«هم_مدار شدن با خواسته» به کمک استعاره گاز و ترمز - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)

777 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عبدالعزيز قاضي زاده گفته:
    مدت عضویت: 2586 روز

    سلام و درود به استاد عزیز و همه مهرورزان ؛

    بسیار عالی بود آگاهی های جناب استاد مثل همیشه، باور دارم که هیچ کس هیچ کس در دنیا روی موضوع باور ها به این حد عمیق و تخصصی کار نکرده.

    به نظر من ترمز ها را میتوان راحتر از روی اهداف تعین کرده خود شناسایی کنیم. حتی اهدافی که در گذشته داشتیم و به آنها نرسیدیم. وقتی به دلایل آن رجوع کنیم متوجه خواهیم شد که علت حتما و حتما همان ترمز ها بودند.

    بعضی از انواع ترمز ها ؛

    ١. اگر پولدار شوم من را میربایند.

    ٢. پول زیاد ضرورت تلاش زیاد را دارد. یعنی اگر پولدار شوم باید زیاد کار و فعالیت انجام بدم. که با در نظر داشت اهرم رنج و لذت امکان ندارد شما به ثروت برسید چون در حقیقت شما نقطه ی که مورد نظر شماست با رنج در ذهن شما توام گشته و در این حالت ذهن شما ، شما را از آن دور میکند.

    ٣. باور های مذهبی مختلف ؛ ممکن خیلی از مواردی که باعث توقف ما میشود از طریق مذهب به خورد ما داده باشند ، مثلا مادیات سهم خیلی کوچک و ناچیزی در زندگی دارد خیلی مهم نیست ، هرچی پولدارتر شویم زمینه ارتکاب گناهان توسط ما بیشتر میسر میشود. خلاصه تصویر بسیار بد و نا زیبای از انسان ثروتمند در ذهن ما حک کرده باشند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    علیرضا شمشیرگر گفته:
    مدت عضویت: 1989 روز

    به نام خدای زیبا و مهربون

    سلام به همه دوستان و اعضا خانواده عباسمنش

    منم از اسفند ۹۸ به سمت این سایت هدایت شدم و از طریق یه استاد طب سنتی با فایلهای استاد عباسمنش آشنا شدم ، از همون اول و شروع تغییرات اینقدر نشونه ها زیاد بودن که انگاری تو یه مسیری هستم پر از تابلو راهنما که مرتب منو هدایت میکرد ، همین چند ساعت پیش که واسه سحر بلند شدم که سحری گرم کنم و بخورم رفتم تو حیاط چون همه میدونن اهواز گرمترین شهر ایرانه از خدا خواستم بارون بیاد هوا دوباره خنک بشه و بتونم برم پیاده روی آخه تو این چند ماه اخیر هوای اهواز یه هوای عالی بهاری بود و نمی دونید چه حالی میداد پیاده روی تو این هوای پاک بهاری ، دیگه اینقدر اتفاقات قشنگ زیاد شده و منم آدم آروم و درونگرایی هستم که راحت هر چیزی رو باور میکنم و هیجان زده نمیشم ، نتیجه الان که دارم این متن رو تایپ میکنم صدای بارون می اومد ، سحر فقط یه ذره ابر تو آسمون بود ، عاشق خدایی هستم که تو این سالها همه رو از اطرافم پراکنده کرد و هیچ کس رو نذاشت بهم نزدیک بشه که فقط هر روز با خودش حرف بزنم و بهترین دوستم باشه و تنها همدمم و به طرق مختلف باهام حرف میزنه و پیامهاش رو بهم می رسونه ، واقعا خدا رو هر روز شکر میکنم به خاطر این همه نعمت و این همه زیبایی مثل همین صدای پرنده ها که دارم الان میشنوم ، دنیا با وجود آموزه های استاد چقدر زیبا و جذاب شده . منم دارم روی باورهام با قدرت کار میکنم و زمان میذارم و مرتب تمرینات سنگین روزانه دارم و دارم گاز میدم و ترمزهام رو شناسایی میکنم تا انشالله به تمام خواسته هام که هیچ به فراتر از اونا برسم و باور دارم میرسم و رسیدم و میبینم اونا رو و حسشون میکنم . هر روز مینویسم و فایلهای استاد رو تو ماشین وقتی میرم سرکار گوش میدم و تو مسیر یا وقت پیاده روی و تو خونه به رویاهام با چشم باز فکر میکنم انگار الان تو خونه های رویاهام هستم و تو دنیای زیبای درونم دارم زندگی میکنم بدون اینکه به اطرافم و رفتار پدر و مادرم دیگه اهمیتی بدم و خدا رو شکر چقدر آرامشم تو همین دو ماه بیشتر شده ، آرامشی که سالها از دست داده بودم و فقط استرس و نگرانی داشتم ، خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    افسانه فولادفر گفته:
    مدت عضویت: 2344 روز

    سلام به عشق ترین و آگاهی دهنده ترین اساتید دنیا (سید و مریم عزیزم)

    امروز رفته بودم خرید وارد یه مغازه ای شدم شاگرد مغازه داشت تلفنی به صاحب مغازه می‌گفت هنوز دشت نکردم ساعت حدود ۱۲ ظهر بود تو دلم گفتم نگران نباش خدا بزرگه بعد از چند دقیقه خداشاهده مغازه پر شد از مشتری چون خرازی هم بود همه هم داشتن سفارش میدادن که نوبت خودم نمیشد واسم حساب کنه گفتم ببین کار خدا رو

    البته ما چون داریم رو خودمون کار میکنیم جهان باهامون هماهنگ تر هست واین اتفاقات زیبا می افته و ما واسطه ای هستیم واسه روزی دیگران

    الهی میلیاردها بار شکرت

    من یک سری ترمزها در بحث ثروت دارم که اینجا می‌نویسم شاید واسه دوستانم هم مفید باشه

    ✅من یه مقدار پول تو خونه گذاشتم تو ذهنم. واسه روز مبادا و این شرکه آخه افسانه مگه خدا تا حالا یک روز تو رو بدون روزی گذاشته روز مبادا کی هست دیگه یعنی روز مبادا دیگه خدا نیست خدا رفته دنبال کار دیگه وای چه شرکی خدایا منو ببخش

    البته پس انداز خیلی خوبه ولی اینکه تو ذهنم نگران روزمبادا هستم این خوب نیست🙊

    ✅مشکل من کمالگرا بودنم هست دلم میخواد همه چیکامل باشه تا من کاری کنم مثلا من تو حوزه کارهای هنری می‌خوام یه چیزی درست کنم کلی وسیله دارما حالا اگه حتی یه چیز کوچیک نداشته باشم میگم نه بزار اونو بخرم بعد در صورتیکه دوستانم نصف وسایلای منم ندارن ولی درست میکنن و میفروشن

    ✅واسه کارم خیلی ارزش قائل نیستم میگم اگه قیمت بالا بزنم مشتری نمیخره هر چی ارزون تر بدم بیشترمشتری میاد سراغم درصورتیکه کار دست خیلی ارزشمند هست و باید واسه وقتی که میزارم ارزش قائل بشم

    ✅قبلا که کارم تو حوزه مقاله نویسی بود اول کار انجام میدادم تحویل هم میدادم بعد منتظر بودم پول پرداخت کنن که چندین نفر هم پرداخت نکردن تو ذهنم این بود بزار بعد کار یکجا بگیرم که پول زیادترداشته باشم اگه کم کم بگیرم اصلا نمی‌دونم چی میشه خب افسانه مدیریت پولات داشته باش تا اینجوری نشه🙊

    ✅یکم حرف بقیه روم تاثیر میزاره خب من همیشه تو حوزه درس و دانشگاه اول بودم حالا که رفتم سراغ هنر میگم وای حالا میگن این کارا چیه درصورتیکه من واقعا علاقه دارم به هنر البته من ادامه میدم این رو گفتم که این یکمی هم که هست باید برطرف کنم

    ✅وقتی یه چیزی میخرم از قیمتی که خریدم کمتر میگم چون تو ذهنم میگم حالا بهم میگن این ولخرجی ها چیه می‌کنی این همه پول دادی واسه اینا آخه ارزش داره مگه پول الکی بدست میاد که تو اینجوری می‌کنی واسه همین خیلی مواقع قیمت اصلی نمیگم البته از یک جهت خوبه حداقل این چرندیات رو‌نمیکنن تو ذهنم

    خدایا خودت هدایتم کن تا ترمزهای رو کشفکنم تا زودتر گازبدم😍

    الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مژگان گفته:
    مدت عضویت: 2342 روز

    سلام استاد جان سلام مریم عزیز و سلام دوستان هم فرکانسی

    روز پنجاه و هفتم از سفر من

    درک من از این فایل:

    ✍🏻استاد بحث گاز و ترمز رو چند بار البته کوتاه از شما شنیده بودم ولی درکش نکرده بودم،

    فایل امروزمو که گوش دادم تازه دلیل نرسیدن به خواسته هامو یکم فهمیدم

    من فقط داشتم روی ساختن باورهای درست کار میکردم تازه میخواستم گاز بدم اونم هنوز جای کار داره ولی وقتی گفتید ترمز چیه وقتی به خودم فکر کردم دیدم منم یه مدته میخوام کار کنم و درآمدی داشته باشم ولی یه سری ترمزها دارم

    خواسته من درآمد و شغل بود

    باور نامناسب من یا همون ترمز مثل اینکه

    برای رفتن سرکار باید صبح ها زود از خواب بیدار بشی کاری که برای من خیلی سخته

    یا اینکه ترس از شروع کاری که توش تجربه ای نداری

    یا اینکه ممکنه محیط کار سالم نباشه

    یا اینکه دیگه این آسایش و راحتی الان رو ندارم

    اینها ترمزهایی بود که بعد از شنیدن فایل کشف کردم

    به قول خودتون اصلا نمیدونستم کجای ذهن من بودن تا الان

    ✍🏻یعنی من الان تقریبا فهمیدم که باید هر دو روی ماجرا رو کار کنم

    هم با خواسته م هم جهت بشم از طریق ساختن باورهای مناسب

    هم باورهای نامناسبی که باعث نرسیدن به خواسته م میشه رو پیدا کنم و درستش کنم

    شاید کار و تمرکزی که باید بذارم بیشتر شد ولی دیگه اگه به چیزی که میخوام نرسم میدونم که باید پامو از روی ترمز بردارم وگرنه داشتم تلاشمو برای گاز دادن میکردم

    ✍🏻خدایا خودت کمکم کن که همه باورهای نامناسبم رو شناسایی کنم و باورهامو تغییر بدم،

    با ایمان به خودت و استادی که بهترین دست خودته حتما میتونم.

    👣ردپای پنجاه و هفتم

    ❤️استاد عزیزم موفقیت روز افزون رو از خدا براتون میخوام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2799 روز

    به نام خداوند قریب

    نشانه امروزم این فایل بود

    چند بار با سرعت معمولی و چند بار با سرعت بالا گوش دادم و سعی کردم ترمزهام رو در مورد کسب درآمد از کار آنلاینم (پیج اینستاگرامم) در بیارم.

    خداوند جهان رو طوری خلق کرده که به محض اینکه خواسته ای رو میخوایم برآورده میشود چون خداوند جهان رو مسخر ما کرده.

    اما اگر میخوایم و نمیشود بخاطر ترمزهای درونی ماست نه هیچ عامل بیرونی.

    اول باید اینو باور کنی که خودت خالق تمام اتفاقات زندگیت هستی تا بتونی ترمزهات رو شناسایی و رفع کنی.

    ترمزهای ما توی رفتار و حرفهامون خودشونو نشون میدن. مثل دوست استاد که خواسته اش پول ساختن بود اما تمام تمرکزش روی مالیات بود، نگران مالیات بود و درواقع مالیات ترمزش بود.

    منم مشابه دوست استادم خواسته ام پول ساختنه اما حتما یه سری ترمز دارم که نمیذارن به این خواسته ام برسم.

    من چندتا ترمزم رو پیدا کردم البته اگه اشتباه نکرده باشم.

    ۱. کمالگرایی و وسواس در تولید فایلها و برنامه هام طوریکه برای تولید هر کدوم وقت بسیار زیادی صرف

    میکنم و خودمو هلاک میکنم.

    ۲. پراکندگی ذهنی مطالب و تسلط کامل نداشتن به موضوعات مرتبط با حوزه کاریم.

    ۳. تمرکز کم روی کسب و کارم.

    ۴. مقایسه خودم با کسانی که از من موفق ترن و حسرت خوردن بجای تحسین کردن.

    ۵. نگران بودن و تمرکز بیجا در مورد تایید و لایک دیگران بجای تمرکز روی تولید محتوای ارزشمند.

    ۶. باور نداشتن به ارزشمندی خودم و ارزشمندی و تاثیرگذاری محصولات و آموزشهام.

    ۷. توجه به فرعیات بجای توجه به اصل مثل هشتگ، ساعت گذاشتن پست، کاور جذاب، کیفیت بالای عکس و فیلم، لباس جدید در هر پست

    ۸. استمرار نداشتن در تولید فایلها و پستهام و به اندازه کافی فعال و پویا نبودن پیجم.

    ۹. نگرانی از زیاد شدن مشتری ها چون باید برای هر مشتری وقت زیادی صرف کنم تا برنامه بنویسم.

    ۱۰. باور نابرده رنج گنج میسر نمیشود و سخت گرفتن کارها.

    حالا برای هر ترمز باور مناسبی که باید بسازم و رفتار مناسبی که باید انجام بدم رو علاوه بر دفترم اینجا هم مینویسم تا برام مرور بشه:

    ۱. به هیچ عنوان قرار نیست پست ها، مطالب و آموزشهای من بی عیب و نقص باشه. اتفاقا عیب و نقص داشته باشه بهتره چون نشون میده کمال گرا نیستم. یاد یک تمرینی افتادم که قبلا یک روانشناس بهم داده بود: بهم گفت اصلا عمدا بیا یک تیکه از مطلبت رو اشتباه بنویس. عاقاجان عمدن اشتباح بنویس!!!!

    حتی تو کامنت نوشتن هم من همین کمالگرایی رو دارم و معمولا با دقت کامنتمو چک میکنم که اشتباه نداشته باشه.

    ولی عاقاحان ای دفهه میخام عمدن اشتباح بنوسم من کمال کرا نیستم من بی عیب و نفص نیستمممممم نیستم و نمیخام باشمممممممم.

    ۲ و ۳. من یک بخش عمده ای از تمرکزم صرف کارای دیگه ام میشه مثل پایان نامم و امورات مربوط به خونه.

    اما خداروشکر تونستم موضوع پایان نامم رو طوری انتخاب کنم که کاملا با حوزه کسب و کارم مرتبطه و هیچ مناقاتی ندارن با هم. (عمدا منافات رو اشتباه نوشتم)😂

    نباید نگران این موضوع تمرکز نداشتن باشم چون جهان شرایطی رو بوجود میاره برام که این حالت بیشتر بشه. عی خدا این جهان چقد دقیقه.

    باید آروم باشم و آهسته و پیوسته پیش برم و نگران از قافله عقب موندن نباشم. من باورامو کم کم بهتر میکنم و کم کم شرایط بهتر و بهتر میشه. اگه الان شرایطم اینه قرار نیست همیشه اینطوری بمونه.

    ۴. من باید عادت کنم که تحسین کنم افراد موفق رو. مخصوصا افراد موفق توی حوزه کاری خودم رو و هر بار که یه آدم موفق میبینم با خوشحالی تمام بگم خدایا شکرت دمش گرم اگه این آدم تونسته موفق بشه پس این ثابت میکنه که منم میتوتم موقق بشم.

    راستش وقتی فایلای گفتگوی استاد با دوستان رو گوش میدادم گاهی دچار حالت حسادت میشدم که چرا اینا تونستن موفق بشن ولی من نتونستم.

    ولی خب همین پیدا کردن این ترمز هم جای شکر داره. منم موفقیتهایی داشتم اما این ذهن منه که تمام موفقیتهام رو ناچیز جلوه میده ولی من باید آگاهانه ذهنم رو کنترل کنم و دستاوردهای کوچکم رو هم تحسین کنم. من باید بخاطر هر کار مثبتی که انجام میدم خودم رو تحسین کنم تا موفقیتهام بیشتر بشه.

    ۵. بقول استاد اگه همش میخوای یه کاری کنی که فالورا خوششون بیاد تو فالوئر اونایی نه اونا فالوئر تو.

    من باید تمرکزم رو بذارم روی کارم و روی ساختن باورهای خوب. من خودم باید از خودم خوشم بیاد. خودم محصولات و آموزشهام رو تایید کنم تا بقیه هم خوششون بیاد یعنی من باید کار خودم رو بکنم بقیه اش رو خداوند انجام میده.

    ۶. اولا این محصولا و فایلایی که تولید میکنم ایده های من نیست که ایده های خداونده که به من الهام میکنه و من اجرا میکنم پس بینهایت ارزشمنده. دوما من و خدا یکی هستیم پس من مثل خداوند بینهایت ارزشمندم محصولات و آموزشهام هم بینهایت ارزشمنده و تاثیرگذار و مفیده.

    من برای هر پست یا محصول کلی وقت و انرزی ارزشمند خودم رو صرف میکنم و سعی میکنم بهترین مطالب و بهترین خودم رو به شاگردام ارائه بدم پس پستها و محصولات من ارزشمند و تاثیرگذار هستن.

    ۷. بعضیا هیچ کدوم از این فرعیات رو ندارن ولی خیلی موفقن پس این ثابت میکنه که فرعیات مهم نیست مهم باورهاست. فقططططط مهمممم بااااوررررهاسسست. باید از این به بعد رو این فرعیات تمرکز نکنم و تمام تمرکزم‌ روی تولید محتوای ارزشمند و ساختن باورهای مناسب باشه.

    ۸. استمرار نداشتنم یک علتش میتونه تنبلی باشه، یا سخت گرفتن بیجا و همون کمالگرایی. باید تولید پست و محتوا و محصول رو برای خودم لذتبخش کنم و این زمانی اتفاق میفته که من انقدر سختگیر و کمالگرا نباشم و دنبال فرعیات مثل لباس جدید در هر پست نباشم. اگه تولید پست و محصول برام کار لذتبخشی باشه قطعا پستها و محصولات بیشتر و بهتری تولید میکنم.

    امان از این کمالکرایی که پدر منو دراورده.

    ۹. من باید همت کنم و یک تمرکز لیزری بدارم و محصولات و برنامه های آماده تهیه کنم که هر بار برای هر شاگرد نیاز نباشه این همهههه وقت صرف کنم. یعنی انقدر وقت میذارم برای تهیه یک برنامه که هلاک میشم و ذهن منطقیم میگه اصلا مشتری نخواستیم بابا.

    ۱۰. بازم سخت گرفتن کارها برمیگرده به کمالگرایی خدایا منو هدایت کن تا مثل تو باشم. تو که خدا هستی کمالگرا نیستی در هر موردی تو این جهان که آفریدی عیب و نقص وجود داره مثل نوزادایی که ناقص به دنیا میان‌ یا این بینظمی که تو طبیعت هست و نقش و نگار هر دو بال پروانه دقیقا مثل هم نیس پس من چرا میخوام بی عیب و نقص باشم.

    کمالگرا نبودن یک ویژگی خداگونه اس که من تحسینش میکنم و میخوام جزیی از وجودم بشه.

    خدایا خودت هدایتم کن به راه راست زاه کسانیکه به آنها نعمت داده ای نه راه گمراهان😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    علی اکبر ویزواری گفته:
    مدت عضویت: 1369 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت همه عزیزان خانواده بزرگ‌عباس منش

    خدایا شکرت که در این هدایت همراه با شادی و لذت بردن از زندگی آگاهی هایی رو از طریق یکی از دستانت به من میرسانی که هر روز در فرکانسی بهتر و مداری بالاتر قرار میگیرم . فایل بسیار آموزنده ای بود که واقعا آگاهی خیلی کاربردی در دل خود برایم داشت چون واقعا بحث ترمز که همون باورهای مخرب هستن خیلی میتونن پنهان باشن حتی موقعی که ما داریم روی خودمون کار میکنیم و باورهای خ ب و قوی میسازیم . خودمون فکر میکنیم‌ که خب من دارم باور میسازم پس دیگه حله ولی این ترمزها خیلی مخفیانه و مرموزانه توسط ذهن وارد بازی میشن و اینقدر خوب نقش بازی میکنن که ما اونها رو به عنوان مانعی مقابل باورهای خوب و قوی جدید و رسیدن به خواسته ها نمیبینیم. خدارو هزاران بار شکر میکنم که چقدر خوب و شیوا قوانین جهانش رو به من میگه تا هر چه بهتر و بیشتر به سمت نعمتها ثروتها فراوانی ها هرایت بشم . بعد از دیدن این فایل خیلی تیز بینانه تر نگاه میکنم به خواسته ها و باورهایی که براش میسازم چون یاد گرفتم همزمان با ایجاد خواسته و باور هم جهت با خواسته حواسم به ترمز های اون خواسته هم باشه که اومد بالا فوری حذفش کنم البته با تکرار و تمرین . و نکته ی عمیقتر از این مسائل درس مهمی که برام داشت باز هم برمیگردم به بحث توحید که هر چقدر ایمان و توکل به خداوند قویتر بشه هر چه توحیدی تر بشم اون ایمان و توکل کار اون روغنی رو برام میکنه که ترمزها و چرخهای زنگ زده شده رو روغن کاری میکنه من باید توحیدی باشم که بتونم با ایمان قوی و توکلی راسخ به خداوند یکتا مقابل ترمزهای ذهنی که به نظرم از شرک داشتن نشات میگیره مقابله کنم اصلا هر چی توحیدی تر میشم و ایمان و توکلم قویتر میشه خود به خود ترمزها برداشته میشه اینقدر که خوب روغن کاری میشن .بینهایت سپاسگزار خواند مهربان هستم که از فضل و رحمت خودش هر لحظه منو هدایت میکنه و هر چیزی که برای سعادت و خوشبختی من لازمه در اختیارم قرار میده.

    سپاس از استاد عزیز و خانم شایسته عزیز برای آماده کردن این آگاهی ها .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    فخرالسادات حسنی عطار گفته:
    مدت عضویت: 1129 روز

    سلام من هرروز صبح توی دفترم از خدابابت نعمتهایی که بهم داده سپاسگذاری میکنم واخرش درخواست های خودم رو از کائنات بابت همان روز مینویسم بیشتر مواقع خواسته هام براورده میشه امروزم نوشتم دوس دارم صاحب ۵ میلیون پول بشم ازجایی که فکرشو نمیکنم شب این مبلغ به دستم رسید البته ۵میلیون ریال😁

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    گلاره گفته:
    مدت عضویت: 1032 روز

    سلام

    روز 57

    همین فایل ترمز و گاز با خواستن و دریافت بهم رسید و کاملا متحیر شدم چون نسبت به آموزشهای استاد واقعا حالت سیستمی رو بارها دیدم.

    چقد جالبه این فکر کردن به گاز و ترمز و اینکه تو هرکاری بشناسیم و ترمز را پیدا کنیم و باورهای درستش رو پیدا کنیم و رو خودمون کار کنیم که واقعا همین که پامون رو از ترمز برداریم و موتورمون روشن باشه . حرکتمون شکل میگیره و گاز دادن که با سوخت الهی واقعا چه لذتی از حرکت توی اون مسیر رو بهمون،میده.

    الان دقیقا تو همین شرایط هست که یه کاری مبخام با توجه به آموزه های استاد شروع کنم که با شرایط موجودم به درآمد برسم و ترمز مثلا اینکه این کار با فلان و بهمان جور در نمیاد . خودم و خدا کمک کنیم بشه چقد لذت بخشه.

    ممنونم خداجون تا به این جا و در امتدادش . خدایا ترمزا و هدایتا و گاز دادن هارو هدایت میخام ازت.

    استاد ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    Ati گفته:
    مدت عضویت: 1534 روز

    به نام خداوند بی همتا

    ردپای شماره 57

    هم مدارشدن با خواسته با استفاده از استعاره گاز و ترمز

    الهی خداوندا ازت سپاسگزارم برای همین امروز و همین لحظه.‌

    از نکاتی که در این فایل به من یادآوری شد در این چند روزه چندین بار به صورت ناخودآگاه استفاده کردم مثلا برای مسئله ای که در روابطم شکل گرفته بود اومدم با خودم فکر کردم الان خواسته من به طور واضح اینه پس چه عاملی در من هست یا چه ترمزی دارم که باعث میشه مقاومت همسرم رو به دنبال داشته باشه و باعث بحث بشه و واقعا خیلی راحت تونستم شناسایی شون کنم و ایراد باورهای خودم رو در بیارم چون دیگه حالا مطمئنم همه چی در منه، همه چی در باورهای خودمه،خودم رفتارهای دیگران با خودم رو با استفاده از باورهام برانگیخته میکنم و این نکته برام خیلی لذت بخشه که از دیدگاه قانون دارم به مسائلم نگاه میکنم و در اکثر موارد مسئولیت همه چی رو خودم پذیرفتم و باعث میشه خیلی چیزها برام روشن بشه و ترمزهای خودم رو در بیارم.

    تصمیم گرفتم بشینم و ترمزهای مالیم رو هم دربیارم که چرا برای من اینقدر کند پیش میره یعنی چند روز با قدرت اراده و آگاهانه پامو میزارم روی گاز و بعد از چند روز به طورناخودآگاه دوباره میفتم روی ریل کندی واقعا برام آزاردهنده شده این مسئله و میخوام به عنوان تمرین این قسمت روی ترمزهای مالیم کار کنم.

    باورهای مهم این فایل:

    # جهان خیلی سریع به درخواست های ما پاسخ میده به شرط اینکه ما درمورد رسیدن به اون خواسته ترمز نداشته باشیم…

    # خداوند بی نهایت دست داره برای اینکه اتفاقات رو رقم بزنه…

    # وقتی باور داشته باشی که قانون اینه که افکار و باورهای من اتفاقات رو رقم میزنند وقتی اتفاقات رقم نمیخوره میای به خودت نگاه میکنی که چه افکار و باورهایی من دارم ،خروجی من به جهان هستی چه ایرادی داره که به نتیجه نمیرسه ، دیگه به عوامل بیرون از خودت کاری نداری…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    عسل گفته:
    مدت عضویت: 773 روز

    1403/6/11

    روز57

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد ومریم عزیز و دوستان گل

    خدایاشکرت بخاطر یک روز بی نظیر و هدایتی

    میخوام اینجا بنویسم و متوجه بشم دقیقا کجاها ترمز دارم ؟ سفر دبی که رفتم یه حسی درمن شکل گرفت که دوست دارم برم دبی کارکنم اما یه دوستی صحبت هایی کرد که باورهامو تغییر داد بهم گفت دبی زندگی کردن کار هرکسی نیست زندگی توی دبی اگر پول زیاد نداشته باشی پوزت به خاک میخوره و برمیگردی دبی برای آدمای خیلی ثروتمند طراحی شده و….. خیلی احساسم بد شد اما بعدش دوباره امید خودمو و بدست آوردم وگفتم هیچ کاری برای خدای من نشد نداره و از اون روز به بعد دارم روی زبانم کارمیکنم و مهارتهای تخصصی امو بهبود میدم اما خب هنوز ترمزهایی توی ذهنم هست که تو ثروتمند نیستی تو به اندازه ی کافی مهارت نداری و… همین باعث شده اصلا تا حالا اقدامی برای رفتن و مهاجرت کردن نکنم وهمین که فکرمیکنم چون مهارت ندارم چون ثروتمند نیستم شرایط برام محیا و آسون نمیشه یا اینکه درمورد اینکه همش میگم چرا پس مشتری ندارم با اینکه من تخصص دارم و افرادی و میبینم که به اندازه من تخصص ندارن اما کلی مشتری دارن من یه ترمزی توی ذهنم هست اونم اینه که هنوز خودمو و توانایی هامو باور ندارم هنوز خودم و لایق پروژه های زیاد و مشتری های زیاد نمیبینم چون میترسم و میگم اگر بلدنباشم مدیریت کنم باید چیکارکنم؟اگر نتونم درست طراحی کنم چی میشه؟ اگر فکرکنن بلد نیستم چی میشه؟ یجورایی چون از اشتباه کردن و قضاوت شدن توسط دیگران میترسم پام روی ترمزه و میگم پس چرا مشتری و‌پروژه نیست یا اینکه همش میگم فلانی اگر اینقدر پروژه داره دور و برش کلی آشنا و معرف داره اما هیچ کس منو نمیشناسه و ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: