چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-18.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-06-24 21:44:182021-11-09 05:11:00چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربانی ها و زیباییها
سلامی پر از عشق به استاد عزیزم و مریم خانم با این شاهکاری که خلق کرده(روزشمار تحول زندگی من)
و البته شما دوستان جان
واقعاااا با وجود خدایی که زیبایی مطلق ، ثروت مطلق ، آرامش مطلق و عشق بینهایت هست ، چرا ما انسانها به گفته ی قرآن نا شکر هستیم و فقط نازیباییهایی که به خاطر ندیدن زیباییها وجود دارند را میبینیم؟
با شنیدن این فایل و خواندن نوشته ی زیبای مریم بانو فقط اشک ریختم و خواستم که در تمام کامنتم از خدا تشکر کنم که اینقدر زیبا و ساده از زبان شیرین و گرم استاد عباس منش و قلم توانمند مریم بانو و دوستان عزیزم با هام حرف میزنه و راه راحت و زیبای زندگی سرشار از خواسته ها و به اصطلاح خوش شانسی را نشانم میدهد ولی باز گفتم تمرکز کنم روی فایل و گفتن زیباییها که این هم بسیار عالیست.
من اصلا خانواده ای دارم که اکثر اوقات شکر گزار هستند به ویژه بزرگترها و کمتر اهل ناله و ناشکری هستند و من خودم هم از وقتی که یادم میاد نه به شانس و نه به چشم زخم و نه به گفتن مشکلات زندگیم علاقه نداشتم و باور هم نداشتم.
من همیشه ترجیح میدم که دیگران حتی نزدیکترین افراد زندگیم از مشکلاتم خبر نداشته باشند و تصور مثبت درباره من و زندگیم داشته باشند و خبرهای خوب را میگویم و البته قطعا گاهی به خاطر تربیتی که در جامعه داشتیم همرنگ جماعت شدم ولی در حال حاضر به شدت توجهم و کلامم رو کنترل میکنم ومثلا امروز یک روزی بود که من خلوتی دلنشین داشتم و همه ی برنامه هام رو عالی انجام دادم و حالم عالی بود و فایلهای استاد رو شنیدم و با همشون حالم عالی و روحانی شد و اشک ریختم و شکر گزاری کردم و هر لحظه برای خوشبختی و ثروت و سلامتیم صمیمانه شکر گزاری کردم.
در مسیر اهدافم حرکت کردم و با فرزندانم خیلی خوب بودیم ، همسرم حالش خوب نبود و من با بی توجهی به حال بدش و تغییر زاویه ی دیدم تونستم حالم رو خوب نگه دارم و ایشونم حالشون خوب شد و با گلهای زیبا و شادابم حرف زدم ،قرآن خواندم ، در سایت بودم ، کتاب خواندم و غذای لذیذ خوردم ، ورزش کردم ، سلامتی خودم و عزیزانم رو سپاسگزاری کردم و …
خدایا شکرت که اینقدر بهت باور دارم که همه ی قدرت رو و همه ی زیباییها و موفقیتها رو از تو میدونم.
چند روزه همش با خودم موفقیتها و تواناییها و هدایتها و ارزشمندی های کوچک و بزرگم رو مرور میکنم و احساس شادی و سپاسگزاری میکنم و اعتبار همشون رو به خدا میدم.
راستی امروز پسرم از مدرسه اومد که امتحان ریاضی رو عالی داده بود و من خوشحال شدم و همش از موفقیتها و توانمندیهاشون میگم ، همه جا
و حالا از همین لحظه باز هم به خدا و خودم قول میدم که همچنان که متعهدانه به کنترل ورودی و توجهم دقت داشتم و قانون رو عمل میکردم بیشتر از قبل فقطططط زیباییها و اتفاقات خوب و موفقیتها رو ببینم و بگم ، با خودم ، با خدایم ، با خانواده ام. و…
خدایا شکرت برای این همه هدایت واضح و روشن که از وقتی که قصد کردم بیشتر هدایت هایت را ببینم و عمل کنم ، هر لحظه بیشتر هدایت ها را دریافت میکنم.
خدایا شکرت
در پناه خدا پاینده باشید
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد دوست داشتنی و بی ریا و خانواده ی بزرگ عباسمنش
خیلی خوب بود مث همیشه انقدر واضح و زیبا و سلیس و راحت، مسائل به حول و قوه ی خداوند و از روی حرفه ای بودن شما بیان میشه که فکر میکنم هررررررکسی متوجه میشه چون دقیقا ، تماما ، عادات و روزمرگی های هممونه، و نکته ای که (شکر خدا) برای من خیلی عالی بود این بود که بین اینهمه روزمرگی ها ، از همین مسائل و موارده به ظاهر پیش پا افتاده ، متفاوت بودن و سلامت ، و سربلند در اومدن ، خیلی مهمه
یعنی توی دنیایی که داریم زندگی میکنیم ، و جوامع و جمعهایی که تقریبا همه دارن از این نوع صحبتهای منفی میکنن ، که تا قبل از اینکه با قوانین آشنا بشیم ، اصلا بهشون توجه نمیکردیم ، تغییر صورت بگیره و بتونیم متفاوت باشیم و متفاوت فکر کنیم و متفاوت صحبت کنیم و در اخر ، عمل کنیم ، خیلی خوبه و قطعا هم با اینهمه شواهد که مث روز روشنه ، خداوند هم دقیقا به اونیکه با بقیه فرق داره و متغیر نگاه میکنه و برداشت میکنه و در روزمرگی اجرا میکنه ، نگاه ویژه داره
خدارو واقعا شکر میکنم که شما سر راهمون قرار گرفتین و فقط کافیه که یکی از این فایلهای ارزشمند ، بصورت اتفاقی ، پیش روی ما و به گوش ما برسه هم ، دیگه نمیشه مث گذشته عمل کرد و زندگی کرد چه برسه به اینکه عضو این خانواده باشی و افتخار شاگردی استادی چون شما به آدم داده باشه
شکر خدا مدال افتخار شاگردی این مکتب به گردن منم هست
دمتون گرم
خداروشکر
عزتمندی و سلامتی و سعادتمندی و ثروتمندی ، نصیب همه ی ما مخصوصا شما استاد عزیز
یا الله
به نام خدا
روزشمار دهم
من همیشه علاقه داشتم تو جمع های مختلف درباره بدشانسی های مختلفی که برام اتفاق میافتاد برای جلب توجه به طنز تعریف کنم و خودم تعجب میکردم چرا اخه باید این اتفاقات برای من بیفته و به این نتیجه رسیده بودم که آدم بد شانسی هستم امروز که این فایل رو شنیدم و همچنین مدتی هست دارم روی ورودی هام کار میکنم و سعی میکنم درباره اتفاقات این مدلی حرف نزنم به طور معجزه آسایی میبینم که این اتفاقات دیگه رخ نمیده و حس اینکه آدم بدشانسی هستم داره از بین میره خدا رو شاکرم که با فایل های استاد آشنا شدم واونارو دارم کار میکنم و احساس تغیر رو حس میکنم در پایان اینو بگم که خدا میخواست من با این سایت آشنا بشم و تغییر رو شروع کنم.
بنام پروردگار رب العالمین
تنها یگانه هستی بخش
فرمانروای زمین و آسمان
سلام بر استاد عباسمنش عزیزم سلام و درود بر مریم شایسته عزیزم
سفرنامه من روز دهم
پنجشنبه 1403/3/10
ساعت 19:33
فکر کنم از نوع کلمات من متوجه هیجان و ذوق من شده باشین
استاد جان اگر کامنتای من را تو این روز شمار بخونید میبینید ک هرروز ب لطف خداوند دارم نتایج عالی کسب میکنم
استاد عزیزم من اولینبارمه ک دارم با کار کردن روی خودم نتایج را ب عینه میبینم
استاد خیلی ذوق دارم .خیلی زیاد
منی ک 23 روز دارم روی خودم کار میکنم استاد بصورت جدی بصورت جهاد اکبری ک همیشه تو فایل ها صحبت می کنید
استاد من هرروز دارم با نتایج های شگفت انگیز روبرو میشم
استاد کاشکی میشد با صدام این حرفا رو میزدم و متوجه ذوق و هیجان و راه درستی ک تو مسیرش هستم میشدین
استاد هرروز هرروز خواسته های من دارن تیک میخورن در کمال ناباوری
استاد میخام بگم من با اساتید دیگه بودم همین نوشتن خواسته ها را انجام میدادم چی بشه روزی یکی دوتا از معمولیاش خیلی معمولی ببرام تیک میخورد
چی مگفتن ذکر بگید ده مرتبه ذکر فلان بگید معجزه میشه
نماز فلان بحونید معجزه میشه
نمیدونم شاید خیلیا جواب میگرفتن
من چون اعتقادی بهش نداشتم هیچوقت جواب نمیگرفتم
اما بگم استاد تو این 23 روز چ غوغایی شده استاد
از ریزش شروع میکنم
ک هر روز هرروز داره حالم بهتر از روز قبلم میشه
امروز صبح تو دفترم نوشتم میخام امروز استاد زبان سر کلاس درس نده میخام من پیشنهاد بدم و ایشون هم بپذیره و من پیشنهاد دادم و ایشون خیلییییی راحت پذیرفت بچه ها ازمن تشکر کردن و من فقط داشتم ب قانون فکر میکردم ک شد ک من تو مسیر درستم
در حالیکه قبلا مینوشتم و اصلا اینا نمیشد
استاد امروز بطرز شگفت انگیز ارتباطم با فرندانم عالی بود عالی
دیروز یه موضوعی در مورد پسرم پیش اومد
من امروز یکم کنترل ذهنم سخت شد
گفتم خدایا چیکار کنم باید کنترل ذهن داشته باشم
بخودم گفتم فاطمه نباید خرابش کنی اینهمه راه اومدی
کامنت میخوندم فیلم سایت نگاه میکردم میدیدم ن نمیشه
یک آن گفتم برم کتاب رویا را بخونم دیشب تا فصل چهار خوندم ینی چهار تموم نکردم و چون خیلی خیلی زیاد مرتبط بود با فایل روز شمار نهم دیروز من با اشتیاق بیشتری خوندم دیروز البته ،
امروز گفتم راستی برم ادامه فصل چهار بخونم
دقیقا صفحه ای برام اومد تمرین بود
به این فکر کنید این مشکل چ موهبت هایی برای شما دارد ؟
نوشتم استاد عجیب و غریب گفتم خدایا کمکم کن
نوشتم درسش برای من اینبود ک
رفتارم را فرزندانم درست کنم
درسش اینبود ب فرزندانم احترام بذارم
بهشون محبت کنم
باهاشون دوست باشم
و ادامه تمرین اینبود ک دوست دارید چگونه شرایط پیش برود ؟
استاد نوشتم دوست دارم فرزندانم اینجوری باشن اونجوری باشن کلی نوشتم
استاد رفت نجواها رفت
آروم آروم شدم
طوریکه رفتارم امروز کلا تغییر کرد
اصلا شدم ی کس دیگه برای بچه هام
ک کلی خودمم لذت میبردم ب لطف خدا
ک امیدوارم بشه شخصیتم .
و اینکه من دو روز قبل نوشتم خدایا بدهی دارم برام پرداختش کن قول میدم متعهد میشم ک تا زمانیکه پول نقد ندارم خرید نکنم
استاد در کمال ناباوری دیشب پرداخت شدن استاد من چطور شکر گزاری خداوند شکرگزاری شمارا بجا بیارم
استاد من کیف میکنم ک تونستم من کیف میکنم آره برای منم شد وای خدایااااااشکرت
جالبش اینجاست استاد دیروز همسرم یک میلیون پول زد حسابم
دیشب گفتم بدهی خودمو از همین پول بدم گفت نه بزار باشه توجیبت ، ینی دقیق جملشو گفتم
استاد من ذوق نکردم ینی ؟ من ذوق نمیکردم از اینکه چقدر خوب عالی قانون داره جواب میده ؟
استاد بزرگ بزرگاش مونده استادم
استاد دیروز تو کامنت گفتم زمینی بود برای فروش بهش چسبیده بودم رها کردم اصلا یادم رفت موضوع فروشش
دیشب نشونه دیدم
امروز دوباره طرف زنگ زد رفت بنگاه قیمت بگیره مشتری هست سر قیمت ک ببینن قیمت اصلیش چقدره
استاد چیشد چطور شد ؟ من باور نمیکنم روزایی بود زور میزدیم ب همین طرف ک زمین میخای نمیخای بگیر بفروش هیچ هیچ خبری نبود
الان هرروز زنگ میزنه میره بنگاه برای گرقتن قیمت اینا مشتریش هست و گفت فلانی مشتریه و از این حرفا من فقط دارم گوش میکنم اصلا هیچ عکس العملی نشون نمیدونم چون قانون را فهمیدم خیلی رها و آزاد
میگم خدای من خودش داره پیش میبره بطور طبیعی
میگم اگر باید بشه میشه اگرم نباید بشه هم نمیشه
استاد من فقط یاد این حرف شما میفتم ب طبیعت بده تا بتو باز گرداند
واقعا درسته واقعا ایمان آوردم .
استاد سوپرایز اصلی اینجاست
وای خدای من
این دیگه از اوناست
ک دیگه من صدرصد ب قانون ایمان آوردم استاد عزیزم
بازهم ب طبیعت بده تا به تو باز گرداند
استاد جان بیخیال شدم رها کردم چیو ؟
خیلی تقلا کردم خیلی زور زدم
خیلی دعواها خیلی بحث ها
خیلی تنفرها خیلی از روزهای بد زندگیم فقط فقط بخاطر همین موضوع بود
و طبق قانون هر چقدر من تلاش کردم و اون از من دورتر شد
و اما قانون قشنگ و ثابت جهان هستی.
بمن ثابت کرد ک
باید پارو نزد وا داد ! باید دل رو به دریا داد !
خودش می بردت هر جا دلش خواست …
استاد عزیزم یساعت قبل دقیقا ساعت 19:5 همسرم اومد بهم
گفت
ک
میخاد
قلیون را ترک کنه
استاد اگر بدونید سر این موضوع ما چقدر بحث ها مشکلات داشتیم
خدایا صدها هزاران بار شکرت
این دیگه واقعد معجزه بود
معجزه واقعی
خدایا شکرت
استاد باید روی خودم کار کنم
قانون درست جواب میده
فرقی نداره پیامبر باشی یا آدم معمولی
خداوندا من خیلی سپاسگزارم .
برای این مسیر
سپاسگزارم برای قانون ثابت جهان
سپاسگزارم برای اینکه هستی و من را نگه داشتی
خدایا شکرت
استاد خیلی سپاسگزارم
استاد بی نهایت
استاد بی نهایت سپاسگزارم از شما
از برنامه هاتون .
از آموزش هاتون
استاد ممنونم
خیلی خوشحالم
خیلی زیاد
روز شمار تحول زندگی من
روز دهم
1403/3/10
به نام خدای مهربون
سلام به استاد وخانم شایسته مهربون ودوستان عزیزم
روز دهم سفرنامه ام
استاد جان واقعا مک فکر میکنم یکی از کارهای سخت همینه بتونیم خودمونو کنترل کنیم وقتی تو شرایطی قرار میگیریم که بهمون فشار میاره ما کنترل ذهن کنیم و راجع به صحبت نکنیم
البته درسته سخته ولی به قول شما وقتی دیدم کسی تونسته پس ماهم میتونیم
من تا حدودی تونستم در مورد اوضاع واحوال نامناسب صحبت نکنم والان که داره یادم میاد نسبت به قبل چقدر خوب شدم
من فکر میکنم بیشتر اینکه آدم ها میان راجع شرایط نامطلوبشون صحبت میکنن به خاطر همون حس قربانی هست که میخوان بگن من چقدر مظلومم در مورد من این طوری بود
ولی به لطف خدا وقتی با آموزه شما آشنا شدم خیلی سعی کردم مسئولیت تمام اتفاق ها رو به عهده بگیرم وخدا رو شکر تا حدودی هم موفق شدم
ولی چند روز پیش اتفاقی افتاد که من تونستم خودم کنترل کنم ولی همش تو ذهنم بود تا اینکه دو روز بعدش با یه اتفاق گفتم البته به منظور دلسوزی برای طرف مقابل خیلی ناراحت شدم
ولی بعد به خودم گفتم تو خیلی تو بعضی مسائل خوب شدی
حالا در این رابطه هم باید تلاش کنی مطمئنا بهتر میشی
خداروشکر استاد از وقتی با شما آشنا شدم چقدر با جامعه اطرافم متفاوت شدم ومتفاوت فکر میکنم
چقدر احساس آرامش بیشتری دارم
چون اصلا چیزهایی که اونها میشنون من نمیشنوم
از شما استاد عزیزم سپاسگزارم
بابت اون موقعی که تسلیم اتفاق ها نشدین با کار کردن رو خودتون تونستین به این آگاهی ها برسین و با عمل کردن بهشون تونستین خالق زندگیتون بشین
والان جانانه وخالصانه در اختیار ما قرار میدین
واقعا ممنونم
به نام الله یکتا
سلام استاد عزیزم.
—
اغلب مردم درباره مشکلات شان با دیگران صحبت می کنند.
برای مثال(درباره مشکلات مالی شان, افراد نامناسب زندگی شان و بیماری شان برای دیگران تعریف میکند)
—
طبق قانون بدون تغییر خداوند زمانی که ما به چیزی توجه کنیم آن را جذب می کنیم و در مدار آن قرار می گیریم.
بنابراین زمانی که درحال صحبت درباره اتفاقات و شرایط ناجالب هستیم درحال توجه به آن هستیم و طبیعتا آن را جذب می کنیم.
و بلعکس
اگر درباره اتفاقات و شرایط زیبا و مثبت صحبت کنیم توجه روی نکات مثبت می رود.
و طبق قانون اتفاقات و شرایط زیبا و مناسبی را جذب می کنیم.
—
بنابراین بسیار مهم است که صحبت هایمان زیبا و مثبت باشد تا اتفاقات زیبا و مثبتی را جذب کنیم.
مدام اتفاقات نا زیبا و نا دلخواه را برای دیگران بازگو نکنیم چون بیشتر و بیشتر آن جنس اتفاقات برایمان تکرار می شوند.
—
از همین لحظه به خودمان تعهد دهیم که اتفاقات نا زیبا و نا مناسب را برای دیگران تعریف نکنیم.
و صد در صد طبق قانون بدون تغییر خداوند زمانی که تمرکز مان را از روی نکات منفی برداشته و روی نکات مثبت متمرکز می کنیم, شرایط هر روز و هر روز بهتر می شود.
—
خدایا شکرت که هدایتمون می کنی.
به نام خدای مهربان
درود به همه عزیزان
روز دهم سفرنامه
امروز داشتم یک مطلبی میخوندم میگفت که دلیل اینکه اکثر مردم تمرکزشون روی نکات منفیه اعتیاد به هورمون هاییه که در اثر توجه به اون جنس موارد ترشح میشه
به این دلیل که اکثر ما در خانواده هایی بزرگ شدیم که معتاد به هیجانات منفی بودن و این رو به ما هم تزریق کردند
به همین دلیله که تغییر دادن افکار غالب ذهن و کانون توجه به اندازه ترک اعتیاد به مواد مخدر نیاز به جهاد اکبر داره
من کلا از بچگی عادت نداشتم با کسی درد و دل کنم. البته خودم توجه به نکات منفی داشتم ولی فک میکنم دلیل اینکه کلا از بچگی بلای خیلی بدی سر من نیومد همین بود.
من تا جایی که یادمه به لطف خدا همیشه سالم و سلامت بودم. هیچوقت از بچگی سانحه ای برام رخ نداد .ضربه های روحی سنگینی نخوردم و معمولا شرایط برام خوب پیش میرفت. نه عالی چون قانون رو بلد نبودم ولی معمولا خوب بود
خدایا شکرت
سلام استاد عزیزو دوست داشتنی
چقدر این کنترل ذهن مهمه
و چقدر ما همیشه بدنبال این هستیم که اتفاقی بیفته که در موردش صحبت کنیم
من خودم بعضی وقتا برای اینکه سکوت جایی رو بشکونم الکی یه بحث بیخود را مینداختم و هی بیشتر توجه میکردم به اون اتفاق حداقل میتونستم درباره یه اتفاق جالب بحث رو شروع کنم اما وقتی از قانون خبر نداشته باشی همین میشه.
من تعهد میدهیم که فقط درباره خواسته هام و نکات مثبت و زیبا صحبت کنم تعهد میدهیم که فقط به شرایطی توجه کنم که میخام بیشتر و بیشتر وارد زندگیم بشه.
هرروز این همه اتفاقات زیبا در اطرافمون و جهان داره رخ میده باید آگاهانه به اونها توجه کنیم
من الان جایی نشستم که یه منظره فوق العاده زیبا است با درختان بلند و ترکیب زیبایی تصویر ماه توی آسمون و یه غروب زیبا و سرسبزی که ادم عشق میکنه خدایا شکرت
من توانایی کنترل ذهنم را دارم
من عاشق خودم هستم و عاشقانه میخام که در جهت رشد خودم قدم بردارم
بنام خدای مهربان
سلام
طبق تعهدی که به خودم دادم میخوام اولین کامنتم رو در مورد اتفاقات خوبی که در چند روز گذشته برام افتاده رو بنویسم
خداروشکر میکنم که امروز عدم خلاف ساختمانی که ساخت اون رو یکماه پیش به اتمام رسید صادر شد و انشالله فردا درخواست پایانکار بهره برداری رو میدم و امیدوارم کارها خیلی آسان و سریع انجام بشه
خدارو سپاس میگم بخاطر آسان شدن کارهای اداری اخیر در یکی دوماه گذشته، که خیلی سریع انجام میشه، مثل جواب گرفتن یک روزه از تامین اجتماعی،
مثل گرفتن پایانکار ساختمانی که سال گذشته ساخته بودم
مثل فروش واحدی که براحتی فروش شد
مثل شروع و استارت ساختمان جدید و اتمام کار فندانسیون
وقتی فکر میکنم اتفاقات خیلی خوبی در چند روز گذشته برام پیش اومده
مواردی دیگه ای هم هست که فعلا ذهنم یاری نمیکنه و انشالله در کامنتهای بعدی مینویسم با تشکر خدانگهدار
بنام پرودگار یکتا
سلام
روز هفتم و پایانی چالش 7روز تمرکز بر نکات مثبت و اعراض از نکات منفی
دیروز که روز هفتم بود رو با خوندن کامنتهای سایت شروع کردم و بعد نوشتن شکرگزاری در دفترم بود که در آغاز روز با احساس خوب و انرژی مثبت روزم رو شروع کنم
دو تا کار بانکی داشتم که یکیش یه مقدار با تضاد همراه بود اما سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم که بیراهه نره و یه ساعتی بیشتر زمان برد اما خداروشکر انجام شد.
بعد یه سر به املاکی زدم و یکی از واحدها که پولش رو تسویه کرده بود رو تحویل دادم اونجا صحبت از بازار خراب و راکد بود که من تو دلم خندیدم و گفتم برای من که هر لحظه بخوام بفروشم به لطف خدا مشتری هست،
بعدش رفتم سر پروژه اونجا هم به لطف پروردگار کارها خوب و با سرعت و دقت در حال انجام بود، فقط یه مقدار هوا گرم بود که با درخواست جوشکار یه سایه بون براشون تهیه کردم که گرما زیاد اذیتشون نکنه،
عصر هم یه سایه بون برا کانکس نگهبانی زدم که اونهم گرمای زیاد احساسش رو بد نکنه
بعد هم اومدم خونه و با همسرم و فرزندانم یه ساعتی دور هم بودیم و از کنار هم بودن لذت بردیم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
بنام پرودگار یکتا
سلام
روز پنجم و ششم تمرکز بر زیباییها و اعراض از ناخواسته ها:
خدا رو شکر چالشی که برام روز چهارشنبه پیش اومده بود براحتی حل شد بدون اینکه من حرکتی براش انجام بدم، خداوند کارها رو انجام داده بود خدایا شکرت
خداروشکر کارهای اداری و ساختمانی و تمام امور براحتی و به آسانی انجام شد
روز جمعه:
خداروشکر روز جمعه بعد از یک استراحت طولانی به باغ یکی از دوستان رفتیم و از زیبایهای اونجا استفاده کردیم و لذت بردیم
خدا روشکر بخاطر خواب راحتی که شبها دارم بدون هیچ دق دقه ای
خدایا شکرت که آسانم کردی برای آسانیها
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
بنام پرودگار یکتا و بی همتا
روز چهارم تمرکز بر زیباییها و اعراض از ناخواسته ها
در شروع روز چهارم طبق برنامه روزانه از خواب که بیدار شدم در سایت استاد حضور یافتم و کامنت مربوط به چالش 7روزه خودم رو نوشتم
سپس شکرگزاری هام رو در دفتر شکرگزاریم نوشتم
اما دیروز به یک تضاد برخورد کردم که کنترل ذهنم رو ازم گرفت و این تضاد و نجواهای شیطان تا شب با من بود و هرچه میخواستم افکارم رو کنترل کنم نمیتونستم
شب هنگام از خداوند کمک خواستم تا خودش کارها رو برام مدیریت کنه و خدای خوبم منو به یکی از کامنتهای عالی آقای مظاهری عزیز که در قدم دوم جلسه7 گذاشتن هدایتم کرد
با خواندن کامنت زیبای جناب مظاهری که به خوبی قانون رو درک کردن متوجه شدم باید آرامشم رو حفظ کنم و صبور باشم تا پاداشها رو دریافت کنم
به این شکل نجواها رو از خودم دور کردم و امیدوارم امروز این تضاد رو با حفظ آرامش و صبوری با هدایت خداوند پشت سر بزارم و انشالله تبدیلش کنم به فرصت.
خدایا شکرت که با آموزههای ناب استاد چنین کامنتهایی در سایت ثبت شده که باعث راهنمایی ما میشه
خدایا شکرت که هدایتم کردی تا آرامشم حفظ بشه
خدایا خودت کمکم کن تا با صبوری از این تضاد عبور کنم
ممنونم از دوستان عزیزی که با گذاشتن کامنت باعث گسترش این آگاهیها میشن
با تشکر
این هم ردپای امروز من
سلام
امروز پروفایلم رو که چک کردم دیدم 2727 روزه که عضو سایت شدم و باز یه عدد رند که برام دلچسبه
روز سوم تمرکز به نکات مثبت و دیدن خوبیها و زیباییها
دیروز روز سوم چالش 7روزه من بود
ببینم دیروز چه نکات مثبتی رو دیدم و یا برام اتفاق افتاد
اولین مورد در شروع صبح همین کامنت گذاشتن در مورد نکات مثبت روز گذشته بود که احساس خوبی رو در اول صبح برام به ارمغان آورد.
بعد که از رختخواب بیرون اومدم شروع به نوشتن شکرگزاری کردم که انرژی مضاعفی رو به من داد،
مورد بعدی یک سری کار بانکی داشتم مثل واریز پول خرید آهن که روز قبلش سفارش داده بودم و چکی که برای تحویل یه آپارتمان گرفته بودم که براحتی نقد شد
و بعد به محل کارگاه رفتم و محل رو برای تخلیه آهن آماده کردم
خداروشکر آهنها به موقع رسید به محل پروژه و جوشکارها هم لوازم کارشون رو آوردن و استارت کار رو زدن
به لطف خدا کارها به موقع و به آسانی انجام شد
مورد بعدی خلوت کردن کارگاه ساختمانی بود که وسایل اضافی رو به چهار دیواری زمین همسایه منتقل کردیم تا محل پروژه برای جوشکاری خلوتتر بشه این مورد هم براحتی و به موقع انجام شد
شب هم چون در طی روز کار فیزیکی انجام داده بودم ساعت 9ونیم خوابم برد.
خدایا شکرت که کارها براحتی و به موقع انجام شد.
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
سلام
من تو این روزها به یک موضوع جالبی برخورد کردم ، که علاوه برراینکه راجب موضاعات منفی نباید حرف زد ، درباره اتفاقات مثبت زندگیت هم برای افراد بسیار بسیار بسیار معدودی باید حرف زد ، چون من چنداتفاق خوب برام افتاد و با خوشحالی اونو برای دوستام و حتی نزدیکترین ادمای زندگیم گفتم و چنان تو ذوق من زدند بسیار حال من بد شد . و حسم منفی شد
و اصلا زبان بدنشون که توش ناراحتی بود از خوشحالی من میدیدم و یادمه یه ندایی بهم گفت نگو و من توجه نکردم ، چون هنوز تازه کارم ، و انقدر حس منو بد کردند که اون اتفاق خوبو خراب کردند ، من خیلی بخدا گفتم ببخشید که حرفتو گوش نکردم ، و الان دارم رو خودم کار میکنم و ارتباطم با اون ادما کم کردم ، جالبه که تو کار قانون جذبم هستند ولی با اساتید دیگه و بخاطر این من اعتماد کردم و گفتم ، که اشتباه کردم .
اما خواستم این تجربه باهاتون اشتراک بزارم چون کم دیدم جایی ازش صحبت بشه ، لطفا رو گفتن اتفاقات خوب زندگیتونم تا وقتی قوی نشدید چیزی نگید . منظور من صحبت راجب قانون جذب نیست ، که فلان اتفاق با قوانین جذب کردم نه . مثلا شما حستون عالی کردید و یک ادم خوب وارد زندگیتون شده یا کار جدیدی پیشنهاد شده تا وقتی پایه اون کار محکم نشد نگید ، هرچند من تصمیم گرفتم کلا نگم و نتیجه ام که عیان شد خودش گویای همه چیزه . بجاش اون اتفاق خوبو و حسشو با خودم و خدا مرور میکنم و مینویسم . مگر فردی که کامل مطمن باشم بهش.