چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 93 (به ترتیب امتیاز)

1284 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهراهنرمند گفته:
    مدت عضویت: 1703 روز

    بنام الله یکتا

    روزدهم سفرنامم

    اگه نمیخوام اتفاقات نامناسب وناگوار رو وارد زندگیم کنم بهتره درراره شون بادیگران و باخودم حرفی نزنم حتی توی ذهنم هم بهش توجه نکنم .این یک جهاد اکبر میخواد کلا تغییر در هر جنبه ای بنظرم جهاد اکبر لازم داره چون ذهن بشدت مقاومت میکنه واین کار ذهن هست که از بقای خودش محافظت کنه در برابر ناشناخته ها!!!

    نوشتن این جور چیزا خیلی راحته اما در عمل به این راحتیا نیست .وقتی در موقعیتی قرار میگیری که به ظاهر نامناسبه اونجا باید توانایی کنترل ذهنتو نشون بدی..امروز با شخصی صحبت میکردم درباره شغلم وایشون حرفهایی میزد که مخالف قانون بود اما به ظاهر منطقی بود خیلی سعی کردم قوانین رو باخودم تکرار کنم وبه یاد بیارم و نجواهارو کمتر کنم. طی چند روز اینده برااساس عملکردم مشخص میشه که چقدر قانون رو پذیرفتم و براساس اون عمل کردم…

    واقعاااا گاهی برام خیلی سخته که باورکنم و بپذیرم که همه چیز باوره !! دراینجور مواقع توی ذهنم کلی کشمکش بوجود میاد بین تجربیات ودانسته های قبلیم و قوانین

    در کل باید خوشحال باشیم که دراین مسیر هستیم و مطمئن هستیم به جاهای خوب میرسیم .اگه الان چیزی نداریم حداقل خیالمون راحته که درصراط مستقیم هستیم و برای بهتر شدن خودمون هرروز تلاش میکنیم ..این قشنگه🌺🍁☘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ناهید گفته:
    مدت عضویت: 1503 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی

    روز دهم

    برای چندمین باربرای خودم متذکر میشم ، که فقط از خوبی ها حرف بزنم و دنبال نقاط مثبت باشم.

    از دیدن جاده زیبای لوکزامبورگ لذت بردم

    در پناه الله یکتا شاد وسالم و خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت 😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1695 روز

    سلام استاد عزیز و گرانقدر و همفرکانسی های گرامی:چقدر تشنه ی شنیدن این قوانین هستم .چقدر نیازمند اجرای آنها در زندگی ام هستم حتی قبلا یک در صد هم فکر نمی کردم که مسبب تمام اتفاقات زندگی ام خودم هستم .اگر هم در جایی می شنیدم سرسری ازش می گذشتم و توی دلم اصلا باور نداشتم.از همین لحظه به خودم متعهد می شوم که فقط در مورد خواسته هایم صحبت کنم و هر اتفاقی که پیش بیاید فقط و فقط تمرکز بر نکات مثبت آن داشته باشم و به هیچ عنوان در مورد اتفاقات منفی صحبت نکنم امیدوارم به زودی در مورد نتایج عالی و شگفت انگیز آن در این قسمت برای تان بنویسم …خدایا بابت همه ی این آگاهی ها سپاسگزارم خدایا بابت وجود این سایت گرانقدر بینهایت سپاسگزارم …خدایا بابت همه چیز سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    MM گفته:
    مدت عضویت: 1641 روز

    سلام

    امروزدهم روز سفرنامه من است

    خداراصدهابارشکرکه این فایل راسرراه من قرارداد

    حدود۱/۵است که به این موضوع واقف شدم که چیزی به نام شانس وجود ندارد واینکه بعضی ها ازعنوان خوش شانس یابد شانس استفاده می کنندچیزی نیست جز فرکانس های ارسالی هر فرد که آگاهانه یا ناآگاهانه این کار راانجام می دهند

    فراموش نکنید قانون اصل فرکانس است ودارای صدها تبصره است یکی از انها تمرکز برنکات مثبت است که افراد ی که قانون اصلی را می دانند فهمیده اند برای اینکه دردسته افراد خوش شانس قرار گیرندباید به نکات مثبت توجه کنندتافرکانس های معادل ان رابه دنیا ارسال کنند

    خدایاشکررررت خدایاشکرررت خدایاشکرررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    فردین زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1422 روز

    سلام دوستان. من خودم در گذشته برای این که خودم رو نشون بدم پیش دیگران موضوعات عجیبی که از دیگران شنیده بودم با اضافه کردن حس های خودم بهش با یه لحنی شیرین برای دیگران صحبت میکردم که بتونم اون افراد رو دور خودم جمع کنم و خودم می فهمیدم که چه عزت نفس درب و داغونی داشتم و اصلا این قانون رو نمی دونستم که دارم چه فرکانسی رو میفرستم و الان که با اموزش های سایت دارم میرم جلو واقعا تغییر کردم و کلا دوستان و کسانی رو که اطرافم بودن رو الک کردم و اون قاب قشنگی رو که دوست داشتم برای خودم ساختم الان واقعا احساسم خوب و حال وهوای زنده بودن رو دارم تجربه میکنم و پر از امید و نگاه قشنگ به اینده رو دارم. به قول استاد این که ما خالق زندگی خودمون هستیم همین رو اگه درک کنیم چنان ارامشی برای من داشت که کلا ازاد و رها شدم خداییش. ممنون دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    گل گفته:
    مدت عضویت: 1843 روز

    سلام ب این سایت بهشتی و استاد عزیزززدل

    ۲بهمن ۱۴۰۰ روز دهم

    توجه ب هر نحو‌و شیوه ای ک‌باشه توجه هست چ با احساس خوب یا بد چ‌با صحبت کردن چ‌با نگاه کردن چ با فکر کردن و تجسم‌و‌.. در هر حالتی باید سعی کنیم ک ب هر دلیلی هم ک داریم فقط درمورد خواسته هامون صحبت کنیم و در مورد اتفاق های خوب و .. گاهی در یک‌جمع چقدر این گفتن و شنیدن مارو‌غلقلک میده ولی باید آنچنان روی خودمون کار کنیم ک مدارمون متفاوت بشه ک در همچین جمع هایی قرار نگیریم یا اگر هستیم توانایی تغییر موضوع رو‌داتشه باشیم😍😍ک‌خداروشکر میکنم ک چقدر در این مورد خوب عمل میکنم❤️

    باز هم ب خودم قول میدم تا توجهاتم رو‌ب چیزای عالی خوب لذت بخش و زیبا بدم‌و‌ درموردشون صحبت کنم و به خواسته هام توجه کنم. ممنون برای این آگاهی های ناب و ساده ک اصل هستن و‌گاهی چقدر ما زود فراموش‌ میکنیم .. پروردگارم سپاس

    خدایاشکرت برای این سرسبزی مسیر ک واقعا چشم‌جلا پیدا میکنه خداروشکر برای سفر کردن و لذت بردن در عین حال ک دارن تحقیق شون رو‌انجام میدن.. خداجون مارا ب راه راست ب راه کسانی ک نعمت داده ای هدایت کن❤️❤️😍😍😍🌈🙏🏻💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    میثم شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    سلام و درود به جمع گرم و صمیمی خانواده خودم و استاد دوست داشتنی و خانم شایسته عزیز .

    استاد برگ امروز روز دهم رو می نویسم .

    همین الان همسرم با من تماس گرفت خدایا شکرت خدایا خیلی مهربونی که داری نتیجه پشت نتیجه نشونم میدی .استاد خیلی ذوق دارم و دوست داشتم این نتیجه جالب رو داغ داغ برای شما و دوستام بنویسم .

    من داشتم فایل رو نگاه میکردم و وقتی که فایل تموم شد یک مشتری اومد توی مغازه و مشغول صحبت کردن شدم یک لحظه مزه الویه اومد روی زبونم و من عاشق این غذا هستم .جونم بگه براتون خیلی خیلی جالب بود بعد کار مشتری رو راه انداختم که اومدم دیدگاه مو بنویسم خانم زنگ زد گفت میثم خونه اومدنی خیارشور بگیر تا گفت خیار شور گفتم حتما الویه درست کردی گفت آره گفتم واااای خدااااا چقدر تو مهربونی چقدر نزدیک منی آخه بعد داستان و برای خانمم تعریف کردم و ایشون هم خوشحال شدن ‌.

    استاد جدیدا از این اتفاقات زیاد برام می افته و قبلا که با قانون آشنا نبودم توجهی نمی کردم در حد یه تعجب رد می شد از ذهنم می رفت ولی الان خیلی زیاد تر شده و کلی ذوق میکنم و تمرکزم دارم میزارم روی نکات مثبت و اهدافم ‌و دارم روی باورم کار میکنم .

    که یکی از این باور هایی که روش دارم کار میکنم و با دیدن این فایل زیبا متوجهم کردین که مسیر درسته و انگیزه بیشتری گرفتم .

    مثالشم اینکه قبلا تو جمع رفقا من و مسخره می‌کردن که تا یکی یه داستان میگه تو هم مشابه اون داستان و که برای خودت اتفاق افتاده تعریف میکنی راجب هر موضوعی که بود استاد اگر تجربه کرده بودم با طرف هم دردی می‌کردم و میگفتم آرا منم یه بار اون اتفاق بد ب ام افتاد خلاصه به قول خودتون برای اینکه تو جمع دیده بشم و حرفی برای گفتن داشتم توجه به داستان ترسناک و خوشی و تصادف و درگیری واخبار منفی و نقد سیاسی و .. نمی کردم فقط از خودمم آب و تاب میدادم .

    ولی استاد الان از مدتی که با شما آشنا شدم و خدارو شکر میکنم خیلی زیاد دیگه این اتفاق برام نمی افته و نگران نیستم تو جمع حرف بزنم یا نه افراد هم فرکانسی های خودمو اطرافم جمع کردم به لطف خدا تو جمع هایی که همش از سیاست و اخبار و دولت ها و مریضی که اینروزا زیاد دورو برمون پیدا میشن کاملا دوری میکنم .

    و استاد به لطف خدا عزیز تر شدم بهم احرام زیاد تری میزارن اعتماد به نفس بالایی پیدا کردم و حتی برادر بزرگترم وقتی ناراحت باشه یا گیری کرده باشه زنگ میزنه من آرومش میکنم انرژی مثبت بهش میدم و همیشه میگه دمت گرم حالمو خوب کردی .همینطور خانواده احترام خیلی زیادی به من میزارن .خیلی این احساس و دوست دارم و خداوند یکتا رو شاکرم و از صمیم قلبم برای شما و خانم شایسته عزیز آرزو بهترین هارو براتون دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    بنام خدای خالق زیبایی ها

    سلام به استاد عزیزم سلام به مریم بانوی گل بابت تهیه روزشمار تحول زندگی واقعا ممنونم چقدر در این سفر آگاهی هامون زیاد میشه هر روز یک درس فقط باید متعهد به عمل کردن این درس ها باشیم.

    چقدر این فایل جالب بود بلافاصله منو یاد دورهمی های فامیل و میهمانی ها انداخت به اینکه در این جمع ها بیشتر اوقات حرف مسائل سیاسی و مشکلات اقتصادی کشور هست یا حرف های خانم ها در مورد نقاط ضعف همسراشون یا تجربه های بد دوستاشون تو زندگی و بعضی اوقات هم که یک نفر پیدا میشه و به قولی مجلسو دست میگیره و از اتفاقی حرف میزنه که شاید ده سال یکبار تو دنیا اتفاق نیفته و اونم اینو تجربه کرده.

    به قول استاد باید تعهد بدیم فقط در مورد چیزای خوب صحبت کنیم و منتظر به وقوع پیوستن اتفاق خوب باشیم تا اولا برای خودمون مدام تعریفش کنیم یا برای جمع دوستان هم مدار تا دنیا اشتیاقمون رو برای تجربه اتفاقات خوب ببینه و فرکانسشو ارسال کنیم و در مدار خواسته ها قرار بگیریم.

    درس روز دهم سفرنامه

    آزاده باید بدونی لازم نیست در هر جمعی حرف بزنی و توی جمع خاص باشی تو باید فقط در مورد اتفاقات خوب صحبت کنی و فقط مسائل خوب رو بشنوی و گرنه در جمع سکوت اختیار کن و یا اگر در جمع مسائل ناخواسته بود اونجارو ترک کن تعهد بده به خودت.

    خدایا شکرت در مسیر درک این آگاهی ها هستم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2618 روز

    درود

    به نظرم حرف زدن راجب اتفاقات بد از ضعف عزت نفسه ..یعنی طرف دوست داره خودش رو قربانی نشون بده.. یجورایی احساس قربانی شدنه…یعنی در واقع دوست داره بلا سرش بیاد و بعذ چند نفر دیگه هم دور خودش جمع کنه و از بلاهایی که سرش اومده تعریف کنه و بعد حسرت بخورن..

    یک برنامه بذارم که همیشه مواظب کلامم باشم..

    همیشه راجب زیبایی ها و اتفاقات خوب صحبت کنم و بنویسم…درست مثل بچه ها.. کودکان رونگاه کنیدهمیشه دارن راجب خواسته هاشون حرف میزنن..مگ اینکه بچه از همون سنین کودکیش ذهنش با ورودی های بد تخریب بشه..

    خیلی واضح میشه از صحبت کردن بچه ها محیط خونوداشون رو فهمید…

    یعنی اگر بچه داره راجب دزدی و مشکلات حرف میزنه متوجه میشیم اغلب توی خونواذش راجب یه همچنین مسایلی صحبت میشه..

    اگر بچه داره راجب فال و استخاره و نذر و نیاز و گره و اینا حرف میزنه اغلب خونواذش احتمالا مذهبین و توی این فضا ها هستن ..

    اگر بچه داره راجب مسایل سیاسی و مملکت خرابه و پارتی و فلان حرف میزنه اغلب خونوادش بحث های سیاسی میکنن..

    درواقع میشه گفت اون بچه کپی برابر اصل خونواذشه …و هر بک گراندی که خونواذش داره با خودش حمل میکنه…و این بک گراند ذهنی رو با خودش انتقال میده به سنین بزرگسالی و اصلا بهشون شک نمیکنه و در مورد نادرستیش تحقیق نمیکنه…و به احتمال زیاد با همون باورها و تعصبات و عقاید و بک گراند از دنیا میره !!!!

    یعنی به صورت قریضی رفتار میکنه بدون اینکه به رفتار خودش شک کنه !!!

    مگر اینکه خیلی روی خودش کار کنه و از همون سنین ابتدایی یه ذره باهوش تر باشه و به شنیده ها و دیده هاش شک کنه !! و‌ اونا رو عوض کنه !!!

    ولی ازونجایی که اغلب ادما غم و غصه و بدبختی رو دوست دارن و باورشون اینه که خداوند غم و غصه رو واجب کرده و شادی حرامه و گناهه مداممم بحث میکنن و ناله میکنن و غصه دارن !!! الکی !!! چون یه جورایی خلا دارن !!!

    پس یک برنامه ای بذارم برای مثبت صحبت کردن..مثبت نوشتن….ووو توجه به زیبایی ها و همیشه راجب زیبایی ها و خواسته ها و ارزوهام با خودم و خدای خودم بدون اینکه بهشون بچسبم و محتاجشون باشم صحبت کنم ….

    سوال ها:

    حزن در قران ؟؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    نگین فلامرزی گفته:
    مدت عضویت: 1712 روز

    به نام خداوند بیکران یگانه

    روز دهم

    سلام به همه ی اعضای خانواده و استاد بی نظیرم خانم شایسته ی عزیز

    خداروشکر میکنم با خاطر این اگاهی های خالصی که داره به سمتم امده میشه و هدایت میشم به سمتشان خدایا شکرت.

    خداجون شکرت به خاطر این استاد بی نظیری که به زبان فارسی چنینی اگاهی هاییا از کتاب مقدس بهمان به زبان ساده و همراه با تجربه و دلایل منطقی اموزش میده.

    قسمت تمرین امروز اینکه قسمتی از تمرکزمونا تحلیل کنیمو اون قسمت مثبته را به خاطر بسپاریم و به خودمون یاداوریش کنیم.

    خب من از اونجایی که سعی میکنم حواسم به ورودی هایم باشه از مثلا گفتگوهای منفی اطرافیانم همیشه فراری بودم ولی چند روزی هستم که فهمیدم این مقاومته و فرار تازه باعث حس بد در من میشه و باعث میشه عصبی بشم و یا حتی به افکار منفی و بحث در ذهنم منجر بشه و این خودشم توجه به ناخواسته محسوب میشه . خب من امروز تازه منظور استاد از تغییر زاویه دید را از یک نگاه دیگر نیز متوجه شدم و اینکارا انجام دادم . مثلا وقتی کسی از درد زانویش میگفت میگفتم ببین قانون همیشه کار میکنه چه ما اون اتفاقا دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم و به خاطر توجه طرف به درد و اینکه همیشه با خودش میگفته توی این سن دیگه همه اینجورن و اتفاقا هم منتظرشم بوده واسش اتفاق افتاده و قانون تکاملم توش دخیل بوده و یهو این اتفاق نیوفتاده و ارام ارام بوده و اینجور حواسم و دیدما نسبت به قوانین میدادم و از اون جمع و حرفا دور میشدم و این باعث میشه هم قوانین در ذهنمان ثبت بشه و هم از موضوع فرار نکنیم که تازه منجر به مقاومت ذهنی و توجه بیشتر بشه و حالم نیز بهتر بود و ارام تر نسبت به این موضوع بودم.خداروشکر که این ایده و نشانه به سمتم اومد و امیدوارم که گسترده تر و رشد یافته تر بشم و بهتر بتوانم به قوانین عمل کنم و درکشان کنم.خدایاشکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: