چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

1284 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2195 روز

    روز دهم

    روز شمار تحول زندگی من

    چرا افراد خوش شانس هستند مثل من

    خدایاااا شکرت که امروز صبح زود از ساعت 5:5 دقیقه ی صبح گاه شروع کردم به دیدن این فایل و خواندن کامنت دوستان در این قسمت

    امروز صبح کمی دیرتر از همیشه از خواب بیدار شدم یعنی شب گذشته آنقدر کامنت خواندن من طولانی شد که دیدم ساعت از ده شب هم گذشته بنابراین از آنجایی که باید شش و یا هفت ساعت خواب شبانه ام تنظیم باشد تا بتونم به راحتی ساعت دل خواهم بیدار بشم بنابراین سحر گاه امروز م رو خوب ندیدم ولی در عوض وقتی چشمامو باز کردم دقیقا روبروی پنجره ی بالکن چشمم افتاد به ستاره ی درخشان درشت و پر نوری که همین طوری به من زُل زده بود … واااای خدایااا شکرت . نمیدؤنید چقدر ناز و نوازشش کردم کلی قربون صدقه اش رفتم و گفتم خدایااآاا شکرت که اول صبحی چشمم به چنین ستاره ای نورانی و درشت و درخشانی افتاد بخودم گفتم این ستاره ی زیبا و درشت و درخشنده ای که به من زُل زده همون ستاره ی بخت و اقبال و خوش شانسی بلند و بیدار شده ی منه آخ جون .. واقعا چقدر من در هماهنگی کامل هستم .. فکرشو بکنید امروز فایل از شانس و خوش شانسی و مدار صحبت کرده و آنوقت منم با چنین ستاره ی قشنگی روزم رو شروع کردم .. واقعا مگه میشه !!!!???? مگه داریم تا این حد هماهنگی و همزمانی !!! بله بله بله میشه ….

    البته از آنجایی که هر یک از سیارات و ستارگان و اجرام آسمانی انرژی های مخصوصی دارند و در اثر گردش این سیارات و قرار گرفتن در جایگاهی انرژی هایی به سطح زمین و ما انسان ها و هر آنچه که در کره ی زیبای ما وجود دارد ایجاد می کنند . خیلی به ستارگان نگاه می کنم و درخواست بهترین ها رو می کنم و یک نشونه ی خوبی برام هست …‌ مثلاً ماه کامل و مهتاب انرژی پُر قدرتی برای جذر و مد و بالا آمدن آب و یا پایین آمدن آب دریا داره من این وضعیت رو بوضوح در جزیره ی کیش دیدم ..

    یادمه دو سال پیش ( خرداد 1400 سال)به اتفاق و پیشنهاد یکی از دوستانم رفتیم جزیره ی کیش .. اولین شبی که اونجا رسیدیم آنقدر خسته بودم که

    روی مبل خوابم برد .. دوستم داشت راجب آهو های اون منطقه صحبت می کرد و گفت سمت خونه مون یک محوطه ی وسیعی وجود داره که شبا اون آهو های قشنگ میان اونجا می تونیم ببینیم شون .. خیلی ذوق کردم ولی آنقدر خسته ی راه بودم که گفتم امشب اصلا نمی تونم برم اینا رو ببینم ولی در عوض صبح خیلی زود بیدار میشم می خوام با همه ی چی سلام و احوالپرسی کنم و می خوام صدای پرندگان رو بشنوم … همینکه اینا رو گفتم خوابم برد …

    خدایاااا شکرت دوستان عزیزم ..همین که داشتم این مطالب رو براتون می نوشتم دوباره چشممم افتاد به آسمان جلوی پنجره .. سپیده دم هلویی نارنجی رنگ صبح رو هم دیدم خدایاااا شکرت که بعد از ستاره ی بخت و اقبال و خوش شانسی ام الان دارم لحظه به لحظه ی روشن شدن آسمان زیباییم رو میبینم خدایاااا شکرت(((((( دوستان عزیزم می‌دونم چیزی به اسم شانس و اقبال وجود ندارد ولی از آنجایی که همه چی از انرژی بوجود آمده و قدرت کلام هم بالاست سعی می کنم همه چیز رو با قدرت و ارتعاش بالای انرژی ارسال کنم و بقول معروف به فال و نیت خوب نگاه می کنم )))))

    یعنی چند روزه که این ستاره ی درخشان رو از سر شب میبینم از اون قسمتی که ماه طلوع می کنه میبینم و صبح میرسه دقیقا پشت پنجره روبروی تختخوابم خدااایااااا شکرت و امروز بعنوان نشانه ی هدایتگر ستاره ی قطبی من هستش نشونه های خداوند رو جدی بگیریم و بهشون خوب توجه کنیم .. خدایاااا شکرت مرسی مرسی ستاره ی عزیزم که منو بسمت بهترین ها هدایت می کنی خدایااا برای این صبحگاهی تشکر و قدردانی می کنم خدایا شکرت

    خلاصه از داستان دور نشیم . که هنوز سه چهار ساعت نخوابیده بودم که با صدای بلند بلند صحبت های دوستم بیدار شدم …دیدم دوستم سریع رفته روی بالکن داره با شنیدن یک صدای پرنده ای که فوق العاده زیبا بود ناز و نوازشش می کنه منم با شوخی گفتم .. گلشن جونننننن . اون پرنده ها هنوز بیدار نشدند آخعععععع. خخخ .. بزار بیدار بشن بعدااااا سلام و احوالپرسی کن .. بعدش منم شروع کردم بلند بلند به پرنده ها .. آهای پرنده ها بیدار بشید که گلشن از شماها زودتر بیدار شده … خخخخخ . بجای اینکه شماها ما رو بیدار کنید

    گلشن اومده شماها رو بزور بیدار کنه .خخخخخخ بعدش صداشون رو با فاصله ی زمانی شنیدیم بخدا .‌ واقعا هم صدای اون پرنده ی بهشتی فوق العاده خاص بود مثل چههه چهههه ی دیگر پرندگان نبود .. واقعا فوق العاده و بینظیر و زیبا بود.. آخعععععع الان که یادم میاد تازه می فهمم که انگار الان بیشتر در مدار درک. اون صدای قشنگ بهشتی هستم ..

    بعدش دوستم گفت بریم سمت دریا چون هوا آنقدر گرم میشه که نمی تونیم بریم بیرون . (خرداد ماه بود). خلاصه ساعت هنوز پنج صبح نشده بود که راه افتادیم و پیاده روی سمت ساحل و کلی عکس های یادگاری لای آن نیزارهای گندمی پنبه ای بلند بلند عکس گرفتیم . خلاصه آنقدر پیاده روی کردیم و لذت بردیم که همانطوری خواب آلو خواب آلو رسیدیم ساحل صبح گاهی … وووااای هر چقدر از زیبایی این ساحل و آب و دریا و موج و رنگ سبز زیبای آب بگم کم گفتم وووااای محشر و بینظیر بود یک آلاچیق ساحلی با نیمکت های چوبی خوشکل و یک میز بزرگ ردیفی قرمز رنگ فوق العاده بینظیر بعدش یک کله گوسفند و بز رو با چوپان شون دیدم که داشتند رد می شدند واقعا منظره ی شگفت انگیز صبح گاهی فوق العاده ای بود.‌‌

    .. خلاصه دوستم آنقدر از اون آب شفاف و زلال و اون محیط آروم و ساکت خوشش اومد که پرید توی اون آب شور .. وایی آنقدر داشت لذت می برد که به منم می گفت بیا توی آب . ولی من بخاطر اینکه هنوز خسته ی راه بودم ترجیح دادم از دنگ و فنگ بعد از مراسم شنا خودمو خلاص کنم . بعدش تا ساعت 9 صبح برگشتیم چون هوا فوق العاده داغ شده بود و منم یهویی گرما زده شدم و سرم گیج می‌رفت و همه جا رو سراب می دیدم.. ولی دوستم تا موقعی که برسیم خونه همین طور می سوخت و تنش به خارش شدید افتاد بخاطر اینکه آب دریای کیش فوق العاده شور هست و البته مفید ..

    دقیقا دومین و یا سومین شبی که اونجا بودیم من به دوستم پیشنهاد دادم که چون امشب قرص ماه کامل هستش بریم شب توی ساحل بمونیم می خوام تا صبح مدیتیشن انجام بدم و بعدش طلوع و روی اسکله ماهیگرانی که با علاقه اونجا بودن رو ببینم ..

    خلاصه شب کنار اون ساحل کنار اسکله موندیم . عجب مهتاب درشتی بود .‌ باور کنید انگار کره ی زمین روبرومون بود .. آنقدر درشت و شفاف و خوشکل بود که اصلا فکر نمی کردم مهتاب جزیره ی کیش رو تا حالا کسی جای دیگه دیده باشه .. خودممم ندیده بودم .. آخه من به علم آسترولوژی هم علاقه دارم و مطالعاتی انجام میدم …. خیلی خیلی زیباست … چقدر مردم در آونجا تردد داشتن و چقدر رستوران و فست فوت و بادکنک و بادبادک و بستنی فروشی و موزیک و زیبایی و صدای صحبت کردن آدم ها و فریاد شادی بچه ها … صدای امواج دریا و آن زیبایی چراغ های کنار ساحل و اسکله و مغازه ها زیبایی آنجا را صد چندان کرده بود و ما هم همین طور کنار ساحل راه می رفتیم و تا اینکه آرام آرام خلوت شد و مردم رفته رفته کم شدند و رفته بودند و خلوت شد و چراغ های مغازه ها کم سو شده بودند . رفتیم توی اون آلاچیق های کنار ساحل روی نیمکت دراز کشیدیم ولی باورتون نمیشه آنقدر هوا سرد شد که احتیاج به کاپشن و پتو لازم بود یم ..‌.. هیچکس باورش نمی شد که در آن موقع فصل خرداد ماه سرد باشه … و توی روز هوای حدودااا 50 درجه . کنار ساحل در شب مهتابی أنقدر سرد بشه و بلرزیم از سرما .. خدایااآاا چه تجربه ی زیبایی .. پیشنهاد میدم به دوستان اگر احیانااااا در کنار ساحل شب خواستند بمانند حتما و حتما لباس گرم و پتو با خودتون ببرید حتی اگر در تابستان کیش بودید باور کنیدددددددد.. . به گرمای روزش نگاه نکنید . دقیقا دو هوای متفاوت کنار ساحل داره .. البته فقط کنار ساحل رو تاکید می کنم …خخخخ

    خب تمام این داستان های خاطره انگیز زیبای کیش رو گفتم که بهتون بگم که در اون شب مهتابی سواحل زیبای جنوب تا صبح بیدار بودیم و دیدم که دریا همچنان بالا اومده بود یعنی وقتی سپیده دم صبح گاه در کنار ساحل بسمت اسکله راه می رفتیم (هنوز طلوع خورشید نشده بود) دیدم آب تا نزدیکی های آلاچیق بوده ولی الان تا اون پایین ها آب عقب نشینی کرده بود و خیس بود .. یعنی شب اگر روی شنزار بخوابید صبح می‌بینید آب اومده و از سرتون گذشته . خلاصه بهتون گفته باشمممممم .. خلاصه رفتیم روی اسکله طلوع بینظیر خورشید رو از پشت اون دریا دیدیم و عکس های حرفه ای کنار خورشیدی گرفتیم و هوای مطبوع و صدای مرغان دریایی رو شنیدم و با ماهیگیران خوش تیپ با قلاب های ماهیگیری و تجهیزات حرفه ای در سکوت کامل روی اسکله رو دید زدیم وخخ .. جمعیتی از ماهی های خوشکل رو توی اون آب شفاف دیدیم ‌ اون آب نیلگون سواحل خلیج فارس رو دیدم ..منم ذوق زده می شدم .. وووااای خدا یا. همین الان دلم خواست تا دوباره برم آنجا و با دقت بیشتر به این زیبایی ها نگاه کنم خدایااآاا خودت اجابت کن این درخواستم رو که در بهترین زمان و بهترین مکان و موقعیت و فرصت های جادویی و استثنایی با سلامتی و تندرستی و دل خوش و پول و ثروت و نعمت و برکت به جزیره ی کیش و قشم و سواحل سرخ قشم برم و یک سفر رویایی و جادویی و خاطره انگیزی رو تجربه کنم و سفر کنم .. و برای دوستان عزیزم که با اون چشمان خوشکل تون دارید کامنت منو می خونید این آرزوها و ستاره ی خوش شانسی و دعا هام هدایای شما عزیزان باد..

    خب تا اینجای داستان رو براتون نوشتم البته فرداش رفتیم شنا توی منطقه ی مخصوص شنای بانوان و اونجا هم کلی شنا کردیم و هم آفتاب گرفتیم و سوختیم جاتون خالی و سبز. خخخخ آنچنان سوخته بودیم که دو روز نتونستیم لباس بپوشیم و بیایم بیرون .. پیشنهاد دوممم اینه که همیشه برای شنا در این منطقه برنامه شنای ساحلی و آفتاب گرفتن رو دقیقا بذارید برای روز آخر که می خواهید برگردید به تهران و یا شهرتون… چون مجبور می‌شوید دو سه روز تون رو برای گردش و لذت بردن از دست بدید..

    خب دوستان این داستان زیبا رو تعریف کردم چون …..

    امروز می خوام فقط و فقط روی اتفاق های قشنگ و نکات مثبت و خاطرات قشنگ و یا درس ها و آگاهی هایی که کسب کردم زُم کنم و بنویسم ..

    خب دیگه امیدوارم حال دلتون الان دیگه خوبع خوب شده باشه و قدرت تصور و تجسممم تون عالی و عالی تر شده باشه .. دیگه الان آفتاب صبح قشنگ اتاقمو روشن و نورانی کرده ..خدایاااا شکرت دیگه باید برم دفترهامو بیارم شروع کنم به نوشتن ..دوستان عزیزم الان نوبت اونا شده . دفترهای نازنین ام منتظر من هستند ..

    به امید اتفاق های قشنگ دیگه که براتون بنویسم و یا از کامنت های شما دوستان عزیزم دریافت کنم بهترینع بهترین اتفاق های قشنگ و لذت بخش رو براتون آرزومندم

    خدایااآاا سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2971 روز

    بنام خداوندی که عَلیمُ بِذاتّ الصُدور است،بنام اوکه هر چه دارم از اوست

    خداجونم ازت ممنونم بخاطر یه روز دیگه ویه فرصت دیگه

    خداجونم ازت ممنونم که در لحظه به لحظه زندگی ام حضور داری

    خداجونم ازت ممنونم که مرا به این مسیر هدایت کردی ودر این مکان الهی حضور دارم

    خداجونم ازت ممنون بخاطر وجود اساتید توحیدیم ودوستان الهی ام

    خداجونم ازت ممنونم بخاطر وجود عزیزانم ودوستانم

    چقدر عالی توضیح دادید دقیقا همین طور هست که شما فرمودید هر چقدر در رفتار اطرافیانم دقیق میشوم می‌بینم چقدر دوست دارند اتفاقاتی که براشون پیش میاد به خصوص اتفاقات بد وعجیب وغریب را در جمع تعریف کنند حتی اگر زیاد هم آن اتفاق بد نباشه ولی آنقدر بقول معروف روغن داغش رو زیاد میکنند اینقدر با آب وتاب تعریف می‌کنند که آدم تعجب می‌کند ومهمتر اینکه در تعریف این اتفاقات از هم دیگه سبقت می گیرند انگار مسابقه ای هست که اگر شرکت نکنند اگر داستان تعریف نکنند کسی بودنشون را باور ندارد من خودم با اینکه از اول زیاد تمایل به تعریف اتفاقات نداشتم ولی وقتی این قانون را درک کردم که درمورد هر موضوعی صحبت کنم ،بشنوم وببینم اتفاقاتی برمبنا همان را در زندگی ام تجربه میکنم ،درواقع کانون توجه ام ،اتفاقات زندگی من را رقم می زند آگاهانه سعی کردم اگر به مشکلی بر میخوردم یا اتفاق بدی برام پیش می‌آمد آنرا جایی تعریف نکنم اگر هم مجبور بودم مثلا موضوع را به همسرم بگم تمام تلاشم را میکردم که با احساس خوب بصورت خیلی جزئی آن موضوع را مطرح کنم

    چند وقت پیش در گفتگوهای ذهنم دقیق شدم دیدم ناخواسته دارم غر میزنم یک آن گفتم چه خبرته فهیمه صبر کن اگر نمیخوای دوباره این اتفاقات را تجربه کنی چرا داری بهش توجه میکنی همانطور که زیپ دهانت رو کشیدی یه تابلو ایست بزار جلوی ذهنت نزار این افکار بیهوده توذهنت بچرخد وافسار زندگیت رو بدست بگیرد

    من میدونم وباور دارم که قدرت تغییر دیگران که این دیگران میتونه همسرم .مادرم،خواهرم ،برادرم ،…باشد را ندارم ولی به خودم وخدای خودم تعهد میدهم مصمم تر از قبل فقط در مورد اتفاقات خوب صحبت کنم فارغ از اینکه چه اتفاقاتی رخ داده من زیباییها و خوبیها را ببینم وبیشتر از قبل مراقب کانون توجه ام باشم وبه هیچ وجه در مورد اتفاقات بد وناجالبی که ممکن است برایم رخ دهد صحبت نکنم

    خدایا شکرت…شکرت…شکرت

    عاشقتونم …..

    در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 872 روز

    سلام استاد مهربونم، مریم عزیزم و هم فرکانسی های گلم

    روزشمار تحول زندگی ام : برگ دهُم

    روزگاری بود که تازه سریال زندگی در بهشت رو شروع کرده بودم و وقتی کامنت های طولانی بچه ها میدیدم تعجب میکردم.

    با خودم میگفتم یسری ها هروز کامنت های طولانی میزارند و چقدر جالبه که حوصله نوشتن دارند.

    میدونید من تو مدار نبودم من احساس بچه ها درک نمیکردم اون زمان.

    الان دیگه بلطف الله مدارم تکون خورده و روزی 2 تا کامنت بااااااید بزارم. وقتی دیر میشه انگار چیزی سر جاش نیست. حتی اگر هیچ حرفی نداشته باشم بااااید بنویسم.

    چون نسبت به این فایل ها احساس وظیفه میکنم. با خودم میگم : خداوند از زبان استاد با من صحبت میکنه، خب منم بنویسم به عنوان تشکر از خداوند و استاد

    و اینکه شاید خداوند بخواد منم دستی بشم از دستانش و توی صحبت هام چیزی بگم که برای خواننده این کامنت مفید باشه.

    باعث افتخاره واقعا

    بعلاوه کامنت نوشتن سودی که برای من داره اینه که حین نوشتن تمام توجه من معطوف به زیبایی هاست.

    همش سودِ و سود.

    بریم سراغ فایل ارزشمند امروز :

    استاد نازنین ام حق با شماست.

    منم قبلا همین مدلی بودم دقیقا توی جمع ها و پیش دوستانم همیشه درباره اتفاقات ناجور صحبت میکردم و طبق قوانین اتفاقات ناجوری جذب میکردم.

    اون موقع ها قانون نمیدونستم.

    حین اینکه این فایل ارزشمند گوش میدادم به این فکر میکردم که خب من مدت هاست تو جمع ها حرف منفی نمیزنم و حتی کسی منفی بگه اعراض میکنم. پس چرا گاها اتفاق ناخوشایند جذب میکنم.

    جواب اومد که : چون گفت و گوی درون ذهنی خودت اونقدر ها مثبت نشده.

    درسته همینه !!!!

    من با دیگران صحبت منفی نمیکنم.

    اما درون خودم ، با خودم فکر منفی گاها دارم.

    با خودم گفتم : عاطفه ، گفت و گوی درون ذهنی ات هم علاوه بر گفت و گو های جمع، جدی باید گرفته بشه.

    از صمیم قلبم بابت این فایل توحیدی سپاسگزارم. چقدر این سلسله فایل ها هروز از من انسان بهتری میسازه.

    من افتخار میکنم که هروز میتونم توی این سایت الهی ردپایی بزارم.

    از خداوند مهربونم هم با تمام وجودم متشکرم که بر من جاری شد تا این کامنت زیبا نوشته بشه.

    آگاهانه و عاشقانه دوستتون دارم.

    همگی در پناه الله یکتا باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    یاسمین امیری فر گفته:
    مدت عضویت: 2421 روز

    سلام استاد عزیزم ،خانم شایسته عزیز و همه ی دوستان همفرکانسی ام…

    استاد عزیز خدارو شکر خیلی در این زمینه خوب هستم ..کلا در دانشگاه منو به عنوان انرژی مثبت میشناسن?…ولی بعضی وقت ها در شرایطی قرار میگیری ک راه فرار نداری…مثل داخل تاکسی حالا عجله داری و نمیتونی پیاده شی…سعی میکنم در این مواقع ب طبیعت و زیبایی ها توجه کنم تا نشنوم…ولی ناهوشیارانه این ذهن و این شیطان درون دوس داره بشنوه و در موردش صحبت کنه..مثلا چن روز پیش ی جا مهمونی رفته بودم صاحب خونه فقط اخبار گوش میکرد…منم دقیقا روبروی تلویزیون? ی دفه ب خودم اومدم گفتم یاسمین داری چیکار میکنی ب چ چیزهایی داری توجه میکنی سریع بلند شدم از اتاق رفتم بیرون?

    خدارو هزار مرتبه شکر

    فایل های نجات دهنده شما همراه همیشگی منه…پرازانرژی ..پراز انگیزه..پراز حس تلاش برای توحیدی بودن…انشالله روزی برسه که از درون و ناهوشیارانه بر نکات مثبت و قوانین این جهان تسلط پیدا کنم.

    استاد عزیزم چن وقته فایل تصویری جدید به اشتراک نزاشتین…دلم خیلی براتون تنگ شده?

    در پناه رب شاد و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      هادی سهامی گفته:
      مدت عضویت: 3837 روز

      سلام دوست عزیز.

      تلاشتون در رسیدن به احساس خوب و توجه به خواسته هارو ستایش میکنم.

      اصولا کار ما در زندگی اینه و جز واجباتمونه که به خواسته ها توجه کنیم و هرچیزی که احساسمون رو خوب کنه.

      من خودم همیشه هندزفریم همراهمه و اگه حس کنم ورودی های نامناسب رو دارم دریافت میکنم . سریع از فایل های استاد گوش میکنم.

      به شما دوست عزیز هم پیشنهاد میکنم هرجایی میرید هندزفری رو ببرید و لذت ببرید از فایل های استاد .

      در پناه رب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 2991 روز

      به نام تنها تنهای بی همتا

      دوست عزیز خانم امیری فر گرانقدر

      خیلی طبع خوبی دارین و انرژی خوبی در کلام تان هویدا .????

      آفرین که زود تغییر میدهید خود را وقتی که کسب و کار ذهن را تشخیص میدهی و سریع کاسه و کوزه اش را به هم می‌ریزی .

      ????

      در ادامه مسیر با قدرت در پناه الله یکتا ادامه میدهید ان شا‌ا…

      براتون بهترین ها را آرزو میکنم دوست خوش قلبم ??

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1842 روز

    سپاس گزاری مهربان پروردگارِ سخاوتمندم هستم که هدایتم کرد به مسیر این آگاهی های توحیدی ،

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین

    سپاسگزارم از مریم جون عزیزم که روز شمار تحول رو برامون گردآوری کرد،

    استاد عباس منش عزیزم با شنیدن این فایل یه مرور کوتاه روی سه چهار ماه گذشته انداختم ، و واقعا به خودم افتخار کردم ، بعد شش سال متوالی و با کیفیت و باتمرکز ، که من باآگاهی های شماآشنا شدم ، الان خیلی عالی تر ،درک میکنم که من موجودی فرکانسی هستم و انصافا خیلی مراقب ورودی های ذهنم هستم ، اینو زمانی میگم که نتیجه دستمه ، این رضایتمندی از خودم و عملکردمو زمانی اعلام میکنم که تونستم تو شرایط به ظاهر سخت کانون توجهمو کنترل کنم و نتیجه دلخواه خلق کنم.

    همون‌طور که در دیدگاه های قبلی براتون نوشتم ، 120روز پر از دگرگونی رو پشت سر گذاشتم ،120 روزی که اگر با قوانین ثابت جهان هستی و آگاهی های استادعباسمنش عزیزم آشنا نشده بودم،صد درصد جهنم بزرگ زندگیم میشد و خییییلی زیبا اینجاست که ، الان با تغییر نگرشم این اتفاق دقیقا منو به خواستم رسوند که استقلال مالی، عاطفی ، آزادی زمانی و مکانی و آرامش و رضایت بیشتر برام به همراه داشت یعنی واقعا آتش برام تبدیل به گلستان شد اونم تنهای تنها ،با تغییر نگرش.

    نمی‌دونم واقعا چجوری راجبش توضیح بدم که قابل درک باشه ،

    من راجب الهامات صحبت میکنم، الهاماتی که تمام مدت این 120 روز بهم شد و من شجاعانه عمل کردم ، بدون اینکه هیچ منطقی پشتش باشه اما چون یقین داشتم که کلام الله مهربانِ فقط باتوکل و ایمان به غیب و توحید و باتوجه به آموزشهایی که از استاد عباس منش عزیزم گرفته بودم ، پیش رفتم و من هییییچ چیزی جز زیبایی در این پروسه ی به ظاهر درد ناک ، تأکید میکنم به ظاهر چون برای هرکسی در دنیا این اتفاق بیوفته ،اسمشو حادثه نازیبای زندگی می‌ذاره کمااینکه صدها نفر میشناسم که حتی نتونستن بعد این ماجرا خودشونو جمع کنندو به زندگی طبیعی برگردن چه برسه به اینکه بگن ، چیزی جز زیبایی ندیدن، که تماما بخاطر آموزش هاوآگاهی هایی هست که من از شما استاد عباس منش عزیزم ،دریافت کردم،

    دیشب داشتم با دختر خالم راجب تغییرات بسیار بزرگ و شگفت انگیز حرف میزدم که بعد از آشنایی با شما برام رخ داد و چرخ زندگیم به معنای واقعی و چیزی که من هرگز تجربشو نداشتم داره بسیار بسیار روانترمیچرخه.

    ویامیتونم راجب به تأخیر افتادن پروسه اداری کارم براتون صحبت کنم که چطور این تأخیر برای من خیر مطلق شد و اینهمه نعمت و ثروت قابل لمس، قاااابل لمس و مشاهده و اندازه گیری برام به ارمغان آورد که خودم واقعا لذت میبرم و سرمستم از اینهمه نتیجه باشکوه.

    ویا میتونم از آرامش، اطمینان قلبی، ایمان به غیب و ایمان به هدایت الله صحبت کنم که هر لحظه درحال هدایت منه ، فقط کافیه از سرعت زندگیم کم کنم و باتوجه و تمرکز بهش گوش کنم اونوقت می‌شنومش و به محض شنیدن میگم فرمان بُردارم،مهربان پروردگارِ سخاوتمندم، ومیرم و باعشق واعتمادبسیار زیاد انجامش میدم و نتیجه فقط و فقط خیرو خوشی و زیباییِ،

    استاد عباس منش، شما تأکید دارید روی کنترل کانون توجه که صحبت کردن یعنی(چه باخودم ،چه با دیگران ) یکی از راه های بسیار قدرتمنددراین زمینست ، بعد اینکه مدتهاست دارم این تمرین رو انجام میدم حالا دیگه اتفاقات بد اصلا رخ نمیدن تا بخوام راجبشون صحبت کنم چون من یقین پیدا کردم،تازمانی که درحال کارکردن روی خودم هستم ، هرررررر اتفاقی ، هررررررررراتفاقی درجهت رسوندن من به خواسته هامه، برای همون اصلا نمیتونم راجب اتفاقات نازیبا صحبت کنم چون اصلا برام نازیبا نیست چون یقین دارم حتی اون اتفاق داره منو به خواستم میرسونه پس چطور اسمشو بزارم نازیبا.

    خدایا چطور جهان رو بااین دقت و ظرافت آفریدی که هیییییچ خطایی توی قوانینت نیست ، سپاسگزارم که جهان هستی رو با قوانین ثابت و قابل اعتماد آفریدی این موضوع بهم قوت قلب میده که فیزیک تغییر نمیکنه به پشتوانه ی همین فیزیک میشه رفت فضا و با اعتماد کامل برگشت ،همونطور که صدها نفر رفتن و برگشتن ، پس قوانین ثابته منم میتونم با کنترل کانون توجهم خالق تمام عیار خواسته هام باشم همون‌طور که استاد و دوستان توی سایت تونستن ، همون‌طور که خودم برای خواسته های کوچیکترم تونستم .

    من ابزار قدرتمندی به نام کلام دستمه، هنگام گفتگو با خودم و دیگران از این ابراز قدرتمند که هم درجهت رشد و هم درجهت تخریبم می‌تونه عمل کنه ، بااحتیاط استفاده میکنم ، باهوشمندی استفاده میکنم طوری که به خدمت من درآد و فقط درجهت رشدم کارکنه.

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم و مریم جون درصلح ، که این امکان رو دراین سایت برامون فراهم کردید تا خوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زیستن باشه.

    دوستتون دارم وعششششششق برای خانواده بزرگم در این سایت توحیدی ️🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فاطمه ش گفته:
      مدت عضویت: 1673 روز

      سلام به ماریای عزیزم

      خواستم اول تحسینتون کنم بابت نگرش زیبا، حال خوب و فرکانس توحیدی ای که مشخصا با تلاش و تکرار و تمرین در خودتون ایجاد کردین.

      قسمت هایی که موحدانه با خدای مهربان صحبت کردید واقعا تحسین برانگیزه و من به شخصه بسیار از این ارتباط نابتون با خدای مهربان لذت بردم.

      از همه مهمتر، میخواستم ازتون سپاسگزاری کنم بابت یادآوری این نکته که: مادامی که من دارم روی خودم کار میکنم، جز خیر برای من پیش نمیاد و هر آنچه که اتفاق میفته به نفع من هست!

      من مدتی روی این باور کار کرده بودم اما الان در ذهنم کمرنگ شده بود که به لطف کامنت زیبای شما مجدد برام یادآوری شد و الان دیگه حواسم هست که هیچ اتفاق بدی رخ نمیده؛ فقط من باید بتوانم از زاویه ای به اتفاقات نگاه کنم تا احساس بهتری داشته باشم و نکات مثبتی در هر شرایطی پیدا کنم.

      باز هم از شما سپاسگزارم و خوشبختی و سعادت براتون از خداوند منان خواستارم.

      با آرزوی بهترین ها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ماریا اکبری گفته:
        مدت عضویت: 1842 روز

        سلام به دوست و هم خانواده ای عزیزم فاطمه خانم .

        سپاسگزارم که دیدگاه بنده رو مطالعه کردید و سپاسگزارمهربان پروردگار سخاوتمندم هستم که مارو هدایت کرد به این سایت توحیدی تا خالق تمام عیار خواسته هامون باشیم

        خیلی خوشحالم که این باور قدرتمند کننده دوباره در وجود شما جان تازه گرفت ، چون باعث میشه تا حتی در شرایط به ظاهر ناخواسته ، حستون خوب بشه ، واز اونجاییکه ما موجوداتی فرکانسی هستیم و حس خوب تمام داستان ماست ، پس طبق قانون،این حس خوب، اتفاقات خوبو (خواسته هامون در تمام زمینه ها ) وارد تجربیاتمون می‌کنه .

        واین تمام چیزیه که ما از زندگی می‌خوایم

        پس پیشاپیش تبریک میگم بابت همه ی موهبت هایی که زیر سایه ی این باور زیبا و به لطف رب سخاوتمند ،قراره وارد زندگیتون شه.

        و در پایان

        به قول استاد عباس منش عزیزم ،سلامت،ثروتمندو سعادتمند باشید هم در دنیا و هم درآخرت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1688 روز

    بنام فرمانروای جهان ها

    سلام به استادِ جان و خانم شایسته زیبا

    الله جاری سازد کلامم را…

    چقدر حرفتون حق بود استاد

    کافیه یخورده به آدم های اطرافمون عمیق شیم، بعد متوجه خواهیم شد که هر اتفاقی براشون پیش میاد از حرف هایی که به زبون میارن…

    براتون مثال میزنم

    من یه دایی دارم که تا الان چندین بار دزد وسایلش رو برده، یکی از عادت هایی که داره اینه که همیشه راجب به بیماری و کمبود صحبت میکنه، کمبود پول، کمبود نعمت، کمبود آدم خوب و….

    حدود یک ماه پیش مادام سرش توی پیج‌های حوادث بود، هروقت سرقتی میشد زود میرفت به همه نشون میداد که ببینید چطور سرقت کردن، ببینید چجور موتور، گوشی، ماشین، کیف فلانی رو دزدیدن…

    مامانم نشسته بود بهش گفتم مامان جان ببین چه ساعتی این حرف رو میزنم، به زودی ازش یه دزدی حسابی میشه

    دوستان دقیقا به 3 روز نشده بود که خبرش اومد موتوری رو که یک هفته بود خریده، نو نو از تو خونش بردن، با وجود اینکه کلی قفلو فلانو بیسار بهش بسته بود

    خودم تعجب کردم از میزان دقت قوانین…

    مامانم گفت جدیدا پیشگویی چیزی شدی

    یکی از دوستام روی ماشین کار میکنه، ایشون وقتی ماشینش خراب میشه، میاد با آبو تاب تعریف میکنه که تو جاده بودم تایر ماشین کنده شده وااای خواست ماشین چپ بکنه فرمونر چرخوندم زدمش یه جدول، یجوری مهارش کردم خودم‌باورم نمیشد، و جالبی اینجاس که صبر نمیکنه تا بره توی جمعی و این حرفو بزنه، انقدر عشق اینو داره که راجب اتفاقات ناخوش‌آیند تعریف کنه که دقیقا بعد از وقوع حادثه با همه تماس میگیره و این خبرو به همه میرسونه

    و جالبه بدونید که همیشه، بدون شک ماشینش یه عیب جدید بالا میاره، اتفاقات ناخوشایند و حادثه براش پیش میاد

    چرا؟

    چون دوست داره همیشه چیزی برای تعریف کردن به همه داشته باشه

    چون میخواد اینجور بگه که من مرده روز های سختو، مرد بدبختی ها، و مرد حوادثم و….

    فکر میکنه این یعنی بزرگی… نمیدونه داره خودش رو بدبخت میکنه، هرچقدر که پول در میاره خرج ماشینو اتفاقای زندگیش میکنه

    البته اینو بگم ک من ایشون رو بلاک کردم که باهام در تماس نباشه و هروقت میبینمش به یه بهونه ای ازش فاصله میگیرم…

    اره دوستان قانون داره دقیق عمل میکنه

    بشدت دقیق، مو لای درزش نمیره…

    جالبه که این ها خودشون فکر میکنن که بدشانس ترین آدم‌ رو زمینن، میگن ما خرمون از کرگی دم نداشت…

    شکر خدا که ما با این قوانین آشناییم

    در پناه قادرِ مطلق باشد…️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    آزاده ام گفته:
    مدت عضویت: 2331 روز

    به نام الله یکتا خالق جهان هستی

    سلام برگ دهم سفرنامه

    صحبت کردن قوی ترین ابزار خلق اتفاقات زندگی ماست.

    ای کاش خیلی قبل تر از اینها این موضوع به این مهمی رو میدونستم،چقدر ناآگاهانه در مورد اتفاقات بد زندگیمون نشستیم هر جا پیش هر کسی به قول خودمون درد و دل کردیم که یک کم سبک بشیم اما نمی دونستیم چه عواقبی داره این صحبت های منفی و پر از غم و غصه و گله و شکایت…

    چقدر جالب است این فرکانسی بودن ما آدمها. هر چیزی که درباره اش فکر می‌کنیم،صحبت می‌کنیم،می‌شنویم و بهش توجه می‌کنیم در واقع یک فرکانس است که ارسال می شود به همین راحتی و جهان هم به آن پاسخ می‌دهد.

    پس مثبت فکر کنیم و به نکات مثبت توجه کنیم(خود واژه مثبت یه انرژی خیلی خوبی داره قبول دارین؟آدم رو یاد واژه بعلاوه(+) میندازه جمع،فراوانی،زیادی.خیلی بعلاوه رو دوست دارم???) تا دنیا هم ما رو تو مسیر فراوانی ها و اتفاقات مثبت قرار دهد.خدایا شکرت چه خوبه این قانون چقدر دوست دارم این قانون رو???

    به قول حضرت مولانا

    خوش باش که هرکه راز داند

    داند که خوشی خوشی کشاند

    شیرین چو شکر تو باش شاکر

    شاکر همه دم شکر ستاند

    و چه خوش گفت کوروش بزرگ «گفتار نیک پندار نیک کردار نیک» اگر می خواهی پدیده‌ای زیبا وارد زندگیت شود باید گفتار و پندار و کردارت را مثبت گردانی. مثبت باشید دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    به نام خدا

    من چقدر عاشق قوانین خداوندی هستم!

    چقدر مرور شان توسط استاد به انسان حس خوشایندی می بخشد و چقدر خیالت راحت می شود و نفسی از سر آرامش می کشی آنجا که استاد می گوید :« از زمانی که خودت با خودت تعهد می دهی که در مورد اتفاقات ناخوشایند و نادلخواه ات سخن نگویی دیگر آن اتفاقات رخ نخواهند داد چون تمرکز تو بر خواسته هاست واتفاقات خوشایند.» … جالب است نه ؟ از لحظه ی تعهد من با خودم ورق برمی گردد و همه چیز شروع به تغییر می کند. چقدر عالی و کامل !

    خدایا شکرت!

    امروز روز دهم سفر را تجربه کردیم. و فایل متفاوت و خاص استاد در حال راننده گی را تماشا کردیم.

    «چرا بعضی از آدمها خوش شانس اند؟»

    اول باید بگویم :

    ( من عاشق خداوندی هستم که فارغ از زمان و مکان ، همیشه قوانین خود را از زبان استاد برای مان بیان می کند .) (و عاشق استاد ، که بدون توجه به شرایط ، با تمام وجود به این الهامات عمل می کند.)

    این فایل را چندبار تماشا کردیم و گوش دادیم! سعی کردیم هرآنچه استاد می گوید با دقت دریافت کنیم و به درک بهتری از موضوع برسیم.

    خدایا شکرت برای آاگاهی های عمیق تر از قوانین!

    خب برسیم به تمرین مریم جان برای امروز :

    «از آنجایی که مقصر نامرئی اتفاقات ناخوشایند زندگی خود ما هستیم و از آن جا که ما موجوداتی فرکانسی هستیم و هرآنچه می بینیم ، می گوییم ، می شنویم، به یاد می آوریم ، به آن علاقه داریم و یا از آن بیزاریم فرکانسی است که از جانب ما به جهان ارسال می شود . و باز از آنجا که اگر من متعهد شوم که فارغ از هر آنچه رخ داده ، فقط بخشی از تجربه ام را که دوست دارم و دلخواه من است به خاطر بسپارم و در موردش سخن بگویم ؛ آرام آرام از مدار ناخواسته ها دور و به مدار خواسته های بزرگتر و بیشتر نزدیک می شوم چرا که درخواست اش را به جهان داده ام .»

    بنابراین بهترین تمرین این است :

    که هر روز

    آگاهانه

    کانون توجه ام را بررسی کنم و بخش خوشایند و دلخواه اتفاقات روزم را به خاطر بسپارم و درباره اش بگویم.

    و این رمز «خوش شانسی » است

    خدایا شکرت!

    و یکی از خوشاینندترین و خواستنی ترین اتفاق برای من :

    پیامک واریز پول به حساب است

    و امروز در ابتدای صبح با صدای این پیامک از خواب برخاستم.

    خدا را شکر.

    و دوباره هم در شب خبر خوب واریزی بعدی را از همسر نازنینم دریافت کردم.

    خدا را شکر.

    اتفاق خوشایند دیگر امروز :

    تجربه ی باشگاه و ورزش در کنار انسان هایی مهربان و خوش انرژی بود.

    و برایم بسیار لذت بخش بود که امروز در لحظات بسیاری ، زمان نفس عمیق کشیدن ، هر بار که چشمانم را می بستم ، در صلح بودن با خود را بیشتر تجربه می کردم

    و عمیق تر ، حضور خدا را، در قلب و درونم احساس می کردم.

    انگار بسیار نزدیک تر شده ایم و انگار رابطه ای عاشقانه تر در حال شکل گیری است.

    خدایا شکرت!

    اتفاق خوشایند دیگر امروز :

    رفتن برای خرید به بازاری در ایرانشهر بود که در کنار قلعه ی تاریخی ، هرروز در حال برگزار شدن است و معروف است به «بازار کلات»

    دیدن شور و حال مردم

    فروش راحت و ساده ی دست فروش ها در کنار پیاده رو و تماشای اجناس و کالاهای متفاوت از میوه و تره بار و خواربار گرفته تا … برایم لذت بخش و دوست داشتنی است.

    و شلوغی و پر سر و صدا بودن ش هم نشان می دهد که فارغ از همه چیز ، زندگی پررونق به مسیر خود ادامه می دهد و جریان زیبای پول ادامه دار است و توقف ناپذیر. و انگار باورهای ثروت ام با این مرور و یادآوری تقویت می شود.

    خدایا شکرت!

    اتفاق بسیار خوشایند دیگر در این روزها :

    با وجود عدم دسترسی ام به سایت ، من به بخشی از روزها دسترسی دارم چرا که در همان شبی که در اولین روز سفر درباره اش گفته ام ، نوشته های مریم جان و اسم فایل را ، طبق عادت همیشگی ام با همسر نازنینم به اشتراک گذاشته ام و در این روزها می توانم با همان ها متوجه شدم که برنامه ی امروز چیست و چه فایلی را باید ببینم و چه تمرینی را باید انجام دهم.

    خدایا شکرت!

    اتفاق خوشایند دیگر در این روز:

    تماشای دونفره ی یک فیلم خوب ، همراه با خوردن «پفک هندی» و بعد گفتگو دونفره در مورد باورهای درست و قدرتمند کننده ی شخصیت های اش بود .

    خدایا شکرت!

    این جمله ی هر شب من است که در برنامه ی رویایی مان می نویسم (از زمانی که کتاب «قانون توانگری» را خوانده ایم) :

    «اکنون زمان تکمیل رضایت بخش است

    این روز را رها می کنیم تا برود

    خرد لایتناهی

    تنها نیکویی آن را برای ما نگاه می دارد

    و مابقی حذف می شود.»

    خدایا شکرت!

    من به خود تعهد می دهم که فقط در مورد اتفاقات خوب هر لحظه ام صحبت کنم و در مورد اتفاقات ناخوشایند و نادلخواه که ممکن است به دلایل متفاوت رخ بدهد لب به سخن نیاورم و با هیچ کس در مورد شان نگویم حتا با خودم.

    از خداوند برای خودمان و همه ی اعضای خانواده مان ، پایداری و متعهد ماندن بر این قرار را طلب می کنیم.

    خدایا شکرت!

    دوستتان داریم.

    28آبان 1398

    اتفاقات خوشایندی که دیروز تجربه کردیم دریافت هدیه هایی دوست داشتنی و عالی از طرف دوستان نازنین کوهنوردی مان بود:

    دو گلدان ناز و قشنگ و سرحال

    و یک همستر کوچک بازیگوش

    چقدر من از دریافت این هدیه ها به وجد آمدم

    در آن لحظه غرق در خوشحالی و حس خوب بودم و مدام می خندیدم 

    و بیشتر ایمان آوردم چرا که برایم باز تایید کننده ی قانون بود و دانستم از زمان شروع «صلح با خود» و و عهد با خود در مورد «گفتن و یادآوری اتفاقات خوشایند هر لحظه» این اتفاقات شیرین و دوست داشتنی بیشتر و بیشتر به زندگی ام دعوت شده اند.

    خدایا شکرت !

    28آبان 1398

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      بشیر احمد گفته:
      مدت عضویت: 2374 روز

      سلام خانم پرورش عزیز.

      چقدر کامنت تون زیبا بود و چقدر آگاهی های عالی و امیدوار کننده ای داشت.

      من که خیلی لذت بردم و با اجازه تون یک کاپی هم ازش گرفتم.

      کامنت های شما برای من مثل حرکات هافبکی در زمین فوتبال است که از وقتی به بازی میاد گره بازی رو باز میکنه بازی رو شناور میکنه توپ رو به در چرخش میاره.

      همیشه سرحال، سالم و سرخوش باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        نرگس پرورش گفته:
        مدت عضویت: 2198 روز

        سلام بر برادر نازنینم 🌼

        جناب بشیر احمد اعتماد 🌸

        سپاس گزارم برای کامنت پرمهر تون 😊

        باعث شدید خودم هم نوشته م رو مرور کنم و یادم بیاد از زمان شروع این مسیر چقدر نور و روشنایی به زندگی م وارد شده و جریان خیر و برکت وارد هر لحظه ام شده.

        خدا رو شکر می کنم 🙏

        این ها همه لطف پروردگار من هست 🌸❤️💚

        چقدر مثال زیبا و جالبی زدید و مشخص هست که مثل استاد به فوتبال علاقه مند هستید 😊

        تحسین تون می کنم 👏

        سپاسگزارم 🌼

        دوستتان دارم ❤️

        خداوند عاشق شماست ❤️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    محمود کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 950 روز

    به نام خداوند وهاب

    امروزمو بگم که پراز خوش شانسی بود برام

    اول از همه که خدارو سپاسگذارم بخاطرشون

    امروز این خوش شانسیو داشتم که صبح الل طلوع اللل طلوعااا از خونه زدم بیرون ورفتم سراق انجام کاری که عاشقشم وخورشید خانمو که تازه داشت طلوع میکردو دیدم توی یه ویو بی نظیر وعاالی بااون رنگ بندی فوق العادش که زردو نارنجی طور بود بعد بااون دید بازی که داشتم به طلوعش واون پرنده ها که نمی دونم خدا اینارو هربار از کجا میاره تا این طلوعو دیگه زیباترش بکنناا

    بعدشم رسیدم جایی که عاشقشم با یه هوای فوق العاده وبازم خورشید خانم داشت بالاترو بالاتر می اومد وداشت روشن میکرد همه جارو ومنم مشغول شدم به کاری که دوسش دارم وتوی این هوای خنک دم صبح بایه ویو باز از خورشید وپرنده هایی اوناهم زدن بیرون برای رزق امروزشونو از خدا بگیرن

    وخلاصه جونم براتون بگه که فکر نکنین این خوش شانسیا همین یه دونه بوده نه تازه غروبشم دیدم اووونم چه غروبی یه غروب قبار گرفته بایه هوای آروم ویه ویو کوه که خورشید داره آروم پشتش غروب میکنه وآسمونو تحت اختیار خودش درآورده با رنگ بازیاش

    ومن این شانسو داشتم که امروزم خداوند این فرصتو بهم داد تا یک روز دیگه رو با دیدن این صحنه های فوق العاده وزیبایی که منو هرجا باشم به خودش خیره میکنه رو ببینم وشکرش بکنم وبه خودم ببالم که مخلوق چه پروردگار زیباایم که ته نداره زیباایاش

    وآره این بزرگترین شانس زندگیمه که هروز خدا بهم میده و من آسون ازش نمیگذرم وهر ثانیشو میخوام عشق بکنم ولذت ببرم

    خدایا شکرت

    شانسو ببین امروزو توی این کره خاکی زنده باشی طلوع غروبشم توی یک بک گراند زیبا دیده باشی

    بعدش شانس آورده باشی بین این همه آدم تو هدایت شده باشی به این سایت ومسیر بعدشم شانس اینو داشتی که تااینجا روی خودت کار کردی ورسیده روز روز شمار تحول زندگیت اونم روز دهم بعدم از شانست همون روز که تو این همه خوش شانسیو دیدی وزیبایی که واقعا هرکسی شانسشو نداره ببینه بعدم اون فایل راجب خوش شانسیت باشه

    که تمرین امروزتم هسه :))

    خدایا شکرت

    وتازه اون کسیم که این کامنتو هروقتیم که باشه بخونه خیلی خوش شانسه

    چون شانس زنده موندن وتجربه این مسیر واین زندگیو داشته که هدایت شده به این سایت ومسیر

    دیگه ببین تویی که داری اینو می خونی چقدر خوش شانسی

    خدایا هزار مرتبه شکرت

    شاید قبلا بااون دیدگاهم میخواستم اینارو حتی به زبونم بیارم چه برسه باورم باشه چه برسه اصلا جزو زندگیم باشه این لذتا.به خودم وحرفام میخندیدم ومیگفتم خلوو چلی چیزی شدم اینا چیه که میگم

    ولی به خدا امروز دارم لذتشو میبرم لذت همین چیزایی که خوده زندگین

    مگه زندگی چیه مگه جز همین تک تک لحظه هامون که بخاطر یه آینده نیومده داریم این ثانیه هاشو پر پر میکنیم ودر آخرم اونی زندگی کرده که ثانیه به ثانیه زندگیشو زندگی کرده نه اونی که نگران بوده وهمیشه منتظر بعدا بوده برای لذت بردن وخوش حال بود. بعدنی که هیچ وقتم بااون نگاه نمیاد

    پس خوش هممون خوش شانسیم خیلیییم خوش شانسیم اینقدر که خودمونم باورمون نشده

    ولی باور کنینم که ته خوش شانساایم هر کودممون که توی این مسیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2195 روز

      درود و سلام خدمت شما دوست خوش شانس آقای کاظمی عزیز

      واقعا راست گفتید که کسی این کامنت رو بخونه خیلی خوش شانسع .. چون منم از او خوش شانس ها هستم که هر روز صبح به عشق دیدن خورشید خانم میرم روی بالکن اتاق خوابم و بدون هیچ محدودیتی طلوع خورشید نازنین ام رو میبینم یعنی اینقدر خوش شانسم که خداوند منو به خواسته ام رسوند .. وقتی می خواستم بیام توی این خونه ی جدید همش از خداوند درخواست می کردم و می نوشتم که خدایا خونه ای به من بده که به آسونی و به راحتی بتونم آسمان وسیع تو رو بدون هیچ محدودیتی ببینم و طلوع و غروب خورشید رو راحت ببینم

      باورتون میشه که دقیقا همین اتفاق زیبا برام افتاد،؟؟؟!!!

      طبقه ی پنجم . اتاق خوابم پنجره ی قدی رو به بالکن بزرگ. بدون هیچ مشرفیتی . کوه ها رو از دور میبینم لحظه ی طلوع خورشید که مثل الماس می درخشه رو میبینم . حتی طلوع مهتاب و ماه رو میبینم .. بخاطر گردش فصل. چرخش طلوع خورشید رو به راحتی میبینم در فصل زمستان دقیقا روبروی تختخوابم لحظه ب طلوع خورشید رو دارم .. واقعا یعنی از این خوش شانس تر هم مگه میشه.. یعنی خداوند آسون کرده آسونی های نعمت هایش رو بر من .. یعنی تکیه بزنی بر بالشت و تختخوابم و لحظه ی طلوع خورشید درخشان رو ببینی؟؟؟؟ مگه میشه ؟؟؟ مگه داریم ؟؟؟؟

      وووای. خدایا شکرت . خدایا شکر گذارم شکر گذارم شکر گذارم.. بخاطر این نعمت بی‌نظیر که نصیبم کردی و از خداوند خواستم بازم منو بسمت ویو های زیباتر و قشنگتر و بینظیر تر هدایت کنه که از بالکن بزرگتر و قشنگتر بتونم هم دریا رو و هم سبزه زار و هم کوه. و. هم درختان رو و هم طلوع و غروب خورشید و ماه و ستارگان رو یکجا و نامحدود ببینم و بشنوفم و صدای باد رو لمس کنم و لذت ببرم. آنوقت دیگه خیلی خیلی خوش شانس خواهم بود و راضی خواهم شد..

      ممنون و سپاسگذارم که با خواندن کامنت خوش شانسی شما غرق تجسم شدم و احساس خوش شانسی بیشتری رو داشتم

      ممنون و سپاسگذارم و براتون بهترینها بهترین خوش شانسی های زیبا و دلبخواه تون رو آرزومندم

      موفق و پایدار و خوش شانس باشید و باشیم و باشند…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محمد عظیمی گفته:
    مدت عضویت: 3461 روز

    سلام به همسفران عزیز

    ????

    چقدر خوبه وقتی آگاهانه قدم بر میداری وقتی کم کم به قانون مسلط میشوی و هروز بهتر از دیروز

    چقدر آدم احساس قدرت داره وقتی میفهمه که این نوع حرف زدن این نوع نگاه کردن این نوع نگرش چه اتفاقاتی رو داره رقم میزنه و چه خوب که هر بار نقطه مقابلش رو هم استاد بیان میکنه

    ۹۰ درصد از مردم فقط درد رامیگن کسی نمیگه درمان درد چیه. آره انگار اکثرا در مدار درد بدبختی حال بد و…. قرار دارن وچقدر هم پا فشاری

    آره منم این شکلی بودم هرکجا میرفتم هر بحثی که میشد،اصلا دوست داشتم جاهایی که بلا سرم در آمده رو تعریف کنم

    تو تمام تعریفاتم یک هیجان خاصی به من دست میداد احساس میکردم با تعریف این حوادث خیلی خاصم

    آره الان میفهمم از بس فیلم دیده بودم که نقش اول آن از تمام حوادث بد و وحشتناک و بلاها رد میشد و قهرمان داستان میشد

    یا آدمهایی که می آمدن از حوادث وسختیهایی که در سفر در زندگی روز مره در خیابان در بین آدمها برایشان رخ داده بود تعریف میکردن. و من میدیدم از طرف دیگران خیلی تائید میشدن و این برای من به یک ارزش تبدیل شده بود

    منم اوایلش اصلا میگشتم دنبال حوادث ناگواری که برای کسی اتفاق نمی افته بعد از مدتی اصلا حوادث سراغ من می آمد و عاملی مثل بد شانسی چرا اینجوری شد سراغم می آمد

    وقتی استاد این فایل رو گذاشت یادمه خیلی اتفاقات درون ذهنم تغییر کرد اوایلش فقط تمرکز میکردم روی زیباییها که میدیدم به هیچ وجه در مورد حوادث ناگوار خاطرات بد صحبتی نمیکردم نگاهم صحبتم رو آگاهانه تغییر دادم

    الان که دوباره این فایل را دیدم چقدر خوشحال شدم

    بچه ها به خدا بهترین خریدها را من انجام میدم با کیفیت ترین ،ارزانترین،و نزدیکترین جاها رو برای خرید پیدا میکنم اصلا سر راهم قرار میگیره

    سفر که میرم جاهای نابی رو ناخوداگاه پیدا میکنم که برای بقیه تعریف میکنم میگن ما صد بار رفتیم ولی اینجا رو خداییش نرفتیم

    حتی خیلی جاها که برای بقیه اعصاب خوردیه به خدا برا من لذته چون فهمیدم با یه تغییر در نگاه به لذت خواهی رسید

    من وقتی این فایل رو دیدم چقدر احساس کردم من تو اون جاده دارم رانندگی میکنم وقتی ماشین افتاد تو دست انداز حتی من نرمی کمک فنر رو احساس کردم آره وقتی از لذتها تعریف میکنی چقدر راحت میتونی لذتها رو تجسم کنی چقدر راحت میشه هنوز خیلی کار دارم به امید روزهای بهتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: