https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-31 06:48:362024-11-12 21:41:10live | چون قانون ساده است، عمل به آنرا جدّی نمی گیری
217نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
باسلام خدایا شکرت که مرا در مسیر سپاسگزاری قرار دادی من وقتی سپاسگزاری میکنم ومی نویسم خیلی آرامش میگیرم خدایا شکرت که مرا با این سایت آشنا کردی همه کس همه چیزم خودت هستی امیدوارم توکل وایمان بیشتر شود که وقتی شیطا ن میخواهد مرا بترساند من با گفتگو با خودت وآمدن در سایت و کامنتها روخواندن به آرامش بیشتر وبهتر برسم در پناه خدادوستدار همه شمابنده عزیز خدا
هرچقدر که بیشتر توی فایل ها عمیق میشم و گوش میدم و فکر میکنم، بیشتر میفهمم که این کلمهی « کنترل ذهن » که استاد میگن اصلا یعنی چی!!!
اولا بگم که چقدرررررر کمک میکنه « فکر کردن » به چیزهایی که میشنویم. اینکه فقط یه سری حرفای قشنگ رو از فایلا یاد نگیریم که ذهنتو کنترل کن، زندگیتو کنترل کن و همه چی از فکر و باوره و این حرفا. بیاید فکر کنیم به اینکه خب اگه استاد میگن مثلا قدم بردارید، یعنی چی این قدم برداشتن!؟ چی بشه ما قدم برمیداریم!؟ مثلا خب میرسیم به اینکه :
– عزت نفس داشته باشیم قدم برمیداریم. دوباره میایم دقیق تر میشیم. عزت نفس یعنی چی!؟ یعنی اینکه باور داشته باشی که از پس این برمیای. خب چجوری میتونی این باور رو برای خودت بسازی!؟ مثلا با فلان چیز و فلان چیز و فلان چیز… این چرخهی پرسش و عمیق شدن و فکر کردن به چیزایی که میشنویم خییییییییلی کمک میکنه به عملکرد ما. به اینکه فکر کنیم فلان رفتارمون ریشهش چی بود!؟ و این ما رو به یه خودشناسی حسابی میرسونه…
خب!
من تازه دارم میفهمم اینهمه که استاد میگفتن کنترل ذهن یعنی چی!!! من فکر میکنیم بزرگترین مشکل ما اینه که فکر میکنیم با یه بار ذهنمون رو کنترل کردن، یه بار حال خوب داشتن، یه بار تصمیم به انجام یه کار بزرگ گرفتن، یه بار قدم برداشتن، همه چیز درست میشه. مثلا درمورد خودم میگم : من هروقت که یه فایل دانلودی از سایت گوش میدم، انقدرررر انرژی و فکرم میرسه به سقف که با خودم میگم خبببببب! از الان به بعد همه چی قراره درست شه. اینو درست میکنیم، اونو درست میکنیم، فلان تصمیمو میگیریم، فلان کارو میکنیم، بعد که دو ساعت از گوش دادن به اون فایل میگذره، همون آش و همون کاسه! مشکل ما اینه که در کنترل ذهنمون استمرار نداریم!!! همش دنبال چیزای جدید میگردیم برای یاد گرفتن. فارغ از اینکه آقاجان مگه تو تونستی از همین چیزایی که تاحالا یاد گرفتی نهایت استفاده رو ببری!؟ خب همین چیزایی که یاد گرفتیو باید تا آخر عمر تکرار کنی و بشه سبک زندگیت.
الان که استاد گفتن برید بنویسید چی میخواید، اصلا هم به اینکه چجوری میشه فکر نکنید، با خودم فکر کردم مگه ما کم تجسم کردیم که چی میخوایم!؟ ولی هیچوقت تو این خواستن مصمم و مستمر نبودیم. هی خواستیم بعد هی ولش کردیم هیچ قدمی براش برنداشتیم تا چندددد وقت بعد که دوباره با چه تضادی برگردیم به همین جایی که بودیم و دوباره فکر کنیم به اینکه چی میخوایم.
الان دارم به تمرکز فکر میکنم. به اینکه چقدرررر قوانین به هم گره خوردن و نمیشه هیچکدوم رو بدون هم داشت. مثلا الان دارم میفهمم که چرا استاد میگن تمرکز باید در آن واحد فقط روی یک چیز باشه. تمرکز صد در صدی روی یک هدفی که برامون اولویت بالا داره! چون وقتی هر روز برای سه خواسته قدم برمیداریم، یادمون میمونه که چی میخوایم و این تمرکز باعث میشه قدم های هر روزه برداریم و قانون تکامل رو رعایت کنیم و بعد تو این مسیر هر روزه کنترل ذهن و مقابله با نجواهای شیطانی رو یاد میگیریم و بعد کم کم مدارمون عوض میشه و ما نزدیک میشیم به مدار خواسته و این چرخه همینجور ادامه داره.
دارم میرم بنویسم که چی میخوام از زندگی. دارم میرم که دفترمو بردارم و ذهنمو مرتب کنم از هرچی که میخوام.
از دیروز یکدونه از فایل های استادو میزنم گوش کنم به این فایل هدایت میشم نشونه ای از سمت خدا میدونم چون برای خودم همه چیزو خیلی سخت میگیرم و فکر میکنم تغییر کردن سخته بااین که دفعه های زیادی این فایلو گوش کردم ولی دوباره که گوشش دادم فهمیدم چقد صحبت های استاد مطابقت داره با حال و هوای من
اسم فایل اینه چون قانون ساده است عمل به آن را جدی نمیگیری
من مشکلم همینه چون فکر میکنم قانون ساده هستش فکر میکنم جواب نمی دهد دنبال چیزهای جدید میگردم که جواب بگیرم و هرچی میرم جلوتر میبینم چیز جدیدی نیس همش حرف های قشنگه
به قول استاد عزیز روی همین چیزهای ساده تمرکز کنم کار کنم سعی کنم توی همینا هس بهتر بهتر بشم نخوام دنبال چیزهای دیگه بگردم چون چیز جدیدتری نیس
فرمول استادقشنگ به ما گفتند اگر بتونیم ذهنمونو کنترل کنیم زندگیمونو میتونیم کنترل کنیم چقد قشنگ و واضح توضیح میدهند
وجواب ذهن منو میده چرا حالم بهتر نمیشه احساسم بهتر نمیشه چون کنترل ذهن نداریم و میذارم ذهنم هرکجا که میخاد منو باخودش ببره و منو قربانی کنه
معنی تقوا در قرآن کنترل ذهن هستش
اولا باخودم میگفتم انقد قرآن میگه تقوا تقوا یعنی چی
وقتی بتونم یکی میاد بخواد نگرانم کنه من ذهنمو کنترل کنم و نگران نشم
وقتی بتونم حرفی میشنوم که میگن فلان ویروس جدید اومده من نترسم و خودمو به خدای خودم بسپارم کنترل ذهن میکنم
وقتی میگن طلا رفت بالا گرونی شده قیمت ها اینقد شده من نترسم و توکل کنم کنترل ذهن کردم
وقتی اشتباهی میکنم خودمو ببخشم و بدونم که خدای خودم منو میبخشه و خودمو سرزنش نکنم کنترل ذهن میکنم
وقتی کنترل ذهنو ادامه بدم یواش یواش به احساس خوب پایدارمیرسم و نتیجه ها اون موقع پدیدار میشه
یکی اینکه برا خودم هیچ چیزی سخت نگیرم
هرکی میگه دروغ میگه چون میخاد سختش کنه و من برم از فلانی کمکم بخام که حلش کنه
هیچ چیز سخت نیس
همینکه هرروز روی خودم کار کنم وهرروز ذره ای بهتر بشم خودمو باید تحسین کنم و بذارم تکامل طی بشه و هرروز به خودم یادآوری کنم ببین یک ذره روی خودت کار کردی چقد تغییر کردی این نتیجه اومد اگر بیشتر کارکنی نتیجه ها بیشتر میشه و همین برای من انگیزه میشه تا بیشتر تلاش کنم
خدایا شکرت امروزم تونستم کامنت بگذارم و چقد از گذاشتن این کامنت به حس خوب رسیدم خدایا خودت کمکم کن توی این مسیر بمونم و تغییر کنم پروردگارا تو همیشه برای بنده ات خیر میخای خوبی میخای پس کمکش کن تا یک عصمت دیگه بشه اونجور که از خودم راضی باشم
تنها تورا میپرستم وتنها ازتو یاری میخواهم مرا به راست هدایت کن
اون اوایل تغییر کردنم چقدر تو ذهنم سخت بود روزها و شبها میگفتم من که اینقدر روی خودم کار میکنم چرا تغییر نمیکنم هیچ چیزی تغییر نمیکنه مونده بودم نمیدونستم چکار کنم
ولی کم کم با فایل گوش دادن و بها پرداخت کردن
آروم آروم اومدم ذهنمو کنترل کردم کانون توجه مو کنترل کردن و نتایج کوچیک از راه اومدن اولیش آرامش بود و هر چه جلوتر میرفتم شاید اون اوایل روند کند بود اما باز هم برای من خوب بود و به هر اندازه که فایلها رو میفهمیدم و درک میکردم رشد میکردم
و الان خدا رو شکر میفهم قانون رو و چقدر آسونه
قوانین خداوند که چون خیلی ساده و آسون بودن جدی نمیگرفتم فکر نمیکردم با موندن در حاله خوب و احساسه خوب و شکرگزاری زیاد درهای نعمت و ثروت رو به روی خودمون باز میکنیم به خدا نزدیکتر میشیم
خدایا شکرت برای این قوانین ساده و بدون تغییرت
خدایا شکرت برای عدالتت برای فضل و مهربانیت
خدایا من بندگیتو میکنم تو هم از در فضل و مهربانیت برام خدایی کن
*درک قانون توجه و نحوه هماهنگی با این قانون به منظور بهره برداری از قدرت خلق درونی
نقش باورها در خلق شرایط و اتفاقات زندگی
چرا تمامِ داستانِ تغییر زندگی، بر تغییر باورها استوار است؟!
چرا باید برای کنترل ورودی های ذهن «جدّیت به خرج بدهی»؟!
و چرا باید بالاترین اولویت را در زندگی ات به این موضوع اختصاص بدهی!
زندگی خود را به گونه ای که می خواهی خلق می کنی و کنترل کاملی بر اتفاقات زندگی ات داری.
*قانون درخواست
ساختنِ باور احساس لیاقت، پرورش ریشه ای احساس لیاقت درونی، از «درکِ مهم ترین رابطه ی زندگیمان» شروع می شود یعنی از درک رابطه ی دو طرفه ی ما با خداوند یعنی: «درخواست کننده» و «اجابت کننده ی آنچه درخواست شده است» و به طور خلاصه، از توحید؛
توضیح آیات قرآن و شناختن قوانین جهان، منطق هایی قوی برای توانا شدن در ساختنِ رابطه مان با خداوند به عنوان نیرویی که هم صاحب قدرت بی نهایت و هم صاحب بخشندگی بی حساب است.
آگاهی ها را جدی تر بگیریم و در اجرایشان تعهد به خرج دهیم، رابطه ی بی واسطه مان با خداوند(یعنی منبع قدرت ها و نعمت ها) را بیشتر درک می کنیم و هر چه این رابطه بهتر درک شود، خالق بهتری برای زندگی دلخواه مان می شویم.
*قدرت تجسم خلاق
تجسمِ خلاق یعنی: «جهت دهی آگاهانه به کانون توجه»، به منظور هم-مدار شدن با خواسته ها.
*«قدرت کلام»، سلاحی قدرتمند برای «هدایتِ کانون توجه»
تمرین: ز قدرت کلام مان، برای ساختن باورهای قدرتمند کننده بهره برداری کنیم. باورهای قدرتمند کننده ای که مرتباً کانون توجه ما را تصحیح می کنند. یعنی به ما قدرت اعراض از ناخواستهها و توجه به خواسته ها را می دهند.
استفاده آگاهانه از قدرت کلام برای کنترل ذهن؛
“استفاده از قدرت کلام” برای ساختن عادت رفتاری قدرتمند کننده ی جدیدی که تکرار آنها، آرام آرام شخصیت ما را به گونه ای تغییر می دهد که وارد مدار خواسته ها شویم و در این مدار بمانیم
*مهارت در بهره برداری از توانایی های درونی بوسیله “سوالات توانمند کننده”
سوالاتی که به ما قدرت، اطمینان و جسارت برای قدم برداشتن و هدایت شدن در جهتِ تغییر و بهبود اوضاع را می دهد. این عادت سازنده به گونه ای کانون توجه مان را جهت دهی می کند که: توانایی های درونیِ ما را برای حل مسائل پیش رو و خلق خواسته هایمان «فراخوانی» می کند. زیرا پاسخ ذهن به سوالات قدرتمند کننده، راهکاری انگیزاننده و ثمربخش برای حل مسئله است.
تمرین با ایجاد سوالات قدرتمند کننده
اگر بشود چی میشه عزیزممم؟
*با انجام وظایف سمت خودمان، تسلیم بودن در برابر خداوند و توکل به معنای واقعی را در عمل اجرا میکنیم.
در این بخش با درک وظایف سمت خداوند، اعتماد به نفس، ایمان و احساس لیاقتمان را پرورش میدهیم و توکل کردن به این نیرو را در عمل تمرین می کنیم. «روی شانه های خداییم»
*سیستم هدایتگر درون
شناخت قابل اطمینان درباره جایگاه فرکانسی :
اول: اتفاقاتی که غالبا در زندگی تجربه می کنیم بازتابی از اساس فرکانس هایمان است:
دوم: “جنسِ احساسی” که غالباً تجربه می کنی.
کنترل اتفاقات زندگی از طریق جدی گرفتنِ پیغام های هدایتگرانه احساس مان، تواناتر شدن در کنترل ذهن و جهت دهی آگاهانه ی کانون توجه به گونه ای که به احساس بهتر برسیم و مدت زمانِ بیشتری در احساس بهتر بمانیم. در نتیجه، طبق قانون احساس خوب = اتفاقات دلخواهِ بیشتری را تجربه کنیم.
آیا با خواسته خود هم جهت هستی “احساسِ ما”، راهنمای درونیِ ماست.
پیروی از هدایت های منبع (احساس خوب)
یا نادیده گرفتنِ آن هدایت ها (احساس بد)
طبق قانون: لازمه ی رسیدن به خواسته ها، ماندن در احساس خوب است و ماندن در احساس خوب حاصلِ برنامه ریزی ذهن بوسیله ی باورهای قدرتمند کننده و هم جهت با خواسته است.
قانون یعنی احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد= اتفاقات بد، با بررسی آیاتی با ریشه «ح ز ن»
*توانایی کنترل ذهن هنگام برخورد با تضادها (به معنای تمرکز بر راه حل ها و اعراض از ناخواسته ها)؛
تمرکز بر خواسته هاو اقدام در جهت تحقق آنها؛
ساختنِ شرایط دلخواه در زندگی به کمک مدیریتِ آگاهانه ی کانون توجه مان.
*تقویت الهامات،شناخت رفتار و عادات م و بهبود شخصیتی با ایجاد باورهای قدرتمند کننده
نکات کلیدى
1.تمرین کنترل ذهن
2.هیچ روز وشب خاصی نیس
3.تمرکز به نکات مثبت، زیبایی های خودم و اطرافم
4.باورهای پرقدرت منطقی مث فراوانی
*هر باوری که باعثمیشه آرامشو اطمینان و ایمان من بیشتر شه
5.خود قرآن با تکرار گفته ما قرآن رو برای شما آسون کردیم تا پند بگیرید
6. جایی پیچیده بود آیت متشابه
که کسی که قلبش ناسالمه میاد تفسیر میکنه
کل داستان ساده اس چون ساده س فک میکنی تاثیری نداره
ساده س اما فوق العاده تاثیر گذار و اثربخش
7.قرآن مبین، جهان ساده س، قانون ساده س، زندگی ساده س
8.همه چی ساده س و بهم گفته میشه الهام میشه
9.تمرین تجسم
10. تمرین و تکرار همین قانون ساده س
11.خواسته ات رو بنویس «واضح»چه جوریش با خدای منه، راهش بهم گفته میشه
27مین گام به گام خانه تکانی 1403/8/12به نام خالقم وسلام به مربی وحمایتگرم جان جیگرم باباخدا.سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای خوبم. استاد خانه ی پدری من توروستا بود بین خانه ماهم جاده بودوهم یک دره بود.مسجداونطرف جاده ودره به بلندی پشت خانه هابودواضحتربگم روستای ماخانه هاش پلکانیه ودقیقاصدای بلندگوتوخانه مابود.زمانی که بچه بودیم برامراسمهای تعذیه،اذان 3وعده درشبانه روز،روضه خوانی ازمکه اومدن،احیاشبهای قدر والی آخر توی بلندگوخوانده میشد. پدرم خیلی مسجدی بودوخواندن قرآن ودعاشبهای احیا،دعای سحریک ماه رمضان، دعای کمیل وندبه، روح پدرمادرامون شاد،وسلامتی باشه برای زنده ها.ولی ننه جونم خانه دارزحمتکش بودوبااعتقادبه اینکه آفتاب غروب مرغ وخروسهارفتن تولونه زنهاهم بایدبرن توخونه!خخخخ ننه جونم پشت پنجره مینشست به صدای آوای دعاخونهاگوش میکردوگریه میکردوقرآن به سرمیگرفت! منم دوست داشتم باپدرم برم مسجدالبته پدرم توی ده یعنی مسجدوسط روستامیرفت گاهی خواهربزرگترازخودم میرفت وننه جان میگفت:تونروخسته میشی خوابت میبره!وحتی نمازعیدفطرراهم میگفت:طولانیه حالت به هم میخوره!استادحالاوقتی خانمهاتاصبح توخیابونهابه دعاوروضه بابچه های کوچک ازنوزادی تا…..دررفت وآمدن میگم خدایاماچه جورزندگی کردیم این مردهاخانوادهاشونوبیاروببرمیکنن تعجب میکنم! که عزیزدل من هیچ وقت بامانبودسرکاروبعداستراحت خدارحمت کنه ننه جونم وخواهرم برابچه هام سنگ تموم گذاشتن.حالااینکه حضرت زهراعصرهابچه هارومیخوابوندوشبهای احیاتاصبح بیداربودن چون توی یکی ازاین شبهاقرآن نازل شده بلاخره مانفهمیدیم شبهای احیاقرآن نازل شدیاحضرت علی ضربت خورد وشهیدشد!؟بزرگ شدیم برانمازحرم میرفتم نمازعیدرومیخوندم حالم خوب بودسالم برمیگشتم.هرکی شب احیادعوت میکردمیگفتم شرمنده من خوابم میاد!میگفتن توقاری قرآنی تونباشی کی بیادمیگفتم مراسم قدرنگیرین ،اگه مولودی وعروسی ورقص وشادی دارین میام وتاصبح هم بیدارمیمونم واقعاهم بیدارمیموندم برای اینکه همیشه ستاره مجلسهابودم الان هم هنوزگرم کردن مجالس رودارم اعلام کردم تودوست ورفیقهای محله ی قدیمی که دیگه کسی مارومجلس دعوت نکنه فقط برافامیلاهنوزمیرم!برای احیاهم شاید1سال من شرکت کردم و1سال هم خانه ی خواهرم چون اوهم توکمابوددیگه هرکسی هرنذری میکردننه جونم اجرامیکردکه فقط خواهرم زنده بمونه بعدم که بهترشدهمه مون توقع داشتیم زحمتهاکشیدیم گریه ها کردیم شبانه روزی حتی پشت درب آی سی یو،سی سی یو،خواهربرادری منتظربودیم !چون ماندیدبدیدبودیم!وکلاوقتی بهترشد خانواده ازش دلخوربودیم چون ماهمه کارمون اشتباه بوداصلابه خودمون احترام نمیذاشتیم ومن مریضیهاکشیدم به خاطر غصه ها برای خواهرم! خدایاشکرت الان زنده س ،درادامه شبهای جمعه ،لیله الرغائب حاجتهاروامیشه!اینگارخدابافرشتهاسرگرم میشه ازوظایف خودش که خدائیه یادش میره ودرساعات وشب وروزهای معین حاجت میده هرکس به سرقرارنرسیددیگه ازمیکده بیرون شدخوب ماهم شبهای قدرکه تقدیرنویس مینوشت خواب بودیم!رزق مارفت!ولی نفس صبح رو که توی قرآن گفته خیلی دوست دارم بیدارباشم وازاینکه فرشته تقسیم روزی میادروزی میده اگرخواب باشی تودریابرای ماهیهاریخته میشه رو شنیدم ولی نمیدونم درسته یانه!؟امیدوارم اززبان استادبشنوم اگه فایل داردخدابرام نشون بده وگرنه توفیقشو به استادبده برامون توضیح بدن دمت گررررررررررررم ممممممم ااااااااسسسسسستتتتتتتتتاااااااااااااددددددددبامریم جون وهمکلاسیهای عزیزم. خدابراهممون خانواده گرم وصمیمی راه راست وپرنعمت داده قدرشوبدونیم انشاالله.
باسلام خدایا شکرت که مرا در مسیر سپاسگزاری قرار دادی من وقتی سپاسگزاری میکنم ومی نویسم خیلی آرامش میگیرم خدایا شکرت که مرا با این سایت آشنا کردی همه کس همه چیزم خودت هستی امیدوارم توکل وایمان بیشتر شود که وقتی شیطا ن میخواهد مرا بترساند من با گفتگو با خودت وآمدن در سایت و کامنتها روخواندن به آرامش بیشتر وبهتر برسم در پناه خدادوستدار همه شمابنده عزیز خدا
– گام بیست و هفتم پروژه خانه تکانی ذهن –
به نام خدای استمرار
هرچقدر که بیشتر توی فایل ها عمیق میشم و گوش میدم و فکر میکنم، بیشتر میفهمم که این کلمهی « کنترل ذهن » که استاد میگن اصلا یعنی چی!!!
اولا بگم که چقدرررررر کمک میکنه « فکر کردن » به چیزهایی که میشنویم. اینکه فقط یه سری حرفای قشنگ رو از فایلا یاد نگیریم که ذهنتو کنترل کن، زندگیتو کنترل کن و همه چی از فکر و باوره و این حرفا. بیاید فکر کنیم به اینکه خب اگه استاد میگن مثلا قدم بردارید، یعنی چی این قدم برداشتن!؟ چی بشه ما قدم برمیداریم!؟ مثلا خب میرسیم به اینکه :
– عزت نفس داشته باشیم قدم برمیداریم. دوباره میایم دقیق تر میشیم. عزت نفس یعنی چی!؟ یعنی اینکه باور داشته باشی که از پس این برمیای. خب چجوری میتونی این باور رو برای خودت بسازی!؟ مثلا با فلان چیز و فلان چیز و فلان چیز… این چرخهی پرسش و عمیق شدن و فکر کردن به چیزایی که میشنویم خییییییییلی کمک میکنه به عملکرد ما. به اینکه فکر کنیم فلان رفتارمون ریشهش چی بود!؟ و این ما رو به یه خودشناسی حسابی میرسونه…
خب!
من تازه دارم میفهمم اینهمه که استاد میگفتن کنترل ذهن یعنی چی!!! من فکر میکنیم بزرگترین مشکل ما اینه که فکر میکنیم با یه بار ذهنمون رو کنترل کردن، یه بار حال خوب داشتن، یه بار تصمیم به انجام یه کار بزرگ گرفتن، یه بار قدم برداشتن، همه چیز درست میشه. مثلا درمورد خودم میگم : من هروقت که یه فایل دانلودی از سایت گوش میدم، انقدرررر انرژی و فکرم میرسه به سقف که با خودم میگم خبببببب! از الان به بعد همه چی قراره درست شه. اینو درست میکنیم، اونو درست میکنیم، فلان تصمیمو میگیریم، فلان کارو میکنیم، بعد که دو ساعت از گوش دادن به اون فایل میگذره، همون آش و همون کاسه! مشکل ما اینه که در کنترل ذهنمون استمرار نداریم!!! همش دنبال چیزای جدید میگردیم برای یاد گرفتن. فارغ از اینکه آقاجان مگه تو تونستی از همین چیزایی که تاحالا یاد گرفتی نهایت استفاده رو ببری!؟ خب همین چیزایی که یاد گرفتیو باید تا آخر عمر تکرار کنی و بشه سبک زندگیت.
الان که استاد گفتن برید بنویسید چی میخواید، اصلا هم به اینکه چجوری میشه فکر نکنید، با خودم فکر کردم مگه ما کم تجسم کردیم که چی میخوایم!؟ ولی هیچوقت تو این خواستن مصمم و مستمر نبودیم. هی خواستیم بعد هی ولش کردیم هیچ قدمی براش برنداشتیم تا چندددد وقت بعد که دوباره با چه تضادی برگردیم به همین جایی که بودیم و دوباره فکر کنیم به اینکه چی میخوایم.
الان دارم به تمرکز فکر میکنم. به اینکه چقدرررر قوانین به هم گره خوردن و نمیشه هیچکدوم رو بدون هم داشت. مثلا الان دارم میفهمم که چرا استاد میگن تمرکز باید در آن واحد فقط روی یک چیز باشه. تمرکز صد در صدی روی یک هدفی که برامون اولویت بالا داره! چون وقتی هر روز برای سه خواسته قدم برمیداریم، یادمون میمونه که چی میخوایم و این تمرکز باعث میشه قدم های هر روزه برداریم و قانون تکامل رو رعایت کنیم و بعد تو این مسیر هر روزه کنترل ذهن و مقابله با نجواهای شیطانی رو یاد میگیریم و بعد کم کم مدارمون عوض میشه و ما نزدیک میشیم به مدار خواسته و این چرخه همینجور ادامه داره.
دارم میرم بنویسم که چی میخوام از زندگی. دارم میرم که دفترمو بردارم و ذهنمو مرتب کنم از هرچی که میخوام.
خدایا شکرت که انقدر احساسم خوبه.
خدایا شکرت که انقدر خودمو بلدم.
خدایا شکرت که حالم خوبه.
خدایا شکرت شکرت شکرت…
سلام خدمت استاد عزیزواعضای سایت
از دیروز یکدونه از فایل های استادو میزنم گوش کنم به این فایل هدایت میشم نشونه ای از سمت خدا میدونم چون برای خودم همه چیزو خیلی سخت میگیرم و فکر میکنم تغییر کردن سخته بااین که دفعه های زیادی این فایلو گوش کردم ولی دوباره که گوشش دادم فهمیدم چقد صحبت های استاد مطابقت داره با حال و هوای من
اسم فایل اینه چون قانون ساده است عمل به آن را جدی نمیگیری
من مشکلم همینه چون فکر میکنم قانون ساده هستش فکر میکنم جواب نمی دهد دنبال چیزهای جدید میگردم که جواب بگیرم و هرچی میرم جلوتر میبینم چیز جدیدی نیس همش حرف های قشنگه
به قول استاد عزیز روی همین چیزهای ساده تمرکز کنم کار کنم سعی کنم توی همینا هس بهتر بهتر بشم نخوام دنبال چیزهای دیگه بگردم چون چیز جدیدتری نیس
فرمول استادقشنگ به ما گفتند اگر بتونیم ذهنمونو کنترل کنیم زندگیمونو میتونیم کنترل کنیم چقد قشنگ و واضح توضیح میدهند
وجواب ذهن منو میده چرا حالم بهتر نمیشه احساسم بهتر نمیشه چون کنترل ذهن نداریم و میذارم ذهنم هرکجا که میخاد منو باخودش ببره و منو قربانی کنه
معنی تقوا در قرآن کنترل ذهن هستش
اولا باخودم میگفتم انقد قرآن میگه تقوا تقوا یعنی چی
وقتی بتونم یکی میاد بخواد نگرانم کنه من ذهنمو کنترل کنم و نگران نشم
وقتی بتونم حرفی میشنوم که میگن فلان ویروس جدید اومده من نترسم و خودمو به خدای خودم بسپارم کنترل ذهن میکنم
وقتی میگن طلا رفت بالا گرونی شده قیمت ها اینقد شده من نترسم و توکل کنم کنترل ذهن کردم
وقتی اشتباهی میکنم خودمو ببخشم و بدونم که خدای خودم منو میبخشه و خودمو سرزنش نکنم کنترل ذهن میکنم
وقتی کنترل ذهنو ادامه بدم یواش یواش به احساس خوب پایدارمیرسم و نتیجه ها اون موقع پدیدار میشه
یکی اینکه برا خودم هیچ چیزی سخت نگیرم
هرکی میگه دروغ میگه چون میخاد سختش کنه و من برم از فلانی کمکم بخام که حلش کنه
هیچ چیز سخت نیس
همینکه هرروز روی خودم کار کنم وهرروز ذره ای بهتر بشم خودمو باید تحسین کنم و بذارم تکامل طی بشه و هرروز به خودم یادآوری کنم ببین یک ذره روی خودت کار کردی چقد تغییر کردی این نتیجه اومد اگر بیشتر کارکنی نتیجه ها بیشتر میشه و همین برای من انگیزه میشه تا بیشتر تلاش کنم
خدایا شکرت امروزم تونستم کامنت بگذارم و چقد از گذاشتن این کامنت به حس خوب رسیدم خدایا خودت کمکم کن توی این مسیر بمونم و تغییر کنم پروردگارا تو همیشه برای بنده ات خیر میخای خوبی میخای پس کمکش کن تا یک عصمت دیگه بشه اونجور که از خودم راضی باشم
تنها تورا میپرستم وتنها ازتو یاری میخواهم مرا به راست هدایت کن
عاشقانه دوستون دارم
به نام خدایی که آسان میکند آسانیها برای من
به نام خدایی که بی نهایت عشق ست
خدایا ممنونتم سپاسگزارتم که کنارمی و هدایتم میکنی
سلام استاد قشنگم استاد مهربانم سلام مریم جانم عزیزم
اون اوایل تغییر کردنم چقدر تو ذهنم سخت بود روزها و شبها میگفتم من که اینقدر روی خودم کار میکنم چرا تغییر نمیکنم هیچ چیزی تغییر نمیکنه مونده بودم نمیدونستم چکار کنم
ولی کم کم با فایل گوش دادن و بها پرداخت کردن
آروم آروم اومدم ذهنمو کنترل کردم کانون توجه مو کنترل کردن و نتایج کوچیک از راه اومدن اولیش آرامش بود و هر چه جلوتر میرفتم شاید اون اوایل روند کند بود اما باز هم برای من خوب بود و به هر اندازه که فایلها رو میفهمیدم و درک میکردم رشد میکردم
و الان خدا رو شکر میفهم قانون رو و چقدر آسونه
قوانین خداوند که چون خیلی ساده و آسون بودن جدی نمیگرفتم فکر نمیکردم با موندن در حاله خوب و احساسه خوب و شکرگزاری زیاد درهای نعمت و ثروت رو به روی خودمون باز میکنیم به خدا نزدیکتر میشیم
خدایا شکرت برای این قوانین ساده و بدون تغییرت
خدایا شکرت برای عدالتت برای فضل و مهربانیت
خدایا من بندگیتو میکنم تو هم از در فضل و مهربانیت برام خدایی کن
الهی شکرت سپاسگزارتم
سلام به استاد عزیز،خانم شایسته و دوستان گلم
فرکانس مهم است، نه فن بیان.
البته جسارت بیان و نترسیدن از حرف و قضاوت مردمم مهمه
اصول مهم است نه فروع.
چقدر انرژی داشت اون بخش از فایل جلسات قانون آفرینش،
ما خواسته ای نداریم چون فکر میکنیم نمیتونیم برسیم.چون به مسیرش فکر میکنیم. چون فکر میکنیم باید مسیرو بدونیم.
خود من قبلا فکر میکردم نباید زیاد خواسته داشته باشم. اصلا خدا دوست نداره من زیاد بخوام خخخخ
البته این فرق میکنه با چسبیدن به خواسته ها.
یه وقتایی هم بخاطر باورهای محدودکننده و هدایت به مسیرهای پرپیچ و خم باعث میشه اصن بیخیال خواسته هامون بشیم و فراموششون کنیم حتی.
*درک قانون توجه و نحوه هماهنگی با این قانون به منظور بهره برداری از قدرت خلق درونی
نقش باورها در خلق شرایط و اتفاقات زندگی
چرا تمامِ داستانِ تغییر زندگی، بر تغییر باورها استوار است؟!
چرا باید برای کنترل ورودی های ذهن «جدّیت به خرج بدهی»؟!
و چرا باید بالاترین اولویت را در زندگی ات به این موضوع اختصاص بدهی!
زندگی خود را به گونه ای که می خواهی خلق می کنی و کنترل کاملی بر اتفاقات زندگی ات داری.
*قانون درخواست
ساختنِ باور احساس لیاقت، پرورش ریشه ای احساس لیاقت درونی، از «درکِ مهم ترین رابطه ی زندگیمان» شروع می شود یعنی از درک رابطه ی دو طرفه ی ما با خداوند یعنی: «درخواست کننده» و «اجابت کننده ی آنچه درخواست شده است» و به طور خلاصه، از توحید؛
توضیح آیات قرآن و شناختن قوانین جهان، منطق هایی قوی برای توانا شدن در ساختنِ رابطه مان با خداوند به عنوان نیرویی که هم صاحب قدرت بی نهایت و هم صاحب بخشندگی بی حساب است.
آگاهی ها را جدی تر بگیریم و در اجرایشان تعهد به خرج دهیم، رابطه ی بی واسطه مان با خداوند(یعنی منبع قدرت ها و نعمت ها) را بیشتر درک می کنیم و هر چه این رابطه بهتر درک شود، خالق بهتری برای زندگی دلخواه مان می شویم.
*قدرت تجسم خلاق
تجسمِ خلاق یعنی: «جهت دهی آگاهانه به کانون توجه»، به منظور هم-مدار شدن با خواسته ها.
*«قدرت کلام»، سلاحی قدرتمند برای «هدایتِ کانون توجه»
تمرین: ز قدرت کلام مان، برای ساختن باورهای قدرتمند کننده بهره برداری کنیم. باورهای قدرتمند کننده ای که مرتباً کانون توجه ما را تصحیح می کنند. یعنی به ما قدرت اعراض از ناخواستهها و توجه به خواسته ها را می دهند.
استفاده آگاهانه از قدرت کلام برای کنترل ذهن؛
“استفاده از قدرت کلام” برای ساختن عادت رفتاری قدرتمند کننده ی جدیدی که تکرار آنها، آرام آرام شخصیت ما را به گونه ای تغییر می دهد که وارد مدار خواسته ها شویم و در این مدار بمانیم
*مهارت در بهره برداری از توانایی های درونی بوسیله “سوالات توانمند کننده”
سوالاتی که به ما قدرت، اطمینان و جسارت برای قدم برداشتن و هدایت شدن در جهتِ تغییر و بهبود اوضاع را می دهد. این عادت سازنده به گونه ای کانون توجه مان را جهت دهی می کند که: توانایی های درونیِ ما را برای حل مسائل پیش رو و خلق خواسته هایمان «فراخوانی» می کند. زیرا پاسخ ذهن به سوالات قدرتمند کننده، راهکاری انگیزاننده و ثمربخش برای حل مسئله است.
تمرین با ایجاد سوالات قدرتمند کننده
اگر بشود چی میشه عزیزممم؟
*با انجام وظایف سمت خودمان، تسلیم بودن در برابر خداوند و توکل به معنای واقعی را در عمل اجرا میکنیم.
در این بخش با درک وظایف سمت خداوند، اعتماد به نفس، ایمان و احساس لیاقتمان را پرورش میدهیم و توکل کردن به این نیرو را در عمل تمرین می کنیم. «روی شانه های خداییم»
*سیستم هدایتگر درون
شناخت قابل اطمینان درباره جایگاه فرکانسی :
اول: اتفاقاتی که غالبا در زندگی تجربه می کنیم بازتابی از اساس فرکانس هایمان است:
دوم: “جنسِ احساسی” که غالباً تجربه می کنی.
کنترل اتفاقات زندگی از طریق جدی گرفتنِ پیغام های هدایتگرانه احساس مان، تواناتر شدن در کنترل ذهن و جهت دهی آگاهانه ی کانون توجه به گونه ای که به احساس بهتر برسیم و مدت زمانِ بیشتری در احساس بهتر بمانیم. در نتیجه، طبق قانون احساس خوب = اتفاقات دلخواهِ بیشتری را تجربه کنیم.
آیا با خواسته خود هم جهت هستی “احساسِ ما”، راهنمای درونیِ ماست.
پیروی از هدایت های منبع (احساس خوب)
یا نادیده گرفتنِ آن هدایت ها (احساس بد)
طبق قانون: لازمه ی رسیدن به خواسته ها، ماندن در احساس خوب است و ماندن در احساس خوب حاصلِ برنامه ریزی ذهن بوسیله ی باورهای قدرتمند کننده و هم جهت با خواسته است.
قانون یعنی احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد= اتفاقات بد، با بررسی آیاتی با ریشه «ح ز ن»
*توانایی کنترل ذهن هنگام برخورد با تضادها (به معنای تمرکز بر راه حل ها و اعراض از ناخواسته ها)؛
تمرکز بر خواسته هاو اقدام در جهت تحقق آنها؛
ساختنِ شرایط دلخواه در زندگی به کمک مدیریتِ آگاهانه ی کانون توجه مان.
*تقویت الهامات،شناخت رفتار و عادات م و بهبود شخصیتی با ایجاد باورهای قدرتمند کننده
نکات کلیدى
1.تمرین کنترل ذهن
2.هیچ روز وشب خاصی نیس
3.تمرکز به نکات مثبت، زیبایی های خودم و اطرافم
4.باورهای پرقدرت منطقی مث فراوانی
*هر باوری که باعثمیشه آرامشو اطمینان و ایمان من بیشتر شه
5.خود قرآن با تکرار گفته ما قرآن رو برای شما آسون کردیم تا پند بگیرید
6. جایی پیچیده بود آیت متشابه
که کسی که قلبش ناسالمه میاد تفسیر میکنه
کل داستان ساده اس چون ساده س فک میکنی تاثیری نداره
ساده س اما فوق العاده تاثیر گذار و اثربخش
7.قرآن مبین، جهان ساده س، قانون ساده س، زندگی ساده س
8.همه چی ساده س و بهم گفته میشه الهام میشه
9.تمرین تجسم
10. تمرین و تکرار همین قانون ساده س
11.خواسته ات رو بنویس «واضح»چه جوریش با خدای منه، راهش بهم گفته میشه
12.آزادی زمانی: هروقت بخوام هر جوری بخوامم
آزادی مالی :هرچی بخوام دارممم، آزادی مکانی: آزادم هر جایی بخواممم
13.تمرین سپاسگزاری «بسیار پرارزش»
14.داستان کنترل ذهن
نتیجه احساسی شیطان احساس نامناسب
$نتیجه احساسی خدا قدرتِ، ایمانِ،عشقِ، لذتِ
15.عمل به الهامات خدا: از قلب میاد تو میفهمیش
16.باورت میکنم…
خدایا کمکم کن
$تمرین: تسلیم بودن
17.سرمایه گذاری روی دوره جریانی از ثروت ها، نعمت ها و شادی و خوشبختی منه
18.عملکرد من نشونه باورهامه«بهش فک کن عزیز دلممم»
19.توجه به اصل
*فرکانس تاثیر میذاره، اونچه عمل میکنیم
کارتو خوب انجام بده+ باورهامم داره درست میشه
نتایج خوب میاد
27مین گام به گام خانه تکانی 1403/8/12به نام خالقم وسلام به مربی وحمایتگرم جان جیگرم باباخدا.سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای خوبم. استاد خانه ی پدری من توروستا بود بین خانه ماهم جاده بودوهم یک دره بود.مسجداونطرف جاده ودره به بلندی پشت خانه هابودواضحتربگم روستای ماخانه هاش پلکانیه ودقیقاصدای بلندگوتوخانه مابود.زمانی که بچه بودیم برامراسمهای تعذیه،اذان 3وعده درشبانه روز،روضه خوانی ازمکه اومدن،احیاشبهای قدر والی آخر توی بلندگوخوانده میشد. پدرم خیلی مسجدی بودوخواندن قرآن ودعاشبهای احیا،دعای سحریک ماه رمضان، دعای کمیل وندبه، روح پدرمادرامون شاد،وسلامتی باشه برای زنده ها.ولی ننه جونم خانه دارزحمتکش بودوبااعتقادبه اینکه آفتاب غروب مرغ وخروسهارفتن تولونه زنهاهم بایدبرن توخونه!خخخخ ننه جونم پشت پنجره مینشست به صدای آوای دعاخونهاگوش میکردوگریه میکردوقرآن به سرمیگرفت! منم دوست داشتم باپدرم برم مسجدالبته پدرم توی ده یعنی مسجدوسط روستامیرفت گاهی خواهربزرگترازخودم میرفت وننه جان میگفت:تونروخسته میشی خوابت میبره!وحتی نمازعیدفطرراهم میگفت:طولانیه حالت به هم میخوره!استادحالاوقتی خانمهاتاصبح توخیابونهابه دعاوروضه بابچه های کوچک ازنوزادی تا…..دررفت وآمدن میگم خدایاماچه جورزندگی کردیم این مردهاخانوادهاشونوبیاروببرمیکنن تعجب میکنم! که عزیزدل من هیچ وقت بامانبودسرکاروبعداستراحت خدارحمت کنه ننه جونم وخواهرم برابچه هام سنگ تموم گذاشتن.حالااینکه حضرت زهراعصرهابچه هارومیخوابوندوشبهای احیاتاصبح بیداربودن چون توی یکی ازاین شبهاقرآن نازل شده بلاخره مانفهمیدیم شبهای احیاقرآن نازل شدیاحضرت علی ضربت خورد وشهیدشد!؟بزرگ شدیم برانمازحرم میرفتم نمازعیدرومیخوندم حالم خوب بودسالم برمیگشتم.هرکی شب احیادعوت میکردمیگفتم شرمنده من خوابم میاد!میگفتن توقاری قرآنی تونباشی کی بیادمیگفتم مراسم قدرنگیرین ،اگه مولودی وعروسی ورقص وشادی دارین میام وتاصبح هم بیدارمیمونم واقعاهم بیدارمیموندم برای اینکه همیشه ستاره مجلسهابودم الان هم هنوزگرم کردن مجالس رودارم اعلام کردم تودوست ورفیقهای محله ی قدیمی که دیگه کسی مارومجلس دعوت نکنه فقط برافامیلاهنوزمیرم!برای احیاهم شاید1سال من شرکت کردم و1سال هم خانه ی خواهرم چون اوهم توکمابوددیگه هرکسی هرنذری میکردننه جونم اجرامیکردکه فقط خواهرم زنده بمونه بعدم که بهترشدهمه مون توقع داشتیم زحمتهاکشیدیم گریه ها کردیم شبانه روزی حتی پشت درب آی سی یو،سی سی یو،خواهربرادری منتظربودیم !چون ماندیدبدیدبودیم!وکلاوقتی بهترشد خانواده ازش دلخوربودیم چون ماهمه کارمون اشتباه بوداصلابه خودمون احترام نمیذاشتیم ومن مریضیهاکشیدم به خاطر غصه ها برای خواهرم! خدایاشکرت الان زنده س ،درادامه شبهای جمعه ،لیله الرغائب حاجتهاروامیشه!اینگارخدابافرشتهاسرگرم میشه ازوظایف خودش که خدائیه یادش میره ودرساعات وشب وروزهای معین حاجت میده هرکس به سرقرارنرسیددیگه ازمیکده بیرون شدخوب ماهم شبهای قدرکه تقدیرنویس مینوشت خواب بودیم!رزق مارفت!ولی نفس صبح رو که توی قرآن گفته خیلی دوست دارم بیدارباشم وازاینکه فرشته تقسیم روزی میادروزی میده اگرخواب باشی تودریابرای ماهیهاریخته میشه رو شنیدم ولی نمیدونم درسته یانه!؟امیدوارم اززبان استادبشنوم اگه فایل داردخدابرام نشون بده وگرنه توفیقشو به استادبده برامون توضیح بدن دمت گررررررررررررم ممممممم ااااااااسسسسسستتتتتتتتتاااااااااااااددددددددبامریم جون وهمکلاسیهای عزیزم. خدابراهممون خانواده گرم وصمیمی راه راست وپرنعمت داده قدرشوبدونیم انشاالله.