چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 81

1284 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد اردشیری گفته:
    مدت عضویت: 1479 روز

    به نام خداوندبخشنده ومهربان

    سلام به استادعزیزم وخانم شایسته ی عزیز

    سلام به دوستان همفرکانسیم.

    روزدهم سفرنامه.

    سپاسگذارخداوندمهربانم که منوبه سوی شماواین سایت واین دوستان هم مداروپرانرژی هدایت کرده.

    خدایاشکرت بابت همه ی اتفاقای خوب خدایاشکرت بابت این حال خوب

    استاداین فایل دقیق به موقع بودچون یک دوجلسه خودموتوشرایط افرادی قرارداده بودم ک مدام ازکم شانسیاشون حرف میزدن وهمش ازنشدن ها،اتفاقات بدواین فایل منوبه خودم آوردکه داری چی سرخودت میاری وتصمیم گرفتم ک دیگه ادامه ندم وفقط روخودم واتفاقای خوب تمرکزکنم ممنون وسپاس بابت این فایل مفیدوتأثیرگذارتون.

    واقعااین حستونودوس دارم لحظه اول ک صحبت میکردیدصداتونویواش میکردیدکه میکائیل بیدارنشه ولی چن لحظه بعدش وااااای ک چجورغرق این حس شده بودیداصن حواستون دیگه نبودوتودنیای خودتون وافکارخوبتون سیرمیکردیدمن عاشق این حالم، عاشق این سرسپردنم،تحسینتون میکنم استادعزیزم وسپاسگذارخداوندم ک استادوراهنمایی مثل شماروسرراهمون قرارداده انشالاکه ماهم همچون شمااین حال روهمیشه تجربه کنیم.

    درپناه فرمانروای کیهان شادوثروتمندباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    اعظم بابازاده گفته:
    مدت عضویت: 1015 روز

    سلام استادجان و مریم جان

    روز دهم

    آره آره من هم جزو همون آدمایی بودم که علاقه داشتم از اتفاقات عجیب و غریبی که واسم پیش میومد برای بقیه تعریف کنم

    و حالا میفهمم که تکرار اون اتفاقات به واکنش خودم مربوط بوده

    و خدارو صدهزار مرتبه شکر که خیلی وقته اتفاقات فقط خوب برام میفته و ازون مسائل دیگه برام پیش نمیاد

    چون تمرکز من به نکات مثبته

    تمرکز من به زیبایی هاست

    کانون توجه من به خواسته هامه

    به قول شما که بسیار بسیار تو فایلاتون شنیدم که اگه بتونم زیپ دهنم و بکشم و فقط وقتی دهنم و باز کنم که بخوام تعریف و تمجید کنم بخوام خوبی ها رو بگم زیبایی ها رو بگم،اگه فقط و فقط بتونم همین یه کار و انجام بدم دنیا روی خوشش رو بهم نشون میده و بقول شما لاجرم اتفاقات خوب میفته

    خدایا شکرت

    استاد عزیز و مریم عزیز خیلی دوستتون دارم

    به امید دیدار تان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 875 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان همسفر ام

    روز دهم سفر نامه تحول زندگی من

    خدایا شکرت که مرا در این مسیر عشق و یکتا پرستی قرار دادی خدایا شکرت من وختی به گذشته ام نگاه میکنم میبینم که انسان بسیار ضعیفی بودم و یه جوری از طریق خانواده مرا بد شانس میگفتن میگفتن تو شانس نداری و… و من وختی یه زره بزرگتر شدم به افراد داستان های عجیبی تعریف میکردم و بعضی وخت هم آن داستان ها را بخاطری جلب توجه افراد به خودم تعریف میکردم و این باعث جذب ناخواسته ها می شد و من همواره در مسیر ناخواسته ها قرار می‌گرفتم و همیشه از خداوند در خواستم این بود که خدایا مرا در مسیر پیشرفت و خوش جانسی قرار بده و خداوند رو هزاران بار شکر که در این مسیر زیبا قرار گرفتم و الان بیشتر روی زیبایی و قشنگی ها تمرکز میکنم از هر زیبایی کوچک لذت میبرم و از خداوندم سپاسگزارم خدایا شکرت و حالا هم بعضی وخت میشه من از ناخواسته حرف بزنم اما سریعا خودم و ذهنم را کنترل میکنم و درباره خواسته هایم حرف میزنم درباره نعمت ها و فراوانی که میبینم حرف میزنم خدایا شکرت

    رد پای روز دهم من

    هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند سعادتمند در دنیا و آخرت باشید ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    دنیا گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    سلام و درود خدمت همه دوستان و استاد عزیز

    بعد از دیدن فایل یه یاد اتفاقی افتادم که قبلا بر همین اساس که زیاد تعریفش میکردم و بهش پر و بال میدادم اتفاق می افتاد افتادم و خواستم که یکی از همون اتفاق هارو که خیلی این موضوع رو نماین می‌کرد تعریف کنم .. ا

    اما بعد از فکر کردن به صحبت های ذهنم و یکی کردن با صحبت های استاد فهمیدم که من با نوشتن اون فکر هم اینجا دارم فرکانس میفرستم

    و به طور کلی این کامنت مفید که نخواهد بود که هیچچ ذهن من رو مصموم تر هم خواهد کرد .

    این یک خوش شانسی بزرگ بود برای من که مج ذهنم رو گرفتم ممنون استاد .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1388 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش

    روز دهم

    خدایا شکرت امروز هم روز خوبی داشتم با اینکه جمعه هم بود در بیزنس م فروش خوبی ایجاد کردم وروابط بهتری با اعضای خانواده داشتم وسعی کردم از زاویه بهتری با انها ارتباط بگیرم واین خودش حس خوب وانرژی بالایی بوجود اورد

    تا حدودی من هم درگذشته تخص بالایی در توضیح اتفاقات بد داشتم وامروز خوب درک میکنم که باید توجه وبحث بر روی اتفاقات خوب باشد تا ان را به سمت خود هدایت کنی

    راستی از خودم میپرسم چرا تمایل دارم یا وقتی اتفاقی بد میافتد من ودیگران سعی میکنم ان را با اب وتاب بگویبم:

    انگار جماعت حرفی برای گفتن ندارن وبهترین وجذاب ترین موضوعات اتفاقاتی بد هستن وان را کسب تجربه .خبر رسانی.مشارکت در جمع .تایید شدن ونیز اگاهی میدانند اما من امروزه سعی دارم بیشتر سکوت کنم یا اتفاقات خوب را بگویم وطبق قانون ان سری اتفاقات را به سمت خودم بیشتر جذب کنم

    تجربه امروز من این بود با اینکه شرایط مالی وروحی هم عالی نبود ولی کانون توجه م را رو فروش بیشتر گزاشتم ودر نهایت فروش خوب ایجاد شد ومشکلات هم کمتر حسم را بد کرد

    واگرمن بدانم ودرک کنم که توجه به نکات مثبت ،مثبت بیشتر ی را وارد زندگی میکند انگار نصف مسیر رو رفتی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1052 روز

    سلام خیلی خوشحالم و از خداوند سپاسگزارم که با شما و این خانواده بزرگ آشنا شدم

    بله دقیقا همین طور هست و من بعد از آشنایی با این قوانین و متاسفانه با توجه به رفتار خودم که دارم تمرین میکنم و روز

    به روز بهتر میشم از گذشته همیشه پای اول حرف هام در دورهمی ها گفتن از مشکلاتم بوده . امید دارم با دیدن فایل ها اموزش های شما در این خانواده صمیمی بتوانم نهایت استفاده را ببرم و توجه به زیبایی ها و نکات مثبت را جایگزین توجه و بازگو کردن مشکلاتم کنم .

    ممنون بابت تمام زحمات خانم شایسته برای دسته بندی کردن مطالب و آسان کردن استفاده از این سایت با ارزش

    در ضمن من توی همین مدت کوتاه توانستم دو تصمیم مهم زندگی که برای خودم بسیار شجاعانه بود بگیرم و خیلی دوست دارم نتیجه اش را هم که بسیار برایش ذوق دارم را هم بعد از محقق شدن اینجا بنویسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    مریم احمدی گفته:
    مدت عضویت: 988 روز

    روزشمارتحول زندگی من :روزدهم

    سلام به استادعزیزم وخانم شایسته گل

    وتمام دوستان هم فرکانسیم

    خداروشکرمیکنم هرروز فایل های سفرنامه رو میبینم ودارم درحدتوانم عمل میکنم

    خیلی سریع گذشت اصلا نفهمیدم چطوربه روز دهم رسیدم

    امروزصبح ساعت شش بیدار شدم

    ساعت هفت صبح بودکه برف شروع به باریدن کرد

    خیلی خوشحال شدم بعدازچندسال امروز،تمام روزبرف بارید

    شهری که توش زندگی میکنم هرسال هیچ برفی نمی باره

    امروز واقعا حالم خوب بود

    هی میرفتم برف بازی میکردم

    ازوقتی به قوانین عمل می کنم

    اگاهانه درموردمشکلاتم باکسی حرف نمیزنم

    در کل من ادم درونگرا وکم حرفی هستم قبلاهم باخانوادم ازناراحتی هام حرف نمیزدم الان که اصلا هیچی نمیگم

    بعدازشناخت قوانین اگاهانه ذهنمو روی خواسته هام میزارم

    پدرم ادمی هست بشدت کمالگرا

    بخاطر کار اشتباهی که انجام داده بودم امشب سخت دعوام کرد……

    خداروشکرمیکنم که اگاهانه تونستم ذهنموکنترل کنم

    خودمو سرزنش نکردم بعدش رفتم فایل جلسه دوم وسوم عزت نفس رونگاه کردم

    خداروشکررومیکنم که مثل قبل احساس گناه ندارم

    ادم بیخیالی شدم به خودم سخت نمیگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 1927 روز

    خب نکته ای که خیلی مهمه اینه که کل توجهت رو بزاری روی نکات مثبت زندگی خود و اطرافیانت. حالا اینکه تو این شلوغی چطورمیشه این کار رو کرد؟

    !قطعا وقتی متعهد میشی به قول استاد دیگه کار سخت هم شدنی میشه تو متعهد میشی که تمام تمرکزت روی زیبایی ها باشه و این عادت بازگو کردن اتفاقات و ماجراهای ناگوار و ناخوشایند رو برای دیگران کم کنی تا زمانی که دیگه اصلا این اتفاق نیفته.تو مسئول زندگی خودتی ببین چطوری داری میسازیش.اتفاقات خوب قطعا در طول روز برای هممون می افته. میتونه لبخند یه کودک باشه. تا اواز پرنده ها. دیدن یه رابطه عاشقانه. دیدن ماشین خوب و خونه و تحسینشون ، رفتار مودبانه راننده تاکسی و و و ….اصلا زندگی هر روزمون پره از اتفاقات ناب و عالی فقط کافیه لنز نگاه مونو عوض کنیم. دست از عادت غر زدن و تعریف مشکلاتمون برای هرکسی برداریم و خودمونو قربانی نشون ندیم. چون قطعا خیلی خیلی قوی تر از تمام بهانه هامون هستیم و از پسش برمیایم.

    و یه باوری که هست اینه که میخوایم با بازگو کردن و درددل کردن یه جورایی فشار از رومون برداشته بشه. درحالیکه همه تجربه حال بد بعد از دردو دل کردن رو داشتیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    Rojina گفته:
    مدت عضویت: 1789 روز

    سلام به استاد، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم

    برگ دهم سفرنامه

    تا دو سه سال پیش لذت بخش ترین کار زندگیم این بود که با دوستانم راجب تک به تک اتفاقات مهم زندگیم صحبت کنم. و یجورایی بیشترین هیجانم هم برای مواقعی بود که میخواستم یه اتفاق عجیب و غریب رو تعریف کنم. البته که خداروصدهزار مرتبه شکر اتفاقات خوب هم خیلی زیاد می‌افتاد چون کلا با آب و تاب تعریف کردن اتفاقات رو دوست داشتم، و دوستم هم همینطور بود.

    و جالبه که جنس اتفاقاتی که برای من و دوستم پیش میومد خیلی شبیه هم بود! و من از این بابت متعجب می‌شدم. اون زمان فکر می‌کردم به خاطر سطح فرهنگی یا طرز فکر مشابهی هست که خانواده هامون دارن. ولی عامل اصلی فرکانس بوده. ما هر دو راجب یک چیز صحبت می‌کردیم و دوست داشتیم که این کار رو بکنیم در نتیجه ناآگاهانه اتفاقات از اون جنس خوب یا بد رو در زندگی خودمون به وجود می‌آوردیم.

    حالا که دیگه قانون رو می‌دونم، می‌خوام تعهد بدم که آگاهانه فقط و فقط و فقط راجب چیزایی صحبت کنم که احساس بهتری بهم میده و اتفاقات خوبیه. چون الان دیگه دوست دارم که فقط اتفاقات خوب رو خودم برای خودم خلق کنم.

    الان دیگه دوست دارم از حجم معجزه وار بودن اتفاقات خوب به وجد بیام و ضربان قلبم بره بالا نه از اتفاقات نادلخواه.

    دیگه تصمیم گرفتم یه فیلتر نانومتری بزارم برای ورودی هام و همه تر از اون افکاری که توی ذهنم گاه و بی گاه پرسه میزنن.

    این خیلی خیلی مهمه!

    یعنی یه موقع هایی بوده که من ورودی بد به ذهنم نداده بودم، ولی یه فکر منفی از گذشته میاد و من جلوش رو نمیگیرم و نسبت بهش رها نمیشم و مقاومت نشون میدم، در نتیجه هی پر و بال میگیره و قدرت پیدا میکنه و نتیجه رو ناخالص می‌کنه.

    ولی اگه همون افکار رو هم به درستی مدیریت کنم، دیگه واقعا حالم 90 درصد فوق العاده ‌میشه و زندگیم مثل موم میاد توی دستای خودم.

    من مطمئنم. تقریبا میتونم بگم شک ندارم. فقط میمونه که این کار رو بیشتر و بیشتر تمرین کنم و در کنترل ذهن و خوب کردن احساسم ماهر تر و چیره دست بشم.

    خدایا هدایتم که به همون خوبی ای که می‌تونم بنویسم به همون خوبی هم عمل کنم.

    خدایا شکرت بابت این روز زیبا.

    شاد و سلامت باشید؛)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    بهاره صرام گفته:
    مدت عضویت: 1234 روز

    به نام خداوند خالق زیبایی خالق من

    روز دهم از سفرنامه

    بهار عزیزم خودم دارم متوجه میشم که چقدر داری بزرگ میشی و این بزرگ شدنت خیلی قشنگه چون کاملا ملموسه …

    یکی از رشد هایی که امروز و این روزها واسم اتفاق میفته رابطه ی عالی که باخانوادم پیدا کردم مخصوصا پدرم که عاشقشم ، خیلی راحت تر باهاش حرف میزنم بحث هایی که دوست داره رو راحت تر بهش گوش میکنم ،سعی میکنم باهاش همراه باشم ،

    امروز مثل سه شنبه قبلی با بابا رفتم کوه ،انقدر صبح زود بود که نمازمون و اون بالا خوندیم ،وااای که چه تصویر لذت بخشی از ماه دیدم ،جاتون خالی .

    بعدش خیلی با آرامش اومدم و روزمو شروع کردم ، دفترمو برداشتم و مثل هروز توش نوشتم که دوس دارم امروز چه اتفاقاتی بیفته و به قول استاد بهش نچسبیدم و توکل کردم به خدای بزرگ و دفتر و کنار گذاشتم ،

    دقیقا ظهر همون جوری شد که میخواستم به همراه بابا رفتم سازمو از استاد تحویل گرفتم خیلی راحت و بی دردسر ،

    بلافاصله اومدم تمرین کردم که چقدر حال داد عشق کردم با سازم ،

    بعدش اومدم یه ناهار دلچسب خوردم واااای که چه پلو عدس خوش مزه ای بود جاتون خالی ،

    بعد یکمی نشستم کلیپ های کلاس و دیدم ،دقیقا این روزا اصلا باخودم شوخی ندارم در عین حال که به خودم انگیزه کارو فعالیت میدم اما به ذهنم استراحت میدم ،بهش اجازه میدم خودش بگه الان کتاب بخون ،الان بخواب ،الان تمرین کن ،الان برو پیاده روی و‌…

    اینجوری قشنگ حس میکنم ذهن و روحم و دارم باهم منطبق میکنم که هردوشون در کمال آرامش تصمیمات ریز و‌ درشت و بگیرن ،

    خیلی راحت به دوستام نه میگم و میگم باهاتون بیرون نمیام (البته دوستایی که توی مسیر من نیستن) خیلی راحت و با آرامش میشینم خونه یا خودم به تنهایی پیاده روی میکنم ،خیلی حس خوبی بهم میده ، (پیاده روی من و زنده و تازه میکنه )

    این روزا داریم تصمیم میکیریم که به یه مسافرت بریم مسافرت به جنوب کشور که تا حالا اصلا نرفتیم و ندیدیمش ، خدایا شکرت که این روزا داره اتفاقات پشت سرهم میفته ،

    این روزا دارم میشنوم که حتی پدرم که روزای اول زیاد با استاد عباس منش موافق نبود اما الان داره نرم میشه ،حتی شنیدم که داره حرفاشو تکرار میکنه ولی حواسش نیست ،

    این روزا دارم درون خودم میبینم به محض اینکه مبام غیبت کنم یا کسی و قضاوت کنم انگار یکی حرفمو قطع میکنه یا میگه الان نگو ، واااای خیلی حس خوبی دارم ،

    امروز نوشته ای که داخل سایت دیدم و سریعا داخل گوشیم نوشتمش که من باید تاکید کنم هر لحظه فقط و فقط تحسین کنم و این تحسین به طوری واقعی باشه که من و به احساس خوب برسونه نه اینکه الکی تحسین کنم ،

    (قبلا سعی میکردم تمام فابل ها رو ببینم و اکثر کامنت هارو بخونم ، اما از شروع این سفرنامه یه نکته یا باوری که بهش برخورد میکنم ، حتی وقتی دارم کامنت میخونم یا فایل میبینم یا حتی داخل ویس ها به نکته ای برخورد میکنم ، سریعا متوقفش میکنم و مینویسم و باخودم تکرارش میکنم ،

    آره این راهشه ، این مسیریه که میتونه منو تغییر بده نه اینکه مدام و پشت سرهم گوش کنم و هیچی به هیچی …

    من حتی کلمه آگاهاااااااااانه رو تازه انگار متوجه. شدم یعنی چی ، آقا یعنی کاملا آگاه باش و انجامش بده یعنی اگه قراره حرفی و نشنوی بلند شو برو ، حرف و عوض کن خودتو سرگرم کاری کن که اون موضوع و ماهیتش کلا عوض بشه این یعنی تغییر یعنی حرکت ،

    آرههههه تازه دارم میفهمم بهاااااار تو داری تغییر میکنی تو داری تکامل طی میکنی ، فقط کافیه آروم باشی و ادامه بدی بله از همه چیز لذت ببر و ادامه بده …

    خیلی حس خوبی دارم که دارم یاد میگیرم خدایا شکرت ، شکرت که دارم شکر گذاریتو باورسازی میکنم ، دارم یاد میگیرم که چه چیزاهایی و توی این چند سال از عمرم ندیدم و نمیدونستم ،

    خدایا شکرتتتتتتت برای آفرین استاد عباس منش…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: