چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 27

1284 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عاطفه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2391 روز

    به نام ربّ العالمین

    سلام به استاد عزیزم

    روز دهم سفرنامم بود

    استاد رفتم موهامو کوتاه کنم به کل کچل کردم! خخخ

    واااای چه حس خوبیه ها

    الان بهتر درک میکنم چرا وقتی هوا گرم میشه استاد کچل میکنهههه خیلی سرم هوا میخوره دیشبم یه خواب فوق العاده راحت داشتمممم اصلا هر چی از خوبیای این تصمیمم بگم کمه

    و جالب اینجاست خانواده اصلا مخالفتی نکردن و اتفاقا به نظرم احترام گذاشتن :)

    برسیم به فایل امروز

    نمونه عینی از مثالی که استاد زدن تو آشنایان ما هست

    بنده خدایی که عاشق تعریف کردن اتفاقات و صحنه های اکشنی که براش اتفاق میوفته که گاهی فکر میکنی داره اغراق میکنه

    بحث و دعوایی که با یه نفر داشته

    سگ وحشی که دنبالش کرده

    و کلی اتفاق دیگه!

    بنظر خودم که این رفتار نشأت گرفته از یه خلأ درونیه که با جلب توجه میخاد جبرانش کنه

    همون کمبود اعتماد بنفس

    به هر حال هر روووز روزگار بر این بنده خدا سختتر میگیره و خودش خبر نداره از کجا داره آب میخوره

    خدراوشکر میکنم که با توجه به زیبایی ها و نکات مثبت هر چیز آرامشی پیدا میکنم که با هیچ چیز قابل معاوضه نیست

    گاهی اینقدر هماهنگیا قشنگ اتفاق میوفته که خودم حظ میکنم

    یادمه هر موقع اعتراض و آشوبی تو کشور بود من جایی بودم به دور از هر گونه استرس و نگرانی در کمال آرامش

    اصلا انگار من تو کشور دیگه بودم

    نه اخباری نه فرد معترضی

    هیچی

    خداروشکر میکنم که رمز آدمای خوش شانسو به منم یاد داد

    در پناه خدا همیشه خوش شانس باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    روشا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 2063 روز

    سلام استاد عزیزم ،خدایا کمکمون کن تا بتوانیم در این راه موفق باشیم و باور دارم همیشه اتفاقات خوب برامون پیش میاد وروی خودمون و باورهامون کار کنیم تا داستان ها و اتفاقات بد را بیان نکنیم؛خدایا سپاسگزارم حالم خوبه اتفاقات خوب هم در راه هستن .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مرضیه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 2007 روز

    سلام

    روز دهم سفرنامه

    دوستان من خیلی وقته که سعی میکنم اتفاقات خوب زندگیم رو برای دیگران بگم برعکس قبلا که به قول دوستمون میترسیدم چشم بخوریم فقط راجع به منفی های زندگیم میگفتم ولی الان خداروشکر خیلی با ذوق و شوق از زندگیم و اتفاق ها

    ش تعریف میکنم

    خداروشکر هیچ اتفاقی بدی هم نمیفته

    ولی متاسفانه بعضی وقت ها نمیدونم چی میشه که قانون یادم میره از ناخواسته ها صحبت میکنم و بعد که قانون رو یادآور میشم خیلی ناراحت میشم که نتونستم خودم و ذهنم رو کنترل کنم

    مثل امروز که متاسفانه نتونستم ویادم رفت و باخواهرم راجع به مشکل زندگیش صحبت کردم و بعد حالم بد شد

    خدایا کمکم کن هروقت خواستم از ناخواسته ها صحبت کنم بهم یادآوری کن

    به امید روزی که همه چیز اطرافمون مثبت باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    نوشین نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 2045 روز

    به نام خدای عشق و ثروت

    من خوش شانس هستم ،من همیشه به موضوعات زیبا توجه میکنم ،من هر روز و هر لحظه بهتر و بهتر میشوم ،همیشه خاطرات خوب و شاد در ذهنم ثبت میشه ،به همه عشق و شادی را هدیه میکنم واز همه دریافت میکنم

    سپاس 🙏🕊🕊🕊💞💞💞💎💎☺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    نیلوفر گفته:
    مدت عضویت: 1969 روز

