نکته مهم: این فایل یک مقاله است که فقط به صورت نوشتاری است
عنوان:
دوره «همجهت با جریان خداوند»، چگونه دانشجویان خود را هدایت میکند تا خواستههای نیمهکاره را به ثمر برسانند؟
- چه میشود که بعضی از افراد به بسیاری از خواسته های خود می رسند اما بعضی ها حتی با وجود تلاش فراوان، هنوز به نتیجه دلخواه نرسیده اند؟
چرا بعضی از خواسته ها، درست در یک قدمی نتیجه، متوقف می شوند؟
چرا فقط نشانه های خواسته ام را می بینم اما آن خواسته در زندگی ام ظهور پیدا نمی کند؟
دوره «همجهت با جریان خداوند» طراحی شده تا این الگوهای محدود کننده و تکرارشونده را برای همیشه تغییر دهد. اما چگونه؟
بسیاری از ما این تجربه را داشتهایم: با اشتیاق فراوان، مسیر تحقق خواستهای را آغاز کردهایم؛ نشانهها را دیدهایم، انگیزه داشتهایم، و حتی احساس کردهایم که در آستانهی خلق آن خواسته قرار داریم… اما ناگهان انگار در یک قدمی خواسته، همهچیز متوقف شده است. یا نهایتاً دستاوردی نصفهونیمه نصیبمان شده؛ چیزی که نهتنها ما را خوشحال نکرده، بلکه حس عمیقتری از ناتوانی و ناکامی در ما به جا گذاشته است. تا جایی که برای خواسته های جدید، اولین ترس ما این است که نکند دوباره همان الگوی همیشگی تکرار شود. حتی وقتی نشانه های پر رنگ از خواسته را می بینیم انگار این ترس، ما را از ادامه دادن منصرف می کند چون از نا امید شدن های دوباره، رنج می بریم.
“راهکارهای ریشهای حل این مسئله”، هستهی اصلی آموزشهای دوره «همجهت با جریان خداوند» را تشکیل میدهند.
مهمترین شاخصه این دوره، تکیه بر ۱۷ سال تجربهی استاد عباسمنش در آموزش مبانی قانون خلق زندگی دلخواه به میلیون ها دانشجوست. آموزه های این دوره عصارهای است از توانایی استاد عباس منش در آموزش مفاهیم اساسی در خلق شرایط دلخواه در زندگی؛ از جمله:
- تشخیص اصل از فرع در مسیر تجربهی خوشبختی
ساخت و تثبیت باورهای توحیدی مرجع
نحوهی شکلگیری باور به فراوانی به عنوان قدرتمند کننده ترین باور مرجع
تشخیص فرکانس خواسته، تثبیت و تقویت آن تا رساندن آن به نتیجه و ظهور خواسته در تجربه زندگی
به همین دلیل، دوره «هم جهت با جریان خداوند»، یکی از کاربردیترین دورههای استاد عباسمنش تا به امروز محسوب میشود. چرا که از صفر تا صدِ فرمول تحقق خواسته را به دانشجویان خود آموزش میدهد.
این مقاله، بخش بسیار کوچکی از مفاهیم مطرحشده در جلسات این دوره تا کنون را بررسی میکند و ارتباط معنا دار بین آموزش های این دوره و نتایج دانشجویان این دوره را کنار هم قرار می دهد.
دوره هم جهت با جریان خداوند، ساختاری منظم، پیوسته و رو به تکامل دارد. به گونه ای که هر جلسه از دوره، پیشنیازی است برای درک جلسه بعدی و تقویت نتایج گرفته شده در جلسات قبل. این ساختار به هم پیوسته و تکاملی، هم در شناخت عمیقتر قانون به دانشجویان دوره کمک می کند و هم در تمرین “خلق شرایط دلخواه” و بهبود نتایج. در واقع،دوه «هم جهت با جریان خداوند»، یک راهنمای گامبهگام ساده و قابل اجرا برای به ثمر رساندن خواسته های نیمه تمام است.
یادآوری نقش واقعی من در شرایط زندگیام: من خالق زندگی خودم هستم
در نخستین گام، دوره هم جهت با جریان خداوند این باور بنیادین را به دانشجو یادآوری میکند که: «تو میتوانی شرایط دلخواه خود را خلق کنی.»
اما برخلاف آموزشهای سطحی یا انگیزشی، استاد عباسمنش با منطقهای محکم، یادآوری کلام خداوند در قرآن و پشتوانهی تمرینهای عملی در دوره، این اصل را بهگونهای برای دانشجو قابل درک میکند که هم مسئولیت شرایط کنونی زندگیاش را میپذیرد و هم امیدوار میشود که اگر این شرایط ناخواسته است، چگونه میتواند بدون نگرانی و با استفاده از قانون، آن را تغییر دهد.
چرا تا نزدیکی خواسته میروم اما محقق نمیشود؟
استاد عباسمنش در دوره «همجهت با جریان خداوند»، دلیل اصلی به ثمر نرسیدن روند خلق خواستهها را با توضیح مفهوم “مومنتوم مثبت” و “مومنتوم منفی” به خوبی به دانشجویان می شناساند. سپس با تشریح همه جانبه “قانون مومنتوم”، حل مسئله اساسی دانشجویان در به ثمر نرسیدن خواسته هایشان را بهدرستی و از ریشه ها شروع می کند.
شاید واژهی “مومنتوم” را کموبیش شنیده باشید، اما دوره «همجهت با جریان خداوند» مفهومی کاربردی از مومنتوم را به شما آموزش میدهد که زندگی روزمره شما را متحول می کند و چرخ زندگی را روان می کند. هیچ منبعی تاکنون، این مفهوم را تا این حد کاربردی و نتیجهبخش در تمام جنبه های زندگی، ارائه نداده است.
مفهوم مومنتوم و نحوهی استفاده از آن برای به ثمر رساندن فرکانس خواسته، در این دوره آنقدر دقیق آموزش داده می شود و از طریق ساختارهای ساده تمرین میشود که باعث شده دانشجویان این دوره به خاطر اجرای این مفهوم در زندگی، در همان جلسات اولیه، نتایجی بگیرند که مدتها برای رسیدن به آن تلاش میکردند.
به عنوان مثال:
📌 فاطمه عزیز درباره تجربه خود چنین می گوید که:
“من چندین ساله که دارم روی باورهام کار میکنم، اما به اون خواستههایی که میخواستم نرسیده بودم. خیلی برای خودم سؤال بود که چرا توی نتایج من تغییرات اساسی رخ نمیده و نتایج اونطور که میخوام پررنگ نیست؟!
به خودم میگفتم: من که مرتباً حواسم به کانون توجه و احساسم هست… من که دارم سعی میکنم به خواستهم توجه کنم و…
گاهی مسیر خوب پیش میرفت و حتی گاهی چنان به نزدیکی خواسته میرسیدم که انگار توی دستمه… اما در بین راه، دوباره زمین میخوردم. مدتی ناامید و خسته میشدم و دوباره از اول…
وقتی دوره رو خریدم و توی جلسهی اول، استاد مفهوم مستمر نبودن ارسال فرکانس خواسته رو با «قانون مومنتوم» توضیح دادند، مسئلهی اساسی بهثمر نرسیدن خواستههام رو فهمیدم.
قسم میخورم که وقتی روی آموزهها تمرکز کردم و تمرینات رو انجام دادم، فقط چند روز بیشتر طول نکشید که تفاوت در نتایج شروع شد و به قول استاد، نتایجم مثل یه گلولهی برفی داره میغلتِه و میره جلو و هر روز بزرگتر و بزرگتر میشه.
بعد از بیست سال زندگی مشترک، روابطم آنقدر عالی شده که تازه دارم معنای زندگی کردن با عشق رو میفهمم.
از نظر مالی هم، جریانی از نعمت و ثروت، همینجوری خودبهخود وارد زندگیم شده. دارم فقط پیامهای واریزی به حسابم رو میبینم که برای بعضیهاشون حتی ایدهای ندارم از کجا اومدن!
این تغییر در نتایج اینقدر پررنگه که باعث تعجب اطرافیانم شده… اما باعث تعجب من نیست چون داستان مومنتوم رو خوب درک میکنم و خوب میفهمم که این نتایج از کجا دارن آب میخورن.
کارها برام راحت انجام میشه. من طبق آموزشهای استاد توی دوره، فقط به مومنتوم منفی اجازهی شکلگیری نمیدم، و خداوند داره بقیهشو انجام میده”.
از دیگر دلایل مهم نتیجه بخش بودن آموزشهای این دوره -حتی در همان جلسات اولیه-، تسلط استاد عباسمنش به صورت همزمان به مفاهیم زیر است:
۱. قوانین زندگی
۲. اصول اساسی قرآن (آیات محکم و توحیدی)
همچنین، تسلط استاد در تشخیص اصل از فرع، باعث شده دانشجویان از همان قدم اول در مسیری حرکت کنند که قبلاً شاخ و برگهای اضافی زده شده و حواشی آن حذف شده است. حواشیای که فقط باعث حواسپرتی دانشجو میشوند و او را از مسیر اصلی دور میکنند.
بهعنوان مثال، در این دوره، مفهوم مومنتوم از زوایای زیر بهخوبی توسط استاد عباسمنش توضیح داده شده است، آنهم به زبانی ساده و قابلفهم برای مخاطب. کاری که در هیچ آموزشی، اینچنین جامع، همهجانبه و سودمند ارائه نشده است. این جنبه ها شامل:
- توضیح مومنتوم با استفاده از آیاتی از قرآن که دارای افعال مضارع هستند.
منطقهای محکمی که استاد در این بخش در اختیار دانشجو قرار میدهد، باعث میشود حلقهی گمشده در نتایج دانشجو ـ یعنی تداوم در ارسال فرکانس خواسته ـ به مسیر او برگردد و دانشجو بتواند ذهنش را برای تقویت فرکانس خواسته، تربیت کند و با ادامه این روند، مسیرهای عصبی جدیدی در ذهنش بسازد. این مسیرهای عصبی جدید، نقش دانشجو را از “عروسک خیمه شب بازی ذهن” به “ناظر بر ذهن” تغییر می دهد. به گونه ای که ذهن فرد با او در مسیر خواسته اش هم مسیر می شود. - نحوهی ایجاد مومنتوم مثبت که فرد را بر “شانههای خداوند” مینشاند و با جریان خداوند همجهت میکند.
این جنبه از قانون مومنتوم، از طریق دو مفهوم اساسی به دانشجو توضیح داده میشود:
۱. شناسایی باورهای شرکآمیز مرجع: افکار منفی که مومنتوم منفی را شکل دهی و تقویت میکنند، از یک باور مخرب سرچشمه میگیرند. شناسایی این سرچشمه، کمک می کند که در سریعترین زمان ممکن، مومنتوم منفی را تضعیف کرد.
۲. شناسایی باورهای توحیدی مرجع: در شکلگیری مومنتوم مثبت، افکار مثبت از یک باور سازنده و توحیدی سرچشمه میگیرند که به خلق خواستهها سرعت و قدرت میبخشند. دانشجویان در این دوره بر شکل دهی و تقویت این رشته افکار تمرکز می کنند. - بررسی آیاتی از قرآن که دقیقاً نشان میدهند چگونه وارد مومنتوم مثبت شویم و در جریان خداوند باقی بمانیم.
- تقسیم کار با خداوند بهعنوان نیرویی که ما را خلق کرده، از این قدرت به ما بخشیده و در مسیر خلق شرایط دلخواه، هدایت ما را به عهده گرفته است. این مفهوم از دو جنبه توسط استاد عباسمنش توضیح داده میشود:
۱. سمت خداوند در همجهت ماندن با جریان او چیست؟ چگونه این اعتماد را بسازیم که خداوند همیشه سمت خود را انجام میدهد؟
۲. سمت ما در همجهت شدن با جریان خداوند چیست و چگونه آن را اجرا کنیم؟ - تمرینات عملی برای ایجاد مومنتوم مثبت از طریق توکل به خداوند در عمل.
- تکنیک “Time Out” برای توقف هر نوع مومنتوم منفی:
تکنیکی قوی که کنترل نجواهای ذهن حتی در بدترین حالت را تبدیل به یک بازی لذتبخش میکند.
📌نتیجهی درک جلسات مربوط به قانون مومنتوم و نحوهی استفاده از آن در زندگی روزانه برای روان شدن چرخ زندگی را «محمد»، یکی از دانشجویان، اینگونه بیان میکند:
“آگاهیهای این دوره، منطقهای محکمی به من داده که نگرانی را از زندگیام حذف کرده؛ چون آنقدر تواناییام برای خلق اتفاقات زندگیام را برایم منطقی کرده که نیازی به نگرانی دربارهی مسائلم و خواستههایم ندارم.
من میدانم سمت من فقط این است که باید روی مومنتوم مثبت خودم را نگه دارم تا خداوند من را به سمت چگونگیها هدایت کند.
استاد چقدر خوب این مفهوم را در دوره توضیح میدهند.
باورم نمیشود که الان کنترل ذهن تا این حد برایم راحت شده، و چقدر خداوند هدایتم میکند تا کنترل ذهن هر روز برایم راحتتر هم بشود. حتی اگر اتفاقی هم بیفتد، در نهایت به نفعم تمام میشود.
من در بازار کار میکنم و همهچیز در محل کارم برایم راحتتر شده. قبلاً باید دنبال مشتری میگشتم، حالا مشتریها خودشان سراغم میآیند و بهراحتی درخواست محصول میکنند.
یکسری مشتریهای دردسر در کار ما بودند، اما الان بهطرز معجزهآسا یا اصلاً نیستند، یا رفتاری بسیار محترمانه دارند، یا اصلاً فرصت برخورد با آنها را ندارم”
📌 الهام عزیز، تجربهی خود از درک مومنتوم و انجام تمرینات مربوط به آن را در مسیر رسیدن به خواستهها، اینچنین بیان میکند:
“مدتی بود که نرسیدن به بعضی از خواستههام برام سؤال شده بود. خیلی فکر میکردم تا بفهمم ایراد کار کجاست؟
تا اینکه هدایتم شدم به این دوره و صحبتهای استاد دربارهی مومنتوم، و فهمیدم من در بعضی موضوعات، وقتی شروع میکنم روی خودم کار کنم، اولش کلی انرژی میذارم، اما از یه جایی به بعد رهاش میکنم و نمیتونم اون انرژی و انگیزههای اولیه رو حفظ کنم.
شروع کردم به گوش دادن جلسات و حتی نوشتن اونا تا مومنتوم رو بهتر درک کنم.
وقتی نقش اساسی مومنتوم رو فهمیدم، زمان گذاشتم تا از همین مومنتومی که توی دوره یاد گرفتم، یه اهرم رنج و لذت برای خودم بسازم،
تا هم مفهوم مومنتوم مثبت رو برای خودم جا بندازم و
هم اجازه بدم که توی هر موضوعی این مومنتوم در من شکل بگیره، از این نقطه عبور کنم و برسم به اون جایی که خداوند خودش کارها رو برام انجام بده… و لاجرم، خواستههام وارد زندگیم بشن! به همین راحتی!
چند روز پیش داشتم ورودیهای مالی ماه قبل رو چک میکردم و خودم متعجب شدم از این همه نتیجهی مالی.
یعنی اگه چک نمیکردم، اصلاً متوجه نمیشدم که توی این مدت چقدر پول ساختم. چون این مبالغ یهجا واریز نشدن، بلکه کمکم وارد حسابم شدن، برای همین تا قبل از بررسی، متوجه روند رشد مالی نشده بودم.
دلیلش، “مومنتومی” هست که در طی این مدت کار کردن با این دوره در بحث مالی برای من ایجاد شده.
الان دیگه کاملاً فهمیدم که اینجا همون جاییه که باید ادامه بدم. این مومنتوم رو به کمک این دوره تقویت کنم تا نتایج بیشتر بشن، مومنتوم مالیام سرعت بگیره و من هم روی شونههای خدا بشینم و به هدف بزرگتری که برای خودم مشخص کردم برسم.
آموزشهای این دوره بهم یاد داده که چطور به قانون عمل کنم تا خودم رو به نقطهای برسونم که خداوند کارها رو برام انجام بده.”
معرفی سازوکار خلق: قانون فرکانس + قانون مومنتوم
همانطور که در ابتدای مقاله ذکر شد، در اولین قدم، دوره «همجهت با جریان خداوند» نقش واقعی فرد در شرایط زندگیاش ـ یعنی خالق بودن ـ را با منطقهای قوی به او یادآوری میکند، بهگونهای که دانشجو میپذیرد و مسئولیتش را به عهده میگیرد. بعد از پذیرفتن نقش خالق بودن، مسئلهی اساسی دانشجو این است که:
حالا که خالق زندگیام هستم، چگونه خواستهام را خلق کنم؟
بخش عمدهای از آموزشهای استاد عباسمنش پیرامون “قانون مومنتوم” در این دوره، حول این محور است که دانشجو یاد میگیرد “چگونه از این قدرت خلق درونی برای خلق شرایط دلخواهش بهرهبرداری کند”
بخشی از تمرینات اصلی در جلسات اولیه، برای “بهرهبرداری از قدرت خلق درونی”، حفظ و پرورش یک رشتهی فکری مثبت و هماهنگ با خواسته، تقویت آن و رساندنش به نقطهی مومنتوم است؛ یعنی نقطهای که دیگر ذهن، خودش دوست دارد آن فکر هماهنگ با خواسته را ادامه دهد و با شما برای خلق خواستهات همکاری کند.
تمرینات پیرامون این موضوع، بهگونهای طراحی و توضیح داده شده است که دانشجویان به خوبی از قدرت خلق درونی خود در زندگی روزمره استفاده کنند و از همان جلسات اولیه، تغییرات را به وضوح ببینند.
اجرای صحیح قانون مومنتوم، نقش سازندهی خود را در تجربیات دانشجویان زیر بهخوبی نشان میدهد:
📌 امیر عزیز می گوید:
“آگاهیهای دوره «همجهت با جریان خداوند»، مسئلهی اساسی تمام سالهای زندگیم یعنی مشکل سینوسی پیش رفتن در مسیر تحقق اهدافم رو برام روشن کرد. اینکه چرا همیشه اولش با کلی انرژی، انگیزه و اراده شروع میکردم، اما مثلاً بعد از یه هفته رهاش میکردم.
من سالهاست دارم روی خودم کار میکنم. نتایج هم میدیدم، اما خیلی زود درگیر روزمرگی میشدم، کمکم دیگه فایل گوش نمیدادم، توی اولویت نمیذاشتمش، و دوباره بعد از یه مدت، بهخاطر تضادها و خواستههام، با انرژی شروع میکردم… و باز هم این داستان تکراری، هی پشت هم تکرار میشد! مثل یه تابع سینوسی که هی بالا و پایین میره…
نکتهی مهم این بود که میدونستم باید تعهد داشته باشم تا نتیجه بگیرم، اما نمیدونستم چطور باید تعهد رو در خودم ایجاد کنم، و این مشکل اصلیتر من بود…
این مشکل باعث میشد به آموزهها بهطور پیوسته عمل نکنم؛ فرکانسم یه روز بالا باشه و یه روز پایین، و این روند واقعاً آدمو خسته میکنه! باعث میشه وقتی میخوای دوباره شروع کنی، از این بترسی که نکنه دوباره مثل قبل، همون داستان تکرار بشه…
قبل از اینکه این دوره رو بخرم، این ترس توی ذهنم میچرخید که نکنه دربارهی عمل به این دوره هم همین اتفاق برام رخ بده. اما هدایت خواستم و وارد دوره شدم.
این دوره مشکل من رو از ریشه حل کرد و بهم فهموند تعهد، پشتوانههای درونی میخواد که این دوره بهت میده.
دلیل اینهمه بالا و پایین شدن این بود که من در مسیر خواستههام اصلاً به نقطهی مومنتوم نمیرسیدم و مومنتومی در مسیر من وجود نداشت که بخواد تغییرات دلخواهم رو کاملاً ایجاد کنه!
اما الان این دوره با درک مومنتوم، هم کلید رو بهم داده و هم یاد داده که چطوری از این کلید استفاده کنم برای پرقدرت شروع کردن، پرقدرت ادامه دادن، افتادن روی غلتک، نشستن روی شونههای خداوند و به ثمر رساندن.
این دوره دقیقاً دست گذاشته روی حل بزرگترین نقطهضعف شخصیتی من…”
📌آگاهی از قانون مومنتوم و استفاده از آن برای “حدیث عزیز” مساوی شده با ورود جریان بیوقفهی پول و نعمت در زندگی اش. حدیث عزیز میگوید:
“دوره «همجهت با جریان خداوند» برای من پر از خیر و برکته…
از روزی که وارد این دوره شدم و مومنتوم رو فهمیدم، دیگه میدونم “سمت من” برای تجربهی زندگی دلخواهم چیه و دارم انجامش میدم.
بهمحض اینکه افکار منفی سراغم میان، سریع قضیهی مومنتوم رو به خودم یادآوری میکنم و اون افکار در نطفه خفه میشن.
موندن توی این فرکانس، کلی برکت توی زندگیم آورده.
هر روز واریزیهای مرتب به حسابم رو دارم تجربه میکنم.
همیشه دستمزد همسرم یا قسطی پرداخت میشد یا با تأخیر، اما از وقتی روی آگاهیهای این دوره متمرکز شدیم، دستمزد همسرم نقد و اون هم روزانه به حسابش واریز میشه.”
تجربهی حدیث عزیز نشان میدهد که ایشان چقدر خوب قانون مومنتوم را در عمل اجرا کرده و توانسته فرکانس خواستهاش را به مومنتوم مثبت، تقویت این مومنتوم، و سپس به آستانهی خلق خواسته برساند.
تبدیل آرزو به واقعیت زندگی، فقط با ایجاد مومنتوم مثبت:
همانطور که ذکر شد، هدف اصلی استاد عباسمنش این است که دانشجویان، ذهن خود را برای شکلگیری و تقویت مومنتوم مثبت دربارهی خواستههایشان تربیت کنند. درست برخلاف قبل که ذهن تربیت شده بود برای شکلدهی و تقویت مومنتوم منفی و مانع ساختن در مسیر.
وقتی تجربیات دانشجویان دوره را میخوانی، متوجه میشوی که دانشجویان چقدر خوب در حال تمرین این مهارت هستند، چقدر عالی تمرینات را انجام میدهند و در نتیجه، چقدر پیشرفتهای عالی در این زمینه داشتهاند.
📌 حسین عزیز، یکی از دانشجویان این دوره است که تمرینات مربوط به «حفظ و پرورش رشتهی افکار مثبت و رساندن به مومنتوم» را تا حد خوبی انجام داده است. بهگونهای که این تلاشهای ذهنی، باعث خلق خودکار خواستههای او شده است.
حسین عزیز میگوید:
“همیشه میخواستم فروش آنلاین داشته باشم اما هیچ نتیجهای نمیگرفتم. بعد از درک قانون مومنتوم، فهمیدم مشکل من، نبود استمرار در فرکانس خواستهام و نرساندن آن به مومنتوم بود. پای تمرینات دوره نشستم و تمرین کردم که چطور فرکانس خواستهام را تا نقطهی ۱۰۰٪ ادامه دهم.
در طی تعطیلات عید، بهصورت هدایتی، مسافرتی شگفتانگیز برام پیش اومد که بدون برنامهریزی قبلی بود و بسیار عالی و لذتبخش بود. وقتی از سفر برگشتم، متوجه شدم که طی این مدت، فروش آنلاینم شروع شده و فروش داشتم. این نتایج فقط با تمرینات سادهی این دوره برام اتفاق افتاده. و اونقدر جذاب و باارزش بود که وقتی به این فروشها نگاه میکردم، اشک میریختم و حرفای استاد رو تأیید میکردم که:
«وقتی خودت رو با قانون هماهنگ میکنی، چطور خدا کارها رو برات انجام میده و مشتریها رو برات میاره…». آنهم وقتی که در سفر هستی و داری لذت میبری از سفری که خدا برات برنامهریزی کرده.”
این تجربه نشان میدهد که فقط با رساندن افکار هماهنگ به مومنتوم مثبت درباره آن خواسته و تقویت این مومنتوم مثبت، جریان خداوند وارد عمل میشود و خواسته محقق میشود. حالا اگر میخواهی این نتایج بزرگتر شود، باید این مسیر را قویتر ادامه دهی…
◀ پایان بخش اول مقاله…
در بخش بعدی مقاله، وارد مرحلهای میشویم که در آن، «باورهای توحیدی مرجع» نقش کلیدی ایفا میکنند. مرحلهای که ذهن ناخودآگاه، به جای مقاومت، شروع به همکاری میکند و فرایند خلق خواستهها، بهصورت خودکار در درون فرد شکل میگیرد. از این جلسات به بعد، آموزش های دوره وارد لایه عمیق تری می شوند.
📌 در بخش دوم مقاله، توضیح خواهیم داد:
- چگونه باورهای توحیدی، ریشهی مومنتوم مثبت را در ناخودآگاه شما میکارند
- چه مکانیزمی باعث میشود ذهن، بدون فشار و اجبار، در مسیر خواستهها حرکت کند
- و دانشجویانی را معرفی خواهیم کرد که تنها با تمرکز بر این بخش از دوره، نتایج عالی تجربه کردهاند
در قسمت بعدی مقاله، این موضوع توضیح داده میشود که دوره «همجهت با جریان خداوند»، چه کلیدهایی را متفاوت از همیشه و از همه آموزش میدهد.
موضوع بخش بعدی مقاله: نصب نرمافزار خلق در ناخودآگاه ذهن به کمک “باورهای توحیدی مرجع”
سلام به همه عزیزان این سایت الهی
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین که با دقت نظر این مطالب رو مینویسن…
امروز مثل دیروز که به محض بیدار شدن مقاله خوندم توی سایت… سایت رو باز کردم (با اینکه دستم میخواست بره روی پیامرسانهای گوشی) مکث کردم و گفتم منصور الان خبریه؟ اصلا باشه بیا فکر کن هنوز خوابی چک نکنی چی میشه؟
اولی چیزی که باهاش مواجه میشی بعد از بیداری و شکرگزاری از زنده بودن و نفسی که هست و منظره ای که جلوی چشمته و نوری که چشمت میبینه بذار مطالب سایت باشه…
هدایت شدم سمت دانلودها… تمام دانلود ها و برخوردم به این مقاله ها… اولین بار بود که متوجه شدم کل فایلهای روی سایت در اینجاست :)
خیلی حس خوبی بود.
خلاصه که شروع کردم به خوندن این مقاله و مومنتوم مثبت صبح رو به نوعی داشتم ادامه میدادم… پا شدم رفتم سرویس و برگشتم و دیگه گفتم خواب بسه … مسواک و دست و صورت و انجام یه سری کار و بعد گفتم خب بذار برم بقیه مقاله رو بخونم… دراز کشیدم و دقیقا در تراس باز بود و یه چیزی توجهم رو جلب کرد… نگاه کردم … باورتون نمیشه… دیدم دو تا خانم تو بهار خواب یکی از خونه های روبرویی دارن اینور اونور میرن…
یکی شون حس کردم اومد اینور نرده (رو به خیابون) و گفتم لابد نردبون داره به تراس طبقه پایین دیدم نداره … شاخه های درختم نمیذاشت درست ببینم که دارن چیکار میکنن.. از یه جا دیدم دستا از نرده رها شد و طرف اومد پایین و نرده رفت لای پاهاششش و خدا خیلی رحم کرد که نیافتاد از دو طبقه تو پیاده رو… :))) یه لحظه کپ کردم که آخه یعنی چی … این چه کاریه … بعد گفتم خدایا من واسه چی باید این تصویرو میدیدم … اگه یکم دیرتر می اومدم اصلا مواجه نمیشدم باهاش… خیلی اون لحظه کنترل ذهن برام سخت بود و البته حواسم بود که این مومنتوم رو نذارم رشد کنه… یاد تکنیک آنتراکت و تایم اوت افتادم
و اومدم اینور گفتم خدایا چیکار کنم… موزیک گذاشتم شروع کردم باهاش رقصیدن و با تمام سعی م شروع کردم به مسخره بازی در آوردن و دیووونه بازی که تصویر توی ذهنمو نبینم… یاد کتاب اسکاول شین افتادم که یه جاش نوشته بود: «یهو شافاط سنجهایش را به هم میکوبید تا صدای افکارش را نشنود»… دقیقا همونجوری داشتم میپریدم بالا پایین و میرقصیدم و میخوندم… اولش نه ولی کم کم انگار که این ماشینی که تو سرازیری از دنده در اومده بود رو بالاخره نگه داشتم و کم کم یه سری کارای خونه رو کردم با همون موزیک و دیگه نذاشتم موزیک قطع شه… همه شم موزیکای شاد و اینا… یه قر دارم بود توش….
بعد یه چیزی
یه بازی ای رو سر تمرین هفته پیش که دعوت شده بودم یاد گرفتم. تصمیم داشتم اون تمرین رو تو خونه انجام بدم تا هفته بعد یادش گرفته باشم و نمایش بدم…. جاگلینگ… بازی کردن با سه تا توپ طوری که توپا نیافته… اسمش فکر میکنم همینه… معمولا کسایی که تو سیرک کار میکنن اینو بلدن… خب جاگلینگ که نداشتم… فکر میکنین چیکار کردم؟ :)))) جورابامو برداشتم گرد کردم تو هم و سه تا توپ درست کردم… دیدم سبکه… الان فکر میکنید چیکار کردم؟ :)))) تو یه لنگه از جوراب سه قاشق گندم ریختم… و اون یکی لنگه رو تو در تو گرد کردم و سنگین تر شد و بیشتر شبیه توپ واقعی جاگلینگ شد… خلاصه با موزیک و موزیکال و ریتمیک شروع کردم به تمرین کردن… من اصلا بلد نبودم… دیدم با موزیک چقدر ذهنم بیشتر همراهی میکنه… یعنی با ریتم… با ریتم موزیک که توپا رو اندختتم دیدم یه ست کامل سه تایی زدم و یادم افتاد من دوره دانشگاه امتحان تربیت بدنی که باید روپایی میزدیم رو هم موزیکال اجرا کردم… با دهنم ریتم میزدم که بتونم روپایی بزنم… دوستام منفجر شده بودن از خنده….
دیدین حواستون پرت شد از داستان اولی… و الان که گفتم حواستون پرت شد حواستون افتاد بهش…. واقعا منم همینجوری شدم….
داستان همون فیل صورتیه… هی بگو به فیل فکر نکن … به فیل فکر نکن… هی بیشتر می بینش… ولی به جاش وقتی به خرگوش فکر میکنی… اون اتومات خودش میره کنار…
دیدم ذهنم هی داره میگه: حاجی اگه می افتاد سرش فلان میشد چی؟ اگه میخورد زمین چی؟ بدترین سناریوها خلاصه… بعد میگم آخه پفیوز چه دردی الان دوا میکنی از من با گفتن اینا… که یه وقت نکنه من همچین حماقتی کنم و بیافتم؟ ممنونم ازت عزیزم … تا این اندازه ش به نفعمه که ایمنی رو توی کارها رعایت کنم… و اگه حتا کلید هم جا گذاشته بودم… تصمیم سلامت تر بگیرم و به راه حل امن تر فکر کنم و هدایت بخوام که خدا راه حل ساده رو بگه….
یه کاری هم کردم که نمیدونم درسته یا نه… چون همیشه ذهنم توی لوپ مینداخت منو… مکث کردم و گفتم بذار فرار نکنم… گفتم چیه… گفت اگه میافتاد چی میشد؟؟؟ وای وای… گفتم چی میشد…. بدترین اتفاق ممکن رو تداعی کرد برام… گفتم اوکی ناراحت کننده ست و امیدوار بودم میتونستم کمکی کنم ولی خب از دست من کمکی بر نمیاد براش عزیزم… میمرد می رفت دیگه؟ اونم لابد عمرش قرار بوده اینجوری تموم شه… رفت به آغوش پروردگار… هر کی یه جور میره دیگه…
این کمک کرد کمتر بهش فکر کنم و بپذیرم اتفاقی که اتفاده رو…
و دیگه اینکه با یه موزیک قر دار ادامه دادم به تمرین جاگلینگ و باورتون شاید نشه تونستم تا هفده تا رو برم و جیغ میزدم از خوشحالی تو خونه که یسسسسسسس… چون من اصلام فکر نمیکردم بتونم انجامش بدم… همه ش حس احمق بودن میکردم … یکم تلاش میکردم و میذاشتم کنار… و تو یه جلسه تمرین انجامش دادم… و قطعا با تکرار و تکرار میتونم مسلط تر بشم و حرکات دستم و محل انداختن توپ ها رو دقیق تر کنم که بیش از پیش کنترلش دستم باشه و هر وقت که خودم خواستم قطعش کنم نه اینکه مثلا توپ از دستم بیافته… که اون قدمهای بعدیه…
خلاصه که اینجوری امروز مومنتوم مثبت رو ادامه دادم و فایل شماره هفت رو هم شنیدم و کلی لذت بردم همینجور که تمرین میکردم و کارای خونه رو انجام میدادم و نت برداشتم که کامنت هم بنویسم و جالبه از ماجرا که گذشتیم مثل یه خواب شد…
انگار که خواب دیده باشم… بار عاطفیش رفت… اون داغی اول رو نداشت چون انگار که قابلمه شو از رو آتیش برداشته باشم…
اون اتفاق افتاده بود و منم کاری براش نمیتونستم بکنم… شاید چه بسه اگه شاخه های درخت نبود من ممکن بود داد و بیداد کنم که نکنید و اینا و حواسشونو پرت کنم و خدای نکرده اتفاق بدتری بیافته و اونجوری باید حسابی کار میکردم روی احساس گناه که مومنتوم نگیره…. ولی در هر صورت چالش خیلی جالبی بود و به چشم دیدم اگاهانه که چطور میشه شیفت کردم روی مومنتوم مثبت و بسیار شدنیه این اتفاق….
خیلی خوشحالم که اینجا نوشتم تجربه م رو..و خداروشکر میکنم که دارم تکاملی فعالیتم رو متمرکز تر توی سایت ادامه میدم و کامنت میذارم و کامنت میخونم و حسم رو بهتر و بهتر میکنم….
خدایا شکرت برای همه چیز
شکرت برای این قوانین ثابت
شکرت برای اگاهی ها
شکرت برای این شکر گفتن ها
و شکر برای احساس زیبای سپاسگزاری
دوستتون دارم
در پناه یگانه الله هستیم همگی