آگاهی های «قدم اول | دوره 12 قدم» در یک نگاه - صفحه 12
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh-21.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2019-04-10 19:10:452024-07-24 18:14:35آگاهی های «قدم اول | دوره 12 قدم» در یک نگاهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و همه اهالی سایییییت دوست داشتنی گروه تحقیقاتی عباسمنش
من دوره عزت تفس از خدا خواستم و بدون اینکه بدونم چطوری و چه طریقی بدست میرسه روی خودم کار میکردم
اون زمان دوره راهنمایی عملی اونم به شکلی. راحت و فکرش نمیکردم
وارد زندگیم شد
اما میخوام از عزت نفس بگم
من باز از جایی که فکرش نمیکردم با یکی از دستان خدا که از بچهای این سایت هست اشنا شدم
و ارتباطمون سطحی بود
و بعد تصمیم گرفتیم که باهم باشیم ، ما فیزیکی پیش هم نیستیم ولی فرکانسی همو خیلی لمس میکنیم ، حتی وقتی که چند روزی باهم حرف نزنیم ، و قرارمون این شد که توی مدار زندگی مشترک بشیم ، به همین واسطه بهشون الهام شد که دوره عزت نفس در اختیار من بزارن چون خودش اونو کار کرده بود ، و واقعا رابطه ما عین خانم و اقایی هست که باهم زندگی میکنند
و من اصلا فکرش نمیکردم که این دوره رو از این طریق اونم راحت به دستم برسه
چون در اون موقع در اوضاع مالی نبودم که بتونم تهیه کنم
ولی دوره عزت نفس استاد همیشه یه حس عالی و فوق العاده ای بهش داشتم
و خیلی خیلی دوستش دارم
اما این دوره زمانی بدستم رسید که من. واقعا خیلی وقت بود نسبت بهش رها شده بودم
من الان جلسه 6 هستم ،
قبل از اینکا دوره اصلا بدستم برسه
از تمرین اگهی چیزایی خونده بودم و یه چیزی درونم میگفت باید اینو حتما انجام بدم
اون موقع که حرفای استاد از این اگهی و این،تمرین فهمیدم انجامش میدم
من دیشب اگهی تبلیغاتی خودم نوشتم
که ادامه این دیدگاه براتون میزارم
و امروز صب با غلبه برنجواهای.ذهنم
راهی شدم
ساعت 9 امروز 5 شنبه 29 فروردین 98
خواهرم کلاس 10 هست
و امروز کلاس تقویتی زبان داشت
و کلا توی مدرسه 2 کلاس بیشتر کلاس درس نداشتن
من صب رفتم
هوا ابری بود ، همش توی ماشین میگفتم امروز میخواد انگار بارون بزنه
خواهرم گفت نه بارون نیست
رفتم توی دفتر
و از معاوت خواستم که براش این اگهی بخونم
شروع کردم به خوندن
و تا نصفش که گفت ببخشید من باید زنگ،بزنم
تا اینجا که خوندی عالیییی نوشتییی متنت رو
بعدش دو تا معلم اومدن و من ازشون خواستم که 10 دقیقه وقتشون به من بدن
کلاس اول
کلاس خواهرم بود
دبیر زبانشون خیلیی مشتاق بود من اینکار انجام بدم و منو خیلی تشویق کرد
و اخر کلاس نشست تا به حرفای من گوش بده
(من وقتی صب بلند شدم واقعا زیاد استرس نداشتم ِبه خودم میگفتم من چرا استرس ندارم ???)
بهم گفت وقتی خوندی
اونوقت به ما از حسی که این کار انجام دادی بگوووو
من شروع کردم به خوندن
خوندم خوندممم
خوندم
و اخرش
همه برام دست زدند
و من گفتم الان که اینکار انجام دادم واقعا فهمیدم هیچ ترسی نداشت
و یکی از بچهاا سوالاش شروع کرد به پرسیدن ، اینکه من خانوادم نمیزارن برم کلاس هنر
و…
من بهش گفتم ، منم خانوادم نظر دیگری داشتن
ولی حتی اگر به جایی رسیدم که دیدم هیچ راهی نیست ادامه دادم
و یه راه جدید میساختم برای خودم
دبیر زبان اومد وسط گفت یه کار قشنگی که خانم درویشی انجام داد این بود
که از ویژگی های مثبت خودش نوشته بود و چیزهایی که در اینده بدست میاره
خیلییییییییییی عالیییییی بوووووووود
و بازخورد خوبیی از بچهاا گرفتم
و تشکر کردم و اومدم
بیرون دیدم داره بارون میاد ، چه حس خوبی داشت
و حس شکوفایی حس ترقی
واقعا باید در موقعیتش قرار بگیریم تا بفهمیم چه حسی داره زنگ خورد
رفتم کلاس دومی
اینا یازدهمی بودن
و تعدادشون زیاد
و شروع کردم به خوندن
و ادامه دادم
یه جاهاییش دفتر رها کردم و خودم توضبح میدادم
و اخرش برام دست زدن
تازه شنیدم بهم گفتن خوشگله
یکی دیگشون بود بهم گفت خیلی ازت خوشم امد
و 3 نکته بهم یاد اوری کرد که برای انجام این اگهی رعایت کنم بهم کمک میکنه
اماااااا
امروز بعدظهر من دفترم برداشتم و همراه خواهرم رفتیم بازار قصدم این بود توی بستنی فروشی وسط شهر که خیلی خیلی شلوغِ
این کار انجام بدم
بهش میگن بستنی شهر
خواهرم کارهاش انجام داد
و ما اومدیم بستنی فروشی و رفتیم طبقه بالا ، قبلش یه سکوتی منو گرفته بود ، بخاطر این تصمیمی که میخواستم انجام بدم ِو توی راه خواهرم هرچی باهام درمورد اتفاقات مختلف حرف میزد من واقعا انگار گوش نمیدادم بهش
و اصلا توی حال و فاز دیگه بودم، خواهرم اب هویج،سفارش داد
و امدیم بالا اون اب هویج خورد
من اهنگ مورد علاقم گذاشتم و جدیدا بعد از مدتها که دنبالش بودم پیداش کردم
گذاشتم
(اینم بگم توی راه رفتیم یه مغازه بدلیجاتی ، من دفترم جا گذاشنم ، خواهرم گفت ببین این نشونس که انجام ندی ، اخه خودش این تمرین ترس داشت و انگار کابوسش بود، چون من تجربه بچهاا از انجام این تمرین ، توی کانال خونده بودم
چقد عالی بودن و برای خواهرم تعریف میکردم
مخصوصا اون خانمی که توی فرودگاه این اگهی تبلیغاتی انجام داده بود ، و یه خانم که از پارک محل کارش شروع میکنه ، و اون اقایی که تصمیم میگیره 29 جای مختلف این تمرین انجام بده ، برگشتم و دفتر برداشتم و رفتیم )
هنوز بستنی فروشی شلوغ نبود
تصمیم گرفتم یکم چرخ بخوریم پر بشع و بعد انجامش بدم )
قبل از پرانتز گفتم ، خواهرم اب هویج سفارش داد
و گفت من میرم تو کارت انجام بده و زنگ بزن
اون رفت و من برای اخرین بار اهنگ گوش دادم و انرژی گرفتم و رفتم پایین
و از صاحب بستنی فروشی اجازه گرفتم
و دم در بستنی فروشی صدا زدم ببخشید میشه 10 دقیقه وقتتون بزارین در خدمتم
گفتم بفرما
حالا بستنی فروشی پر بود از ادم
و شروع کردم
..
اشک توی چشام جمع شد ، میخواستم گریه کنم
سعی میکردم خودم کنترل کنم
و دستان خدا نزدیکم بودن
یکیش گفت نفس عمیق بکش
یکی دیگش گفت چیزی نیست انجامش بده
و من شروع کردم
و ادامه دادم
دیگه کم کم برام مهم نبود
که بقیه ایا به حرفام گوش میدن
یا نه
وقتی تموم کردن
برام دست زدن البته اخرای اگهمیم ، بیشتر ادما روی صندلی بودن
و گفتن موفققق باششششی
اومدم بیرون
یه خانم نزدیک 50 ساله بهم گفت افرین عزیزم
کاش منم عین تو میبودم
گفتم چرا نشه سرهنگ ساندر یه سرهنگ بازنشسته
شروع کرد و دستور پختش رو ثبت کرد و تسلیم نشد و ادامه داد
اون گفت دیگ نوه دار شدم
و گفتم میتونی اگر بخوای
گفتم اسم کوچیکت چیه گفت اقدسم
گفت خوشبختم منم مریمم چه خانم زیبایی بود
انگار که تمام ارزوهاش زنده شده بود با دیدن من
این نشون میده با همین تمرین دست خدا شدم برای زنده کردن زندگی در دل ادمهاا
و این شیرین ترین حسِ کخ میتونم تجربه کنم
و بعدش دو تا دختر دیگا اومدن و ازم پرسیدن که الان مشغول چه کاری هستم و رشتم چی بوده
،
اینا فکر کردن اولش من رشتم روانشناسی و این جور چیزاس ولی براشون توضیح دادم فقط برای این هست که پا روی ترسام بزارم
و دست دادیم و خدافظی کردم
خداروشکر میکنم بخاطر این که این قدرت دارم که پا روی ترسام بزارم
من شجاعم
من خودم شجاع میبینم
من خودم انسان موفقی میبینم
جالب این بود که خیلیا ازم پرسدن که این تمرین چیکار میکنه
مخصوصا بچهاییی کلاس یازدهمی
راستیی
همین بچهاااا توی وسط خوندم گفتن اسم استادت چیههههههه
من گفتم به سوالاتتون اخر اگهیم پاسخ میدم ???
اخر اگهی گفتم که استاد عباسمنش
بعد از انجام تمرین در بستنی فروشی ، رفتم و از صاحب بستنی فروشی تشکر کردم
چقد خوش رو و خوش قلب بود ، حس مثبتی ازش میگرفتم
به یکی از پسرایی که توی بستنی فروشی کار میکرو گفتم ،گوش دادی ، گفت از بس که دورم شلوغ و صدا بودم نتونستم
بعدش خندیدم
اسمش پرسیدم
اینم یه مقاومت بود شکستم ، چون واقعا من توی ارتباط با جنس محالفم خیلی باورهای چرتی داشتم
ولی اینبار خیلی راحت و اوکی بودم
استاد
از تمرین درخواست کردنتون توی جلسه 6 بگمممممم
کهههههه ، که من پدر این تمرین دراورم ????? هرجا میرم از این فرصت استفاده میکنم
توی خوردن توی تخیفیف گرفتن
توی مسافرت توی فامیل. و غریبه و شهر
و اگر بخوام بنویسم خیلیییی خیلیییی زیاد میشههههه
واقعا
این تمرین هم جز دسته تمرنیای جلسه دوم قانون افرینش بود که من اول اشناییم خریداری گرده بودم
و عمل به این تمرین خیلی فرکانس منو برد بالا
و میتونم بگم این تمرین خیلی وأثیر گذار بود در هم فرکانس شدنم با دوره راهنمای عملییی
حالاااااا من مریم درویشییی یه رهبررر شجاع هستممممممممممممممم
با افتخار تقدیم میکنم
از آنجا که ایمان دارم در آینده نزدیک انسانی بسیار موفق میشوم از هر لحاظ و در سطح جهانیو بین المللی پیشرفت های چشمگیری دارم و به یکی از رهبران و زنان موفق تبدیل میشوم _ هر کاری که به من کمک کند تا بتوانم بر ترس های پوچ خودم غلبه کنم انجام میدهم (استاد من از من خواسته تا این تمرین در جمع های مختلف انجام بدم یک اگهی تبلیغاتی از خودم بنویسم. ودر موردخودم و توانمندی هایم صحبت کنم
به نام خدا
من مریم درویشی هستم 19 ساله ، من انسانی بسیار و به شدت مهربان هستم این مهربانی ام از روی قدرتمِ نه ضعفم_ من فردی بسیار خوش سلیقه و خوش رو و خوش پوش و خوش تیپ هستم و همیشا در لباس پوشیدنم تنوع بسیار زیبایی دیده میشه
از لحظ چهره من 4 تا چاله گونه دارم که وقتی لبخند میزنم 2 تای پایین گود میره و وقتی میخندم در حد زیاد
2 تا بالا گود میره
ابروهای کمانی بسیار بسیار زیبایی دارن که کمتر در دختران هم سن و سال خودم دیدم این زیبایی خدادادی رو
_
بینی بسیار زیبایب دارن که وقتی توی آینه به خودم نگاه میکنم میگم چقد شبیه زنان قدرتمند جهان هستم _
قدی بلند دارم که جز دختران قد بلند محسوب میشوم
و ارز راهنمایی تا همین الانش خیلیا بهم گفتن خوش بحالت ، به خاطر قد بلندی که داری از لحاظ تناسب اندان واقعا عالی هستم به طوری که که چندین بار بهم پیشنهاد شده که مدلینگ بشم چون استعدادش دارم
من چشمانی کشیده بسیار زیبا دارم که وقتی میخندم به قول خارجیا کیوت میشم (یعنی با مزه )
از لحاظ شخصینی واقعا شکست ناپذیرم یعنی نا امید شدم اما دوباره امیدم بدست اوردم و حرکت کردم
هرگز از تلاش برای رسیدن به خواسته هام دست برنمیدارم _جز اون دسته از ادمهایی هستم که اگر به جایی رسیدن که دیدن هیچ راهی برای پیشرفت نیست
با شماجت و شجاعت اینقدر ادامه میدم که راهی جدید پیدا کنم .
به این دسته از ادما میگن خودساخته یعنی منتظر نمیمونن که بقیه و مردم براشون تعیین تکلیف کنن خودشون مسئولیت زندیگشون قبول میکنند _
و برای ترقب تلاش میکنند شاید هر از گاهی از مسیر خارج بشم ولی دوباره برمیگردم به خودم یاد اوری میکنم که همه چیز در دستان من هست نه عدملی بیرون از من
شاید باورتون نشه ولی من این باور دارم که میتونم در همه رشته هاب ورزشی موفق بشم ِمن حتی با دیدن ورزش پینگ بنگ
برای اولین بار که با میز پینگ پنگ روبرو شدم تونستم اون تجسمات رو توی واقعیت به نمایش بزارم _
من همیشه دانش اموز زرنگی بوده ام _
در طی دوران تحصیلی بالاترین نمرات در در سهای مختلف کسب کرده ام _
مثل بالاترین نمره امتحان فیزیک ترن 1ثوم دبیرستان از میان تمام دانش اموزان سومی(ریاصی و تجربی) و همچنین موفقیت در شیمی
وقتی برای اولین بار با درس شیمی روبرو شدم انگار یه زبون خارجی بود
هیچی متوجه نمیشدم اما از یه جایی به بعد تصمیم گرفتم قوی بشم ادامه بدم اخر ترم اول زرنگتریت دانش اموز کلاس شدم و بالاترین نمره کلاس کسب کردم.
من شخصیتی بسیار محترم دارم یعنی حتی اگر نظری مخالف خودم ببینم سعی میکنم
به اون نظر احترام بزارم
من شجاعت پا گذاشتن در دل تاریکی های شب دارم
یعنی بارها بارها بر ترس های پوچم غلبه کرده ام وارد تاریکی شدع ام تا به خودن نشان دهم. این فقط ساخته تخیلات ذهن من هست
من به شدت روحیه مستقلی دارم یعنی بیشتر از هر کسی و هر زنی که در اطرافم دیدم به شدت دوست دارم از لحاظ مالی _زندگی -عاطفی- به خودم و خدای خودم متکی باشم ,از راهنمایی به رویای ازادی و نستقل شدن در زندگی برای پیشرفت خودم تلاش کرده ام و میکنم و من چندین ماه در رشته فوتسال فعالیت داشتم و در ابن مدت گلهای زیادی زدم
و موفقیت های بسباری در زمین بازی بدست اوردم
سلام
مریم جان خیلی عالی بود بهت تبریک میگم شجاعتت رو تحسین می کنم امیدوارم هر روز خبرهای خیلی خیلی عالی تر ازت بشنویم
موفق باشی
سلام به زهرای عزیززز
خیلیی خوشحال شدم از تبریکت
منم برای تو ارزوی بهترینا دارم ، امیدوارم هر روز در این مسیر ایمانت شعله ور تر و ثابت قدمتر بشی
منم خوشحال میشم خبرهای موفقیتت بشنوم و یا ببینم
????
سلام به مریم عزیزم
خیلیییی خیلییی لذت بردم از این که این تمرین انجام دادی.
واقعا لذت بردم.
آفرین به این شجاعتت
آفرین به این قدرتت
آفرین به این سبک شخصیت که داری با طی کردن تکامل بهش قدرت میدی
آفرین به اینکه نظر دیگران برات مهم نیست
آفرین به اینکه داری حرکت میکنی و عمل میکنی
آفرین …….
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی لذت بردممممممممم
با قدرت و عشق و ادامه بده فقط…
همیششششششه شاااااااااد و سلااااامت و سعاااااادتمنددد و ثرتمننننننند همراه با احساس خوب پایدار در آرامش خدا باشی .
سلااممم به مهرداد عزیزم
خیلی خیلی خوشحالم شدم اینکه بهممم تبریک گفتی ،دقیقا اون شور و حست رو توی متنت گرفتم
خودمم به خودم افتخار میکنم ،چون دارم دست به کارهایی میزنم که هر کسی برای انجام دادنش نیاز به شجاعت و ایمان داره
و من این شجاعت و ایمان رو توی این مدت که عضو سایت هستم بارها بارهاا در خودم دیدم ،
و یه چیزایی توی قلبم هست که برای رسیدن بهش به خودم قول دادم که تا اخرین لحظه عمرم ادامه بدم ،
میخوام به توام تبریک بگم ، ذهن موفقی داری چون از موفقیت یکی دیگه خوشحال شدی، واقعا این نیاز به تغییر باور و کنترل ذهن داره ،
چون ما بارها شده با دیدن یکی دیگه به جای اینکه ازش الگو بگیریم و حرکت کنیم و موفق بشیم و خوشحال بشیم ،
بهمون برخورده و ناراحت شدیم و حسرت و ای کاش گفتیم این نشونه ی اینه که تو در مسیر ساخت زندگی ایده الت هستی
وقتی این تمرین انجام دادم
و اومدم خونه ، گفتم تازه این اولشِ
تازه شروع کار منِ .
من برای اینکار توی کنترل ذهنش به لطف خدا موفق شدم .
و الان ایمانم به این قانون و مسیر خیلی خیلی بیشتر شده که میخوام با تمام وجود ، جسم و روح و انرژی و انگیزم بزارم
بازم سپاسگزارم از تبریکت
من هم برای تو ارزوی ایمانی پولادین و احساسی بسیار خوب دارم
سد شکن باش و سد ذهنیت بشکن و حرکت کن
????
من یه چند روزی بود هرچی فکر میکردم تنها ایده ای که میومد تبلیغ بود حرف های استاد همش میومد توی ذهنم که میگفت اگر خدا باور داشته باشید و اینکه خودت خالق زندگیت بدونی پشت سرهم رزق وارد زندگیت میشه و اینم توی ذهنم بود چرا این همه روی خودم کار میکنم ولی درآمدم اونجوری که میخوام نمیشه فهمیدم که یه ترمز هست تو بخش عقل کل پرسیدم و این پاسخ فوق الاده به من داده شد?????
۱٫اینکه اگر کسب کار خود با ارزش بدونید و اگرهمیشه کار با کیفیت ارائه بدی از در و دیوار برات ثروت می باره
نکته:دلایل با ارزش بودن کسب کار بنویسید؟؟و ببینید چه باورهای می تونید بکشید بیرون
۲:من مسئول جذب مشتری هستم
۳٫علت رونق کسب کارم خودم باورهام هستن
۴٫منبا فرکانس های که به جهان میفرستم هممیتونم کسب کارم گسترش بدم همباعث نابودیش بشم
۵٫لذت بردن از طول مسیر و اینکه با تمام وجودت بخوای بفروشی
۶٫عشق به مردمو اینکه تو جهان مفید باشی
?۷٫خدا برای من تبلیغ میکنه و اون بهترین تبلیغ کننده جهانه
۸?هر روز از خداوند برای مبلغی که میخوای دریافت کنی سپاس گزار باش
فایل شماره ۴ دوره هدف گذاری :درمورد ترمز ذهنی صحبت شده
شکرت خدایا که من ۱۰۰ هزارتومن کارکردم
٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫
ببینین ،
بخندین ،
برقصین ،
وعاشق بشین ٫٫
ما فقط همین یه بارزندگی می کنیم٫
??
باسلام
مدت کوتاهیست که با این خانواده ارزشمند آشنا شده ام و با کتابهای استاد شروع کردم و در تلاش برای تغییر باورها و فرکانسها که اتفاقا نتایج خوبی هم در حال رخ دادن است٫
بسیار علاقه مند و مشتاق بودم که در دوره ۱۲ قدم استاد شرکت کنم که تا الان برایم میسر نگردیده است، تا اینکه به صورت کاملا اتفاقی قدم اول دوره به صورت رایگان به دستم رسید٫
در ابتدا فکر کردم شاید مزد اشتیاق است ولی در نهایت به این باور رسیدم که امتحان است و هم اکنون با وجودی که آن فایل را در گوشی ام دارم به هیچ عنوان گوش نداده ام و این در صورتی است که گاهی اوقات برای شنیدن مطالب آن بسیار وسوسه میشوم٫
به قول شاعر:
شبیه بوسه ایی هستم مردد بین دین و دل
حلال مذهب عشقم،حرام شرع اسلامم
ولی به نظر خودم این داستان به هیچ عنوان حلال مذهب عشق هم نیست٫
پس بنابراین همین الان این فایلا برای همیشه حذفش میکنم٫
موفق و پیروز باشید?
دیوونه مون کردی استاد
بخدا نمیدونم چی بگم
فقط درود به شرفت که اینهمه سخاوتمندی
سلام دوستان،من دوماه دیگه کنکور دارم و از وقتی شروع کردم روی ایمان و باورام کار کردن بطور جدی،چند روزی هست که حالم عالیه و ارامش زیادی دارم،بواسطه این تقویت ایمان و فعال تر راز و نیاز کردن با خداوند و اتفاقات عالی زیادی تو همین مدت افتاد.
دیشب من داشتم دین و زندگی میخوندم که یهو تو پاورقی یکی از ایات توجهمو جلب کرد ،توی سوره صافات درباره پیامبران خداوند رحمان سخن به میان اورده،
بعد به چندین ایه برخوردم که قوانین را به وضوح از انها برداشت کردم و گفتم با شما به اشتراک بگذارم:
ایات 13;14;15:هنگامیکه نشانه ای میبینند(از خداوند) شروع به مسخره کردن میکنند،( اینها نشانه را تحسین نمی کنند ،تایید نمی کنند،لذا ایمانشان هم افزون نمیشود،چراکه اینها دربرابر هر تغییری،حتی در ایمان مقاومت صد درصدی دارند.) و میگویند اینها چیزی جز سحر نیست(میگن این که چیزی نیست،من اون نتیجه اخریو میخوام و تا اونو بدست نیارم حالم خوب نمیشه و ایمان نمیارم،درصورتیکه اول خواست و تعهد به تغیرر ، بعد یه نشانه الهی-ادم میگه عع!چجوری؟ چرا الان ؟دیدی اصلا- اینطوری ادم تعجب میکنه و میگه حتما ازطرف خداست چون با هیچ حساب کتابی جور نمی اد- بعد شما اونو تحسین کنید و توجه کنید و باهاش احساس خوب بگیرید- تا کانون توجهتونو جهان بیشتر کنه- بعد ایمانتون و باور تون نسبت به خداوند رحمان،خود ،و قانونمندیها بیشتر میشود و با این تقویت قدرت الهام و تعامل با کاینات تون بیشتر میشه،هر لحظه بر ایمان، باور ، الهام و کیفیت و کمیت عملکردتون افزوده میشه و چون باورهای قدرتمند کننده پشت اهرم رنج و لذت تونه- ارزش ها ی جدید و قویتون با باور های
جدید ساخته و پرداخته شدن و هر گام جلو رفتن در ایمان و اگاهی ، الهام و عملکرد و ایمان به اینکه قانون کار میکنه و به هدایت خداوند ایمان دارید و ایمان دارید آینده عالیه، همش از پیشرفت تو مسیر لذت میبرید و آسونتر به هدف میرسید،عین اون جاده آسفالته که استاد گفتن) اینا همه تو پرانتز بود!
و سوال اینکه تو این سوره خداوند رحمان بارها از لفظ ‘عبادنا المخلصین’ یاد کرده. حالا منظور از مخلص چیه؟فرقش با مومن چیه از لحاظ عملکردی و ایمانی ،
و سوال دوم اینکه با چه نرم افزاری میشه لغات رو تو قران سرچ کرد و دیکشنری عربی بدرد این کار بخور چی هست که تفاوت های ریز لغاتو بگه؟
این کامنت واسه اون دیدگاه بود،ولی این سوالارو تو عقل کل هم میپرسم دوستان عنایت کنند.
سلام
نرم افزار جامع التفاسیر
هم متن قرآن رو داره هم ترجمه های مختلف هم تفاسیر مختلف هم تلاوت قرآن هم قابلیت سرچ کلمات و ریشه ی کلمات. لغتنامه هم داره.
سلام دوست عزیز،
این پاسخ شما،پاسخ خداوند بود،چراکه چند ماه بود که دنبال همچین برنامه ای میگشتم،که خداروشکر شما راهنماییم کردید،
میخواستم مطالعه جدی قران رو بذارم بعد کنکور اما الان میتونم با یه زمان مشخص و برنامه منسجم به همه اهدافم برسم….
نباید کنکور را انقدر سخت گرفت که جریان زیبای زندگی را متوقف کند،بلکه کنکور هم جزیی از زندگیست که قوانین در ان هم پابرجاست و فرصت مناسبیست برای بعمل دراوردن اگاهی ها و استارت کار کردن جدی روی باورها،ایمان و نتیجه گرفتن ،برای ایجاد پایه باوری محکم درباره خود،خدا و جهان و قوانین و ساختن مابقی زندگی…
واقعا چه فرصتی بهتر از این که با ارامش رو باورام کارکنم و قانونو عملی به اجرا بذارم ،
مثل وزن کم کردن استاد تو بندر عباس و نتایج فوق العاده شون بعداون.
سپاسگزارم….
واقعا خداروشکر ک من با استاد عباسمنش آشنا شدم، استاد تقریبا ۲ سالی هست ک پیگیر مطالبتون هستم، اما دارم سعی میکنم ک بیشتر باور کنم همه چیزهایی ک گفتید رو، دوس دارم باورم به همه چیز هایی ک گفتید بیشتر بشه .از خدا میخوام کمکم کنه.ممنونم
به نام خالق زیبایی ها و سلام به استاد نهایت عزیزم و خانم شایسته عزیز و مهربان !
استاد واقعا نمیدونم چی بنویسم و چطور بنویسم حرفای شما این قدر عمیق هست که بدنم مورمور میکنه و گاهی اشک توی چشمام جمع میشه .استاد این حرف تان خیلی درسته که نود درصد و یا بیشتر از مسلمان های روی زمین قران را بر اساس آیه های صریح و درست نمیشناسند و همه چیزی که از بچگی تو کله ما کردن بر اساس آیه های مشابه بوده . الان من که خودم را از قبل تا اکنون مقایسه میکنم شاید انسان خیلی با ایمان تری شده باشم . من یک مدتی خیلی زیادی از خدا فاصله گرفتم واقعا این گونه مسلمانی و دین برام قابل قبول نبود واقعا قلبم سرد شده بود از زندگی خسته و افسرده و ناامید بودم حتی گاهی فکر خودکشی به سرم میزد . تا اینکه یک روز در فیس بوک تصادفا شخصی یک فایل انگیزشی از شما رو به اشتراک گذاشته بود و من به طور ناخود اگاه اون فایل رو گوش کردم و قدرت کلام شما خیلی روی من تاثیر گذاشت بعد اون همیشه یوتیوب رو چک میکردم که چه موقع یک فایل جدید از شما میاد و بعد اینکه یاد گرفتم که چطوری عضو سایت شما بشم الان خیلی خوش حالم که این جا هستم و در همین مدت محدودی که با شما هستم با وجود اینکه با سیل عظیمی از افکار منفی و مخرب مواجه بودم اوضاعم خیلی بهتر شده دارم خودم خدای خودم و حقیقت جهان رو کم کم میشناسم و این احساسی داره که قابل وصف نیست گرچه شیطان وجود من و باور های مخرب خیلی به من حمله میکنند اما حداقل الان خیلی کم تر از قبل نگران مشکلات هستم و همش سعی میکنم به خودم یاداور بشم که من از خدا خواستم که هدایتم کنه و این خواستش بود تا این انگیزه در من شکل بگیره که متفاوت تر فکر کنم و خدا ازون اوضاع خراب سال های قبل امروز من رو به امریکا رساند و برام اینده خیلی بهتری در نظر گرفته مشکل من اینه که بتونم خیلی بیشتر روی خودم مسلط بشم . خدا شما رو برای من و همه کسانی که مثل من این قدر سردرگم بودند فرستاد و حداقل ما رو وادار به این کرد که به جای کورکورانه پذیرفتن کمی خود را تکان داده و تعقل کنیم تحقیق کنیم و هر چیزی را تنها به دلیلی که اجدادمان این کار رو انجام دادن نپذیریم . استاد من ادم های به ظاهر مسلمان زیادی را میبینم که شاید در دید اون ها من هیچ اعتقادی به خدا نداشته باشم اما در نظر این گونه مسلمانی اون ها برای من قابل قبول نیست . مسلمان باید کلام خوب عمل خوب و ایمان حقیقی داشته باشه قضاوت نکنه دروغ نگه باید نسبت به همه مهربان باشه و ترس رو از خودش دور کنه ولی این مسلمان هایی که من میبینم همه کاری میکنند به بدترین شکل ممکن پشت سر بقیه حرف میزنند و دوست دارن فکر کنند که تنها خودشون به خدا نزدیک هستند الان خیلی خوش حالم که به من یاد دادید و همیشه تاکید میکنید که خودتون برین قران رو بخونین و وقتی میخونم نوت مینویسم و کنارش علامت میزنم که چقدر این آیه به قانون جذب و راز موفقیت شما و همه ادم های موفق جهان نزدیک است . امیدوارم که بهتر بشم از خدا میخوام من و همه کسانی که اینجا هستند و هر کسی که سردرگرم هست به خود حقیقیش برسونه و ایمان ما را تقویت کنه . خدا مردم کشور من رو هم هدایت کنه بلکه جنگ به پایان برسه . دوست تون دارم شادترین ها نصیب تان .
سلام ، ای جان ِجان!
خواستم بهت یه خبر خوب بدم!
هر کس با تو همراه شه، به بهترین ها میرسه.
دوره کشف قوانین یادم دادی! ترمز ها رو پیدا کنم ، آخه گاز به حد کافی داده بودم!
مشکل ام: از بی توجهی و بی اعتنایی در روابط ام بخصوص روابط عاطفی همیشه گله مند بودم!
شروع کردم به کنکاش خودم
و هی ترمز پیدا کردم! یکی پشت سر دیگری، ریز ریز! تا ۲ روز پیش! (خدایا چند ماه طول کشیده!!!!)
رسیدم به عمیق ترین ریشه (ترمز)!
هر ترمزی که پیدا می کردم باز به آرامش نمی رسیدم، قرار نمی گرفتم! باز تقلا می کردم! باز رنج می کشیدم از بی اعتنایی!
تا ۲ روز پیش! پیداش کردم در عمق کودکی ام و در ارتباط با پدرم!
و راضی شدم از بابا
و راضی شدم از خودم
و راضی شدم از دیگران
و خدا ازت راضی باشه ای موحد!
بالاخره آرام گرفتم
قرارگرفتم
آب ریختند بر آتش دل من
آه برجای خود نشستم سبکبال
سلام استاد خوبم و دوستان عزیز
من تو دوره ۱۲ قدم هستم با همسرم
و واقعا عالی
دمتون گرم
من الان به یه نتیجه ای از داستان فرعون در قرآن رسیدم
خواستم اینجا هم بنویسم شاید براتون مفید باشه
تو داستان فرعون که وقتی میفهمه تاج و تختش توسط پسری از بین میره ، شروع می کنه به ترسیدن از این موضوع و اقدام به کشتن تمام پسرهای اون دوران میکنه
و طبق قانون کار فیزیکی نتیجه ای به ما نمیده
و تمام نتایج به ذهن و باورهامون برمیگرده
اگر فرعون باور شرکش رو با باور توحیدی میتونست عوض کنه تمام نتایجش عوض میشد
درحالی که شروع کرد به مقابله با تضادش
سلام دوستان عزیز،
نتیجه خیلی مختصر و فوق العاده کاربردی بود.
امیدوارم همه دوستان از این قبیل نتایج شونو تو سایت به اشتراک بذارن تا باور های توحیدی و باور ها نسبت به قوانین تو همه مون تقویت شه،
همه به پبشرفت هم و پیشرفت جهان کمک کنیم .
دست استاد عزیزمونم درد نکنه که واقعا مجرای الهی هستند.
خدایا سپاسگزارم….
سلام دوست خوبم
آره خوب که هممون از این نتایج که میگیریم و خدا بهمون الهام میکنه بیایم و بنویسیم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گل. بابت زحمات این فایلها .فایلهای استاد عباس منش ب شدت تاثیر گذارن .چون خود استاد ب هر کاری ک عمل میکنن بقیه گروه رو راهنمایی میکنن .شعار پوچ و بیهوده نمیدن .تو مسیر موفقیت استاد لیدر گروه هستن و دست تک تک کسانی رو ک میخان پیش برن رو میگیرن و بالا میبرن. استاد ویژگی خاصی ک دارن ب هر موضوعی ب شکل عجیبی نگاه میکنن و با قدرت استدلالشون اونو تجزیه و تحلیل میکنن ک شاید همه ما با این موضوعات سر و کار داشتیم اما بی توجه از کنارشون رد شدیم .نگاه استاد ب دنیا رو دوست دارم و سبک شخصی ایشون فوق العادست عباس منش نمونه ی الگوی درست و زیباست برای زندگی .من ی سری از فایلهای ایشون رو تهیه کردم از جمله جهان بینی توحیدی رو .امیدوارم بتونم دوره 12 قدم رو هم تهیه کنم وازش ب بهترین نحو استفاده کنم. تشکر از شما .