مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- شواهدی موثق درباره “عدم تأثیر عوامل بیرونی” در ساختن ثروت؛
عوامل بیرونی از قبیل: موقعیت جغرافیایی، اقتصاد مملکت، فرهنگ مردم و…
- هربار مسئله ای را حل می کنی، این تجربه، ایمان شما را هم به حمایت های خداوند و هم به توانایی هایت بیشتر می کند؛
- ایمان و باور چگونه ساخته می شود؛
- همیشه برای هر مسئله، “راهکار” وجود دارد حتی اگر به نظر غیر قابل حل برسد؛
- زمانی هدایت های خداوند را دریافت می کنی که عوامل حواس پرتی را از ذهن خود حذف می کنی؛
- “هدایت”، برای افرادی قابل تشخیص است که ایمان خود را در عمل نشان می دهند؛
- “کنترل ذهن”، کلیدی است که همواره درهای بسته را باز می کند؛
- پاداش های خداوند برای کنترل ذهن (تقوا)، عظیم و پایدار است؛
- نشانه کنترل ذهن؛
- باورهایی برای کنترل ذهن؛
- پر رنگترین نشانه درباره “راهکارهای هدایتگرانه خداوند” این است که: ، با شرایط و امکانات کنونی شما قابل اجراست؛
- “رعایت قانون تکامل”، اصلی حیاتی برای پایداری نتایج است؛
- پایه و اساس کسب و کار خود را بدون عجله، آرام آرام اما مستحکم بساز؛
- ظرف وجود ما برای دریافت نعمت های بیشتر، به آرامی و با برداشتن قدمهای مستمر بزرگ می شود. پس عجله برای رسیدن به نتیجه ای بزرگ، فقط مسیر شما را سخت می کند؛
- هرگز چنین چیزی به عنوان “موفقیت سریع و یک شبه”، وجود ندارد؛
- “درآمد ساختن” را با همان امکانات، شرایط و مهارتی شروع کن که الان داری. سپس آرام آرام آن را رشد بده؛
برای درک جزئیات دقیق تر این مفاهیم و اجرای آن در زندگی، پیشنهاد می کنیم این فایل را بارها گوش دهید، از آن نکته برداری کنید و این نکته ها را در بخش نظرات با سایر دوستان خود به اشتراک بگذارید.
منتظر خواندن نوشته های تأثیرگذارتان هستیم
منابع بیشتر:
مطالعه نتایج دانشجویان از دوره های آموزشی استاد عباس منش (testimonial)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری الگویی مناسب برای کسب و کار575MB35 دقیقه
- فایل صوتی الگویی مناسب برای کسب و کار34MB35 دقیقه
سلام
نمیدونم کامنتم مربوط به این قسمت میشه یا نه ولی دلم میخواست اینو بگم که چقدر تغییر کردم ،همونطور که همه شنیدید آقای رئیسی فوت کردن.
قسم میخورم اگه قبلاً بود خوشحال میشدم از اینکه خوب به سزای کارش رسید یا اینکه اره. اینا ظالمن یا ازاین حرفا،ولی الان انقدر خوشحالم از اینکه باورهای تغییر کرده ،تا من این خبر رو شنیدم ناراحت شدم نه برای آقای رییسی برای اینکه ما از مرگ یک نفر دیگه خوشحال شدیم،کاری ندارم که اون کی بود وچیکار کرد،مهمترین نکتش اینه واسم که من دیگه قدرت رو تو دستای کسی جز خداوند نمیبینم و اگه من از این شرایط راضی نیستم ،من باید تغییرکنم من باید مکانمو عوض کنم،و جالبه واسه مرور این حرفا زور نزدم،از همون صبح که شنیدم اولین جملات این بود که اونم این انسان بود و از مرگش خوشحال نشدم و مردم فک میکنن که اره یکی بهتر خدا کنه بیاد سر جاش،در صورتیکه تو ذهن من قدرت از آن خدای من است وبس
سلام چقدر جالب داشتم دوره دوازده قدم ،جلسه سوم
قدم اول رو گوش میکردم که در مورد ثروت و کسب وکار بود و داشتم به کارخودم فک میکردم ،یک آن با تمام وجود از خدا خواستم که تو هدایتم کن و بگو دقیقا چیکارکنم چه باورایی داشته باشم باگمو بهم نشون بده ،اومدم پیام بچه های دوازده قدم رو بخونم ،چون تواین مدت یه راست میرم سراغ کامنت دوازده قدم ولی دیدم استاد در مورد کسب کار فایل گذاشتن واقعا چشمم خورد و کلی خوشحال شدم تقریبا از هدایت خواستنم تا هدایت شدنم یک دقیقه طول کشید.یه خوابی هم اونشب دیدم دلم نیمد راجبش ننویسم ،چون خودم یه وقتایی که میام کامنت بچه هارو میخونم کلی حالم خوب میشه به خداوند کانکت میشم و میرم برای ادامه بقیه مسیر.
البته جزئیات اصلا یادم نیست ولی اینو یادمه که یه پیرمرد فقیری یه گوشه خیابون یا کوچه نشسته بود و من یه مقدار پول یا هرچیز دیگه ای که یادم نمیاد بهش کمک کردم،اون شروع کرد ازم کلی تشکر کردن ،ولی من برخلاف بیداری که اگه یک نفر تشکر کنه بابت کمکی که بهش کردم ممکنه تا چند ثانیه اول احساس غرور کنم و بعد به خودم یادآوری کنم که من باید از طرف ممنون باشم که اجازه داد کمکش کنم تا من این احساس خوب رو تجربه کنم.
به هرحال توی خوابم پیرمرد ازم داشت تشکر میکرد و یه صدا تنالیته نمیدونم این صدا تو سرم بود که چی داری میگی از کی داری تشکر میکنی اونه که داره بهمون نعمت میده و از ته دلم گریه میکردم یه جور گریه خوشحالی یه جور گریه ای که چقدر تو بزرگی و من کوچک ،که چقدر دلتنگتم و انگار تو نهایت اون چیزی هستی که من میخوام ،یه جور برگشتن به خونه یه حس آرامش عجیبی بود.