هدفی متفاوت برای سال جدید - صفحه 2
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/03/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-03-18 06:29:522024-03-18 06:42:05هدفی متفاوت برای سال جدیدشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
یک سلام گرم و پر انرژی به خانواده ی بهشتی فرح بخش و برادر عزیزم آقا علیرضا
بینهایت ازتون ممنونم که لطف کردید و برام نوشتید،نقطه ی آبی شما قلب من رو روشن کرد،دعا میکنم نورِ اسمون ها وزمین تموم زندگیتون رو روشن کنه…
تحسین شما،تجلی زیبایی و صلح درون شماست …
واقعا من از خودم چیزی ندارم و همه ش رحمت الله مهربانه …
برادر عزیزم آقا علیرضا…
ازتون میخوام فقط روی خودتون کار کنید و اجازه بدید آگاهی های دوره ی احساس لیاقت،آروم آروم در باور های شما بشینه …و بعد خودِ جهان براتون برنامه ریزی میکنه که اگر باید از شغلتون بیاید بیرون،این اتفاق در بهترین زمان و مکان میفته ….
من از همون اول که شاگرد استاد شدم فهمیدم من باید ازین شغل بیام بیرون…اما آیا میدونستم کی بهترین زمان و مکان برای این تصمیم هست؟قطعا خیر…
اجازه دادم تکاملم طی بشه و تلاش کردم به جریانی که نمیبینم توکل کنم ودر راستای دریافت الهاماتم،قدم بردارم….و ایمان داشتم در بهترین زمان و مکان این اتفاق میفته.
هیچ ساعتی دقیق تر از ساعت خداوند نیست
بدون هیچ نگرانی،فقط روی باورهاتون کار کنید،و ایمان داشته باشید جهان به باور های جدید شما پاسخ میده و شرایط رو براتون مهیا میکنه …
بینهایت از خانواده ی عزیزتون ممنونم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمتون.
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان برای همه ی شما رفیق های نازنین غارحرای من …
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
شما آنان را نکشتید، بلکه خدا آنان را کشت. [ای پیامبر!] هنگامی که به سوی دشمنان تیر پرتاب کردی، تو پرتاب نکردی، بلکه خدا پرتاب کرد و مؤمنان را از سوی خود به آزمایشی نیکو بیازماید؛ زیرا خدا شنوا و داناست.
سلام به برادر عزیزم آقا پویا،سلام و سلامتی و نور وعشق و رحمت الله به جسم و جان و روح توحیدی عزیزت
ازت سپاسگزارم که برام نوشتی و دست خدا شدی برای اینکه مسیر توحیدی من یکبار دیگه رگلاژ بشه،از خدا که پنهون نیست،از شما چه پنهون….اول که کامنتت رو خوندم بهم ریختم،شاید ده بار خط به خط کامنتت رو خوندم و بهش فکر کردم و هر کلمه رو تجزیه و تحلیل کردم که چرا؟واقعا چرا یکی باید همچین فکری درمورد من بکنه و همچین حرفی رو بهم بزنه؟ اینم بگم یکی از دلایلی که این انتقاد تونست منو بهم بریزه این بود که از بچه های سایت این پیام رو دریافت کردم وگرنه گوش من برای آدم های بیرون از سایت اصلا شنوا نیست و هیچ اهمیتی برام نداره …اما انتظارش رو نداشتم که اینجا همچین چیزی رو بشنوم…
طبق آگاهی های جلسه 4 قدم 5: اگر مدت هاست حالت خوبه و داری رو خودت کار میکنی،هر اتفاقی بیفته در راستای رسیدن به خواسته هاته…
و طبق آگاهی های قدم 11: به جای اینکه به اتفاقات واکنش نشون بدی،بیا از خودت بپرس این اتفاق چه درسی برای من داره؟ خدا چی داره بهم میگه؟ این یک خیری توش هست!
خب یکم طول کشید تا من ذهنم رو کنترل کنم و دنبال خیر ماجرا بگردم،که پیام خدا چیه برای من،والحمدالله که خداوند همیشه هادی و هدایتگر ماست.
من به این نتیجه رسیدم که اولا من خیلی هنوز باید روی عزت نفسم کار کنم تا اگر انتقادی ازم شد به جای اینکه بهم بریزم،نگاه کنم ببینم این انتقاد اصلا برام پذیرفته هست یا نه؟اگر هست درسشو بگیرم اگر نیست راحت ازش بگذرم.
دوما هنوز باید روی آگاهی های دوره ی احساس لیاقت کار کنم،روی خود ارزشمندی بی قید وشرطم،که فارغ ازینکه نظر بقیه درمورد من چیه،من ارزشمندم،مهم نیست بقیه چه فکری درمورد من میکنند،مهم اینکه من خودم احساس ارزشمندی درونی داشته باشم،اگر احساس ارزشمندیم رو گره بزنم به تحسین یا انتقاد دیگران،زیربنای این احساس لیاقت کاملا سست وبی پایه ست وخیلی راحت از دست میره.
سوما به این نتیجه رسیدم که من از تحسین دیگران راحت میگذرم و من میگم من که کاری نکردم،اما اگر ازم انتقاد بشه میگم حتما این انتقاد درسته و ی جای کارم مشکل داره!
یعنی به صورت پیش فرض راحت تر خود تخریبی میکنم تا خودتحسینی !
اصلا نمیدونی چه درهایی برام باز شد،چه پاشنه های آشیلی رو پیدا کردم،چقدر مسیرم رگلاژ شد…از یک اتفاق به ظاهر بد،با کنترل ذهن،کلی بنفیت کسب کردم.
عزت نفس شمارم تحسین میکنم که خیلی راحت نظرت رو بیان کردی،ازت ممنونم که دست خدا شدی برام.
به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت و دعا میکنم امسال برات بهترین سال زندگیت باشه تا به اینجا…
درپناه الله مهربانی ها …
سلام به برادر عزیزم آقارضا
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به جسم و جان و روح توحیدی عزیزت
ازینکه وقت ارزشمندت رو گذاشتی و برام نوشتی ازت بینهایت سپاسگزارم.
تحسین شما،نشون دهنده ی صلح درون و قلب روشن خودتونه…
من هم برای شما سالی پر از خیروبرکت و رحمت الله رو آرزومندم،الهی که از آسمون و زمین براتون خیر و برکت و اتفاقات عالی بباره …
در پناه نورِآسمون ها وزمین باشید همیشه
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا ۖ فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا
و بخور و بنوش و دیده روشن دار. پس اگر کسى از آدمیان را دیدى، بگوى: «من براى [خداى] رحمان روزه نذر کردهام، و امروز مطلقاً با انسانى سخن نخواهم گفت.»
================================================================
سلام به برادر عزیزم آقا حمید،سلام و سلامتی و نور و عشق ورحمت الله به جسم و جان وروح توحیدی و قلب سلیمت ….
صدای مارو میشنوی بعد از یک روز درو دیواری…پر انرژی…سر حال…
درحالیکه از اسپیکر صدای این آهنگ میاد:
یک طرف جنگه،یک ور خنده،یک ور مسخره بازی،نبینم کسی اینجا به کم بشه راضی…
خداروشکر که به لطف خودش انقدر خوب روی خودم کار کردم که هم فاصله ی بینِ توی درو دیوار رفتنام خیلی زیاد شده و هم مدت زمانش کم و کمتر….
استاد میگه هرچقدر بیشتر روی خودتون کارکنید،کنترل ذهن براتون راحت ترمیشه،کمتر شیطان میتونه بهتون تسلط پیدا کنه،واسه همینه خدا هم میگه :إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ ۚ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ وَکِیلًا
خداروصدهزار مرتبه شکر برای همینجای زندگیم،برای تسلیمِ(نمیشه نمیشه ها) نشدن،برای گیوآپ نکردن و ادامه دادن…برای استمرار… برای اعتماد به جریانی که با چشم قابل دیدن نیست،اما قلبت باهاش آرومه،برای تلاش به اجرای قانون رهایی در عمل….
تلاش های دیروز من برای کنترل ذهن و تسلیم نجواهای شیطان نشدن،و اجرای توحید در عمل …مثل همیشه جواب داد…و امروز دوباره قلبم روشن شد…دوباره به فرکانس فعالیت در سایت دسترسی پیدا کردم،دوباره تونستم بنویسم ومشغول صلات بشم…
خدا میدونه که این بهبود مستمر هر روزه…این تلاش های کوچیک اما کاربردی…چطور خشت به خشت شخصیت ما رو داره با توحید میسازه…و یک روزی به خودمون میایم میبینم انقدر خوب تکاملمون رو طی کردیم که این نهال کوچیک تبدیل به یک درخت تنومند شده…
دقیقا مثل ایه 24،25سوره ابراهیم:
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ ﴿٢4﴾
آیا ندانستی که خدا چگونه مثلی زده است؟ کلمه پاک [که اعتقاد واقعی به توحید است] مانند درخت پاک است، ریشه اش استوار و پابرجا و شاخه اش در آسمان است.
تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ۗ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ ﴿٢5﴾
میوه اش را به اجازه پروردگارش در هر زمانی می دهد. و خدا مَثَلها را برای مردم می زند تا متذکّر حقایق شوند.
موفقیت و دستاوردی که با تکامل به دست بیاد….توپ تکونش نمیده …
خداروصدهزار مرتبه شکر که خدا همیشه هدایتمون میکنه …و عاشقانه هوامون رو داره….حتی وقتی میریم توی در ودیوار،دستش رو بین سر ما و دیوار حائل میکنه که درد نکشیم.
طبق رسم نانوشته وقتی برات از قرآن هدایت گرفتم،این آیه اومد:))))
جدا ازینکه داری با موشک مدارهارو طی میکنی و به قول خودت داری انقدر اوج میگیری که دیگه ما بهت دسترسی نداریم….بنظرم باید بیخیال روزه بشی:)))
بخور و بنوش و دیده روشن دار …..
دعا میکنم این ایه برات هدایت های قشنگی داشته باشه …و این تلگراف در زمان و مکان درست به دستت برسه …
هیچ ساعتی،دقیقتر از ساعت خداوند نیست.
آتشنشان ابراهیم نشان،حمیدِ حنیف
به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.
به امید دریافت یک نقطه ی آبی پر برکت دیگه ای ازت…
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
تو شگفت انگیزی….فوق العاده ای….تو دلنشین تری فاطمه ی دنیایی…
نوش جانِ داداش رسولم باشه این بال پروازش….
نوش جانتون این رحمت و عشق و مودت الله ….
نوش جانتون هر لحظه ای که قلب سلیمتون به الله وصل میشه….
من هنوز و هنوز و هنوز شگفت زده ی همین جملتم فاطمه درسته ما شب میرسیم ناهارخوران پیش دوستمون
چطور انقدر قلبت روشنه؟این همه صلح درون از کجا اومد؟
چطور هم انقدر زیبایی،هم انقدر شیرینی،هم دلنشین و خواستنی …؟
این همه توحید عملی و زندگی هدایتیت رو تحسین میکنم فاطمه …
هنوز خیییییلی کار دارم بهت برسم…
هنوز باید خیییلی رو شخصیتم کار کنم…
دوستتون دارم بینهایت…از روشنی قلبم…
از الله میخوام بهم سعادت بده بتونم لطف و محبت این خانواده ی بهشتی رو انطور که شایسته و لایقش هستن جبران کنم…
وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ ۚ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ ۚ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
به امید دیدار روی ماهتون در بهترین زمان و مکان
قلب فراوانِ فراوانِ فراوان از روشنی قلب سعیده…برای چرخیدن به دور سرتون.
داداش رسول عزیزم سلاممممم
یعنی من اولین کاری که کردم سریع یک اسکرین شات از پروفایلت گرفتم که بشینم یک دل سیررررر نگاهتون کنم …
چقدر شما قشنگید و چقددددر بهم میاید…
چقدر از صمیم قلبم دوستون دارم و نمیدونید نمیدونید من امروز چه تصویر های ذهنی ساختم از اون روزی که خدا بهم سعادت بده بتونم به مدار دیدارتون برسم.
داداش رسول عزیزم ،سپاسگزاری ازت به کلام نمیاد …
فقط از خدا میخوام این لطف و محبتت در حق من رو جوری جبران کنه که به اندازه ی مشت خودِ خدا باشه …
دعا میکنم تموم دوربرگردون های زندگیت ،به سمت ثروت و نعمت و برکت بیشتر و بیشتر و بیشتر باشه ….
الهی که نور آسمون ها وزمین همیشه به لبخند و احساس خوشبختیتون بباره و تا آخر عمر درکنارهم پله های توحید رو طی کنید و روز به روز به خوشبختی های بیشتر و بیشتر دست پیدا کنید.
خوشبختی ؟خوشبختی حال خوبه …خوشبختی ؟ خوشبختی احساس آرامشه…خوشبختی …خوشبختی زندگی هدایتیه…
خدایا شکرت که با نشون دادن این خانواده ی بهشتی ،باور من رو هزار برابر کردی ….
خداوند حافظ و نگهدار و هدایتگرتون باشه در هر ثانیه از زندگی
دوستون دارم و به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
سلام حمید جان،از تلگراف طولانی و پربارت بی نهایت ممنونم،کامنت هرچی طولانی تر من خوشحال تر،خیلی با عجله و پابرهنه پریدم توی سایت برات بنویسم،تا همین یک دقیقه ی پیش،هیچ ایده ای و قصدی برای کامنت نوشتن نداشتم،از مدل کامنت نوشتنم هم مشخصه چقدر عجله دارم!عجله نه…ذوق…
چند بار به یک صفحه از قرآن هدایت شدم که خیلی جدی نگرفتمش،ولی وقتی الان دوباره بهش هدایت شدم،گفتم این یک درسی برای من داره،چرا تمرکز نمیکنم ببینم چی داره بهم میگه؟خوردم به دوتا آیه ی مشتی درمورد رزق،یعنی گفتم همین دوتا برای اثبات کل دوره های ثروت استاد کافیه!بعد بدو بدو اومدم اینجا برات بنویسم…
وایسا برم کپیش کنم بیام…
وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ وَمَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِینَ ﴿حجر٢٠﴾
و در آن برای شما و کسانی که روزی دهنده آنان نیستید، انواع وسایل و ابزار معیشت قرار دادیم.
وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ﴿حجر٢١﴾
و هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه هایش نزد ماست، و آن را جز به اندازه معین نازل نمی کنیم. (21)
================================================================
ببین جدا از تموم آیه های صفحه که پر از قدرت و نعمت و ثروت الله ست…من با همین دوتا آیه کار دارم در حد ظرف پلاستیکی خودم به قول آقا جواد ازین ظرف ماستی ها :)))
معیشت گاهى اسم آید ، به معنى وسیله زندگى . در قاموس گفته: «المعیشه التی تعیش بها من المطعم و المشرب و ما یکون به الحیاه و ما یعاش به او فیه» معایش در آیه ، جمع معیشت ، به معناى وسائل زندگى است.[1]
برگزیده تفسیر نمونه:(آیه 20)- و از آنجا که وسائل زندگی انسان منحصر به گیاهان و معادن نیست در این آیه به تمام این مواهب اشاره کرده، میگوید: «و ما انواع وسائل زندگی را برای شما در زمین قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ).
بِببین …اینجا نمیگه بهتون روزی دادیم میگه وسایل زندگی کردن شما روی زمین رو هم ما دادیم…اولا از ما و سیستم داره صحبت میکنه،بعد من با این تیکه کار دارم که میگه وسایل زندگی کردنتون رو هم ما دادیم…
وسایل زندگی کردن چی هست؟
حداقل چیز هایی که لازم هست برای زندگی کردن روی زمین:خونه و سرپناه،وسیله ای برای تردد،وسیله ای برای تامین غذای بدن و غذا درست کردن
این اصل و اساسش خب؟
حالا هربار انسان تونسته اینارو بهتر و با کیفیت تر کنه!
از توی غار و چادر زدن ها رسیده به خونه ی چوبی…بعد خونه ی سیمانی…و با تکامل رسیدیم به این خونه های لاکچری…
برای رفت و آمد…اول فقط پاهاش بوده…بعد اسب و قاطر…بعد درشکه …بعد ماشین هاو….با تکامل رسیده به این ماشین های لاکچری…قطار ها…هواپیماها…
برای غذا درست کردن…اولش یاد گرفته آتیش درست کنه…بعد همون ساماندهی کرده…شده اجاق گاز…بعد هی پیشرفته تر…تا برسه به مایکروویوی که داره با اشعه و ارتعاش برامون غذا درست میکنه…
الان از خودمون هم بپرسیم که این وسایل چه جوری به وجود اومد؟میگیم انسان اختراع کرد!انسان ساختش!انسان کشفش کرد!
عاااموووو!کجا،دنبال چی میگردی؟خدا میگه:وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ
همه ی این ها از اول وجود داشت،فقط انسان تونسته به مدارش دسترسی پیدا کنه،یعنی به میزانی که مدارش بالاتر رفت،فهمش از قوانین بهتر شد،درکش نسبت به محیط اطرافش بالاتر رفت،با ایده های کاربردی تر هم مدار شد و اجراشون کرد!
این ها ازهمون اول وجود داشتند،توی مدارهای بالاتر…ما فقط بهشون دسترسی پیدا کردیم…
نمیدونم میتونم منظورم رو برسونم یانه…
بِببین…مطمئنا به انسان های صد سال پیش میگفتی،یک وسیله ای هست که شما میتونی باهاش ازینجا با کسی که توی یک قاره ی دیگه ست تصویری صحبت کنی،نتنها باور نمیکرد بهت فحش هم میداد…ولی اون موبایل از همون موقع وجود داشت،انسان به مدارش دسترسی نداشت!
و این بازی ادامه داره…
هرچیزی که توی ذهن ما،الان غیر قابل باوره،در مدارهای بالا هست!
ما فقط باید از نظر فرکانسی تغییر کنیم و وارد مدارش بشیم همین!
چه جوریش رو ول کن!
فقط باید باهاش هم مدار بشی و اون انرژی به شکل ماده وارد زندگیت میشه!
چه ایده ای داری که الان فکر میکنی نشدنیه؟
اون توی مدارهای بالا هست!
ما توی بعد زمان ومکان هستیم و نمیتونیم بعدا روببینیم….ولی خدا…انرژی کل،که اول و آخر و ظاهر و باطنه…اون همه چیز رو از بالا میبینه …
ما فقط کافیه به قسمت خداگونه مون نزدیک بشیم…
هماهنگی ذهن و روح
بعد به قول استاد:هرچی که میخوایم وارد زندگیمون میشه
به قول قرآن:إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
هرچقدر انسان ها،در طی سالیان گذشته،تونستندبه این هماهنگی برسند،به معیشت های بهتری دسترسی پیدا کردند…اون ها از قبل بودند…در مدارهای بالا…
ما فقط وارد مدارش شدیم همین…
توی آیه 21 هم میاد این موضوع رو تایید میکنه:
وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ﴿٢١﴾
و هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه هایش نزد ماست، و آن را جز به اندازه معین نازل نمی کنیم.
اگر بری تفسیرش رو بخونی نوشته،همه چیز دست خداست ولی هرچقدر صلاح بدونه میده!!!
اوه مااای گاد!صلاح چیه؟قانون انقدر به وضوح گفته شده…تو به اندازه ی باور هات دریافت میکنی!ولاغیر!
اندازه ی معین:میشه اندازه ی ظرف نعمت تو!
بازم یاد کلام استاد میفتم که عدالت خدا،عدالت آینه ست!
هرچی هستی بهت نشون میده!
هرچقدر ظرف نعمتت هست،دریافت میکنی!
نه بیشتر نه کمتر!
خودتو گول نزن!
هرشرایطی داری،همونقدری که لیاقتشو داری!
راضی نیستی؟تغییر کن!
باورهات رو عوض کن!
ظرف نعمتت رو بزرگتر کن!
خدا مسئول بی پولی تو نیست!
خدا مسئول بی ماشینی تو نیست!
خدا مسئول بی خونه بودنت نیست!
تو! تو! تو!
تو باید ظرف نعمتت رو بزرگتر کنی،خدا اندازه ی باورهات میتونه بده!
نه کمتر!نه بیشتر!
وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ
الان یاد قسمتی از کامنتت افتادم که درمورد باورها نوشتی بزار برم کپیش کنیم بزارمش اینجا:
کمی بالاتر گفتم «پروردگار خودش» یاد یه نکته افتادم که توی سرچ های قرآنیم بهش رسیدم.در داستانهای انبیاء الهی در آیات مختلف قرآن ذیل این موضوع که فلان پیامبر از پروردگار درخواست کرده به جای کلمه «رب» گفته شده «ربه» (رب + ه) اون ه آخر شناسه سوم شخص مفرده که دلالت میکنه بر انجام دهنده کار. مثلا میگه :
«وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ»
«وَزَکَرِیَّا إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ»
«وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ»
(اون ه آخر اشاره داره به ابراهیم و ایوب و زکریا)
به محض اینکه این سوال برام پیش اومد ، این پاسخ به قلبم الهام شد که هر پیامبری به اندازه باور خودش به ربوبیت «رب» صدا میزده و پاسخ دریافت میکرده. یعنی هر چقدر بیشتر باور کنیم پاسخ ها و نتایج بزرگتری هم دریافت میکنیم.
مثال و الگوی حقیقیش رو در این فایل داریم درک میکنیم. یه نگاهی بندازیم به تفاوت نتایج استاد با نتایج خودمون تا پی ببریم به تفاوت باور استاد به قدرت «رب» با باورهای خودمون.
این کامنت قرآنیت بینظیر بود و چقدر الان درک من رو بیشتر کرد.
صدای استاد توی بکگراند ذهنم میپیچه که میگه:
همه چیز باوره،همه چیز باوره،همه چیز باوره
واقعا اگر ما ایمان بیاریم که هیچ چیز جز تغییر باورهای ما نیست و بدونیم که هرچیزی که میخوایم در مدارهای بالاتر هست و ما فقط باید وارد مدارش بشیم با تغییرفرکانس و باورهامون!
با چه ایمانی روی خودمون کار میکنیم؟
دیگه چه اهمیتی داره بیرون چه خبره؟
ما…ماییم که خالق زندگیمونیم…
هیچ چیز اون بیرون تاثیرگذار نیست…حتی یک اپسیلون….
اینا درک ظرف پلاستیکی من بود…به محض روشن شدن جرقه های توی سرم این صفحه رو باز کردم و نوشتم…مطمئنم بی نقص نیست…اما به خودم اجازه دادم بنویسم،همین تلاش های کوچیک برای فهم آیات قرآن و درک قوانین برای من یک دنیا ارزشمنده،منی که نسبت به قرآن،کر و کور و نافهم بودم….و خداوند من رو با هدایت کردنم به سمت استاد و دوره ی دوازده قدم ،به نورِ قرآنش شفا داد…
از شماهم ممنونم که سخاوتمندانه بهم یاد دادی از کنار آیه های قرآن سرسری نگذرم و حتی شده یک کلمه رو بفهمم و از نورش توی زندگیم استفاده کنم،ازت ممنونم که هستی و میتونم بدون ترس از قضاوت درمورد قرآن باهات حرف بزنم.
مشتاقم درک و نظرت رو درمورد این آیه ها بدونم،مطمئنم دریافتی های شما بسیار بهتر و روشن تر از منه…
از خداوند سپاسگزارم که یک قطره از علم بینهایتش،به ظرف پلاستیکی من وارد کرد ویک بار دیگه بهم اجازه ی دسترسی بیشتر به اقیانوسِ علم و آگاهی قرآن رو عطا کرد.
ازت ممنونم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.
سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ
سلام به دوست عزیزم،ندا جان
ازت ممنونم که برام نوشتی و دعا میکنم سال جدید برات بهترین سال زندگیت تا به الان باشه،پر از اتفاقات خوب و معجزه های من حیث لایحتسب…
دعا میکنم خداوند به عقل و درک من بباره تا بتونم پاسخ مناسبی به سوالت بدم.
اینم قبلش بگم که خودم به خوبی که میتونم توضیح بدم،نمیتونم عمل کنم،اما بخاطر نتایج خوبی که ازین قانون گرفتم میتونم با مثال برات توضیح بدم.
من 8سال پرستار بودم،ازین 8 سال،6 سال اول هیچ اطلاعی از قانون نداشتم،و اوضاع کاریم به شدت سخت بود مخصوصا در زمینه روابط،من همیشه با بدترین سرپرستارها،بدترین همراه مریض ها،بدترین کشیک ها هم مدار بودم.
اما 2 سال آخر که دانشجوی استاد شدم،اوضاع به طرز شگفت انگیزی تغییر کرد،اولش انقدر نرم و آروم بود که نفهمیدم ولی یک روزی به خودم اومدم دیدم من انگار به جای شیفت رفتن دارم میرم مهمونی،انقدر بهم خوش میگذره…
شیفت های آروم،بدون دردسر،با بهترین همکارها،بهترین برنامه کاری و…
یعنی با کار کردن روی خودم درمدار بهتری قرار گرفتم که خبری از شیفت های سنگین و اعزام و همراه مریض نامناسب نبود و همکار درب داغون نبود ….
توی این 2 سال،من 3 بار هدنرسم عوض شد!
اما رفتار هر 3 نفر بامن همونجوری بود که من میخواستم!برخلاف تموم رفتارهای نامناسبشون با بقیه …
من به این میگم به تسخیر درآوردن آدم ها، بدون هیچ تلاش بیرونی اعم از(پاچه خواری،باج دادن،حتی صحبت کردن!)
اینجوری که من فقط و فقط توی ذهنم روی ویژگی های مثبتشون تمرکز میکردم!
فقط روی خوبی هاشون…بدی نداشتن؟چرا هیچ آدمی پرفکت نیست!
اما من بدی هارو کاملا ایگنور میکردم.
و بعد!
به هیچ عنوان توی جمعی که داشتند پشت سر اون آدم بدگویی میکردن نمیموندم!
به یک طریقی خودمو جدا میکردم!
شده بود که هندزفری میزاشتم با صدای بلند آهنگ گوش میکردم که صداشون بهم نرسه!
برام مهم نبود که درمورد من چه فکر میکنند،پایبندی روی اصول برام از همه چی مهمتر بود!
حتی اگر توی یک موقعیتی بودم که سرپرستارم داشت به ناحق یک حرفی رو میزد یا یک حرکتی انجام میداد من توی ذهنم میگفتم:مثلا چقدر علم و آگاهیش در مورد فلان موضوع فوق العاده ست!چه چشم های قشنگی داره!چه قدر این مدیریتش رو تحسین میکنم….و …..هرچی که به ذهنم میرسید…
این میشد که رفتار هدنرس هام با من،مدل برنامه گذاشتناشون و…هیییچ ربطی با بقیه پرسنل دیگه شون نداشت!
ضمن اینکه من در کلام هم،در کمال ادب باهاشون صحبت میکردم و اگر جایی اشتباه داشتم راحت میپذیرفتم و عذر خواهی میکردم و اشتباهم رو جبران میکردم.
من با این روش حتی رییس بیمارستانی که 99درصد پرسنل ازش ناراضی بودند و یک جاهایی عدم رضایتشون به حق هم بود!یک جوری به تخسیر خودم درآوردم که این آدم انگار خدا مامور کرده بود کارهای منو انجام بده!کارهایی که حتی یک صدمش رو برای بقیه انجام نمیداد….
این قانون برای همه ی چیز جوابه!
همه ش برمیگرده به تمرین و تکرار ما …
من خودم اگر بتونم این قانون رو توی زندگی شخصیم مثلا در رابطه با پدرم درست انجام بدم،کلی جلو میفتم…
ولی به میزانی که با اون آدم مقاومت داشته باشی بخاطر تجربیات گذشته ت…یکم اجرای این قانون در عمل سخت تر میشه…
ولی هیچ غیر ممکنی غیر ممکن نیس…
از خداوند میخوام کمکم کنه خودِمن بتونم این قانون رو درست در عمل اجرا کنم و از نتایج بینظیرش در راستای رسیدن به اهدافم استفاده کنم.
ازت سپاسگزارم که باعث شدی یکبار دیگه قانون رو با خودم مرور کنم…
درپناه نورِ آسمون ها و زمین باشی و قلبِ فراوان
برادر عزیزم آقا پویا،سلام
نقطه ی آبی شما،قلب من رو روشن کرد،دعا میکنم نورِ آسمون ها وزمین،تموم ابعاد زندگیتون رو روشن کنه …
به قول استاد،مهم نیست چقدر درمورد قانون قشنگ حرف میزنیم،مهم اینکه چقدر بهش عمل میکنیم وازش نتیجه کسب کردیم و شما خیلی بهتر از من این کار روکردی….
ازین همه نتیجه عالی که کسب کردی بینهایت خوشحال شدم،خداوند به قلب من گواهه شگفت زده شدم ازین ایمانت،ازین توکلت،ازین اراده ای که همه چیز رو کنفیکون کرد…
شما از صفرتا صدش رو ساختی….ازینجا به بعد دیگه مثل آب خوردن برات اتفاق میفته…مرزبندی های روی زمین برای ما آدم هاست….برای فرمانروای مطلق جهان…مرز بندی های ما قد یک چوب کبریت هم نیست…
امیدوارم به زودی زود بیای و بنویسی چطور روی دوش خدا نشستی و در بهترین حالت ممکن،مثل پادشاه ها…مهاجرت کردی به آمریکا…
میدونی که ؟ اونیکه تاج بندگی الله روی سرش هست…پادشاه زندگی خودشه …
پویای عزیزم،کامنت شما که به قول خودت نقد بود،انقدر مسیر های روبه روی من رو روشن کرد که اولش که حالم بد شد اصلا فکرش رو نمیکردم این همه فایده توشه …
بسیار بسیار شخصیت من رو از خودم بزرگتر کرد و چراغ هایی رو برام روشن کرد که همیشه میتونه کمک حال من باشه….
اما دلم میخواد یک توضیح کوچیکِ دلی بهت بدم شاید درک کامنت های من برات یکم ملموس تر باشه که خداوند به قلب من گواهه شوآف نیست…
من روزگاری توی اینستاگرام کلی فالوئر داشتم که هنوز هم از همه جا خبرم رو میگیرن چرا سعیده برنمیگرده…اما این سایت …این جهان توحیدی،هیچ ربطی به اینستاگرام نداره، جای شوآف کردن نیست…حتی اگر بخوای هم نمیتونی…اینجا همه چیز فرکانسیه….حتی پاسخ هایی که برات میاد …
پویا جان،شاید از استاد شنیدی گاهی اوقات در ابتدای فایل میگه،چندتا اتفاق افتاد که من رو اینسپایر کرد که بیام درمورد فلان موضوع صحبت کنم…یعنی همه ی فایل هاش هدایتیه…
این جنس هدایت حتما برات قابل درک هست…
خداوند میدونه من اگر به عقل خودم بخوام بنویسم یک خط هم نمیتونم…
یعنی وقتی من میخوام کامنت بنویسم کلا از بعد زمان و مکان خارج میشم…
تموم این ایه ها..این شعر ها…این موضوعات خود به خود میاد….
باور کن بارها خودم بعدا کامنت رو میخونم شگفت زده میشم اینارو من چطوری نوشتم؟چون کار من نیست اصلا…من فقط به لطف خودش وقتی میتونم توی سایت بنویسم که بهش وصل بشم…
وگرنه بارها شده تقلا کردم یک کامنت بنویسم یا یک کامنت جواب بدم ولی یک خط!یک کلمه نتونستم بنویسم!
درهرصورت نقد شما برای من ارزشمنده وهمینکه این همه مسیر من رو روشن کرد و بهم کمک کرد از خودم شخصیت بهتری بسازم،ازت سپاسگزارم.
به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت و برات بهترین هارو آرزو میکنم…
قلبِ فراوان از شمال ایران به میلان زیبا
عاطفه ی نازنینم سلام…
قلب روشنت رو میبوسم و ازت سپاسگزارم که لطف کردی و برام نوشتی…
تحسین تو،تجلی زیبایی های درون خودته،ممنونم از لطف و محبتت
خوندن کامنتت و نوشتن پاسخ برات،شد تمرین ستاره ی قطبی من …
ازت سپاسگزارم بینهایت،و برات از الله مهربان،بهترینِ بهترین هارو درخواست میکنم.
درپناه نورِ آسمون ها وزمین باشی همیشه
به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای ازتو
قلبِ فراوانِ فراوان