باورهای بشری که تبدیل به قانون شده‌اند

به نقل از استاد عباس منش:
خیلی از اوقات با موارد و صحبت‌هایی مواجه می‌شویم که گوینده مثل یک قانون از قبل نوشته شده و غیرقابل تغییر آن‌ها را بیان می‌نماید.
مثلاً در کلاس بازاریابی و فروش،  این موارد را تدریس و تاکید می کنند :
راهکارهای مهم برای فروش مؤثر و بیشتر: پوشش لباس واحد با رنگ و مدل یکسان توسط اعضای شرکت و… یا در مبحث ایمیل مارکتینگ، راهکار کسب نتایج عالی برای فروش را اینگونه بیان می کنند : ارسال ایمیل هدیه برای افراد در مرحله اول بازاریابی اینترنی، سپس معرفی محصول اصلی برای فروش  و تاکید می‌شود که اگر در ابتدا فقط محصول نهایی را برای فروش معرفی نمایید، این امر قطعاً به فاجعه و شکست می‌انجامد.
این تمثیل‌ها نه تنها در امر بازاریابی و فروش بلکه در همه مسائل و مباحث صدق می‌کند.
سؤالی که پیش می‌آید،‌این است که آیا این واقعیت برای همه بیزینس ها یکسان است؟
به نظر شما انتخاب و اجرای کدام یک از مراحل سود بیشتری به ارمغان می‌آورد؟
اصلاً مهم‌ترین عامل تعیین کننده کسب سود بیشتر چیست؟
آیا عواملی چند در این کار دخیل هستند یا یک عامل؟
واقعیت ماجرا این است که نتیجه نهایی ارتباط زیادی به عملکرد ما ندارد بلکه نتیجه تاثیر مستقیم باورهای ماست .
با قدرت عنوان می‌نمایم که تنها پارامتری که تعیین کننده موفقیت افراد می‌باشد، پارامتر باور است. مثالی در زمینه کسب‌وکار ساختمان‌سازی می‌زنم.
باور افراد در حوزه صنعت ساختمان این است که بهترین حالت، سود نهایی ۱۰۰ درصد است. یعنی اگر شما ملکی با هزینه صد میلیارد بسازید و بتوانید با دویست میلیارد به فروش برسانید، از صد در صد سود بهره برده‌اید. اما این بهترین حالت نیست بلکه فقط یک باور است، نه یک قانون مشخص و از قبل تعیین شده. من به شما اطمینان می‌دهم که هر شخص قدرت تغییر این اعداد و ارقام را دارد. به این شکل که هم می‌توان آن را افزایش داد و هم کاهش! اما اکثر افراد سود صد در صد را بهترین حالت ممکن پنداشته و تصویر ذهنی که از خود دارند این است که دسترسی به بهترین حالت غیرممکن است،‌ این تصویر ذهنی باعث می‌شود که به ۵۰ درصد سود رضایت داده و آن را کافی می‌دانند.
باید این امر را جدی بگیرید که باورهای ما واقعاً تعیین کننده تجربیات ما هستند، در این ماجرا نیز همین باور مخرب شما را از سود صد درصد دور کرده و به پنجاه‌درصد قانع می‌سازد. همواره افرادی را می‌بینیم که در حوزه کاری خاصی فعالیت می‌کنند اما نتایج مطلوبی به دست نمی‌آورند درحالی‌که دیگر همکارانشان در همان حوزه نتایج عالی و متفاوت از آن‌ها را در یک بازه زمانی کمتر و با همان امکانات،‌همان موقعیت جغرافیایی و همان وضعیت اقتصادی،‌تجربه می‌کنند. جواب این تفاوت، تنها در سیستم باوری آن‌هاست زیرا اگر باورتان قدرتمند کننده باشد رفتارهایی از شما سر می‌زند و ایده‌هایی به ذهنتان می‌رسد یا موقعیت‌هایی خاص و عالی را جذب می‌کنید که باعث می‌شود نتایج فوق‌العاده‌ای را به دست آورید.
آنچه این تفاوت‌های فاحش را ایجاد می‌کند، عملکردهای متفاوت افراد در یک زمینه کاری مشترک نیست بلکه باوری است که در پس آن رفتار متفاوت پنهان است.
یک مثال در حوزه کاری خودم مطرح می‌نمایم: باور من این است که شغل بسیار ارزشمندی دارم و افراد بسیاری وجود دارند که از نتیجه فعالیت‌های من استفاده می‌کنند. این شغل توانسته است با تغییر زندگی میلیون‌ها نفر نتایجی بی‌نظیر بیافریند لذا افراد زیادی هستند که با عشق و علاقه برای پیشرفت خود و کسب تجربه عالی در زندگی، هزینه کنند و………
من با این باور، تنها با یک تبلیغ ساده و کم هزینه مثل فرستادن تعداد مشخصی پیام و ایمیل نتایجی شگفت‌انگیز را به دست آورده‌ام. حال به بررسی روی دیگر سکه می‌پردازم: فرد دیگری که دقیقاً در جایگاه شغلی من اما با باوری متفاوت از من قرار دارد، بر این باور است که مردم پول ندارند که بابت محصولات او هزینه کنند یا این باور که اساتید و افراد زیادی هستند که می‌توانند فعالیت مرا حتی بهتر از من انجام دهند یا این باور که تعداد افرادی که ارزش کار مرا درک کرده و حاضر به تهیه محصولات آگاهی دهنده من می‌باشند،‌ بسیار کم است و………
اولاً این باور مخرب هرگز به شخص اجازه نمی‌دهد که اقدام به ارسال ایمیل یا پیام به مخاطبین جهت تهیه محصولات خود نماید. ثانیاً اگر هم این فرد با این باورها و پیش فرض‌ها اقدام به ارسال همان تعداد پیام و ایمیل نماید که این‌جانب فرستادم، قطعاً نتیجه‌ای کاملاً متفاوت را تجربه می‌نماید. می‌خواهم بگویم که فقط و فقط یک باور قدرتمند کننده است که اقدام را به وجود می‌آورد و فرد را جسور و ریسک‌پذیر می‌نماید. فقط در صورت داشتن یک باور قدرتمند است که افراد علاقه‌مند به تجربه ناشناخته‌ها می‌شوند.
این امر در همه زمینه‌ها، همه کسب‌وکار و فعالیت‌ها و همه امور انسانی صدق می‌کند، برای اثبات این جمله،‌اگر در شرایطی قرار گرفتید که یکی از دوستان شما حکایت کسب‌وکار خود را این‌گونه بیان کرد که: ۲۰ سال است در زمینه‌ای خاص فعالیت می‌کنم اما با وجود تلاش فراوان نتوانسته‌ام هیچ سود مالی چشمگیر یا درآمد خوبی را کسب نمایم، شما باید در چنین شرایطی قبل از تصدیق و باور گفته‌های دوستتان، ابتدا یک جستجوی جامع در مورد دیگر افراد فعال در زمینه فعالیت دوستتان انجام دهید. با انجام این تحقیق پی می‌برید افراد بسیار زیادی وجود دارند که برعکس دوست شما در بازه زمانی کمتر یا تلاش فیزیکی کمتر سود مالی بسیار چشمگیر و متفاوت از دوست شمارا کسب نموده‌اند. این نتیجه متفاوت فقط و فقط زاییده یک باور متفاوت با فرکانس مثبت و مؤثر است و ثابت می‌کند نتیجه‌ای که افراد از باور خود می‌گیرند تابع هیچ قانون واحد و مشخصی نمی‌باشد. باید متذکر شوم که من درباره فکر حرف نمی‌زنم بلکه منظور من باور است و این دو موضوع کاملاً متفاوت‌اند. باور فکری است که بارها و بارها تکرار شده و سپس تبدیل به فکر مسلط شما گردیده است.
تجربه باورهای یک فرد قرار نیست تجربه باورهای شما باشد اگر شما باوری متفاوت و قوی داشته باشید نتیجه‌ای به همان اندازه متفاوت و قوی را تجربه خواهید کرد.
هنگامی‌که برای اولین بار در تهران فعالیت حرفه‌ای خود را در این حوزه آغاز نمودم، همه دوستان ادعا داشتند که هرگز نمی‌توان در تهران بدون داشتن مدرک دکتری و … موفق شد. هفت‌خوان رستمی که دوستان برای کسب موفقیت در تهران برای بنده طرح کردند این بود که برای موفقیت، علاوه برداشتن تحصیلات عالیه نیاز به چندین سال سابقه کار، تحریر مقاله در مجلات مطرح مختلف،‌برگزاری برنامه زنده در صدا و سیما، داشتن روابط با افراد ویژه و …می‌باشد. اما این باور آن‌ها بود، نه باور من،‌ پس طبیعی است که نتایج من نیز باید متفاوت از نتایج آن‌ها باشد.
اظهارات مجری برنامه‌هایم به این شکل بود که: من در تهران مجری اساتید زیادی بوده و برنامه‌های زیادی برگزار کرده‌ام لذا بر اساس تجربه به شما می‌گویم اگر می‌خواهی در کار خود موفق باشی باید با برگزاری یک کلاس ۱۰ نفره کار را شروع کرده و آرام‌آرام طی چند سال خواهی توانست سمینارهای چند صدنفری برگزار نمایی. مزیت این کار این است که اگر در ابتدا شکست خوردی چیز زیادی از دست نداده‌ای!
اگر بخواهم پیشنهاد دوستمان را آنالیز کنم،‌ واضح است که باورهای این شخص بسیار متفاوت است با باورهای من! مجری برنامه به شکست فکر کرده بود حتی برای آن راه‌کار هم گذاشته بود اما من برای شکست نیامده بودم. کاملاً طبیعی است که تجارب من نیز کاملاً متفاوت از تجارب او باشد زیرا باورهای ما تعیین کننده نتایج و تجارب ما هستند و آنچه در این موضوع اهمیت داشت،‌باور من بود نه باور مجری!
من بر این باور بوده و هستم که کارِ ما، بسیار ارزشمند است و افراد بسیار زیادی وجود دارند که تصمیم قاطع گرفته‌اند تا با قوانین خوشبختی آشنا شده و زندگی‌شان را تغییر دهند من با این ایمان راسخ و این باور قدرتمندکننده کارم را شروع کردم و این ایمان راسخ و باور قدرتمند کننده نتیجه‌ای متفاوت و تجربه‌ای متفاوت از دیگران به من بخشید. بیش از صد نفر شرکت‌کننده در اولین همایش من حضور داشت که باعث تعجب همگان شده بود و به لطف خدا اتفاقات فوق‌العاده خوبی در ادامه برایم رخ داد و دلیل متفاوت بودن این نتایج متفاوت بودن جنس باورهایم با دیگران بود. شما باید برای اصلاح باورهای خود افرادی را بیابید که در زمان‌های کوتاه نتایج فوق‌العاده‌ای کسب نموده‌اند. سپس از آن‌ها الگوبرداری کنید. ببینید آن‌ها چگونه توانسته‌اند با باورهای قدرتمند کننده و سرمایه‌ای کم نتایجی عالی بیافرینند و این یعنی برداشتن یک گام مثبت در مسیر تحقق اهدافتان.
و به‌عنوان آخرین نکته یادتان باشد هر چقدر باورهای عالی را در خود ایجاد کنید، باورهای عالی‌تر از آن‌ نیز وجود دارد که می‌توانید همواره در مسیر زندگی و در مسیر تکامل خود آن باورها را مرتباً جایگزین نمایید.

370 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فهیمه پژوهنده» در این صفحه: 3
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2161 روز

    سلام و عرض ارادت به استاد عباسمنش

    این مقاله و مطلب در مورد باور واقعا عالی بود.

    من این فایل رو در راستای فایل های بخش “قوانین بدون تغییر خداوند” باز کردم و مطالعه کردم.

    بنظر بـــاور همون سنـــگ مبنـــای عدالـــت خداونـــد هست.

    که تمام موجودات با سیستم ارتعاشی و موج بودن شون در مقیاس کوچیک تر میتونن این به حقیقت منجر شدن و تجربه کردن اونا در عالم واقعیت رو توضیح بده.

    اما موضوع باور خیلی عمیق تر از یک کلمه است و انگار باوجودی که من خیلی شنیدم و کار کردم هنوز گاهی میمونم که درست متوجه شدم یا نه.

    اما اینو خوب متوجه شدم که همه چیز در ابعاد خیلی کوچیکتر انرژی هستن از سنگ گرفته تا هوا تا حتی فکر و جسم ما…

    وقتی ریز بینانه و دقت کوچکتر از نانو به چیز مادی در این دنیا نگاه میکنیم به عنصر و اتم و الکترون و پروتون میرسیم و به کوآرک. حتی سلول های زنده ما از این قضیه مستثنی نیستن.

    یعنی مثلا یک سلول پوست ما یا یک سلول گیاهی که از هسته و میتوکندری و … تشکیل شدن. حتی همون مولکول DNA ما که در تمام سلول های ما تکثیر شدهاون مولکول از اتم و … تشکیل شده.

    حتی در ابعاد بزرگتر مثل ستاره ها و سیارات و کهکشان ها و … همه و همه رو خوب و با دقتی شرف نگاه کنیم به چیزی مشترک میرسیم.

    حالا اینجا انسانی که اشرف مخلوقات شده چطور میتواند به مانند خالق خودش بیافریند. بله قطعا از یک قانون جهان شمول وکلی در تمام ابعاد پیروی میشود تا فارغ از رنگ و ملیت و زبان و مکان همه ی این اشرف مخلوقات با عدالت از این توانایی بهره ببرن.

    اون توانایی ما انسان ها چیزی نیست جز قدرت تنظیم این انرژی و دریافت و پرداخت این انرژی و این اساسی ترین چیزی که در تمام چیزهای موجود در جهان مادی یکسان است.

    پس خالق انرژی و خالق این اساس هستیم ما میتوانیم تغییر بدهیم و تغییر کنیم.

    حالا سوال اینجاست چگونه؟ ما انسان ها به عنوان موجوداتی که قدرت تعقل و تفکر و اختیار داریم پس باید از طریق همین چیز نادیده شدنی در وجود خودمون تنظیمات اساسی این خلق ها را انجام دهیم. حالا از کجا بدونیم این چیزی که دیده نمیشه داره کار میکنه یا اصلا واقعا درست متوجه شدیم. مسلما از نتایجی که به بار می آید.

    نمیدونم چی شد این جملات تو ذهنم اومد برای دیدگاه این مقاله و نقل قول از استاد با عنوان “باور” ولی قطعا دانسته ها و شنیده های خودم رو مرور کردم. حالا چقدر درست یا چقدر غلط کم کم در مسیر اصلاح میشم.

    مسیر زیبای زندگی که سرشار از تجربه کردن و کنجکاویی کردن و کشف کردن است. اکنون من در مسیر کشف قوانین زندگی و عملکرد ها هستم…

    و این مقاله مثال حال و روز من است برای کسب و کاری که میخواهم ازش پول دربیاورم.

    من هیچ وقت کسب و کاری نداشته ام و همیشه در شرکت یا دفتری مشغول به کار بودم. اما در حال حاضر امکانی رو دارم که خودم قرار هست خلق کنم.

    واقعا جالبه نمیدونم چه باوری دارم که الان شرایط کاری من اینطور پیش رفته.

    من در شرکتی که عاملیت فروش محصولات ساختمانی هست مشغول به کار شدم از پارسال اوایل پاییز ۹۸ و اوایل سال ۹۹ توسط مدیر عاملیت به من پیشنهاد شد تا به جای افزایش حقوق (بعد از تعهد چندماهه ابتدای شروع همکاری ام) با ایشان شریک در سهم فروش شوم.(ناگفته نماند من اصلا از کار فروش خوشم نمیاد یا اینکه بخوام به عنوان بازاریاب باشم اما اکنون این تضاد و ادامه دادن در این مسیر منو به جای دیگه داره میکشونه) خلاصه که من اتفاقا پیشنهاد کاری دیگه اییهم بهم شد که اصلا فکرش رو نمیکردم،چون اصلا دنبال کار نبودم. از طرف بچه های خانه معدن(محیط و افرادی مرتبط با رشته تحصیلی من که زمین شناسی هست) کار پیشنهاد شد برای مصاحبه هم رفتم و اتفاقا با حقوق بالاتر از پیشنهاد دفتر فعلی ام به من کار پیشنهاد شد.(در همین زمان ها روی باور خودم کار میکردم و سفر به دور آمریکا رو میدیدم)

    با وجود تصمیم سخت بین موندن در دفتر فعلی و این شرایط حقوقی جدید رو تجربه کردن تــــا رفتن به کار جدید و به ظاهر مرتبط با علایق و رشته من. خلاصه که من موندن در این دفتر رو قبول کردم و انتخاب کردم تا همین کاری که ظاهرا بیشتر داشتم یادش میگرفتم رو ادامه بدم با شرایط پورسانت و …

    من همیشه برای امنیت خاطر و اینکه بتونم برنامه ریزی برای پرداخت بدهی ها داشته باشم ترجیح میدادم که حقوق مشخص داشته باشم و اصلا سمت کارهای پورسانتی یا اینکه حقوق نامشخص و تعیین شده خاص نداشته باشه نمیرفتم.(در حقیقت شاید میترسیدم نمیدونم،شاید فقط این راه رو بلد بودم.شاید منطقی تر بود چون مرتبط بود با علاقه و رشته ی تحصیلی من)

    جالبه در سال جدید با شیوع این بیماری که برای من فقط همه اش خیر داشت(واقعا ازت ممنونم ویروس کرونا) محل دفترمون هم جابجاشد(قبل از سال ۹۹ خونمون رو هم عوض کردیم.) محل جدیدی که جناب مهندس قرارداد بستن کمتر از ۵ دقیقه پیاده راه هست تا خونه ما (برای شرایط موجود فرصت عالی پیش اومد واقعا خداروشکر. چون من در بهترین زمان و بهترین مکان هستم.واقعا عجب هدایتی بود در این داستانم بهش توجه نکرده بودم. پس درست تصمیم گرفتم با ندای قلبم نه منطقم) بعد آخرین صحبت قرار شد در دفتر جدیدنیروی جدیدی هم بگیریم که همه چی با من باشه،آموزش، مدیریت و هماهنگی و پیگیری و آگهی زدن هم بامن باشه و بعد سه الی چهار ماه حقوق پرسنل نصف نصف با مهندس داشته باشم.

    تمام امکانات و کلید و وسایل و لپ تاپ(همینی که با خودم خونه هم میارم و فایل دانلود میکنم و الانم این دیدگاه رو تایپ میکنم. واقعا خداروشکر) و تلفن و میزها و … در اختیار من شده بود.

    فقط من مونده بودم که تنهایی مدیریت کنم و تلاش کنم(دیگه خود آقای مهندس کمتر دفتر میومدن و بهتره بگم به کارها کار نداشتن مگر مشتری رو با هماهنگی به ایشون ارجاع بدم) و بعد گرفتن نیرو جدی شد. من مصاحبه میگرفتم من نظر میدادم و من فکرمیکردم(واقعا انگار تکاملی پیش رفتما…) با وجود این صحبت ها من هنوز درآمد بالایی ندارم ولی بدون حقوق نبودم.

    اما قطعا یک سری ایرادات در باورها و رفتارهام دارم یا شاید دارم سیر تکاملی و یادگرفتن و داشتن یک دفتر کوچیک کاری رو پیش میبرم نمیدونم.

    اما الان که نیروی قبلی قراردادش تموم شد و کارایی مناسبی هم دیگه نداشت باید دوباره نیرو استخدام کنم و نصف حقوقش از من میره و خودمم باید درآمد خوبی با فروش بسازم.

    باید قبول کنم که منم یک فروشنده هستم اونم یک فروشنده تخصصی روی یک محصول با مشتری خاص خودش.

    من یک مدیر هم هستم. چون اول از همه باید خودمو مدیریت کنم و بعد دفتر و نیرویی که قراره استخدام کنم. من قراره دوباره آگهی استخدام بزنم. اما کمی این ماه ترسیدم چرا چون قضیه نصف حقوق نیرو رو من هم باید بدم و یکم نگران شدم. یک نجواهایی به گوشم میاد…اما من باید خودمو باور کنم و خدای خودم رو باور کنم که اگر منو تا اینجا به این راحتی هدایت کرده بعد از این هم هدایت میکنه.

    نیرویی با توانمندی بالا و کارآمد که بلده پول بسازه. و منم ازش چیزی یادمیگیرم و میتونم چیزهایی هم بهش یاد بدم و مدیریتش کنم.

    بازهم باید بنویسم تا باورهای مخرب و ترمزهام رو دربیارم.

    آخه تضاد دیگه اینکه احساس میکنم کسب و کاری رو دارم در حد کوچیک و الان بصورت جدی باید هزینه های نیرو و دفتر هم متقبل بشم و یکم تو خودم نمیبینم. شاید اعتماد بنفس یا عزت نفسم مشکل داره نمیدونم. شاید خودمو دست کم میگیرم. شاید چون تا حالا اینجوری کار نکردم و جدید هست میترسم که نشه. شاید این کمال گرایی من مانع میشه چون مثل پارسال خودم نمیتونم کار کنم چون کارهای فاکتور و موارد دیگه هم منو درگیر میکنه…نمیدونم خلاصه که هر چی هست باورهای من رفتارها و نتایج منو رقم زده و از این بعد هم میزنه و من متعهد هستم تا باورهای خوب بسازم باورهای بد رو پیدا کنم و مسائلم رو حل کنم…. خدایا مثل همیشه منو هدایت کن. منو راهنمایی کن و به من شجاعت اقدامات بزرگتر و تصمیمات بزرگتر بده. منو آماده دریافت نعمت های بیشتر بکن…. خدا جونم ممنونم بخاطر نعمت تفکر و تعقلت. بخاطر این دنیای قانون مندت. بخاطر بی نهایت دستانی داری بخاطر این لپ تاپ که بی منت بی هیچ حرفی دارمش.خدایا چقدر اتفاقات راحت میفتن وقتی فقط به تو بسپارم. خدایا منو خودمم به خودت میسپارم….

    پیش بسوی شناخت قوانین

    پیش بسوی شناخت بیشتر کلمه باور و شناسایی باورها و عملکردشون

    پیش بسوی پیشرفت و در جریان هدایت الهی قرار گرفتن….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2161 روز

    سلام به شما دوست عزیز هم فرکانسی

    سلام آقا حجت احمدی دوست داشتنی

    اول از همه با همین هیجانی که خوشحال شدم تا صبح لپ تاپ رو بازکردمو اومدم دیدم تو سایت نقطه آبی رنگ دارم، ازتون تشکر میکنم با خوشحالی هیجان دیدن این لحظه ایی که برام ایجاد کردین واقعا سپاس گزارم.

    برای من داشتن نقطه آبی رنگ به معنای این هست که دارم در مسیر درست قدم برمیدارم ودوستانی که توی این مسیر هستن برام دست تکون میدن که برو داری خوب پیش میری، دست تکون میدن یعنی ما هم با تو هم مسیر هستیم و پیش برو و لذت ببر.

    با این دیدگاهی که برای خودم ساختم دیدن نقطه آبی رنگ برام خیلی خیلی ارزشمند و انرژی بخش تر میشه.

    حالا این قسمت اول انرژی که خودم برای خودم تعریف کردم و هربار از دیدن نقطه های ابی رنگ به وجد میام و مثل روز اول خوشحال میشم.

    قسمت بعد برای این ذوق زده شده بودنم برای این بود که امروز در تمرین “فانوس دریایی من” یکجورایی از خدا خواسته بودم که منو هدایت کنه به دوستان هم فرکانس ترم، اگرقرار هست دیداری حرفی چیزی باشه با دوستان هم فرکانسی ام باشه.(مدتی هم هست که انگار بخاطر در ارتباط بودن با بعضی دوستانم که در اول مسیر تغییر هستن گیر کردم واتفاقا هربار هم هماهنگ کردیم نشده همو ببینیم. برای همین از خدا هدایت خواستم و خدا با من حرف زد گفت دوستان هم فرکانس تو در اینجا هستن.برگرد و مجدد کامنت بخون و کامنت بذار. و دیدن نقطه آبی منو شگفت زده کرد از این هماهنگی و تمرینی که هربار دارم در انجامش مصمم تر میشم خدایا شکرت)

    و نکته بعدی خوشحال شدنم تاریخ کامنتم بود که مبوط به آذر99 بود

    و رفتم کامنتم رو خوندم و یاد چه اتفاقاتی افتادم و مسیری که امروز هستم رو بیشتر دیدم واقعا ممنونم که باعثا این همه اتفاق شدین حجت عزیز. الان که مینوسیم یک بغض شیرین در گلوم اومده که میدونم اینا هدایت های خداست و شما هم دستی از دستان خدا شدی که ازش خواستم هر لحظه با من حرف بزنه و منو هدایت کنه.

    و نکته شیرین تر نکته ایی بود که شما از کامنت من اشاره کرده بودین.

    خدایا متشکرم به من شجاعتی در سال 99 دادی که بزرگترین تصمیم زندگی ام رو گرفتم رها کردن همه چیز و بخشیدن با ایمان به اینکه قانون اگر درسته پس دوباره با همسرم میسازیم و مهاجرت کردیم در اوج زیبایی و راحتی تصمیم شجاعانه ایی گرفتیم. خدایا شکرت برای این یادآوری ها. برای دیدن پاشنه های آشیلم اینکه چرا متوقف شدم.

    من تازه 13 روز هست که دوره روان شناسی ثروت 2 رو دارم.کاری هم اکنون ندارم اما مطمئنم اینا نشونه هایی برای یک تحول جدید هست.

    واقعا ازتون ممنونم که باعث شدین نویسم، باعث شدین به یاد بیاروم آنچه که باید یادآوری میشد. متشکرم برای این حس خوبی که الان دارم . واقعا ممنونم برام کامنت گذاشتی حجت عزیز واقعا صمیمانه سپاس گزارم برای ردپایی قشنگی که گذاشتی.

    ممنونم که اینقدر عالی دارین روی خودتون کار میکنید تا جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن میکنید، ممنونم که هستین.

    براتون بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند یکتا میخوام

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2161 روز

    سلام به شما حجت عزیز

    سال نو مبارک

    بقول استاد امسال بهتر از پارسال و هرسال بهتر از سال قبل باشه براتون….

    چقدر این فانوس دریایی و هدایت خواستن از خدا هممیشه جواب میده فقط کافیه با ایمان در مسیر بمونیم. واقعا این جهان جهانی ارتعاشی است.

    خدایا شکرت برای داشتن دوستان خوبی مثل شما

    برای بودن در این بهترین جای دنیا در این جمع خانواده صمیمی استاد عباسمنش خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: