چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 105

1284 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا موذن گفته:
    مدت عضویت: 413 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    رد پای دهم

    در این سفر ده روز که آغاز کردم روز اول به خودم تعهد دادم که کامنت بنویسم وعمل گرا باشم به تعهد خودم،، توی این چند روز متوجه شدم من باید بیشتر روی عملگرا بودن خودم کار کنم واین سختی رو تو ذهنم بشکنم

    وفریب ذهن رو نخورم ویرای کامنت نوشتن تنبلی نکنم

    گوش دادن به فایل ها حالم رو خوب می‌کنه و احساس خوبی بهم میده ولی نتیجه ای که باید بگیرم نمی‌ گیرم تا زمانی که خودم رو وادار به عمل به چیزهایی که شنیدم نکنم

    عمل به اینکه بیشتر به نکات مثبت اطرافم توجه کنم اونها رو هر روز یاداشت کنم بیشتر به نکات مثبت آدمها توجه کنم تا به بدیهاشون با خودم بیشتر در صلح باشم

    باز هم ممنونم استاد که یاد آوری کردید که باید بیشتر به تعهد خودم پایبند باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    Hourisaadat گفته:
    مدت عضویت: 2131 روز

    به نام خدا

    28 شهریورماه 1403

    درانتظار ساختن رویای دلخواهم برای کار و درامد دلخواهم.

    ادمها همیشه از مشکلات و بدشانسی ها میگن

    به جهان میگن ما بازم میخایم

    تمرکز کن درمورد اتفاقات مثبت ب خودت و خدا قول بده صحبت نکنی در این مورد اگر قول بدی اتفاق بدی هم انتظارشو نکشی و فقط نکات خوب روز و مسافرتتو تعریف کنی⭐

    اینا ددمورد مشکلات صحبت میکنند تو یهر جنعی میگن اتفاق بدی برای من افتاد و هی در این مورد حرف میزنند و این اتفاقات رو بوجود میاره برای خودش باید خیلی بیتشر مراقب باش و خودشو متعهد کنه به هیچ عنوان در این مورد مثبت حرف بزنه و 100000 درصد مطمعنا در شرایطی قرار میگیره که اتفاقات خوبی رو تجربه میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فاطمه نوری گفته:
    مدت عضویت: 1861 روز

    سلام به استاد همیشه درحال رشدم

    ردپای دهم

    وقتی که این ویس رو گوش دادم متوجه یه اشتباه خیلی فاحش و ناخواسته در مورد خودم شدم.

    من هم مثل استاد قوانین جهان هستی و رشد و توسعه فردی آموزش میدم.

    بعد از شنیدن ویس از خودم پرسیدم آیا تو هم جایی از اتفاقات ناخواسته ی زندگیت صحبت میکنی؟ و دیدم متاسفانه بلهههههههه

    من در مورد تضادهای زندگیم عملکرد خیلی خیلی خوبی دارم و هر وقت تضادی مخصوصا با همسرم یا پسرم یا تضاد مالی پیش میومد من خیلی عالی کنترل ذهن داشتم و از دل اون تضاد برای خودم یه عالمه اتفاق مثبت خلق میکردم و با سربلندی از تضاد بیرون میومدم تا اینجای کار همه چیز خیلی خوب و عالی بود

    ولی اشکال از اونجایی شروع می‌شد که من همواره بعد از عبور از تضاد با سربلندی و شادی اون تضاد زندگیم رو و نحوه ی عملکرد خودم و عبور از تضادم رو به شاگردهام درس میدادم و این خیلی احساس خاص بودن و متفاوت بودن به من میداد و همیشه به خودم افتخار میکردم که چقدر قدرت بالایی در درک مفاهیم و قوانین جهان دارم و چقدر راحت از تضادها عبور میکنم و همیشه برام عجیب بود که منی که اینقدر قوانین رو درست اجرا میکنم چرا اینقدر تضادهای بزرگی رو توی زندگیم به صورت مداوم تجربه میکنم و نمیدونستم که با صحبت در مورد تضادهام و اینکه این عبور موفقیت آمیز از تضاد شده بود افتخار من و یکی از بزرگترین لذت های زندگیم چطور داشتم تضادهای بیشتر و بزرگتری رو به زندگیم جذب میکردم که به واسطه ی عبور از اونها احساس لیاقت و خوشحالی و خاص بودن بیشتری بکنم.

    و احساس لیاقت من خیلی زیاد گره خورده بود به یه عامل بیرونی یعنی عبور موفقیت آمیز از تضاد و بعد تعریف کردنش برای دیگران.

    احساس قدرت میکردم از اینکه مدام توی مرداب میفتم ولی غرق نمیشم.

    یادم رفته بود که به هر چیزی که توجه کنم جهان از همون جنس به زندگی من دعوت میکنه.

    واااای که چقدر این ذهن مکاره و چه جوری کاری میکنه که ما از قوانین بر علیه خودمون استفاده می‌کنیم.

    از امروز دیگه حرف زدن در مورد خودم و تضادهام و بررسی اینکه چطور موفق شدم از اون تضاد عبور کنم تعطییییییییییل.

    خدایا شکرت بابت هدایت های هر روزه ات

    استاد عاشقتم به خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سعیده آیت گفته:
    مدت عضویت: 1046 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به استاد عزیزم مریم جان دوست داشتنی و دوستان وهمراهان این سایت بهشتی

    یادمه یه بار که حالم گرفته بود و به یه تضاد بزرگی برخورده بودم برا اینکه بتونم حالم رو بهتر کنم رفتم سراغ قران و با خدا یکم با حال اندوه صحبت کردم و ازش هدایت خواستم

    آیه ای که اومد در مورد حضرت یونس بود و مضمونش این بود که:

    مثله یونس نباش که با حالی غمگین منو صدا زد

    یه آن موندم که خدایا چقدر استاد درست میگه که در مورد مشکلاتتون صحبت نکنید

    ببین حتی خدا هم میگه این شکلی باهام حرف نزن

    ومن کمی اروم شدم و فرداش که حالم بهترشد باحال خوب رفتم سراغ قران و خدا جوابمو داد. استاد عزیزم

    من مدتهاست تعهد دادم که در مورد مشکلاتم باهیچ کس صحبت نکنم حتی بعضی اوقات که همسرم مسافرته و تو خونه یه مشکل یا بیماری برا من یا دخترم پیش میاد اصلا بش نمیگم

    وتقریبا همه نزدیکا اینو میدونن که اگه پا تلفن ازم احوالپرسی کنن ممکنه حقیقتو نشنون

    و همیشه شاکین که جرا فلان اتفاق افتاد نگفتی؟

    که البته اون موضوعاتو غالبا از همسرم شنیدن و گاها پیش اومده اون موضوع تموم شده رفته بعد زنگ میزنن گله و شکایت که چرا نگفتی اون اتفاق برات افتاده که گاهی اصلا خودم یادم رفته اون موضوعو

    البته اینو بگم که تعداد این اتفاقات خداروشکربه نسبت خیلی کم شده

    و میدونم اون جاهایی که هنوز نتونستم باور مخربش رو پیدا کنم هنوز الگوهای تکرارشونده ای دارم که باید حل بشن انشالله.

    چند روزیه که در مورد یکی از همین الگوهای تکراری از خدا هدایت خواستم و فایل توضیحی قدم 7 اومد که مضمونش در مورد کنترل ذهن اعراض از ناخواسته و توجه به زیبایی در هر شرایط بود

    منم متعهد شدم هر روز یه فایل ازدسته بندی اعراض از ناخواسته ها رو گوش کنم و نکاتش رو بتویسم

    انشالله که این موضوعم به یاری خودش حل میکنم .

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    زهراابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 2303 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان و هدایتگر و حمایتگرم که دستم توی دستشه و داریم سوت زنان قدم میزنیم و این مسیر قشنگ رو میریم جلو خدایا بی نهایت شکرررت برای این حال عالی ام این روزا با تو بی نهایت شکرررررت عاشقتم.من هر چه دارم از تو دارم من به تو و هدایت تو محتاجُ نیازمندم.

    سلام به خدای قشنگم و سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و بی نظیر و بی نهایت سپاسگزارم از وجود پُر مهر هر دوتای شما در زندگیم.عااااشقتونم.

    به یاری خدا و کامنت و ردپای روز دهمم رو مینویسم و به جا میزارم.

    استاد من قبلا همین جور بودم که مشکلاتم رو هی بزرگتر میکردم یادم میاد زیاد خوشم نمیومد پیش کسی باز گو کنم ولی با خودم زیاد توی ذهنم تکرار میکردم و حالم رو بد نگه می داشتم و اون مشکلات اون تضادها هی برای من از درو دیوار میریخت ولی خداروشکر اومدنم توی این مسیر و خودم رو متههد کردن به گفته ها و آموزشهای شما خیلی عالی شدم من حتی پیش خدا هم بازگو نمیکنم سعی میکنم توجه ام رو ببرم رو چیزای دیگر زندگیم و استاد عزیزم واقعا معجزه وار همه چی عالی شده و میشه همه چی به ظاهر بد به نفع من میشد و همینجور اتفاقای قشنگتر خداروهزارن مرتبه شکر خیلی بهتر شدم و باز هم میخوام از این عالیتر بشم و دارم کار میکنم و تمرکز میزارم به ویژه توی این سفرباز هم تعهدم بیشتر شده.و خیلی خیلی خوشحالم که در این مسیر الهی هستم مسیر صالحان و نیکوکاران و رستگاران

    و من زهراابراهیمی اینجا تعهد میدهم به خودم و خدای خودم که همیشه در هر لحظه و هر جا و هرشرایطی توجه ام بر زیبایی ها باشه و نکات مثبت اون چیزایی که در اطرافمه رو به یاد بیارم و سپاسگزار خدای دانا و قدرتمندم باشم

    و استاد عزیزم به یاری خدا من هر روز سعی میکنم واقعا به این تعهد ها به صورت عملی عمل میکنم و نتایج عالیشو و این حال خوبم رو این قلبی که پُراز عشق خدا شده دارم میبینم واقعا این روزا حالم عالیه بی نهایت شکرررررررر.

    من هر چه دارم از تو دارم خدای قشنگم و مثل همیشه تو گفتی ودستم را روان کردی بر روی این صفحه و من نوشتم شکرررررت

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و خوشبخت و سعادتمتد در دنیا وآخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    هانیه گتمیری گفته:
    مدت عضویت: 1779 روز

    به نام یکتا خالق هستی

    سلام استاد عباس منش عزیز

    روز دهم

    دیروز برای من اتفاقی افتاد که من رو به شدت بهم ریخت و برای کمتر از یک ساعت انقد ذهنم درگیر شد که ترس و ناامیدی همه وجودم رو گرفت ولی یاد حرف استاد افتادم که گفت ذهنتون رو باید کنترل کنید باید بتونید حال خودتون رو تغییر بدید.

    اولین کاری که کردم این بود که در موردش با کسی صحبت نکردم چون شاید اولین لحظه احساس سبکی میکردم ولی بعد دیگران با دلسوزی کردن و اینکه وای حالا چی میشه چیکار میخوای بکنی چرا اینجوری شد حالم رو بدتر میکنن . بنابراین قدم اول این بود که با کسی بصورت آگاهانه صحبت نکنم نزدیکانم هم که مطلع شدند تا میخواستن راجبش حرف بزنن گفتم حتما خیر و صلاحی هست من به حکمت خداوند ایمان و باور دارم .

    بعد فکر کردم دیدم من مدتی از خداوند یک خواسته جدید داشتم گفتم قطعا این اتفاق باید میافتاد تا من هدایت بشم به یک مسیر دیگه یک مسیر بهتر برای رسیدن به خواسته ام قطعاً عدو سبب خیر شده و خدا برام خواسته .

    شروع کردم همه احساسات خوبم رو نوشتم و اجازه ندادم کل روزم خراب بشه و انقدر حال من خوب و عالی شد که مدام تو ذهنم رسیدن به خواسته ام رو دارم تصور میکنم و کلی ذوق و اشتیاق دارم تا زودتر در این مسیر قرار بگیرم .

    بزرگترین دستاورد برای من این بود که آرامش دارم هنوز به خواسته ام نرسیدم ولی آرامش دارم اشتیاق دارم شوق و شور دارم و انگیزه برای تلاش بیشتر همراه با لذت .

    استاد ازت ممنونم این قدمهایی هست که دارم برای تغییر شخصیتم برمیدارم چون میدونم و باور دارم که برای تغییر زندگی ام اول باید باورهام تغییر کنه وقتی تغییر کنه شخصیتم تغییر میکنه .

    خدارشکر میکنم برای این آگاهی های نابی که از طریق استاد عباسمنش دارم به دست میارم

    از خداوند برای همه سلامتی ثروت و عشق طلب میکنم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    حسینی ترین نرگس دنیا گفته:
    مدت عضویت: 2410 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    فصل یک | روز ده.

    هجدهم شهریور هزار و چهارصد و سه.

    سلام میکنم به همه عزیزانی که این دیدگاه رو می‌خونند.

    چقدررررررررر جاده خوشگل و زیبا و سرسبز و خنک و پرنور و خلوت و آرامش‌بخش و صاف و پر از آسمونِ آبی با ابرهای خوردنی بود.

    نوش جونتون استاد عزیزم.

    چه جالب بود واقعا این نکته‌ای که اشاره کردید.

    این نکته رو در دوره احساس لیاقت متوجه شدم که در واقع وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم چقدر دلم میخواد دیگران رو تحت تاثیر قرار بدم.

    و این تحت تأثیر قرارگرفتن رو چطور متوجه میشدم؟ بله. از میزان تعجب آدم‌ها.

    یعنی هرقدر بیشتر میدونستم تعجب افراد رو برانگیخته کنم انگار که امتیاز بیشتری می‌گرفتم.

    نکته مثبتش اینجاست که من هیچوقت برای آب و تاب دادن به یه اتفاق دروغ‌گویی و خالی‌بندی و چاخان نمی‌کردم و نکته مثبت‌تر اینکه هیچوقت سعی نمیکردم با جوسازی و شاخ و برگ دادن به موضوعات منفی، این توجه رو بخرم.

    حتی به یاد دارم اتفاقات منفی رو جوری تعریف میکردم که پر از درسِ و خداوند خیلی من رو دوست داشته که از اون وضعیت نجاتم داده و من چقدر خوش شانسم که از چنین حادثه‌ای زنده بیرون اومدم و لطف خدا شامل حالم شده و من بنده‌ی عزیزکرده‌ی خدا هستم و …

    در واقع انگار از اونور بوم افتادم. (البته درباره این حرف هم خیلی مطمئن نیستم)

    در هر صورت خیلی خوشحالم که دعوت شدم به آگاهانه کنترل کردن کلام.

    امیدوارم بتونم در این مسیر ثابت قدم و پایدار باشم.

    ممنون که تا اینجا همراهم بودید.

    الحمدلله رب‌العالمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    محمد زمانی سودرجانی گفته:
    مدت عضویت: 346 روز

    سلام و عرض ادب خدمت شما

    چقدر سخته متوجه میشی که خودت زندگیتو خراب کردی

    دچار خود درگیری میشی و همش چرا و چرا

    وقتی به لطف خدا آگاه میشی

    که صد البته فرکانسش را فرستادی که اومده

    وقتی هدایت میخای

    هدایت میاد

    وقتی آگاهی میخای میاد

    خب چرا اینها قبلاً نمیومد

    وای خدایا شکرت

    کاش از بچگی اینها را آموزش میدید

    خب الان را عشقه

    الان رد پا می‌زارم واسه موقعی که از پول و ثروت و عشق و شادی و سلامتی اشباع شدم و میام رد پای خودم را میبینم

    و میخام بشم شاهد زنده اول برای خودم واسه تغییر

    همیشه تغییر و رشد با تضاد همراهه

    خب منم استثنا نیستم

    من به لطف خدا

    دور همه چیز و همه کس را خط کشیدم

    به لطف خدا مهاجرت کردم به تهران

    الان هیچ ارتباط فیزیکی خانوادگی ندارم

    از تماس آمدهای منفی و دیدار با آنها دور شدم

    و هزاران محاسن دیگه که مهاجرت دارد

    اینستا کلا پاک شده

    هرچی گروه داشتم پاک کردم

    فقط چندتا که از قبل برای کارم بوده

    الان واقعا بیکارم ولی هر روز حرکت میکنم

    یه روز بازاریابی پارچه میکنم

    یه روز دستفروشی میکنم

    یه روز بازار یابی مانتو میکنم

    خلاصه منتظر هدایت شغلی هستم

    بعضی مواقع بهم میریزم از اینکه از حاشیه امنم اومدم بیرون

    خدایا تو شاهد باش

    می‌دونم این روزها طی میشه

    سحر نزدیک است

    نجواهای شیطان زیاده

    خدایا تو کمکم کن تو تویی صاحب من

    میخام یه تاجر بزرگ بشم

    تکاملم را دارم طی میکنم

    فقط سکوت میکنم

    و مناجات با خدا

    خدایا اول. تا میکنم واسه همه که سرشار از عشق و سلامتی و ثروت و سلامتی باشند به تمام آرزوهاشون برسند و شاهدی بشوند واسه من

    که اگر واسم دوستم شد واسه منم میشه

    خدایا کمکم کن از صدق دل واسه همه خوبی بخام

    حسادت و تکبر و غرور. را ازمن پاک کن

    خدایا. کمکم کن

    مثل خودت بزرگ بشم و بزرگ فکر کنم

    خدایا بزودی میخام بیام و بگم بچه ها به شغل. بخواهم رسیدم. و منم بشم شاهد زنده واسه دیگران

    الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    کیمیا باباخانی گفته:
    مدت عضویت: 381 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    همه ما راجع هر چیزی که فکر کنیم یا صحبت کنیم به زندگیمون جذبش میکنیم چه خوب چه بد

    سعی کنیم تمرین کنیم روی خیر و خوبی و وارد کردن اونا به زندگیمون با انرژی که نتیجش رو حتما تو زندگیمون می‌بینیم از نظر من حتی در صحبت کردن با دیگران باید درباره نعمت ها و بهترین ها باشه هیچوقت راجع به بدبختی و مشکلات حرف نزنیم انعکاسش دقیقا برمیگرده به زندگی حال امیدوارم همه ما بهترین ها رو در زندگیمون تجربه کنیم

    سپاس از استاد عباسمنش و خانوم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    آیسا گفته:
    مدت عضویت: 433 روز

    به نام خدا

    روز دهم فصل اول

    سلام به استاد گرامی وبانو شایسته ی عزیز

    توجه همون رو روی هر چه بذاریم همون بیشتر وارد زندگیمون میشه

    اگر توجهمون بیشتر روی اتفاق های ناجالب زندگی باشه و بخواییم به هرکس رسیدیم براش تعریف کنیم …اتفاق های ناجالب بیشتری برایمان پیش می آید

    من به شخصه چیزی که بهش رسیدم اینه که تا میتونیم کمتر صحبت کنم .در طول روز سعی کنم کمتر صحبت کنم …این خیلی به آدم کمک میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: