چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 1

1284 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نرگس پرورش» در این صفحه: 16
  1. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    به نام خدا

    دهمین روز سفر پربرکت

    چه شانس بزرگی را تجربه کردم که گنجی ارزشمند را کشف نموده ام :👇

    “… این فایل به شما یاد می‌دهد که چگونه می‌توانی تبدیل به فردی خوش‌شانس شوی‌،حتی اگر در تمام زندگی‌ات بدشانس بوده‌ای!”

    *چه گنجی می تواند از این ناب تر باشدکه تو راه گنج ساختن را بیاموزی؟!

    *چه شانسی از این بالاتر که تو راه خوش شانس بودن را یاد بگیری؟!

    *چه سعادتی بالاتر از اینکه قوانین الهی چقدر ساده اند و همیشه ثابت؟!

    خدایا شکرت 🙏

    شکر تو را برای قوانین ثابتی که مرا به درک آن هدایت نمودی 🙏

    ” راه پرهیز یا خروج از این دام‌، متعهد شدن به توجه کردن به خواسته‌ها و زیبایی‌هاست.”

    همه چیز در راه کشف این گنج از اینجا آغاز می شود که متعهد می شوی، متعهد به عهدی با خود و خدای خود، عهدی دوسویه، دو هم پیمان شگفت انگیز!

    تو عهد می بندی که فقط گام در راهی بگذاری که او راهنمای ش بوده

    و او عهد می بندم که هرلحظه، همراه تو باشد و قدم به قدم راهنمایت.

    تو عهد می بندی که بپذیری قدم به قدم این راه را تسلیم هدایت هایش باشی

    و او عهد می بندد که هربار تو را به خودت نزدیک تر کند و نشانه هایی واضح تر را برایت نمایان سازد.

    تو عهد می بندی که فقط او را بپرستی و فقط از او یاری بجویی

    و او عهد می بندد که هر خواسته ای از جانب تو را اجابت نماید.

    تو عهد می بندی که یاد بگیری تا به همه چیز از نگاه او بنگری

    و او عهد می بندد که هربار زیبایی های بیشتری به تو بنمایاند.

    تو عهد می بندی که کلام ت عطر حضور شگفت انگیز او را داشته باشد

    و او عهد می بندد که هربار بیشتر وجودت را با حضور ش معطر نماید…

    و چه پیمانی عاشقانه تر از پیمان بین من و خدایم؟!

    خدایا شکرت برای هم پیمانی مان 🙏

    “برای امروز‌،

    آگاهانه کانون توجه‌ات را تحلیل کن و درباره بخشی از آن بنویس و آن را به خاطر بسپار که به تو احساس بهتری بخشید.

    این راهکار خوش‌شانس شدن است!”

    سپاسگزارم از تو استاد نازنین م،

    دست شگفت انگیز خدایم که اینگونه هدایت گرم شدی به مسیر نور و خدا 🌸

    و سپاسگزارم از تو عزیزِدل که قانون را هربار برایم ساده تر کردی و مرا شریک آگاهی های نابی نمودی که سبب به اوج رسیدن ت شده 🌸

    دوستتان دارم ❤️

    *امروز تمام روز را غرق در سکوت بودم و اما درونم پر بود از گفتگوی م با خداوند،

    با عشق نازنین هستی💙

    او که همیشه عاشقم بود اما من برای ش همیشه شریک آوردم و آنچه باید از او می خواستم از دیگران انتظار داشتم…

    و باز خودش مرا به راه آورد تا توحیدی شوم،

    تا یاد بگیرم وابسته نبودن را،

    تا یاد بگیرم عشق ورزیدن حقیقی را،

    آزاد،

    رها،

    بی توقع،

    و خالصانه.

    ساده ست اما آسان نیست.

    ولی شیرین ست.

    چرا که وقتی خودت را به دستان پرمهر خدای درونت می سپری همه چیز برایت می شود، حتا بردباری می شود برای پرداخت بهایی که تو را توحیدی تر می کند.

    * من از استادم بارها شنیدم که گاهی تنها شدن و فقط با خدا بودن یک ضرورت است و اما ترس هایم خیلی کم به من اجازه ی تجربه ش را می داد و اما بالاخره به نقطه ی عطف رسیدم و از دل یک تضاد راهی برایم نمایان شد که شروع تحولات بزرگی در درون من خواهد بود. ایمان دارم.

    خدا را شکر که مرزهای شخصیت م در حال گسترش ند و ظرف وجودم در حال بزرگ تر شدن 🙏

    *قرآن

    این موهبت خدایی که سالها از آن دور بودم وقتی در آموزه های استاد به درک حقیقی آن رسیدم

    آگاهانه، برایم لذت بخش و خواستنی شد و این آگاهی از همه چیز مهم تر است امروز برای دومین روز بود که ساعت ها پای مطالعه ش نشستم، خداوند می گفت و من گوش سپرده بودم، با همه ی وجودم، گاهی به فکر فرو رفتم، گاهی اشک ریختم و گاهی با وعده های ش دلم قرص تر شد.

    خدا را شکر 🙏

    *هدایت م به دنیای تازه ای از سرزمین شگفت انگیز سایت :

    “کتاب مرجع از الگوهای موفق”، که روش هدایتم هم با جادوی” نشانه ی روزانه” رقم خورد.

    من یکی از مقاومت های درونم را با ورود به دنیای این صفحه از سرزمین شگفتی ها کشف کردم، ترمزی که حتا فکرش را هم نمی کردم در درون من باشد چرا که اصلا و اصلا در رفتارم مشهود نیست و آن :👇

    حسادت بود، من درک کردم که در زوایای پنهان ذهنم به موفقیت های عزیزانم حسادت می کنم و این درک دریچه ی تازه ای به رویم گشود تا پای طفلکی ام را از روی ترمز ِ(ماشین حرکت به سمت خواسته ها) بردارم تا کمی نفس بکشد…

    و خب ریشه ی این حسادت از چه چیز می تواند سرچشمه بگیرد جز “باور کمبود”

    “باور عدم لیاقت”

    و “باور عدم دسترسی من به منبع حقیقی نعمت ها و ثروت ها”

    ( چقدر با نوشتن ش سبک شدم، انگار پذیرش ش قدمی بود برای رفع این مانع بزرگ ذهنی)

    خدایا شکرت 🙏

    شکر که مرا هر لحظه بیشتر به خودم می شناسانی 🙏

    و امروز، فقط در فاصله یک روز از رسیدن به این آگاهی چقدر از خواندن موفقیت ها و تجارب عزیزانم به وجد می آمدم،

    چقدر تحسین شان می کردم،

    چقدر ایمان و باورم قوی تر می شد،

    و برای شان حرف ها برای نوشتن داشتم.

    خدایا شکرت 🙏

    * و اما باید در مورد این بخش از این روزهایم هم بنویسم و برای بیان بهتر ش اول ماجرایی را تعریف می کنم تا همیشه یادم بماند:

    وقتی ماه ها قبل به دنبال خانه ای بودیم تا بتوانیم در آنجا با آرامش هم زندگی مان را ادامه دهیم و هم معبدی باشد برای بیشتر کار کردن بر روی خود و داشتن محیطی ایزوله برای ساختن و بهبود باورهای مان، و هم با تمام وجود سبک شخصی مان را داشته باشیم،

    روزهای زیادی با پای پیاده به هر گوشه و کنار شهر سر زدیم، زمان هایی بسیار امیدوار و سرحال بودیم و زمان هایی خیلی کم ناامید و کلافه. زمان هایی هم از همین فرصت استفاده کردیم تا از تماشای خانه های زیبا و مجلل به وجد بیاییم اما خیلی کم تحسین شان می کردم

    با اینکه گاهی خسته می شدیم اما از خداوند هدایت می طلبیدیم و می خواستیم خودش مسئولیت پیدا کردن خانه را به عهده بگیرد…

    روزهای زیادی سپری شد و در این مدت مشاور املاکی در شهر باقی نمانده بود که نرفته باشیم و نود درصدشان هم می گفتند در این وقت سال اصلا به فکر پیدا کردن خانه هم نباشیم چه برسد که شرایط ش مناسب هم باشد.

    اما ما به قدرتی ایمان آورده بودیم که در این مسیر هرروز با معجزات ش بیشتر خود را به ما نشان می داد و ما را نزدیک تر به خودش می کرد ولی کاش آنقدر ایمانم قوی می بود که حتا لحظه ای از آن روزها هم حس م را بد نمی کردم، چرا که خداوند کارش را خیلی عالی انجام می‌دهد، اما خب به آگاهی این لحظه نرسیده بودم…

    خلاصه اینکه روزی خیلی هدایتی نرم افزار روی گوشی را باز کردم و مشخصات خانه ای نظرم را جلب کرد و البته کم سابقه هم بود در تمام این روزها به ندرت موردی برای اجاره گذاشته بودند اما در همان لحظه ی اشتراک آن آگاهی من آن را دیده بودم و این اتفاقی نبود، بلافاصله تماس گرفتم و با صاحب خانه قرار گذاشتیم… قرار برای چندبار کنسل شد. ولی روزها بعد بالاخره ما موفق شدیم تا خانه را از نزدیک ببینیم و گرچه ظاهر خانه کمی نیاز به رسیده گی داشت اما شرایط ش مناسب بود و با هم به توافق رسیدیم…

    حال قصد من از تعریف کردن این ماجرا فقط اتفاقات مثبت نهفته در داستانم نبود، ما هرچه می گذشت بیشتر به جنبه های مثبتی که این خانه برای شرایط مان داشت پی می بردیم :

    *به دلیل نزدیکی ش به محل کار حمیدشاه نازنین، پیاده رفتن و برگشتن نه تنها آزاردهنده نبود بلکه برای ش لذت بخش هم بود و ما را از هزینه ی سرویس معاف کرده بود. درحالی که ما در شرایط آن روزها اصلا به رفت و آمد حمیدشاه فکر هم نکرده بودیم.

    *دقیقا در فاصله ی 5دقیقه ای خانه مان باشگاه ی سالها در حال فعالیت بود که در این شهر جزو بهترین هاست و هردونفرمان می توانستیم با خواسته ی دلخواه مان که ورزش کردن بود و برایش برنامه ی ذهنی داشتیم، بدون نگرانی از رفت و آمد بپردازیم.

    *اتاق مستقلی که در خانه به شکل ال طراحی شده بود این امکان را فراهم کرد تا مادر بتواند مدت ها درکنار مان زندگی کند.

    *کوچه ی خانه به شکلی طراحی شده بود که خیابان اصلی با فاصله از خانه قرار بگیرد و این باعث شود سکوت و آرامش بی نظیری در خانه حکم فرما باشد.

    *فضای سبز و دنج محوطه ی جلوی خانه خیلی کم در این شهر نمونه دارد.

    *خداوند درهمان زمان اجاره ی خانه شرایطی را فراهم کرد تا بتوانیم کار رنگ و زیباسازی خانه را توسط انسانی شریف که او هم دستی از طرف خودش بود انجام دهیم.

    * و ما که هیچ وسیله ای نداشتیم، حتا کف خانه برهنه بود، باز هم خداوند سنگ تمام گذاشت و خانه را برای زندگی مان تجهیز نمود.

    و…

    می خواهم بگویم وقتی مسؤلیت خواسته ای به خدا محول می شود، او جوانبی را در آن خواسته مدنظر قرار می دهد که در آن لحظه حتا به فکر ما هم خطور نمی کند. و شاید مدتها بعد به آن جنبه پی ببریم.

    و حال قصدم از تعریف این ماجرا این بود که بگویم :

    من خواسته ام را برای داشتن شریک و همراه و همسفر راه ارزشمند درک و اجرای قانون، به خداوند محول نموده بودم و این خواسته مربوط می شود به آغازین روزهای آشنایی با استاد.

