ساختن کسب و کاری موفق از توانمندی هایت - صفحه 55

32ردپاروزشمار1403/9/8سلام. من فایلهای دانلودی را زیادگوش میکنم. وروزشماروخانه تکانی روهم کارمیکنم. خداروشکرکه خودم وعزیزدلم وبچه هام تنهاهستیم رفت وآمدهابی نهایت کم شده آزادی زمانی برای گوش کردن فایلهاعالی و،وقتهاخالی،ولی دوست دارم وقت بیشتری داشته باشم وباسپاسگذاری بی نهایت حال میکنم .زندگی ماعالی، عالی، عالی همه ی خانواده ازآزادی مکان زندگی راضی هستیم4ساله توی این خانه زندگی میکنیم. 50مترسمت راست وچپ خانه بری فروشگاه‌های خیلی بزرگ وعالی محل ترددآدمهاوماشینهای مدل به مدل خانه حاشیه ی بلوارکه گاهن پشت پنجره که کوتاه هم هست روی دسته مبل مینشینم به ماشینهاوآدمهادرحال رفت وآمدن نگاه میکنم .وشکرگذاری میکنم .بارش نعمات الهی برف وباران زیبارومیبینم واشک میریزم وشکرمیکنم یادگرفتم که همین یکباری که به نمایندگی خدابه کره ی خاکی آمده ام روبالذت به بهشتی به نام زندگانی ازخداهدیه گرفتم رابهشت دربهشت کنم کنترل ذهن داشته باشم !ازسختیهاسستی استخراج کنم فکرکنم 2تافایل قبل گفتم یک مسئله ی کوچیک بین پسرسومی ودومی ومن پیش اومدبه خاطرپول بی توجهی کردم وبه نکات خیلی مثبت پسرسومی توجه کردم وتاشب آرومترشدوهمش براشون دعامیکردم وخیلی اتفاقات عالی دیگر. وحالاازسفرمون براتون بگم که توی سفردوست عروسم پرسیده بودباکی مسافرت رفتی ؟گفته :باپدرومادروبرادرشوهرم. طرف تعجب کرداوووواذیت نیستی !؟گفته :نه خیلی هم خوش میگذره (پا)هستند.باخودم گفتم :به شماخوش نگذره به ننه ی صمدخوش بگذره!؟خخخخ نونت درست ،آبت درست ،تقریبا90٪سفرصندلی عقب جاخواب راحت خوابت درست ،خرج خوردوخوراکم که پدرومادرسالارهستن درپناه الهی خدامیده ماهم خرج میکنیم!اولین خریدبراشون سوغاتی حساب میکنم دیگه ازگُل نازکترهم بهش گفته نمیشه چی میخواد؟!دوساله ازعروسیشون میگذره هردوسال میگن بیاین باهم بریم سفرمنوعزیزدلم پارسال باهاشون رفتیم شمال خیلی خوش گذشت پسرم ماشین داشت ماروباخودشون بردن ولی صفرتاصدسفربامابودبه هرحال عالی بود.وامسال پسردومم بامابودکه به همه بیشترازپارسال خوش گذشت چون کلابرادرشوهرتاازدواج نکرده زن داداش100٪دوستش داره انشاالله تاآخرهمینطورباشه که هست .خداروشکرکه خدامن رادرراه شناخت خودش ومن سرگرمم کرده و100٪تغییرکردم وگرنه منم صبرم دیگه تااین حدجواب نمیدادنصفش جوابگونبود!خداراشکرکه استاددرجه ی یک رابه من معرفی کردوگرنه من بی اطلاع ازهمه چیز،همه کس ؛همه جا به خانه ام نشسته بودم وبه دربهای بسته که سالهاپشت این دربهای زندان تنگ وتاریک وسرد بودم وخودم این جای تاریک روانتخاب کرده بودم وباهمه ی هیچ کس بودم !الاّهمه کس تنهاخداکه کوربودم!کمرنگ اونهم خدارو به صورت آدم میدیدم!وکَربودم صداشونمیشنیدم وفکرمیکردم صداموگاهی میشنوه جواب میده گاهی محل نمیکنه!میگه همه چیزهای خوب براآخرتِ! ولال بودم که بایدمدام باخداحرف بزنم ومشورت بگیرم به خدامنم مقصرنبودم چون اصلا نمیدونستم خداکیه!؟من کییم!؟یهولگدزدم دروشکستم دیدم خدای مهربون رومن پشت درب گذاشتمش وگرنه اومنورهانمیکنه بازهم سپاسگزارم بابت اساتیدم وحضورخداوخودم دمت گرم استادمنم خانم خانه دارم نه کاری بلدم که انجام بدم نه علاقه ای دارم برم سرکارهمینکه سروته زندگی خودموجمع کنم ازخودم متشکرم! چون یک مادروخانم خانه نه مرخصی داره نه مزدونه حقوق دریافت میکنه واصلاازاول هیچ قراردادی هم برای شروع کارتاپایان کارش حقوق وسنوات وهرچی دیگربراش تایپ وامضانکردن !وحتی لحظه ورودجیگرگوشه اش خواب هم باشه بیدارمیشه ازخواب نازکه بچه م داره میاد!یادل شب بچه م گرسنه است !بچه م خودشوخیس کرده! آخرماه چندحقوق دریافت کردی !؟خخخ ولی مادرهمیشه باعشق کارمیکنه ونردبان میشه که بچه هاش به اوج برسن وازاین زندگی سهم من لذت بردن درکنارشان وخدمت کردن باجون ودل است تولدپایان33سالگی وشروع34جیگرمامان روبه خودم وخانوادم تبریک میگم وبرای همه عزیزان دل دعای خیردارم .خدایاراضی هستم به رضای توکه ازمحصولات زندگی ام برداشتهای خوبی دارم وبرام درابعاد عالیترین آزادی زمانی، مکانی ،باعالیتری افرادواشخاص خانواده واساتیدوهمکلاسی شده ای بسیارسپاسگذارم.یاحق به امیدبه جاگذاشتن ردپاهای عالی من همین درتوانم است.