آگاهی های «قدم اول | دوره 12 قدم» در یک نگاه

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

متن بخشی از صحبت های استاد عباس‌نش در این قسمت:

کل دوره 12 قدم فلسفه‌اش این بود که قانون تکامل رو در عمل اجرا کنیم در مسیر پیشرفت. یعنی یک گروهی جمع بشیم و شروع کنیم به اجرای قانون در زندگیمون به صورت خیلی جدی.

این دوره من به دانشجوها زیاد تمرین میدم. همون تمرین هایی که خودم انجام دادم که باعث شد اینقدر تغییر توی زندگیم ایجاد بشه. من بارها گفتم که کارکردن روی خودتون و اصلاح و بهبود باورهاتون مثل نفس کشیدنه، مثل غذا خوردنه، مثل آب خوردنه، اینجوری نیست که من بیام بگم من دیروز رفتم یه بشکه آب خوردم برای اینکه تا چهار روز بعد نیاز به آب نداشته باشم☹⚘

یعنی تغییرات توی زندگی ما به واسطه افکاریه که ما داریم به جهان هستی ارسال میکنیم، قانون کلی جهان اینه که جهان داره به افکار هر لحظه ما واکنش نشون میده، یعنی در هر لحظه با توجه کردن به موضوعات مختلف، اتفاقات مختلف، ما داریم فرکانس‌هایی رو به جهان ارسال میکنیم، جهان هم داره از جنس همون فرکانس‌ها اتفاقات زندگی ما رو رقم میزنه، شرایط، آدمها، ایده ها، اتفاقاتی رو وارد زندگی ما میکنه که هم جنس با فرکانس های ارسالی ماست، ما در هر لحظه داریم زندگی خودمون رو خلق میکنیم.

مثل یه ورزشکاری که همیشه داره ورزش میکنه تا بدن آماده ای داشته باشه، یعنی حتی یه فوتبالیستِ خیلی مطرحی اگر توی باشگاهش با مربی به مشکل بر بخوره و مربی اصلاً توی تیم راهش نده یعنی بگه تو روی نیمکت هم نمیخواد بشینی، جزء لیست 18 نفره تیم هم نیستی، اصلاً دوست نداریم با تو کار کنیم، ولی قرارداد داری با تیم فوتبال ما، با باشگاه ما، اون فوتبالیست هر روز خودش تمرین میکنه برای این که بدنش آماده باشه، حتی زمانی که بازی نمیکنه، یعنی بازی نمیکنه میدونه که لج کردن باهاش و داستان شده و مشکل شده، هر چی که هست قرار نیست تا آخر فصل هم بهش بازی برسه، اما میدونه اگه قراره برای فصل بعد که به فرض قراردادش با این باشگاه تموم میشه آماده باشه برای تیمهای دیگه از لحاظ جسمی از لحاظ ذهنی باید همیشه در حال تمرین باشه، به همین دلیل خودش خصوصی برای خودش تمرین میکنه. یعنی قاعده بازیه.

برای اینکه ما همیشه سیراب باشیم همیشه آب میخوریم، برای اینکه سیر باشیم همیشه غذا میخوریم، یعنی این نیست که من بیام یک هفته آب بخورم، یک هفته غذا بخورم، بگم برای یک ماه آینده نیاز ندارم. در واقع خیلی از دوستان در مورد مباحث ما اینجوری فکر میکنن، من یه دوره ای کار کردم، یه فایلی رو گوش کردم، یک کتابی از آقای عباسمنش خوندم، فلان دوره‌ رو بودم، کار کردیم دیگه همون یه دوره رو کار کردیم، یه مدت هم خیلی خوب بود و شرایط خیلی خوب بود، یعنی این تیکه رو همه تون شنیدین از توی کامنت های دوستان: من فلان دوره رو اومدم خیلی اتفاقات خوبی افتاد و عالی بود، اما بعدش دیگه جواب نداد، دیگه اون نتایج خیلی خوب برای من اتفاق نیفتاد.

دلیلش اینه من توی تمام دوره ها گفتم افکار ما داره اتفاقات رو رقم میزنه، داره شرایط رو رقم میزنه، وقتی که ما هر لحظه داریم افکارمون رو به سمت مثبت جهت‌دهی میکنیم، داریم باور های مناسب میسازیم، زندگی ما روی غلتکه، وقتی که ما این کارو نمیکنیم معلومه دیگه نتیجه هم تغییر میکنه وقتی که شما کود مناسب، نور مناسب، آب مناسب به یک گیاه ندی مهم نیست که چند سال این کارو درست انجام دادی، اگه شما 20 سال یک باغی رو آماده کرده باشی با بهترین کیفیت، کافیه چند ماه روی این باغ کار نکنی آب بهش ندی، کل اون 20 سال از بین میره. فرکانس هم همینه، خوبیه فرکانس همینه، اصلاً زیبایی جهان هستی همینه که ما در هر لحظه داریم اتفاقات مون رو خلق می‌کنیم، بنابراین اگر می‌خواهیم نتایج نتایج پایداری باشه باید همیشه روی خودمون کار کنیم، کاری که من دارم انجام میدم، کار کردن روی خودمون و شخصیتمون هم به معنای شاخ غول شکستن نیست. یعنی مواظب ورودی های ذهن مون هستیم، روزی یکی دو ساعت روی ذهنمون کار میکنیم، توی راه رفتن به سرکار توی راه برگشت از سرکار به جای اینکه بشینیم پای شبکه‌های اجتماعی به جای اینکه بشینیم پای برنامه های تلویزیونی به جای اینکه وقتمون رو با افراد نامناسب پر کنیم میشینیم روی باورهای خودمون کار می‌کنیم کاری که من انجام دادم.

من وقتی روی باورهام کار کردم یه سری آدم های نامناسب خود به خود حذف شدن، یه سری ها رو هم خودم حذف کردم، وقتی شروع کردم به کار کردن روی خودم، قشنگ جهان به صورت کاملاً واضح نشون داد که من دارم تغییر می کنم. چطور نشون داد؟ از حذف شدن آدم های نامربوط به منِ جدید، یعنی یه آدمهایی بودن توی زندگی من. دوست ها، رفیق ها، قبلا خیلی باهم حال میکردیم، اما وقتی من تغییر کردم دیگه توی فرکانس اونا نبودم، به محض اینکه من تغییر کردم خود به خود یه سری اتفاقات افتاد اصلا رفتن از مدار من، دیگه خبری ازشون ندارم، کسایی که اگه دو روز همدیگه رو نمی دیدیم شاکی میشدیم. نشستم به جای این داستان‌ها، تلویزیون رو الان چند ساله قطع کردم و الان تلویزیون برای ایکس باکس هستش، ولی اینکه بشینیم پای برنامه های تلویزیونی و وقت بذاریم که اصلاً وقتش رو ندارم، علاقه ای هم ندارم که وقت برای این چیزها بذارم. اگه که افکار من داره اتفاقات رو رقم میزنه اگه توجه من داره نتایج زندگی منو رقم میزنه باید مراقب توجهم باشم، اگه من خوراک منفی به ذهنم بدم، باورهای نادرست به ذهنم بدم، از سریال ها از برنامه ها از افراد از کتاب های نامناسب، از موضوعات نامناسب، خب منم همون نتیجه رو میگیرم که بقیه مردم دارن میگیرن، به همین دلیل من اومدم خیلی جدی کلا اون سیستم تلویزیون نگاه کردن که قبلاً میشستیم سریال ها رو نگاه میکردیم، برنامه ها رو نگاه می کردیم اونها رو حذف کردم.

دوستایی که توی فرکانس من نبودن نمیخوام بگم نامناسب میخوام بگم من یه مسیر دیگه رفتم اونا توی یه مسیر دیگه. مثل کسی که میخواد بره دانشگاه برای دکترا داره کار میکنه، خب یکسری بچه ها هستن اصلاً علاقه به درس ندارن، خب این وقت کمتری رو باید با اونها بگذرونه، وقت بیشتری رو باید برای درس هاش بزاره، دیگه اونها رو هم رها کردم تمرکزم رو گذاشتم روی کار کردن روی خودم، یعنی اینو کی من شروع کردم، از موقعی که راننده تاکسی بودم توی بندرعباس، اینا مال اون موقع است، من از اون موقع شروع کردم هیچی هم نداشتم ولی وقتی که قانون رو درک کردم و فهمیدم قانون اینجوری عمل میکنه دیگه تصمیمم رو گرفته بودم و تعهد داده بودم به خودم، بعد دیگه خیلی راحت آدم های مناسب وارد زندگی من شدن، اتفاقات و شرایط زندگی من تغییر کرد، سلامتی جسمانی، ارتباطاتم، وضعیت مالی.

یعنی کاری که من دارم کل زندگیم انجام میدم، هیچوقت هم فکر نمی کنم که خب حالا منی که این همه سال با تمام وجود دارم روی قانون کار می کنم دیگه کافیه. نه منی که دارم تدریس می کنم یه ذره که از این فضا دور میشم، یه ذره که از این نوع تفکر دور میشم احساس می کنم که علفهای هرز شروع کردن به رشد کردن، قشنگ میفهمم که یه ذره اخلاقم داره تند تر میشه، یه ذره ترس هام داره بیشتر میشه، یه ذره مثلاً اون تمرکز روی مسائل زندگیم داره کمتر میشه، هدایت های الهی رو کمتر دریافت می کنم، اصلاً نتیجه خیلی واضح خودش رو نشون میده، به همین دلیل با همه این تجربه ها که من داشتم تصمیم گرفتم که یه دوره ای رو حداقل دوازده قدم شروع کنیم و تمام اون تجربیاتم، تمام اون نتایج و تمام اون چیزایی که باعث پیشرفتم شده باهاشون در میون بذارم و ازشون بخوام تمرین کنن و پیگیری کنن و اونایی که دوره های قبلی رو تهیه کردن به مراتب آماده ترن و سریع تر پیشرفت می‌کنن. اما اگه کسی دوره های قبلی رو هم تهیه نکرده ولی با تعهد شروع کنه و واقعا همون تعهدی که من به خودم دادم شروع کنه ورودی هاش رو کنترل کنه و خودش رو غرق کنه توی این آگاهی‌ها، اصلاً توی همون روزهای اول نتایج خودش رو نشون میدن.

در جلسه اول ار دوره 12 قدم یک چکاپ فرکانسی برای شما طراحی کردم تا قبل از اینکه این دوره رو شروع کنید مشخص بشه که وضعیت شما توی نقطه شروع چی بوده؟! توی وضعیت مالی و روابط و سلامتی و معنویت کجا هستید، توی چه جایگاهی هستید، اینو بنویسید که عکس قبل از عمل داشته باشیم که توی قدم دوازده یه بار دیگه چکاپ فرکانسی کنیم ببینیم چقدر تغییر کردیم و خیلی از دوستان میگفتند ما تا به حال اصلا اینطور به خودمون و باورهامون و به ذهنمون نگاه نکرده بودیم ما تازه داریم خودمون رو میشناسیم، افکارمون رو میشناسیم، باورهامون رو میشناسیم، دلیل واکنش هامون رو میشناسیم، دلیل رفتار هامون رو میشناسیم، دلیل نتایج زندگیمون رو داریم میشناسیم با چکاپ فرکانسی⚘

بچه هایی که دارن بهای محصولات رو پرداخت میکنن از محصولات استفاده میکنن اصلاً توی یک فرکانس متفاوتی هستن، درکشون از دنیا فرق میکنه، به همین دلیل کل کامنت محصولات رو گذاشتیم برای اونایی که توی دوره ها شرکت کردن، چون اصلاً فضای فرکانسی این دو نوع افراد همون تفاوت بین یا ایها الناس با یا ایها الذین آمنو هست توی قرآن برید کل آیه هایی که با یا ایها الناس شروع شده بخونید توی قرآن بعد مقایسه کنید با کل آیه هایی که با یا ایها الذین آمنو شروع شده توی قرآن، درک می کنید نگاه خداوند رو وقتی که با یا ایها الناس استفاده کرده و تفاوتش رو با وقتی که با یا ایها الذین آمنو استفاده کرده، این همون تفاوتیه که من توی کامنت های بچه ها توی فایل های دانلودی و محصولات میبینم به همین دلیل گفتیم این کامنت ها رو جدا میکنیم اون دوستانی که از لحاظ مداری از لحاظ فرکانسی آماده بودن میان محصولات رو تهیه میکنن، بعد با دوستان دیگه کار میکنن و تجربیاتشون رو به اشتراک میذارن و بعد می فهمن که چقدر فکرشون، نحوه تفکرشون، آگاهی شون تغییر کرده از وقتی که دارن به صورت جدی و با تعهد با پرداخت بها دارن روی خودشون کار می‌کنن.

تاریخ عضویت در سایت به تنهایی کافی نیست، چون که ممکنه یه نفری بیاد بره توی دانشگاه ثبت نام کنه ولی اصلاً سرکلاس نره بگه شیش ساله توی این دانشگاهم ولی هیچ کلاسی رو نرفته، این مهم نیست. اونایی که تاریخ عضویت بالایی دارن و کار کردن. از کجا میفهمیم که کار کردن؟ از جنس کامنت هاشون، یعنی ممکنه یه نفر باشه 1500 روز تاریخ عضویتش باشه ولی اصلاً نرفته باشه فایل گوش کنه فقط اومده ثبت نام کرده و رفته و اصلاً هیچ کار نکرده روی فایل ها. از کامنتهاش میفهمم که این بنده خدا قوانین رو درک نکرده که این نوع نگاه رو داره یا این دیدگاه رو در مورد این موضوع خاص داره این اون چیزایی هست که هی به من نشون میده که وقتی که تفکر تغییر میکنه این باورها تغییر میکنه، این نوع نگاه تغییر میکنه، بعد نتایج تغییر میکنه به صورت پایدار. یعنی اول نوع نگاه، باورها، عقاید، به صورت بنیادین تغییر میکنه و بعد نتایج تغییر میکنه به صورت بنیادین این اتفاقی بود که برای من افتاد.

همونجوری که ما برای زنده موندن هر روز غذا میخوریم هزینه هم می کنیم براش، مگه کسی هست که برای غذا خوردن هزینه نکنه، برای لباس خریدن هزینه نکنه، برای مکان زندگی کردن هزینه نکنه، همه داریم هزینه می‌کنیم، برای همه چی داریم هزینه می‌کنیم به همون شکل باید برای افکار درست، باورهای درست، آگاهی‌های درست، هزینه کنیم این هزینه هم زمانیه، هم مالیه، هم تعهده، که من می خوام حتماً روی خودم کار کنم که نتیجش چیه؟ نتیجش خوشبختیه، نتیجش شادیه.

چرا هر روز تعداد بیشتری از افراد عضو سایت ما میشن و با ما ادامه میدن چون نتیجه دارن می گیرن، چون دارن میفهمن که حالشون بهتر شده، روحیه شون بهتر شده، درآمدشون بیشتر شده، روابط عاطفی‌شون بهتر شده، آگاهی شون از خداوند، از جهان، از کارکرد جهان بهتر شده، افرادی که دارن از برنامه ما استفاده می کنن خیلی راحت دلیل اتفاقات زندگیشون رو می فهمن، خیلی راحت دلیل اتفاقات زندگی دیگران رو می فهمن، خیلی راحت میتونن پیش بینی کنن که چه نوع تفکری چه نتایجی رو به وجود میاره، این آگاهی خودش ارزشمنده، مثل یک پیشگو شما زندگیت رو پیشگویی میکنی، میگی اگه من با این نوع تفکر و از این مسیر برم به این نتیجه میرسم. اگه میخوام نتیجه رو عوض کنم باید نحوه تفکر و مسیرم رو عوض کنم. این اون چیزیه که انگیزه منه برای کار کردن که افراد بیشتری خالق زندگی خودشون باشن. چه افرادی؟ افرادی که واقعاً مشتاقن ادامه بدن، همونجوری که مشتاقن هر روز نفس بکشن، همونجوری که مشتاقن هر روز آب بخورن، هر روز غذا بخورن، به همون شکل مشتاق باشن که افکارشون رو کنترل کنن، باورهای درست ایجاد کنن، به همون اندازه که مراقبن غذایی که می‌خورن فاسد نباشه، به همون اندازه که مراقبن آبی که می خورن فاسد نباشه، به همون اندازه مراقب باشن که چه ورودی هایی رو دارن به ذهنشون میدن، چه اخباری رو دارن گوش می کنن، با چه آدم هایی دارن رفت و آمد می‌کنن، چه باورهایی رو دارن، چه دیدگاهی رو نسبت به خداوند دارن، به همون اندازه مهم باشه براشون⚜

این افراد رو آدم باهاشون لذت میبره کار کنه چرا؟؟ چون نتیجه می‌گیرن، یعنی شما اگه مدیر یک مدرسه باشید خیلی مشتاقید که افرادی توی اون مدرسه ثبت نام کنن که مشتاق درس خوندن باشن، نه دانش آموزانی که اصلا علاقه‌ای به درس ندارن، پدر مادرشون به زور برداشتن آوردنشون اونجا، اصلاً علاقه ای ندارید که یه همچین مدرسه ای رو مدیریت کنید و هر روز جنگ و دعوا باشه و بچه هایی که هیچ علاقه‌ای به درس ندارن و میخوان از در و دیوار فرار کنن، شما باید تازه اونها رو آماده کنید. نه، ترجیح اینه حتماً ترجیح همه اینه که من می خوام با آدم هایی کار کنم که خودشون هم دوست دارن پیشرفت کنن، خودشون هم دوست دارن توی مثال مدرسه درس بخونن.

منم یه همچین ترجیحی دارم دوست دارم با افرادی کار کنم که خودشون علاقه مندن به تغییر زندگیشون، همونقدری که من علاقه داشتم، خودشون امیدوارن به تغییر زندگی شون، خودشون امیدوارن به رحمت خداوند، ناامید نمیشن از رحمت خداوند، همون جوری که من علاقه داشتم، همون جوری که من امید داشتم به همین دلیل دوره 12 قدم به این شکل آماده شد من خیلی راضیم، اصلاً فکر من برای آموزش خیلی جهت‌دهی شد توی این دوره، یعنی خیلی تکلیف من روشنِ و میدونم که هیچ عجله‌ای نیست توی روند آموزش و ما میخواهیم 12 قدم رو با هم ادامه بدیم و آروم آروم کار کنیم، مفاهیم پایه ای رو کار کنیم، تمرین کنیم، آماده بشیم، بریم سراغ مرحله بعد، دوباره توی قدم های بعدی برگردیم قدمهای قبلی رو دوباره با هم مرور کنیم، تمریناتش رو باهم فِرِش کنیم، تازه کنیم و بعد قدم دوازده مقایسه کنن دوستان زندگیشون رو اصلاً یه آدم دیگه ای میشید، من قول میدم اگه شما این دوره رو جدی بگیرید و کار کنید روی خودتون، اصلاً زندگیتون در تمام ابعاد هیچ ربطی به زمانی که این دوره رو شروع کردید نخواهد داشت.

از وقتی که من سعی کردم جور دیگه ای نگاه کنم به دنیا، باورهای درست رو در ذهن خودم ایجاد کنم، افکارم رو به مسیرهای درست جهت‌دهی کنم، نپذیرم هرچی که از قبل به من گفتن، اون وقت نتایج اتفاق افتاد خیلی از ماها راحت فراموش میکنیم دلیل موفقیت هامون چیه، یعنی وقتی که نمی نویسیم، وقتی که مکتوب نمیکنیم، بعداً فکر میکنیم شانسی شده، یا بلاخره موقش بود که این نتایج به وجود بیاد، اما وقتی که مینویسی قبل از اینکه وارد دوره 12 قدم بشم جایگاهم چی بوده، نوشتید، مکتوب کردید و بعد از دوره جایگاهمونو می نویسیم و مقایسه می کنیم بدون تردید درک می‌کنیم که دلیل این تفاوت چی بوده، اون وقت که درک کردیم اتفاقی که برای من میفته وقتی که من درک کردم دلیل تفاوت‌های زندگیم چیه، دیگه این مسیر رو رها نکردم، دلیل اینکه این مسیر رو رها نمیکنم و هر روز روی خودم کار می کنم و ساعت ها وقت میزارم برای بهبود باورهام، دلیلش اینه که فهمیدم این روند، این نوع نگاه باعث این نتایج شده.

قسمت دوم تمرین ستاره قطبی که بسیار تمرین فوق العاده ای هست برای جهت دهی افکار، برای باز کردن در نعمت ها، برای دریافت الهامات، برای کمک گرفتن از خداوند که کارهامون رو انجام بده، این تمرین بسیار ساده اما بسیار بسیار تاثیرگذاره که هر قدم روش کار میکنیم

جلسه سوم تمرکز بر روی نکات مثبت و زیبایی ها بود که در هر قدم جاهای زیبایی که بهش برخورد می‌کنم توضیح میدم در موردش و به بچه ها میگم نکات زیباشو پیدا کنید و در موردش صحبت کنید و یاد بگیریم توی هر شرایطی که هستیم زیبایی هارو ببینیم. هر چقدر اوضاع بد باشه فکر نکنید به همون میزان نیازه که زمان ببره تا اوضاع خوب بشه چون تجربه زندگی من همین بوده واقعا میتونه خیلی خیلی زود تمام اون کمبودها جبران بشه تمام این مسائل جبران بشه وقتی شما تغییر می کنید. یعنی این نگاه مثبت به یک حادثه طبیعی مثل سیل هست که اسمش رو گذاشتن بلاهای طبیعی، این همه نعمت و آب و ثروت وارد زندگی همه مردم ایران شده، اینا ازش استفاده خواهد شد، این مواد غنی که الان با این آب رودخانه که به شکل گل و لای اومده اینا مواد غنی کشاورزیه، اینا گنجِ داره میاد، الماسِ که داره میاد، الان خیلی ها که توی مدارش نیستن شاید درک نکنن، به همین دلیل استفاده نمیکنن ازش، اما اونایی که باورهای درست دارن و توی هر شرایطی تمرکز بر روی نکات مثبت دارن از این گنج ها استفاده خواهند کرد، از این موقعیت‌ها استفاده خواهند کرد.

خداوند میتونه همه چیز رو درست کنه مهم نیست که چقدر اوضاع خراب باشه همه چیز میتونه تغییر کنه، حتی به این شکل که توی یک هفته چنین حجمی از باران بیاد که رودخونه ها پر بشه، سدها پر بشه، مایی که همش می شنیدیم آب نیست. مادر من بس که این اخبارو نگاه میکرد توی ایران که من بودم، میومد میگفت جنگ جهانی سوم بر سر آبه! می گفتم اینا رو از کجا داری میگی؟ میگفت اخبار، دکتر فلانی گفته. این یک اتفاقیه که میشه اینجوری بهش نگاه کرد، میشه نگاه کرد که چقدر بدبخت شدیم بیچاره شدیم!

اون کسی که مثل من و بچه هایی که با من هستن تصمیم میگیره به شرایط جوری نگاه کنه که احساس بهتری پیدا کنه، باورهای درستی توش پیدا کنه، اون هدایت میشه به مسیرهای بهتر، اون از همین مسائل ایده میگیره برای ثروت ساختن، تمام پیشرفت های بشری بر اساس همین اتفاقات طبیعی بوده، کشتی ها چه جوری پیشرفت کردن؟ کشتی ها غرق شدن. روند جهان همینه. همه تغییرات، تکنولوژی، همه پیشرفت های بشری، همه قطار های مدرن، همه دستگاه ها، همه ماشین ها، همه پیشرفت‌ها، همه این ترمز ای بی اس، هرچی که شما می‌بینید توی اطرافتون، بعد از یکسری حادثه ها اتفاق افتاده و فکر شده بهش و تغییر پیدا کرده بنابراین تضادها مایه بدبختی نیست. اما برای اون عده ای که میتونن جور دیگه‌ای به مسائل نگاه کنن، این تفاوت نگاهه که نتیجه رو به وجود میاره.

اون موقع که بارون میومد میگفتن خداوند عذاب کرده که خشکسالی بشه، بعد که بارون اومد می‌گفتن خداوند عذاب کرده که سیل بیاد، یعنی در هر دو حالت یک سری آدم‌ها هر اتفاقی بیفته عذاب میبینن، یک سری آدم‌ها توی هر اتفاقی فرصت میبینن. از همون خشکسالیش هم فرصت می بینن، خشکسالی هم نعمت خوبی بوده، این نیست که باران نعمت خوبی بوده خشکسالی نعمت نبوده. اینا همشون نگاه ماست که داره دسته بندی میکنه این ها رو. میگه خشکسالی ضرره، باران نعمته، نه همون خشکسالی کلی ایده برای شرکت ها، برای مهندس ها، برای کشاورز ها ایجاد میکنه که از این فضا پول بسازن، موفقیت ایجاد کنن، پیشرفت ایجاد کنن، خشکسالی برای دبی نممت بوده، مگه دبی جنگل داره، مگه دبی کوه داره، مگه باران داره، مگه رودخونه داره، همون خشکسالی براش نعمت بوده، نشسته از فضاهای دیگه اش استفاده کرده، از موقعیت تنگه هرمز استفاده کرده برای باربری، برای دپو کردن محصولات کشورهای دیگه، برای واردات برای صادرات جاذبه های طبیعی کوه و جنگل و دریا و رودخانه زیبا نداشته، اما اومده جاذبه های مصنوعی ایجاد کرده، اون نعمت بوده براش. نگاه متفاوت افرادی که اونجا بودن باعث شد که از این نعمت استفاده کنن⚘

همه مردم اونجا از این نعمت استفاده نکردن، اونایی که متفاوت نگاه میکردن به قضایا، و فرصت هارو توی هر شرایطی میدیدن از اون نعمت ها استفاده کردن، بنابراین برچسبی که ما به اتفاقات میزنیم نشون دهنده نتیجه ایه که ما از اتفاقات میگیریم. اگه شما توی هر شرایطی فرصت ها رو ببینی و بگی یه فرصته من باید پیداش کنم اسمش هرچی هست، اسمش زلزله است، همون داستانی که توی جنگ جهانی دوم بود بمب می ریختن رو سر مردم ژاپن،سوئیچی رو هوندا با همون بمب های عمل نکرده با موتور همون بمب های عمل نکرده آنها رو وصل میکرد به دوچرخه، موتور سیکلت درست می کرد می فروخت، این نگاه افراده که متفاوته نسبت به اتفاقات یکسان که نتایج متفاوت ایجاد میشه

حالا اونی که تو سر خودش میزنه خشکسالیه، سیل هم بیاد دوباره تو سر خودش میزنه. اونیکه تو خشکسالی نعمت و فرصت رو میبینه سیل هم که بیاد نعمت و فرصت رو میبینه. حالا چی میشه که بتونیم اینجوری فکر کنیم این نیاز داره به تمرین، دلیل اینکه دوره 12 قدم خیلی نتایج بزرگی خواهد داشت به خاطر اینه که تمرین می‌کنیم برای اینکه اینجوری فکر کنیم. یک شبه این نوع تفکر به وجود نمیاد اما وقتی کار میکنیم، ورودی هامون رو کنترل می‌کنیم، باورهامون رو ایجاد می‌کنیم، نتایج رو میگیریم از این نوع تفکر‌مون بهتر و بهتر میتونیم روش کار کنیم،

هر قدم یک جلسه تمرکز بر روی نکات مثبت داریم که یاد بگیریم زیبایی هارو ببینیم قدم اول تمرکز بر روی نکات مثبتِ یک نمایشگاه هنرهای دستی بود، من به بچه ها گفتم که اگه شما یکی از غرفه داران این نمایشگاه بودید یکی از هنرمندان این نمایشگاه بودید که اومدن توی این شهر جنساشون رو میفروختن شما چه باورهایی ایجاد می‌کردید که محصولات تون رو بهتر بفروشید؟ چه باورهایی ایجاد می کردید که فروش خیلی بالایی داشته باشید؟

یعنی گنجینه‌ای از باورهای فوق العاده توی این جلسه کامنت گذاشتن که اگه کسی به 5 درصد اونها عمل کنه کسب و کارش واقعاً متحول میشه، یعنی 5% اون باور هایی که دوستان نوشتن اگه کسی بهشون عمل کنه واقعا زندگی مالیش توی هر بیزینسی که باشه، اصلاً مهم نیست که توی چه بیزینسی هست توی هر بیزینسی باشه زندگی مالیش از زمین تا آسمون تفاوت خواهد کرد.

جلسه بعدی توضیحات بیشتری دادم بر روی تمرکز بر روی زیبایی ها که یک جهت‌دهی بدم افکار رو، یه ذره بازم باورهای مناسبی رو تو ذهن بچه‌ها ایجاد کنم که بسیار بسیار تونستن کمک کنن به درک بهتر بحث نوع نگاه ما به اتفاقات و شرایط و نحوه تمرکز بر روی نکات مثبت.

جلسه بعدی قدم اول چگونه فکر خدارا بخوانیم در قرآن است.

در هر قدم یک جلسه داریم که میاییم قوانین خداوند رو توی قرآن پیدا می کنیم همون مسیری که باعث شکوفایی زندگی من شد، من نگاهم به قرآن یک کتابی هست، من همون موقع هم به خدا گفتم من فرضم بر اینه، نگاه من اینه که من وسط بیابونی به دنیا اومدم، هیچکس هم پیش من نیست، یک کتابی از اون بالا افتاده پایین، تو گفتی این کتاب راهنمای هدایت متقینه، این راهنمای زندگیِ، من با این دیدگاه دارم از این کتاب استفاده می کنم، با این دیدگاهی که راهنمای نحوه زندگی کردنه، حالا توی این کتاب یه سری از افراد خود قرآن سوره آل عمران آیه 7 میگه، این کتاب خودش اذعان میکنه که این کتاب دو قسمته، یک قسمتش آیه های محکمه هُنَ اُمُ الکتاب یک قسمتش آیه‌های متشابه هست، اُخَر متشابهات

میگه اونایی که در قلبشون بیماریه یا مرضه، رفتن سراغ تفسیر و تأویل آیات متشابه، یعنی این کتابی که راهنماست من به ضرس قاطع میگم بالای 98 درصد مسلمان های دنیا که اذعان میکنن که مسلمونن و قرآن میخونن و دین اسلام و از این صحبت‌ها، اصلاً بویی از آیات محکم نبردن، تموم تمرکز بر آیات متشابه است و دنبال تفسیر کردن اون آیاتن که خودِ خدا توی قران گفته که تفسیر این آیات رو هیچ کس جز الله نمیدونه.

بارها و بارها من دیدم بچه ها پرسیدن استاد خدا خودش توی قرآن گفته ما شما رو در رنج آفریدیم: لقدخلقنا الانسان فی کبد: ما شما رو در رنج آفریدیم. پس این چیه؟

جواب این هست که:

کلمه‌ای که ریشه اش یک بار توی قران اومده و  غیر از بحث سختی و رنج معنای دیگری هم داره که یعنی: روی دو پا بودن هم هست، یعنی کبد دوتا معنی داره رنج و سختی و یا حیوان یا انسانی که بر روی دو پا حرکت میکنه

حالا اینکه چرا اون معنا و معنای رنج رو ازش استنباط کردن این بماند و چرا کل این آیه های دیگه رو رها کردن و رفتن سراغ این، کل آیه هایی که گفته قرآن رو برای شما آسان کردیم، ما به شما این نعمت ها رو دادیم، ما شما رو هدایت داریم میکنیم، لا خوف علیهم ولا هم یحزنون. اگه این مسیر رو برید همه چی زیباست، شما بصورت فیها خالدون در بهشت هستید، اگه این مسیر رو برید و اونا رو همه رو ول کردن، کاری بهش ندارن و این چرا اینجا اینو گفته.

خب ما اومدیم توی دوره 12 قدم، هر قدم یک جلسه‌ای رو اختصاص میدیم به موضوعاتی که اصل و اساس قرآن و اساس زندگی ماست و آیه هایی که بارها و بارها و بارها تکرار شده، یعنی آیه های اصلی قرآن آیه هایی نیست که یک بار توی قران اومده باشه، بارها و بارها به شکل های مختلف از زوایای مختلف تکرار شده، اونا رو کسی نمیخونه میره سراغ بحث‌های حاشیه‌ای. یعنی این کاری که داعش و گروه‌های افراطی مسلمانان انجام دادن، طالبان، القاعده، اینا اسمشون استفاده از قرآنه، اینا قران رو نخوندن اصلاً. اصلاً هیچ کدومشون آیه های محکم رو ندیدن، اصلاً تموم تمرکز روی آیه های متشابه است، آیه هایی که یک بار توی قرآن اومده و اصلاً موضوعیتش چیز دیگه‌ایه، اما برداشت اینا، اینا اومدن به قول قرآن تفسیرش کردن، تاویلش کردن. کیا؟ اونایی که خودِ خداوند میگه قلبشون مرض و بیماریه، تو قلبشون مرضِ، کسی که قلبش بیماری باشه میره سراغ سوء استفاده، میره سراغ برداشت های نادرست.

توی دانشگاه هم همینه، یه دانشجویی اومده اذیت کنه، اومده استاد رو اذیت کنه، مچ بگیره، تو قلبش بیماریه، اون میاد فقط منتظره یه چیزی استاد بگه که اذیتش کنه، مچ بگیره، حرف هاش رو یه جور دیگه تعبیر کنه، بگه شما اون موقع اینو گفتی چرا الان اینو میگی، یعنی توی تمام زندگی ما داریم یه همچین آدمهایی که توی قلبشون مرض و بیماریه، کتاب میخونه برای این میخونه که اذیت کنه طرف رو، نمیخونه که چیزی یاد بگیره، میخونه که تضاد توش پیدا کنه، میخونه که توش مشکل پیدا کنه، میخونه که مسخره کنه، تو درس هست، تو دانشگاه هست، تو کار هست.

طرف رفته سرکار یه عالمه موضوع هست برای یادگیری ولی میخواد فقط نکات منفی رو ببینه، تو قلبش بیماریه دیگه، ما میاییم به یک شیوه جدید و متفاوتی که من ندیدم تا حالا توی دنیا اصلاً انجام شده باشه، توی آمریکا مسجد های خیلی خوبی هست توی این کشور، یعنی پول های خوبی خرج میشه و برادران اهل تسنن هستن، مسجد های خیلی شیک و باکلاس، من بارها رفتم، چه دوستان شیعه و اهل تسنن سوالاتی که من از قرآن پیدا کرده بودم و مواردی که پیدا کرده بودم و بهش رسیده بودم ازشون می پرسیدم حتی طرف فردی که از بالاترین مراجع دینی اومده توی این کشور و امام جماعته و داره تدریس میکنه مباحث قرآنی رو، نمی تونست جواب بده، اصلا جوابی براشون نداشت که من میگفتم مثلاً تفاوت بین شیءَ و رودَ در قرآن تفاوت بین الله و رب در قرآن، تفاوت بین ذنب و اثم و جناح در قرآن، تفاوت بین یا ایها الذین آمنو و یا ایها الناس در قرآن، این سوال ها رو وقتی می پرسیدم با اینکه عرب زبان بودن و زبانشون زبان قرآنه ولی جواب این بود که مثل همن. من گفتم اگه مثله همن پس چرا متفاوت استفاده شده. میگفتن نه مثل همن، یک کاربرد دارن☹

خلاصه یک قسمت از کار ما اینه که ما درک کنیم فکر خدا رو، اسمش رو هم گذاشتیم چگونه فکر خدارا بخوانیم در قرآن و نمیدونید چه استفاده هایی کردم از آیه های محکم، آیه هایی که بارها و بارها تکرار شده و چه ایمانی در من ایجاد کرده که خدایی که خالق این زمین و آسمونه آگاهی‌های رو به صورت واضح و صریح داده که استفاده کنید که خوشبخت بشید در دنیا و آخرت. ما میگیم که ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار: در دنیا و آخرت بهمون میده، نه فقط بحث آخرت. کی گفته که کل قرآن و کل دین برای آخرته؟ نه! بهت آموزش میده چه جوری ثروتمند بشی، قران بهت آموزش میده چه جوری خوشبخت باشی، چطور سلامت باشید، چه نگاهی باعث چه نتایجی میشه، چطور هدایت رو دریافت کنیم، ریشه هَدَیَ بارها در قران تکرار شده و همه نتایجی که من گرفتم هدایت الله بوده.

جلسه 6 قدم اول در مورد هدف گذاری با استفاده از قانون تکامل هست، تمرینی که ما دادیم تمرین هدف‌گذاری بود و من اومدم گفتم چه روشهایی هدف گذاری جواب نمیده و چه روشی جواب میده، تجربه من گفته، نتایج من گفته و اومدم گفتم با استفاده از قانون تکامل چطور هدف گذاری کنیم، یعنی روشی که میتونه قدم به قدم مارو به هر خواسته‌ای برسونه چی هست و چطور باید انرژی بگیریم از هدف هایی که بهش رسیدیم برای هدف های بعدی، مکانیزم حرکت ما چیه، بسیار بسیار جلسه مفیدی بود که دوستان چقدر متحول شدن.

و در نهایت جلسه هفتم جلسه پاسخ به سوالات بود و بحث تعهد برای موفقیت مالی من توی دوره 12 قدم خیلی دوست دارم روی بحث موفقیت مالی هی تاکید کنم یعنی برنامه دارم که ماتوی قدم ها حداقل یک جلسه رو به صورت خیلی جدی روی بحث موفقیت مالی کار کنیم چون مسئله ای هست که خیلی ها باهاش درگیرن، یعنی خیلی علاقه دارم که این باور رو در شما ایجاد کنم که باید ثروتمند بشید، ثروتمند شدن معنوی ترین کاریه که توی زندگیتون میتونید انجام بدید. از از هر کاری که توی دنیا فکر میکنید معنوی تره. از هر چیزی که فکر میکنید، از هرکاری که فکر میکنید ثروتمند شدن معنوی تره. یعنی فقط فکر کنید اگه شما یا مردم دنیا ثروتمند باشن چقدر کارهای درست بیشتری انجام میدن و چقدر کارهای نادرست کمتری انجام میدن. معنوی ترین کار دنیا ثروتمند شدنه. تنها راه رسیدن به خداوند ثروتمند شدنه. تنها راه گذر از دنیای مادی، گذشتن از مادیات، رسیدن به اونهاست. اینها راهش اینه. هیچ راه دیگه ای نیست، هر کسی میگه خودش به هیچ نتیجه‌ای نرسیده، تنها راهی که تو خدا رو باور کنی اینه که ثروتمند بشی باورهای خدای گونه ایجاد کنی، به قول سلیمان انک انت الوهاب. که نعمت هایی رو دریافت کنی که باعث بشه خدا رو تو زندگیت احساس کنی، یک انسان ثروتمند میتونه خدا رو احساس کنه.

یک انسان فقیر باید فقط دنبال قرض و قوله و اجاره خونه و یه لقمه نون باشه، وقت نمیکنه خدا رو توی وجود خودش پیدا کنه من موقعی که قدم اول رو گذاشتم روی سایت گفتم که اونایی که توی مدار هستن بیان، اونایی که متعهد هستن برای اینکه بدونید آمادگیش رو دارید یا نه نشونه ها رو ببینید، خداوند به شما میگه، خداوند شما رو هدایت میکنه، یه سری اتفاقات میفته، یه سری نشونه‌ها رخ میده که قلبت بهت میگه باید توی این دوره شرکت کنی. اگه نشونه ها رخ داد که فقط خودت میفهمی یعنی توضیحش برای بقیه سخته، فقط خودت میفهمی. این اتفاق به صورت عجیبی افتاد، این پول به صورت عجیبی وارد حسابم شد، این اتفاق، این خواب، این موفقیت، این یک نشونه است که خدا میگه توی این مسیر ادامه بده اگه این نشونه برات اتفاق افتاد، من که خدا نیستم که نشانه ها رو توی زندگیت ایجاد کنم⚘

این که من اینقدر اعتماد دارم به برنامه خداوند اینه، اگه این اتفاق برات افتاد بیا توی دوره شرکت کن، اگه بعد از شنیدن این فایل و صحبت کردن و تکرار این مطالب، چند بار این فایل رو به صورت صوتی گوش کن اگه نشونه ای توی زندگی دیدی، اگه یک اتفاقی افتاد که قلبت بهت گفت این نشونشه، قلبت بهت گفت، هیچ کس دیگه ای هم نمیتونه بهت بگه دوره رو شروع کن، اگه هیچ اتفاقی نیفتاد هیچ نشونه‌ای ندیدی فعلا آمادگی برای دوره نداری، از فایل های دیگه استفاده کن.

من دوست دارم با آدم هایی کار کنم که واقعاً متعهد هستن برای تغییر، اونایی که متعهد هستن حتماً نشونه ها رو دریافت می کنن و شرایط براشون فراهم میشه که بتونن ادامه بدن، این اون رفتاریه که من در مقابل خداوند داشتم، اعتماد به خداوند که میگفتم خدایا خودت آدم های مناسب رو برای من بیار، توی تمام قسمت ها. یعنی تمام موارد من از خدا خواستم که آدم های مناسب، شرایط مناسب، اتفاقات مناسب رو برای من بیار و همیشه اینکارو کردم. این نبوده که من بخوام خیلی دست و پا بزنم و خودم انتخاب کنم بگم نه این باشه اون نباشه. یعنی من تقریباً هیچ چیزی رو به این شکل که من بیام وسواس‌گونه انتخاب کنم که نه این نیاد، این بیاد، این فلان بشه، اینجا نریم، من میگم خدا هدایتم میکنه، خدا آدم های مناسب رو میاره، اون کسی که مناسب باشه میاد. یکی از کارهایی که اتفاق میفته بارها و بارها پیش میاد آدم دعوت میکنه افراد رو به خونه اش، من میگم من دعوتم رو می کنم، اگه اینا توی مدار باشن میان، فقط آدم های مناسب میان،  یعنی من نگران نیستم که الان یه آدمی رو دعوت کنم آدم نامناسبی باشه بعد بلند شه بیاد توی خونه من. میگم اگه توی مدار من نباشه اصلا نمیاد توی خونه من، چه دعوتش کنم چه دعوتش نکنم. اصلاً کار من اینه، زندگی من اینه، به خاطر همین نگران این مسائل نیستم، یعنی اینقدر من دیدم برنامه خداوند رو توی زندگیم که اصلاً نگران این مسائل نیستم. توی کارم، توی دوره هام، فایل ها و توی سایتم هم همین روند هست. به همین دلیل هم میگم من اصلاً تبلیغ ندارم و نمیرم توی سایت های دیگه تبلیغ کنم، توی شبکه‌های اجتماعی تبلیغ کنم پول بدم برای من تبلیغ کنید، کاربر بیارید. مثل کاری که همه دارن انجام میدن، التماس میکنن تو رو خدا بیایید برنامه های ما رو استفاده کنید هیچ کدوم از این کارها رو من نکردم، به این دلیل که مطمئن بودم، یعنی از وقتی که من قانون رو درک کردم دیگه تبلیغات نداشتم، الان چندین ساله از وقتی که من قانون رو درک کردم من یک ریال تبلیغات نداشتم. چرا نداشتم؟ به خاطر این که میگفتم من روی خودم کار می کنم آدم های مناسب وارد زندگیم میشن، آدم های مناسب وارد سایت من میشن، آدم های مناسب وارد برنامه های من میشن و اینم نتیجه ای که الان هست. این همون چیزیه که اتفاق افتاده توی زندگی من. به همین دلیل هم هیچ اصراری نیست که شما توی دوره 12 قدم باشید. اگه نشونه ها رو دیدید خودتون هدایت میشید.

با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن بخشی از صحبت های استاد در قسمت نظرات.


اطلاعات بیشتر درباره دوره 12 قدم و نحوه شرکت در این دوره

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    676MB
    57 دقیقه
  • فایل صوتی آگاهی های «قدم اول | دوره 12 قدم» در یک نگاه
    52MB
    57 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

789 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نسرین سلطانی» در این صفحه: 4
  1. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2504 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت همه ی شما دوستان عزیزی که داین این کامنت رو میخونین

    من نسرین سلطانی هستم و باز هم سپاسگزار خداوندم که به من فرصت نوشتن این کامنت رو داد.

    من ی دوره ای رو با استاد عباس منش شروع کردم البته با تاخیر 4 ماهه بعد از شروع دوره چون باید فرکانس هام با فایل های رایگان تغییر میکرد تا حدی که آماده ی دریافت آگاهیهای دوره ها میشدم و یادمه که نشانه ی خریدن این دوره بعد از تماشای یکی از قسمت های سریال بهشت در من پدیدار شد.

    توی این دوره قرار بود که هر ماه ی قدم کاربشه اما با توجه به اینکه استاد تا چیزی بهشون الهام نشه جلو دوربین نمیان این دوره ی کم عقب افتاد و همین الخیر فی ما وقع شد چون من تونستم خودم رو به قدم ها برسونم و الان که دارم این کامنت رو مینوسم خدا رو شکر قدم یازدهم رو تموم کردم و فردا ان شا الله قدم دوازدهم رو هم خریداری میکنم.

    خدایا شکرت که تو دوره ای که حتی خریدن قدم اولش هم برام سخت بود اینقدر خوب پیشرفت کردم که تونستم تمام قدم ها رو بخرم.

    فلسفه ی شرکت کردن توی این دوره این بود که ما با خریدن این قدم ها و کار کردن روی اونها و درکشون و انجام دادن تمریناتشون و با طی کردن فرایندی تکاملی با راهنمایی و هدایت استاد عباس منش تغییراتی رو در باورها مون ایجاد کنیم که همون مسیری بود که استاد خودش برای رسیدن به خواسته هاش طی کرده بود و چون نتایج استاد رو دیده بودیم میدونستیم که این مسیر حتما جواب میده اما نیاز به کار کردن و تعهد داشت

    .توی قدم اول من برای اولین بار فهمیدم که این خودم هستم که با باورها و افکارم شرایط خودم رو رقم میزنم چه خوب و چه بد و بعد از این فهمیدن تازه مفهوم باور رو درک کردم که باور همون چیزیه که من با توجه کردن به اون و راه دادن اون به ذهنم و تکرار اون در ذهنم به فکر غالب ذهنم تبدیل میشه و فضای زیادی رو از ذهنم رو به خودش مشغول میکنه و اینکه خیلی از باورها بصورت ناخودآگاه و از طریق آدم ها، رسانه ها ، فرهنگ و … در ذهن من شکل گرفته.

    بعد از رسیدن به این شناخت و اینکه میشه آگاهانه باورهای مناسب به ذهن داد از طریق کنترل ورودیها ضرورت کنترل ورودیها برای تغییر باورهای نامناسبم برام مشخص شد و برا همین طبق گفته ی استاد تلویزیون رو گذاشتم کنار و ی پارچه سفید کشیدم رو تلویزیون و گذاشتمش ی گوشه ی خونه و الن دو ساله که چیزی به اسم تلویزیون در زندگیم من نیست. خودم رو ایزوله کردم و فاصله گرفتم از اکثریت جامعه و در عین حالی که سعی میکردم همون کاری رو که داشتم رو برای داشتن ورودی مالی ادامه بدم روی خودم کار میکردم.دفترها پر کردم از گفته های استاد نکته برداری کردم کاری که از همون اول شروع آشنایی با استاد انجام میدادم .الن هفت دفتر از نکته برداری های فایل های رایگان و دوره دوازده قدم تو کشوی میزمه و چند دفتر از تمرینات ستاره قطبی . اینا رو میگم که هم منطق ذهنم قوی بشه که اگر من الان آرامش دارم و دارم متفاوت زندگی میکنم به خاطر این کارهایی بوده که انجام دادم و اینا الکی اتفاق نیفتاده و هم به عزیزانی که میخوان این دوره رو تهیه کنن اهیمت این کار رو یادآوری کنم که صرف خریدن ی دوره از عباس منش تغییری توی زندگی شما ایجاد نمیکنه باید همانطور که استاد میگن دوست داشته باشید که تغییر کنید و بهاش رو بپردازین هم زمانی هم مالی .من و دوستانی که این دوره رو تهیه کردیم الان بودن با استاد جزیی از زندگیمون شده و جزیی از برنامه ی روزانه و شبانمون.

    خلاصه اینکه رسیدن به این شناختی که گفتم نیاز به این داشت که من ذهنم رو شخم بزنم و اون باورهای نامناسبی که باعث شده بودن اون شرایط بد زندگی رو تجربه بکنم که تا حد افسردگی پیش رفته بود رو بکشم بیرون و اون ها رو با باورهای مناسب جایگزین کنم .

    کار کار سختی بود چون اولین دوره ای بود که من خریده بودم اما به حرف استاد اعتماد کردم و گفتم اگر خود استاد میگن زندگی من در تمام ابعاد با این دوره متحول میشه پس جای نگرانی نیست و نباید این بهانه ای بشه برای اینکه من خودم رو مقایسه کنم با بچه هایی که دوره های دیگه رو خریدن و فکر کنم چون اونها اون دوره ها رو خریدن پس حتما با این دوره بیشتر از من پیشرفت میکنن .اوایل خیلی خودم رو مقایسه میکردم اما بعدا کم کم فهمیدم که اصلا مقایسه ای در کار نیست و هر کسی باید دنیای خودش رو بسازه

    جونم بگه براتون ذهن من عین ی زمین کشاورزی بود که 40 سال رها شده بود و خاکش عین سنگ و سیمان شده بود و علف های هرز همه جاش رو پوشونده بود. از دور که نگاش میکردم ترس و وحشت وجودم رو میگرفت که خدایا من چطور میخوام این زمینه رو شخم بزنم و آبادش کنم اما استاد هی بهم میگفت نترس و واردش شو اونقدرها که به نظر میاد وحشتناک نیس. خلاصه من یا باید مثل اون چهل سال فقط نظاره گر ی میبودم که ی زمین لم یزرع جلو چشممش و پذیرفته بود که کاری دیگه نمیشه کرد حتما خدا خواسته که زمین لم یزرع باشه و و من تا آخر عمرم باید این رو ببینم و زجر بکشم یا باید دست به کار میشدم و شخمش میزدم و آبادش میکردم چون استاد هی بهم میگفت که بابا مهم نیست الان شرایطت چطوره فقط باید دست بکار بشی و قدم اولت رو ورداری از لحظه ای که اینکار رو شروع کنی درها برات باز میشه و کمک ها از راه میرسن.

    هدف این بود که اول اون زمین سفت و خشک نرم بشه و علف های هرز از بین برن و شخم زده بشه و دانه ها توش کاشته بشن و رشد کنن وسرسبز بشه . این شد که ی تعهد دادیم و شروع شد . آموزش های استاد عین ی باران رحمتی بود که بر اون زمین می باریدن و کار شخم زدن رو راحت تر میکرد.

    اولش عجله داشتم که هرچه سریعتر اینکار رو انجام بدم اما کم کم فهمیدم که اینجوری از پا در میام و هیچ لذتی هم از این کار نمیبرم . بعضی وقتها شیطان میخواست منحرفم کنم که ادامه ندم با حرفهایی مثل اینکه دیگه دیر شده و نمیشه تو نمیتونی و … اما هر بار حرفهای استاد تو گوشم تکرار میشد که میشه که تو میتونی که هر لحظه اراده کنی میتونی تغییر کنی. تو این بین کامنت بچه هایی که جلوتر از من بودن هم خیلی کمک میکرد که امیدوار تر بشم هرچند که اولش حس حسادت بهشون داشتم اما کم کم یاد گرفتم که باید تحسینشون کنم تا خودم هم هدایت بشم.

    کم کم پی بردم که بابا ی قانونی هست به اسم تکامل که من باید طبق این پیش برم و استاد بارها و بارها روی این تاکید میکرد اما اوایل چون مدارم پایین بود درک نمیکردم اما هرچی جلوتر رفتم فهمیدم که اصل و اساس همه چیز این قانونه اس حتی تغییر کردن .بعد از اون دیگه سعی کردم رعایتش کنم قانون تکامل می گفت هیچ چیزی دفعتا بوجود نیومده حتی خود خدا تو قرآن هم اینو گفته و هر چیز برای اینکه اون چیزی بشود که باید بشود باید ی دوره ای رو پشت سر بذاره . من هم اگر میخوام ذهنم رو آباد کنم اینم هم ی مدت طول میکشه . این بود که دیگه عجله ای نمیکردم و هر روز ی قسمت کوچیکی رو آبیاری می کردم و علف های هرزش رو وجین می کردم و شخم میزدم .اینجوری هم کار رو راحت انجام میدادم هم با دقت بیشتر و ریشه ای و اصولی .

    تا اینکه مفهومی به اسم هدایت رو شنیدم . فهمیدم که ی کسی هست که اگه ازش بخوام میتونه کمکم کنه بدون اینکه پولی ازم بخواد و توقعی ازم داشته باشه. تازه همیشه هم در دسترسه آنتن مانتن هم نمیخواد. برای وصل شدن بهش کافیه ی نگاهی به درون خودم بندازم و تو خودم پیداش کنم .

    تنها چیزی که لازم بود شناختنش و اعتماد کردن بهش بود پس به سفارش استاد شروع کردم به خوندن دوباره ی کتاب الکترونیکی چگونه فکر خدا رو بخونیم؟ و تازه فهمیدم که اون کیه . بعدشم هم جلسه قرآنی قدم ها. اما بعد از چند ماه تصمیم گرفتم که خودم رو محدوم نکنم به اون جلسه و خودم شروع کنم از اول قرآن رو بخونم تا بهتر بشناسمش و این بود که من با خدا کم کم دوست شدم و شروع کردم به تقسیم کردن کارها باهاش و ی ابزاری که خیلی بمن تو این زمینه کمک کرد تمرین ستاره قطبی بود. با این تمرین من هم اون قانون دومی رو که یاد گرفته بودم و اونم هم احساس خوب مساوی است با اتفاق خوب رو در عمل پیاده میکردم و هم ی سری از کارها رو بخدا میسپردم که برام انجام بده و این تمرین از همون قدم اول تا الان که یک سال و نیم از اون میگذره تمرین هر روز منه.

    الان که قدم یازدهم رو تموم کردم اون زمین ذهن من شخم خورده و سبز شده و ی بهشتی شده برا خودش البته که تو همین بهشته هم ی جاهایی علف های هرزش زیادن و بهم پیچ خوردن که باید پاکسازی بشه اما خیلی جاهاش اونقدر خوب پاکسازی شده و مراقبت شده که علف های هرزش جون ندارن که مزاحمتی ایجاد کنن.

    نسرین الان:

    شخصیتش عوض شده

    تغییر کرده

    آرام شده

    صبور شده

    متفاوت شده از اکثریت

    آگاهیهاش رفته بالا

    راحت تر زندگی میکنه

    99 درصد شب ها راحت سرش رو میذاره رو بالش و میخوابه

    از مرگ ترسی نداره

    با خودش رفیق شده

    احساس گناه نداره

    خدای درست رو میشناسه

    و توی یکی دو مورد فقط ترمزهاش زیاده که اونا هم اگر شناسایی و برطرف بشه زندگیش سر تاسر بهشت میشه

    اینا چیزایی بود که اومد و من نوشتم بقیش برا چکاپ فرکانسی قدم دوازدهم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  2. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2504 روز

    سلام مارکوپولوی سایت عباس منش. پسر شجاعی که همیشه از خوندن کامنت هاش لذت میبردم از اون چیزهای دست سازی که میساخت و میفروخت و از اون بساطی که هرجا دلش میخواست پهنش میکرد.و دوست داشتم براش کامنت بنویسم اما چون خیلی به خدا نزدیک میدیدمش دست به نوشتن نمیشدم تا امشب که پاسخ داده واسه کامنتم و این یعنی من مدارم رفته بالا .یعنی فرکانسمون نزدیک بهم شده. ممنونم از اینکه وقت گذاشتی و برام کامنت گذاشتی پسر شجاع خوزستان. ان شا الله که همیشه تجربه های ناب خداییت رو باهامون به اشتراک بذاری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2504 روز

    سلام دوست عزیزم.من باید از شما تشکر کنم که در لحظاتی که واقعا نیاز داشتم به شکر گزاری بابت اینهمه تغییراتی که کردم خداوند شما رو هدایت کرد به خوندن کامنت من و دادن این پاسخ. خداوند شما رو هدایت کرد که به یادم بیارم که چه تغییرات عظیمی رو در خودم ایجاد کردم به واسطه تعهدی که داشتم.خداوند به یادم آورد که اگر ی لحظه غفلت کنم و ناسپاسی شیطان خوب کارشو بلده برا نا امید کردن من. باور کنین وقتی کامنت خودم رو خوندم اونم به واسطه شما که دستی از دستان خداوند شدین اشک توی چشام حلقه زد .خدا رو شکر میکنم بابت دوستان خوبی مثل شما .ممنونم دوست عزیزم که این تلنگر بزرگ رو در درست ترین زمان به من دادیین.در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: