چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 23
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-04 00:01:252025-01-06 16:57:28چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام پروردگار حهانیان
سلام به استاد عزیزم و دوستان
استاد جان مرغ همسایه همیشه برای من غاز بود
یادمه از همون بچگی با خودم میگفتم ببین فلانی از من قشنگتره موهاش از من پرپشت تره پدر مادرش بهتر از پدرمادر منن
چه خواهر برادر خوبی دارن خونشون قشنگتره ووووووو
بیشتر در حال حسرت و مقایسه بعد دقیقا بعد از ی مدت اتفاقی میدیدم که بابا همه اینا توهمی بیش نبود
ازدواج که کردم ببین شوهر اون دوست اون فامیل از شوهر من بهتره جهیزیه ش بهتر از مال منه خونه مستقل دارند بعد میشنیدم
جالبه همونا همون دیگران در حسرت زندگی من هستن
در مورد بچه هام هم همین داستانا بود مقایسه مقایسه بخدا بعدا به گوشم میرسید میگفتند فلانی شانس آورده هم شوهرش خوبه هم ماشالا بچه هاش
حالا اینارو از کیا میشنیدم از همونهایی که خودم در حسرت زندگی اونا بودم و یک عمر ذهنم و درگیر کرده بودم و زندگی رو برای خودم و خانواده ام زهرمار کرده بودم
بعد از شنیدن این حرفها میومدم قشنگیای زندگیم و میدیدم شکر میکردم ولی با کوچکترین اتفاق دوباره برمیگشتم به عقب
خدارو شکر خداروشکر که الان خیلی خیلی خیلی بهتر شدم مخصوصا از وقتی که استاد جان گفتند هر کس هر جایی که هست درست سر جای خودش قرار داره تقریبا 90 درصد شاید هم بیشتر مسئله برام حل شد بخدا حسادت و دلسوزی بیش از 95 درصد تو زندگیم از بین رفت البته هر از گاهی شیطون ی جولانی میده ولی سزیع ردش میکنم و به دستور استادم توجه به نکات مثبت و قشنگیای زندگیم میکنم و حالم خوب میشه
استاد عزیزم بخدا حالم خوبه بخدا حالم خوبه حالم خوبه
به لطف الله حالم خوبه
حال همگی خوب خوب باشه
استاد عزیزم این حال خوب رو از آموزَهای شما دارم که آن هم از فضل خدا بر من هست
بینهایت دوستون دارم
سلام بر استاد عزیز و توحیدی و گرامی و دانشمند و همچنین سلام بر استاد بانو مریم شایسته عزیز
سلام بر دوستان هم سایتی و هم فرکانسی و هم مداری های عزیز و دوست داشتنی و انرژی مثبت
شکر خدا که امروز هم نصیبم کرد این فایل ارزشنمد و پر از درس و نکته رو ببینم و یک کامنتی در این مورد بنویسم
مرغ همسایه غاز، آخ امان از دست این مرغ همسایه که پدر ما رو درآورده!!! نه به خاطر اینکه مرغه!!! بلکه به خاطر اینکه غازه!!! همیشه از مرغ ما بهتره، ماشین همسایه یا همکار یا فامیل یا … از ما بهتره !!! عجب ماشینی داره!!! عجب عجب عجب …. و هیچ وقت نخواستیم از مرغ خودمون!!! از ماشین خودمون!! از خونه خودمون!!! از فرزند خودمون!! از همسر خودمون!! از همکار خودمون!! از چیزهایی که خودمون داریم لذت ببریم!!! آخ از دست تو ای مرغ همسایه غاز!!
گفتم ماشین!! این مرغ همسایه غاز رو میشه یه مثال خوب براش آورد!!
در مثلا ماشین!! چند سال پیش فکر کنم سال 84 بود که پراید خریدم و چون خیلی به رانندگی وارد نبودم بعد از حدود یک ماه اون پراید بیچاره رو چپش کردم!!!! فکر کن ماشین پراید باشه بعد چپش کنی!!! اونم چپ کردنی که کلا داغون شده بود!!! خوب بعد از حدود دو ماه بعدش که ماشین درست شد یه مدت دستم بود و شرایطی پیش اومد که بفروشمش!!! پراید چپی رو بفروشم!!! چرا چون مرغ همسایه غاز بود!! چون ماشین همکارم بهتر بود!! بعد با خودم گفتم این پراید چپ شده رو کی میخره!!! مگه میشه کسی بخرش!!! شاید باورتون نشه ماشین رو یک روزه فروختم!!! طوری ذوق زده شده بودم فروختمش که هر چی وسایل داخل ماشین بود هم دادم به خریدار!!! چون اصلا فکر نمیکردم که مرغ منم غاز باشه!!! ولی برای همسایه بود! برای یک آدمی مرغ من غاز بود! برای یک نفر پراید من یک ماشین عالی بود! یک پراید چپی برای یک نفر یک ماشین عالی بود!!!
آره این داستان رو به خودم یادآوری کردم که بگم سیداحمد جان همیشه هستند کسانی که دوست دارند جایی که تو هستی باشند، با هر چیزی که به قول خودت چیزی نداری!!! ولی خیلی ها هستند که میخوان جای تو باشند.
خیلی راحت میشه این مورد رو عینی کرد استاد عزیز!
یک سایتی در ایران هست که معمولا عموم مردم وسایلی شامل ماشین، موتور، خونه، هر چیزی و هر وسیله که قابل استفاده باشه رو و به قول خودشون نمیخوانش میزارن برای فروش و جالب اینکه چقدر هم اون وسیله یا هر چیز دیگه خواهان و مشتری داره!!!! در واقع اون چیزی که برای فروشنده مرغه برای خریدار غازه!!!
این مثال سایت رو زدم شاید کسانی هم هستند که از طریق این سایت کسب درامد میکنند ولی اکثرش همون وسایلی که نمیخوان رو میزارن برای فروش … اینم گفتم بعضی ها بهم خرده نگیرند.
خلاصه اینکه همیشه چشمم به دنبال چیزهایی که دیگران دارند هست، بجای اینکه شکرگزار چیزهایی که دارم باشم
البته خدا رو شکر با آشنایی با استاد گرامی و این سایت بینظیر دارم کم کم یاد میگیرم که شکرگزار چیزهایی که دارم باشم شکرگزار نعمتهایی که خدا بهم داده باشم شکرگزار فراوانی که خدا داده باشم که با این شکرگزاری نعمت و ثروت و فراوانی برام بیشتر بشه و هر روز نسبت به روز قبل شکرگزار تر باشم که این شکرگزاری از داشته هام هست که منو به مدار بالاتر و رسیدن به خواسته های بیشتر هدایت میکند
خدا جونم من هیچی نمیدونم خودت بهم بگو چکار کنم
خدایا هدایت هر ثانیه فکروذهن، قلب، روح، گفتار و رفتارم رو به خودت سپردم
خدایا بایت همه چیز از تو بینهایت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
به نام خدای بخشنده مهربان
استاد داداش پدرجون مامان اینا خواهر شوهری
هر که میبینم وضعش از ما بهتر
نه عشقم هر که راه خودشو داره وتوی رشد تکاملی خودش
خدا تورو هم فراموش نکرده کلی خوشبختی بهت داده
من خوشبختم که یه خانواده فعال دارم
من خوشبختم یه خانواده عاشق دارم
من خوشبختم من کارو دوسدارم و برای انجامش تقلایی ندارم وساده پیش میبرم
من خوشبختم چون ادمای شادیی هستیم منو همسری
من خوشبختم چون ما ادم رها هستیم وساده لدت میبریم بدون وابستگی
ما خوشبختیم چون خانواده هدف داری هستیم وسرمون تو کارمونه
من خوشبختم چون دنبال رشد زیباییم
یه حسی گفت توی همه جهان پر از زیبایی توی همه ی ادما پر از زیبایی حالا کیه که اینا ببینه وبنویسه واقعا
همسری
شاد
سالم
زیبا
خوش اندام
خنده رو
کاراش همیشه ساده واوکی
لیاقت برای حل مسله بالاااصلا همیشه خونه امنو امانه وهمه چی درست واوکیه
زهنش درگیر نیس راحت باهات دوسته وزیبایی هاتو میبینه عشق بهت مبده
حالا خودم
زیبام
خوش اندام
عشق درونی لیاقت روبه رشد
عشق به رشد پیشرفت ایده جدید
عشق به کارهام خانه داری طراحی
دختری پایه برای شادی
دختری پایه برای تفریح
دختری پایه برای رهایی
دختری پایه برای لدت های اسون همیشگی
دختری دنبال مشتاق ارزوها ومهارت خودش
دختری به دنببال زیبایی
دختری غنی شده با عشق درونی
دختری غنی شده با مهارتی درونی رو به رشد
دختری پر انرززی
دختری غنی شده به رشد وهدایت
دختری غنی شده به اجابت
دختری غنی شده به ارامش وتوکل
دختری غنی شده به ایمان وحامی
دختری عنی شده به تواضع
دختری غنی شده به اسونی کارها
سلام به استاد عزیزم این فایل فوق العاده عالی بود
استاد من همیشه که در صفحات اجتماعی بودم و میرفتم میدیدم ناخوادگاه خودم را مقایسه میکردم این مقایسه انقد بد بود که بعد از هربار چک کردن شبکه های اجتماعی احساسم بد میشد و انگار همش میخاستم استوری بگیرم تا به دیگران نشون بدم و به قول شما که چقدر درگیر این مسابقه شده بودم
چقدر تمرکزم را درگیر کرده بودم و اگه شما انقدر زیبا توضیح نداده بودین شاید تا ابد درگیرش میموندم
امروز صفحه اینستاگرامم را پاک کردم و تعهد دادم به خودم که هرگز وارد این برنامه نشم و 1 ثانیه از وقتمم نزارم چون اگه این کارو بکنم خیانت به خود را تمرین کردم و ذهن ام میره توی مقایسه و احساس بد و حتی اگه خدا بهم نعمت های زیادی میده ولی بازم فک میکنم شرایط دیگران بهتر از منه این تفکر از بچگی بوده و بخاطر شبکه های اجتماعی در من ایجاد شده
اگر میدونستم انقدر مخرب و اسیب دهندس حتی یه ثانیه ام نمیزاشتم تو گوشیم باشه
ممنون استاد عزیزم
به نام خدا
سلام استاد عزیزم
خدارو شکر که توی این صلح زیبا این فایل ارزشمند رو دیدم
چقدر کیفیت فایلها و صدای فایلها بهتر شده
چقدر ارامشتون هربار داره بیشتر میشه
چقدر کلماتی که بیان میکنید در کمال آرامش قدرتمند و مطمین بیان میکنید
اما برگردیم به موضوع این فایل و چگونه من در بعضی جهات تونستم غلبه کنم به این موضوع
خوب این موضوع شاید پاشنه آشیل من بوده و هست الان وی جاهایی تونستم که خوب از عهده این موضوع بربیام
اونجاها جاهایی بود که تونستم تمرکزم رو بزارم روی داشته های خودم و چیزهایی که با استفاده از قانون به دست میاورم
یعنی در ابتدای کارچون پیشرفت چندانی نداشتم مخصوصا از لحاظ مادی سعی میکردم هر چیزی رو تحسین کنم هرچیزی و حتی کسانی که احساس میکردم با من دشمن هستند و یا برعکس آگاهانه و با کلامم همیشه اون نکات مثبتشون رو تحسین میکردم
نکات مثبتی که توی زندگیم بود تحسین میکردم
حتی اگه ی لبخند از یک رهگذر باشه
این موضوع باعث شد وقتی که مدام تکرار کردم مدام تکرار کردم و نتایج شروع شد به پدیدار شدن
دیگه سخت نبودن اگه کسی ده تا ویژگی منفی داشت و تنها یه ویژگی مثبت بتونم فقط اونو ببینم
مهم نبودن نظر دیگران و گوش دادن به صدای درون و آگاهانه نظر شخصی خود را بیان کردن و بیان کردن نکات مثبت در هر لحظه و هر اتفاق باعث میشه دیگه نگم مرغ همسایه غازه
یادمه به شدت روی خودم کار میکردم و ی میهمانی پیش اومد که احساسم گفت نرو بمون همینجا روی باور هات کار کنم
همسرم میگفت چرا نرفتیم گفتم ببین مسافرت خیلی میریم در آینده زیاد تا دلت بخواد میریم سفر و لذت میبریم من احساسم بهم گفته اینجا نریم
و دلیلش رو بعدا میفهمی
خوب ی سری اتفاقات افتاد که همه اون جمع درگیر شدن به نوعی و من چون زیاد توی محفلشون شرکت نمیکردم و خداوند هدایت کرد من در مسیر درست بودم
یادمه حتی توی مراسم خاکسپاری اطرافیان بستگان شرکت نمیکردم
و دلیلش این بود که تمرکز نکنم روی نکات منفی و اینکه میدیدم هرکس شرکت میکنه به خاطر اون مرحوم نیست بلکه به خاطر حرف مردمه که غیبت نزنن و کلی روی باورهای کار میکردم کلی نتایج خوب و آدم های خوب اومد و کلی راضی م که گوش دادم به ندای درونم
همیشه به خودم میگفتم و شکر گذار بودم بابت شغلی که داشتم و دارم
شاید مقایسه کردن از زاویه مثبت بد نباشه میگفتم ببین درامدت الان بیشتر از فلان کسب و کاره با کار کمتر
ببین خداوند داره چطور کارها رو انجام میده
ببین کار کردن روی ذهن چطور کمکت کرد
ذهنم میگفتم برو توی کار طلا و از این جور چیزا اما قلبم میگفت تو همین کارت طلاست
یا برو تو کار ماشین
یعنی توی هر کاری که باشم پتانسیل ساخت ثروت رو در حجم بالا دارم و کافیه تمرکز کنم روی نکات مثبت ورودی های ذهن
به نام خدای بخشنده مهربان
استاد میگفت اینکه از کارت ناراضی باشی کار من که حقوق نداره کار من که معلوم نیست کار من که پشتش حامی کسی نیست کار من که الکیه ه کسی میخوادش مهمم نیست نه آموزش درستی هست نه تمرین درستی میگفت یه احساس نارضایتی تولید میشه ه تو رو پایین میکشه و مشکلات برات میباره هر روز کارت سختتر میشه و حقوقش کمتر یارزشتر میشه چون تو توجهت روی سختیا و زشتیا یه کاره و طبق قانون سختی و زشتیا بیشتر و بیشتر میشه و تو ایین و پایینتر میری چون قانونه هرچی نارضایتی بیشتر مشکلات بیشتر و حالا برعکس هرچی رضایت مندی بیشتر زیبایی و شیرینیهای بیشتر یعنی هرچی توجه ت روی زیبایی کارت باشه چقدر کارتو دوست داری چقدر شیرینه چقدر لذت بخشه چقدر با ظرافت و آرام بخشه چقدر هدایتی پله پله های ساده شد میکنی رشد میکنی و بهتر میشی و همیشه حالت خوبه خوشحالی و نگاهت روی یباییهای کارته روی اون طرح زیبات رون مهارت که آروم آروم یشتر میشه روی روی مداد که روی کاغذ میرقصه طرحهای فوق العاده میده بیرون مبهای انرژی چشمات زیباترین لمها و عکسها رو فیلمها و میگیره و برای ذهنت میفرسته و ذهنت ونها رو زیباتر خلق میکنه و چقدر زیبایی و لذت اخته میشه من همیشه تو دلم این بود به هرچی توجه کنی شبیهش میشی و من رچی به زیبایی توجه میکردم همه میگن زیباتر شدی من همون زهرا ولی چون توجهم به زیبایی خودم زیباییها بیشتر شده زیبایی بیشتر بروج میده خیلی درس قشنگی بود یخوام قشنگ بره تو گوشم منو ببخش خدا جونی دیگه به جای اینکه بگم من اینجوریم بدبختم و فلانی خوشبخته و اونجوریه خودمو زندگیمو خونوادمو همسرمو کارمو یباییهاشو ببینم و عشق کنم پس دیگه میخوام دنبال آسونیو ذتهای خودم خودمو بقیه خونوادم باشم غرو بزارم کنار از خودت دایت میخوام
یه حسی میگه بنویس زیبایی هارو تو که طراحی حستی برای زیبایی های بیرونی
تو طراحی باش برای زیبایی های درونی وبنویس وسپاسگزار باش با خدا حرف بزن وارامشی بیشتر بساز با خدا در مورد زیبایی های خودت خانوادت شروع کن
زیبایی درمورد کار خودت وزندگیه قشنگت بنویس
تو که راحت میتونی بقیه رو تحسین کنی زندگی خودتم تحسین کن توکه راحت برای موفقیت ها نعمتهای بقیه شوق میکنی برای خودت هم شوق کن
چرا توی ثروت ثروت بقیه پیداس حقوقشون بالا همه بالاس پره ثروتن لدت میبرن وتو ثروت داری ولی ازش دوری لدت نمیبری لدتی نداره
پس قدم طلاییم اینه بنویسم از زیباییها
نوشتن از زیباییها
یه جور حال خوبو بیشتر میکنه من هر روز معجزاتمو روزانه مینویسم و شاید یه توصیح کوچیکم درموردشون بدم وهر روز سعی میکنم دیگه بیشتر کنم
ولی زهرا تو خیلی ساده میشه توجه بزاری روی نعمت هات وازشون لدت ببری الان چند دقیقه میخام در مورد بدنم بگم انقد بدنمو دوس دارم انقد هیولاس انقد مرتب وزیبا کار میکنه من همیشه عاشق این نطم قانون مندی بدنم شدم عاشق زیست شدم رفتم تو رشته زیست وخیلی زیبا عالی خود بخود کار میکنن مواد عالی میاد وجدب میشه داشتم در مورد هورمونها میخوندم که چقد باحال مثل مدیر های هر سازمان خودشونو هماهنگ میکنن وکلی ارزش میسازن کلیه یه کار قلب یه کار منظورم اینه جوری نتطیم شدن هر کدوم کارو به طور عالی انجام میده
و اگه ویروسی هم باشه خودش اوکیه
واقعا چرا
ما که میتونیم انقد زیبایی پیدا کنیم ببینیم تحسین کنیم شوق کنیم
همش غر همش ناسپاسی چرا زندگیت خانوادت کارت همه چیت اخه چرا عاشق نشدی چرا نمیتونی لدت ببری چرا زیباییاشو نمتونی ببینی
به نامخدای بخشنده ی بی نهایت
سلامودرود به استاد عزیز و گرانقدرم
سپاسگزارم ازلطف شما بخاطر این همه آگاهی های ارزشمند و گوهربار که باعمل کردن به اونها دریچه هایی از نعمت وفراوانی وارد زندگی ما میشه
وقتی که عنوان این فایل رو دیدم ازخوش حالی نمی دونستم چی بگم،انقد که مثالهای زیاد تو خاطرم مرور شد که واقعا دوست دارم همه ی اونهارو کامنت کنم و به خودم یاداوری کنم که چقدر مرغ همسایه رو غاز دیدن میتونه زندگی رو مخرب کنه!
خدمت شما عرض کنم که منِ گذشته یک آدمی بودم که به شدت بهم برمیخورد که یروزی همسرم بخواد بگه همسره فلانی خیلی تو تمومه کارهاش کدبانوه،و من بخاطر اینکه بهش ثابت کنم من کدبانو ترم خودمو به آبو آتش می زدم تا به همسرم بفهمونم که اون آدمی که تو میگی خیلی هم کدبانو نیست و من بهتر تونستم عمل کنم
یعنی از تمیز کردن خونه گرفته،تا پختن غذاوو کیک و انواع دسر ها و ترشیجات و حتی گاهی بخاطر یک اندام مناسب،انگار افتاده بودم روی یک ریلی که باید حتما من جوری عمل میکردم یاجوری رفتارمیکردم که مبادا همسرم جلوی من حرفی از یک خانمی از فامیل یادوستو آشنا بزنه
شایدم همسرم واقعا خیلی وقتا هیچ منظوری به من نداشت ولی من فوری به خودم میگرفتم و باید بهش ثابت میکردم که تو اشتباه فکرمیکنی و من کدبانو تر از فلان خانم هستم!
این موضوع فکر کنم یکی ازون موضوعات مهمیه بین خانم ها که واقعا گاهی وقتا اونقدر دیگه آقایون بعضی از هنرخانمها رو یا زیبایی خانم ها رو با خانم خودشون مقایسه می کنند،که فکرمیکنند اشتباه ترین کار توزندگیشون این بوده که با فلان خانم ازدواج کردند!
من خودم ازنوعی بودم که واقعا همه ی تلاشم رو کردم تا درهمه ی جنبه ها جوری رفتارکنم که همسرم نخواد یروزی از یک خانم جلوی من حرف بزنه
انگار یجورایی حس حسادت یا رقابت یا چشموهم چشمی بهم دست میداد و بخاطر کمبود اعتمادبنفس فکر میکردم اگه منم بهترازون خانم عمل کنم و درواقع یک عاملی بیرون ازخودم رو بهتر جلوه بدم پیش همسرم محبوب میشم!
ازیک طرف خوشحالم که این مدت ده سال کلی تلاشمو کردم تا ازلحاظ پختوپز و ازلحاظ نظافت تو منزل عالی عمل کنم و واقعا میتونم بگم دست پخت خیلی خوبی دارم و ایده های خوبی موقع غذاپختن اجرا میکنم…
اماازیک طرف دیگه ناراحت بودم چون اود کارا بیشتر بخاطر اینکه خودمو به همسرم ثابت کنم بود!
گذشتو گذشت و دیدم که همچنان تعریفو تمجیدهای همسرم درمورد بعضی از غذاهای فلان خانم تو فامیل ادامه داره و هربار به من میگفت که چرا فلانی غذای خورش مرغشو انقدر عالی میپزه،وتوهنوز به این شکل نتونستی بپزی،خوب میتونی ازش بپرسی،وقتی ازفلان خانم میپرسیدم که به چه شکل میپزی واقعا هیچ ترفند خاصی به کار نمیبرد و ازنظر من واقعا یک غذای خیلی عادیی بود و به اون صورت که همسرم تعریف میکرد واقعا نبود ولی اون انگار واقعا دیگه مرغ همسایه براش غاز بود و این نوع غذا فقط خونه ی دیگران براش خوش مزه به نظر میومد
یامثلا وقتی نون میپختم میگفت ببین فلانی چقدر نونای بزرگ و خوش رنگ میپزه چرا نونایی که تو میپزی به اون شکل درنمیاد،ومن باز خودمو به تقلا مینداختم که بهش ثابت کنم منم میتونم مثل اون خانم نونای بزرگو خوش آبورنگ بپزم!
واقعا یک مدت طولانی به این شکل زندگیم پیش رفت،و هرچقدر روی این ویژگی همسرم متمرکزبودم هربار بیشتر بهم تو یک موردی تذکر میداد!
تااینکه وقتی فهمیدم باباهمه ی اینا مشکل از اعتماد بنفس خودمم هست و یه حس حسادت بهم دست میداد که به همسرم ثابت کنم منم همسرکدبانویی هستم،و واقعا رسیدم به جایی که بیشتراز حد توانم داشتم ازخودم کار می کشیدم و بیشتر از اون حد از استعدادم ازخودم انتظار داشتم
و واقعاازلحاظ جسمی باعث شد که دیسک کمر شدیدی بگیرم و هنوز که هنوزه اگه کار من یکم سخت تر بشه به شدت کمرم درد میگیره و بخوام نتیجه ی کلی این داستانِ ریشه دار رو بگم هیچوقت به اون صورت تشکر اساسی ازطرف همسرم نشنیدم،و اینو مشکل ازخودم میدونم چون همیشه تلاشم این بود که یک عاملی بیرون ازخودم رو بهبود بدم و هیچ نتیجه ی خاصی حداقل ازلحاظ تشکرکردن فرد مقابلم ندیدم!
اتفاقا همین یک ماه پیش بود که دوباره همسرم از یک مهمونیی که رفته بودیم داشت صحبت میکرد و میگفت عجب غذای خوش مزه ای پخته بود،یعنی اون خورش مرغ رو چه شکلی پخته بود که انقدر خوش آبورنگ بود و من اندفه با یک اعتمادبنفس بالا گفتم چراتو همیشه فکر میکنی مرغ همسایه برات غازه؟!واقعا همین عنوان فایل رو براش مثال زدم و ازش پرسیدم واقعا چرا یکبار درستوحسابی بخاطر دستپخت من ازم تشکر نکردی و فکرمیکنی بقیه میتونن دستپخت خوبی داشته باشن؟
وجالب بود که وقتی مااون خانواده رو دعوت کردیم همسر اون خانم از دستپخت من تعریف میکرد!
اونجا فهمیدم که کلا ماآدما هیچوقت نعمت های خودمونو نمیبینیم و انگارکه بقول استاد همیشه مرغ همسایه برامون غازه!
و الان خداروشکر دیگه سه چهارسالی میشه که هرکاری میکنم بخاطر راضی کردن همسرم اون ماررو نمیکنم و خودم ازخودم باعشق تشکر میکنم و ازخدای خودم بیشتر سپاسگزاری میکنم که به من توی کارهام توانایی میده تا در حدتوان جسمیم ودرحد اون استعدادی که دارم زندگیم نرم و روون پیش بره
ازوقتی که کارهامو بخاطرخودم انجام میدم و نه راضی کردن همسرم،احساس میکنم دیگه همسرم هم خیلی دراین باره منوبادیگران مقایسه نمیکنه،و خیلی کم پیش میاد که بگه فلانی چقدر دستپختش عالیه،وقتی که میگه،منم درجوابش میگم آره واقعا دستپخت خیلی خوبی داره،ومنم بیشتر ازون خانم تعریف میکنم
قبلا انگار حسودیم میشد و به خودم اجازه نمیدادم که بگم آره راست میگی،اما حالا وقتی همسرم بخواد ازیه چیزی تعریف کنه من بیشتراز ایشون شروع میکنم به تعریف دادن،و اتفاقی که افتاده اینه که دیگه خیلی خبری ازون مقایسه کردنا نیست و دیگه واقعا هیچ تلاشی مدتها نکردم که بخوام یک عاملی بیرون ازخودم رو بهبود بدم…
غذاهای خوشمزه ولذیذ میپزم،خونمونو آبوجارو میکنم،رو اندام مناسبم کارمیکنم،اخلاقورفتارمو هربار باهمسرم بهترمیکنم اما نه اینکه همسرم منو تأیید کنه،بلکه بخاطر رضایتمندی خودم کارهای منزل رو انجام میدم،بلکه بخاطراینکه خودم انرژی میگیرم که فضای خونه رو تمیزنگهدارم،یا غذای خوشمزه بپزم
چون بیشتر وقتم رو خودم تو منزل سپری میکنم پس بنابراین برام دیگه مهم نیست که همسرم ازفضای خونه خوشش اومده یانه،خودم برای انرژی دادن به خودم کارهای خونه رو باعشق انجام میدم،وواقعا دیگه برام مهم نیست یک خانم ازمن بهتر عمل کنه یانه،چون واقعا خودمو به آبوآتش زدن باعث شد خودم ازلحاظ جسمی آسیب شدیدی بهم وارد بشه و الان تو سن سی سالگیم باید توخیلی ازکارهام بااحتیاط عمل کنم چون باعث کمر درد شدیدی میشم،و میدونم که خودم به حق خودم این ظلم رو کردم و هیچ نتیجه ای هم غیراز صدمه ی جسمی به خودم حاصل نشد
و اتفاقا خیلی هم بهتر همسرم از غذایی که میپزم ازم تشکر میکنه،و خیلی وقتاهم شده که همسرم توکارای خونه بهتر بهم کمک میکنه،چون واقعا خودم ازدرون خودمو بهتر کردم و برای هرکاری که میکنم بیشتر ارزش قائل هستم،نه اینکه کاری انجام بدم که همسرم ارزشمند بدونه…
اون موقعا خودمو به آبوآتش میزدم که وقتی همسرم از سرکار بر میگرده خونه از تمیزی برق بده،ولی وقتی میخواستم از جام بلند بشم ازکمرم نمیتونستم راه برم،و جوابی که از همسرم میشنیدم این بود که مجبور نیستی اینهمه کارکنی!
و دیدم واقعاخودمو فقط دارم به این شکل زجرمیدم،دیگه خیلی سعی نمیکنم درفلان وقت حتما خونه باید تمیزباشه چون همسرم قراره ازمغازه بیاد خونه بهم ریخته ست،وقتی ببینم وقتشو ندارم حتی اگه همسرم هم از مغازه بیاد و خونه شلوغ پلوغ باشه با حوصله ی تمام و بدون هیچ عجله ای کارمو میکنم،بدون اینکه تأیید همسرمو بگیرم و واقعا زندگی برام لذتبخش ترشده که برای خودم زندگی میکنم نه برای تأیید فرد مقابلم…
استاد درست میگید ماباید مشکل رو ازخودمون حل کنیم و نخوایم ویژگی منفی طرف مقابلمون رو بخودمون یاداوری کنیم چون اینجوری از جنس همون ویژگی رو بیشتر جذب میکنیم و این رو به شدت تو زندگیم تجربه کردم
حتی شده اونقدر به این ویژگی همسرم تمرکز میکردم که ازهمین جنس ویژگی رو از اطرافیانم هم جذب میکردم و انگار جوری بود که مادرم منو سر یک موضوع خیلی کوچیکی با یک فرد دیگه ای مقایسه میکرد ومن به شدت عصبانی….
تواین موضوع بیشتر روی کم کردن حسادتم کارکردم روی اینکه برای تأیید همسرم کار نکنم
روی اعتماد بنفسم کارکردم
واینکه ازهمه مهمتر روی توحیدم کار کردن هم بسیار تواین موضوع تأثیرداشت،چون هربار که کارهامو به بهترین شکل ممکن انجام میدم،اعتبار توانایی جسمیم رو همون لحظه به خدا میدم و ازش بی نهایت سپاسگزاری میکنم که به من این قوت و نیرو رو داده تا بتونم از دستانم وپاهام و مغزم برای ایده پردازی های آسان و انجام کارهام به ساده ترین شکل ممکن استفاده کنم و حین کارکردن فقط باخدا صحبت میکنم و انگار یک انرژی ماورایی درونم ایحاد میشه که خیلی احساس خستگی بهم دست نده و واقعا توهرموضوعی توحید مهمترین چیزه که اعتبارشو به خدا بدی تا دفعه ی بعد باقدرت بیشتری خدا به کمکت میاد،حتی تو کوچکترین کارهای خونه
حتی تو پختن یک غذای ساده،اونقدر قشنگ راهنماییت میکنه که اون غذارو خوش عطر و لذیذ بپزی و اون غذا به شدت به دهن خوانوادت لذیذ به نظر میاد،و دوباره اعتبارشو به خدات میدی و میگی که من کاری نکردم خودت همشو گفتی چیکارکن….
خیلی ازینجور مثالا دارم که خدا خیلی شیکو مجلسی منو هدایت کرده تا کارهای منزل رو بدون کوچکترین خستگیی انجام بدم و اونهم بااحساس لیاقت و ارزشمندی و اعتبار همشون رو به خدا دادن….
خیلی ازتون ممنون و سپاسگزارم که باعث شدید بااین نوع آگاهی من دوباره این یاداوری رو به خودم بکنم که مقایسه کردن چه شیره ای از آدم رو میمکد و چیزی جز ناراحتی و نگرانی و دلخوری وحس حسادت نتیجه ای نداره…
همه ی شمادوستان و یاران همیشه همراه رو به خدای بزرگ میسپارم…
استاد من میخام درعمل به قوانین شاگرد ممتازت باشم وتا الان خوب عمل کردم وبقولم عمل کردم
واصلا دوست ندارم (عالم بی عمل باشم)
یک گوشه کارموانجام میدم قوانین اموزش میبینم نکته برداری میکنم تمرین میکنم فارغ ازاینکه امتیاز درسایت بگیرم یانه بقول جک شما یک نفرکفشش گم میشه داشته دنبال کفشش میگشته هزارنفر مردم پشت سرش صف وامیستن فکرمیکنن چه خبره اونجاصف بزرگ ایجادشده :)
اینجا امتیازگرفتن هم همین حالتو داره برای من اولویت عمل کردنه به قوانین تا الان نتایجمم براتون نوشتن بیشترسعی میکنم نتایج روبراتون بنویسم فارغ ازاینکه امتیاز بگیرم یانگیرم و بانتایجم باشماصحبت کنم
این چندماه اخیر نتایجم ازکارکردن روی شخصیتم خیلی عالی بوده
1_آرومتر صحبت میکنم وبادلبری صحبت میکنم برام مهم بود و…
2_صبح ساعت 8صبح با ویانا بیدارمیشم
3_از8صبح تا ساعت 11خونه وخودمون تمیزواراسته میشیم
4_مدارک خونه ماشینم پیداشد
5_حاشیه بشدت کم شده درزندگیم
6_بدهکاریهامو پرداخت کردم
7_وسایل نوخریدم تاحدودی
8_لباس وکفشهای نو 10دست برای خودمو ویاناخریدم
9_ویانا ارومتر حرف گوش کن شده جوری که مودبترازبچه خودم ندیدم
10_همسرم التماس میکنه زندگیمونونگه داره وهروز داره بهترمیشه ولی من تصمیمم قطعیه
11_ادمهای پرحاشیه حذف شدن
12_هاپوم اینقدرمودب اروم شده که غیرقابل باوره
13_خیلی زیباشدم نیازبه ارایش ندارم
14_خیلی کم عصبانی میشم
15_کمکهای غیبی خیلی میشه
16_عادت به پیاده روی کردم روزی یک وعده غذامیخورم
17_غرور/ خودبرتربینی/ قضاوت کردن دیگران /تغییردیگران / استرس/ منت کشی /مقایسه /چرخیدن دراینیستا وتلگرام/ وتیوی به صفررسیده
18_هرچیزی رو 48ساعت تجسم میکنم بخدامیگم سریع اجابت میشه
19_ادمهای پرحاشیه خودشون سمتم نمیان
20_ویانا خودش تنهایی بازی میکنه من وقت میکنم فایل گوش کنم
21_ویانا مامانی شده
22_وضوح ازطریق تضادانجام شده دقیقا میدونم چی میخام
23_همسرم نرم شده هرکارمیخام خودبخودانجام میده باکلی عزت وارامش
24_رها کردن مسایلم عالی شده
25_دراین سایت دوستان درجه یک دارم
26_مرتب شکرگزاری میکنم و بیشترازلحظه حال لذت میبرم
27_به روش قانون سلامتی 13کیلو وزنم کم شده
28_شبها ساعت 11خوابم میبره بدون مشغول شدن ذهنم
29_افرادسطح بالا مارادعوت میکنن
30_راحت مسافرت شمال میریم وطالقان براحتی میریم چون طالقانی هستیم
31_باخدا راحتترصحبت میکنم هدایتهاشو واضح دریافت میکنم
32_رقابت بیجانمیکنم
33_ترس ازحرف مردم ندارم
34_منم منم ندارم دنبال زندگی موفق وارامشم
35_عاشق خودم تیپم وقیافم هستم عکس خودمو درتلگرام دراین سایت روی صفحه گوشیم گذاشتم
36_ادمهارو دوست دارم بهشون برای رضایت خداکمک میکنم
37_ماهی یکبارخونه تکونی میکنم
38_خودمو ویانا وهاپوم همیشه اراسته واتوکشیده ایم
39_باور فراوانی تقویت شده
40_اعتمادوایمانم بخدا خیلی قوی شده .
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز
من سهیلا هستم
من قبل از برنامه های شما در بیشتر مواقع رابطه و….
درحال مقایسه کردن بودم اما امروز از تجربه خودم میگم
از وقتی تمرکزم روی خودم و زندگیم گذاشتم
هر روز روابط بهتری با همسرم و بچه هام دارم وحال بهتری دارم و سپاسگزاری انگار معجزه میکنه
من یادم میاد وقتی توی خونه هفتادوپنج متری زندگی میکردیم من از پله ها و خیلی چیزای دیگه شاکی بودم و مدام دنبال مقایسه خونه خودم با بقیه بودم
یه روز توی یکی از فایل های استاد شنیدم تا نتونی اونجایی که هستی زیبایی هاش ببینی بهتر از اون به تو داده نمیشه
من اون روز نشستم تمام نکات مثبت خونه ای که داشتیم نوشتم و اعراض کردم از معایبش و سعی کردم حتی اون چیز های که بنظر من خوب نیست جوری نگاه کنم که زیبا باشه
مثلا نداشتن آسانسور اینجوری دیدم پله ها باعث سوختن کالری میشه و ورزش هست
وبعدم سعی کردم مدام خوبی هاش بگم
با این کار باعث شد ما بیایم به یه منطقه عالی تر و فوق العاده سرسبز و خانه بزرگ تر همسایه ها عالی تر مدرسه های بچه ها قوق العاده تر معلم های عالی تر و آسانسور دار و همه چیز عالی تر از قبل
بنظر من تغییر از جایی شروع میشه اول از چیزهایی که داری سپاسگزاری کنی و بعد کلا مقایسه کردن خودت در هر زمینه ای با دیگران بزاری کنار و زندگی خودت بکنی راحت و ساده
اگر تو هم چیزی میبنی که دیگران دارن تحسین کنی و بگی خداوندا از فضل خودت به منم بده
من خودم از وقتی استاد تو یکی از فایل ها در مورد حسادت گفتن همیشه تحسین میکنم و میگم خدایا از فضل خودتم به من بده
استاد من از شماممنون و سپاسگزارم برای همه فایل ها واقعا که توی زندگی من خیلی تاثیر گذار بوده و عالی
امیدوارم بتونم عمل کنم در زندگیم
خدا به شما خیر دنیا و آخرت بده
به نام خداوند. بخشنده ی مهربانم
خدایا هر آنچه که دارم از آن اوست.
سلام به استاد عزیزم .
شب قبل از ابن که این فایل بیاد روی سایت ، چنان حالم سر یه موضوع مقایسه کردن گرفته شده بود که به کل فراموش کرده بودم ،که مقایسه کردن چه میکنه با روح و روان آدم .
واقعا اونجایی که گفتید دوره ی احساس لیاقت رو باید زندگی کنیم بیشتر و بیشتر متوجه میشم ،چون احساس لیاقت چیزی نیست که با چند بار گوش دادن و عمل کردن درست باشه .
کاری هست که باید تا آخر عمر ،انجام بدیم و روش کار کنیم .
ابن مثالهای که شما گفتید از بچه کی محاصره شدیم با این مقایسه کردنها ،از زمانی که کوچیک بودیم مدام با بچه های دیگه مقایسه شدیم . و این برای ما تبدیل شده به یک عادت و الان خودمون داریم همین کار و تکرار میکنیم ،
همیشه شوهر دیگری بهتره ،
بچه های بقیه بهترن
فلان شهر بهتره
فلان ماشین بهتره
فلان شغل بهتره
خونه ی فلانی قشنگ تره .
فلانی قشنگ تره .
و..
چه میکنه ابن مقایسه کردن با ما و باعث میشه که نعمتهای که خودمون داریم و یک روزی آرزوی ما بودن نبینیم و ناسپاس باشیم.
همه به من میگن شوهرت خوبه ،ماشین زیر پات ،کارت پولش دستت ،تو دیگه چی میخوای از این دنیا ،
ولی از دید اونها من بهتر ین زندگی رو دارم .
و من مدام تو رویاهام دنبال مردی هستم که کنارش شاد باشم و احساس زنده بودن کنم نه مردگی،
که اینها رو هم خودم جذب کردم و خودم با تمام و جودم ،مسئولیت زندگیم رو میپذیرم .
تو سالهای قبل همیشه در حال قربانی گری و جلب توجه بودم .
و هزاران مرتبه شکر ،که الان میدونم خودم ،خالق زندگیم هستم ،هر چیزی تو زندگیم پیش میاد مسئولش فقط خودم هستم و بس !!!
ابن مثال شغل رو که زدید با گوشت و پوستم درک میکنم چون خیلی خیلی شنیدم همسر من که کشاورز مدام ،میگه پول تو کارمندی هست ،بیمه داری و…
بیرون که میرم وقتی میگم همسرم کشاورز ،همه میگن شما قشر مرفه جامعه هستید .
برادرم ماشین سنگین خریده ،پسر و همسرم هم افتادن دنبال خرید این ماشین در صورتی که هیچ سر رشته ای ندارم و فقط شنیدن که ماشین سنگین فلان مقدار درآمد داره . در صورتی که برادرم کلی سختی کار داره. و میگه پول تو بساز بفروش و همین چرخه تو کل فامیل ما داره تکرار میشه ،که هر کدوم از شغل فعلی خودشون ناراضی هستن . در آمد عالی و شغل راحت ،رو در کسب و کار دیگری میبیینن.
همسرم میخواد مغازه بخره ،میگه فقط فلان مغازه و در فلان جای شهر به درد ابن کسب و کار میخوره و بقیه جاها و مغازه ها به درد نمیخورن .
و دقیقا همون کسی که شوهرم میخواد مغازه ش رو بخره و دوسال مغازه ش روبسته و کسب و کار تعطیل کرده که مشتری نیستتتتتت،و دست زیاد اومده تو بازار ،بازار راکد و….
واقعا چقدر راحت ،همه چیز رو میندازیم، گردن عوامل بیرونی
پسرم میگه به هیچ عنوان دختر خوب برای ازدواج دیگه پیدا نمیشه ،و..
چنین باورهای ما رو محاصره کردن .
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ،
خدا یا توکمکم کن
تا بیشتر قدر دان نعماتم باشم .
به من قدرت بده در هر لحظه ،نفس کشیدنم!!،قدرت و عظمتت رو بیشتر و بیشتر ببینم .
خدایا شکرت برای همین لحظه که هستم و به من فرصت زندگی دادی .
برای گلهای نرگس خوشبو ،
برای داوودی های هزار رنگم
برای حیاط بزرگم .
برای نور خورشید که همه جا رو نورانی و درخشان کرده
برای در خت، خرمالوی زیبا و پر بارم
برای هوای فوق العاده عالی
و…
و برای این سایت الهی
وجود استاد نازنینم و
دوستان الهی ام
هزاران مرتبه شکرررررررررررت