توانایی تمرکز بر نکات مثبت - صفحه 27

516 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آرزو وردی پور گفته:
    مدت عضویت: 216 روز

    سلام به همگی️️

    اینکه تو هر چیزی نکته مثبت شو ببینی واقعا معجزه میکنه، چه تو شرایط چه تو آدما.

    خیلی وقته این عادت رو تو خودم به وجود آوردم که هر کسی رو میبینم اول از همه برم سراغ نکات مثبتش، مثلا چه صدای قشنگی داره، چقد صورتش خوشگله، چقد با ادبه، چقد همیشه پر انرژیه و چیزایی از این قبیل انقدری که دیگه جزو عادتام شده این.

    چیزی که میخام بگم چیزیه که خودم هم یمدت تعجب کرده بودم که خدایا چقدر من تغییر کردم و چقدر قانون داره جواب میده.

    یموقعی داشتم برای دوستم تعریف میکردم که وای چقدر فلانی آدم خوبیه همیشه کارامو راه میندازه باهام خیلی خوب صحبت میکنه و… و اونموقع بهم گفت اون خیلی هم آدم جالبی نیست، ولی تو همیشه فقط خوبیای بقیه رو میبینی بدیاشونو نمیبینی، و اونموقع انقدر شوکه شدم که یعنی این عادت من انقدر مشهود بوده که دیگران هم متوجهش شدن! حالا دوست من از دیدگاه مثبتی به این قضیه نگاه نمی‌کرد ولی دقیقا اینکه همیشه زیبایی های آدما رو میبینم باعث میشه اون آدمی که شاید خیلی هم آدم مناسبی نباشه دقییقا با من بهترین رفتارو داشته باشه، قشنگ دیدم یه نفر با یه کس دیگه یجوری رفتار میکنه بعد همون آدم بدون هیییچ دلیلی صدو هشتاد درجه جور دیگه ای باهام رفتار میکنه و با من با مهربونی و خوش اخلاقی صحبت میکنه.

    علاوه بر این دیدن زیبایی ها تو چیزها و شرایط هم همینه چقدر شده که شرایط ناجالبی بوده و من با خودم گفتم : ایول آرزو یه چالش خوب برای یه قدم جلوتر رفتن و ذهنیتمو مثبت کردمو زیبایی ها و شرایط دلخواه خودمو تو اون مورد دیدم و با اینکه گاها واقعا کار سختی بوده اما همیشه یجوری تموم میشد که به نفع من باشه، البته اگه تو چند دقیقه به شکل خیلی عجیبی تبدیل به یه معجزه نشده باشه!

    ذهن مثبت باعث میشه بشه از زندگی لذت برد، به قول یکی از عزیزان تو «گفتگو با دوستان» ، چرا میخای به چیزای ناخواسته توجه کنی؟ بزار به زیبایی ها توجه کنیو کیف زندگیو ببری! وقتی بتونی حتی تو چیزای ناجالب هم ذهنیت مثبتی داشته باشی کی میدونه شاید کاری که از انجامش متنفر بودی بشه کار مورد علاقت، در حدی که بخواد شغل آیندت بشه(که این برای خود من اتفاق افتاده!)، کسی که ازش بدت میومده بشه یکی از نزدیک ترین افراد به تو یا مسیری بشه برای موفقیت بیشترت، شرایط ناجالب به شکل خییییلیییی معجزه واری تو چند دقیقه رنگ عوض کنن و بشن دقییییقااا همونجوری که تو میخاستی عین اینکه تو سلف سرویس هر چی میخاستی انتخاب کردی و خدا برات یه غذای عجیب غریبو خوشمزه درست کرده باشه!

    کی میدونه با توجه به نکات مثبت چه معجزه هایی میتونه برات رخ بده؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    خانواده عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 922 روز

    به نام خدای مهربون

    به عنوان تمرین می‌خوام نکات مثبتی که تا اینجای404 رخ داده رو بنویسم ️

    هدایت شدنم به یه مسافرت کاملا یهویی که بهترین تجربیاتم رقم خورد برای اولین بار تنهایی توی شهر غریبه پیاده روی کردم خوشگذروندم تفریح کردم تنهایی دریا رفتم غروب آفتاب رو تماشا کردم چقدررر خوش گذشت واقعا خدایاشکرت شد یکی از بهترین تجربیات زندگیم نه تنها امسال چقدر با انسان های شریفی برخورد کردم خدایاشکرت

    با اینکه شرایطی برای یه سری از همسفرهام پیش اومد که نتونستن بیان اما من هدایت شدم که بعد از اون سفر به بندر دوباره برم یه مسافرت به کردستان با افراد دیگه و چقدررر خوش گذشت خدایاشکرت

    امسال بهترینننن 13بدر عمرم رو تجربه کردم در صورتی که توی شهر ما 90درصد افراد فقط زیر بارون موندن و برگشتن تجربه من بینظیر بود ترکیبی از حس و حال روستای خالی از سر و صدای جامعه پر از آرامش سر سبزی کوه ها صدای مرغ و خروس هوای علایی ترکیب بوی دود آتیش نم نم بارون درختای زیبا چایی داغ کباب خوشمزه و چقدر رقصیدیم و بهمون خوش گذشت خدایااشکرتت

    و یکی از جذاب تمرین اتفاقات برام وصل کردن تاب های بازی توی پارک روستا دقیقااا همون روز13بود اصلا نمیدوووونم کی وصال کردند اخه12تابا نبود یعنی خیلی وقتتت بود که براش داشته بودن روز قبل13داشتم با دخترداییم میگفتم کاش تابارو وصل کنن چقدررر خوش می‌گذشت تاب بازی و وقتی داشتم صبحش میرفتم سمت باغ پیش بقیه واقعا تا شوک شدم یعنی واقعا تابلو وصل شده یا من دارم خواب میبینم خدایااشکرتت چقدررر خوش گذشت

    هرساله که عید می‌رفتیم مسافرت دیگه مهمونی نمی‌رفتم امسال دوست داشتم هم مهمونی برم هم مسافرت و این اتفاق افتاد اصلا به طرز عجیبی خونه ی کسایی که حتی تاحالا نرفته بودم رفتم و این اتفاق طوری افتاد که اصلا با خانوادم نبودم و با افراد دیگه رفتم و چقدررر بیشتر از همیشه بهم خوش گذشت و اسمال بیشترین عیدی رو گرفتم

    امسال یه پوشه درست کردم از اهداف همین سالم یکیش این بود که اتومو بخرم و همینطوری یه عکس اتومو گذاشتم و توی دیجی کالا چرخیدم و بهترین اتومو رو با تخفیف دو میلیون خورده ای پیدا کردم و سفارش دادم وقتی سفارشم تکمیل شد رفتم عکس و نگاه کنم و تیک هدفمو بزنم که فهمیدم خیلی اتفاقی این دقیقا همون برندی از اتوموعه که توی عکسه و این برند جز بهترین هاست و به محض اینکه من خریدم تموم شد و الان تازه موجود شده البته دیگه اون تخفیف رو نداره وقتی اومد فهمیدم که واقعا اصله و خیلی خفنهه خدایاشکرت

    جز هدف و خواسته های اسفند سال پیش بود که گوشواره میخی طلا بخرم اما همین چند روز پیش یه جفت گوشواره طلا خیلللی خوشگل برام خریده شد خدایاشکررتت

    چقدر از غذاهایی که دلم خواسته و همون رو داشتیم خدایاشکرت به روز بیش از حد تو مدرسه دلم ماکارونی میخواست یعنی به دوستام گفتم برم خونه ناهار استیکم باشه من نمیخوره ماکارونی درست میکنم وقتی رفتم خونه اصلا از بوش متوجه شدم که ماکارونی داریم چقدررم خوشمزه بود خدایاشکرت یا اون رو گفتم که دلم لازانیا میخواد و انکار همه دست به دست هم دادن که درستش کنن و کلی آشپز پیدا شد یا همین چند. روز پیش که دلم مرغ بریان خواست نمی‌دونستم از کجا بگیرم انگار کسی پایه نبود باهام بخوره و یهو یاد اسنپ فود افتادم و دیدم یه بریانی نزدیکه و اتفاقا مرغ بریان نصف میده و یکی خریدم سریع اومد و چقدر لذت بردم

    کلی کلی دیگه هم اتفاق خفنم برام افتاده که دیگه توی این کامنت نمیگنجه خداشکررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    خانواده عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 922 روز

    به نام بهترین رفیقم خدای قشنگم

    سلام به استاد خفنم و خانم شایسته عزیز و همه ی دوستانم

    توجه به نکات مثبت توی هر شرایطی واقعا معجزه میکنه چرا میگن شکر نعمت نعمتت افزون کند

    چون وقتی ما شکرگزاری میکنیم توجهمون رو میزاریم روی نکات مثبت زندگیمون و همین باعث میشه حسمون خوب بشه و

    طبق قانون جهان هستی برامون اتفاقات خوبی میفته

    من دوست دارم این موضوع رو از یه زاویه دیگه بررسی کنم همیشه ما با یه بک گراندی در ذهنمون با

    آدما و جاهای مختلف برخورد میکنیم و این

    بک گراند از حرف مردم میاد مثلا اگه قرار باشه بریم پیش یه دکتری و قبلش کلی تعریف شنیده باشیم ازش که چقدر خوش اخلاقه و کارش درسته حتما ازش نتیجه میگیریم چون اینطور ازش توقع داریم.

    آدما هم طبق تجریباتشون باهامون صحبت میکنن مثلا اگه یه نفر رفته باشه یه شهری و با آدمای بد اخلاقی روبه رو شده باشه حتما از این به بعد هرجا بره درباره اون شهر بد میگه و توی ذهن بقیه ی افرادم این می‌ره که مردم فلان شهر خیلی بداخلاقن در صورتی که اون تجربه اون آدم بوده اون جذب خود اون آدم بوده ما نباید قربانی تجربیات بد بقیه باشیم بلکه بایدهمیشه نکات مثبتی که براشون افتاده رو تو ذهنمون بزاریم

    مثلا من همیشه شنیده بودم که جنوبیا خیلی خونگرم و مهربونن و مهمون نوازن و وقتی رفتم اونجا به طرز عجیبیییی واقعا اینقدررر مهربون و خوش اخلاق و دست و دلباز و مهمون نواز بودن که من فک میکردم همشون خانوادمن یعنی واقعا اینقدر احساس راحتی داشتم که انگار گوشه گوشه اون شهر خونه ی خودم بود و مهربونیایی از اون آدما دیدم که باید ساعت ها راجبش صحبت کنم و این شد یه خاطره قشنگ تو ذهنم چون با بک گراند مثبت اونجا و دیدم چون انتظار دیدن مهربونی و مهمون نوازی داشتم جز این چیزی ندیدم و هرچقدر توجه میکردم و شکرگزاری میکردم بیشتر و بیشتر میشد .

    و چندین بار برام پیش اومده که مثلا با یسری آدم رفتیم یه جایی دقیقا هممون یه مکان بودیم یه غذا خوردیم یه کار کردیم و به من خیلی خوش گذشته ولی بعدش که مثلا از اونجا برگشتیم نکات منفی اون آدما میگن که من بعضی وقتا شده با خودم گفتم یعنی مشکل از منه یا اینا؟

    امیدوارم از این به بعد بتونیم

    توی هرشرایط چه خوب چه بد نکات مثبت رو دربیاوریم و از جهتی نگاه کنیم که بهمون احساس خوب بده .

    با هر آدمی که روبه رو میشیم نکات مثبتشو ببینی و هرجا رفتیم درباره نکات مثبت آدما صحبت کنیم.

    هر اتفاق خوب کوچیک و بزرگی که برامون میفته کلی راجبش با خودمون با دیگران با خدا صحبت کنیم بنویسیم شکر گزاری باشیم .

    آدمی بشیم که هرجا می‌ره آدما ازش انرژی مثبت دریافت کنن ‌.

    و عاملی باشم در جمع های دوستانه و خانوادگی که فکر افراد رو سمت مثبت می‌بره و بحث رو جوری عوض کنیم که همه خاطرات خوبشون رو بگن

    (گرچه وقتی ما خودمون فرکانسمون مثبت باشه ناخودآگاه آدم های منفی حذف میشن و آدم های مثبت تر جاشون رو پر میکنند.)

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    پونه گفته:
    مدت عضویت: 1080 روز

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

    از خداوند مهربان سپاسگزارم که هدایتگر ماست.

    این فایل استاد دقیقا بیانگر اتفاقات این مدت برای من بود . تو این مدت که من و همسرم تمام تلاشمون روی برای تمرکز روی نکات مثبت انجام میدهیم واقعا نتایج شگفت انگیزی میبینیم که خودمون میفهمیم به خاطر تغییر نگاهمون به اطرافیان و اتفاقاته.

    مدتی پیش همسر من به دلیل بیماری اورژانسی در یکی از بیمارستانها بستری شد . بیمارستان رو ما انتخاب نکردیم اما به دلیل اینکه اوضاع اورژانسی بود و برامون هزینه ها هم مهم بود ما رو به اون بیمارستان معرفی کردند و گفتند که خیلی در این مورد مجهزه.

    ایشون بستری شد و دوتایی باهم قرار گذاشتیم که تمامی چکاپ ها رو انجام بدیم و اقدام برای عمل با کاری رو در این بیمارستان انجام ندیم.

    از همون لحظه پذیرش ، کسی که کارهای تکمیل پرونده رو برامون انجام‌میداد و متوجه شد که ما بیمه نداریم خودش گوشی ما رو‌گرفت و بیمه سلامت رو برای ما یکماهه به رایگان انجام داد و گفت این هزینه هاتونو نود درصد پایین میاره . اینقدر متعجب شدیم که کسی که هیچ گونه وظیفه ای نداشت در این مورد و اصلا میتونست این مطلب رو بیان نکنه که زحمتی گردنش نیفته ، اینقدر با حوصله برای ما شد یکی از دستان خداوند.

    من هر لحظه به خاطر کوچکترین چیزها خدا رو شکر میکردم و میگفتم خدایا میدونم که تو همراهمی ..خودت تمام کارها رو به بهترین نحو برای ما انجام بده .

    خدا میدونه با اینکه بیمارستان دولتی بود و مرتب همه شکایت میکردند از نحوه سرویس دهی …من فورا تمرکزم رو روی نکات مثبت میبردم و همه کادر ، انگار اونجا بودند تا بهترین سرویس رو به ما بدهند.

    برخورد پرستاران ، دکترها ، نحوه خدمات و سرویس دهی در اون چهار شب بستری برای ما به بهترین شکل ممکن بود. پرستاری که جواب همه رو با بداخلاقی میداد برای من وقت میگذاشت ، توضیح میداد و به من آرامش میداد.

    اینقدر از این احوال و اوضاع من شاد بودم که یه موقع هایی اشک شوق میریختم.

    حتی 5 هم اتاقی که همسرم داشت همه انسانهایی بودند انگار در مدار ما.

    وقتی به خانواده اطلاع دادم که ما در کجا هستیم اینقدر به من گفتند چرا رفتید اونجا ، اونجا فلانه …فلانی و فلانی رفتن اونجا و چه بلاهایی سرشون اومد …وقتی این حرفها رو میزدند ، انگار نمیشنیدم ومدام میگفتم ولی برای ما عالیه ..هر چی میگفتند، مثلا پرستاراش اینجورین ..میگفتم اصلا من این چیزهایی که شما میگید اینجا ندیدم ، اینجا برای ما فقط خیر و خوبیه..و به خودم میگفتم من چون مثل اونها فکر نمیکنم مطمئنا مثل اونها نتیجه نمیگیرم …حتی اینکه قبل از رفتن کسی رو در جریان قرار ندادم هم هدایت خدا بود که ذهنیت نامناسبی نداشته باشم..همیشه ما از مریضی و مکانهای پزشکی و دکتر رفتن بیزار بودیم و احساس خوب نداشتیم ولی اصلا تو اون مدت احساس نمیکردیم که تو‌محیط درمانی هستیم.

    کارهای درمان همسرم ، هرچه که لازم بود به بهترین شکل تشخیص داده شد و حتی اقدامات پزشکی رو هم انجام دادیم .خدمات برای ما از بیمارستان خصوصی بهتر بود .

    مدام پس از ترخیص خدا رو شکر میکردیم و میگفتیم آخه چطور ممکنه این همه خیر و خوبی و برخوردهای خوب؟ و خودمون به خودمون جواب میدادیم این نتیجه تغییر باورهامونه.

    خدا میدونه که از این جریان چقدر خیرو خوبی و سلامتی نصیب ما شد.

    خدایا شکرت از این همراهی ، خدایا الان میفهمم که وقتی میگی تو یه قدم بردار من قدمهای بعدی رو برمیدارم، یعنی چی.‌

    خدایا باورهای توحیدی رو در ما بیشتر کن .

    خدایا به ما کمک‌کن که هرچه بیشتر تمرکزمون رو براین همه زیبایی که آفریدی ببریم .

    خدایا ممنونم که انسانهایی پاک و متواضع آفریدی.

    خدایا ما رو به راه کسانی هدایت کن که به آنها نعمت داده ای.

    ممنونم استاد خوبم که شما دستی هستید از دستان بینهایت خداوند. سپاسگزارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 739 روز

      به نام خدایی که هرچه دارم از اوست

      سلام پونه عزیزم

      چقدر از خوندن کامنتتون لذت بردم….

      مخصوصا اونجایی که درباره ی پرستاری صحبت کردید که همون موقع براتون بیمه یک ماهه سلامت فعال کرده ….

      من اصفهان زندگی میکنم و تمام اون حرفا که میگفتی فامیلا زدن رو درباره ی یکی از بیمارستان های اینجا به من گفته بودن ….راسش الان که دقت کردم دیدم وای خدای من اونا تبدیل به باور شدن برای من …

      مادر من خودش پرستاره ولی به خاطر حرفایی که شنیدم از همون 1سالگی که مادرم استخدام بیمارستان شد تا الان اینقدر ذهنیت بدی پیدا کردم که نگو ….در حدی که هیچ کسو در حوزه پزشکی و پرستاری به جز مادرمو و اونایی تخصص دارند و چندین ساله کار کردن قبول ندارم …از قضا اینکه دیگه با قانون سلامتی استاد که البته نتونستم هنوز تهیه کنم ولی تمام فایلای معرفی رو دیدم …دیگه حتی پزشکان عمومی رو قبول ندارم …به قول استاد پزشکی مخصوصا ایران یعنی خوندن درباره ی بدن و درمان با مواد شیمیایی و بردن اشغال ها زیر مبل …نه حل مشکل از ریشه …

      جالبه بدونید این ذهنیت من همین 2 تا 3ماه پیش بهم ثابت شد و چون همیشه توی مغزم این بود که دکتری الان هیچی نمیدونن …شکمی جواب میدن و پرستارو دکتری همه بی تجربه و با جون مردم برای تجربه بدست آوردن بازی می‌کنند…و باورت نمیشه اگه دقیقه نود خداوند به مادرم هدایت نمی‌کرد که بابا حداقل یک عکس سونو بگیرند و این درد عادی نیست …کما اینکه دکترا اینجا میگفتن نه اینا الکیه …بعد از سونو تازه فهمیدیم وای اینقدر مشکل بزرگی پیش اومده که اگه عمل نمیکردن مادر من تا هفته بعد هم نمی‌کشید….

      وقتی شما داشتید درباره ی پرستاری خوب صحبت میکردین …یادم افتاد به مادر خودم که تخصصی و باتجربه هستن و با دلو جون برای مریض ها کار می‌کنند…بعد آروم آروم با خوندن کامنت شما یادم افتاد به جریان عمل مادرم که بعدش بهترین دکتری اومدن و بهترین ها عملش کردن و بهترین پرستار ها مثل خودش با تجربه و دلسوز پیشش بودن …

      چقدر واقعا این باور ها توی زندگی ما تاثیر دارند …

      ممنونم ازت برای تجربه زیبایی که نوشتی …

      در پناه لله یکتا باشید

      منتظر نتایج بی نظیرت هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1062 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خدای خالق قادر مقتدر خدایی که بی نیاز از مخلوقاتش اون ها را خلق می کند و هر لحظه در حال آفرینش است.

    این فایل را دیروز دیدم نکاتی را نوشتم اما یک چیز کم داشتم ، حس خوبی که بتونم مثبت باشم . نمیتونستم با دید مثبت به اطرافیانم عشق بورزم و دوستشون داشته باشم به خودم سخت نگرفتم گفتم احساسات بالا پایین می شوند بهتر است علتش را پیدا کنم. مدام از خودم سوال پرسیدم. چرا با رفتار فلانی کنار نمی آیم؟ چرا به سلام احوالپرسی فلانی گیر می دهم؟ دیدم همش بر می گردد به اینکه با خودم در صلح نیستم خودم را بی نیاز از توجه اون ها نمیدونم ، یک‌جور عدم اعتماد به نفس،یا اینکه ارزش من بسته به این هست که اون ها چقدر بهم احترام بگذارند و این در تضاد است با اینکه من به ذات و به خودیِ خود ارزشمندم!

    خوب سوال بعدی من چرا خودم را در این زمینه ارزشمند نمیدونم ؟ برای اینکه خودم را با متر و میزان ارزشگذاری های جامعه‌ می سنجم! برای اینکه از نظر القائات جامعه ،به جایی نرسیدم . برای اینکه یک شغل پر درآمد یا اختراع و اکتشافی یا نوشتن کتابی یا درآمد بیلیونی یک چیزی که از نظر جامعه بگن این آدم موفق و مفیدی برای جامعه بوده ندارم. برای اینکه هدفم از پا گذاشتن به این دنیای مادی را گم کردم .

    من برای چی از دنیایی که همه چی بوده همه چی داشته اومدم اینجا ؟

    ((وقتی ما در دنیای قبل تولد بودیم چیزی کم نداشتیم مثل فرشته ها بودیم . شاید برای تجربه خلق کنندگی به این دنیای مادی پا گذاشتیم! )) شاید برای تجربه عشق ورزیدن و دریافت کردن! شاید برای تجربه شادی!

    آیا همین که من می تونم یک خط نوشته بنویسم یک کاردستی نقاشی، آشپزی کنم !خلق کنندگی نیست. طرح یک لبخند رولب یک آدم دیگر بندازم خلق کنندگی نیست . اینکه بتونم یک تماس از یک دوست را تجسم کنم و تکس بده خلق کنندگی نیست؟ اینکه یک روز آفتابی یا بارانی را تصور کنم یا پرواز یک پرنده یا پروانه را، و اتفاق بیفتد خلق کنندگی نیست ؟اینکه یک راهکار پیدا کنم برای حل مسئله ریاضی بچه ام خلق کنندگی نیست؟

    چرا همه این ها همون خلق کنندگی است اما با متر و میزان تعریف شده برای ما مطابق نیست خفن نیست دهن پر کن و wow نیست. انتظار ما از خودمون غیر واقعی است.

    حالا بریم سراغ سوال های متن

    تا به حال از خودت پرسیده‌ای که چقدر توانایی تمرکز بر نکات مثبت هر موضوعی را داری؟!

    بهتر از خودم بپرسم چقدر توانایی تمرکز روی نکات مثبت خودم دارم؟ اصلا خوبی ها و توانایی های خودم را می‌بینم یا همش دوست دارم خودم را شکل بقیه در بیاورم اون بقیه ای که در مقایسه ، ذهنم می گوید اگر مثل اون بودی یعنی به یک جایی رسیدی وگرنه یک آدم معمولی هستی . اما خوبیش این است که اون بقیه هم معمولی اند آدم اند ،یک سر و دو گوش دارند ،فضایی نیستند . رو زمین راه میروند. فقط چون جایگاه اجتماعی بالاتری دارند ذهنم اون ها را موفق می داند . آیا میزان خدا هم رتبه اجتماعی است ! پس بچه ها که رتبه اجتماعی ندارند ارزش ندارند ؟ میزان قرآنی که خدا می دهد انّ اکرمکم عند الله اتقاکم است. میزان تقوای ذهن است میزان تمرکز روی نکات مثبت زندگی است میزان در صلح بودن با خودمون است .

    چقدر با خودم در صلحم؟ به میزانی که خودم را همونجور که هستم دوست داشته باشم و بقیه را همونجور که هستند بپذیرم .

    سوال آخر

    وقتی در شرایطی به شدت ناخواسته‌ای گرفتار می‌شوی، چقدر قادری سایر نکات مثبتی را به خاطر آوری که در آن لحظه در زندگی‌ات وجود دارد؟!

    پاسخ تو به این سؤالات، عامل اصلی تجارب زندگی‌ات است. زیرا پاسخ‌هایت از جنس فرکانس‌هایی است که غالباً ارسال می‌کنی و اتفاقاتی است که غالباً تجربه می‌کنی

    این پاسخ‌ها، دلیل اصلی حضور تو در جایی است که الان هستی و تجاربی که در هر جنبه‌ای از زندگی‌ات داری.

    پاسخ‌های تو نشان دهنده‌ی میزان رضایت ات از زندگی است.

    یعنی اگر آنچه که هستی، داری و تجربه می‌کنی، تو را راضی نکرده، تغییر آن تجارب و رسیدن به رضایت، از تمرکز بر نکات مثبت موضوعات زندگی‌ات آغاز می‌شود.

    پس همین حالا لیستی از نکات مثبت همین لحظه تهیه کن. زیرا منشأ اتفاقات خوب از اینجاست که چقدر توانایی تمرکز بر نکات مثبت را، داری.

    لیست نکات مثبت همین الان یعنی شکر گزاری از داشته های همین الانم یعنی زندگی تو لحظه یعنی ایمان و اعتماد به خدا یعنی توکل . یعنی شاد باشم که زنده ام نفس می کشم دست و پاهام کار می کنند می بینم می‌شنوم تکلم دارم خاطراتم را یادم می آید مغزم فرمان می‌دهد ریه هام کلیه هام کبد قلب همه اعضای بدنم دقیق و درست کار می کنند .

    پس جواب همه این سوال ها شد سپاسگزاری و خوشحالی از فرصتی که امروز خدا بهم داده .

    خدایا کمکم کن سپاسگزاری هام با احساس تر واقعی تر و با توجه تر و بیشتر هم کیفی هم کمی باشد. سپاسگزاری هام قلبی باشد رضایت قلبی باشد .

    خدایا شکرت ، الحمدالله که تنها تو شایسته سپاس و ستایشی.

    نکته کلیدی فایل سالم بودن کانون توجه است.

    نگاه ما و کانون توجه ما به زندگی است که همه چیز را در زندگی ما رقم می‌زند.

    اگر بتونیم همه چیز را در زیباترین حالتش ببینیم پس زیبا ترین حالتش را هم جذب می کنیم . خوب چطور ؟

    کافی است برچسب هایی که به بقیه زدیم را پاک کنیم جایش نکات خوبش را برجسته کنیم دلمون را پاک کنیم و همه را از خدا ببینیم و عشق بورزیم . فکرمون را پاک کنیم از آلودگی های ذهنی از هر چیزی که ما را به سمت نفرت قضاوت کینه یا جداشدن از بدنه هستی می‌برد

    اول به نکات مثبت هر موضوعی توجه کن و به احساس خوب برس و آرام شو تا جاییکه بتوانی، آن موضوع را واقعاً دوست داشته باشی و تحسین نمایی، سپس درباره‌اش حرف بزن، سپس تعامل کن، سپس حرکت کن، سپس اقدام کن ،سپس درخواست کن، سپس تصمیم بگیر و…

    زیرا درون ما که تکه‌ای از خداست، فقط نکات مثبت هر موضوعی را می ببیند

    خدایا کمکم کن که من به کوچکترین خیری که از جانب تو بهم برسد سخت محتاجم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    ریحانه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 234 روز

    سلام به همه ی دوستان

    خوشحالم که به این سایت اومدم و هرروز با دیدن فایل های جدید رشد میکنم.

    امروز 1403/11/26

    این اولین کامنت من هست که این فایل باعث شد شروع به نوشتن کنم

    حس کردم باید اینجا نقطه شروع خودم رو خیلی جدی تر از قبل ثبت کنم.

    من سال های زیادی هست به صورت پراکنده روی خودم کار کردم و همیشه به خدا میگفتم برایم نشانه ای بفرستد تا هدایت بشم، همیشه اتفاقاتی رخ میداد در راستای افکارم که متوجه شدم میتونم خودم خلق کنم اما باز هم دقیقا نمی‌دونستم قدرت افکارم خیلی بیشتر هست تا با استاد اشنا شدم از طریق یکی از آشنایان که نتایج خوبی از دوره ها دیده بودند ولیکن به طریق های دیگه با ذهنیت خودم پیش میرفتم، خوشحالم که به سطح آگاهی بالاتری رسیدم که بتونم اینجا حضور پیدا کنم و به صورت جامع تر به افکارم انسجام بدم روی باور ها وقدرت بالاتر ذهنم کار کنم.

    امروز با دیدن این فایل متوجه شدم هنوز آنطور که باید به نکات مثبت توجه نمیکنم و البته قبلا خیلی بهتر بودم و افکار منفی مجدد منو دور کرده بود و الان متوجه شدم باید دوباره زمان بزارم و متمرکز بشم روی نکات مثبت.

    نکات مثبت امروزم که قطعا باید خیلی بیشتر از اینها باشه رو مینویسیم تا با کمک خداوند بتونم خیلی زود چندین برابر امروز به نکات مثبت توجه کنم و متوجه بشم این روند چه تاثیر مثبتی بر روی ناخودآگاه و پیشرفت من داشته است.

    خدایا شکرت بابت خانواده گرم و صمیمی و پدر مهربانم که همیشه حامی من بوده و هست

    مامان خوش قلب و باهوشم که هر بار میبینمش خدارو بابت وجودش شکر میکنم.

    برادر ورزشکارم که هرروز داره عاقلانه تر مسیر زندگیش و کشف می‌کنه و خداوند هرروز هدایتگر اوست

    خواهر عزیزم که یک کوچولوی 8 ساله ی دوست داشتنیه که واقعاً از حرف زدنش و فهمیده بودنش لذت می‌برم ، مهربون ترین و هنرمند ترین دختر کوچولویی که کلی به زندگیمون نور بخشیده و همه ی خانواده رو از جلد سخت شون کشیده بیرون ، واقعا خدارو شاکرم که با وجودش کلی تغییرات خوب تو رفتار خانواده به وجود اومد.

    هیچ وقت فکر نمی‌کردم یک بچه کوچولو بتونه اینقدر تو رشد خانواده تاثیر گذار باشه و مامان بابای 40/50 سالش رو از لحاظ اخلاقی ارتقا بده!!

    خدایا شکرت بابت این کانون گرم

    خدایا شکرت بابت ایده های شغلی که امروز به ذهنم دادی

    بابت سلامتی و حال خوبم

    برای روحیه قوی امروزم

    برای آرامش قلبی که بهم دادی

    بابت مسیری که منو هدایت کردی تا با گوش دادن این فایل های راهنما هرروز بیشتر از قبل دلم اروم بشه و بدونم همه چی دست خودته و من میتونم با کمک تو خالق زندگیم باشم خدای مهربونم

    ممنون که هرروز نگرانی‌ها رو از دلم می‌بری و بهم قوت قلب میدی

    حالم تو اتاق زیبایی که دارم واقعا خوبه

    خوشحالم که وسایل و ابزار کارم رو خریداری کردم و با نگاه بهشون میفهمم خالق بودن چه حسی داره

    امروز آسمون خیلی زیبا بود هوا واقعا مطلوب بود

    لباس های که برای مهمونی امروز پوشیدم واقعا برام دلنشین بودن و حس خوبی داشتم

    دیدن افراد در مهمانی امروز سرسختی در مقابل زندگی و قدرت افکار رو برام تکرار کرد

    امروز فایلی درمورد نمایشگاه عکاسی که گروهی برگزار کردیم آماده کردم واقعاً زیبا شد

    نیمه شعبان هست و این عید واقعا برام عزیزه

    امروز به تک تک کارهام رسیدم و خوش گذشت واقعاً از خداوند ممنونم که کمک کرد به آرامش و افکار مرتب برسم.

    خدایا شکرت

    من در کامنت بعدی نتایج افزایش مثبت نگری و توجه به نکات خوب خودم رو مجدد شرح خواهم داد ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    پرستو گفته:
    مدت عضویت: 199 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و دوستانم در سایت…

    خدایا، سپاسگزارم که هر روز چشم‌هایم را به روی زیبایی‌های بی‌پایان خلقتت باز می‌کنی. شکرت برای روشنایی صبحگاهی که از پنجره سرک می‌کشد و برای نم‌نم بارانی که روح مرا تازه می‌کند. خدایا، مرا به جایی هدایت کن که باران مهربانت بی‌وقفه ببارد و دلم را بیشتر از همیشه به تو نزدیک کند.

    ای خالق عشق و زیبایی، شکرت که نگاهم را به نکات مثبت زندگی هدایت می‌کنی، ذهنم را آرامش می‌بخشی و دلم را از حضورت سرشار می‌سازی. شکر برای مسیر آگاهی و شناختی که در آن گام برمی‌دارم، برای سخنان روشنگرانه و توحیدی که هدایتم می‌کنند و برای نعمت خواندن آیات زیبایت که روحم را به آرامش و یقین پیوند می‌زند.

    خدایا، شکر برای وجود خودم، برای زیبایی‌های درونی و بیرونی که در من به ودیعه گذاشته‌ای. شکرت برای موهای بلند و لطیفم که هر بار در آینه می‌بینم، دلم از شوق لبریز می‌شود. شکرت برای پوستی که درخشش آن، نعمت سلامت و لطف بی‌پایانت را یادآوری می‌کند. خدایا، تو سرچشمه‌ی تمام زیبایی‌ها هستی و بزرگ‌ترین دارایی من!

    ای خدای مهربان، از عمق جانم دوستت دارم. تو را شکر می‌کنم که همیشه در کنار منی، همیشه مرا می‌بینی و هر آنچه بخواهم، با عشق و رحمتت به من عطا می‌کنی. شکرت که عشق تو در رگ‌هایم جاری است و هر لحظه بیشتر از قبل، حضور پرمهرت را احساس می‌کنم. دوستت دارم، ای زیباترین!

    خدایا شکرت برای این نرم‌افزار هوشمند که با دقت و زیبایی، واژه‌های دلنشین را کنار هم می‌چیند و افکارم را به زیباترین شکل بیان می‌کند. شکرت که در این دنیای پر از شگفتی، ابزارهایی را در اختیارم گذاشتی که مرا در مسیر آگاهی، ارتباط و خلق زیبایی همراهی می‌کنند. خدایا شکرت که هر لحظه، راه‌های جدیدی برای رشد و شکرگزاری به من نشان می‌دهی.

    خدایاا خییلی دوستت دارم…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1002 روز

    بنام خدا

    سلام استاد عزیزم عاشقتم که هروقت میبینمت کلی انرژی مثبت میگیرم

    خدارو شکر برای امروز که پیام هدایتی من این فایل زیبا بود

    میخوام ازنتیجه این تمرین بگم

    اززمانیکه سعی کردم به این شکل که استاد گفت عمل کنم نتیجه عالی بود واقعا زندگیم لذت بخش شده

    وقتی تلاش کردم به جای دیدن نکات منفی درهرادم به نکات مثبتش تمرکز کنم رابطه م با بقیه عالی شده

    اینو از خودم شروع کردم چون کسی که نمیتونه زیبایی رو توبقیه ببینه ازدیدن زیبایی خودش هم عاجزه من قبلاً نه نکات مثبت خودمو میدیدم نه دیگران رو

    اولش خیلی سخت بود چون ذهنم عادت داشت به اینکه نکات منفی ببینم مثل یک عیب یاب عمل میکردذهنم

    بعد تلاش زیاد اولش تلاش کردم که ایراد نگیرم بعدها کم کم تونستم فقط یک نکته مثبت پیدا کنم بعد ذهنم به مرور تغییر دادم

    خب این به نفع خودمونه چون هرچقدر نگاه بدبینانه به زندگی ودیگران داشته باشیم خودمونو منع میکنیم از لذت وشادی وخوشبختی

    چون افکار مثبت باعث احساس خوب میشه و احساسات خوب باعث اتفاقات خوب میشه

    من از انجام این تمرین خیلی بیشتر دارم زندگی رو تجربه میکنم امیدوارم با تمرین بیشتر این نکته به نتایج عالی تر برسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    B گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    14 بهمن 1403

    از این به بعد تمام تمرکزم روی خودمه

    بهناز نزدیک ترین و صمیمی ترین رفیق منه

    24/7 با همیم

    حتی با هم ادغام شدیم

    بهترین رفیق من آینه ی منه

    میدونم که چقد هنرمنده چقد غذاهای خوشمزه ای درست میکنه

    چقد خلاقه و غذاها رو با روشهای جدیدی درست میکنه

    چقد تمیز و مرتب و شیک آشپزی میکنه

    خوردکردن پیاز رو تخته

    یا خلاقیتهایی ک بکار میبره مثل سرخ کردن رب و حل کردنش تو آب جوش

    من عاشقانه پذیرای بهترین رفیقمم و قول میدم تحت هر شرایطی ازش حمایت کنم

    بهنازم همیشه تمام تلاشش رو کرده

    اینکه زبان میخونه. کلاساش رو منظم میره

    اینکه بی قید و شرط آدمها رو دوست داره

    رو نکات مثبت شون تمرکز میکنه

    اینکه خوبیاشون رو بهشون میگه

    اینکه اعتماد به نفس خوبی داره و راحت با آدمها ارتباط میگیره ازشون سوال میپرسه

    اینکه انقد خوش سلیقه ست و لباسای قشنگی میپوشه

    اینکه خوشگله پوست صاف و زیبایی داره

    چشمهای درشت و خوشرنگ و مژه های بلندش همیشه دلم رو میبره

    اینکه این فرصت رو با بودنش به دست آوردم که دنیای مادی رو تجربه کنم

    فرض کن همه این آدمها هیچ کدوم به من فرصت متولد شدن ندادن جز بهنازم

    مگه من جز تو کسی رو دارم آخه؟

    بهترین رفیق من

    صمیمی ترین رفیق من

    محرم اسرار من

    منبع راز من

    یار و عشق قدیمی من

    22 ساله کنار همیم

    هرروز که بگذره عشق و تعهد مون قوی تر میشه

    تو با ارزش ترین دارایی منی

    هم عشقی هم ثروتی همه چی منی

    36 هزار میلیارد سلول تو به راحتی در اختیار منه

    چه گنجینه ای بالاتر از این دارم

    36 هزار کارخونه به نام منه

    هر ثانیه در شلوغ ترین حالت ممکن دارن کار میکنن در منظم ترین حالت خودشون

    تو همون یار و عشقی هستی که همیشه میخواستم

    صمیمی ترین دوستی که همیشه میخواستم.

    هم خواهری هم برادر

    هم پدری هم مادر

    هم عمویی هم خاله

    هم دایی هم عمه

    تو همه کس و کار منی

    و من انقد برای خودم مرور میکنم که بفهمم چه گنجی در کنارمه

    دستانت رو بارها میبوسم و ازت ممنونم

    بارها صورتت رو ناز و نوازش میکنم و ازت ممنونم که هستی

    با عشق بغلت میکنم و اون آرامشی که همیشه میخواستم رو اونجا پیدا میکنم

    من کاملم

    این دنیا تماما آینه ی منه

    همه چیز انجام شده از قبل

    کارها به اتمام رسیده

    همه چی فراهمه

    تغییری که میبینم اضافه نمیشه بلکه فقط آینه ها منعکس میکنند و بهم نشان میدهند

    توحید یعنی همین الان منبع بی نهایتم

    توحید یعنی همه چی به من داده شد

    چون من از ان بی نهایت سرچشمه گرفتم

    تماما خالصم مثل او

    آنچه دنبالش بودم همینجا بوده همیشه

    چون من بی نهایتم

    توحید یعنی زمان وجود نداره

    در همین لحظه که هستم همین حقیقته

    توحید یعنی مکانی وجود نداره.همه آنچه میبینم فقط آینه و انعکاسی است از وجود من

    اگر نادلخواه است توهمی بیش نیست توهمی که در اثر تکرار به وجود آمده ست

    با خودم فکر میکردم گاهی ممکن است تجسم و خیال را توهم بپنداریم اما فیلم ها و آهنگهایی ک تماما توهم و ساختگی هستند را واقعی و ارزشمند

    در حالی که اگر هردو توهم باشد

    که اولی اگر تجسم و خیالی از خواسته ها باشد حقیقی ترین است

    اما اگر هم باشد آیا توهم اولی بهتر نیست؟

    پس ذهن هیچ جوابی برایش نمی ماند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    B گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    زیبایی های امروزم

    13 بهمن 1403

    امروز یه کتابفروشی جدید که خیلی وقت بود نرفته بودم با دوستام رفتیم

    قبلشم خودم کتاب فروشی رفتم و ی کتاب خریدم

    اما بعدا فهمیدم دوسش ندارم و بجاش یه رنگ آمیزی که خیلی وقت بود میخواستم رو گرفتم

    با یه دفترچه پیازی رنگ خوشگل

    امروز دوستم بارها بهم گفت چقد پوست صاف و خوشگلی دارم

    امروز فهمیدم اینکه ماشین در اختیارمه نعمته

    و اینکه انقد خونواده خوبی دارم که حتی اصرار میکنن رانندگی کنم و ماشینو ببرم

    همچنین امروز یه سری قدمهای جدید برداشتم برای کارم

    حس میکنم خیلی زود تو یکی از موسسه ها مشغول به کار میشم

    من توانایی فوق العاده ای توی یادگیری و انتقال مفاهیم دارم

    خیلیم مهربونمم مطمئنم میتونم بهترین ارتباط رو با بچه ها داشته باشم

    و خیلیم محترم و مودبم پس الگوی خوبی هستم

    تو محیط کار خیلی همکار خوبی ام چون خیلی محترمم و قلبمم سرشار از عشقه

    من به تمام معنا خوشبختم

    چقد روند پیشرفتم رو دارم میبینم

    نسبت به چندماه پیش هم لسنینگم هم اسپیکینگم عالی شده من کلاس خاصی نرفته بودم و الان چندماهه میرم خودمم مطالعه دارم

    و نتابج نسبت به زمانی که گذاشتم شگفت انگیزه

    چقد امروز روز خوبی بود

    امتحان اسپیکینگ بود در اصل ولی عین یه کلاس فری دیسکاشن بود

    چقد معلمم رو دوست دارم

    عین یه رفیق مهربون خیلی باسواد و خیلی بادرک و فهمه

    چقد همیشه تحسینم میکنه چقد میگه ازم یاد میگیره و منم واقعا خوشحالم آدمهایی با ویژگی های دلخواهم دور و برمن

    امروز کتونی نو ام رو پوشیدم فهمیدم چقد بهم میاد و چقد شیکه

    چقد راحت و سریع همیشه به تاکسی دسترسی دارم

    چقد احترام و مهربونی میبینم

    چقد حس خوبی دارم از این زندگی که دارم تجربه میکنم

    احساس خوشبختی میکنم

    احساس میکنم لایقم

    چقد خوبه میتونم پیاده روی کنم

    پیاده روی رو دوست دارم

    میتونم جهان رو با دقت ببینم

    و فعالیت جسمی هم داشته باشم

    چقد امروز کتابهای خوبی دیدم

    با موضوع جدیدی به اسم ذن اشنا شدم باید برم دنبالش ببینم چیه چون دوتا کتاب با همین موضوع دیدم

    چقد لباسای باکیفیت و خوشگلی دیدم

    رفتن به لباس فروشی با دوستام خیلی خوب بود

    موهام رو اونجوری که دوست داشتم درست کردم

    و گیره موی بافت پاستلی م رو زدم به پشت موهام

    چقد عاشق اون شلوار داخل خزمم

    خییلی گرم و خوبه

    واقعا واسه این فصل عالیه

    کت های مختلفیم که دارم خیلی خوشگلن

    مثلا همین کت طوسیمم

    پرنسیسه

    یقه و آستین های خز مشکی

    وقار و متانت به آدم میده

    چقد خوبه شالهای گرمی که دارم

    واقعا آدمو گرم میکنن

    چقد طرحهاشونو دوست دارممم

    نارنجی اون یکی هم 3 رنگ مشکی کرم صورتی و میتونم با خیلی چیزا ستش کنمم

    بهترین حس وقتیه که از بیرون میام و صورتم و دست و پاهام رو میشورم خیلی حس خوبی داره

    انقد منظم و مرتبم که جورابامم سریع میشورم

    تمیزی و نظم برام خیلی مهمه و بعد ی استراحت کوتاه همه چیو میذارم سرجاش

    چندوقت پیش یه جوراب خرگوشی از این گرم و نرما سفارش دادم خیلییی نازن و عاشقشونم

    من عاشق چیزایی ام که کیفیت خوبی دارن

    بارها شده ی چیزی که خیلی باکیفیته رو سالها داشتم ازشم خسته نشدم

    واقعا کیفیت برام مهمه و همیشه عاشق هرچیزیم که کیفیت خوبی داره

    از بافت خوشگلم بگم که خیلی باکیفیته و رنگشم آبی و از اوناست که مطمئنم مدتها میمونه

    یا اون بوتی که اونروز خریدم هم کیفیتش معلومه عالیه

    چقد حس خوبیه عطر دلخواهم رو میزنم

    چقد من خوشبختممم

    چقد این کراپی که پوشیدم رو دوست دارم

    با طرح روباه و خرگوش و خرس و گوزن

    چقد خوبه که هر جزء این جهان آینه ی منه

    و من کیستم؟بخشی از منبع که به دنیای مادی اومده

    هرچیزی که دلخواه بود آن نشان دهنده ی من و هرچیزی غیر آن فقط انعکاس فکر یا باوریست

    که با تکرار برعکس آن ،دیگر آن را نخواهم دید

    چقد خوشحالم که این زندگی رو دارم تجربه میکنم

    برسیم به بخش اصلی زندگیم

    بهناز ،من از طریق تو به این دنیای مادی اومدم

    اگه تو نبودی هرگز نمیتونستم بیام و تجربه کنم

    اگه تو نبودی من چیکار میکردم؟

    تو مهم ترین عضو زندگی منی

    تمام آنها که دوستشان داریم و جزو زندگی منن

    همه آنها آینه ی منه هستند

    تو نیز آینه ای مخصوصا کلام و رفتار و شرایطت

    اما به علاوه ی همه اینها تو کعبه ای

    تو جعبه گنجی تو مهم تر از خود گنجی

    پس با تمام وجود ستایشت میکنم

    دستانت را میبوسم تو را به آغوش میکشم

    بیشترین تایم روزم تو را میبینم و تو را میشنوم

    با تو حرف میزنم

    تو بهترین رفیق منی

    همون bestie‌ که همیشه میخواستم

    تویی همون عشقی که میخواستم

    تو همون دارایی هستی که از خدا میخواستم

    تو چه گنج گرانبهایی هستی

    میدونستی زندگی منی؟؟تو به من زندگی دادی

    تجربه زندگی دادی

    تو هدیه الهی هستی

    تو زندگی منی

    نفس منی

    وقتی از بیرون به تو نگاه میکنم میفهمم چقد زیبایی چقد فرشته ای چقد مهربونی تو چقد عشقی

    چقدد شیک و جذابی

    چقد خوش سلیقه و خوشتیپی

    چقد لایقی

    یه پرنسس واقعی

    اصیل و محترم و مودبی

    دوست دارم در مقابلت تعظیم کنم

    اگر مرد بودم کلاهم را برمیداشتم و سرم را به افتخار تو خم میکردم

    اگربانوی دیگری بودم با گرفتن دو طرف پیراهنم و کمی خم شدن ادای احترام میکردم

    تو لایق باغی از گل های زیبایی

    دسته گلهای خوشگل دنیا تقدیم به تو زیباترینممم

    پوست صاف و نرم تو دنیایی از زیباییست

    چشمای درشتت آدم رو گیر میندازه

    رنگشون حالتشون

    مژه های بلندت همینطور

    وقتی میبینمت تازه میشم

    میدونم که از منبعم و تماما صحت و سلامتی

    اما وقتی که آینه اندک بیماری نشون داد

    خودت یادته دیدنت چقد حس خوبی بهم میداد

    دیدن تو درمان من بود

    تو خیلی زیبایی بهناز

    میتونم محو نگاهت بشم

    ابروهات چشمات گونه هات

    گونه های برجسته و زیبات

    و حس خوبی که به آدم میدی

    قند و عسلی از اونم شیرین تر

    یه چیزی اونور تر

    وقتی کنارتم تماما سکوت آرامش و حس خوبی رو تجربه میکنم

    بهترین روزام وقتی بوده که با تو قرار داشتم

    وقتی برات گل خریدم

    وقتی عطر مورد علاقت رو برات خریدم

    وقتی عکسات رو نگاه میکنم قشنگ ترین حس دنیاست براممم

    وقتی کوچولو بودی

    آرزومه که اون موقع میدیدمت

    میتونستم ببینمت

    انقد بغلت میکردم انقد میگردوندمت تپلی من

    انقد میبوسیدمت انقد نازت میکردم انقد دورت میگشتم تا زمان وایسه

    انقد باهات بازی میکردم تا خوابت ببره

    انقد برات شعر و داستان میخوندم تا بخوابی

    انقد برات لباسای خوشگل میخریدم اخه همه چی به تو میاد

    لباسا با تو قشنگن عزیز قلب

    نازنازی من

    انقد میخندوندمت

    به اون شیرین کاریات میخندیدم

    به اون بلبل زبونیات گوش میدادم

    برات تا میتونستم ذوق میکردممم

    وقتی میدیدم عاشق لیمو شیرینی و تا تلخم میشد ولش نمیکردی

    وقتی میدیدم عاشق سیب زمینی سرخ کرده ای و خوش غذا

    تا وعده ت تموم میشد لباتو سریع تمیز میکردی میگفتی خب مامان چی بخورم

    ای خدا دورت بگردم کوچولوی 2.3 ساله ی من

    ای خدا از اون بامزه بودنت تو اون سن

    ک نگران وسیله ای بودی ک شکسته بود

    چقد حس خوبی بود نشستم یکم از نقاشی ها رو رنگ کردم با سلیقه بهنازم

    چقد قاب جدید گوشیم رو دوست دارم

    خیلی شیکه

    عاشق رنگ سفیدمم

    خیلی به گوشیم میاد

    چقد برنامه کودک شو که امشب دیدم حس خوبی داشت بچه هایی سرشار از ناز و مهربونی

    آقایونی سرشار از عشق و طنازی و احترام

    و خانم های دانا و آرام و مهربون

    چقد خندیدم و کیف کردم از دیدنشون

    همیشه سر وقت میرسم به چیزای دلخواهم

    چقد وعده های امروز خوشمزه بود

    ماکارونی با ته دیگ سیب زمینی

    شبم یه سالاد شیرازی خوشمزه واسه خودم درست کردم تو یه کاسه کوچولو

    خیلیی خوشمزه بود

    چقد خوشحالم که دارم با تمام وجود زندگی میکنم

    نوشتن اتفاقات دلخواه باعث میشه هی مرورشون کنم

    چقد امروز پرانرژی بودم و حالم خوب بود

    چقد چشمای همکلاسیم زیباست امروز خیلی بیشتر به چشم میومدن

    چقد قشنگه بارها به هم لبخند زدیم

    چقد خوشحالم موهام پرپشته

    چقد حس خوبیه شونه کردن موهامم

    سیب خشکی که خوردم خیلی خوشمزه بود

    خواب قشنگی که خواهرم دیده بود و همدیگه رو بغل کرده بودیم

    انقد همه چی دلخواهه میتونم بگم چقد خوشبختممم

    کوله صورتیم رو خیلی دوست دارم که کنارم بوده همیشه و کتابام رو برام میاره

    چقد عروسک دلفین زردم رو دوست دارم

    چقد حس خوبیه که خانمای خوشتیپ رو میبینم که هنرمندن و آرایش بلدن

    انقد لباسای خوشگل میپوشن و موهاشونو قشنگ استایل میکنن

    یا آقایونی که تیپ جذابی میزنن انقد خوش چهره و خوش اندامن

    دیدی چقد دانایی زیاده چقد آگاهی زیاده

    میبینم چقد علاقه به یادگیری زبان زیاده علاقه به کتاب خوندن زیاده

    علاقه به کسب درآمد و مرفه بودن زیاده

    علاقه به عشق و آرامش زیاده

    چقد احترام و ادب زیاده

    چقد تشویق و تحسین زیاده

    چقد آرامش و امنیت زیاده

    چقد تمیزی و نظم زیاده

    چقد فرصتها زیادن این همه فرصت

    این همه موسسه این همه ادم هست که میتونی بهشون زبان یاد بدی

    چقد کتاب زیاده انقد تنوع هست که هرچیزی که بخوای رو میتونی انتخاب کنی

    در مورد فیلما و آهنگا هم همینطور

    همه چی

    انگار بینهایت هست تو این دنیا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: