قلبی که به سوی خداوند باز می شود

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مهشید عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

خداوند به شکل فوق العاده ای این سوره رو به عنوان نشانه امروز من فرستاد.

فکر میکنم هر کس که این سوره رو میخونه، میتونه با شرایط و موقعیت هایی که خودش توی زندگیش داشته، تطبیقش بده و مصداق هایش رو توی زندگی خودش ببینه.

یعنی احتمالا برای خیلیا پیش اومده که یه زمانهایی یه بارِ گرانی، به شکل نگرانی ها و ترسها و مسائل و مشکلات داشتن، که نه تنها خیلی آسون و ساده حل شدن، بلکه کلی خیر و برکت هم، از قِبَل اونها بدست اومده: همون برداشته شدن بار گران و بلند شدن آوازه.

الان توی یه برهه ای از زندگیم هستم که دنبال راه حل برای برداشتن ترمزی هستم که تازه پیداش کردم. توی کامنتها، توی متن فایلها، توی صحبتهای استاد، همش دنبال یه راهی هستم که اصولی و درست حلش کنم.

بعد از یه مدت کلنجار رفتن و دست و پا زدن، هدایت شدم که توی عقل کل از دوستانم بپرسم و پیشنهادهای که میگن رو انجام بدم.

بعدش، هدایت شدم به دسته فایلهای دانلودی «ایمانی که استمرار در عمل می‌آورد». دارم فایلهایی که توجهم رو جلب میکنن گوش میدم. متن هاشون رو میخونم. قسمتهای مهمش رو توی دریم بردم کپی میکنم.

من مصمم که این ترمز رو بردارم. من نمیخوام آشغالا رو بزارم زیر مبل. من از خدای خودم درخواست کردم که راه حل این کار رو جلو پام بزاره، و ان شا الله با هدایت خودش این موضوع رو حل میکنم.

حالا که همزمان با این تلاشها، خدا این سوره رو برای نشانه ام فرستاد، حالا که داره میگه «باباجون مگه هربار خودم بار گرانت رو برنداشتم؟! هنوز هم شک داری که این بار هم خودم راه رو بر تو آسون میکنم؟!» خیلی انرژی و انگیزه ام بیشتر شده.

خدایا من میخوام اینقدر ایمانم قوی بشه، که الهامات تو رو به سرعت اجرا کنم. دست دست نکنم. دو دوتا چهارتا نکنم. الهامات رو سریع تشخیص بدم. نگم از کجا معلوم الهام باشه. من میخوام از ترسهام بزرگتر بشم. خدایا من دارم سعی میکنم بنده بهتری برات باشم.

خدایا قلب من رو باز کن. میخوام صدات رو بلندتر و واضح تر بشنوم. با همه وجودم بشنوم. خدایا از شر نجواهای شیطان به تو پناه میبرم. میدونم که اون بر من تسلطی نداره. چون این وعده توئه و چه کسی از تو به عهدش وفادار تره.

خدای من، همین الان که داشتم این کامنت رو می نوشتم، یه خبر فوق العاده دریافت کردم. چیزی که 4 ماه منتظرش بودم. خدایا قلب من رو باز کن که من هم زمره اون بندگان صالحت قرار بگیرم، که اصل رو از فرع تشخیص میدن. من میخوام یاد بگیرم، مسلط بشم به اینکه بیام آگاهانه از قدرت خلق زندگیم استفاده کنم. و این جملات فوق العاده استاد قلبم رو آروم کرد:

هیچ هدفی نیست که بزرگتر از خداوند باشه؛

همه چی دست یافتنیه؛

همه چی دست یافتنیه؛


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری قلبی که به سوی خداوند باز می شود
    480MB
    30 دقیقه
  • فایل صوتی قلبی که به سوی خداوند باز می شود
    28MB
    30 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

742 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهراء» در این صفحه: 3
  1. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3450 روز

    بسم اللله الرحمن الرحیم

    قلبی که به سوی خداوند باز می شود.الله اکبر .واقعا حس میکنم مشمول نگاه خاص خدا شدم که دارم میبینم این همزمانی هایی که اتفاق میوفته.

    اول سلام به استادم و مریم عزیزم که خوشحالم باز میبینمش سالمتر و سرحالتر و زیباتر و هماهنگتر و در رشد

    این روزهای من اینطوری داره سپری میشه که دارم سمت خودمو انجام میدم.به معنای واقعی ننشستم که گنی پول از اون بالا بیوفته.دارم هرطوری میتونم تلاشمو میکنم.همزمان اصلا رزق خودمو از این کارهایی که انجام میدم نمیبینم.من هرشب به خدا میگم خدای من، من این ایده هارو اجرا میکنم که هم بببینم کدومشون برام مناسبتره و حجتی بر من نمونه که تلاشی نکردم و بهانه اوردم.هم با هرکدومشون دارم ارزش خلق میکنم.هر طرح پژوهشی که انجام میدم که در مقابل یه سری پول میگیرم و یه سری هم که برای بهتر یاد گرفتنه.هر لباسی که میدوزم و یک ادمی اونو میپوشه و لذت میبره هم از زیبایی هم از راحتی اون .هربار به خدا میگم خدایا من اینو برای پول انجام ندادم.من نیتم اینه که یک ارزش خلق کنم.مفید باشم و قدمی برداشته باشم.میگم خدایا اما من رزقمو از تو میخام تو رزق منو بغیرحساب بده.تو به من پاداش بده که دارم قدم برمیدارم و عمل میکنم.و باز بیشتر از خدا میخام و میگم خدایا اگر بخام مبلغ منطقی که بابت هرکاری انجام میدم در نظر بگیرم پول خاصی نمیشه اما من میخام تو چند برابری بدی چون من از تو میخام از از کاری که دارم انجام میدم که برام پول بشه و چند برابری بده چون من اینو پاداشی میبینم بخاطر هر قدمی که برمیدارم و تو گفتی هر قدمی که برمیدارید تو مضاعفش میکنی.و هر شب به خدا میگم خدایا تو از من راضی هستی؟ و و و هر بار قرانو باز میکنم میگم خدایا با من حرف بزن خدایا بگو من چیو باید بدونم چی میخای به من بگی و میگم خدایا خودت هدایت کن که اگاهی های این ایه ها رو درک کنم و به دلم بشینه و بفهمم از همین ایه ها مسیرم رو و راهمو

    الله اکبر دیشب که تا صبح بیدار موندم که یه بخشی از کارو تموم کنمنزدیک صبح تموم شد. در روحانی ترین و معنوی ترین و زیباترین زمان روز موقع سحر در اون خنکترین موقع روز در تاریک روشنی هوا رفتم توی حیاط قرانو برداشتم و دوباره از خدا خاستم با من حرف بزنه.قرانو باز کردم و با ایاتی مواجه شدم که همینطور میخوندم و همینطور اشک از چشام جاری بود.ایه 43 انفال که خدا میگه تعداد اونها رو در خواب در نظر تو کم کرد و اگر تعداد (نفرات جبهه کفار)رو زیاد به تو نشون میداد میباختید. و من گفتم خدای من این همون نگاه مثبت داشتن و قدرت تلقینه . خدا خوش بینانه با اینکه تعداد زیاد بود اونها رو در نظر پیامبر کم کرده که پیامبر قدرت داشته باشه.قبلا که تازه با این اگاهی ها اشنا شده بودم همش میگفتم چطور ما مثبت نگر اشیم به جای اینکه واقع بین باشیم.و اینجا میبینم که این یک قانونه تو چیزی رو باور کن که به نفع خودته با اون قدرتمند میشی.توی همین فایلهای اخیر هم استاد به این نکته اشاره کرد که ژنتیک رو باور نکن اون چیزی رو باور کن که به نفعته برای تو خوبه بهت نتیجه میده.اوضاع و شرایط بد بله موجوده اما تو باورش نکن چیزهای خوب رو باور کن.خوبی رو فراوانی رو ثروت و عشق رو.

    و خداوند ادامه داد در ایه 45 فرمود که ای کسانی که ایمان اوردید اگر عده ی زیاد هم دیدید ثابت قدم بمونید و خداوند رو زیاد ذکر کنید تا پیروز شوید.و این هم مه تایید بر قدرت ایمان و با خدا بودن که ادم رو پیروز میکنه در هر شرایطی

    و بعد خدا به من در ایه بعد گفت خدا و رسولش رو اطاعت کن و بحث نکن که میبازی و قدرتت رو از دست میدی و صبر کن که خدا با صابران است.اینجا بود که سیل اشک امانمو برد چون من میخاستم برای موضوعی بحث کنم .به قول خودمون رو مخم بود باید یه حرفایی رو میزدم اما خدا گفت بحث نکن قدرتت رو از دست میدی و صبر کن الله اکبر

    و به من باز گفت در ایه بعدی که کاری رو برای بطرا و رئا الناس انجام نده.یعنی کاری رو برای ریا و نشون دادن خودت انجام نده

    و ایه بعدی که توی فایل قبل توی کامنتی درموردش میخوندم که یکی از دوستان درموردش توضیح داده:

    و اذ زین لهم الشیطن اعملهم و قال لا غالب لکم الیوم من الناس و انی جارلکم فلما ترائت الفئتان نکص علی عقبیه و و قال انی بریئ منکم انی اری مالا ترون انی اخاف الله و الله شدید العقاب

    که فرموده اگر از شیطان تبعیت کنی اول بهت وعده واهی میده و بعد بهت پشت میکنه.

    و بعد فرمود که و من یتوکل علی الله فان الله عزیز حکیم

    و ادامه : ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم و ان الله سمع علیم.توی این ایه به وضوح نقش باورها رو میبینیم .بله خدا اگر به کسی نعمتی داده اون نعمت رو ازش نمیگیره خدا بخیل نیست که نعمت از ما بگیره .وقتی اون نعمت گرفته میشه که ناسپاسی بشه و دیگه لیاقت دریافتش از بین بره.

    همین یغیروا بانفسهم دقیقا همینه که همه چیز درون ماست همه چیز اول در درون ما اتفاق میوفته.

    بعدش فکر کردم که خدا از همون موقع که قران رو نازل کرده صراحتا درمورد قوانین و و این مفاهیمی که ما حالا باهاش اشنا شدیم صحبت کرده و ما هیچوقت اینطور درک نکرده بودیم .دیشب نشسته بودیم و صحبت از حافظان قران شد و من گفتم که چند سال پیش من 5 جز قران رو حفظ کرده بودم یعنی توی حفظ تا جز 5 رفته بودم .بماند که اون شخص یه نگاهی کرد که اصلا بت نمیاد . اما من موقعی که اینو گفتم بعدش به خودم گفتم من اون زمان که اینهمه مینشستم قران رو حفظ میکردم خب این یعنی خیلی تکرار میکردم که حفظ بشه اما هیچوقت اینطور درک نکرده بودم.

    و خداروهرچی شکر کنم کمه چون من توی این مدت اخیر همش از خدا میخاستم قلبمو باز کنه و خودش بیاد توی قلبم و عشق اونو توی قلبم حس کنم و رفبق شیم باهم.بعد توی یکی از همین شبا به من گفته شد که قلبتو پاک کن که جا باز بشه و الله اکبر الان واقعا عشق خدارو حس میکنم بی اختیار در مواقعی از روز از شوق خدا از قدرت و عظمت خدا و این با من بودن و هدایت و کمک کردنم اشک از چشام جاری میشه.و و و و یه اتفاق خوب اینکه به خدا گفتم از ته دلم که خدایا واقعا من به هیچ کسی دیگه احتیاج ندارم وقتی تو ینطور هستی و کم نمیزاریو کم کم داری هی نعماتت رو طی تکامل من بیشتر میکنی .هر دفعه که یه درسی رو خوب یاد میگیرم و بزرگتر میشم تو هم نعماتت و پاداشهات بیشتر میشه چون ظرف وجودی دریافتم بزرگتر شده.گفتم خدایا حتی وجود یک مرد خوب که ارزوی هر دختریه رو دیگه مثل قبل نمیخام یعنی رهام چون دیگه این خاستن منشاش احساس نیاز نیست.من به هیچکسی نیاز ندارم حتی عاطفی .اگر هم کسی خاست وارد زندگیم بشه که قطعا باید عالی باشه از نظر من یه ادم خوب و ببینم که تو خدای خوبم میخای عشق بیشتری به من بدی به وسیله این ادم اون نمیاد منو خوشبخت کنه و تامینم کنه اون میاد که در این بزم من هم شرکت کنه بزم معنوی عشق با خدای من.اون میاد برای بیشتر شدن نعمات و حس خوب خدایی وگرنه من نیازی ندارم وقتی که تو اینطور داری رزق میرسونی حس خوب میدی شادی میدی معجزه میکنی عزت و اعتبار میدی جوانی و زیبایی دادی و بیشترش میکنی سلامتی میدی و هی بیشترش میکنی .و همینطور داری اسانم میکنی برای اسانی ها.

    و الم نشرح لک صدرک: یادمه توی سالایی که داشتم توی اضطراب بیمارگونه دست و پا میزدم و واقعا یک وزر بود بر کمرم و داشت لهم میکرد از یه وقتی به بعد همیشه هر روز و هر شب خیلی زیاد این ایه رو میخوندم و بهم ارامش میداد تا اینکه هدایت شدم کم کم و اون حالت در من برطرف شد خداروشکر.چطور یادم بره اون همه نجات و کمک و فضلی که خدا به من داشته از چه شرایطی نمو بیرون اورد و سربلندم کرد و حالا در این جایگاهی که واقعا چند سال پیش ارزوم بود .درسته که بدیهی و اروم بوجود اومده و گاهی یادم میره یک ارزو بود و میگم پس من چرا ترسیدم.

    خدارو شکر و مرسی مرسی مرسی استاد شما منو دیوونه میکنید با این همزمانی که یک وقتی فایلی روی سایت میزارید و درمورد موضوعی صحبت میکنید که انگار شما نزدیکترین ادم به من هستید که میدونید موضوع چیه.

    و دوستان عزیزم که چقدر یاد میگیرم از نوشته هاشون.

    خداروشکر اینجا هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3450 روز

    سلام غزل جان دوست خوبم

    توی این مدت که یه تایمی از روزم خوندن کامنت بچه هاست که انصافا دوستان عزیزی اینجا هستن که فوق العاده مینویسن و من چقدر درس میگیرم که همراهش لذت میبرم گاهی چقدرذوق زده میشم گاهی بم برمیخوره،گاهی گریه میکنم از تأثر و خیلی چیزا بم گوشزد میشه با خوندن کامنت های دوستانم اما هربار که لیست کامنتای دوستانی که فالو کردم رو میبینم جای خالی تورو حس میکنم. هی این سوال تو ذهنم میچرخه که پس غزل؟

    که خداروصدهزار مرتبه شکر میبینم که درحال اقدام کردن و عمل بودی و رشد بیشتر

    غزل جان مرسی که لیست اتفاقای خوبتو نوشتی چون برام الگوسازی میشه و هی به خودم میگم که ببین میشه و تو ذهنم طبیعی تر میشه اتفاق افتادن چیزای خوب و به ذهنم میگم که ببین اینطور اتفاقات برای بچه های این مسیر درست برای هر ادمی که باورهای قوی میسازه و هر ادمی که شاهانه زندگی کردن رو انتخاب کرده و باور کرده که با خدا بودن همش خوبیه اتفاقاته خوبه،با خدا بودن عزت و سربلندی و برکت به شکل مثلا هدیه گرفتن هستش،با خدا همراه هر سختی اسان بودن اسان شدنه،چون برای من از اینطور اتفاقات در ابعاد کوچکتر هم میوفته و وقتی با تعجب اطرافیان مواجه میشم ممکنه گمراه بشم و احسای لیاقتمو از دست بدم یا غیر طبیعی بدونم و این روند صعودی نزولی برام بوجود اورده

    درمورد استفاده از هر وسیله ای که الان داریم یه مثال دارم،من خیلی دلم میخاست یه ام پی تری پلیر داشتم و فایلارو با اون گوش میدادم،فعلا نتونستم بخرم،بعد یه گوشی قدیمی داشتم که سایزش کوچیکه رم میخوره و من الان دارم از اون برای این کار استفاده میکنم،اتفاقا از لحاظ سخت افزاری با کیفیته و جای هندزفریش از گوشی که دستمه بهتره، توی جیب جا میشه و اینروزا حسابی ازش لذت میبرم.

    درمورد لذت بردن از هر چیزی منم که الان توی خونه پدری هستم و یه خونه قدیمی هستش،همیشه میام خونه رو تمیز و مرتب میکنم یا میبینم بقیه خونه رو برق انداختن من روی تخت حیاط زیر انداز و بالشت میزارم و تزیبن میکنم چایی دم میکنم و میبرم توی فضای باز میشینم.یا مثلا موقع سحر پا میشم به درخچه گل کاغذی اب میدم برگاشو میشورم.براش چالکود درست میکنم و از اینکه به باغچه رسیدگی کنم کلی لذت میبرم

    درمورد این فضایی که واقعا غنیمته منم خیلی وقتا میخونم درسمو میگیرم،ممکنه هیچ ننویسم، و حتی ممکنه فایلهای تمرین دار رو فقط تو دفترم بنویسم،گاهی هم کامنت گذاشتم.خلاصه اینکه سعی ام این بوده که درمسیر باشم چه فعال در سایت چه غیرفعال.البته تو الگوی من هستی و نتایج تو رو من هنوز نساختم.

    من واقعا شمارو در زمینه ارتباطات تحسین میکنم پاشنه اشیل من و مهمترین هدفم

    غزل جان تو و بقیه دوستان رو از صمیم قلب دوست دارم و تحسین میکنم و خوشحالم که اینجا با شما هستم.

    ان شالله همیشه در حال رشد و پیشرفت و لذت بردن باشی.ان شالله اقدامات و عمل کردنت نتایج شگفت انگیز خلق کنه و بیای برامون بگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3450 روز

    دوست عزیزم غزل خانم سلام

    مرسی برای دعاهای قشنگت،خدا خانواده خوب تو رو هم حفظ کنه و ان شالله محفلتون همیشه گرم باشه،و بین تو و همسرت هر روز عشق بیشتر

    اینکه گفتی نمیدونم چرا دارم اینارو مینویسم،بگم که من میدونم من کاملا احساس کردم که این حرفهارو خدا از طریق تو به من زده چون این روزا خیلی تو ذهنم چرخیده که خدایا با من حرف بزن، خدایا نظرت چیه درمورد این موضوع یا نظرت چیه درمورد شرایطم یا حتی گفتم خدایا نظرت راجع من چیه از من راضی هستی

    اینکه گفتی تو خاصی و نتایج خاص خودت رو میگیری اصلا واقعا حس کردم حرف خداست گریم گرفت از ذوق و میدونستم یه وعده از خداست تا امیدم رو از دست ندم.

    بعدش گفتم زهرا وقتی این توفیق نصیبت شده که این اگاهی رو دریافت کنی و این صحبتا بشه که خیلی ارزشمندن فوق ارزشمند پس هوشمندانه استفاده کن

    قورت بده

    نشستم از کامنتت و این نوشته ات برای من 5 صفحه یاداشت کردم دریافتامو با توجه به شرایط خودم نوشتم و خاستم یه ریویو هم بشه با نوشتن که بیشتر نفوذ کنه در ناخود اگاهم

    ازت خیلیییییییییییی ممنونم و خوشحالم یه دوست اینجا پیدا کردم که باهاش صمیمی ترم.

    داشتم به نتیجه گرفتن خودم فکر میکردم، بعد دیدم خب من این مسیر رو از جایی شروع کردم که یه شرایطی توی زندگیم بوجود اومده بود و یه اتفاقایی افتاده بود که قدرت تخریبش در حد بمب بود و نتایج الان من با توجه به ابتدای مسیر فوق العاده و بینظیر و اتفاقا خیلی بزرگ هم هستن.

    من که یادم نرفته بزرگترین آرزوم اینی نبود که الان درمن شکل گرفته، بزرگترین ارزوم این حد از حس ارزشمندی و عزت نفس بود که حالا دارم چون واقعا اعتماد بنفسم نابود شده بود و حجم ضعف ها زیاااد بود. با رسیدن به این حد از عزت نفس و حس ارزشمندیه که خواسته های الان من شکل گرفته،طی تکامل

    و این ارزشمندترین سرمایه منه

    و با وجود این و با تقویت هر روزه اون بقیه خواسته ها و نتایج لاجرم بوجود میاد

    داشتم تغییر در جهت مثبت رفتارهام رو بررسی میکردم. واقعا فوق العاست.

    غزل جان مرسی یه نکته خیلییی مهم یاداوری کردی اونم لذت بردن از مسیره

    واقعا هیچ چیزی به اندازه لذت بردن از مسیر نمیتونه به ما حس خوب بده

    اره همین توانایی ارتباط گرفتن با بچه ها و تاثیرگزاری و کلی لذت بردن از صحبت و بازی با اونها

    همین بهبودهای دایمی هر روزه کوچک و بزرگ

    همین اکتیو شدن بیشتر من وهر روز یک قسمت از کارهای با اولویت بالا رو انجام دادن

    همین میزان درامدی که قبلا فکر میکردم اگر بشه پیشرفت خوبیه و حالا شده و داره به ثبات میرسه که برم برای بیشتر کردنش در گام بعدی

    همین که الان فارغ از نظر بقیه میرم بادکنک برا خودم میخرم و باش بازی میکنم چون عاشقشم با اینکه ممکنه از نظر بقیه این چه کاریه با بادکنک بازی میکنی.

    البته برا اطرافیانم این اخلاقام جا افتادست چون همچین روحیه تنوع طلب و همیشه سعی در سرزنده بودن و کمی هیجان در من هست کلا.

    همزمانی نوشته تو برای من و گوش دادن به فایل درس های زندگی از یک بازی اونجا که مریم میگه از هر کاری که انجام میدی لذت ببر، واقعا باعث شد حواسم به این موضوع باشه

    وقتی رسیدم به این جملت که گفتی برای دریافت خواسته هات اول باید به بی نیازی برسی اینجا بود که برای دقتت تحسینت کردم و مهر تایید برای اینکه اینا حرفای خداس به من

    و خدا روشکر یکی از مواردی که مهم بود توی این مدت رسیدن به این نگرشه که باید بی نیاز شد و اتفاقا تو یکی از کامنتای اخیرم هم درموردش نوشتم.

    درمورد اینکه خواستی اون سگ ساکت بشهذکه تو با لذت بخوابی و اینکه خواستی هوا خنک بشه و شد و اینکه کباب خواستی و برات اورده شد خیلی حس خوبی داشت و به من این باور رو داد که خدا همینقدر مهربونه که برای لذت بردن و خوابیدن راحت ما و هر خواسته ای اجابت میکنه و درواقع برامون هرکاری میکنه اگر باورش کنیم که همین نزدیکیست و در جریان زندگی ماست و ما بنده ها واقعا عزیزیم پیش خدا حالا چه برسه به اینکه هرروز بهتر بندگیشو بکنیم

    و همین جنس اتفاقات و اینطور ی زندگی طبیعیه

    و یاد به چند مورد از همین جنس اتفاقات که برای من افتاده و گفتم زهرا ببین این نشونه ها رو باید بشون توجه کنی و ببینی

    مثلا دلم پیاده روی توی شب خاست و باید یکی همراهم میبود و یهو یکی اومد خونمون و تونستم برم پیاده روی،اینکه یه مانتویی توی ذهنم بود خیلی دوست داشتم اون مدلو و رفتم و دقیقا همونو توی یه مغازه که مشتریش چقد مهربون بود پیدا کردم و با قیمت استثنایی به من فروخت،از نصف قیمت همچین مانتویی من خریدم بدون اینکه چونه بزنم فقط رفتم دیدم خودش تخفیف نصف زده و من هم گفتم فلان قیمت رو میخام کمتر از نصف و اون هم با مهربونی قبول کرد

    اینکه به من میگن نمیشه عکس مدرک لیسانستو بفرستیم باید خودت بیای کپی بگیری از دانشگاه و من چون هوا به شدت اینجا گرم و مسافت زیاد بود سختم بود برم و بعد توسط یکی از اساتید مهربون و خیر دانشگاه اسکنش دستم رسید

    و خیلی چیزا

    الانم یه چیزی بهم گفت زهرا لبخند بزن و لذت ببر تو خیلی خوشبختی

    غزل جون برای بودنت اینجا سپاسگزارم

    خدارو صدهزار مرتبه شکر برای وجودتون برای این مسیر برای استاد و و برای اینکه هدایت شدیم که خدا حضور پیدا کنه تو زندگیمون

    در پناه خدا زندگیت هر روز شیرین تر دوست عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: