چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 56
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-18.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-06-24 21:44:182021-11-09 05:11:00چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام خدمت استاد عزیز و خانوم شایسته مهربان و دوستان هم فرکانسی
امروز روز دهم سفرمه.و چقد این سفر داره منو روز به روز بزرگتر میکنه چقد هر روز نکات جدیدی یاد میگیرم امیدوارم بتونم عمل کننده هم باشم
اینکه سعی کنم به اتفاقات بدبا صحبت کردن و حتی فکر کردن بهشون انرژی ندم
درسته سخته ولی من به خودم قول دادم که اون ورژن مهنازی که خدا بهش افتخار میکنه رو بسازم
قطعا هر اتفاقی خیری توش هست چون این جهان خیر مطلقه و این منم که باید عینک خوش بینی همیشه روی چشام باشه و اون درس اون اتفاق،اون نکته مثبتشو بکشم بیرون و اونو توی ذهنم بلد کنم چون اگه بخوام به نکات منفیش توجه کنم باید بهاشو بعدا بدم
امروز یه قول دیگه به خودم میدم که اتفاقاتو بدو نه برای کسی تعریف کنم و نه بهش فکر کنم
خدایا شکرت برای آگآهی جدید
خدایا شکرت برای نفس حق استاد که همیشه اگاهی های ناب و خالص بر زبانشون جاری میکنی
و خدارو شکر برای خانوم شایسته عزیز برای فراهم کردن این سفر
و پیشاپیش ممنونم از خودم که قراره عمل کننده به این آگاهی باشم
به نام خدای مهربان و بخشنده
روز۱۰ام
سلام خدمت همه عزیزان
واقعا قدرت کلام همه جا ثابت شده ست و اصن بدون در نظر گرفتن این قوانین ما به عنوان ی آدم قوی نباید مشکلات یا بدبختیامونو پیش بقیه مردم جار بزنیم باید همیشه از قدرتمون و نعمتامون بگیم تازه شم حالا ک دیگ قانونو بلدیم باید درست حسابی رعایت کنیم 🕺♥️💪
سلام به استاد عزیزم و مریم مهربان و دوستان هم فرکانسی
امروز دهمین روز از سفرنامه من هست.
موضوع فایل امروز یادم انداخت که من اطرافم آدم هایی که فقط از ناخوشی هاشون صحبت میکردند زیاد بود و جالب اینجاست که وقتی با این آدما در مراوده ای حس میکنی برای همدردی توام باید یکم ناله کنی که فکر نکنه تنهاست. من مدتهاست از این قضیه اذیت میشم و سعی کردم که رفت و آمدمو با چنین دوستانی به حداقل و حتی صفر برسونم.
از امروز تصمیم میگیرم فقط از اتفاق و چیزهای مثبت و خوشایند زندگیم برای دیگران تعریف کنم و نه از ناخوشی هام.
کار دیگه ای که جدیدا دارم تلاش میکنم اینه که اگر به طور ناخواسته تو جو یا جمعی قرار گرفتم که در مورد وقایع منفی زندگی خودشون یا دیگران صحیت میکنن حواسم رو به چیز دیگه ای پرت کنم و توجه نکنم به چیزهایی که میشنوم
خدا رو به خاطر اینکه من رو هدایت میکنه تا در مسیر درست قرار بگیرم بی نهایت شاکرم.
دوستتون دارم خیلی زیاد
🌞به نام خدای مهربانی ها🌞
روز دهم سفر✈
سلام به استاد دوست داشتنی و مریم جان عزیزم🤗
موضوع خیلی مهمی رو استاد جان در موردش صحبت کردین
اینو اول بگم که اینقدر سفر به دور امریکا دیدم ک جذب کردم ، والان در کیش هستم 🤭💪
من خودم این مورد پاشنه ی آشیل منه نسبت به قبل بهترم اما خییلی کار دارم تا متعهدانه تر عمل کنم
آره همینطوره ،اینقدر تو خونواده،اجتماع،دوستان و…این باور غلط تکرار شده ک مثل سیمان چسبیده و من یکی باید روش خیلی کار کنم، تو قسمتی که نباید خیلی خوشی هام ظاهر بشه مبادا ک یکی از اعضای خانواده ام یا دوستی شرایط تجربه ی اون خوشی رو نداشته باشن و دلشون بخواد 🤦♀️🙈
این فایل۶دقیقه ای کلی باید در موردش کار کردچرا که باور نادرست قوی و ریشه داریه که در مورد مشکلات صحبت میکنیم وه ناخواسته ها توجه داریم
خوشحالم که نسبت به ی سال قبلم آدم مثبت نگری شدم در مورد اتفاقات خوب بیشتر صحبت میکنم میتونم بخودم نمره۱۶ بدم چرا که تمرکزم روی زیبایی ها بیشتر شده، واین رو آویزه ی گوشم کردم که احساسات خوب =اتفاقات خوب هستش
امروز اولین مسافرتی بوده که خواستم کاری که استاد هدایتی مسیر رو طی میکنه منم بعنوان شاگرد، از درسهایی که یادگرفتم تو عمل هم نشونش بدم
و به خدا توکل کنم،یه ندایی درونی بهم میگفت حرف مفت زیاد میزنی ایمان داری مثل همیشه با تور نرو،بلیط فقط رفت رو بگیر،هتل رو رسیدی رزرو کن 🥰
همین کار رو هم انجام دادم
گفتم چشم ، اما ترسه می اومد و نجواهای شیطانی ویز ویز میکرد که بنده خدا ساعت ۱۱شب کجا هتل پیدا میشه، باید کنار ساحل بخوابییا😏
اما جالبه که از فرودگاه که خارج شدیم سوار تاکسی ای شدیم که بایه سوال ، خود راننده تاکسیه،برامون با چندتا از دوستانشون تماس گرفتن که ببینن کدوم هتل ها جا میده واقعا پیک شلوغی بود و خیلی مسافر اومده
❤خدا❤رو هزار مرتبه شکر که هتل خوبی هم الان اقامت کردیم
توی مسیر همش از ❤خدا ❤ درخواست کردم که آرامش و صبر بهم بده
🍂🍃خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت 🍂🍃
آرزوی سلامتی و ثروت برای استادجان و مریم جان و تموم بچههای خانواده صمیمی عباسمنش میکنم🤲🌴
سلام به همه عزیزای دلم و استاد عزیزم و مریم جون
روز دهم سفرنامه
من به شدت ادمی بودم که هر اتفاقی در زندگیم میفتاد رو برای همه تعریف میکردم و همیشه هم اتفاقات عجیب و غریب برام میفتاد مخصوصا تو روابطم، از اونجایی کادم کاملا اجتماعی هستم دوستای زیادی هم دارم و تا قبل از اشنایی با قوانین و این خانواده دوست داشتنی اتفاقاتی کتو زندگیم میفتاد مخصوصا اتفاقات بد و ناجالب رو برای همه تعریف میکردم و ناخواسته هربار هم تعداد این اتفاقات عجیب غریب برام بیشتر میشد الان با این فایل متوجه شدم من ناخواسته داشتم این فرکانس رو ب دنیا میدادم ک من از این جنس اتفاقات رو بیشتر میخوام با تعریف کردن برای بقیه با مدام فکر کردن. درموردش ک چرا من اینقد بدشانس هستم و دنیا هم پاسخ میداد من حتی تو محل کارمم مدام در مورد اتفاقات ناجالب صحبت میکردم حتی در مورد بیماری های کداشتم همیشه صحبت میکردم همه هم همیشه میگفتن با این سن کم چطور اینهمه اتفاقات عجیب و غریب ب سرت اومده یا چرا این همه بیماری هایی رو تجربه کردی و چندین بار اتاق عمل رفتی الان که ب این اگاهی رسیدم که هرچقد من بیشتر در مورد اتفاقات ناجالبی ک پیش اومده بیشتر صحبت کنم دنیا هم پاسخ میده و بیشتر برای من رخ میده از الان تعهد میدم ک تنها در مورد اتفاقات جالب و خوشایندی ک برام پیش میاد و یا پیش اومده صحبت کنم و اگاهانه از صحبت در مورد اتفاقات بد گذشته دوری کنم اینجوری هم در احساس خوب میمونم ک نتیجش میشه تجربه اتفاقات خوب بیشتر
خدایااا شکرت برای اگاهی هایی کروزانه دریافت میکنم
از شما استاد عزیزم و مریم جونم متشکرم برای فراهم کردن همچین فضایی ک روزانه ما ب اگاهی هامون افزوده میشه💚💚
💚💚عاشقتونم💚💚🌸🌸🌸
به نام خدا سلام
تمرین امروز
من متعهد میشم که از این به بعد با همه مخصوصا با همسرم فقط و فقط از اتفاقات خوبی که واسم افتاده حرف بزنم.
من متوجه شدم که یکی از دلایلی این که اتفاقات نامناسب توی زندگی من رخ میده این هست که دوست دارم وقتی با همسرم حرف میزنم حرفی برای زدن داشته باشم و این که وقتی از اتفاقات بد حرف میزنم همسرم ازم حمایت میکنه و نازمو میکشه و به همین دلیل هست که من دوست دارم از اتفاقات بد حرف بزنم. این ناز کشیدین ها و تایید کردن ها ارزش اینو نداره که از نعمت های بی نهایت خدا دور بشم.
خدایا کمکم کن
سلام بر استاد گرامی و سرکار خانوم شایسته عزیز و همه اعضای سایت روحانی عباس منش…
خدارو از صمیم قلب شاکرم ب خاطر قرار گرفتن دراین مسیر … خدارو هزار مرتبع شکر میکنم ب خاطر آشنایی با استاد و این آگاهی ها، استاد نمیدونین ک چقدر همین مطلب ک صحبت کردن در مورد اتفاقات بد زندگی، منو آدم بدشانسی ساخته بود و چقدر من همه جا بارها و بارها درمورد اتفاقات بد زندگیم در تمام ابعاد حرف میزدم حتی در مورد کوچکترین مسائل ، اصلا ب جایی رسیده بود ک من میگشتم ببینم کجاها تو زندگیم بدشانسی آوردم و کنارهم میذاشتمشون تا ی جک یا استنداپ بشه و مدام واسه دوستام میگفتم تا بخندونمشون یا تو ابعاد بزرگتر ک ب ظاهر نقش قربانی رو پیدا میکردم همه جا با تعریف کردن درمورد اون اتفاق بد سعی میکردم نشون بدم ک چقدر ب من ظلم شده و حق من نادیده گرفته شده و مظلوم واقع شدم… من بارها و باره ازین اتفاقات میفتاد برام ی جوری ک دیگه عادی شده بود برام اون حجم از بی عدالتی یا بد شانسی… از وقتی با قانون اشنا شدم انگار دنیای من عوض شده، هرجا ک پا میذارم بهترین ادما جلو راهم میان، همه ب نحوی میخان کمکم کنن، حتی اگه اتفاق بدی هم میفته ب هیچکی درموردش نمیگم… منی ک وقتی ب ی اداره میرفتم ب مکافات یا طی بارها رفت و امد کارم راه می افتاد الان در کمترین زمان ممکن و آسونترین روش کارم راه میفته… طول هفته سر جمع من شاید پنج دقیقه حالم بد نباشه و دیگه همیشه حالم خوبه، انقدر اتفاقات معجزه آسا واسم رخ داده ک واقعا خودم تعجب میکنم… خیلیییی خوشحالم، خدارو هزار مرتبه شکر… با سپاس فراوان
سلام و عرض احترام خدمت استاد عباسمنش و دوستان جان
دقیقا تاثیر کلام رو خودم تجربه کردم زمانی میگفتم فلانی چرا مثلا اینجوری هستش همون باعث میشد طرف با من بدتر از اونی که فکر میکردم رفتار کنه اما وقتی پیش خودم میگفتم که امروز بهترین و پر ثمرترین روز زندگیم هستش دقیقا همون روز کارهای مفید بیشتری برام رُخ میداد
این همون فرکانسی هستش که من با کلام خودم به جهان هستی ارسال کردم و در غالب اتفاقات زندگیم دریافت کردم
خدایاشکرت بابت این آگاهی که به دست آوردم
شاد و ثروتمند و پر روزی باشید
سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام
خدا رو شکر تو روز دهم این سفرنامه من به یه مسئله اصلی زندگیم که فکر می کردم متوجه شدم و رعایت میکنم رسیدم
استاد همیشه میگفت که ما باید ذهنمون رو از سمت اتفاقات ناخوشایند برداریم و بزاریم رو اتفاقات خوشایند
الان که فکر می کنم من قبلأ همش تمرکزم رو این بود که دیگران کارهاشون رو چرا درست انجام نمیدن و …. همش هم در موردش با دیگران صحبت مى کردم و بدتر اینکه تو ذهن خودم هى با خودم مرور مى کردم که این خیلى واسه من تاثیر گذار تر بود
بعد وارد شدن تو سایت و دنبال کردن استاد کلأ دیگه با دیگران راجع به اتفاقات منفى ام صحبت نکردم ولى هى تو ذهنم با خودم مرتب و مرتب مرور می کردم
که این خودش هم ورودی منفى بود و معترض بودم چرا اتفاقات خوب از راه نمی رسن !! من که دارم ذهنمو کنترل میکنم
دیروز یک دفعه یه ندائى بهم گفت ؛ ببین تو در طول روز به چى فکر میکنى ، تو که
روابطت رو با ادم هاى دور و برت بستى چون هم مسیرت نیستن و این کار رو خوب انجام دادى ، ولى با خودت چى به چى فکر میکنى ، به چى نگاه مى کنى چى به خودت میگى ،،،، آیا مثلا با خودت میگی فلان روز فلان کار و کنم که مثلا بهم خوش بگذره ا…..
بعد متوجه شدم اینکه استاد تو جلسه ٧ دوره عزت نفس میگه : می خواى حالت خوب باشه ؟ حست همیشه خوب باشه ؟ خب پس به چیزهایی فکر کن که حالت و خوب میکنه ، خب می خوای بدونى چه چیزهایی حالتو خوب میکنه ؟ چیزهایی راجع به داشته هات ، اتفاقات خوبى که واست میوفته ، و اتفاقات خوبی که دوست داری واست بیوفته و کارهای که می خواى بکنی در اینده که زندگیت بهتر شه
بعد یه لحظه مکث کردم
این جمله رو چندین و چند بار از استاد شنیدم بودم
ولى همش یه مشکل داشتم !
یه هو حالم در طول روز بد میشد و تا چند ساعت توش می موندم ( در حالی که استاد جلسه اول قدم ۱ گفتن باید اینجور مواقع که ذهن می خواد ما رو بترسونه ما هم یه سری فکت داشته باشیم که بگین نه اینطوری نمیشه اینم مدرک از گذشته )
و همش دوست داشتم ریشه اش رو پیدا کنم تا درستش کنم
و دیروز ریشه اش رو پیدا کردم
به خاطر همین از صبح دفتر و کاغذ برداشتم شروع
کردن به نوشتن اتفاقات خوب که واسم افتاده و اتفاقات خوب که می خوام بیوفته ( چون صحبت کردن راجع بهشون با خودم سخت بود ، نوشتنش راحت تر )
باورم نمیشد
دیروز اولین روز بود که حالم بد نشد و تا شب به اکثر کارهام با انرژی و شادی رسیدم
یعنی همین کار رو که تا شب متعهدانه انجام دادم باعث شد یک روز کامل حسم خوب بمونه
بعد فهمیدم هر وقت که توجه کنی به خواسته هات
خود به خود ناخواسته ها میرن
این روش بهتری هست تا اینکه من به نا خواسته هام هی فکر کنم هی فکر کنم به بهانه اینکه دنبال راه حل می گردم واسشون و هی حال خودم رو بد کنم
امروز هم می خوام همین کار رو کنم
دیروز که این کار رو کردم متوجه شدم من اصلا خودم رو نمیشناسم ، چون من از صبح نوشتم مثلا چه غذاهایی رو دوست دارم بعد رفتم تو اینستا دنبال روش پخت غذاهای دلخواهم ( خب همین باعث شد ذهنم اصلا مجال رفتن به سمت نا خواسته ها نداشته باشه چون داره به این فکر میکنه چطوری غذای دلخواهمو درست کنم )
و این کار رو تو زمینه های مختلف انجام دادم
مثلا سرچ کردم راجع به جاهای دیدنی اطرافم که چطوری می تونم برم و خوش بگذرونم و …..
راجع به لباس های مورد علاقم
راجع به هر چیزی که دوست دارم
البته واسم سخت بود
اینطوری یاد گرفتم به خواسته هام و اتفاقات خوب توجه کنم تا این کار حالمو خوب کنه و حالمو خوب نگه داره
هر چند باید اتفاقات بد رو یکبار مرور کرد درسش رو گرفت و درستش کرد تا جایی که میشه و بعد دیگه بهش توجه نکرد
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و همراهان خوبم
روز دهم
خدایا شکرت که متعهدم علی رغم خستگی برگی دیگر از سفرنامه م را ادامه دهم از خدا میخوام تحت هر شرایطی به انجام ان تعهد داشته باشم.
من دوماه نشده به سایت وارد شدم توضیحاتم اطلاعات شخصی من هست ونظر استاد رادر حد همین فایل شنیدم ودرک خود تا امروز را میگویم
من امروز دارم یاد میگیرم که توجه رو زیبایی ها باشه مشکلات هم جزئی از مسیر من هستن باید یه جاهایی در مورد ان بیندیشم که ریشه را بیابم وحلش کنم یک جا باید توضیحی بدهم میتوانم ان را سربسته بگویم که موضوع را برسانم ودر انتهایش میگویم خدا را شاکرم به خیر گذشت ونقطه مقابلش را به زبان می اورم
اغلب افراد جامعه زیاد موافق نیستن یا یاد نگرفته اند در مورد زیبایی ها صحبت کنن وشروع کلام با مشکلات و شکایت از روزگار جهت ارتباط را همدردی میکنن
من امروز دارم می اموزم که مشکلات هر چقدر هم بزرگ در نهایت به نفع من تمام میشود
وخاطرات تلخ گذشته را یکبار مرور میکنم درسش را برمیدارم وزوم نمیکنم
الهی شکرت که ما را به مسیر استاد واین سایت وهمراهان خدایی هدایت کردی
الهی من امده ام که تغییر کنم تو پناهم باش که بر مشکلات پیش رو به راحتی گذر کنم وبه نقطه ای برسم که فقط اتفاقات خوب را جذب کنم.
سپاس از شما