live | چون قانون ساده است، عمل به آنرا جدّی نمی گیری - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)

217 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سونیا نوری گفته:
    مدت عضویت: 477 روز

    بنام خدایی مهربان

    سلام به همه

    گام 27 از آگاهی های ناب پروژه خانه تکانی ذهن

    اصلا تکنیک خاص وجود ندارد .

    فقط کنترول ذهن و کانون توجه کردن .

    جهان هرلحظه به فرکانس من جواب می‌دهد.

    داشتن احساس خوب که مساوی به اتفاقات خوب می‌شود. که از کنترول ذهن سرچشمه میگیره.

    کنترول ذهن ، فقط و فقط .

    قرآن آسان و مبین است دقیق مانند قوانین جهان هستی ‌.

    برای موفقیت مسیر خیلی ساده است فقط باید پایش بمانیم ادامه بدهیم.

    احساس خوب همیشگی

    کنترول ذهن همیشگی

    بیاد آوردن قوانین به شکل همیشگی .

    سپاسگذاری همیشگی.

    بپذیریم که همه چیز ساده است .

    اگر دیگران با ما هم مدار نباشیم ، جهان خود بخود جدا می‌کند.

    وقتی قوانین ساده خداوند را میفهمم ، حتی می‌توانیم آینده را نیز پیش‌بینی کنیم که اگر چنان مسیر را برویم نتیجه طبیعی آن چنین است .

    و بهتر شده برویم .

    کسیکه قانون را می‌داند می‌تواند اصل را از فرع تشخیص بدهد .

    خیلی واضح و مشخص و با تمام جزئیات در مورد خواسته های های ما بنویسیم ، صحبت کنیم و از خداوند بخواهیم.

    بدونی نگرانی این که از کدام مسیر به آن میرسم .

    خداوند به میلیارد ها طریقه به مسیر خواسته هایتان شما را میرساند.

    عملکرد ها نشان‌دهنده تغییرات در ماست

    یعنی اگر قبلا مساله رخ می‌داد و واکنش نشان میدادی یا حالت از درون بد می‌شد اما حالا دیگر حتی در فکر ش هم نیستی یعنی تغییر کردی .

    اگر در گذشته کسی برت چیزی میگفت و حالا اگر راحت میگذری و میگی که منم که زنده‌گی ام را خلق میکنم ، منم که با کانون توجه ام خواسته هایم را خلق میکنم.

    خدایا شکرت بابت اینهمه آگاهی که در این فایل بود

    خدانگهدارتان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    به نام خداوند هدایتگر مهربانم

    خدایا شکرت که در گام بیست و هفتم پروژه «خانه تکانی ذهن» قدم میگذارم و قرار هست با درک بهتر قوانین، زندگی بهتری برای خودم خلق کنم .

    سلام به استاد عزیزم و تمام عزیزانم در این جمع بهشتی 🩶

    و مَا أَرْسَلْنَا مِنْ‌ قَبْلِکَ‌ مِنْ‌ رَسُولٍ‌ وَ لاَ نَبِیٍ‌ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّى‌ أَلْقَى‌ الشَّیْطَانُ‌ فِی‌ أُمْنِیَّتِهِ‌ فَیَنْسَخُ‌ اللَّهُ‌ مَا یُلْقِی‌ الشَّیْطَانُ‌ ثُمَ‌ یُحْکِمُ‌ اللَّهُ‌ آیَاتِهِ‌ وَ اللَّهُ‌ عَلِیمٌ‌ حَکِیمٌ‌ 52

    هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هرگاه آرزو میکرد (آرزوها را از این رو «تمنى» مى‌گویند که انسان تقدیر و تصویر آن را در ذهن خود مى‌گیرد.)، شیطان القائاتی در آن می‌کرد؛ امّا خداوند القائات شیطان را از میان می‌برد، سپس آیات خود را استحکام می‌بخشید؛ و خداوند علیم و حکیم است

    منم می‌خوام برسم به این نقطه که :«بازی زندگی خیلی ساده است.» همه چیز برمیگرده به کنترل ذهن و هدایت ذهن به سمت خواسته ها . جهان هر لحظه داره با فرکانسهای من کار می‌کنه و کارخانه ی خلقت زندگی من از فرکانسهای من تغذیه می‌کنه . وقتی احساس خوبی دارم یعنی در حال ارسال فرکانسهای خوبی هستم و وقتی احساس بدی دارم یعنی باید اون فرکانس رو با تغییر کانون توجه تغییر بدم. بنابراین من باید سعی کنم آگاهانه با کارهای ساده‌ای چون : شکرگزاری ، تمرکز بر نکات مثبت اطرافم، توجه ب نکات مثبت اطرافیانم و خودم و صحبت کردن درموردشون ، با تکرار باورهایی ک باعث میشه ترس‌های من کمتر بشه مثل باور فراوانی : ترس‌ها رو در مورد آینده مالی کمتر می‌کنه . با انجام دادن هرکاری ک باعث بشه من احساس آرامش بیشتر ، رهایی بیشتر ، توکل بیشتر داشته باشم یعنی من در حال ارسال فرکانسهای مناسب ب جهان باشم، در مسیر درست پیش برم و نتایج بزرگی برای خودم خلق کنم .

    «بیشتر مردم زندگی را میدان جنگ می‌پندارند اما زندگی جنگ نیست، بازی است.این بازی را نمی‌توان بدون آگاهی از قانون به خوبی انجام داد. این قوانین در کتاب‌های آسمانی به وضوح روشن شده‌اند. پیامبران الهی به پیروانشان می‌آموزند که زندگی، بازی پرشکوه دادن و ستاندن است.این عبارت که آدمی هر چه بکارد، درو می‌کند به این معناست که انسان هر چه در سخن و عمل نشان دهد، به او برخواهد گشت؛ هر چیزی که بدهیم همان را خواهیم گرفت.» خانم فلورانس اسکاول شین هم در کتاب خودش بازی زندگی همین نکته رو اشاره کرده ک زندگی یک بازی ساده است ک اگر قانون ش رو بلد باشی همیشه برنده میشی .

    دیگه باید در همین مسیر و همین کنترل ذهن هرروز ب مهارت بیشتر برسم .

    همه چیز ساده ست .

    وقتی بتونی ذهنت رو کنترل کنی میتونی دنیات رو کنترل کنی .

    در ابتدا سخت ه اما هرچه بیشتر کار کنی راحتتر میشه و میتونی کنترل ذهن رو انجام بدی و نسبت ب اتفاقات بیرونی واکنش‌گرا نباشی بلکه کانون توجه و تمرکزت رو خودت آگاهانه انتخاب کنی و احساست رو به سمت بهتر شدن تغییر بدی تا فرکانسهات رو همیشه کنترل کنی .

    قرآن ساده است . قوانین ساده است .زندگی ساده است .

    «گفت آسان گیر بر خود کارها»

    «صدق بالحسنی ، فسنیسره للیسری»

    «ان مع العسر یسرا»

    راز «خوشبخت شدن» ساده است.

    اصول ساده است .

    همه آگاهی‌ها ساده و روشن در قرآن بیان شدند .

    جهان ساده است .

    هرچقدر ساده ببینی ساده است و اگر پیچیده ببینی پیچیده میشه .

    سادگی جهان رو بپذیر.

    من ساده بودن جهان و قوانین رو می پذیرم .

    تجسم رو در جلسه قبل داشتیم . ک در مورد قدرتش استاد گفتن و اینکه همه ما وقتی در یه نقطه هستیم اما با رهنمون داریم ب چیز دیگه ای فکر میکنیم یعنی داریم تجسم میکنیم .

    یکی از بهترین الگوهای ساده گیری و سهل گیری برای من استاد هست . مثل لباس پوشیدن و آشپزی کردن و رانندگی کردن و همه رفتارهاشون ک بر سادگی استوار ه .

    بازی ساده است و تکنیک خاصی برای خوشبختی و موفقیت وجود نداره فقط کافیه همین کارهای ساده رو هربار بهتر از قبل انجام بدم. شکرگزاری و کنترل ذهن و تمرکز بر خواسته‌ها ، صحبت کردن از زیبایی‌ها …

    یکی از تمرینات قانون آفرینش که در جلسات ابتدایی پروژه هم بود و من همون روز خواسته‌هام رو در دفتر نوشتم تمرین نوشتن آرزوها و خواسته ها بود. اینکه خیلی واضح و مشخص بنویس ک چیو میخوای .بعداً جهان بهت نشون میده.راهش بعدا بهت گفته میشه . همیشه درخواست اگر واضح باشد راهها به شما گفته میشه .

    چقدر آزادی قشنگه ، آزادی خواسته‌ی روح من ه . اینکه بتونم آزادانه و با اراده قلبی خودم برای زمانم ، مالم ، انرژی م و تک تک اجزای زندگیم تصمیم بگیرم. منم خیلی خیلی بودن با طبیعت رو دوست دارم .

    منم خیلی خیلی دوست دارم ک با عزیزدلم و دوستان صمیمیم در مورد خواسته‌هام و قوانین ساعتها صحبت کنم و گذر زمان رو احساس نکنم . خیلی دوست دارم این تجربه کنار آتیش نشستن شما و گفتگوهای ساعتانه تون رو و این کیفیت از رابطه عاطفی ک دارین تجربه میکنین خواسته ی قلبی من هم هست . این حد از وضوح ، صداقت ، هماهنگی ، حرف هم رو فهمیدن ، در یه مسیر پیش رفتن ، همراه و همقدم در جاده ی رویایی بهشت بودن .

    شکر نعمت نعمتت افزون کند

    سوره لقمان، آیه 12

    «وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ»

    ما به لقمان حکمت دادیم که خدا را شکرگزار باش؛ و هر کس شکرگزاری کند، به نفع خودش شکرگزاری کرده است؛ و هر کس کفران ورزد، خداوند بی‌نیاز، ستوده است.

    کل داستان کنترل ذهن هست . ذهن رو بتونی کنترل کنی زندگی رو هم میتونی کنترل کنی .

    برای درک الهامات خداوند و تفاوتش با نجوای شیطان دقت کن ک الهامات خداوند نتیجه احساسی‌ش آرامش هست، قدرت هست، احساس خوب هست، لذت و آگاهی هست.

    نجواهای شیطان نتیجه احساسی‌ش ترس و تردید و شک و ناآرامی هست ک وجودت رو فرا میگیره .

    من هدایت خداوند رو باور میکنم . من از خداوند درخواست میکنم همیشه و همواره ک ب من درک بهتری در مورد هدایت بده و ب من قدرت شناخت الهاماتش رو بده و اینکه من رو در برابر الهامات و هدایتهاش تسلیم کنه .خدایا من تسلیم تو هستم . من به هر خیری ک از تو ب من برسه فقیرم . من هیچ چیز نمیدانم و تنها تو میدانی . به من بگو هرچه باید انجام بدم رو . و ب من قدرت و توانایی بده تا آنچه بهم امر می‌کنی با جان و دل انجام بدم .

    عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

    وقتی در مدار درست قرار بگیری هم میفهمی هم انجام میدی هم از انجام دادنش لذت میبری . منم همینطور بودم استاد . منم بعضی وقتها از بعضی از صحبتهای شما درکی نداشتم و حتا گاهی بدم می‌اومد از شما بخاطر بخشی از صحبتهاتون ، حتا یه دوره ک لب فضای سایت فاصله گرفته بودم مقاومت شدیدی پیدا کرده بودم برای اینکه صدای شما رو بشنوم یا فایلی ازتون رو ببینم . انگار ازتون فراری بودم. اما خدا رو شکر میکنم ک خداوند هدایتم کرد و به من درک درست داد . من رو وارد این مدار کرد ک گوش بدم ک شاگردی کنم ک خیلی خیلی از صحبتهاتون رو الان بفهمم. خدا رو شکر میکنم ک تو این فضا هستم چون می بینم مقاومت اطرافیانم رو در این مورد و می‌دونم ک مدار و فرکانس چطور داره عمل می‌کنه . اینکه من الان چقدر تشنه ی شنیدن و نوشتن و گفتن از این آگاهی ها و بودن در این سایت بهشتی هستم خدا رو شکر ب دلیل بالا رفتن مدارم هست و واقعا شرایط داره برام فراهم میشه . خیلی وقت بود دنبال این تنهایی بودم ک الان دارم تجربه میکنم چند روز اول پروژه رو با تعهد و با تمام عوامل حواس پرتی دور و برم ادامه دادم و ادامه دادم و الان ب نقطه ای رسیدم ک با آرامش و بدون حواس پرتی میتونم گوش بدم و بنویسم و روی افکار و باورهام تمرکز کنم و وجودم رو شخم بزنم وبا خودم و خدا حرف بزنم و … خدا رو شکر میکنم .

    بهترین راه اینکه باورهای خودم رو بشناسم عملکردم هست ، مشاهده و بررسی عملکردم در شرایط مختلف و چقدر باورهای من هنوز و هنوز نیاز ب کار کردن داره چون در شرایطی می‌بینم ک چقدر عملکرد ضعیفی دارم .

    عمل به آنچه میگویم و فرکانس من هست ک بیان و کلام و وجود من رو قدرتمند می‌کنه . نتایج من رو متغیر می‌کنه. نرگس همیشه باید حواست رو جمع کنی ک فرع رو از اصل تشخیص بدی و تمرکز و انرژی ت رو روی اصل بگذاری . اصل رو در خودت هربار بیشتر و بیشتر بهبود بده .

    خدایا شکرگزارم ک در این مسیر دارم گام برمی دارم و کمکم میکنی خودم و تکاملم رو بپذیرم و از خودم توقع بیجا نداشته باشم بلکه با امید و توکل ادامه بدم. دوستت دارم

    سپاسگزارم استاد عزیزم 🩶

    سپاسگزارم عزیزانم در این جمع بهشتی 🩶

    خداوند عاشق همه‌ی ماست 🩶

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سارا درویشی گفته:
    مدت عضویت: 142 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام و صبح بخیر ب شما خانواده روحی من

    این فایل و فایل مربوط به تفسیر قرآن بشدت تاثیرگذار بود روی من

    چون الا ماشاالله توی جهان سوم کلا تو دیواریم و تو حاشیه و چیزای عجیب و این خیلی ذهنمو صاف کرد ک من بارها گوش میدم چون این باور ها و رفتار ها ریشه دارن

    و واقعا همه چیز سادس همه چیز اسانه

    برعکس گفته شده

    مثلا من اگر از یه راه آسون تر کاری میکردم همیشه بهم گفته میشه تنبل

    یا از فروشندگی اومدم بیرون میگفتن توام آدم کار نیستی

    و من همیشه فکر میکردم اگر من خودمو نکشم و کلی کار نکنم نمیشه

    یادمه قبلا میگفتم مثلا برم تو یوتوب

    بعد ذهنم می‌گفت نه بابا درست نیست بری جلو دوربین بعد پول در بیاری ن این حلال نیست باید بری زور بازو باید باشه

    یعنی یه بل بشویی بوده تو مغز ما و هنوزم هست منتها کم شده

    یعنی انقد دارم روی خودم کار میکنم که تا از خواب پا میشم ذهنم میاد از قانون میگه ت این مدت کم کمتر از یکماه

    و درمورد نوشتن خواسته من دیرین برد درست کردم تو موبایلم چون می‌دونم ی چشم اندازه یه چیزی برای تصور بهتر

    ولی هدف‌گذاری هام سالانس و طبق تکامل نوشتم

    قبل آشنایی دقیق با تکامل کلی چی نوشته بودم

    بعد بررسی کردم خیلیاشو حذف کردم خیلیاشو کم کردم و واضح نوشتم که چند ماه دیگه دوره اول درمانم تموم میشه و می‌خوام تو اولین تست تثبیت قبول بشم ک برم برای درمان نهایی لکنت (خیلی خوشحال کنندس نه) (:

    اشکم در اومد

    یا این مسئله فن بیان منم درگیرش بودم خیلی قبلا ک برم بهم یاد بدن چجوری حرف بزنم یعنی چی

    توی کلاس درمانم انقد روش درمان قوی و سادس و بهترین روش در جهان انقد روی قدرت بیان تاثیر داره ک کار تمومه

    و من مشخص کردم تست قبول بشم می‌خوام کارمو استارت بزنم

    و از الان یه سری چیزا ک کیفیت کارمو بالا می‌بره دارم روش کار میکنم و علاقم دارم واقعا

    مثل صدا سازی یا اینکه بتونم تمرین کنم و صدا های مختلف بسازم از حنجرم و براش برنامه چیدم هدف گذاری کردم مشخص و واضح و از پایه و صداسازی رو از امروز استارت میزنم کوچولو انجام میدم و ذوق دارم هم از مسیر هم اینکه بعد ی مدت قدرت صدام بیشتر میشه و از یه طرفم عاشق اینم وقتی آهنگ میخونم صدام بسیار قشنگ باشه چون جنس صدام خوبه

    ولی فن بیان رو نه یه چیز مسخرس

    یا مثلا من گفتم برای فیلمنامه نوشتن ویدیو هام کتاب بخونم

    بعد افتادم یاد شما یاد پیامبر

    گفتم مگه استاد برای نوشتن کتابش کتاب خونده بود ک مثلا ایده بگیره

    تو وصل شو ب او انقد ایده های خفن بهت میده ک تو دنیا مثلش نیست

    و این ریلکس بودنه بهم آرامش میده

    و من درکنار اینکه لکنت بسیار دردناک بوده برام

    خوشحالم ک تجربش کردم میدونید خیلی درکمو برد بالا شعورمو گسترش داد

    باعث شد من برم روی درونم کار کنم

    و هم علاقم ب صدا سازی یا فیلم بازی کردن و محتویاتش +تضاد لکنت

    باعث شد ک من بخوام در عین اینکه لکنتم خوب میشه قدرت صحبت کردنمم ببرم بالا

    نگم خب درمان شدم و تمام

    می‌خوام تا جایی ک راه داره از این حنجره طلایی بهره ببرم گسترشش بدم

    و خداروشاکرم ک لکنت رو توی زندگی من قرار داد

    موقعی که درمانم کامل شه جلوی همه بچه های درحال درمان اینو میگم که شما خوش شانسید ک لکنت داشتید چون وقتی درمان بشید علاقه هاتونو خیلی عاشقانه تر انجام میدید

    از صحبت کردن خیلی بیشتر لذت میبرید

    و من شاکرم بابتش

    و یه چیز دیگه درمورد روند و نتایج ریز و کوچک ک من قشنگ متوجه میشم

    من از وقتی روی این علاقم توجه میکنم ک من دوست دارم چیزای جدید تجربه کنم چ غذا چ تفریح

    متوجه شدم پدرم خوراکی ک میاره هربار یه چیز جدید میاره ک من اصلا ندیدم

    یا اینکه من همیشه روند قبل پریود برام مثل جهنم بود بشدت عصبی بشدت حساس بشدت بی حال و بی انگیزه و روند قبل این دفعه ام خیلی آروم تر بودم

    و کیفیت خوابم خیلی بیشتر شده و ترسای موقع خوابم کمتر شده کلا حالم بهتره خیلی

    اینو گفتم ک بگم قانون قانونه چ فایل هدیه چ دوره

    انجامش بدی روی حتی pmsهم تاثیر داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    شبنم قریشی گفته:
    مدت عضویت: 1495 روز

    سلام به استاد نهایت عزیز ارجمندم و دوستان که این کامنت رو میخونن.واقعا برام جالب هست که از صبح هدایت میخواستم از خالقم و هی میگفتم چی کار کنم که قانون درک کنم چرا تعغیر نمیکنم در صورت که همه چیزو میدونم اما چرا باور ندارم هنوز چی کار کنم کدوم فایل بشنوم که تاثیر بیشتر داشته باشه که یی جورایی دوباره در مسیر مثل اوایل که خیلی باور کرده بودم و یی شور شوق داشتم با ی احساس عالی دنبال اون حالت میگشتم که همینطور فایلهای از استاد در مبایلم دارم پلی کرده بودم میشنیدم فایل از دستورالعمل خانه تکانی ذهن گام به گام رو میشنیدم که استاد هی میگفت قانون سادست سخت نگیرید و بازهم من به گفته استاد دنبال فوت کوزه گری میگشتم دنبال ی چیزی که منو متحول کنه .امدم تو سایت در لایف های استاد گشتم همینجوری روی این فایل زدم دو باره شنیدم همین فایل که داشتم قبلش هم میشنیدم .واقعا ما هدایت میشیم اما باور نمیکنیم من خوبتر دقیق شدم در فایل که میگه سااااااادست .خالقم شکرت که دوباره هدایت شدم تشکر میکنم از استاد هم که اینقدر ساده و عام فهم بیان میکنن اما واقعا که باید تکامل طی بشه تا درک کنیم حتا به همین ساده گی قانون رو.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2847 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز مجری این پروژه

    دیگه داریم به اخر این پروژه میرسیم

    شور و شوق و انگیزه و احساس خوب در مسیر هدف چجوری به وجود میاد؟

    با باور به اینکه میشود به رویام برسم

    با باور به اینکه رسیدن به خواستم امکان پذیره

    با باور و ایمان اتفاق میوفته

    چجوری باور ایجاد کنم؟ با یادآوری اتفاق معجزه وار و فوق العاده ای که برات افتاده و داره میوفته توی هر اندازه ای هست اون اتفاق تاییدش کن تحسینش کن و بگو که اگر قانون جواب داد خدا به من راه نشون داده پس میتونه باز نشون بده میتونه باز بهت کمک کنه که به خواستم برسم این راهی که باید برم و بهش ایمان بیارم

    و الا خدا برای رسوندن من به خواستم زجز نمیکشه که مثلا وقتی ناخن انگشت پات کنده میشه خدا بدون اینکه تو متوجه بشی یه ناخن جدید بهت میده شروع میکنه به رشد کردن نه تو زجر میکشی برای ناخن جدید نه خدا

    یادت بیاد وقتی میخواستی فوتسال را شروع کنی هیچ کس نداشتی هیچ پولی نداشتی سال ها پیش ارزو داشتی که بری کلاس فوتسال ولی هزار یک بهونه اوردی گفتی پدرم پول نداره گفتی درس دارم نمیرسم

    یادته میگفتی درس دارم وقت نمیکنم همزمان برم سالن چقدر ارزو داشتی چقدر حسرتش داشتی

    این ارزوی واقعی تو بود

    یه روزهایی تصمیم گرفتی تغییر کنی حرکت کردی خدا راه بهت نشون داد یادته؟ این خواسته واقعی تو بود نه مهندسی دانشگاه شریف نه درس خوندن صبح تا شب نه توی درس و کتاب بودن

    یادته این خواسته تو بود چه زود یادمون میره چه زود یادت رفت که رفتن به سالن یکی از ارزوهای تو بود توی دنیایی که پدرت دنبال افزایش سابقه کاری و بیمه ای بود توی دنیایی که مادرت هزار یک بهونه میاورد برای دنبال کردن علایقش همیشه دنبال حامی بود تو رفتی سراغ رویاهات چون تو شبیهشون نیستی و نبودی و نخواهی بود تو ننشتی منتظر بمونی بهونه بیاری بگی پدر اله مادرم ِبله توی ایران نمیشه، یا یکی نیست منو انگیزه بده هل بده رفتی سراغ رویات میدونییییی اینقدر چقدذ ارزش داشت و داره میدونییییی تو چه روزهاییی ساختی ؟میدونییییی؟

    تنها چیزی که میخوام اینکه حقیقت بفهمی و تا سرحد مرگ بری سراغش

    هدفت حتی از خانوادت هم مهم تره، هدفت از هرچیزی مهمتره

    سرت از زندگی دیگران بکش بیرون مریم حالم بهم میخوره از این، بشین هدفت بساز

    استاد عزیز از شما سپاسگزارم

    با ایمان

    مریم درویشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مجتبی شجاع گفته:
    مدت عضویت: 1050 روز

    سلام استاد عزیزم خدا قووووووووت

    صحبتهای شما مثل نوشدارو میمونه مثل آب روی آتیشه. من چندین سال قبل خیلی فایلاتونو گوش میکردم یه چند سالی متاسفانه دیگه گوش نکردم و فراموش کردم تا اینکه تو این یکی دو ماه گذشته از خدا خواستم هر لحظه آگاهترم کنه و در مسیر درست و در کنار انسانهای درست قرارم بده که نتیجش برگشتن به سمت شما شد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    عصمت دهقانی گفته:
    مدت عضویت: 1184 روز

    سلام به استاد عزیزم

    سلام مریم جون باعشق

    سلام به دوستان سایت

    خدارشکر امروزم اون حسو عالی رو تجربه کردم

    خدارشکر امروز توجه مو گذاشتم روی اتفاقات مثبتی که برام افتاده و برای خودم یاد آوری کردم

    خدارشکر امروز دارم نفس میکشم و خداوند دوباره بهم فرصت زندگی رو هدیه داده

    خدارشکر امروزم رفتارم با همسرم و فرزندم کمی بهتر از دیروز بود کمی آروم کمی بیشتر قدردانشون بودم

    خدارشکر به خاطر خدای خوبم که به مسیر درست هدایتم میکنه

    خدارشکر به خاطر استاد مهربونم که با آگاهی های نابشون به ما محبت می‌کنند راه درست نشون میدند

    خدارشکر به خاطر دوستان سایت که وقتی کامنت هاشون میخونم غرق لذت میشم

    خدارشکر هرروز دارم به تعهدم عمل میکنم و روی خودم کار میکنم

    خدارشکر به خاطر حس های خوبی که در روز میاد سراغم خدارشکر به خاطر آرامش هرروزم

    خدارشکر به خاطر دوستان خوبم خدارشکر به خاطر وجودپدر و مادر که داشتنشون واقعا نعمت و برکاته الهی شکر

    چقد هرروز احساس میکنم به آرامش بیشتری میرسم چقد هرروز دگرگون تر میشم و چقد وقتی سپاس گذاری میکنم چشمام پراشک میشه از داشتن این نعمت ها خدایاشکرت

    هرروز دارم به خودم یاد آوری میکنم که باید به قانون عمل کنم باید قوی تر روی خودم کار کنم دیگه از همسرم توقع ندارم که تغییر کنه باید فقط من تغییر کنم برای اندک چیزی که همسرم برام می‌خره بزرگ جلوه میدم و ازش بینهایت سپاس گذاری میکنم اون چقد خوشحال تره و چقد رفتارش با من عوض شده همیشه روی خوششو بهم نشون میده اون وجه مثبتشو بهم نشون میده بهم لبخند میزنه با احترام ازم چیزی رو درخواست میکنه که براش بیارم با عشق و از کلمات عاشقانه استفاده میکنه و چقد درآغوش میگیرتم و اون حس عشق بیشتر بهم انتقال میده آدمی که اصلا زیاد باهام حرف نمیرد الان درمورد کارهاش میگه ازمن نظر میخاد شوخ طبع تر شده و من خصوصیات مثبتشو همیشه بهش میگم و اون فقط کلمه خدایاشکرت به زبونش جاری میشه چقد بچم آروم ترشده درسلامتی کاملی هست چقد شادتره و خودم زیاد به خودم و اطرافیانم سخت نمیگیرم و میذارم هرکی هر جوری راحته باشه من اون چیزی رو میبینم که برام لذت بخشه اون رفتار یا اون خصوصیات اخلاقی که برام قشنگه اونو میخام که ببینم و بابتش شکرگزار هستم من ازبچگی بااینکه پدرمو خیلی دوست داشتم ولی خجالت میکشم بغلش کنم

    اماالان اون خجالت رو گذاشتم کنار و پدرمو بغل کردم و بهش گفتم چقد دوسش دارم و به خاطر محبت هایی که بهم کرده بود ازش سپاس گذاربودم و خدامیدونه اون لحظه چقدر پدرم خوشحال شد و چقدر من غرق لذت شدم ازاینکه تونستم ابراز عشق کنم از نیروی عشق استفاده کنم خدایاشکرت چقد رفتار آدم ها باهام عوض شده میدونم انسان های که میان سمت من وجه خوبشونو نشون میدند واقعا هم همینطوره بهم لبخند میزنن بااحترام حرف می‌زنند خدایاشکرت که قانون‌ عمل میکنه

    ازاینکه تونستم از حاشیه تا حدودی دوری کنم از غیبت از بدگوی از تمرکز روی نکات منفی هرروز آروم تر میشم خدای‌ شکرت خدای من من هرروز احساس میکنم داره ظرفم بزرگ تر میشه حرف های استاد و بهتر درک میکم که دارن چی میگن و چجوری از حرف هاشون توی زندگیم استفاده‌ کنم خدایاشکرت

    چون قانون‌ آفرینش ساده است عمل به آن را جدی نمیگیری

    دنبال این نباشم که چیزی خاصی هست یا رازی خاصی یا کتاب خاصی یا مباحثی که من نمیدونم که اگر بدونم موفق تر میشم

    هیچ چیزی نیس قانون ساده است اصول ساده است باهمین چیزهای ساده مثل مبحث سپاس گذاری مثل تمرکز روی نکات مثبت، کنترل ذهن، باورهای مناسب

    باور به فراوانی خوب من هرچقدر بتونم به فراوانی تمرکز داشته باشم ترس هامم کمترمیشه ایمانم قوی ترمیشه وقتی باور به کمبود نداشته باشم

    اگرروی همین ها کار کنم و تمرکز کنم و تکاملمو طی کنم اونوقته که زندگی بطور معجزه آسا تغییر میکنه و اتفاقات قشنگ بوم بوم میوفته برام دنبال رمز و رازه خاصی نباشم چون قانون ساده است قرآن مبین خودقرآنم ساده است سعی کنم از ساده بودنش استفاده کنم

    هرچیزی رو پیچیده بگیری پیچیده ترمیشه

    هرچیزی رو آسون بگیری آسون تره

    مثال که قدیمی ها میگن زندگیرو هرجور بگیری همون جوره واقعا همینطوره من اگ هی به خودم بگم قرآن سخته خب نمیرم بخونمش اما اگر بگم نه آسونه اونوقت ذهنم میره طرفش که بخونمش و ببینم چی گفته

    استاد گفتند که خودشون آیندشونو پیشگویی کردند که میخان به چی برسن که رسیدن

    خیلی واضح و مشخص بگم که چی میخام نگران نباشم که کی و چجوری باید به اون خواسته برسم و توکل کنم به خدا قدم اولو بردارم قدم های بعدی بعدن گفته میشه جهان بهم میگه چجوری برسم ایمان داشته باشم همون طوری که استاد گفته بود که میخاد سایت عباس منش دات کام این اتفاق براش بیوفته درخواستو کرد و بعدن راه ها بهش گفته شد

    کلام خدا رو بالا بردیم و کلام شیطان رو پست

    از کوجا بفهمم این الهامات خدایه یا نجوای ذهنمه از احساسم متوجه میشم اگر احساسم خوب باشه الهامات خداونده اگر احساسم بد باشه نجوای ذهنمه به همین راحتی

    چجوری با سپاس گذاری ارتباط بگیرم موقعی که در مدارش باشم با سپاس گذاری اشک تو چشمام حلقه میزنه

    بهترین راه شناسایی باورها عملکرد منه

    موقعی که درعمل بتونم درست باشم و به اون چیزی که میدونم عمل کنم میتونم متوجه بشم باورهام تغییر کرده

    رد پای گام بیست هفتم

    خدایاشکرت امروزم تونستم کامنتی بذارم الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    حسینی ترین نرگس دنیا گفته:
    مدت عضویت: 2410 روز

    «به نام خداوند بخشنده مهربان»

    خلاصه‌ای از آن‌چه که در این فایل آموختم:

    • بازی خیلی ساده است.

    • جهان هر لحظه درحال پاسخ به فرکانس من است. نه لزوما در شب و روز خاصی.

    • باور فراوانی باعث میشه ترس‌های من کمتر و ایمانم بیشتر بشه.

    • هیچ فرمول جادویی وجود ندارد، همه‌چیز خیلی ساده است.

    • کنترل ذهن اولش یه مقدار سخته بعدش خیلی ساده میشه.

    • دنبال تکنیک‌های عجیب غریب نباشم.

    • چون ساده است فکر میکنم تاثیری نداره.

    • قرآن مبین است. همه‌چیز خیلی ساده و واضح و صریح است.

    • جهان ساده است. هیچ چیز پیچیده نیست.

    • هرکس میگه پیچیده است، میخواد بگه من میفهمم تو نمی‌فهمی.

    • منم می‌خوام توی سپاسگزاری به حدی برسم که اشکام بند نیاد.

    • بهترین راه شناسایی باورها، عملکرد ماست.

    در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محسن توحیدی گفته:
      مدت عضویت: 412 روز

      به نام خدایِ مهربونِ مهربون .

      نرگس جان سلام!

      مرسی بابت خلاصه‌ی قشنگ و شفافِ چیزایی که از فایل گرفتی.

      چقدر دلنشین بود حرفات… انگار داشتی از تهِ دل می‌گفتی، نه از ذهن!

      بذار دونه‌دونه باهات هم‌صحبت شم:

      1. «بازی خیلی ساده‌ست»

      واقعاً همینه!

      ما آدما یه‌جورایی عاشق سخت کردن مسیر زندگی‌ایم.

      هی می‌خوایم بگیم یه راهِ پنهانی هست، یه تکنیک عجیب…

      درحالی‌که خودِ خدا، با همه‌ی عظمتش، با ساده‌ترین زبان با ما حرف زده.

      اصلاً انگار داره میگه: بازی زندگی با عشق و سپاسگزاری می‌چرخونه، نه با فرمول‌های عجیب.

      2. «جهان هر لحظه داره جواب فرکانس منو میده»

      این یعنی دیگه نباید منتظر شب خاص، روز خاص، دعا یا ساعت خاص باشیم.

      اگه الان تو فرکانس ایمان و اطمینانی، همون لحظه داری سیگنالش رو می‌فرستی.

      جهان هم بدون وقفه، داره هماهنگ با تو حرکت می‌کنه.

      اینجوری آدم مسئول‌تر می‌شه؛ چون می‌فهمه همیشه داره پخش زنده می‌ره!

      3. «باور فراوانی، ترس رو کم و ایمان رو زیاد می‌کنه»

      ترس همون لحظه‌ایه که حس می‌کنی تنهایی یا قراره کم بیاری.

      ولی وقتی به فراوانی ایمان بیاری، انگار یه آفتاب کوچیک همیشه تو قلبته.

      اون آفتاب باعث می‌شه نترسی از فردا، از پول، از رابطه، از تصمیماتت.

      تو فقط می‌دونی «هست» چون خدا همیشه هست.

      4. «هیچ فرمول جادویی وجود نداره، همه‌چیز ساده‌ست»

      دعا، مراقبه، تمرکز، شکرگزاری…

      همه‌شون ساده‌ن. ولی چون خیلی ساده‌ن، ما گاهی از روشون رد می‌شیم.

      درحالی‌که قدرت واقعی تو همین سادگیه.

      5. «کنترل ذهن سخت شروع میشه ولی بعدش راحت میشه»

      درست مثل دوچرخه‌سواریه!

      اولش می‌افتی، می‌ترسی، شک می‌کنی.

      ولی کم‌کم یه‌جوری عادتت میشه که یادت میره اصلاً چطور می‌ترسیدی!

      کنترل ذهنم همینه… فقط کافیه ادامه بدی.

      6. «دنبال تکنیک عجیب نباش»

      آره دقیقاً!

      اونی که ساده حرف می‌زنه، ریشه‌داره.

      اونی که سخت و مبهم میگه، گاهی فقط می‌خواد خاص به‌نظر بیاد.

      خدا خودش گفته: ولقد یسرنا القرآن للذکر… فهل من مدّکر؟

      یعنی آسونش کردیم؛ فقط یه نفر باید باشه که بخواد یاد بگیره. همین!

      7. «چون ساده‌ست، فکر می‌کنیم اثر نداره»

      دقیقاً یکی از دام‌های ذهنه!

      ذهن همیشه دنبال یه اتفاق عجیبه…

      ولی سپاسگزاری، لبخند به آسمون، یه نفس عمیق… اینا معجزه‌ن؛ اگه با حضور دل باشن.

      قرار نیست یه نور از آسمون بیاد! معجزه می‌تونه همون اشک شوقی باشه که بی‌هوا از چشمت میاد.

      8. «قرآن مبین و ساده‌ست»

      به به!

      آره نرگس جان، قرآن یه کتاب شفافه.

      نه پنهونه، نه سخت.

      هر وقت با دلت بخونی، خودش میاد سراغت.

      هر کی سختش کنه، شاید هنوز خودِ دلش گره داره.

      9. «جهان ساده‌ست، پیچیده نیست»

      این جمله‌ت عالی بود.

      دنیا مثل طبیعته…

      همه‌چی با نظم و سادگی جلو می‌ره.

      ما فقط وقتی پیچیده‌اش می‌کنیم که می‌خوایم از درون خودمون فرار کنیم.

      10. «هرکی میگه پیچیده‌ست، یعنی تو نمی‌فهمی من می‌فهمم!»

      اینو باید زد رو دیوار!

      گاهی بعضیا واسه اینکه حس برتری داشته باشن، ساده‌ترین چیزها رو پیچیده می‌کنن.

      درحالی‌که آدم‌های عمیق، حرف‌های بزرگ رو خیلی ساده بیان می‌کنن.

      11. «می‌خوام توی سپاسگزاری اونقدر برم بالا که اشکام بند نیاد»

      این هدف‌ت بی‌نظیره!

      بدون شوخی، اگه هر روز فقط 5 دقیقه با دلت سپاسگزاری کنی، همین‌جوری اشکات خودش میاد.

      اون لحظه‌ها، لحظه‌ی وصلن…

      دیگه نه تویی نه دنیا… فقط خداست.

      12. «بهترین راه شناخت باورها، دیدن عملکردمونه»

      صد آفرین!

      نه حرف، نه نیت، نه ادعا…

      عملکرد ماست که میگه باورمون چیه.

      اگه مدام نگرانیم، یعنی ته‌باورمون هنوز ترسه.

      اگه آرومیم و می‌خندیم، یعنی ته‌باورمون ایمان و توکله.

      در آخر

      نرگس جان، حس نوشته‌هات یه چیزی بین نور و آرامشه.

      امیدوارم هر روز بیشتر تو مدار خدا بمونی،

      و اون لحظه‌هایی که اشک‌هات از شوق جاری میشن، برسن و بمونن.

      در پناه خداوند مهربانِ مهربان،

      با دلی سبک و لب‌هایی پر از شکر.

      برادر هم‌فرکانس‌ت‌ محسن.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        حسینی ترین نرگس دنیا گفته:
        مدت عضویت: 2410 روز

        سلام آقا محسن عزیز.

        امیدوارم که حالتون عالی باشه.

        نمی‌دونید چقدررررر احتیاج داشتم به همچین نشونه‌ای توی این روزا.

        چقدر پیام قشنگ و دلچسبتون بهم مزه داد.

        خدایا هزاران بار شکرت.

        این روزا خیلی داره سخت میگذره و شرایطم طوریه که در حالت عادی باید خیییییلی حالم بد می‌بود اما خداروشکر با حضور توی این سایت و این فضا، تا حد زیادی تونستم خودم رو توی جوّ مثبتی نگه دارم.

        این دیدگاه‌تون رو به فال نیک میگیرم و به عنوان یه نشونه از اینکه در مسیر درست هستم در نظر می‌گیرم.

        در پناه الله باشید برادر هم‌فرکانسم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1535 روز

    سلام خدمت همه‌ی عزیزان.

    استاد در این فایل در مورد موضوعات جالبی صحبت کرد، یکی از اون موضوعات که برای من خیلی تاثیرگذار بوده بحث مشخص کردن خواسته هست. ابتدایی که من با استاد آشنا شده بودم خیلی سوال‌ها داشتم و خیلی چراها داشتم که چرا این اتفاقات می‌افته و خیلی از خودم در درون میپرسیدم که چرا زندگی من اینطوری هست و انقدر بدبختی می‌کشم. وقتی اوضاع جوری شد که در حالت تسلیم بودن از خدا میخواستم کمکم کنه از طریق خواهرم با استاد آشنا شدم و روند گوش دادن به فایل‌ها شروع شد. اوضاع بد بود اما من گوش میدادم. اوایل هیچی نمی‌فهمیدم اصلا نمی‌فهمیدم استاد چی میگه و خیلی کم متوجه میشدم و ظرفم کوچک‌تر بود. اما من شروع کردم به گوش دادن و بعد فهمیدم که استاد هم در فایل‌ها به این موضوع اشاره میکنه که ما ابتدا آماده میشیم برای شنیدن. بعد گوش میدیم و ادامه میدیم. بعد درک می‌کنیم. بعد شروع به عمل کردن می کنیم و بعد نتیجه میاد. من اون روزها این آگاهی رو دریافت کردم از طرف خواهرم که گوش بده به این فایل‌ها زندگیت عوض میشه و این باور در من ایجاد شد که باید گوش بدم. و من مرتب و هر روز و شاید بگم هر ساعت گوش میکردم که استاد چی میگه و اوایل فقط موقع کار گوش میدادم اما بعد گسترش پیدا کرد و هر بار سعی میکردم که خودم رو در این فضا قرار بدم و گوش کنم تا زندگیم عوض بشه و اصلا در مورد مراحل بعدی اطلاعی نداشتم که باید چی کار کنم. میخوام از این زاویه به موضوع کار کردن روی خودمون نگاه کنم که من بعد از اینکه مدت زمان بسیار زیادی رو صرف گوش کردن به فایل‌های استاد کردم باورهای جدیدی در من شکل گرفت و جواب بسیاری از سوالاتم بهم داده شد. یادم هست یک سوالی خیلی بلد بود در ذهنم که چرا اینقدر آدم‌ها بدقول هستن چرا بد رفتار میکنن چرا اتفاقات به ضرر من رخ میده؟ مثال میزنم، یادم هست پدرم به من این قول رو داد که اگه بیای بریم مشهد بعد از اینکه برگشتیم میبرت شمال. منم خیلی خوشحال شدم و تصمیم گرفتم که به این تصمیم پدر احترام بگذارم و برم مشهد (چون مذهبی هستن مشهد دوست داشتن و من میگفتم شمال میخوام نه مشهد) خلاصه ما رفتیم مشهد بعد از اینکه برگشتیم گفتم خب بابا بریم شمال، بعد به شکل عجیبی و تندی با من برخورد کرد و یکجورایی گفت برو بابا ما کلی تو این سفر خسته شدیم و عمرا بریم شمال. و بعد من خیلی ناراحت شدم و گفتم که چرا این موضوع تو زندگی من تکرار میشه و هر کسی هر قولی به من میده میزنه زیرش. از این جور سوال ها زیاد داشتم که چرا اتفاقات زندگیم اینجوری پیش میره. (خودم اینها رو خلق میکردم با باورهای داغونم) یادم هست وقتی فایل فقط روی خدا حساب کن رو گوش کردم به جواب این سوالم رسیدم که من روی آدم‌ها خیلی حساب می‌کنم و همین باعث میشه با مخ بخورم به زمین. بعد که خیلی این فایل رو گوش دادم کم کم روند رفتارهام عوض شد، روند برخورد هام و انتظاراتم از آدم ها تغییر کرد. دیگه سعی میکردم روی خدا حساب کنم. واقعا طول کشید چون من خیلی زیاد حساب میکردم روی آدم‌ها و هنوزم باید روش کار کنم، اما یادم هست بعد از اینکه این موضوع بهتر شد من میزان ناراحتیم از اینکه کسی برخلاف حرفش عمل میکنه کم شد و میگفتم من از خدا میخوام و اغلب مواقع یک راهی پیدا میشد که من به اون خواستم میرسیدم و دستان خدا می‌امدن و یادم هست بدون اینکه من کار فیزیکی ای انجام بدم یا حتی از کسی درخواست کنم 2 بار رفتیم سفر شمال و من شمال رو تجربه کردم و خیلی لذت بردم و فکر میکنم اولین کامنت‌هایی هم که روی سایت با یک اکانت دیگه‌ام گذاشتم مربوط میشه به زمانی که از سفر شمال برگشتم و به استاد پیام دادم و حسم رو در کلمات منتقل کردم اما نوشته‌ام اصلا ربطی به شمال نداشت و جالب بود استاد در کانال تلگرام منتشرش کرد چون آنچه حسم گفت رو نوشتم و باورهای خوبی هم داشتم که باعث میشد دل آدم‌ها نرم بشه در مقابل من. اون موقع خیلی تمرکز روی باورهای توحیدی داشتم و با اینکه روی مجموعه ای از باورهام هر روز کار میکردم فکر میکنم موثر ترین باور همون باورهای توحیدی بود که این تاثیرگذاری رو ایجاد کرد.

    میخواستم از اون نتایج روزهای آغازین بگم که من درخواست‌های خیلی واضحی داشتم در مورد مسائل مختلف زندگیم که فقط توی ذهنم بودن و من دنبال جوابش میگشتم و جهان هم پاسخ داد و من رو به فراتر از اون آگاهی‌هایی که به سوالات نکرده ام هم پاسخ داد که برام جالب بودن.

    من با تغییر باورهام به خواسته‌های زیادی که فقط تو ذهنم بود و تا به حال روی کاغذ ننوشته بودمشون رسیدم مثل تغییر کردن و بهبود پیدا کردن رفتار پدرم و خانواده و آدم ها با من و جذب اتفاقات مثبت که این خودش نتیجه خیلی خوبی محسوب میشد برای اون زمانم و اون سطح از رشدم.

    اون موقع من اغلب خواسته‌هام رو در ذهنم داشتم و نمی‌نوشتم و هر بار که روی فایل‌ها و باورهام کار میکردم ایده‌ا آدم ها و .. اتفاق می‌افتاد. میگفتم خب من این خواسته هم میخوام و خدایا بهم بده و خدا هم میگفت چشم و بهم میداد از راه‌هایی که اصلا فکرش رو نمی‌کردم.

    یادم هست هر چی تو ذهنم غیر ممکن بود رو میرفتم سراغش که بدست بیارم. هر چی که از بچگی آرزوم بود. یکی از خواسته‌های من بعد از اینکه به خواسته‌های کوچکم رسیده بودم این بود که من میخوام از «سربازی معاف بشم». میگفتم اینو میگن غیر ممکنه و من میخوام غیر ممکن ها رو ممکن کنم. باورهای محدود زیادی داشتم که برطرفشون کردم و اولین باورها این بود که اصلا نمیشه و کشور قانون داره ولی من میگفتم با این قانون و باورها من این خواسته‌های کوچک رو بهشون رسیدم بنابراین سربازی هم میشه و یادم هست اون موقع که بخش‌های قانون آفرینش تکی فروخته میشد بخش اول قانون آفرینش رو هم خریدم که خودش نتیجه بود برام و موقعی که جلسه اول قانون آفرینش رو گرفته بودم و گوشش میدادم اومدم تمریناتش رو انجام دادم که استاد گفت یک جعبه قرمز تهیه کنید و عکس خواسته هاتون رو بندازید توی ای جعبه اومدم و من اومدم یک طرح درست کردم از کارت معافیت سربازیم با باور ها.. و انداختم توی اون جعبه که میشه. روی باورهای مختلفی هم کار میکردم و خدا هدایت میکرد و یک سری هاشونم صادق بخوام باشم نتونستم درست کنم. مثلا من این باور رو داشتم که باید مشکل سلامتی داشته باشی تا معافت کنن. داستانش از این قراره که وقتی باور کردم که میتونم معاف بشم این ایده بهم داده شد که برو ببین راه های معافیت چیه و این خودش نشون میده باورهای من تغییر کرد که این ایده بهم داده شد و بعد راه‌ها رو بررسی کردم (و البته خودم رو محدود کردم به اون ورودی‌های نامناسب) بعد از اینکه راه ها رو دیدم گفتم من از اون راه هایی که میگن نمیتونم معاف میشم و اومدم روی کارت معافیت سربازیم نوشتم دلیل معافیت موارد خاص! خلاصه این باور من باعث شد که با اینکه من مشکل و بیماری‌ای نداشتم و روی این باورها هم کار میکردم که کسی نمی‌تونه روی زندگی من تاثیر داشته باشه و.. و درخواست من هم از خدا باعث شده بود استاد در یک سری از فایل‌ها بیاد در مورد سربازی صحبت کنه و بگه سربازی چیز بدی نیست و کلی لذت میبری (من فکر میکردم خیلی بده از بچگی) و بگه که من خودم سربازیم رو خریدم و یک جایی هم استاد گفت به قانون‌هایی که دولت‌ها وضع کردن کاری نداشته باشید بلکه روی خواسته‌هاتون تمرکز کنید و جهان شرایط رو بوجود میاره و اتفاقی که افتاد این بود که من بعد از گذشت زمان در راستای همین خواستم به یک بیماری خاصی مبتلا شدم که حسابی هم رنجوندم نه از این نظر که بیماری سختی بود بلکه از این نظر که من میگفتم من این همه روی باورهای سلامتیم کار کردم و سالهاست که در صحت و سلامتم حالا این چیه داستانش و خیلی مقاومت داشتم که قرصی بخورم یا بخوام برم دکتر چون مدت‌ها من اصلا یک سرما هم نخورده بودم و خیلی من مقاومت داشتم که من کجای مسیر رو دارم اشتباه میرم اما ظاهرا راهی که من رو به خواستم یعنی معافیت سربازی میرسوند همین موضوع بود و من باید تسلیم میشدم در برابر این موضوع و البته الان که بهش فکر میکنم میگم اگر من باور داشتم که راه‌های ساده‌تری هم هست و خودم رو به راه‌هایی که تو اینترنت بود محدود نمیکردم شاید از راه بهتری معاف میشدم اما خلاصه من معاف شدم و به خواسته‌ام رسیدم و الان کارت معافیتم دستمه. چیزی که همه باور داشتن قانون کشور هست و تو هیچکدوم از شرایطش رو نداری به خاطر قدرت خداوند تغییر پیدا کرد و من به خواسته‌ام رسیدم و باور نمیکنید در مسیر رسیدن به این خواستم چقدر آدم‌ها عالی با من برخورد میکردم ولی برای بقیه صداشون در میومد ولی با من با احترام برخورد میکردن و قبل از اینکه معاف بشم هم هر کی ازم میپرسید سربازی رو چی کار میکنی میگفتم من معاف شدم و از قدرت کلامم هم به نفع خودم استفاده میکردم و منطقی هم برام بود چون آمار رو خونده بودم که سالی چند هزار نفر معاف میشم و میگفتم این یعنی امکان پذیره پس برای منم اتفاق می‌افته. و اون حسی که استاد میگه باهام صحبت میکرد و میگفت که این کار رو انجام بده باعث این شد که من بفهمم بیماریم به خاطر داستانه معافیته و به الهامم عمل کردم. یادمه یک روز وقتی روی باورهای توحیدی کار میکردم در همون شرایط بیماری دیدم حسم داره بهم میگه که برو دنبال کارهای معافیت. بعد رفتم تو اینترنت جستجو کردم که آیا این بیماری‌ای که من دارم شامل معافیت میشه؟ بعد دیدم نوشته معاف دائم میشی. بعد به پدرم گفتم بیا بریم سراغ کارهای معافیت این بیماری رو نوشته معاف میشی و رفتم و روندش عالی انجام شد. انگار همه بسیج شده بودن کار من رو انجام بدن و خدا از قبل همه چیز رو چیده بود. من باید در طی مسیر هم روی باورهام کار میکردم و قدرت رو به خدا میدادم و روی آدم‌ها حساب نمیکردم و میرفتم جلو و نباید کار کردن روی خودم رو متوقف می‌کردم اما نباید هم بهش وابسته میشدم و باید رها میبودم. اول که رفتم نظام وظیفه یک معافیت شش ماهه دادن و گفتن باید روند درمانت رو ادامه بدی بعد از شش ماه خبرت میکنیم و من این کار رو انجام دادم و ایمانم رو حفظ کردم و از طرفی هم این باور رو ایجاد کردم که سربازی چیز بدی هم نیست اگه باید برم و برام خوبه میرم و قوی تر میشم و اگه نباید برم نمیرم و اتفاق نمی‌افته و از طرفی هم این باور رو کار میکردم که قوانین مهم نیستن من اگر خواسته‌ای داشته باشم خدا میده و من طرف خودم رو درست انجام بدم آنچه که میدانم از نظر فرکانسی باید انجام بدم از نظر باوری باید انجام بدم رو انجام میدم و جالبه دیدم تمام اتفاقات به ظاهر ناخواسته‌ای که در گذشته برای من در جریان این بیماری رخ داد، باید ایجاد و انجام میشد تا سند و مدرک‌هایی ایجاد بشه که برای معافیتم لازم بوده و ببین کارهای خدا رو. اون جاهایی که ما نمیفهمیم چرا این اتفاقات عجیب و غریب داره می افته برامون با اینکه داریم روی خودمون کار میکنیم اینها همه در راستای خواسته های ما هستن و ما باید ایمانمون رو حفظ کنیم و شک نکنیم و اشتباهاتمون رو هم درست کنیم. دقیقا داستان دزدیده شدن تاکسی استاد هست وقتی تو بندرعباس بود که روی باورهاش کار کرد به جای اینکه پول بیشتر گیرش بیاد یکی اومد تاکسیش رو دزدید و این پیام رو بهش داد که از این مسیر به خواسته‌هات نمیرسی. و بعد استاد تصمیم گرفت تغییر کنه و بره دنبال کار دیگه‌ای و بعدش ماشین پیدا شد!! در مورد منم همینطور شد با توجه به باورهایی که داشتم بیمار شدم و بعد این اتفاق باعث شد که من معاف بشم و الان خداروشکر خیلی خوبم و اون مسئله خیلی کم رنگ شده و نمیتونم هنوز بگم خوب شده. یادم هست ابتدای زمانی که این اتفاق بیماری برای من افتاد هدایت شده بودم به داستان آقا ابراهیم مدیر فنی سایت و در بخش داستان هدایت خوندم که ایشون هم یک دفعه بیماری ام اس گرفتن و تحلیل خودشون این بود که به خاطر این بوده که نمیخواسته بره سربازی و بعد از اینکه معاف شد و کارتش رو گرفت و با سایت استاد آشنا شد و تمرکزش رو درست کرد و از روی بیماری برداشت درمان شد و من اون موقع نفهمیدم ولی بعد درک کردم که داستان من هم دقیقا مانند آقا ابراهیم هست.

    میخواستم بگم من به خیلی از خواسته‌های کوچک و بزرگم رسیدم و خیلی از اون خواسته‌ها واضح فقط تو ذهنم بود یک سری خواسته‌ها رو هم براش تصویر درست کردم نوشتم و … و همین فرمول و همین کار کردن روی باورها و همین دوره‌های استاد و فرمولی که داره در مورد قوانین میگه میتونه خواسته‌های من رو در جوانب دیگه برام خلق کنه و باید از تجربه‌های قبلی استفاده کنم و خواسته‌های جدید داشته باشم و آنچه از طریق تضادها ایجاد شده و آنچه که رویایش رو دارم رو بنویسم و از خدا بخواهم و به یاد داشته باشم باورهای خوبی پیدا کنم که از مسیر ساده من رو به خواسته‌هام برسونه و بهتر از قبل روی ذهنم کار کنم. استاد با اینکه این نتایج عالی رو گرفتیم ولی شیطان میخواد ایمانمون رو تضعیف کنه و میگه خب حالا که چی معاف شدی یا به این خواسته ات رسیدی.. چه فایده.. شاید شانسی بوده باشه خیلی هم غیر ممکن نیست.. (در صورتی که زمانی که این خواسته ایجاد شد تو ذهنم که میخوامش واقعا غیر ممکن به نظر میرسید ولی با ایمان تمرین انجام دادم) شیطان حالا میگه قانون کجا بود.. قانون جذب چرنده، باید پشتکار فیزیکی داشته باشی ذهن کیلو چنده؟ یا میگه اون موقع خیلی قوی بودی و روی باورهات خیلی خوب کار میکردی اما الان که تو خیلی ضعیفی و دیگه نمیتونی کاری انجام بدی.. خلاصه یک چیزی برای خودش میبافه ولی واقعا باید خیلی پشمک باشیم که گولش رو بخوریم، چون خودمون میدونیم نتایج فعلی ما قبلا برامون آرزو بود اما الان نتیجه است پس آرزوهای الان هم نتایج آینده ما رو رقم میزنه وقتی از خدا بخواهیم. اینو میخوام به خودم بیشتر بگم که همون خدایی که تو رو به خواسته‌های به ظاهر غیر ممکنی مثل معافیت سربازی رسوند همون خدا میتونه هر خواسته‌ی دیگه‌ای که تو ذهنت میخوایشون برسونه. پس تمرینات رو انجام بده و حرف‌های استاد رو جدی بگیر و این نتایجی که تا الان گرفتی نشون میده که نجواهای ذهنت که میگه یک سری خواسته‌ها مثل خواسته‌ی مالی امکان پذیر نیست و خیلی سخته هم با این قانون درست میشه و جواب میده و اگر جواب نمیداد پس این کارتی که الان دستته چیه؟ پس این ورودی مالی جدید چیه؟ پس این رفتار مناسب آدم‌ها با تو چیه؟ پس این سلامت‌تر بودنت نسبت به گذشتت چیه؟ پس این تغییر شرایط کشور در جهت خواسته‌های تو چیه؟ و صدها مورد دیگه. همین فرمون رو برو جلو و بیشتر از خدا بخواه و خدا رو بیشتر باور کن و باورهات رو نوسازی کن مطمئن باش خدا خلف وعده نمیکنه. تحقق ثروت هم برای خدا بسیار ساده هست. از راه آسان. با عزت و احترام. با آزادی زمانی و مکانی. از مسیر بسیار آسان صددرصد امکان پذیره. برای خدا کاری نداره اون کیهان رو خلق کرده و مدیریت میکنه. خلق و مدیریت کیهان با خلق این خواسته‌ی تو میدونی چقدر برای خدا آسونه؟ میلیاردها برابر آسون تره. اون مورچه رو تو دل خاک روزی میده. اون پرنده رو در آسمان روزی میده. اون دستی میشه مثل خودت که میری به گربه‌ها غذا میدی و خدا روزیشون رو از طریق تو میرسونه. آیا این خدا بی نهایت دست دیگه نداره که خواسته‌های تو از طریق اون برآورده بشه؟ آیا خدا آگاهی های مورد نیاز برای پیشرفتت رو بهت نمیده و هدایت نمیکنه؟ آیا خداوند مشتری‌ها رو نمیفرسته که بیان از تو خدمات بگیرن؟‌ آیا خدا ایده‌های ثروت ساز رو به تو نمیده؟ آیا خدا الهام بخش و کمک کننده در مسیر بالا رفتن کیفیت کارت نمیشه؟ آیا خدا توان تغییر اراده اشتیاق انگیزه انرژی برای پیشرفتت رو نداره؟ به این همه آدم انرژی داده انگیزه داده قدرت داده باور داده ایمان داده توانایی تغییر داده چرا به تو نده؟ اگر تو ایمان داشته باشی تمام این کارها رو انجام میده. خدا همونیه که تو رو و این جهان رو از هیچ خلق کرد، همونی هست که لحظه‌ای قوانین ثابتش تغییر نمیکنه و این نماد قدرت و نظمشه و همه امید ما به همین قوانین ثابته، خدا همونی هست که روزی که درخواست داشتی چطور زندگیت رو تغییر بدی دستانش رو وارد زندگیت کرد که مسیر تغییر رو به تو بگن و آگاهی‌های مناسب رو به تو داد که تغییر کنی. خدا همونی هست که به تو موقعی که نمیدونستی چطور باید تغییر کنی اراده، انگیزه، اشتیاق، تعهد برای تغییر کردن داد و تو کارهایی رو تونستی انجام بدی که قبلش فکرشم نمیکردی بتونی انجام بدی ولی انجام شد چرا؟ چون خدا هست.. هدایتش هست.. قدرتش هست.. ما رو تنها نگذاشته و در این جهان با تمام قوا پشتمونه که به خواسته هامون برسیم، که شرایط برامون خوب بشه، یکم خودمونی تر بگم.. خدا همونیه که وقتی در حال مهاجرت کردن به تهران بودی دل آدم‌ها رو نرم کرد برات که بهت جا معرفی کنن برای اسکان. که بهت ایده داد که تو تهران شروع کنی به ایجاد کسب و کار.. افرادی رو آورد پیشت که تمرین آگهی بازرگانی رو اجرا کنی و عزت نفست رو تقویت کنی، خدا همونی هست که توی همون موقعیتت در تهران پول بهت رسوند. به کارتت پول واریز میشد در صورتی که میگفتی کی داره این پول ها رو میریزه؟ به صورت نقدی بهت پول داده میشد در خیابان بدون اینکه درخواست کنی. یادته موتور سواری از جلوت رد شد و کلاهش افتاد و تو سریع رفتی کلاهش رو از وسط خیابون برداشتی و دست تکون دادی و اون تو رو دید برگشت کلاهش رو گرفت و تا اون مسیری که میخواستت بردت و بدون اینکه ازش بخوای بهت تمام پول‌های تو کیفش رو داد و کلی راهنماییت کرد و حتی بهت جا هم معرفی کرد برای اسکان؟ چرا این اتفاق باید برای تو باید بیفته؟ از بین این همه آدم چرا این دستان خدا باید وارد زندگیت بشن؟ ایمان به خدا نیست که همه کارها رو میکنه؟ یادت هست که موقعی که تصمیم گرفتی برگردی به شهرت هیچی نداشتی جز ایمان و توکل به خدا و تجسم کردی که داری با قدرت از دیگران درخواست می‌کنی که گوشیشون رو بدن تو بلیط با اطلاعات کارتت که توی ذهنت هست و خود کارت گم شده بخری اما وقتی از اون خانم محترم و مهربون درخواست کردی خودش بدون اینکه بهت بگه بلیط رو گرفت و به تو داد و تو گفتی چرا این کار رو کرد.. آیا اینها نشون نمیده که خدا هست اگر ایمان داشته باشی بهش؟ خیلی چیزهای دیگه هست که بگم اما دلم میخواست این کامنت رو برای خودم ثبت کنم که اگر در آینده خوندمش یادم بیاد خیلی اتفاقات معنا داره زندگیم رو و تکاملم رو درک کنم. امیدوارم به افراد دیگه هم کمک کنه.

    استاد در این فایل در مورد این موضوع صحبت کرد که هیچ راه مخفی ای وجود نداره، هیچ راهی برای دور زدن قانون وجود نداره. اینطوری نیست یک شبی باشه مثل شب قدر که یک دفعه همه چیز رو تغییر بده. نه قانون در هر لحظه کار میکنه. ما هر لحظه فرکانس ارسال می‌کنیم و هر لحظه که روی خودمون کار میکنیم و فرکانس های بهتر ارسال می کنیم که نتیجه‌اش احساس بهتره داریم اتفاقات بهتر رو در آیندمون خلق می‌کنیم.

    چیزی به نام پیچیدگی در قانون وجود نداره هر جا که احساس می‌کنی پیچیده هست درست درک نکردی. قانون و عمل به قانون ساده و بدون پیچیدگی هست. قرآن هم ساده هست و پیچیده نیست و خودش اقرار کرده به این موضوع در آیات مختلف.

    از طرف دیگه چیزی به نام فن بیان هم وجود نداره، ما اون چیزی که میبینیم درسته و مطابق قانونه جهانه و داره نتیجه میده و داریم بهش عمل می‌کنیم رو میگیم و این تاثیرمیگذاره روی افراد.

    درخواست‌هامون رو به صورت واضح بنویسیم. (باید مجدد بخش‌هایی که از قانون آفرینش دارم رو مرور کنم و با باور درست درخواستم از خدا رو بنویسم)

    استاد تحسینتون می‌کنم بابت اینکه زندگیتون رو با توانایی کنترل ذهن در تمام جنبه‌ها تغییر دادید و لیاقتش رو داشتید و ان شاءالله هزاران برابر بهتر نتیجه بگیرید در زمینه ثروت سلامتی روابط موفقیت کاری آسان شدن زندگی و ..

    در مورد سپاسگزاری من هم مثل این دوستمون هستم. گاهی اوقات میشه سپاسگزاری می‌کنم و قلبم باز میشه انرژیم مثبت میشه حالم خوب میشه اما یک سری اوقات مخصوصا زمان‌هایی که تعهد دارم هر روز سپاسگزاری بنویسم هر کاری میکنم حسم خوب نمیشه و هرچقدر تلاش میکنم که احساس سپاسگزاری داشته باشم نمیشه و یک سری کلمات میاد روی کاغذ ولی حس نمیشه و همیشه به این فکر میکنم که چرا سپاسگزاریم باعث احساس خوب نمیشه؟ و انواع روش‌ها رو هم امتحان کردم، با گذاشتن موزیک بدون موزیک و.. فکر میکنم پام روی یک ترمزی چیزی هست. فقط هم مشکل من نیست حتی تو بخش عقل کل هم دیدم که خیلی‌ها نوشتن هر کاری میکنیم با سپاسگزاری حالمون خوب نمیشه و حسی نداریم و برای من هم سوال هست کجای راه رو درست عمل نمی‌کنم.

    نکته طلایی این قسمت هم این هست که عملکرد ما نشون میده که باورهای ما چی هست. باید خودم رو ببرم زیر ذره بین و ببینم عملکردم چطور هست تا بفهمم کجاها دارم حرف مفت میزنم ولی عمل نمی‌کنم. کجاها ایمان ندارم که باعث میشه نیاد تو عملکردم. البته خوب بودن عملکرد یک روند تکاملی هست و باید قدم به قدم بهبود بدم و بهتر از گذشته باشم.

    عاشقتونم استاد گرامی و عزیز و دوستان گرامی در سایت. امیدوارم احساسات عالی و اتفاقات عالی از در و دیوار به زندگیتون بباره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    فاطمه حبیبی گفته:
    مدت عضویت: 654 روز

    بنام ایزد منان..!

    سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم جانم

    سلام میکنم به تمام عزیزانی که عاشقانه تلاش می‌کنند برای تغیر و تحول زندگی شون.

    گام 27 | چون قانون ساده است،عمل به آن را جدی نمیگیری.

    خداراشکر میکنم که در مدار آگاهی های بی نظیر این گام قرار گرفتم.

    چقدر آگاهی های ناب

    چقدر باورهای خالص

    چقد آموزه های فوق‌العاده

    خدارا هزاران بار شکررر بابت این همه نعمت و زیبایی.

    +: همه چی خیلی ساده هست دنبال تکنیک های خاص نباشید.

    قانون ساده است، قرآن ساده است،زندگی ساده هست توجه و تمرکز بر زیبایی ها ساده هست (واسه اونایی که کنترل ذهن دارند)

    خلاصه همه چی ساده است اون ذهن ما است که یکسری موضوعات رو پیچیده میکنه. رسیدن به یه هدفی رو آنقدر برای ما سخت میکنه که هیچ قدمی برایش برنمیداریم.

    خدارا شکر میکنم که از روزیکه وارد سایت شدم و متعهدانه تصمیم گرفتم شاگرد استاد عزیزم باشم و به آموزش های شان عمل کنم هیچ وقت و هیچ وقت دنبال راهکار ساده تر و تکنیک نگشتم و درین قسمت خوب عمل کردم که بدون هیچ مقاومتی با دل و جان پذیرفتم به حرف های استاد گوش بدم و عمل کنم.

    +: هیچ روز خاص یا شب خاص یا موقعیت خاصی وجود نداره که بتواند مارا سریعتر به خواسته هامون برسونه،فقط وفقط همون فرکانس های ما است که باعث میشه شرایط دلخواه یا نا دلخواه ماراخلق کنه.

    +: ذهن شیطان هست و قلب خداست!

    ذهن هم حرف میزنه خدا هم حرف میزنه

    نتیجه ی احساسی ذهن ترس است،استرس است،باور کمبود است ولی نتیجه ی احساسی حرف خدا، امید هست،انگیزه و اشتیاق، ایمان،باور، شجاعت و جسارت هست.

    احساس ما تعین کننده تشخیص حرف خدا و شیطان است.

    خدایا شکرت بابت این همه آگاهی بی نظیر.

    درپناه خدای مهربان باشید استاد عزیزم و تمام عزیزان همسفرم درین مسیر زیبا…!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: