روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 2
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب و احترام سلام…
====================================
18. روز هجدهم_ ارزش ابـزار
abasmanesh.com
^ آیا تا به حال این تجربه را داشتی که به خاطر اینکه کمتر هزینه کنی کاری انجام دهی اما نه تنها نتوانستی صرفه جویی کنی بلکه صدها برابر هم مجبور شدی بیشتر هزینه کنی؟
^ ذهن فقیر، همیشه همه چیز را گران میخرد. این نوع تفکر بخاطر کمتر هزینه کردن، همیشه با انتخابها و خریدهایش در دراز مدت هزینههای بسیار گزاف و حتی گاهی ضررهایی جبران ناپذیر متحمل میشود.
^ وقتی تصمیم به تغییر ذهن فقیر میگیری تا یک ذهن ثروتمند برای خود بسازی، یکی از مهمترین کارهایی که باید به آن توجه کنی، ساختن باورهای مناسب برای خرید کردن و خرج کردن است.
^ هرگاه خواستی درباره قیمت ابزاری قضاوت کنی، دقت کن به ازای هزینهای که میپردازی، چه چیزی را دریافت میکنی و چه نتیجهای ایجاد میشود؟!
===================================
^^ باور «احساس داشتن لیاقت» و «باور فراوانی»
در یک کلام، 99٪ از مشکلات زندگی آدمها، از باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت آب میخورد.
^ به جای پایین آوردن کیفیت زندگی، باورهایت را قدرتمندکنندهتر نما.
به جای پایین آوردن توقعات از تجربه نعمتها، قوانین زندگی را درک کن و با آنها هماهنگ شو.
^ اگر به کمتر از بهترین قانع نشوی، قطعاً جهان تو را به سمت بهترینها هدایت میکند و قانع نشدن به کمتر از بهترین، یعنی تعهد برای ساختن باورقدرتمند کننده و تغییر باور محدودکننده، به جای پایین آوردن کیفیت خواسته.
====================================
خدایا شکرت برای این آگاهی ها که برای امروز من بهترین درس ها رو داشت.
یادم انداخت که به جای کوچک کردن خواسته هایم باورهایم رو بزرگ کنم.
یادم انداخت اگر سفری در پیش رو دارم از خودم این سوال رو بپرسم “تجربه کردن این سفر چه هدیه ایی برایم دارد؟” آیا این سفر رو انتخاب میکنم که برم چون همسرم ناراحت نشه؟ سفر پیش رو میخوام نرم چون بیشتر به هزینه هاش فکر میکنم یا بر سردو راهی کار درست مانده ام. تمرکز کردن روی هدفم یا تجربه کردن و دیدن یک عروسی با یک فرهنگ و در یک شهر متفاوت… آیا میتونم از این فرصتت استفاده کنم تا تمرکز بیشتری بزارم تا بتونم به عنوان جایزه به خودم زمانی برای شادی و لذت بردن و تجربه کردن بدم… میتونه این سفر پیش اومده و عروسی که در فریدونکنار دعوت شدیم فرصتی باشه که ازش
به عنوان ابزار استفاده کنم تا سرعت خوندن و مطالعه ام بره بالا، یا اینکه تمرکز کردن رو بهتر تمرین کنم.
من باید بدونم هر چیزی،هر وسیله ایی، هر اتفاقی، میتونه در خدمت من باشه و ارزشش رو بدونم. باید هم بدونم و هم یادبگیرم چطور از این ابزارها در زندگی ام استفاده کنم…
باید ذهنم رو چنان قوی و بزرگ و ثروتمند کنم تا اون ابزار برام بیشتر از بهایی که بابتش پرداخت میکنم برام نتیجه داشته باشه…باید حواسم به هزینه هایی که میکنم باشه و در اصل حواسم بــه نتیجه هایی که از اون هزینه بدست میارم، باشه. این راهی هست که میتونم باورهای قدرتمندکننده بسازم…
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب احترام سلام…
====================================
17. روز هفدهم_ فقط روی خدا حساب کن
abasmanesh.com
این سفر را آغاز کردم تا یک بار دیگر اصولی را مرور کنم که زندگیام را به معنای واقعی کلمه متحول نموده است.
میتوانستم خواستههایم را فراموش کنم، آنها را زیاده خواهی یا حتی غیرممکن و مال از ما بهتران بدانم و دست از دنبال کردنشان بردارم و در بهترین حالت، فقط خانم خانهداری باشم که مهمترین دغدغه زندگیاش، پرداختن به برنامه شام میهمانی فرد، تهیه یک لباس متفاوت برای میهمانی هفته آینده یا تغییر مبلمان برای کور کردن چشم این و آن باشد.
اما روحم همیشه فراتر از اینها را خواسته است. روح من نتوانسته در همان کلیشههایی متوقف شود که 95٪ زنهای جهان متوقف شدهاند و این لطف الهی بود تا آن روزها با اینکه قوانین را نمیدانستم، ناخودآگاه سکّان را به قلبم سپردم تا راهنمایم باشد. راهنمایی که مرا به اینجا هدایت نموده و گاهی خواستههایم را به محض واضح شدن، محقق میکند و اگر اغراق نکنم گاهی حتی زودتر از وضوح.
مسیری که برخواستن در صبح هر روز از آن، مرا ذوق زده میکند، تا شور و اشتیاقم را در مسیر یک خواستهی دیگر ادامه دهم.
من یادگرفتهام که هدفهای بزرگ را با قدمهای کوچک اما مستدام بردارم.
من یادگرفتهام که باورهای قدرتمند کننده، حاصل یادآوری و تکرار نکات کوچکی است که هر روز درباره قوانین زندگی میآموزیم.
فقط راهش ادامه دادن است. راهش تکرار آنچه است که آموختهایم.
در این سفر ما چیزی نمیآموزیم، ما فقط هر روز یک نکتهی کوچک دیگر را به خود یادآور میشویم. زیرا «یادآوری»، کل قانون است.
اگر میخواهی همسفر خوبی باشی، نیاز نیست همه قوانین را بلد باشی. نیاز نیست باورهایت را یکشبه تغییر دهی. فقط کافی است از هر فایل از هر روز این سفر، یک نکته بیاموزی و تنها راه آموختنش این است که:
هر فایل را که گوش میکنی، درباره یک نکته از آن که در نظرت مهم آمده، یک متن (کوتاه یا طولانی هم فرقی نمیکند) بنویس
============================
متن بالا بخشی از ردپای خانم شایسته عزیزم هست، که دلم گفت بیا اینو اینجا مرور کن.
باورت میشه فهیمه این سفر به علت های مختلف درست یا غلط امشب زود رفته بود توی رختخواب، امشب قبل انجام یکسری کارای روتینش میخواست بخوابه تا صبح. اما نتونست بیدار شد و الان با همین گوشی هانور6 نازنینش اومد تا تعهدش که نوشتن و یادگرفتن و نکته برداری هست رو لااقل ثبت کنه.
خدایا شکرت که وقتی فقط روی تو حساب میکنی، برام همه چی میشه، تو برام کافی هستی تا درست ترین باشم در مسیر رسیدن به خواسته هام
مـــن میخوام گفتارم با رفتارم یکی بشه، میخوام توحیدی عمل کنم و این کامنت هم چیزی است که برایم کافی است. چون این تعهد غیرقابل مذاکره، این انرژی واحد، این منبع به من گفت بیدارشو و فقط انجام بده…
خدایا شکرت که همه چیز میشوی
انرژی برای بیدارشدن
انگیزه برای متعهد به انجام کار درست بودن
ایده برای نوشتن
همه چیز می شوی…
تو برایم کافی ترینــی خدای وهابم
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب احترام سلام…
====================================
16. روز شانزدهم_ به رویاهایت باور داشته باش قسمت 2
abasmanesh.com
^ اگر فردی عادی مثل من، از رانندگی با تاکسی و زندگی در بدترین محله بندرعباس، در یک اتاق سیمانی اجاره ای که حمام و آشپزخانه اش با 3 خانواده دیگر مشترک بود، توانسته با ساختن باورهای قدرتمندکننده، تمام جنبه های زندگی اش را دچار تحولی اساسی نماید، پــس مــن هم مـی تـوانـم.
^ فقط این شرایط را به عنوان سرنوشت ات نپذیر و همان باورهایی را بساز درباره جهان ثروتمند خداوند و توانایی هایی که به تو برای تجربه آن ثروتها بخشیده، برای هر فردی که مانند من در جستجوی زندگی در نهایت رفاه و آسایش است.
^ زندگی در نهایت ثروت، سلامتی و آرامش، طبیـــعی تــرین شیــوه زنـــدگی است که برای تجربه اش به این جهان آمده ایم و با به یاد آوردن حمایت خداوند از تو، این ایمان و انگیزه را در دلت رشد می دهد که به رویــــاهـایـت بــاور داشته باشی.
=================================
میخوام باور داشته باشم به رویاهایـم.
میخوام تردیدها رو از سر راهم بزنم کنار و با تمام وجود رویاهام رو بخوام که محقق بشن.
میخوام رویاهایی داشته باشم رویایی.
میخوام زندگی خلق کنم که امید و انگیزه رو هم در ذهن بقیه ایجاد کنه و بشه معنوی ترین کاری که میتونستم انجام بدم. یعنی ایمان و امید رو در دل آدم ها شعله ور کنم. این معنوی هست و منم عاشق کارهای معنوی ام. هنوز شاد معنوی بودن پول رو نتونستم قبول کنم و این ترمز منه و باید ببینم استاد با ثروتمند شدنش، با این همه خونه و ماشین و راحتی در زندگی از اون اتاق سیمانی تا اینجایی که هست معنوی ترین کار رو کرده.با چی این همه رو ساخته با پول. با پول دار شدن و اینا رو خلق کردن پس پولدارشدن هم معنویه. من اینو فهمیدم که ارتباط و منطق معنوی بودن پول هنوز تو ذهنم کمرنگه. هنوز این ترمز رو دارم…
خدایا کمکم کنم تا آسان بشم برای برداشتن ترمزهایی که سد راه من شده برای رسیدن به خواسته ها و رویاهام. خدایا راه نشانم بده که سخت محتاج هدایت ها و نشانه ها و حمایت های توام. خدایا تنها از تو یاری میجویم و تنها تو را میپرستم که شایسته این همه ایی.
جایی که راه نیست خداوند راه میگشاید…
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب احترام سلام…
====================================
15. روز پانزدهم به رویاهایت باور داشته باش قسمت 1
abasmanesh.com
^ اتفاقات و شرایط تغییر میکند، وقتی باورهای ما تغییر کند. پس به رویاهایت باور داشته باش.
زیرا باور، چنان قدرت عظیمی دارد که قادر است هر پیشبینی و حساب و کتاب ریاضی را نیز غلط از آب درآورد.
و مهمتر از همه، این کلید را در دستمان قرار میدهد که ، نقطه شروع تغییر آنجاست که، تصمیم میگیری فارغ از اینکه شرایط بیرونی زندگیات تا چه حد نابهسامان و خارج از کنترل تو است، از درون به احساس خوب برسی و خوشبین و امیدوار بمانی.
اما تنها زمانی از عهده انجام این کار برمیآیی که، باور کنی تو خالق زندگیات با فرکانسهایت هستی.
باور کنی تضادهایی که تا این حد تلخ، پیچیده و از حد تحمل خارج به نظر میرسند، نه تنها کمر به نابودیات نبستهاند، بلکه بخشی از برنامه جهان است تا بدانی دقیقاً چه میخواهی.
این شرایط خیلی زود تغییر میکند اگر نه تنها ناامید نشوی، بلکه به خاطر واضح شدن خواستهات، سرشار از شور و شوق شوی تا از انرژی آن تضاد، خواستههایت را محقق نمایی.
==============================
همینجا دوباره و دوباره و دوباره اقرار میکنم که واقعا خیلی تازه کارم برای اینکه به رویاهام باور داشته باشم و برای اینکه یاد داشته باشم چطور طبق قانون رویاهامو محقق کنم.
خدایا شکرت من اینا رو فهمید از زندگی به جز مرگ هیچ چیزی اجبار نیست
که بین منو آرزوهای دور، به غیر از خودم هیچکی دیوار نیست.
جهان مثل آینه است که خوب و بدش فقط انعکاس وجود منه….
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب احترام سلام…
====================================
14. روز چهاردهم _ ما خالق شرایط خودمان هستیم.
abasmanesh.com
^ موضوع این فایل برمیگرده به تماس یکی از دوستان که گفت ویزای آمریکا رو گرفتم و می خوام بیام ببینمت و گفتم غیر از دیدن من و صحبت کردن با من دیگه چه پلنی داری بیای اینجا…..دیگه چه برنامه ایی داری برای اومدن به آمریکا؟!
گفت: هیچی میخوام بیام ببینم که اگر که اونجا خوبه، اگر کار گیرم میاد، اگر شرایط کاریش خوب باشه.بیام اونجا بمونم و زندگی کنم. اخه هوای تهران آلوده است-شرایط خوب نیست و…
یعنی پلنت اینه که بیای ببینی اینجا کار هست، اگر کار هست بمونی، اگر کار نیست برگردی. گفت: آره اگـر کار باشه بتونم خرجم رو در بیارم می مونم وگرنه برمیگردم. گفتم: که این روش توئه ولی اگر من جای تو بودم روشم متفاوت بود.
دوست دارم در مورد روش خودم توضیح بدم که فکر می کنم روش خیلی بهتری هست.
^ من فکر نمی کنم که شرایط باید برای ما تصمیم بگیره. مثلا بریم ببینیم اونجا شرایط چه جوریه، من خودمو با شرایط اونجا وفق بدم.
یعنی من فکر نمی کنم ما به دنیا اومده باشیم تا با یک شرایطی که موجوده خودمون رو وفق بدیم.
ما انسان ها خالق جهان هستیم.
ما انسان ها همه چیز رو خلق کردیم.
ما انسان ها اومدیم روی کره زمین، یکجاهایی آب نداشته اومدیم سد زدیم، آب آوردیم به اونجایی که می خواستیم.
ما انسان ها اومدیم روی کره زمین، ساختمان ها ساختیم تا نیازمون رو برطرف کنه.
مثل شهر دبی که وسط بیابون بی آب و علف چه زندگی الان در جریانه…
^ ما انسان ها تابع شرایط نبودیم در زندگی مون.
^ اگـر ما تا اینجا رسیدیم چـون شرایط برای ما تصمیم نگرفته.
ما گرم ترین جای کره زمین رو تبدیل کردیم به خنک ترین جا.
یا سردترین جاها رو قابل سکونت کردیم با سیستم های گرمایشی.
ما اومدیم از کویرهای بی آب وعلف مزرعه هایی ساختیم.
ما اومدیم با تغییر ژنتیک گیاهان، تمام گیاهان رو بهتر، سرع تر کارآمدتر تولید کردیم.
حتی اومدیم ژنتیک حیوانات رو هم تغییر دادیم و جوری که دوست داشتیم کردیم.مثلا مرغ ها رو تخم گذار تر کردیم. گاوها رو گوشتی تر کردیم و خیلی کارهای دیگه.
مـا خالق زندگی خودمون هستیم.
مـا تابع شرایط نیستیم.
^ به اون دوست مون گفتم اگر می خواهی که زندگی رو اونجوری که باید و شاید تجربه کنی —–> باید تو شرایط رو ایجاد کنی.
^ تو باید بگی من می خوام بیام امریکا چه شرایطی رو تجربه کنم؟! و من اون شرایط رو می سازم برای خودم. نه اینکه بیام اونجا اگر کار هست. اگر میتونم درآمد داشته باشم زندگی کنم. اگر نه که برگردم همون سرکار قبلی ام.
^ زندگی به این شکلـه که ما ایجادش می کنیم.
تـو باید بگی من چی رو می خوام؟ و خلقش کنی. نهمثل 99% بقیه آدم ها که میگن ببینیم حالا شرایط چه جوریه.
^ مـا شرایط رو خلق می کنیم. ——>
اگر قانون رو بلد باشیم
و اگر به خداوند ایمان داشته باشیم
می تونیم هر جور که بخواهیم زندگی کنیم. ما تابع شرایط نیستیم.
^ من یادم از زندگی خودم اومد اون زمانی که از قم به بندرعباس رفتم. دقیقا چیزی رو که می خواستم رو نوشـتم.
من میخوام برم بندرعباس به کجا برسم.
با آدم های جدید ارتباط برقرار کنم.
از لحاظ مالی پیشرفت کنم. تحصیل کنم.
میخوام برم اونجا تا دور باشم از افرادی که نامناسب هستند.
میخوام دور باشم از افرادی که نمی گذارند خوب روی باورهام کار کنم.
میخوام برم تنها باشم.
میخوام برم روی پای خودم بایستم.
میخوام برم یک زندگی رو با یک بیس درست، پایه های درست ایجاد کنم.
من بندرعباس رو تا اون موقع نه دیده بودم، نه ازش خبری داشتم.ولی یک تصمیم گرفتم. و گفتم من اون شرایط رو می سازم. و شروع کردم به ساختن.8 سالی که در بندرعباس بودم همه چی برای خودم ساختم.
دانشگاه مو رفتم.
کلی تجربیات جدید بدست آوردم.
و بعد از اینکه به اون شرایطی که می خواستم در بندرعباس رسیدم تصمیم گرفتم مهاجرت کنم به تهران.. در مورد تهران هم همینطور بود.هیچ اطلاعاتی در موردش نداشتم و با این ایمان که اون چیزی رو که من می خوام رو می سازم و خلق می کنم. تمــام زندگیم رو هدیه دادم ب یک زوج جوان و با یک کیف و ساک لباس بلند شدم با شرایطی که داشتم(با همسرم و بک بچه 3ماهه و 3 ساله) رفتیم تهران از صفر از زیر صفر شروع کردم.و همون شرایطی که میخواستم روخلق کردم.یک شرکت زدم،اغلب شهرهای بزرگ ایران رو سمینارهای مختلف برگزار کردم.تو حوزه های مختلفی که علاقه داشتم وارد شدم.
تـمام آنچه که می خواستم رو خلق کردم و ایجاد کردم.
^ افراد یک عالمه دلیل داشتن که —-> کارهایی که من میخوام نمیشه. اما شــد
^من آمریکا هم اومدم، نیومدم ببینم که شرایط چیه حالا…
من می دونم که می تونم شرایط خودم رو خلق کنم.
من می دونم اون جیزی رو که می خوام می تونم بسازم.
من می دونم که خالق زندگی خودم هستم. و تو هـم باید بدونی.؟!…. با این باور می تونی زندگی خوبی رو بسازی.
^ به هیچ عنوان اجازه ندادم که شرایط برای من مشخص کنه که مــن چطور باید زندگی کنم؟ من هستم که شرایط رو خلق می کنم.
^ همه لایق این نوع زندگی هستند.
اگــر باورهاشون رو عوض کنند.
اگــر سطل شون رو بزرگتر کنند.
لذت میبرم تخم مرغ ها رو جمع کنم، تراکتور بندازم زمین صاف کنم.
یک زمین گرفتم هرکاری که میخوام توش انجام بدم.
چقدر این مدت که کم کار بودم مشغول بودم کارهایی که نمیشناخم رو دارم انجام میدم. از شیردوشیدن تا کشت صیفی جات…
^ از همون اول باور داشتم(یک باور قوی و قلبی) کــه تمام شرایطی که میخوام رو میتوم خلق کنم.
^ تمام خواسته های من برای خداوند بسیار ناچیزه———> یعنی برآورده کردن شون کاری نداره براش.
^ جهان هستی آماده است، خوشحاله تا من به آرزوهای بزرگم برسم.(بزرگ از نظر من نه اون)
خداوند کمکم میکنه،هدایتم می کنه، حمایـتم میکنه.
مـا خالق زندگی خودمون هستیم، ما می تونیم شرایط رو جوری که می خواهیم رقم بزنیم. به خدا هدایت می شوید به مسیرهای درست، اگر در مدار رس قرار بگیرید، افراد درست، شرایط درست،ایده های درست وارد زندگی تون می شوند(باور کنید کار خاصی نمی خواهید بکنید.)
^ من قدم به قدم هدایت شدم به اون چیزی که می خواستم.
^ فقط باید ایمان مون رو تقویت کنیم.
^ هر روز خواسته ها بزرگتر و بزرگتر میشه و این روندِ طبیعیتشه.
تقویت باور—–> می شود که امکان پذیره محدودیت ها فقط توی ذهن ماست.
من محدودیت رو نمیپذیرم.
========================================
اولین قدمی که باید برای تغییر برداری، ایجاد چنین باوری است.
ایجاد این ایمان که خــداونــد توانایی تغییر شرایط را در من آفریده و برای بهبود شرایطم، حتی از من هم مشتاق تر است وهمواره در این مسیر، هدایتگر من است.
وقتی فضل خداوند و فراوانی جهان را باور می کنیم و ایمان می آوریم که ما قدرت ایجاد و تجربه شرایط دلخواهمان را داریم، آنگاه دیگر هیچ محدودیتی را نمی پذیریم. دیگر نمی گوییم ببینیم چه می شود!
دیگر تریدی باقی نمی ماند. بلکه خواسته مان که مشخص می شود، تنها با ایمان، توکل و اشتیاق، قدم های مان را استوار برمی داریم.
ساختن چنین ایمانی، بهایی است که باید برای ساختن شرایط دلخواهت بپردازی. این ایمان تو را در مداری قرار می دهد که ایده ها، آدمها و همه ی آنچه برای تجربه شرایط دلخواهات نیاز داری، آنجا منتظر و آماده خدمت به تو است.
این وعده خداوند است و به قول قرآن:
«چه کسی وفادارتر از خداوند به وعده ی خویش است؟!»
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب احترام سلام…
====================================
13. روز سیزدهم _ همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم.
abasmanesh.com
استاد همین اول بگم منم دلم براتون تنگ شده اما اصلا توی دلتنگی نمیمونم و خوشحالم از این دوری چون داره منو قوی تر میکنه و دارم یاد میگیرم روی پای خودم بایستم و خودم خودمو مهمون کلی فایل زیبا و ارزشمند کنم که جوری گوش میدم و مینویسم که انگار دفعه ی اوله و اصلا هیچی از قانون نمییدونم. من صفر کیلومترم و فنجان ذهنم خالیه خالی و تشنه دریافت اگاهی ها و نوش کردن این جام هایی پر از اطلاعات. استاد من لیاقتش رو دارم مگه نه؟لیاقت اینکه استاد خودم باشم و لیاقتم رو ببرم بالا برای یادگرفتن برای بودن، برای داشتن، برای حضور در این سایت. استاد میخوام اینقدر لایق بشم که خوده دوره احساس لیاقت منو بخواد که باهاش باشم و بگه چیکار کردی که لیاقتتو کشیدی بالا. من با تمام قلب و روح و جسمم میخوام تلاش کنم و یک شخصیت جدید یک فهیمه جدید بسازم. میخوام فقط گوش باشم و چشم برای دریافت هرانچه باید بشنوم پس پیش میرم در سفری روحانی در سفری که انتهاش تحول منه.استاد میخوام بزرگ بشم. خیلی بزرگ نمیدونم چطوری فقط میدونم بیشتر از چیزی که الان هستم لیاقت دارم و خدا هم میخواد من به اون جایگاه شایسته و بزرگ خودم برسم پس یکی یکی میرم جلو.
==============================
13. روز سیزدهم _ همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم.
abasmanesh.com
چقدر استاد جان دلیل فایل ضبط کردن هاشون زیباست، چقدر درس داره برام. اصلا زندگی کردن با الهام و شهود و حس چقدر زندگی رو غنی میکنه خدایا قدرت درک الهامات و شهود منو حس های منو افزایش بده.
. یک حســی میاد که استاد میاد جلوی دوربین.وقتی هم میان یک چیز مفید و نتیجه بخش میشه.چیزی که از دل براید لاجرم بر دل نشیند.منم میخوام کلا دلی بشم فقط دل بشم و دل و دل و جانم همه او…
=======================
^ حالا چی شد من امروز اومدم جلوی دوربین.
داستان یکی از همسایه هامون هست.اینکه ایشون هم دقیقا دنبال فردی میگشته که در همین موارد حرف بزنه و با ما آشنا شده. قانون کبوتر با کبوتر بـاز با بـاز…
^ اومدن پسر برادرشوهرشون که دوماهی خونه اونا اومده بود تا بهش کمک کنن.در بروکلین نیویورک زندگی میکرد (خانم همایه و همسرشون هردو دکتر هستن)خلاصه که این خانم و آقا قصد کمک و هدفمند کردن اونو داشتن که بعد از نتیجه آزمونی که داده بود و با نمره خیلی پایینی رد میشه. یک روز خانم همسایه که سرکار نبوده و تو خونه بوده متوجه میشه این پسر از صبح تا شب پای تلفن هست اصلا تمرکزش روی درس نبوده.یکجورایی این بده خدا دلگیر میشه و آدم بده قضیه میشه و اون پسر هم برمیگرده شهر خودشون….
^ کسی که در مدار موفقیت نیست، کسی که خودش نمی خواهد موفق شود، کل دنیا هم اگر بخواهند این اتفاق نمی افته. کسی که نمی خواد حرکت کنه کل دنیا هم نمی تونن به زور حرکتش بدن.
^ این رفتار در فرهنگ ما غالب تره، اینکه من به اون کمک کنم دست اینو اونو بگیرم.
^ ما باید بپذیریم که سرنوشت کسی رو نه به سمت خوبی میتونیم هدایت کنیم و نه می تونیم سرنوشت کسی رو به سمت بدی و شکست هدایت کنیم.
^ مـا فقط می تونیم سرنوشت خودمون رو تغییر دهیم نه سرنوشت دیگران رو، ما این قدرت رو نداریم.
^ تسلیم بودن———–> ما باید به حالت تسلیم بودن در مورد “تغییر دیگران” برسیم. به این حالت برسیم میتونیم از زندگی لذت ببریم و خوشبختی رو تجربه کنیم.
^ ما نمی تونیم زندگی کسی که خودش نمیخواهد رو عوض کنیم.
حالا اگــر کسی خودش بخواهد ما چه بخواهیم، چه نخواهیم نمیتونیم جلوشو بگیریم.
^ خیلی مواقع افراد انرژی شون رو بر روی دیگران می گذارند به این هوا که دارند بهشون کمک میکنند.(هم اونو از هدفش دور میکنند م خودشون رو از هدف شون دور می کنند.)
^ تک تک ما به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم.
مثال: رفتن به رستورانن سلف سرویس
اینکه یک آدم با اینکه پول داده و وارد سلف سرویس شده بعد با حسرت بهتون نگاه میکنه. واکنش شما چیه؟میگین هر چی میخوای برو بردار.
^ همه ی ما به یک اندازه به این خوان نعمت دسترسی داریم.
^اینطور نیست که یک عده خاصی دسترسی بیشتری دارند و باید برای بقیه یک کاری بکنند برای اونایی که کمتردسترسی دارند.همه به یک اندازه دسترسی دارند.
اگــر اون آدم هایی که خودشون رو محروم کردند، خودشون به خودشون ظلم کردند.
اگــر اون آدم ها بیدار شوند دست دراز می کنند از نعمت ها هر چی که بخوان برمیدارند.
اگــر اونا بیدار نشوند و شما دست دراز کنی و به اونا بدی——> برخلاف قانون حرکت کردی و به خودت ضربه زدی و به اونا هم ضربه زدی.
^ یک موقع هایی هست درد و غم و گرسنگی تشنگی و دربه دری و بیچارگی و بی خونگی و هر رنجی که میتونید تصور کنید ———-> نیازه برای بیداری یک انسان. باید اون مرحله رو طی کنه. مثل جوجه ایی که باید اون درد و اون فشار بیرون اومدن از تخم مرغ رو بپذیره برای اینکه بدنش قوی تر بشه. مثل بازکردن پیله برای کرم ابریشم. ما باعث می شویم از بین بره. اون تلاش و حرکت بهش کمک می کنه.
^ خیلی دوست دارم تفاوت خدمت به خلق رو درک کنیم.
سوال اینه حالا ما چطور باید به دیگران کمک کنیم؟ با کمک کردن به خودتون، با پیشرفت خودتون، با موفقیت خودتون، و با الگوسازی از خودتون می تونید به دیگران کمک کنید.
کی می تونه در مورد خدا خوب صحبت کنه؟؟
کِی من می تونم ایمان افراد رو به خداوند بیشتر کنم؟ آیــا غیر از زمانی است که خودم نتیجه گرفته باشم.
کی ما میتونیم به افراد بگیم برو غذا بخور از سلف سرویس؟ موقعی که خودمون غذا جلومون باشه، موقعی که خودمون دریم غذا میخوریم.بهش میگیم ببیـن من رفتم غذا برداشتم دارم می خورم، توام برو همین کار رو بکن. ما اون موقع می تونمی صحبت کنیم.
^ بارها و بارها گفتم که ——-> کمک های ما به دیگران، به دیگران کمک نمی کنه به ما کمک میکنه.
^ اگر قوانین هستی رو خوب درک کنیم، اگـر قوانین مدارها رو خوب درک کنیم، اگـر خداوند رو، عظمتش رو، بخشندگیش رو خوب درک کنیم——–>
——————————> خیلی راحت زندگی می کنیم.
——————————> خیلی شاد زندگی می کنیم.
——————————> خیلی طبیعی زندگی می کنیم…
“طبیعی یعنــی چی؟!”
یعنی یک زندگی سالم
شاد
پُر از نعمت و ثروت
پُر از روابط قشنگ
پُر از روحیه ی خوب
پُر از عشق
پُر از یکتاپرستی
پُر از سعادت
پُر از نعمت……این یک زندگیِ طبیعیـه. یعنی انسان باید به این شکل زندگی کنه.(هر چیزی غیر از این یعنی غیرطبیعی)
^اگر ما قوانین جهان هستی رو درک نکنیم————> زندگی ما غیرطبیعی می شه، رنج، غم ها مشکلات میاد.
^ این مشکلات میاد که به ما بفهماند——>قوانین چیه!!!…. (حالا بعضی ها زودتر می فهمند، بعضیها دیرتر می فهمند.)
^ هر کسی در زمان خودش می فهمه، ما نمیتونیم زمان فهمیدن کسی رو به زودتر یا دیرتر کنیم.
^ ما باید تسلیم باشیم در مقابلِ ————> تغییر دیگران
^ امیدوارم اجازه بدیم تا دیگران راه شون رو پیدا کنند و اگر می خواهیم به کسی کمک کنیم مصداق کسی باشیم که به خوشبختی رسیده، به سعادت رسیده، به موفقیت رسیده. بعد اونجاست که دیگران از تو می پرسند تویی که موفق شدی. من چطر باید زندگی کنم تا موفق شوم؟
اون وقت که پرسید.
اون وقت که عطش یادگیری رو داشت ——> میتونید براش وقت بگذارید.
^ هر چند که شما هم اگر براش وقت نگذارید، جهان از طریق بی نهایت دستش، خداوند از بی نهایت طریق پاسخ رو به اون فرد خواهد داد.
^ مـا بی اندازه به خداوند نزدیک هستیم.
^ مـا بی نهایت متصل هستیم و دسترسی داریم به نعمت های خداوند.
^ ^ ————–>
اگر اینو باور کنیم
اگـر آسوده باشیم
اگــر تسلیم پروردگار باشیم
اگر توکل کنیم
اگــر ایمان داشته باشیم
————–> دریافتش می کنیم. اینقدر راحت دریافت میکنیم که عادیه برامون. انگار نه انگار معجزه رخ داده.
^ هرکسی به اندازه عطشـی که داره برای جواب —-> به جواب خواهد رسید.(از بی نهایت طریق)
=============================================
باید قبول کنیم که هرگز نمی توانیم فردی را تغییر دهیم که هنوز آماده ایجاد تغییر نیست.
باید بپذیریم که هر فردی تنها خودش توانایی تغییر خودش را دارد و تا زمانی که آماده پذیرش این تغییر نشود، هر اقدامی نه تنها بیهوده است، نه تنها ما را ناامید و از مسیر اهداف مان دور می کند، بلکه آن فرد را نیز از موفقیت مدِ نظرِ ما، دورتر می سازد.
اگــر این قانون را درک کنیم که:
مشکلات، تنها تضادهایی هستند برای شناساندن خواسته های واقعی ما و فرصتی برای جهت دادن به اهداف زندگی مان.
اگــر بتوانیم افراد درگیر مشکلات را به عنوان افرادی ببینیم که در مرحله برخورد با تضاد و شناسایی خواسته های واقعی شان هستند، نه تنها به خودمان اجازه می دهیم تا شادتر زندگی کنیم، بلکه به آن افراد نیز اجازه می دهیم تا با برخورد با تضادها و تجربه تضادها، خیلی سریع تر، راهشان را پیدا و به سمت خواسته های شان هدایت بشوند.
این قانون جهان است و باید این مسئله را به عنوان بخشی از مسیر هدایت آن افراد به سمت خواسته های شان، بپذیریم. زیرا همه ی ما به یک اندازه به خداوند، به عنوان منبع رحمت، ثروت و برکت نزدیکیم و به یک اندازه، امکان دریافت حمایت و هدایت او را داریم.
اما باید مراحل آماده شدن برای دریافت این حمایت و هدایت را بگذرانیم…
========================================
خدایا مراحل آماده شدن منو برای دریافت این حمایت و هدایت رو خودت مدیریت کن.
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب احترام سلام…
====================================
12. روز دوازدهم_ آنچه از سفر لاس وگاس آموختم.
abasmanesh.com
* به به استاد جان حدود سال 1395(از خوندن اولین کامنت های این فایل حدس میزنم) طی سفرهاشون به ایالت های مختلف آمریکا سفری هم داشتند به معروف ترین شهر در حوزه تفریح و سرگرمی و قمار یعنی شهر لاس وگاس Las Vegas
پرجمعیتترین شهر در ایالت نوادا واقع در ایالات متحده آمریکا است. این شهر به دلیل داشتن مشهورترین قمارخانهها، میخانهها، روسپیخانهها و هتلها به یکی از بزرگترین مراکز سرگرمی در جهان تبدیل شده به همین خاطر لاس وگاس را پایتخت سرگرمی جهان مینامند.
==================================
خب میرم سراغ صحبت های استاد جان طبق بقیه کامنت های روز شمارم تا اینجا.
خداروشکر همه ی اون چیزهایی که توی دفترم نوشتم دارم کامنت میکنم هر چند باتاخیر مهم انجام دادنه و گذاشتن ردپاست طبق تعهدی که در شروع این سفر روحانی به خودم دادم.
^ یک چیزی نظرم رو خیلی جلب کرد وقتی دیشب داشتم توی خیابون ها راه می رفتم. اینکه احساس کردم یک عالمه آدم نمی تونن احساس خوب رو رو در خودشون پیدا کنند، نمی تونن با نحوه نگرش شون، با تغییر باورهاشون، حاشون رو بهتر کنن. به همین دلیل میان اینجور جاها تا به مدد مواد مخدر و آزادی های خیلی بیش از حد و نامعقول (به نظر استادجان البته منم موافقم واقعا منطقی نیست) میان که حالشون رو برای 2، 3 روز یا شاید فقط برای 2،3 ساعت حالشون رو یکم بهتر کنن و یک عالمه پول خرج میکنن.
^ داشتم فکر میکردم چقدر خوبه که آدم بتونه با تغییر باورها و نگرش حالش رو خوب کنه و نه با عوامل بیرونی، نه با مواد مخدر، مشروب یا هر عامل بیرونی دیگه ایی.
^درصد آدم هایی که می تونن از قانون استفاده کنن و حال خودشون رو بهتر کنن، می تونن در مدار درست قرار بگیرن بی نهایت کمه.
به همین دلیل هن بسیاری از مردم احساس خوشبختی نمی کنن، خلا دارند یک چیزی در درونشون کمه.
^ افرادی که قمار می کنن —-> فکر می کنن می تونن یک شبه ثروتمند بشن. شانس و بخت و اقبال بهشون رو بیاره.
^ مسیر ثروتمند شدن مثل تکامل جهان نیاز داره به ——–> تکامل فکری، تکامل ارتعاشی، به تغییر مدار
^ شانس عامل موفقیت یا عدم موفقیت نیست.
^ هیچ عامل بیرونی نمی تونه حال ما رو خوب کنه، فقط خلأهای درونی ما، با زاویه دید ما میتونه پُــر بشه.
نکته اینجاست که وقتی حالمون خوب بشه، خود به خود اتفاقات خوب می افته.
=====================================================
بخشی از مقاله این فایل به تحریر خوده استاد جان:
^ یکی از مهمترینِ این قوانین این است که:
مهم نیست شما چه خواستههایی داری، بلکه مهم این است که چه باورهایی درباره آن خواسته داری. مهم نیست چه کلماتی بر زبان میآوری، مهم این است که چه فرکانسی درباره آن خواسته به جهان ارسال میکنی. زیرا در جنگ میان خواستهها و باورها، همواره باورها پیروزند. زیرا جهان به فرکانسهای شما باخورد میدهد و نه به کلام شما.
^ ثروت نتیجه ساختن باورهای ثروت آفرین است و این باورها یک شبه ایجاد نمیشوند. بلکه باور ساختن نیازمند تکامل ارتعاشی است.
^ اگر در اعماق وجودمان باور کنیم که خداوند بیشتر از ما می خواهد که به اهدافمان برسیم، اگر حمایتِ خداوند را باور کنیم و قوانینش را درک کنیم اگر با تلاش ذهنی ِ زیاد و با تغییرِ نگاه مان، با تمرکز بر نکات مثبت هر لحظه از زندگی مان، شروع به ساختن باورهای هم جهت با خواسته هایمان نماییم، آنگاه در فرکانس و مداری قرار می گیریم که طبق قانون، خود به خود و از راه های طبیعی و ساده، اتفاقات به نحوی رقم می خورد که ما را به خواسته هایمان برساند…
این همان اهرمِ قدرتمندی است که برای رسیدن به اهدافمان به آن نیاز داریم…
======================================================
خدایا شکرت برای اینکه در مسیر یادگرفتن قوانین و سنت بدون تغییر الهی ام
خدایا شکرت که منو همواره به سمت خواسته هام حمایت و هدایت میکنی
خدایا شکرت دارم قدرت باورها رو بیشتر درک میکنم و دارم با تلاش ذهنی میکوشم باورهای هم جهت با خواسته هایم رو بسازم خدایا منو یاری بده و منو آسان کن برای این آسانی ها.خدایا سپاسگزارم که همیشه هوامو داری.
خدایا کمکم کن تا ذهن ثروتمندی بسازم.خدایا تنها و تنها فقط از تو کمک میخوام و بس…
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب احترام سلام…
====================================
11. روز یازدهم_ نشانه های قانون جذب در قرآن
abasmanesh.com
یک دیدگاه اشتباهی هست که باید تغییرش بدیم اینکه:
انسان خوبه غمگین باشه، اصلا خیلی خوشحال باشی بده، باید یک وقتایی احساس غم و اندوه داشته باشیم.
این دیدگاه مغایر هست با دیدگاهی که از قانون جذب درک کردم.قانون درست اما ساده ی احساس خوب=اتفاقات خوب و احساس بد=اتفاقات بد
^ هرچقدر که شما احساس خوبی داشته باشید، اتفاقات خوب برای شما بیشتر میشه.
^ در تمام قرآن بصورت واضح این گفته شده که یک مومن غمگین نیست.
^ قانون اینو میگه:
اگــر شما احساس شادی داشته باشید، اگر شما در تمام طول روز جوری به زندگی نگاه کنید که احساس تون خوب باشه. امکان نداره شما اتفاقات بدی رو تجربه کنید.
^وقتی شما غمگین هستید، فرکانسی رو به جهان هستی ارال می کنید که میگین من غم بیشتری رو می خوام و جهان هم این فرکانس رو دریافت می کنه و غم بیشتر و ناراحتی بیشتر رو در شرایط مختلف embed میکنه (جاسازی کردن، نشاندن، احاطه کردن) و وارد زندگی شما میکنه.
^ اگـر شما شاد و خوشحال باشید به جهان هستی اعلام می کنید که من شادی بیشتری رو می خوام. اتفاقات،شرایط، آدم هایی رو وارد زندگی تون میکنه که شادی بیشتر رو تجربه کنید.
^ جهان فرکانس شما رو دریافت میکنه و اونو تبدیل میکنه به ماده.
یعنی انرژی رو دریافت میکنه و تبدیل میکنه به اتفاق و وارد زندگی شما می کنه.تبدیل میکنه به شرایط و وارد زندگی شما می کنه.
_ دیدگاه قرآن رو بررسی می کنیم و میبینیم که قرآن از کلمه “حزن” استفاده می کنه.
ریشه حزن در قرآن:
در مجموع 42 بار در 25 سوره اومده
35 بار از آن بصورت نفی اومده
برخی از آیه های که کلمه حزن در اون بکار رفته:
+ سوره یونس آیه 62/ آگاه باش که دوستان خداوند نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.
+ سوره بقره آیه 38/ گفتیم همگی از بهشت فرود آیید،پس چون از جانب من هدایتی برای شما آمد.
^ نتیجه ی ارتباط خوب با منبع، احساس خوبـه.
+ سوره بقره 62/….
^ نتیجه ی ایمان، عمل صالح است.
+ سوره آل عمران 139/….
+ سوره آل عمران 153/…..(داستانی که مسلمانان در جنگ اُحد شکست خوردند و میگه غمگین مباش بخاطر چیزهایی که از دست داده ایی.)
+ سوره آل عمران 176/…….. (اینجا به پیامبر میگه به خودت نگیر احساس بد نداشته باش اگر بر کفر از هم سبقت میگیرند.)
^یاد بگیریمکه اگر تلاشی می کنیم و مردم حرف ما رو گوش نمیکنن به خودمون نگیریم، اتفاقی برای ما نمی افته خودشون ضرر می کنند.احساس مون رو خوب نگه داریم. مثــل معلمی که شاگردهاش درس نمی خونن ولی با عشق می اید درسش رو میده و میگه من دارم تلاشم رو میکنم.
+ سوره انعام48/ ما پیامبران را جز برای بشارت و هشدار نفرستادیم، آنان که ایمان آوردند و نیکوکاری پیشه کردند نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.
^ نتیجه ی ایمان احساس آرامشه، احساس امیده، احساس عشقه، احساس شادیه…
ترس به خاطر بی ایمانی هست، غم به خاطر بی ایمانیِ.
^ اگـــر ما ایمان داشته باشیم که خداوند، فرمانروای جهان. کارش رو کامل و درست داره انجام میده و تمام اتفاقات بـرگـی بدون اذن خداوند بر روی زمین نمی افته و تمام اتفاقات در یَد خداوند هست، اون وقت نگران نیستم. میدونیم که همه چیز خـیـره. یک نیرو وجود داره و اونم نـیـروی خـیـره. نیروی عشق و خوبیه و اگر غمگین می شویم یا می ترسیم یعنی ما ایمان نداریم.
+ سوره یونس 65/ سخن آن ها محزونت نکند که عزت از آن خداست و او شنوای داناست.
+ سوره نحل 127/ صبرکن که صبر تو جز به توفیق خدا نیست و به خاطر آنها غمگین مشو و از نیرنگ آنان دلتنگ نباش.
^اگـر پشت سر شما غیبت می کنند و شما نارحت نشی به کی برمیگرده؟ بــه خودشون
اگــر پشت ر شما حرف بد می زنند، اگـر برای شما توطئه چینی می کنند، اگر درگیر نشی اگر احساس ایمان داشته باشی و بــگی میدونم خداوند از من محافظت می کنه. اتفاقی نمی افته و اون وقت اتفاقــی نمی افته، هــمه چی عالـیه
+ سوره مریم24/ ناگاه از پایین او ندا آمد: «غمگین مباش» پروردگارت از زیر پای تو جویی جاری ساخته است.
+ سوره قصص7/ به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر بده و چون بر جانش بیمناک شدی او را به دریا بینداز، نترس و اندوهگین مباش.
^ کی میتونه بچه شیرخواره خودشو به دریا بیندازه؟ کسی که خدا رو قبول داره و ایمان داره به نیروی خداوند.
^ از هرچیزی بترسیم سرمون میاد این یک قـانـونـه.
^ به خاطر هرچیزی که نگران باشی از دستش میدی این یک قـانـونـه.
اگــر ایمان داشته باشی و رها کنی مطمئن باش همه ی اتفاقات به نفع تو خواهد بود.
_حالا یکجاهایی هم در قرآن هست که خداوند میگه غمگین باش و لا نیورده.مثل:
+ سوره فاطر34/ و گویند:سپاس خدایی را که اندوه از ما بگردانید. زیرا که پروردگار ما آمرزنده شکرپذیر است.
بهشتیان از خداوند تشکر میکنند که اندوه رو از آنها دور کرده.
^ ایمان = دوری از اندوه، وجود آرامش و عشق
بی ایمانی = اندوه و غم
^ نمی تونه ایـمـان و غـم در یکجا باهم باشه،
نمی تونه سلامـتی و بیـماری در یکجا باشه،
نمی تونه خـیر و شَـر در یکجا باهم باشه،
نمی تونه نـورو تاریکی در یکجـا باشه،
نمی تونه ثروت و فقر در یکجا باشه، وقتی ایمان هست غــم وجود نداره.
_سپاس خدایی که غم را از ما گرفت/ تشکر کنیم که خدا غم را از ما بگیره.
^یک باور غلط که بگیم:
خوبه بعضی موقع ها غمگین باشیم. باور کردیم که زیاد خوشحال نباشیم. بعد از هر خنده گریه ایی هست.
بعد از هر خنده، خنده ی بیشتره. بعد از هر گریه، گریه ی بیشتره.
^ سپاس خدایی که غم را از ما گرفت——-> ایــن رابطه با خداست که غم رو دور میکنه.
+ سوره انعام33/ می دانیم که گفته های کافران غمگینت میکند، اما آنها تو را تکذیب نمی کنند بلکه ستمکارانی هستند که ایات الهی را انکار می کنند.
اینجا بازهم داستان مدیر، معلم و شاگرد هست. یک مدرسه ایی رو در نظر بگیرید شاگردها به حرف معلم مدرسه گوش نمی کنند و معلم مدرسه ناراحته، مدیر مدرسه میاد به معلم میگه اونا تو رو نمیخوان اذیت کنند اونا با من مشکل دارند که درس نمیخونن. به خودت نگیر.(داره بار این احساس منفی و غم رواز دوش پیامبر برمیداره.)
^ این حرف ها به این معنی نیست که غمگین نباشیم، ما انسان هستیم توقعی نیت که ما غمگین نشیم اما توقع هست که در ضعیت غم و اندوه نمانیم.
^ هیچکس نیست که ناراحت و غمگین نشه، مهم اینه که این فرکانس رو ادامه ندیم.
^اگــر لحظات کوتاهی ناراحت و غمگین باشی هیچ اتفاق بدی نمی افته.چون فرکانس غم به اندازه کافی قوی نشده تا اتفاقات بد رو برات به وجود بیاره.
مثال: یک فرد افسرده سال هاست که افکار منفی اونو احاطه کرده که افسره شده. نکته اینجاست که یک فرد افسرده چندین ماه یا سال نیاز داره غمگین باشه تا افسرده بشه امــا برای خوشحال شدن، شما با یک روز افکار مثبت به آرامش شادی می رسید. چــون نیروی حاکم بر جهان، نیروی خیره. به خاطر اینکه جریان هستی، جریان خیره.
^ وقتی شما در مسیر درست قرار بگیری مثل اینه که شما در سر پایینی داری میری خیلی زود به مقصد میرسی.
+ سوره یوسف 13/ گفت:اگر او را ببرید غمگین می شوم و می ترسم شما غفلت کنید و گرگ او را بخورد.(یعقوب به پسراش کلید میده)
^ در قانون فرکانس ——> اگر شما در مورد موضوعی نگران باشید اون موضوع برای شما اتفاق می افته.
اینقدر این ترس ها رو در ذهن مون پرورش میدیم که خلقش می کنیم.(یعقوب نتونست احساس خودش رو کنترل کنه و غمگین نباشه.)
+ سوره یوسف 84،86/…….
^ نتیجه ی حزن یعقوب نابینا شدن بود/ احساس بد= اتفاقات بد
^ خداوند میگه حتی درد و دل هاتو نیا به من بگو.
اگــر احساس بدی داری درباره اش صحبت نکن، درباره اش ننویس. با کسی در موردش حرف نزن. در موردش فکر نکن. بگذار احساس بد بگذره. برگرد به نعمت هات فکر کن، به چیزهایی که بخاطرش سپاسگزار خداوند هستی.
مثال از زندگی خوده استادجان و مرگ پسرکوچیک شون و ایشون برای وجود میکائیل سپاسگزاری کردند.
^ این تفاوت یعقوب و ابراهیم هست. اینجوریه که حضرت ابراهیم اسوه قرآنه.
+ سوره قصص8/
+سوره مجادله آیه 10/ نجوا مسلما کار شیطان است که می خواهد مومنان را محزون کند ولی به جز به اذن خدا نمی توانند ضرری به آنها برساند. بنابراین مومنان باید تنها بر خدا توکل کنند.
^ نــجوا تنها از سوی شیطان است. برای اینکه مومنان را غمگین کند.
نجواها اوضاع رو هِی بدتر وبدنر جلوه میدهند.
نجواها یک توهم از سمت شیطان هست که اوضاع رو بدتر می کنه.
کار و وظیفه شیطان همین نجوا کردنه.
^ اگــر کسی بتو گفت که باید غمگین باشی این یک دیدگاه شیطانی است.
^احساس خوب زمانی به وجود میاد که —-> ما توکل کنیم به الله یکتا
^ذهــن جایگاه شیطانه
^قـلـب جایگاه خداونده
از این به بعد مچ شیطان رو بگیریم، هر دیدگاه و فکر بدی که بهمون احساس بد میده از جایگاه شیطان برخواسته.
هر دیدگاهی که احساس شادی میده یــعنی خداوند داره حرف میزنه.
^ اگــر روی ذهنت کار نکرده باشی هیچ وقت نمی آید بگه اتفاقات خوب داره رخ میده.
مثال دیر اومدن بچه از مدرسه و نجواهایی که در ذهن مادر میاد.
چرا سریع این فکر براش نمیاد که حتما پسرم دیر اومده داره فوتبال بازی میکنه مشغول شده.
درصورتی فکر خوب میاد و اتفاقات خوب رو ذهنت درنظر میگیره که آگاهانه روی ذهنت کار کرده باشی.
پس اسلحه شیطان رو بشناسیم
از خدا می خوام ما رو به راه راست، راه کسانی که به انها نعمت داده، نه کسانی که بر آنها غضب کرده و نه گمراهان هدایت کنه.
خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری می جوئیم.
===========================
خدایا بارها شکرت برای این آگاهی ها
خدایا شـکــرت برای این فرصت
خدایا شکـرت برای این لحظه
خدایا شکـرت برای نوشتن
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب احترام سلام…
====================================
10. روز دهم_ چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟
abasmanesh.com
جالبه این قسمت رو در من در حالی روز شما رتحول زندگی من بود که ما داشتیم میرفتیم رامسر…
اینکه استاد جان میگن اغلب آدم ها دوست دارند که اتفاقات عجیب و غریب زندگی شون رو برای بقیه تعریف کنن…
همسرم نشانه اش شد فایل “قانون تغییر ناخواسته ها” در حالی که ما فقط برنامه مون این شد که فقط درباره چیزهای خوب تمرکز کنیم به زیبایی ها،به دوستان خوب، به دریا،به فراوانی به تجربه های جدید،…
^ نقطه مشترک آدم های بدشانس اینه که هی میرن درمورد موضوعات ناخوشایند و مشکلات صحبت می کنن.
^وقتی فقط در مورد چیزهای خوب صحبت میکنیم فقط اتفاقات خوب رو جذب می کنیم.
_ما موجوداتی هستیم که با فرکانسهایمان زندگی خود را خلق میکنیم. تمام آنچه که دربارهاش فکر میکنیم، صحبت میکنیم، میبینیم، به خاطر میآوریم، میشنویم و به آن علاقه داریم یا از آن متنفریم، یک فرکانس است که ارسال میشود و جهان قطعاً به آن پاسخ میدهد.
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب احترام سلام…
====================================
9. روز نهم_ داستان هدیه تولدم
abasmanesh.com
^ بچه که بودم، کادوی تولد مهمترین موضوع زندگی ام بود. با این حال در تمام دوران کودکی ام نه خبری از جشن تولد شد و نه کادوی تولد…
^ آن روزها نمی دانستم، وقتی با حسرت به کادو تولد دوستم نگاه می کنم، یعنی در حال دور شدن از خواسته ام هستم.
نمی دانستم وقــتی بخاطر نداشتن چیزی ناراحتم
نمی دانستم وقــتی درباره خواستهام احساس نگرانی دارم
نمی دانستم وقــتی به بچه هایی حسادت می ورزم
یـــعـنـــی در حال دور شدن از آن ها هستم….
^ مسئله مهم این است که تمام اتفاقات زندگی من وقتی تغییر کرد که، در درون من همه چیز تغییر کرد… وقتی نگاه من به خودم تغییر کرد… وقتی رابطه ام با درون، قلب یا همان انرژی که او را خدا می نامیم را مهم ترین موضوع زندگی ام دانستم و آموختم هرگز به هیچ خواسته ای هر چقدر مهم، نچسبم یا وابسته نشوم.
شما چه نگاهی درباره خودت داری؟
مهم ترین رابطهی زندگیات چیست؟
^ رابطهی تو با خودت، مهم ترین رابطه زندگی شماست
^ “به هر شیوه ای که می توانی”، خودت و چیزهای خوب اطرافت را تحسین کن و با اینکار میان ذهنت و روح هماهنگی برقرار کن…
^مرتب به خودت یادآور شو که، “تنها کارِ زندگیِ من ایجاد هماهنگی میان ذهنم و روح است” به نحوی که به آرامش و شادی بیشتری برسم.
وقتی آن اطمینان قلبی را داری و آرام هستی، وقتی احساس شعف می کنی یعنی با خودت در صلح هستی. یعنی راه هدایت به سمت نعمت ها و برکتها را باز گذاشتهای.
و یعنی تمام خواستنیها به سوی زندگیات در حرکت است.
پس این هدیه را از خودت و زندگیات دریغ نکن
+========================================
_این فایل را تمرین «در صلح بودن با خودمان» مینامم.
در صلح بودن با خودت یعنی، یافتن ارزشمندیات در آنچه که هستی، چهرهای که داری، پدر و مادر و شهر که در آن به دنیا آمدهای و… فارغ از اینکه دیگران تأییدش میکنند یا خیر!
در صلح بودن با خودت یعنی عدم اثبات ارزشمندی خودت حتی به خودت.
در صلح بودن با خودت یعنی، مهمترین دلیل ارزشمند بودن خودت را موجودیت فرکانسی خودت بدانی. موجودی که قادر است با فرکانسهایش زندگیاش را از دل هیچ، خلق کند.
موجودی که قادر است از دل ناخواستهها و تضادها، خواستههایش را بسازد و جهان را رشد دهد.