    واو باز هم برایم چنان سنگ تمامی گذاشته که هربار جلو تر می روم جنبه ای از زیبایی های این انسان بی نظیر بر من آشکار می شود.

    و این روزها پذیرش بی نظیر ش برایم ستودنی بود. پذیرش اینکه نرگس می خواست کمی با خودش تنها باشد و رابطه ی اصلی ش را بسازد:رابطه اش با خداوند؛ تا بتواند برای او هم همسر نازنین و کاملی باشد و عشق و آرامش را بی دریغ، نثار ش کند. و هم خودش شیرینی تحقق بیشتر خواسته های عمر ش را بچشد.

    و او بسیار آرام و صبورانه و مستقل پذیرفت و حال من نیز می توانم چون استاد به خود ببالم که چون او” عزیزدلی” دارم که با قلبش دوست م دارد و به من و احساس م بی نهایت احترام می گذارد.

    و پذیرفته ست که اصلی ترین رابطه ی ما رابطه با خدای درون مان است.

    خدایا شکرت 🙏

    خدایا شکرت ک اگر ما خواسته های مان را فقط به تو محول کنیم آن چنان سنگ تمامی برای مان می گذاری که سال ها بعد از تحقق ش هم انگشت به دهان باقی بمانیم که چه شاهکاری رقم زده ای!

    مریم جان نازنینم ❤️

    این روزها برای من پر شده از این خواستنی های کوچک و بزرگ که اگر بخواهم بنویسم شان که می خواهم چه بسیار کلمات نابی را باید کنار هم بچینم و چه صفحاتی را پر کنم تا گوشه ای از شاهکار های الهی را به تصویر بکشم.

    خدا را شکر 🙏

    حسن ختام زیبای این روز هم صدای نم نم باران بود که باز خدا را برایم یادآوری نمود.

    خدایا شکرت 🙏

    دوستتان دارم ❤️

    خداوند عاشق ماست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 159 رای:
  2. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    به نام خدا

    من چقدر عاشق قوانین خداوندی هستم!

    چقدر مرور شان توسط استاد به انسان حس خوشایندی می بخشد و چقدر خیالت راحت می شود و نفسی از سر آرامش می کشی آنجا که استاد می گوید :« از زمانی که خودت با خودت تعهد می دهی که در مورد اتفاقات ناخوشایند و نادلخواه ات سخن نگویی دیگر آن اتفاقات رخ نخواهند داد چون تمرکز تو بر خواسته هاست واتفاقات خوشایند.» … جالب است نه ؟ از لحظه ی تعهد من با خودم ورق برمی گردد و همه چیز شروع به تغییر می کند. چقدر عالی و کامل !

    خدایا شکرت!

    امروز روز دهم سفر را تجربه کردیم. و فایل متفاوت و خاص استاد در حال راننده گی را تماشا کردیم.

    «چرا بعضی از آدمها خوش شانس اند؟»

    اول باید بگویم :

    ( من عاشق خداوندی هستم که فارغ از زمان و مکان ، همیشه قوانین خود را از زبان استاد برای مان بیان می کند .) (و عاشق استاد ، که بدون توجه به شرایط ، با تمام وجود به این الهامات عمل می کند.)

    این فایل را چندبار تماشا کردیم و گوش دادیم! سعی کردیم هرآنچه استاد می گوید با دقت دریافت کنیم و به درک بهتری از موضوع برسیم.

    خدایا شکرت برای آاگاهی های عمیق تر از قوانین!

    خب برسیم به تمرین مریم جان برای امروز :

    «از آنجایی که مقصر نامرئی اتفاقات ناخوشایند زندگی خود ما هستیم و از آن جا که ما موجوداتی فرکانسی هستیم و هرآنچه می بینیم ، می گوییم ، می شنویم، به یاد می آوریم ، به آن علاقه داریم و یا از آن بیزاریم فرکانسی است که از جانب ما به جهان ارسال می شود . و باز از آنجا که اگر من متعهد شوم که فارغ از هر آنچه رخ داده ، فقط بخشی از تجربه ام را که دوست دارم و دلخواه من است به خاطر بسپارم و در موردش سخن بگویم ؛ آرام آرام از مدار ناخواسته ها دور و به مدار خواسته های بزرگتر و بیشتر نزدیک می شوم چرا که درخواست اش را به جهان داده ام .»

    بنابراین بهترین تمرین این است :

    که هر روز

    آگاهانه

    کانون توجه ام را بررسی کنم و بخش خوشایند و دلخواه اتفاقات روزم را به خاطر بسپارم و درباره اش بگویم.

    و این رمز «خوش شانسی » است

    خدایا شکرت!

    و یکی از خوشاینندترین و خواستنی ترین اتفاق برای من :

    پیامک واریز پول به حساب است

    و امروز در ابتدای صبح با صدای این پیامک از خواب برخاستم.

    خدا را شکر.

    و دوباره هم در شب خبر خوب واریزی بعدی را از همسر نازنینم دریافت کردم.

    خدا را شکر.

    اتفاق خوشایند دیگر امروز :

    تجربه ی باشگاه و ورزش در کنار انسان هایی مهربان و خوش انرژی بود.

    و برایم بسیار لذت بخش بود که امروز در لحظات بسیاری ، زمان نفس عمیق کشیدن ، هر بار که چشمانم را می بستم ، در صلح بودن با خود را بیشتر تجربه می کردم

    و عمیق تر ، حضور خدا را، در قلب و درونم احساس می کردم.

    انگار بسیار نزدیک تر شده ایم و انگار رابطه ای عاشقانه تر در حال شکل گیری است.

    خدایا شکرت!

    اتفاق خوشایند دیگر امروز :

    رفتن برای خرید به بازاری در ایرانشهر بود که در کنار قلعه ی تاریخی ، هرروز در حال برگزار شدن است و معروف است به «بازار کلات»

    دیدن شور و حال مردم

    فروش راحت و ساده ی دست فروش ها در کنار پیاده رو و تماشای اجناس و کالاهای متفاوت از میوه و تره بار و خواربار گرفته تا … برایم لذت بخش و دوست داشتنی است.

    و شلوغی و پر سر و صدا بودن ش هم نشان می دهد که فارغ از همه چیز ، زندگی پررونق به مسیر خود ادامه می دهد و جریان زیبای پول ادامه دار است و توقف ناپذیر. و انگار باورهای ثروت ام با این مرور و یادآوری تقویت می شود.

    خدایا شکرت!

    اتفاق بسیار خوشایند دیگر در این روزها :

    با وجود عدم دسترسی ام به سایت ، من به بخشی از روزها دسترسی دارم چرا که در همان شبی که در اولین روز سفر درباره اش گفته ام ، نوشته های مریم جان و اسم فایل را ، طبق عادت همیشگی ام با همسر نازنینم به اشتراک گذاشته ام و در این روزها می توانم با همان ها متوجه شدم که برنامه ی امروز چیست و چه فایلی را باید ببینم و چه تمرینی را باید انجام دهم.

    خدایا شکرت!

    اتفاق خوشایند دیگر در این روز:

    تماشای دونفره ی یک فیلم خوب ، همراه با خوردن «پفک هندی» و بعد گفتگو دونفره در مورد باورهای درست و قدرتمند کننده ی شخصیت های اش بود .

    خدایا شکرت!

    این جمله ی هر شب من است که در برنامه ی رویایی مان می نویسم (از زمانی که کتاب «قانون توانگری» را خوانده ایم) :

    «اکنون زمان تکمیل رضایت بخش است

    این روز را رها می کنیم تا برود

    خرد لایتناهی

    تنها نیکویی آن را برای ما نگاه می دارد

    و مابقی حذف می شود.»

    خدایا شکرت!

    من به خود تعهد می دهم که فقط در مورد اتفاقات خوب هر لحظه ام صحبت کنم و در مورد اتفاقات ناخوشایند و نادلخواه که ممکن است به دلایل متفاوت رخ بدهد لب به سخن نیاورم و با هیچ کس در مورد شان نگویم حتا با خودم.

    از خداوند برای خودمان و همه ی اعضای خانواده مان ، پایداری و متعهد ماندن بر این قرار را طلب می کنیم.

    خدایا شکرت!

    دوستتان داریم.

    28آبان 1398

    اتفاقات خوشایندی که دیروز تجربه کردیم دریافت هدیه هایی دوست داشتنی و عالی از طرف دوستان نازنین کوهنوردی مان بود:

    دو گلدان ناز و قشنگ و سرحال

    و یک همستر کوچک بازیگوش

    چقدر من از دریافت این هدیه ها به وجد آمدم

    در آن لحظه غرق در خوشحالی و حس خوب بودم و مدام می خندیدم 

    و بیشتر ایمان آوردم چرا که برایم باز تایید کننده ی قانون بود و دانستم از زمان شروع «صلح با خود» و و عهد با خود در مورد «گفتن و یادآوری اتفاقات خوشایند هر لحظه» این اتفاقات شیرین و دوست داشتنی بیشتر و بیشتر به زندگی ام دعوت شده اند.

    خدایا شکرت !

    28آبان 1398

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    سلام آرامش عزیز من 🌼

    جالب است بدانی آن شب، من بدون داشتن ایده ای فقط نوشتم و رقم خورد و باز هم شاهکار ربّ م بود تا هربار با مرور ش خودم و باز خودم هدایت شویم.

    خدا را شکر 🙏

    نازنین م همیشه به خود یادآور شویم که :👇

    “خداوند همه چیز می شود همه کس را،

    به شرط اعتماد”…

    از خلوت و تنهایی گفتی و چه بگویم از عظمت تجربه ش،

    جانِ دورمانده از یار را به وصال آغوش محبوب ش رساند و من چه مسرور بودم از این وصال. و این روزها چقدر آرام ترم.

    این روزها گفتگوی م با الله دو سویه گشته، من می گویم و او نیز می گوید.

    و باز این بیت در درونم تکرار شد که :👇

    تو پای به راه در نه و هیچ مپرس

    خود راه بگویدت که چون باید کرد

    پس قدم بگذار در راهی که صدای درونت تو را به آن فرامی خواند، ایمان داشته باش همه چیز خود به خود رقم می خورد، حتا اگر این تنهایی و خلوت فقط یک روز مطلق باشد؛ بعد از آن، تو در تمام روزت، حتا در پرمشغله ترین لحظه ها هم انگار خلوت درونی ت را پابرجا حفظ می کنی بس که حظ برده ای از تجربه ش.

    💙🦋👣

    دوستت دارم ❤️

    خداوند عاشق توست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  4. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    سلامی دوباره به طیبه ی نازنین م 🌼

    این روزها چه خرسندم که نامت این همه در مقابل م حک می شود 😊💛

    خوشحالم ک مرا هم در حس ناب آرامش ت شریک می کنی.

    سپاسگزارم 🌼

    خدا را شکر که نوشته های من که به قول استاد باید اعتبارشان را تماما به ربّ م بدهم هدایت گر تو و خودم به سمت خدا و خدایی بودن است.

    خودم هم از هربار مرور شان به وجد می آیم.

    دوستت دارم ❤️

    خداوند عاشق توست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    سلام بر خواهر نازنین عباس منشی ام 🌸

    طاهره جان عزیز 🌸

    سپاسگزارم برای نوشته ت و ردپایی که اینجا برای خودت و ما به جا گذاشتی. 🌼

    خدا رو شکر می کنم که روز به روز به لطف خداوند هدایت میشیم تا موانع ذهنی مون رو رفع کنیم و بیشتر به هماهنگی ذهن و روح برسیم. 🙏

    خدا رو شکر 🙏

    دوستت دارم ❤️

    خداوند عاشق توست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    سلام خواهر نازنین عباس منشی من 🌸

    فاطمه ی عزیزم 🌸🌺

    سپاسگزارم از تو که نازنینی و نازنین هم می بینی 🙏🌼

    خودم عاشق این قسمت هستم و اجازه هم لازم نیست. این ها همه متعلق به پروردگار ما ست و ما مختاری م هرچه قدر می خواهیم استفاده کنیم و لذت ببریم، بی هیچ محدودیتی 😊

    من هم از خدای نازنینم برای خودم و خودت طلب عشق بی نهایت، ثروت بی نهایت و سعادت بی نهایت در دنیا و آخرت رو طلب می کنم 🙏 🎈

    دوستت دارم ❤️

    خداوند عاشق توست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    سلام بر برادر نازنینم 🌼

    جناب بشیر احمد اعتماد 🌸

    سپاس گزارم برای کامنت پرمهر تون 😊

    باعث شدید خودم هم نوشته م رو مرور کنم و یادم بیاد از زمان شروع این مسیر چقدر نور و روشنایی به زندگی م وارد شده و جریان خیر و برکت وارد هر لحظه ام شده.

    خدا رو شکر می کنم 🙏

    این ها همه لطف پروردگار من هست 🌸❤️💚

    چقدر مثال زیبا و جالبی زدید و مشخص هست که مثل استاد به فوتبال علاقه مند هستید 😊

    تحسین تون می کنم 👏

    سپاسگزارم 🌼

    دوستتان دارم ❤️

    خداوند عاشق شماست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    سلام بر خواهر نازنین عباس منشی ام 🌸

    سمیرا امیری عزیزم 🌼

    سپاسگزارم برای دیدگاه مهربانانه ت.

    باعث شدی تا خودم هم دیدگاه م رو مرور کنم و خیلی از آگاهی های نهفته ش رو به یاد خودم بیارم

    .

    خدا را شکر می کنم که خداوند اینقدر زیبا بر قلمم جاری شده و مدام خودش رو به یادم میاره.🙏🌼

    خوشحالم نازنینم.

    تو در حال رشد و طی تکامل خودت هستی و قرار هست اتفاقات خیلی خوبی رو تجربه کنی 😊

    تحسین ت می کنم 👏 اینکه در لحظات تضاد و نجواهای ذهنی به هدایت قلبت گوش میدی و به سرزمینی وارد میشی که هر لحظه ش خدا رو به یاد میاره. 👏

    تو بی نظیری ❤️

    واقعا پیشنهاد می کنم ک کامنتی که در فایل” به رویاهات باور داشته باش”

    نوشتم و اون هم به لطف خدا لایک شده بخون 😊 خیلی تو این لحظه ها بهت کمک میکنه.

    برات از خداوند صبر زیبا

    و

    آرامش و هماهنگی درونی رو طلب می کنم 🙏 😊

    دوستت دارم ❤️

    خداوند عاشق توست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    سلام برادر نازنین عباس منشی ام 🌸

    سید محمد لایق عزیزم 🌼

    سپاسگزارم برای تحسین صادقانه ت و تبریک قشنگ ت ☺️ 🌺🌷🌸🌻

    چقدر خوبه که شما اینقدر با خودتون در صلح هستید 😊

    خدا رو شکر 🙏

    خودم هم خیلی خوشحالم که قلمم جایگاه حضور خداوند شده.

    خدا رو شکر 🙏

    از خداوند هدایت در مسیری رو طلب می کنم که هرلحظه ش پر باشه از این جنس موفقیت ها در مقیاس های بزرگ، برای همه مون 🙏

    دوستتون دارم ❤️

    خداوند عاشق شماست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    سلام زهرای حسینی عزیزم 🌸

    سپاسگزارم که مهربانانه برام نوشتی و خوندن نظرت حس م رو خوب کرد و من رو بیشتر به سمت ردپا گذاشتن در گوشه و کنار این سرزمین شگفتی هدایت کرد .🙏🌸

    دوستت دارم⁦❤️⁩

    خداوند عاشق توست⁦❤️⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: