آگاهی های «قدم اول | دوره 12 قدم» در یک نگاه - صفحه 46

789 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رحمت الله غزنی گفته:
    مدت عضویت: 1883 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان که هر چه دارم از آن اوست

    روزشمار تحول زندگی زیبا و ارزشمند من به سمت بینهایت ثروت و نعمت روز پنجاه هشت

    خدایا صدهزاران مرتبه شکر ات هر روز به لطف این آگاهی های ارزشمند زندگی ام زیبا و زیباتر می شود چقدر این مکان بهشتی را دوست دارم وقتی فایل گوش میکنم کامنت می خوانم می نویسم وقتی در سایت و این فضا هستم واقعا با تمام وجودم لذت میبرم رشد میکنم بهتر می شوم خدایا شکر ات بخاطر این مکان بهشتی این فضای ایزوله بقول سعیده عزیز غار حرا

    خدا ره شکر میکنم هر روز به لطف پروردگار بزرگم اتفاقات خوبی برایم رخ میدهد حتا اتفاقات که به ظاهر بد است ولی در نهایت می بینم که هدایت پروردگار بوده در جهت خواسته هایم وقتی در مسیر درست هستی هر اتفاقی در نهایت به نفع تو خواهد شد وقتی فرکانس های خوبی به جهان می فرستی لاجرم اتفاقات خوب رخ میدهد این قانون بدون تغیر خداوند است

    یک اتفاق بسیار خوبی که امروز برایم رخ داد واضح شدن یک خواسته و هدف خیلی مهم مهاجرت است امروز برایم به لطف الله یکتا کاملا واضح شد که باید مهاجرت کنم باید برای مهاجرت ام قدم بردارم حرکت کنم هر کاری که لازم است انجام بدم هر باور که لازم است بسازم اگر مهارتی لازم است کسب کنم هر اقدام عملی که میتوانم در جهت مهاجرت انجام بدم را بردارم این خواسته یی که در حال حاضر خیلی برایم مهم است از خدای بزرگم با تمام وجود طلب هدایت و کمک میکنم پروردگار بزرگ کمک ام کن خدایا با تمام وجودم یک تجربه جدید می خواهم دوست دارم یک محیط جدید تجربه های جدید داشته باشم دوست دارم زندگی ام از این حالت بی تحرکی و راکت بودن بیرون شود شرایط جدید و بهتری را تجربه کنم

    خدایا ازت می خواهم مرا برای مهاجرت آماده کنی خدایا هدایت ام قدم به قدم به سمت شرایط و موقعیت کشور جدید خدایا چشم به راه نشانه ها و هدایت هایت هستم خدایا به من شجاعت و قدرت بده که حرکت کنم قدم بردارم خدایا تو قادر مطلق هستی تو به راحتی میتوانی کمک ام کنی قلب ها را برایم نرم کنی ایده ها را الهام کنی از بینهایت طریق میتوانی دستان ات را برای کمک به من بفرست خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم

    “اگاهی های دوره دوازده قدم در یک نگا”

    تغیرات در زندگی ما مثل غذا، آب و نفس کشیدن است تغیرات در زندگی ما به واسطه افکاری است که به جهان ارسال می کنیم جهان هر لحظه واکنش نشان میدهد از جنس همان فرکانس ها اتفاقات وارد زندگی ما میشود

    وقتی ما لحظه افکار مانرا به سمت مثبت جهت دهی می کنیم وقتی باورهای مناسب می سازیم آن وقت زندگی ما روی غلطک قرار ما هر لحظه با توجه به افکارمان اتفاقات را خلق می کنیم چقدر این آگاهی مهم است چقدر درک این موضوع مهم است که من هر لحظه اتفاقات زندگی ام را با توجه به افکارم خلق میکنم تا وقتی ذهنم را کنترول میکنم مواظب ورودی های ذهنم هستم تا وقتی روی باورهایم کار میکنم اتفاقات خوب رخ میدهد در مسیر درست هستم شرایط بهتر می شود به محض که مواظب ورودی هایم نیستم کار کردن روی باور هار ا متوقف میکنم اوضاع تغیر میکند ترس ها و نگرانی ها بیشتر می شود خیلی مهم است که همیشه به یاد بیارم به یاد داشته باشم که همیشه باید روی خودم کار کنم این یک کار همیشه و دائمی ام باید باشد تا آخر عمرم باید این کار را بکنم کار کردن روی باورها هم کوه کندن نیست همین که مواظب ورودی هایم باشم روز چند ساعت روی باورهایم کار کنم کافیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 778 روز

    1403/9/28باسلام به خداوبه نام خدا58مین ردپاسلام به استادوکل خانواده ی عزیزم.استادعزیزم قبلاهم ازخودتون شنیده بودم برای آیه های مومنان وناس وخداراسپاسگذارم که توی سایت بهشتی خدامومنانش راصدازدوهمگی به ندای حق لبیک گفتیم.ولیاقتشوداشتیم سرسفره ی خان وکرمش بنشینیم خداهمانطورکه به پیامبروحی کردرومامورکردوگفت بخوان :اِقرابِسمِ رَبِک اَلَذئ خَلَق!وحالاهم استادروماموراین خواندن کردکه آقای سیدحسین اونی روبهت آموزش دادم برای مردم عوام بخوان وانهارابه راه راست صراط مستقیم دعوت کن چون اینهاعزیزکرده های منن ها!یادآورشون باش که من کیستم !؟وآنهاکیستن!؟واستادشدمامورانتقال علم وآگاهی به ماکه سرسفره ی مومنان بنشینیم! حالاحمدوسپاس مخصوص خداست که ماشاگردهای خصوصی که توی فایلهای دانلودی تمرین میکنیم رو،روی پاهاش گذاشته ودوره ی مهدکودکی رومیگذرونیم وازمومنان واقعی قرارمون داده چون سوگلی خداهستیم .حالاهرکی آماده بوده پول داده ودوره های پیشرفته ترروتهیه کردن ازعزیزانی که تودوره هاحضورندارن شادباشین که بچه‌های کوچکترزمان شروع روی پای مربی هستند!ماهم روپای اصل وجودمان نشستیم وتمرین میکنیم!وِلذت مصیرروبایدبچشیم چون مقصدی درکارنیست!ازوقتی قانون جذب واردشدم100٪دوستهام ازتوزندگیم پاهاشون قطع شدهرچندکه من 99٪به خانه ی دوستان میرفتم !وحتی خواهرقبل خودم که روزی یکباریا،2روزی یکباربایدهمدیگرومیدیدم،یاصبح به صبح زنگ میزداحوال بچه هارومیپرسیدومنم مجبوربودم زنگبزنم!حالابه حول قوه ی الهی قطع رابطه شدیم ازلطف پروردگارالهی بابت این نعمت قطع رابطه باهمه ی کسانی که هیچ کس نبودن خداراسپاس گذارم!چندروزپیش رفتم خانه ی همسایه ی قدیمی یابهتربگم همسفرکربلاکه سال95باخدابیامرزشوهرش ماشین داشتن منوبردن کربلااون روزی که رفتم خونشون یک بی بی قاری قرآن بودمیگفت 3روزاول رفتی کربلاگوشت قرمزاصلانبایدبخوری مکروه نزدیک به حرامه!پرسیدم چرا!؟گفت: اولین باری که ماکربلا رفتیم روحانی کاروان گفت: چون امام حسین واولادش زیرسم اسبهاله شدن پس گوشت خوردن حرامه! ولی مرغ وماهی حلاله خخخخخخخخخ!گفت:عجب کاروان وروحانی رزق وروزی ماشدبازهم خخخخخخخخخ!وفلان نمازبه حرم آقاابولفضل بخون مثل قبل خودم که فلان دعاونمازرومیخوندم بدون هیچ فهم ودرکی فقط خوندن مهم بودوایشون میگفت :توی قرآن آمده اون بنده خدامسافرکربلاهم بیسوادبه تمام معنا!بعدمن گفتم ازسفرت لذت ببرخواندن نمازودعامهم نیست!بی بی جان داستان ماغیرتی شدکه اینهاروایت است بزرگای میگفتند!گفتم: اگه چیزی توقرآن هست درسته وگرنه که روایت مهم نیست! سریع اول گفت :توقرآنه! پرسیدم: ببخشیدکجای قرآنه !؟من چندساله قرآن میخونم همچین چیزی نه خوندم نه شنیدم!؟اول که محکم توقرآنه بعد گفت:نه توقرآن که نیست بزرگان گفتند تومفاتیحِ!خخخخخخ گفتم این درسته تومفاتیحه!وروایت هم چیزی نیست به غیرازحرفی که دهان به دهان گشته.وقتی بی بی قصه رفت این دوست بعدی گفت:لیلاجان شماکه قرآن خونی وسوادداری میدونی کجای قرآن ازتولدامام حسین گفته لحظه ای که امام حسین به دنیاآمد6ساعت لخت وعریان بوده فکرکنم گفت توی معراج وبعداز6ساعت تمام اتفاقاتی که براش میفته روتودنیادیده بعدزندگی دنیوی روقبول کرده!دیگه2تاشاخ روسرم درآورد!گفتم :کی گفته؟! گفت: ماتفسیرقران میریم ازاونایی که خیلی حالیشونه!قرآن روبرامون تفسیرمیکنند!این دوستمون خیرسرش قبلنامیگفت:خادمه حرمه الان نمیدونم خادمه حتماهست که چرت وپرت شنیده ویک کلام گفت!چندسال پیش گفت:خادم حرمم گفتم :چکاره ای ؟گفت: بیسوادم ولی زوروبازودارم اگه کسی توحرم مشکوک بزنه سریع به من اطلاع میدن وبه محل حاضرمیشم!دستهای طرف رومحکم میگیرم ومامورایی که دستبنددارن،دستبندمیزنن وبه اطلاعات حرم انتقالش میدن.الان دیگه نمیدونم که توحرم هست. ولی حتماهست که اطلاع ازتولدامام حسین داره!پرسیدم کجای قرآن گفته!؟ من ازپارسال 25جزقرآن روخوندم چیزی ندیدم قبلاهم خیلی قرآن میخوندم وبامعناش ولی باخدایی که انسان بودنه خدای سیستمی باهمون خدای انسانی نخونده بودم نشنیده بودم که توقرآن ازامام حسین یادی شده باشه!حالابامسافرکربلاخداحافظی کردم نه به عنوان التماس دعابهش بگم.گفتم به امیدخوش گذشتن ودیداربعدی وبهت التماس دعاهم نمیگم خندیدوخداحافظ.واین دوستمم گفت :بروخودت توقرآن بگردوپیداکن راجع به امام حسین خخخخخخخ.من کلاباکسی رفت وآمدندارم چون دوست دارم یاچیزی نشنوم اگه هم شنیدم کلام خداباشه که صادق ترین کلام زندگی سازه.من بعضی وقتهاپیاده روی میرم وتوتابستون مصیرهای طولانی میرفتم امروزبعدازچندوقت یک پیاده روی بالای2ساعت بودرفتم وبرگشتم خونه واعتمادبه نفسم بالارفت که تافلان مسیررفتم وبرگشتم واززمانیکه میرم بیرون ومیام فقط دیدن زیبائیهاتحسین کردن اونهامثلاحالاکه خانمهاسرلخت وآزاردرهاهستن وامیستم به موهاولباسهاشون نگاه میکنم وتحسینشون میکنم بعضی مغازه هاحالاهرشغلی ازبیرون تحسین وشکرگذاری دارم ویاحضوری میرم تبریک وتحسین میگم.وازدل اتفاقات بهترین هاروتبدیل میکنم والخیروفی ماوقع میگم. فکرخداهم که سیتم آینه است اعمالم روبه خودم برمیگردونه واین سیستم بدونِ تغییراست

    ولی خودانرژی به خواسته های من تبدیل میشه کل دنیاازاین انرژی بی انتهابه وجود آمده اند.داشته هاموشکرمیکنم صبح به صبح تودفترشکرگذاری تقسیم کارباخدامیکنم دستوروصادردرخواست بامنه!اجراباخداچون ایمان دارم به وعده های خدا ،وعده ی خداحقه،باخدادوستم،واحساس خوب =اتفاقات خوب،کنترل ورودیهای ذهن که مثبت هستندخروجیهای مثبت رابه وجودمیاره.اینم میشه عمل دیگه حرف مفت نیست فکرکنم!همین دیگه ازم براومدعاشق همتونم امیدوارم ردپام عمیق باشه که خودم نگاه کنم تاابدهام لذت ببرم آرزوی سربلندی برای همه ی همخونه های عباسمنشی،وازکسانی که برام رای میدن بی نهایت سپاسگذارم ولی من بلدنیستم که جوابتونوبدم شرمنده ی دوستانم نباشم توکامنتم ازتون تشکرمیکنم بابت چشمای قشنگتون وقت میزارین ومیخونین سپاسگذارم وخداقوت به دوستانی که دلنوشته هامورای میدن وتشکرمینویسن خیلی دوستتون دارم دعای خیرم بدرقه ی راهتان بادیاحق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    نجمه امانی گفته:
    مدت عضویت: 802 روز

    لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها لَها ما کَسَبَت وَعَلَیها مَا اکتَسَبَت رَبَّنا لا تُؤاخِذنا إِن نَسینا أَو أَخطَأنا رَبَّنا وَلا تَحمِل عَلَینا إِصرًا کَما حَمَلتَهُ عَلَى الَّذینَ مِن قَبلِنا رَبَّنا وَلا تُحَمِّلنا ما لا طاقَهَ لَنا بِهِ وَاعفُ عَنّا وَاغفِر لَنا وَارحَمنا أَنتَ مَولانا فَانصُرنا عَلَى القَومِ الکافِرینَ

    الله، هیچ را جز به اندازه ی توانش تکلیف نمی دهد.هر عمل نیکی که انسان انجام دهد، به نفع اوست و هر عمل بدی که مرتکب شود، به زیانش می باشد.پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را مؤاخذه مکن.پروردگارا! بر ما آن چنان تکالیف دشواری قرار نده که بر امت های پیش از ما نهادی.پروردگارا! تکالیف و سختی هایی که توانش را نداریم، بر دوشمان قرار مده و از ما در گذر و ما را ببخش و بر ما رحم بفرما.تو یار و یاورمان هستی؛ پس ما را بر کافران پیروز بگردان

    البقره(آیه: 286)

    به نام خدای وهابم

    سلام و صدسلام به استاد عزیز و بانوی شایستگی ها و همه دوستان و همسایگان نوری ام در این سایت بهشتی

    خداروهزاران مرتبه سپاسگزارم ک منو به این مسیر پر از آگاهی پر از نور پر از عشق و پر از ثروت و سلامتی هدایت کرده

    امروز صبح با نام و یاد خدا روزم رواغاز کردم . بعد از آماده کردن وسایل بچه ها و رسوندنشون به مدرسه با احساس عالی و دیدن طلوع زیبای خورشید و سپاسگزاری کلامی برگشتم خونه .

    من باید به زیبایی ها توجه کنم و سپاسگزار زیبایی های اطرافم باشم تا به زیبایی های بیشتری هدایت بشم .

    خدایا شکرت برای سلامتی ام برای سلامتی خودم و‌عزیزانم برای تک تک ضربانهای قلب پدر و مادرم .

    ‏برای سقف امن بالای سرم تورا سپاس . برای ماشینم ک میتونم براحتی بچه هام رو توی این سرما به مدرسه ببرم شکرت .

    ‏ برای همه چی خدا جونم ازت سپاسگزارم .

    عشقم مرخصی هست . چای تازه دم برام ریخت . چای خوردم و خدارو شکر کردم ک عزیز دلی دارم که همیشه به من میرسه و تمرین ستاره قطبی رو انجام دادم و رفتم برای تزریق بیمارم . وقتی برگشتم رفتیم بنزین زدیم . بعدش اومدیم خونه . عشقم گفت بریم پیاده روی جاده سلامت ؟گفتم بزن بریم. رفتیم و چقدر کیف کردیم . هوای پاییزی همراه با طلوع خورشید ..کلی درختهای پاییزی دیدیم .چ احساس خوبی بود . برگشتنه یه گلخونه سر راهمون بود رفتیم و کلی عکس گرفتیم و گلهای زیبا رو دیدیم. چند تا انار کوچیک به درختهای انار کنار جاده بود ک عشقم براحتی برام چیدشون ک برای عکاسی از اکسسوری هام ازشون استفاده کنم . خیلی لذت بردیم دوتایی و تنها بدون حضور بچه ها .

    برگشتیم و عشقم ک از صبح زود داشت تدارک ناهار رو میدید . منم وقت داشتم ک بیام توی سایت و فایلها رو ببینم و کامنت بخونم . حسم خیلی خوب بود . بعدش مادرشوهرم تماس گرفت ک میخواد بره مشهد خداحافظی کنه .

    براش آرزو کردم سفر راحت و سلامتی داشته باشه و بهش خوش بگذره .

    ‏جالب بود اصلا اون جمله ای ک سالها این موقع ها میگفتم رو نگفتم .

    ‏ نگفتم التماس دعا چون دیگه میدونستم ک منم ک خلق میکنم پس احتیاج به این ک کسی برای من دعا کنه و زندگی منو تغییر بده ندارم .

    ‏عصرش رفتم پیاده روی چ ابرهای زیبایی چقدر پر بار چقدر زیبا ک نشان از بزرگی و عظمت خدای من هست .باد سرد پاییزی میخورد به صورتم و خواب عصر رو از سرم پر میداد . فایل آگاهی های قدم اول 12قدم رو گوش دادم و الان ک از پیاده روی برگشتم میخوام ایاتی ک خدا با یا ایها الناس و با یا ایها المومنون بیان کرده رو پیدا کنم و مقایسه کنم . ک این یکی از تمریناتی هست ک استاد توی اون فایل گفتن ک من انجام بدم .

    اها راستی یادم رفت بگم نزدیکای ظهر به خانم رضایی مدیر مهد باران ک پارسال اونجا بود پیام دادم و عکسهای اکسسوری هام رو براش فرستادم ک اگر برای مناسبتی خواستن برای بچه های مهد هدیه تهیه کنن من میتونم براشون از این اکسسوری تدی و خرس گل گلی آماده کنم . هنوز آنلاین نشده و پیام من رو ندیده . نمیدونم چ جواب و بازخوردی میگیرم ولی خیالم راحته ک خدای من از هزاران طریق میتونه منو به خواستم هام برسونه . شاید اولین سفارشم از طرف خانم رضایی باشه شاید از هر کس دیگه ای .

    من دستان خدا رو باز میزارم و راه و شخص مشخص نمیکنم . من قدم اول رو برای فروش اکسسوری هام برداشته ام . دیگه نتیجه با من نیست و‌جالبه امروز ک 24 ماه هست هنوز من هشت میلیون از حقوقم توی حسابم هست ولی باز هم دوست دارم از فروش اکسسوری هام پول بسازم .

    خدا خوب بلد کی و چطوری به من مشتری برسونه . من باید سهم خودم را انجام بدم و خدا خودش سهم خودش رو انجام میده به بهترین شکل .

    خوب بریم سراق آیات:

    آیاتی ک خداوند فرموده یا ایها الناس برداشت من این بود ک یعنی آهای مردم ..هیچ کرامت و شرافتی در یا ایها الناس نیست و خیلی معمولی مردم رو خطاب قرار داده . ولی آیاتی ک فرمودند یا ایها المومنون یعنی ای کسانی ک مومن هستید یعنی به من گره خوردید ..به من ایمان دارید ، در اصل محترمانه داره خطاب قرار میده .مثل زمانی ک مثلا من میگم بهار آب بیار ..و زمانی ک میگم بهار دختر خوبم لطفا آب بیار. زمین تا آسمون فرق داره.

    استاد هم بر همین اساس کامنتهای دوره رو از فایلهای دانلودی جدا کردن . ک کسانی ک با قانون گره خوردن و به این مسیر تعهد دارن و روی خودشون کار میکنن رو از کسانی ک هنوز در فرکانس دریافت آگاهی های محصولات قرار ندارند جدا کنن . بچه زرنگا برن تیزهوشان ..معمولی ها هم برن مدارس دولتی ..هر زمانی ک جزو تیزهوشان شدن کلاسشون تغییر میکنه . چ مثال جالبی زدم برای ذهنم .

    استاد خیلی خیلی ازتون سپاسگزارم ک سخاوتمندانه قوانین رو برای ما میگید تا ما هم بتونیم در مسیر زیبای توحید قدم برداریم خدا رو درک کنیم و به خواسته هامون برسیم از صمیم قلبم تحسینتون میکنم. داشتن این آزادی مالی زمانی و مکانی نوش جانتان .

    برای تک تکتون سلامتی عشق زیبایی ثروت و شادی بی پایان از خدای وهابم درخواست میکنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 20 آذر رو با عشق مینویسم

    امروز وقتی داشتم به دوره 12 قدم گوش میدادم یه تصمیم خیلی بزرگ گرفتم

    منم مثل استاد تصمیم گرفتم خلق کنم

    و از این به بعد چیزی رو نفروشم و اگر میخوام چیزی بخرم باید خلق کنم

    و با اینکه تو حسابم و پس اندازم پول داشتم برای شهریه های کلاس رنگ روغنم

    ولی تعهد دادم که دیگه از اون پولا خرج نکنم و از این به بعد اگر میخوام مثلا برای ایده تابلوی برگ درخت و طراحی طلا و جواهرات چیزی بخرم ، اول باید پول رو خلق کنم و بعد برم قاب عکس بگیرم

    و نباید به پولایی که دارم دست بزنم

    چقدر حس خوبی داشتم

    این حرف رو از فایلای رایگان هم شنیده بودم اما دقت نکرده بودم

    انگار الان وقتش بود

    و من تمام سعیمو میکنم تا به این تعهدم عمل کنم ،حتی اگر شده ورودی مالیم کم هم اگر باشه هر روز سعی میکنم حرکت کنم

    امروز من تا ساعت 12 تمرین جلسه دوم قدم اول رو در دفتر نوشتم تمام صحبت های استاد رو

    و خوشحالم که از وقتی تمرکزم رو روی نقاشی گذاشتم به طرز شگفت انگیزی زمان زیاد دارم و میتونم روی تمرینات دوره 12 قدم کار کنم

    و البته امروز تا جلسه هفتم قدم اول دوره 12 قدم گوش دادم توی این 20 روز که این فایل هارو گوش دادم

    به خودم زمان دادم تا قشنگ گوش بدم و درک کنم و مقاومت هایی که در من هست کمی شکسته بشن تا بتونم درست فکر کنم به تک تک رفتارهام

    و دوباره از اول شروع کردم قدم اول رو ،این بار مینویسم و تمریناتش رو یادداشت میکنم و باور های جدید رو مینویسم

    چقدر آگاهی نابی داشت قدم اول

    وقتی فکر میکنم میبینم هیچ کدوم از حرفای قدم اول تکراری نبود

    یادمه قبلا تو نظرات افرادی که خریده بودن یه بار خوندم نوشته بودن هرچی استاد تو فایلای رایگان میگن تو دوره ها هم میگن ، ولی از نظر من اینطور نبود چون من تازه داشتم میشنیدم آگاهی های نابی رو که اصلا نشنیده بودم

    درسته که اصل رو در تمام فایل ها میگن ولی باز هم برای من تازگی داشتن و اصلا نشنیده بودم و تازه درک کردم

    امروز با دقت کار کردم تمرین رنگ روغنم رو چقدر خوشحالم که انرژیمو برای نقاشی میذارم

    فایل جدید آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2

    این فایل که به سایت اومد دیدمش و قسمت یک رو چند روز پیش گوش داده بودم و چون جلسه های دوره 12 قدم رو گوش میدادم فرصت نشد بیام بنویسم

    وقتی امروز دیدم فایل جدید اومد دانلودش کردم و گوش دادم اما رد پایی نذاشتم چون یه سری درک هایی داشتم که احساس میکنم باید دوباره گوش بدم

    و خوشحالم که فایل جدید اومده و آگاهیاش فوق العاده عالی بود

    خدایا شکرت

    برای تک تک اعضای خانواده صمیمی عباس منش بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 5 آذر رو با عشق مینویسم

    چقدر ساده خدا هدایت میکنه به راه راست وقتی داری توجه میکنی به اینکه درمسیر باشی که سعی کنی به قوانین دقت کنی

    روان و ساده و طبیعی ترین شکل ممکن برات رخ میده

    چه زمانی رخ میده

    زمانی که باورهات تثبیت بشن و قوی بشن

    زمانی که عاجز بودنت رو در مقابل ربّ و صاحب اختیارت هر لحظه یادآوری کنی به خودت

    زمانی که قدم برداری و عمل کنی

    عمل کنی

    عمل کنی

    ایمانت رو در توحید در عمل نشون بدی

    طیبه یادت باشه

    و روزهایی رو به یادت بیار که همه چیز به راحت ترین روش ممکن طبیعی ترین شکل ممکن رخ داد و تو فقط داشتی لذت میبردی از مسیرت

    امروز خدا یه نشانه خیلی خیلی قوی ، به من عطا کرد

    وای وقتی دیدم فقط گفتم خدا

    فقط گفتم ببین چه راحت رخ داده

    پس برای تو هم رخ میده

    حتی اگر تو در حراجی نقاشی هم نباشی در این مدارها که داری تکاملت رو طی میکنی هم به راحتی رخ میده همه چیز

    و وقتی به مدارهای بالاتر رسیدی باز هم راحت و طبیعی رخ میده

    تو فقط ادامه بده

    تو‌فقط حرکت کن

    تو فقط عمل کن

    تو فقط ایمان داشته باش به خدا ،از چی ایمان داشته باشی ؟؟؟؟

    از یادآوری تک تک روزهایی که بهت کمک کرد و از همه جنبه ها به تو عشق داد

    تا میتونی به یادت بیار

    تا میتونی قرآن بخون و فکر کن که درکش بهت داده بشه تا بفهمی تا عمل کنی تا قدم برداری

    امروز دوشنبه روزی بود که من از صبح تا شب کار داشتم و اول تمرین رنگ روغنم رو انجام دادم و بعد رفتم بازار

    خندم میگیره راستش سرماهم خورده بودم که باز هم متوجه شدم باورم هنوز محدوده و نتونستم باورم رو قوی کنم و دلیل سرماخوردگیم رو در خواهر زاده ام میدیدم‌که اون دوباره سرماخورده و منم از اون گرفتم

    و هنوز نتونستم اینو درست فکر کنم و تکرار نشه که الگوی تکرار شونده شده باید بیشتر درموردش بنویسم و سعی کنم باور درست جایگزینش کنم

    من از روز جمعه تا الان کمی بینیم و گلوم درد داشت

    ولی معجزه خدا نذاشت حالم ناخوب تر بشه ،حتی من عسل هم نخوردم

    جالبه من از روزی که فهمیدم گلوم درد داره از جمعه شب تا الان که دارم رد پتی روزم رو مینویسم 6 آذر هست و سه شنبه

    من دوتا پیاز رو هر شب رنده کردم و یکم آبش رو با آب ترکیب کردم و غرغره کردم و فرداش هیچ اثری از گلو درد نداشتم فقط بینیم بود و تقریبا خوب شدم خوب خوب

    چون وقتی حس کردم سرما خوردم سریع گفتم من حوصله تو ندارما ،درسته باید فکر کنم باورای محدودمو نسبت به تو پیدا کنم ،ولی انقدر کار دارم که زمان ندارم به تو فکر کنم

    و صبح رنگامو از فریزر برداشتم و پالتمو گذاشتم و شروع کردم به رنگ کردن

    و همزمان شروع کردم به گوش دادن فایل جلسه سوم قدم اول دوره 12 قدم

    و بی نهایت سوالات مختلف میومد به سرم و جوابش یدونه بود برای همه سوالا

    آره میشه

    برای تو هم رخ میده طیبه که درخواست کردی نقاشی هات به بالاترین قیمت به فروش برسه

    وقتی برای خیلیا شده برای تو هم‌ میشه

    وقتی ساعت 13:30 تموم کردم

    مادرم گفت میره دوشنبه بازار خرید کنه ،اصلا یادم نبود قراره یکی از خانما بیاد در خونمون بهش گل رو یاد بدم که چجوری میبافه

    وقتی جمع کردم وسیله هامو خانمی که قرار بود بیاد اومد و من رفتم پایین و بهش یاد دادم

    وقتی برگشتم خونه قلموهای زیبام رو شستم و حاضر شدم تا با خواهرم برم‌بازار کاموا بگیریم

    خواهر زاده ام گفت منم میام ،با مادرم رفته بود دوشنبه بازار و برگشت خونه منم عصبانی شدم و گفتم نه تورو نمیبریم

    میدونم که نباید عصبانی میشدم ‌، چون وقتی ما بازار میرفتیم همیشه ،و با ما میومد خسته میشد و غر میزد و با خواهرم تو خیابون دعواشون میشد

    الان که دارم فکر میکنم یاد صحبت های استاد عباس منش میفتم که میگفت خدا از شیطان پرسیده دلیل نافرمانیت چیه ؟؟؟

    و استاد گفت ما بدون اینکه دلیل بپرسیم سریع عصبانی میشیم و یا اینکه حکم صادر میکنیم

    منم یه بار نشد خودمو جای خواهر زاده ام بذارم که بگم طبق باورهاش یا هرچیز دیگه سبب این رفتارش و خستگیش شده و همیشه از این غر زدنش تو بازار اذیت میشدم و میگفتم با من نیا بازار

    ما کلی تو بازار راه میریم و نمیخوام با غر زدنای تو خودمو اذیت کنم

    خلاصه از طرف دیگه هم سبب سرماخوردگیمو میدونستم و بهش گفتم وقتی سرما میخوری میای خونه ما ،به ما سرایت میدی

    با اینکه میدونستم افکار من سبب سرماخوردگیمه اما مقصرش کردم و دیدم با بغض گفت من میرم پیش مادرم

    و به خواهرم زنگ زدم گفتم اگر غر بزنه خودتون برید بازار من نمیخوام بیاد

    خیلی مقاومت میکردم

    باید بیشتر فکر کنم تا دلیل این رفتارهامو و مقاومتمو عمیقا پیدا کنم که چرا نتونستم در این مورد با خودم به صلح برسم

    وقتی رفتیم سوار بی آر تی شدیم خواهرم گفت طیبه اون خانم مسن رو ببین دیشب دیدیمش تو محله ماست که تو مترو دستفروشی میکنه

    وقتی دقت کردم دیدم آره خودشه که دیشب دیدیمش و کمکش کردیم

    وقتی پیاده شدیم بهش گفتم کمک میخواین یهویی دیدم سریع شناخت منو گفت شما دیشب دیدمتون هستین

    جالب بود برام یادش مونده بود گفتم بله و وسیله هاشو گرفتیم و رفتیم مترو تو راه گفت شما کجا میرین بفروشین

    گفتم ما میریم کاموا بخریم

    چون من داشتم کل مسیر رو گل میبافتم حتی وقتی داشتم راه میرفتم و دستم نایلون گرفته بودم

    وقتی وایسادیم قطار بیاد بهم گفت برای منم کاموا میخری من پولشو بهت بدم ؟ گفتم باشه آدرس خونه تونو بگو میگیرم میارم در خونه تون پولشو اونموقع میدی

    اصرار داشت پولشو ازش بگیریم و گفت 200 هزار تمن بدم بخر و رنگای سبز و نارنجی و قرمز و سفید خواست

    یه درس خیلی خیلی بزرگی داشت برای من

    اینکه مطمئن بود

    با اطمینان پولش رو در اختیار من که منو نمیشناخت میخواست قرار بده تا براش خرید کنم و ببرم به خونه اش بدم

    نمیدونم ولی اینو میدونم که باور عمیقی از این صحبتش متوجه شدم که باور داشت پولش از دستش نمیره

    یا اگرم از دست بره باورش به خدا بود

    ولی من وقتی فکر کردم گفتم من تاحالا این فکر رو نکردم و اگرم پولم رو به کسی دادم ته فکرم این بود که نکنه پولمو نیاره یا اینکه وسیله ای که سپردمو نگیره

    این رفتارش به من یاد داد تا بسپرم به خدا

    یاد صحبت های استاد عباس منش میفتم که میگفت انقدر باید روی خودتون کار کنید که اگر پولی رو به کسی دادین فکر این نباید که کی پس میده

    خدایا شکرت سپاسگزارم که از خانم فروشنده مسن این رو به من یادآوری کردی

    کمکم کن قلبم رو باز کن تا بتونم به این آگاهی در زمان مناسبش عمل کنم

    وقتی رفتیم بازار و کامواهامونو گرفتیم خیلی گرفتیم و بعد رفتیم 15 خرداد تا از بازار کفش دوزک و نمد و انار و زنجیر استیل بخرم تا برای شب یلدا انارایی که خریدم و صدفایی که همکار داداشم داده بود با اونا گوشواره درست کنم

    نزدیک اذان مغرب بود رفتم خرید کنم انقدر فروشنده ها مودب بودن و با احترام واقعا خداروشکر میکنم

    الان یهویی یه صحنه از روز یک شنبه اومد جلو چشمم حس کردم باید بنویسمش ،چون تو رد پای روز 3 آذر فراموش کردم بنویسم

    روز یکشنبه من و مادرم که رفتیم بازار تجریشو بگردیم مادرم گفت بیا سبزی خورد شده بخریم وقتی رفتیم مشتری داشت وایسادیم تا کارشو راه بندازه

    دیدم ما بقی پول مشتری رو با دو دستاش گرفت و گفت بفرمایین برکت باشه

    چی داشتم میدیدم

    انقدر خوشحال بودم که دارم فروشنده ای رو میبینم که انقدر مودبانه و با احترام پول رو به مشتری میداد با دو دستش و پولارو صاف گرفته بود دستش

    وقتی داشتم از اون روز مینوشتم ،الان یه حسی بهم گفت آره طیبه خوب ببین خوب به یادت بیار

    تو هم از وقتی داری میفروشی کاراتو همین کار رو داری با احترام انجام میدی و پول رو صاف میگیری با دو تا دستات و به مشتری میدی و میگی پر برکت باشین

    ببین طیبه

    خوب ببین

    همه چی در این جهان مثل آینه عمل میکنه تو اگر دستت رو با احترام جلو آینه دراز کنی و بگی بفرمایین آینه هم همون احترام رو به تو نشون میده

    یاد بگیر که برای همه جنبه های زندگیت اینجوری تمرین کنی ،میدونی که چی میگم

    منظورم در ارتباط برقرار کردن با خانواده و خواهر و خواهر زاده ات هست و حتی تک تک انسان ها

    و ما وقتی سبزی رو خریدیم سپاسگزاری کردم و برگشتیم

    و دوباره امروز که رفتم 15 خرداد و از مشیر خلوت انار بخرم ، دوباره احترام رو میدیدم

    از تک تک فروشنده ها

    خدایا شکرت

    وقتی برگشتم همیشه نماز ظهر و مغرب تو مسجد بازار فکر کنم اسمش امام خمینی باشه ، چای میدن بعد نماز

    خیلی دلم میخواست چای بخورم بعد خریدم رفتم نشستم و دوتا چای گرفتم و خوردم و برگشتم مترو و با خواهرم و خواهر زاده ام برگشتیم خونه

    امروز قرار بود مادر بزرگ و عمو و پسر عموم شام بیان خونه مون وقتی برگشتیم رسیدیم خونه ،من دلم نمیخواست برگردم خونه انقدر هوا خوب بود و عالی که من دلم میخواست به فایل استاد گوش بدم و بعد به آهنگ گوش بدم و فقط راه برم

    یه بار مادرم منو فرستاد شام ببرم به خواهرم

    یه بار رفتم عابر بانک

    یه بار رفتم از خانمایی که برام میبافن تحویل بگیرم و کاموا بدم

    یه بار هم وقتی برگشتم ،مادر بزرگم گفت دارن تو ایستگاه صلواتی چای میدن میشه بری بگیری ، با پسر عموم رفتیم خرما و شیرینی و نون گرفتیم و چای

    و با پله ها 8 طبقه رو بالا اومدیم

    من کل روزم رو این همه جا رفتم ولی انقدر انرژی داشتم که باز هم دلم میخواست کار کنم و لذت ببرم

    درسته با پله ها که اومدیم کل 8 طبقه رو کلی نفس نفس زدیم اما لذت بخش بود

    وقتی اومدیم

    و شام رو خوردیم و من آوردم گل ببافم ،مادرمم داشت برگارو درست میکرد

    مادر بزرگم هم تحسین میکرد

    جالبه مادربزرگی که همیشه میگفت طیبه تو از هنر به هیچ جا نمیرسی امروز داشت تحسینم میکرد

    بعد شام دوباره با پسر عموم رفتیم چای گرفتیم

    وقتی برگشتیم یهویی عموم گفت طیبه دیدی اون حراجی نقاشی رو ؟؟؟

    نمیدونم نقاشی بود یا حراجی چیزای دیگه تو خارج

    گفتم نه

    گفت ببین یه چیزی برات تعریف میکنم هنگ کنی

    گفت یکی اومده یه موز رو چسبونده به دیوار و در حراجی فروخته وقتی مبلغشو گفت من گفتم وای خدای من چرا نشه و فقط به این فکر میکردم که باورش به خدا بوده که خدا بهش گفته این کارو بکن و انقدر به فروش رسیده

    حتی عموم هم به زبانش جاری شد که طرف که این کارو کرده ببین با خدا چه حرفی داشته که این ایده رو بهش داده

    چقدر ساده و راحت با یه موز

    و به خودم گفتم طیبه خوب ببین چی داشتم میدیدم

    و میشنیدم

    من کل روز رو داشتم جلسه سوم قدم اول دوره 12 قدم رو گوش میدادم که استاد درمورد نقاشی و فروش صحبت میکردن

    این یه نشانه خیلی خیلی قوی بود از طرف خدا برای من

    با یه ایده ساده میتونم تو رو ثروتمند ترین کنم از نظر مالی و فراوانی

    طیبه به این نشانه قوی دقت کن

    مخصوص تو بود این گفته

    امروز داشتم از صبح تا شب فایل جلسه سوم قدم اول دوره 12 قدم رو گوش میدادم

    که درمورد فروش تابلوهای نقاشی بود

    وقتی این صحبت عموم رو شنیدم گفتم بله این یعنی تایید

    این یه تایید هست برای من که تابلوهای منم به همین سادگی به راحتی به فروش میرسه ،اون هم با قیمت خیلی خیلی بالا

    و کنجکاو شدم و رفتم تو گوگل نوشتم فروز موز چسب خورده در حراجی

    و متنش این بود

    از نظر منطقی ما باور نکردنی بود اما از نظر خدا کاملا ساده و راحت و طبیعی

    یک اثر هنری که چیزی جز یک موز چسب‌خورده به روی دیوار نیست، روز چهارشنبه 20 نوامبر (30 آبان) در حراج ساتبیز نیویورک با قیمت 6 میلیون و 200 هزار دلار به فروش رفت.

    به گزارش دیده بان ایران؛ یک اثر هنری که چیزی جز یک موز چسب‌خورده به روی دیوار نیست، روز چهارشنبه 20 نوامبر (30 آبان) در حراج ساتبیز نیویورک با قیمت 6 میلیون و 200 هزار دلار به فروش رفت.

    و با پول دلار ایران حساب کردیم

    434 میلیارد به پول ایران میشد

    عموم میگفت تو میتونی با این پول یه عالمه ماشین فراری و لامبورگینی بخری ،چون عاشق این ماشیناست همیشه به اینا فکر میکنه عموم

    و همیشه میگه به جت شخصی فکر میکنم

    عموی من اون دسته از آدماییه که درسته از قانون هیچی نمیدونه و استاد عباس منش میگفت تو لایو احساس خوب

    که کسانی که بی خیالن و هرچی رخ میده میگن بابا ولش کن اتفاقیه که افتاده

    و دقیقا اون آدما همه چیز رو به راحتی بدست میارن

    و عموی من خیلی راحت خیلی چیزارو به نسبت برداری دیگه اش بدست میاره

    و برگشت به من‌گفت‌طیبه تو‌هم از این حرکتای ساده بکن

    یهویی یه تابلو بکش که اینجوری به فروش برسه

    گفتم باشه به وقتش خدا به منم الهام‌ میکنه و اون روزو میبینم

    ومادر بزرگم تایید کرد حرفمو گفت آره برای تو هم‌ میشه

    در صورتی که قبلا همه مسخره ام میکردن اما الان خود عموم میگفت طیبه ت هم از این کارا بکن

    و میگفت هرچی فکر میکنم در حیرتم چه ارتباطی با خدا داشته که به فکرش رسیده یه موز رو بچسبونه به دیوار با چسب خاکستری و اون فرد به اون قیمت ازش بخره

    و میگفت و حیرت میکرد

    و من ادامه توضیحات فروش موز چسب خورده رو خوندم :

    این اثر هنری مفهومی با عنوان «کمدین» اثر مائوریتزیو کاتلان، هنرمند ایتالیایی برای نخستین بار در نمایشگاه «آرت بازل» میامی در سال 2019 معرفی شد و چنان جمعیت زیادی را جذب کرد که برای حفظ ایمنی عمومی و حفاظت از سایر آثار به نمایش درآمده مجبور شدند آن را بردارند.

    با خودم گفتم ببین پس میشه و ادامه شو خوندم :

    در حراج ساتبیز این اثر با نرخ پایه 800 هزار دلار به فروش گذاشته شد و ظرف پنج دقیقه به قیمت 5.2 میلیون دلار رسید. با احتساب هزینه‌های اضافی خریدار، قیمت نهایی موز 6.2 میلیون دلار چکش خورد.

    فروش این موز زرد که با نوار چسب نقره‌ای به دیوار سفید چسبانده شده در حالی از 6 میلیون دلار فراتر رفت که برآورد اولیه حراجی ساتبیز برای آن 1.5 میلیون دلار بود.

    این موز توسط خریداران حاضر در سالن، تلفنی و آنلاین به مزایده گذاشته شد و نام جاستین سان، کارآفرین ارزهای دیجیتال، به عنوان خریدار این اثر هنری مدرن اعلام شده است.

    با خودم گفتم چقدر راحت

    عموم میگفت ازش پرسیدن که چرا خریدیش گفت میخواستم بخورمش

    چقدر راحته

    پس یعنی هستن انسان هایی که در مدار بالای ثروت هستن و به راحتی حاضرن برای اثری این همه هزینه کنن

    پس وقتی برای اونا میشه صد در صد برای نقاشی های من هم رخ میده

    حتی بالاتر از قیمتی که من برای نقاشی هام میذارم

    نقاشی هام به فروش میرسن

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم شکرت که این نشانه بسیار قوی رو بهم دادی بعد از گوش دادن به جلسه سوم قدم اول دوره 12 قدم

    دقیقا تازه شروع کردم به گوش دادن و چقدر سریع داره نشانه ها به من داده میشه که میشود

    خدایا شکرت

    هنوزم وقتی فکرشو میکنم واقعا سپاسگزارم از خدا که هدایتم‌کرد به این دوره زیبا

    بی نهایت از استاد عباس منش عزیز سپاسگزارم

    بی نهایت ممنونم از مریم جان

    بی نهایت سپاسگزارم از همکاران عزیزتون و برای تک تکتون و خانواده صمیمی عباس منش بی نهایت شادی و سلامتی و آرامش و عشق و ثروت عظیم از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1937 روز

    سلام استاد

    چقدر مثال جالب و درستی زدید در مورد فوتبالیست

    دقیقا زندگی همینه

    ما همیشه باید به خودمون برسیم

    به روح و جسممون

    منتها ما خیلی وقتا نمیدونیم خیرو منفعت برای جسم و روحمون چی هست

    ینی قوانین جهان رو درک نکردیم

    مثلا در مورد سلامتی

    اهرم رنج و لذت حرکت کردن برعکس تنظیم هست

    در مورد کارکردن توی خونه و رسیدن به وسایل خودمون اهرم رنج و لذت برعکس تنظیم شده

    مثلا من دوس دارم توی خونم کار کنم کر خونه انجام بدم برای اینکه شکرگزار وسیله هام باشم فراوانی رو در خونم ببینم

    و لذت ببرم و به این واسطه لذت و ثروت و نعمت اضافه بشه

    منتها ذهنم بیکار نمیشینه و میاد باورهای فقر و کمبود رو همش بهم میگه

    و انرژی رو ازم میگیره اینطوری دوس دارم بشینم و هیچ کاری انجام ندم

    شکرخدا

    کار میکنم برای دل خودم

    قبلا فکر میکردم که کار میکنم برای اینکه همسرم وشش بیاد و لذت ببره

    اما بعدش دیدم نه این نبود خواسته واقعی من بلکه من برای دل خودم کار میکنم ایشون خوشش بیاد راضی باشه نباشه من باید کارمو انجام بدم من باید ادامه بدم

    استاد اوایل که آٔم شروع میکنه به کنترل ذهن توی یک موضوعی افکار خیلی گمراه کننده وعین کلاف پیچیده بهم هستند ولی دست در دست خداوند به کمک تمرین ستاره قطبی حرکت میکنم با لبخند و شکرگزاری

    احساس خوب نگاه میکنم به کارهایی که انجام دادم

    دوساعت کار میکنم سپس دوباره میام میشینم تمرکزی کامنت مینویسم و مطالعه میکنم انرژی میگیرم دوباره میرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    الماس گفته:
    مدت عضویت: 951 روز

    سلام به همه دوستان عزیز و استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز

    1403/8/16

    استاد اینکه گفتین من وقتی از این فضاها دور میشم متوجه میشم که ترسها داره میاد اخلاقم تند تر شده

    اینجا من یه انگیزه ای گرفتم چون من بوده روزی که روی خودم خوب کار کردم و حس خوبی گرفتم اما فرداش چون مواظب ورودی هام نبودم حالم بد شده و ایمانم کم میشه

    فکر میکردم من یه مشکلی دارم همش به خودم میگفتم تو نمیتونی ایمان داشته باشی تو نمیتونی باورهاتو تغییر بدی اما حالا متوجه شدم که برای همه پیش میاد و فقط من نیستم که اینجوریم

    و یه روزایی بوده که من نشده رو خودم کار کنم حالم واقعا بد میشد از اینکه وقت نکردم و این حال بد ادامه دار میشد

    از حالا سعی میکنم اگر هم وقت نکردم رو خودم کار کنم حالمو خوب نگه دارم با توجه به نکات مثبت زندگیم

    ممنون از شما استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 9 آبان رو با عشق مینویسم

    صبح که بیدار شدم دفتر 12 قدم رو باز کردم و اول اومدم سایت تا توضیحات مربوط به دوره رو بخونم

    که به اینجا که رسیدم

    البته عجله‌ای در کار نیست و باید تکامل طی شود. اما نتیجه همین تکامل‌ حتی در پایان همان قدم اول، آنقدر است که‌، نه تنها به صورت واضح متوجه می‌شوی قدرت خریدت افزایش یافته‌، بلکه به راحتی امکان خرید قدم بعدی را نیز برایت فراهم می‌کند.

    به خودم گفتم

    پس طیبه اصلا عجله ای نداشته باش

    تو با فروش جمعه هفته پیشت ،تا قدم 5 رو خرید کردی و الان اصلا به این فکر نکن که 15 آبان قراره که قیمت اصلی روی سایت بیاد و قیمت افزایش پیدا بکنه

    مطمئن باش که خیلی خیلی راحت تا کمتر از 25 روز از همین لحظه که داری قدم اول جلسه اول رو مینویسی ،به طرز شگفت انگیزی قدرت خرید قدم 6 هم بهت عطا خواهد شد و تا فرصتی که بهت داده شده برای خرید قدم بعدی با تخفیف خیلی راحت خرید میکنی

    پس اول تو از قدم اول و جلسه اول شروع کن تا ببینی معجزات بی نظیرش رو

    وقتی ادامه دادم به سوالاتی که پرسیده شده بود

    به یک سوال رسیدم که از سایت پرسیده شده بود که در مورد خرید دوره 12 قدم بود ، حتما باید تمرکز بر روی دوره 12 قدم باشه و یا میشه از دوره های دیگه هم استفاده کرد در کنار این دوره

    که جوابش این بود

    بنابراین هیچکدام از این آموزش‌های‌، نه تنها هیچ تداخلی با هم ندارند‌، بلکه دید وسیع‌تری درباره شیوه اجرای قوانین در زندگی‌، به شما می‌بخشد.

    تمام دوره‌ها و آموزش‌های استاد عباس‌منش مثل یک کتاب است که صفحاتش هیچ شماره‌ای ندارد و مناسب‌ترین صفحه برای شروع برای شما همان صفحه‌ای است که در آن لحظه به سمت آن هدایت شده‌اید.

    و من دقیقا اینجا که گفت مناسب ترین صفحه برای شروع برای شما همان صفحه‌ای است که در آن لحظه به سمت آن هدایت شده‌اید.

    یعنی دقیقا خدا هم بهم گفت که فعلا باید هرچی فایل از فایل های دانلودی رایگان تو گوشیت داشتی رو انتقال بدی به فلش و تا زمانی که من بهت نگفتم به فایل های رایگان گوش نده و الان تمرکزت رو روی گوش دادن به دوره 12 قدم و انجام تمریناتش قرار بده

    اگر نیاز بود که تو از فایل های رایگان چیزی رو بفهمی و درک کنی مطمئن باش که هدایتت میکنم تا ظرف وجودت رو بزرگتر کنم

    پس با آرامش دوره رو با تمرکز شروع کن طیبه جانم

    این جملات رو که خوندم تازه فهمیدم که خدا چرا منو هدایت کرد که من بیام و اولین دوره ای که خرید کردم ،دوره 12 قدم باشه :

    به خاطر تمرینات بسیاری که در دوره 12 قدم انجام می‌دهید‌، مهارت تمرین کردن قوانین را می‌آموزید. در نتیجه نحوه‌ی بهتر انجام دادن تمرینات سایر دوره‌ها را نیز یاد می‌گیرید.

    این دوره به شما تکامل را در عمل و در تمرین یاد می‌دهد. در نتیجه یاد می‌گیرید چگونه قانون تکامل را در روند آموزش‌های سایر دوره‌ها اجرا کنید.

    خدا میخواسته من که تو این یکسال با انجام دادن تمرینات تکاملم رو تا به این لحظه طی کردم و تونستم 5 قدم از دوره 12 قدم رو بخرم

    خواسته بهم بیشتر یاد بده عمل کردن و تمرین هارو انجام دادن رو تا تکاملم بهتر و عمیق تر و پایه ای تر طی بشه

    و خواسته منو آماده کنه برای دریافت آگاهی های دوره های بعدی تا یاد بگیرم چگونه باید عمل کنم

    چقدر خدا باحاله آخه

    من اولش میخواستم دوره قانون سلامتی رو تهیه کنم ولی گفتم هرچی تو بگی خدا ،منم میگم چشم و ازش درخواست کردم که هدایتم کنه و هدایتم کرد به این دوره ناب

    وای خدای من هرچی بیشتر توضیحات رو میخونم بیشتر شگفت زده میشم از این چیدمان خدا

    من تو صحبتام با خدا میگفتم که من دلم میخواد از همه جنبه ها پیشرفت داشته باشم چیکار باید بکنم

    که اینجا تو توضیحات نوشته بود که

    مهم‌ترین ویژ‌‌گی منحصر به فرد دوره 12 قدم‌، فرایند تکاملی‌ است که فرد برای بهبود کیفیت شرایط زندگی‌اش (شرایط مالی‌، روابط‌، سلامتی و…) با کمک این دوره قدم به قدم طی می‌کند. به همین دلیل بهترین دوره برای شروع تغییر همه جنبه‌های زندگی است

    دقیقا خدا داره هرچی که من ازش خواستم رو یکی یکی بهم عطا میکنه

    و من باید سعی و تلاشمو بکنم که این همه محبتش رو در عمل و قدم برداشتنم بهش نشون بدم و تمرینات رو متعهدانه تر از قبل انجام بدم

    و در آخر خدا بهم تاکید کرد که

    اگر عجله نکنی و اجازه بدی تا مدارهای تکاملی‌ات طی شود‌، در جایی از مسیر‌، نتایج‌ات به صورت توانی رشد می‌کند.

    و من سعی میکنم هرچی خدا بگه عمل کنم بهش و با عشق از مسیر تکاملم و این مسیر زیبا و بی نهایت عشق و ثروت لذت ببرم

    من کل امروز رو تمرین رنگ روغنم رو کار کردم و خیلی حس خوبی داشتم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مهرداد پورفردی گفته:
    مدت عضویت: 1222 روز

    سلام میکنم به استاد عزیزم و خانم شایسته بعد از اینکه دوره عزت نفس تهیه کردم و کار کردم روش من هدایت شدم به آگاهی های این فایل و چقدر من اینو یک نشونه بود برای من که قدم اول تصمیم برای خریدش بگیرم و این مسیر زیبا رو ادامه بدم و امیدوارم که با شروع جلسه اول و کار کردن روی قدم اول بیام کامنت رو در جلسه اول دوره دوازده قدم اعلام کنم از خداوند سپاسگزارم که من رو هدایت کرد به سمت سایت استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    آرزو کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 507 روز

    از دیروز که قصدم شروع و ادامه 12 قدم

    شد به لطف خدا بهم الهام کرد که کامنت

    جلسه اول رو ببر قسمت دانلودها

    (آنچه در قدم اول می‌آموزی )بزار

    ذهنم مقاومت داشت باز امروز ازش پرسیدم

    همونو بهم گفت

    استاد میدونم گفتین کامنت هر جلسه رو همون

    جلسه ولی بهم گفت فقط جلسه اول رو بزار اینجا

    و من مطیع اربابمم

    آگاهی های این جلسه که دانلودیه هم یه در نابه

    که باید فقط خوردش …استاد خدا خیرتون بده

    ●●●●●●●●●●●●●●●

    مثل استاد می خواستم بگم شاید باورتون نشه اما گفتم چرا خیلیا تو این سایت باور شون میشه …

    هنوز هیچی نشده 12 قدم برام پر از بارش

    ثروت بوده همون بار اول و اول مرداد که خواستم شروع کنم هم همینطور بود

    یعنی فقط پول میومد از جایی که حتی فکرشم

    نمیکنم ؛من نمیدونم این دوره با چه احساس الهی

    با چه فرکانس بالایی تولید شده

    که اینقدر حس و حالم رو خوب میکنه

    و 20دقیقه اول جلسه یک قدم اول رو به نظرم

    اگر شبانه روز بشینیم گوش کنیم بنویسیم و روزها

    و روزها به تمرینش عمل کنیم زندگیمون دنیامون

    بهترین خواهد بود و ما بهشت رو همین دنیا تجربه خواهیم …

    یه اتفاقی افتاد امروز همین جا یادداشتش میکنم …

    من یه ذهن منفی اندیش دارم یعنی ناخودآگاه

    به نکات منفی خیلی زوم میکنم

    اما جدیدا بعد از توجه به نکات منفی حسم بد میشه پشیمون میشم که کاش نمیگفتم یا کاش سکوت میکردم

    امروز برای جلسه مدرسه پسرم دعوت بودیم و رفتم معلمشون واقعا یه معلم نمونه است خیلی به روز و اصلا متفاوته

    میون صحبتهاشون چون نور آفتاب خیلی به کلاس میخوره گله داشت که جای کلاس جای بدیه و از این حرفها بقیه هم معترض انگار قلبم گفت آگاهانه دقت کن یه نقطه مثبت در بیار بگو آره عزت نفسه میگفت میتونی جایی که همه نظرشون یکیه نظر مخالفتو بگی آره من گفتم برای

    اولین بار گفتم خب آقا معلم عوض شما اواخر پاییز و زمستان هوای کلاس عالی میشه ها هوا سرده و آفتاب که در میاد

    به نفع کلاس شماست بعد اندکی تایید کردن

    بعد همین بحثو رو هی ادامه دادن اولیا

    هم همینطور بعد یکی از اولیا گفت با این اوصاف وضعیت مدرسه ما بدتر از غزه است

    من با اعتماد به نفس گفتم نه بچه های ما معلم به این بافهمی دارن که تدریسشون نمونه است پسر من امسال

    عاشق ریاضی شده چون روش ایشون فوق العاده و واقعا جمع ساکت و من خودمو تحسین کردم که موافق 35 نفر نشدم که هیچ اتفاقا همه حرف منو تایید کردن

    امروز یه ایده برای پولسازی بهم دادهشد و اجراش کردم و بعدش برای اولین بار

    در زندگیم نمیدونم چطور ؛کجا کلیدهای خونمونو گم کردم همه رو یه جا

    اولش حالم گرفته شد و ذهنه بساطش پهن کرد تق تق نجوا پشت نجوا

    اما بعد از یکی دو ساعت این حرف استاد که اگه تو در مسیر داری حرکت میکنی

    هر اتفاقی بیفته به نفعته حتی اگه ظاهرش جالب نباشه و من چقدرررررر

    آروم شدم و گفتم الخیر و فی ما وقع

    واقعا آگاهانه نکات مثبت رو درآوردن عالیه استاد عالی

    استاد جانم من یه دفتر 160 برگ برداشتم

    و از خدا خواستم خودش واسطه بشه

    قلمم بشه ذهنم قلبم تمام من بشه که ما با این دوره آروم آروم همونطور که بدهی‌ها رو خیلی با رعایت تکامل می‌پردازیم ادامه بدیم این دفعه به معنی واقعی با خداوند میخوام شروع کنم

    خداوندی که با منه ؛عاشق منه منو همیشه هدایت و حمایتم میکنه از رگ گردن به من نزدیکه

    در حضور قرآن و خداوند تعهد دادم این مسیر رو با آرامش هر چه تمامتر برم و سوت بزنم و لذت ببرم…

    20 دقیقه اول جلسه 1 قدم اول رو

    من این بار بعد از 4.5 بار گوش دادن

    نوشتن پاک نویس کردن اندکی درک کردم و آگاهی ها خیلی خالصه و بالا رفتن مدار رو کامل دارم درک میکنم و لذت میبرم

    فقطططط از خداوند میخوام کمکم کنه

    به اسانترین وراحت ترین مسیر ممکن مدارم بره بالاتر…..باز از نتایجم میام و مینویسم

    استاد جانم خانم شایسته؛عاشقتونممممم

    ممنون‌ چشمای نازتم که متنم رو خوند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: