چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 96
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-18.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-06-24 21:44:182021-11-09 05:11:00چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدای یکتا
سلام به استاد و مریم جون و دوستان همرفکانسی
روز شمار 10
خیلی فایل جالبی بود .برام اتفاق افتاده بود که خاطرات گذشته رو تعریف کنم اما تازه متوجه شدم که تو گفتن و تعریف کردن هم باید مواظب باشیم چون دنیا همیشه به ما گفته چشم وقتی داری خاطره ای با مضمون غم و ناراحتی تعریف میکنیم دنیا میگه چشم و باز هم از اون جنس خاطره وارد زندگیت میکنه
و جالب تر اینکه وقتی تعهد میدی که زاجع به چیزای منفی حرف نزنی برات اتفاقات منفی هم رقم نمیخوره چون انتظار ش نداری
اما یک سوال ذهن من مشغول کرده
اگر خاطره یا مشکلی که پایان خوشی داشته یا مثلا ریزش سنگ از کوه که به ماشین خورده اما ما اسیب ندیدم با آب و تاب و خنده و احساس خوب تعریفش کنیم ممکن باز هم از این نوع اتفاقات وارد زندگیمون کنه ؟؟؟؟
خوشحال میشم استاد عزیزم جوابمو بده
پیروز و موفق و شاد باشید
سلام به همه عزیزانم
این مسئله که همیشه سعی داریم اتفاقات منفی رو برای بقیه تعریف کنیم واقعا چیز بدیه و منم متاسفانه دچارشم.
من کلا آدم کم حرفیم ولی یادم میاد بعضی وقتا شده برای اینکه ساکت نباشم و حرفی زده باشم میومدم خاطرات منفی رو تعریف میکردم و یا اطرافیانم وقتی همچین چیزایی تعریف میکردن. بهشون توجه میکردم و حتی تایید میکردم. نمیدونستم که دارم غذای سمی به روحم میدم.
این ب نظرم ریشه داره به نحوه نگاه ما ب مسائل .وقتی به مسایل جوری نگاه کنیم، دیگه اصن برامون به منزله یه اتفاق بد نیست و اون احساس نیاز به صحبت با دیگران رو دیگه نخواهیم داشت.
من دیگه درمورد اتفاقات منفی صحبت نمیکنم.
به نام خالق هستی
سلام استاد
چه خوب میگید
درباره مشکلات صحبت کردم یعنی
توجه بر نکات منفی
خب قانون ثابت جهان
حس خوب اتفاقات خوب
حس بد اتفاقات بد
این قانون بدون تغییر خداوند است
و مطلب دیگه وقتی نمی تونیم کاری انجام بدیم بهانه نیاوریم که بوی کمبود و بوی نداشتن بدهد
این بهانه ها وارد زندگیمان میشود
بگیم میتونیم و دلیل نتوانست در انجام کار دو بزاریم به عهده دیگه
حتی نگیم وقت نکردم
واقعا وقت کم میاد بگیم انجام میدم ک انجام بدیم به بهترین شکل
این که از حرفهای خودمون قضاوت میشیم
حتی جهان هم ما رو نصبت به حرفهای خودمون قضاوت و به میر هدایت میکنه
پس بیشتر از قبل
زمانی که مراقب افکار هستیم مراقب حرفهایمان نیز باشیم
استاد گرامی و مریم جان خدا قوت
شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
سلام به همه عزیزان
روز دهم سفرنامه…
دقیقا امروز توی ماشین همکارم راجع به اینکه بنزینش تموم شده بوده و دردسر شده بوده براش داشت تعریف میکرد ، یه لحظه به ذهنم اومد منم یه خاطره از این ماجرا دارم بزار تعریف کنم که صحبتمون هم ادامه دار بشه اما سریع به خودم گفتم این خاطره کاملا منفیه و توجه رو میبره روی ناخواسته ، پس تعریفش نمیکنم و هیچی نگم بهتره تا اینکه بخوام همچین خاطراتی تعریف کنم…
جالبه که امشب اومدم دقیقا فایل روز دهم راجع به همین موضوع بود ، خوشحالم که خیلی بهتر از قبل شدم اما باز سعی میکنم حتی اتفاقای کوچیک منفی رو هم تعریف نکنم و ساکت بمونم یا بحث رو عوض کنم…
” و از کلام های تو بر تو حکم خواهد شد” این جمله که فکرمیکنم برای انجیل باشه رو توی کتاب چهاراثرفلورانس سالهااا پیش خونده بودم ولی الان تازه متوجه عمقش میشم و سعی میکنم واقعا آگاه باشم به کلامم…
همونطور که حواسمون به ورودیامون هست باید مراقب حرف ها و صحبت های روزانهمون هم باشیم و آگاه باشیم به اونچه که میگیم…
سپاسگزار این همه آگاهی و این سایت و استاد و خانم شایسته و چشم های زیبایی که کامنتم رو خوندن هستم…باشد که همگان در عشق و آرامش باشند…
به نام یگانه قدرت هستی
سلامی گرم خدمت استاد عزیزم،مریم جان و دوستان جانم
رد پای دهم در سفرم به درون
هر چقدر میگذره و من فایلهای شمارو گوش میدم بیشتر و بیشتر متوجه اهمیت فرکانس و توجه میشم..چقدر حساس هست که ما توجهمون رو به کدوم سمت میدیم..چقدر باید مراقب باشیم..
من خودم جزو آدمهایی هستم که خیلی از زندگی ام در جمعی صحبت نمیکنم و حتی با خواهرم و مامانم و دوستان نزدیکم ،اونموقع که با قوانین آشنا نبودم دلیلم این بود که: زندگی من به کسی ربطی نداره و هر کس گرفتار زندگی خودشه..
در مورد اتفاقات خوب زندگی ام ،موفقیت مالی،شغلی و…اتفاقا با هیجان اونم فقط به نزدیکانم میگفتم و بهشون میگفتم بقیه نفهمن،
چرا میگفتم بقیه نفهمن؟؟؟ چون می ترسیدم قضاوت کنند و یا چشم بزنن..
چرا از قضاوتشون می ترسیدم ؟؟ چون قدرت رو در دستانشون می دیدم و نظر دیگران واسم اهمیت داشت
چرا از چشم زخمشون می ترسیدم؟؟ چون مشرک بودم و قدرت رو تنها در دستان خدا نمی دیدم
حالا که مدتی است افتخار شاگردی استاد رو دارم خیلی بهتر شدم اما هنوز جا داره خییییلی راه دارم….
موفقیتهام رو میگم با احساس خوب و پیش خودم میگم اگر کسی قرار بود چشم بخوره استاد چشم میخورد که کل زندگیشونو به نمایش گذاشتن در سریالهای سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت که خیلی از مخارج سفر یا خریدهاشون هم به راحتی و بدون ترس میگن..
این منطق خیلی کمکم کرده که باور کنم آدمها تا زمانیکه من بهشون قدرت ندم ،هییییییچ قدرتی ندارند..
همه چیز خودم هستم ، خودم با کانون توجهم.
چقدر درست میگید استاد که زمانیکه تعهد میدیم از اتفاقات بد صحبت نکنیم خود به خود چون در جستجویش نیستیم اصلا اتفاق بدی رخ نمیده که بخوایم بیان کنیم..
تجربه خودم رو بگم:
من هر وقت که متعهدانه تصمیم میگیرم که روزه کانون توجه بگیرم و فقط به نکات مثبت توجه کنم تمام روزم پر میشه از اتفاقات خوب..یعنی به بیان دیگه من در فرکانسی قرار میگیرم که میتونم این اتفاقات خوب رو و این زیبایبها رو ببینم و درک کنم.
مثلا در مسیر رفت و برگشتم ادمهای خوشحال می بینم..مغازه های پر مشتری و شیک،هوای تمیز و عالی، در محیط کارم رفتار خوب همکاران و بیمارانمون..و احساس میکنم وجودم پر از عشق شده و ساطع میشه و دریافت میکنم..اینقدر انجام کارها برایم راحت و لذت بخش میشه که خدا میدونه..
اما وقتی برعکسش باشم از زمین و زمان اتفاق بد میباره که من هر چی راجب بهشون صحبت کنم بیشتر و بیشتر میشه..
واقعا استاد عصاره تمام فایلهای شما چیز هست کنترل کانون توجه..حتی توحید هم در این عصاره میگنجد..وقتی همه چیز رو از طرف خدایم خیر ببینم و کانون توجه ام رو کنترل کنم موحدتر میشم و تسلیم تر…..واقعا که غوغا میکنه این کنترل کانون توجه..
تصمیم گرفتم دو هفته خیلی وسواس گونه توجه هم رو کنترل کنم و خدا هم به شدت کمکم میکنه..
مثلا دیروز که من روزه بودم یکی از همکارانم که خیلی منفی صحبت میکنن من از خدا خواستم که ایشون رو به کار خیر مشغول کنه که ما با هم نتونیم خیلی صحبت کنیم..اتفاقا سرمون خیلی شلوغ شد و همکارم هم خیلی درگیر کار بود..آخر شیفت گفت راستی از ظهر میخواستم ی چیزی واست بگم و شروع کرد از ی مشکل خانوادگی گفتن.همون موقع گفتم خدا جانم ی حرکتی بزن و منو رها کن..تلفن زنگ خورد رفتم پاسخ دادم..همزمان بیمار اومد پاسخشونو دادم و خودم رو به کار پرونده های بیمارهامون مشغول کردم و دیگه نرفتم سمت همکارم و اونم به کار مشغول شد و بعد هم پایان شیفت شد و خداحافظی کردیم …و به همین زیبایی خداوند حمایت میکند وقتی ازش کمک بخوایم.
دیشب موقع خواب کلی اتفاق خوب در روزم داشتم که نوشتم و برای تک تکشون شکرگذاری کردم..
خدارو شکر میکنم که قدرت خلق زندگیمون رو به ما بخشیده و ما کافیه اراده کنیم و متعهدانه عمل کنیم..
استاد عزیزم در مورد آدمهایی که دائم از مشکلات میگن و هر روز مشکلاتشون بیشتر میشه باید بگم در حال حاضر اکثریت مردم ایران متاسفانه دایما از گرانی صحبت میکنن و هر روز گرانی بیشتر میشه،،دائما از از مشکلات میگن و هر روز مشکلات داره بیشتر میشه..یعنی به نوعی همه جا صحبت از بدبختی هست،تو فروشگاه ها،تاکسی ها،،اتوبوس،،تاااااااا مهمانی ها و جمعهای خانوادگی و دوستانه که مثلا برای تفریح دور هم جمع شدند ولی آنچنان فرکانسی از بدبختی و مشکلات دارن دسته جمعی ارسال میکنند که خدا به داد برسه..
من به شخصه دارم تمرین میکنم تا میشه همه جا فایلهای شما در گوشم باشه..اگر نمیتونم فایل گوش بدم بیام تو سایت و اینطوری حواسم رو از جمع پرت کنم و باور دارم به درستی قوانین و مدار که با اینکار من روزی به راحتی از این جمعها جدا میشم همینطور که تا الان از خیلیهاشون که فکرش هم نمیکردم به راحتی جدا شدم..
امروز هم با امید به یاری یگانه قدرت جهان هستی روزه هستم و مطمئن هستم اتفاقهای عالی در انتظارم هستند..
خدایا شکرررررررت
چرا وقتی میتوانم خوش شانس باشم بد شانس باشم؟؟
من انتخاب میکنم شادی و راحتی و رفاه و ثروت و سلامتی رو..
ماااااااا انتخاب میکنم……
هورررررررراااااااااااااااااااا
ممنونم که با نگاه زیباتون نظر من رو میخونید..دوستتون دارم
استاد عزیزم بسیار سپاسگزار خداوند هستم برای وجود پر از عشق و برکت شما
مریم خوبم ممنونم برای مهیا کردن این سفر
و درود بر همه همسفران عزیزم
دوستتون دارم
در پناه الله یکتا ، روز و روزگار بر شما خوش
به نام الله یکتا
ردپای روز دهم
سومین باره که این فایل رو گوش میدم و نکته جذابی که این دفعه برام مشخص شد. تعهد دادن درباره صحبت نکردن راجع به مسائل منفی هست.
وقتی تعهد میدی ب خودت عملا اینانتظار رو ایجاد میکنی که فقط اتفاقات خوب رو سر راهت ببینی و چی ازین زیباتر…
و داشتم به روند زیبای پیشرفت استاد از اروپا به امریکا توجه میکردم… و توجهی که دارن به زیبایی های جاده می کنند که نتیجه ش هم الان تو زندگیشون کاملا مشخصه…
خدایا شکرت
ممنونم ب خاطر این فایل عالی استاد عزیزم
سلام
به همه دوستان عزیز و سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز
روز شماره دهم
تو این مدت اتفاقات ناخوشایند برام رخ داد
و یک اتفاقی بود که چند بار برای اطرافیان با آب تاب توضیح میدادم و من تصلا فکر نمی کردم که دارم بر خلاف قانون عمل می کنم
اتفاقا همین امروز بعد ظهر واسه برادر زاده ام تعریف می کردم
و نمیدونستم دارم چکار با خودم و زندگیم می کنم
و خداروشکر امروز که این فایل رو گوش دادم و کامنت دوستان دو خواندم یهو انگاری از خواب بیدار شدم
که اکرم داری چکار می کنی داری با تعریف کردن
داری از اون مدل اتفاقات دعوت میکنی
داری توجه می کنی
هر چند من تو این چند وقت آگاهانه تمرکزم رو روی زیبایی ها گذاشته بودم و سعی میکنن بیشتر بزارم
ولی در این مورد اصلا یادم شده بود
حالا دارم میفهمم که دقتی تو با جزئیات اون ماجرا رو توضیح می دهی کائنات و قوانینش کاری نداره از همون مدل دو بهت میدهد
هم این جا به خودم تعهد می دهم که دیگه تا میتوانم در مورد چیزهای که ناخوشایند است
در هر مورد ی حرفش رو نزنم حتی با خودم
و تا می توانم فقط فقط تمرکزم رو بزارم روی زیبایی ها و نکات مثبت و فراوانی ها و چیزهای قشنگ و ماجراها ی قشنگ زندگیم که خدایش خیلی زیاد شد و با تمام وجود فقط روی باورهایم کار کنم
از استاد عزیز بسیار سپاسگذارم که با تمام وجود قوانین جهان هستی رو به ما آموزش میدهند
و از خداوند هم سپاسگذارم که قوانین بدون تغییر رو برای ما خلق کرد و ما با رعایت کردن به این قوانین می توانیم زندگی زیباتر وبهتری رو بدای خودمان خلق کنیم
سلاممم دورد به همه عزیزان انشالاه که حال دلتون عالی باشه
روز 10 روتین روزانه 11 ام
در مورد چیز های که دوست نداریم صحبت نکنیم
دقیقا
وقتی درباره اتفاق های ناجالب صحبت میکردم مثل اینکه چرا معلم بده
یا چرا صاحب کار اینطوریه
دقیقا همون اتفاق ها و یا بدترش برام رخ میداد
وقتی که مثلا میومدم شکایت میکردم درباره دیر اومدن اتوبوس یا الکی بهونه میاوردم اتوبوس دیر اومد شلوغ بود
یا هوا الوده بود تصادف شده بود
و هزاران حرف این شکلی دقیقا روز بعدش یا چند روز بعد ترش همون اتفاق برام رخ میداد
خداروشکر که در سن 17 الی 18 سالگی هدایت شدم به سمت استاد و این موضوع رو درک کردم
و یاد گرفتم درباره چیز های ناجالب صحبت نکنم
و تا حدودی میتونم کنترل کنم و توی این قضیه خوب هستم ولی بازم باید بیشتر روش کار بکنم
من برای اینکه حرفی داشته باشم توی جمع قبلا میومدم اتفاق های بدی که برام رخ داده بود رو میگفتم مثلا میگفتم اقا
داشتم با اتوبوس میرفتم دیدم یکجا تصادف شده بود
و این شکلی وارد جمعشون میشدم و درباره این دولت حرف میزدن ولی خدارشکر از یک نظر بخاط اینکه زیاد با جمع افراد بزرگسال نبودم زیاد از این حرف نمیزدم وبیشتر درباره بازی ها حرف میزدیم و چقد خوب بود
و اتفاقی که می افتاد این بود که مثلا من رنک اورده بودم توی نایف از پشت و برای این بود که خیلی دربارش با حس خوب و با شور شوق حرف میزدم و میگفتم اقا رفتم یارو رو از بک نایف کردم و همه میگفتمیم اعععع چقد خفن و اتفاق می افتاد مثلا یادمه توی یک مچ بازی خنثی سازی بمب
تونستم تمام اعضایی حریف رو نایف کنم و تنها بودم توی بازی اصلا وقتی بازی رو برنده شدیم اینجوری بودم با تیم گفتمم دیدیدددد
و چقد حس خوب داشت و داره الان
و همش از کانون توجه میاد
طی این چند روز که دارم کامنت میزارم هر روز بیشتر دارم به قانون پی میبرم
واقعا وقتی از چیزایی که دوست داریم حرف میزنیم رخ میدن و اتفاق می افتن
مثلا درباره اسکارلت روبی سنگ گرون قیمت بازی wow خیلی حرف میزدیم و همش رویا پردازی میکردیم مثلا من 7 تا از اون سنگ ها دارم و نتیجه چی شد وقتی تکامل رو طی کردم تونستم طی یک روز 7 تا بدست بیارم
و همش بخاطر این بود که حرف میزدیم دربارش
و اگاهانه بهش توجه میکردم وحس خوب داشتم دربارش و اتفاق می افتاد
الان هم همینه ویو پیج ام توی اینستاگرام به شدت افزایش داشته
استوری هام و فعالیت های پیج ام رفته بالا
هر روز یک نفر فالو میکنه منو و بیشتر
استوری هام لایک میخورن و چقد زیباست
بدون دستو پا زدن دارم کار میکنم
و دوره ام هم از این طرف دارم میسازم
و چه دوره خفنی بشه و شده چقد خوب اموزش میدم
خدایا شکرت متما هستم یک روز میام مینویسم از اینکه چقد دوره ام فروش داشته وچقد دانشجو دارم
تا درودی دیگر بدرود ولی خدایی کیف میکنید 11 روز پشت سرهم دارم کامنت بلند بالا میزارم
و چقد نتایج فرق کرده من همزمان با این روتین روتین های دیگه هم دارم چقد زندگیم فرق کرده و سرو سامون گرفته
خوب دیگه خدافظ عاشقانه دوستون دارم تا درودی دیگر بدرود
به نام خدای مهربان
سلام خدمت همگی
قبل از آشنایی با سایت و آموزه های استاد منم شبیه و عین این افرادی بودم که استاد از اغلب افراد صحبت می کنند!یعنی فقط مشتاق بودم خبرهای روزی رو که تو اکثر خونواده های فامیل و اقوام شوهرم افتاده بود رو شب بین خونوداه ی خودم با آب و تاب تعریف کنم و بگم به ظاهر که من فرد بروز و آنلاینی هستم و از هر چیزی خبر دارم و به قول استاد از جنس همونا هم جذب میکردم و برای فردا و فرداهای نزدیک دوباره حرف داشتم از این خونه به اون خونه!غافل از اینکه نه حالم بهتر میشد و نه احساسم ولی شیطان خوب تونسته بود روی من تسلط داشته باشه و وقتی در چنین مداری هستیم اتفاقات و شرایط شبیه این رو جذب می کنیم و لاجرم تمام طول ماه از این گونه اتفاقات و خبرها بود و هر وقت می خواستند به یه دورهمی برن پای ثابتش من بودم که توی اون سه چهار ساعت فقط حرف دیگران،اتفاقات ناخوشایند،قضاوت ها،تهمت ها ،مسخره کردن و خندیدن ها،دروغ ها وخیلی چیزای دیگه..
یه هفته ی قبل وقتی ناخواسته وارد چنین جمعی شدم دیدم همون روال قبلی هست و توی اون سه چهار ساعت خبرهای کل شهر و حرفهایی که حتی شاید نزدیکان اون طرف ازش بی خبر بودند توی این جمع گفته میشد و منم فقط ساکت بودم که دیدم این برداشت رو کردند که اون قدری تو خونه تنها نشسته افسرده شده چون برخلاف اونا هیچ حرفی توی اون ساعات کنار هم نزدیم و همون جا گفتم خدایا شکرت…
و شکر خدای مهربون که هدایت میکنه از وقتی باسایت شما آشنا شدم این کارها رو به حداقلش رسوندم ولی امروز دیدم و فهمیدم هر از گاهی درباره ی چیزهای منفی هم صحبت میکنم !از قبیل ترافیک دیروز و شلوغی شهر و …و با گوش دادن چندین باره ی این فایل از امروز و این ساعت تعهد میدم به خودم و خدای خودم که درباره ی مسائلی با دیگران حتی خودم و حتی با خدام حرف بزنم که دوست دارم اتفاق بیفته نه درباره ی مسائلی که ناخوشایند هستند و دوست ندارم که اتفاق بیفتند!!!
این فایل با اینکه شش دقیقه ایی بود ولی پر از آگاهی های نهفته ایی بود که فکر میکردم بلد هستم و عمل میکنم ولی در لایه های زیرین افکار و باورهایم پیدا کردم مسائلی رو که هر چند وقت یکبار در موردشون حرف میزدم.
خدا رو شکر که هدایت شدم به این آگاهی و این فایل زیبا…
به نام فرمانروای جهان
به نام خداوند مهربان ،هدایتگر ،رزاق ،وهاب و بخشنده
سلام به استاد و خانم شایسته و دوستان عزیزم امیدوارم حالتون عالی عالی باشه
روز دهم رو با هدایت الله یکتا شروع میکنم
من چند روز پیش نصب داشتم و اون کسی که خرید کرده بود وسایل ها رو آماده نکرده بود
خلاصه کلی داستان کشیدم
با اینکه خیلی رو خودم کار کرده بودم ولی راهم رو اشتباه رفتم و حالمو خراب کردم و هی در مورد این موضوع با خیلی ها حرف زدم و بهش قدرت دادم
تا اینکه آنقدر حرف زدم تا اوضاع خراب و خراب تر شد و حالم که خراب شد هیچ کلی هم از سودم پرید .
انگار برگشته بودم به آدم سابق هر کسی رو میدیدم باهاش در مورد این موضوع حرف میزدم
تا اینکه به خودم یادآور شدم که داری چیکار میکنی تو دوره دوازده قدم یاد گرفته بودی فقط به زیبایی ها توجه کنی ،یادگرفته بودی حالتو خوب نگه داری تو هر شرایطی ،قرار بود تو جنگل جاده آسفالتی که استاد گفته بود رو بری ،داری چیکار میکنی با خودت .
من دقیقا روزهایی که به زیبایی ها توجه میکنم هم آرام هستم هم زیبایی های بیشتری جذب میکنم
من با دیدن این فایل تو روز دهم باز به خودم یادآور شدم
که هر چقدر در مورد زیبایی ها حرف بزنی هر چقدر به زیبایی ها توجه کنی ،هر چقدر ذهن رو جهت بدی به خواسته ها و زیبایی ها همون تو زندگی ما بازتاب میکنه .
من امشب تو این سفرنامه تعهد میدم به خودم که فقط به چیزهای زیبا توجه کنم و در مورد زیبایی ها و نکات مثبت حرف بزنم .
خدایا من را به راه راست هدایت کن به راه کسانی که نعمتشان داده ای
خدایا سپاسگزارم برای آگاهی این سفرنامه
از استاد و همه کسانی که به گسترش این سایت کمک میکنند سپاسگزارم
در پناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
یاحق ️