https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-9.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-19 06:08:272024-09-08 08:12:02قلبی که به سوی خداوند باز می شود
742نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد برای چندمین بار تبریک این اندام فوق العاده رو؟؟
این خانم بلا هم اندام ساخته هاااا
چقدرموهاش بلند شده
دوست داشتم
چند مدت پیش فکرمیکردم چرا خانم قصه های ما زیورآلات نمیپوشه؟
چرا موهاشو نمیزاره بلند شه؟
که خداروشکر موهاش بلند شده
خدایا شکرت
استاد عزیزتر از جانم نمیدانی چه هدیه فوق العاده ای به چشمای من دادی
استاد من امروز این فایل فوق العاده رو با گوشی جدیدم که هدیه خداست دیدم وای خدای من چه کیفیتی
اینارو همش از خدایی دارم که شما معرفی کردی بهم
استاد اصلا جایی که حرف از خدا و حرکتاش میشه
انصافا من مو به تنم سیخ میشه
من شخصا به زندگیم دیدم خدا به قول بچگی هامون از آسمون اومده پایین قشنگ تیکه های پازل زندگی منو چیده اخرشم ی بوس آبدار گذاشته رو پیشونیم و رفته و حتی قول داده زود به زود بهم سر بزنه به شرط پاکی دل و طهارت روح
استاد از چی بگم
از کدامین گاری زوار در رفته ای که کمر منو شکسته بود و نفسی برام نمونده بود که گفتم خدایااا تو دست منو بگیر نجات بده
استاد مهربونم
شما دست خدا شدی
شما دست منو گذاشتی تو دست خدا
و هنوز رهام نکرده خداروشکر
حدود 5 ماه تمام تو منجلاب ی وابستگی کثیفی غرق بودم
و هر لحظه این 5 ماه زندگی من زهر مار بود
واقعا زهر مار بود
ی شب مث تمام شب های این 5 ماه افتادم به گریه
اما جنس این گریه فرق داشت
گریه کردم به درگاه خدا و گفتم خدایا من تسلیم
من بنده حقیر و ناتوان تو
فقط ی چیزی میخوام
فقط ی نجات
ی رهایی
ی ذهن آروم و بی دغدغه
تمام اون شب چنان از غم زانوهامو بغل کرده خوابیدم که گاها چونم به زانوم میخورد
تا صبح دست به دست نشدم
گفتم خدایا تا نجات ندی تکون نمیخورم
گفتم تا این لحظه قدرت دست من بوده و با تک تک سلول های بدنم فهمیدم پوچ و پوچ
گفتم خدایا بیا قدرت نمایی کن
هیچی جز قدرتت نمیخوام
فقط قدرت نمایی
به والله نمیدانم چی بود خواب بود هیچی یادم نمیاد
فقط ی جای ذهنم ی چیزی انگاری میگفت بما کانو یعملون
بما قدمت ایدیهم
استاد من اصلا قران بلد نیستم
اصلا تا الان هم نخونده بودم
فقط چند مدت کوتاهه شروع کردم به ترجمه خوندن
صبح اون شب سیاه
من ی شاپرک بودم
ی قاصدک
ی پر
ی چیزی که اینقدر سبک و رها بود که از خود ساناز قبلی فاصله میگرفت و پرواز میکرد
نمیدانم چی شد
واقعا نمیدانم
برای من فقط ی معجزه بود
ی رهایی با بال های سبک
استاد ی چیزی بگم
ایمان دارم شما درک میکنین حرفمو
استاد خدارو شاهد میگیرم اون ساناز قبلی اون ساناز وابسته به والاه اون گوشه تخت پودر شد
خدایی به چشم دیدم که نابود شد
اصلا نفهمیدم چجور اون شخصیت در طی یکی دو روز کلا نیست شد و دود شد رفت تو هوا
الان این منم
ی ساناز فوق العاده
ی سانازی که خدا بار سنگین روی دوششو برداشته
وای خدای من
چقدر قوی ام
چقدر سبکم
چقدر خودمم
دقیقا همون جمله طلایی خانم گل که گفت چقدر من خودمو آسون کرده بودم واسه سختی هااا
استاد شما بهتر از هر کسی میدانی با این رهایی چه درهایی از نعمت به روی من باز شد
دقیقا همان روز یا فرداش فروش فوق العاده روی تعداد داشتم
دقیق خود من فروش داشتم
همین سانازی که حتی از پس هزینه خورد و خوراکش بر نمی اومد
خودش گفته با هر سختی آسانی هست
خودت انتخاب کن بخش سختی رو میخوای یا آسانی رو
خودش گفته که
البته با هر سختی آسانی هست
خدا میدونه چقدر این زندگی من بعد از رهایی به جونم میشینه
چقدر قشنگ قدر لحظه هامو میدونم
ی جایی خوندم ی بزرگی گفته بود فک کن امروز آخرین روز زندگیته آیا کارهایی که میکنی رو دوست داری؟
اگه دوست نداری پس انجام نده و فقط از زندگی لذت ببر
من نمیگم امروز آخرین روز زندگیمه
میگم خدا دوباره بهم فرصت داده سپاس گذارش باشم و باهم دوستی کنیم پس هر لحظمو به بهترین حالت میگذرونم
و خدارو شکر تا الان موفق بودم
البته سعی میکنم
هر از گاهی سرو کله شیطان پیداش میشه ولی بهش میگم میخوای با چوب بیفتم دنبالت؟؟؟
اونم غیب میشه خداروشکر
امروز تو دفتر شکرگزاریم نوشتم خدایا اگه ی روزی به عقب برگردم حاضرم تمام اون تضادهامو داشته باشم به قیمت اینکه الان تورو پیدا کردم
الان درجای جای قلبم نشستی
الان لحظه هام پر شده از حضور پررنگت
استاد قشنگم امروز با تمام وجودم بابت اون وابستگی از خدا سپاس گذاری کردم که نتیجش شده این رفاقت منو خدای دوست داشتنی ام
و بابت این رشد و تکاملم به خودم تبریک میگم و به شما هم تبریک میگم که تیترهایی که برام نوشتین و من تکرار کردم شده ی ساناز تقریبا متوکل ولی سعی بر پیشرفت
و این روزها همش میگم خدایا منی که در این مدت کوتاه اینقدر معجزه دیدم الان که محکم و مستمر در مسیرم در آینده قرار چی بشه و انصافا قلبم ایست میکنه از معجزه هایی که در راهه
خدایا شکرت
خدایا شکرت
استاد قشنگم ی دنیا تشکر که به لطف الله به من طعم زندگی جدید و شخصیت جدید هدیه دادین
و تبریک میگم بهتون بابت داشتن خانم گلی که چقدر متین و باوقار با صدای فوق العادشون برامون سوره قرائت کردن و چقدر من مشتاق تر از قبل دلم هوای قرآن خوندن کرد.
منم از شما کمال تشکر رو دارم …ممنونم بابت تحسینتون…
باور کن تمام روزها و شب هام شاهدند موفقیت بچه ها رو میبینم. فقط و فقط اشک میریزم…
یه سری از بچه ها کامنت هاشون رو پیگیرم و میخونم، خدا شاهده دنبال جای خلوتی میگردم که کسی نباشه و کسی اشکامو نبینه … خیلی خیلی بهتون افتخار میکنم. انشاءالله فرصت بشه در زمان و مکان مناسب و حال خوب همدیگر رو زیارت کنیم.
من همیشه دنبال یک دوست خوب بودم که باهاش راحت باشم و بتونم حرفام رو بهش بزنم…
خدایاشکرت به خاطر این انسانهای فوق العاده. این سایت الهی …
روز گارت بر مراد
روزهایت شاد شاد
بزم عشقت پر سرور
عمر شیرینت بلند
آسمانت بی غبار
سهم چشمانت بهار
سلامتی و بهر وزی شما رو از خداوند متعال مسئلت دارم .
سلام به استاد عزیزم استاد من چند روز پیش خیلی دلم میخواست شما را ببینم خیلیا خیلی داشتم فکر میکردم اون روزی ک برسه من تو چه حالی هستم چه روزی میشه اون روز و من استاد رو اغوش میگیرم و در مورد نتایجم باهاش صحبت میکنم
میگم استاد ببین چقد نتیجه گرفتم فقط از نتیجه هام برای استاد میگم
بخدا گفتم ازت می خوام استاد ببینم یهو ذهنم گفت کجا چطوری استاد امریکا من اینجا همین جور داشتم با خودم صحبت میکردم
بعد یک روز داشتم کار میکردم یهو انگار یکی بهم گفت
واقعا داشت واضح باهام صحبت میکرد گفت تو خواهر استاد میبینی و تصویری با استاد صحبت میکنی
من همون جا قفلم شد گفت چی واااای خدا این خودت بودی باهام صحبت کردی به قدری این صدا ازته دل بود واضح بود ک خودم شوکه شده بودم
بعد نشستم گفتم من خواهر استاد ببینم و از طریق خواهرشون با استاد صحبت کنم خدا اصلا این جوری دیگه نمی تونستم فکر کنم
و اینکه امروز اول صب بیدار شدم همون سر جام
فایل گذاشتم گوش دادم
و به اون تیکه ای ک گفتید اداره و افراد خواهر شما را میبینن کارشونو انجام میدن من خشکم زده بود
گفتم خدا این یه نشانست برای من
استاد من خیلی دوست دارم شما را ببینم اینو از خدا خواستم و در زمان مناسب حتمن میبینمتون و آغوش میگیرم شما را
استاد من یه زمین خریدم
و یه مدتی بود بخاطر این که هر چی پول داشتم داده بودم برای زمین وپولی نداشتم و برای خرید روزانه که خرید میکردم میترسیدم خرید کنم همش میگفتم پول کم میاد
من الان یک ماه دوره کشف قوانین زندگی خریدم
و هر روز تو کد نویسی مینوشتم امروز بحسابم پول واریز میشه استاد ما چند ماه خیلی اذیت شدیم بخاطر پولی ک تو حساب نداشتیم بد اینکه من دوره رو خریدم و پول دورهام من یه تخت داشتم که اصلا نیاز نداشتم و یک سال بود گذاشته بودم برای فروش
به فروش رفت و من دوره رو خریدم
بد دوهفته زندگی من خدا را شکر خیلی تغییر کرد
و 130 میلیون پول بدستم رسید پولی که قرار بود بدستم برسه نمی رسید همسرم گفت دیگه بی خیال
این پول مشخص نیست کی بدستمون برسه
و من هروز مینوشتم امروز بحسابم پول واریز میشه بد دو هفته همسرم اومد با شادی گفت خدا را شکر پولمون بحساب ریخته شد و من همسرم دخترم سجده شکر رفتیم
استاد هر کدی ک نوشتم 90 در صدش انجام شده
من عاشق دوره کشف قوانین هستم
و خیلی پشت سر هم برام هدیه های با ارزشی بهم داده میشد
استاد جان از شما سپاسگزارم و بابت حضورتون از پرودگار سپاسگزارم
یاد عسر خودم می افتم ک تا ب اکنون هنوز دارم از منفعت هاش استفاده میکنم .
اینکه اصلا وارد اینمسیر شدم بخاطر همون بوده
چقدر زیباست ک با شناخت از قانون فهمیدم ک همون عسر ها هم باز بخاطر توجهات گذشته خودمون بوده ک واقعیت پیدا کرده و بروز پیدا کرده ولی باز زیبایی جهان اینه ک اون اتفاق ناگوار برای این بوده ک باز تو رو تسلیم تر کنه هوشیار تر کنه و این واقعا زیبایی آفرینش هست .
هرچند اعتراف میکنم زمان هایی ک در گذشته میرم و حزن سراغممیاد و یا از آینده میترسم این برداشت رو ندارم و باید همون موقع ها کنترل ذهن کنم. ب منفعت ها فکر کنم و برا خودم یادآوری کنم و این کار منه ک احساسم رو خوب کنم و واقعاااا باید از اون اتفاق سپاسگزار باشم چرا ک اولا با تمام مقاومتی ک دارم باید بدونم هیچ اشتباهی رخ نداد و من نتیجه ارتعاش خودم رو گرفته بودم هرچند گذیرش سخت باشه
دوما آنقدر ک این اتفاق منو متحول کرد ک دگ هیچ ربطی ب قبلش ندارم اون چقدر باعث گسترش من شد چقدر منو بزرگ کرد چقدر برای من موجب قوی تر شدنم شد و تا ب الان هنوززز ادامه داره وتازه این اولشه و ان شاله تا آخر عمرم ادامه خواهد داشت .
خداروشکر میکنم بینهایت
در ادامه بنظر من بارهای ک از پشت انسان ک کمرشو خم کرده یعنی همون افکار خراب و توقع ها و احساس بدبختی و قربانی شدن ها با علم ب اینکه هرکسی با همون اصل بما قدمت ایدیهم و بما کسبت ایدیهم کارش ب اینجا رسیده ؛ رو برداشته همین هست
ک در هر شرایطی میتونی توکل کنی و تقلا ها رو کنار بذاری
همین ک در هر لحظه با حس خوبت میتونی هم اون لحظه رو زندگیکنی و هم آینده تو بسازی ..
و البته هم واقعا گاهی ب بعضی از خاطرات گذشته خودم فکر میکنم مثل فوت پدرم و مادرم و بیماری دخترم در 19 روزگی و.. و… میبینم واقعا من چطور تحمل کرده بودم اون شرایط رو .. وبیاد میارم ک همون روزا ک حتی اصلا هم با قانون آشنا نیودم ولی همیشه ب قلبم هدایت هایی کردو دلم آرومگرفته بود .. ی آدم هایی اومده بودن کنارم ک آرامم کرده بودن وقوت قلب بودن و خدا دقیقا همون آدما بوده…
ی شرایطی پیش اومده ک دقیقا اون شرایط همون خدا بوده و .. من هیچ وقت تنها گذاشته نشده بودم و خدا اون موقع ک من نمیشناختمش کنارم بود و الان ک این چندسال میشناسمش فقط این شعفی ک دارم و خودش میدونه ک چه هاااا برام میکنه من ی قدم برمیداشتمو اون هزاران قدم. کلی استیکر اشک حلقه زده در چشم..
درگیر چیزایی شدم که اکثریت جامعه درگیرشن از جمله خودِ قبلیم! و این درگیری چیزی جز حال بد برام نداشت
توجه ام باعث شد ی فردی که بینهایت تو حاشیه س دوسه روز مهمونمون باشه تا بیشتر از این پاداش توجهمو بگیرم!!!!
دیگه چی بگم از این نظم و دقت جهان!
هرچی دست و پا میزدم بیشتر غرق میشدم
چه زود قانون رو فراموش کردم
با مقاومت کردن میخاستم حسمو خوب کنم اما یادم نبود مقاومت کردن یعنی توجه به همون چیزی ک نمیخام!
آقا من نمیخام کلام منفی بشنوم ، حرف نزنید، ازین نگید ،ازون نگید، پیش من حرف نزنید ،من نمیخام بشنوووووم ،تو غیبت کردی، تو چرا اخبار گوش میدی چرا چرا چرا ! این مقاومت من بود
به جای اینکه اعراض کنم مقاومت کردم
نتیجه چی شد؟؟؟
کلی حس بد و هدر رفتن انرژیم
بی حالیم بی انگیزه شدنم
عقب افتادن کارام کنسل شدن برنامه هام.
یادم رفت به بقیه کاری نداشته باشم یادم رفت زندگی هیچکسی به من ربطی نداره یادم رفت اصل چیه….
خدایا منو ببخش به خودم ظلم کردم.
الان من اینجام چون به اشتباهم پی بردم فهمیدم پاکی قلب یعنی چی
فهمیدم این سایت خیلی مقدسه اگر ذره ای حالت خوب نباشه اجازه نداری واردش بشی چه برسه به اینکه کامنت بنویسی !!
اینجا فقط با خلوص قلبت باید بنویسی باید خودتو خالص کنی تا کلام خداوند به قلبت جاری بشه
کامنت نوشتن چه نعمت بزرگیه خداجون فقط وقتی اجازه نوشتن نداری میتونی درکش کنی …
دوسه روزِ گذشته به خودِ قبلیم برگشته بودم به کسی که مدتها قبل مثل بقیه مردم زندگی میکرد ،ساعتها پای دردودل افراد مینشست، پای غیبت کردن مینشست و خودشم پایه بود، اتفاقات بد تعریف میکرد ،ی نازیبایی رو هزاربار بهش توجه میکرد، کسی که تنها افتخارش سختیا و رنجای زندگیش بودن! چه زندگی داغونی داشتم ،باورم نمیشه قبلا از بودن در یسری فضاها لذت میبردم و باعث افتخارم بودن!
اما الان اون فضاها اونقدر برام زجرآوره که حالمو بد میکنن حس میکنم تو جهنمم.
این دوسه روزه حس میکردم تو جهنمم، اونقدر منفی شده بودم که رو حال جسمیمم اثر داشت ،از خدا میپرسیدم چرا انقدر بیحالم نای راه رفتن ندارم چرا فشارم افتاده؟
خب معلومه بخاطر اینکه توجه کردم به هرچی نازیباییه،
توجه کردم به فقر،تصادف،کمبود،اخبار،گذشته و.…
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبّی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ
خدایاشکرت امشب پی به نعمت بزرگی بردم ،این سایت و اجازه فعالیت تو این سایت ،تو این فضای بینهایت الهی خودش بهشته برام، خدایاشکرت برای هدایتم به این مسیر الهی.
بغض نترکیده ام که با نوشتن هر خط این کامنت بزرگ و بزرگ تر شده ، کم کم میخواد بترکه! و من امشب حرف ها دارم با خودم و خدای عزیزم.
از اینجا حیاط زیبامون،از اینجا زیر آسمون پهناور خداوند از اینجا درکنار درختان سرسبز و پربار سیب که باد شاخ وبرگ اونها رو به رقص درآورده ،با این حال و احساس نابم برای همتون آرزوی عشق و سعادتمندی دارم. در پناه الله یکتا باشید.
وقتی این آیه هایی که خداوند با پیامبر صحبت میکنه رو مطالعه میکردیم، یاد مشابهت هایی که در زندگی مون هست میتونیم بیفتم و چقدر استاد قشنگ مشابهت ها و مصداق های این آیه ها رو در زندگی خودشون میبینن.
خدایا کمکم کن تا منم همچین مثال هایی در تجربه شخصی و زندگیم بارها و بارها داشته باشم.
اینکه وقتی خداوند قلب رو باز میکنه، قلب جایی است جایگاه دریافت الهامات خداونده.
وقتی خداوند قلب رو باز میکنه، یعنی جایگاه دریافت الهامات رو باز میکنه.
کمک میکنه تا پیام خداوند رو راحت بفهمیم.
در نتیجه درک پیام خداوند و عمل به اون ادراکات استاد جان چقدر توضیح دادند اینکه که آیا باری رو از دوش تو برنداشتیم، که داشت کمرت رو میشکوند.
چقدر قشنگ اشاره کردین و این مشابهت رو پیدا کردین استاد جان، اینکه گفتین: یاد خودم افتادم اون موقعی که پیام های خداوند رو درست درک نمیکردم. باری به هر جهت زندگی میکردم و عملا دیدگاه خاصی به خداوند به این شکلی که الان دارم نداشتم.
من نمیدونم پیامبر چه باری روی دوشش بود که برداشت من توی زندگی اون نبودم، اما زندگی خودم رو میدونم قبل از اینکه قلبم باز بشه چه باری روی دوشم بود.
یکی از به یادماندنی ترین روزهای سخت زندگیم، زمانی بود که من در بندرعباس راننده تاکسی بودم.
کار در روزهای سخت در گرمای بندرعباس و بحث هایی که با مسافرا و مامور راهنمایی رانندگی، خراب شدن ماشین و اذیت شدن ها بود، و باز هم بخاطر باورهای اون زمان استاد جان گاهی کل روزی که کار میکردن انگار فقط باید برای جریمه ایی که شدن و پرداخت بدهی کار میکردن.
چقدر پول خرج تعمیر اون ماشین دنده آرژانتینی معروف کردن.(کاش اون بود به عنوان یک نمونه ایی از یک وسیله ایی که یک زمانی یک فرد با تغییر افکار و باورهاش شروع کرد و الان چه وسیله هایی داره این مرد، حالا که در مسیر توحید قرار گرفت و موند و قلبش باز شد و آسان شد برای دریافت الهامات.. یعنی اگر بود میشد بذاریم بخشی از موزه درس عبرت ها از کجا به کجا و اینکه میشود، برای این مرد شده برای تک تک ما هم میشه، به شرط ایمان، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح، به شرط معامله نکردن با ابلیس، به شرط باز کردن بند و زنجیرها و پیدا کردن ترمزها و تلاش برای برداشتن شون… شده پس میشود)
این آیه اشاره میکنه به اینکه یک سختی در زندگی پیامبر بوده قبل باز شدن قلبش و در ادامه خدا به پیامبرش میگه آیا بلند آوازه نکردیم نامت را در بین مردم؟
همه ی اون اتفاق هایی که خداوند داره در این سوره صحبت میکنه در زندگی استاد عزیزمون مصداق داره، هم اون بار گران، هم این نام پر آوازه…
از اون شرایط کاری و خونه و زندگی تا این نام و اعتباری که خداوند بهشون داد. واقعا خدایا شکرت که اینطور بنده های صالحت رو هدایت میکنی، اینطور بزرگ شون میکنی.
وقتی قلب این مرد باز شد و در مسیر الله یکتا حرکت کرد، اون اعتبارها اومد و اینقدر در حوزه کاری خودش شناخته شده است، اینقدر باعث خیر شده برای خانواده اش فقط چون اسم استاد پر آوازه شده و خانواده اش و خواهرای استاد هم از این آوازه ایی که خدا بهشون داده بهره مند هستند شرح صدری که نه تنها استاد رو بلکه اطرافیان ایشون رو هم مستفیض و بهره مند کرده. همین طور تک تک ما رو… خدایا شکرت برای گشودگی قلب ها، برای این دریچه ایی که فقط الهاماتت رو که دریافت میکنیم روی زمین، اینقدر خودمون و اطرافیان مون و حهان رو هم میتونیم گسترش بدیم. خدایا سپاسگزار این آیه و این مفهوم شرح صدرم.
وقتی که خداوند رو تنها منبع قدرت درک کنیم
از اون موقع بود که خدا بارها رو از زندگی استاد جان برداشت و قلبش رو باز کرد برای دریافت الهامات و درک زیبایی هاش و…
واقعا چقدر زیبا، چقدر شگفت انگیز خدا کارها رو برای کسی که به سمت اون حرکت میکنه، کارها رو انجام میده.
واقعا این صحبت دونفره ایی که استاد جان با مریم جان داشتن و از مواهب آگاهی هاش هم ما رو بهره مند کردند، خیلی تامل برانگیزه.
اینکه اگر هر کدوم ما فکر کنیم که چطور به این سایت هدایت شدیم، اینکه داستان هدایت هر کدوم از ما در مورد آشنایی با استاد و سایت و ادامه مطالب نشون میده، اون خداست که داره همه چیز رو اینجا مدیریت میکنه و هزاران راه بلده برای هدایت کردن…
در ادمه مریم جان با نکات زیبایی که اشاره میکنن، واقعا تحسین برانگیزتر میشه این فایل، این صحبت ها. من هر بار شما مریم جان فرصتی که پیش میاد و صحبت میکنید تو دلم میگم، آفرین، ماشالله واقعا از صمیم قلبم تحسین تون میکنم.
چقدر قشنگ نظر شخصی خودتون رو در مورد آیه ها گفتین، با اعتماد بنفس و عزت نفس. اینکه هر صحبت استاد و هر نکته ایی رو بخوبی میتونید کلیدی کنید برای ارتباط اون موضوع با مطالب هر قسمت از دوره ها و مطالبی که یاد گرفتین یا از استاد دیدین.
مثلا خیلی قشنگ یادآوری کردین که این سوره رو استاد عزیز در دوره 12قدم کامل توضیح دادند.
اینکه یک قسمت از اول آیه رو خوندین گفتین یاد استاد افتادین.
یاد این اصل هایی که استاد تو آموزش ها میگن، افتادین.
اینکه پیدا کردن و برداشتن ترمزها مثل همون بار سنگین روی دوش ما میمونه که وقتی برمیداری، راحت به سمت خواسته هات هدایت میشی و…
خدای من چقدر استاد اینجا قشنگ لا به لای صحبت های زیبای مریم جان به یک نکته ظریف اشاره کردند. یکجورایی نظر شون نفی میکرد یا شاید درست و اصلاح میکرد حرف های مریم جان رو.
استاد عزیزمون گفتن(که منم خیلی این حرف رو بیشتر قلبم میپذیره)
اینکه خداوند انتخاب نمیکنه آدم ها رو، این ما هستیم که اونو انتخاب میکنیم.
همه ی ما به یک اندازه دسترسی داریم، به خداوند، فقط کافیه قلب مون رو پاک کنیم تا هدایت شویم، بعد هدایت میشیم.
و در ادامه آیه رو بررسی میکنن که یک دیدگاه اشتباه بچگی مون رو هم استاد اصلاح میکنن.
اینکه به ما شاید میگفتن بعد از هر سختی آسانی است، اما درست اینه که بــــــــا هـر سختی، آسانی است.
در جهانی که زندگی میکنیم هم بالا هست هم پایین، هم روز هم شب و…
اینکه قلب مون تو چه مداری هست نشان دهنده اینه که ما چی رو دریافت میکنیم.
ما باید گروهی باشیم که خودمون رو، آســـان کنیم برای آسانی ها…
_ اگر هدف داریم توی زندگی مون و حرکت میکنیم خیلی حال مون بهتره و تیکه آخر آیه رو استاد اشاره میکنن، به انگیزه داشتن و هدف داشتن خصوصا وقتی که به یک هدفی میرسی، هدف بعدی رو مشخص کن.
_ تا وقتی هدف داری، و حرکت میکنی رشد میکنی وگرنه میای پایین…
قبل از اینکه به قله ایی برسی، و در قدم های پایانی فتح قله اول هدف بعدیتو مشخص کن، قله بعدی رو مشخص کن، در باد قله موفقیت اول نخواب.
وای چه مثال های خوبی از مربیان ورزشی گفتین که بعد از مصاحبه و برد تیم، میگن مشتاقانه میرن برای برنامه ریزی هدف بعدی…
وقتی این اشتیاق به سمت خداوند رو چاشنی میکنی دیگه….
من هیچ حرفی ندارم به شما بزنم،فقط میخوام از شما تشکر کنم،میخوام سپاسگزاری کنم،به خدا قسم نمیدونم چطوری و کجا یا روی کدوم دوره یا فایل باید تشکر کرد،واقعا از کلام خارجه،فقط بدون خیلی دوستت دارم استاد،خدا قوّت،خدارو بینهایت بار شکر…
سلام عرض ادب منم به نوبه خودم که این آیه رابا ها خوانده ام ودقیقا داره زندگی منا میگه ولی ذهن من نمیزاره اینا ببینه استاد بله میگه آیا بارت راسبک نکردم بله کرده یه روزی معتاد درب داغون که فقط مصرف مواد الکل وشیشه مصرف من بود وهرسال درزندان وبازداشتگاه ها بودم 3سال ازعمرم درزندان رفت بله که بارم راسبک کرد ومنا 10ساله پاک کرده بله منی که یه روزی هرجا میرفتم بهم زن نمیدادن الان بهترین عزیزدلا دارم و2تاپسرزیبا هم دارم تازه خانمم هم کارمند رسمی دولت شد وقتی که زن من شد واینکه من کرایه کش که هروز درگیر باراننده تاکسی ها میشدم همیشه شاکیم بودن که ت ماشینت شخصی هست وهمیشه پارکینگ درگیربا پلیس واینا بود و حیرون کارکردن یه شیرخشک بابچم بودم ولی الان من خودم مدیردفتراملاک شهرمون هستم بله که بارمو برداشت که الان دربهترین ولاکچری ترین خونه ای هستم که ت منطقه همه صحبت خونه منا میکنند بله که صدای منا بلند کرد مصیب دعواگرمعتاد امروزش ه اقامصیب وازالگوهای بزرگ منطقه شده بله آوازه من توی شهرمون همه جاهست ومن شدم یه عضوسازنده جامع همین مصیب که 10سال پیش همه ازش فراری بودن آلن توتمام اداره ها منا میشناسن کارهای دیگرانم انجام میدم بله خدا اون روزی که من کلاس 7بودم پدرم ب رحمت خدا فت من یه بچه یتیم که خداشاهده نون خوردن نبود ومادری با هزاربدبختی مارابزرگ کرد با هزارزحمت که امروز راه نمیتونه بره 6تا بچه یتیمو بزرگ کرد بله من یتیم بودم وخدا بزرگم کرد نامم داد آوازه به من داد بله باهرسختی اسونیه بله روزی رفتم زندان گفتم خدایا چقدر بهم ظلم کردی ولی خداشاهده بهترین اتفاقی که افتاد زندگی من هزاردرجه تغیر کرد فقط همون زندان رفتن بود اسانیش این بود راه ب خود اومدن من زندان بود 3سال بله خدا به من خیلی لطف کرده هروقت این آیه میخونم میگم مصیب فقط باتوهست فقط چه اعتیاد چه یتیم چه آوازه ای الان داری استاد من ثروت آنچنانی ندارم ولی به لطف خداشما خوبم هنوز کارداریم ولی خدامیدونه کل مردم میگن مصیب توپه این کدوم مصیب همونی که یه روزی میگفتن معتاد دعواگر همونی که یتیم بود آره همونه منم بازی ازاین آیه مدتها روشونم بود وگفتم منم بیام بنویسم این آیه که فقط فقط مال منه من وممنون استادم اگه امروز قرآنم میخونم استاد بزگترین کاری برامن کردی منا باقران درک قرآن آشنا کردی اصلا الان دیگه هیچ کی نمیتونه قرآنی سرم کلاه بزاره چون خودم میخونم میبینم استاد ممنونم ازت وسپاس گزارم ارادتمند شما مصیب
به نام خداوند رحمتگر مهربان و بنام خداوندی که هدایت ما رو بعهده گرفته است
همه ی ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم فقط کافی است قلب مون رو پآک کنیم و بخواهیم که هدایت بشیم و بعدش هدایت می شویم
با درود و سلام خدمت بهترینه بهترین استادان جهان
استادان عزیزم سلام به روی ماهتون بازم چهره ی پاک و زلال و شفاف ماهتون رو دیدم همینطور اشک هام سرازیر شد و همش از خداوند تشکر و قدردانی می کردم
وقتی این سوره انشراح رو خانم شایسته جانم خواندن همینطور میخکوب شدم فهمیدم که امروز یکی از بزرگترین روزهای تغییرات توحیدی منع یعنی انگار تازه با خداوند آشنا شدم انگار خداوند توسط شما دو عزیز داره با من صحبت می کنه و بهم نشونه ها و بشارت های خوب و خوش شادمانی میده انگار تازه معنا و مفهوم این آیه ها رو عمیقأ درک کردم..
چقدر خوبه که به یادمون انداختند که کجای داستان بودیم
چقدر خوبه که با یادآوری گذشته ی خودتون به ما درس توحید رو دادید
چقدر خوبه که با تغییرات باورها مون و با به یادآوری تضادهای گذشته مون بهمون نهیب زدید
و علت اینکه چرا در آن شرایط تضادها. بودیم ،،؟؟؟.. و سخت ترین مسیر رو تجربه کردیم
چرا اون افکار. رو داشتیم و یا بعبارتی چه افکار و باورهایی داشتیم که آن شرایط سخت رو تجربه کردیم؟؟؟
چون قلب مون بسته بود و بقول قرآن مهر گذاشته بود روی قلبمون
امروز بعد از نوشتن چند صفحه از تمرین توی دفتر شکر گذاری همش داشتم فکر می کردم که چه خواسته ای رو برای امروزم توی دفتر ستاره قطبی بنویسم ولی انگار قفل شده بودم
تا اینکه اومدم توی سایت دیدم که معجزه ای رخ داده استاد عباسمنش مون کولاک کرده .. وووای خدایا شکرت که به دو استادان عزیزتر از جانم و این سایت الهی هدایت شدم
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿1﴾
آیا براى تو سینه ات را نگشاده ایم (1) وقتی خداوند قلب رو باز می کنه جایگاه دریافت الهامات رو باز می کنه کمک می کنه که پیام خداوند رو بهتر بفهمیم
وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿2﴾و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (2)
استاد جان دقیقا منم مثل شما یاد اون زمانی که تضادهای پی در پی و در همه ی جوانب زندگیم رخ داده بود و امانمو بریده بود افتادم و همینطور اشکم سرازیر شد فقط و فقط. اشک می ریختم چون منم مثل اون موقع های شما دیدگاه خاصی به خداوند و الهامات و قوانین جهان و پیام های خداوند نداشتم و فکر می کردم فقط پیام ها و الهامات مخصوص از ما بهترون هستش و من هیچ نقشی در زندگیمون ندارم و سرنوشت من از قبل نوشته شده و باید بسوزم و بسازم و اون بار گرانی که روی دوشم بود رو باید تا ابد با خودم حمل کنم و هیچ راه گریزی نیست
وقتی شما گفتید فکر کردن به دوران راننده تاکسی حتی فکر کردنش هم الان برام ترسناکه دقیقا همون لحظه به یاد اون تضادهای افتادم که همه چی رو از دست داده بودم سقف خونه مو . ماشین هامو . باغ و پول و ثروت و حتی روابط و کانون خانوادگی مو که تنها یک دختر و پسرم دشمن همدیگه شدند و هر کدام به سمتی رها شده بودیم .. چک و چال ها و بدهکاری ها و سلامتی و اعتبار و آبرو و حتی حقوقم بلوکه بانک شده بود و نمی تونستم یک دونه نان بخرم و با یک چمدان آواره ی خونه خواهرم شدم و بقول قرآن. کمرم شکست.. استاد جان همین الان هم فکرش چهار ستون بدنمو میلرزونه..
انگار ی جورایی همه مون شبیه هم بودیم مطمعن هستم که دیگر دوستان عزیزی که کامنت میدارند در تضادهایی بودند که باور کردنی نیست..
دقیقا خداوند در همون زمانی که صدای خرد شدن کمرم مو شنیدم بلطف و مهربانی خداوند شما به داد من رسیدید .. خداوند منو بسمت شما استاد عزیزم هدایت کرد و دستمو محکم گذاشت توی دستان پر مهر و با سخاوتمند شما عزیز دل… و اون بار سنگین و گران رو به نرمی و آرام آرام از دوش من برداشت .. خدا منو هدایت کرد . خدا دستمو گرفت .
الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿3﴾
[بارى] که [گویى] پشت تو را شکست (3)
استاد عزیزم وقتی گفتید که چه عاملی باعث شد که قلبم باز بشه؟
وقتی که خداوند رو بعنوان تنها منبع قدرت توی زندگیم درک کردم و توی این مسیر حرکت کردم چقدر قشنگ بارها رو از روی دوش من برداشت و همه چی در زندگی تون تغییر کرد و گفتید اون قلب منو باز کرد برای درک بهتر خداوند برای درک بهتر زیبایی هایش و بعدش اعتباری جهانی که خداوند به من داد
اعتباری که فقط خداوند می تونه به آدم بده .. اعتباری که نه تبلیغ نیاز داشت و نه کاری.. اینکه افراد چطوری با سایت عباسمنش دات. کام . آشنا شدند و آشنا خواهند شد همش کار خداونده که داره کارها رو هندل می کنه و انجام میده خدارو شکر
استاد جان .. با این گفته های شما یک درخواست و هدف جدید برام ایجاد شد.. انگار تازه در مدار. شنیدن این در خواست هدایت شدم. و بخاطر همین درخواست بود که امروز نمی تونستم ستاره قطبی رو بنویسم .. انگار خداوند از طریق کلام شما به من گفت که الان باید چه در خواستی داشته باشم ..
خدایا منم می خواهم نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ باشم و قلبم باز بشه و الهامات و پیام های ترا دریافت کنم
خدایا تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾و نامت را براى تو بلند گردانیدیم (4)
استاد عزیزم خدا رو بی نهایت شاکرم برای این بلند آواره شدن شماااا و تحسین تون کردم و شکر گذار خداوندم. شدم. که. از اون شرایط سخت زندگی به این اعتبار نیک و بلند آوازه ی رسالت توحیدی و الهی و سلامتی و زیبایی و پول و ثروت و عشق و مهر و محبت هدایت شدید و مهر شما رو در قلب ها گرم و نرم کرده.. استاد بینظیرم . استاد مهربونم . ای بهترین ها.. من فقط با اشک این کلمات رو می نویسم و فقط شکرگذار خداوندم که. به چنین بزرگی و بلند آوازه ای هدایت شدید که پر بازدیدکننده ترین سایت. موفقیت به اعتبار نیک جهانی هدایت بشوید با اینکه افرادی برای تخریب و آسیب رساندن به شما دست به هر عملی زدند که این حرکت آنها بلطف خداوند. بنفع شما شد ..
واقعا من و دیگر. ساکنین این کشتی الهی چقدر خوشبخت و سعادتمند بودیم و هستیم که به چنین. جایگاهی. در کنار شما. دو عزیز هدایت. شدیم ..
جا داره از خانم شایسته مهربان تشکر و تقدیر کنم که گاهی با صدای بغض ایشون من هم بغض می کردم و گفتند این سوره رو برای اولین بار در دوره های دوازده قدم کامل توضیح دادند
ممنونم استاد عزیزم که اینجا هم در فایل های دانلودی هم بطور مفصل توضیح دادید و منو عاشق این سوره کردید مرسی مرسی ممنونم
خانم شایسته جانم ممنونم که قانون رو بطور زیبا دوباره برامون یاد آور شدید. اینکه گفتید شما اگر یک خواسته ای دارید طبق قانون اگر باورهایی بر خلاف آن خواسته رو نداشته باشید آن خواسته خیلی راحت وارد زندگی مون میشه و اگر آن خواسته وارد زندگی مون نشده یعنی ترمزهایی توی ذهن مون داریم
یعنی وقتی ترمز ها رو شناسایی می کنیم تازه می فهمیم که اون ترمز ها همونبار سنگین بوده وقتی یک ترمز اصلی رو ریشه یابی می کنیم. تعداد زیادی از ترمزهای. دیگه هم حذف می شوند. بعلت اینکه ترمز ها رو از ریشه شناسایی می کنیم … خانم شایسته جان در ادامه گفتند همون ریشه درخت هرز رو قطع کنیم یک عالمه از اون درختچه ها و شاخ و برگ و پیچک ها. هم حذف میشن… دقیقا درست فرمودید واقعا یک مسأله از ریشه حل بشه کلی مشغله های دیگر حل می شود .مرسی مرسی ممنونم
استاد جان این خواسته هم در من شکل گرفته..
چطوری شو نمیدونم
از کجاشو نمیدونم
فقط میدونم که اعتبار از دست داده ام رو بهتر و قشنگترش و آسون تر و راحت تر می تونه بهم بده…
خدایاااا منم اعتبار می خوام اعتباری که فقط و فقط خودت می تونی بهم بدی..
خدایا چطوری می تونم اعتبار نیک داشته باشم؟؟؟
خدایا خودت هدایتم کن بسمت اعتبار نیک در همه ی جنبه های زندگیم
خدایا شکرت .. ما رو در ادامه ی این مسیر استوار تر و ثابت قدم تر کن
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (5)
من هم همیشه معنای متفاوتی از این آیه شنیده بودم و باور هم کردم اینکه حتما باید در این جهان سختی و مشقت زیادی بکشم تا بلاخره شاید بعداً در دنیای پس از مرگ وارد بهشت بشم و آسونی رو آنجا تجربه کنم(وعده های رویایی)
استاد جان چقدر این قسمت رو قشنگ توضیح دادید واقعا ممنونم که از این جهل در اومدم..
اینکه گفتیدیعنی توی جهانی که ما زندگی می کنیم همیشه هم سختی ها بوده و هم آسانی ها یعنی هر دوی اینها در کنار هم و با هم وجود داره و با هم هست ولی ما می تونیم انتخاب بکنیم که در چه مداری باشیم .. یعنی با افکار مون حق انتخاب داریم…
ولی در نظر عامه مردم مفهوم این جمله بدرستی بیان نشده و کلا همه ی (اون جامعه99٪) گمان می کنند بقول استاد حتما باید سختی بکشی و اشکال ندارد و بعداً در دنیای پس از مرگ بلاخره شاید وارد بهشت بشویم..
به همراه هر سختی هم آسانی است یعنی این دوتا با هم هستند
مثلاً.. هم سلامتی هست و هم بیماری
هم فقر هست و هم ثروت
هم بالا هست و هم پایین
هم گرم هست و هم سرد
هم روابط نامناسب هست و هم روابط خوب و مناسب
هم آدم های نامناسب هست و هم آدم های مناسب و خوب
استاد جان ممنون و سپاسگذارم با این مثال هاتون کاملا معنی به همراهی سختی و آسانی است رو خوب درک کردم
اینکه ما کدام طرف قضیه قرار داریم به این معناست که ما قلب مون توی چه مداری است و این نشون میده ما چه چیزی رو طبق قانون فرکانس دریافت می کنیم
یک نکته ی خیلی جالبی خانم شایسته جان بیان کردند اینکهبا ترمزها چطور می شود که ما خودمان را آسون می کنیم برای سختی ها و
یا اینکه چطور خودمان را آسان می کنیم برای آسانی ها؟؟؟؟….با پیدا کردن هر ترمزی و برداشتن آن ترمز هدایت می شویم به آسانی ها،
1/یعنی گروهی از ما هستیم که خودمون رو آسون می کنیم برای آسانی ها
2/و گروهی از ما هستیم که خودمون رو آسون می کنیم برای سختی ها
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾آرى با دشوارى آسانى است (6)
اینکه قرآن اینقدر تاکید می کنه و دو بار پشت سر هم این آسانی ها و سختی ها رو تکرار می کنه بدین معنا که حرفشو در آیه های قبلی گفته اینکهآن باری که روی سینه آت بود و کمرتو شکست ما این بار رو از روی دوشت برداشتیم و بعدش پر آوازه آت کردیم یعنی وقتی پیامبر مسیرشو عوض کرد آسونی ها رو دریافت کرد بجای سختی ها
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿7﴾پس چون فراغت یافتى به طاعت درکوش (7)
نکته ی مهم بعد از رسیدن به هدف
اینکه وقتی پیشرفت می کنیم و حرکت می کنیم و نتیجه گرفتیم و به هدف مون رسیدیم فکر نکنیم که همه چی تمام شده بلکه باید ادامه بدیم و حرکت کنیم و هدف های بعدی رو مشخص کنیم
یعنی وقتی نزدیک به هدف و فتح قله ی اول رسیدیم باید هدف و قله ی بعدی دیگری رو برای خودمون مشخص کنیم.
در واقع خوشحالی کنیم و شادی کنیم و جشن بگیریم و به خودمون پاداش بدیم ولی توی باد موفقیت قله ی اول نخوابیدم و فکر نکنیم که همه چی تمام شده .. که اگر اینجوری فکر کنیم سقوط می کنیم
استاد جان من هر دفعه ده تا از اهداف کوچیکه و بزرگ مهم خودمو می نویسم هر چند این وسطا شاخه های از دیگر اهدافم خودشو نمایان می کنه (مثل امروز که فهمیدم منم اعتبار نیک در همه ی جنبه های زندگیم می خوام) که امروز خیلی به این هدف فکر کردم و با این فایل گران بها فهمیدم که در من یک خواسته و هدف مهمی شکل گرفته و انگار اهداف دیگرم به همین خواسته ام گره خورده و می خواهم بدانم پیش نیاز رسیدن به اعتبار نیک و پر آوازه شدن چه چیزی است و یا بعبارتی چه مسیرهایی رو باید طی کنم و یا چه اهدافی رو باید لحاظ کنم تا به این هدفم برسم
در واقع من فهمیدم که اگر هدف و انگیزه ی بعدیمو مشخص نکنم یعنی بقول شما سقوط می کنیم و انگار کاری دیگری در این جهان نداریم و باید غزل خداحافظی رو خوند
وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿8﴾و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور (8)
در این آیه خداوند چاشنی قضیه رو زیباتر می کنه. با رسیدن به هدف و خواسته این اشتیاق بسمت پروردگار رو بیشتر می کنه یعنی حرکت دوباره و از خداوند می خواهیم که کمک مون کنه برای هدف های بعدی و بعدی و ایده های بعدی و همه چیز دوباره آسون تر میشه
خداوند بهمون الهامات رو میده
خداوند آدم ها و موقعیت ها و شرایط هایی رو بسمت مون هدایت می کنه و یا ما رو بسمت آنها هدایت می کنه
وقتی خداوند قلب مون رو باز بکنه و این باور رو داشته باشیم با رویکرد به خداوند و با اشتیاق و با حس خوب و با ایمان و تقوا و توکل حرکت کنیم واقعا هیچ هدفی نیست که از خداوند بزرگتر باشد
نکته ی پایانی ..
هر چقدر بتوانیم این کار رو انجام بدهیم و هر چقدر اعتبار رو به خداوند بدهیم و هر چقدر ازش درخواست بکنیم که ما رو هدایت بکند .. وقتی که باورها مون. رو تغییر دهیم. قلب مون رو باز و درک رو بیشتر کنیم میبینیم که خداوند همیشه داره ما رو هدایت می کنه
ما خودمون با افکار مون قلب مون رو بسته بودیم و با افکار و باورها هامون ترس و شرک و بی ایمانی مون مسیرها رو برای خودمون سخت کردیم
پس باید حرکت کنیم و ادامه بدیم چون این مسیر مقصد نیست بلکه یک مسیری برای پیشرفت هست نه یک نقطه ی پایان
چون اصل و اساس زندگی همه مون یکی و قوانین هم یکی و ثابتِ
سلام به روی ماهت استاد جونم
به به سلام به روی ماهِ عزیزِ دل ، مریم بانو
اول از همه بگم که فرکانسِ عشقی که جاری بین شما رو با قلبم دریافت کردم
چقدر عاشقانه و مهربون به هم نگاه میکنید،خیلی لذت بردم
بار اول که فایل و دیدم فقط محو تماشای شما و دریافت فرکانس عشقتون بودم و دفعه های بعدی به موضوع دقت کردم
البته مریم جان گفتین جلسه 7 ، منتهی فکر میکنم این فایل با جلسه 9 کشف قوانین هماهنگی داره
چند روزی میشه که متوجه عمقِ یک موضوع درون خودم شدم و واقعا از خدا میخوام که قلبم و باز کنه تا بتونم ریشه ایی این درختِ پوسیده رو نابود کنم تا این بار ِ سنگین از دوشم برداشته بشه
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم
و مریم عزیزم که از دیدنشون بسیار خوشحال شدم
اول اینکه استاد دفعه اولی که فایل رو دیدم اونقدررر محو شما و خانوم شایسته و اون جاده سرسبزی که از شیشه عقب ماشین دیده میشه شدم
که اصلا تمرکز نداشتم روی صحبتهاتون
و دوباره باید صوتی گوش بدم
اما امان از دیدگاهایی که دوستان نوشتن اونقدر فرکانسش نابه
اونقدر عالی بچه ها به خدا وصل شدن و دیدگاهای عالی نوشتن
که اشک امونم نمیده
با خوندن هر دیدگاه باز شدن قلبم رو احساس میکنم
امروز تو ستاره قطبیم نوشته بودم میخام هدیه دریافت کنم
و چه هدیه ای گرانبها تر از این فایل و دیدگاهای این فایل؟
سپاسگزار خداوند هستم که در جمع بنده های خوب و توحیدی هستم
سپاسگزار خداوند هستم برای وجود شما در زندگیم
هر کجا که هستین در پناه الله مهربان باشین
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استاد عزیزم و مریم قشنگم
استاد همیشه خوش پوشم چه ست سمی زدین
اوووه
من غش
استاد ست مشکی شما با خانم جون با ماشین مشکی
اوووه خدای من
خدایا هزاران بار شکرت
استاد گفته بودم من عاشق کلاهم!؟؟
فقط اون کلاه هایی که شما میپوشین
استاد برای چندمین بار تبریک این اندام فوق العاده رو؟؟
این خانم بلا هم اندام ساخته هاااا
چقدرموهاش بلند شده
دوست داشتم
چند مدت پیش فکرمیکردم چرا خانم قصه های ما زیورآلات نمیپوشه؟
چرا موهاشو نمیزاره بلند شه؟
که خداروشکر موهاش بلند شده
خدایا شکرت
استاد عزیزتر از جانم نمیدانی چه هدیه فوق العاده ای به چشمای من دادی
استاد من امروز این فایل فوق العاده رو با گوشی جدیدم که هدیه خداست دیدم وای خدای من چه کیفیتی
اینارو همش از خدایی دارم که شما معرفی کردی بهم
استاد اصلا جایی که حرف از خدا و حرکتاش میشه
انصافا من مو به تنم سیخ میشه
من شخصا به زندگیم دیدم خدا به قول بچگی هامون از آسمون اومده پایین قشنگ تیکه های پازل زندگی منو چیده اخرشم ی بوس آبدار گذاشته رو پیشونیم و رفته و حتی قول داده زود به زود بهم سر بزنه به شرط پاکی دل و طهارت روح
استاد از چی بگم
از کدامین گاری زوار در رفته ای که کمر منو شکسته بود و نفسی برام نمونده بود که گفتم خدایااا تو دست منو بگیر نجات بده
استاد مهربونم
شما دست خدا شدی
شما دست منو گذاشتی تو دست خدا
و هنوز رهام نکرده خداروشکر
حدود 5 ماه تمام تو منجلاب ی وابستگی کثیفی غرق بودم
و هر لحظه این 5 ماه زندگی من زهر مار بود
واقعا زهر مار بود
ی شب مث تمام شب های این 5 ماه افتادم به گریه
اما جنس این گریه فرق داشت
گریه کردم به درگاه خدا و گفتم خدایا من تسلیم
من بنده حقیر و ناتوان تو
فقط ی چیزی میخوام
فقط ی نجات
ی رهایی
ی ذهن آروم و بی دغدغه
تمام اون شب چنان از غم زانوهامو بغل کرده خوابیدم که گاها چونم به زانوم میخورد
تا صبح دست به دست نشدم
گفتم خدایا تا نجات ندی تکون نمیخورم
گفتم تا این لحظه قدرت دست من بوده و با تک تک سلول های بدنم فهمیدم پوچ و پوچ
گفتم خدایا بیا قدرت نمایی کن
هیچی جز قدرتت نمیخوام
فقط قدرت نمایی
به والله نمیدانم چی بود خواب بود هیچی یادم نمیاد
فقط ی جای ذهنم ی چیزی انگاری میگفت بما کانو یعملون
بما قدمت ایدیهم
استاد من اصلا قران بلد نیستم
اصلا تا الان هم نخونده بودم
فقط چند مدت کوتاهه شروع کردم به ترجمه خوندن
صبح اون شب سیاه
من ی شاپرک بودم
ی قاصدک
ی پر
ی چیزی که اینقدر سبک و رها بود که از خود ساناز قبلی فاصله میگرفت و پرواز میکرد
نمیدانم چی شد
واقعا نمیدانم
برای من فقط ی معجزه بود
ی رهایی با بال های سبک
استاد ی چیزی بگم
ایمان دارم شما درک میکنین حرفمو
استاد خدارو شاهد میگیرم اون ساناز قبلی اون ساناز وابسته به والاه اون گوشه تخت پودر شد
خدایی به چشم دیدم که نابود شد
اصلا نفهمیدم چجور اون شخصیت در طی یکی دو روز کلا نیست شد و دود شد رفت تو هوا
الان این منم
ی ساناز فوق العاده
ی سانازی که خدا بار سنگین روی دوششو برداشته
وای خدای من
چقدر قوی ام
چقدر سبکم
چقدر خودمم
دقیقا همون جمله طلایی خانم گل که گفت چقدر من خودمو آسون کرده بودم واسه سختی هااا
استاد شما بهتر از هر کسی میدانی با این رهایی چه درهایی از نعمت به روی من باز شد
دقیقا همان روز یا فرداش فروش فوق العاده روی تعداد داشتم
دقیق خود من فروش داشتم
همین سانازی که حتی از پس هزینه خورد و خوراکش بر نمی اومد
خودش گفته با هر سختی آسانی هست
خودت انتخاب کن بخش سختی رو میخوای یا آسانی رو
خودش گفته که
البته با هر سختی آسانی هست
خدا میدونه چقدر این زندگی من بعد از رهایی به جونم میشینه
چقدر قشنگ قدر لحظه هامو میدونم
ی جایی خوندم ی بزرگی گفته بود فک کن امروز آخرین روز زندگیته آیا کارهایی که میکنی رو دوست داری؟
اگه دوست نداری پس انجام نده و فقط از زندگی لذت ببر
من نمیگم امروز آخرین روز زندگیمه
میگم خدا دوباره بهم فرصت داده سپاس گذارش باشم و باهم دوستی کنیم پس هر لحظمو به بهترین حالت میگذرونم
و خدارو شکر تا الان موفق بودم
البته سعی میکنم
هر از گاهی سرو کله شیطان پیداش میشه ولی بهش میگم میخوای با چوب بیفتم دنبالت؟؟؟
اونم غیب میشه خداروشکر
امروز تو دفتر شکرگزاریم نوشتم خدایا اگه ی روزی به عقب برگردم حاضرم تمام اون تضادهامو داشته باشم به قیمت اینکه الان تورو پیدا کردم
الان درجای جای قلبم نشستی
الان لحظه هام پر شده از حضور پررنگت
استاد قشنگم امروز با تمام وجودم بابت اون وابستگی از خدا سپاس گذاری کردم که نتیجش شده این رفاقت منو خدای دوست داشتنی ام
و بابت این رشد و تکاملم به خودم تبریک میگم و به شما هم تبریک میگم که تیترهایی که برام نوشتین و من تکرار کردم شده ی ساناز تقریبا متوکل ولی سعی بر پیشرفت
و این روزها همش میگم خدایا منی که در این مدت کوتاه اینقدر معجزه دیدم الان که محکم و مستمر در مسیرم در آینده قرار چی بشه و انصافا قلبم ایست میکنه از معجزه هایی که در راهه
خدایا شکرت
خدایا شکرت
استاد قشنگم ی دنیا تشکر که به لطف الله به من طعم زندگی جدید و شخصیت جدید هدیه دادین
و تبریک میگم بهتون بابت داشتن خانم گلی که چقدر متین و باوقار با صدای فوق العادشون برامون سوره قرائت کردن و چقدر من مشتاق تر از قبل دلم هوای قرآن خوندن کرد.
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
به نام خدای سمیع و بصیر
خطا پوش بخشنده ی بی نظیر،
جهان رو پستی و بلندی تویی،
ندانم که ای هر چه هستی تویی ،
خداوند مایی و ما بنده ایم
به نیروی تو یک به یک زنده ایم…
سلام
و هزار بار سلام بر ساناز بی نظیر و فوق العاده
چقدر با احساس و حال خوب می نویسی. من که لذت بردم دخترگل
خداوند رو شاکرم برای وجود شما و تک تک دوستان
که واقعا توی دنیا لنگه ندارید و بهتون افتخار میکنم.
این همه حال خوب .از یک کامنت. الله اکبر
گوشی جدید مبارک .انشاءالله موفقیت ها و نتیجه خوب رو برامون بنویسید .باهاش.
خدارو شکر خودتون رو پیدا کردی؟
خدارو شکر که روز به روز هدایت میشید به ثروت بیشتر …
راز موفقیت همین حال خوبه….
مرسی که نوشتی دختر گل
مرسی که هستی .
سلامتی و ثروت رفیق همیشگیت. فرشته ی عاشق ساناز بی نظیر
امضای الله مهربان
پای تک ،تک
آرزو هات…
منتظر کامنت های حال خوب کن و پر از احساست هستیم …
سایتون مستدام.
سلام دوست هم فرکانسی
قبل از هر چیزی بسیار سپاس گذارم که برای کامنت من دیدگاهتونو نوشتین
و چقدر لذت میبرم با اینکه مدت کوتاهی عضو سایت هستین چقدر قشنگ کامنت میتونین و مینویسین
و همین خواندن کامنت ها و نوشتن کامنت پرهایی از نعمت به روی آدم بازمیکنه که الله اکبر
و شما خدارو شکر در مسیر و هدایت الله هستین
و بابت این پیشرفت تبریک میگم
و امید هست با این استمرار و حال خوب نتایج طلایی بگیرین
در پناه تنها قدرت محض جهانیان
بنام الله مهربان
سلام مجدد دارم خدمت ساناز توحیدی
نقطه آبی شما رو دریافت کردم و خیلی خوشحال شدم.
حالتون عالی و متعالی
منم از شما کمال تشکر رو دارم …ممنونم بابت تحسینتون…
باور کن تمام روزها و شب هام شاهدند موفقیت بچه ها رو میبینم. فقط و فقط اشک میریزم…
یه سری از بچه ها کامنت هاشون رو پیگیرم و میخونم، خدا شاهده دنبال جای خلوتی میگردم که کسی نباشه و کسی اشکامو نبینه … خیلی خیلی بهتون افتخار میکنم. انشاءالله فرصت بشه در زمان و مکان مناسب و حال خوب همدیگر رو زیارت کنیم.
من همیشه دنبال یک دوست خوب بودم که باهاش راحت باشم و بتونم حرفام رو بهش بزنم…
خدایاشکرت به خاطر این انسانهای فوق العاده. این سایت الهی …
روز گارت بر مراد
روزهایت شاد شاد
بزم عشقت پر سرور
عمر شیرینت بلند
آسمانت بی غبار
سهم چشمانت بهار
سلامتی و بهر وزی شما رو از خداوند متعال مسئلت دارم .
فرشته ی عاشق.
سلام به دوستان و خانم شایسته عزیز
سلام به استاد عزیزم استاد من چند روز پیش خیلی دلم میخواست شما را ببینم خیلیا خیلی داشتم فکر میکردم اون روزی ک برسه من تو چه حالی هستم چه روزی میشه اون روز و من استاد رو اغوش میگیرم و در مورد نتایجم باهاش صحبت میکنم
میگم استاد ببین چقد نتیجه گرفتم فقط از نتیجه هام برای استاد میگم
بخدا گفتم ازت می خوام استاد ببینم یهو ذهنم گفت کجا چطوری استاد امریکا من اینجا همین جور داشتم با خودم صحبت میکردم
بعد یک روز داشتم کار میکردم یهو انگار یکی بهم گفت
واقعا داشت واضح باهام صحبت میکرد گفت تو خواهر استاد میبینی و تصویری با استاد صحبت میکنی
من همون جا قفلم شد گفت چی واااای خدا این خودت بودی باهام صحبت کردی به قدری این صدا ازته دل بود واضح بود ک خودم شوکه شده بودم
بعد نشستم گفتم من خواهر استاد ببینم و از طریق خواهرشون با استاد صحبت کنم خدا اصلا این جوری دیگه نمی تونستم فکر کنم
و اینکه امروز اول صب بیدار شدم همون سر جام
فایل گذاشتم گوش دادم
و به اون تیکه ای ک گفتید اداره و افراد خواهر شما را میبینن کارشونو انجام میدن من خشکم زده بود
گفتم خدا این یه نشانست برای من
استاد من خیلی دوست دارم شما را ببینم اینو از خدا خواستم و در زمان مناسب حتمن میبینمتون و آغوش میگیرم شما را
استاد من یه زمین خریدم
و یه مدتی بود بخاطر این که هر چی پول داشتم داده بودم برای زمین وپولی نداشتم و برای خرید روزانه که خرید میکردم میترسیدم خرید کنم همش میگفتم پول کم میاد
من الان یک ماه دوره کشف قوانین زندگی خریدم
و هر روز تو کد نویسی مینوشتم امروز بحسابم پول واریز میشه استاد ما چند ماه خیلی اذیت شدیم بخاطر پولی ک تو حساب نداشتیم بد اینکه من دوره رو خریدم و پول دورهام من یه تخت داشتم که اصلا نیاز نداشتم و یک سال بود گذاشته بودم برای فروش
به فروش رفت و من دوره رو خریدم
بد دوهفته زندگی من خدا را شکر خیلی تغییر کرد
و 130 میلیون پول بدستم رسید پولی که قرار بود بدستم برسه نمی رسید همسرم گفت دیگه بی خیال
این پول مشخص نیست کی بدستمون برسه
و من هروز مینوشتم امروز بحسابم پول واریز میشه بد دو هفته همسرم اومد با شادی گفت خدا را شکر پولمون بحساب ریخته شد و من همسرم دخترم سجده شکر رفتیم
استاد هر کدی ک نوشتم 90 در صدش انجام شده
من عاشق دوره کشف قوانین هستم
و خیلی پشت سر هم برام هدیه های با ارزشی بهم داده میشد
استاد جان از شما سپاسگزارم و بابت حضورتون از پرودگار سپاسگزارم
به امید روزی ک شما را خواهم دید
سلام استاد عزیزم
وقتی ان مع العسر یسری را میشنوم ؛
یاد عسر خودم می افتم ک تا ب اکنون هنوز دارم از منفعت هاش استفاده میکنم .
اینکه اصلا وارد اینمسیر شدم بخاطر همون بوده
چقدر زیباست ک با شناخت از قانون فهمیدم ک همون عسر ها هم باز بخاطر توجهات گذشته خودمون بوده ک واقعیت پیدا کرده و بروز پیدا کرده ولی باز زیبایی جهان اینه ک اون اتفاق ناگوار برای این بوده ک باز تو رو تسلیم تر کنه هوشیار تر کنه و این واقعا زیبایی آفرینش هست .
هرچند اعتراف میکنم زمان هایی ک در گذشته میرم و حزن سراغممیاد و یا از آینده میترسم این برداشت رو ندارم و باید همون موقع ها کنترل ذهن کنم. ب منفعت ها فکر کنم و برا خودم یادآوری کنم و این کار منه ک احساسم رو خوب کنم و واقعاااا باید از اون اتفاق سپاسگزار باشم چرا ک اولا با تمام مقاومتی ک دارم باید بدونم هیچ اشتباهی رخ نداد و من نتیجه ارتعاش خودم رو گرفته بودم هرچند گذیرش سخت باشه
دوما آنقدر ک این اتفاق منو متحول کرد ک دگ هیچ ربطی ب قبلش ندارم اون چقدر باعث گسترش من شد چقدر منو بزرگ کرد چقدر برای من موجب قوی تر شدنم شد و تا ب الان هنوززز ادامه داره وتازه این اولشه و ان شاله تا آخر عمرم ادامه خواهد داشت .
خداروشکر میکنم بینهایت
در ادامه بنظر من بارهای ک از پشت انسان ک کمرشو خم کرده یعنی همون افکار خراب و توقع ها و احساس بدبختی و قربانی شدن ها با علم ب اینکه هرکسی با همون اصل بما قدمت ایدیهم و بما کسبت ایدیهم کارش ب اینجا رسیده ؛ رو برداشته همین هست
ک در هر شرایطی میتونی توکل کنی و تقلا ها رو کنار بذاری
همین ک در هر لحظه با حس خوبت میتونی هم اون لحظه رو زندگیکنی و هم آینده تو بسازی ..
و البته هم واقعا گاهی ب بعضی از خاطرات گذشته خودم فکر میکنم مثل فوت پدرم و مادرم و بیماری دخترم در 19 روزگی و.. و… میبینم واقعا من چطور تحمل کرده بودم اون شرایط رو .. وبیاد میارم ک همون روزا ک حتی اصلا هم با قانون آشنا نیودم ولی همیشه ب قلبم هدایت هایی کردو دلم آرومگرفته بود .. ی آدم هایی اومده بودن کنارم ک آرامم کرده بودن وقوت قلب بودن و خدا دقیقا همون آدما بوده…
ی شرایطی پیش اومده ک دقیقا اون شرایط همون خدا بوده و .. من هیچ وقت تنها گذاشته نشده بودم و خدا اون موقع ک من نمیشناختمش کنارم بود و الان ک این چندسال میشناسمش فقط این شعفی ک دارم و خودش میدونه ک چه هاااا برام میکنه من ی قدم برمیداشتمو اون هزاران قدم. کلی استیکر اشک حلقه زده در چشم..
مرسی استاد عزیزم .. بند دلم باز شد.. خداجونمممنونم دوستت دارم
به نام تنها قدرت بزرگ جهان،رب هدایتگرم
سلام به همه شما عزیزان
بغضِ بزرگی تو گلومه حس گریه دارم چون بعد از دوسه روزه واقعا زجرآور ،الان میتونم بنویسم، دوسه روزِ عجیبی رو پشت سر گذراندم
چه سخت بود کامنت ننوشتن خدایا! هرچی زور میزدم نمیشد.
با انتخاب فایلهای مختلف در تلاش بودم حس نوشتنو ایجاد کنم اما نمیشد،
نمیشد کهنمیشد!
واقعا داشتم دیونه میشدم
الان که برای 7 الی8 مرتبه این فایل و با گوشِ دلم شنیدم تونستم شروع کنم به نوشتن در واقع اجازه صادر شد.
چون باید میفهمیدم باید چیزی رو میفهمیدم
خلوص لازمه برای نوشتن،قلب پاک لازمه برای نوشتن
این چندروز درگیر حواشی بودم ،فلانی چی گفت،فلانی چی نگفت ،چرا اینجوری شد،چرا اونجوری شد!!!
درگیر چیزایی شدم که اکثریت جامعه درگیرشن از جمله خودِ قبلیم! و این درگیری چیزی جز حال بد برام نداشت
توجه ام باعث شد ی فردی که بینهایت تو حاشیه س دوسه روز مهمونمون باشه تا بیشتر از این پاداش توجهمو بگیرم!!!!
دیگه چی بگم از این نظم و دقت جهان!
هرچی دست و پا میزدم بیشتر غرق میشدم
چه زود قانون رو فراموش کردم
با مقاومت کردن میخاستم حسمو خوب کنم اما یادم نبود مقاومت کردن یعنی توجه به همون چیزی ک نمیخام!
آقا من نمیخام کلام منفی بشنوم ، حرف نزنید، ازین نگید ،ازون نگید، پیش من حرف نزنید ،من نمیخام بشنوووووم ،تو غیبت کردی، تو چرا اخبار گوش میدی چرا چرا چرا ! این مقاومت من بود
به جای اینکه اعراض کنم مقاومت کردم
نتیجه چی شد؟؟؟
کلی حس بد و هدر رفتن انرژیم
بی حالیم بی انگیزه شدنم
عقب افتادن کارام کنسل شدن برنامه هام.
یادم رفت به بقیه کاری نداشته باشم یادم رفت زندگی هیچکسی به من ربطی نداره یادم رفت اصل چیه….
خدایا منو ببخش به خودم ظلم کردم.
الان من اینجام چون به اشتباهم پی بردم فهمیدم پاکی قلب یعنی چی
فهمیدم این سایت خیلی مقدسه اگر ذره ای حالت خوب نباشه اجازه نداری واردش بشی چه برسه به اینکه کامنت بنویسی !!
اینجا فقط با خلوص قلبت باید بنویسی باید خودتو خالص کنی تا کلام خداوند به قلبت جاری بشه
کامنت نوشتن چه نعمت بزرگیه خداجون فقط وقتی اجازه نوشتن نداری میتونی درکش کنی …
دوسه روزِ گذشته به خودِ قبلیم برگشته بودم به کسی که مدتها قبل مثل بقیه مردم زندگی میکرد ،ساعتها پای دردودل افراد مینشست، پای غیبت کردن مینشست و خودشم پایه بود، اتفاقات بد تعریف میکرد ،ی نازیبایی رو هزاربار بهش توجه میکرد، کسی که تنها افتخارش سختیا و رنجای زندگیش بودن! چه زندگی داغونی داشتم ،باورم نمیشه قبلا از بودن در یسری فضاها لذت میبردم و باعث افتخارم بودن!
اما الان اون فضاها اونقدر برام زجرآوره که حالمو بد میکنن حس میکنم تو جهنمم.
این دوسه روزه حس میکردم تو جهنمم، اونقدر منفی شده بودم که رو حال جسمیمم اثر داشت ،از خدا میپرسیدم چرا انقدر بیحالم نای راه رفتن ندارم چرا فشارم افتاده؟
خب معلومه بخاطر اینکه توجه کردم به هرچی نازیباییه،
توجه کردم به فقر،تصادف،کمبود،اخبار،گذشته و.…
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبّی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ
خدایاشکرت امشب پی به نعمت بزرگی بردم ،این سایت و اجازه فعالیت تو این سایت ،تو این فضای بینهایت الهی خودش بهشته برام، خدایاشکرت برای هدایتم به این مسیر الهی.
بغض نترکیده ام که با نوشتن هر خط این کامنت بزرگ و بزرگ تر شده ، کم کم میخواد بترکه! و من امشب حرف ها دارم با خودم و خدای عزیزم.
از اینجا حیاط زیبامون،از اینجا زیر آسمون پهناور خداوند از اینجا درکنار درختان سرسبز و پربار سیب که باد شاخ وبرگ اونها رو به رقص درآورده ،با این حال و احساس نابم برای همتون آرزوی عشق و سعادتمندی دارم. در پناه الله یکتا باشید.
به نام خداوند سمیع و بصیر
خطا پوش بخشنده بی نظیر
جهان رو پستی و بلندی تویی،
ندانم که ای هر چه هستی تویی…
سلام دارم خدمت نجمه ی پر احساس و بی نظیر
حالتون عالی و متعالی .
اتفاقامنم سه روز هستم ولی انگار نیستم و یه کم نباشی رفتی تو در و دیوار .و نباید قانون رو فراموش کرد .
به قول سعیده (شهریاری )
اینجا مثل غار حرا میمونه
و آگه حواست به خودت نباشه، دور میشی…
پبگیر کامنتات هستم. و میخواستم براتون بنویسم توی کامنت قبلی ،
که جهان اجازه نداد و از فر کانس شما فاصله داشتم.
مرسی که نوشتید و چقدر با احساس نوشتی .
ما هم برای فرشته ی عاشق نجمه ی دوست داشتنی
آرزوی عشق و سعادت میکنیم.
سلامتی و حال خوب
رفیق همیشگیت.
در پناه جان ، جانان باشی .
حال خوب انتقال دادی.
مرسی گل دختر
خداوند رو شاکرم برای وجود شما ، و این سایت الهی …
امضای الله مهربان
پای تک ، تک
آرزو هات
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد عزیز و همه ی عزیرانم
قلبی که به سوی خداوند باز می شود.
بررسی سوره انشراح
بنام خداوند بخشاینده مهربان
آیا برای تو سینه ات را نگشاده ایم؟
همان بار گرانی که، گویی پشت تو را میشکست.
و نامت را بلند آوازه نکردیم.
_ شرح صدر
وقتی این آیه هایی که خداوند با پیامبر صحبت میکنه رو مطالعه میکردیم، یاد مشابهت هایی که در زندگی مون هست میتونیم بیفتم و چقدر استاد قشنگ مشابهت ها و مصداق های این آیه ها رو در زندگی خودشون میبینن.
خدایا کمکم کن تا منم همچین مثال هایی در تجربه شخصی و زندگیم بارها و بارها داشته باشم.
اینکه وقتی خداوند قلب رو باز میکنه، قلب جایی است جایگاه دریافت الهامات خداونده.
وقتی خداوند قلب رو باز میکنه، یعنی جایگاه دریافت الهامات رو باز میکنه.
کمک میکنه تا پیام خداوند رو راحت بفهمیم.
در نتیجه درک پیام خداوند و عمل به اون ادراکات استاد جان چقدر توضیح دادند اینکه که آیا باری رو از دوش تو برنداشتیم، که داشت کمرت رو میشکوند.
چقدر قشنگ اشاره کردین و این مشابهت رو پیدا کردین استاد جان، اینکه گفتین: یاد خودم افتادم اون موقعی که پیام های خداوند رو درست درک نمیکردم. باری به هر جهت زندگی میکردم و عملا دیدگاه خاصی به خداوند به این شکلی که الان دارم نداشتم.
من نمیدونم پیامبر چه باری روی دوشش بود که برداشت من توی زندگی اون نبودم، اما زندگی خودم رو میدونم قبل از اینکه قلبم باز بشه چه باری روی دوشم بود.
یکی از به یادماندنی ترین روزهای سخت زندگیم، زمانی بود که من در بندرعباس راننده تاکسی بودم.
کار در روزهای سخت در گرمای بندرعباس و بحث هایی که با مسافرا و مامور راهنمایی رانندگی، خراب شدن ماشین و اذیت شدن ها بود، و باز هم بخاطر باورهای اون زمان استاد جان گاهی کل روزی که کار میکردن انگار فقط باید برای جریمه ایی که شدن و پرداخت بدهی کار میکردن.
چقدر پول خرج تعمیر اون ماشین دنده آرژانتینی معروف کردن.(کاش اون بود به عنوان یک نمونه ایی از یک وسیله ایی که یک زمانی یک فرد با تغییر افکار و باورهاش شروع کرد و الان چه وسیله هایی داره این مرد، حالا که در مسیر توحید قرار گرفت و موند و قلبش باز شد و آسان شد برای دریافت الهامات.. یعنی اگر بود میشد بذاریم بخشی از موزه درس عبرت ها از کجا به کجا و اینکه میشود، برای این مرد شده برای تک تک ما هم میشه، به شرط ایمان، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح، به شرط معامله نکردن با ابلیس، به شرط باز کردن بند و زنجیرها و پیدا کردن ترمزها و تلاش برای برداشتن شون… شده پس میشود)
این آیه اشاره میکنه به اینکه یک سختی در زندگی پیامبر بوده قبل باز شدن قلبش و در ادامه خدا به پیامبرش میگه آیا بلند آوازه نکردیم نامت را در بین مردم؟
همه ی اون اتفاق هایی که خداوند داره در این سوره صحبت میکنه در زندگی استاد عزیزمون مصداق داره، هم اون بار گران، هم این نام پر آوازه…
از اون شرایط کاری و خونه و زندگی تا این نام و اعتباری که خداوند بهشون داد. واقعا خدایا شکرت که اینطور بنده های صالحت رو هدایت میکنی، اینطور بزرگ شون میکنی.
وقتی قلب این مرد باز شد و در مسیر الله یکتا حرکت کرد، اون اعتبارها اومد و اینقدر در حوزه کاری خودش شناخته شده است، اینقدر باعث خیر شده برای خانواده اش فقط چون اسم استاد پر آوازه شده و خانواده اش و خواهرای استاد هم از این آوازه ایی که خدا بهشون داده بهره مند هستند شرح صدری که نه تنها استاد رو بلکه اطرافیان ایشون رو هم مستفیض و بهره مند کرده. همین طور تک تک ما رو… خدایا شکرت برای گشودگی قلب ها، برای این دریچه ایی که فقط الهاماتت رو که دریافت میکنیم روی زمین، اینقدر خودمون و اطرافیان مون و حهان رو هم میتونیم گسترش بدیم. خدایا سپاسگزار این آیه و این مفهوم شرح صدرم.
وقتی که خداوند رو تنها منبع قدرت درک کنیم
از اون موقع بود که خدا بارها رو از زندگی استاد جان برداشت و قلبش رو باز کرد برای دریافت الهامات و درک زیبایی هاش و…
واقعا چقدر زیبا، چقدر شگفت انگیز خدا کارها رو برای کسی که به سمت اون حرکت میکنه، کارها رو انجام میده.
واقعا این صحبت دونفره ایی که استاد جان با مریم جان داشتن و از مواهب آگاهی هاش هم ما رو بهره مند کردند، خیلی تامل برانگیزه.
اینکه اگر هر کدوم ما فکر کنیم که چطور به این سایت هدایت شدیم، اینکه داستان هدایت هر کدوم از ما در مورد آشنایی با استاد و سایت و ادامه مطالب نشون میده، اون خداست که داره همه چیز رو اینجا مدیریت میکنه و هزاران راه بلده برای هدایت کردن…
در ادمه مریم جان با نکات زیبایی که اشاره میکنن، واقعا تحسین برانگیزتر میشه این فایل، این صحبت ها. من هر بار شما مریم جان فرصتی که پیش میاد و صحبت میکنید تو دلم میگم، آفرین، ماشالله واقعا از صمیم قلبم تحسین تون میکنم.
چقدر قشنگ نظر شخصی خودتون رو در مورد آیه ها گفتین، با اعتماد بنفس و عزت نفس. اینکه هر صحبت استاد و هر نکته ایی رو بخوبی میتونید کلیدی کنید برای ارتباط اون موضوع با مطالب هر قسمت از دوره ها و مطالبی که یاد گرفتین یا از استاد دیدین.
مثلا خیلی قشنگ یادآوری کردین که این سوره رو استاد عزیز در دوره 12قدم کامل توضیح دادند.
اینکه یک قسمت از اول آیه رو خوندین گفتین یاد استاد افتادین.
یاد این اصل هایی که استاد تو آموزش ها میگن، افتادین.
اینکه پیدا کردن و برداشتن ترمزها مثل همون بار سنگین روی دوش ما میمونه که وقتی برمیداری، راحت به سمت خواسته هات هدایت میشی و…
خدای من چقدر استاد اینجا قشنگ لا به لای صحبت های زیبای مریم جان به یک نکته ظریف اشاره کردند. یکجورایی نظر شون نفی میکرد یا شاید درست و اصلاح میکرد حرف های مریم جان رو.
استاد عزیزمون گفتن(که منم خیلی این حرف رو بیشتر قلبم میپذیره)
اینکه خداوند انتخاب نمیکنه آدم ها رو، این ما هستیم که اونو انتخاب میکنیم.
همه ی ما به یک اندازه دسترسی داریم، به خداوند، فقط کافیه قلب مون رو پاک کنیم تا هدایت شویم، بعد هدایت میشیم.
و در ادامه آیه رو بررسی میکنن که یک دیدگاه اشتباه بچگی مون رو هم استاد اصلاح میکنن.
اینکه به ما شاید میگفتن بعد از هر سختی آسانی است، اما درست اینه که بــــــــا هـر سختی، آسانی است.
در جهانی که زندگی میکنیم هم بالا هست هم پایین، هم روز هم شب و…
اینکه قلب مون تو چه مداری هست نشان دهنده اینه که ما چی رو دریافت میکنیم.
ما باید گروهی باشیم که خودمون رو، آســـان کنیم برای آسانی ها…
_ اگر هدف داریم توی زندگی مون و حرکت میکنیم خیلی حال مون بهتره و تیکه آخر آیه رو استاد اشاره میکنن، به انگیزه داشتن و هدف داشتن خصوصا وقتی که به یک هدفی میرسی، هدف بعدی رو مشخص کن.
_ تا وقتی هدف داری، و حرکت میکنی رشد میکنی وگرنه میای پایین…
قبل از اینکه به قله ایی برسی، و در قدم های پایانی فتح قله اول هدف بعدیتو مشخص کن، قله بعدی رو مشخص کن، در باد قله موفقیت اول نخواب.
وای چه مثال های خوبی از مربیان ورزشی گفتین که بعد از مصاحبه و برد تیم، میگن مشتاقانه میرن برای برنامه ریزی هدف بعدی…
وقتی این اشتیاق به سمت خداوند رو چاشنی میکنی دیگه….
سلام و درود بر بزرگ مرد تاریخ و یار مهربان شما
من هیچ حرفی ندارم به شما بزنم،فقط میخوام از شما تشکر کنم،میخوام سپاسگزاری کنم،به خدا قسم نمیدونم چطوری و کجا یا روی کدوم دوره یا فایل باید تشکر کرد،واقعا از کلام خارجه،فقط بدون خیلی دوستت دارم استاد،خدا قوّت،خدارو بینهایت بار شکر…
سلام عرض ادب منم به نوبه خودم که این آیه رابا ها خوانده ام ودقیقا داره زندگی منا میگه ولی ذهن من نمیزاره اینا ببینه استاد بله میگه آیا بارت راسبک نکردم بله کرده یه روزی معتاد درب داغون که فقط مصرف مواد الکل وشیشه مصرف من بود وهرسال درزندان وبازداشتگاه ها بودم 3سال ازعمرم درزندان رفت بله که بارم راسبک کرد ومنا 10ساله پاک کرده بله منی که یه روزی هرجا میرفتم بهم زن نمیدادن الان بهترین عزیزدلا دارم و2تاپسرزیبا هم دارم تازه خانمم هم کارمند رسمی دولت شد وقتی که زن من شد واینکه من کرایه کش که هروز درگیر باراننده تاکسی ها میشدم همیشه شاکیم بودن که ت ماشینت شخصی هست وهمیشه پارکینگ درگیربا پلیس واینا بود و حیرون کارکردن یه شیرخشک بابچم بودم ولی الان من خودم مدیردفتراملاک شهرمون هستم بله که بارمو برداشت که الان دربهترین ولاکچری ترین خونه ای هستم که ت منطقه همه صحبت خونه منا میکنند بله که صدای منا بلند کرد مصیب دعواگرمعتاد امروزش ه اقامصیب وازالگوهای بزرگ منطقه شده بله آوازه من توی شهرمون همه جاهست ومن شدم یه عضوسازنده جامع همین مصیب که 10سال پیش همه ازش فراری بودن آلن توتمام اداره ها منا میشناسن کارهای دیگرانم انجام میدم بله خدا اون روزی که من کلاس 7بودم پدرم ب رحمت خدا فت من یه بچه یتیم که خداشاهده نون خوردن نبود ومادری با هزاربدبختی مارابزرگ کرد با هزارزحمت که امروز راه نمیتونه بره 6تا بچه یتیمو بزرگ کرد بله من یتیم بودم وخدا بزرگم کرد نامم داد آوازه به من داد بله باهرسختی اسونیه بله روزی رفتم زندان گفتم خدایا چقدر بهم ظلم کردی ولی خداشاهده بهترین اتفاقی که افتاد زندگی من هزاردرجه تغیر کرد فقط همون زندان رفتن بود اسانیش این بود راه ب خود اومدن من زندان بود 3سال بله خدا به من خیلی لطف کرده هروقت این آیه میخونم میگم مصیب فقط باتوهست فقط چه اعتیاد چه یتیم چه آوازه ای الان داری استاد من ثروت آنچنانی ندارم ولی به لطف خداشما خوبم هنوز کارداریم ولی خدامیدونه کل مردم میگن مصیب توپه این کدوم مصیب همونی که یه روزی میگفتن معتاد دعواگر همونی که یتیم بود آره همونه منم بازی ازاین آیه مدتها روشونم بود وگفتم منم بیام بنویسم این آیه که فقط فقط مال منه من وممنون استادم اگه امروز قرآنم میخونم استاد بزگترین کاری برامن کردی منا باقران درک قرآن آشنا کردی اصلا الان دیگه هیچ کی نمیتونه قرآنی سرم کلاه بزاره چون خودم میخونم میبینم استاد ممنونم ازت وسپاس گزارم ارادتمند شما مصیب
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان و بنام خداوندی که هدایت ما رو بعهده گرفته است
همه ی ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم فقط کافی است قلب مون رو پآک کنیم و بخواهیم که هدایت بشیم و بعدش هدایت می شویم
با درود و سلام خدمت بهترینه بهترین استادان جهان
استادان عزیزم سلام به روی ماهتون بازم چهره ی پاک و زلال و شفاف ماهتون رو دیدم همینطور اشک هام سرازیر شد و همش از خداوند تشکر و قدردانی می کردم
وقتی این سوره انشراح رو خانم شایسته جانم خواندن همینطور میخکوب شدم فهمیدم که امروز یکی از بزرگترین روزهای تغییرات توحیدی منع یعنی انگار تازه با خداوند آشنا شدم انگار خداوند توسط شما دو عزیز داره با من صحبت می کنه و بهم نشونه ها و بشارت های خوب و خوش شادمانی میده انگار تازه معنا و مفهوم این آیه ها رو عمیقأ درک کردم..
چقدر خوبه که به یادمون انداختند که کجای داستان بودیم
چقدر خوبه که با یادآوری گذشته ی خودتون به ما درس توحید رو دادید
چقدر خوبه که با تغییرات باورها مون و با به یادآوری تضادهای گذشته مون بهمون نهیب زدید
و علت اینکه چرا در آن شرایط تضادها. بودیم ،،؟؟؟.. و سخت ترین مسیر رو تجربه کردیم
چرا اون افکار. رو داشتیم و یا بعبارتی چه افکار و باورهایی داشتیم که آن شرایط سخت رو تجربه کردیم؟؟؟
چون قلب مون بسته بود و بقول قرآن مهر گذاشته بود روی قلبمون
امروز بعد از نوشتن چند صفحه از تمرین توی دفتر شکر گذاری همش داشتم فکر می کردم که چه خواسته ای رو برای امروزم توی دفتر ستاره قطبی بنویسم ولی انگار قفل شده بودم
تا اینکه اومدم توی سایت دیدم که معجزه ای رخ داده استاد عباسمنش مون کولاک کرده .. وووای خدایا شکرت که به دو استادان عزیزتر از جانم و این سایت الهی هدایت شدم
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿1﴾
آیا براى تو سینه ات را نگشاده ایم (1) وقتی خداوند قلب رو باز می کنه جایگاه دریافت الهامات رو باز می کنه کمک می کنه که پیام خداوند رو بهتر بفهمیم
وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿2﴾و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (2)
استاد جان دقیقا منم مثل شما یاد اون زمانی که تضادهای پی در پی و در همه ی جوانب زندگیم رخ داده بود و امانمو بریده بود افتادم و همینطور اشکم سرازیر شد فقط و فقط. اشک می ریختم چون منم مثل اون موقع های شما دیدگاه خاصی به خداوند و الهامات و قوانین جهان و پیام های خداوند نداشتم و فکر می کردم فقط پیام ها و الهامات مخصوص از ما بهترون هستش و من هیچ نقشی در زندگیمون ندارم و سرنوشت من از قبل نوشته شده و باید بسوزم و بسازم و اون بار گرانی که روی دوشم بود رو باید تا ابد با خودم حمل کنم و هیچ راه گریزی نیست
وقتی شما گفتید فکر کردن به دوران راننده تاکسی حتی فکر کردنش هم الان برام ترسناکه دقیقا همون لحظه به یاد اون تضادهای افتادم که همه چی رو از دست داده بودم سقف خونه مو . ماشین هامو . باغ و پول و ثروت و حتی روابط و کانون خانوادگی مو که تنها یک دختر و پسرم دشمن همدیگه شدند و هر کدام به سمتی رها شده بودیم .. چک و چال ها و بدهکاری ها و سلامتی و اعتبار و آبرو و حتی حقوقم بلوکه بانک شده بود و نمی تونستم یک دونه نان بخرم و با یک چمدان آواره ی خونه خواهرم شدم و بقول قرآن. کمرم شکست.. استاد جان همین الان هم فکرش چهار ستون بدنمو میلرزونه..
انگار ی جورایی همه مون شبیه هم بودیم مطمعن هستم که دیگر دوستان عزیزی که کامنت میدارند در تضادهایی بودند که باور کردنی نیست..
دقیقا خداوند در همون زمانی که صدای خرد شدن کمرم مو شنیدم بلطف و مهربانی خداوند شما به داد من رسیدید .. خداوند منو بسمت شما استاد عزیزم هدایت کرد و دستمو محکم گذاشت توی دستان پر مهر و با سخاوتمند شما عزیز دل… و اون بار سنگین و گران رو به نرمی و آرام آرام از دوش من برداشت .. خدا منو هدایت کرد . خدا دستمو گرفت .
الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿3﴾
[بارى] که [گویى] پشت تو را شکست (3)
استاد عزیزم وقتی گفتید که چه عاملی باعث شد که قلبم باز بشه؟
وقتی که خداوند رو بعنوان تنها منبع قدرت توی زندگیم درک کردم و توی این مسیر حرکت کردم چقدر قشنگ بارها رو از روی دوش من برداشت و همه چی در زندگی تون تغییر کرد و گفتید اون قلب منو باز کرد برای درک بهتر خداوند برای درک بهتر زیبایی هایش و بعدش اعتباری جهانی که خداوند به من داد
اعتباری که فقط خداوند می تونه به آدم بده .. اعتباری که نه تبلیغ نیاز داشت و نه کاری.. اینکه افراد چطوری با سایت عباسمنش دات. کام . آشنا شدند و آشنا خواهند شد همش کار خداونده که داره کارها رو هندل می کنه و انجام میده خدارو شکر
استاد جان .. با این گفته های شما یک درخواست و هدف جدید برام ایجاد شد.. انگار تازه در مدار. شنیدن این در خواست هدایت شدم. و بخاطر همین درخواست بود که امروز نمی تونستم ستاره قطبی رو بنویسم .. انگار خداوند از طریق کلام شما به من گفت که الان باید چه در خواستی داشته باشم ..
خدایا منم می خواهم نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ باشم و قلبم باز بشه و الهامات و پیام های ترا دریافت کنم
خدایا تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾و نامت را براى تو بلند گردانیدیم (4)
استاد عزیزم خدا رو بی نهایت شاکرم برای این بلند آواره شدن شماااا و تحسین تون کردم و شکر گذار خداوندم. شدم. که. از اون شرایط سخت زندگی به این اعتبار نیک و بلند آوازه ی رسالت توحیدی و الهی و سلامتی و زیبایی و پول و ثروت و عشق و مهر و محبت هدایت شدید و مهر شما رو در قلب ها گرم و نرم کرده.. استاد بینظیرم . استاد مهربونم . ای بهترین ها.. من فقط با اشک این کلمات رو می نویسم و فقط شکرگذار خداوندم که. به چنین بزرگی و بلند آوازه ای هدایت شدید که پر بازدیدکننده ترین سایت. موفقیت به اعتبار نیک جهانی هدایت بشوید با اینکه افرادی برای تخریب و آسیب رساندن به شما دست به هر عملی زدند که این حرکت آنها بلطف خداوند. بنفع شما شد ..
واقعا من و دیگر. ساکنین این کشتی الهی چقدر خوشبخت و سعادتمند بودیم و هستیم که به چنین. جایگاهی. در کنار شما. دو عزیز هدایت. شدیم ..
جا داره از خانم شایسته مهربان تشکر و تقدیر کنم که گاهی با صدای بغض ایشون من هم بغض می کردم و گفتند این سوره رو برای اولین بار در دوره های دوازده قدم کامل توضیح دادند
ممنونم استاد عزیزم که اینجا هم در فایل های دانلودی هم بطور مفصل توضیح دادید و منو عاشق این سوره کردید مرسی مرسی ممنونم
خانم شایسته جانم ممنونم که قانون رو بطور زیبا دوباره برامون یاد آور شدید. اینکه گفتید شما اگر یک خواسته ای دارید طبق قانون اگر باورهایی بر خلاف آن خواسته رو نداشته باشید آن خواسته خیلی راحت وارد زندگی مون میشه و اگر آن خواسته وارد زندگی مون نشده یعنی ترمزهایی توی ذهن مون داریم
یعنی وقتی ترمز ها رو شناسایی می کنیم تازه می فهمیم که اون ترمز ها همونبار سنگین بوده وقتی یک ترمز اصلی رو ریشه یابی می کنیم. تعداد زیادی از ترمزهای. دیگه هم حذف می شوند. بعلت اینکه ترمز ها رو از ریشه شناسایی می کنیم … خانم شایسته جان در ادامه گفتند همون ریشه درخت هرز رو قطع کنیم یک عالمه از اون درختچه ها و شاخ و برگ و پیچک ها. هم حذف میشن… دقیقا درست فرمودید واقعا یک مسأله از ریشه حل بشه کلی مشغله های دیگر حل می شود .مرسی مرسی ممنونم
استاد جان این خواسته هم در من شکل گرفته..
چطوری شو نمیدونم
از کجاشو نمیدونم
فقط میدونم که اعتبار از دست داده ام رو بهتر و قشنگترش و آسون تر و راحت تر می تونه بهم بده…
خدایاااا منم اعتبار می خوام اعتباری که فقط و فقط خودت می تونی بهم بدی..
خدایا چطوری می تونم اعتبار نیک داشته باشم؟؟؟
خدایا خودت هدایتم کن بسمت اعتبار نیک در همه ی جنبه های زندگیم
خدایا شکرت .. ما رو در ادامه ی این مسیر استوار تر و ثابت قدم تر کن
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (5)
من هم همیشه معنای متفاوتی از این آیه شنیده بودم و باور هم کردم اینکه حتما باید در این جهان سختی و مشقت زیادی بکشم تا بلاخره شاید بعداً در دنیای پس از مرگ وارد بهشت بشم و آسونی رو آنجا تجربه کنم(وعده های رویایی)
استاد جان چقدر این قسمت رو قشنگ توضیح دادید واقعا ممنونم که از این جهل در اومدم..
اینکه گفتیدیعنی توی جهانی که ما زندگی می کنیم همیشه هم سختی ها بوده و هم آسانی ها یعنی هر دوی اینها در کنار هم و با هم وجود داره و با هم هست ولی ما می تونیم انتخاب بکنیم که در چه مداری باشیم .. یعنی با افکار مون حق انتخاب داریم…
ولی در نظر عامه مردم مفهوم این جمله بدرستی بیان نشده و کلا همه ی (اون جامعه99٪) گمان می کنند بقول استاد حتما باید سختی بکشی و اشکال ندارد و بعداً در دنیای پس از مرگ بلاخره شاید وارد بهشت بشویم..
به همراه هر سختی هم آسانی است یعنی این دوتا با هم هستند
مثلاً.. هم سلامتی هست و هم بیماری
هم فقر هست و هم ثروت
هم بالا هست و هم پایین
هم گرم هست و هم سرد
هم روابط نامناسب هست و هم روابط خوب و مناسب
هم آدم های نامناسب هست و هم آدم های مناسب و خوب
استاد جان ممنون و سپاسگذارم با این مثال هاتون کاملا معنی به همراهی سختی و آسانی است رو خوب درک کردم
اینکه ما کدام طرف قضیه قرار داریم به این معناست که ما قلب مون توی چه مداری است و این نشون میده ما چه چیزی رو طبق قانون فرکانس دریافت می کنیم
یک نکته ی خیلی جالبی خانم شایسته جان بیان کردند اینکهبا ترمزها چطور می شود که ما خودمان را آسون می کنیم برای سختی ها و
یا اینکه چطور خودمان را آسان می کنیم برای آسانی ها؟؟؟؟….با پیدا کردن هر ترمزی و برداشتن آن ترمز هدایت می شویم به آسانی ها،
1/یعنی گروهی از ما هستیم که خودمون رو آسون می کنیم برای آسانی ها
2/و گروهی از ما هستیم که خودمون رو آسون می کنیم برای سختی ها
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾آرى با دشوارى آسانى است (6)
اینکه قرآن اینقدر تاکید می کنه و دو بار پشت سر هم این آسانی ها و سختی ها رو تکرار می کنه بدین معنا که حرفشو در آیه های قبلی گفته اینکهآن باری که روی سینه آت بود و کمرتو شکست ما این بار رو از روی دوشت برداشتیم و بعدش پر آوازه آت کردیم یعنی وقتی پیامبر مسیرشو عوض کرد آسونی ها رو دریافت کرد بجای سختی ها
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿7﴾پس چون فراغت یافتى به طاعت درکوش (7)
نکته ی مهم بعد از رسیدن به هدف
اینکه وقتی پیشرفت می کنیم و حرکت می کنیم و نتیجه گرفتیم و به هدف مون رسیدیم فکر نکنیم که همه چی تمام شده بلکه باید ادامه بدیم و حرکت کنیم و هدف های بعدی رو مشخص کنیم
یعنی وقتی نزدیک به هدف و فتح قله ی اول رسیدیم باید هدف و قله ی بعدی دیگری رو برای خودمون مشخص کنیم.
در واقع خوشحالی کنیم و شادی کنیم و جشن بگیریم و به خودمون پاداش بدیم ولی توی باد موفقیت قله ی اول نخوابیدم و فکر نکنیم که همه چی تمام شده .. که اگر اینجوری فکر کنیم سقوط می کنیم
استاد جان من هر دفعه ده تا از اهداف کوچیکه و بزرگ مهم خودمو می نویسم هر چند این وسطا شاخه های از دیگر اهدافم خودشو نمایان می کنه (مثل امروز که فهمیدم منم اعتبار نیک در همه ی جنبه های زندگیم می خوام) که امروز خیلی به این هدف فکر کردم و با این فایل گران بها فهمیدم که در من یک خواسته و هدف مهمی شکل گرفته و انگار اهداف دیگرم به همین خواسته ام گره خورده و می خواهم بدانم پیش نیاز رسیدن به اعتبار نیک و پر آوازه شدن چه چیزی است و یا بعبارتی چه مسیرهایی رو باید طی کنم و یا چه اهدافی رو باید لحاظ کنم تا به این هدفم برسم
در واقع من فهمیدم که اگر هدف و انگیزه ی بعدیمو مشخص نکنم یعنی بقول شما سقوط می کنیم و انگار کاری دیگری در این جهان نداریم و باید غزل خداحافظی رو خوند
وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿8﴾و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور (8)
در این آیه خداوند چاشنی قضیه رو زیباتر می کنه. با رسیدن به هدف و خواسته این اشتیاق بسمت پروردگار رو بیشتر می کنه یعنی حرکت دوباره و از خداوند می خواهیم که کمک مون کنه برای هدف های بعدی و بعدی و ایده های بعدی و همه چیز دوباره آسون تر میشه
خداوند بهمون الهامات رو میده
خداوند آدم ها و موقعیت ها و شرایط هایی رو بسمت مون هدایت می کنه و یا ما رو بسمت آنها هدایت می کنه
وقتی خداوند قلب مون رو باز بکنه و این باور رو داشته باشیم با رویکرد به خداوند و با اشتیاق و با حس خوب و با ایمان و تقوا و توکل حرکت کنیم واقعا هیچ هدفی نیست که از خداوند بزرگتر باشد
نکته ی پایانی ..
هر چقدر بتوانیم این کار رو انجام بدهیم و هر چقدر اعتبار رو به خداوند بدهیم و هر چقدر ازش درخواست بکنیم که ما رو هدایت بکند .. وقتی که باورها مون. رو تغییر دهیم. قلب مون رو باز و درک رو بیشتر کنیم میبینیم که خداوند همیشه داره ما رو هدایت می کنه
ما خودمون با افکار مون قلب مون رو بسته بودیم و با افکار و باورها هامون ترس و شرک و بی ایمانی مون مسیرها رو برای خودمون سخت کردیم
پس باید حرکت کنیم و ادامه بدیم چون این مسیر مقصد نیست بلکه یک مسیری برای پیشرفت هست نه یک نقطه ی پایان
ممنون و سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم یک عالمه
دوستون دارم
ارادتمند همیشگی عزیزانم
رویال مهاجر سلطانی
2023/7/19 july
1402/4/28 تیر ماه
إِنَّمَا إِلَٰهُکُمُ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا
و خدای من تنها خدایی است که معبودی جز او نیست و به همه چیز احاطه دارد
الله و نور و سماوات ِ و الارض
کَذَٰلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ ۚ وَقَدْ آتَیْنَاکَ مِنْ لَدُنَّا ذِکْرًا
و این داستانها رو خدا میگه که ما یادمون بیاد
چون اصل و اساس زندگی همه مون یکی و قوانین هم یکی و ثابتِ
سلام به روی ماهت استاد جونم
به به سلام به روی ماهِ عزیزِ دل ، مریم بانو
اول از همه بگم که فرکانسِ عشقی که جاری بین شما رو با قلبم دریافت کردم
چقدر عاشقانه و مهربون به هم نگاه میکنید،خیلی لذت بردم
بار اول که فایل و دیدم فقط محو تماشای شما و دریافت فرکانس عشقتون بودم و دفعه های بعدی به موضوع دقت کردم
البته مریم جان گفتین جلسه 7 ، منتهی فکر میکنم این فایل با جلسه 9 کشف قوانین هماهنگی داره
چند روزی میشه که متوجه عمقِ یک موضوع درون خودم شدم و واقعا از خدا میخوام که قلبم و باز کنه تا بتونم ریشه ایی این درختِ پوسیده رو نابود کنم تا این بار ِ سنگین از دوشم برداشته بشه
لامصب هرچی درختِ پوسیده و درخچه های هرز میسوزونم بازم تمومی نداره
این جنگلِ 41هکتاری پُر از درخت کِرم خورده و پیچک و علف خودرو
که من با لودر و اره برقی و تراکتور افتادم به جونش و هرچی پاکسازی میکنم بازم هست
واقعا خدا خودش باید ی قلبِ باز و توانِ عظیم بده تا از پَسش بربیام
واقعا اولش که آدم میخواد ی راهی و باز کنه یک انرژی مضاعف میخواد که بتونه و کَم نیاره
تا این راه باز بشه و حرکت آسون بشه
خدایا به عظمتِ خودت آسونم کن برای آسونی ها
بعضی وقتها مغزم سوت میکشه و میرم زیر دوشِ آب سرد و احساس میکنم از کله ام بخار بلند میشه !!!!
من میخوام ی قرص بسازم که به مدت یک ماه روزی سه عدد مصرف بشه جهتِ اصلاحِ فرکانس
و با این کار گسترشِ عظیمی بدم به جهان
اینجا تو هلند ی کپسول های هوا هست که باعث شادی میشه
داشتم صبح به این فکر میکردم از این کپسول ها استفاده کنم که شادی مو عمیق تر و دائمی کنم تا فرکانسم تنظیم بشه
بعد کلی خندیدم گفتم ی عمر سمتِ هیچی نرفتم الان برم سراغ ِ این چیزا !!!!؟؟؟؟
چه میدونم والا
بعضی وقتها احساس میکنم مثل گالیور اسیر شدم تو سرزمینِ آدم کوچولو ها
دلم میخواد مثل پلنگ صورتی از همه چی لذت ببرم
مثل پت و مت خرابکاری کنم
مثل جودی نامه مینویسم برای بابا لنگ دراز و از خاطراتم تعریف میکنم از آرزو هایی که دارم
مثل علاالدین از غول چراغ درخواست میکنم
وقتی خودم و مثل دلبر تو قصر دیو میبینم و از عشق من دیو به ی شاهزاده تبدیل میشه
اصلا بشم ی دختر کوچولوی 4 ساله
من عاشقِ دنیای خیالی ام
اصلا ی دنیای بزرگتر از این جهان تو ذهنم دارم که وقتی واردش میشم دلم میخواد تا ابد اونجا بمونم
یادمه بچه که بودم غرق میشدم تو کارتون ها و خودم و بجای شخصیت اول کارتون ها میدیدم
الانم خودم و میزارم جای شخصیت های داستانهای قرآن ….
ی روز مثل سلیمان پادشاه جهان هستم
ی روز مثل نوح سوار کشتی ام
ی روز میافتم تو شکم ماهی
ی روز بت ها رو میشکَنم
ی روز کوه ها رو جا به جا میکنم مثل داوود
ی روز دلم و به دریا میدم مثل مامانِ موسی
ی روز مثل یعقوب در نبودِ یوسف گریه میکنم
ی روز مثل زلیخا از شوق وصال قیدِ آبرو رو میزنم
ی روز مریم میشم
ی روز مثل موسی همش از خدا سوال میکنم از چیزهایی که نمیفهممشون
ی روز مثل محمد میرم غار حرا
ی روز زکریا میشم که باور ندارم و خدا بهم میگه من انجامش میدم تو درخواست و بده و باور کن
خلاصه که ی عمر تو خیال بودم
اما هر جایی که درخواست دادم و رها بودم خودش انجام شده
چند بار اومدم کامنت بنویسم اما فرعون بود یا نمرود نمیدونم دقیقا !!!! گفت بابا ول کن حالا بنویسی که چی بشه ماشالا زیاد هستن کسایی که مینویسن
اما دختر کوچولوی درونم گفت بنویس هرچی دلت میخواد!!!
ی روزی ،گذری میای و میخونیش و کلی لذت میبری
مریم جونم خیلی زیباتر شدی
استاد جونم ممنونم بابت ِ این فایل زیبا
البته من بیشتر جذبِ فرکانس رابطه ی عاشقانه شما شدم !!!!!
خدایا سپاسگزارم بابتِ همین لحظه ی اکنون
سلام سارا جانِ نازنین و خوش کلام.
غرق لذت شدم کامنتت رو خوندم.
خیلی ساده و صمیمی و خالص نوشتی.
انرژیِ خیلی خوبی گرفتم از کامنتت.
قبل از خوندن این کامنت، داستان آشناییت با سایت رو خوندم و لذت بردم از اینکه انقدر عالی روی خودت کار میکنی.
برات بهترین ها رو آرزو میکنم عزیزم.
کامنتِ هر کدوم از بچه ها رو که میخونم میبینم هر کدوم یه مزه ی منحصر به فرد داره.
کامنت شما هم خیلی خوشمزه بود، بازم بنویس، عاشق دختر کوچولوی درونتم که باعث شد بنویسی انقدر خالص و صمیمی.
خدایا شکرت برای این سایت توحیدی با اعضای توحیدیِ دوست داشتنی اش.