گام به گام برای به ثمر رساندن خواسته های نیمه تمام | بخش 2

نکته مهم: این فایل یک مقاله است که فقط به صورت نوشتاری است


عنوان: آماده کردن بستری در ذهن برای پرورش باورهای توحیدی مرجع

دوره «هم‌جهت با جریان خداوند» چه تفاوتی را ایجاد می‌کند؟

استاد عباس‌منش در این دوره، قانون خلق زندگی را با زبان ساده  و در یک فرایند گام‌به‌گام به دانشجو آموزش می‌دهد. در هر گام، فقط یک قطعه‌ی کوچک اما حیاتی از فرمول خلق خواسته‌های نصف و نیمه رها شده را در اختیار دانشجو قرار می‌دهد و با تمرینات هوشمند و هدفمند، به او فرصت درک آن قطعه و آمادگی برای دریافت قطعه‌ی بعدی را می‌دهد.

به‌گونه‌ای که این فرمول، مثل یک دانه، در ذهن و ناخودآگاه دانشجو شروع به رشد می‌کند و دانشجو به‌آرامی، شیوه‌ی مراقبت و پرورش این توانایی درونی را می‌آموزد. در نتیجه، دانشجوی این دوره به‌صورت تدریجی، آن‌قدر از مسیر روان نتایج را وارد زندگی خود می‌کند که احساس می‌کند هیچ کار خاصی انجام نداده است. به‌نحوی که کامل‌ترین توضیحی که می‌تواند برای نتایجش بگوید این است:

«من روی شانه‌های خداوند نشسته‌ام و اجازه داده‌ام تا خداوند کارها را برایم انجام دهد.»

جلسات این دوره، یک سیر تکاملی دارد تا دانشجو چند اصل مهم را اجرا کند:

  • سمت خودش چیست و چگونه اجرایش کند
  • سمت خداوند چیست و چگونه به آن اعتماد کند

و در این مسیر، با آگاهی‌هایی که دریافت می‌کند و تمریناتی که انجام آن‌ها از دانشجو خواسته می‌شود، به‌تدریج آماده می‌شود برای درک آگاهی‌های جلسه‌ی ششم. این جلسه‌، قلب تپنده‌ی این دوره و قلب تپنده‌ی فعال نگه داشتن قدرت خلق درونی محسوب می‌شود. در بخش‌های بعدی مقاله، به جلسه‌ی ششم بیشتر خواهیم پرداخت.


چه تفاوت‌هایی، آموزه‌های دوره «هم‌جهت با جریان خداوند» را تا این حد نتیجه‌بخش کرده است؟

چالش اصلی: اطلاع از این آگاهی که “من خالق زندگی ام هستم” کافی نیست و تغییری ایجاد نمی کند

استاد عباس‌منش، به‌عنوان مدرس آگاهی‌های دوره «هم‌جهت با جریان خداوند»، به‌جای این‌که فقط به دانشجو یادآوری کند که او «خالق زندگی خودش است»، منطقِ پشت این ادعا درباره‌ی توانایی خلق شرایط دلخواه را آموزش می‌دهد؛ تا دانشجو با منطق، درباره‌ی این توانایی درونی‌اش به آگاهی و باور برسد.

منطق هایی که استاد عباس منش ارائه می دهد، آنقدر ریشه دار و محکم هستند که از عهده‌ی خلع سلاح کردن هر استدلال و بهانه ای که ذهن بیاورد، برمی‌آیند.

این آگاهی، اولین اصلی است که در دوره به دانشجو یادآوری می‌شود؛ همان اصلی که هرکدام از ما، به پشتوانه‌ی آن، وارد این قالب فیزیکی شدیم.

وقتی دانشجو به‌واسطه‌ی آگاه شدن، این اصل را می‌پذیرد، به آرامش می‌رسد و در این آرامش، به‌جای سرزنش عوامل بیرونی یا احساس ناکافی بودن، به درون خود رجوع می‌کند؛ هم مسئولیت شرایط کنونی‌اش را می‌پذیرد و هم ریشه‌ی حل مسائل را در خودش می‌جوید.

📌 محمد، تجربه‌اش از درک و عمل به این بخش از آگاهی‌های دوره را این‌گونه می‌نویسد:

“من از روزی که وارد دوره «هم‌جهت با جریان خداوند» شدم و روی آگاهی‌های این دوره کار می‌کنم، انگار زندگی روی دیگری از خودش رو بهم نشون داده.

اولین چیزی که آگاهی‌های این دوره به من داده، آرامش هست. آگاهی‌های این دوره، نگرانی رو از زندگی من حذف کرده؛ چون برام منطقی کرد که نیازی به نگرانی درباره‌ی مسائلم و خواسته‌هام ندارم. فقط باید روی مومنتوم مثبت خودم رو نگه دارم تا خداوند من رو به سمت چگونگی‌ها هدایت کنه.

استاد، باورم نمی‌شه که الان تا این حد کنترل ذهن برام راحت شده و چقدر خداوند هدایتم می‌کنه تا کنترل ذهن بازم برام راحت‌تر بشه. حتی اگر اتفاقی هم بیفته، در نهایت به نفع من تموم میشه.

من در بازار کار می‌کنم و همه‌چیز توی محل کارم برام راحت‌تر شده. مشتری‌ها به‌راحتی درخواست محصول می‌کنند، در حالی‌که قبلاً من باید دنبال مشتری می‌بودم.

یک‌سری مشتری‌های دردسرساز در کار ما بود که الان به طرز معجزه‌آسایی یا کلاً نیستند، یا رفتارشون با من تغییر کرده و خوب شده، یا اصلاً وقت نمی‌کنم با اونا برخورد کنم.

روابطم با خانواده‌ام بسیار عالی شده.”


استاد عباس‌منش به جای انگیزه دادن به دانشجویانش یا حتی فقط توضیح قوانین، آن قوانین را با دانشجویان تمرین می‌کند.

تمرینات دوره به‌گونه‌ای طراحی شده که دانشجو را وادار به خودشناسی و اجرای آگاهی ها در زندگی روزمره می‌کند.

استاد عباس‌منش، به‌جای جملات انگیزاننده‌ای مثل: «ادامه بده… تسلیم نشو…» و امثال آن، از طریق تمریناتی که از دانشجو می خواهد، دلایلی را به او می شناساند که مانع به ثمر رسیدن خواسته های قبلی اش شده بود. سپس مفهوم «مومنتوم» را به معادله خلق خواسته اضافه می کند و این قانون را همزمان با استفاده از قانون فیزیک و آیات قرآن، به دانشجو آموزش می دهد.در نتیجه دانشجو می فهمد:

  1. چرا قبلاً خواسته‌هایش نصف و نیمه رها می شد
  2. درباره خواسته هایی که قبلا به ثمر رسانده، چگونه نا آگاهانه از قانون مومنتوم کمک گرفته است
  3. چطور می‌تواند خواسته هایش را از نقطه‌ی رها شده، ادامه دهد و به ثمر برساند.

“قانون مومنتوم” به شیوه ی کاربردی که استاد عباس منش آن را آموزش می دهد، نقطه‌ی ضعف بسیاری از افراد در محقق نشدن خواسته هایشان را به‌درستی نشانه گرفته و این نقطه ضعف را به خوبی اصلاح می کند.

نتیجه انتقال مفاهیم به زبان ساده و کاربردی این است که دانشجویان این دوره:

چگونگی “حفظ رشته‌ی افکار مثبت درباره یک خواسته” و تقویت مداوم آن افکار تا رساندن به آستانه‌ی خلق خواسته را به خوبی در عمل اجرا می کنند.

📌 محبوبه عزیز، در نتایج خود دقیقا به همین آموزه‌ها اشاره کرده است:

“از وقتی وارد دوره «هم‌جهت با جریان خداوند» شدم، آگاهی‌های این دوره یه حس سبکی و آرامش عجیبی بهم می‌ده. از این‌که می‌دونم چطور باید فرکانس خواسته‌هام رو ارسال کنم و به آستانه‌ی خلق برسونم، قلبم آروم شده. نجواهای ذهنم بسیار کم شده و دیگه نسبت به مسائلم واکنشی عمل نمی‌کنم، چون مفهوم مومنتوم رو درک کردم.

آن‌قدر لطیف شدم که وقتی با خدا حرف می‌زنم، اشکای شوق سرازیر می‌شه از پیدا کردن حامی اصلیم، اون‌هم بعد از این‌همه سال.

من نتایج خوبی توی این دوره گرفتم اما هیچی ارزشمندتر از اتصالی نیست که با خداوند احساس می‌کنم.

الان حال مولانا رو می‌فهمم.

اینا تغییرات عمیق درونی من هستند که شخصیت من رو تغییر دادند. رفتار من با آدم‌های اطرافم تغییر کرده.

دارم سعی می‌کنم آدم‌ها رو از رفتارهاشون جدا کنم و به همه‌ی انسان‌ها احترام بذارم.»

«من چند سال بود که داشتم تلاش می‌کردم رفتارهای نامناسب همسرم رو تغییر بدم و با خودم همراهش کنم. نتیجه‌اش این بود که نه‌تنها ایشون تغییر نکرد، بلکه مقاومت‌هاش در برابر مسیر من بیشتر شد.

آموزه‌های این دوره خوب بهم یاد داد که دست از تلاش برای تغییر همسرم بردارم و به عقاید و باورهاش احترام بذارم و تمرکزم رو روی خودم بذارم.

نتیجه‌اش این شده که در طی کار کردن روی جلسات این دوره، پول زیادی به حسابم واریز شده. یعنی موجودی حسابم به مبلغی رسیده که حتی فکرش رو هم نمی‌کردم.»

«یکی از آرزوهای من رفتن به کویر بود که در طی این دوره محقق شد و من اونجا عظمت و زیبایی خداوند رو تجربه کردم.”

در نتایج محبوبه عزیز، دقیقاً این جمله‌ها و تجربه‌ها دیده می‌شد:

  • درک عمیق اینکه من باید تمرکز را از تغییر بیرون (همسرم) بردارم و بر خودم بگذارم
    رها کردن تلاش برای تغییر دیگران
    کار بر روی ذهن، شخصیت و رفتار خود
    احترام گذاشتن به باورها و عقاید دیگران، به این شکل بستن نشتی های فرکانسی مثل قضاوت دیگران یا خود برتر بینی و … در نتیجه، صرف تمام قدرت تمرکز برای ارسال فرکانس خواسته

نتیجه این تغییر نگرش: آرامش، روانی، ورود پول و حتی تغییر رفتار همسر بدون هیچ فشار یا انتظار


مفهوم “Time Out” برای توقف مومنتوم منفی

“تداوم در ارسال فرکانس خواسته”، لازمه‌ی حیاتی برای رساندن فرکانس خواسته به آستانه‌ی خلق است.  در غیر این صورت، خواسته نصفه و نیمه می‌ماند و هرگز به ثمر نمی‌رسد؛ حتی اگر فرد ۹۰ درصد مسیر را رفته باشد.

دلیل اصلی خواسته‌های نصفه و نیمه رها شده این است که فرد در جایی از مسیر، از عهده‌ی اجرای این تداوم برنمی‌آید:

  • خیلی‌ها در همان آغاز مسیر، فقط چند روزی انگیزه دارند و خیلی سریع به روند روتین قبلی برمی‌گردند.
  • بعضی‌ها مسیر را تا جایی ادامه می‌دهند که نشانه‌ها ظاهر می‌شود، اما به‌خاطر عدم تداوم، نه‌تنها خواسته به ثمر نمی‌رسد بلکه نشانه‌ها هم ناپدید می‌شوند.
  • بعضی‌ها تا حدی عالی ادامه می‌دهند که نتایج سطحی به‌وجود می‌آید، اما چون این تداوم قطع می‌شود، نتایج ناپایدار و موقتی است و فرد دوباره به نقطه‌ی قبلی بازمی‌گردد.

راهکار استاد عباس‌منش برای مدیریت یک چالش و ویژگی منحصر به فردتکنیک “Time Out”

استاد عباس‌منش به‌جای “انگیزه‌بخشی موقتی” به دانشجو (که راهکار کوتاه‌مدت برای حفظ فرکانس خواسته است)، “هموارسازی مسیر” را به او یاد می‌دهد. چون می‌داند انگیزه‌ها همیشه بالا و پایین می‌شوند، مخصوصاً اگر عامل انگیزه بیرونی باشد.

آنچه تداوم حقیقی را در مسیر ایجاد می‌کند، “ساختن مسیرهای عصبی جدید” در ذهن است؛ مسیرهای عصبی هماهنگ با خواسته. یعنی بستری که باروری کاملی برای پرورش مومنتوم مثبت دارد و همزمان در برابر شکل گیری مومتوم منفی کاملا نابارور است.

از یک طرف ساخت و پرورش این بستر- مثل کاشتن یک دانه- در مراحل نخستین، نیاز به رسیدگی‌های ویژه دارد تا این بستر شکل بگیرد.

از طرف دیگر، استاد عباس‌منش می‌داند که ذهن تمایل دارد به الگوهای قدیمی و مسیرهای عصبی محدودکننده‌ی قبلی بازگردد؛ مخصوصاً در نقطه‌ی آغاز ، ذهن مقاومت بسیاری در برابر پیروی از مسیر عصبی جدید دارد.

ایشان مدیریت این دو موضوع متضاد را با تکنیکی به‌نام “Time Out” به دانشجو یاد می‌دهد.

تفاوت عمده آموزش‌های استاد عباس‌منش این است که:

به‌جای توقع بی‌جا از دانشجو برای “مثبت‌نگری صرف” (که عملاً غیرممکن است)، به او یاد می‌دهد که:

  • چطور در فرایند ساختن مسیرهای عصبی مثبت جدید، افکار نادلخواه و منفی‌نگری‌های ذهن را مدیریت کند که باعث شکل‌گیری مومنتوم منفی و برگشت ذهن به تمایلات قبلی می‌شود.

کار هوشمندانه‌ای که ایشان در این دوره انجام داده، این است که توانایی توقف مومنتوم منفی را به کمک تکنیک Time Out، تبدیل به یک بازی لذت‌بخش کرده است.

در جلسات سوم و چهارم، استاد با تمرین‌های کاربردی، به دانشجویان یاد می دهد تا هر فرد برای خود جعبه‌ابزارهای شخصی‌سازی‌شده‌ای طراحی کند تا در مواقعی که کنترل ذهن برایش غیرممکن به نظر می‌رسد و افکار منفی هجوم آورده‌اند، دانشجو با رجوع به این جعبه‌ابزار شخصی، مومنتوم منفی را موقتاً قطع کند و فرصتی برای بازگشت دوباره به مسیر اصلی پیدا کند.

ویژگی منحصر به فرد تکنیک “Time Out” این است که یکی از بزرگترین منبع های شکل گیری مومنتوم منفی را از بین می برد. این منبع که تقریبا همه ما تجربه افتادن در چرخه معیوب آن را داشته ایم به این شکل عمل می کند که:

۱. فرد دچار افکار منفی می‌شود
۲. چون نمی‌تواند خود را به احساس خوب برساند، این ناتوانی بیشتر او را نگران می کند که نکند به خاطر این افکار منفی، اتفاقات ناخواسته بیشتری برایم رخ دهد!
۳. این جنس از نگرانی، خودش منشأ مومنتوم منفی قوی‌تری می‌شود. زیرا فرد را به نقطه ناتوانی و ترس از تبعات این ناتوانی می رساند و مسیر را برای فرد مثل یک کلاف سر در گم می کند

اما این بخش امیدوارانه از آموزش‌های دوره و تمرینات مربوط به تکنیک Time Out، برای دانشجو تبدیل به یک آغوش امن می‌شود که: اگر در این لحظه قادر به کنترل ذهن نیستی، نگران نباش.  فقط وارد بازی تکنیک Time Out شو!.

به این دلیل که استاد عباس منش خاصیت ذهن را می شناسد و می داند که مهم ترین موضوع در این لحظه، غذا نرساندن به افکار منفی ای است که تا کنون شکل گرفته اند.

📌 ایوب عزیز تجربه خود از درک این بخش از آموزه های دوره را به این شکل می نویسد:

“این چند وقته مدام برای خودم تکرار می‌کنم که قوانینی که استاد می‌گوید، دقیقاً همین است و تغییری نمی‌کند. لازم نیست کار عجیب و غریبی انجام بدهم، فقط باید آن را باور کنم و ایمان داشته باشم که این قوانین همیشه جواب می‌دهند.

قبلاً وقتی ظاهر قضایا فرق می‌کرد یا خواسته‌ای دیرتر محقق می‌شد، دچار تردید می‌شدم: نکند جواب ندهد؟ نکند من اشتباه می‌کنم؟ شاید راه دیگری وجود دارد که من نمی‌دانم؟

اما با درک مومنتوم مثبت، این شک‌ها خیلی کمتر شده و خیالم راحت‌تر است، چون حالا می‌دانم مهم‌ترین اصل برای دریافت خواسته‌ها همین مومنتوم مثبت است.»

نتایجی که با تکرار آگاهی های این جلسات گرفته ام این است که:

  • حواسم جمع‌تر شده و اجازه نمی‌دهم مومنتوم منفی شکل بگیرد؛ اگر هم اتفاقی بیفتد، سریع با تکنیک Time Out به مسیر مثبت برمی‌گردم.
  • مشتری‌های بهتری سراغم می‌آیند و راحت‌تر بها پرداخت می‌کنند.
  • فروش من چند برابر شده، تا جایی که موجودی انبارم تقریباً تمام شده است!
  • کالاهایی را فروختم که قبلاً فکرش را نمی‌کردم به این زودی‌ها به فروش بروند.”

ایوب عزیز به یکی از ابزارهای خود به عنوان  تکنیک Time Out اشاره می کند:

«یکی از مهم‌ترین کارهایی که کمکم می‌کند، مطالعه‌ی کامنت‌های دیگر دانشجویان است. دیدن تجربه‌های آن‌ها باعث می‌شود آموزه‌ها را بهتر درک کنم، از روش‌هایشان در اجرای مومنتوم الگو بگیرم و در مسیر بمانم.


نصب “نرم‌افزار خلق” در ناخودآگاه ذهن:

در این نقطه، دانشجو به‌واسطه‌ی انجام تمرینات جلسات قبلی، آماده‌ی ایجاد سطح عمیق‌تری از تغییرات ریشه‌ای است.

در این بخش از آموزه‌های دوره، استاد عباس‌منش، ساختار ذهن را به دانشجو می‌شناساند و توضیح می‌دهد که چطور ذهن ما، بر اساس تجربه‌ها و باورهای محدودکننده‌ی قبلی، مسیرهای عصبی (ذهنیت‌ها و پیش‌فرض‌هایی) ساخته که اغلب بر ضد خواسته‌های ما عمل می‌کنند.

بزرگ‌ترین نشانه‌ی “تمایل ذهن به شکل‌دهی و تقویت مومنتوم منفی” این است که وقتی فرد با مسئله‌ای مواجه می‌شود، ذهنش بدترین سناریو ممکن را به او یادآوری می‌کند.

یا وقتی وارد مسیر خواسته می‌شود، به‌جای نشان دادن نتایج و موفقیت‌ها، بیشتر موانع احتمالی مسیر را جلوی چشم او می‌آورد و به‌جای ایجاد امید، ترس و نگرانی‌ها را در ذهن او فعال می‌کند و از هر فرصتی برای این کار استفاده می‌کند.

راهکار تغییر تمایلات قبلی ذهن و گرایش او به تقویت مومنتوم مثب

استاد عباس‌منش می‌گوید:

«تا زمانی که باورهای مرجع توحیدی در ذهن ساخته نشوند، ذهن تو دوباره به سمت همان مسیرهای عصبی قدیمی برمی‌گردد. حتی اگر اطلاعات کاملی درباره‌ی قوانین زندگی و نحوه‌ی تغییر باورها داشته باشی، و به ضرب انگیزه دادن به خودت، تغییراتی سطحی هم ایجاد شده باشد…»

به همین دلیل، در جلسات میانی دوره، مفاهیمی مانند:

  • ساخت باورهای مرجع توحیدی
  • جایگزین کردن مسیرهای عصبی قدرتمندکننده با مسیرهای قدیمی منفی
  • و تمرینات روزانه برای تداوم فرکانس مثبت

به‌صورت عملی و با تمرین، آموزش داده می‌شود. قدم قبل از ایجاد باورهای توحیدی مرجع این است:

1.شناخت محرک هایی که  نتایج را  ناپایدار و نشانه ها را ناپدید می کند

2 قرار دادن آنها به عنوان خط قرمزهای ذهن

فرض کنید مکانی بسیار زیبا و شگفت‌انگیز در دل طبیعتی خارق‌العاده وجود دارد؛ جایی که بهترین مکان برای رساندن شما به آرامش و اتصال به منبع است. جایی که بهترین مکان برای دریافت نعمت‌ها، آرامش، هدایت و قدرت خلق است. اما بین جایی که الان ایستاده‌اید و رسیدن به آن مکان زیبا، یک محیط درهم‌پیچیده از علف‌های هرز، شاخه‌های درهم‌تنیده و موانعی وجود دارد که باعث شده نتوانید هموارترین مسیر بین خودتان و آن مقصد را ببینید.

راهکار چیست؟

راهکار، ساختن یک جاده است. جاده‌ای که سرراست‌ترین و هموارترین مسیر بین نقطه‌ی کنونی شما و آن مقصد باشد. اما این جاده‌ی هموار و سرراست، یک‌باره و یک‌شبه ساخته نمی‌شود؛ بلکه با صبر، دقت عمل و قدم‌به‌قدم ساخته می‌شود. اول باید موانع بزرگ را حذف کنید؛ مثل قطع درختان مزاحم و علف‌های هرز…  یعنی آماده‌سازی بستر برای ساختن آسفالت. قدم اول در ساخت این جاده حذف موانع بزرگ است تا دید بهتری به کلیت مسیر به شما بدهد؛ حذف موانعی مثل:

  • قطع شاخه‌های مزاحم
  • پاک‌سازی علف‌های هرز
  • باز کردن مسیر برای ساخت یک بستر صاف و مناسب

در دوره «هم‌جهت با جریان خداوند»، استاد عباس‌منش دقیقاً همین کار را با ذهن شما انجام می‌دهد. یعنی قبل از شروع به ساختن باورهای مرجع توحیدی ـ که جایگاه تولید و تقویت مومنتوم مثبت در ذهن است ـ اولین قدم را از مراحل بسیار ابتدایی‌تر اما اساسی‌تر برمی‌دارد. یعنی:

قطع اتصالات ذهن با باورهای شرک‌آلود قبلی

استاد عباس‌منش در این مسیر به دانشجو “مانع‌زدایی” را یاد می‌دهد آنهم از مسیر کمترین مقاومت؛ یعنی به دانشجو یاد می دهد تا محرک‌هایی را شناسایی کند که باعث بازگشت ذهن او به مومنتوم منفی می‌شوند. سپس به هر شکل ممکن، از ورود به محدوده‌ی این محرک‌ها پرهیز کند و خودش را در آن فضاها قرار ندهد.

این محرک‌ها -که باید اول شناسایی شوند و سپس از آنها پرهیز شود- درست مثل نشتی انرژی، قدرت خلق‌کنندگی را خنثی می‌کنند. دانشجو در حین انجام تمرینات، وقتی متوجه این محرک‌ها می‌شود، با آگاهی‌ای که دریافت کرده و ابزارهای دقیقی که در اختیار دارد، آگاهانه خود را در معرض یا تله‌ی این محرک‌ها قرار نمی‌دهد. به همین سادگی و فقط با انجام ندادن یک‌سری کارها، عملاً یک عالمه از تله‌های ذهنی خنثی می‌شود.

مثل این است که شما در جنگلی زیبا، برای لذت بردن از طبیعت باشید اما قبلاً شنیده‌اید که: درست است این جنگل، زیبایی‌های خارق‌العاده‌ای دارد، اما رنج‌هایی هم دارد و این رنج‌ها ارزش تحمل کردن را دارند!

افراد ناآگاه، این باور را می‌پذیرند… همان جمله‌ی معروف:  «نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود»

به همین دلیل، بعضی‌ها به خواسته‌ی خود می‌رسند، اما با زجر!

نه به این دلیل که مسیر خواسته حتماً با رنج همراه است، بلکه فقط به این دلیل که آن افراد قانع شده‌اند باید سختی بکشند؛ و از همان قدم اول، خود را برای این سختی آماده می‌کنند.

اما این بخش از آموزه‌های دوره، مثل این است که:

جنگلبان آن منطقه ـ که با این جنگل بزرگ شده و سال‌ها در آن زندگی کرده ـ به شما بگوید: «فلان محدوده پر از تله است… اما بقیه‌ی جاها امن، زیبا و پر از آرامش است.»

این آگاهی، یکی از قطعات پازل هموار شدن چرخ زندگی است… برای لذت بردن از جنگل‌گردی، شما فقط کافی است وارد آن محدوده‌ی خطرناک نشوید! همین آگاهی ساده، جلوی سختی‌های بیهوده را می‌گیرد.


این موضوع برای هر دانشجو، با توجه به گذشته‌اش، مسیری که تاکنون آمده و تجربه‌هایی که داشته، کاملاً منحصر به‌فرد است. اما دوره، فرمول اصلی را به‌گونه‌ای به دانشجو آموزش می‌دهد که هر فرد بتواند محرک‌های شخصی خودش را بشناسد و دست ذهنش را برای بازگشت به الگوی منفی‌گرایی‌های قبلی ببندد.

جلسه‌ی سوم، به شناخت عوامل تحریک کننده ذهن (خواه بیرونی و خواه درونی ) برای بازگشت به منفی‌گرایی و شکل دهی مومنتوم منفی می‌پردازد.

تمرینات مربوط به این بخش ها، به شکلی فوق‌العاده، محرک‌هایی را برای هر دانشجو – به‌صورت شخصی – شناسایی می‌کند و نحوه پرهیز از آنها را به دانشجو یاد می دهد. به‌گونه‌ای که در پایان تمرین، گویی دانشجو به‌صورت خودکار، یک اهرم رنج و لذتِ قوی، اما هماهنگ با خواسته‌اش، در ذهن خود ساخته است. اهرم قدرتمندی که دانشجو را آماده می‌کند برای ساختن عادت‌های رفتاری و شخصیتی تقویت‌کننده و هماهنگ با خواسته‌هایش.

دانشجو در این بخش از آموزه‌های دوره، قدم‌به‌قدم متوجه می‌شود که چه محرک‌هایی (که اغلب از شرک سرچشمه گرفته‌اند) ذهن او را به مسیرهای عصبی قدیمی و محدودکننده برمی‌گردانند.

در طی احاطه شدن با آگاهی‌ها و انجام تمرینات این بخش از دوره، دانشجو آرام‌آرام آنچه از قدرت خلق درونی را به عوامل بیرون از خود داده بود، گام‌به‌گام پس می‌گیرد. در این بازپس‌گیری‌ها، بیشتر و بیشتر به اصل خود بازمی‌گردد و اتصالش با منبع خلق را پیوسته‌تر و قوی‌تر برقرار نگه می‌دارد.  این پیوستگی، ابتدا خودش را در قالب این نشانه‌ها نشان می‌دهد:

  • آرامش
  • کم شدن نگرانی‌ها
  • کم شدن ترس‌ها
  • باج ندادن به ترس‌ها و نگرانی‌هایی که عوامل بیرونی ایجاد کرده‌اند

و بعد، آرام‌آرام، این آرامش تبدیل می‌شود به نعمت‌هایی در قالب:

  • رفتار خوب دیگران
  • دریافت ارزش و احترام از جامعه‌ی اطراف
  • صلح درونی با همه‌چیز
  • هدایا و نعمت‌ها
  • پول
  • برطرف شدن نیازها در کمترین زمان
  • افزایش درآمد
  • ایده‌هایی که درآمد را افزایش می‌دهند و رونق را به زندگی بازمی‌گردانند و …

نکته‌ی جالب ماجرا اینجاست که اکثریت دانشجویان این تجربه را دارند که:

اولین نعمتی که به‌وضوح وارد زندگی آن‌ها شده، علاوه‌بر آرامش و صلح درونی، همان مبلغی است که برای خرید دوره پرداخت کرده‌اند. جالب‌تر این‌که:

این مبلغ، خیلی سریع‌تر از چیزی که فکرش را می‌کردند، به زندگی آن‌ها برگشته؛ آن‌هم از طریقی که اصلاً انتظارش را نداشتند…

📌مجید عزیز، تجربه‌ی خودش از درک قانون مومنتوم را این‌گونه می‌نویسد:

“دوست دارم بنویسم که چطور با درک مومنتوم، همه‌چیز در تجربه‌ی من تغییر کرده…

سلامتی کامل بدون دارو:

چند روز بود که خارش شدید گلو و سرفه‌های مداوم داشتم؛ تا جایی که خودم و اطرافیانم کلافه شده بودیم. مدام دارو می‌خوردم و آب‌نمک غرغره می‌کردم، اما مشکل همچنان پابرجا بود.

از یه جایی به بعد، تمرکزم رو روی آگاهی‌های جلسات دوره گذاشتم و اجازه ندادم مومنتوم منفی ادامه پیدا کنه. امروز که یه لحظه به خودم دقت کردم، دیدم بدون مصرف حتی یک دارو، مشکل به‌طور کامل برطرف شده!

فروش واحد مسکونی بعد از مدت‌ها انتظار:

من دو تا واحد ساختمانی دارم که مدت زیادی بود برای فروش گذاشته بودم اما هیچ مشتری‌ای پیدا نمی‌شد. از زمانی که وارد این دوره شدم و روی درک و اجرای مومنتوم مثبت تمرکز کردم، شرایط تغییر کرد.

✅ چند روز پیش، یک مشتری عالی پیدا شد.
✅ دیروز معامله را نهایی کردیم.
✅ با اینکه مشتری قرار بود مبلغ را طی چهار ماه پرداخت کند، در نهایت، کل مبلغ را یک‌جا تسویه کرد!

درس بزرگ این تجربه: عمل به آموزه‌های این دوره، آدم رو روی شانه‌های خداوند می‌نشونه و خداوند کارها رو به بهترین و راحت‌ترین شکل انجام می‌ده.”

📌حمید عزیز تجربه‌ی خودش از حضور در این بخش از دوره را این‌گونه می‌نویسد:

“حضور در این دوره، تمرکز من رو روی نکات مثبت و زیبایی‌های زندگی افزایش داده و باعث شده احساس خوبی که دارم، تداوم پیدا کنه. انگار خودبه‌خود در مدار هماهنگی با قانون و هم‌جهت با جریان خداوند قرار گرفته‌ام.

ورودی‌های مالی و مشتری‌های غیرمنتظره:

✅ ورودی‌های مالی بهتر و راحت‌تری داشتم.
✅ مشتری‌های جدیدی جذب کسب‌وکارم شدند که قبل از این دوره هرگز نداشتم.
✅ اجناسی که ماه‌ها فروش نرفته بودند، حالا به‌راحتی فروش می‌روند.
✅ یکی از مشتری‌ها، بدون اینکه درخواست کنم، مبلغی رو به‌عنوان هدیه نقدی برام واریز کرد.
✅ سودآوری کسب‌وکارم بیشتر شده، در حالی‌که کارم راحت‌تر از قبل شده.

همزمانی‌ها و تسهیل امور زندگی:

✅ هر وقت دنبال جای پارک بودم، خیلی راحت و سریع برام جور شد.
✅ گوشیم که خراب شده بود و نیاز به تعمیر داشت، خودبه‌خود درست شد!
✅ مغازه‌دار قبول کرد که ویترینی که مدت‌ها می‌خواستم اضافه کنم، نصب کنم.

روابط بهتر و حس صمیمیت بیشتر:

✅ ارتباطم با همسرم و پسر پنج‌ساله‌ام، شادتر، صمیمی‌تر و گرم‌تر شده.
✅ گفت‌وگوهای ذهنی‌ام خیلی مثبت‌تر شده و توجه بیشتری به نکات مثبت همسرم دارم.
✅ برخورد اطرافیانم محترمانه‌تر شده و احترام بیشتری دریافت می‌کنم.
✅ یکی از همسایه‌هایی که باهام هم‌مدار نبود، از همسایگی‌مون رفت.

عملگرایی بیشتر و حل آسان‌تر مسائل:

✅ بالاخره پروژه‌ای که مدتی معطل بود، اجرا کردم و صاحب مغازه اجازه‌ی انجامش رو داد.
✅ برای یکی از همکارانم پروژه‌ای انجام دادم که خودش فکر نمی‌کرد توانایی انجامش رو داشته باشم.
✅ چندین راه‌حل برای مشکلات مشتریان پیدا کردم که به‌راحتی از طریق تلفن حل شدند.


◀ پایان بخش دوم مقاله… 

ادامه دارد…


مطالعه بخش اول مقاله


مطالعه اطلاعات کامل درباره دوره «هم جهت با جریان خداوند»

61 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فاطمه ۱۴۰۳» در این صفحه: 2
  1. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 650 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    واااای استاد دل تو دلم نیست

    عصر حالم گرفته بود گفتم خدایا چطور داری میگی این دوره رو بخر ومن هزینه اش وندارم

    و کامنت گذاشتم من دیگه خسته شدم از خارج شدن از مسیر بخاطر اینکه نجوا میات میگه تو ک هنوز ب هدفت نرسیدی واون قد تلاش کردی براش

    نوشتم خدا خودت پولشو جور کن

    یک ساعت گذشت و بهم خبر داده شد آخر برج پول ب حسابت واریز میکنیم

    انگار دنیارو بهم دادن بخدا

    من تصمیمم خرید این دوره هست

    من فکر می‌کنم بخاطر همین بود نشانه ها خیلی خیلی زیاد شده بود این اواخر

    و خیلی ازدوستان برام کامنت نوشتن ک قطعا تو ب هدفت میرسی

    میدونم با خرید این دوره حتما میفهمم اشکال من کجا بوده و بهش میرسم خیلی راحت خیلی ساده

    آخه هرروز ب خدا میگم چرا هرچی خاستم دادی اما این یکی هنوز نشده

    و نشانه امروزم این مقاله واین دوره هست و پیش ب سوی تیک زدن خاسته های نیمه تمام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 650 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    دوباره نشانه من این دوره هستش

    چندبار نشانه اومد تواین چندروز

    باید هزینه اش خدا برام جور کنه

    واقعا خسته شدم خیلی احساسم بالا پایین میشه

    اومدم عزت نفس رو دوباره کار کردم روز سیزدهم رسیدم

    امروز دوباره احساسم بدشد بخاطر چی

    بخاطر فکر کردن ب مسئله ای ک دوسال براش زمان گذاشتم هنوز نتیجه ی آنچنانی نیومده همش فقط نشانه هستش

    گاهی روزها اشکم درمیات خدایا من خیلی واسه این موضوع زحمت کشیدم زمان گذاشتم چرا فقط نشانه است

    کی نشانه ها تبدیل ب واقعیت میشه

    و نجواها میات احساس بی عرضگی بهم میده

    دوباره میام میگم نه

    نه من مقصرم نه خدا من مسیرمو درست رفتم خدا هم هرچی خاستم بهم داد

    چقد این خارج شدن از مسیر از من انرژی زیادی گرفته طی این چهارسال

    بااینکه هر هدفی گذاشتم بهش رسیدم

    اما نمیدونم چرا هر هدف جدیدی میذارم با وجود تمامی نشانه ها و سرنخ هایی ک خدا میده بازهم ذهنم میگه تو بهش نمیرسی

    چون خدا ب تو نمیده

    چون تو نمیتونی

    چون این غوله

    هر هدفی گذاشتم خوب پیش رفتم اما هر چندروز یبار اینجوری با این نجواها از مسیر. خارج میشم دوباره با وجود تمام حال بدم تمام سعیمو میکنم ک اون آتیش منو نسوزونه و دوباره دور میشم کم کم از اون احساس بد ومیام تو مسیر

    چقد دوست دارم با هر شرایطی ک دارم همیشه توجهم ب اتفاقات خوب باشه بااینکه 12 قدم رو کار کردم عزت نفس رو کار کردم فایلهای دانلودی رو چقد کار کردم

    اما دلیل خارج شدنم از مسیر رو تا حالا نفهمیدم

    انگار هنوز باور نکردم من خالق زندگیمم و بااین موضوع گول میخورم نمیدونم

    شاید این دوره چند بار نشانه روز من بود جواب این سوال منه

    و دوای این درد منه

    چون منم از خدا خیلی خیلی خاستم ک کمکم کنه همش تو مسیر درست باشم

    هنوز نمیدونم دوره ثروت رو بخرم یا این دوره اما میدونم هردوتاشون از نان شب واجب‌تره واسه من ک الان تضاد من همین دوتاست

    و نتایج دوستان از دوره رو خوندم لذت بردم گفتم منم دوست دارم این راحت پول اومدنه راحت ب خاسته رسیدن رو نشستن روی شونه خدا رو تجربه کنم

    چون فاصله زمانی زیاد برای رسیدن ب خاسته باعث میشه دلسرد بشیم احساس ضعف بهمون دست بده

    مریم جان برای نوشتن این مقاله های عالی ازت سپاسگذارم عزیزم

    اومدم نوشتم ک دوباره احساسم خوب بشه و تو مسیر. خودمو نگه دارم واقعا این مسیر رو دوست دارم خدایا کمکم کن منو ب راه راست هدایت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: