روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 2

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نعمت اله صادقی» در این صفحه: 15
  1. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2671 روز

    سفرنامه 30 ام

    13971215

    امروز صبح به فایل میکس شده توسط دوست عزیزم آقای رضا عطار روشن هدایت شدم ایشون در این فایل سوره حمد را با صدای محمد البراک میکس کرده بودند فایل توحید عملی ۵ استاد فکر کنم، زیر دوش آب گرم اول صبح با شنیدن این فایل چنان باور من درباره توحید درباره خدا، درباره خودم تقویت شد چنان ارتعاش فرکانسی در من ایجاد کرد که احساس کردم قلبم باز شده و در حال شنا در نور الهی شدم، او آگاهی این بود که خدا وند تنها منبع قدرت جهانه و هیچ انرژی و یا قدرتی غیر از او نیست و من هم جزیی از آن قدرت هستم و وقتی به این قدرت ایمان بیاورم فرقی باهاش ندارم به راحتی خلق می کنم هرچه بخواهم، چند وقته پیش به یه فایلی برخورد کرده بودم که یه جوان اصفهانی برای چند ساعتی مرده بود و زنده شده بود یاد حرفای ایسان افتادم که میگفتند وقتی داشتم می میردم روح از بدنم جدا سد به سمت نور ی برده مکیده شدم و از پشت سر هم یک فشاری احساس میکردم و گذر از این قیف خیلی سخت بوده ولی تا رد شد در یک نور عظیم و بی نهایت و دلپذیر غرق شده انگار که همه چیز خودشه همه چیز خودشه و بعد اون توسط اون نوری که غرقش شده بهش ملحق شده از روزی که رفته توی جنین تو شکم مادرش و مراحل رشدش و تا لحظه مرگش براش مرور شده و چه جالب بود که به چند بعدی شدن همه چیز اشاره می کرد و لازم نیست که برای دیدن پشت سرت سرتو بچرخونی بلکه متوجه همه بعدها هستی و درک میکنی، دوست من شاید اینها مستند نباشه، ولی آنچه مهمه درکی که من الان دارم، دوست من، من دیگه بلدم چیکار کنم، بلدم یعنی این نیست که تموم شد همه چی را فهمیدم، نه منظورم اینه که در مسیرم در مسیرم، بخدا اینقدر پول و آدمها و امکانات بی نظیر از در و دیوار و حتی دودکش خونمون و از همه جا داره برامون میباره و من کاری نمیکنم، جهان داره اینکار رو میکنه خدا داره اینکار را میکنه، اگه هم میگم جهان هم میگم خدا اینها جداذاز هم نیستند بلکه یکی اند و من بخاطر کاسه کوچک فهمم که باید بزرگش کنم گاهی میمونم که رب ام را با کدام عنوانش که لایقترشه بیان کنم، خدای من اینها رو به من میده به من میگه، بچه ها خدا رو باور کنید توکل کنید فقط به خداوند و ببینید زندگیتون چی میشه وقتی شروع به نوشتن میکنم وقتی شروع به صحبت در مورد قوانین میکنم زمان فراموش میشه خودم فراموش میشم اصلا یادم میره که کجام و چکاره ام و اسمم چیه و اطرافم کیا خستند چون مثل همون دوست اصفهانی احساس میکنم در قید حیاتم و در وجود خدا یکی شدم، همین خودتون همین خودتون که رو کامنتهام نظر میذارید امتیاز می دهید حتی شما هم دستان هدایتگر خدا هستید تو پیامهای شما هم خدا رو می بینم خدا رو می خونم خدا را تنها منبع رزقرو خوشبختی و سلامتی می بینم و تنها از خدا یاری می جویم امیدواذم که در پناه الله یکتا ثروتمند وسلامتذو سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    ساعت 13:35

    در حال استراحت ظهرگاهی بودم و چشمام را بسته بودم که چرت بزنم همش با خدا درونم عشق بازی می کردم که یهو الهامی بهم شد که برم کلیپ پیشواز برنامه کودک شبکه دو در دهه 70 را دانلود کنم و تو اینستاگرامم پست کنم و زیرش این کامنت را بنویسم و اینجا هم با شما به اشتراک بگذارم :

    یادش بخیر، لحظه لحظه این کلیپ خیلی حرفا برای گفتن به من دارد، گویی که اون پسرک که دنبال پروانست من هستم و اون پروانه هدایت و الهاماتی است که منو راهنمایی میکنه تا به رویاهام برسم و اینها دشت زیبا، آسمان آبی، اسب بالدار سفید، دیو پلید(ذهن خرابکار، نجوای درون، شیطان، اهریمن یا هر اسمی روش بذارین) را باید رد کنم به آنها اهمیت ندم وابسته نباشم و فقط دنبال پروانه هدایتگرم باشم و در پایان رسیدن به خونه امن خودمون و غرق شدن در آرامش و تماشای زندگیمون از صفحه تلویزیون که لحظه لحظه زندگیمون رو نشون میده، البته تلویزیونی که تو ذهن منه چند بعدیه و این حرف منو اونایی که باید بفهمن می فهمن و بقیه شاید نگیرن که منظورم چی بوده و هست!!!

    امروز دوست دارم بی نظیر ترین روز زندگی ام را خلق کنم

    ساعت 18:18

    دوستان باز هم قانون جواب داد ، امروز نجوای درون ام میخواست اذیتم کنه ، از تضاد های کوچولو می خواست کوه بسازه که متوجه اش شدم و مچش را گرفتم و تو اون تایم مغازه نرفتم چون تضاد در مورد مغازه بود و بجاش بچه هامو گرفتم و رفتیم پارک و بستنی خوردیم و شاد بودیم و بعد کلی احساس خوب برگشتیم و به سمت مغازه حرکت کردم و وقتی رسیدم مغازه با جمعیت زیادی جلو مغازه ام روبرو شدم و همونجا بود نجوای درون دست بکار شد و گفت میبینی جلو مغازه

    دعوا شده، و منم گفتم نه خیره و رفتم تو مغازه و با سیل انبوهی از مشتری برخورد کردم که تقاضای تعمیر دوچرخه شان را داشتند و شاگردام انقدر سرشون شلوغ بود منم مجبور شدم کنارشون کار کنم و اینقدر انرژی گرفتم که نگو و خداوند را بی نهایت سپاسگزارم که مرا خالق زندگی آفرید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2671 روز

    تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه باورهای خودمان است»

    ما موجوداتی فرکانسی هستیم که وارد جهانی شده‌ایم که کار بی وقفه‌اش‌، پاسخ دادن به‌ فرکانس‌های ماست. حتی یک فرکانس کوچک هم بی‌جواب نمی‌ماند و چیزی از قلم نمی‌افتد.

    سلام خانم شایسته عزیز امروز سی امین روز سفرنامه من است و اول صبح چقدر با این پارگرافتون همسو شدم، چقدر قلبم را باز کرد، چقدر پشتم گرمتر شد، چقدر خیالم راحت شد، چقدر خنده روترم کرد دیگر خیالم راحت است، خیالم راحت است و فقط و فقط سعی میکنم افسار ذهنم را به دست داشته باشم کنترلس کنم آرامش کنم دیگه واسم فرقی نمیکنه 6 صبح از خواب بلند بشم یا9 صبح، دیگه واسم فرقی نمیکنه مغازه ام را 8 صبح باز کنم یا 10 صبح دیگه واسم فرقی نمیکنه کی کجا چه ساعتی خوابم ببره، دیگه واسم فرقی نمیکنه کی چه فکری میکنه، دیگه دلم قرصه چون میدونم همه اتفاقای اطرافم نتیجه باورها و فرکانسهای خودمه و حتی بدترین اتفاقهایی که ما فکر میکنیم بدترند نیز به نفع ماست و برای هدایت ما برای رسیدن به یک مسیر بهتره، اصلا دیگه درک کردم که من و خدا یکی هستیم و ماموریت من اینه که بنده ذهنم نباشم بنده احساس رب، خدا، انرژی، سیستم، الله یا هر چی که اسمشه باشم، دیگه خیالم راحته وظیفه من اینه که ذهن ام رو کنترل کنم رشدش بدم پروشش بدم و نذارم بیراهه بره و باور دارم باور دارم که تمام جهان مسخر من شده و من اینو پذیرفتم که همواره فرکانسهای من منو هدایت می کنند و جاهای که مسیرم اشتباهه اول توسط بدنم و بعد توسط اتفاقات و شرایط بهم آلارم می دهد تا به مسیر برگردم، دیگه ثروت ساختن و اسم کاری نداره، دیگه دغدغه ام ثروت نیست ثروت مه کاری نداره احساسشو می سازم ثروت خودش میاد، خواسته من زندگی با عشقه، من خدا رو قبول دارم هدایتشو قبول دارم و تسلیم الهاماتش هستم و سخن الله را بالا میبرم دوستتتون دارم دوستتون دارم دوستتون دارم اگه بخوام از احساسم بنویسم حال خوبم بنویسم مطمئنا کتاب میشه پس تا همینجا بس میکنم و الباقی رو بخودتون و خدای درونتون میسپارم که احساس درست و مسیر درست را کشف کنید، سپاسگزارم خداااااا، سپاسگزارم استاد، سپاسگزارم خانم شایسته، سپاسگزارم همسرم، سپاسگزارم دوستان هم فرکانسی من، منتظر خوندن نتیجه های درخشانتون هستم و میدونم میتونید و میشه و میشه و میشه….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2671 روز

    سفرنامه29 ام

    امروز یک روز عالی همه چی تمومه برای من، امروز یه درس خوشکل گرفتم و دیدن یک نفر که شغلش حقوق بگیری و شاگردی تو یه مغازه پیچ فروشی بود ولی ته مغازه یه بوم نقاشی دیدم و خیلی برام جالب شد این بوم تو اون مغازه پر از پیچ مهره، و یاد بوم نقاشی باب راس تو فایل جلسه دوم 12 قدم افتادم و جریانش را ازش پرسیدم و ایشون هم نقاشی هایی را که از روی عکس و خیلی واقعیتر و طبیعیتر از عکس کشیده بود نشونم داد و پیج اینستاگرامش را نشان داد و به من گفت که چقدر ساده و راحت داره از طریق اینستاگرام سفارش کار می گیره و از اوقات بیکاریش پول میسازه و جالب تر این بود که وقتی ازش پرسیدم که این هنر را از کجا یاد گرفتی، گفت خدا داده و مادرزادیه!!!!!

    خدایا شکرت که انسانهایی را دری نشونم میدهی که خودساخته اند و تنها بر اساس هدایت تو پیش میروند، خدایا من هم تسلیمم مرا هدایت کن مرا هدایت کن.

    بعدشم تو کوچه کنار مغازم داشتم قدم زنان می رفتم که احساس کردم کسی صدام میزنه و متوجه فردی هم سن و سال خودم شدم، که رفتم پیشش اون منو می شناخت ولی من نمی شناختمش، بعد گفتم ببخشید بجا نیاوردم؟

    خودشو معرفی کرد، یادش بخیر از دوستان صمیمی 10 سال پیشم بود که تو یه ساندویچی هر دوتا به عنوان شاگرد کار می کردیم و پیام خدا از طریق این دوست به من این بود که دوستم گفت چرا نشناختمش و من هم گفتم از اون سالها تا الان من فراز و نشیبهای ذهنی زیادی داشتم و ذهنم خیلی خسته شده، میدونید دوست قدیم از طرف خدا چی بهم گفت؟

    گفت ذهنت را با افکار منفی پر نکن و بگذار در آرامش باشد و همه مسائل را به خدا بسپار، چقدر جالبه که خدا از یه جاهایی باهات صحبت میکنه که اصلا فکرشو نمیکنی. خدا را بی نهایت سپاسگزارم که همچنان داره هدایتم میکنه تا آگاه تر و ثروتمند تر شوم

    واوو یک ساعت پیش هندزفری را از گوشم برداشتم، کامپیوتر را خاموش کردم، گوشی را هم کنار گذاشتم و خواستم خودم را محک بزنم ببینم چند درصد سپاسگزار تر هستم چند در صد الهام دریافت میکنم و چند درصد نجوای درونم فعال می شود و یک ساعت این تست را انجام دادم و سکوت کردم تا ببینم چه نمره ای به خودم می توانم بدهم اولش با سپاسگزاری ناخودآگاه بی صدای درونی شروع شد خنده ام گرفت که وای خدا ضمیر ناخودآگاهم چه پرورشی یافته که اون زیرا اتومات نعمتها را میشمره و سپاسگزاری میکنه، بعدش یه خورده در حد 10 درصد نجوای درونی که میخواست بدیها ها را به رخم بکشه فعال بود و بعدش نجوای ذهن را بعنوان سوال استفاده کردم گ شروع کردم با خدا صحبت کردن، و از خدا پرسیدم و گفتم خدا یا شکرت دوهفته است درآمدم کولاک بوده هر هفته 3 تومن، ولی کجای باورم، کدوم فرکانسم اشتباه بوده که :

    طعم خاصی از این درآمد نچشیدم (منظورم خرید لباس شیک یا تفریح و…باشه) ولی احساسم خوب بود. و مطمئن بودم که از جانب خدا جوابی دریافت میکنم ولی حدس نمیزدم از کجا…..

    خلاصه با همان احساس اومدم خونه وتا گوشیم را چک کردم

    دیدم که تو تلگرام دوست هم فرکانسی عزیزم زدکارتیست بهم پیام داده و عرض سلام کرده و گفته که به یک آگاهی خوبی با خوندن کامنت سید کاظم عزیز در زیر فایل آخر استاد برخورده و از من خواسته بود که من هم بخونمش، یعنی بچه ها هدایت را می بینید، من که نمیدونم این دوستمون کجا زندگی میکنه واون هم ارگز حال و احساس من خبر نداره که، من اینجا از خدا یه درخواستی کردم و خدا وقتی خانم زد کارتیست یه متنی را میخونه بولد میکنه براش و بهش اشاره میکته با صادقی به اشتراک بگذاره، بعدش هم یه اتفاق جالب دیگه رخ داد حین چت کردنمون من داشتم تایپ می کردم که چطور شد که یاد من افتادید یا اینکه چی بهتون الهام شد که این را بامن به اشتراک بگذارید و میخواستم ارسال بزنم که یهو دیدم جواب همون سوالی که داشتم تایپ میکردم از جانب ایشان اومد که گفتن داشتن سپاسگزاری میکردن که بهشون الهام شده که اینو با صادقی به اشتراک بگذار می بینید دوستان با ایمان پیش بروید، فقط به فکر بزرگ کردن سطلتون باشید سعی کنید رسالتتون را پیدا کنید، خودتون را بیشتر بشناسید بخاطر پول و خونه وماشین کار نکنید اینا همه مسخر ما شده اند از قبل، ذهنتون را بر اساس قوانین پرورش بدهید، ذهن و روحتان را هماهنگ کنید، بخدا دلها مسخ شما نی شوند حتی اونور دنیا باشند، اینو که گفتم یه چیزی یادم اومد اوایل شروع فعالیت در سایت داشتم پشت بام خونمون با خدا اتمام حجت میکردم و به خدا می گفتم که خدایا من هرکاری کردم نشد و من تسلیم تو هستم و همه چیز را به تو میسپارم و فقط میخوام بندگی ات را بکنم، باور نمیکنید ساعت 1:30 نصف شب یه hello از واتس آپ با کد +86 برام اومد و یهو دیدم مال چینه!!!

    جواب دادم و یه دوساعتی باهاشون چت کردم و از تولید کنندگان بزرگ دوچرخه در چین بودند جالب اینجاست که خود صاحب کارخانه خود پیام دهنده بود و منو تو فیس بوک دیده بود و میگفت انرژی خاصی از عکس هایی که در فیسبوک گذاشته ام گرفته بود و مشتاق مکالمه بامن شده بود، خخخ همونجا من بهشون گفتم که شما از طرف خدا واسه من فرستاده شدین برم ببینم اگه متن مکالممون حذف نشده باشه باهاتون به اشتراک میگزارم تا به باورتون افزوده بشه که واقعا این سایت داره اصل قانون را یاد میده،

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۲۷] +86 : hello

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۳۲] Nimatollah Sadeghi: Hi

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۳۲] Nimatollah Sadeghi: How are you?

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۳۳] Nimatollah Sadeghi: How can I help you?

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۳۵] Nimatollah Sadeghi: I would like to sell your products in Iran

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۳۶] Nimatollah Sadeghi: Can you support me?

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۳۶] +86،،OK no problem

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۳۶] Nimatollah Sadeghi: I know a lot of bikers in Iran

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۳۷] Nimatollah Sadeghi: I will represent you in Iran

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۳۸] ++86*:: I let my business manager Molly contact you.

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۳۹] Nimatollah Sadeghi: Ok

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۳۹] Nimatollah Sadeghi: I am wating

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۴۰] Nimatollah Sadeghi: Ok very good

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۴۰] Nimatollah Sadeghi: But, I have a Question

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۴۱] ++86*: Dear friend, in China, it is 6:10 in the morning, she will work in 3 hours, let you wait, sorry.

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۴۱] Nimatollah Sadeghi: Where did you find me and how did you choose me?

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۴۲] Nimatollah Sadeghi: Ok, in Iran, it is 1:42 in the morning

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۴۳] +86: sacebook

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۴۳] Nimatollah Sadeghi: Thank you for coming to me from God

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۴۳] +86: facebook

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۴۴] Nimatollah Sadeghi: Pleas come on my Telegram channel and Instagram page

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۴۵] +86 *: OK

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۴۸] +86*: THANK YOU

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۴۸] Nimatollah Sadeghi: Pleas send me your Products

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۴۸] Nimatollah Sadeghi: Pictures

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۵۴] +86*: OK

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۵۴] +86: Cheap stock children bicycle

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۵۴] Nimatollah Sadeghi: But I was so eager and waiting for you to offer me a job and thank God who sent you

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۵۵] Nimatollah Sadeghi: How can I credit you to sell your products

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۵۶] Nimatollah Sadeghi: I am Turkmen, I heard there is also Turkmen in China

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۵۷] Nimatollah Sadeghi: I can sell your bikes

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۵۷] +86: RMB ¥ 85

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۵۷] +86: Ex-factory price excluding freight and tax

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۵۸] +86،،: Stocks are very cheap,

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۵۸] +86*: We have new products and we can also make OEM products.

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۵۹] +86: There are also stocks for children’s bicycle sales.

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۱:۵۹] Nimatollah Sadeghi: But I do not have the capital but an experienced and experienced marketer

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۲] Nimatollah Sadeghi: They all is good,

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۲] Nimatollah Sadeghi: I can only do marketing and lending

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۲] +86: It doesn’t matter, you can sell our products and let us buy our products for a commission.

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۲] Nimatollah Sadeghi: Ok

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۳] Nimatollah Sadeghi: But your products must be available to me and available to me so that I can sell it

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۴] Nimatollah Sadeghi: Can you send me any kind of unit for me to start my marketing job?

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۵] +86: There are many Iranian businessmen in Yiwu, China.

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۵] +86: You can be an intermediate businessman.

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۵] Nimatollah Sadeghi: Or, let’s get Iran and my dealings with me

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۶] Nimatollah Sadeghi: Or you come to Iran

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۷] +86: Dear brother, we are doing good business in China.

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۷] +86: Dear brother, we have done a good business in China and have been engaged in the bicycle industry for more than ten years.

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۸] +86: Welcome to visit our company and come to China

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۸] Nimatollah Sadeghi: Of course

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۸] Nimatollah Sadeghi: What is the first step?

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۹] +86: It’s late. Good night

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۹] Nimatollah Sadeghi: I would like to start selling your products right away

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۰۹] Nimatollah Sadeghi: Ok 👌

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۱۰] Nimatollah Sadeghi: Good night, I wait for start this business

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۱۰] +86: Please contact my business manager, Molly.

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۱۰] Nimatollah Sadeghi: Ok

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۱۰] +86*: My English is very bad, I use translation software to communicate with you.

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۱۱] +86،،،،*: OK

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۱۲] +86: 👍

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۱۲] +86: 😀

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۱۳] +86*: You’re great

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۱۴] +86*: 🤝

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۱۴] Nimatollah Sadeghi: 😎🤙🙏🤝

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۲۶] +86 *،، : I’m in the middle

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۲۷] Nimatollah Sadeghi: Nice to meet you

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۲۸] Nimatollah Sadeghi: From this moment you are my boss

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۳۰] +86: 🤝

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۲:۳۰] Nimatollah Sadeghi: 🤝

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۸:۵۴] Nimatollah Sadeghi: This is my store👇

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۸:۵۷] Nimatollah Sadeghi: And this is ma place👆

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۸:۵۷] Nimatollah Sadeghi: What is the first step?

    [۲۰۱۸/۹/۲۶،‏ ۹:۴۵] Nimatollah Sadeghi: Is molly have whatsapp?

    [۲۰۱۸/۹/۲۷،‏ ۱۶:۵۳] Nimatollah Sadeghi: Hi, Is not the News of You?

    [۲۰۱۸/۹/۲۷،‏ ۲۱:۲۰] Nimatollah Sadeghi: Ok thanke you

    [۲۰۱۸/۱۰/۱،‏ ۲۳:۳۳] Nimatollah Sadeghi: Hi Mr

    I am waiting for the solution

    [۲۰۱۸/۱۰/۳،‏ ۱۱:۴۵] +86×*: Dear friends, it’s very nice to meet you.

    [۲۰۱۸/۱۰/۳،‏ ۱۱:۴۶] +86*: Did my business manager Molly contact you?

    [۲۰۱۸/۱۰/۳،‏ ۱۱:۵۰] Nimatollah Sadeghi: Yeah, she called, but only asked if you had already bought from China?

    [۲۰۱۸/۱۰/۳،‏ ۱۱:۵۱] Nimatollah Sadeghi: She asked for me👇

    [۲۰۱۸/۱۰/۳،‏ ۱۱:۵۱] Nimatollah Sadeghi: have u import bicycles from.China before?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2671 روز

    سفرنامه روز 26

    شنبه

    13971211

    امروز هم یک روز عالی تر بود، خدا دل مشتریانم را به سوی من هدایت کرد تا من باز هم ثروت جذب کنم و بی نهایت خداوند را سپاسگزارم و باور دارم که اگه این تونست بشه باز هم میتونه اتفاق بیفته بیشتر بشه!!

    خدایا شکرت هیچ اتفاقی بی حکمت نیست، بچه ها یه جریان خوشگل پیش اومد برام مشتری من امروز وقتی پول واریز کرده 175 تومان اشتباها بیشتر واریز کرده بود و من هم قرار شد عودت بدم نمیدونم چی شد که اشتباهی به حساب بابابزرگم که از کار افتاده و تنهاست واریز کرده بودم خودمم متوجه نشدم تا اینکه مشتریم زنگ زد و گفت آقای صادقی، رسید مبلغتون که نام یه شخص دیگه نوشته و یهو چک کردم عجب اسم بابا بزرگمه که هر از چندگاهی یواشکی به حسابش پول می ریختم و الان خیلی وقت میشد. که اینکار را انجام نداده بودم اولش نجوای درونم ناراحتی را بهم القا کرد و لی 10 ثانیه بعدش افسار ذهن را گرفتم و گفتم فدای سرش، نوش جونش، من که باید ده درصد درآمدم را می بخشیدم کی بهتر از بابا بزرگ!!!!!

    خدایا شکرتتتتتتتتتت

    ساعت 17:12

    همین الان به یه تضاد برخورد کردم که بهم فهماند که بر روی درآمد و ثروت بیشتر تمرکز کنم و باور فراوانی ثروت روز افزون کار کنم خدایا بخاطر سلامتی ام سپاسگزارم بخاطر قدرت کنترل ذهنم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2671 روز

    سلام جناب آقای شکراله زاده دوست عزیز من بسیار بسیار بسیار خوشحال شدم که سفرنامه را با این تعهد قوی شروع کرده اید باور کنید سفرنامه معجزه میکند باور کنید و در هرساعت از زندگی روزانه تان بنویسید و در آخر شب بازنویسی کنید و با ما به اشتراک بگذارید مشتاقانه منتظر نتیج روزانه تان هستیم خیلی دوست دارم ذوق و شوق تان را شاهد باشم و بگم میدونستم همچین اتفاقی برات میفته و اتفاقات خوب زندگیتان را تایید کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: