باورهای بشری که تبدیل به قانون شده‌اند

به نقل از استاد عباس منش:
خیلی از اوقات با موارد و صحبت‌هایی مواجه می‌شویم که گوینده مثل یک قانون از قبل نوشته شده و غیرقابل تغییر آن‌ها را بیان می‌نماید.
مثلاً در کلاس بازاریابی و فروش،  این موارد را تدریس و تاکید می کنند :
راهکارهای مهم برای فروش مؤثر و بیشتر: پوشش لباس واحد با رنگ و مدل یکسان توسط اعضای شرکت و… یا در مبحث ایمیل مارکتینگ، راهکار کسب نتایج عالی برای فروش را اینگونه بیان می کنند : ارسال ایمیل هدیه برای افراد در مرحله اول بازاریابی اینترنی، سپس معرفی محصول اصلی برای فروش  و تاکید می‌شود که اگر در ابتدا فقط محصول نهایی را برای فروش معرفی نمایید، این امر قطعاً به فاجعه و شکست می‌انجامد.
این تمثیل‌ها نه تنها در امر بازاریابی و فروش بلکه در همه مسائل و مباحث صدق می‌کند.
سؤالی که پیش می‌آید،‌این است که آیا این واقعیت برای همه بیزینس ها یکسان است؟
به نظر شما انتخاب و اجرای کدام یک از مراحل سود بیشتری به ارمغان می‌آورد؟
اصلاً مهم‌ترین عامل تعیین کننده کسب سود بیشتر چیست؟
آیا عواملی چند در این کار دخیل هستند یا یک عامل؟
واقعیت ماجرا این است که نتیجه نهایی ارتباط زیادی به عملکرد ما ندارد بلکه نتیجه تاثیر مستقیم باورهای ماست .
با قدرت عنوان می‌نمایم که تنها پارامتری که تعیین کننده موفقیت افراد می‌باشد، پارامتر باور است. مثالی در زمینه کسب‌وکار ساختمان‌سازی می‌زنم.
باور افراد در حوزه صنعت ساختمان این است که بهترین حالت، سود نهایی ۱۰۰ درصد است. یعنی اگر شما ملکی با هزینه صد میلیارد بسازید و بتوانید با دویست میلیارد به فروش برسانید، از صد در صد سود بهره برده‌اید. اما این بهترین حالت نیست بلکه فقط یک باور است، نه یک قانون مشخص و از قبل تعیین شده. من به شما اطمینان می‌دهم که هر شخص قدرت تغییر این اعداد و ارقام را دارد. به این شکل که هم می‌توان آن را افزایش داد و هم کاهش! اما اکثر افراد سود صد در صد را بهترین حالت ممکن پنداشته و تصویر ذهنی که از خود دارند این است که دسترسی به بهترین حالت غیرممکن است،‌ این تصویر ذهنی باعث می‌شود که به ۵۰ درصد سود رضایت داده و آن را کافی می‌دانند.
باید این امر را جدی بگیرید که باورهای ما واقعاً تعیین کننده تجربیات ما هستند، در این ماجرا نیز همین باور مخرب شما را از سود صد درصد دور کرده و به پنجاه‌درصد قانع می‌سازد. همواره افرادی را می‌بینیم که در حوزه کاری خاصی فعالیت می‌کنند اما نتایج مطلوبی به دست نمی‌آورند درحالی‌که دیگر همکارانشان در همان حوزه نتایج عالی و متفاوت از آن‌ها را در یک بازه زمانی کمتر و با همان امکانات،‌همان موقعیت جغرافیایی و همان وضعیت اقتصادی،‌تجربه می‌کنند. جواب این تفاوت، تنها در سیستم باوری آن‌هاست زیرا اگر باورتان قدرتمند کننده باشد رفتارهایی از شما سر می‌زند و ایده‌هایی به ذهنتان می‌رسد یا موقعیت‌هایی خاص و عالی را جذب می‌کنید که باعث می‌شود نتایج فوق‌العاده‌ای را به دست آورید.
آنچه این تفاوت‌های فاحش را ایجاد می‌کند، عملکردهای متفاوت افراد در یک زمینه کاری مشترک نیست بلکه باوری است که در پس آن رفتار متفاوت پنهان است.
یک مثال در حوزه کاری خودم مطرح می‌نمایم: باور من این است که شغل بسیار ارزشمندی دارم و افراد بسیاری وجود دارند که از نتیجه فعالیت‌های من استفاده می‌کنند. این شغل توانسته است با تغییر زندگی میلیون‌ها نفر نتایجی بی‌نظیر بیافریند لذا افراد زیادی هستند که با عشق و علاقه برای پیشرفت خود و کسب تجربه عالی در زندگی، هزینه کنند و………
من با این باور، تنها با یک تبلیغ ساده و کم هزینه مثل فرستادن تعداد مشخصی پیام و ایمیل نتایجی شگفت‌انگیز را به دست آورده‌ام. حال به بررسی روی دیگر سکه می‌پردازم: فرد دیگری که دقیقاً در جایگاه شغلی من اما با باوری متفاوت از من قرار دارد، بر این باور است که مردم پول ندارند که بابت محصولات او هزینه کنند یا این باور که اساتید و افراد زیادی هستند که می‌توانند فعالیت مرا حتی بهتر از من انجام دهند یا این باور که تعداد افرادی که ارزش کار مرا درک کرده و حاضر به تهیه محصولات آگاهی دهنده من می‌باشند،‌ بسیار کم است و………
اولاً این باور مخرب هرگز به شخص اجازه نمی‌دهد که اقدام به ارسال ایمیل یا پیام به مخاطبین جهت تهیه محصولات خود نماید. ثانیاً اگر هم این فرد با این باورها و پیش فرض‌ها اقدام به ارسال همان تعداد پیام و ایمیل نماید که این‌جانب فرستادم، قطعاً نتیجه‌ای کاملاً متفاوت را تجربه می‌نماید. می‌خواهم بگویم که فقط و فقط یک باور قدرتمند کننده است که اقدام را به وجود می‌آورد و فرد را جسور و ریسک‌پذیر می‌نماید. فقط در صورت داشتن یک باور قدرتمند است که افراد علاقه‌مند به تجربه ناشناخته‌ها می‌شوند.
این امر در همه زمینه‌ها، همه کسب‌وکار و فعالیت‌ها و همه امور انسانی صدق می‌کند، برای اثبات این جمله،‌اگر در شرایطی قرار گرفتید که یکی از دوستان شما حکایت کسب‌وکار خود را این‌گونه بیان کرد که: ۲۰ سال است در زمینه‌ای خاص فعالیت می‌کنم اما با وجود تلاش فراوان نتوانسته‌ام هیچ سود مالی چشمگیر یا درآمد خوبی را کسب نمایم، شما باید در چنین شرایطی قبل از تصدیق و باور گفته‌های دوستتان، ابتدا یک جستجوی جامع در مورد دیگر افراد فعال در زمینه فعالیت دوستتان انجام دهید. با انجام این تحقیق پی می‌برید افراد بسیار زیادی وجود دارند که برعکس دوست شما در بازه زمانی کمتر یا تلاش فیزیکی کمتر سود مالی بسیار چشمگیر و متفاوت از دوست شمارا کسب نموده‌اند. این نتیجه متفاوت فقط و فقط زاییده یک باور متفاوت با فرکانس مثبت و مؤثر است و ثابت می‌کند نتیجه‌ای که افراد از باور خود می‌گیرند تابع هیچ قانون واحد و مشخصی نمی‌باشد. باید متذکر شوم که من درباره فکر حرف نمی‌زنم بلکه منظور من باور است و این دو موضوع کاملاً متفاوت‌اند. باور فکری است که بارها و بارها تکرار شده و سپس تبدیل به فکر مسلط شما گردیده است.
تجربه باورهای یک فرد قرار نیست تجربه باورهای شما باشد اگر شما باوری متفاوت و قوی داشته باشید نتیجه‌ای به همان اندازه متفاوت و قوی را تجربه خواهید کرد.
هنگامی‌که برای اولین بار در تهران فعالیت حرفه‌ای خود را در این حوزه آغاز نمودم، همه دوستان ادعا داشتند که هرگز نمی‌توان در تهران بدون داشتن مدرک دکتری و … موفق شد. هفت‌خوان رستمی که دوستان برای کسب موفقیت در تهران برای بنده طرح کردند این بود که برای موفقیت، علاوه برداشتن تحصیلات عالیه نیاز به چندین سال سابقه کار، تحریر مقاله در مجلات مطرح مختلف،‌برگزاری برنامه زنده در صدا و سیما، داشتن روابط با افراد ویژه و …می‌باشد. اما این باور آن‌ها بود، نه باور من،‌ پس طبیعی است که نتایج من نیز باید متفاوت از نتایج آن‌ها باشد.
اظهارات مجری برنامه‌هایم به این شکل بود که: من در تهران مجری اساتید زیادی بوده و برنامه‌های زیادی برگزار کرده‌ام لذا بر اساس تجربه به شما می‌گویم اگر می‌خواهی در کار خود موفق باشی باید با برگزاری یک کلاس ۱۰ نفره کار را شروع کرده و آرام‌آرام طی چند سال خواهی توانست سمینارهای چند صدنفری برگزار نمایی. مزیت این کار این است که اگر در ابتدا شکست خوردی چیز زیادی از دست نداده‌ای!
اگر بخواهم پیشنهاد دوستمان را آنالیز کنم،‌ واضح است که باورهای این شخص بسیار متفاوت است با باورهای من! مجری برنامه به شکست فکر کرده بود حتی برای آن راه‌کار هم گذاشته بود اما من برای شکست نیامده بودم. کاملاً طبیعی است که تجارب من نیز کاملاً متفاوت از تجارب او باشد زیرا باورهای ما تعیین کننده نتایج و تجارب ما هستند و آنچه در این موضوع اهمیت داشت،‌باور من بود نه باور مجری!
من بر این باور بوده و هستم که کارِ ما، بسیار ارزشمند است و افراد بسیار زیادی وجود دارند که تصمیم قاطع گرفته‌اند تا با قوانین خوشبختی آشنا شده و زندگی‌شان را تغییر دهند من با این ایمان راسخ و این باور قدرتمندکننده کارم را شروع کردم و این ایمان راسخ و باور قدرتمند کننده نتیجه‌ای متفاوت و تجربه‌ای متفاوت از دیگران به من بخشید. بیش از صد نفر شرکت‌کننده در اولین همایش من حضور داشت که باعث تعجب همگان شده بود و به لطف خدا اتفاقات فوق‌العاده خوبی در ادامه برایم رخ داد و دلیل متفاوت بودن این نتایج متفاوت بودن جنس باورهایم با دیگران بود. شما باید برای اصلاح باورهای خود افرادی را بیابید که در زمان‌های کوتاه نتایج فوق‌العاده‌ای کسب نموده‌اند. سپس از آن‌ها الگوبرداری کنید. ببینید آن‌ها چگونه توانسته‌اند با باورهای قدرتمند کننده و سرمایه‌ای کم نتایجی عالی بیافرینند و این یعنی برداشتن یک گام مثبت در مسیر تحقق اهدافتان.
و به‌عنوان آخرین نکته یادتان باشد هر چقدر باورهای عالی را در خود ایجاد کنید، باورهای عالی‌تر از آن‌ نیز وجود دارد که می‌توانید همواره در مسیر زندگی و در مسیر تکامل خود آن باورها را مرتباً جایگزین نمایید.

370 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سارا صمدی پور» در این صفحه: 2
  1. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    روز چهارم تعهد من

    سلام به دوستان و استاد عزیزم, در حالی دارم این کامنت رو می‌نویسم که واقعاً می‌تونم بگم از خستگی از پا دراومدم… اما حسم بی نهایت فوق العاده است یعنی درسته که جسمم خسته ست اما قلبم واقعاً خوشحاله که بعد از مدت‌ها یه هدفی پیدا کرده که حاضره براش تا این وقت شب تلاش کنه :)

    از این فایل درس‌های بسیار زیادی گرفتم مخصوصاً وقتی کامنت‌هایی با بیشترین امتیاز رو خوندم خیلی هاش رو اسکرین شات گرفتم تا بتونم بارها و بارها تکرار کنم و واقعاً هر کدومشون اندازه یکی از فایل‌های بی‌نظیر استاد برای من درس داشت، و چقدر عالیه که دوستان انقدر زیبا از تجربیات خودشون می‌نویسند و با سخاوت در اختیار ما قرار میدن

    نکته خیلی مهمی که از این فایل یاد گرفتم دقیقاً یکی از باورهای ما انسان‌ها بود که تبدیل به قانون شده، من الان چون در پروژه مهاجرت هستم به تازگی با این باور آشنا شدم و نزدیک بود که من هم به عنوان یک قانون بپذیرمش تا اینکه هدایت شدم به این فایل و تصمیم گرفتم دو سه روز روی این فایل استپ کنم تا قشنگ منظورش رو بفهمم و بتونم تو زندگیم پیاده اش کنم و بعد برم سراغ فایل‌های بعدی از دسته‌بندی تشخیص اصل از فرع

    حالا این باور چی بود؟

    اگر شما تا حالا زبان خونده باشین حتماً یک بار اسم آزمون آیلتس به گوشتون رسیده .

    آزمونی که به نظر خیلی از افراد یک آزمون جهنمی، سخت و غیر قابل دسترس هستش.

    خوب من هم الان توی پروسه مهاجرت هستم و به شکل کاملاً هدایتی بهم الهام شد که باید آیلتس بخونم

    من اول بررسی کردم متوجه شدم که توی ذهن من مهاجرت مساوی نیست با زبان خوندن و مدرک زبان داشتن، چون بزرگترین الگو یعنی استاد رو بارها و بارها به چشم دیدم که بدون داشتن سطح زبان بالای آکادمیک تونستن به راحتی توی کشورهای خارجی زندگی کنند و درآمد داشته باشند پس ایلتس خوندن مشکلی نداشت چون ریشه تصمیمم باور محدود کننده نبود

    پروژه آیلتس برای من خیلی فراتر از این هستش که بخواد یک وسیله باشه برای مهاجرت، در واقع این پروژه مربوط هستش به برگشتن عزت نفس من و اعتمادی که به نسبت خودم و توانایی‌هام دارم چون به خودم قول دادم توی یک مدت زمان محدود بتونم با تلاش فراوان و باورسازی مناسب، نمره خیلی خوبی بگیرم، واقعاً از وقتی که شروع کردم به درس خوندن برای این آزمون روز به روز تغییر مدارم و بالاتر رفتن فرکانسم را احساس می‌کنم

    چرا این اتفاق برام افتاده؟ چون این آزمون یک آزمون بسیار سطح بالا هستش و نیاز هستش که برای موفقیت شدن ، مهارت‌های خیلی زیادی رو کسب بکنید خب این نیازمند تمرین هست، نیازمند داشتن ذهنیت قوی هستش، نیازمند داشتن نگرش مثبت هست، به خودباوری خیلی قوی نیاز دارید ، نیاز به تمرکز دارید ، باید اصل و فرع رو بشناسید و تمرکز کنید روی اصل و…

    در اصل من زمانی که دارم خودم رو برای این آزمون آماده می‌کنم انگار خیلی از قوانینی که استاد عزیز یاد دادن رو دارم در عمل پیاده می‌کنم و خیلی خوشحالم که انگار من با یک تیر دارم دو هدف می‌زنم :)

    اما موضوع از اینجا شروع شد که من یه مدتی که دنبال منابع مناسب برای آیلتس می‌گشتم اشتباهاً توی خیلی از گروه‌های تلگرامی جوین شدم، و ناخودآگاه از اونجایی که عادت کردم همه چی رو، همه کامنت‌ها یا همه پیام‌ها رو همیشه دوست دارم صفر بکنم و بخونم، پیام های این گروه‌ها رو هم می‌خونم که خیلی‌ها ناله کردن و گله کردن که هرگز نمی‌تونن توی این آزمون قبول بشن

    و این داشت برای من این ذهنیتو به وجود می‌آورد که پس چون نمره فعلی من خیلی پایین هست من نمی‌تونم برای رسیدن به نمره بالا توی مدت زمان کوتاه موفق بشم، خیلی‌ها یک ساله دارن درس می‌خونن ولی حتی نیم نمره هم نتونستم به نمره‌شون اضافه بکنن!!!

    این باور دیگه واقعاً سمی‌ترین باور بود! و خیلی‌ها هم تاییدشون کردن و ازش داستان می‌نوشتن … من زمانی که این پیام رو خوندم تصمیم جدی گرفتم که این باورها رو ورودیش رو قطع کنم و شروع بکنم آگاهانه ورودی‌های برعکسشو به خودم بدم

    خلاصه رفتم کلی ویدیوهای یوتیوب دیدم از آدم‌هایی که توی کشور خودمون بودن یا تو کشورهای دیگه بودن و تونسته بودن توی زمان خیلی خیلی کم با سطح زبان انگلیسی که خود من داشتم خودشون رو به یک نمره بسیار عالی توی آیلتس برسونن

    و باورتون نمیشه از روزی که من با تعهد شروع کردم به درس خوندن ،تمرکزمو روی درس گذاشتم ،هر روز دنبال باورهای مناسب مطالعه توی عقل کل گشتم و الگوسازی کردم با استفاده از ورودی‌های مناسب ، وحشتناک سرعت رشد من توی آیلتس بیشتر شده در حالی که قبلاً برای یه کوچولو رشد کلی باید دست و پا می‌زدم ، اما در عرض 10 روز من با دوره های رایگانی اشنا شدم که یک الی دو نمره ، نمره های منو بالا برد و رسوند به نمره بالای 7! در صورتی که بقیه اعتقاد دارن برای نیم نمره باید یک سال درس خوند…

    و البته قبلا خیلی هم ناراحت بودم که چرا سرعت رشد من انقدر کنده و کم کم داشت باورم می‌شد که برای همه هم همین طوریه ببین همه این آدم‌ها دارن میگن سرعت رشد توی این آزمون خیلی کند هست و این یک واقعیته! اما خداروشکر ناامید نشدم و ورودی‌های منفی رو قطع کردم و سعی کردم ورودی مثبت به خودم بدم

    که همین باعث شد خیلی خیلی نمره من به شکل ناگهانی جهش پیدا بکنه و توی تست‌های آزمایشی بتونم نمره بسیار عالی رو به دست بیارم

    من الان به حدی روون‌تر می‌تونم انگلیسی صحبت کنم، بنویسم یا بخونم که همه اطرافیان من تعجب کردم و حتی خواهر عزیزم امروز بهم گفت که تو چقدر سطحت عوض شده تو تا همین چند وقت پیش اصلاً نمی‌تونستی اینطوری صحبت کنی

    وقتی هدایت شدم به این متن عالی و پربار متوجه شدم که من ناخودآگاه اومدم از همین قانون استفاده کردم و اگر این مقاله رو بارها و بارها بخونم و توی هر جنبه‌ای از زندگیم ازش استفاده کنم چه کارهای وحشتناکی رو که نمی‌تونم انجام بدم و چه پیشرفت‌های فوق‌العاده‌ای که تو هر زمینه‌ای برای من اتفاق خواهد افتاد!

    نگم از کامنت‌های دوستان که هر کدوم واقعاً به اندازه همین مقاله توش نکته هست و من تازه می‌فهمم چرا استاد عزیز و بزرگوار بعضی وقتا میگن که من خودم یه چیزایی از کامنت‌های شما یاد می‌گیرم که تا حالا بلد نبودم

    من همیشه فکر می‌کردم استاد عزیز وقتی این حرفو می‌زنن شکسته نفسی می‌کنن اما واقعاً متوجه شدم چقدر عالی هست که همه آدم‌ها بیان از زاویه دید خودشون درکشون از قانون رو توضیح بدن، داستان‌های خودشون مثال بزنن این بهترین روش الگوسازی هست که ما از آدم‌هایی که قانون رو خیلی خوب و درست درک کردن بتونیم در مورد نمادهای عینی قانون در زندگی بشنویم

    خلاصه که خیلی خستم و واقعاً دیگه نمی‌تونم بیشتر از این چشمامو باز نگه دارم اما بی‌نهایت خوشحالم که تو این سایت الهی هستم و خدای عزیزم هر روز من رو داره هدایت می‌کنه به نتایج بهتر

    من فردا و روزهای دیگه هم با اینکه روی همین فایل هستم حتماً هر روز یک کامنت می‌ذارم و درک خودم رو از این مقاله توضیح میدم، اگر مثال دیگه‌ای خاطرم اومد دوباره می‌نویسم که هم باورهای خودم تقویت بشه هم شاید یه روزی به یه فردی مثل سارای امروز کمک بکنه تا بتونه درک بهتری از قوانین داشته باشه و راحت‌تر مسیر خوشبختی رو پیدا کنه

    عاشقتونم و از شما دوستان هم فرکانسس و استاد عزیز ممنونم که با سخاوت تمام تجربیاتتون رو در اختیار همه ما می‌ذارید تا بتونیم در کنار هم این مسیر رو طی بکنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    سلام اقا افلاطون عزیز، خواستم یه تشکر حسابی بکنم

    جدا از اینکه کامنتتون رو اسکرین گرفتم و گذاشتم رو صفحه گوشیم که هر روز بخونم ، جواب هاتون به دوستان هم واقعا مغر منو منفجر کرد

    من مدت طولانی تری از شما تو سایت عضو هستم اما واقعا به اندازه شما نتایج بزرگ نداشتم، این یادم داد که مشکل از من بوده! نه قانون

    وگرنه شما با اراده و استفاده از همین قانون نتایج بسیار بزرگ در زمان کوتاه خلق کردین، و الگو شدین واسه من که پس اگر سیستم عصبی همه انسان ها یکی هست، منم میتونم نتایج عالی مثل شما بگیرم!

    خلاصه تمام کامنت هاتون رو از صفحه تون رو میخونم و بی نهااااایت تحسین تون میکنم , مخصوصا اینکه شما و بقیه اقایون عباسمنشی سایت این باور رو برای من به وجود اوردین که منم میتونم با اقایی اشنا بشم که به قوانین ایمان داشته باشه، بسیار موفق و خوش برخورد باشه

    بی نهااااایت سپاسگزارم که با سخاوت تجربه تون رو در اختیار ما قرار میدین

    کامنت هاتون اندازه دوره ها برای من نکته داره میخونم و ازشون نکته برمیدارم انشالله منم تو این مسیر پیش برم و نتایج بزرگ دستم باشه

    هرچند به قول شما همین ارامشی که از روز های اول به قلب ما حاکم میشه صد ها میلیارد میارزه

    راستی کامنت شما نشونه خدا بود برای من، چون منم از چند روز پیش که تعهد دادم این دو سال عضویت رو نادیده بگیرم و مثل روز اول شروع کنم با تعهد و جدیت کار کردن ، نشانه روزم فایل جهت دهی اگاهانه به کانون توجه دراومد!

    مطمئنم اینم یه نشانه از خداوند بود که مطمئن بشم مسیرم درسته و توسط کامنت شما بهش رسیدم

    در پناه الله شاد و ثروتمند و سلامت باشید برادر عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: