بیش از ۱۷ سال است که در حوزه آموزش قوانین اساسی خوشبختی و نحوه اجرای آنها در زندگی فعالیت دارم و تاکنون میلیونها نفر (مستقیم یا غیرمستقیم) با عمل به آموزههایی که ارائه دادهام، توانستهاند زندگی خود را به معنای واقعی کلمه متحول کنند.
اگر شما از دانشجویان من باشید، با وسواس من در تولید و انتشار یک دوره آموزشی، بهخوبی آشنایی دارید. حدود یک سال و نیم است که من هیچ دوره آموزشیای تولید نکردهام با اینکه از لحاظ توانایی آموزش در این حوزه، توانایی تولید هر هفته یک دوره آموزشی را دارم و تمام اساتید این حوزه در ایران، بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم از دانشجویان من هستند.
وقتی در چنین جایگاهی هستم، در تولید و انتشار یک دوره آموزشی بسیار به خودم سخت میگیرم تا:
✔ آنچه تولید و آموزش داده میشود کاملاً تأثیرگذار و نتیجهبخش باشد.
✔ آگاهیها به سادهترین شکل انتقال داده شود تا همان درکی را در دانشجویان ایجاد کند که مد نظر من میباشد.
با اینکه میدانم یکی از قویترین نقاط قوت من، توانایی تشخیص اصل از فرع درباره دلیل نتایج و آموزش آن به دیگران است.
در طی یک سال و نیم اخیر، در حال انجام تحقیقاتی گستردهتر از همیشه، پیرامون “نحوه درک و اجرای قانون در زندگی روزمره” بودهام. وقتی از خودم پرسیدم:
از میان این همه مفاهیمی که در طی این مدت بررسی کردهام، اجرای کدامیک “بیشترین تأثیر سازنده” را بر زندگی دانشجو میگذارد؟!
جواب این سؤال، همان مفهومی است که فرایند درک و اجرای آن، آگاهیهای جلسات دوره “هم جهت با جریان خداوند” را تولید کرده است.
چرا حیاتی است که هم جهت با جریان خداوند بمانیم؟
ما در جهانی زندگی میکنیم که تنها یک منبع قدرت مطلق وجود دارد و آن نیروی هدایتگری است که ما را آفریده، از قدرت خلق خود به ما بخشیده و و اگر با خداوند هم جهت شویم ما هم مثل او قدرت خلق کنندگی را خواهیم داشت. ماموریت آگاهیهای دوره “هم جهت با جریان خداوند” متصل نگه داشتن ما با این جریان سازنده و خلقکننده است.
شما دو انتخاب دارید:
یا با این نیرو همجهت میشوی، به قول من روی دوش خداوند مینشینی و اجازه میدهی خداوند کارها را برایت انجام دهد، یا اینکه با پیروی از باورهای محدودکننده و شرکآلود، این اتصال را خاموش میکنی و در مسیری ناهموار و سنگلاخی مرتباً از این ناخواسته به ناخواسته بعدی برخورد میکنی.
راهکار همراه شدن با جریان خداوند چیست؟
فرکانسی که شما را با این جریان خوشبختی هممدار میکند و روی شانههای خداوند مینشاند، ساختن این جنس از باور است که: فقط و تنها فقط یک منبع برای خوشبختی وجود دارد و آن همان انرژی است که ما را خلق کرده و هدایت ما به سمت خوشبختی را به عهده گرفته است. همان انرژی که خداوند نامیدهایم. در این صورت شما را به جریان طبیعی خوشبختی که قرار بوده تجربه کنید، وصل میکند.
نگران نباش که الان چه شرایطی داری. مهم نیست چقدر اوضاع شما از هر لحاظ نامناسب است. این اوضاع نابسامان، نتیجه دور ماندن از این جریان بوده و بهمحض اتصال به جریان خداوند، قدمبهقدم شرایط تغییر میکند.
شرایط فعلی شما نتیجهی فرکانسهای قبلی بوده، اما وقتی ایراد این نوع از فرکانسها را بدانی و آنها را تغییر دهی، زندگی تو در تمام جنبهها دگرگون خواهد شد. من و میلیونها نفری که از آموزههای من استفاده کردهاند، این تجربه را داشتهایم.
من زمانی جریان خداوند را باور کردم و با این جریان همراه شدم که یک رانندهی تاکسی در بندرعباس بودم و حتی کولر هم نداشتم. در محلهی اسلامآباد (یکی از نامناسبترین محلههای بندرعباس) در یک اتاق سیمانی زندگی میکردم که آشپزخانه و سرویس بهداشتی آن با ۲۰ نفر دیگر مشترک بود. یکی از معمولترین دغدغههای ما، نریختن سیمان دیوارها و خار و خاشاک سقف روی غذاها و وسایل آشپزخانه بود.
من در آن شرایط، این نیروی خیر مطلق را باور کردم. باور کردم که با همجهت شدن با این جریان، شرایط زندگیام تغییر خواهد کرد. به دلیل همین باور، نهتنها دیگر نگران آن وضعیت ناخوشایند نبودم، بلکه احساسی عمیق از خوشحالی در قلبم شکل گرفت، زیرا تصمیم گرفته بودم که همجهت شدن با جریان خداوند را از همان نقطه آغاز کنم تا مدرکی باشم برای این حقیقت که: این قانون و این مسیر، چقدر دقیق و صحیح عمل میکند.
میخواستم الگویی باشم که نشان دهد اگر با جریان خداوند همراه شوی، هر شرایطی قابل تغییر است و هر فردی میتواند هر وضعیتی را تغییر دهد، زیرا هر انسان قادر به درک و عمل به قانون است، اگر بخواهد…
اکنون، بیش از ۱۰ سال است که در یکی از زیباترین ایالتهای آمریکا زندگی میکنم و تمام جنبههای زندگیام به معنای واقعی کلمه، سرشار از آرامش، آسایش، برکت و فراوانی است. چیزی نیست که بخواهم و توانایی فراهم کردن آن را نداشته باشم.
من از زمانی که فقط یک رانندهی تاکسی بودم تا اکنون که در آزادی مالی، زمانی و مکانی زندگی میکنم، همچنان اولین دانشجوی هر دوره از آموزههای خودم ماندهام و در حال رشد و بهبود شخصیت خودم با درک و عمل به این آموزهها هستم.
دوره “هم جهت با جریان خداوند” برای مسائل زیر راهکارهای عملی و دقیق دارد
بیشترین سوالی که افراد در مسیر تغییر شرایط از خود پرسیده اند این است که:
- چرا برای بعضی از افراد، رسیدن به خواسته به راحتی رخ میدهد و برای بعضیها خیلی بیشتر طول میکشد و بعضیها هم اصلاً به خواسته خود نمیرسند؟!
- چرا بعضی از خواستههایم راحت وارد زندگیام میشود اما بعضیها که اتفاقاً برایم مهمتر هم هستند، نه؟!
- چرا تا یک قدمی خواستهام میروم اما در دقیقه ۹۰ همه چیز خراب میشود؟!
- چرا با کار کردن روی خودم نشانهها میآیند اما خواستهام نمیآید؟!
- و مهمتر از همه، این دوره برای حل تمام مسائل بالا راهکاری عملی و دقیق دارد تا شما هم به جمع همان بعضیهایی بپیوندید که به راحتی به خواستههای خود میرسند.
دوره ” هم جهت با جریان خداوند “، ذهنیت شما را درباره شیوه تحقق خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با خواسته و برطرف کردن موانع ذهنی درباره خواسته، به کلی تغییر میدهد.
رابطه دوطرفه من با دانشجویان این دوره
هر جلسه از دوره تمرین دارد. پس از ارائه هر جلسه، من تمرینات نوشتهشده توسط دانشجویان در بخش نظرات را بررسی میکنم تا مطمئن شوم دانشجو همان میزان درک مدنظر من را از مطالب داشته باشد و مهمتر از همه بتواند آن درک را در عمل اجرا کند. پس از بررسی، در صورت نیاز جلسات و توضیحات بیشتری درباره آن مفهوم تولید میکنم تا مطمئن شوم دانشجویان دوره دقیقاً مفهوم جلسه را متوجه شدهاند.
به همین دلیل، در صورت عمل به تمرینات این دوره و مشارکت خوب در بخش نظرات، به نتایجی میرسید که برای هرکدام از شما بسیار بیش از نتایج تمام سالهای زندگیتان است.
اگر خداوند نشانهای داد، با من در دوره “هم جهت با جریان خداوند” همراه شو:
مأموریت دوره “هم جهت با جریان خداوند” اصلاح فرکانسهایی است که ناخواستههای کنونی را در شرایط شما ایجاد کرده و نگه داشته است. بهاندازهای که به آموزههای این دوره عمل میکنی، این فرکانسها اصلاح میشود و با جریان خداوند همجهت میشوی. آنوقت خداوند بقیه کارها را برایت انجام میدهد.
من عاشق این مفهوم هستم که در مسیری باشم که با درک قوانین خداوند و عمل به آنها، روی شانههای خداوند بنشینم و خداوند بقیه کارها را انجام دهد. این تعریف زندگی به شیوه طبیعی است.
من در تغییر شرایط نادلخواه گذشته به شرایط ایدهآل کنونی، هیچ زجری نکشیدهام. نعمتهای کنونی زندگی من از مسیر آسان وارد زندگیام شدهاند. پس الگوی مناسبی هستم برای تغییر ساختار فکری شما به دنیای اطراف، و تحقق اهدافتان.
بنابراین، اگر حسی در قلب شما میگوید که آگاهیهای این دوره به شما کمک میکند تا شرایط دلخواه خود را بسازی، اگر خداوند نشانهای به شما برای ورود به این دوره داد، با من در دوره “هم جهت با جریان خداوند” همراه شو.
نهتنها این دوره، بلکه این مسیر برای من جنبه کسبوکار ندارد، بلکه مفاهیمی عمیقتر از کسبوکار مشوق من برای حرکت در این مسیر است. مهمترین شرط من این است که افراد آماده، بهعنوان دانشجوی این دوره با من همراه شوند.
اگر آماده باشی، اگر قرار باشد دانشجوی این دوره باشی، ظرف همین ۲۴ ساعت، خداوند به شما نشانهای میدهد که فقط توسط خودت قابل تشخیص است. اگر نشانه نیامد، یعنی الان آماده نیستی و انشاءالله در زمانی که آماده شوی، وارد مدار آگاهیهای این دوره میشوی. زیرا فقط فردی که آماده است، به آگاهیها عمل میکند و و به همان ترتیب زندگیش در تمام ابعاد مالی، سلامتی، معنویت و روابط متحول میشود.
مطالعه اطلاعات کامل درباره دوره «هم جهت با جریان خداوند» و نحوه خرید این دوره
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری معرفی دوره «هم جهت با جریان خداوند»40MB20 دقیقه
- فایل صوتی معرفی دوره «هم جهت با جریان خداوند»18MB20 دقیقه
توبه:100
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
و خداوند از پیشگامان نخستین از مهاجر و انصار و [همچنین] کسانی که به [نوعی] نیکوئی از آنان پیروی کردند، راضی است و آنها [نیز] از او راضیاند و برای آنها باغهائی [در بهشت] فراهم کرده که نهرهایی [از آثار اعمال نیکویشان] در زیر آن جاری است 133 [=عامل سبز و خرّمی سرای آنها ذاتی است، نه بیرونی و موقت] که جاودانه در آن خواهند زیست. این است آن پیروزی عظیم [با وصول به مقصود و سعادت بزرگ].
مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد
سلام و صد سلام به استاد عزیز و ابراهیمی، به ایتاد شایسته ی نازنین و به همکلاسی های مشتاق و منتظر
خدای مهربونم هزاران بار شکرت که من از شاگردان این استاد هستم
هزاران بار شکرت برای وجود استاد و این آموزشهای بی نظیر…
استاد همین نحوه ی آماده کردن دوره و تعهدی که پاش می ذارین کلللی درس داره برامون… خودش یه دوره س…
آخه کجا دیدین یه استادی نه تنها تبلیغ نکنه برا کارش تازه بگه اگه تو این 24 ساعت نشونه دیدی بیا اگه ندیدی یعنی هنوز آماده نیستی و صبر کن هروقت ر مدارش بودی بیا!!!
خب این میشه که شما می شین شما و رفیق میشن بقیه :)))
دو سه روز گذشته هی میومدم سایت رو چک می کردم ببینم دوره لانچ شد یا نه. از شما چه پنهون یه هفته ای هم بود که احساس می کردم فرکانسم یکم اومده پایین… این هفته هفته ی دومی بود که بعد از اعلام یهویی شرکت ما باید هر پنج روز رو فول تایم حضوری بریم شرکت… با اینکه اون روزی که اعلام کردن من بسیااار آروم بودم و یه یقینی تو دلم داشتم که الخیر فی ما وقع ولی می دیدم که بعد دو هفته خب شرایط کلی عوض شده، بجای دو روز در هفته حضوری رفتن من دارم چهار روز می رم شرکت و فشار کار و یهویی دور بودن 6-7 ساعته از لیلین و بعدم مدیریت زمان که هم با لی لی به اندازه ی کافی باشم هم با تینا وقت بگذرونم هم به کارای خونه برسم قبل از خواب، هم وقت ایجاد کنم برای فایل گوش دادن و کار کردن، هم کافی بخوابم خخخخ با همه ی اینا باهم واقعا کنترل ذهن کار راحتی نبود… گاهی می دیدم حسم جالب نیست بعد می فهمیدم دارم خودم رو مقایسه می کنم فرضا با بچه های سایت و سریع مچ ذهنم رو می گرفتم..
یادمه کامنت فاطمه جان رو که رو گام آخر می خوندم وقتی رسیدم به اونجا که نوشته بود «چه آدم هایی میتونن وقت عصبانیت خودشون رو محکم تر بغل کنن؟
چه آدمهایی میتونن وقت ناراحتی خودشون ببوسن
چه آدمهایی میتونن بی قید وشرط خودشون دوست بدارن!»
یهو اشکام سرازیر شد یهو یادم افتاد چرا من چند وقته خودمو بغل نکردم، چرا با خودم با عشق حرف نزدم؟؟ چرا به خودم فکر نکردم؟؟ و کلی همون وسط کامنت خوندن خودم رو بغل کردم و پشت شونه ی خودم زدم و به خودم گفتم دمت گرم… تو حرف نداری…
دیشب بعد از اینکه لی لی رو خوابوندم یکم جمع و جور کردم و قرار شد با تینا یکم تو تختش بشینیم و گپ بزنیم و اینا… تینا رفت کارای قبل خوابش رو بکنه و من تو اون فاصله تو اتاق لب تخت زانو زده بودم و گوشیم خاموش رو تخت بود و سرم یه حالت دولا روی گوشی بود… یهو چشمم افتاد به تصویر خو دم تو صفحه ی خاموش گوشی… انگار که یهو خود درونم رو دیده باشم شروع کردم با خودم حرف زدن. که چیه چی شده؟ چرا انگار میزون نیستی؟
خودم گفت: نمی دونم ولی آره می دونم که یکم از میزونی فاصله گرفتم. گفتم بخاطر اینه که دیروز دیدی هنوز چندتا پرداخت دارین تا آخر ماه و چیز زیادی تو حساب نمونده درسته؟ یهو انگار بغضش ترکید و گفت آره خب بم بر می خوره من که دارم تلاشم رو می کنم رو خودم کار می کنم، سپاسگزاری می کنم چرا پس اینجوری شد؟ بعد گفتم خدا رو شکر برای اینهمه نعمتی که تو زندگی داری تمرکز کن رو اونا… اینی که داری می گی تمرکز بر ناخواسته س ها … آتیش می سوزونه فرقی نداره چقدر دلیل منطقی داری براش… تازه فکرش رو بکن شما یک ساله که یه فرزند به خونوادتون اضافه شده، با کلی هزینه، حقوق تو فوقش یکم از سال قبلش بیشتر شده، درآمد سام آیا بیشتر نشد؟ شد دیگه… شما الان فقط ماهی 1800 دلار دارین پول بیبی سیتر می دین که چهار روز تا ساعت 1 بیاد مراقب لی لی باشه، پول پوشک و شیرخشک و غیره رو حساب کنی چقدر میشه؟ آیا تو این هشت ماه شما ماهی دو سه هزار تا کم آوردی؟؟ نع… پس این یعنی از نظر ورودی مالی اوضاع بهتر شده، چقدر برای این بهتر شدنه شکرگزاری کردی؟؟چقدر رو اینکه وای پول کم نیاد تمرکز کردی؟؟ پس کارت اینه که تمرکزتو بذاری رو نعمتهات شکرش رو بگی و سمت خودت رو درست انجام بدی، دیگه بقیه ش با خداس… خدا سمت خودش رو عالی انجام می ده…. خلاصه کل این مکالمات در عرض کمتر از ده دقیقه بود… بعدش که تینا هم خوابید، قبل خوابم با خدا کلی راز و نیایش کردم… گفتم خداجونم تاحالا بارها و بارها کمکم کردی هدایتم کردی، دستم و گرفتی و بردی منو گذاشتی وسط اون جاده ی آسفالت وسط جنگل… بازم کمکم کن… بهم بگو کدوم دوره رو شروع کنم باید رو باورای مالیم رو باور فراوانی بیشتر کار کنم؟ باید مدارم بره بالاتر تا در مداری باشم که خودبخود ثروت و نعمت بیشتری هست، ثروت 1 رو شروع کنم یا 12 قدم رو ادامه بدم؟ یا احساس لیاقت رو دوباره برم؟ خدایا خودت بهم بگو، خودت نشونه بده… واضح… یک بارم می پرسم و هر نشونه ای اومد همونو انجام می دم… تو همین حال خوابم برد… نوبت من بود که شیر صبح لی لی رو بدم. شش صبح با صدای لیلین از مانیتور بیدار شدم و رفتم سراغش. بعد از اینکه عوضش کردم و شبر خورد و یکم بازی کردیم دیدم خوابم میاد. حدود هفت و نیم سام رو بیدار کردم و شیفت رو تحویل دادم که یکی دو ساعتی بخوابم… اومدم بخوابم یه حسی گفت سایت رو چک کن… و دیدم آخجووون بعله… معرفی دوره ی جدید… خدایا شکرت… من دیشب می پرسم بم بگی چه دوره ای رو شروع کنم و امروز صبح دوره ی جدید لانچ میشه… چه اسم بامسمایی… به به… هم جهت با جریان خداوند، شروع کردم فایل رو گوش دادن… وقتی استاد می گفتن اگر نشونه دیدی بیا شیطون مارموزانه شروع کرد که تو اصلا شرایطش رو نداری الان نمی تونی خودت بخری، افت داره بخوای با پروفایل خواهرات یا مامانت کامنت بذاری، اصلا شاید نشونه ای نبینی، آره تو در مدارش نیستی… همینجور که این افکار تو ذهنم می گذشت گفتم خدایا من می خوام از اول این دوره باشم و کار کنم، مهم نیست با پروفایل خودم باشه یا نباشه، ولی می خوام در مدار درکش باشم… خودت شرایطش رو برام فراهم کن… خدا بهم گفت قران رو باز کن تا بگم… وقتی قران رو باز کردم آیه ی 100 سوره ی توبه اومد که اول کامنتم نوشتم…
والسابقون والاولون و المهاجرین من الانصار…راضی الله آنهم و رضوا عنه… خدا از آنها راضی ست و آنها هم از خدا راضی هستند… و اعد لهم جنات تجربه من تحتها الانهار … خالدین فیها ابدا… ذلک الفوز العظیم…
اشک بود که میومد مثل الان…
خدای مهربونم شکرت که انقدر هواموداری انقدر مواظبمی
انقدر بیشتر از من دلت می خواد من بزرگ شم و رشد کنم و به خواسته هام برسم
شکرت برای این روز پربرکت که خبر به این خوبی شنیدیم
شکرت برای هدایت قرآنی قشنگت که روزم رو ساخت… شکرت برای بشمار نعمتهایی که تو زندگیم دارم
شکرت برای پاک شدن کامنتم وقتی امروز صبح نوشتم و قبل ارسال صفحه رفرش شد اشتباهی، ولی ذهنم رو کنترل کردم ، حتما خیرم در این بوده که الان ساعت 12:30 بعد از نیمه شب بنویسمش… دارم دوباره می نویسم و حس خوبم رو تقویت می کنم
شکرت که امروز دوبار به جلسه اول گوش دادم و نت برداری کردم
شکرت که در مدار یادگیری این دوره ی بی نظیر قرار گرفتم…
استاد اشک مجال نمی ده … چجوری واقعا سر سوزنی از این زحمات شما رو جبران کنیم؟؟ البته که با نتایجمون به امید خدا…
عاشقتونم استاد… به امید روزی که از نزدیک ببینمتون و انقدر نتایج فوق العاده داشته باشم دستم که ندونم کدومو اول بگم براتون :)))