هدفی متفاوت برای سال جدید

در این فایل استاد عباس منش، اصلی اساسی درباره هدف گذاری و نحوه تحقق اهداف را شرح داده است. اصلی که کلید تحقق خواسته های واقعی است اما در فرایند هدف گذاری اغلب نادیده گرفته می شود.

اگر تصمیم داری شروع سال جدید، شروع تغییرات اساسی در تمام جنبه های زندگی ات باشد، با تمرکز این فایل را گوش بده، کلیدهای آن را یادداشت کن و از این کلید ها برای هدف گذاری و تغییر زندگی ات در تمام جنبه ها، کمک بگیر.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.


منابع کامل تر درباره محتوای این فایل: دوره احساس لیاقت

در اهمیت نقش ” احساس لیاقت” در میزان تجربه خوشبختی در زندگی، همین جمله کافی است که:

غالب‌ترین فرکانسی که هر فرد به جهان ارسال می کند، باوری است که نسبت به خودش و میزان ارزشمندی اش دارد. به همین دلیل شرایط زندگی هر فرد – به قطع یقین – بازتاب مستقیمِ میزان احساس لیاقت درونی اوست. فرکانس احساس لیاقت” – با اختلاف – تعیین کننده‌ترین عامل است برای اینکه: 

  • مسیر زندگی ما چقدر روان باشد؛ 
  • نعمت‌ها چقدر به راحتی و از مجراهای مختلف وارد زندگی ما بشود؛ 
  • چقدر راحت به سمت ایده ها و فرصت های پرثمر هدایت شویم ؛
  • و چقدر در رضایت درونی زندگی کنیم یا بالعکس؛

طبق قانون، به اندازه ای که فرد از درون احساس لیاقت دارد، به همان اندازه با نعمت های این جهان هم – مدار می شود. بنابراین، هر کوچکترین بهبودی که در احساس لیاقت خود ایجاد می کنیم، تغییراتی اساسی در کیفیت زندگی ما ایجاد می کند که قابل مقایسه با نقش هیچ فاکتور دیگر یا هیچ میزان تلاش فیزیکی نیست. 

ماموریت دوره «احساس لیاقت» هدایت شما در مسیر بازسازی احساس لیاقت است. این دوره فرایند این بازسازی را از خودشناسی شروع می‌کند تا دانشجوی دوره در قدم اول:

  • ارزیابی‌ای صحیح از احساس خود ارزشمندی حقیقتی خود بدست آورد؛ 
  • ایرادهای شخصیتی اش را پیدا کند؛ 
  • بداند چه عادت های شخصیتی محدود کننده ای را باید تغییر دهد و چه عادت های شخصیتی سازنده ای را باید ایجاد کند
  • و به این شکل بازسازی احساس خود ارزشمندی و “بهبود شخصیت” خود را در عمل یاد بگیرد.

سپس با هر بهبودی که فرد در احساس لیاقت درونی خود ایجاد می کند، ظرف وجودش بزرگتر می شود. به خاطر این ظرف بزرگتر است که جهان خود به خود شرایط بیرونی او را بهبود می‌دهد؛ مسیر را برایش هموار می‌کند؛ لاجرم هدف هایش محقق می شود؛ تلاش هایش به ثمر می نشیند و درهایی از خیر و برکت به زندگی اش گشوده می‌شود؛

زیرا طبق قانون، جهان طراحی شده تا در هر لحظه، کیفیت اتفاقات و شرایط زندگی ما را بر اساس “کیفیت احساس لیاقت ما” بروزرسانی کند.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره ” احساس لیاقت “

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری هدفی متفاوت برای سال جدید
    603MB
    40 دقیقه
  • فایل صوتی هدفی متفاوت برای سال جدید
    39MB
    40 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهرا» در این صفحه: 3
  1. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 845 روز

    بنام تنها معبود جهان و جهانیان

    تنها خالق و مالک تمام هستی

    سلام به استاد ، عزیز دلم ک امشب وقتی تصویرش رو روی فایل هدفی متفاوت برای امسال دیدم

    با عشق گفتم خدایا شکرت برای دستی از بی نهایت دستانت

    خدا شکرت ک منو به سمتش هدایت کردی

    سلام به مریم بانوی زیبا ک همیشه از خودم میپرسیدم زهرا به نظرت هرلحظه چه فرکانس هایی میفرستاده چه باورهایی داشته که همچین هدیه ای از جنس خودش از خدا گرفته

    (که البته چند روز پیش هدایت شدم به پروفایلتون و جواب سوالم رو گرفتم شما همیشه به دنبال شادی بودین)

    سلام به تمام دوستان بهشتی خودم

    امشب (اخر شب)بدون اینکه قرار باشه چیزی بنویسم خودکارو برداشتم و بالای صفحه دفترم تاریخ زدم

    یکی گفت عه من ک قرار نبود چیزی بنویسم

    یکی دیگه گفت پس حتما قراره یکی دیگه بنویسه (میدونی ک چی میگم)

    تسلیم شدم و رها کردم

    دیدم داره مینویسه زهرا امشب میخوام باهات درباره موضوعی صحبت کنم

    دیدم نوشت تا حالا فکر کردی ب حرفایی ک زدی

    فکر کردی ب اینکه میگفتی خدایا ای کاش زودتر میفهمیدم ک وقتی 9 سال پیش مامانمو تو 43 سالگی صحیح و سالم موقع رد شدن از خیابون از دستش دادم

    و سالها براش عذادار بودم و بخاطر اینکه لحظه به لحظه مدارم پایین و پایین تر میرفت

    و در مدار از دست دادن بیشتر قرار میگرفتم روز ب روز بیشتر و بیشتر از دست میدادم …

    جواب دادم اره یادمه

    نوشت یادته میگفتی خدایا چرا همون موقع یا حداقل چند وقت بعدش با تمام وجود نگفتم خدایا همه از توییم و همه به سمت تو برمیگردیم

    یادته میگفتی اگه برگردم ب اون موقع اینو میگم

    دقت کردی هنوزم داری الکی میگی (حرف مفت میزنی چون عملت با حرفت فرق داره اخه لامصب)

    گفتم اره

    گفت تا کی؟؟؟

    (چندروز پیش دوتا پسر رفتن بی اجازه تو سالن ده متریم و یه سری وسیله ک قراره هزار برابرش به سمتم برگرده رو بردن)

    گفتم خدایا تسلیم ….

    گفتم خدایا خط های بعدی رو من مینویسم …

    نوشتم خدایا امشب میخوام همه رو ببخشم

    همون دوتا پسر های بنده خدا

    یکی یکی اسم آدم هایی ک ذهنم به یاد میاورد رو نوشتم و در ادامه اسمش مینوشتم خدایا من فلانی رو بخشیدم بخاطر اینکه باعث رنجش من شد

    (بیشتر این ادم ها ینی 90 درصدشون برای زمانی بود ک من در مدار از دست دادن بودم)

    همه رو نوشتم و نوشتم خدایا هرکسی ک یادم هست و یادم نیست رو رها میکنم میبخشم چون من لیاقت ارامش رو دارم …

    (هنوزم این حرفا توش ایراد داره هاااا

    اون لحظه خدا داشته میگفته ای بابا این دختر من ک هنوز تو جاده خاکیه)

    (خلاصه نوشتم تا اینکه خدا مثل معلم ک مداد رو با دست دانش اموز میگیره و مینویسه تا مثلا خوش خط یا درست بنویسه دانش آموزش )

    دیدم خودکار نوشت

    خدایا من خودم خودمو میبخشم

    چون من فرکانس اشتباه فرستادم و جذب کردم

    خودم وجه نامناسب افراد رو برانگیخته کردم تو که بنده بد نمی افرینی

    خدایا من خودم خودمو میبخشم چون نادونی کردم چون خطا کردم چون گناه کردم خودم ب خودم ضرر زدم خودم ب خودم اسیب زدم

    خودم کردم پس اول خودم خودمو میبخشم چون من لایق بخشیده شدن هستم

    خدایا من از تو طلب بخشش میکنم

    اون لحظه یاد حضرت یونس افتادم تو شکم ماهی

    چشمامو بستم و تصورش کردم

    گفتم خدایا معبودی جز تو نیست، تو پاک و منزهی، خودم ب خودم ضرر زدم من نادون بودم، از تو طلب عفو و بخشش میکنم

    بعد یاد حضرت موسی افتادم

    گفتم خدایا تسلیمم خطا کردم اما خودم خودمو میبخشم، توهم منو میبخشی؟؟؟

    خدایا منو ببخش ک من سخت محتاجم به خیر و مهربونی تو و تصورش کردم اون لحظه ک اینو میگفته رو زمین نشسته و تکیه زده به یه درخت

    من هرلحظه ب هر خیری از جانب تو فقیرم

    خدایا من جز تو معبودی ندارم

    خدایا همه دارو ندار من تویی

    خدایا من پناه میبرم از خودم به تو

    خدایا عاشقانه دوستت دارم

    همه رو خلاصه براتون نوشتم

    چون خیلی خیلی طولانی بودن این جریان

    نوشتم خدایا از امشب تا قیامت

    برای همه کسایی ک نام بردم از تو خیرو برکت بی پایان میخوام ازت براشون سلامتی، طول عمر همراه عزت، سربلندی، ابرو، حیا، مغفرت، ثروت و نعمت و پول بی پایان، راحتی، اسایش، رفاه، ازادی، ارامش، امنیت، خوشبختی، عشق بی پایان، لذت بردن، شادی،

    زیبایی، اگاهی، افتخار، پیروزی، موفقیت، در دنیا و اخرت براشون میخوام

    خدایا ازت میخوام تمام بهترین هارو بهشون هدیه کنی… هم در دنیا هم در اخرت

    (تصور کردم که اینبار قدرت دارم تو زندگیه همون افراد گفتم حالا ک قدرت داری میتونی براشون دعای خیر کنی اگه بتونی ینی امشب چرت و پرت تحویل خدا ندادی)

    بعدش نوشتم خدایا شکرت برای همه بنده های

    نازنین و دوست داشتنی ک آفریدی شکرت

    خدایا شکرت برای تمام انسان های پاک و پاک طینتی ک آفریدی خدایا شکرت

    خدایا شکرت برای تمام بنده های نازنین و زیبا و دوست داشتنی و مهربون و بسیار فوق‌العاده ای ک افریدی

    خدایا شکرت

    نوشتم اگه غیر از این باشه مشکل از منه.

    حس کردم هر کدوم از اون ادم ها با اون رنج ها مثل یه طناب ضخیم به من وصل بودن و هر کردم وزنه ای سنگین داشتن ک من تمام طول عمرم با خودم حمل میکردم و الان همه اون طناب ها گره هاشون از دور گردن من باز شدن .. و من مثل یک پر اینقد سبک شدم ک دوتا بال دارم اما نیازی نیست و بال زدن چون من همین الان بدون پرواز کردن تو اسمون ها هستم.

    بعد درک کردم یه نوزاد تازه متولد شده در آغوش مادرش آروم، سبک، رها، در امنیت و ارامش و راحتی …

    اون مادر خداست و اون نوزاد الان منم

    اینارو هم تو دفترم نوشتم مفصل تر

    هم داخل گروه یک نفره ای ک برا خودم تشکل دادم

    برای چکاپ فرکانسی قدم اول

    (همونی که خودکارو به نوشتن انداخت، گفت کپی کن و داخل سایت هم بذارش شاید یکی به خوندش نیاز داشته باشه

    اما نمیدونم باید برای کدوم فایل کامنت کنم ک خودش حتمن هدایت میکنه)

    درپناه امن خداوند شاد و ارام باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  2. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 845 روز

    سلام به مهرک عزیزم

    سال نو و بهار زیبا مبارک و پراز خیر وبرکت باشه براتون

    ممنون از اینکه کامنت منو خوندین و بهم کلی انرژی مثبت دادین،

    اسم شما برام خیلی اشنا بود و همین الان یادم افتاد( چند وقت پیش مصاحبه شمارو با استاد هدایتی دریافت کردم مثل اینکه همراه با همسرتون توسط فایل های رایگان استاد شکرگزار تر شده بودین و کلی پاداش های زیبا از خدای مهربون دریافت کردین و مهاجرت کردین به کشور ترکیه ک استاد شجاعت شمارو خیلی تحسین کرد و منم کلی ذوق کردم براتون هم برای مهاجرتتون هم پاداش هایی ک با شکرگزاری دریافت کردین و هم اینکه همسرتون در این جمع بهشتی کنار شماست و من واقعا تحسین میکنم هر دوتون رو چقدر خوبه ک با همسرتون هم قدم هستین و کل روز میتونین درباره قوانین باهم صحبت کنید و بهم یاداوری کنید و مشوق هم باشید مثل استاد و مریم عزیزم)

    «البته شاید فقط تشابه اسمی باشه»

    برای قدردانی از انرژی مثبتی ک بهم دادین و ستاره های زیبایی ک برام پررنگ کردین

    من یه گروه تک نفره دارم ک کامنت های زیبا رو کپی میکنم و یکجا میکنم ک هرچند وقت یکبار بتونم سر بزنم و مرور کنم…

    و براتون همینجا کپی میکنم تا راحت تر باشین.

    (البته اگه خود منبع رو بخواین من داخل پاسخ های گروه تحقیقاتی استاد در عقل کل درباره عدم احساس لیاقت پاسخ مریم جان رو دیدم به پروفایلشون ک سر زدم جوابم رو پیدا کردم)

    من مریم شایسته هستم و استاد عباس‌منش را از سالها قبل می‌شناختم. از زمان ورودم به دانشگاه.

    مردی با منطقی سرسخت‌، که کودکی‌ آزاد و پر از شیطنت‌های کودکانه‌، درونش زندگی می‌کند تا‌ به این منطق ملایمت و لطافت ببخشد.

    مردی که همواره چون کودکان رها و آزاد و مشتاق است برای تجربه‌ی خودش.

    فارغ از اینکه چقدر فردی مهم‌، معتبر‌ و متشخص است‌؛

    یا چقدر دستاورد دارد؛

    یا الگوی چقدر آدم در کره‌ی زمین است.

    به دلیل چنین شخصیتی است که همواره ماجراهای جالب به دنبال این مرد روانه است‌ و برای همین از هر موضوع جالبی هرچند کوچک‌، به شگفتی در می‌آید اما در عین حال‌، آزادانه‌ و ابراهیم وار‌، از آن زیبایی‌ نیز با وجود تمام جذبه‌هایش گذار می‌کند‌ و در بند حتی هیچ زیبایی‌ای نمی‌ماند…

    اما آنچه که زندگی‌ام را در جریان این آشنایی‌، به شدت متحول کرد‌ و مرا از گذشته‌ی موفقم بارها متفاوت ساخت- با اینکه همواره هر جایی که حضور داشتم‌، جزو افراد برجسته و موفق آن جمع بوده‌ام‌- چند سال پس از این آشنایی رخ داد.

    آن روز ها به تازگی اما با عشق کارم را در دفتر گروه تحقیقاتی عباس‌منش شروع کرده‌ بودم. آنهم پس از 7 سال کار در حوزه‌ی ساخت و ساز و داشتن کارنامه‌ای موفق در این حوزه.

    استاد عباس‌منش همیشه عادت داشت پس از پایان ساعات اداری یا در ساعت استراحت همکاران‌، فایلها دانلودی یا محصولات را را در اتاقی که مخصوص ضبط طراحی شده ‌بود‌، آماده نماید. از قضا آن روز که ایشان قصد ضبط این فایل را داشت‌، من برای انجام کاری باید بیشتر در دفتر می‌ماندم.

    همچنان که سرگرم انجام کارهایم بودم‌، صدای ایشان را نیز از اتاق ضبط می‌شنیدم. اما پس از مدتی‌، نتوانستم هیچ کار دیگری انجام دهم. دنیایم زیر و رو شده بود. واقعاً دنیایم زیر رو شده بود و آنچه می‌شنیدم‌، قلبم و تمام وجودم را دگرگون ساخته بود. گویی تازه متولد شده‌ بودم. انگار این خودِ خداوند بود که با آن وا‌ژ‌‌ه‌‌ها با من حرف می‌زد و آنچه را به یادم می‌آورد که در طی زمان و عادت کردن به دیدنِ زندگی از زاویه چشم اطرافیانم‌، فراموش کرده بودم.

    نگاهی که شاد زیستن را ستایش می‌کرد‌، برخلاف جامعه‌ای که آن را مذمت می‌کرد. حتی الان که درباره‌اش می‌نویسم نیز اشک‌هایم سرازیر شده و در قلبم آتشی به‌پا شده که جنسش از عشق ناب است.

    ‌هیچوقت در زندگی‌ام آدمی مذهبی نبودم و شاید به خاطر تضادی بود که میان مذهب و شاد زیستن دیده بودم. تضادی که موجب شده بود تا می‌توانم از مذهب فاصله بگیرم. حتی شیفتگی من به قانونی به نام قانونِ جذب به خاطر ارتباط نداشتنش با مذهب بود.

    قانونی که بر خلاف خدای قضاوت‌گرِ خشمگینِ‌، بدخلق‌، بدقِلق و غم دوستی که جامعه‌ی مذهب به من معرفی کرده‌ بود‌، میزان خوشبختی ام در زندگی را‌، به میزانی نسبت می‌دهد که می‌توانم شاد باشم‌، لذت ببرم و به آرامش برسم.

    این مهم ترین دلیلِ شیفتگی و کنجکاویِ من برای درک بیشتر این قانون بود.

    خوشحالم بودم که می‌توانم خوشبختی را تجربه کنم بی آنکه نیازی به تحمل غم و غصه و اشک و زاری و التماس برای راضی کردن این خدای عصبانی‌، خشن و قضاوتگر باشد.

    به عبارتی زندگی اندوه بار آدمهای مذهبی‌ای که در اطرافم می‌شناختم‌، به من فهمانده بود که «شادی» جایی در دنیای مذهب ندارد. با اینکه برداشت من از «مذهب» و «خداوند به عنوان نیرویی که کیهان را هدایت می‌کند»‌، یک موجودیت و یکی بود‌، اما باز هم تصمیم گرفتم به جای مذهبی بودن‌، شادی را انتخاب کنم و به جای تلاش بیهوده برای راضی کردن آن خدای خشمگین‌، خودم را راضی کنم.

    زیرا شادی‌، مهم‌ترین عنصر وجود من بوده و هست. وجود من هیچگاه تحمل غم و نگرانی را نمی‌تواند داشته باشد. حتی زمانی که قانون را نمی‌دانستم و از پاداش این احساس با خبر نبودم نیز، «شاد بودن» به تنهایی برایم بهترین پاداش بود.

    اما به هر حال‌، من در آن جامعه مذهبی رشد کرده‌بودم و رگه‌هایی از احساس گناه- هرچند کم- گاهی درباره این انتخاب در وجودم ظاهر می‌شد و آزارم می‌داد. اما گرایش درونم به شادی آنقدر زیاد بود که حتی احساس گناه نیز نتوانسته بود مرا از ادامه این شیوه منصرف کند. شاید به دلیل مقاومت‌های کم در این خصوص بوده که مسیر هدایتی‌‌ام به سمت خواسته‌هایم راحت‌، ساده و پربرکت بوده است. به گونه‌ای که می‌توانم بگویم خداوند با سادگی‌ی ویژ‌‌ه ای همواره مرا به سمت اصل هدایت نموده است.

    به هر حال‌، آگاهی‌های این فایل‌ که در آن زمان در اتاق ضبط استاد در دفتر پردیس سینمایی ملت در تهران در حال ضبط بود، نقطه‌ی عطف زندگی‌ام شد و چشمان جدیدی بر روی صورتم نشاند. این فایل در سایت به نام حزن در قرآن یا نشانه‌های قانون جذب در قرآن موجود است.

    می‌توانی تصور کنی که تمام زندگی‌ات در حال حملِ این جنگ درونی بین «خدا و شادی» از این جنبه به آن جنبه‌ی زندگی ات باشی. تا آن اندازه که گاهی‌، شدیدا احساس کنی در اقیانوس سرگشتگی غرق شده‌ای و همچون قایقی کاغذی شده‌ای که حتی یک نسیم کوچک نسیم هم قادر به عوض کردن مسیرش یا حتی بی مسیر کردنش است.

    و حالا بشنوی که‌، «خداوند‌‌»- همان نیروی برتری که همه جهان از آن خلق شده و هدایتگر تو در تمام لحظات است- همان قدرتی که فکر می‌کنی به خاطر انتخاب شادی‌، ممکن است در هر لحظه با تو اعلام جنگ نماید‌، نه تنها منافاتی با شادی‌ای که فکر می‌کردی آن را بر خداوند ترجیح داده‌ای‌، ندارد. بلکه دقیقاً خودِ شادی‌ است.

    همه‌ی لحظاتی که شاد هستی‌، یعنی به او وصل هستی و لاغیر

    این همان لحظه ای بود که تمام نیروهایم با هم همسو شد و به من جان دوباره ای بخشید و تا حدّی عالی آتش بس را برای این جنگ درونی اعلام کرد. برای همین است که می‌گویم این فایل نقطه ی عطف زندگی ام است و به نوعی می‌توانم بگویم جریان هدایت من برای پیوستن به جمع این خانواده‌، «فایل قانون جذب در قرآن» و پس از آن «کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم» بود.

    یا بهتر است بگویم نقطه آشتی من با کلام هدایتگر این نیرو یعنی قرآن.

    من آنقدر مذهب گریز بودم که حتی نوشته‌ای که شامل یک کمله عربی بود را نمی‌خواندم و از آن اعراض می‌کردم. همیشه شاگر ممتاز مدرسه در تمام دوران تحصیلی‌ام از دبستان تا کارشناسی ارشد بودم. اما درس عربی را به زحمت پاس می‌کردم چون این زبان برایم یادآور مذهب و مهم‌تر از همه‌، درگیریِ درونی‌ای بود که میان شادی و خدا در جریان بود.

    اما این فایل‌،‌ به تمام سالهای اضطراب آورم‌، پایان داد. سرگشتگی‌ام در اقیانوس زندگی‌ام را به غوطه وری بدل ساخت و آرام آرام شادی‌ام را خالص تر کرد و مرا از این همه فضا و اینهمه امکان برای رشد‌، کنجکاو ساخت‌، بی آنکه ذره‌ای احساس گناه همراهم باشد.

    بعداً فهمیدم که این احساس‌ خوب، به لطف به رسمیت شناختن این نیرو که آن را خدا نامیده بودم و سپردنم به او بوده است و حتی بعدا فهمیدم که این احساس خوب‌، همان خودِ خداست که از رگ گردن به من نزدیک‌تر است و همواره برایم در دسترس است. احساس خوب‌، اولین و گرانبها‌ترین دستاورد هدایت است.

    ️این فایل خود خداوند بود که با کلام استاد عباس‌منش با من حرف زد و خیالم را برای همیشه راحت کرد و به من این درس بزرگ را داد که:

    ️«احساس تو»‌، هرگز درگیر کلمات‌، وا‌ژ‌‌ه ها و آنچه جامعه آن را ارزش یا ضد ارزش دانسته‌اند‌، نمی‌شود. احساس تو همان نیروی هدایتگری‌ است که اگر به او اعتماد کنی‌، تو را به مسیری هدایت می‌کند که‌، بدون شک سعادت دنیا و آخرت را برایت رقم خواهد زد.

    ️️️️️️

    اگر بخواهم از تفاوت نتایجم قبل از آشنایی با گروه تحقیقاتی و پس از آن بنویسم‌، باید کتابها بنویسم. چون این قوانین همه‌ی جنبه‌های زندگی‌ام را رشد داده است و حالا زندگی برایم خیلی از فراتر است از «فقط رسیدن به یک خواسته‌ی دیگر». بلکه الان برایم لذت بردن از مسیر تحقق هر خواسته‌، مهمترین اولویت است. چون با اینهمه تجربه‌،‌ دیگر فهمیده‌ام که خواسته‌ها چطور خود به خود می‌توانند محقق شوند. پس نیازی به نگرانی یا تقلا نیست.

    این قوانین مرا به ساده‌ترین شیوه برای مهاجرت به آمریکا هدایت کرد

    این قوانین موجب شد تا مثل یک ملکه وارد این کشور شوم و نه فقط یک مهاجر

    این قوانین موجب شد تا از هر لحظه‌ی زندگی در آمریکا‌، فقط زیبایی‌، شادی‌، فراوانی و نشاط را تجربه کنم و غربت و دلتنگی

    این قوانین موجب شده تا روابط عاشقانه‌ای را تجربه کنم

    و مهم‌تر از همه‌، هرگاه احساس می‌کنم می‌خواهم از مسیر منحرف شوم‌، دوباره شروع به مرور آگاهی‌های آن دوره‌ها می‌کنم.

    پس از شنیدن آن فایل و آگاهی‌هایش‌، من دیگر آدم قبلی نبودم. دیگر مدیر فروش گروه تحقیقاتی عباس‌منش نبودم‌، بلکه یک هدایت شده بودم که تصمیم گرفته‌ تا سر حدّ ممکن، شگفتی‌های وجودش و جهان اطرافش را تا سرحد ممکن تجربه کند و به آرزوهای فراموش شده‌اش امکانِ ابراز وجود و فرصتِ رشد و نمو ببخشد.

    نگاهم به همه‌ی فایلها‌، محصولات و حتی شیوه‌ی کارم در آنجا تغییر کرد و آن روز فهمیدم‌، شغلم‌، مقدس ‌ترین و معنوی‌ترین کاری است که در دنیا انجام می‌دهم.

    آن روز تصمیم گرفتم علاوه بر یک مدیر فروش‌، یک آگاهی‌پژ‌‌و باشم‌ و باقی بمانم و تصمیم گرفتم خودم اولین مشتری این محصولات زندگی ساز باشم و برای درک و عمل به آن آگاهی‌ها تلاش کنم. من هم مثل همه‌ی شما اعضای این خانواده‌، محصولات را از سایت خریده‌ام و بهای این تغییر را با عشق پرداخته‌ام.

    از نظر من‌، هیچ محصول و خدمتی در جهان‌، قابل مقایسه با کاری که گروه تحقیقاتی عباس‌منش انجام می‌دهد‌، نیست.

    از نظر من‌، گسترشی که‌، خدمات و آموزش‌های گروه تحقیقاتی عباس‌منش‌، در جهان ایجاد می‌کند‌‌ و در راستای برنامه خداوند برای گسترش جهان است، با هیچ خدمات دیگری قابل مقایسه نیست. به همین دلیل هم باید بهترین پاداش‌ها را از جهان دریافت کند.

    من شغلم را معنوی ترین شغل دنیا می‌دانم. هیچ عبادتی نمی تواند معنوی تر از لحظاتی باشد که در این مسیر سپری می کنم.

    هر بار در نظرات سایت می‌خوانم که یک عضو دیگر از این خانواده‌، به خاطر باور کردن و عمل کردن به این آگاهی‌ها و ادامه دادن در این مسیر‌، خودش و خداوند را بهتر شناخته و زندگی بهتری برای خودش ساخته‌، احساس می‌کنم به هدف‌مان رسیده‌ایم و توانسته ایم سهمی در گسترش این جهان و تبدیل آن به جایی بهتر برای زندگی‌، داشته باشیم.

    یعنی ما توانسته ایم دستی از طرف خداوند باشیم تا یک نفرِ دیگر‌، قوانین او را بشناسد‌، آگاهی‌های قبل از تولدش را دوباره به یاد بیاورد و با تکیه بر آنها‌، زندگی با کیفیت‌ بهتری برای خود بسازد.

    ️️️️️️

    مرور آگاهی‌های هر کدام از دوره‌های استاد عباس‌منش‌، هربار زنگ‌هایی را در وجودم به صدا در می‌آورد و موجب می‌شود تا بخشی دیگر از پاشنه‌های آشیلم را بشناسم و باید بگویم‌، بیش از اندازه‌ای که در رفع آنها موفق می‌شوم‌، زندگی‌ام در تمام ابعاد با کیفیت تر می‌شود و بهتر این کلام خدا را درک می‌کنم که می‌گوید:

    ان الحسنات‌، یذهبن‌السئیات.

    همه‌ی آگاهی‌هایی که در هر کدام از دوره‌های آموزشی استاد می‌آموزم‌، برای من در حکم کتابی هدایتگر است که صفحاتش شماره ندارند. پس به هر صفحه‌ای‌، هر جلسه‌ای‌، هر جمله‌ای‌، هر محصولی و هر فایلی هدایت شوم‌، آنجا نقطه‌ی شروعی دوباره برای من است.

    همه‌ی این دوره‌ها آگاهی‌هایی خالص و ناب هستند که هر بار تکرارشان‌، وجه دیگری از قوانین را به من می‌شناساند و به من یاد می‌دهد که درباره مسئله‌ی الانم را چطور با ذره‌بین آن آگاهی‌های خالص ببینم تا از عهده‌ی حل آن برآیم‌، تا به چگونگی‌ی حل مسئله‌ام هدایت شوم و دوباره رشد کنم.

    اما اگر بخواهم از تأثیرگزاترین آنها یاد کنم‌، می‌گویم:

    جلسات دوم‌، سوم‌، چهارم‌، پنجم و یازدهم دوره‌ی روانشناسی ثروت3‌، برای من بهترین و ناب‌ترین آگاهی برای ساختن باورهای توحیدی و باور احساس لیاقت است. اینجا خالص‌ترین آگاهی‌ها درباره هدایت و درباره احساس لیاقت‌، نهفته‌آند.

    جلسات نهم و دهم دوره‌ی راهمنمای عملی‌، ارتباط میان باورهای توحیدی و قوانین زندگی را به من آموخته و شناختی خالص از خداوند به من می‌بخشد. این دوره نقطه عطف شناخت من از قوانین بوده به گونه ای که بدانم چگونه آنها را در زندگی ام عملی کنم. این دوره به من چگونگی کم کردن مقاومت‌های ذهنی‌ام و کم کردن فاصله‌ی فرکانسی‌ای که باخواسته هایم دارم را یاد داد. این دوره چگونگی هم مدار شدن با خواسته‌هایم‌، چگونگی رسیدن به احساس خوب و بیشتر ماندن در احساس خوب را یاد داد.

    شناختی که هر بار اراده کرده‌ام‌، توانسته‌ام به واسطه‌ی آن زندگی بهتری در تمام جنبه‌ها برای خودم بسازم.

    دوره روابط‌، به من کلیک در صلح بودن با خودم را آموخته. من همواره و همواره و همواره و همواره از تنهایی‌ام بسیار لذت می‌برم حتی اگر بهترین مرد دنیا در کنارم باشد و زیباترین رابطه‌ی عاشقانه را داشته باشم.

    جلسه 6 دوره‌ی روانشناسی ثروت1‌، کلید ثروت است. به نظرم درک این جلسه‌، کلید باز کردن گنجی است که در کل دوره‌ی روانشناسی ثروت 1 نهفته است. اگر این جلسه را درک کنی‌، بهره‌ی کاملی از این دوره می‌بری و رسیدن به استقلال مالی برایت حتمی است.

    در واقع میزان بهره‌ی تو از دوره روانشناسی ثروت1‌، به اندازه درک این جلسه و بررسی سایر جلسه‌ها با ذره‌بینی است که این جلسه به دستت می‌دهد.

    دوره کشف قوانین‌، بهترین دوره برای شناختن ترمزهای مخفی ذهنت و کم کردن مقاومت‌های ذهنی‌ات است. و هرچه بیشتر این کار را انجام می‌دهد‌، نعمت‌ها خود به خود و راحت‌تر وارد زندگی‌ات می‌شود و به قول استاد‌، ثروت و رزق خودش به دنبال تو روانه می‌شود.

    دوره جهان‌بینی توحیدی‌، خالص ترین آگاهی‌ها را برای کسب مهارت کنترل ذهن و درک موضوع الهامات و دریافت الهامات دارد.

    و 12 قدم‌، شیوه‌ی طبیعی زندگی کردن را به ما یاد می‌دهد. شیوه‌ی تکامل یافتن در هر لحظه‌، شیوه‌ی رسیدن به موفقیت‌های پایدار و ادامه دار. شیوه رسیدن به ثبات فرکانسی در مدار خواسته‌ها و همچنان صعود به مدارهای بالاتر.

    و دوره عزت نفس مکملی است که باید در کنار آگاهی‌های تمام دوره‌ها و تمام آموزش‌ها به کار بروند و بهتر است بگویم‌، همه چیز بهتر است اول با این دوره شروع شود و با همراه بودن با این دوره دوباره بهتر و بهتر و بهتر بشود.

    اینها موضوعات و آگاهی‌هایی است که من کمک کرده تا در مدار هدایت قرار بگیرم. فقط خداوند و افرادی که مرا از نزدیک می‌شناسند می‌فهمند که چقدر همواره همه چیز برایم ساده اتفاق می‌افتد و چقدر خداوند به عنوان انرژ‌‌ی‌ای هدایتگر که این جهان را خلق کرده و هدایت می‌کند‌، هوایم را دارد و حتی اگر خودم هم نخواهم‌ و فراموش کنم، مرا مجبور به پیشرفت می‌کند و هدایتم می‌کند به سمت پیشرفت‌های بیشتر.

    و من مطمئنم جدی گرفتن این آگاهی‌هاست که وجودم ناخودآگاه‌‌، این وجه از خداوند را برانگیخته می‌کند‌، آدمها‌، موجودات‌ و هر چیزی که آن را جاندار یا غیر جاندار می‌نامیم را برایم مهربان می‌کند.

    واقعاً خدا را شکر می‌کنم که قبل از مرگم‌، توانستم قوانینش را درک کنم و برای درک بیشتر آن‌، مشتاق بمانم.

    مریم شایسته

    در پناه امن خداوند

    موفق باشید مهرک جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 845 روز

    سلام مجدد به شما دوست عزیز

    خداروشکر ک آسون شدین برای آسونی ها

    خب من چون کامنت هایی که باید مرور کنم رو کپی میکنم

    خیلی راحت بهشون دسترسی دارم

    و خواستم سپاسگزاری کرده باشم بابت انرژی مثبت و خوبی ک به کامنتم داده بودین.

    و اما اسمتون بله خیلی زیباست اما درسته تشابه اسمی هستش

    فایل قسمت 43 گفتگو با استاد هم یه دوست عزیزی هستن به نام مهرک

    abasmanesh.com

    و فکر کنم بشه لینکش رو بذارم .

    خب خیلی حس خوبیه بنظرم ک نزدیکترین فرد زندگی ما باما همقدم باشه بخصوص تو این فضای بهشتی

    منم باهمسرم صحبت میکنم اما خب خیلی کم خداروشکر فقط گوش شنوا میده حرفام و عکس العملی نداره

    شاید اگه یه روز من واقعی تغییر کنم همسرم هم با من همراه تر بشه

    اما دوست دارم باهم دوره هارو گوش کنیم مثل استاد و مریم عزیزم باهم درباره قانون حرف بزنیم…

    راستش چند روز پیش یه ایده به ذهنم رسید گفتم زهرا اینقدر واکنش نشون نده

    (چون همسرم بیشتر تایمش تو اینستاگرام هست)

    ایده این بود ک هروقت دیدم همسرم گوشی دستشه و تو فضای مجازی وقت میگذرونه

    بگم خدایا شکرت همسرم داره کامنت های سایت رو میخونه و فایل های استاد رو نگاه میکنه با احساس خوشحالی واقعی

    و هروقت دیدم خوابه چون یکم خوشخوابه بگم خدایا شکرت عزیزدلم داره مراقبه میکنه

    با احساس خوشحالی واقعی

    نمیدونم نتیجه چی میشه

    توی رفتار همسرم

    اما قسمت قشنگش اینه ک دیگه من احساس بدی پیدا نمیکنم

    تمام این ایده های خوب از طرف خداست برام..

    روز و روزگار بر طبق میلتون باشه ان شاالله به زودی با همسرتون درباره قوانین و توجه ب زیبایی ها باهم صحبت کنید و دوتایی باهم داخل سایت فایل هارو دنبال کنید.

    موفق باشی مهرک عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: