نکته مهم: این فایل یک مقاله است که فقط به صورت نوشتاری است
عنوان: ماندن در مومنتوم مثبت، نشستن بر شانههای خداوند و فعال شدن قدرت خلق درونی
از ذهن پر از ترس، تا نه فقط “باور به امکانپذیری” بلکه “یقین به حتمی بودن تحقق خواسته”
یکی از قویترین مفاهیم جلسه پنجم و ششم دوره، معرفی تکیهگاهی به نام «باورهای مرجع» به عنوان فونداسیون خلق واقعیت دلخواه است. باورهای مرجع، نزدیکترین و هماهنگترین نگرش را با “آگاهی های منبع (خداوند) دارند. باورهای مرجع توحیدی، همان باورهایی هستند که ذهن در لحظات مواجهه با تضادها، به صورت خودکار به آنها رجوع میکند و تصمیماتش را با آنها هماهنگ میسازد و دوباره به جریان خوشبختی وصل می شود.
در این جلسات، دانشجو یاد میگیرد که بهطور آگاهانه، این باورها را جایگزین پیشفرضهای محدودکنندهی ذهن خود کند. مسیر این جایگزینی، مسیری تکاملی است که آجر به آجر، با منطقهای قوی توحیدی ساخته میشود.
نخستین و اصلیترین باور مرجع که آموزشهای دوره بر ایجاد و تقویت آن متمرکز شده است، باور به فراوانی است؛باوری که بیشترین میزان همجهتی با خداوند را ایجاد میکند و زیربنای شکلگیری مومنتوم مثبت میشود.
رویکرد هوشمندانه استاد عباس منش برای درک عمیق دانشجویان از باورهای مرجع:
روندی که استاد عباسمنش برای ایجاد این زیرساخت حیاتی در ذهن دانشجویان طراحی کرده، به طرز شگفتانگیزی هوشمندانه و ساختارمند است. روندی که فقط از استادی برمیآید که قوانین حاکم بر زندگی را هم عمیقاً شناخته و هم راه انتقال آنها را به هر سطحی از دانشجو، بلد است. استاد عباسمنش این روند را از جلسه پنجم آغاز میکند. اما بهجای آنکه صرفاً آگاهیهای جدید به دانشجو بدهد، از مسیری بسیار موثرتر استفاده میکند تا دانشجو اول آماده ی درک شود سپس به واسطه ی این درک، بتواند به مرحله بهره برداری از این آگاهی ها برسد:
استاد عباس منش در این جلسه، دانشجو را به درون تجربیات گذشتهاش میبرد و تا ردپای باورهای مرجع را از درون تجربیات واقعی خود بازیابی کند. این رویکرد، چند دستاورد مهم دارد:
- اول، دانشجو را به تأمل و تعمق در ماهیت واقعی باورهای مرجع و ارتباط آنها با تکنیک «time out» سوق میدهد؛
- دوم، چون این شناخت، نه از طریق مطالعه، بلکه از دل تجربههای شخصی بهدست میآید و عمیقتر در ذهن مینشیند؛
- سوم، دانشجو با درک تدریجی مفاهیم، آماده میشود تا از زوایای وسیعتر به نقش باورهای مرجع در زندگی نگاه کند و اهمیت حیاتی آنها را درک کند و مثل وحی منزل به آنها نگاه کند.
رویکرد استاد عباس منش در این باره دقیقاً شبیه به این مثال است که:
تصور کنید یک متخصص مکانیک، به جای اینکه کاربرد و ارزش یک ابزار ساده مثل پیچگوشتی را برای فردی توضیح دهد که نه تجربهای دربارهی مسائل فنی دارد ـ و نه می داند این ابزار به ظاهر ساده چه قدرتی برای آسان کردن مسیر زندگی او دارد، ابتدا مسائلی را به او یادآوری کند که در زندگی با آنها مواجه شده و به دلیل عدم آشنایی با ابزارهای کارآمد، یا آن مسائل را رها کرده یا راهکارهای بسیار پیچیدهای انتخاب کرده که نهتنها مشکل را حل نکرده، بلکه خود آن راهکارها دوباره آبستن مسائلی بغرنجتر در آینده شدهاند.
مثلاً:
- قفل شکستهی درِ خانه که باعث شده در بهدرستی بسته نشود و امکان ورود چیزهای ناخواسته به خانه وجود داشته باشد، چون فرد نتوانسته با دست، پیچ قفل را به خوبی سفت کند؛
- شیر آب آشپزخانه که چکه میکند و فرد با گذاشتن یک سطل زیر لولهها، موقتاً مشکل را حل کرده، چون امکان درست جا انداختن پیچ اصلی با دست یا ابزاری مثل چاقو وجود نداشته است. خطر این راهکار این است که ممکن است سطل سرریز شود؛
- لوستر سنگینی که به سقف آویزان است و پیچ اصلی اتصال آن شل شده و هر لحظه امکان سقوط آن روی ساکنین و حتی بروز خطر جانی وجود دارد.
سپس در این شرایط، متخصص بهجای توضیحات بیفایده، پیچگوشتی را به دست فرد بدهد و قدمبهقدم، او را در تعویض قفل، بستن دقیق پیچها، و حل مسائل راهنمایی کند.
در این فرآیند، فرد نهتنها ارزش واقعی این ابزار را درک میکند، بلکه میفهمد بسیاری از نگرانیها، ترسها و اضطرابهایی که مدتها ذهن او را درگیر کرده بود، چقدر راهکارهای سادهای داشت؛ و درمییابد که این ابزار به ظاهر ساده، چقدر قدرتمند و دقیق است و چطور میتواند زندگی او را به طرز چشمگیری آسانتر و ایمنتر کند.
این همان کاری است که استاد عباسمنش در جلسه پنجم انجام میدهد تا ذهن دانشجو را آماده درک ارزش باورهای توحیدی مرجع و نحوه ایجاد آنها کند:
استاد عباسمنش در این جلسه با طراحی تمرینات هدفمند، این مفهوم را به شکلی عملی برای دانشجویان به اجرا میگذارد. حالا که در طی جلسات قبلی، دانشجویان با مفاهیمی چون مومنتوم مثبت و ابزار قدرتمندی چون time out برای محافظت از مومنتوم مثبت و توانایی در ممانعت از شکل گیری مومنتوم منفی آشنا شدهاند، با این حد از آمادگی ذهنی، به تعمق وا داشته می شوند تا از خلال تجربیات زندگی خود، نگرش هایی را پیدا کنند و به یاد بیاورند که در شرایط مختلف زندگی، نقش هایی مثل:
- تقویت و پرورش مومنتوم مثبت
- جلوگیری از شکل گیری مومنتوم منفی
- بیرون آمدن از چرخه مومنتوم منفی یا time out را داشته اند
نگرش هایی که در لحظات مواجهه با تضاد و خارج شدن از مسیر، دوباره دانشجو را به جریان خداوند متصل کرده و باعث تصحیح مسیر او شدهاند.
در طی انجام تمرینات این جلسه، با توجه به اینکه هر دانشجو، متناسب با مسیر و تجربیات شخصیاش، دیدگاههایی متفاوت اما ارزشمندی را معرفی کرده است، در نتیجه، صفحه نظرات این جلسه، تبدیل به منبع تولید کننده مومنتوم مثبت شده است که مثل یک چشمه جوشان، د رحال تولید افکار و نگاه هایی هست که فرد را به جریان خداوند وصل نگه می دارد.
بخش تمرین این جلسه، خود به خود دانشجویان را در فضای مومنتوم مثبت و تقویت مداوم این فرکانس قرار می دهد تا جایی که فرد واقعا احساس می کند روی شانه های خداوند نشسته و خداوند کارها را برایش انجام می دهد. در نتیجه:
- کارها با هدایت الهی و بدون فشار و تقلا، پیش میرود؛
- همزمانیها برایش رقم می زند؛
- او را در زمان مناسب در مکان مناسب قرار می دهد تا معجزات را تجربه کند.
و نعمتها از مجرای طبیعی وارد میشوند به گونه ای که در اکثر مواقع، نتیجه بسیار پر بارتر از انتظارات فرد است آنهم به خاطر کیفیت مومنتوم مثبتی که فرد در آن مانده است. زیرا آنچه جزئیات خواسته را با کیفیت تر می کند، احساس خوبی است که فرد در آن می ماند و با آن احساس خوب، باورهای مرجع را مرتباٌ تغذیه و تقویت می کند.
انیس عزیز تجربهاش را اینگونه مینویسد:
“همیشه دوست داشتم مثل اساتید حرفهای، یک استاد پروازی باشم؛ دائم از این شهر به آن شهر، از این کشور به آن کشور سفر کنم و آموزش بدهم، چون عاشق سفرم. وقتی استاد را میدیدم که هم سفر میکند و هم ثروت خلق میکند، به خودم میگفتم: «چی میشه من هم بتونم هم سفر کنم و هم پول بسازم؟!»
من عاشق آموزش و مربیگری هستم. تا اینکه وارد دوره «همجهت با جریان خداوند» شدم و تمرکزم را روی آگاهیها و تمرین تقویت مومنتوم مثبت دربارهی خواستهام گذاشتم.
خلاصه اینطور بگویم که الان سه هفته است شرایط کاریام به گونهای شده که هر هفته برای تدریس سفر میکنم و دوباره به تهران برمیگردم.
و نه فقط از این مسیر، بلکه از در و دیوار — از جاهایی که اصلاً انتظارش را نداشتم — ثروت و نعمت برایم میبارد.
این مدت، وقتی صبحها بیدار میشوم، مستقیم میروم سراغ سایت و خواندن کامنتهای سایر دانشجوها که بهترین تمرین برای مومنتوم مثبت است و کلی ایده از آن میگیرم. همچنین برای اینکه خودم هم بخشی از این چرخه باشم، متعهد شدهام که هر روز یک کامنت بگذارم. همین عادت ساده، کلی چرخ زندگیام را روانتر کرده و نعمتها سرازیر شدهاند.
هرچه اراده میکنم و میخواهم، به راحتی برایم فراهم میشود؛ آنقدر که به این روند عادت کردهام.
طوری که وقتی خواستهای را مینویسم، دیگر با شک و تردید نمینویسم؛ با یقین مینویسم، انگار همین حالا دارمش.”
حسن عزیز نتیجهی کار کردن روی آگاهیهای این دوره و آماده شدن برای همفرکانس شدن با خداوند و نشستن روی شانههای خداوند را اینگونه مینویسد:
“حسن ابتدا با این مسئله روبهرو بود: طلبی که بیش از یک سال از بازپرداخت آن ناامید شده بود، همچنان بیپاسخ مانده بود. با ورود به دوره، توجهش به آگاهیهای مربوط به «قانون مومنتوم» جلب شد و یاد گرفت که به جای نگرانی و پیگیری، تمرکزش را روی حفظ مومنتوم مثبت بگذارد.
نتیجه شگفتانگیز بود: بدهکار خودش تماس گرفت و کل مبلغ را همان روز واریز کرد — بدون حتی یک یادآوری!
در ادامه، سفارشهای عمدهای از مشتریان سابق دریافت کرد؛ مشتریانی که تا قبل از این فقط یکبار خرید کرده بودند و بعد دیگر بازنگشته بودند.
مبلغی که هدف گذاشته بود تا ظرف یک ماه برای رهن آماده کند، ظرف فقط دو روز مهیا شد.
حسن میگوید: «فقط با حفظ مومنتوم مثبت که در این دوره یاد میگیرم، نعمتها یکی پس از دیگری وارد زندگیام میشوند.»”
آرمین عزیز تجربهاش از “ذهن پر از ترس تا باور به حتمی بودن تحقق خواسته” را اینگونه مینویسد:
“به خاطر جنس ایمانی که آدم از عمل به آموزههای این دوره در وجودش میسازد، توانستم به دل یکی از بزرگترین ترسهایم بروم و با چندین صاحب کسبوکار دربارهی ایدهها و تواناییهایم در کمک به کسبوکار آنها صحبت کنم. درسته که نتیجهی مستقیم از همان آدمها نگرفتم، اما خداوند درهای بسیار بزرگتری را به رویم باز کرد.
بعد از اجرای این ایده برای نشان دادن ایمانم، پروژههای فوقالعادهای خودشان به سراغم آمدند. مثلاً:
یکی از معروفترین رستورانهای ایران که ۱۵ شعبه دارد و مشتریانش افراد ثروتمند و لاکچری هستند، برای مدیریت مجموعهشان با من تماس گرفتند تا قرارداد ببندیم.
با یک صاحب رستوران دیگر که از چین برگشته و ملکش چند صد میلیارد ارزش دارد، مصاحبه کردم.
همچنین با فردی که اکنون در صنف خودش نفر اول است، دربارهی مدیریت رستورانش صحبت کردم.
نکتهی مهم اینجاست:
چرا قبل از ورود به این دوره، چنین فرصتهایی برایم پیش نمیآمد؟!
چون این ایمان در وجود من نبود.
چون با جریان خداوند همجهت نبودم.”
فعال شدن قدرت خلقکنندگی: ماندن در مومنتوم مثبت و نشستن بر شانههای خداوند
آموزشهای این جلسه دانشجو را در یک فرایند مستمر از ماندن در مومنتوم مثبت قرار میدهد. نتیجهی ماندن در مومنتوم مثبت، نشستن بر شانههای خداوند و آسان شدن مسیر برای آسانیها است.
محمدرضا عزیز تجربهی پنج سالهی خودش را اینطور خلاصه میکند:
«پروژهی دامداری ما 5 سال بود که با مقاومت شدید پدرم متوقف شده بود. بعد از کار کردن روی جلسات دوره، پدرم به طرز غیرقابل باوری نرم شد. با اینکه همیشه در برابر ایدههای من مقاومت میکرد، الان نه تنها مقاومتی ندارد بلکه روی ایدههای من، ایدههای بهتری هم میدهد. این باعث شده مسیر پروژه سرعت بگیرد. آموزشهای این دوره دقیقاً کاری کرد که من خودم را روی شانههای خدا احساس کنم.»
هماهنگی با خداوند یعنی فعال کردن قدرت خلقکنندگی درون
در جلسه ششم، استاد عباسمنش سرچشمهی اصلی باورهای مرجع توحیدی را توضیح میدهد. این جلسه، نه تنها فونداسیون ساختن «باورهای مرجع» است بلکه فونداسیون «اجرای توحید در عمل» نیز محسوب میشود. دورهی «همجهت با جریان خداوند» بر پایهی آموزههای توحیدی بنا شده است؛ یعنی تکیه بر خداوند بهعنوان منبع تمام نعمتها.
آگاهیهای این جلسه، با معرفی دوبارهی خداوند به ما و شرح رابطهی دائمیای که با او داریم، مسیر عصبی جدیدی در ذهن میسازد که قدرت را از عوامل بیرونی میگیرد و به درون ما بازمیگرداند.
- این جلسه، کلید اصلی تحقق خواستههای نصفه و نیمهمانده است.
این جلسه، کلید بازسازی رابطهی ما با خداوند و در نهایت، بازسازی تمام ابعاد زندگی است.
این جلسه، ارزشمندترین دستاورد دانشجوی این دوره است.
آگاهیهای حیاتی جلسهی ششم، شناخت فرد نسبت به خداوند را از ریشه اصلاح و ترمیم میکند؛ و این ترمیم، به معنای ترمیم خوشبختی، صلح درونی، و ترمیم تمام جنبههای زندگی است.
استاد عباسمنش در این جلسه توضیح میدهد:
وقتی نگرش ذهن ما با نگرش خداوند هماهنگ میشود — یعنی ذهن ما به همان شیوهای فکر میکند که خداوند فکر میکند — دروازهای از نعمتها، راهحلها، فراوانیها، معجزات و احساس آرامش به روی ما باز میشود.
زیرا در این حالت فرکانسی، ما به همان منابعی دسترسی داریم که خداوند در اختیار دارد؛
مصداق عملی این آیه: “إنما أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون”(فرمان خداوند چنین است که چون چیزی را اراده کند، به آن میگوید: باش! پس بیدرنگ موجود میشود.)
از آنجا که این جلسه، آگاهیهای بسیار خالصی دارد که با زبان ساده و قابل فهم، اساس و ذات ما را توضیح میدهد، بهترین پیشنهاد این است که دانشجویان، این آگاهیهای خالص را مستقیماً و بدون واسطه و بدون تحلیل اضافی، از زبان خود استاد بشنوند.
بارها بشنوند و هر بار، درک بهتری از این آگاهیهای زنده و حیاتی پیدا کنند.
محسن عزیز، تجربهاش از تمرکز روی این آگاهیها را اینگونه مینویسد:
استاد عزیز،
با دانشی که در این مدت دربارهی شکلدهی مومنتوم مثبت یاد گرفتم، معجزات یکی پس از دیگری در حال رخ دادن هستند.
از وقتی وارد این دوره شدم، انگار در دنیای دیگری سیر میکنم. شما میگفتید که وقتی در بندرعباس بودید، حال دلتان عالی بود و لطیف شده بود. استاد، من برای اولین بار آن حس ناب را درک میکنم؛ حسی که از هر نتیجهی بیرونی ارزشمندتر است.
اما نتایج بیرونی هم خودشان در حال رخ دادن هستند:
کسبوکارم پررونق شده، مشتریهای عمده با من تماس میگیرند و خریدهای بزرگ انجام میدهند.
واردکنندههای زیادی پیشنهاد همکاری و فروش محصولاتشان را به من دادهاند.
پولهایی از جاهایی که حتی فکرش را نمیکردم، وارد حسابم شدهاند.
بزرگترین درکی که از این دوره گرفتهام این است:
الان که اوضاع مالی و کاریام خیلی خوب شده، هیچ چیز مهمتر از ادامه دادن این مسیر برایم نیست. حس میکنم ادامه دادن این مسیر، یعنی خداوند را بندگی کردن.
استاد، شما همیشه توصیه میکنید که کامنتهای دانشجویان دوره را بخوانیم و خودمان هم فعال باشیم.
من در این دوره، برای اولین بار تمام نظرات را خواندهام و الان میفهمم که خواندن کامنتها و نخواندنشان، تفاوت بین درک واقعی دوره و نفهمیدن آن است.
وقتی باورهای مرجع، نگرش ذهن را با آگاهی های خداوند هماهنگ میکنند
جلسات 5 و 6، ذهن دانشجو را آماده می کند تا مفهوم باورهای مرجع و نقش حیاتی آنها در تجربه خوشبختی در تمام ابعاد را از سطح وسیع تری درک کنند. درکی که منجر می شود دانشجو ایجاد این باورها را وحی منزل بداند و به این شکل اهرمی از رنج و لذت شکل می گیرد برای ساختن اتصالات جدید در ذهن که ماهیت و اصالت آن، “باورهای مرجع” است.
وقتی دانشجو با چنین آمادگی قبلی – که از تجربه های قبلی خودش و مطالعه تجربیات سایر دانشجویان رقم خورده، وارد جلسات بعدی می شود تا “باور به فراوانی” را بسازد، ذهنش مثل زمینی است که شخم زده شده، در بالاترین کیفیت تقویت شده و آماده است تا دانه ی کاشته شده را تا حد اعلا پرورش دهد.
از جلسهی هفتم، تمرکز ویژهی استاد عباسمنش بر آموزش جزءبهجزء ساختار “باور به فراوانی” آغاز میشود و الحق که ایشان، استاد بینظیری در توضیح نحوهی ساختن باورهای توحیدی مرجع هستند.
هماهنگ شدن ذهن با آگاهیهای خداوند، از طریق ساختن باورهای توحیدی مرجع شکل میگیرد. باورهایی که ما را به منبع برکت، اجابت و هدایت دائمی — یعنی خداوند — متصل نگه میدارند. اصلیترین باور توحیدی مرجع، باور به فراوانی است.
◀ پایان بخش سوم مقاله…
ادامه دارد…
در قسمت بعدی — که آخرین قسمت این مقاله است — بر جلسات «باور به فراوانی» تمرکز میکنیم؛ جلساتی که هرکدام بهتنهایی یک دورهی آموزشی کامل برای ساختن باور به فراوانی هستند.
همین حالا، در جهانی زندگی میکنی که اساسش فضل و فراوانیه…”
“تو لایق فضل عظیم خداوندی… و این لیاقت نیازی به اثبات نداره، چون ذات توئه.”
ذاتی که از روح خداوند بر تارک وجودم تابیده شده و من لبریز از نور الهی هستم ….
سلامی با تمام عشق و احساس درونیِ عالیم
محضراستاد گرانقدرم، مریم بانوی نازنینم
و همه دوستانِ عزیزم که در ادامه مومنتوم مثبت باشوق پیش می روند و خود خالق لحظات زیبای زندگی شان هستند ،عشق بهتون عزیزانم
خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم که در این مسیر نورانی ،شاهد لحظاتی هستم که خداوند هدایتم می کند به هرروز شناختی عمیق تر از وجود نازنینم و مسئولیتم در این دنیا که بتوانم حال و احساسم را عالی نگه دارم و خودم را عاشقانه دوست داشته باشم و هرروز روی ادامه این مسیر سرمایه گذاری معنوی داشته باشم و این روزها تمرکز لیزری گذاشته ام روی مجدد کارکردن با عشق و شوق فراوانِ دوره
بی نظیر کشف قوانین زندگی
امروز که داشتم روی برگ کاغذی، تعهدی را که مریم جان با صدای پرانرژی خود بیان می کردند ،می نوشتم و در ادامه صحبت های ناب استاد را یادداشت می کردم ،
مصطفی جان ظهر تصمیم گرفت بعد از ناهار به دیدارمادرش برود و او را با دعای سفر و سپردنش روی شانه های مهربان خداوند راهی کردم و بعد خوابیدم و بیدار که شدم دیدم بنده خدا به سلامتی برگشته و چون احساس کرده بود خواب هستم بیرون مانده بود و کبوترهایش را هوا می کرد و در رو باز کردم و او هم باعشق بغلم کرد و خداروشکر کردم و گفت مادر پول به حسابت واریز کرده و دیدم مقداری هم خریدهایی که مادر لطف کرده بودن آورده و
چقدر خداروشکر کردم که من امروز متعهدانه دوره را دوباره شروع کردم و هدایای خداوند به زیبایی و راحتی از طریق بنده مهربانش به ما عطا کرد و برایم کلی ارزش معنوی دارد و هرروز خیروبرکت هایی که به عناوین مختلف وارد زندگی مان می کند همان فرمایشات استاد جان ،کافیست با خداوند هماهنگ باشیم ،تمام است و هر لحظه بر شانههای خداوند سوار و آسان شدن مسیر برای آسانیها
چون از درون ارتباط دلی با خداوند برقرار کرده ایم
به او و قوانین بدون استثناءش ایمان واقعی پیدا کرده ایم ،عجله و نگرانی از وجودمان رخت بربسته و این روزها زیبایی های زندگی من به ارتباط تنگاتنگم با خداوند گره خورده ، یک جور اطمینان قلبی ، اینکه خداوند همه جوره هوای مرا دارد اگر من در عملکردهایم قوانینش را رعایت کرده باشم ،
که با هرروز نوشتن با احساس شعف و شکرگزاری هایم احساس می کنم تعهد من نسبت به رشدوپیشرفتم در تمام زمینه ها محکمتر می شود
هرروز اینکه باور فراوانی را تقویت می کنی،
امید به روزهای اعجاب انگیز تر را در وجودت را زنده نگه می داری
ایمانت قوی و قویتر می شود
با خودت و خدایت در صلح هستی و عاشقانه او را
می پرستی و تنها از او یاری می جویی و بعد چه زیبا خودش از خزانه غیبش تو را متنعم می کند آن هم به شکل نعمت های مادی و معنوی
بحث دیگر مبلغ و چیزهای مادی نیست ،بحث این است که آنقدر به او ایمان داری و در هر شرایطی احساست را خوب و پاک نگه می داری و تنها به او توکل می کنی که فقط می نشینی و با اشک شوق تمام وجودت لبریز از شکرگزاری
می شود و خودش جاری می کند آنچه که احساس می کند برایت خیر است و
زیبای اش به این است که تو دیگر خالصانه همه چیز را به خودش سپرده ای و یقین داری با خدا بودن یعنی غنی بودن و خود را غرق در فراوانی دیدن و در زمان مناسب، فراوانی هارا عیاردارتر و طبق قانونتکامل دریافت کردن
بودن و هرروز ادامه دادنم در این مسیر لبریزراز عشق و سخاوتمندی خداوندم ،یافتن گنج هایی بود که به جرات می توانم بگویم مدت زیادی می گذرد که ذهنم آرام است و قلبم باز برای دریافت نشانه ها و الهامات تا رشدوپیشرفت عالی تر خودم را ببینم و نتایجی که از انعکاس این زندگیه توحیدی رقم خورده و می خورد و من آنها رابا تک تک سلول هایم احساس می کنم و دلم می خواهد بیایم و باعشق برای دوستانم بنویسم که چقدر ایمان به خداوند درون مان را آرام می کند ،آرامشی از جنس یقین که می تواند چه نعمت های معنوی و در کنارش مادی را خلق کرده و آنجاست که دیگر تو از درون شکرگزاری و دیگر داشته هایت را با تمام وجودت می بینی و هیچ چیز تکراری نمی شود ، بلکه هرروز داشته ها تو را خاشع تر ،متواضع تر و شکرگزارترت می کند از نفس کشیدنت تا حس ضربان قلب زیبایت و همه چیز و همه چیز که اطرافت هست همه را با تمام وجودت حس کرده و شکرگزاری می شود عادت هر لحظه ات و آنجاست که در هر شرایطی در مومنتوم مثبت باقی مانده و در اقیانوس وجودت در عشق خداوند و ایمان به او
غرق می شوی و خود را ثروتمند احساس می کنی ……
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت، ثروتمند، سعادتمند، موفق و عالی در دنیا و آخرت باشید ،عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
خدای بخشنده و مهربانم چقدر لذّت بخش شده تمام لحظه های زندگیم ،
در این زندگیه مادی همه جور اتفاقاتی رخ داده و
می دهد اما
نه من مریم قبلم و
نه تو خدایی که در باورهایم شناخته بودم ،
امروز دیگر عذابی نیست ،
من با شوق به استقبال هر چالشی می روم چون هرروز سعی می کنم ،متوکل، باایمانِ قلبی ،باذهنی بازوپاک و با احساس خوب و آرامش و شکرگزاریت روزم را آغاز کنم و این باعث شده بتوانم همیشه در مومنتوم مثبت بمانم
و زندگی هیجانش به همین است،
واقعا یک بازیست و سرگرمی که از هر چالشی به زیبایی عبور کنی و رهایی و سبکبال شدن را تجربه کرده آن هم
فارغ از هرنتیجه ای
و با هیجانی کودکانه ، پُلی ساختن برای رسیدن و وصل شدن به اصل خودت ،خدای وجودت ولبریز از انرژی مناجاتِ با او شدن و این یعنی آرامشی حقیقی…..
سلام به استاد گرانقدرم ومریم بانوی عزیزم
و همه دوستانِ گلم در ادامه با عشق این مسیر نورانی
خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم که یک روز زیبا و
بی نظیر را به من هدیه داد تا با عشقش و لطفش بار دیگر بیداری و آگاهانه زیستن را تجربه کنم و به بودنم و متعهدانه ادامه دادنم در اینمسیر رویایی افتخار کنم شکربابت سلامتی جسم و روح و روانم ،حال و احساسی عالی که از با اوبودن تجربه کرده و یه جورایی در وجودم نهادینه شده است .
شکر بابت صلاه صبح زیبایم و با شوروشوق و اشتیاق آماده برای پیاده روی و انرژی پاک کائنات را دریافت کردن با تمرکز بر زیبایی ها و بوی ناب و عطرآگین این فصل
بی نظیر را حس کردن و تمام وجودت بشودشکرو سپاسگزاری و چه نعمتی ارزشمندتر از این
هر چه که دارم از حال خوبم و سپاسگزاری هایی دارم که در هر شرایطی آن را در تاروپودم تنیده ام ،از
داشته هایی که هر روز یادآوری می کنم برای ذهن زیبا و قلب لبریز از آرامشم که وجود همه این نعمت های گرانبها ، برای هرروز بودنم در این مسیر بوده و فرکانسی که هرروز بیدار می شوم آن را روی موج شکرگزاری تنظیم می کنم و با دیدن سلول به سلول داشته هایم هر چه که بوده ، هست و نیست و خواهد بود در سکوتی جانانه ،خداوندم را به قلبم دعوت می کنم و در خلوتی عاشقانه ، ساعاتی با عشق با او می نشینم و فقط شکرش بر زبانم جاریست ،انگار زمان متوقف می شود
یک حس و حالی شگفت انگیز در جهانِ درونم ،جهانی متولد شده که هرروز سعی می کند رشد و پیشرفت خود را در مسیر درست طی کند
و من عادت کرده ام به بودن و ادامه این عاشقانه زندگی کردن در سایه سارِ امن با او بودن و خود را در بهشتی که خود ساخته ذهن و قلب و روح و روانم است تصورمی کنم و خود را خوشبخت می بینم ……
خیروبرکت و فراوانیِ نعمات و لطف خداوند را در همه چیز می بینم ،ذره ای گله و شکایت که هیچ بلکه بابت همه سخاوتمندی هایش ،،هدایت هایش،
روزی بی حسابش و پربرکت بودن خزانه زندگیم از دیدگاه امروزِ خودم و بی نهایت نعمات دیگرش ، فقط سجده شکر می گذارم و سعی می کنم هرلحظه با او زیباترین و عاشقانه ترین لحظاتِ زندگی را که خودش به من هدیه می دهد ،سپری کنم.
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت، ثروتمند، سعادتمند، موفق و عالی باشید و بدرخشید عزیزانم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم