من چه مرگمه که حتی نمیتونم چند تا جمله ساده رو بزبون‌ بیارم

    چقدر جالبه که ریشه این دلشوره ها و دلهره ها دقیقا تو همین مساله بود که توضیحش رو دادم،

    چون من دچار این خودبرتر بینی بودم ، هر گونه احساس لیاقتی رو مترادف با غرور میدونستم

    یعنی عملا هیچ تعادل و توازنی وجود نداشت بین احساس لیاقت و احساس غرور.

    چون در اعماق ذهن من خودبرتر بینی داشت فرکانسها شو ارسال می‌کرد، اون احساس لیاقت و ارزشمندی که فقط بزبون‌ می‌آوردم باعث می‌شد دیگه سی پی یو ی ذهن من منفجر بشه

    دیگه تحمل این همه فشار رو نداشت

    ذهنم انگار میگفت یه عمره خودت رو برتر و بالاتر میدونی بس نیست تازه میگی من لایق و ارزشمند هم هستم ؟؟؟؟

    واقعا نمیدونم چطور خداروشکر کنم

    این مساله با تمام تلخی‌ها ها و دردهاش ،یقین دارم که منو به سمت نور میبره

    فقط باید ادامه بدیم ،

    فقط باید اعتماد کنیم ، الخیر فی ما وقع.

    حتی اگر تو این چند روز نیم درصد تونسته باشم تغییر کنم این نیم درصد برام خیلی شیرینه ، احساس سبکی دارم.

    احساس خوبی دارم

    خداروشکر ، خیلیییی شکر.

    بینهایت ازت سپاسگذارم سعیده عزیز، سپاسگذارم.

    به خدا میسپارمت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  4. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    سلام جناب امیری

    وااای که یاد چه خاطراتی افتادم ،سال 88 یه سرمای بسیار زیادی تو منطقه ما آوند که تقریبا هفتاد درصد لوله آب خونه ها ترکید

    خونه ما هم لوله ها ترکید

    دقیقا یادمه صبح روز جمعه حدود چهار صبح بیدار شدم ، و دیدم نیاز به غسل دارم که برم دعای ندبه

    حالا فکر کنید آب وجود نداره

    فقط چند تا بیست لیتری آب تو پارکینگ بود که اونها هم یخ زده بود چون هوا تقریبا پونزده درجه زیر صفر بود.

    نصف شب یواشکی دور از چشم خانواده ، پیکنیک بزاری تو پارکینگ که یخها ی بیست لیتری باز بشه و ببری تو حموم ، در نهایت در حد مرگ بخاطر سرمای هوا به خودت آسیب بزنی که میخای غسل کنی که بری دعای ندبه که دنبال امام زمان بگردی خخخخ

    خدایا فقط میتونم بگم شکرت

    همین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  5. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    سلام مرضیه عزیز

    فکر میکنم جواب این سوال شما تو همون کامنت قبلی هست

    چون من معتقدم که اصلا نمیشه شکل خاص نماز خوندن پیامبر در زمان خودش رو منکر شد

    پیامبر به وضوح با اداب خاصی نماز میخونده. قبلش وضو میگرفته و ….

    ولی مساله اینه که باز هم نمیشه پیامبر رو از شرایط زمانش جدا کرد

    ببینید ما در ایاتی داریم که خدا به پیامبر میگه اگر مشرکین یا کافران ( دقیقا یادم نیست کدومشون) از دنیا رفتند بر جنازه اونها نماز نخون

    یعنی نماز فیزیکی در زمان پیامبر وجود داشته و احتمالا برای اون قوم موثر هم واقع میشده اما مساله اینه که ایا اگر مفهوم صلاه رو درک کنیم همون نماز با همون اداب به همون شکل الان برای من با این زبان با این فرهنگ با این شرایط موثره؟ من که خودم شاگرد اول مکتب مذهب بودم میگم خیر .نیست.

    نه تنها موثر نیست بلکه مخرب هم هست.چرا مخرب؟ چون یک عمل لغو و بیهوده در بهترین حالت که اسیبی نرسونه بالاخره وقت و انرژی و تمکزت رو میگیره.

    چرا خدا میگه به مرده های کافران نماز نخون؟

    ایا حرکت بدن به شکل خاصی که در نماز انجام میشه تاثیری بر یک جسد بیروح داره؟

    دولا راست شدن یک نفر بر جنازه یک نفر دیگه چه تاثیری قرار بزاره؟

    البته تمام اینها نظز منه ها. شاید تمام دنیا مخالفش باشند. ولی من که الکی به این منطق نرسیدم.هزاران ساعت وقت گذاشتم.

    به نظر من انچه در نماز پیامبر مهم بوده همون قرار داد ها بوده. همون نشانه ها بوده

    نماز پیامبر نشانه تسلیمش در برابر خدا بوده

    نشانه تفکیک پیامبر و تبعیت کنندگان پیامبر از قوم کافر بوده

    اصلا بیایم برگردیم به ابتدای خلقت

    خدا به ادم و حوا میگه به درخت نزدیک نشید

    ایا مساله اینجا اصلا درخته؟

    نه . درخت یک نشانه ست . بحث ، بحث تسلیم بودن و خاشع بودن در برابر هدایت های خداست

    مثلا اگر تو اون فضا یه مبل میبود. ممکن بود خدا بگه به اون مبل نزدیک نشید

    یا بگه مثلا به اون گربه به اون صندلی به اون دمپایی نزدیک نشید

    مساله اون جسم نیست

    مساله تبهیت از هدایت خداست

    درخت فقط یک نشانه است

    ناقه صالح یک نشانست

    سکوت زکریا یک نشانست

    نماز پیامبر یک نشانه است

    ترک هاجر و ابراهیم یک نشانه است

    سخن گفتن عیسی یک نشانه است

    نشانه درک تسلیم بودنه

    این نشانه ها به اقتضای زمان فرق میکنه

    مهم اون خاشع بودن در برابر هدایته

    که این تسلیم بودن برای شما یک نشانه داره برای من یک نشانه داره برای هر انسانی یک نشانه داره

    ما نباد پیامبر رو جدا از زمان زیستش جدا کنیم

    خدا در قران میگه وقتی قراردادی مینویسید حتما اون رو مکتوب کنید

    اون زمان احتمالا روی پوست حیوان مینوشتن

    ایا الان باید روی پوست مکتوب کنیم وگرنه گناه کبیره کردیم؟

    الان محضر و وکالتنامه و وکیل وجود نداره؟ ایا اینها مبتنی بر زمانه ما نیست؟

    بقول خودتون در اخر ایه میگه این برای اینه که شما مطهر بشید

    وضو برای تطهیر اومده

    حالا شما دوش بگیری یا غسل کنی فرقی داره؟

    در زمان پیامبر بله فرق داشته. چون مساله شخصی نبوده بلکه قومی قبیله ای و اجتماعی بوده

    غسل کردن با اون اداب خاص بازتاب اجتماعی داشته.تعدد مسلمین بازتاب اجتماعی داشته. الان چی؟

    نماز با اون اداب بازتاب اجتماعی داشته. الان چی؟

    صلاه چیزی فراتر از نماز بوده که اون اداب حکم تبلیغ و رسانه رو داشته. حکم یک رویداد یا ایونت رو داشته

    حج مثل یک ایونت عمل میکرده

    جنبه رسانه ای داشته

    الان چی؟

    یک زمانی پیامبر باید این ایونت ها رو برگزار میکرده تا کلام خدا به گوش همه برسه که فردا روزی کسی نگه من گمراه بودم ، توی پیامبر واسه چی کلامت رو به گوش همه نرسوندی

    الان کلام خدا به گوش تمام مردم دنیا رسیده

    از حج یک پوسته ظاهری مونده

    ایا اون پوسته به اندازه سر سوزنی تاثیر داره؟

    فکر نمیکنم داشته باشه

    دو روز دیگه رویدادی در امریکا برگزار میشه که سامسونگ طبق سنت هر ساله از سری اس گوشیهاش رونمایی میکنه

    این برای اینه که به دنیا بگه من سری اس 25 رو وارد بازار کردم اییییی مردم دیگه اس 24 نخرید

    ایا هر روز این کارو انجام میده؟ نه دیگه . یک بار برگزار میشه

    از فردا مردم یا مستقیم این برنامه رو دیده بودن و مطلع شدن یا خبرهاشو میخوننو مطلع میشن

    الان همه دنیا مطلع هستند که خدا چیه خدا کیه .

    دیگه هر کسی هر طور دوست داره عمل میکنه.

    من فکر میکنم درک ماهیت یک مساله بیشتر کمک میکنه تا ما صرفا نخایم یک عمل فیزیکی رو موثر بدونیم در روند زندگی مون

    البته این که شما گفتید این ها حاشیه است . نظر من اینه که نه حاشیه نیست. ممکنه این مساله واسه یه ادمی که اصلا نمیدونه نماز چیه حاشیه باشه . اما برای مایی که اصل و اساس همه چیز رو ، اصل دین و قران رو ، نماز و حجاب و …. معرفی کردن نه تنها حاشیه نیست بلکه یک اصل بسسیار مهمه

    چون تا زمانی که با احساس گناه نماز رو نخونی قدرت اون احساس بد و احساس گناه انقدر زیاد هست که فلجت کنه و بهش عذاب وجدان بده

    نه بخاطر این که اون نماز اصله بلکه بخاطر این که به ما گفتن نماز اصله

    براتون بهترینها رو ارزو میکمنم دوست عزیزم

    در پناه خدا باشید.

    نشانه ی تسلیم بودن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
  6. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    سلام مریم عزیز

    نمیدونم چطور تشکر کنم از شما

    احتمالا باید ده بار دیگه کامنت شما رو بخونم

    امروز صبح جلسه دو سه قدم هفت رو گوش میدادم

    یه جا یه مفهومی برام شفاف شد.

    همسن موضوع تکبر ، و برتری جویی

    در قرآن در یک آیه ای که الان یادم نیست کدوم آیه هستش ، اسم فرعون و قارون و هامان رو کنار هم میاره و میگه اینها مستکبرین هستند ، و ادعای برتری میکنند

    الان این کامنت شما چقدر قشنگ موضوع تکبر و علو رو برام از موضوع فضل یعنی دایره برتری هر کس بر دیگری ، که خدا بهش ” فضل ” گفته تفکیک گرد

    همیشه هر وقت میخاستم تواتایی های خودم رو ببینم احساس می‌کردم که نه این یعنی تکبر یعتی علو ، پس نه من ارزشمند نیستم من دایره برتری ندارم

    الان انگار کاملا برام مجزا شد از هم

    که ما همه در ماهیت و ذلت با هم برابر هستیم

    ولی طبق گفته داوود و سلیمان هر کدوم بر دیگران ممکنه نقاط یا دایره برتری داشته باشیم

    این به معنای ارزشمند تر بودن من از بقیه یا ارزشمند تر بودن بقیه هز من نیست

    من هم‌مثل بقیه ارزشمند و لایق هستم ، ولی من در معماری دارای فضل هستم ، مثلا شما در برنامه نویسی، مثلا استاد در درک قوانین و ….

    نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم

    خیلی خیلی ممنونم از شما بابت این کامنت زیبا و راهگشا

    ممنونم مریم عزیز.

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  7. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    سلام پاکیزه عزیز و نازنین

    چقدر به من لطف داری و چقدر ممنونم ازت بخاطر این همه عشق و محبتت

    و چقدر خوشبختم بخاطر دریافت این همه عشق ، خداروشکر میکنم.

    ببین پاکیزه عزیز.

    من معمولا اتفاقات و تفکرات یا ترمزهای مهمم رو بصورت کامنت تو جاهای مختلفی مینویسم

    و این مساله دقیقا یکی از ترمزهای اخیر خودم بوده

    یه روزی از خدا پرسیدم که خدا !!!

    من احساس میکنم به مقدار مناسبی نگاهم نسیت به ثروت و خوشبختی و سعادت و موفقیت درست شده پس چرا شرایط تغییری نمیکنه ؟

    خدا هم دقیقا منو با این ترنز در وجودم روبرو گرد، و گفت ببین که تو خودت سعادت و ثروت رو فقط برای اون دنیا میخای و فکر میکنی این دنیا باید در رنج باشی ، و این رنج یجور فضیلت و موهبته.

    یکی از دلایل این نوع نگاه در عوام و بخصوص در مذهبیون اینه که یک مجموعه ایات وجود داره که در اون مثلا حیاه الدنیا رو در برابر آخره آورده و معمولا هم گفته آخره براتون بهتره یا پایدار تره یا باقی تره یا ….

    ناخودآگاه ذهن ما مذهبی تر ها با توجه به اون نگاه کثیفی که به پول و ثروت داشتیم رفته به این سمت که گفتیم پس این دنیا بدردنخوره و بی ارزشه . اون دنیا خوبه ، تاره به این ایات هم استناد کردیم

    من تمام این ایات رو بررسی کردم

    اصلا تو این ایات بحث این نیست که دنیا پست و بی ارزش و بدرد نخوره پس چون پسته با تمام ثروتهاش برای کافرها باشه و اون دنیا با تمام ثروتهاش واسه مومن ها.

    نه هر گز اینطوری نیست

    به این آیه دقت کن پاکیزه جان :

    قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِینَهَ ٱللَّهِ ٱلَّتِیٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّیِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ قُلۡ هِیَ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ فِی ٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَا خَالِصَهࣰ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَهِۗ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمࣲ یَعۡلَمُونَ

    بگو: زینت‌هاى خدا و روزى‌هاى پاکیزه‌اى را که براى بندگانش پدید آورد، چه کسى حرام کرده‌؟! بگو: آنان در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آورده‌اند، ولى در قیامت فقط ویژۀ مؤمنان است؛ ما این گونه آیات خود را براى گروهى که مى‌دانند بیان مى‌کنیم

    این آیه دقیقا برعکس کل آنچه که برای ما مذهبی ها بیان گردند بود

    اگر تمام آیاتی که از عبارت ” حیاه الدنیا ” استفاده شده بررسی کنی به یک مفهوم‌میرسی

    این که خدا میگه ای مردم مومن ، این نعمتها رو میبینید در دنیا ؟؟؟ این پولها این ثروت ها این کشتی‌ها این اسب های نشان دار ( ماشین های برند امروزی) این مرکب ها این زینه ها این تجملات ( در قرآن تجملات با واژه ی جمال اومده ، یعنی چیزی فراتر از زینت )

    اینهمه عشق و حال که تو حیاه دنیا ازش بهره مند می‌شید در برابر اون نعمتهایی که در دنیای بعدی بصورت مادام العمر و باقی و پایدار وحود داره هییییییییچی نیست ،

    تمام‌مترجمین یجوری ترجمه کردند که انگار اینها پسته و نباید باشه ، نههههه ، خدا نگفته پسته ،گفته این نعنتها با وجود اینکه انقدر جذابه ولی در برابر نعمتهایی که اون دنبا بهتون میدم یه قطره در برابر دریا هم‌نیست ،

    میگه چشمتون فقط به این دنبا نباشه ،

    یعنی برخلاف درک عوام خدا نگفته بهشت برای مومنان در این دنیا نیست ، میگه این دنیا که بهشت برای شما هست ،ولی تو دنیای بعدی فقط خاص شماست

    این آیه رو ببین که در مورد حضرت ابراهیم اومده :

    وَءَاتَیۡنَٰهُ فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَهࣰۖ وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَهِ لَمِنَ ٱلصَّـٰلِحِین

    یا این آیه

    وَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَهࣰۖ وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَهِ أَکۡبَرُۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُون

    یا این آیه

    لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِی ٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَهِۚ لَا تَبۡدِیلَ لِکَلِمَٰتِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ

    یا این آیه

    وَقِیلَ لِلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ مَاذَآ أَنزَلَ رَبُّکُمۡۚ قَالُواْ خَیۡرࣰاۗ لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا حَسَنَهࣱۚ وَلَدَارُ ٱلۡأٓخِرَهِ خَیۡرࣱۚ وَلَنِعۡمَ دَارُ ٱلۡمُتَّقِین

    یعنی مومنان هم در این دنیا شرایطشون بهشتی میشه و هم در اون دنیا

    البته این فقط در مورد شرایط بهشتی نیست ، در مورد عذاب هم داستان همینه

    إِنَّ ٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَهِ وَأَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابࣰا مُّهِینࣰا

    یا این آیه

    لَّهُمۡ عَذَابࣱ فِی ٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَهِ أَشَقُّۖ وَمَا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن وَاقࣲ

    در کل میشه درک کرد که اصلا خدا اونجیزی که به ما گفته بودن رو نگفته

    کلا منظور خدا کوتاهی و زودگذر بودن دنیا در برابر بی انتها بودن و باقی بودن آخرت مدنظرش بوده

    مثل اینکه به یه پشت کنکوری بگی این چهار روز دانشگاه با هنه خوشی ها و عشق و حال و دورهمی ها و لذتهاش در برابر اون لذتهایی که بعدا بواسطه این درک و آگاهی و علمی که اینجا کسب کردی و باهاش در کسب و کارت پول میسازی هیچییییی نیست . این خوشی‌ها میگزره ، اون ثروت ساختنها و اون موفقیت های بعد از اتمام درس و دانشگاه خیلیییی جذاب تره ،

    منظور این حرف این نیست که پس چون دوره دانشگاه کوتاهه پس باید سخت و پر از تحمل رنج باشه که ، نه اصلا این دو روز دنیا قراره اصل و اساس تمام اون کسب و کار آینده ات رو بسازه .

    تو باید در این دانشگاه شاگرد اول بشی و عالم به اون علم در زمینه کارت بشی که فردا تو کسب و کار موفق باشی ،

    حتی خدا هم دقیقا همینو گفته

    به این آیه دقت کن :

    فَلَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّهࣰ فَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِین

    کاش مى‌شد یک بار هم که شده، به دنیا برگردیم تا مؤمن بشویم

    مثل اینه که بگی کاش به دوره دانشگاه برمیگشتم تا دوباره درس میخوندم و امروز موفق و ثروتنتد میشدم

    یعنی اصل و اساس زندگی در دنیای بعدی دقیقا در همین دنیا رقم میخوره

    این دنیا نه پسته نه بی ارزش و نه جای تحمل سختی و رنج

    در تمام قرآن فقط و فقط مقایسه بین کوتاه و گذرا بودن دنیا و باقی و بی انتها بودن آخره هستش

    ولی خوب متاسفانه ما برداشتمون نسبت به این مساله کاملا اشتباه بوده

    و اما در مورد اون‌مطلب که گفتی خدا کسی که دوسش داره رنج میده بهش

    این مساله یکم پیچیده است درکش

    در کامنتهای دیگه ای در موردش نوشتم ولی بهترین درک رو میشه از جلسه چهار قدم پنج گرفت.

    ببین ، به این آیه واضح دقت کن

    وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَهࣰ ضَنکࣰا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَهِ أَعۡمَىٰ

    و هر کس که از یاد من اعراض کند، زندگیش تنگ شود و در روز قیامت نابینا محشورش سازیم

    این دقیقا مغایر با اون ذهنیته که میگن خدا هر کیو دوست داره عذابش میده ، مگه خدا سادیسم داره ؟؟؟ نه

    اما موضوع همونیه که در جلسه چهار قدم پنج استاد توضیح داده

    وقتی ما خواسته ای داریم خداوند که یکی از صفات اش الرحمن هست ( الرحمن یعنی یک نیروی همواره پاسخ مثبت دهنده )

    خدا همواره به درخواست‌های ما پاسخ مثبت میده

    اما ممکنه باورهای ما با درخواستهای ما هم جهت نباشه

    برای اینکه ما با خواسته مون هم مدار بشیم و اونو دریافت کنیم ممکنه با چالش و تضادی روبرو بشیم که ظاهرش کمی ناخوشایند بنظر برسه

    تقریبا نود و نه درصد آدمها این برداشت رو دارن که چون خدا دوسمون داره رنجمون میده تا لایق بشیم ، اما نه ، خدا بخاطر دوست داشتن رنج نمیده ، تو یه باورهای غلطی داری ، تو از گذشتگان و فرهنگ و جامعه یه تفکرات اشتباهی تو ذهنت نقش بسته که برای رسیدن به اون خواسته باید تغییرش بدی ، این تغییرات بعضا ممکنه سخت و رنج آور باشه ، حتی ظاهر اون تضاده ممکنه خیلی ترسناک باشه،

    این بخاطر عشق خدا نیست که عذابت میده ، اولا که اصلا خدا عذابت نمیده بلکه خودت بواسطه باورهای غلط ات تو رنجی ، دوم اینکه تو تا تغییر نکنی با خواستت هم مدار نمیشی و بهش نمیرسی ،این شرایط و سختی‌های احتمالی برای کسب لیاقت نیست بلکه برای ریختن اون ات و اشغالاییه که بخودت وصل کردی ، برای تروتمیز شدنه .برای هم جهت شدن با خواسته‌ هاته نه برای لایق شدن. این تغییر احتمالا با رنج همراهه ، یعنی یجورایی برات سخته ، مثل آدم سیگاری که میخاد ورزشکار بشه ، خدا که نمیخاد رنج بده ، تو خواستت ایته که ورزش کار بشی اما روزی دو پاکت سیگار میکشی ،

    خدا میگه اوکی، پس اول سیگارو ترک کن ، آقا ترک سیگار سخته دیگه ، ممکنه با رنج همراه باشه ،

    این رنجو که خدا نداده چون‌مثلا عاشقته ، این رنج رو خودت واسه خودت ایحاد گردی، وقتی که تونستی این تغییر در خودت ایجاد کنی ، حالا از مرحله ترک گذشتی و وارد ورزش میشی ،

    حالا آیا این به معنای اینه که چون خدا دوست داشته بهت رنج داده ؟ نههههه

    اگر تو سیگاری نبودی ، از همون اول بسادگی وارد ورزش میشدی ، به همین سادگی ، یعنی اونایی که سیگاری نبودن و رنج ترک سیگارو تحمل نکردن ، خدا دوسشون نداشته ؟؟؟؟ اینا چه ربطی به خدا داره ؟؟؟؟

    اینها رو خودمون با اشتباهاتمون رقم‌زدیم

    خدا با توجه به درخواست ما ، تغییر رو طلب میکنه ،

    تو درخواست کردی ، اجابت هم شدی، اما به شرط اینکه تو هم اجابت کنی ، یعنی چی ؟ یعنی تو هم‌سیگارو ترک کنی ، تا به ورزشکار بودن برسی ،

    تو درخواست کردی ثروتمند بشی

    خدا هم اجابت ات گرده

    اما تو هم باید خدا رو اجابت کنی ، چطوری ؟ باورهات رو تغییر بدی ،

    احتمالا این پروسه تغییر باورهای ممکنه با چالش‌ها و تضادهایی همراه باشه که پزیرشش و تغییرش مثل ترک سیگار یه جاهایی اشکت رو در بیاره

    اینارو که خدا باعثش نبوده ، خودت این بلاهارو سر خودت آوردی، چه ربطی به خدا داشته ،.

    مثل همون موضوعاتی که تو یه کامنت دیگه نوشتم

    یوسف رویاهای بزرگی در سر داشت ، تو چاه افتاد ، خدا که رنجش رو نخواسته بود ،

    بعدها می‌بینیم که افکار یوسف چقدر مشرکانه بود ، اون در شرایط سخت بحای درخواست از خدا از غیر خدا درخواست کرد ، اصلا خود موضوع زندان افتادنش هم بخاطر درک نادرست از خدا بود ، بجای درخواست رهایی از شرایط سخت درخواست زندان کرد ،

    یوسف برای رسیدن به رویاهاش باید تغییر می‌کرد، این راهش بود.خدا که عاشق رنج یوسف نبود ، خدا پاسخ مثبت داد به خواسته یوسف ،همین

    اما سلیمان که احتمالا بخاطر الگوی خوبی چون پدرش داوود باورهاش در مورد ثروت و موفقیت خیلی عالی بود ، درخواست کرد و اجابت شد ، به همین سادگی ،

    چرا ؟

    چون خدا که سادیسم نداره، اگر باوراات با خواسته هات هم جهت باشه بلافاصله به مرحله دریافت میرسی

    تمام اتفاقات و شرایط و تضادها و چالش‌ها با توجه به شرایط حال حاضر ما رقم میخوره

    کسی که جایگاه حال حاضر اش جایگاه خیلی خوبی از لحاظ افکار و باورها باشه چه لزومی داره که بخواد با چالشی روبرو بشه

    ولی اونی که مثل من کلی ایراد داره ممکنه این پروسه تغییر یه جاهایی براش خیلی سخت باشه

    اگر اینو درک کنیم کل موضوع برامون جا میفته

    در کل این درک من از موضوع بود پاکیزه عزیز، امیدوارم برات راهگشا باشه

    برات بهترینها رو از خدا میخام

    در پناه خدا باشی عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
  8. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    سلام به مجتبی عزیز

    ممنونم از لطف و محبت شما و دیگر دوستان که همیشه به من لطف دارند

    میخوام یه مثالی بزنم که خیلی شفاف مساله رو بشکافه

    یک صفحه ی مختصات رو در نظر بگیر. یک مولفه در راستای x هست ، یگ مولفه در راستای y و یگ مولفه در راستای z یعنی ارتفاع.

    تقریبا تمام مردم برای رسیدن به موفقیت، فکر می‌کنند باید مولفه های وجودی خودشون در راستای x و y رو تغییر بدن ، مثلا نگاه می‌کنند به دوست و رفیق و پسر خاله و دختر عمو که فلانی چون ضریب x اش صد بود موفق شد، فلانی چون ضریب y اش نود بود شوهر خوب گیرش اومد و الی آخر

    اما تقریبا همه ما داستان رو بد درک گردیم

    هیچ تغییری در راستای x و y باعث موفقیت نمیشه ، البته مردم چون فکر میکنن با تغییر نقطه x یا y خودشون میتونن شبیه به فلانی بشن سعی می‌کنند تلاش می‌کنند مولفه هاشون در راستای محور x و y تغییر بدن اما این یگ تلاش بیهوده و بی حاصله

    پس قانون دنیا چیه ؟ که همه ازش غافلیم .

    ما برای رشد احتیاج به x و y نداریم.

    ما فقط باید در راستای مخور z ارتفاع خودمون رو افزایش بدیم تا به خدا برسیم

    خدا نماد تمام رشد ها و موفقیت ها و ثروت ها و روابط و سلامتی و تمام‌نعمتهاست .

    آیا قبول دارید که همه ما فارق ازینکه از نظر x و y کجای این صفحه مختصات واقع شدیم توانایی و دسترسی یکسانی در افزایش ارتفاعمون در راستای z داریم ؟

    یعنی همه ما به یک میزان تا خدا فاصله داریم

    مثلا اونی که تو تهرانه با اونی که تو مشهده با اونی که تو اهوازه با اونی که تو آلمانه و ….. فارق از xو y اش ، اگر یک واحد در راستای z رشد کنه یک واحد به خدا نزدیک شده

    بله جامعه و مردم و خانواده و معلمها به ما گفتن باید درس بخونی باید خانواده پولدار داشته باشی باید فلان دانشگاه بری باید فلانی پارتیت بشه ، تمام اینها همون مولفه های xو y هست که هر آدمی حتی دو خواهر و برادر از یک خانواده ممکنه با هم متفاوت باشند ‌

    اما جیزی که در تمام آدمها یکسانه فاصله شون در راستای مخور z با خداست

    اگه من یک واحد رشد کنم با اونی که در نیویورک یک واحد رشد کنه مثل همیم

    بدون هیچ ظلمی ، در نهایت عدالت

    همه ما در طول عمرمون داریم تلاش می‌کنیم مولفه های x وy مون رو شبیه به فلانی کنیم ،چون فکر می‌کنیم اونها موثره

    اما از نگاه خدا ، از نگاه بالا که به صفحه مختصات نگاه کنی ، همه به یک اندازه با خدا فاصله داریم

    تمام هشت میلیارد نفر آدم دنبا تو این صفحه پخش شدند

    اما همگی در بدو تولد مولفه ی z شون بصورت پیش فرض ، صفر شده

    نمونه حی و حاضرش ،خودم هستم

    من چهار خواهر دارم

    تمام ما در یک خانواده یکسان بزرگ شدیم اما تمام خواهرهام شرایطشون بسیار بسیار عالیه

    من به خودم ظلم کردم ، کسی مقصر نیست

    حتی اگر قکر میکنید خانواده خوب با باورهای توحیدی میتونه ضمانت کنه که فرزندان هم موحد میشند باید بگم خیر ،

    نوح موحد بود ، اما فرزندش هلاک شد ، چون توحید پدر همون مولفه ی بی اثرِ xیا y هستش

    که ما فقط فکر می‌کنیم موثره

    ازونطرف خانواده یوسف ،

    دوازده برادر ، پدر که همون پدره

    پس چرا یکیشون میشه یوسف ؟؟؟؟

    اگر قرار بود پدر که همون مولفه x یا y هست موثر باشه ،پس چرا بقیه بچه هاش آدمای جالبی نشدن؟

    ایم مثال در دنیای امروز هم هست ها ،

    اینو یجا دیگه هم نوشتم

    تقریبا تمام عوام فکر می‌کنند جورجینا چون دوس دختر رونالدو عه موفق شده ،

    اما یه سوال ساده رو نمیدونم چرا از خودشون نمی‌پرسند؟

    که اگر قرار یود رونالدو مولفه ی تاثیر گزاری باشه پس چرا هیچ کس همسر مسی یا همسر زیدان یا همسر این همه فوتبالیست مشهور دیگه رو نمیشناسه؟؟؟

    جورجینا فاصله اش با خدا همونقدریه که یک دختر روستایی تو فلان خانواده عشایر تو دور افتاده ترین نقطه کشوره.

    اما اگر حرفهای بقیه رو در مورد موثر بودن مولفه های x و y باور نکنه

    همونطور که جورجینا هم از یک خانواده بسیار معمولی و ضعیف به اینجا رسیده

    چرا ؟ چون خانواده اصلا مهم نیست،

    میتونی بچه نوح باشی و هلاک بشی ، به همین سادگی

    فکر کنم تونستم چیزی که مد نظرم بود رو روی محورهای مختصات توضیح بدم

    امیدوارم بدردتون بخوره

    در پناه خدا باشی دوست عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای: