گام به گام برای به ثمر رساندن خواسته های نیمه تمام | بخش اول - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/04/abasmanesh-1.webp
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-04-09 08:40:492025-04-30 07:28:51گام به گام برای به ثمر رساندن خواسته های نیمه تمام | بخش اولشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربانم که هر روز از در فضل و مهربانیش از خزانه ثروت الهیش بر منمیبخشد
و من شکرش میگویم خدایا شکرت
سلام به استادان عزیزم و دوستان نازنینم دوستتتتتونن دارم
تو کامنتهای دیگه هم گفتم من هنوز تهیه نکردم این دوره طلایی رو اما کامنت زیاد میخونم و مینویسم و تلاشم بر اینکه خودمو از صبح تا شب تو حالت مومنتوم مثبت نگه دارم و از منفی ها اعراض کنم و چقدر در این مسیر موندن زیباست
چقدر از هر جایی دستانه خداوند رو میبینی
و همش شکرگزاری میکنم
چقدر این روزها نعمت و فراوانی و ثروت و شادی از هر سو به زندگیم و کسب و کارم میباره و میدانم همه کار خداست خدایا من ممنونتم سپاسگزارتم
منم قبل از آشنایی با مومنتوم و هم جهت با جریان خداوند برای رسیدن به یه خواسته اولش خوب پیش میرفتم و وسطا نیمه رها میکردم
نمیفهمیدم از چیه هر چی اینور رو انور میکردم متوجه نمیشدم کجای مسیرم اشتباهه کدوم ایراد رو دارم
و الان متوجه شدم یه مدت روی خودم کار میکردم و بعد ول میکردم
یه مدت افکارم مثبت بود و بعد از مسیر خارج میشدم بخاطر عدم کنترل ذهنم بوده
ولی الان خدا رو شکر هزاران هزار مرتبه شکر میکنم که خیلی تغییر کردم شادتر هستم
چهار روزه ورزش رو شروع کردم در خونه چقدر انرژی داره احساس میکنم جوان تر شدم
و راحت درخواستهای هامو از خداوند میخوام و میدونم باید در این مسیر بمونم و مدام شکرگزاری کنم و مهمتر از همه احساسه خوبه فرستادن فرکانس مثبته
داشتن دیدگاهه مثبته و جهان هم بهت پاسخ میده خداوند برات معجزه میکند الهی شکرت سپاسگزارتم
میخوام بگم از روزی که در این مسیر هستم چقدر نعمت و فراوانی وبرکت میاد تو زندگیم
یکی از همسایه ها میره گوسفندهای یه نفر رو میدوشه و الان یه هفته میشه بدون اینکه من حرفی بزنم و میدونم کار خداست و موندن در این مسیر قشنگه اینقدر به ما کره و شیر و خامه و دوغ گوسفندی داده که حد نداره
وازش تشکر کردم چقدر مزیت داره موندن در این مسیر و دوست دارم براش هدیه ای بگیرم و حسم عالیه
من هنوز تهیه نکردم با خودم دیشب میگفتم اگه تهیه کنم چه بهشتی میسازم برای خودم
ولی الان هم خدا رو شکر میکنم که هدایتم کرده تا اینجا
استاد بی نظیرم مریم عزیزم دنیا دنیا ممنونم
خداوند خیرو برکت بهتون بده بیشتر از چیزی که دارین
خدایا من لایق هم صحبتی با تو را دارم
سلام
این کامنت رو لحظه به لحظه از خواندن این قسمت از مقاله دارم مینویسم
متن رو که میخوندم با صدای خانم شایسته و کلام پر انرژی شوند توی سرم می شنیدم
چقدر با نظر خانم فاطمه موافق بودم و دقیقا همین مسئله رو منم توی زندگیم داشتم و دارم، روی باورهای کار میکردم و به یه حد خاص از نتایج که میرسیدم دوباره تکرار میشد و همه چیز به خونه اول برمیگشت. میدونستم یه الگوی تکرار شونده ست، میدونستم یه ترمز ذهنیه اما نمیدونستم چیه
قانون استمرار همون چیزی که همیشه خودم به بقیه میگم: هر روز انجامش بده، ولو یه روز کم یا یه روز زیاد ولی هر روز انجامش بده. اینو خودم عمل نمیکردم. در واقع عمل میکردم اما درست انجامش نمیدادم. از نظر خودم همینقدر که داشتم انجامش میدادم کفایت میکرد اما انگار فقط یه پوسته ظاهری بود و عمق و باطنی نداشت عمل کردم در عمل به قانون. من نمیدونم مومنتوم چیه. هنوز این دوره رو نخریدم ولی حس میکنم از لا به لای این مقاله چیزی داره سرک میکشد و خودشو بهم نشون میده: تقسیم شدن توجهم روی چیزی که باید و چیزی که نباید بهش توجه میکردم
جمله نشستن بر شانه های خداوند چقدر بهم نشون داد با همه ادعای رفاقتم با خدا هنوز باهاش رودرواسی دارم و باهاش اونقدرا هم صمیمی نیستم که خواسته هام رو ازش بخوام
چقدر خوبه که نسبت به مسائل زندگی مثل محمد اورثینک نداشته باشم و چقدر این قضیه ی سمت خودم و سمت خدا بهم ستاره قطبی رو یادآوری میکنه. انگار همه چیز دوباره داره برام تازه و گر و غبارش تکانده میشه.
چند روز اخیر چند تجربه ناخوشایند از تحمیل شدن موضوعی بر خودم رو داشتم، دیشب فکر میکردم که باید روی خودم کار کنم و حتما فرکانسم پایین اومده که ازین دست تجربیاتی که قبلاً هرگز در زندگیم نبوده برام داره پیش میاد و با خون ن این جمله که مشتری های دردسر ساز از کسب و کار محمد حذف شده بیشتر از دیشب دارم میفهمم که خواندن این مقاله و بودنم الان در سایت درست ترین کار ممکنه و برای محمد شده، پس برای من هم اون آدمهای نادلخواه از زندگیم حذف میشن
منم مثل الهام در کار کردن با دوره ها همین مسئله رو دارم که انگیزه اولیه رو بعد از 4-5 جلسه از دست میدم و انگار به نتایجی قانع میشم و ناخودآگاه به خودم میگم خب همینقدر بسه اما بعد از یه مدتی دوباره حس میکنم اون سقف قبلی از خواسته ها دیگه برام خفه کننده ست و دوباره شروع میکنم اما تا حالا فقط دوبار موفق شدم تا آخر مسیر رو برم و دوباره از اول تکرارش کنم و همیشه از وسط کار رها کردم. نمیدونستم چرا اهرم رنج و لذت من لق میزنه و چرا مثل امیر منم دچار حرکت سینوسی برای رسیدن به خواسته هام هستم.
جمله ای که حدیث گفت «هر روز مرتب به حسابم واریز میشه» رو برای خودم نوشتم تا تبدیلش کنم به یک باور ثروتساز
هماهنگی هماهنگی هماهنگی، هر خواسته سه بخش داره، ارسال درخواست، پاسخ و دریافت که توی جلسه 7 قانون آفرینش واضح فهمیدنش.
خدایا شکرت که آروم آروم داری هدایتم میکنی طوری که خسته نشم و بیش از حد وسعم نباشه
در پناه الله یکتا باشید
سلام به استاد عزیزتر از جان و بانو مریم جان زیبا
و سلام به دوستان شگفت انگیز و فوق العاده من سلام من متعلق به کسانی است که باور پیدا کردند به خلق زندگی خود باور پیدا کردند به خداوند حکیم ، خداوند بخشنده و رحیم ، خداوندی که تنها و تنها اوست که معجزه مطلق است خداوندی که تمام زیبایی ها ، ثروت ، سلامتی متعلق به اوست
نمیخوام زیاد طولانی کنم متن رو ولی فقط میخوام بگم که به خاطر توجه کردن به اتفاقاتی که تنها و تنها مرتبط به دنیای مادی بود از خداوند و قوانین کمی دور شدم.
و این در صورتی بود که تنها نزدیک میشدم به احساساتی که انسان ها خود آن ها را در ذهن و باور خود بوجود آوردند احساسات مخرب ، نگران کننده و اضطراب دهنده ای که هیچ گاه به واقعیت نمیپیوندند
خلاصه به خاطر این مسائل من به مسیر جذب و از مسیر خارج شدم و دو الی سه بار این اتفاق افتاد
مطمئنم برای خیلی از افرادی که وارد این مسیر میشن این اتفاق پیش خواهد آمد اما این را به شما میگویم این کاملا عادی است تحت هیچ شرایطی باور و امید خود را از دست ندهید که این بدیهی است فردی که سال ها با باورهایی مخرب زندگی میکند همان طور که استاد عزیز همیشه به آن اشاره میکند تغییر باورهایش اراده فولادین میخواهد
وباعث افتخار برای من است که امروزه کناره این انسان های شگفت انگیز حضور دارم
از زمانی که وارد این مسیر شدم اتفاق های شگفت انگیز ، منحصر به فرد ، فوق العاده و معجزه آسایی در زندگی من رخ داد
اتفاق هایی که روز به روز باور من را به جهان شگفت انگیز بیشتر میکرد
سرتون رو به درد نیاورم
این بار آخر که من شروع کردم برای تغییر باور ها و از نوع ساختن همه چیز
اتفاقات زیادی بود که باید باهاشون دست و پنجه نرم میکردم برای مثال کنکوری که بالاخره بعد از دوازده سال فرا رسید و به قدری باورهای مخرب در ذهن ما شکل گرفته که شرایط استرس زایی به وجود آمد
طی یه سری اتفاقات من تعهد بی نهایت خودم را به گوش دادن به فایل های استاد عزیز و ایجاد تغییر روی باور ها از دست دادم
تا اینکه چندین روز و شاید هم یه ماه گذشت
افراد به شدت روی من فشار میآوردند به علت کاری که میخواهم در آینده آن را دنبال کنم و من به مسیر دیگری علاقه داشتم
به طور خیلی عجیب غریب وارد اپلیکیشنی شدم که برای دوست پیدا کردن و ایجاد روابط دوستانه بود
امروز صبح یکی بهم پیام داد و داشتیم صحبت میکردیم
این اتفاق به قدری شگفت انگیزه که من هنوز تو بهتم
من هم با خودم گفتم برو بابا پسره دنبال وقت تلف کردنه منم که حوصله ندارم
به طور خیلی عجیب غریب فقط یه لحظه زدم رو پروفایلش و دیدم شغلی رو داره که من آرزوی داشتنش رو دارم
و تمام این اتفاقات واقعا شگفت انگیزه
باهم دیگه صحبت کردیم و مسیری که من باید طی کنم رو گفت مسیری که برای ماهر شدن و سرمایه گذاری رو افزایش توانایی ها باید میلیون ها میلیون خرج میکردم در صورتی که به ساده ترین شکل ممکن با هزینه هایی که به راحتی بتونم از پسشون بر بیام مسیر رو به راحت ترین و زیبا ترین شکل ممکن به من نشون داد
در صورتی که من پیش از این بسیار سردرگم بودم هیچ مسیری نداشتم که دنبالش کنم هیچ انگیزه ای نداشتم
و در شبی که حالم افتضاح بود و واقعا دیگه زندگی برام اهمیتی نداشت اپلیکشنی پیدا کردم که برای پرتی حواسم داخلش برم و خیلی عجیب غریب این اتفاقات افتاد
بد از این ایمان من خیلی بیشتر شد
شنیدم که پروردگار بهم میگفت از چی میترسی دیوونه من اینجام ندیدی چه خوشگل راه و برات چیدم
راهی که برای طی کردنش باید با صدنفر مشورت میکردی و دیدی در عرض چند ثانیه برات درست کردم
وقتی من اینجام از چی میترسی آخه
این معجزه هم برای تو دیگه نبینم نگران باشی