https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-9.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-19 06:08:272024-09-08 08:12:02قلبی که به سوی خداوند باز می شود
742نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
مرسی از این همه لطف و محبت و انرژی مثبتی که بهم دادی
الان که دارم این کامنت را برات مینویسم تازه افطار کردم و اومدم سر سایت و با پیام پر از مهر تو روبرو شدم و هدیه ام را از خدا دریافت کردم وقتی صبح تو تمرین کد نویسی نوشته بودم یک احساس خوب را امروز تجربه کنم
و تو دستی شدی از دستان خدا برای دادن یک احساس خوب به من
زکیه جان بانویی پر انرژی(البته اینا از رنگ های زیبای شالت احساس کردم)
میدونم که میدونی وقتی شیش دانگ زندگیمون را میسپاریم به خودش چقدر دلمون قرصه
جوری که تمام اتفاقات ناخواسته را هم بهش لبخند میزنیم و میگیم ابن حتما در مسیر رسیدن به خواسته های منه
و من مگه میشه بخوام به عقب برگردم و از این منبع پر انرژی دور بشم
به قول مداحی آقای راغب
مگه میشه جدایی از تو…
البته ایشون برای امام حسین میگند من منظورم خدا بود
عشق مبکنم باهاش حتی گاهی بغض که گلوم را میگیره و اشکم سرازیر میشه بهش میگم میدونم دوست نداری منو ناراحت و اندوهگین ببینی ولی جایی دیگه سراغ ندارم که اینجور باهاش راحت حرف بزنم
کسی که بدون قضاوت حرف آدم را گوش میده و عدل کامله
ماها اینجا یک عشق مشترک داریم و اون خداست. ربِ.
بهترین هارا برات میخوام عزیز دلم مرسی برای احساس خوبت
چقدر خوشحالم که وقتی از خدا میخوام دوستان خوب در مسیرم قرار بده دقیقا تو سایت پر از احساس خوب میشم از کامنت پر احساس
و هر بار خدا میخواد بهم بفهمونه دوستای خوب را اینجا میتونی پیدا کنی
زکیه عزیزم
شاید باورت نشه امروز نشتی انرژیم را پیدا کردم یعنی میفهمیدم و هی به روی خودم نمیاوردم حتی تو جواب کامنت اسدالله عزیز نوشتم ترس هام را ولی همین امشب دلم را قرص کردم که خوب زندگی کنم و جهان را جایی بهتر برای زندگی کنم
و توکل کنم به توانای شکست ناپذیر مهربان
و هی دنبال چگونگی نباشم و هی نگم یعنی چطوری بخوام و اجابتش را بزاری پای قدرت بی نهایت
خیلی خوشحالم که دارم با احساس خوب بهت پیام میدم و خدارا هزار بار شکر برای دوستان گر انرژی مثل تو
و حتما یه روزی میرسه که انگشت ها روی صفحه کیبورد میچرخه و مینویسه و به خودت میگی منم دارم اینا مینویسم و کلمات را کنار هم میچینم و انگشتم خسته نمیشه و کیف میکنی از این احساسی که اینجا به اشتراک میزاری
اینجا جوریه آدم احساس میکنه همه محرم و همراز و همراه هم دیگه هستند
سلام زکیه جان
مرسی از این همه لطف و محبت و انرژی مثبتی که بهم دادی
الان که دارم این کامنت را برات مینویسم تازه افطار کردم و اومدم سر سایت و با پیام پر از مهر تو روبرو شدم و هدیه ام را از خدا دریافت کردم وقتی صبح تو تمرین کد نویسی نوشته بودم یک احساس خوب را امروز تجربه کنم
و تو دستی شدی از دستان خدا برای دادن یک احساس خوب به من
زکیه جان بانویی پر انرژی(البته اینا از رنگ های زیبای شالت احساس کردم)
میدونم که میدونی وقتی شیش دانگ زندگیمون را میسپاریم به خودش چقدر دلمون قرصه
جوری که تمام اتفاقات ناخواسته را هم بهش لبخند میزنیم و میگیم ابن حتما در مسیر رسیدن به خواسته های منه
و من مگه میشه بخوام به عقب برگردم و از این منبع پر انرژی دور بشم
به قول مداحی آقای راغب
مگه میشه جدایی از تو…
البته ایشون برای امام حسین میگند من منظورم خدا بود
عشق مبکنم باهاش حتی گاهی بغض که گلوم را میگیره و اشکم سرازیر میشه بهش میگم میدونم دوست نداری منو ناراحت و اندوهگین ببینی ولی جایی دیگه سراغ ندارم که اینجور باهاش راحت حرف بزنم
کسی که بدون قضاوت حرف آدم را گوش میده و عدل کامله
ماها اینجا یک عشق مشترک داریم و اون خداست. ربِ.
بهترین هارا برات میخوام عزیز دلم مرسی برای احساس خوبت
سلام مجدد زکیه ی عزیز و خوش قلبم
چقدر خوشحالم که وقتی از خدا میخوام دوستان خوب در مسیرم قرار بده دقیقا تو سایت پر از احساس خوب میشم از کامنت پر احساس
و هر بار خدا میخواد بهم بفهمونه دوستای خوب را اینجا میتونی پیدا کنی
زکیه عزیزم
شاید باورت نشه امروز نشتی انرژیم را پیدا کردم یعنی میفهمیدم و هی به روی خودم نمیاوردم حتی تو جواب کامنت اسدالله عزیز نوشتم ترس هام را ولی همین امشب دلم را قرص کردم که خوب زندگی کنم و جهان را جایی بهتر برای زندگی کنم
و توکل کنم به توانای شکست ناپذیر مهربان
و هی دنبال چگونگی نباشم و هی نگم یعنی چطوری بخوام و اجابتش را بزاری پای قدرت بی نهایت
خیلی خوشحالم که دارم با احساس خوب بهت پیام میدم و خدارا هزار بار شکر برای دوستان گر انرژی مثل تو
و حتما یه روزی میرسه که انگشت ها روی صفحه کیبورد میچرخه و مینویسه و به خودت میگی منم دارم اینا مینویسم و کلمات را کنار هم میچینم و انگشتم خسته نمیشه و کیف میکنی از این احساسی که اینجا به اشتراک میزاری
اینجا جوریه آدم احساس میکنه همه محرم و همراز و همراه هم دیگه هستند
انشاالله توی اوج بدرخشید رفیق خوب خودم زکیه جان