    به نام الله یکتا دهمین روز سفرنامه

    منم یه مدتی بود به هر کدوم از دوستام میرسیدم راجع به پوستم که جوش میزنه راجع به ریزش موهام راجع به اینکه صورتم خیلی لاغر شده حرف میزدم یعنی جوری شده بود که دوستام میدونستن من الان میخوام راجع به چی حرف بزنم با همسرم هم همینطور هر روز جلوی آیینه فقط کم شدن موهام رو چک میکردم و پوست صورتم رو و طبق قانون ریزش موی بیشتر و جوش بیشتر جذب میکردم ولی الان به خودم تعهد میدم که از امروز به بعد فقط راجع به نکات مثبتم و توانایی هام و زیبایی هام صحبت کنم تا زیبایی های بیشتری رو جذب کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    رها پرورده گفته:
    مدت عضویت: 2383 روز

    به نام خدا

    سلام

    روزدهم سفرنامه

    اتفاقات خوبی که امروز افتادوبهم احساس خوبی دادومیتونم کانون توجهم رو روش متمرکزکنم اینه که پدرم که چندروزی برای انجام کاری به شهردیگه ای رفته بوداومد وخوشحالم ازدیدن پدرم،کلی نعمت وبرکت خوردنی اومدتوی خونه مون،اونم به عنوان هدیه،وهمچنین یه گلدون خیلی زیبا وچندین شاخه گل زیبا،اینااحساس خوبی بهم میده،

    وتوی ذهنم هم خاطرات واتفاقاتی رومرورکردم که درگذشته برام افتاده ویادآوریشون لذت بخشه برام وعکسهاشونم توگوشیم دیدم مثلاخاطرات روزتولدم،خاطرات لحظات خوب گذشته،گلهای زیباوگلدانهای زیبایی که هدیه گرفتم،پولهایی که به عنوان هدیه دریافت کردم،واحساس شادی اون لحظات،انسانهای خوبی که درزندگی ام بودند،جاهای تفریحی که باخانوادم رفتم وخوش گذروندم،ودرباره شون هم کمی بادیگران صحبت کردم.

    باسپاس ازاستادعزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    عالیه هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2086 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته گل

    خیلی خوشحالم که مدتی هست که به این سایت هدایت شدم

    فایلهای استاد رو با دقت گوش میدم و تمام سعیم رو میکنم که به گفته های استاد در زندگیم عمل کنم

    به شدت مواظب ورودیهای ذهنم هستم و سعی میکنم اگه مسئله ای پیش آمد که من رو ناراحت یا عصبی کرد زود خودم رو ازش بکشم بیرون

    از زمانی که دارم رو خودم کار میکنم خیلی تغییرات در احساسم و در زندگیم پیش آمده

    شاید تغییراتی که در زندگیم پیش آمده خیلی کوچیک باشه ولی برای من بسیار بزرگ و زیبا و لذت بخشه چون خودم تونستم اون رو خلق کنم و بارها و بارها مرورش میکنم و لذت میبرم

    یکی از تغییراتی که در من بوجود آمده اینه که من ترس از ارتفاع شدیدی داشتم جوری که از دوتا پله نردبان نمیتونستم بالا بروم اگه در بلندی گیر میکردم دیگه نمیتونستم پایین بیام و گریه میکردم و آنقدر پاهایم به لرزش میافتاد که سست میشد و احتمال افتادن من زیاد بود و روز بروز این ترس از ارتفاع در من شدید تر میشد جوری که اگه کس دیگه ای هم لب پرتگاه ایستاده بود من نمیتونستم بهش نگاه کنم و بشدت حالم بد میشد و با اینکه خودم لب پرتگاه نبودم ولی پاهام به شدت به لرزش میافتاد ولی الان با کمال تعجبم ترس از ارتفاعم به کلی از بین رفته و این من رو غرق شادی و لذت میکنه و امسال برای اولین بار خودم بدون هیچ ترسی خودم رفتم روی نردبان بالای بالاش🥰 و پرده های خونه رو کندم و شستم و دوباره نسب کردم چه حس خوب و عالی داشتم منی که حتی وقتی روی یک چهار پایه کوتاه میخواستم برم با ترس میرفتم خیلی راحت روی نردبان ایستاده بودم و اون بالا چه احساس قدرت و لذتی میکردم شوهرم از دیدن من بالای نردبان چشماش گردشده بود و باورش نمیشد😳🥰

    و اتفاق عالی دیگه اینه که زانو دردم هم خوب شده

    رابطم با شوهرم خیلی بهتر شده

    کاری که سالها میخواستم انجام بدم و امروز فردا میکردم رو بلاخره شروع کردم و ایده عالی به ذهنم رسیده که در پناه خدای مهربونم میخوام انجامش بدم

    بسیار شادم

    در خوب کردن حالم در لحظاتی که مشکلات پیش میاد خیلی قوی تر شدم با تمرین و تکرار خیلی راحت تر و سریع تر میتونم خودم رو از ناراحتی و عصبانیت بکشم بیرون

    و خیلی خوشحالم که پسرم هم به این مسیر هدایت شده و با اینکه ۱۸ سالشه خیلی عالی داره رو ذهنش کار میکنه و براش خیلی خوشحالم چون وقتی از این سن شروع کنه خیلی عالی میتونه زندگیش رو از حالا اون جوری که دوست داره پایه ریزی کنه

    چند شب پیش که خواهر شوهرم مهمونمون بودن من ناخودآگاه در مورد یک اتفاق بد که واسه یک شخصی افتاده بود صحبت کردم ولی تا متوجه شدم که دارم مسیر رو اشباهی میرم متوقف کردم ولی این اشتباه در من احساس گناه ایجاد کرد و سعی کردم با جملات این احساس رو در خودم از بین ببرم چون طبق گفته استاد میدونستم که احساس گناه عزت نفس من رو تخریب میکنه و احساس بدی در من ایجاد میکنه پس شروع کردم با خودم به حرف زدن به خودم گفتم عالیه تو خودت میدونی که این احساس بدیه و نباید توش بمونی از طرفی تو یک عمر این رفتار رو داشتی خوب معلومه که یک شبه نمیتونی اون رو درست کنی فقط با تمرین و تکرار میتونی خودت رو تو این موضوع قوی و قویتر کنی به قول استاد باید روند تکاملیت رو بگذرونی پس خودت رو بیخودی سرزنش نکن تو میتونی فقط باید هر روز یک گام برداری تو تا الانم خیلی موفق بودی و خیلی قوی تر شدی و بدون که از این به بعد هم بهتر و قویتر هم میشی و با این حرفها آرام شدم و اون احساس بد از وجودم رفت و یک لبخند زیبا روی لبهام نشست

    وقتی خوب با خودم فکر کردم که چرا اون اتفاق بد رو تعریف کردم دیدم چون حرفی واسه گفتن نداشتم خواستم اینطوری حرفی زده باشم و صمیمیت رو بیشتر کنم و همون طور که دوستمون گفتن از قدیم هر کس بیشتر با یکی درد و دل میکرد می گفتن چقدر یکرنگ و ساده و صمیمی هستش و هر کس چیزی درد و دل نمی کرد می گفتن تودار و مرموزه و مغروره و کسی ازش خوشش نمیومد

    من هم سعی کردم این باور اشتباه رو در خودم اصلاح کنم و به خودم گفتم :

    من با تعریف کردن اتفاقات خوب زندگیم و با احساس خوبم با دیگران صمیمی خواهم شد

    چه نیازی هست که آدم بخواد با تعریف چیزهای بد صمیمیت رو ایجاد کنه با خودم گفتم من از این به بعد اتفاقات خوبم رو واسه صمیمیت تعریف میکنم که با یک تیر دو نشان زده باشم چون اینطوری هم روی نکات مثبت و اتفاقات مثبت زندگیم تمرکز کردم و هم به قولی صمیمیت رو ایجاد کردم

    خیلی خوشحالم که میتونم خودم مسائل زندگیم و ذهنم رو مدیریت کنم و مثل قبل افسار زندگیم رو بدست ذهنم ندادم که هر جوری که خودش بخواد بتازونه بلکه خودم بهش مسیر میدم و خودم ذهنم رو به مسیرهای درست و خوب هدایت میکنم تا اتفاقات خوب و عالی در زندگیم پیش بیاد

    خدایا هزاران هزار بار شکرت که من رو به این مسیر زیبا هدایت کردی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    تولد دوباره گفته:
    مدت عضویت: 2227 روز

    به نام خالق پشت و پناهم

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همفرکانسی نابم🌸🌸🌸

    این فایل هدایت امروزم از طرف افریدگارم بود وتمام صحبت های استاد تمرکز روی کانون توجه و کارت دعوت فرستادن به جهان هستی برای اتفاقاتی ازاون جنس بود

    و خواستم تجربه خودم رو از تمرکز روی خواسته ها و صحبت کردن راجعبشون و اعراض به ناخواسته ها و محو شدن اون ها در زندگیم بگم

    من چند وقتی مدام کارم شده بود تمرکز روی ریزش موهام و اینکه پیش هرکس بودم راجع بهش صحبت میکردم و غصه میخوردم و صحبت های دیگران که فقط منو بیشتر نامید میکرد و سودی برام نداشت و میرفتم جلوی اینه مدام گله میکردم و کلا تمرکزم روی موضوعات منفی بود و خب طبق قانون جهان هستی من با کانون توجهم مدام داشتم ریزش موی شدیتری پیدا میکردم و هرچی دکتر میرفتم فایده ای نداشت و بدتر میشد چرا چون که من درمدار درستی نبودم و وفتی درمدار درستی نیاشیم خب مشخصه که پیشنهادهایی که حالا چه از جانب دکتر باشه و چه بقیه هیچ سودی نداره این یک قانونه ثابته😃…

    منم به خودم گفتم دختربه خودت بیا تو این همه زیبایی داری که خداوندبهت هدیه داده چرا اونارو نمیبینی؟!؟😊😊

    منم شروع کردم جلوی اینه توجهم رو بردم به چشمان قشنگم و تمام ویژگی های مثبتی که خداوند به من داده و خب اولش بگما ذهنم مقاومت داشت و مدام میخواست توجه منو ببره سمت ریزش موهام😒 ولی من بهش توجه نمیکردم و اروم اروم دیدم خدای مننننن چقدر ذهنم اروم شده و دارم همش به نکات مثیبتم توجه میکنم و حسممم عااااالی شده و سپاسگزار خداوندم بابت تمام اعضای سالم و زیبام وجودم و کم تر توجهم به موهام هستش و هرچی میگذشت اصلا بهش فکر نمیکردم و راجع بهش با هیچ کس صحبت نمیکردم و فقط راجع به توانایی ها و نکات مثبتم و خاطرات خوبم با دوستانم صحبت کردم و کم کم مدارم بالاتر رفت و من هدایت شدم از طرف معبودم به سمت بهترین و راحت ترین و اسون ترین و کم هزینه ترین و سالم ترین کارها برای سلامتی بیشتر موهام💃💃💃💃 الان که دارم تایپ میکنم دیگه به لطف خداوند هیچ گونه مشکلی ندارم و از موهای پرپشتم و سلامتیم دارم لذت میبرم و چقدررر اعتماد به نفسم بیشتر شده و توجهم روی زیبایی ها و نعمتام هستش و کلی پوست صورتم باطراوت شده و اینها همه پاداش کنترل ذهنم هستش که دارم زیباییها و نعمتهای بیشتری دریافت میکنم 😊😊😊 و سپاسگزار خالق دست و دلبازم هستم که هدایتش مثه باقلوا شیرینه و لذت بخشه 😍😍😍😍 دوستون دارم درپناه خداوند شاد باشید💃💃💃💃🌸🌸🌸🌸🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    نداء عرب گفته:
    مدت عضویت: 2282 روز

    سلام به همه هم فرکانسی های عزیز

    وسلام به هر کس که به خوندن دیدگاه من هدایت میشه 🤗🤗🤗

    یه مطلب کلیدی که تو این فایل هستش و بنظر من تأییدی بر این هست که جهان میخواد که ما خوب ، شاد ، سلامت ، ثروتمند و سعادتمند باشیم و اونم اینکه ؛

    خوب بودن طبیعی ترین کار این دنیاست ودرمواردیکه ما جز این باشیم غیر عادی هست و میخوایم راجع بهش همه رو خبردار کنیم وبا آگاهی از خلق خواسته ها و إعراض از ناخواستنیها میتونیم نهایت بهره مندی رو برای خودمون به ارمغان بیاریم

    خدایا شکرت که کارت درسته و ما رو هدایت میکنی و حتی بما یاد دادی که فقط تو رو بپرستیم ( انرژی خوب ، دیدن زیباییها ) و فقط هم از تو یاری بخوایم که طبیعیه وقتی بند اول بندگی رو لحاظ کنیم و بهش مقید باشیم نمیتونیم که بجز یاری تو ؛ یعنی اتفاقات خوب منتظر چیز دیگه ای باشیم .

    دیگه چون همه چیز رو از سمت خدا که خیرمطلق هست میدونیم و اون شاه کلید رو دست خودمون داده ، حتی ظاهر مخالف أمور هم ما رو اذیت نمیکنه و میدونیم این هم میتونه به صعود ما در مسیر کمک کنه .

    ممنونم از همگی و خصوصا این سایت که فرصت با هم بودن ما رو از أقصی نقاط فراهم کرده که فاصله ها هیچ نقشی در مهر و محبت ما بهم نداره

    خدایا شکرت که اینجا هستم 🙏🏻🙏🏻🙏🏻

    در ضمن امروز تولد برادرزاده عزیزم آقا سهیل هست که ورودش به سه سالگی رو جشن میگیره و من ازش دورم ولی از صمیم قلبم براش بهترینها رو میخوام و امیدوارم به خدای درونش آگاه بشه و چه بسا اونم یه روزی که زیادم دور نیست عضو این سایت بشه و با بهتر شدن خودش جهان رو هم جای بهتری برای زندگی کردن بکنه آمین 🤲🙏🏻🥰

    نوشتم که به یادگار بمونه و ردپایی از خودم براش بجا گذاشته باشم که چه بسا چند سال بعد به خوندنش و اینجا هدایت بشه و خدا رو شاکر باشه که این فرصت رو داشته که از سنین پایین با این مقوله آشنا بشه و بتونه فونداسیون عالی برای زندگی واهدافش پایه ریزی کنه 🤲

    شاد و سلامت و خوشبخت باشید 🙏🏻🤲🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2331 روز

    به نام خدا و سلام به همه عزیزانم

    روز 10 ام از سفرنامه

    امروز مانند همیشه با نام و یاد خدا روزم رو شروع کردم. یه مدتی هست که وقتی صبح ها بیدار میشم و پاهام رو روی زمین میذارم میگم خدایا شکرت و یه لبخند میزنم و شادم از اینکه خداوند یه روز جدید برای تجربیات تازه و اتفاقات عالی رو بهم داده. این باعث میشه که من روزم رو با یه حس آرامش و با ایمان به خدا شروع کنم. یعنی از همون اول صبح، تمرکز بر موارد مثبت.

    امروز چون از صبح کلاس داشتم ، کلا توی سایت بودم و به این دقت کردم که درسته الان کلاس های حضوری نداریم اما این کلاس های آنلاین، یه مدل جدید از تدریس رو بهم یاد داده که اولش خیلی مقاومت داشتم که کار سختیه. ولی خدا رو شکر سریع اومدم توی مسیر و با کمک یکی از همکارام، گام به گام پیش رفتم و الان دیگه کاملا حرفه ای شدم حتی این روزا همه از سرعت پایین نت شکایت دارن ولی من غیر از یکی دو مورد، توی بقیه موارد کلاسهام خیلی خوب و بدون مشکل برگزار میشن و خیلی حس خوب بهم میده چون وقتی یه کم مشکل پیش میاد، یه نفس عمیق میکشم و میگم خدایا خودت درستش کن و خدایی سریع هم مشکل برطرف میشه، اینم یه مورد دیگه از توجه به نکات مثبت وکانون توجه امروز من بود.

    من یه دوست دارم که یه مدتی هست وارد یه کار شده که براش خیلی موفقیت داشته، امروز داشتم در موردش فکر میکردم که بهش یه پیام بده و موفقیت هاش رو بهش تبریک بگم و براش آرزوی بهترینها رو بکنم. میدونید، فایل دیروز، “هدیه تولد استاد” خیلی برام درس داشت و مهمترینش نداشتن احساس حسادت به داشته های دیگرانه. چون من اگه تحسین کنم موفقیت دوستم رو، قطعا طبق قانون، خداوند من رو هم توی کار خودم موفق میکنه و از همون چیزی ک برای دوستم آرزو کردم، خداوند حتی بیشترش رو برای من رقم میزنه.

    الان هم همه کانون توجهم روی داشته هامه، روی سلامتیم، روی ذهم آرومم، روی ارزش هایی که دارم، روی موفقیت هایی که تا حالا داشتم و خیلی چیزهای دیگه که همشون بهم احساس لیاقت و ارزشمندی میده، چیزی که باعث میشه اعتماد به نفسم رو بالا ببره( میدونید، اعتماد به نفس پایین یکی از پاشنه های آشیل منه که خدا رو شکر دارم خیلی خوب روش کار میکنم و حتما در روز یکی دو مورد عملی دارم که باعث میشه حالمو توی این مورد خوب کنه).

    از خداوندم سپاسگذارم، از استاد عزیزم از مریم خانم هم سپاسگذارم و از دوستان هم خانواده که همیشه خوندن نظراتشون برام یه دنیا ارزش داره.

    ممنونم. ان شاالله همیشه شاد سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: