توضیحات بیشتر درباره بخش «عقل کل»

عقل کل رویای ریشه دار من بود‌، که به دلیل اصرار و استمرار من به تحقق پیوست تا فضایی سالم‌، متمرکز بر اصل و به دور از حاشیه‌های گمراه کننده باشد برای‌، «تمرینِ هماهنگی با قوانین زندگی به شکلی ملموس‌تر‌» و زیستن به شیوه‌ی راهکارها و آگاهی‌هایی که در فایلها و محصولات مختلف به شما آموزش داده‌ام‌، برای آنهایی که به دنبالِ بهبودی دائمی در تمام جنبه‌های زندگی‌شان هستند.

عقل کل، عقل جمعیِ همه‌ی اعضای این خانواده است برای بهبود بخشی‌ای مداوم و مستمر به راهکارها‌، ایده‌ها‌، و شیوه‌هایی که هربار می‌تواند ساده‌تر‌، پرثمرتر‌، قابل اجرا با هزینه‌ها و امکانات کمتر اما با نتیجه‌ای بادوام‌تر باشد‌، تا هر بار ما را به طبیعت‌مان نزدیک‌تر‌، چرخ زندگی‌مان را روانتر و مسیر رشدمان را لذت‌ بخش‌تر و آسانتر ‌سازد.

ما سمتِ خودمان را انجام داده‌ایم و این کارگاه عملی را در اختیارتان قرار داده‌ایم تا‌، آنچه را درباره قوانین زندگی‌، شیوه‌ی طبیعی زندگی کردن‌، شیوه‌ی بدون تأخیر قدم برداشتن‌، شیوه‌ی فکر خدا را خواندن و مسائل را به شیوه‌ی خداوند حل کردن‌، هدایت شدن و طبیعی رشد کردن را که در محصولات و فایلها آموخته‌اید‌، در عمل تمرین کنید.

هربار که به قصد پاسخ به سوالات دوستانت وارد این بخش می‌شوی و با ذره بین قوانین‌، به مسائل مختلف نگاه می‌کنی؛

هر بار که به دنبالِ «راهکاری منطبق با قوانین» برای آن مسائل می‌گردی‌،

هربار که درباره‌ی راهکارهای مسائل مختلف صحبت می‌کنی‌ یا می‌نویسی؛

نیرویی خلاق را در وجودت فعال می‌کنی که آگاهی‌های آموخته شده‌ات را فراخوانی می‌کند و در نگاه‌، رفتار‌، عکس العمل‌ و حتی استدلال‌ های منطقیِ ذهنت جاری می‌سازد تا دیگر فقط اطلاعات انباشته شده و انبار شده نباشند‌، بلکه به شکل عادت‌های رفتاری‌، تفکری و تحلیلگرانه‌ی جدیدی در وجودت ظاهر شوند تا تو را در «مسیرِ اصل»‌، ثابت قدم نگه دارند؛

تا در تصمیمات‌ات رسوخ کنند‌، ظرف وجودت را رشد دهد و نسخه‌ی تواناتری از تو بسازند که از مسائلِ بیشتری بزرگتر شده است.

تا توانایی را در وجودت بیدار کنند و در خدمتِ تو قرار دهند‌، که تو را آماده‌ی ورود به مدارهای بالاتر و احاطه شدن با سطحِ عالی‌تری از کیفیت‌، در تمام جنبه‌های زندگی ‌ات می‌کند.

تک تک لحظاتی که کانون توجه‌ات در این مسیر خرج می‌شود‌ تا بخشی از این عقل جمعی باشد که با پاسخ‌های متعدد و کامل‌کننده به یک مسئله‌ و بررسی آن مسئله از زوایای متعدد‌، پرثمر‌ترین و بهترین راهکار را خلق نماید‌،

لحظات رشدِ ظرف وجودت است؛

لحظاتی است برای تثبیت شدن باورهای قدرتمندکننده‌ی جدیدت و ریشه دواندنشان در اعماق وجودت؛

لحظاتی است برای نفوذِ آگاهی‌های تازه آموخته شده درباره قوانین‌، در شخصیت‌ات؛

برای همین است که با یقین  می‌گویم‌، «عقل کل»‌، نمود واضحی است برای مفهوم :

«خوب زندگی کردن و جهان را جای بهتری برای زندگی کردن»؛

رشد کردن و به واسطه‌ی این رشد‌، جهان را گسترش دادن؛

زیرا در مسیری که برای تغییر در آن حرکت می‌کنیم‌، قطعا به سوالات و مسائلی برخورد می‌کنیم که دیگرانی قبل از ما‌، در این مسیر‌، به آن مسائل برخورده‌اند و بهترین و سرراست‌ترین راهکار را پیدا کرده‌اند و با اجرایشان‌، از آن مرحله گذشته‌اند.

حالا هر کدام از ما در قسمتی از این مسیر تکاملی‌، یکی از آن «دیگران» هستیم که آگاهی‌ها، راهکارها‌‌، تجربه‌ها‌، تبحّرها و ایده‌هایی برای دوستانی داریم‌، که همان مسیری را تازه شروع کرده‌اند که ما قبلاً آن را پیموده‌ایم:

راهکارهایی که ارائه‌اش، اول خودمان را رشد می‌دهد

تجربه‌ای که به اشتراک گذاشتنش‌، اول خودمان را به سمت تجربیات بهتر‌، هدایت می‌کند

ایده‌ای که پیشنهادش‌، اول از همه‌، بخشِ خلاقِ وجودمان را زنده نگه می‌دارد و ایده‌های کاراتری را در وجودمان خلق می‌کند.

بنابراین‌، از فضای عقل کل‌، برای رشد ظرف وجودت بهره بگیر و با «جزئی از مسیر گسترشِ جهان بودن»‌، خودت را آماده‌ی دریافت پاداش‌ها‌، نعمت‌ها و برکت‌های بیشتری نما.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    371MB
    25 دقیقه
  • فایل تصویری توضیحات بیشتر درباره بخش «عقل کل»
    102MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی توضیحات بیشتر درباره بخش «عقل کل»
    23MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

180 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «هاجر حاجتمند» در این صفحه: 1
  1. -
    هاجر حاجتمند گفته:
    مدت عضویت: 2333 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان و همراهان خانواده ی صمیمی عباس منش

    استاد عزیز همین الان که فایل بر روی سایت قرار گرفت من فایل رو گوش دادم ..

    حس خیلی خوبی داشتم ، زیبایی های پارادایس چقدر رویایی بود شاید ماهرترین نقاشان جهان نتوانسته اند این همه زیبایی را تصور کنند و آن را طراحی کنند.

    استاد عزیزم من هر روز متعهد تر از دیروز باتمام سلولهای بدنم این را حس میکنم که باید در این مسیر باشم.. انرژی و اندام خوش فرم شما را تحسین میکردم و احسنت میگفتم که توانسته اید به هدف سال گذشته که در دوازده قدم فرمودید برسید. واقعا کارهای که انجام داده بودید و پیشرفت های شما برایم قابل تحسین بود. داشتم به روند تکاملی شما فکر میکردم که یک باگی تو ذهنم گفت، تو که این همه وقت و فرصت نداری!،،…،، احساسم بد شد. شیطان وارد عمل شده بود و توانسته بود آیه یاس و ناامیدی را برایم بخواند و من را ناامید کند.. زود به خودم آمدم و تصمیم گرفتم به صدای قلبم گوش کنم.، قلبم گفت ، خداوند به تو وعده داده است اگر در این مسیر بمانی خداوند هر چقدر فرصت و وقت بخواهی در اختیارت بگذارد و قبل از اینکه از این دنیا بروی تمام خواسته هایت را تجربه میکنی… کم کم آرام تر شدم. یاد حرف استاد افتادم که همیشه می گوید ریشه ی کمبود در همه جا ی زندگی خود را نشان میدهد. باید بیشتر روی باور فروانی کار کنیم….. یه نیرویی من را به سمت سایت هدایت کرد. میدونید چه اتفاقی افتاد؟ !!

    نا خوداگاه روی یکی از جواب های خانم شایسته ی عزیز کلیک کردم.. درست با من حرف میزد، اشکهایم جاری شد… .. بله خانم شایسته ی مهربان داشت بامن حرف میزد میگفت…

    ذهن همیشه با کلکی نخ نما به نام: «فرصت‌های تمام شده»‌، نگاه ما را به الهامات‌مان و فرصت‌های جدید‌، تردید برانگیز نموده و شکهای خودش را جایگزین یقینی کرده که در الهامات مان به وضوح احساس کردیم.

    اما نیرویی در وجودمان به نام قلب است که، جایگاه خداست و کارش امید دادن به ماست.

    فقط مسئله این هست که شما به کدام صدا در وجودت بیشتر توجه می کنی؟

    بیشتر به قلبت که جایگاه الهامات الهی هست و تو را به سمت خواسته‌ات هدایت می‌کند توجه می‌کنی یا به نجواهای ذهنت که می خواهد با نگرانی‌ها‌، ترس‌ها و افسوس‌ها‌، گمراهت کند؟!

    انتخاب با خودت است. به هر کدام که توجه کنی، صدایش را بیشتر می‌شنوی و شرایطی که تجربه می‌کنی به آن احساس شبیه‌تر می‌شود.

    یعنی می خواهم بگویم، ذهن ما مثل یک حیوان درنده است که طبع و خلق و خویش درندگی است.

    کارش این است که ما را از مسیر خواسته هامان گمراه کند و به وسیله متمرکز کردن کانون توجه‌مان بر ناخواسته ها، بر کمبودها بر ترس ها و بر بیماری‌ها‌، بر بدهی‌ها‌، بر قضاوت‌ها‌، بر مشاجراتی که با همسر‌، دوست و … داشتیم و تلاش برای ثابت کردن برحق بودن‌ خودمان و برناحق بودن فرد مقابل‌ و… ما را از مسیر و مداری که آنهمه برای ورود به آن تلاش ذهنی به خرج دادیم‌، خارج کند.

    باید بپذیریم که این طبع ذهن هست. یعنی همان موضوعی که در قرآن توضیح داده شده و خدا درخواست شیطان را پذیرفته تا برای گمراه کردن‌مان تلاش کند.

    ماجرای توضیحاتی که نوشته شده و مثالهایی که زده شد‌ه، ماجرای این آیه است:

    الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ (۲۶۸)

    و شیطان ذهن این موضوع را اقرار نموده که:

    وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ (۲۲)

    هنگامى که کار تمام شود شیطان بگوید: «خداوند به شما وعده راست داد و من نیز به شما وعده‏اى دادم و تخلف کردم، من بر شما سلطه‏اى نداشتم جز این که دعوتتان کردم و شما پذیرفتید، بنا بر این مرا سرزنش نکنید، خود را ملامت کنید، نه من فریادرس شما هستم و نه شما فریادرس من، از این که شما از پیش مرا شریک خدا ساختید، بیزارم، و براى ستمکاران عذاب سختى است.» (۲۲)

    ماجرا فقط انتخاب ماست. ما در هر لحظه دو انتخاب در دو جهت مختلف داریم.

    می‌توانیم به مسیر فقر برویم یا ثروت‌، مسیر سلامتی برویم یا بیماری‌، مسیر عشق برویم یا نفرت‌، مسیر آرامش برویم یا نگرانی‌، مسیر یقین بریم یا شک!

    ما هر لحظه روی این گزینه‌ها کلیک می‌کنیم و باید مراقب این کلیک‌ها باشیم.

    زیرا به قول خداوند‌، شیطان دسترسی به بندگان با ایمان ندارد. شیطان راهی به مدار ایمان آوردندگانی که در هر لحظه به تلاش برای ایمان آوردن اقرار می‌کنند‌، ندارند.

    بنابراین همانطور که نمی خواهیم یک ببر وحشی را تربیت کنیم تا حیوان خانگی‌مان باشد‌، نمی خواهیم ذات و طبع ذهن را تغییر بدهیم و نباید هم بخواهیم انرژ‌‌ی خود را صرف انجام این کار کنیم که: چرا اصلاً ذهن باید باشد و…

    به قول استاد عباس‌منش: اگر می‌خواهی فرنی درست کنی‌، فقط شکر را بردار و به نمک کاری نداشته باش زیرا ا و قدرتی برای ورود خودکار به فرنی تو ندارد.

    ما بز و گوسفند و مرغ و خروس را می‌پرویم که همین حالا طبعشان اهلی است و دردسری برای‌مان ندارد.

    ما سعی می کنیم وارد مسیرهایی امکان وجود حیوانات وحشی هست، نشویم. یا جاهایی زندگی نکنیم که قلمرو این حیوانات هست.

    باید همین کار را هم با ذهن انجام دهیم.

    یعنی باید سعی کنیم اولاً بپذیریم که ترساندن‌، نگران کردن‌، دلیل و استدلال آوردن برای محدودیت و کمبود‌، کسب و کار ذهن است.

    باید فقط او را نادیده بگیریم. باید ترس و تشرهایش را نشنویم. باید از خط و نشان‌هایش روی برگردانیم و به امیدهایی روی آوریم که قلب‌مان به ما می‌دهد.

    باید به یقین‌ها‌، خوشبینی‌های او دل خوش‌ کنیم.

    البته در ابتدای مسیر و حتی گاهی در طول مسیر‌، به این دلیل که سالیان سال افسار زندگی در دست ذهن بوده‌، صدای خیلی بلندتری نسبت به قلب‌مان دارد و بیشتر بر ما مسلط است و راحت‌تر می‌تواند رأی‌مان را بزند.

    اما هرچه بیشتر سعی کنیم آگاهانه به قلب‌مان توجه کنیم و با خوش‌بینی وعده و وعید‌هایش را باور کنیم، کم کم صدای قلب بلندتر می‌شود و بر صدای ذهن غالب می‌شود. نشانه این کار هم‌، میزان آرامش ماست. به میزانی که خیال‌مان راحت می‌شود و آرام می‌شویم‌، به مان اندازه توانسته‌ایم از عهده انجام این کار برآییم و روی پیشنهادات قلب‌مان

    کلیک کرده‌ایم.

    یعنی باید به هر روشی که می تونیم‌، در لحظاتی که ذهنمون نجواهایش را شروع می‌کند‌، سعی کنیم این شکل از گفتگوها را ادامه ندهیم و در این جنس از احساس بد نمانیم.

    نشانه‌ موفق شدن‌مان هم‌ این است که احساس‌مان بهتر می‌شود.

    «میزان»‌، بودن ما در احساس بهترِ است. هرچه بیشتر بتوانی خودت را در احساس بهتر و احساس آرامش نگه داری، با وضوح بیشتری الهامات قلبت را می‌شنوی.

    سپس قلبت آرام آرام ، تو را به مسیر راهکارهایی هدایت ات می کند که‌ وقتی در دراز مدت به نتایج‌ات نگاه می‌کنی‌، متوجه می‌شوی هیچ توجیهی برای آن نتایج نداری. چون مسیر هدایت الهی‌، خیلی آرام و نرم رخ می‌دهد.

    این اتفاقی است که به معنای واقعی کلمه من در زندگی‌ام تجربه کرده‌ام. و واقعاً هیچ توجیهی برای بسیاری از نعمت‌های زندگی‌ام ندارم جز اینکه تصمیم گرفتم خوش‌بینی بیش از حد الهامات قلبم را باور کنم و روی آنها حساب کنم.

    امیدوارم توانسته باشم آنچه را که خودم از آموزش‌های استاد عباس‌منش در این باره خصوصاً آگاهی‌های دوره جهان‌بینی توحید‌ی ۱‌ آموخته‌ام و سعی بر انجامش دارم و از آن نتیجه می‌بینم را بیان کرده باشم.

    چون یقین دارم‌، میزان رضایت ما از زندگی‌مان و میزان تجربه شرایط دلخواه‌مان‌، به اندازه ای هست که می توانیم ذهن‌مان را نادیده و به قلبمان که جایگاه خداوند هست، دل خوش کنیم.🙏🙏🙏

    این برایم آیت و نشانه ای از طرف خداوند بود که در مسیر درست هستم .. خدایااا سپاسگزارم که من را به این مسیر هدایت کردی..

    سپاسگزارم از زحمات استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربان و خوش قلب و خانم فرهادی عزیز و مدیر فنی سایت .🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: