چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 37

594 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    معین پورمهدی گفته:
    مدت عضویت: 212 روز

    سلام و درود بر استاد عزیز و ارجمند و همه دانشجو های عزیز. استاد واقعا از شما سپاسگزارم واسه تمام راهنمایی و نشان دادن راه درست زندگی. من شخصی بودم که قبلا با شما مشکل داشتم به دلیل یکسری رفتارهای اشتباه بعضی از دانشجوهای شما ک قوانین رو اشتباه فهمیده بودن و اجرا میکردن ولی یکبار الله یکتا به من الهام کرد و شما در جایگاه مهم زندگی من قرار گرفتین. واقعا من از الله یکتا سپاسگزارم ک منو با شما اینگونه آشنا کرد و از الله یکتا برای شما سلامتی مثل همیشه لب خندان خواستارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 629 روز

    بنام خدای زیبای ها

    سلام به همه دوستان

    وقتی فایل رو‌گوش دادم خوشحال شدم دیدم تو‌این زمینه تا حدود خوبی دارم به قانون رعایت میکنم و‌

    یک مقاومت شدیدی دارم که بگم مال یکی دیگه خوبه مال من بده … ( یه دلیلش تمرکز بر نکات مثبت ، شکرگزاری ، احساس لیاقت ٫ عزت نفس هست )

    یه جورایی تو ذهنم برعکس نصب شده

    اون‌چیزی که مال منه قطعا عالی ترینه …..

    ( یه اهرم رنج دارم توی این زمینه که اگر فکر کنم‌ بهتر وجود داره چنان زده میشم از چیزی که دارم و ازون جایی که اعتماد به نفس بدست آوردن دارم ممکنه کار دست خودم بدم )

    از وقتی که یاد گرفتم تمرکز بزارم روی نکات مثبت تو زمینه محل زندگی خیلی خوب شدم در حالی که تو محل زندگی تمرکزم روی کمبود کار و ثروت بوده

    البته از حق هم نگذریم تو بهشت ایران زندگی میکنم تو یه قسمت خوب شمال و فکر میکنم به خاطر سپاسکذاری هر روزه ام از فضای اینجا اون‌جالت قبل رو فراموش کردم

    ولی ممکنه بگم دوست دارم به جای بازم بهتر ازینجا برم چون ایستا بودن رو دوست ندارم

    از مقایسه کردن از بچگی تنفر داشتم چون مادرم مرتب ما رو‌با بچه ها و پدرم رو با مردها مقایسه می‌کرد و‌ قلب من رو‌میشکوند در حالی که من تمام سعیم عشق بهش بود ….من تو‌قلبم‌به خدا میگفتم من بهترین ها رو‌ دارم‌ من نمی خوام مثل مادرم دل کسی رو بشکنم من در هر صورت اون چیزی که دارم رو بهترین میبینم و چیزهایی که بقیه دارن به چشمم هم نمیاد حتی مثل الماس بدرخشن و مثل ماه تو‌چشم باشن ….چون طمع بد مقایسه شدن رو چشیده بودم یه جورایی برعکس شدم و‌خیلی زیاد به دارایی هام عشق میورزم و همیشه بهشون میگفتم شما بهترین های دنیا هستین در هر صورت من در هر شرایطی شما رو انتخاب میکنم ‌به شما افتخار میکنم ( البته تو قلبم میگفتم ) به پدر مادرم خواهر برادرهام به گوشیم …. به هر چی که داشتم و فکر میکنم اگر لحظه ای مقایسه کنم و‌بدشون رو‌بگم گناه بزرگی مرتکب شدم که عشقم رو دریغ کردم در حالی که خدا لطف کرده بهم اینا رو داده زشته که من بی ادبی کنم بگم وای آین چیه فلانه اون چیه بهمانه …از شخصیت آدم های بهانه جو و ایراد گیر فراری بودم‌ و دیده بودم اگر هی دنبال این باشم که اون چیزی که داره خوبه اون جا بهتره دائم سرگردان هستم … و‌هیچ وقت تمومی نداره … این حقه ذهن هست

    هر موقع ببینم یکی بد میگه از دارایی های من مثل محل زندگیم مثل افراد نزدیکم واکنش خیلی خیلی شدیدی میدم ….

    ولی تو‌گذشته راجع به ظاهرم اینطوری نبودم و مقایسه میکردم ، مخصوصا از نوجوانی تا یه سنی

    ظاهرم رو مقایسه میکردم ، مثل اندام قد بعضی وقتا چهره ولی خیلی شدید نبود

    ولی باطمنم ‌ویژگی هامو نه ( چون اینا رو بالاتر می دونستم از نظر خودم )

    به متعلقاتم همیشه برچسب بهترین های عالم برای من و از نظر خودم رو میدادم ولی می دونستم مقایسه کردن کار زشتی هست چون اطرافیانم میکردن ….

    مخصوصا مقایسه کردن همسر که به نظرم گناه بزرگی هست چون‌انسان رو به سمت خیانت عدم تمایل به طرف مقابل سوق میده نعمت و برکت رو میبره از خونه ، ( چون پدر مادرم این کارها رو می کردن و رابطه عاطفی‌ خرابی داشتن ) و‌اینکه انرژی بدی رو به سمت یه فرد میفرستی که اون فرد با وجود خوبی هاش خب بدی هم داره و فعلا که به تو به رایگان داده شده …. ‌اینکه ما مگه خودمون چی هستیم که انتظار بهترین های عالم رو داشته باشیم

    اگر بهترین مکان بهترین های هر چی رو بخوام باید خودم بهترین باشم …. هر چیزی کخ میاد سمتم قطعا در حد لیاقت اون زمانم بوده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    زهرا دشتی گفته:
    مدت عضویت: 971 روز

    بسم الله رحمان رحیم.

    چه هم زمانی جالبی

    وقتی داشتم فایل استاد نگاه میکردم هم زمان یه بنده خدایی بهم پیام دادم با این محتوا:

    اگه من اینهمه تلاشام به جای ایران تو کشور دیگه ای انجام میدادم الان کارخونه داشتمم

    و داشت همون تئوری مرغ همسایه غازه رو اجرا میکرد تو زندگیش و به من هم منتقل میکرد

    ولی من گفتم کهه

    بااااید خودم رها کنم از بهانه های دست وپاگیر مزخرف

    که میخواددست و پای منو برای موفقیت ببنده

    من میپذیرم که درمسیر زندگی خودم هستم

    و شرایط خاص خودم تجربه میکنم پتانسیلهای خاص خودم دارم و تو کتم نمیره که رشد نکنم

    مسیر رشد بها داره و اونم بی توجهی به تمام مقایسه های که ذهنمون میخواد انجام بده

    به خاطر همین هم این مسیر خلوته

    افراد حاضر نیستن بهای موفقیت بپردازن

    بهاش عزت نفس قوی ساختن

    بهاش رها شدن از بندهای مقایسه های نابجا

    بهاش نگاه و تمرکز روی خودمون بودن

    و گاهی سخته

    وگاهی یادممون میره وقتی به خودمون میایم میبینیم ایییییییی دل غافل حسم ریخته بهم چون فکر میکنم من بی عرضه بی دست وپام که هنوز هیچی نشدم ولی دیگری که از من 5 سال کوچیکتره 500برابر من درآمد داره و چه بی انصافی بزرگی به خودمون و مسیر زندگی مون میکنیم و انقدر درگیر نگاه به بغلی میشیم که راه خودمون یادمون میره.

    سایت عباس منش یکی از بهترین جاهاست تا شکوهمندی مون یادآوری کنه .

    من به شخصه واقعا دوست دارم تایم بیشترنم تو این پلتفرم باشم چون میبینم که مدار من داره بهتر میشه.

    الهییییی شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مهرداد پورفردی گفته:
    مدت عضویت: 1221 روز

    سلام عرض میکنم به استاد عزیزم و خانم شایسته سپاسگزارم خداوند هستم که این آگاهی های ناب رو از طریق استاد عزیزم به ما می‌رسد واقعا من توی زندگی خودم این مواردی که استاد گفتند رو داشتم و به لطف خدا از موقعه ای که قانون شناختم و با سایت استاد به مدت دو سال هست که آشنا شدم هی یک سری موارد با توجه به عملکرد به قوانین داره کمتر میشه و خوب شد که استاد یادآوری کردند این قوانین رو که واقعا فضای مجازی مسموم هست و قانون توجه رو به سمت کمبود و احساس بد میبره و به خودم از امین امروز قول دادم که خودم رو و قانون توجه رو بزارم روی زیبایی خداوند و واقعا سایت استاد یکی از باکیفیت ترین سایت های که در طول این دو سال که من قانون را شناختم بهترین بوده و می‌توانیم قانون توجه رو باتوجه به فایل های که ارزشمند هست در بخش دانلود سایت می‌تواند قانون توجه ما رو به سمت زیبایی و فراوانی نعمت ما رو هدایت کنه .امیدارم که بتوانم صد درصد رو بزاریم روی کار کردن خودمان و کاری هم با دیگران نداشته باشیم و تمرکز بزاریم روی خودمون و عمل به آگاهی ها . خدا رو سپاسگزارم که من رو هدایت کرد به سابت استاد که در واقعه قوانین های خودش رو یاد بگیرم و عمل کنم و نتیجه بگیرم .با خرید دوره عزت نفس و دوره دوازده قدم در حال ادامه و گوش دادن و عمل کردین این دوره ها هستم که چقدر بی نظیره این دوره ها و خواستم که یک رد پای از خودم بزارم و از همه دوستان هم فرکانسی هم تشکر میکنم که وقت میزارن کامنت های دوستان رو میخونن و عمل میکنن با این قوانین بدون تغییر خداوند از طریق استاد عزیزم که واقعا یکی از دستان خداوند شده در زندگی من .آرزوی بهترین ها به استاد عزیزم دو دوستان رو آرزو مندم .فعلا خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    ملیحه تمدنی مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1783 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان این سایت استاد با مسئله ای که من درگیرم این که هر کاری انجام میدم از خودم اون رضایت قلبی ایجاد نمیشه یادم سنم کم بود دوست داشتم خونه تمیز میکردم من 99در صد کارم خوب بود حالا این یک دو تا مجسمه تو خونه بود گوش اینا میشکست اون همه تمیزی نظم و کارهای خوب منو نمیدیدن تا جند وقت یکسره صحبت میکردن تو خونه ما دو نفر بودن تو هر کاری میکردی همیشه ازت ناراضی بودن من میگفتم ما کارهای که انجام میدیم همش ارزشمند ولی میگفت نه مگه چیه همه انجام میدن تو را به این باور میرسوند که کارهات بی ارزش چون بچه کشاورز بودیم وجین علف پنبه و جمع کردن خوده پنبه یونجه کار خونه همه کار ما میکردیم ما 9تا بچه ایم همه رفته بودن ما دو تا خواهر بودیم میشه میشستم تو بیابون به غروب نگاه میکردم میگفتم خدایا این روزها تمام میشه اونم میگفت بله که تمام میشه به لطف و درخواست های خودم من ازدواج کردم اومدم مشهد الان 17 سال تو مشهدم به لطف و هدایت خداوند 4سال با شما هستم اولشم به خاطر اینکه روی اینو اون کم کنم اومدم روی روان شناسی ثروت یک را شروع کردم که الان به این درک رسیدم که کار اشتباهی بود اول باید روی باور ارزشمندی خیلی تو ذهن قوی یکم بهتر شدم به لطف خداوند الان درگیرش هستم به لطف خدا وند فقط کار خوبی که انجام دادم ورودیهای ذهنم گرفتم از تنهایی خودم لذت بیشتری میبرم یک بار یکی از خواهرم میگفت مادرم گفته حالا دارم میفهمم چقدر شما ها دخترای خوبی بودین میگن وقتی کنار هم نیستی قدر هم دیگه را بیشتر میفهمی انشالله خداوند کمکم کن عادتهام را درست کنم خودمو بیشتر دوست داشته باشم قدر خودم و آدم‌های اطرافم را بدونم به لطف خداوند تو فایل قبلی گفتید که صفات خداوند را تکرار کنید خداوند شما را به آرامش میرسون حدود یک ماه هست روزی یک ساعت صفات خداوند را تکرار میکنم یکم درکم خداوند برده بالا خداراشکر از صمیم قلب از خودتون از بچه ها که برای سایت زحمت میکشن سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    فائزه رستگار گفته:
    مدت عضویت: 763 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان سال میلادی به شماها دوستان سایت مبارک

    چرا مرغ همسایه غاز این موضوع از بچگی پاشنه آشیل من بوده من نه تنها از بچگی خودم رو بلکه اطرافیانم با بقیه مقایسه می‌کردم

    مثلاً همیشه به مامانم می‌گفتم که زن دایی خاله‌ها بهتر از تو غذا درست می‌کنن اما بعد از چند وقت فهمیدم بدن من مشکل داره مگرنه غذای مامان منم خوشمزه است

    یا همیشه به خواهرم می‌گفتم خوش به حال اون‌هایی که داداش دارند اما الان که بزرگتر شدم می‌فهمم خواهرم بزرگترین نعمت زندگی یا همیشه خودم رو با دوستانم مقایسه می‌کردم که اونا دانشگاه رفتن و من هنوز درگیر دیپلمم هستم اما الان می‌فهمم اگر یک سری از تضاده ها برای من پیش نمی‌اومد من هیچ وقت کار تو بازارو یاد نمی‌گرفتم این تضادها باعث شد که برای خودم شغل بسازم برای خودم پول بسازم یادمه همیشه می‌گفتم خوش به حال اونایی که فلان گوشی فلان کامپیوتر فلان اسباب بازی رو دارند اما الان که خودم این‌ها رو خلق کردم نه پدرم حس بهتری دارم همیشه به خودم می‌گفتم که خوش به حال اون‌هایی که برادر دارن اما حالا می‌فهمم من خواهری دارم مهربان‌ترم مادر و اینکه برادر ندارم خیلی هم خوبه که مادرم به خاطر اینکه من و خواهرم تنها بچه‌های اون هستیم و کم جمعیتیم تمام تمرکزش رو روی ما گذاشته و امکاناتمون بیشتره یادمه یکی دو سال بود حسرت یکی از اطرافیانم می‌خوردم می‌گفتم خوش به حالش چند خواهر داره فلانی داداششه خوش به حالش که باباش به فکرشه اما فهمیدم که اون هم خودش رو با من مقایسه می‌کنه یعنی کلاً همه ما آدما خودمونو با هم مقایسه می‌کنیم و این می‌تونه ما رو داغون کنه و به قول استاد این از وقتی بیشتر شده که اینستا اومده که زندگی‌های فکر زیاد شده

    اما من ک موضوعی رو چند وقته فهمیدم قبلاً از من می‌پرسیدن که فائزه تو چرا درس رو انقدر طولش دادی انقدر درگیرش شدی یا تو چرا انقدر کار می‌کنی مگه پدرت پولدار نیست وقتی این‌ها رو می‌شنیدم ناراحت نمی‌شدم می‌گفتم این‌ها تو زندگی من نیستند که شرایط منو داشته باشن من هم تو زندگی کسی نیستم که اون‌ها رو قضاوت کنم راجع به مرغ همسایه هم غاز است همینه شاید فلانی از من شرایط بهتری داشته باشه از نظر من ولی من هم در کنارش خیلی امکانات دارم هر کسی در این جهان جای خودشه هر کسی همه چیز رو یکسان و عادلانه داره خوشحالم و به خودم افتخار می‌کنم که تو این سن دارم کار می‌کنم و دارم روی افکارم کار می‌کنم و کاری رو که بهم حس خوب میده پیدا کردم نه کاری که فکر می‌کردم به خاطر درآمدش بهم حس خوب بده من همیشه فکر می‌کردم دوستام که میرن دانشگاه از من خوشبخت‌ترن ولی چند وقت پیش دیدم که چند تا از دوستام به من زنگ زدن و گفتن که فائزه اگر ممکنه به ما بگو چه کاری مناسبه یا قتی کسی ازم راجع به لوازم آرایشی می‌پرسه به خودم افتخار می‌کنم منی که هیچی از کار فروش نمی‌دونستم الان نسبتاً یک آنلاین شاپ موفق دارم اما همیشه فکر می‌کردم یکی از همکارام از من بهتره اما اون یه روز خودش اعتراف کرد که من تو کار لوازم آرایشی بهترم و اون کلاً لوازم آرایشی رو گذاشت کنار رفت سراغ فروش یه محصول دیگه ما آدم‌ها عادت داریم خودمون رو دست کم بگیریم و این افکار منفی به ما حمله می‌کنه بهتره به خودمون بگیم همون اول ما باید دوره تکامل طی کنیم اگر توی کاری موفق نیستیم خودمونو به جای مقایسه کردن با دیگران که روح و روانمونو به هم می‌ریزه بیایم به جاش ازشون یاد بگیریم و حس خوبمونو نگه داریم اونجوری راه هموارتر و مسیر لذت بخش میشه اول به خودم میگم نباید کسیو با کس دیگه مقایسه کرد حتی خودتو چه برسه اعضای خانوادت اعضای خانواده تو نعمتی از نعمت‌های خداوند هستند دوستان تو همین نفسی که می‌کشی نعمت بی‌نظیر خداوندم و تو حق نداری که ناشکری کنی یا ناسپاس باشی این قانون جهانه که اگر ناسپاس باشی نعمت‌هایم که داری ازت گرفته میشه من فائزه باید به خودم یاد بدم که خودم رو با آدم‌های دور و ورم مقایسه نکنم درسته من یک ذره از لحاظ جسمی مشکل دارم اما خودم رو مقایسه نکنم که این نعمت سلامتی ازم گرفته بشه خدایا ممنونتم که به من نعمت دادی من فائزه باید یاد بگیرم که حسرت زندگی دیگران را نخورم که اگر این کارو بکنم همون خانواده همون دوستایی که دارم باید به خاطرشون سپاسگزار باشم که نعمت‌های بیشتری برای سر راه من قرار می‌گیره چند وقت پیش یکی از دوستان به من زنگ زد که اون هم مثل من معلولیت داشت و ازش پرسیدم گفتم که دانشگاه نمیری گفت نه رشته‌ای که من دارم دانشگاه نداره کار نداره و به خودم افتخار کردم که این ریسکو پذیرفتم و به مدرسه عادی رفتم و رشته‌ای که از بچگی بهش علاقه داشتم رفتم درسته درسم افت کرد و به تضادهای زیادی برخوردم اما ا این تضادها باعث شد که از پس خودم بر بیام که نگران فردا نباشم که پول بسازم به خودم گفتم فائزه نگاه کن رقیه فضه نگین همکلاسیات که با تو هم دوره بودن الان متاسفانه افسرده نشستن تو خونه اما تو با هر شرایط سختی که داشتی خودتون نباختی و تلاش کردی برای آرزوهات و خودمو با دیروزم مقایسه کردم که درآمدم چند برابر شده و تونستم کادوی روز مادر رو امسال خودم بخرم و برای خواهرم کادو بگیرم و برای دوستانم و برای خودم چیزایی که دوست دارمو بخرم و دیگه حسرت چیزیو نمی‌خورم خدا خیلی من لطف داشت و به منتو دل این تضادها کمک کرد و این قانون بی‌نظیر تکامل در جهان ایمانمو حس خوبمو چند برابر کرد استاد از شما ممنونم بابت این فایل‌های قشنگتون بابت این همه حرف‌های قشنگتون که به ما یادآوری می‌کنید چه نعمت‌های شنگی در زندگی ما هست و ما به آنها بی‌توجهیم و چقدر بی‌منت و خوب این فایل‌ها رو فایل ها می‌کنید و به ما قانون جهانو می‌گید زندگی ما را متحول می‌کنید خدایا شکرت که تو این سایت هستم

    استاد عزیزم مریم جانم دوستان عزیزم من از شما ممنونم که به من کمک می‌کنید که روی ذهنم کار کنم که زندگی قشنگ‌تر برای من بشه هموارتر برای من بشه راحت‌تر برای من بشه و به من یادآوری می‌کنید که زندگی چقدر زیباست و هیچ زشتی نداره و هیچ بی‌رحمی پر از نعمت و ثروت و شادی به من یاد می‌دید که برای اینا قدرشناس باشد من از شما ممنونم خدایا من از تو ممنونم که منو به این سادگی هدایت کردی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    ستاره گفته:
    مدت عضویت: 2920 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیزم و استاد شایسته نازنینم و دوستای خوبم

    استاد وقتی من این فایل رو گوش می دادم فکر می کردم که روبروی من نشستید و دارید در مورد مسئله و دغدغه من صحبت می کنید، ذهن من دقیقا این روزها به شدت درگیر همین مسائل بود در رابطه با مدرسه دخترم، با مادری صحبت می کردیم و می گفتیم اگر فلان مدرسه بودیم بهتر بود در حالی که هر دوی ما از مدرسه قبلی بخاطر مسئله هایی که داشتیم به این مدرسه اومدیم و دوباره در گیر مسائل جدید تو این مدرسه شده بودیم و تو راه برگشت به خونه گفتم خدایا کمکم کن هدایتم کن که از این درگیری ذهنی نجات پیدا کنم به فکرم رسید بیام تو سایت تا با خوندن مطالب یا کامنت بچه های سایت بتونم نجواهای ذهنم رو خاموش کنم که دیدم این فایل رو تو سایت قرار دادید و فایل رو گوش کردم و متعجب بودم که استاد از کجا فهمیده من این روزا به شدت درگیر همین مسئله هستم!!!

    خداوند مثل همیشه هدایتم کرد با زبان استاد باهام صحبت کرد که بنده ی من حواست باشه ناسپاسی نکنی، که زیباییهارو ببینی و تحسین کنی کمتر به نازیباییها توجه کن کمتر غر بزن، و شروع کردم به تحسین و تصدیق زیبایی ها، به سپاسگزاری به خاطر هر آنچه که هست و افسار ذهن رو به دست گرفتم و از خواب غفلت بیدار شدم، استاد ما با اینکه قانون رو بلدیم گاهی افسار ذهن از دستمون در میره و باید حواسمون بهش باشه که لحظه ای رهاش نکنیم وگرنه روز به روز از مداری که واردش شدیم خارج میشیم من هم از مدار خارج شده بودم و آدمهایی مثل همون مادر وارد مدارم شده بود که افکار نازیبای من رو تصدیق کنه و بگه حق با توئه! خداروشکر زودتر متوجه شدم و این مسئله حل شد فقط با سپاسگزاری و تحسین زیبایی ها و به یاد آوردن و سپاسگزار بودن بخاطر نعمت هایی که از خدا خواسته بودم و الان دارمشون، مسائل حل شد، برخوردها باهام عالی شد، معلم پیامهای پر مهر برام فرستاد و من با اینکه با قانون آشنا هستم و دلیل اینهارو می دونم، ولی با تعجب به نتایج نگاه می کردم و شکرگزاری می کردم بخاطر اینکه خداوند انقدر حواسش بهمون هست و هر لحظه داره هدایتمون میکنه، شکرگزاری می کردم بخاطر قوانین ثابت جهان هستی، بخاطر استاد عزیز و نازنینی که همیشه با صحبت هاش هدایت شدم و از خواب غفلت بیدار شدم.

    استاد عزیز و نازنینم، مریم عزیز و شایسته عاشقتونم سپاسگزار خدایی هستم که شمارو آفرید و دستی از دستان خودش قرار داد برای هدایت ما، خیلی دوستون دارم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 399 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و همه عزیزان و مریم جان نازنینم

    خدارو شکر میکنم که در مسیر هدایت هستم و دراین سایت هستم وگرنه در این روزها بسیار ناآرامتر بودم من میخواهم بنویسم چون نوشتن تو سایت معجزه میکنه برای من امروز 18 دی ماه 1403 این نوشته رو ثبت میکنم امروز سه روز می‌شود که برادر 24 ساله من در بخش جراحی مغز و اعصاب بستری و هوشیاری اش پایین است ولی من امیدوارم وهرروز بهبود رو میبینم اون شبی که برادرم تصادف کرده بود یه جایی افتاده بود که انتهای روستا بود وساعت ده ونیم شب و هوا بسیار سرد بود ومنفی پنج درجه بود ولی خدا ازهمون لحظه معجزاتش رو برامون آغاز کرد سه نفر غریبه چنددقیقه بعد از اتفاق میرسن ودر کنار برادرم میمونن و سریع به اورژانس زنگ میزنن اکثر مردم از تاخیر و اخلاق نامناسب و کار انجام ندادن اون بیمارستان شاکی ان ولی به لطف الله اون شب پرستارانی اونجا حضور داشتن که بسیار سریع و آزمون ودل برای برادرم کار انجام میدادن و من اونجا به وضوح تفاوت رو احساس کردم وخدارا شکر کردم برای وجود اینهمه آدم خوب اونها برادرم رو احیا کردن وبرای عمل به یه بیمارستان دیگ منتقل شد که اون بیمارستان هم اکثراطرافیانم همون دید رو داشتن ومادرم هم میگفت اونجا نه ومن میگفتم مامان به خدابسپار بزار خودش حل کنه و خداروشکر اون بیمارستان هم به طور شگفت انگیزی کار مارو زود انجام دادن و به سرعت بردنش اتاق عمل و عملش انجام شد والان منتظرم تادوباره خدا معجزه کنه من از خدای خودم و استاد عزیزم سپاسگزارم که قانون تکامل رو برای من روشن کردن من الان میدونم برادر من عمل مغز باز انجام داده و نیاز به زمان داره تا تکاملشو طی کنه برای بهبودی درسته حالم گاهی بد میشه ولی سریع خودم رو آروم میکنم و یادآور میشم که بزارم خدا و برادرم کارشونو انجام بدن و طبق اون فایل قبلی که کلید اجابت دعاها بود وچراغ راه منه در این روزها من فقط ازخدامیخوام و خدا اجابت میکنه و خدا می‌گوید باش و می‌شود و یه تضادی که بهش برخوردم اینه که اطرافیانم انتظار دارن من الان سروصورتم داغون کنم شبانه روز گریه کنم و کنار مادرم باشم کلا واونا رو دلداری بدم ولی من میخوام اروم باشم وبه خدا اعتماد دارم یه تضاد دیگه هم بهش برخوردم این بود که همسرمن باخانواده ام صحبت نمیکنه و بهشون دلداری نمیده باهاشون سلام یا خداحافظی نمیکنه و حتی اگه من هم بخوام زیاد کنارشون باشم عصبی میشه ولی خب شب اول کلا کنار برادرم بود. و الان هم هرروز باعموم دنبال کارای برادرم هستن ولی تو این چندروزه داشت ویژگی های منفیش برام. بولد میشد وحسم رو بد میکرد که خدا این فایل رو برام فرستاد خدای من همین یعنی معجزه یعنی فهمیدم که مقایسه نکن چرا اینهمه نکات مثبتشو نمی بینی اصلا جرا فکر میکنی کار تو درسته کار اون غلط چرا فکر میکنی باخانوادت لجه چرا فکر میکنی بی احساسه وازخانوادت متنفره که همونارو جذب کنی واقعا اگه من بتونم یه ساعت فقط یه ساعت کامل به ویژگی های مثبت همسرم فکرکنم همه‌چیز در همون لحظه برام تغییر میکنه خدایا شکرت برای همه معجزه ها من تو این چندروزه به هرادمی برخورد میکنم بهم امید میده دوروبرم پرشده از ادمای خوب با حس خوب خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    استاد عزیزم سپاسگزارم

    همسر عزیزم ازت سپاسگزارم وخدارو برای داشتنت شکر میکنم

    خدایا شکرت که پدرومادرم سالم وسلامت هستن

    خدایا شکرت که برای برادرم معجزه کردی ودر کنارمونی

    خدایا شکرت برای همه چیز

    خداجونم من به هرخیری ازتو بمن برسه محتاجم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    علیرضا روح اله گفته:
    مدت عضویت: 1462 روز

    به نام یگانه قادر مطلق

    این روزا منم و ساعت 5/5 صبح، پشت پنجره خونه خودم خونه ای که یه سمتش باغ پرتقاله و سمت دیگه شالیزار و تو فاصله دو متری یه جوب آب همیشگی جاریه، یه موزیک بی کلام لایت و تجسم خواسته هام یا خوندن کامنت یا نوشتن سپاسگزاری

    این شده فانتزی من، به عشق این لحظه شب میخوابم و صبح بی درنگ پا میشم

    الهی این لحظه معنوی و ناب رو سپاس

    الآنم نمیدونم چی شد که دارم می‌نویسم ولی انگار من نیستم، انگشتام روی کیبورد بازی میکنه ولی نوشته ها از جایی ورای من میاد

    الهی به امید تو بزرگوار

    دو تا موضوع

    یکی اینکه بیش از چند صد بار اتفاق افتاده؛ زمانهایی که سطح انرژیم فوق العاده بالا بوده و از در و دیوار اتفاقات و ثروتها و آدمای خوب بدو بدو سمتم اومدن و چقدر اون لحظه با خودم یا همسرم تاکید کردیم رو این موضوع ولی باز خیلی ساده فراموش میکنیم علت اون همه نعمت و برکت رو

    فراموش میکنیم که چه ساده عشق و مهر الهی داشت به سمتمون سرازیر میشد و باز به بیراهه میریم

    معبود بی همتای من بهم لطف کن و با کمترین انحراف از مسیر خودت گوش منو بپیچون

    و موضوع دوم همین تمرکز روی کمبودها و مقایسه ظاهر زندگی دیگران با باطن زندگی خودمونه

    به راستی شکرگزاری دریچه عشق و ثروته و ناسپاسی آدمو به قعر جهنم می‌بره،

    آره این قعر جهنم رو من تجربه کردم

    این لحظه پس از هشت سال سخت و پیچیده خونه ویلایی با صفای خودمو ساختم و یه ماشین خوب و سالم زیر پامه

    اما قبل از این هشت سال دقیقا همین شرایط رو داشتم

    کار ساخت و ساز انجام میدادم

    هم خونه داشتم هم خودرو سمند و 206

    یعنی دقیقا همین شرایطی که الآن دارم

    ولی چیزی که نداشتم احساس خوب سپاسگزاری بود، رضایت از نعمتها بود

    آره من پر بودم از مقایسه، فلان رفیقم ماشین شاسی داره اون یکی دکتره اون یکی دفتر املاک داره و…

    دوستان، فقط در عرض دو سال طوری روزگار چرخید که به خود اومدم دیدم منم و مستأجری تو یه خونه 60متری، ماشین ندارم، و ذره ای پول وارد زندگیم نمیشه

    واسه من هشت سال طول کشید تا خودمو بشناسم

    نقاط ضعفمو درک کنم و اصلاح کنم و مجدد زندگیمو بسازم

    من شرایطم رو به قدری سخت کردم که الآن واسه کوچکترین نعمتی که تو زندگیم هست بینهایت سپاسگزارم

    الآن همون شرایط هشت سال قبل رو دارم ولی در کنارش آرامشم دارم، احساس رضایت دارم، صبح ها با عشق از خواب بیدار میشم از تک تک داشته هام لذت میبرم و خدای رحمن رو شکر میکنم

    من راضی ام، آره تو این لحظه من راضی ام، قانع نه، خیلی بیشتر میخوام از همه خوبی های جهان، ولی این لحظه مو فدای آرزوهام نمیکنم بلکه با تمام وجود زندگی میکنم

    دیدگاه ما، طرز تفکر ما، میزان سپاسگزار بودن ماست که کیفیت زندگیمونو مشخص میکنه نه مقدار پول و شهرت و ارتباطاتمون

    میشه بینهایت موفق باشی از لحاظ مالی یا شهرت ولی از زندگی لذت نبری

    که البته سپاسگزاری واقعی قطعا با ثروت و نعمت همراهه، که اگه نباشه یعنی تبدیل شده به عادتی از روی اجبار و بر اساس باورهای غلط

    این لحظه رو زندگی کنید

    در پناه الله یکتا پر رزق و روزی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سجاد صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1170 روز

    به نام الله یکتا

    سلام سلام سلام

    سال نو میلادی رو تبریک میگم به استاد عزیزم و همسر نازنینشون و تمام خانواده بزرگ عباسمنش

    آره آره آره

    در گذشته منم همین شخصیت منفی بین ناسپاس رو داشتم ، همش در حال غر زدن ، توجه به زیبایی های اطراف خودم و …

    در کل مرغ همسایه برای من غاز بود

    شهرم یک شهر سنگی با کوههای بی روح بود

    که پر از آدم بیکار و بیمار و اوضاع اقتصادی افتضاح بود

    همسرم یک زن سرد و غرغرو بود

    خونم یه مخروبه بود

    فامیلام همه سواستفاده گر و کلاه بردار بودند

    خانواده پدریم ظالم بودند

    دوستام همه نامرد بودند

    و من هر روز درحال غرق شدن در این باتلاق بودم که نمیدونستم خودم ساختمش

    هروز اوضاع بدتر میشد

    همسرم از من جدا شد

    هرسال خونه من از شهر دور میشد مناطق حاشیه شهر خونه گیرم میومد

    کار به جایی کشید که کسب و کارخودم تعطیل شد و تن به کارگری و شغل هایی که دوست نداشتم برای دیگران دادم فقط از گرسنگی نمیرم

    و برای اینکه کمتر فکر کنم همیشه سرم توی گوشی بود فضاهای مجازی رو زیر رو میکردم که خسته بشم خوابم ببره

    یا درحال غیبت کردن و صحبت کردن در مورد یک اوضاع ناجالب جهان با یک دوست در فضای مجازی

    اوضاع به همین شکل ادامه داشت تا به لطف خدای مهربان و دستانش با استاد عباسمنش و این دانشگاه خدا شناسی آشنا شدم و گوشهام کلمات جدید و آرامبخشی رو شنید که سلول به سلول بدنم با اون موافق بود

    اوایل اوضاع زندگی من تغییری نکرده بود اما ارامشی عجیب در زندگی به وجود اومد

    خودم نمیدونستم جریان چیه ولی حالم بسیار خوب بود همون ماههای اول آشنایی با استاد از دنیای مجازی بیرون اومدم و نرم افزارها رو پاک کردم

    پولی نداشتم اما پیاده میرفتم جاهای زیبای شهرم رو میگشتم

    با گروههای کوهنوردی رایگان میرفتم و بینهایت طبیعت زیبای شهرم رو میدیدم

    به طرز عجیبی دوستان قبلی من ناپدید شدند و دوستان جدید ، مهربان ، بخشنده ، زیبا بین ، ورزشکار ، ثروتمند و شاد دورمو پر کردند.

    خونه ی من الان وسط شهر و بهترین محله شهرمه

    همسایه هام ثروتمند و فوق العاده خونگرمو مهربونن

    دوباره کسب و کار خودمو از سر گرفتم و تکاملی در حال رشد هستم و شکر خدا درآمدم خوبه

    یکساله که دوباره ازدواج کردم و یه یک انسان زیبا ، مهربون ، صبور ، مستقل به زندگی من اومده که ازدواجمون هم به لطف خدا آسون و راحت شکل گرفت

    بخوام براتون بگم سالها طول میکشه زیبایی های یک ماه زندگیم رو براتون بگم

    همه اینا لطف خداست

    عدالت خداست

    بزرگی خداست

    مهربانی خداست

    که منو به سمت استاد هدایت کرد و من فقط تسلیم شدم و باور کردم و خیلی نرم و آرام دوباره طعم شیرین ارامش و خوشبختی رو دارم میچشم

    سپاسگزارم استاد عزیزم که دوباره مسیری که طی کردم رو یادم انداختی و این تکامل چه قدر شیرینه برام

    تمام عمرم دوتا جمله ” بما قدمت ایدیهم ” و بما کسبت” برام جای سوال بود و درک نمیکردم و نمیفهمیدم که چرا توی قرآن همچین جمله ایی اومده

    من چطور باعث بدبختیهای خودم هستم ….

    تا اینکه استاد آیه به آیه رو برام ترجمه کرد و ربط ایات رو برام گفت

    فرکانس رو بهم اثبات کرد و من شروع کردم به تجربه کردن فرکانس فرستادن و نتیجه گرفتن

    یهو زندگیم تغییر نکرد

    کوچیک کوچیک

    قدم قدم

    پله پله

    و الان به طور کامل مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم و خودم در حال خلق شرایط دلخواهم هستم

    الان نسبت به سه سال پیش که به سایت استاد عباسمنش اومدم هزارن پله رشد کردم و نسبت به اینده ایی که رویاشو دارم قراره میلیاردها پله دیگه رشد کنم براحتی ، بالذت …

    زندگیتون لبریز از حضور خدا

    بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: