https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-9.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-19 06:08:272024-09-08 08:12:02قلبی که به سوی خداوند باز می شود
742نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام بر مریم شایسته همیشه در صلح و همه دوستان خوبم
خدایا چطوری باید شکرت کنم مهربان من که بار سنگین برداشتی از دوشم
ی روز ی آدم گمشده بودم تو ناله ها و کردارهای خودم در تلاش و جستجوی خوشبختی
آدمی که فقط نق میزد و دلش میخواست ی گونی پول بیفته جلو راهش
غرق بر کفر ناشکری همرو خدا میدونست جز خدا
همه براش گنده بودن
دنبال دعا نویس که طلسم باطل کنه براش
و بعد بیماری ام اس و بعد اومدن اساس زندگیش هز طبقه پنجم ی خونه خوب به ی پارکینگ
بلخره تو 28 سالگی جاه جلالی داشت دوتا ماشین خونه کار اما دریغ از ی ذره آرامش
و بعد اون آدم الا ی موتور داره با ی ذهن ثروتمند
کلی دوره که خریده و داره کار میکنه
آدمی که انقد فرش تو راه پلهای خونه ها جابه جا کرده بود استخوناش خوردد شده بود
و دقیقا اون آدم دو روز راننده نبود بارش رو جابه جا بکنه خودش رفت و کلی لذت برد چون
از دوسال پیش که اومد تو سایت عباس منش خداوند قلبش رو باز کرد
زندگیش رو زیبا گرد و بار سنگین از روی دوشش برداشت آره خدا براش کرد از اون رو به بعد خدا براش همه کس شد
خداروشناخت و هرچی خواست به خداش گفت
خدایا تنها و تنها و تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
چقد زندگیم روان شده
دستان خداوند اومدن و کارهای منو به آسانی دارن انجام میدن
آسان میشوی برای نعمت ها ثروت ها و آسانی ها
خداوند آسانی میکنه خداوند قلبت رو باز میکنه
وقتی فکر میکنم میبینم خدا همیشه با من بود
من باید خدارو انتخاب میکردم استاد جان درست میکنه
من از اون روز خدا رو انتخاب کردم و خدا هروز بهتر خودش رو به من شناختون که هر چی میخوام تو خدایی خدا هست
خدایا ببخش وقتی خیلی خسته میشم و نمیتونم ذهنمو کنترل کنم خدایا سپاس گذارم ازت مهربان من
خدایا میدونم در هر حالی کنار منی مهربان من
خدایا هروز که بیدار میشم اجازه میدهم تو منو هدایت کنی من هیچی بلد نیستم
درسته وقتی از مهمی فارق میشی باید به مهمی دیگه بپردازی
آدمهای موفق زود زود مسیر رو برای خودشون مشخص میکنن تا قبل اینکه جهان مشخص کنه چون کارهایی که جهان برای ما مشخص میکنه جالب نیست برای ما و دلخواه ما نیست
خدایا شکرت که امروز هم کامنت این قسمت رو مینویسم.
این روزها فایلهای توحیدی استاد رو خیلی بیشتر گوش میدم البته که اکثر فایلهایی که گوش میدم توحیدی هستند .
شنیدنشون آرامشی رو نصیبم میکنه که با هیچ چیزی نمیتونم عوضش کنم
با قدرت میگم من روی شونههاش سوارم و از اون بالا منو به بهترین جاها میبره من فقط باید شکر کنم البته که در حد توانم سپاسگزارش هستم و اینکه از شما استاد عزیز یاد گرفتم که اعتبار هر چیزی رو فقط به خودش بدم قطعاً میگم من که هیچ کاری نمیتونم بکنم من که هیچ کاری نکردم ولی همه کارهام خیلی خوب و روان پیش میره خداوند منو آسون کرده برای دریافت آسونیها بابت همین موضوع خیلی شکرگزارشم .
در رابطه با معنای این سوره که خیلی خوب برام جاافتاد
اما ترجمه ای دیدم از آیه های آخر این سوره
فَإِذَا فَرَغْتَ فَٱنصَبْ
هرگاه (از کار مهمّی) بپرداختی، به دنبال آن (به کار مهمّ دیگری بپرداز و در آن بکوش و) رنج ببر (و فرجام کاری را آغاز کار دیگری کن).
کلمه رنج ببر
که اگه قبل از خوندن کامنت آقا جمال تو بخش عقل کل در پاسخ به مطلقنبودن جهان بود میگفتم از قصد کلمه رنج رو بکار بردن
ولی توضیحات کامل و جامع آقا جمال در آیه
لقد خلقنا الانسان فی کبد کاملا برام کلمه رنج رو یه جور دیگه جا انداخت که واقعا جای تحسین داره
براتون لینک کامنت شون رو میزارم
abasmanesh.com
سعی میکنم بیشتر خداوند را توی زندگیم تاثیرگذار ببینم و توحیدیتر بشم هرچی این روند رو ادامه میدم زندگیم راحتتر و روانتر جریان پیدا میکنه و دیدم نسبت به بیرون از خودم نسبت به جهان اطرافم رنگیتر میشه
اینکه ما و خداوند یکی هستیم از یک نور و جنس هستیم همه چیز خودشه قدرت از آن اوست ما جزئی از اون کل هستیم و با این دید زندگی برامون قشنگتر میشه
خدایا شکرت بخاطر این فایل و همزمانی این فایل با اتفاقات زندگیم
الهی صدها هزار مرتبه شکرت بخاطر این فایل و صحبتهای فوق العاده استاد
من دقیقا این روزها در شرایطی قرار گرفتم که بار سنگینی باید از روی من برداشته بشه
من در شرایطی قرار دارم که باید تغییرات زیاد و جدیدی را در زندگیم شروع کنم با اینکه تازه به همه چیزهایی که میخواستم رسیدم و همه چیز خوبه ولی قلبم راضی نیست و دلم تغییرات میخواد و الهاماتم هرروز داره باهام صحبت میکنه که باید تغییر کنی وگرنه احساس رضایت نخواهی داشت.
تازه خونه و فروشگاه جدیدم را ساختم با کلی هزینه و زحمت وباید همه چیز را بذارم و برم تهران.
تازه کسب و کارم به خوبی جا افتاده و درآمدم خوب شده ولی باید به تهران مهاجرت کنم و از صفر شروع کنم.
به تازگی تمام سازنده های یخچال منو شناختن و کلی یخچال برام میسازن بصورت اعتباری ولی باید برم تهران و کار یخچال را بذارم کنار و با همشون قطع رابطه کنم.
تازه همه چیز در زندگیم روان و آروم شده و اقساط و بدهیا تموم شده ولی باید برای رضای دل خودم همه چیز را بذارم و برم تهران از صفر شروع کنم.
خیلی سخته واقعا سخته تازه دارم میفهمم استاد چقدر قوی و مصمم بود ولی باید انجامش بدم.
امروز یکی از رفیقام که از ابتدای شروع کسب و کارم خیلی بهم کمک کرد و واقعا دستی از دستان خدا بود در زندگیم خیلی باهام صحبت کرد و اصرار داشت من به کارم و زندگیم ادامه بدم و میگفت تو که همه چیز را تونستی بسازی و الان همه کار را به خوبی بلدی و همه تورو شناختن لطفا این کارو نکن و ادامه بده و واقعا داشت سعی میکرد بازهم ادامه بدم ولی من باید به ندای قلبم گوش بدم و طراح سردخانه بشم و یخچال را به این صورت که هست باید بذارم کنار تا پیشرفت کنم.
من سید علی موسوی ارشد در تاریخ 19ام شهریور سال چهارصد و سه به خودم قول میدم و متعهد میشم که تغییرات جدید را شروع کنم و قلبم را باز میکنم تا خداوند من را هدایت کنه به مسیری که بتونم به خواسته جدید خودم یعنی طرح و اجرای حرفه ای سردخانه های صنعتی برسم و زندگی را در تمام ابعاد تجربه کنم و لذت ببرم.
بلطف خدا با استفاده از آموزشهای استاد خیلی تغییرات تونستم در زندگیم ایجاد کنم و از خودم راضی هستم و مطمئنا در این قدم هم به هدفم میرسم.
واقعا از استاد سپاسگزارم بخاطر فایل ها و از همه دوستان ممنونم که کامنت های عالی میذارن.
پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ میشوی به مهم دیگری پرداز،
و َإِلَىٰ رَبِّکَ فَٱرۡغَب
و با اشتیاق به سوی پروردگارت روی آور
===========================
سلام بر استاد عزیز و مریم جان و دوستان نازنینم
خدا رو شکر برای این همزمانیها
من پریشب با خدا گفتگو می کردم و درخواست کردم قلبم رو باز کنه آگاهی و حکمت روز افزون بمن بده قدرت درک آگاهیها رو بمن بده و هدایتم کنه که به اون آگاهیها در جهت بهبود خودم عمل کنم
و صبح دیروز دیدم فایلی که مریم جان روی سایت گذاشته عنوانش هست
قلبی که بسوی خداوند باز می شود
اصلاً خود همین عنوان قلب منو باز کرد چه برسه به شنیدن صحبتهای استاد
توی دنیا هم سختی هست هم آسونی، این دوتا همراه هم هستند
و ما انتخاب می کنیم که کدوم طرف قضیه باشیم
با افکارمون با باورهامون
وقتی روی باورهای توحیدیمون هر چه بیشتر کار کنیم و اونها رو تقویت کنیم
وقتی خدا رو باور کنیم
وقتی خداوند رو تنها منبع قدرت در زندگیمون بدونیم…
اونوقت خداوند قلب ما رو باز می کنه
و الهامات و پیامهای خداوند رو بهتر می فهمیم و درک می کنیم
و وقتی در مسیر خداوند حرکت می کنیم و به ادراکات عمل می کنیم،او بارهای گران رو از روی دوشمون برمیداره
و بجای سختیها آسونیها رو دریافت می کنیم
زندگی استاد بهترین مثال و گواه هست در این زمینه
که وقتی باری به هر جهت زندگی می کرد و دیدگاه خاصی نسبت به خداوند نداشت زندگیش چقدر در سختی می گذشت، و انگار آسان شده بود برای سختیها
و بعد که دیدگاهشو تغییر داد، و روی بحثهای توحیدی کار کرد، و خدارو باور کرد، و قوانین حاکم بر جهان رو درک کرد، و به آگاهیهاش عمل کرد، شرایط زندگیش به اندازه فاصله زمین تا آسمون تغییر کرد، و آسانی ها به زندگیش سرازیر شد
خدا رو شکر که با آموزه های استاد این مفهوم رو درک کردم که من خالق شرایط زندگیم هستم، و با دونستن این قانون چقدر زندگیم قشنگتر و راحتتر شده
و اینکه همیشه باید در زندگی هدف داشته باشم و رشد کنم
اگر به یه هدفی رسیدم و موفق شدم براش خوشحالی کنم و به خودم پاداش بدم و برم سراغ هدف بعدی
و همونطور که استاد میگه منم دیده ام که وقتی هدفی دارم چقدر احساسم خوبه و با نشاط و سرزنده هستم
مخاطب این سوره همه ما که در این مسیر توحیدی قدم گذاشتیم می تونیم باشیم،
که چطور با جایگزین کردن باورهای توحیدی، خداوند قلب ما رو باز می کنه، هدایتمون می کنه، و بما کمک می کنه به هدایتها عمل کنیم، و با عمل به هدایت ها بارهای گرانی رو که کمر ما رو خم کرده بود از پشت ما برمیداره، و ما رو خوشنام می کنه
سپاسگزارم از استاد عزیز و مریم جان برای این آگاهیها و دوباره به اشتراک گذاریشون
به نام خدای عزیزم ،خدای رحمان وثروتمندو ومنظم و مهربان و مدیروزیباومدبر و بخشنده و آمرزنده وخالق ومنیر ومجیب ومصور وجبار
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت به خاطر استاد و این سایت عالی و تمام دوستان که برایش زحمت میکشند و کاربران عزیز
من هنوز این فایل رو ندیدم و گوش ندادم و لی از نظرات دوستان فهمیدم در مورد قانون مدارهاس
،خیلی وقته کامنت نزاشتم اما الان دلم خواست نظرم رو بگم چون یک همزمانی جالب بین این فایل و فکرایی که الان تو ذهنم داشتم پیش اومد از سه سال پیش که من وارد حوزه بهبود زندگی از همه لحاظ قرار گرفتم یک قانون وجود داشت که تقریبا همه استاد ها این. و میگن که ورودیهاتون رو کنترل کنین و طبق قانون جذب که میگه اگه به هرچه توجه کنی از همون جنس وارد زندگیت میشه
من وقتی خونه خودم بودم همسرم دایم به اخبار گوش میداد و میگفتم محال بتونم همسرم رو عوض کنم که اخبار گوش نکنه اما در کار خودم جدی بودم یعنی اصلا تلویزیون رو کنار گذاشتم و اینستا ،تلگرام وحتی واتس اپ هم ندارم البته چند باری در جمع یادرخونه خودم میگفتم که اخبار فقط چیزای منفی رو درشت میکنند و برای ما میگن پس من هم نمیخوامش تا این که فهمیدم حدود دوسالی میشه که تلویزیون ما ازش اخبار یا مسایل منفی ازش نمیشنوم یعنی همسرم خود به خود با فکر من موافق شده بود بدون تلاش من برای تغییر دادن اون از طرفی خونه مادر شوهرم که فقط خوراکش اخبار بود اون هم با اب و تاب فراوان، دیشب که رفتم فقط سریال نگا میکردن البته نه فقط دیشب این اواخر کلا این جور شده البته توجه من به دیشب بود برای این مطلب(قانون هم زمانی من با این فایل )،من پیش خودم گفتم سه سال پیش این تغییرات رو محال ممکن میدونستم آما الان قانون مدارها رو کامل فهمیدم که میگه به صورت عملی« تو خودت رو عوض کن پس دنیا ت عوض میشه یعنی یا اون محیط رو برات عوض میکنه یا تو رو از اون محیط میکشه بیرون»
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه
توی مدت یکماه اخیر این فایل دوبار به صورت تصادفی من توی سایت نگاه کردم
و چقدر به موقع هر دوبار
و چقدر من از خدا میخوام که من رو هدایت کنه به این سمت که اصل رو از فرع به راحتی تشخیص بدم و بتونم همیشه بهترین مسیر رو انتخاب کنم برای رسیدن به یک زندگی عالی و اینکه بتونم از مسیر زندگی بهترین لذت رو ببرم
همیشه از خدا میخوام که سینه ام رو گشاده کنه و قلبم رو باز کنه تا اینکه به راحتی بتونم تصمیم های عالی بگیرم و راحترین زندگی رو از هر جهت تجربه کنم و صد هزار البته که همیشه خدا من رو به بهترین مسیر تا هدایت کرده و اگر من مسیر اشتباه رفتم از سمت من بوده و خدا همیشه بهترین من بوده
خدارا هزاران مرتبه شکر میکنم بابت آگاهی های نابی که استاد عباس منش در اختیار ما میزارند
پاکترین درود و تحیت خداوند از اعماق وجودم تقدیم به قلب نازنین استاد عباسمنش عزیزم.
چه حسن انتخابی! منو بردید به ابتدای سال گذشته، زمانی که نقطه عطفی در زندگیم رقم خورد، به واسطه وصل شدن به نور هدایتی که تازه بعد از حدود 3 سال عضویت در سایت به قلبم تابیده شد و من شروع کردم به شاگردی کردن.
قبلش فقط یک عضو خنثی و حاشیه ای بودم. در کنار اولویتهای دیگه گهگاهی به سایت سر می زدم و حتی دوره 12 قدم رو هم با اینکه خریده بودم و گوش می دادم ولی عمقش رو درک نکرده بودم.
سال گذشته از لحظه سال تحویل، انگار که بعد از 38 سال تازه معنای «حول حالنا الی احسن الحال» رو درک کردم.
انگار که تازه دو ریالیم افتاد که کجای داستانم و باید چکار کنم.
از خدا خواستم که بهش نزدیک بشم. فهمیدم که چقدر بهش محتاج و به هر ذره ای از خیرش فقیرم.
و چه دلبری کرد برام!
چه برکتها و نعمتها و شادیهایی به زندگیم روانه کرد!
اگر تمام عمر سر از سجده برندارم و دائم ذکر شکرگزاری به لبم جاری باشه بیراه نیست.
چه تغییرات عظیمی در زندگیم رقم خورد که فقط بخشیش توسط دیگران قابل دیدنه. و همون هم خیلی واضح و بزرگه.
این روند خیلی کند از دو سه سال قبلش شروع شده بود و یادمه سه سال پیش دوتا فایل خیلی روم تاثیر گذاشته بود و اولین بار با اون دوتا فایل قلبم شستشو شد و اشک ریختم.
1- نامه 31 حضرت علی به فرزندشون امام حسن
2- دعای کمیل از زبان حضرت علی
این دو فایل شروع تغییرات نرم من بود.
اما فایلی که سال گذشته نور بسیار قدرتمندی در دلم ایجاد کرد و منو هفته ها بنده سربه زیر و سجده گزار درگاه خدا کرد همین فایل بی نظیر سوره انشراح بود.
اصلا تا چند روز کار من فقط اشک ریختن بود.
هنوز هم توی گوشیم دارمش.
چقدر این خدا عجیب مهربانه. چقدر زیبا و منطقی در زمانی که سینه محمد تنگ شده بهش دلداری میده و به یادش میاره بارهای گرانی که از روی دوشش برداشته.
بهش یادآوری میکنه که زمانیکه در اوج غم و درماندگی بودی من اینجا بودم کنارت، می دیدم، می شنیدم، و من بودم که اون بار رو از دوشت برداشتم. بدون و آگاه باش که تو نبودی، تو نمی تونستی، این من بودم که با سبک کردن بارت آوازه ات رو در جهان گسترده کردم.
محمد که به دنبال شهرت و اعتبار نبود، اما توکلش به منبع قدرت باعث شد هم غمش مرتفع بشه، و هم در عین حال نام نیکش عالمگیر بشه.
چه شباهت معناداری هست بین بندگان خالص خدا.
استاد عباسمنش عزیزم، ما همه انسانیم و گاهی دچار وسوسه های شیطان میشیم.
نفس اماره همیشه کار خودش رو میکنه، اما به قول همیشگی خود شما، به میزانی که سرمون جلوی خدا پایین باشه، سرمون جلوی غیر خدا بالاست.
و من وقتی سربلندی شما و آوازه ی نام نیکتون رو می بینم فقط و فقط تحسین می کنم این حد از بندگی و کوچکی کردنتون رو به درگاه عالی مرتبه خدا.
هرکسی که ارج و قربی دائمی در بین قلبهای مردم داره قطعا از همین فرمول استفاده کرده.
همنشین خدا بوده و خودش آگاهانه انتخاب کرده که محتاج رب باشه.
به یاد میارم جاهایی که با گوشت و پوست و استخونم درمانده و محتاج خدا شدم و ازش با عجز درخواست کردم. چقدر نیکو پاسخ داد.
عجز که میگم نه فقط گریه و زاری، بلکه تسلیم و ابراز ناتوانی.
اذعان به اینکه من نمی دانم و تو می دانی.
اقرار به هیچ بودن و هیچ ندانستن.
اونجاها بود که خودش هم برام امید شد.
هم توانایی جسمی شد.
هم قوت قلب و روحم شد.
هم پارتی شد.
هم زبانِ گویا شد.
هم گوشِ شنوا شد.
هم چشمِ بینا شد.
هم آبرو و اعتبار شد.
هم احترام و صمیمیت و عزت شد.
و هم نتیجه عالی شد.
خدا با کلام استاد ذره ذره بیشتر وارد دریچه های مختلف زندگیم شد. مثل نسیم ملایمی که با خودش عطر شکوفه های بهاری رو آورد. اون نسیم درختهای خشکیده وجودمو بارور کردند. شکوفه ها تبدیل به میوه شدند.
میوه ها بذر شدند و دوباره روییدند و باز هم ثمر دادند.
اینها به خدا شعر نیست واقعیت زندگی منه.
نتایج به اندازه ای که بندگی کردم تو دستمه.
همین الان روی تشک نرم ویلای بسیار زیبایی دراز کشیدم که با خانواده خوب و بسیار مهربان همسرم اجاره کردیم.
شبی در نهایت آرامش و در ویلایی در نهایت زیبایی. در طبیعت خوش آب و رنگ اطراف کرج. پر از باغهای میوه، با استخری پر از آب زلال و خنک که منتظره تا صبح بشه و ما بپریم توش و صدای خنده هامون فضا رو پر کنه، در معرض خنکی نسیم شهریورماه زیبا، با خوشقلب ترین آدمهایی که می تونستم از خدا بخوام.
این روابط زیبا قبل از تغییر من اصلا وجود نداشت. من منفور این خانواده بودم چون خودم ساخته بودمش. اما الان محبوبیتم رو با تمام وجود حس می کنم. ما قرار نبود امروز اینجا بیاییم اما تک تک اعضای خانواده همسرم هر کدوم چند بار زنگ زدن و گفتن جاتون خالیه پاشید بیایید. بالای 10 بار با من و ابراهیم تماس گرفتن تا بالاخره اومدیم.
این یعنی عشق.
یعنی ردپای خدا.
یعنی برداشتن بار گران از روی دوش من که سالهای اول زندگیم داشت کمرم رو می شکست. من واقعا اذیت بودم. اما روابط اینگونه تغییر کرد وقتی من انتخاب کردم که تغییر کنم.
از نتایج مالیم که قبلا هم گفتم. باز هم میگم.
ما سال گذشته تا نیمه اول سال ماهی حدود 5 تا 7 میلیون تومن درآمد داشتیم و ابراهیم مجبور شده بود علاوه بر بنگاه املاک اسنپ هم کار کنه.
بسیار در مضیقه بودیم.
اما الان درآمد هر روز ما 3 برابر یک ماه از سال گذشته است. تقریبا بین 15 تا 22 میلیون تومن در یک روز. اونم سود خالص….
یک نتیجه عالی دیگه تمرکز بیشتر من روی بازی و شادی کردن با دخترمه.
چه اوقات خوشی رقم خورد و چه قهقهه هایی با هم زدیم. چه بازیهای خلاقانه ای کردیم و چه درسها از این مسیر من آموختم.
من اصلا مادر شادی نبودم. شاید کسی باورش نشه ولی امسال موقع سال تحویل تنها دعایی که برای تمام سالم کردم این بود که مادر شادی باشم و توی خونه ام خودم بشم منبع انرژی مثبت و شادی و بازی. هدف امسالم فقط شاد بودن بوده و اینکه یاد بگیرم بی بهانه از همه چیز لذت ببرم.
سخت نگیرم و ساده بگذرم. دیدم رو به همه اتفاقات و شرایط باز بگذارم و بتونم انقدر همیشه حال خودمو خوب نگه دارم که مقاومتهام برای دریافت هدایتها کمتر و کمتر بشه.
و البته که شد.
این رشد رو در وجود دخترم دیدم. به واسطه رشد خودم. تغییرات بسیار بزرگی در وجود نازنینش رخ داد که قشنگ حس می کنم بخاطر تغییر ذهن منه.
نوشتن جزییاتش طولانی میشه.
برکت بزرگ دیگه ای که در راهه فرزند نازنینمه که ان شاالله به وقت خودش در آبان ماه قراره متولد بشه و نور چشم ما بشه.
اسمش رو «نوا» انتخاب کردم که بشه نوای خوش زندگیمون.
برگردم به عقبتر…
یادم میاد موقعی که دانش آموز پشت کنکوری بودم. چه ارتباط قلبی عمیقی به خدا داشتم. یک سال و نیم با تمام وجودم درس خوندم. روی هدفم موندم و این فقط خدا بود که سختی های مسیر رو برام هموار می کرد. با جسم و جون نحیفم روزی بین 8 تا 10 ساعت درس می خوندم ولی اون نور امید بود که منو در مسیر «فإلی ربک فارغب» نگه می داشت.
یادمه وقتی دلشکسته بودم و تنهایی داشتم بار غم یک جدایی خیلی سخت رو به دوش می کشیدم، با عجز و امید صداش زدم. گفتم دیگه بسه خدایا تو برام تمومش کن. تو جایگزین همه نداشته هام شو.
و چه پاسخ زیبایی بهم داد. یک سال طول کشید تا من به مرور در مسیر درست دریافت قرار بگیرم اما هیچوقت فراموش نمی کنم که چطور آروم آروم بار سنگین خفت و غم و ترس رو از روی دوشم برداشت و بجاش بهم آرامش و امنیت و عشق عطا کرد.
قطعا «همراه با» هر سختی آسانی است.
این منم که بلد نبودم راه آسون رو انتخاب کنم.
من از استاد عباسمنش برای اولین بار شنیدم و چهارستون بدنم اینو خواست. خواستم که راه های آسون و وجه راحت این دنیا رو طلب کنم.
الانم گهگاهی به خودم میام و می بینم از راه سخت دارم به دنبال خواسته هام میرم.
در صورتیکه اولا راه های راحت و کم هزینه و کمنر زمانبری قطعا وجود دارند.
دوما من اگر در مدار صحیح دریافت نعمت باشم، نعمتها به دنبال من میان و لازم نیست من به دنبالشون بگردم.
الهی باز هم از تو درخواست می کنم، مثل درخواست کردن یک عاشق از معشوق، مثل درخواست موسی در دل بیابان آوارگی، که راحت ترین راه ها و زیباترین و سرراست ترین مسیرها رو برای من هموار کنی و منو در آغوش خودت بگیری و بگذاری در صرلط المستقیم.
به صورتیکه که اصلا متوجه این تغییرات نشم و فقط لذت ببرم. پاهام منو ببرن و ذهن منطقیم از تعجب انگشت به دهان بمونه.
من می خوام یار تو باشم، بنده خاشع و بی ادعای درگاه تو باشم. می خوام همیشه فقیر خیرات تو باشم و تو بی نیازم کنی.
الهی به من بسیار بخشیدی و هر روزم رو با شکرگزاری تو آغاز می کنم و به پایان می برم، تو شاهدی.
از فضل معنوی و مادی خودت بی حساب و بی نهایت بر من ببخش و توفیق بده بی حساب و بی نهایت شکرگزارت باشم.
خدایا به استاد عزیزم، این بنده صالحت که بانی این خیر عظیم شد به مراتب بیشتر ببخش و کمک کن همیشه شاگرد خوبش باشم.
خداوندهمیشه سمت خودشو خیلی عالی انجام میده این ما هستیم که باید سمت خودمون رو درست انجام بدیم
الان تو شرایطی هستم که به شدت نیاز دارم که خداوند اون بار سنگین رو از روی دوشم برداره
چیزی که بیشتر برام مهمه اینه که هدایت های خداوند رو دریافت کنم و عمل کنم که ایمانم تقویت بشه
ااز ته قلبم هر روز از خدا میخوام هدایتم کنه و مسیر رو بر من آسون بکنه و دستمو بذارم توی دستاش واجازه بدم منو ببره
این حرفی که استادمیزنه که خداوند پیامبر رو انتخاب نکرده پیامبر شنیده حرفهایی که خدا به همه میزنه
واقعا هر لحضه خدا داره حرف میزنه فقط این منم که باید ایمانم رو تقویت کنم وبشنوم حرف های خداوند رو
من هروقت که میام روستامون میرم کوه ومیخوام تنها باشم توی قله یکی از کوها یه درخت هست که از چند کیلومتری معلومه چون دقیقا لبه قله هستش وبسیار بلنده اکثرا میرم اونجا یه چند ساعتی کوه نوردی داره ولی وقتی میرسم اونجا واز اون بالا روستاها و شهرهای اطراف رو نگاه میکنم
واون سکوت محض رو تجربه میکنم خیلی حس خاصی بهم دست میده و یه جورایی دنیارو در مقابل این خالق به این بزرگی خیلی کوچیک میبینم
اناشالله خداوند هدایتمون کنه که همیشه درپناهش باشیم وکمکمون کنه که تنها اورا بپرستیم وتنها از او یاری بجوییم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام بر استاد ابراهیم نشانم
سلام بر مریم شایسته همیشه در صلح و همه دوستان خوبم
خدایا چطوری باید شکرت کنم مهربان من که بار سنگین برداشتی از دوشم
ی روز ی آدم گمشده بودم تو ناله ها و کردارهای خودم در تلاش و جستجوی خوشبختی
آدمی که فقط نق میزد و دلش میخواست ی گونی پول بیفته جلو راهش
غرق بر کفر ناشکری همرو خدا میدونست جز خدا
همه براش گنده بودن
دنبال دعا نویس که طلسم باطل کنه براش
و بعد بیماری ام اس و بعد اومدن اساس زندگیش هز طبقه پنجم ی خونه خوب به ی پارکینگ
بلخره تو 28 سالگی جاه جلالی داشت دوتا ماشین خونه کار اما دریغ از ی ذره آرامش
و بعد اون آدم الا ی موتور داره با ی ذهن ثروتمند
کلی دوره که خریده و داره کار میکنه
آدمی که انقد فرش تو راه پلهای خونه ها جابه جا کرده بود استخوناش خوردد شده بود
و دقیقا اون آدم دو روز راننده نبود بارش رو جابه جا بکنه خودش رفت و کلی لذت برد چون
از دوسال پیش که اومد تو سایت عباس منش خداوند قلبش رو باز کرد
زندگیش رو زیبا گرد و بار سنگین از روی دوشش برداشت آره خدا براش کرد از اون رو به بعد خدا براش همه کس شد
خداروشناخت و هرچی خواست به خداش گفت
خدایا تنها و تنها و تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
چقد زندگیم روان شده
دستان خداوند اومدن و کارهای منو به آسانی دارن انجام میدن
آسان میشوی برای نعمت ها ثروت ها و آسانی ها
خداوند آسانی میکنه خداوند قلبت رو باز میکنه
وقتی فکر میکنم میبینم خدا همیشه با من بود
من باید خدارو انتخاب میکردم استاد جان درست میکنه
من از اون روز خدا رو انتخاب کردم و خدا هروز بهتر خودش رو به من شناختون که هر چی میخوام تو خدایی خدا هست
خدایا ببخش وقتی خیلی خسته میشم و نمیتونم ذهنمو کنترل کنم خدایا سپاس گذارم ازت مهربان من
خدایا میدونم در هر حالی کنار منی مهربان من
خدایا هروز که بیدار میشم اجازه میدهم تو منو هدایت کنی من هیچی بلد نیستم
درسته وقتی از مهمی فارق میشی باید به مهمی دیگه بپردازی
آدمهای موفق زود زود مسیر رو برای خودشون مشخص میکنن تا قبل اینکه جهان مشخص کنه چون کارهایی که جهان برای ما مشخص میکنه جالب نیست برای ما و دلخواه ما نیست
استاد عزیزم ممنونم ازت سپاس گذارم مهربان من
در پناه خداوند متعال
شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید
بنام خدا
سلام به استاد عزیزم
چقدر این سوره با من بود در این مرحله از زندگیم
احساس میکنم به مرحله ای رسیدم که فقط نیازه به ایمان تا بگذره
احساس میکنم رسیدم به اونجایی ک اگه تسلیم بشم راهی جز مرگ برام نمیمونه
به لطف اموزه های روانشناسی ثروت و باورهایی که برای خودم دارم کار میکنم خیلی خیلی صبرم زیاد شده و دنبال نتیجه 60ثانیه ای نیستم
قبلا همش میگفتم بزا ازین مرحله بگذرم بزار اینجوری شه بزار اونجوری شه
اما هواسم نبود ک این یک ذهنیت فقیرانست که بزار این اتفاقه بگذره حالا بعدا یکاریش میکنم
دیدگاه این لحظه ام اینه که من باید امروزم رو خوب استفاده کنم فرگانس خوبتری ارسال کنم
من نمیدونم همون خدایی که تااینجا منو اورده ازین به بعدشم میبره
فقط میدونم که عجیب احساس ارامش دارم
و این ارامش کمکم میکنه ک بهتر رو خودم تمرکز کنم
ناامیدی حدااقل کمتری بیاد سراغم و تراسام رو بتونم کنترل کنم
توی کنترل کردن احساساتمم بهتر شدم
این روزا عجیب روزهایی هست ک حس میکنم نیاز شدید به توحید دارم
خدایا سخت نیازمندتم
خدایا میدونم خیلی از انسانهات وقتی تو این شرایط قرار میگیرم ناامید و تسلیم میشن
منی ک میخام متفاوت نتیجه بگیرم دارم متفاوت عمل میکنم
خدایا خودت میدونی ک دارم تمام تلاشم رو میکنم
در اگر برتو ببندد مرو و صبر کن آنجا
ز پس صبر تورا او به سر صدر نشاند
و اگر برتو ببندد همه ره ها و گذر ها
ره پنهان بنماید که کس آن را نداند
الهی تنها و تنها و تنها امیدم تویییییی
بِسمِ اللَّه الرحمن الرحیم
1.اَلم نَشرَح لَکَ صَدرک
2.وَوَضَعناعَنکَ وِزرَک
3.الّذی اَنقَضَ ظَهرَک
4.وَ رَفَعنَالَکَ ذِکرَک
5.فَاِنَّ مَعَ العُسرِیُسرا
6.اِنَّ مَعَ العُسرِیُسرا
7.فَاِذَافَرَغتَ فَاَنصَب
8.وَاِلی رَبِکَ فَارغَب
سلام خدای مهربانم
سلام استاد ومریم جان
سلام دوستان خوبم
روز شمار تحول زندگی من فصل هفتم
روز 188
قلبی که به سوی خداوند باز می شود
خدایا شکرت که امروز هم کامنت این قسمت رو مینویسم.
این روزها فایلهای توحیدی استاد رو خیلی بیشتر گوش میدم البته که اکثر فایلهایی که گوش میدم توحیدی هستند .
شنیدنشون آرامشی رو نصیبم میکنه که با هیچ چیزی نمیتونم عوضش کنم
با قدرت میگم من روی شونههاش سوارم و از اون بالا منو به بهترین جاها میبره من فقط باید شکر کنم البته که در حد توانم سپاسگزارش هستم و اینکه از شما استاد عزیز یاد گرفتم که اعتبار هر چیزی رو فقط به خودش بدم قطعاً میگم من که هیچ کاری نمیتونم بکنم من که هیچ کاری نکردم ولی همه کارهام خیلی خوب و روان پیش میره خداوند منو آسون کرده برای دریافت آسونیها بابت همین موضوع خیلی شکرگزارشم .
در رابطه با معنای این سوره که خیلی خوب برام جاافتاد
اما ترجمه ای دیدم از آیه های آخر این سوره
فَإِذَا فَرَغْتَ فَٱنصَبْ
هرگاه (از کار مهمّی) بپرداختی، به دنبال آن (به کار مهمّ دیگری بپرداز و در آن بکوش و) رنج ببر (و فرجام کاری را آغاز کار دیگری کن).
کلمه رنج ببر
که اگه قبل از خوندن کامنت آقا جمال تو بخش عقل کل در پاسخ به مطلق نبودن جهان بود میگفتم از قصد کلمه رنج رو بکار بردن
ولی توضیحات کامل و جامع آقا جمال در آیه
لقد خلقنا الانسان فی کبد کاملا برام کلمه رنج رو یه جور دیگه جا انداخت که واقعا جای تحسین داره
براتون لینک کامنت شون رو میزارم
abasmanesh.com
سعی میکنم بیشتر خداوند را توی زندگیم تاثیرگذار ببینم و توحیدیتر بشم هرچی این روند رو ادامه میدم زندگیم راحتتر و روانتر جریان پیدا میکنه و دیدم نسبت به بیرون از خودم نسبت به جهان اطرافم رنگیتر میشه
اینکه ما و خداوند یکی هستیم از یک نور و جنس هستیم همه چیز خودشه قدرت از آن اوست ما جزئی از اون کل هستیم و با این دید زندگی برامون قشنگتر میشه
و باعث میشه زندگی رو راحتتر زندگی میکنیم
مطمـئن باش که خداوند تو را
عاشقانه دوست دارد ؛
چون در هر بهار برایت گل می فرستد
و هرروز صبح آفتاب را به تو هدیه
می کند.
به یاد داشته باش که پروردگار عالم
با این که می تواند در هر جائی از دنیا
باشد ، قلــب تو را انتخاب کرده و تنها
اوست که هر وقت بخواهی چیزی
بگوئی گوش می کند …
خدایا.. حالم عالیست ﺣﺎﻟﻢ عالی ﺍﺳﺖ
ﭼﻮﻥ، ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﭼﺸﻢ ﮔﺸﻮﺩﻥ،
ﺑﻪ تو ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ
ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ
ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺮﺩﻡ ﺣﺎﻟﻢ عالی ﺍﺳﺖ، ﭼﻮﻥ ﻓﻘﻂ
ﺑﻪ تو ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍهی ﺍﺯ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﺑﺨشی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺼﻮﺭ من ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮔﻨﺠﺪ..
فقط کافیست بسویش قدم برداریم
و بهش اعتماد کنیم.
خدایا شکرت به خاطر این سایت و این همه آگاهی
بنام الله مهربان
خدایا شکرت بخاطر این فایل و همزمانی این فایل با اتفاقات زندگیم
الهی صدها هزار مرتبه شکرت بخاطر این فایل و صحبتهای فوق العاده استاد
من دقیقا این روزها در شرایطی قرار گرفتم که بار سنگینی باید از روی من برداشته بشه
من در شرایطی قرار دارم که باید تغییرات زیاد و جدیدی را در زندگیم شروع کنم با اینکه تازه به همه چیزهایی که میخواستم رسیدم و همه چیز خوبه ولی قلبم راضی نیست و دلم تغییرات میخواد و الهاماتم هرروز داره باهام صحبت میکنه که باید تغییر کنی وگرنه احساس رضایت نخواهی داشت.
تازه خونه و فروشگاه جدیدم را ساختم با کلی هزینه و زحمت وباید همه چیز را بذارم و برم تهران.
تازه کسب و کارم به خوبی جا افتاده و درآمدم خوب شده ولی باید به تهران مهاجرت کنم و از صفر شروع کنم.
به تازگی تمام سازنده های یخچال منو شناختن و کلی یخچال برام میسازن بصورت اعتباری ولی باید برم تهران و کار یخچال را بذارم کنار و با همشون قطع رابطه کنم.
تازه همه چیز در زندگیم روان و آروم شده و اقساط و بدهیا تموم شده ولی باید برای رضای دل خودم همه چیز را بذارم و برم تهران از صفر شروع کنم.
خیلی سخته واقعا سخته تازه دارم میفهمم استاد چقدر قوی و مصمم بود ولی باید انجامش بدم.
امروز یکی از رفیقام که از ابتدای شروع کسب و کارم خیلی بهم کمک کرد و واقعا دستی از دستان خدا بود در زندگیم خیلی باهام صحبت کرد و اصرار داشت من به کارم و زندگیم ادامه بدم و میگفت تو که همه چیز را تونستی بسازی و الان همه کار را به خوبی بلدی و همه تورو شناختن لطفا این کارو نکن و ادامه بده و واقعا داشت سعی میکرد بازهم ادامه بدم ولی من باید به ندای قلبم گوش بدم و طراح سردخانه بشم و یخچال را به این صورت که هست باید بذارم کنار تا پیشرفت کنم.
من سید علی موسوی ارشد در تاریخ 19ام شهریور سال چهارصد و سه به خودم قول میدم و متعهد میشم که تغییرات جدید را شروع کنم و قلبم را باز میکنم تا خداوند من را هدایت کنه به مسیری که بتونم به خواسته جدید خودم یعنی طرح و اجرای حرفه ای سردخانه های صنعتی برسم و زندگی را در تمام ابعاد تجربه کنم و لذت ببرم.
بلطف خدا با استفاده از آموزشهای استاد خیلی تغییرات تونستم در زندگیم ایجاد کنم و از خودم راضی هستم و مطمئنا در این قدم هم به هدفم میرسم.
واقعا از استاد سپاسگزارم بخاطر فایل ها و از همه دوستان ممنونم که کامنت های عالی میذارن.
الهی با امید به تو ادامه میدم تا به همه چیز برسم
عاشقتونم
بسم الله الرحمن الرحیم
أَلَمۡ نَشۡرَحۡ لَکَ صَدۡرَک
آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم،
وَ وَضَعۡنَا عَنکَ وِزۡرَک
و بار سنگین تو را از تو برنداشتیم؟!
ٱلَّذِیٓ أَنقَضَ ظَهۡرَک
همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی میکرد!
وَ رَفَعۡنَا لَکَ ذِکۡرَک
و آوازه تو را بلند ساختیم!
فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرًا
به یقین با (هر) سختی آسانی است!
إِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرٗا
(آری) مسلّماً با (هر) سختی آسانی است،
فَإِذَا فَرَغۡتَ فَٱنصَبۡ
پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ میشوی به مهم دیگری پرداز،
و َإِلَىٰ رَبِّکَ فَٱرۡغَب
و با اشتیاق به سوی پروردگارت روی آور
===========================
سلام بر استاد عزیز و مریم جان و دوستان نازنینم
خدا رو شکر برای این همزمانیها
من پریشب با خدا گفتگو می کردم و درخواست کردم قلبم رو باز کنه آگاهی و حکمت روز افزون بمن بده قدرت درک آگاهیها رو بمن بده و هدایتم کنه که به اون آگاهیها در جهت بهبود خودم عمل کنم
و صبح دیروز دیدم فایلی که مریم جان روی سایت گذاشته عنوانش هست
قلبی که بسوی خداوند باز می شود
اصلاً خود همین عنوان قلب منو باز کرد چه برسه به شنیدن صحبتهای استاد
توی دنیا هم سختی هست هم آسونی، این دوتا همراه هم هستند
و ما انتخاب می کنیم که کدوم طرف قضیه باشیم
با افکارمون با باورهامون
وقتی روی باورهای توحیدیمون هر چه بیشتر کار کنیم و اونها رو تقویت کنیم
وقتی خدا رو باور کنیم
وقتی خداوند رو تنها منبع قدرت در زندگیمون بدونیم…
اونوقت خداوند قلب ما رو باز می کنه
و الهامات و پیامهای خداوند رو بهتر می فهمیم و درک می کنیم
و وقتی در مسیر خداوند حرکت می کنیم و به ادراکات عمل می کنیم،او بارهای گران رو از روی دوشمون برمیداره
و بجای سختیها آسونیها رو دریافت می کنیم
زندگی استاد بهترین مثال و گواه هست در این زمینه
که وقتی باری به هر جهت زندگی می کرد و دیدگاه خاصی نسبت به خداوند نداشت زندگیش چقدر در سختی می گذشت، و انگار آسان شده بود برای سختیها
و بعد که دیدگاهشو تغییر داد، و روی بحثهای توحیدی کار کرد، و خدارو باور کرد، و قوانین حاکم بر جهان رو درک کرد، و به آگاهیهاش عمل کرد، شرایط زندگیش به اندازه فاصله زمین تا آسمون تغییر کرد، و آسانی ها به زندگیش سرازیر شد
خدا رو شکر که با آموزه های استاد این مفهوم رو درک کردم که من خالق شرایط زندگیم هستم، و با دونستن این قانون چقدر زندگیم قشنگتر و راحتتر شده
و اینکه همیشه باید در زندگی هدف داشته باشم و رشد کنم
اگر به یه هدفی رسیدم و موفق شدم براش خوشحالی کنم و به خودم پاداش بدم و برم سراغ هدف بعدی
و همونطور که استاد میگه منم دیده ام که وقتی هدفی دارم چقدر احساسم خوبه و با نشاط و سرزنده هستم
مخاطب این سوره همه ما که در این مسیر توحیدی قدم گذاشتیم می تونیم باشیم،
که چطور با جایگزین کردن باورهای توحیدی، خداوند قلب ما رو باز می کنه، هدایتمون می کنه، و بما کمک می کنه به هدایتها عمل کنیم، و با عمل به هدایت ها بارهای گرانی رو که کمر ما رو خم کرده بود از پشت ما برمیداره، و ما رو خوشنام می کنه
سپاسگزارم از استاد عزیز و مریم جان برای این آگاهیها و دوباره به اشتراک گذاریشون
خدا رو شکر برای همه هدایتهاش
خدا رو شکر برای همه نعمت های زندگیم
در پناه خدا شاد و سلامت و سعادتمند باشید
به نام خدای عزیزم ،خدای رحمان وثروتمندو ومنظم و مهربان و مدیروزیباومدبر و بخشنده و آمرزنده وخالق ومنیر ومجیب ومصور وجبار
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت به خاطر استاد و این سایت عالی و تمام دوستان که برایش زحمت میکشند و کاربران عزیز
من هنوز این فایل رو ندیدم و گوش ندادم و لی از نظرات دوستان فهمیدم در مورد قانون مدارهاس
،خیلی وقته کامنت نزاشتم اما الان دلم خواست نظرم رو بگم چون یک همزمانی جالب بین این فایل و فکرایی که الان تو ذهنم داشتم پیش اومد از سه سال پیش که من وارد حوزه بهبود زندگی از همه لحاظ قرار گرفتم یک قانون وجود داشت که تقریبا همه استاد ها این. و میگن که ورودیهاتون رو کنترل کنین و طبق قانون جذب که میگه اگه به هرچه توجه کنی از همون جنس وارد زندگیت میشه
من وقتی خونه خودم بودم همسرم دایم به اخبار گوش میداد و میگفتم محال بتونم همسرم رو عوض کنم که اخبار گوش نکنه اما در کار خودم جدی بودم یعنی اصلا تلویزیون رو کنار گذاشتم و اینستا ،تلگرام وحتی واتس اپ هم ندارم البته چند باری در جمع یادرخونه خودم میگفتم که اخبار فقط چیزای منفی رو درشت میکنند و برای ما میگن پس من هم نمیخوامش تا این که فهمیدم حدود دوسالی میشه که تلویزیون ما ازش اخبار یا مسایل منفی ازش نمیشنوم یعنی همسرم خود به خود با فکر من موافق شده بود بدون تلاش من برای تغییر دادن اون از طرفی خونه مادر شوهرم که فقط خوراکش اخبار بود اون هم با اب و تاب فراوان، دیشب که رفتم فقط سریال نگا میکردن البته نه فقط دیشب این اواخر کلا این جور شده البته توجه من به دیشب بود برای این مطلب(قانون هم زمانی من با این فایل )،من پیش خودم گفتم سه سال پیش این تغییرات رو محال ممکن میدونستم آما الان قانون مدارها رو کامل فهمیدم که میگه به صورت عملی« تو خودت رو عوض کن پس دنیا ت عوض میشه یعنی یا اون محیط رو برات عوض میکنه یا تو رو از اون محیط میکشه بیرون»
خدایا شکرت
استاد بازم ازتون سپاسگزارم
بازم حرفاتون برام ثابت شد
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه
توی مدت یکماه اخیر این فایل دوبار به صورت تصادفی من توی سایت نگاه کردم
و چقدر به موقع هر دوبار
و چقدر من از خدا میخوام که من رو هدایت کنه به این سمت که اصل رو از فرع به راحتی تشخیص بدم و بتونم همیشه بهترین مسیر رو انتخاب کنم برای رسیدن به یک زندگی عالی و اینکه بتونم از مسیر زندگی بهترین لذت رو ببرم
همیشه از خدا میخوام که سینه ام رو گشاده کنه و قلبم رو باز کنه تا اینکه به راحتی بتونم تصمیم های عالی بگیرم و راحترین زندگی رو از هر جهت تجربه کنم و صد هزار البته که همیشه خدا من رو به بهترین مسیر تا هدایت کرده و اگر من مسیر اشتباه رفتم از سمت من بوده و خدا همیشه بهترین من بوده
خدارا هزاران مرتبه شکر میکنم بابت آگاهی های نابی که استاد عباس منش در اختیار ما میزارند
خدایا هزاران مرتبه شکرت
بسم الله الرحمن الرحیم
پاکترین درود و تحیت خداوند از اعماق وجودم تقدیم به قلب نازنین استاد عباسمنش عزیزم.
چه حسن انتخابی! منو بردید به ابتدای سال گذشته، زمانی که نقطه عطفی در زندگیم رقم خورد، به واسطه وصل شدن به نور هدایتی که تازه بعد از حدود 3 سال عضویت در سایت به قلبم تابیده شد و من شروع کردم به شاگردی کردن.
قبلش فقط یک عضو خنثی و حاشیه ای بودم. در کنار اولویتهای دیگه گهگاهی به سایت سر می زدم و حتی دوره 12 قدم رو هم با اینکه خریده بودم و گوش می دادم ولی عمقش رو درک نکرده بودم.
سال گذشته از لحظه سال تحویل، انگار که بعد از 38 سال تازه معنای «حول حالنا الی احسن الحال» رو درک کردم.
انگار که تازه دو ریالیم افتاد که کجای داستانم و باید چکار کنم.
از خدا خواستم که بهش نزدیک بشم. فهمیدم که چقدر بهش محتاج و به هر ذره ای از خیرش فقیرم.
و چه دلبری کرد برام!
چه برکتها و نعمتها و شادیهایی به زندگیم روانه کرد!
اگر تمام عمر سر از سجده برندارم و دائم ذکر شکرگزاری به لبم جاری باشه بیراه نیست.
چه تغییرات عظیمی در زندگیم رقم خورد که فقط بخشیش توسط دیگران قابل دیدنه. و همون هم خیلی واضح و بزرگه.
این روند خیلی کند از دو سه سال قبلش شروع شده بود و یادمه سه سال پیش دوتا فایل خیلی روم تاثیر گذاشته بود و اولین بار با اون دوتا فایل قلبم شستشو شد و اشک ریختم.
1- نامه 31 حضرت علی به فرزندشون امام حسن
2- دعای کمیل از زبان حضرت علی
این دو فایل شروع تغییرات نرم من بود.
اما فایلی که سال گذشته نور بسیار قدرتمندی در دلم ایجاد کرد و منو هفته ها بنده سربه زیر و سجده گزار درگاه خدا کرد همین فایل بی نظیر سوره انشراح بود.
اصلا تا چند روز کار من فقط اشک ریختن بود.
هنوز هم توی گوشیم دارمش.
چقدر این خدا عجیب مهربانه. چقدر زیبا و منطقی در زمانی که سینه محمد تنگ شده بهش دلداری میده و به یادش میاره بارهای گرانی که از روی دوشش برداشته.
بهش یادآوری میکنه که زمانیکه در اوج غم و درماندگی بودی من اینجا بودم کنارت، می دیدم، می شنیدم، و من بودم که اون بار رو از دوشت برداشتم. بدون و آگاه باش که تو نبودی، تو نمی تونستی، این من بودم که با سبک کردن بارت آوازه ات رو در جهان گسترده کردم.
محمد که به دنبال شهرت و اعتبار نبود، اما توکلش به منبع قدرت باعث شد هم غمش مرتفع بشه، و هم در عین حال نام نیکش عالمگیر بشه.
چه شباهت معناداری هست بین بندگان خالص خدا.
استاد عباسمنش عزیزم، ما همه انسانیم و گاهی دچار وسوسه های شیطان میشیم.
نفس اماره همیشه کار خودش رو میکنه، اما به قول همیشگی خود شما، به میزانی که سرمون جلوی خدا پایین باشه، سرمون جلوی غیر خدا بالاست.
و من وقتی سربلندی شما و آوازه ی نام نیکتون رو می بینم فقط و فقط تحسین می کنم این حد از بندگی و کوچکی کردنتون رو به درگاه عالی مرتبه خدا.
هرکسی که ارج و قربی دائمی در بین قلبهای مردم داره قطعا از همین فرمول استفاده کرده.
همنشین خدا بوده و خودش آگاهانه انتخاب کرده که محتاج رب باشه.
به یاد میارم جاهایی که با گوشت و پوست و استخونم درمانده و محتاج خدا شدم و ازش با عجز درخواست کردم. چقدر نیکو پاسخ داد.
عجز که میگم نه فقط گریه و زاری، بلکه تسلیم و ابراز ناتوانی.
اذعان به اینکه من نمی دانم و تو می دانی.
اقرار به هیچ بودن و هیچ ندانستن.
اونجاها بود که خودش هم برام امید شد.
هم توانایی جسمی شد.
هم قوت قلب و روحم شد.
هم پارتی شد.
هم زبانِ گویا شد.
هم گوشِ شنوا شد.
هم چشمِ بینا شد.
هم آبرو و اعتبار شد.
هم احترام و صمیمیت و عزت شد.
و هم نتیجه عالی شد.
خدا با کلام استاد ذره ذره بیشتر وارد دریچه های مختلف زندگیم شد. مثل نسیم ملایمی که با خودش عطر شکوفه های بهاری رو آورد. اون نسیم درختهای خشکیده وجودمو بارور کردند. شکوفه ها تبدیل به میوه شدند.
میوه ها بذر شدند و دوباره روییدند و باز هم ثمر دادند.
اینها به خدا شعر نیست واقعیت زندگی منه.
نتایج به اندازه ای که بندگی کردم تو دستمه.
همین الان روی تشک نرم ویلای بسیار زیبایی دراز کشیدم که با خانواده خوب و بسیار مهربان همسرم اجاره کردیم.
شبی در نهایت آرامش و در ویلایی در نهایت زیبایی. در طبیعت خوش آب و رنگ اطراف کرج. پر از باغهای میوه، با استخری پر از آب زلال و خنک که منتظره تا صبح بشه و ما بپریم توش و صدای خنده هامون فضا رو پر کنه، در معرض خنکی نسیم شهریورماه زیبا، با خوشقلب ترین آدمهایی که می تونستم از خدا بخوام.
این روابط زیبا قبل از تغییر من اصلا وجود نداشت. من منفور این خانواده بودم چون خودم ساخته بودمش. اما الان محبوبیتم رو با تمام وجود حس می کنم. ما قرار نبود امروز اینجا بیاییم اما تک تک اعضای خانواده همسرم هر کدوم چند بار زنگ زدن و گفتن جاتون خالیه پاشید بیایید. بالای 10 بار با من و ابراهیم تماس گرفتن تا بالاخره اومدیم.
این یعنی عشق.
یعنی ردپای خدا.
یعنی برداشتن بار گران از روی دوش من که سالهای اول زندگیم داشت کمرم رو می شکست. من واقعا اذیت بودم. اما روابط اینگونه تغییر کرد وقتی من انتخاب کردم که تغییر کنم.
از نتایج مالیم که قبلا هم گفتم. باز هم میگم.
ما سال گذشته تا نیمه اول سال ماهی حدود 5 تا 7 میلیون تومن درآمد داشتیم و ابراهیم مجبور شده بود علاوه بر بنگاه املاک اسنپ هم کار کنه.
بسیار در مضیقه بودیم.
اما الان درآمد هر روز ما 3 برابر یک ماه از سال گذشته است. تقریبا بین 15 تا 22 میلیون تومن در یک روز. اونم سود خالص….
یک نتیجه عالی دیگه تمرکز بیشتر من روی بازی و شادی کردن با دخترمه.
چه اوقات خوشی رقم خورد و چه قهقهه هایی با هم زدیم. چه بازیهای خلاقانه ای کردیم و چه درسها از این مسیر من آموختم.
من اصلا مادر شادی نبودم. شاید کسی باورش نشه ولی امسال موقع سال تحویل تنها دعایی که برای تمام سالم کردم این بود که مادر شادی باشم و توی خونه ام خودم بشم منبع انرژی مثبت و شادی و بازی. هدف امسالم فقط شاد بودن بوده و اینکه یاد بگیرم بی بهانه از همه چیز لذت ببرم.
سخت نگیرم و ساده بگذرم. دیدم رو به همه اتفاقات و شرایط باز بگذارم و بتونم انقدر همیشه حال خودمو خوب نگه دارم که مقاومتهام برای دریافت هدایتها کمتر و کمتر بشه.
و البته که شد.
این رشد رو در وجود دخترم دیدم. به واسطه رشد خودم. تغییرات بسیار بزرگی در وجود نازنینش رخ داد که قشنگ حس می کنم بخاطر تغییر ذهن منه.
نوشتن جزییاتش طولانی میشه.
برکت بزرگ دیگه ای که در راهه فرزند نازنینمه که ان شاالله به وقت خودش در آبان ماه قراره متولد بشه و نور چشم ما بشه.
اسمش رو «نوا» انتخاب کردم که بشه نوای خوش زندگیمون.
برگردم به عقبتر…
یادم میاد موقعی که دانش آموز پشت کنکوری بودم. چه ارتباط قلبی عمیقی به خدا داشتم. یک سال و نیم با تمام وجودم درس خوندم. روی هدفم موندم و این فقط خدا بود که سختی های مسیر رو برام هموار می کرد. با جسم و جون نحیفم روزی بین 8 تا 10 ساعت درس می خوندم ولی اون نور امید بود که منو در مسیر «فإلی ربک فارغب» نگه می داشت.
یادمه وقتی دلشکسته بودم و تنهایی داشتم بار غم یک جدایی خیلی سخت رو به دوش می کشیدم، با عجز و امید صداش زدم. گفتم دیگه بسه خدایا تو برام تمومش کن. تو جایگزین همه نداشته هام شو.
و چه پاسخ زیبایی بهم داد. یک سال طول کشید تا من به مرور در مسیر درست دریافت قرار بگیرم اما هیچوقت فراموش نمی کنم که چطور آروم آروم بار سنگین خفت و غم و ترس رو از روی دوشم برداشت و بجاش بهم آرامش و امنیت و عشق عطا کرد.
قطعا «همراه با» هر سختی آسانی است.
این منم که بلد نبودم راه آسون رو انتخاب کنم.
من از استاد عباسمنش برای اولین بار شنیدم و چهارستون بدنم اینو خواست. خواستم که راه های آسون و وجه راحت این دنیا رو طلب کنم.
الانم گهگاهی به خودم میام و می بینم از راه سخت دارم به دنبال خواسته هام میرم.
در صورتیکه اولا راه های راحت و کم هزینه و کمنر زمانبری قطعا وجود دارند.
دوما من اگر در مدار صحیح دریافت نعمت باشم، نعمتها به دنبال من میان و لازم نیست من به دنبالشون بگردم.
الهی باز هم از تو درخواست می کنم، مثل درخواست کردن یک عاشق از معشوق، مثل درخواست موسی در دل بیابان آوارگی، که راحت ترین راه ها و زیباترین و سرراست ترین مسیرها رو برای من هموار کنی و منو در آغوش خودت بگیری و بگذاری در صرلط المستقیم.
به صورتیکه که اصلا متوجه این تغییرات نشم و فقط لذت ببرم. پاهام منو ببرن و ذهن منطقیم از تعجب انگشت به دهان بمونه.
من می خوام یار تو باشم، بنده خاشع و بی ادعای درگاه تو باشم. می خوام همیشه فقیر خیرات تو باشم و تو بی نیازم کنی.
الهی به من بسیار بخشیدی و هر روزم رو با شکرگزاری تو آغاز می کنم و به پایان می برم، تو شاهدی.
از فضل معنوی و مادی خودت بی حساب و بی نهایت بر من ببخش و توفیق بده بی حساب و بی نهایت شکرگزارت باشم.
خدایا به استاد عزیزم، این بنده صالحت که بانی این خیر عظیم شد به مراتب بیشتر ببخش و کمک کن همیشه شاگرد خوبش باشم.
::::::::::::::::::::::::::::::؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛::::::::::::::::::::::::::::::
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن بِه
که تحیّتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصالْ مرهمی نِه چو به انتظار خستی
نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هَیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی
برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبلهایت باشد بِه از آن که خود پرستی
چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی
گِله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی
الهی به یاری تو
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته
من 3 سال ونیم دارم خودشناسی می کنم البته با یه استاد دیگه
بارها خواسته ام که ازدواج بود به خداوند عرضه می کردم و می نوشتم (قبل از اشنایی با استاد عباسمنش)
ولی اتفاق نمی افتاد
تا اینکه یه روز از گفتگوهای درونی که ناشی از خشم و کینه بود خسته شدم و گفتم خدایا قلبم را بزرگ کن تا از این نفرت عبور کنم .
حقیقتا نیم ساعت بعد اتفاقی افتاد که باعث شد خواسته من که ازدواج بود اتفاق بیافتد و یک عالمه عشق و احترام و ارزشمندی وارد زندگی ام بشه.
دلم خواست از باز شدن قلبم به سوی خداوند براتون بنویسم.
دوستتون دارم
در پناه الله یکتا
به نام خداوند بخشاینده مهربان
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین
وهمه ی دوستان هم فرکانسیم در این مسیر توحیدی
قلبی که به سوی خداوند باز میشود
خداوندهمیشه سمت خودشو خیلی عالی انجام میده این ما هستیم که باید سمت خودمون رو درست انجام بدیم
الان تو شرایطی هستم که به شدت نیاز دارم که خداوند اون بار سنگین رو از روی دوشم برداره
چیزی که بیشتر برام مهمه اینه که هدایت های خداوند رو دریافت کنم و عمل کنم که ایمانم تقویت بشه
ااز ته قلبم هر روز از خدا میخوام هدایتم کنه و مسیر رو بر من آسون بکنه و دستمو بذارم توی دستاش واجازه بدم منو ببره
این حرفی که استادمیزنه که خداوند پیامبر رو انتخاب نکرده پیامبر شنیده حرفهایی که خدا به همه میزنه
واقعا هر لحضه خدا داره حرف میزنه فقط این منم که باید ایمانم رو تقویت کنم وبشنوم حرف های خداوند رو
من هروقت که میام روستامون میرم کوه ومیخوام تنها باشم توی قله یکی از کوها یه درخت هست که از چند کیلومتری معلومه چون دقیقا لبه قله هستش وبسیار بلنده اکثرا میرم اونجا یه چند ساعتی کوه نوردی داره ولی وقتی میرسم اونجا واز اون بالا روستاها و شهرهای اطراف رو نگاه میکنم
واون سکوت محض رو تجربه میکنم خیلی حس خاصی بهم دست میده و یه جورایی دنیارو در مقابل این خالق به این بزرگی خیلی کوچیک میبینم
اناشالله خداوند هدایتمون کنه که همیشه درپناهش باشیم وکمکمون کنه که تنها اورا بپرستیم وتنها از او یاری بجوییم
درپناه حق