چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 89
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-18.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-06-24 21:44:182021-11-09 05:11:00چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا
رد پای شماره 10
خوب امروز به لطف خدا ساعات بیشتری رو در حالت عرفانی بودم واقعا چقدر قشنگه وقتی حالت خوبه وقتی احساس نزدیکی با خداوند میکنی حتی در پرنده هایی که همیشه میبینی یه عشق خاصی رو دریافت میکنی و لذت میبری از دیدنشون چون آفریده پروردگارت هستن ..
خدارو شکر امروز واقعا احساس کردم مدارم بالاتر رفته چون هم وجود نعمت های زیادتری رو در زندگیم شاهدم هم حتی خیلی از مسائل برام اهمیتشون رو از دست دادند و زودتر میتونم به احساس خوب برسم البته که نجواها هم همیشه هستن و در ساعاتی از روز اگر حواست نباشه تو رو تحت کنترل خودشون در میارن ولی خداروشکر که دیگه الان جنسشون رو تشخیص میدم و سعی میکنم بها ندم و سریع تر به احساس خوب میرسم واقعا خداروشکر میکنم.
در رابطه با موضوع فایل باید بگم فکر میکنم اکثر بچه هایی که الان اینجا هستیم تجربه شو داشتیم که غرق صحبت مشکلات و ناخواسته ها بودیم حداقل در یه برهه زمانی و الان که آگاه شدیم به لطف وجود استادمون داریم سعی میکنیم که از ناخواسته هامون حرفی نزنیم تا حد توانمون البته چون به هر حال اکثر اطرافیان ما آگاهی ندارند و ما مدام در معرض شنیدن ناخواسته هاشون هستیم یه کم کار برامون سخته ولی شدنیه…
این روزها از یه فایل با مدت زمان کم استادجونم هم حتی در حد پنج شش دقیقه خیلی آگاهی های خوبی دریافت میکنم و برام کلی نکته داره و از این بابت واقعا خوشحالم و سپاسگزار.
خوب در رابطه با موضوع شروع کسب و کارم و آموزش دیدنم به یه کتاب فوق العاده رسیدم که در حال خواندنش هستم اما هنوز یه ضعفی که دارم اینه که روش متمرکز نشدم و حواس پرتی هم خیلی دارم این وسط یه بخشیش مربوط به امور بچه هاست و یه بخشیش هم واقعا مشکل از خودمه که زمانم رو هدر میدم امیدوارم خدا کمکم کنه و روی این جنبه هر روز کار کنم و بهبودش بدم.
الهی شکر یا رب العالمین
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد عزیزم
من تو این مورد خیلی رو خودم کار کردم
میتونم بگم ذهنمو جوری تربیت کردم که فقط درمورد زیباییهای جهان اتفاقات عالی حرف بزنم و هرجا درمورد چیزی که دوست ندارم بشنوم یا ببینمش اعراض میکنم و رومو بر میگردونم جایی که نتونم و مجبور باشم بمونم میرم تو رویاهام و تو اون فضا نیستم انگار
خیلی خوبه اینجوری زندگی کردن
کلا اتفاقات مثبت رخ میده
من از وقتی اینو فهمیدم که خودم با افکارم دارم زندگیمو شکل میدم دیگه هر لحظه حواسم هست دارم چه افکاری به ذهنم راه میدم
یه حرف خیلی قشنگ استاد داره (فرض کنید بالای کوه هستید و داری می افتی و تنها چیزی که میتونه تورو نگه داره یه خاره که اونجا سبز شده و من با تمام وجودم با دندونم با هرآنچه دارم اونو میگیرم که نیفتم چون میدونم اگه بیفتم صدر صد میمیرم من تو ذهنم هم همین کار رو با افکار منفی و توجه به نازیبایی ها کردم)
استاد علی بود روز شمار تحول زندگی من
در پناه الله باشید
سلام استاد جانم خیلی دوستتون دارم.ازتون سپاسگزارم که انقددددددرررر تغییر کردین
با دیدن تغییرشرایط زندگی شما من خدا رو بهتر و بیشتر ونزدیکتر شناختمش ،خیلی خدارو شاکرم که توی ادامه ی مسیر زندگیم من رو با شما که دستی از دستان خداوند برای من هستید آشنا کرد.خییییییلی دوستتون دارم.خدایا شکرت.
به الله هدایتگر
سلام دوستان
به خداگفتم اون چیزی که بایدببینم وبشنوم روبهم بگووزدم رودکمه نشانه
وای پس نکته اینجاست
چندروزه ناخوداگاه به خاطرموضوعی به ناخواسته هام توجه میکردم درموردجابجایی خونه وحالم بدمیشدولی درکل سعی میکنم احساسموخوب نگه دارم ودرفرکانس مثبت باشمدامابعضی وقت هاحواسم نیست ودارم خودمودورمیکنم ازفرکانس مثبت ودراین فایل خداوندبه من هشداردادکه احمداگربه ناخواسته هاتوجه کنی اون روبیشتروبیشترمیکنی درزندگیت وحالت بدمیشه وطبق قانون اتفاقات بدروتجربه میکنی این یک قانونه
خدایاکمکم کن که به خودم تعهدبدم که دراین مسیرالهی فقط درموردخواسته هام صحبت کنم ببینم بشنوم فکرکنم تحسین کنم وتمرکزکنم روی زیبایی هاونعمت های بینهایت تو
چون به هرچی توجه کنی درمداراون قرارمیگیری
به مشکلاتت توجه کنی مشکلات بیشتری روواردزندگیت میکنی
به اتفاقات خوب زندگیت توجه کنی اوندهاروبیشترواردزندگیت میکنی
این یک قانون است_
شادوموفق باشید
احمدفردوسی
بسم الله الرحمن الرحیم
روزشمار تحول زندگی من روز دهم
بعد از دیدن این فایل و مطالعه دیدگاه های دوستان من فهمیدم در چند سال گذشته من از کجا ضربه میخوردم.
دوستانی داشتم که فقط بلا و مصیبت را تعریف میکردند و تمرکزشون روی ناخواسته ها بود به جای. خواسته ها.
از تمام زمین و زمان گله و شکایت داشتند و همه را مشکل دار میدیدند جز خودشان.
وقتی با آنها هم صحبت میشدم از مشکلاتی که داشتند حرف میزدند ،من هم مثال هایی بزرگتر از آنهارا پیدا میکردم و برای آنها تعریف میکردم.
ولی از وقتی با استاد آشنا شده ام و فایل ها را گوش داده ام سعی میکنم آگاهانه سخن بگویم و خیلی ساکت تر شده ام.
وقتی با کسی هم صحبت میشوم که منفی است فکر میکنم تفنگ اون آماده شلیک است به هر نحوی شده فرار میکنم و خودم را دور میکنم.
بنام خدا
روزشمار تحول زندگی من روز دهم
طبق قانون منتظر هرچی که باشی یا خیلی بترسی در مسیر شخص قرار میگیرن دلیل اینکه افراد درمورد ناخواسته صحبت میکنن اینه که ذهن بیشتر به منفی ها توجه داره دلیل دیگه اینه که با مظلوم نمایی که عادت کردیم میخواهیم توجه دیگران رو به خودمون جلب کنیم فکر میکنیم اگه از موارد منثبت بگیم دیگران میگن چقدر ازخود متشکره و صحبتها ادامه پیدا نمیکنه و افراد دور میشن حسادت میکنن البته (باوریه که در حال رفعش هستم )مورد دیگه ای که درمورد منفی ها صحبت میکنیم اینه که میخواهیم اونا رو اززندگی مون بیرونشون کنیم ولی اشتباهه چون طبق قانون موارد بیشتری ازهمون جنس وارد زندگیمون میشه .ما دانشجویان موفقیت با بی توجهی و اعراض و صحبت نکردن درمورد ناخواسته ها انرژی های منفی رو به ماده تبدیل نمیکنیم
درپناه خداوند سربلند و شاد باشید
سلام و درود برتمام عزیزان
یکی از بدترین خصلت های انسان ها همین موضوعی هستش که استاد گفتن صحبت کردن در مورد مشکلات و دردهای زندگیمون برای دیگران من به شخصه این خصلت رو داشتم و فکر می کردم می تونم خودمو خالی کنم و یکم آروم بشم در صورتی که نه آروم میشدم با گفتن این حرفا، نه خالی، حتی طرف مقابلم هم بامن شروع می کرد به درد و دل کردن و تمام غم و غصه های اونطرف هم به غم های خودم اضافه میشد بعد از شروع به دیدن ویدیوهای استاد به خودم قول دادم دیگه از خوبی های زندگیم بگم …تا بدی بوجود نیاد ممنون استاد
به نام خدای مهربان
روز دهم تعهد من
قبلا این فایل و دیده بودم وخیلی برام موثر بود همواره تلاش میکردم برای اینکه دل بقیه بسوزه دیگه از مشکلات نگم که طبق قانون بیشتر میشه با توجه من
اغلب مردم در یک رقابت هستن که ثابت کنن کیه از همه بدبخت تره کی مشکلات بیشتری داره چون ارزش یک کار رو همه به داشتن مشکلات در اون کار میدونن
کی شغل سخت تری داره
کی معلم بدی داشته
کی دوره بدی به دنیا اومده
در این جور مواقع وقتی حرفی نزنی طرف میگه زندگی شما که خوبی راحته زندگی منو ندیدی
یک جوری ارزش زندگیت رو میاره پایین که گاهی ته دلت رو خالی میکنه که تو هم دنبال نکات منفی توی زندگیت باشی
تا نکنه زندگی در ذهن طرف مقابل کم ارزش تر میشه
یه وقت هایی هم تو فر هنگ ما به چشم زخم اعتقاد و مدام سعی میکنه از چشم شور مردم دور باشه مشکلاتش رو به رخ دیگران بکشه
خدارو شکر بعد از آشنایی با استاد مدام این رفتار رو کمرنگ تر کردم مدام حواسم بود توی سخت ترین شرایط وقتی که حسابم خالی بود وقتایی که ذهنم آشفته بود درباره این مسائل با کسی صحبت نکنم
پشت تلفن از سختی زندگی نگم مدام بگم هوا خوبه بگم دیروز فلان جا رفتم خوش گذشت و …..
جالبه کمکم دیگران هم از مشکلات کمتر میگفتن
خدایاشکرت
به نام خداوند خالق فرکانس
سلام به استاد عزیز و همسفران گلشون
سلام به دوستان عالی در این دانشگاه الهی
این نکته را باید بدانم که هیچ وقت مسائل نادلخواه رو برای دیگران تعریف نکنم چرا که در مداری قرار می گیرم که سبب می شود همان وقایع را جذب کنم
و باید خودم و عادت بدم به تعریف از اتفاقات خوب و تلاش کنم که مدت زپان بیشتری خودم رو در حال خوب نگه دارم
کار آسانی برام نبود
ولی به لطف خداوند مهربان ، مهاجرت خیلی کمکم کرد که بتونم خودم رو ، تواناییهام رو و خدای درونم رو بهتر بشناسم
البته این و بگم از وقتی تصمیم گرفتم از بدیها نگم و حس ترحم نخرم در بین اطرافیان که من رو جور دیگری میشماختند ، دیگه جالب و دوست داشتنی نبودم چون دیگه مثل خودشون نبودم و این اتفاق خیلی به رشدم کمک کرد و به طور معجزه آسایی اطزافیانم غربال شدند و بینمون کیلومترها فاصله افتاد .
الهی صدها هزار مرتبه شکرت که از رشد من حمایت میکنی .
عاشقتم من
سلام به بی نظیر ترین استاد توحیدی
روزشمار تحول زندگی قسمت دهم
من هیچ وقت یادم نمیاد که اینقدر ساکت شده باشم و بیشتر وقتها بجای صحبت کردن با دیگران در عالم خودم با خودم مشغول صحبت بوده باشم و این از زمانی شروع شده با صما استاد عزیز آشنا شدم
من بخاطر محیط کاریم و سرو کله زدن با قشر جوان این باور داشتم که باید باهاشون گرم صحبت بشم تا با من صمیمی بشن و مشتریم بشن بخاطر همین هودمو مقید کرده بودم که با مشتریام همراه بشم هر چی میگن منم پیرو اونا باشم صحبت کنیم ،اغلب اوقات مشتریا شروع میکردن از مسائلی صحبت میکردن که اصلا جالب نبود و منم بی اختیار باهاشون همراه میشدم بطوری که زندگیم شده بود چرت و پرت گفتن ..
اما وقتی که از استاد و آموزهای ایشون شنیدم که نباید راجب ناخواستها صحبت کنم تصمیم گرفتم حرف بیخود نزن و چرت پرت نگم البته که خیلی سخت بود برای منی که سالها شیوه زندگیم جور دیگه ای بود
اما با تمام وجودم این قانون باور کردم بدون اینکه بفهممش فقط میگفتم استاد اینو گفته و من اجرا میکنم ..به همین منوال گذشت تا نتایج کم کم وارد زندگی من شد و فهمیدم داره اتفاقاتی میافته ،مثلا منی که 20 سال نمیتونستم راحت بخوابم بعد از چند ماه خوابم تنظیم شد و عین یه بچه کوچولو سرمو میزاشتم رو بالشت خوابم میبرد ،فکرهای الکی توی شرم کمتر شد آرومتر شدم و حالم داشت بهترو بهتر میشد
بطوری که دیگه تصمیم گرفتم به همین منوال زندگی کنم و عادت کنم به شیوع از زندگی چون نتایجشو دیده بودم ،اما ماها طول کشید تا بفهمم چطور خودمو با خواستم هم فرکانس کنم و فکر میکردم یه تکنیک خاصی داره و بعضی وقتا خیلی کلافه میشدم تا اینکه یه روز بهم الهام شد،من هر وقت به چیزی توجه میکنم میافتم توی مدارش ،حالا چطور باید توجه کنم و این خودش یه سوال بود برام
من هر وقت صحبت میکنم در مورد چیزی ،هر وقت فکر میکنم در موردش ،هر وقت تجسم میکنم ،در واقع دارم فرکانس اون چیز میفرستم و درارم بهش توجه میکنم به همین سادگی ،وقتی اسنو فهمیدم به خودم گفتم اینقدر ساده بود من نمیدونستم و دیگه با خودم تصمیم گرفتم که تعهد بدم فقط در مورد چیزهای حرف بزنم که میخوام نه چیزهای که نمیخوام و هر وقت خوب رو این موضوع کار کردم نتیجشم دیدم و هر وقت افسار ذهنم در رفتم نتیجه برعکس شد
این فایل من قبلا دیدم ولی میخوام امروز به خودم تعهد بدم بیشتر کار کنم روش
امروز یه اتفاقی برام افتاد که با اینکه اینقدر خوب رو خودم کار کرده بود ولی ذهنم خیلی داشت منو به بیراه میکشوند و این نشون میده جا داره رو ذهنم بیشتر کار کنم
قضیه این بود که رفته بودم باشگاه و من معمولا توی باشگاه هنذفری میزارم فایلهای استاد گوش میدم امروزم همین کارو کردم گوشی گذاشتم جای که روی دستگاه ساخته شده برای گوشی و مشغول تمرین شدم یه هو دیدم ارتباطم با گوشی قطع شده و رفتم سراغ گوشی دیدم نیستش ،ذهنم شروع کرد به نجوا که گوشیم دزدیده شده و در حالی که اصلا نگران نبودم خودمو آروم کروم رفتم سمت در باشگاه که ببینم کجا ارتباط گدشی وصل میشه دیدم وصل شد پس فهمیدم گوشیم هنوز توی باشگاست فقط جابه جا شده خلاصه اینقدر چرخیدم توی باشگاه که دیدم گوشیم یه جای پرت گذاشته شده و فهمیدم که کار هر بنده خدای بود اشتباهی با گوشی خودش حملش کرد و وقتی فهمید گوشی خودش نبود همون جا گذاشتش
خلاصه بخیر گذشت و از ظهر تا الان همش ذهنم میخواست بگه که گوشی یارو میخواست بدزده ولی منی که خودم بارها برام پیش اومده که وسیله ای رو بدون قصد اینطوری جابجا کنم مدام به ذهنم و نجواهاش میگم که بابا من خودمم همین کارو قبلا انجام دادم و اینطوری ذهنمو آروم میکنم که از فرکانسش بیام بیرون ..و البته که راجب این قضیه با هیچکس صحبت نمیکنم چون میدونم راجب هر چیزی صحبت کنی فقط داری فرکانسشو بیشتر میکنی و این یک قانون است ..
سپاسگزارم از شما استاد بینظیر