چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 9
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-04 00:01:252025-01-06 16:57:28چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و دوستان گرامی
فایل امروز خیلی عالی سودمند بود .من به شخصه فکر میکنم که به شنیدن چنین صحبتهای ارزشمندی نیاز داشتم.
من تازه فهمیدم که چقدر در گیر چنین مسئله ای هستم و چقدر این موضوع مهم است در زندگی هر انسان و همچنین زندگی خود من.
نتیجه ای که من از این فایل سودمند گرفتم این است که در تمام جنبه های زندگی فقط و فقط باید به نکات مثبت توجه کرد و از فکر کردن به نکات منفی بپرهیزیم. مورد دیگر هم این است که مسئولیت کارهای خودمان را قبول کنیم و دیگران را مقصر ندانیم.از مقایسه کردن خود و شرایط زندگی خود با دیگران دوری کنیم.
امیدوارم که بتوانم از این فایل با ارزش در تمام جنبه های زندگیم استفاده کنم .
سپاسگزارم از استاد و آموزشهای فوق العاده ایشان.
به نام خداوندی که تنها او سزاوار فرمانروایی و پادشاهی دنیاست
سلام به استاد عزیز و مریم جان زیبا
سلام به همه ی دوستانم در این عبادتگاه روحانی
از خدا اجازه میخوام در مورد درک و دریافت خودم از آگاهی های این فایل بنویسم و ردپایی بگذارم برای خودم از آینده ای که قراره با رشد من و بالارفتن مدارم ساخته بشه :)
واقعا چرا اینقدر مرغ همسایه غازه ؟
استاد در کنار دلایلی که شما بابت این موضوع مطرح کردین که شامل :
1- تمرکز روی نکات منفی موقعیت ها و افراد و شهر و کشورمون
2- عدم مسئولیت پذیری ما در قبال اتفاقات زندگیمون
3- بودن در بستر شبکه های اجتماعی و مقایسه کردن خودمون با هایلایت زندگی افراد
من یه مورد دیگه م به ذهنم رسید که میخواستم بهش اشاره کنم .
به نظرم یکی از دلایلی که همیشه دورنمای زندگی و شرایط بقیه رو برای ما جذاب تر از موقعیت خودمون میکنه ، بدیهی شدن نعمت های زندگی خودمون و عادت کردن به اونها و شکرگزارشون نبودنه.
من در مورد خودم بخوام بگم تا قبل از آشنایی با آموزه های شما کاملا این رو متوجه شدم که مثلا اگر من شغلی دارم که ازش درآمد خوبی دارم یا اگه وسیله ی نقلیه ای دارم یا سلامتی و خواب آرامی دارم ، اینا که جای شکرگزاری نداره و بدیهی که باید باشه و چون بدیهی میشه نگاهم از روشون برداشته میشه و میره سمت چیزایی که ندارم .
اما کی متوجه میشدم که نه انگار بودنشون خیلی م بدیهی نیست؟
زمانیکه از دستشون میدادم و مشکلی برام در اون زمینه پیش میومد.
مثلا اگر بیمار میشدم یا ماشینم دچار یه نقص فنی میشد اونجا تازه به این موضوع واقف میشدم که نه اینایی که همیشه هست بودنشون بدیهی نیست و بعد که از دست میرفتن انگار من قدرش رو میدونستم.
اما الان میدونم هر روز و هر لحظه باید بابت داشته هام شکرگزار باشم و نباید به بودنشون و داشتنشون عادت کنم .
و طبق قانون وقتی دارم روی داشته هام تمرکز میکنم و بابتشون شکرگزاری میکنم هدایت میشم به بیشتر داشتن از همون جنس اتفاقات و تجربه ها.
و اما طبق گفته ی شما استاد یکی از علت هایی که ما تمرکزمون میره سمت نکات منفی موقعیت خودمون ، به نظرم اینه که ما جزئیاتی از شرایط بقیه نمیدونیم و فقط داریم ویترین اون اتفاقات رو میبینیم.
مثلا اگر فکر میکنیم یه کسب و کاری خوبه و بهتر از ما داره پول درمیاره به این علته که ما در جریان چالش های اون کسب و کار نیسیتم.
یه علت دیگه ای هم که به نظرم خیلی مهمه و شما هم به درستی بهش اشاره کردین ، اینه که حواسمون به کنترل ورودی هامون خیلی جمع نیست.
باید خیلی حواسمون باشه تو جمع هایی که صحبت های لهو و چرندیات هست حضور پیدا نکنیم
چون یه وقتایی میشه اصلا برای ما غر و شکایت یکی از موقعیتش اصلا موضوعیت نداره و تو ذهن ما نیست.
اما تو این جمع ها وقتی مطرح میشه انگار تازه میگیم عههه آره راس میگه و اینطوری اون باور محدود کننده رو برای خودمون ایجاد میکنیم
و متاسفانه وارد مسیری میشیم که طبق قانون از همون تجربیات رو بیشتر و بیشتر در زندگیمون دریافت میکنیم.
در کامنت یکی از دوستان یادمه این جمله رو خوندم که جهان ماشین اثبات باورهای ماست.
و چقدر این جمله درسته و ما اگه همین یه جمله رو بتونیم درست درک کنیم ، با روبه رو شدن با هر تجربه ای میفهمیم که یه چیزی در درون من از جنس باورهام باعث ایجادش شده
پس دیگه اون بیرون تلاشی نمیکنیم چیزیو عوض کنیم و مدام به خودمون رجوع میکنیم و دنبال علت میگردیم.
همین نگاه باعث میشه مسئولیت پذیری مون هم نسبت به اتفاقات افزایش پیدا کنه و کم کم تو ذهنمون قدرت رو از عوامل بیرونی بگیریم و همین در ادامه باعث میشه شرک هامون رو برطرف کنیم و در نهایت بنده ی توحیدی تری باشیم.
همه ی این اقدامات چقدر زنجیر وار باعث رشد و تکامل ما میشه و ما از ما یه آدمی میسازه که داره متفاوت از نگاه جامعه فکر و رفتار میکنه.
در این مسیر خودشناسی و خودسازی برای همه ی ما یه مسیر با لذت و پر از نتایج آرزو میکنم.
در پناه الله یکتا باشیم همگی :)
سلام خدمت استاد عزیزم،مریم بانو
و دوستان جانم
به نام خدای مهربان
این فایل هم مثل همه فایلها بی نظیییر بود و حرفی توش نیست ،،، خیلی خیلی ممنونم که نسبت به چند وقت گذشته خیلی بیشتر دارید فایل میگذارید..
دلم میخواد چند تا تجربه و مثال از خودم بزنم:
چند سال پیش که من خیلی تو اینستا بودم ،دائما چند تا بلاگر یا حتی آشپز رو دنبال میکردم و همه اش محو زندگی و رابطه و تفریحات و کادوها و….میشدم..دیدم ذهن من به این بهانه که بریم ثروت ببینیم تا ثروت بیشتر بیاد تو زندگیت منو می بره تو اینستا و من فقط آه و حسرت نصیبم میشد..دیدم حالم داره بد میشه،دیگه داشته های خودم رو نمیدیدم،وسایل زندگیم به چشمم نمیومدن با اینکه من وسایل خونه ام خیلی هم زیبا هستند هم شیک،،محبتها و توجهات همسرم واسم دلچسب نبود..حالم با غذا و ماشینمون و سفرهامون و….خلاصه هر چی بگم ،بد بود..و فقط نتیجه اش برای من افت مالی شدید شد،سردی رابطه من و شوهرم ،غم و بی حوصلگی خودم….یکم به خودم اومدم دیدم من دارم دستی دستی،گند میزنم به زندگیم و خب خیلی هاشون رو آنفالو کردم و فقط بعضی هارو میدیم اونم فقط آشپزی چون عااشق آشپزی ام…حالم بهتر شد و کتاب شکر گذاری رو خوندم و انجام دادم بازم بهتر شدم و حالا که با شما هستم که دیگه عاااالیم،،حدود یکسال و نیم هست اصلا اینستا ندارم،تو 3 سال هست که تلویزیون نمی بینم و کلا هر چیزی احساس کنم حتی کمی حالم رو داره بد میکنه بر عکس ظاهر جذابش،سریع بی خیالش میشم و به خودم میگم این سم واسه زندگیت و رهاش کن…
من و همسرم قبلا رابطه ی خیلی خوبی داشتیم و حالا هم دوباره برگشتیم به همون دوران به لطف خدای مهربان و شما..یک زندگی آرام و پر از محبت و عشق و احترام داریم و تمام تلاشم اینه که اصلا وابسته نباشم به ایشون..واقعا خونه ما رویایی شده از شدت آرامش و لبخند..
خدارا شکر که هدایتم کرد به این مسیر و زندگیم نجات پیدا کرد..
مثال دوم؛
من توی یکی از زیباترین و واقعا میتونم به جرات بگم در تمیزترین شهر ایران زندگی میکنم با امکانات و شیک،،اما همیشه میگفتم اینجا چیه،حالم ازش بهم میخوره،نه هوا داره نه جایی واسه تفریح،آدمهای خشک و بی روح و تعصبی و خلاصه که هر چی چیز بد بود ما به این شهرمون چسبوندیم،،از قضا شرایط به یک سمتی رفت و داشت جدی میشد که ما ازین شهر بریم به یکی دیگه از شهرهای ایران…رفتیم واسه خونه ،چند تا خونه دیدم و……بغض شده بودم،،دیدم واقعا شهر خودمون چقدرررر متفاوته و از خدا خواستم کمکم کنه و هزاران بار در روز زیباییهای شهرم رو میگفتم و با عشششششششق شکرگذاری میکردم،خلاصه اون داستان اوکی نشد و ما دوباره برگشتیم به شهر و محله و خونه قشنگمون..
و هنوز که هنوز دائما زیباییهای شهرم رو می بینم و براش سپاسگزاری میکنم و میگم خدایا خودت منو به زیباییها و لذتهای بیشتر هدایت کن چون میدونم تو عالم مطلقی،من تصمیم نمیگیرم ،فقط میگم چی میخوام تو بهم بده..
واقعا مقایسه کردن چشمهای آدم رو به روی نعمتهایی که تو زندگیش داره میبنده و چه زندگی ها که به خاطر همین مقایسه ها از هم نپاشیده و چه ادمهایی که در قعر افسردگی و حسرت ازین دنیا نرفتن….بی فایده
خدارا شکر میکنم من رو به راه راست هدایت کرده،راه کسانیکه تلاش میکنند شاکر داشته هاشون باشند و باور دارن خداوند به بهترینهای بیشتری هدایتشون میکنه..چون زیبایی و فراوانی و خوبی انتهایی نداره مثل خود خدا جونم
استاد جان منم به شما و همه دوستانم سال نو میلادی رو تبریک میگم با آرزوی بهترینها برای این جمع خاص و فوق العاده..
دوستتون دارم
در پناه حق روز و روزگارتون عاااااالی
سلام به سپیده جان
سپیده جان چقدر قشنگ به داشته هات تمرکز کردی و یا داستانهایت یک بار دیگه قانون را برامون مرور کردی.
تحسینت میکنم که شاخک کنترل ذهنت اینقدر قوی کار میکنه و زود خوب را از ناخوب تشخیص میدهی.
چقدر هم عکست زیباست.
خدا را شکر برای رابطه رویایی با همسرت
و همچنین شهر زیبایی که با تمام دلخوشی ها درش زندگی میکنی.
از لطفی که به من داشتی هم بسیار بسیار سپاسگزارم.
بازهم برامون از قصه های قشنگت بگو.
تو بگو ما لذت ببریم
و خودت برو به بهترین مدارها
سلام به شما بهار جانم که واژه هاتون هم مثل بهار اسمتون سبز و دلنشین است
الان تازه چشمانم رو باز کردم و مشغول شکرگذاری بودم،حسی گفت بیام تو سایت کامنت دوستانم رو بخونم تا به قول استاد جان،فرکانسم رو روی موج مثبت تنظیم کنم.
من عاشق این نقطه ی آبی هستم که پیام صندوق پستی سایت است و میگه: نامه ای پر از مهر از دوستی دارم که شاید ظاهرا خیلی دور باشد،اما حتما بسیار نزدیک است.
نامه پر از محبت شما را با ذوق خواندم و پیام خدارا از دستان شما دریافت کردم.
دیشب جایی بودم که خیلی زیاد نیاز به کنترل ذهن داشت و من چون اهرمم راجب به رنج بدبینی و لذت خوشبینی است،، خیلی سعی در کنترل ذهن کردم ولی آخرش ی جایی از دستم در رفت….
شب وقت خواب ذهنم شروع کرد به نجوا و سرزنش که تو الکی داری کار میکنی ،درست عمل نمیکنی و….
امروز صبح پیام بسیار صمیمی شما اولین پیامی بود که من از جهان دریافت کردم و بسیار دلگرم و آرام شدم و به خودم امیدوار،هر چند که عمل به قانون انتهایی ندارد.
خدارا شکر برای این سایت بهشتی،برای حضور دوستان جانی مثل شما که میشه انرژی خالص و صادقانه اشون رو با وجود فرسنگها فاصله اما از پشت کلمات شیرینشون به خوبی چشید، و من چشیدم و بسیار لذت بردم..
براتون بهترین ها رو از خدای بزرگم تمنا دارم.
روز و روزگارتون عاااااالی در پناه یگانه خالق هستی.
سلام استاد جان
سلام به خانوم شایسته عزیز
سلام به همه زحمت کش های سایت خوبتون
استاد جان مدت ها بود که این باور رو داشتم که تهران برای تخصص من خیلی بهتره و مردم تهران خیلی راحت پول خرج میکنن و هوای هم دیگه رو دارن پس من توی شهر خودم نمیتونم به درآمد مطلوبم برسم و باید برم تهران و حتما حتما اونجا حسابی پیشرفت میکنم
ته دلم میدونستم که اول باید تو شهر خودم(شاهرود) به اون چیزی که میخوام برسم بعد برم تهران برای نتیجه بزرگتر … در واقع توی شاهرود باید دستم رو بزنم به سقف بعد برم.هر وقت این فکر میومد که بابا اینجا که ملت ناخن خشک هستن … جون به ازرائیل نمیدن مگه پول به کار پوست میدن؟…ملت سخت پول درمیارن به این راحتی خرج نمیکنن … با این که تو شاهرود همه پولدارن ولی اصلا نشون نمیدن…به خودم میگفتم پس فلانی چجوری ماهی بیست میلیون به بالا داره توی کار پوست هم هست ولی تو نداری … چجوری فلانی برای گربه اش کلی خرید میکنه ولی پول به کار پوست نمیده … پس یه جای کار تو میلنگه
از وقتی هم که این فکر تهران رفتن پر رنگ شد توی ذهنم هر بار اومدم توی سایت فایلی برام اومد که شما درباره همین مورد حرف میزدین…فایل های گام به گام مهاجرت به مدار بالاتر هم که دائم تایید میکرد این فکر رو که یه جای کار منه که میلنگه و باید روی باورم درباره مردم شاهرود کار کنم تا به نتیجه دلخواهم برسم و شروع کردم کار کردن روی باور های قدرتمند کننده که ملت شاهرود عاشق پوستشونن عاشق جوون بودنن عاشق رسیدگی به پوستشونن،خانومای شاهرودی همه شاغلن و پولدار همه بسیار با کلاسن(واقعا اینطوره)ملت انقدر دست و دل بازن که حد نداره ،و درباره این باور ها دائما برای خودم نمونه میارم تا بیشتر بهم ثابت بشه
اونجایی که گفتین شاید اوایل که رفتیم توی یه شهر دیگه شرایط خوب پیش بره ولی بعد از یه مدت دوباره برمیگرده به روال قبل خیلی برام جالب بود چون این اتفاق برام افتاد توی عوض کردن شغل ،من چندین شغل عوض کردم و همشون اولش خوب بود و یواش یواش بد شد
وقتی این جمله رو گفتین به خودم گفتم راست میگه ها برای من تو موقعیت کوچیک تر اتفاق افتاده و خیلی برام واضح تر و ثابت تر شد که باید توی شاهرود دستم بخوره به سقف بعد برم شهر دیگه
خیلی ممنونم استاد جان که از جان و دل برای ما مایه میزارین
و خدا رو شکر که خانوم شایسته گام به گام جدید رو شروع کردن چون خیلی برام الهام بخش بود
به نام خدای بخشنده مهربان
مرع همسایه غازه
خدایی شکرت باز هم منو مورد اموزش وامرزش بهبود خودت قرار دادی سعی میکنی تمرکز بالامو سرف کنم
تمرین تحسین زیبایی ها وموفقیت های بقیه
جدیدا عجیب همه دور برم خیلی موفق هستند خواهری درامد بالا داداش مسافرتهای خفن وعالی
ویه حسی که بقیه تو شرایط عالی باید لدت ببرند وتو توی شرایط سختت باید کنترل زهن کنی
واایی چقد نیاز به این حرفا داشتم چه اینجا که جلوم پادشاهو ملکه هستند همه خوشبختند وخیلی از من جلوترند ومن توی تکامل خیلی عقب ترم تازه گاهی شک دارم میترسم حالا نکنه من نرم برای من نشه روابط برای من کسی نباشه و از این گرمتر نشه
یه ترمز دیگم یادم اومد من خودمو با بقیه نمیبینم
اینکه با خانواده همسری اوکی باشیم جدا از اونا متفاوت میبینم کلن تفاوتهارو در میارم واحساس لیاقت بکنم ما شرایط مون اینجوری فکر مون ازادی بیشتریه و راحت تریم ارزشمندتری میکنم هم احساس اینکه غرور نداشته باشم ولی احساس میکنم با اگاهیم از قانون وشیوه زندگی من خیلی ارزشمندتره
یا میگیم هر چی ثروتمندتر نزد خدا محبوب تر اونا خیلی ارزشمندترن
با اینکه همه ما ارزشمندیم وبا لیاقت و اونایی که درکشون بالاتره و لیاقت بالامونو درک کردن عشق بیشتری دریافت میکنن
که اونم با تکامل الان من با تکامل میتونم احساس لیاقتمو بهتر کنم
و بعدم اروم اروماحساس خوب بیشتری خالص تری بسازم
البته اینم هست با تکامل احساس لیاقتت بیشتر میشه ولی منم دیگه تا تونستم سعی کنم احساس خوب لیاقت کنم نه اینکه زور بزنم راحت دلایل منطقی پیدا کنم بعدم قویتر کنم ایمانمو دیگه
نکته
تحسین زیبایی بقیه با ااحساس حسودی وبی لیاقتی وظعف ما نباشه
اینکه ما وقتی بقیه روتحسین میکنیم خودمونو پایین نکشیم نگیم ما بدبختیم بقیه خوشبخت نعمتامونو همیشه ارزشمند بدونیم وزیبا همه میگن تو خیلی زندگیه راحتی داری وزیبایی سلامتی اینا ولی خودم وقتی بهتر از خودمو میکنم احساس فقر احساس پایین بودن
من بچه گی لیاقت ومعیارهام بالاس ولی وقتی به داداش بزرگترم که از من خیلی بزرگتر موفقتره ومثلا چند سال شغلشو با ثبات خوبی رسونده منی که تازه دارم مهارت کسب میکنم و احساس ظعف فقر اون خیلی بهتر خیلی زرنگتره اون خبلی خوش شانس وخیلی خوشبخت تره نمیدونم من چرا از خودم ظاهرن ظعیف تر میبینم احساس خوشبختی و کسی که ظاهران خیلی بالاتره ثروتمندتره وبالیاقت تره ازش احساس پایین تری واون لیاقتش بیشتره ادم مهم تری هست نتیجه هاش خیلی بزرگترن
نکته
تو زهن من از وقتی از قانون اگاه شدم زهنم شده مثل زره و به جای مقداری زشتی کلی زشتی باورهای اشتب بزرگی پیدا میکنه وکلید قطع رابطه رو زدی با همه
با اینکه بقیه رو میبینم انقد راحت باهم دیگه ارتباط میگیرن
کلن همش تو هر رابطه یه حبابی بین خودم بقیه هست فک میکنم موقعه اتصالم با رب که دیگه زیبایی مطلق یه حباب بی لیاقتی تکامل بزنم روش تا ارتباط وصل نشه
چرااااااا چه کلیدی میخاد برای حلش
همه انقد راحت باهم رفیق میگن میخندن ولی من حالا میفهمم چرا با قریبه ها که یه بار دیدمشون راحت ترم وچراا با همسر بقیه راحت تر میتونم ارتباط بگیرم تا همسری خودم چون همسری عشقم خیلی کنارم بوده وزهنم بدیهاشو در اورده مرور مرور کرده ونفرتم بیشتر کرده با اینکه همه عشقت که حالا شاید یه جاهایی اتفاقش ظاهر بد بوده ولی بهت کلی عشق داده کلی بهت محبت داشته
یا خانواده مامانت چرا تو برچسب میزنی حالا یه ایرادی بعصی وقتا باشه ولی اون مهربون اون لطف همیشگیش اون عشق همیشگیش بهت هست یا خواهریت اون پیدا نیس خیلی وقتا شده به کسی خدمت شده حتی به خودم ولی به جای اینکه اون نعمته لطفه ببینم جوری نگاه کردم که ناراحتم کنه
مثل
خاستی بری برف بازی کمکت کرده گفته برو من کاری به من نداشته باش دوس داری بری برو و حالا تو رفتی ولی اون حالا خودش نیومده
حست چی میشه به جای سپاسگزاری برای اینکه این ازادی عمل ازادی مکانی واینکه اومد رسوند میزاری روی ناسپاسی خودش که نیومد این ارتباط مهم خودش باشه این لطف مهربونیا که مهم نیستن ینی نعمت ها بی ارزش وخواسته هاییم که از دل تصاد در اومدن میشه غصه هایی که برای ارزوهای باورنکردنی میشن
و با اینکه تو زندگیم چقد نعمته ولی میشه ناسپاسی فقطط
نکات درس سپاسگزاری
واقعا میدونی تغیرر کی میوفته
زهن یه منفیو هزار بار تکرار میکنه از زیبایی ها که کلن دورش نمیره
وحالا من اتفاقات هدایت های خوب و روابط قشنگمو باید بنویسم ومرور کنم
شاید به یکی بگی بگه تکراریه ولی توی زهنت اگه تکراری هم بشه برات یاد اورهدایته یاد اور زیبایی هتس زیبایی تکراری بهتر از منفیاس زهن اگه خوراک ندی میره سراع منفیا پس اگه چیزای تکراری مثبت بود و هیچی چیز برو توی گوشیت توی معجزات هدایتها قدم های ارزشمندت رابطه های واحتمایی که برات اتفاق افتاده مرور کن
یه نکته هم الان یادم اومد
دیدن بقیهو ندیدن خود
من راحت میتونم ثروت عشق احترام نعمتای بقیه موفقیت های بقیه رو ببینم وبراشون شوق کنم موفقیت های بقیه که تکاملشونو رد کردن وزندگی های با کیفیتی دارن
وحالا زندگی خودم که چی بوده والان خیلی بهتر شده از نطر مکانی زمان خالی بیشتر روابط قبلن اشکم دمه مشکم بود قبلا خیلی احساس ظعف بی لیاقتی بیشتری بود
به لطف رب رشد پیدا کردم
وباز هم رشد خواهم کرد
دیروز دهات بودیم وتوی اون موقعیت که زمانت خیلی فشرده وکلی ازت توقع دارن من هدایتی قدم بر میداشتم واز رب کمک خاستم و یه جمعه ی با صفا رو رقم زدم
خودمو تحسین میکنم پیش ادمای ثروتمند و افراد موفق احساس شکست کمتری میکنم ولیاقتم بیشتر شده و راحت تر باهاشون ارتباط میگیرم
و اینکه بازهم نیاز روش کار کنم که موقعه تحسین خالص تر باشه وتوش احساس بیلیاقتی حسودی وبرتری نباشه
و اینکه
نکته بعدی
دیروز من کلن خابیده بودم تو حاله خودم بودم وسعی میکردم ورودی نگیرم صدای بقیه رو نشنوم اگه منفی باشه چی حرفی نزنم خابیدم بعد همسری گفت ده دقیقه میام دنبالت من با این حرف بزن با اون لدت ببر همینجور تو خونه میچرخیدم مامانم میگفت اخی دلش نیس بره
میخام بگم منکه میگفتم همه همه اخ اوخن تو حال خودشونن چرا دقیقه اخری با همه وقت میگزروندم حال میکردم
پس زهنت تنبل نباش پاشو حال کن همه ادما خوبی دارن همه ادما عاشقن حتی تنهاییم خدا هس وتوش کلی عشق وگیشه حرفای قشنگ زد و حرف قشنگ بشنوی چجوری توی این سایت الهی چجوری با مرور ونوشتن زیباییات
به نام تنها قدرت خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و همه همکاران گرامیتون
آره استاد متاسفانه تو ایران همینجوری
مرغ همسایه غازه
و همه دارن به دست هم نگاه میکنن
دقیقا در مورد شهر در مورد دختر پسر در مورد کشور
در مورد بیزنس در مورد روابط درست فرمایش کردیت مردم همه دارن مقایسه میکنن
اما خبر خوب اینه استاد ما بچهای سایت شما و شاگردان شما خیلی عالی شدیم نمیگم کامل این مشکله مقایسه حل شده چون نمیتونم بگم ما بی اشتباهیم
اما به جرات میتونم بگم 80 درصد این داستان در خود شخص من حل شده هرچند که باید همیشه روش کار بشه
حالا چرا این حرف و میزنم چون من خودم حسابی قرق این مسئله مقایسها بودم و امروز چقدر خوب شدم شاید ی لحظه کوچیک تو ذهنم بیاد اما خودم و جمع و جور میکنم و کنترل ذهن میکنم
و به خودم میپردازم
خداروشکر خداروشکر که با این آموزها آشنا شدم
تا بتونم مسیر درست و یاد بگیرم
استاد ممنون
بنام خداوند وهاب
سلام خدمت استاد عزیزم عاشقتونم استاد جان و به دوست واقعی خانم شایسته عزیز که همیشه از خدا میخواستم دوستی به من بده که منو به پیشرفت برسونه و اونو ی دوست از طرف خدا میدونم
خیلی دوستون دارم
استاد شما در مورد قوانین موشکافانه عمل میکنید و صادقانه آنچه که شما بهتون گفته میشه رو به ما یاد میدید
منم تو یه شهری (x)زندگی میکردم و همش توجهم رو نکات منفی بود اینکه اونجا دزدی زیاده و کار نیست و ادمهاش بافرهنگ نیستن و ی شهر(y) دیگه ای هست که برعکس اونجاست ومن مهاجرت کردم به شهر yو همش رو نکات مثبت اونجا توجه میکردم و جالب اینجاست که خدا انسانهای شریف بافرهنگ همسایه های خوب سر راهم قرار میداد وهر وقت دوست داشتم میتونستم کارم رو عوض کنم چون باورم این بود که کار تو این شهر زیاده تازه آدمهایی رو میدیدم که از شهرهای دیگه واسه کار مهاجرت کرده بودن و امنیت بالاست ی بار چرخ موتور شوهرم رو دزدیدن ولی بهش گفتم چرخ موتورت هم برمیگرده چون اینجا دزد زیاد نیس و سارق رو زود میگیرن و این شد که دو روز بعدش چرخ موتور رو آوردن
ولی تا قبل از این فایل نمیدونستم که تو شهرxهم میتونستم این باورها رو بسازم ازین پس میخوام توجه به نکات مثبت رو بیشتر و بیشتر تو ذهنم تقویت کنم و میدونم ازپسش خوب برمیام بنظرم من قبل از اینکه به نکات مثبت این شهر توجه میکردم از نکات منفی اعراض میکردم پس همینو برای شهر xانجام خواهم داد
در مورد روابط همیشه فکر میکردم خیلی خوبم و به نکات مثبت همسرم توجه میکردم ولی وقتی منو خواهرام دور هم مینشستیم فقط رو نکات منفی همسرامون توجه میکردیم و اونا رو با بقیه مقایسه میکردیم ولی بعد دوره فوق العاده دوازده قدم با خودم فکر کردم چرا منو خواهرهام اخلاق شوهرامون تقریبا یکی هست و فهمیدم وقتی یکی از ما در مورد مقایسه شوهرش با فلانی بود منم تایید میکردم و میگفتم آره فلانی شوهرش اینکار واسش کرد حالا اگه شوهر ما بود اینکار نمیکرد بجاش فلان کار میکرد یعنی نه تنها مهر تایید میزدم بلکه دلیل هم واسش جور میکردم
استاد جان ولی من تغییر کردم دوره دوازده قدم بینظیره استاد از هر جهت شادی و نشاط و ثروت وخوشبختی وارد زندگیم شده
من تا قدم یازده فقط گوش میدادم به این دلیل که وقت ندارم نکته برداری کنم و کامنت بخونم ولی خدا واسم شرایطش رو مهیا کرد و من از قدم یک برگشتم حسابی کار کردن والان قدم هشت هستم ولی به خدا که معجزه ها و اتفاقات قشنگ پشت سرهم میان از هر جهت ثروت و روابط خوب سلامتی و مهم تر از همه ایمان به خدا که اعتراف میکنم شاید ده در صد ایمانم بهتر شده ولی خدا داره برام معجزه میکنه و باور اینکه خدا یک سیستمه یک انرژیه که همه جا هست تنها فقط همین باور کلی منو با خدا دوست کرده
بسیار بسیار سپاسگذارم استاد جان بابت درکی که از خدا و قوانینش به من دادی
به خدای مهربون میسپارمتون
سلام استاد عزیز و مریم جوون و دوستان هم فرکانسی امیدوارم حالتون عالی باشه
پاشنه اشیل من دقیقا این باور هست که واقعا فکر میکردم مرغ همسایه غازه
مهم ترین ضربه ای که خوردم از این باور درروابط عاطفی بود که متوجه شدم همه اون واقعیت که درروابط عاطفی دیگران وجود داره صد مطلق نیست من اگر تمرکز برنکات مثبت درروابط خودم رو ادامه میدادم متوجه میشدم که هست ویژگی های عالی ای که درموردروابط عاطفی وجود داره
درمورد سلامتی میتونم بگم فک میکردم اون هایی که باشگاه میرن و ورزش میکنن دلیلش سلامتی هست درصورتی که خیلی ها به دلیل جذب فیزیک بدنشون توسط جنس مخالف هست البته این هم بگم که اونی که باشگاه میره وورزش میکنه میتونه دلیلش سلامتی هم باشه من کتمان نمیکنم این موضوع روبا دیدن این فایل متوجه شدم این باور پاشنه اشیل من هست که بااینکه بدنم اوکی هست برای سلامتی بیشتر پس نیازی به ورزش وباشگاه ندارم .
درمورد ثروت این هست که با این که همکارام هم همون حقوق رو میگرفتن با خودم میگفتم اونا چطور میتون طلا بخرن هزینه های جانبی زندگیشون رو پرداخت کنن ولی من نه با خودم میگفتم خب اینا متاهل هستن وهمسرشون بهشون کمک میکنه واسه همینه که حقوق خودشون میمونه ولی من که باید هزینه خوابگاه وهزینه های ماهانه خودم رو پرداخت کنم پولی تودستم نمیمونه درصورتی که بودن همکارایی که هم پس انداز داشتن هم هزینه های جانبی خودشون رو داشتن پرداخت میکردن وباورمم این بود که برای پس انداز کردن اینجوری باشه که دست به حقوقم نزنم تابتونم پس انداز کنم که متاسفانه این هم پاشنه اشیل من بوده که متوجه شدم درصورتیکه میتونم بگم من توزندگی بقیه نیستم ببینم چطور پس انداز میکنن چطور خرج میکنن فقط تمرکزم رو حقوقشون بوده که فک میکردم فقط از همین طریق دارن پس انداز میکنن
یه موضوع دیگه انتخاب خوابگاه بود که با عوض کردن خوابگاه که ناخواسته بود وبا اومدن به خوابگاه جدید دارم متوجه این قضیه میشم که روزای اول تمرکزم رو نکات مثبت این موضوع بود وبا شنیدن نظر بچه ها داره نظرم راجع به خوابگاه تغییر میکنه حالا روزی که من اومده بودم ببینم خوابگاه رو به دوستام میگفتم بهترین خوابگاهست
موضوع بعدی تغییر محل شغلیم هست که وقتی اومدم دیدم اوضاع درچه حدی هست متوجه شدم واقعا موقعیت جغرافیایی و محل کارو ادمها نمیتونه تاثیری روی میزان موفقیت من داشته باشه این برمیگرده به خود ادم که چقدر برای بهبود شخصیت خودش وقت میزاره
استاد یادمه یه فایلی تو اینستاگرام دیدم از فیلم برداری از طبیعت زیبای ایران خودمون اینقدر عالی بود که با خودم گفتم ببین اگه اسمی ازش برده نمیشد واون اقا فارسی صحبت نمیکرد میگفتن طبیعت کشوری جز ایران هست
من یاد گرفتم که ادامه دادن تمرکز بر نکات مثبت در هرجغرافیایی که هستم با هرشخصیتی که هستم هرویژگی مثبتی که اطرافیانم دارن درهرموقعیتی که هستم ادامه بدم ویادم نره سپاسگزارشون باشم
مسولیت پذیری مهم ترین ویژگی هرادمی قبل از تمرکز برنکات مثبت وسپاس گزاری هست من اگر پذیرای رخ دادن هر اتفاقی هربرخوردی وهر ادمی درزندگی خودم باشم قطعا در جهت تغییر اون ویژگی ها قدم بر میدارم
ممنونم استاد عزیز برای تهیه این فایل و واضح کردن این باور مهم و قدم برداشتن درجهت تغییر این باور
به نام خدای مهربان
سلام دوست عزیزم افسانه جان شاکری
خدارا شکر میکنم برای اینکه در این جمع بی نظیر حضور دارم در میان دوستانی چون شما
کامنتتون رو خوندم و لذت بردم و فکر کردم به نکات ارزشمندی که گفتید و با مثال، قانون تمرکز بر نکات مثبت و شکر گذاری رو روشن تر کردید..
اما نکته آخری که گفتید: «مسولیت پذیری مهم ترین ویژگی هرادمی قبل از تمرکز برنکات مثبت وسپاس گزاری هست من اگر پذیرای رخ دادن هر اتفاقی هربرخوردی وهر ادمی درزندگی خودم باشم قطعا در جهت تغییر اون ویژگی ها قدم بر میدارم»، فوق العاده بود،من تا حالا از این زاویه به موضوع مسئولیت پذیری فکر نکرده بودم..
دقیقا درسته ما وقتی مسئولیت شرایط زندگیمون رو بپذیریم می تونیم قبول کنیم که با کنترل ذهنمون شرایط رو تغییر بدیم به شرایط دلخواه و بعد با رضایت و احساس خوب از شرایطی که خلق کردیم ،شکرگذار باشیم..
واقعا همه چیز از مسئولیت پذیری که مساوی است با توحید شروع میشه..
از خداوند مهربانمون می خوام که به من و همه دوستانم که در این مسیر هستیم کمک کنه تا در کنار استاد عزیزمون ، ثابت قدم و با ایمان و مستمر پیش بریم و از خواندن نتایج درخشان همدیگه کللللی لذت ببریم.
آمیییییین
روز و روزگارتون عااالی در پناه یگاه حق
سلام بر استادعزیزم،سلام بردوستان هم فرکانسی خوبم .
استادعزیزم سپاسگذارم بابت فایل پر برکت امروز
خیلی وقته که دارم سعی میکنم صدای ذهنمو توی این موارد خاموش کنم .
خیلی وقته دارم سعی میکنم نزارم ذهنم منو ببره توی مقایسه کردن .
خیلی وقته دیگه تا میاد بهم بگه اگه فلان خواستگار رو قبول میکردی الان اوضاع زندگیت خیلی بهتر بود سریع خاموشش میکنم میگم از کجا معلوم الان من با همون فلانی (خواستگار) به مشکل برنمیخوردم.میام خوبی های شوهرمو به یاد میارم میام به نکات مثبتش توجه میکنم.و نمیذارم ادامه بده.
خیلی وقته تا میخواد بهم بگه تو خونه نداری تو فلان وسیله رو نداری بهش میگم اره ولی من بدون همه ی اینا ارزشمندم .من خدامو پیدا کردم خدایی که هرموقع بخوام ودر فرکانس دریافت باشم بیشتر از تصورم بهم میده.
خیلی وقته که تا ذهنم میخواد بهم بگه توی روستای کوچیک که به تازگی به شهر تبدیل شده جای پیشرفت و رشد برای بچهات نیست .سریع بهش میگم بچهای من اگر بخوان در مسیر موفقیت برن خدا از بی نهایت راه اونو رو به مسیر موفقیت میبره اونا در زمان مناسب به بهترین معلم هاو مدرسه ها هدایت میشن و راهشون رو پیدا میکنن.
خیلی وقته تا میادبهم بگه این جا دیگه چه شهریه همش سرده بیشتراز سالش برف و بارونه ولی سریع میگم اینا هم نعمتن که باید ببینم و شکر گذارباشم اینا همه رحمتن.
خیلی وقته تا ذهنم میگه اینجا مردمش فقط عادت دارن نسیه خرید کنن ومشتری خوب کمه سریع میگم یادته فلان روز چه مشتری خوبی به سمتت اومد چقدر نقد خرید کرد.میگم ببین توی همین شهر چه مغازه های پر درامدی هست که دارن خرج و مخارج خانوادهاشون رو میدن و چقدر ملک واملاک دارن .
استاد خیلی وقته دارم سعی میکنم دیگه نذارم گفت و گوهای ذهنیم منو به سمته کمبود و توجه کردن بر نکات منفی ببره .خیلی وقته دارم سعی میکنم خودمو در معرض مقایسه کردن قرارندم
به اندازه ای که تونستم اینکار رو بکنم ارامشی بی نظیر نصیبم شده. به اندازه ای که تونستم گفت وگوهای ذهنمو کنترل کنم به همون اندازه نعمت و ثروت واردزندگیم شده
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
خدایا شکر که در مسیر این اگاهی های ناب قرار گرفتم .
بنام خدای هدایتگرم
سلام استاد عزیزم….
سلام خانم شایسته عزیز،و سلام به همه دوستان هم فرکانسی
یعنی من متحیرم ،تمام سوالهای توی ذهنم ،را استاد یکی یکی جواب داد،خدایا شکرت
همین امروز بود که با خودم فکر میکردم،چرا همین کاری که من دارم انجام میدم،را فلانی،تو فلان شهر داره انجام میده،واستوری گذاشته که با همین کار چقدر مشتری داره؟!
با خودم فکر میکردم چرا همسره من از نظر دیگران آدم فوق العادهایه ولی از نگاه من نه!!!!
با خودم فکر میکردم ،چرا هرکسی میاد خونه ما از خونمون و محلمون تعریف میکنه،ولی من این نگاه را ندارم!!!!
جوابی که استاد عزیزم ،گفتند تمام بدنم را مچاله کرد……
من مدتی قبل به مسافرتی رفتم به اتفاق همسر و چند تا از فامیلمون که اصلاً از اون مسافرت خاطره خوبی نداشتم و از اون شهر و مردمش خوشم نیومد بعد تعجب میکردم که ما همه به یه شهر رفتیم و یک جا رفتیم ولی بقیه از اون شهر خیلی تعریف میکردند و خیلی از مردم اون شهر راضی بودن و این برای من خیلی تعجب انگیز بود …..
با خودم میگفتم یعنی چی؟چطوری میشه،اینها این همه مشکل را ندیدن؟چطوری لذت بردند آخه!!!!
من تو اینستا گرام اکانت دارم،بیشتر میرم ،و آموزشهای رایگان رو میبینم و ازشون برای کارم استفاده میکنم ولی دروغ نگم تو فضای مجازی بعضی وقتا خیلی از زمانم سپری میشه و این بلاگرایی رو که هر روز از زندگیشون میزارند از همسراشون از کادوهاشون از زندگی خیلی تحت لاکچریشون میذارند،،،و میرم تو مقایسه،،،
با خودم میگم چقدر خوشبختن،چه زندگی دارن،وحالم از خودم بد میشه……
البته چون من تو سایت هستم فوری خودم را جمع و جور میکنم،ولی امروز استاد عزیزم خییییلی واضح جوابم را داد،خدایا شکرت،استاد جانم سپاسگذارم ….
خداراشکر که هستی ،هزاران بار شکر بخاطر وجود نازنینت……
خوب امروز این راشنیدم،ولی باید عمل کرد اگر میخواهیم نتیجه بگیریم،به عمل کار برآید……
قرار بزودی به اون مسافرتی برم (به اتفاق همسر م)که قبلاً رفتم و خاطره خوبی ازش ندارم،……
با استفاده از قوانینی که یاد گرفتم ،با نگاهی دیگر،و با باوری که تغییر کرده میرم و نتیجه را حتما در سایت برای دوستان میگذارم
خدارا سپاس گذارم برای این هدایت،واین بیداری،،،وممنونم از استاد بی نظیرم،وخانم شایسته عزیز
در پناه خداوند باشید ،یا علی