«هم_مدار شدن با خواسته» به کمک استعاره گاز و ترمز - صفحه 40
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-70.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-11-08 07:11:452024-07-17 15:56:29«هم_مدار شدن با خواسته» به کمک استعاره گاز و ترمزشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر استاد عزیز
درود بر دوستان خوب
بحث گاز و ترمز همان است که خود من بسیار با آن درگیر هستم و خیلی اوقات نمی گذارد که من سریع رو به جلو بروم
می دانم که به هدف خود می رسم و می دانم که هر چه بخواهم به دست می آورم اما ترمزهایی در ذهن خود دارم که این ترمزها نمی گذارد من سریع رو به جلو حرکت کنم
شناخت ترمزهای خودم بسیار مهم است چون خداوند وقتی می فرماید که من زمین و آسمان را گوش به فرمان تو در آورده ام ولی من به آنها نمی رسم پس این دلیل بر وجود ترمزها و باورهایی محدود کننده در ذهن من است
من باید باور داشته باشم که افکارم می تواند جهان و زندگی من را تغییر می دهم و رقم می زند
پس وقتی باورهای من زندگی من را می سازد بیایم با خودم اینجورفکر کنم که باورهای خوب و عالی برای خودم بسازم تا بهترین را برای خود رقم بزنم چون می توانم
افکار من رقم می نتیج زندگی من
این بزرگترین درس امروز من بود و خدا را ممنونم که من را هدایت کرد به سمت این فایل
نکته بی نهایت زیبایی که استاد فرمودند این بود مه با خواسته خودم همسو باشم
قانون جهان این است که می خواهم و می شود پس من باید اراده کنم تا بهترین ها برایم بشود ولی اگر نمی شود این یک نشانه از جهان هستی است یعنی اینکه ترمزهایی در ذهن من است که نمی گذارد من راحت به خواسته های خودم برسم
سپاس از خدای فراوانی ها
ممنون از خدای فراوانی ها
سلام خدمات استاد عباسمنش عزیز و دوستان
من میخوام تجربه خودم رو در پیدا کردن بزرگترین ترمز ذهنی ام بگم.
اول از اینجا شروع کنم که بعد اتمام درسم هرکاری کردم
از آنلاین شاپ و زدن آموزشگاه و جمع کردن بهترین اساتید و ….
تمرکز روی هدف و پیشرفت مهارت و ….هرچی بگین در طی چهار سال انجام دادم اما به بیشتر از 500تومان در حساب بانکیم دست پیدا نکردم که نکردم
اینم اضافه کنم همیشه شغل هام در مسیر هنر بود که عاشقشم ،نرفتم سراغ شغل بی ربط
کسایی رو میدیدم که تواناییشون نصف منه اما با شغل مشابه من پول پارو میکنن سفارش رو سفارش
آموزشگاه پر هنرجو ولی من همیشه باید برا اجاره آموزشگاهم برا خرید وسایل کارم از همسرم پول میگرفتم
در طی چهارسال یعنی 99درصد انرژیم و وقتمو گذاشتم رو کسب درآمد.
اونقدررر به در بسته خوردم که اعتماد بنفسم هم صفر شد
همش کارم گریه شده بود از بس سرخورده و شکسته بودم.
مسیری از بچه گی عاشقش بودم و براش هرکاری کرده بودم بهم وفا نکرده بود ویه آدم بی پول و شکسته و رنجور تحویلم داده بود.
تا اینکه با استاد اشنا شدم که داستان خودشو داره و یه مدت از فایل های رایگان استفاده کردمو
و بعد از محصولاتم خریدمو …..
تا اینکه رسیدم به دیشب که خواهرم دوره کشف قوانین رو تهیه کرده و جلسه 3رو باهم گوش کردیم.
در مورد نحوه پیدا کردن ترمز های ذهنی بود.🥺
منی که عاجز بودم از پیدا کردن ترمزهام
با راهنمایی هایی که استاد تو فایل گفته بود شروع کردم به شخم زدن ذهنم🥲
من فهمیدم بخاطر اینکه در بچه گی مامانم هم تو خونه قالی میبافت.چون همش همیشه سرکوفت میزد به بابام که من خرج زندگی رو میدم و زنِ دستِ خودم هستم،تو برا من چیکار کردی و مردانگی و شخصیت پدرم رو خورد میکرد.
من از این اخلاق مامانم و اینهمه تضعیف پدرم متنفر بودم.همیشه تو زندگی مشترکم سعی کرده بودم که قدرت اصلی رو به همسرم بدم که نکنه یکی مثل مامانم بشم و شخصیت یه مرد رو خورد کنم.😳😧😯
(اینم بگم که همیشه مامانم از بچه گی به ما میگفت که زن باید مستقل باشه،درستونو بخونید دستتون تو جیب خودتون باشه)
حالا ببین این روم تاثیر داشته همیشه میخواستم استقلال مالی داشته باشم ،اما اون رفتار مامانم به طور ناخودآگاه ضبط شده وچون از اون رفتار بدم می اومد بقول استاد تو مغزم این کد جوری
وقتی رسیدم به اینجا فهمیدم همین ترمز منه ،ناخوداگاه من فکر میکنه اگر درامدی پولی بیاره تو خونه ،همسر منم مثل پدرم میشه.
و نکنه پول باعث بشه منم عین مادرم فکر کنم😧
نکنه باعث بشه شوهر منم تنبلی کنه همه بار زندگی رو دوش من بیوفته😦😧
خدایا خودمم باورم نمیشد چی تو ذهنم داشتم از بچه گیم😐
پیداش که کردم یه گوشه نوشتمش تا فردا براش باور سازی کنم که این فکر ضعیف شه(هرچند یه جیزی هم میگفت این نیستا به خودت کلک نزن)اما تنها چیزی که پیدا کرده بودم این بود.
صبحی که پاشدم براش باورسازی کنم،دو صفحه مطلب مثبت و باور مقابل این فکرو نوشتم تا با صدای خودم بخونم و ضبط کنم و گوش بدم🙂
موقع خوندن باورهای جدیدم که مثلا :درآمد و استقلال مالی من باعث میشه کیفیت زندگی ما بالاتر بره
همش یه چیزی ته ذهنم میگفت اره جون خودت،زن که به درآمد برسه به مرد سرکوفت میزنه
جمله بعدی رو میخوندم یه جیزی عین هیولا از ته ذهنم میگفت با این حرفا به خودت کلک بزن ببینیم چی میشه 😧😧😧
یعنی دیشب بعد پیدا کردنش ،ذهنم منو بازی میداد که نه این نیست اینو ول کن برو دنبال چیز دیگه بگرد.
صبح با اون نجواها فهمیدم دقیقا خودشه ،همینه که چهار سال زحمت اینکه صبح تا شب مینشستم پشت میز و اموزش جمع میکردم
(علاوه بر دوران دانشگاه)چهارسال مداوم رو خودم کار کردم و اموزش دیدم رو به باد میداد🥲.
(اینم بگم که همیشه مامانم از بچه گی به ما میگفت که زن باید مستقل باشه،درستونو بخونید دستتون تو جیب خودتون باشه)
حالا ببین این روم تاثیر داشته همیشه میخواستم استقلال مالی داشته باشم ،اما اون رفتار مامانم به طور ناخودآگاه ضبط شده وچون از اون رفتار بدم می اومد بقول استاد تو مغزم این کد جوری Run میشد که برنامه اجرا شده قبلی(تلاش برای استقلال مالی)رو خنثی میکرد و نمیزاشت دست آوردی برام داشته باشه.
یعنی اینجوری بگم که ساختار ذهنیم به این صورت بوده که
من مهارت و تلاش و انگیزه و منابع مالی رو جمع میکردم و اقدام هم میکردم براش
این ترمز لعنتی بدون اینکه من بدونم (اصلا از وجودش خبری داشته باشم)می اومد یه مُهر باطله میزد زیر اون و اینچنین میشد که کائنات هم جوابی نمیداد به درخواست هام😐
دوستان من هیولای ذهنمو که هم استقلال مالی هم اعتماد بنفس و عشقم به هنرو هم بلعیده بود کشف کردم
و امیدوارم شماها هم هیولاهای ذهنتون رو کشف کنید
واز استاد عزیزم متشکرم که در پیدا کردن این ترمز کمکم کرد🌺
سلام خانم مهدیه هر چند ک مدت زیادی گذشته از انتشار پیدادکردن ترمزتون و خوشحالم براتون ک ترمزتون رو پیدا کردید. خوشحالتر میشم از نتایجی ک بعد از پیدا کردن ترمز وارد زندگیتون شده برای من و بقیه دوستان بنویسید. ک مطمئنن موجب تقویت باورهای من و بقیه دوستان میشه. متشکرم
سلام بر استاد عزیز و مریم بانو و همه دوستان
روز. ۵٧ سفرنامه ،
به نام خدای وهاب و بخشنده که حاکم مطلق جهان أست و سپاس مخصوص اوست .
موضوعی که در این فایل گفتید دقیقا مشکل و نظر همسر جانم هست.
اینجا در استرالیا هم وقتی خانه بخری باید هر ساله مبلغی بابت خدمات پرداخت کنیم و برای همین هر موقع موضوع خریدن خانه مطرح میشه نظر ش این هست که اگر خانه بخریم باید کلی هر ساله پول بدهیم بهتر که اجاره نشین باشیم و نگران این خرج ها نباشیم .
من قبل از اشنایی با سایت و مخصوصا این فایل نمی دونستم این مانعی جهت جذب نعمت هاست.
من یاد گرفتم که فقط روی خودم کار کنم به نظر ایشون کاری ندارم و اصلا همچین چیزی را قبول ندارم ، البته هنوز اینقدر نداریم که نقد خانه ای را بخریم . خود من هم قبلا با خرید کردن مشکل داشتم یا دنبال اجناس ارزون بودم یا یک نگرانی و ترسی از خرید های بزرگ داشتم ولی الان موقع خرید که میشه اگر بخواد همچین حسی بیاد مچش را میگیرم که “هی حواست باشه فقط زبونی گفتن فایده نداره باید عمل کنی ” نسبت به قبل خیلی بهترم ولی هنوز خیلی خیلی جای کار دارم .
در مورد خانه هم می دانم زمانی که پول ان از طرف سیستم دریافت شود حتما ان خانه ای را که شکل و طرح و مشخصات ان را خواسته ام و سفارش ان را از طریق dream board به کائنات دادم ، در زمان و مکان مناسب دریافت می کنیم .مالکان زیادی هستند که خوشحال می شوند ما خانه ان ها خریداری کنیم و همواره افراد درست در سر را ما قرار میگیرند . چرا که تک تک ما لایق بهترین ها هستیم .
شاد و سلامت و ثروتمند باشید
فتبارک الله احسن الخالقین
تعهد روز پنجاه و هفتم
سلام بر استاد عزیز خانم شایسته و تمامی همراهان
وای که این باور چقدر ضربه میزنه اگر که مشکل داشته باشه
وقتی خداوند زمین و آسمون رو برامون مسخر کرده که هرچی میخوایم بهمون میده فقط اگر بخوایم این یعنی تمام عزت
زورم میاد ازینکه اینهمه ترمز دارم و فعلا خوب نتونستم راه بیوفتم اینکه استاد اطرافیان و مهمتر از همه خداوند داره بهم هرچی لازمه رو میکه و کیه که بشنوه
خدایا نمیخونم کم بیارم راستش قدرت تحلیلم فعلا در حد خیلی از بچه های سایت نیست اصلا میترسم برم تو کار تحلیل چون فکر میکنم بلد نیستم کارمو خوب انجام بدم
نقطه ضعف همین آستارا هست همین حل مساله هست کلا مشخصه عزت نفسم کمه حس عدم لیاقتم بالاست اینا ترمزن حالا چجور حلش ن کنم الله میدونه
ولی خوبیش اینه همه بچه ر میسپارم استاد خوبم خداوند عزیزم
بقول یکی از بچه های عزیز ما نیاز نیست و قرار هم نیست تو همه چیز عالی باشیم یا دانا باسیم درواقع باید تسلیم باشم
تسلیم خداوندم باشم که هر چیزی لازم باشع بهم الهام میکنه و منم میفهمم حالا دیگه حسم داره خوب میشه خدارو شکر که اینجور خوب هدایت شدم به نوشتن و آگاه شدن پس دیگه ترس و استرس ندارم چون خو خداوندم لهم میکه مسیر درست رو هر لحظه که لازمم باشه
خدایا شکرت در پناه و امان خداوند در آسایش و آرامش کامل باشید
جناب عباس منش واقعا تشکر میکنم ازتون
من همیشه اونقدر که به صحبتهای شما توجه میکنم به پشت صحنه های شما هم توجه میکنم خیلی اتفاقهای خوبی می افته یکیشون هم دقیقه ۱۸ این ویدیو رو ببینید. واقعا نشون میده از عمین درسهای که به صورت رایگان در اختیار ما قرار میدهید در پشت سر شما هنگام ضبط ویدیو رخ داده واقعا جالب بود اگه متوجه نشدید خودتون نگاه کنید.
جهان طوری طراحی شده که پاسخ خواسته های شما رو سریع میده ، در واقع سریع العجاب
گاهی خواسته ای داشتی و سریع اتفاق گفته
جهان سیستمش اینطوریه
میخوای میشود
اگر میخواهی نمیشود یا به سختی نمیشود
برمیگردد به ترمز ها
خداوند فرموده ما جهان رو مسخر شما کردیم مسخره یعنی گوش به فرمان شما
خداوند بی نهایت دست داره که اتفاقات رو رقم بزنه برای شما
بی نهااااایت
بنابراین ما نمیدونیم چه جوری این اتفاق برامون نیفته
اما اینو میدونیم اگه باورهای مناسبی در مورد خواسته هامون داشته باشیم و ترمز هم نداشته باشیم به سرعت به خواسته هامون میرسیم
ما باید روی این موضوع کار کنیم
ترمز هامون بشناسیم
اگه خواسته ای داری ولی وقتی بهش فکر میکنی یه حس بدی میاد سراغت اون میشه ترمز تو
سلام من هرروز صبح توی دفترم از خدابابت نعمتهایی که بهم داده سپاسگذاری میکنم واخرش درخواست های خودم رو از کائنات بابت همان روز مینویسم بیشتر مواقع خواسته هام براورده میشه امروزم نوشتم دوس دارم صاحب ۵ میلیون پول بشم ازجایی که فکرشو نمیکنم شب این مبلغ به دستم رسید البته ۵میلیون ریال😁
به نام الله
سلام
گاز = باورهای هماهنگ با خواسته ها
ترمز= باورهای متضاد با خواسته ها
قدم اول ساختن باورهای مناسبه و قدم بعدی برداشتن ترمز هاست
ترمز های مخفی هستن و گاهی به شکل یه ویژگی مثبت هم میدونیمشون
اصل موضوع پذیرفتن اینه که من به وسیله باور ها و افکاری زندگیم رو خلق میکنم و میسازم
حالا قدم اول ساختن باورهای مناسبه و بعد اگه نتایج راضی کننده نبود یا میخوام نتایج بهتر و با کیفت تر بشه و سری تر به خواسته هام برسم ،،شناسایی و حذف ترمز هاست
اگه ایمان داشته باشم که من به وسیله باورهام زندگیم رو خلق میکنم بهانه نمی یارم یا عوامل بیرونی رو موثر نمیدونم و میگم حتما من پام رو ترمزه باید اون ترمز رو شناسایی و برطرف کنم باید پام رو از روی ترمز بردارم تا با سرعت به خواسته هام برسم
خدایا شکرت بابت این کامنت
بابت سلامتیم قوانینت زندگی خوبم امکانات و نعمت ها که روز به روز بیشتر میشن کارها که روز به روز ساده تر و با کیفیت تر میشن
خدایا شکرت بابت این همه زیبایی راحتی و نعمت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت 💚🖐
به نام خدای خوب ومهربون .
سلام به استاد گرانقدر عزیزم.
موضوع ترمزهاوکنترل کردن اونها،بقدری حائزاهمیت هستش که استادباصدای بلندوپرقدرت ،درموردش صحبت کردن .
همانطورکه استادعرض کردن در طول روزماباخیلی ازمسائل روبرومیشیم که اگه باهاش درگیرم ،به علت ترمزهایی هست که داریم .
باکلاممون یه چیزی میگیم ولی در عمل طوردیگه ،میخاییم .
هیچ توجهی به کلام وزبانمون نداریم .
وهیچ کنترلی توذهنمون ،نداریم .
ولی نتیجه راطبق معیارهای بالا،خواهانیم .خب معلومه وقتی انقدتناقض بین افکارمون وعملمون هس ،مابه نتیجه ی خاصی نخواهیم رسید.
باورهامون بقدری کوچیک وضعیف هستن که مانع ایجادوشکل گیری باورهای بزرگ میشه .
میدونیم چیا،دوست داریم .میدونیم چ خواسته های داریم اماباورمون نمیشه که میشود،حالابه هزارویک دلیل.که خودمون ،خودمونوتوجیه یاقانع می کنیم .ودرآخرطبیعتا،بدسش نمیاریم.بعدش میگیم ،دیدید،نشد.تازه به خودمون می بالیم که درست حدس زدیم .
ما،ساخت وکارجهان راپیچیده می بینیم وچون تابه حال ،اینطورآموزش دیدیم که هرچیزی سخت بدست میاد،به همین جهت گاهی توقعاتمون راازجهان کم میکنیم که بلکه بدسش بیاریم .
درحالیکه استادبه مایاددادن که هرآنچه توبخاهی ،به شرط اینکه خودت باورداشته باشی ،بدسش میاری .ینی بدست میاری.
این دیدگاه،زیادی به نظرم، راحته….نه بعید میدونم .ترمزهای من باورهای راستین را،ردمیکنن.چون تومغزشون نمی گنجه ،مگه میشه !تازه اگه الگوهایی مثل استادراهم ببین باز توجیهی برای خودشون دارن که حتمن موضوع یه چیزدیگس.فکرنکنم به این راحتی بشه به چیزی ،رسید.
وقتی خواسته ای به جهان ارائه میدیم،خودمون راباشرایطی که درحال حاضر،درش هستیم ،مقایسه میکنیم.وته دلمون یواشکی به خودمون میگیم نه بابا،بعیدمیدونم که بشه ولی توقع داریم که بشه .به نظرشما،آیامیشه؟نه نمیشه چون خودت هنوزباورنداری وهنوزباورنکردی که خودت خالق همه ی اتفاقات زندگیت هستی .
پس اگه هنوز،به این روش ،خواسته هاتو،به جهان اعلام میکنی ،لطفادست نگه دارویه کم روی خودت وافکارهاوباورهات کارکن .بعد دنبال نتیجه بگرد.
عجله نکنید،قدم اول ،درست کردن باورهاتونه.
تاهم مداربشیدباخواسته هاتون.
اونجایی که استاد گفتن ،یکی ازدوستانشون به سن ۴۰سالگی ،حساسیت خاصی داشت.منم دقیقاهمین طوربودم .هنوزچندسالی بود که مونده بود به ۴۰سالگیم ولی چنان حساسیتی وفوبیایی به این سن ،داشتم که اجازه نداد،ازسالهای قبلم لذتی ببرم .ذهن من همش درگیراین بود که حتمن تواین سن ،به تکامل بهتری برسم.ومیگفتم اگه نتونم ،خیلی عقب میمونم انگارکه عمرم راهدردادم .نمیدونم چرااین افکاروباورهاراداشتم .جالبه که ته ذهنم ،همیشه میگفتم که نمیتونم ولی باید سعی خودموبکنم.وواقعن هم تلاش میکردم اما چیزی که باورمن بود،این بود که تونمیتونی وهمینم شد.
۴۰سالم شد،اتفاقابدترهم شدم .چون به چیزی که میخواستم ،نرسیده بودم .ازخودم ناراضی بودم واحساس گناه وخشم وعصبانیت روی من خیلی کارمیکرد.
تااینکه جریان اون بیماری توکشورم رواج پیداکردومن باتوجه به شرایط اون موقع ،باورهاوافکارم راتغییردادم.
اتفاقادقیقاهمون روزا،بودکه بااستادآشناشدم ،البته توتلگرام .ولی استاردش ازاونجاخورد.وخداروشکرازاون مخمصه نجات پیداکردم .راه ومسیردرست راازاستاد،آموختم .
انگشت اشارم راازروی دیگران وناعدالتی خداوندبر داشتم .و دوربین کنترل راسمت خودم گرفتم .متوجه شدم که چه چیزهایی وچ رفتارهاوباورهاوحتی عقایدی منوازرسیدن به خواسته هام دورمیکرد.
قبول کردم هیچ کس جز خودم مقصرنبود.هرچی توزندگیم داشتم ونداشتم ،به خاطر فرکانسهای خودم بود.
یه نگاهی به تمام عملکردهایی که توزندگیم داشتم ،کردم و متوجه شدم که ای دادبیداد!چ کارا،که نکردم .
نمیدونم چی بگم ولی واقعیتشوبگم خیلی تاسف خوردم ومتاثرشدم .خودم ازخودم خجالت کشیدم .
ولی تصمیم قاطعانه گرفتم که جبران تمام خسارتهایی که به خودم وزندگیم وحتی اطرافیانم زدم ،رابکنم .
اول ازخودم شروع کردم که نزدیکتر ازهمه به خودم بودم .دوره ی عزت نفس استادراگرفتم وروی خودم کارکردم تااول خودمو،پیداکنم .چون همه ی ضعفهام ازنداشتن اعتمادبه نفس وکمبود عزت نفسم بود.
وقتی فهمیدم خودم کیم ،وچ نقشی تواین جهان دارم .قدرت گرفتم وشروع به تغییرباورهامکردم .
ازمداری که ازش احساس رضایت نداشتم ،گذشتم وخودموبه مدارهای بالاتر،کشوندم .دیگه حواسم هس که چ فرکانسی به جهان میدم وقراره چی دریافت کنم.پس خیلی راحت مسائلم راحل میکنم .با،یادگیری چن تافرمول ساده ، همه چی راحت حل و فصل میشه .دعواومرافه هم باکسی ندارم .خودممو،خودم .
اینطوری همه چی سرجای خودشه .اگه نباشه هم باتوجه به قوانینی که یادگرفتم ،سریع حل وفصلش میکنم.
بله منم از ترمزهای زندگیم توهرموضوعی ،خسته شدم ونمیخام دیگه وجود داشته باشن .
هیچ وقت که حذف نمیشن امامیتونم خیلی کمرنگشون کنم.
دوست دارم تخته گاز،برم وبه اون بالابالاها،برسم .
بیشتر دوست دارم ترمزهایی که به ارتباط بین منووخدا،ربط داره ازبین بره .
ازبعدمعنوی به معنای واقعی ،رسیدن به اوج رادوست دارم .نزدیکی بین منووخدای من ،منوبه عرش میبره ومنوازهرچیزی بی نیاز میکنه.
بزرگترین خواستم همینه👆
همه چی بدست میاد ولی اونی که باارزشترین ومقدس ترینه،پیداکردن معبودته.
میدونم همه ی اینابه هم مرتبطن.داشتن ثروت ،سلامتی،روابط خوب،خوشبختی وآرامش ،ینی حضورخداتوزندگیت.
انشالله که بتونیم همیشه همشو،داشته باشیم .
استادقشنگم عباس منش عزیزم دوستت دارم .
ممنون ازفایلهای رایگانی که دراختیارمامیزاری.
ازخداهزاران هزارحال خوب ،مال فراوان،خواستارم .
عاشقتم
تکی به مولا
سلام استاد جان
ترمز های من برای ازدواج چیا هستن و چجوری تغییرشون بدم؟
قطعا باور کمبود هست و باید با باورهای فراوانی و احساس لیاقت این بیماریه فکری رو درمان کنم
پسر خوب بی نهایت زیاده پسری که من رو با همین چهره و اندام و اخلاق و رنگ پوست و حالت چشم هام و جوش و مدل دندونام و اندازه ی موهام و گذشته و اشتباهاتم و خانواده و وضعیت مالیم بپذیره خیلییییییییییییی بی نهایت زیاده
هرروز به من پیشنهاد های زیادی برای ازدواج میشه و من منتظر اومدن اون فرد با ویژگی های دلخواهم هستم من لایق یک مرد با قد متوسط اندام معمولی چهره ی معمولی خانواده ی معمولی وضع مالیه خوب اخلاق مثل خودم هم فرکانس با من و خواسته های من خوش مسافرت خیلی تمیز و منظم اروم با اعتماد به نفس کسی که اصلا علاقه ای به بچه دار شدن نداشته باشه و دونفری تا اخر عمر باهم باشیم
این خواسته ی منه
اما ترمز هام خیلی زیادن
مثلا یکیش همین بچه دارشدن
من ترس دارم از یک طرف خیلی دلم میخواد ازدواج کنم از طرف دیگه میگم وای اگر رفتم درگیر چنین مشکلاتی شدم چی کار کنم و ی عالمه باور هایی که از دیدن زندگی بقیه و حرف هاشون بهم منتقل شده که رنج اوره تو ذهنم
الان یک باور مناسب با نوشتن اینا به ذهنم رسید که خب بهتره من اینجوری الان فکر کنم که حتی اگر بچه دار شدم هم اون ی لذتی داره و هدایتی توش قرار میگیره خدا رزقش رو میرسونه من نگران اینده نباید بشم حالا کو تا اون موقع دوسال میتونیم عقد باشیم 5سال اول عروسی هم مراقبت کنیم بعد از اینهمه سال و تو اون سن شاید منم دلم خواست اصلا خودم بچه خواستم چرا باید اینده رو قضاوت کنم و الکی بترسم مانع رسیدن به خواستم بشم
مشکلات زناشویی ترس از خیانت اینا همه ترمزای منن از بس نمونه هایی رو دیدم که مرد خیانت کرده این ترس اومده تو دلم که ازدواج نمیکنم تا این زخم رو بهم نزنن و کلیشه هایی که از مرد ها تو ذهنم شکل گرفته و همچنین رابطه ی ناموفق گذشته و تجربه ی خیانت از اون شخص
اینا رو چجوری تو ذهنم حل کنم حتی مثلا باور های نامناسب جنسی هم تو ذهنم هست ک اگر ازدواج کنم بیماری های مراقبتی بگیرم چی اگر باهم نتونیم کنار بیایم و بخوام طلاق بگیرم چه مشکلاتی دارم و خیلی چیزهای دیگه
حتی برای انتخاب فرد مورد علاقم این نگرانی رو هم دارم چون با خانوادم اختلاف سلیقه دارم چطور راضیشون کنم یا خانوادم فامیل مردم چه حرفایی راجع به انتخابم میزنن و وسواس دارم وقتی خاستگار میاد واسم حتی اگر خیلی ویژگی های دلخواهمم داشته باشه دنبال ایراد میگردم نظر بقیه واسم مهمه نمیتونم به تنهایی تصمیم بگیرم
چقدر سختمه صداقت بخرج دادن و این کامنتی که حتی واسم حکم چکاپ فرکانسی رو هم داره مینویسم
اما نوشتنش داره به من کمک میکنه بتونم ترس هامو شناسایی کنم و پاروشون بزارم
من با تمام توانم پامو روی گاز فشار دادم تجسم کردم خواستم رو به وضوح میدونم ولی لعنتیاین باورهای ترمزززززززززم شدیدد مانعم شدن
من فکر میکنم دید منفیمو باید از روی طلاق و مشکلات و کلیشه ها بردارم مدام تمرکزم رو بزارم روی الگوهایی مثل استاد و مریم جون و مدام تحسین کنم
الگوهایی مثل استاد که یک مرد متعهده رو ببینم و دنبالش تو اطرافمم بگردم
حرف مردم هم باید با این منطق که اونا یک روز هم خوشی ها و غم های من رو شریک میشن و اهمیتی نداره چی میگن باید منطقی کنم که اهمیت نداره من باید سبک شخصیه خودم رو دوست داشته باشم حالا هررکی هرچی میخواد بگه
به نظرم ریشه ی تمام این ها درعزت نفسمه و شرایط مالیه خرید دوره رو هم ندارم دلم میخواد روش کار کنم و بسازم خودمو اگر شما هم این ترس ها رو داشتید و برطرفش کردید ممنون میشم تجربیات و روشتون رو بهم بگید در مورد هرکدومشون که رفعش کردید
بازم سپاسگزارم ازتون استاد خوبم