چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 62 (به ترتیب امتیاز)

1284 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عارف رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    به نام خالق فراوانی خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم خدارو سپاسگزارم بابت وجود قشنگتون توی زندگیم

    سلام ب تک تک دوستای خوب و با انرژی مثبتم و استادمریم جان عزیز

    چقدر کلاب دیشب خوب بود لذت بردیم استاد واقعا سپاسگزارم ازت ک این موقعیتارو واسه ما میسازی تا آگاهی بدی بهمون

    من خودم ی آدمی بودم ک توی این مسائل اگ یکی میگفت ف من تا فی خالدونش میرفتم توی جمع خانوادگی حالاوقتایی ک فامیل دوهم جمع میشدن همش توجه برنکات منفی بود نمیدونم ی حرفایی ک الان بهش فک میکنم با خودم میگم ما چ انسانهای خامی بودیم و هستیم واقعن نمیشه الان بگی ۱۰۰ درصد خوب شدم ن ولی ب لطف خدا ب لطف اموزشای شما من تونستم یا توی اون جمعا نرم کلن

    یا اگ میرم سعی کنم یا حرف عوض کنم یا نکات مثبتی ک توی اون بحث وجود داره رو حداقل بخودم یادآوری کنم

    اونا ک یا نمی‌شنون یا مورد تمسخر قرار میدنت

    اما از روزی ک فهمیدم ک آقا این اون مشکل بزرگ تو ک اینقدر اتفاقای ناخواسته هروز داره بیشتر میشه واسه تو تصمیم گرفتم حداقل راجب اون اتفاق حرف نزنم‌اولین قدم بعد چند دقه میرم میگردم داخلش ی نکته مثبت پیدا کنم و همونجا کلن اون موضوع رو از ذهنم بیرون میکنم ک اینارو همرو مدیون شمام استادبینظیرم عاشقتم❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمد حصاری گفته:
    مدت عضویت: 2137 روز

    💎به نام خدایی که قدرت خلق زندگیمو به خودم داده💎

    و چه جالبه که کامنت هایی که قراره هر روز بزارم مصادف میشه با اتفاقاتی که تو اون روز و یا روز قبل داشتم ، در واقع به قولی قبل ازینکه بیام فایل رو ببینم ، اتفاقایی میوفته ، حرف هایی میشنوم و میزنم و با آدم هایی برخورد میکنم که منو تو مدار دریافت اگاهی های فایل اون روزم قرار میده.

    مشابه این نکته رو خانم شایسته تو فایل «ثمره بروز رسانی» در موردش صحبت کردن و من اولین بار که اون فایل رو دیدم ، دست و پا شکسته و جسته گریخته یه چیزایی ازش فهمیدم ولی شکر خدا الآن بهتر دارم درکش میکنم.

    اگه فوت و فن این هم دستمون بیاد بهتر میتونیم فکر خدا رو بخونیم.

    مثلا من به خودم تعهد دادم که روزی یه دونه کامنت بنویسم تا ردپای خودمو داشته باشم.

    به خدا هم گفتم خدایا کمکم کن بتونم به تعهدم عمل کنم.

    حالا اتفاقی که افتاده چیه ؟

    اینه که امروز که با یکی از دوستام داشتم حرف میزدم یهو ازم در مورد شانس پرسید منم تقریبا میتونم بگم آنچه که تو این فایل گفته شد رو براش توضیح دادم و این در حالی بود که من این فایلو ندیده بودم و نمیدونستم که امشب باید برای این فایل باید کامنت بزارم.

    پس با توجه به اینکه خواسته ی این بوده که برای فایل امروزم کامنت بزارم ، قبلش من با جواب دادن به سوال دوستم در مدار این آگاهی قرار گرفتم.

    حالا اگه من اینو درک کنم بهتر میتونم فکر خدا رو بخونم.

    خب ، الان من یه چند روزی هست از خدا یک کار با متراژ چند هزار متری ، با سود و متریال خوب ، نیرو های خوب و اون ویژگی هایی که مد نظرمه را درخواست کردم و بهش هم گفتم خدایا من نمیدونم خودت برام اوکی کن .

    اتفاقایی که افتاده اینه که الآن در حال حاضر این کاره نیست ولی نشونه هاش خیلی باحاله.

    مثلا یه نیرو داشتم که حقوق میگرفت از من و برام ماهیانه کار میکرد ولی این اواخر که رفت مرخصی به این فکر بودم که براش ابزار بخرم و خودش مستقل ولی زیر نظر من کار کنه ولی بیشتر به این فک میکردم که بزار یه کار با متراژ بالا بگیرم بعدش پولارو جمع و جور کنم و براش ابزار بگیرم.

    حالا اتفاقی که افتاد چیه ؟

    امروز خودش بهم پیام داده گفته «میشه خودم ابزار بخرم و بیام برات متری کار کنم؟»

    منم گفتم آره داداش ، چرا که نه .

    🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃

    یه نمونه دیگش یه همکار دیگم که قرار بود بره ترکیه برای کار و زندگی.

    امروز زنگ زده بود میگفت کنسل کردم نمیرم ترکیه.

    یکی دوبار هم بهم اشاره هایی کرد که میخواد با من همکاری کنه و حرف از کار با متراژ بالا بود.

    ☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️☘️🍃

    یکی نشونه دیگه این بود که رفتم نون بگیرم ، یهو اونی که داشت نون میفروخت بهم گفت شغلت چیه و چند ساعت کار میکنی ؟(آخه چون تو نونوایی کار میکرد از ساعت کاری خودش ناراضی بود به نظرم – با توجه به حرفای خودش)

    شغلمو با ساعت کاریم گفتم و یهو گفت اها فهمیدم تو کار برمیداری و میدی به نصاب ها برات انجام بدن و خودت فقط مدیریت میکنی ولی اگه لازم باشه کار هم میکنی .

    منم یهو یه مکثی کردم و گفتم آره ، البته سود خودمو هم بابت مدیریت پیمان برمیدارم.

    خیلی جالب بود ، من فقط شغلمو و ساعت کاریمو بهش گفتم ولی اون یهو انگار اون چیزی که درخواست من از خدا بود رو برام گفت.

    ☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️

    البته اتفاق های دیگه ای هم افتاده که به این موضوع مربوط میشه ، مثلا با پدرم دیروز حرف میزدم ، وسط حرفاش گفت یهو گفت تمام وسایلات رو جوری آماده کن که اگه کار بزرگ برداشتی و نیرو اضافه کردی الاف جور کردن لوازم نباشی .

    یا مثلا خبر از شنیدن عقد قرارداد های بزرگ میشنوم و یا یکی دیگه از همکارام دیروز که منو دید داشت ازم سوال می پرسید که فلان جا یه کار بزرگ قبول کردم به نظرت باید چه جوری انجامش بدم و یا داشت ازم میپرسید که نصاب سراغ دارم بهش معرفی کنم یا نه.

    همه ی اینارو که میزارم کنار هم ، و با توجه به مهارتی که توی خوندن فکر خدا پیدا کردم ، میبینم که خدا با این اتفاق ها و این آدم ها و این حرف ها ، در واقع داره منو تو مدار اون خواسته قرار میده.

    انگار داره این تکامل طی میشه که من فاصله ی فرکانسی خودم رو کم تر و کم تر کنم.

    و یه چیز دیگه که دوست دارم بنویسم اینه که چقد خوبه که آدم اینو قبول کنه که «من هیچی نمیدونم»

    به خدا وقتی در برابر خدا به این عجز میرسم که هیچی نمیدونم ، تیکه تیکه مثل پازل برام کنار هم میچینه همه چیو که بدونم ولی بازم به اندازه ی ظرفم.

    باز من میگم من هیچی نمیدونم خدایا ، بازم خودت بگو ، بازم اون میگه.

    و این روند ادامه داره.

    🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃

    خب در مورد این فایل هم اگه بخوام نکته ای بگم ، اینه که تو صحبت هایی که امروز با دوستم داشتم گفتم من گاهی وقتا از کلمه ی شانس استفاده می کنم و اصطلاحا میگم که خوش شانسم و فلانی خوش شانسه ، ولی صرفا فقط از این کلمه استفاده میکنم و از نظر من شانس به عنوان یه عامل بیرونی اصلا وجود نداره.

    و براش توضیح دادم که شانس رو در واقع خودمون با افکارمون به وجود میاریم و در هر لحظه داریم آینده ی خودمونو خلق می کنیم.

    و بهش گفتم حتی همون چیزی که میگن شانس هم قانون داره اصلا به این معنا نیست یه اتفاق ۵۰-۵۰ و ریسکی باشه.

    و براش توضیح دادم که من اگه جایی گفتم خوش شانسم در واقع منظور من این بوده که از قوانین در جهت مثبت و خواسته ی خودم استفاده کردم و لاجرم نتیجه مطلوب میشده و ازونجایی که اکثریت با این کلمه راحت ترن منم همینو استفاده کردم ولی تو ساختار های ذهنم این نیس که یه چیزی مثل سکه ی شیر یا خط ریسکی باشه و تو ذهنم اینه که خوش شانسی رو من خودم بوجود میارم.

    در مورد موضوع دیگه ای هم که باهاش حرف زدم این بود که :

    بهش گفتم برادرت دو هفته پیش اتفاقات پی در پی منفی براش افتاده بود و دلیلش به نظرم اینه که اون نمیتونه ذهنشو تو اولین اتفاق منفی کنترل کنه و زیاد بهش توجه میکنه و به صورت پی در پی اتفاقات بعدی رو با همون جنس برای خودش بوجود میاره.

    دوستم یکم فکر کرد و گفت آره داداشم اولین اتفاق که افتاد به همه کسایی که میشناخت گفت و ازون به بعد هر روز یه خبر بد دیگه میداد.

    گفتم خب همینه دیگه ، خودش خلق کرده و در نهایت اسمشو هم گذاشته بد شانسی.

    و در نهایت اینکه ، چیزی که با دیدن دوباره ی این فایل فهمیدم اینه که حتی اگه تو فکر تعریف خبر موفقیت خودمون برای دیگران باشیم ، داریم از اصل انتظار استفاده میکنیم و در واقع منتظر موفقیتی هستیم که برای دیگران میخوایم تعریف کنیم.

    بی صبرانه منتطرم از موفقیت های بیشترم اینجا بنویسم 🤗😉

    🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃

    از خدا میخوام بهمون کمک کنه تا بیشتر درکش کنیم.

    از خدا میخوام کمکمون کنه توحید و یکتاپرستی رو بهتر درک کنیم و براش شریک قائل نشیم.

    از خدا میخوام مارو رها از همه و وابسته به خودش کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1397 روز

    به نام خدا باید از فایل روز دهم یاد بگیریم که همیشه تمرکز کنیم روی اتفاقات خوبی که برای ما پیش اومده بیشتر صحبت کنیم تا بیشتر از این جنس اتفاقات جذب کنیم ودوری کنیم از اتفاقات

    بد وهیچ فقط درمورد آنها صحبت نکنیم

    وقتی توجه خودمان را به زیبا یی هاو نعمت ها

    اطراف خود می گذاریم از جنس اون زیبا یی وارد زندگیمون می‌شود من هم با دیدن این فایل سعی

    میکنم از نازیبایی دوری کنم بیشتر توجه کنم

    به داشته هایم وشکر گذار پروردگار خودم باشم

    تا نعمت وفراوانی بیشتری را وارد زندگیم کنم

    واز زندگیم بیشتر لذت ببرم تا رد پای به جا گذاشته باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    حسین کریمی رهنما گفته:
    مدت عضویت: 1198 روز

    سلام

    واقعا فایل خوبی بود حالا دلیل بعضی از مشکلاتمو فهمیدم امروز به خودم تعهد دادم که تمام تلاشم را برای صحبت نکردن درباره اتفاقات بدزندگی ام به کار ببرم و از اونور تلاشم را برای تعریف کردن اتفاقات خوب زندگی و توجه کردن به آنها بکنم.

    خیلی ممنونم از استاد که این فایل زیبارو تهیه کردن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    رابعه گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    تعهد میدهم که فقط در مورد اتفاقات خوب صحبت کنم

    تعهد میدهم که خوش شانسی خودم را باور کنم

    من خوش شانسم که در این سایت میچرخم و کامنت ها را میخونم و سریال ها را میبینم و در مدار آگاهی هستم

    من خوش شانس هستم که وابسته نیستم

    من خوش شناس هستم که وقتم را به بهترین شکل ممکن میگذانم

    من خوش شانسم که عاشق طبیعت هستم

    عاشق آگاهی هستم و حالم در این مسیر خوب خوب است

    من خوش شانسم که یکه و تنها پیش رفتم و زخمی شدم افتادم اما ادامه دادم

    من خوش شانسم که خودم را دوست دارم

    من خوش شانسم که با همه کس و همه چیز قطع لینک کردم و خودم را مانند آنها ندیدم و نشناختم

    من خوش شانسم که به تنهایی در این مسیر هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ماریا ثانوی گفته:
    مدت عضویت: 1231 روز

    به نام خدای بخشنده

    سلام به استاد عزیزم

    استاد فایلهای شما انقدر عالیهههه و حرفاتون به حدی درسته و دقیق که آدم هر چقدر گوش بده بنویسه فایلهارو بازم کمه ..

    الان مدتی هست که هر روز روزی بیشتر از ۱۰ بار این فایلو گوش میدم. و هر بار بیشتر متوجه میشم که شما چی میگید و حرفاتون چقدر جدید و درسته

    استاد من از اون دسته آدمای هستم و میشه گفت بودم .که همش از خاطرات و اتفاقات برای بقیه تعریف میکردم و خیلی بیشتر با خودم و خدای خودم مرور میکردم اما چیزای بد خاطرات بد اتفاقات بد

    وقتی این فایلو گوش دادم و یکم فکر کردم به گذشته . به جرات میتونم بگم ۸۰٪ از اتفاقات بد زندگی من به این خاطر به وجود میومد که من همش خاطرات و اتفاقات بدو مرور میکردم

    ساعت ها با دوستام حرف میزدم راجب اتفاقات بد اینکه توی رابطم طرفه مقابلم چه بد با من حرف زد و یا برخورد مامانم با من برخورد پدرم و..

    و واقعا عادت شده بود برای من این کار اصلا اگر در طول روز انجامش نمیدادم انگاری نمیشد

    و با گوش دادن این فایل فهمیدم داستان چیه

    و بعد از یکم فکر کردن دیدم که من دقیقا از اون دسته آدمای هستم که چیزای خوبو کم تعریف میکنم اما چیزای بدو خیلی تکرار میکنم

    یه اتفاقای عجیب غریبی برای من میوفتاد و من انقدررررر تکرار میکردم اون اتفاقو انقدر مرورش میکردم که بازم پیش میومد

    و بیشتر که فکر کردم دیدم من بیشتر صحبتام با خدا درباره همین خاطرات و اتفاقات بده . من از اون دسته آدمای هستم که بیشتر توی گذشته اشه و بیشترم توی گذشته خاطرات بد

    اما دیگه نمیخوام اینطوری باشه . و اینو میدونم که فقط توی همین یک مورد روی خودم کار کنم و بتونم خاطرات بدو مرور نکنم چه با بقیه چه با خدای خودم چه توی توی ذهنم میدونم خیلی جلو میوفتم

    استاد سپاسگزارم ازتون به خاطره این فایل های عالیتون حرفای خوبتون

    خدا رو سپاسگزارم که منو هدایت کرد به این سمت تا مسیر درستو یاد بگیرم تا بتونم بهتر زندگی کنم تا بتونم بفهمم متوجه بشم که چه مسیری درسته و چه مسیری اشتباه .خداروشکر .

    استاد عزیزم عاشقتم 🙏🏻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 1266 روز

    سلام

    قدم روز دهم

    بیشتر اوقات فقط سکوت کردن میتونه مارو کمک کنه و خیلی از اتفاقات ناخواسته برامون پیش نیاد. اغلب عادت داریم زیاد حرف بزنیم و حرف زدن زیاد باعث میشه خیلی حرف بی ربط و منفی هم بزنیم و در جمع دوستان به اصطلاح شاد باشیم و نمیدونیم که چه بلایی داریم سر زندگی و خودمون میاریم. جمله ( کم گوی و گزیده گوی) بسیار کار آمد هستش . اکثر ما تجربه بد پر حرفی رو چشیدیم و بهتره کم صحبت کنیم و مثبت به قول استاد حتی با خدا هم در مورد مشکلات و ناخواسته ها صحبت نکنیم.

    روزگارتون عالی

    با افکار و حرفهای مثبت آینده ای عالی برای خود بسازید🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    Sina Amirkhani گفته:
    مدت عضویت: 1427 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز

    حالا شاید اکثر افراد با ابن موضوعی که بهش اشاره کردید درگیر بودند ، ولی من جزئی از شخصیتم بود ، شاید وقتی اتفاقی می افتاد برای همه تعریف نمیکردم ولی برای کسی که میشناختم همیشه حرف از اتفاقات بد داشتم .

    هر چی می‌شد ذهن من اون رو ذخیره می‌کرد که یا برای جلب توجه یا برای تعریف تو جمع دوستان یا برای تائید اینکه این دنیا یا جای قشنگی نیست و ما داریم فقط جون میدیم ، باز گو کنم .

    وقتی خوب نگاه می‌کنم میبینم که ما خیلی از جاها اثلا نیازی به حرف زدن نداریم ، حتی اگر در حد یک واکنش کوتاه در مورد حرف کسی باشه .

    چقدر من از این خصلت شخصیتی ضربه خوردم ، یا خودم سخن گو بودم ، یا پای حرف کسیه دیگه بودم .

    سکوت کردن رو دارم تمرین می‌کنم و بخاطر پرهیز از گفتن موارد منفی ، کل زندگی من تغییر کرده ، و این خیلی لذت بخش که میبینی ، هر چی بیشتر پرهیز میکنی از اعمال بد ، اتفاقات بهتری میفته ، دقیقا انگار همه چیز مشخصه مثل صفحه شطرنج .

    خیلی از افراد تو فرکانس ما نیستند ، من این رو قبلا اثلا نمیدونستم که چرا زندگیم اینقدر بهم گره خورده ، بعد با این برنامه متوجه شدم که خیلی از افراد در فرکانس ما نیستند و ما باید از اونها پرهیز کنیم ما نمیتونیم هم صحبت این افراد باشیم ما نمیتونیم بگزاریم که این افراد از گوش و اعصاب ما برای درد دل خودشون استفاده کنند .

    بلافاصله بعد از پرهیز از گفتگو در مورد موارد منفی و شنیدن موارد منفی از افرادی که در فرکانسهای پایین تر هستند ،. اتفاقات خوب شروع به افتادن میکنه .

    چقدر درس من اینجا یاد گرفتم، که از همه لحاظ زندگیم رو عوض کرد و چقدر هنوز درس دارم که یاد بگیرم .

    استاد عباس منش با تمام وجود ازت سپاسگذارم

    خوشحالم که دوست و برادر خوبی مثل تو دارم .

    خداوندا سپاسگذارم

    سینا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مهدی اکبر گفته:
    مدت عضویت: 1470 روز

    به نام خدا

    سلام به دوستان و استاد عزیز🖐️

    روز دهم

    بخاطر جلب توجه و خاص و متفاوت دیده شدن،در مورد اتفاقاتی که دوست ندارید در زندگی تان اتفاق بیافتد صحبت نکنید.

    این فایل یکی از مسایل مهم زندگی منو بررسی میکنه.

    من آدم کم حرفی هستم که علاقه به ارتباط گرفتن دارم اما خیلی توش ضعیفم و خیلی وقتا با نزدیک ترین آدما بهم هم نمیتونم صحبت کنم.

    بخاطر همین همیشه وقتی میخوام با بقیه صحبت کنم همش به این فکر میکنم که چی بگم؟درمورد چی صحبت کنم!

    و نهایتا صحبتام ختم میشه به داستان تعریف کردن و درد ودل کردن و دردو دل شنیدن و این چیزا که بخوایم از لحاظ فرکانسی برسیشون کنیم همش صحبتای منفی و چیزایی که دوس ندارم دوباره اتفاق بیوفته.

    خب دلیلش چیه؟

    استاد گفتن . جلب توجه ،تمایل به خاص بودن که همش از کمبود عزت نفس سرچشمه میگیره.

    ننیجه این صحبتا چیه؟

    اتفاقات بد ومنفی در آینده ، حس بد در همون لحظه.

    _

    خداروشکر الان مدارم داره تغییر میکنه بیشتر رو خودم کنترل دارم و حتی دارم به سمتی میرم که از صحبتای منفی بدم میاد.

    باید رو عزت نفسم کار کنم،باید کانون توجهمو بذارم رو اتاقات مثبت .

    متاسفانه ما عادت کردیم رو منفیا تمرکز کنیم درحالی که کلی چیز مثبت هر روز تو زندگیمون اتفاق میوفته و نمیبینیمشون، فقط باید چشم مثبت بینمون رو فعال کنیم تا زندگیمون هر روز پر بشه از اتفاقای خوب و حال خوب.

    _

    یه نشانه ای که در همین راستا امروز دریافت کردم این بود که داشتم قسمت ۵۶ام سریال زندگی در بهشتو میدیدم که استاد داشتن توضیح میدادن که آمریکاییا تو جمع اوقاتشونو به جای غیبت کردن و صحبت کردن در مورد اخبار و اتفاقات منفی به بازی کردن و لذت بردن میپردازن و بنظرم همین مسئله یکی از مهمترین عوامل تو زندگی با کیفیتشونه.

    انشالله ذهنامون پر باشه از چیزای مثبت.

    با تشکر از همه دوستان و استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز🌸🌸🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    عارفه گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    سلام بر امن ترین جای دنیا مجازی

    دقیقا استادجان من با توجه به آموزه های شما یاد گرفتم تلاش کنم به نکات مثبت دقت کنم

    چند روز پیش بعد از سه‌چهار سال یه تصادف کوچیک داشتم و درسته ترسیدم بودم و دستم می زید ولی همسرم که اومدم دیدم اونم داره به نکات مثبت توجه میکنه به این حتما خیری بوده حتما ما از یه خطر بدتر در امان موندیم

    و دیدم منی که همیشه حرف مردم برام مهم بود اصلا به این فکر نمی‌کرد که حالا بقیه در مورد من چه فکری می‌کنند و پیش خودشون منو چطور آدمی می‌بینند

    و دارم تمرین میکنم هر اتفاق به ظاهری بدی که میفته من بگردم نتجه مثبتش را پیدا کنم مثلا الان یخچال خونمون موتورش سوخته و من میدونم حتما خیره چون جهان به سمت خیر حرکت میکنه و هیچی به اسم شانس و بد شانسی نیست. من تو آغوش خدام و خدا هوای ما را داره💪💪💪💪

    روز شمار دهم از ردپاهای من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: