روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام این اولین بار است که دیدگاه میزارم چون تا به حال همیشه فکر میکردم کارهای من هیچ ارزشی نداره و مشکلی رو نه از خودم نه از دیگران حل نمیکنه من تو گذشته خودم غرق در عمل بی عزت نفسی بودم در صورتی که آنقدر به دیگران کمک کردم نه از این جهت که بگم من به دیگران کمک کردم واین یه خیال باشه از باز خوردهاش میگم که افراد میان حتی با گریه میگن تو کجا زندگی ما رو نجات دادی ولی برای من این طور به نظر میاد که میخواند منو مسخره کنند البته تو قلبم اینطور فکر میکنم نه به زبان بیارم و مطالعات زیادی کردم ولی امروز دریافتم تمام مشکلم نداشتن عزت نفسه چون با مطالعه کردن این مشکل حل نمیشه یه عملی میخواد که با تمام قدرت شروع کنی انجام بدی بدون قید زمان یعنی اینکه فکر نکنی فردا یهو مشکل حل میشه هرچند فکر کنم همه چیز که تو درون محیا بشه اون لحظه تو ثانیه ها اتفاق میفته به امید آگاهی و به امید اون روز نزدیک
سلام بر برادر نازنین عباس منشی ام 🌼
حمید دامن پاک عزیزم 🌸
نوشته ی خلاصه اما بسیار پرباری بود 👍👏
تحسین برانگیز بود 🙏🌸
چقدر خوب من رو بیشتر به اهمیت عزت نفس متوجه کردید .
سپاسگزارم که من رو با تجربه هاتون شریک کردید و با درک تون 🙏🌸
و این جمله :
«یه عملی میخواد که با تمام قدرت شروع کنی انجام بدی بدون قید زمان»
خیلی عمیق بود 👍👏👌
سپاسگزارم 🌸🙏
از خداوند چنین عملی رو برای خودم و همه مون طلب می کنم 🙏🌼
دوستتان دارم ❤️
خداوند عاشق شماست❤️
سلام به همه دوستان و هم فرکانسی های عزیز سلام به استاد عباس منش عزیز
این اولین بار است که بعد حدودا یک سال عضو این خانواده بودن دارم دیدگاه خودمو به صورت کامنت میزارم، من تو این مدت که به سایت میومدم هر دفعه یک فایلی گوش میکردم و سعی میکردم توی زندگیم پیاده کنم ولی تقریبا زیاد نتیجهنمیگرفتم یا فقط برای چند ساعت حالم خوب بود، ولی وقتی هدایت شدم به سفرنامه زندگی به نتایج خوبی دست پیدا کردم که خیلی از سوال های بی جوابم به جواب رسید، من بار ها فایل روز اول را گوش کردم ولی به قول استاد مطالب ان را نمیشنیدم، چون فرکانسم با فرکانس استاد یکی نبود…
ولی همین فایل را در روز شمار تحول زندگی که گوش کردم متوجه شدم که چه باور ها و چه احساس گناه های الکی در من هست که خبر ندارم
یا این که متوجه شدم کسی نمیتواند در سرنوشت من تاثیر بذارد جز خودم و متوجه شدم که هر اشتباهی از انسان سر میزند انسان باید به دنبال درس گرفتن از ان باشد و با احساس خوب اتفاقات خوب را برای خودش رقم بزند
خدایا شکرت
درس اول امروز واقعا عاااالی بود
سلام دوستان
از آذر ماه به صورت جدی شروع کردم به گوش دادن فایل ها.
راهکاری که به درک بهتر من از دوره ها کمک کرده رو اینجا به اشتراک میذارم امیدوارم کمک کننده باشه.
من همراه با دوره دوازده قدم و عزت نفس و ثروت 1 یه قرآن زیبای بدون ترجمه خریدم .خیلی دوستش دارم.خیییلی
بدون ترجمه چون حقیقتا چن ماه قبل از شروع گوش دادن فایل های سایت تصمیم جدی داشتم برای خوندن تفسیر قرآن .کتابهای با جلد قطور .حدودا دو سه جلد رو مطالعه کردم اما درکی که میخواستم رو نتونسم پیدا کنم.قرآن رو یه کتاب قصه بسیار بسیار ترسناک میدیدم و از خوندنش لذت نمیبردم.باعث شده بود که دنیا رو مثل فیلمهای دوران دایناسورها ببینم که یهو رعد و برق میزنه یا سیل میاد دنیایی پر از ناامنی و ترس و بی عدالتی.آیه و من خاف عن مقام ربه بسیار بولد و تو چشم بود برام و درکش نمیکردم.لا یکلف الله نفس الا وسعها رو نمیفهمیدم.دنبال ثواب خوندن سوره ها بودم و بین داستان های شان نزول گم شده بودم.اما خواسته اصلیم رو فراموش نکردم.یادمه از پنج سالگی که قرآن حفظ میکردم دوس داشتم مفاهیم قرآن رو درک کنم.از دوران دبیرستان سعی کردم خودم رو بشناسم.خدا رو بشناسم و دنبال احادیث و سخنرانی و سمینارهای موفقیت و زنان موفق و صحبت با روانشناس و کتاب های مذهبی بودم اما ترس و غم و شک راحتم نمیذاشت و هر روز شدت افکار منفی بیشتر میشد.باز هم ادامه دادم…و خواستم از خدا
تا این که….به لطف خدا هدایت شدم به فایل های سایت .از فایل الخیر فی ما وقع شروع کردم و رسیدم به فایل های حجاب و… بعد هم خرید دوره ها.
و چه تحول عظیمی رخ داد تو زندگیم.
همه چیز تو زندگی من تغییر کرد
نفهمیدم اصلا چطور
من با تغییر باورها و افکارم و الگوهای ذهنیم اینکارو کردم
و اما ایده من که میتونه کمک کننده باشه…
از آذر ماه…پا به پای استاد هر جایی اشاره به آیه ها میشه یا کلمه خاصی رو تو آیات بهش تاکید میکنن من میرم سراغ اون آیه و با مداد رنگیای زیبام رنگشون میکنم.
به این صورت که مثلا کلمه های با ریشه هَدَی رنگ نارنجی هستن.کلمه های با ریشه اَمَنَ طلایی.صفات الله مثل غفور،رحیم،وهاب با ماژیک زرد رنگ شدن.ریشه شیء رنگ خودش رو داره.ولا خوف علیهم و لا هم یحزنون ها مشخص و بولد شدن و…
حالا من بعد از چهار ماه یه قرآن رنگی دارم که تمام مفاهیمی که تا به الان از دوره ها درک کردم رو میتونم با مطالعش یادآوری کنم.این کار کمکم کرده به هدف بزرگم که درک درست قرآن بود نزدیک و نزدیک تر بشم.
الان اومدم کامنت ها رو بخونم با شوق دنبال کامنتی میگردم که آیه داشته باشه تا بتونم برم سراغ قرآن و مدادهام و با این کار توجه و ایمانم رو به قوانین هستی بیشتر و پایدارتر کنم
الهی!
باز هم…اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم️
به نام همان نیرویی که نیاز دارم پیدایش کنم… و بهش تکیه کنم…
سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته بزرگوار و همه عزیزانی که برای تغییر و رشد منتظر هیچ کس نیستند…
میخوام فقط رد پایی بگذارم و جایگاه فرکانسی فعلی ام را تا حدی توصیف کنم.
از مذهب و وعده و حید های دینی و…. گریزانم….
مدت ها پیش با سایت استاد عباسمنش آشنا شدم.. حرف های استاد در مورد قرآن و داستانهای قرآنی، ایمان ، خداوند و …. نسبت به صحبتهایی که تا الان شنیده بودم متفاوت به نظر میرسید. جسته گریخته فایلهای دانلودی را گوش میکردم.، تقریبا همه فایلها غیر از سریال های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت. چون بیشتر صوتی گوش میکردم .ولی کمابیش تصویری هم میدیدم . اوضاع مالی خوبی هم نداشتم. هنوز هم ندارم. ولی یواش یواش بیشتر دارم متعهد به گوش کردن هرروزه میشم. حالم بهتر شد. ولی هنوز ایمان به عمل کردن ندارم. تا اینکه احساس کردم باید نظم داشته باشه . بهتر دیدم که یکی از دوره ها رو خرید کنم و مثل مدرسه مکلف باشم که هرروز گوش کنم و قدمی بردارم و خواستم به توصیه استاد دوره قانون آفرینش که برای تازه کارها مناسب است خریداری کنم. اما حتی توان خرید آنرا هم نداشتم. تا اینکه هدایت شدم به دوره رایگان روز شمار تحول زندگی… که کمی هدفمندتر فایل گوش کنم…
نتیجه ایجاد امید و آرامش از گوش کردن فایلها و گوش کردن دوتا فایل روز اول و دوم این دوره ، یه کار گیر آوردم که تواین ماه میتونم حدود 20 میلیون در آمد داشته باشم… میخوام این رویداد رو به فال نیک بگیرم و تا اینکه هرروز بیشتر از دیروز، احساس خوب و در نهایت اتفاقات خوب را تجربه کنم.
برایتان مهر بیکران آرزومندم
سلام استاد عزیزم ….من سه سال پیش به تمام این حرف های شما رسیده بودم با کلیپ ها و ویس هایی که از شما شنیدم و روی خودم کار کردم و واقعا نتیجه گرفتم یک انسان بااعتماد بنفس فوق العاده بودم و دقیقا از زمانی که روی باورهام کار نکردم همه چیز رو از دست دادم و ذهنم تبدیل به یک آشغال دونی شد ….و انگار خدا منو صدا زد و دوباره مدارم تغییر کرد این بار با دریایی از آگاهی از طرف شما….خدا میخواد این بار من به باورهای زیباتری وعالی تری دست یابم و انگار این بار حالم دگرگون تراز قبل چون با سایت شما آشنا شدم و خداوند رو بابت این همه دریای آگاهی سپاسگزارم که شمارو فرستاد تا من به خودم بیام و متوجه بشم که دارم از خودم ومسیر خدایی ام دور میشم …….من وقتی اعتمادبنفس بالایی داشتم انسان فوقالعاده نترسی بودم ….شجاع بودم…درونم دریای آرامش بود…هیچ چیز برام غیرممکن نبود….همیشه تو کارکردن آره بودم نه تو کارم وجود نداشت میخواستم همه چیو تجربه کنم و مطمئن بودم اینا ایده های خداوند وقتی دست به اون کار میشدم همه میگفتن هیچ کس نتوانسته توآم نمیتونی اما من با تمام قدرت کلامم میگفتم میشه چون تو قلبم یه چیزی میگفت نورا تو همیشه میتونی …..بیشتر وقتا همه تو کار من می موندن چطور این کارو انجام دادی من ایمانم خیلی قوی شده بود اونقدر که میگفتن شهر ما ناامن ترین شهر کشور و ساعت ۸شب همه مغازه ها میبستند وبا این حال من دوازده شب میرفتم بیرون ایمان داشتم که خدا تو وجودمه باهام حرف میزنه خیلی زیبا صداشو میشنیدم دست به هرکاری میزدم طلا میشد اینقدر راحت انجام میشد بعضی وقت ها خودمم می موندم چطور انجامش دادم …..تو کلامم هیچوقت شک نداشتم از حرفی که میزدم مطمئن بودم شدنیه ….و جالب اینه که من تازه هفت ماهی هست ازدواج کردم و همسرم هم میگه نترس بودنت و اعتمادبهنفس تو من رو به تو جذب کرد….اینم بگم خیلی ها اعتقاد داشتن اگه بینی م رو عمل کنم و ظاهر خیلی زیبایی داشته باشم خواستگار خوبی واسم میاد از اونجا که ایمان داشتم خداوند بهترین زیباترین باشخصیت ترین و انسانی مهربان وشادو که باورهای من رو درک کنه و من رو همینطور که هستم من رو بخواد میاد سراغم خداوند دقیقا همون چیزی که میخواستم نصیبم کرد و من واقعا خوشحالم که اینقدر خوشبختم ….استاد عزیز من میخوام دوباره خیلی خیلی بهتر از قبل باشم ایمان دارم اتفاقی نبوده که الان اینجام ….من انسان شادی بودم از درون اینقدر شاد بودم انگار نمیتونستم یک جا وایستم ….همیشه صادق بودم حتی اگه به نفعم نبود ….خیلی مثبت فکر میکردم شاید خیلیا اول راه منو مسخره میکردند اما مهم نبود من وجودم از خداست خدا درون من موج میزد بعضی وقتا از بس خوشبخت بودم و حس خوبی داشتم و معجزات خداوند رومی دیدم واسه خودم گریه ام میگرفت میگفتم خدا جونم مگه من کی ام که اینقدر خوشبختم…..الان هم خوشبخت تراز قبل هستم ایمان دارم خداوند نقشه ای زیباتری برای من و زندگیم داره ….اینقدر ایمانم قوی بود که انگار همه انسان هایی که اولش منو مسخره میکردند تو مسیر بامن همراه شده بودن و کارهایم به راحتی و آسونی انجام میشد …..استاد عزیزم دوست دارم بیشتر بگم از اون شب هایی که وقتی تو خیابون در حال قدم زدن با خدایم حرف میزدم واون لحظه حتی متوجه نشدم که شالم از سرم افتاده روی شونه م واقعا می موندم چطور من متوجه نشدم ….خیلی عشق خدا منو دیونه کرده بود اون موقع بود متوجه شدم وقتی عاشق خودت باشی میتونی عاشق خدا باشی ومن عاشق خودم شده بودم و زیباترین روزها و شب ها رو برای خودم رقم زدم البته که اینا لطف خداست و من هر لحظه خداوند رو سپاسگزارم …..و ایمان دارم این بار اومدم اینجا تا بیشتر بفهمم و درک کنم این قوانین رو و از صفر شروع کنم مسیری زیبا و شگفت انگیز رو با استاد عزیزم و خانواده مهربان و دوست داشتنی ام ….از شما سپاسگزارم استاد عزیز و از خدایم که مرا در مدار مسیر شما قرارداده تا بتونم از نو شروع کنم اینبار محکم تر و قوی ترازقبل ….ومن خیلی خوشبختم خدایا ازت سپاسگزارم بابت اینکه عاشقانه عاشقمی و منو در آغوش خودت گرفتی دوستت دارم
سلام بر خواهر نازنین عباس منشی ام 🌸
نورای عزیزم 🌼
خوشحالم که باز هم به هدایت الهی عمل کردی و وارد این سفر پربرکت شدی.
خوشحالم که قرار هست معجزه های بزرگ تری رو در این راه شگفتی و این سرزمین بهشتی تجربه کنی و برامون تعریف کنی و بنویسی و ایمان مون رو به قدرت خداوند و قوانین ش بیشتر و بیشتر کنی.
خدا رو شکر می کنم که در کنار خودم وجود نازنین عباس منشی دیگری رو هم دارم که ساعتها باهاش از قوانین و نتایج اجراشون صحبت کنم و برای داشتن ش به خودم ببالم. 🙏❤️
سپاسگزارم که اومدی و نوشتی و اولین کامنتت اینقدر زیبا و خداگونه و پرمحتوا، با متنی قوی و نوشتاری روان بود. 🌸🌼
سپاسگزارم که از ویژگی هایی نوشتی که ویژگی های انسان با اعتماد به نفس هست. 🌸🌼
سپاسگزارم که من رو هم شریک حس و حال بودن در فضای اجرای قوانین و توحید کردی و باعث شدی تا بیشتر بخوام که به رنگ خداوند و رنگ آرامش نزدیک بشم. 🌸🌼
از خداوند برای خودم و تو و همه طلب تعهدی پولادین می کنم تا در این مسیر ثابت قدم بمونیم و هرلحظه با هدایت الهی پیش بریم و هرروز مون نسخه ی بهتری از خودمون رو ارائه بدیم. 🙏❤️🌸
ایمان دارم در پناه خودش هم ثروت هست، هم نعمت هست، هم سعادت هست.
خدا رو شکر می کنم 🙏
دوستت دارم ❤️
خداوند عاشق توست ❤️
سلام نرگس عزیزم:
وقتی این متن های زیبا رو واسم میذاری خیلی احساس قشنگی بهم میده و از اینکه منو به این سایت پراز شور و عشق خدایی دعوت کردی بینهایت سپاسگزارم و از خدایم که عاشق ماست هم سپاسگزارم
❤❤❤❤به ناااااامِ خدااااااایِ وهااااااب❤❤❤❤
سلااااااااام.سلاااااااااام.سلاااااام.
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
روزِ ۱۶ از کلاسِ عباس منشی ها
به لطفِ الله و با افتخار معصومه : حاضر✋
اولِ متنِ درسِ امروز یه سوالی وجود داشت که من رو به فکر فرو برد :(آیا منطقی است که فردی در زندگی اش تمامِ امکانات و نعمت ها را با هم داشته باشد؟)
آااااااخ که چقدرررر این باور مخربه.تازه دارم میفهمم که یعنی چی؟.از بچگی،اطرافیانمون همیشه ما رو و حتی خودشون رو اینطوری قانع میکردن که اگر فلانی پووووول داره،پس حتما آرامش نداره،حتما بچه ش مریضه،حتما با همسرش مشکل داره و ….
امااااا الان که دارم قانون رو یاد میگیرم متوجه شدم که استاد نمونه ی بارز و نقطه ی مقابلِ این باوره.چون واقعا خدا رو هزاااااران مرتبه ششششکر که استاد همه ی امکانات و نعمتها رو با هم دارن.پس جوابِ این سوال میشه : بله.میشه که همه ی امکانات و نعمتها رو با هم داشت و فقط و فقط لذت برد وزندگی کرد.
استاااادم وقتی گفتین که زندگیِ مردمِ جهان رو متحول کردین،فارغ از سن،فارغ از جنس و مکان و….،یادِ این باورِ غلطم افتادم که من همیشه میگفتم که سنم همینطور داره میره بالا،پس کِی میخوام به خواسته هام برسم؟؟! اما وقتی شما رو دیدم خیلی خیلی زیاد امیدوار شدم،وقتی افرادِ موفقی رو توو جهان دیدم که با سنِ خیلی زیاد موفق شدن امیدوارتر شدم.استاد من از شما کوچیکترم🙃🤭خواستم اینجایِ متن بخندین😘😘….. متوجه شدم که سن یه عدده و تعیین کننده نیست.
همیشه فکر میکردم که خانوم ها محدود هستن و من نمیتونم به تنهایی موفق بشم،اما مریم جانِ شایسته رو دیدم که پا به پایِ استاد موفق هستن.و حتی خانوم هایِ موفقِ کشورم و حتی جهان.پس جنسیت هم تعیین کننده نیست.
یا اگه بخوام مکان رو بهونه کنم،شما رو میبینم که اول توو ایران و جایی که بودین با همون شرایط رشد کردین و الان هر جایی که باشین موفق میشین.پس مکان هم تعیین کننده نیست.
طبقِ آموزه هایِ استاد ما وقتی که توو مدار باشیم حتما هدایت میشیم و موفق میشیم البته که با تکامل.
استاد جان واقعا مرحبا داری.هزااااران هزاااار باااار لایک👍 داری.بدونِ هیچ الگویی،بدونِ گوشی هایِ پیشرفته ی امروزی،بدونِ اینترنتِ امروزی و بدونِ امکاناتِ امروز،هیچ بهونه ای رو قبول نکردی.فقط حمایت و هدایتِ الله و اعتماد به تواناییِ خودت💯
واقعا دمت گرررررم.یه موتور که از ده جا جوش خورده و اصلا معلوم نیست که کِی میخواد خراب شه و آدم رو کجا جا بزاره،توکل میکنی و با عششششق و توجه به زیباییها باهاش میری شمال.بدونِ اینکه هیچ پولی داشته باشی.بدونِ اینکه بدونی قراره که شب رو توو شمال کجا بمونی چیکار کنی.الله اکبر.فقط توجه به نکاتِ مثبت و زیباییها و در یک کلام،نمونه ی بارزه یک انسانِ کامل که در لحظه زندگی میکنه.در یک کلام،ایمانی که عمل میاره.
اما ما واسه یه مسافرت رفتن هزار تا بهونه داریم.واسه شاد بودن منتظرِ هزار تا شرایط هستیم که حتی اگه اون شرایط هم فراهم باشن،باز هم ما شاد نیستیم، چوووون شااادی در درونه و بیرون از ما هیچی نیست.
استاد خدا شاهده که توو بعضی از فایلاتون که آه میکشین،از اعماقِ وجودم میفهمم که اون آه از کجا میاد و وقتی که بعدش به اون روزاتون میخندین،ناخودآگاه منم ذوق میکنم و خندم میگیره.خداروششششششکر.
استادم وقتیکه توو بنزِ سفید رنگ و خوشگل و دو نفرتون نشسته بودین یک لحظه قلبم منو برد و تجسم کردم که من و همسرم توو ماشینی این شکلی سوار هستیم و لذت میبریم و مرور میکنیم که چقدرررر راحت و زیبا از روزهایِ سخت گذشتیم و الان داریم کِیف میکنیم😍😍😍 ذهنم خیلی حرف میزنه و مقاومت میکنه،اما انقدرررر این فایل رو بهش نشون میدم که ساکت بشه و همراهِ من بشه.بهش میگم که استاد تونسته ما هم میتونیم.بدونِ اینکه باهاش بحث و جنگ کنم.
واقعا وقتی میگین که این فایل هو با عشق تهیه میشه از اعماقِ وجودم باور میکنم و تعجب میکنم که چرا ذهنم نمیگه که استاد داره فخر فروشی میکنه.شاید ذهنم هم باور کرده که از دل برآمده بر دل میشینه.
استادِ عزیزم در موردِ رابطه حرف زدین.من واقعا از خدا هدایت میخوام که من رو هم کمک کنه تا مثلِ شما عمل کنم و بتونم با خدا و با همسرم و دخترایِ نازم و خونوادم و همه رابطه ی عاااالی داشته باشم.میدونم که اولش برام سخته،اما حتما من هم هدایت میشم که حتما الان که اینجا و توو این سایت و کلاسِ عباس منشی ها هستم هدایت شدم و فقط باااااااید مثلِ استاد باور کنم و مثلِ استاد عمل کنم.
واقعا استادِ جااااان خداروششششکر که ما الگویی مثلِ شما داریم و این نوید دهنده ی اینه که ما خیلی زودتر از سالهایی که شما طِی کردین میتونیم به خواسته هامون برسیم.استااااااادِ جااااان بهت قول میدیم که زحمات و شب نخوابیدنات رو با رشد و پیشرفتمون کمی جبران کنیم.
و در آخر خدا به همه مون کمک کنه و به راهِ کسانی که به آنها نعمت داده هدایت کنه و نه گمراهان و کسانی که به ایشان غضب کرده.آاااااااااامین.
از استااااادِ عزیزم و مریم جانم و همه ی هم کلاسی هایِ گلم تششششکر میکنم که دیدگاهم رو عاشقانه میخونین و تا آخر پایِ کنفرانسم نشستین.
دوستدارِ شما معصومه
❤❤❤❤
💋💋
خداااااااایاااااااااا هزاراااااااان هزااااااااار مرتبه ششششششششکرت.
😍😍😍
😘😘😘
سلام استاد عزیز و زحمتکش
خانم شایسته گل
خدایاشکرت چه جای زیبا وقشنگی چه دریاچه ای به به
از صبح همش منتظر بودم امروز قراره کدوم فایل استاد انتخاب بشه
همش کانال تلگرامو چک میکردم
من از اول سفر بودم
الان استاد گفتند هر فصل این سفر 30روزهست
نمیدونم ولی خیلی خوشحالم خدایا شکرت
صمیمانه ازت تشکر میکنم خانم شایسته انشاءالله همیشه در کنار خانواده سعادت مند باشید
الان که گفته های استاد روشنیدم یا توجه به اینکه هر روز فایلشو میبینم ونظری که با توجه به فرکانس خودم هست مینویسم اما الان از درون احساس میکنم متعهد تر شدم به این سفر
خدایا شکرت وسپاسگزارم از اینکه من را به این مسیر هدایت نمودی
چند روزه دارم با خودم میگم همه ی اتفاقات زندگی من به نفع من هستند واین موضوع باعث شده ارامش بیشتری داشته باشم
وحرص وطمع نمی ورزم میگم همه چیز پول ثروت شغل خونه ماشین همه چیز به اندازه همه ی ادما هست
راحت وارام دارم زندگی میکنم
خدایا شکرت
تصمیم
به نام خدای سمیع وعلیم
سلام به استاد قشنگ و مهربانم و عزیز دل من خانم گل استاد و بچه های الهی این سایت و این خانواده ..
خدایا سپاسگزارم که توفیق دادی بهم تا بتونم این لحظات رو ببینم و تجربه کنم و این روزا رو که دست تو برام با نور خودت روشن کردی ببینم و لمس کنم .
خدایا بی نهایت دوستت دارم .
عجب اهنگ قشنگی بخدا تو پذیرایی و حال نشسته بودم و فایل وجه دانلود کردم با هندزفری گوش میکنم همون اول کار با این اهنگ و منظره های قشنگ گریه م گرفت و قلبم شروع کرد به تپش زیاد نتونستم خودمو کنترل کنم وبدون هیچ صدایی که بقیه متوجه نشن رفتم تو اتاق …
مرور این فایل های ارزشمند و گرانبها تاثیرات زیادی دوباره روم گذاشت ..من از روز17شروع کردم به نوشتن و کار کردن و دوباره گوش دادن …یه ان به خودم اومدم طیبه دختر کجاها بودی من همیشه کانال و سایت رو دنبال میکنم اما نمیدونم چرا ندیده بودمشون … یه تلنگری باز خوردم و یه نیروی منو کشوند به این همسفری و رد پا گذاشتن از خودم ….استااد عزیزم دیگه هر بار اسم بندر عباسو بشنوم یاد شما میفتم و آغاز مسیر وحرکت توحیدی و یکتا پرستیتون ….یکی از دوستان تو کامنتا نوشته بود اسم بندر عباس منو یاد استاد می ندازه یه ان حال عجیبی گرفتم و گریه م گرفت …مرد تو چقدر بزرگواری که تا همیشه میراثی جادوانه از خودت به جای گذاشتی تا بقیه هم تو این مسیر جادوانه بشن و میراث به جا بذارن ….من طیبه مرادی تعهد میدم یکی از شاگردان فو ق العاده ت باشم که مسیر و راه زندگیم همون عطر خوب وعالی یکتا پرستی و توحید را گسترش بده ….من این تعهد و سال 95دادم وقتی دیدمتون وقتی آغاز سفر یکتا پرستیم شد …..همون موقع ها بزرگ خواستم و درون جسورم را عزم این راه کردم چون برایش به جهان برگردانده شدم و فرصتی داده خدا وند عزیز تر ازجانم. تا با رسیدن به آرزوها و خواسته هایم تا با خود باوریم وخداباوریم و یکتاپرست بودنم نور های مانده در تاریکی را مثل خودم روشن کنم و انها هم رؤیاهایمان خودشان وخدایشان را باور کنند …..مطمئنا من همسفر این سفر پربرکت هستم و خواهم بود …دوستت دارم خانم شایسته جان که اینقدر خالصانه وعاشقانه به گسترش این آگاهی ها به هممون کمک میکنید …راستی نشد تشکر کنم بابت فایلی که از شب یلدا بابت نحو ه ی انار دون کردن انجام دادین. سپاسگزارم عزیزم ?????????????????
عاشقتمممممم من عزیزم استاد زندگانی با اون لبخند مهربون و دوست داشتنیت ….
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم …..و بقول یکی از دوستان و خدایی که به شدت کافیست ….
در سایه امن الهی خوشبختی و سلامتی و ثروت و عشق و ارامش وصلح میخواهم ….
سلام عزیزانم خدارو شکر امروز هدایت شدم به سمت این ویدیو سپاسگزارم از خداوند که منو هدایت کرد خیلی خوب بود خدارو شکر
خیلی جالبه من چند وقته که شروع کردم توی سایت به کامنت گذاشتن و خوندن نظرات دوستان عزیز
و جالبه توی این ویدیو استاد تاکید کردند با کامنت گذاشتن از خودتون رد پا بذارین تا رشد خودتون رو نسبت به قبل متوجه بشید
من یک کامنت از اوایل که وارد سایت شدم رو خودم و متوجه شدم چقدر سوال پیش پا افتاده و در فرکانس پایینی سوال کرده بودم و اینجا متوجه شدم که من خیلی از نظر فرکانسی فرق کردم و در مدار بالا تر ی قرار گرفتم
خدارو شکر می کنم که توی این مسیر بسیار عالی هستم
وقتی که به افراد جامعه توجه می کنم می بینم خیلی دیدگاه متفاوت و زیبایی نسبت به دیگران دارم
زیبا بین تر شدم بیشتر خوبی ها رو می بینم بیشتر ایمان دارم و بیشتر سپاسگزارم
دنیا از دیدم من بسیار زیباست و از دید دیگری شاید نباشه
خدایا شکرت
دوستان گلم از همتون سپاسگزارم و خداوند رو دوست دارم و ازش سپاسگزارم که دستان فوق العاده عالی مثل استاد و خانم شایسته و شما دوستان رو وارد زندگی من کرده است.
سلام بر برادر نازنین عباس منشی ام 🌼
محمد عباسی عزیزم 🌸
خدا رو شکر 🙏🌸
دقیقا من هم بارها عمیقأ تکامل فرکانسی رو درک کردم . و زمانی اصلا در مدار بودن در سایت و یا خواندن کامنت ها نبودم و این صحبت استاد رو فقط یه تاکید تبلیغاتی می دیدم اما خدا رو شکر که الان هزاران کیلومتر از اون انسان و از اون دیدگاه فاصله گرفتم و در حال تجربه ی مداری هستم چون شما که خودم بسیار بسیار متفاوت تر از عموم جامعه می بینم و چقدر بخاطر این تفاوت خوشحال و خرسند م و حتا اعتماد به نفس م بسیار بیشتر میشه وقتی به این تفاوت فکر می کنم .
خدا رو شکر می کنم که هدایت شدم به این نقطه و پله پله تکامل م رو طی کردم و الان دارم می بینم که چقدر استاد درست می گفتن که خوندن و نوشتن کامنت ها چه تاثیر بسیار زیادی در سرعت رشدم داره و درک م رو بسیار وسیع تر کرده و عمیق تر .
عاشق خوندن کامنت ها شدم و هربار با عشق و هیجان می خونم شون و انگار دوست دارم این کار رو تا پایان عمر م انجام بدم چرا که عشق می کنم و لذت می برم .
خدا رو شکر 🙏🌸 که اون دیدگاه الان به این نقطه رسیده و این دیدگاه رو به دست آوردم .
سپاسگزارم که باز هم به من یادآوری کردید با ردپا تون که من هم از کجا تا کجا پیش آمدم .🌸🌼🙏
تبریک میگم برای این تغییرات تون 👏🌸
دوستتان دارم ❤️
خداوند عاشق شماست❤️
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی گل و دوستان مهربانم
امشب ، شنبه ، ۲۹/۶/۱۳۹۹ ، ساعت ۲۱:۴۰ شروع کردم به نوشتن
من هم تصمیم گرفتم این سفر رو برای اولین بار آغاز کنم …
آماده ام که ” روز شمار تحول زندگی من ” رو شروع کنم
این فایل و این صفحه برای من مثل روز قبل شروع سفر ، روز تدارکات سفر و تعیین اینکه تو این سفر میخوام کجا برم و چه شخصیتی بسازم هست … که البته بصورت تکاملی تو سفر خیلی چیزها بهم گفته میشه که چیکار کنم ، چیکار نکنم ، چی میخوام ، چی نمیخوام ، کجا برم ، کجا نرم …
یادم میاد اوایلی که با شما و این حجم از آزادی و عشق و ثروت و سلامتی و این حجم از خیر و خوبی ها و در نتیجه همشون با خدا آشنا شدم ، به شدت شور و شوق و هیجان داشتم …
یادم میاد زمانی قبل از آشنایی با شما به دوستام گفتم ثروتمند شدن سخت نیست فقط یه راهی داره که ما بلد نیستیم ، چون کسی نبوده یادمون بده و دور و اطرافمون آدم ثروتمند نبوده و ما ثروتمند شدنو یاد نگرفتیم ولی بالاخره راهشو پیدا میکنم …
همیشه مطمئن بودم که میشه ثروتمند شد ، فقط راهشو نمیدونستم …
خوشحال بودم که بالاخره به جواب این حرفم رسیده بودم …
خوشحال بودم که خدا رو پیدا کرده بودم ، خدایی که سال ها گمش کرده بودم ، خدایی که سال ها نمیشناختمش ، خدایی که برام عادل نبود ، خدایی که دیگه دوستش نداشتم ، خدایی که دیگه باور نداشتم وجود داره …
این بهترین قسمت آشنایی من با شماست … من با شما خدا رو پیدا کردم و شناختم .
اون روز ها خیلی هیجان داشتم ، خیلی شاد و خوشحال بودم … روزی چند بار برای همه ی داشته هام و چیزهایی که میخواستم سپاسگزاری میکردم و مینوشتم .. هرلحظه سعی میکردم مثبت باشم و از منفی ها دور … تمام آهنگ هامو پاک کردم … تمام گروهامو پاک کردم … به ورودی هام خیلی دقت میکردم … هر روز فایل گوش میکردم ، اکثر وقتمو توی عقل کل بودم و از کامنت های دوستانم استفاده میکردم … تمام هواسم ب خوبی ها بود و اصلا توی یه دنیای دیگه بودم و کم کم داشتم نتایجشو میدیدم … شاید کم ولی تاثیراتشو کم کم میدیدم …
تا اینکه نمیدونم چرا ولی بعد از چند ماه از نوشتن و انجام یک کار تکراری خسته شدم … دیگه نوشتن سپاسگزاری بهم احساس شور و شعف نمیداد … گفتم خب سعی میکنم با ذهنم انجام بدم .. ذهنمو قوی کنم .. همیشه که نمیشه نوشت …
همزمان با این ماجرا رسیدم به مبحث علاقه .. که من به چی علاقه دارم .. که هدفم چیه … ولی واقعا نمیتونستم پیداش کنم … یک سری علاقه هامو میدونستم ولی اون علاقه ای که منو به وجد بیاره ، چیزی که حاضر باشم براش تلاش کنم و همه ی وقتمو براش بذارم پیدا نمیکردم … کم کم به خاطر این مسئله خودمو بیشتر گم کردم ، هیجانم کم کم ، کم شد ، خوشحالیم کم شد ، دیگه سپاسگزاری نمیکردم … دیگه فایل خیلی کم گوش میدادم … دیگه کمتر تو عقل کل بودم ، بیشتر وقتم تو اینستا میچرخیدم ، یه جورایی انگار افسرده شدم … خلاصه که فرکانس هام پراکنده شد ولی خب ورودی هامو سعی کردم حفظ کنم و تفکراتمم نذاشتم به سمت منفی ها بره … من فقط خودمو نمیشناختم … مثل یه آب راکد شده بودم … به دنبال هیجان و تغییر بودم ولی …
تو عقل کل با یکی از دوستان عزیز آشنا شدم ( محمد حسین لطفی ) که آگاهی های بی نظیری از قرآن رو مینوشت ، واقعا بی نظیر و ناب
اون آگاهی ها منو ترغیب کرد که برم و قرآن رو بخونم ولی به شدت با قرآن مخالف بودم … اصلا قرآن رو که میدیدم حالم بد میشد … هرجا قرآن رو میشنیدم حالم بد میشد … تلاش کردم بخونمش ولی فقط یه خدای سنگدل دیدم … پس گذاشتمش کنار چون خدایی که شناخته بودم ، با خدای سنگدل قرآن فرق داشت
ولی به مرور با خوندن آگاهی های محمدحسین سعی کردم چشامو به روی تعصباتم ببندم … سعی کردم بدون خشم بخونمش و تعقل کنم … اگه جاییش به نظرم خدا سنگدل اومد بپرسم که چرا و برم دنبال جوابش ، نه اینکه زود قضاوت کنم و باهاش مخالف باشم
پس در نتیجه اینکه مدارم بالاتر رفته بود تونستم شروع کنم به قرآن خوندن
ولی اینبار همه چیز فرق داشت … واقعا چقدر این خدا با اون خدایی که بار اول قرآن رو خونده بودم فرق داشت !!!!
( یاد این افتادم که قرآن هم هدایت کنندست ، هم گمراه کننده !!! )
هر سوالی هم برام پیش میومد ، قضاوت نمیکردم و منتظر جواب میموندم و طولی نمیکشید که خدا جوابشو بهم میگفت…
خلاصه هر از گاه فایل ها رو میشنیدم و قرآن میخوندم و سریال زندگی در بهشت رو میدیدم و منتظر نتیجه بودم و میگفتم چرا نتیجه نمیاد ، چون فکر میکردم دارم روی ذهنم کار میکنم ، ولی در واقع کار خاصی نمیکردم و اگر کاری میکردم پراکنده بود و متمرکز و منظم نبود … کم کم این اواخر متوجه شدم که آهسته دارم برمیگردم به نقطه شروع … فرکانسم داره افت میکنه ، از مدار ورزش کردن خارج شدم ، از مدار قرآن خوندن خارج شدم .. قرآنی که هرشب میخوندم و کم کم این اواخر هرروز نمیتونستم بخونم و بین روزهاش فاصله میفتاد و الان هم به چهل صفحه آخر رسیدم که چندین هفتس نتونستم بخونمش ، پول دراوردن برام سخت تر شده ، سخت تر مشتری پیدا می کنم ، برای پول دراوردن باید کار فیزیکی سخت انجام بدم ( البته من شغل خاصی ندارم و بعد از اشنایی با شما با الهامات و ایده هایی که میشد هرچند کم ولی پول کسب میکردم ) و عادت های بد دیگه ای که ماه ها انجام نداده بودم و بعد از چندماه باز انجامشون دادم و دیگه مطمئن شدم که مدارم داره برمیگرده و این ها دیگه منو مطمئن کردن که دارم از مسیر دور میشم
البته تو همه ی زمینه ها افت نکردم و اتفاقات مثبت و خوب زیادی هم داشتم ولی اگر این مسیرو ادامه میدادم آهسته آهسته از همه لحاظ افت میکردم و کامل برمیگشتم به اول .
همه ی این افت ها رو از بی هدفی میدونم ، واقعا هدفی نداشتم که فقط به اون فکر کنم و عمل کنم
ماه ها ذهنم درگیر این بود تو بیکاری ، تو بیکاری ، تو بیکاری
و فقط فرکانس بیکاری بیشتر رو میفرستادم
ولی بعد از خوندن مقالات خانم شایسته عزیزم فهمیدم که باید عمل کنم به همون ایده های ساده و در نتیجه علاقه و شغلی که بخوام ادامش بدم خودش میاد تو مسیرم … فهمیدم من باید قدم بردارم تا ایده آل هام خود به خود بیان تو مسیرم … با فکر کردنِ تنها به جایی نمیرسم … باید عمل کنم … هرچند از قدم های کوچیک
پس سعی کردم فقط این جمله رو به خودم بگم
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
پس به ایده هایی که بهم الهام شد عمل کردم ، هرچند به خاطر افت مدارم نیاز به کار فیزیکی زیادی داشتن ولی عمل کردم …
و در نتیجه این عمل کردن ها بهم شغلی اینترنتی الهام شد که دوستش دارم و میخوام از کم شروع کنم و ادامش بدم …
تو این چند ماهی که به شدت ذهنم درگیر علاقم بود فهمیدم که من به فیزیک به شدت علاقه دارم ، به کیهان شناسی ، به کشف و فهمیدن …
پس باید چیکار میکردم ؟ برم دانشگاه و در این زمینه علم کسب کنم .
ولی خب من وقتی که برای کنکور درس بخونم رو نداشتم دیگه و گفتم بعدا که پول درآوردم میرم کلاس تا آماده کنکور سال بعد بشم ، یا بعدا درس میخونم و پذیرش دانشگاه های خارج از کشور رو میگیرم …
ولی اتفاق جالبی که افتاد اینه که قبولی در رشته فیزیک دانشگاه دولتی بر اساس سوابق تحصیلی به بعضی دانشگاه ها اضافه شد !!
خیلی خوشحال شدم ولی ترس ها بهم حمله کردن … تو که رشتت تجربی بوده ، تو که پول نداری ، تو که پشتوانه مالی نداری ، تو که نمرات دبیرستانت آنچنان خوب نبوده ، تو که معدلت برای این رشته خوب نیست ، اگه از عهده اش بر نیای چی ، خانوادت که مخالف هستن ، تازه تو شهر خودتم نیست
ولی تصمیم گرفتم پا بذارم رو ترس هام ، واقعا به شدت ترس وجودمو فرا گرفته بود ، خیلی زیاد ولی گفتم باید انجامش بدم و امروز ثبت نام کردم
حتی اگر قبول هم نشم مهم نیست ، برای من یعنی پیشرفت که تونستم پا بذارم روی اون همه ترس ها و بهانه ها .
برای من یعنی پیشرفت چون نخواستم اون الهه ای باشم که بمونه تو اتاقش و از زمین و زمان و خانوادش شاکی باشه و همه کس و همه چیز رو مقصر بدونه که اونها نذاشتن درس بخونه ، درحالی که میدونه این ها همشون بهانه هستن … چون فقط میترسه
به خودم گفتم الهه تو یکی از اهدافت مهاجرت هست ولی چطور میخوای مهاجرت کنی ؟ تو حتی جسارت نداری تا چندکیلومتر دورتر از شهر خودت بری ، اونوقت میخوای مهاجرت کنی ؟
چطور میخوای مهاجرت کنی درحالیکه انقدر وابسته ی خانوادت هستی ؟ درحالیکه نمیتونی تحمل کنی چند کیلومتر ازشون دور شی
پس ثبت نامم یعنی پا گذاشتنم روی این ترس ها .
به خودم گفتم استادو ببین وقتی خواست بره تهران ، آیا کسی بهش قول خونه و ماشین و پول داده بود ؟
آیا براش فرش قرمز پهن کرده بودن ؟
آیا همه ی شرایطش اوکی بود ؟
یا با ایمان و توکل به خدا رفت و خدا بهش همه چی داد ؟؟
پس الهه توهم با ایمان و توکل حرکت کن چون مطمئنم خدا به کسی که پا بذاره رو ترس هاش و با ایمان و توکل پیش بره همه چی میده …
ایده ی ثبت نام دانشگاه ، ایده ی شغل و فکر برگشتن به مسیر همزمان با آغاز ” روزشمار تحول زندگی من فصل دوم ” برام اتفاق افتاد پس تصمیم گرفتم بیام و از فصل اول شروع کنم
این روز ها به خاطر افت مدار انجام تمرینات خیلی برام سخت شده و ذهنم خیلی مقاومت میکنه ولی به خودم قول دادم هرچقدر سخت باشه ولی باید انجامش بدم تا دوباره برگردم به مسیر
به خودم قول دادم تا وقتی تمام کامنت های اون روز ” روزشمار تحول زندگی من ” رو نخوندم ، تا تمام نکات مفید کامنت ها رو ننوشتم ، تا نوشته ی اون روزِ خانم شایسته ی عزیز رو خوب درک نکردم ، تا صحبت های استاد رو خوب درک نکردم و تا وقتی نتونستم راجب اون روز کامنت بذارم وارد روز بعد نشم ، چون اگر نتونم بنویسم یعنی درکش نکردم
شاید هرروز این روز شمار برای من چندین روز و ماه زمان ببره ولی کاریه که باید انجام بدم ، چون هدفم فقط خوندن و شنیدن نیست ، باید جزئی از وجودم بشن و ” عمل ” کنم
میدونید استاد مشکل من و یا خیلی از دوستان دیگه اینه که فقط دانستنی هامون زیاد شده و فقط خیلی چیزا رو میدونیم ولی هنوز جزئی از وجودمون نشدن ، هنوز به درک و در نتیجه عمل نرسیدیم … صرفا دانستنی هامون زیاده … برای همینم منتظر نتیجه ایم و نتیجه نمیبینیم
مشکل خیلی هامون اینه که خیلی چیزها رو میدونیم ولی ” عمل ” نمیکنیم به خاطر ترس هامون و توی نقطه ی امن خودمون موندیم … میترسیم فراتر از چیزی که تا الان بوده و بودیم بریم
مشکل ما اینه خیلی وقتا فکر میکنیم که داریم روی خودمون کار میکنیم ولی درواقع کاری نمیکنیم …
مشکل خیلی از ماها بی هدفیه … نداشتن هدف های واضح و مشخص …
مشکل خیلی از ماها اینه که تمرکز و توجهمون و تلاشمون پراکندست و متمرکز نیست …
پس من الهه جعفری متعهد میشوم که از همین لحظه ، تحول خودم رو آغاز کنم .
• هرجا از هرچیزی ترسیدم ، برم تو دلش
• هرجا حس کردم وابسته ی چیزی یا شخصی هستم ، اون وابستگی رو از بین ببرم
• هر روز یک قدم یا چند قدم به سمت پیشرفت بردارم
• هر روز …
حرف هام خیلی طولانی شد ولی امیدوارم چیزی رو جا ننداخته باشم !!!😅😀😆
دوستوووووون داررررررررم ❤
سلام الهه جون،بی نظیر بود، خیلی آموختم، چقدر عالی نوشتی ، امیدوارم مدارت هر روز بالاتر و بالاتر بره و برامون از نتایجت ارزشمندت بنویسی. همین که نوشتی مهم نیست قبول بشم یا نشم،رفتم ثبت نام کردم پا روی ترسام گذاشتم عالیه.چقدر مثال خوبی از استاد گفتی.برات بهترینها را آرزو دارم. شاد و سلامت باشی.