روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 353 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه دوستای عزیز سایت مثبت عباس منش. امروز روز دوم سفرنامه منه و فایل ” «ظلم به خود» از دیدگاه قرآن” رو مشاهده کردم و راجب حرفای استاد فکر کردم. با توجه به تعهدی که دارم اومدم تا آگاهی هایی که از این فایل دریافت کردم رو با دوستای خوبم به اشتراک بذارم و حتی برا خودم رد پایی از این سفرتکاملی بذارم. اول از همه خدارو شکر میکنم که تا الان متعهد به این مسیر بودم و از خدا میخوام که تو این مسیر همیشه راهنمای من باشه و کمک کنه استوار و ثابت قدم بمونم. خداروشکر از روزی که این سفرنامه رو آغاز کردم تا به امروز که میشه روز دوم، کلی اتفاق مثبت افتاد. با توحه به اینکه تعهد کردم موفقیت¬های کوچیکمم جنش بگیرم و به خودم ببالم تصمیم دارم این موفقیت ها رو اینجا هم بگم. 1) رابطم با دوست پسرم یکم بهتر شده البته آگاهم که پیشرفت یک رابطه و گسترش عشق و صیمیت و تمام خواسته هام از یه رابطه کاملا تکاملی رخ میده و با ایمان به این آگاهی فقط دارم از بهبود هرچند کوچک اما دلنشین این رابطه لذت میبرم و خدارو شکر میکنم. 2) 200 تومن به حسابم واریز شده . تا چن روز پیش اصلا هیج واریزی نداشتم ولی به امید خدا امروز این مقدار پول به حسابم واریز شده.3) امروز غذای مورد علاقه ام رو مامانم درست کرد(ماهی) که به طور کاملا اتفاقی یه آقایی داشت کنار خونمون همون ماهی که من عاشقش بودم رو میفروخت و ما خریدیمو مامان عزیزم به خوشمزگی هرچه تمام تر سرخش کرد.4) این دو روزه خیلی بهتر از اوقات دیگه تونستم آگاه باشم برا خواسته هام و دیدن نکات مثبت و خیلی احساسم خوب بود به صورتی که دیروز و امروز یه سری حرف و عملی انجام شد که من قبلا از شنیدن این حرفا و دیدن این عمل ها خیلی ناراحت میشدم و خیلی روزم به گند کشیده میشد و همیشه تو باورم بود که یه روز ممکنه روز شانس باشه و خوب باشه ویه روز بد باشه و باید تا طی شدن دوره رفع حس بد این روز ادامه داشته باشه که اصلا دیروز و امروز اینطور نبود. به خودم واقعا تبریک میگم که به این حد از آگاهی رسیدم که برا خودم ارزش قائل باشم و با نظر بقیه خودمو قضاوت نکنم. آگاه بودم که تمرکزم رو بذارم رو بقیه چیزای مثبتی که تو زندگیم دارم تا خدا هم از همون جنس بهم بده. این موارد از بهترین اتفاقات مثبتی بود که این دو روزه برام افتاده. و واقعا براش از خدا ممنونم.
اما برسیم به فایل امروز . در نگاه اول با دیدن این فایل اولین چیزی که به ذهنم رسید یادآوری این بود که من همیشه بهانه نرسیدن به یک پیروزی در مسیر خاصی رو ایراد پدر و مادرم میدونستم. حتی یه بار تو حرفای استاد شنیده بودم که ما اکثر باورهامون از محیطمون و از تکرار تو محیطمون گرفتیم و اگه به خودمون نگا کنیم میبینیم که اکثر رفتارامون شبیه پدر و مادرمون هست و … ولی اخرش گفتن که حالا که به آگاهی این رسیدم که هیچکس به غیر خودمون تصمیم گیرنده و کنترل کننده زندگی ما نیست، ولی بازم من تو ذهنم میگفتم نیگا حتی این باورهای بد رو هم از اونا گرفتم و… یا همیشه اگه اتفاقی میوفتاد دنبال مقصر به غیر خودم بودم و چقد راجب اون پیش بقیه صحبت میکردم و حس بدش رو تا چن روز و یا حتی تا چند سال به صورت متناوب منتقل میکردم. به نظر من اینکه ادم بپذیره که خودش مسول اتفاقات رخداده برای خودش هست، یک شجاعتی میخواد که بتونه غرورش رو بشکنه و قبول و تسلیم بشه. بعد دنبال مسیری باشه که بتونه خودش برا خودش اتفاقات خوب رقم بزنه. من قبلا بارها میگفتم باید برم قرآن رو بخونم بعد میگفتم حتما استاد عباس منش خودش یه فایلی داره از تفسیر قرآن و من همونو گوش میدم و استفاده میکنم که تو این فایل استاد صراحتا گفتن که خودمون باید دنبال حقیقت باشیم و حتی به حرفای استاد هم اعتماد و اکتفا نکنیم و خودمون با تلاش خودمون به ایمان به مسیر حقیقی و راستین برسیم این بزرگترین آگاهی من از این فایل بود. من خیلی وقتا عذرخواهی های بیجا میکردم و یا حتی اگر اشتباهی انجام میدادم هی از اون فرد عذرخواهی میکردم تا بلکه لبخندی بزنه و منو ببخشه. هیچوقت دقیق آگاه نبودم که آقا درسته من اشتباه کردم ولی چرا اول از خدا طلب بخشش نکردم و مستقیم رفتم سراغ طرف؟؟ و چرا اینقد خودمو خار کردم تا یه بنده دیگه منو ببخشه! الان که دارم نگا میکنم این با عزت نفس من تناقض داره. درسته من اشتباه کردم ولی با توجه به این فایل من اول به خودم ظلم کردم! و ظلم بعدی که مرتکب شده ام کم کردن عزت نفسم بوده که به نظرم اگر جایز بود عذرخواهی کنم میتونستم با تمام احترام به خودم از طرف عذرخواهی کنم و دیگه دنبال این نباشم که بخشید منو یا خیر. چون دیگه این مساله به خود طرف برمیگرده. خیلی وقتا هم بوده خودمو اینقد اذیت میکردم تا بلکه کسی ناراحت نشه و یا حق کسی خورده نشه و یهو میدیدم دارم زیر این وظایفی که واقعا هیچ لزومی نداشت رعایت بشه، دارم له میشم. دارم خورد میشم و رو به فنا میرم. اینکه آدم میفهمه هیچ کسی هیچ گونه دخالت و کنترلی تو زندگیمون نداره و یا ما هیچ گونه دخالت و کنترلی تو زندگی بقیه نداریم، چقد کار بخشیدن و خود ارزشی رو تقویت میکنه. به ادم یاد میده که آقا اگه فلان اتفاق افتاد اول یقیه خودتو بگیر. بقیه رو ولش کن. ببین چن قدم از مسیر توحیدی خودت دور شدی و رو خودت کار کن برگردی به اصل توحیدی خودت تا اتفاقات بهتری رو تجربه کنی و مسیر انسانیت و بندگی حقیقی رو طی کنی. تا به بنده خالص و مومن خدا تبدیل بشی. به اون بنده هایی که پیش خدا جایگاه و ارزش والایی دارن. بنده هایی که قلبشون مدام در حال مکالمه با خدای یکتاس و قلبشون افسار ذهنشون رو به دست گرفته. چقدر خوبه این مسیر. چقد این آگاهی ها حس پیشرفت و بزرگ شدن به من میده. خداروشکر میکنم هزاران بار.
باسلام مجدد به همه دوستان هم فرکانسی عزیزم.راستش خودمم با این تعهدی که توی کامنت نوشتن درونم ایجاد شده چندان آشنا نیستم و تازگی داره ولی هرچی که هست حس خوبی بهم میده….و همین کافیه که با قدرت این کار رو ادامه بدم :).راستی،این فایل رو قبلا گوش داده بودم اما این بار نشستم روبروی قرآن خوشرنگی که تازه گرفتم و تک تک آیه ها رو با استاد جلو اومدم.تک به تک و دونه به دونه.جاهایی که از ظلم به خود حرف زده بود هایلایت کردم،کدها و به قول استاد لطفی آپشنای نیروی رب رو خط کشیدم و با خودم گفتم و گفتم و گفتم…و میگم و میگم و میگم..بعضی جاها ذهنم میومد یه مقاوتایی مینداخت ولی من با قدرت تموم توی سنگر وایساده بودمو به نیروهای خودی مهمات میرسوندم.راستی اخیرا رسوندن مهمات راحت تر شده.و این در حالیه که هنوز یکساله نشدم.به نظرم پیشرفت بزرگیه.isnt it? گاهی اوقات از این همه سکوت توی ذهنم و لذتی که داره تعجب میکنم.سکوتی که برای داشتنش کمتر از یکسال اخیر تلاش میکنم ولی بیشتر دارمش.به تولد یک سالگیم نزدیک میشم.درست زمانی که تصمیم گرفتم راه خودمو پیدا کنم.مطمینم که اتفاق های خوبی در راهه.:):) :)
و اینجا چرا اینقدر بوی خونه میده؟
خدارو شکر میکنم که تا امروز یعنی روز سوم سفرنامه پیش رفتم و از آگاهی های اون استفاده میکنم. خدا میداند در انتهای این سفرنامه چه حجم عظیمی از آگاهی در وجودم پدید می¬آید. امروز فایل “«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش” رو گوش دادم. اولین آگاهی که از این فایل برداشت کردم، آگاه بودن به وجود خدا و تسلیم مطلق اون بودنه. من قبلا عین اکثریت جامعه همیشه دنبال آدم¬هایی بودم که بتونم از تنهایی خودم دور بشم و همیشه از اینکه تنها باشم و حوصلم سر بره میترسیدم. ولی از وقتی با دقت به این فایل گوش دادم، برام خیلی جالب بود که به این نتیجه رسیدم که غیر خدا هیچ کسی نمیتونه اون دوست و یاور ادم تو تنهایی باشه که باهاش همیشه باشه و یه لحظه هم دور نشه ازش. حتی اگر طردشم بکنه؟!! دوستی که واقعا دوست داره بزرگ و ارزشمند باشیم و همه¬ی لذت¬ها و خوشی¬هایی که دوست داریم رو با تمام وجودمون تجربه کنیم. یک دوستی که به همه آگاهی¬ها آگاهه و دانای مطلقه. سرتاسر خرد و علم به همه چی. من قبلا اینقدر غرق در ناامیدی و نشدن ها شده بودم که برای پر کردن تنهایی ام آویزون این و اون میشدم ولی از وقتی فهمیدم که من باید هی پیشرفت کنم و تعیین و رسیدن به اهداف، روش زندگی کردن ما آدماست، خیلی وقته هدف جدیدی برا خودم بدست آوردم. و هر روزش با اون هدف زندگی میکنم و از تنهایی و مسیرم لذت میبرم. در این لذت بردنا دارم رو خودمم کار میکنم تا فراتر از الانی که هستم درک کنم و عمل کنم تا با کوله باری از دانش و آگاهی و البته خرد به دنیای نامتناهی سفر کنم. در این تنهایی میتونم به جرات بگم، خدا بهترین دوست من بوده . دوستی که هیچ¬کس نمیتونه اونو ازم بگیره یا دورش کنه. مگر اینکه خودم بخوام! اره، خدا همچین دوست عزیزیه. دوستی که هر چی بخوام بهم میده. نمیدونم از کجا ولی میدونم یه جوری بهم میده. کلا هم علاقه خیلی شدیدی داره سوپرایزم کنه تا بیشتر خوشحال بشم. جوری که از شوق خوشحالی دوست دارم جیغ بکشم و بغلش کنم و بگم خیلی خوشحالم کردی، خیلی دوستت دارم و عاشقتمممم. حضرت ابراهیم خیلی آگاهی بالایی داشتن که فهمیدن مانند انسانی که روح حقیقی و ذات پاک درونش جریان داره زندگی کردن، نیازمند تسلیم مطلق خدا بودنه. البته این تو حرف راحته ولی تو عمل اینقدر کنترل ذهن و مراقبه لازم داره که بتونی همون آگاهیا رو تو عمل پیاده کنی. اینکه همیشه به منبع وصل باشی و فرمانبردار مسیرخوشبختی تجویز شده برا خودت از طرف خدا باشی. این فایل به من گوشزد کرد که رو آگاهیای خودم کار کنم، به قرآن بیشتر توجه کنم و وقت بذارم براش، یاد بگیرم با ترسام مقابله کنم. یاد گیرفتم فقط مطیع خدا باشم و با اون طرح رفاقت ابدی ببندم و تنها وابسته و نیازمند همون باشم.
سلام روز همگی بخیر
خرسندم و به خودم میبالم که همراه عزیزانی چون شما هستم .
مدتی وقت بود تمرکز کردن ذهنم واسم مشکل شده باز از خدا خواسته ام من رو هدایتم کنه چون باز تمرکزم جای فراوانی رفته بود روی کمبودها
و خدا من رو به روزشمار زندگی هدایت کرد
انشاالله ما در مسیر قدم برمیداریم و خدا ما رو هدایت میکنه و درهایی از نعمت هر روز بر روی ما باز میشه
من شدیدا بعضی وقت ها عزت نفسم کم میشد مثلا مشتری خودش انتخاب میکنه جنس رو من کامل در مورد جنس توصیح میدم ولی بعد میومد و اه و ناله
.
تا اینکه گفتم چ کاری هست ک من عذاب وجدان و احساس گناه دارم .
.
جنس نقره که تمام دنیا میدونند رنگ طلا روی اون ثابت نمیمونه و من دقیق هم توضیح میدم ولی مشتری خودش به انتخاب خودش داره خرید میکنه
.
پس احساس عذاب وجدان و احساس گناه رو باید از بین ببرم و خوشحالم ک درکنار شما هستم و با اموزه های شما دارم روی خودم کار میکنم
سلام و درود
امروز یادگرفتیم که در مورد اتفاقات بدمون صحبت نکنیم فقط در مورد اتفاقات خوب صحبت کنیم
صحبت در مورد اتفاقات خوب = بیشتر شدن اون دسته از اتفاقات در زندگی
اینجانب محمدحسین بلاغی تعهد میدم فقط راجب اتفاقات خوبم صحبت کنم
در پناه الله شاد و پیروز و ثروتمند باشید🌱
سلام به دوستان هم فرکانسی ام.خدارو هزاران بارسپاس که درمسیرزندگیم باشما دوستانم هم مسیرم.برای اولین باره که دارم مینویسم مدتیه که عضوسایتم واوایل دست وپاشکسته میومدم توی سایت ولی الان مدتیه که دیگه هیچ کدوم ازگروههای موفقیت روح تشنه ی منوسیراب نمیکنه وبه گوش کردن هرروزه ی صدای استاد عزیزم عادت کردم.امشب درتاریخ ۱۴۰۰/۰۵/۱۱منم تعهد نامه ی خودم رونوشتم وباایمان امضا کردم.باور دارم خداوند به بهترین شکل منوهدایت میکنه.عاشقتونم
سلام
الان پنج قسمت از این سفرنامه رو دنبال کردم و خداوند رو سپاسگزارم که هدایت شدم به این سمت
الان یک هفته است که هدایت شدم به این سمت چون تحت فشار روحی و مالی بودم و دیگه ناتوان شده بودم و به طرز ناباورانه ایی هدایت شدم به این سمت و الان حالم خوبه با توجه به تمام مشکلاتی که دارم
برنامه زندگیم تغییر کرده و به لطف خدا دارم به نکات مثبت زندگیم توجه میکنم و مرتب سپاسگزاری میکنم که اگر همین ها رو هم نداشتم قطعا شرایطم وحشتناک میشد
تصمیم داشتم بخونم برا امتحان استخدامی اما الان کلا اون برنامه رو کنسل کردم و میخوام توجه کنم رو شغل مورد علاقه ام مشاوره و نوشتن پایان نامه و مقاله
هر روز معنی قرآن و میخونم تا بتونم قدم های محکمی برای باورهایی بردارم که ازشون برام خودم سدی ساخته بودم
خداروسپاس بابت وجود شما
آقای عباس منش خیلی به مک کمک کردید تا بتونم خودم و بشناسم و بفهمم خدا واقعا کیه؟
همیشه از ترس خدا نماز میخوندم یا هر بلایی سرم میومد میگفتم خدا خواسته مثل از دست دادن فرزندم که هیچوقت قانع نمیشدم که اصلا چرا خدا خواسته
خداروشکر الان حالم خیلی خوبه و منتظر هدایت خداوند برای قدم های بعدی در شغل و روابطم هستم به امید الله یکتا
سلام خدمت استاد عزیز و هم فرکانسی های عزیزم امیدوارم هر روز نسبت به روز قبل بهتر بهتر باشین
تصمیم گرفتم که این سفر نامه شروع کنم وپیش برم جلو
فایل روز اول گوش دادم در مورد عذاب وجدان که از کجا اومده چطور ب وجود اومده
عذاب وجدانی وجود نداره فقط از بچگی ب ما گفتن واین گفتن باور ها از قدیم همینطوری چرخیده کسیم دلیل خاصی براش نداره که باعث میشه هر کاری که می کنیم و ۰به ما گفتن بده احساس گناه کنیم شب تا صبح نخابیم از دست عذاب وجدان مثل همین راه نرفتن بر روی سنگ قبر ها که همیشه ب من میگفتن اگه از روی سنگ قبر ها راه بری گناه کردی و خدا تو رو نمی بخشه یادمه تمام تمرکز جمع میکردم خدای ناکرده پام نره روی سنگ قبر ها واگه پامو میداشتم رو سنگ قبر احساس گناه میکردم اینا ب خاطر باور های اشتباهی هستش که ب ما گفتم وقتی این فایل گوش دادم تصمیم گرفتم که هر کاری که می کنم هر باور که دارم ببینم ریشه این فکر این باور از کجا اومده برسی می کنم تحقیق می کنم در موردش که اگر اشتباه هستش یک باور جدید ودرست جایگزینش کنم و اگر درست هست قوی ترش کنم اون باور رو چون هر چقدر ب عداب وجدان که خودمون برای خودمون ب وجود میاریم یا احساس گناه باعث میشه ما پیشرفت نکنیم و برای اینکه کامل و واضح تر با این باور اشتباه اشنا بشیم باید نگاه کنیم ب اعمالمون قران رو مطالعه کنیم ببینم کجای کاریم
من روز اول رو شنیدم و باید یک ردپا بگذارم
خب من تو شرایط خیلی سختی بودم الان که با سایت استاد آشنا شدم تغییر رو دارم حس میکنم البته مدت کوتاهی هست که با مطالب استاد آشنا شدم
قبلش از همه آدمها میترسیدم تو یکی از صحبتهایی که از استاد شنیدم گفتند هیچ کس و هیچ چیز در دنیا هیچ قدرتی نداره جز خدا و کسی که به خدا ایمان داره نه ترسی داره نه اندوهی و همین حرف باعث شد در مسیری قرار بگیرم که این باور رو قوی و قوی تر کنم هیچکس قدرتی نداره که سرنوشت منو تغییر بده
کاش زودتر این جمله رو میشنیدم دراینصورت از اذیت و آزارهای بعضیا نمیترسیدم و کارم رو رها نمیکردم الان بیکار نمیموندم
باورهای غلط من این بود که فکر میکردم دیگران قدرت تغییر دادن سرنوشت آدمها رو دارن مثلا رئیس اداره یا یک همکار بد ولی الان باورم تغییر کرد
من از خدا خواستم به من دوستانی بده ک ایمانم قوی بشه بعد با این سایت آشنا شدم
🙏
سلام به دوستای خوب سایت و استاد عزیزم
این کامنت برای فایل روز هشتم بنده هستش. وقتی اوایل فایل رو گوش میدادم اولین چیزی که به ذهنم میرسید این بود که واای من فعلا فلان کار که موقع تحویلش نزدیکه رو تموم کنم بعد اون فیلدی که دوست دارم رو شرو میکنم . همین باور باعث شد تا ۱ هفته در پی اتمام اون کار هدر بدم، ولی در طول این یه هفته فهمیدم که تغییر خودم یه شبه رخ نمیده و باید آروم آروم فیلی که میخوام رو شرو کنم حتی شده با ۱ دقیقه تمرکز در روز شرو بشه! این یه هفته هی صدای استاد تو ذهنم تکرار میشد که میگف همین الان شرو کن، همین الان برنامه هایی که هی عقب انداختی رو شرو کن و من همیشه به برنامه های کاری و … فکر میکردم و میگفتم اره باید اینکار رو بکنم و اونکار رو بکنم و این حرفااا، غافل از اینکه کلی برنامه برای تقویت باور و افکارم داشتم که پاک یادم رفته بود و افسار ذهنم رو به هپروت سپرده بودم. تازه یادم افتاد که یه سری چیزا رو میشه با وجود داشتن یه گار دیگه، همین الان شرو کرد. مثل بخشش کردن. مثل عشق ورزیدن، یاداوری اینا و ثبتشون برای مرور و تکرار و تثبیت. کاری که از همه واجب تر عقب انداخته بودم، ارتباط قلبی با خدا بود، من تو این مورد اینقدر کوتاهی کرده بودم که حد نداشت ولی خداروشکرررر که دارم از موقعی که این فایل رو گوش کردم تا تقریبا ۱ هفته تا به الان، دارم با خدا ارتباط میگیرم و خواسته هاپو میگم. جالب اینجاس که خواسته های به طرز عجیبی برآورده شدن!!! خواسته های من البته کوچیک بود مثل درخواست پول که یهو یکی ار دوستان پول ریخت به کارتم. اونم بلاعوض!!
بعدش خدا یه بار یه مسافرت مجانی منو برد کع واقعا چسبید. ولی باز هم خداروشکر .