گام به گام برای به ثمر رساندن خواسته های نیمه تمام | بخش 3

نکته مهم: این فایل یک مقاله است که فقط به صورت نوشتاری است


عنوان: ماندن در مومنتوم مثبت، نشستن بر شانه‌های خداوند و فعال شدن قدرت خلق‌ درونی

از ذهن پر از ترس، تا نه فقط “باور به امکان‌پذیری” بلکه “یقین به حتمی بودن تحقق خواسته”

یکی از قوی‌ترین مفاهیم جلسه پنجم و ششم دوره، معرفی تکیه‌گاهی به نام «باورهای مرجع» به عنوان فونداسیون خلق واقعیت دلخواه است. باورهای مرجع، نزدیک‌ترین و هماهنگ‌ترین نگرش را با “آگاهی های منبع (خداوند) دارند. باورهای مرجع توحیدی، همان باورهایی هستند که ذهن در لحظات مواجهه با تضادها، به صورت خودکار به آن‌ها رجوع می‌کند و تصمیماتش را با آن‌ها هماهنگ می‌سازد و دوباره به جریان خوشبختی وصل می شود.

در این جلسات، دانشجو یاد می‌گیرد که به‌طور آگاهانه، این باورها را جایگزین پیش‌فرض‌های محدودکننده‌ی ذهن خود کند. مسیر این جایگزینی، مسیری تکاملی است که آجر به آجر، با منطق‌های قوی توحیدی ساخته می‌شود. 

نخستین و اصلی‌ترین باور مرجع که آموزش‌های دوره بر ایجاد و تقویت آن متمرکز شده است، باور به فراوانی است؛باوری که بیشترین میزان هم‌جهتی با خداوند را ایجاد می‌کند و زیربنای شکل‌گیری مومنتوم مثبت می‌شود.

 

رویکرد هوشمندانه استاد عباس منش برای درک عمیق دانشجویان از باورهای مرجع:

روندی که استاد عباس‌منش برای ایجاد این زیرساخت حیاتی در ذهن دانشجویان طراحی کرده، به طرز شگفت‌انگیزی هوشمندانه و ساختارمند است. روندی که فقط از استادی برمی‌آید که قوانین حاکم بر زندگی را هم عمیقاً شناخته و هم راه انتقال آن‌ها را به هر سطحی از دانشجو، بلد است. استاد عباس‌منش این روند را از جلسه پنجم آغاز می‌کند. اما به‌جای آنکه صرفاً آگاهی‌های جدید به دانشجو بدهد، از مسیری بسیار موثرتر استفاده می‌کند تا دانشجو اول آماده ی درک شود سپس به واسطه ی این درک، بتواند به مرحله بهره برداری از این آگاهی ها برسد:
استاد عباس منش در این جلسه، دانشجو را به درون تجربیات گذشته‌اش می‌برد و تا ردپای باورهای مرجع را از درون تجربیات واقعی خود بازیابی کند. این رویکرد، چند دستاورد مهم دارد:

  • اول، دانشجو را به تأمل و تعمق در ماهیت واقعی باورهای مرجع و ارتباط آن‌ها با تکنیک «time out» سوق می‌دهد؛
  • دوم، چون این شناخت، نه از طریق مطالعه، بلکه از دل تجربه‌های شخصی به‌دست می‌آید و عمیق‌تر در ذهن می‌نشیند؛
  • سوم، دانشجو با درک تدریجی مفاهیم، آماده می‌شود تا از زوایای وسیع‌تر به نقش باورهای مرجع در زندگی نگاه کند و اهمیت حیاتی آنها را درک کند و مثل وحی منزل به آنها نگاه کند.

رویکرد استاد عباس منش در این باره دقیقاً شبیه به این مثال است که:

تصور کنید یک متخصص مکانیک، به جای اینکه کاربرد و ارزش یک ابزار ساده مثل پیچ‌گوشتی را برای فردی توضیح دهد که نه تجربه‌ای درباره‌ی مسائل فنی دارد ـ و نه می داند این ابزار به ظاهر ساده چه قدرتی برای آسان کردن مسیر زندگی او دارد، ابتدا مسائلی را به او یادآوری کند که در زندگی با آن‌ها مواجه شده و به دلیل عدم آشنایی با ابزارهای کارآمد، یا آن مسائل را رها کرده یا راهکارهای بسیار پیچیده‌ای انتخاب کرده که نه‌تنها مشکل را حل نکرده، بلکه خود آن راهکارها دوباره آبستن مسائلی بغرنج‌تر در آینده شده‌اند.

مثلاً:

  • قفل شکسته‌ی درِ خانه که باعث شده در به‌درستی بسته نشود و امکان ورود چیزهای ناخواسته به خانه وجود داشته باشد، چون فرد نتوانسته با دست، پیچ قفل را به خوبی سفت کند؛
  • شیر آب آشپزخانه که چکه می‌کند و فرد با گذاشتن یک سطل زیر لوله‌ها، موقتاً مشکل را حل کرده، چون امکان درست جا انداختن پیچ اصلی با دست یا ابزاری مثل چاقو وجود نداشته است. خطر این راهکار این است که ممکن است سطل سرریز شود؛
  • لوستر سنگینی که به سقف آویزان است و پیچ اصلی اتصال آن شل شده و هر لحظه امکان سقوط آن روی ساکنین و حتی بروز خطر جانی وجود دارد.

سپس در این شرایط، متخصص به‌جای توضیحات بی‌فایده، پیچ‌گوشتی را به دست فرد بدهد و قدم‌به‌قدم، او را در تعویض قفل، بستن دقیق پیچ‌ها، و حل مسائل راهنمایی کند.

در این فرآیند، فرد نه‌تنها ارزش واقعی این ابزار را درک می‌کند، بلکه می‌فهمد بسیاری از نگرانی‌ها، ترس‌ها و اضطراب‌هایی که مدت‌ها ذهن او را درگیر کرده بود، چقدر راهکارهای ساده‌ای داشت؛ و درمی‌یابد که این ابزار به ظاهر ساده، چقدر قدرتمند و دقیق است و چطور می‌تواند زندگی او را به طرز چشمگیری آسان‌تر و ایمن‌تر کند.

این همان کاری است که استاد عباس‌منش در جلسه پنجم انجام می‌دهد تا ذهن دانشجو را آماده درک ارزش باورهای توحیدی مرجع و نحوه ایجاد آنها کند:

استاد عباس‌منش در این جلسه با طراحی تمرینات هدفمند، این مفهوم را به شکلی عملی برای دانشجویان به اجرا می‌گذارد. حالا که در طی جلسات قبلی، دانشجویان با مفاهیمی چون مومنتوم مثبت و ابزار قدرتمندی چون time out برای محافظت از مومنتوم مثبت و توانایی در ممانعت از شکل گیری مومنتوم منفی آشنا شده‌اند، با این حد از آمادگی ذهنی، به تعمق وا داشته می شوند تا از خلال تجربیات زندگی خود، نگرش هایی را پیدا کنند و به یاد بیاورند که در شرایط مختلف زندگی، نقش هایی مثل:

  • تقویت و پرورش مومنتوم مثبت
  • جلوگیری از شکل گیری مومنتوم منفی
  • بیرون آمدن از چرخه مومنتوم منفی یا time out را داشته اند

نگرش هایی که در لحظات مواجهه با تضاد و خارج شدن از مسیر، دوباره دانشجو را به جریان خداوند متصل کرده و باعث تصحیح مسیر او شده‌اند.

در طی انجام تمرینات این جلسه، با توجه به اینکه هر دانشجو، متناسب با مسیر و تجربیات شخصی‌اش، دیدگاه‌هایی متفاوت اما ارزشمندی را معرفی کرده است، در نتیجه، صفحه نظرات این جلسه، تبدیل به منبع تولید کننده مومنتوم مثبت شده است که مثل یک چشمه جوشان، د رحال تولید افکار و نگاه هایی هست که فرد را به جریان خداوند وصل نگه می دارد.

بخش تمرین این جلسه، خود به خود دانشجویان را در فضای مومنتوم مثبت و تقویت مداوم این فرکانس قرار می دهد تا جایی که فرد واقعا احساس می کند روی شانه های خداوند نشسته و خداوند کارها را برایش انجام می دهد. در نتیجه:

  • کارها با هدایت الهی و بدون فشار و تقلا، پیش می‌رود؛
  • همزمانی‌ها برایش رقم می زند؛
  • او را در زمان مناسب در مکان مناسب قرار می دهد تا معجزات را تجربه کند.

 و نعمت‌ها از مجرای طبیعی وارد می‌شوند به گونه ای که در اکثر مواقع، نتیجه بسیار پر بارتر از انتظارات فرد است آنهم به خاطر کیفیت مومنتوم مثبتی که فرد در آن مانده است. زیرا آنچه جزئیات خواسته را با کیفیت تر می کند، احساس خوبی است که فرد در آن می ماند و با آن احساس خوب، باورهای مرجع را مرتباٌ تغذیه و تقویت می کند.

انیس عزیز تجربه‌اش را اینگونه می‌نویسد:

“همیشه دوست داشتم مثل اساتید حرفه‌ای، یک استاد پروازی باشم؛ دائم از این شهر به آن شهر، از این کشور به آن کشور سفر کنم و آموزش بدهم، چون عاشق سفرم. وقتی استاد را می‌دیدم که هم سفر می‌کند و هم ثروت خلق می‌کند، به خودم می‌گفتم: «چی میشه من هم بتونم هم سفر کنم و هم پول بسازم؟!»
من عاشق آموزش و مربی‌گری هستم. تا اینکه وارد دوره «هم‌جهت با جریان خداوند» شدم و تمرکزم را روی آگاهی‌ها و تمرین تقویت مومنتوم مثبت درباره‌ی خواسته‌ام گذاشتم.

خلاصه اینطور بگویم که الان سه هفته است شرایط کاری‌ام به گونه‌ای شده که هر هفته برای تدریس سفر می‌کنم و دوباره به تهران برمی‌گردم.
و نه فقط از این مسیر، بلکه از در و دیوار — از جاهایی که اصلاً انتظارش را نداشتم — ثروت و نعمت برایم می‌بارد.

این مدت، وقتی صبح‌ها بیدار می‌شوم، مستقیم می‌روم سراغ سایت و خواندن کامنت‌های سایر دانشجوها که بهترین تمرین برای مومنتوم مثبت است و کلی ایده از آن می‌گیرم. همچنین برای اینکه خودم هم بخشی از این چرخه باشم، متعهد شده‌ام که هر روز یک کامنت بگذارم. همین عادت ساده، کلی چرخ زندگی‌ام را روان‌تر کرده و نعمت‌ها سرازیر شده‌اند.

هرچه اراده می‌کنم و می‌خواهم، به راحتی برایم فراهم می‌شود؛ آنقدر که به این روند عادت کرده‌ام.
طوری که وقتی خواسته‌ای را می‌نویسم، دیگر با شک و تردید نمی‌نویسم؛ با یقین می‌نویسم، انگار همین حالا دارمش.”

 

حسن عزیز نتیجه‌ی کار کردن روی آگاهی‌های این دوره و آماده شدن برای هم‌فرکانس شدن با خداوند و نشستن روی شانه‌های خداوند را اینگونه می‌نویسد:

“حسن ابتدا با این مسئله روبه‌رو بود: طلبی که بیش از یک سال از بازپرداخت آن ناامید شده بود، همچنان بی‌پاسخ مانده بود. با ورود به دوره، توجهش به آگاهی‌های مربوط به «قانون مومنتوم» جلب شد و یاد گرفت که به جای نگرانی و پیگیری، تمرکزش را روی حفظ مومنتوم مثبت بگذارد.

نتیجه شگفت‌انگیز بود: بدهکار خودش تماس گرفت و کل مبلغ را همان روز واریز کرد — بدون حتی یک یادآوری!
در ادامه، سفارش‌های عمده‌ای از مشتریان سابق دریافت کرد؛ مشتریانی که تا قبل از این فقط یک‌بار خرید کرده بودند و بعد دیگر بازنگشته بودند.

مبلغی که هدف گذاشته بود تا ظرف یک ماه برای رهن آماده کند، ظرف فقط دو روز مهیا شد.
حسن می‌گوید: «فقط با حفظ مومنتوم مثبت که در این دوره یاد می‌گیرم، نعمت‌ها یکی پس از دیگری وارد زندگی‌ام می‌شوند.»”

 

آرمین عزیز تجربه‌اش از “ذهن پر از ترس تا باور به حتمی بودن تحقق خواسته” را اینگونه می‌نویسد:

“به خاطر جنس ایمانی که آدم از عمل به آموزه‌های این دوره در وجودش می‌سازد، توانستم به دل یکی از بزرگ‌ترین ترس‌هایم بروم و با چندین صاحب کسب‌وکار درباره‌ی ایده‌ها و توانایی‌هایم در کمک به کسب‌وکار آن‌ها صحبت کنم. درسته که نتیجه‌ی مستقیم از همان آدم‌ها نگرفتم، اما خداوند درهای بسیار بزرگ‌تری را به رویم باز کرد.

بعد از اجرای این ایده برای نشان دادن ایمانم، پروژه‌های فوق‌العاده‌ای خودشان به سراغم آمدند. مثلاً:

یکی از معروف‌ترین رستوران‌های ایران که ۱۵ شعبه دارد و مشتریانش افراد ثروتمند و لاکچری هستند، برای مدیریت مجموعه‌شان با من تماس گرفتند تا قرارداد ببندیم.
با یک صاحب رستوران دیگر که از چین برگشته و ملکش چند صد میلیارد ارزش دارد، مصاحبه کردم.
همچنین با فردی که اکنون در صنف خودش نفر اول است، درباره‌ی مدیریت رستورانش صحبت کردم.

نکته‌ی مهم اینجاست:
چرا قبل از ورود به این دوره، چنین فرصت‌هایی برایم پیش نمی‌آمد؟!
چون این ایمان در وجود من نبود.
چون با جریان خداوند هم‌جهت نبودم.”


فعال شدن قدرت خلق‌کنندگی: ماندن در مومنتوم مثبت و نشستن بر شانه‌های خداوند

آموزش‌های این جلسه دانشجو را در یک فرایند مستمر از ماندن در مومنتوم مثبت قرار می‌دهد.  نتیجه‌ی ماندن در مومنتوم مثبت، نشستن بر شانه‌های خداوند و آسان شدن مسیر برای آسانی‌ها است.

محمدرضا عزیز تجربه‌ی پنج ساله‌ی خودش را این‌طور خلاصه می‌کند:

«پروژه‌ی دامداری ما 5 سال بود که با مقاومت شدید پدرم متوقف شده بود. بعد از کار کردن روی جلسات دوره، پدرم به طرز غیرقابل باوری نرم شد. با اینکه همیشه در برابر ایده‌های من مقاومت می‌کرد، الان نه تنها مقاومتی ندارد بلکه روی ایده‌های من، ایده‌های بهتری هم می‌دهد. این باعث شده مسیر پروژه سرعت بگیرد. آموزش‌های این دوره دقیقاً کاری کرد که من خودم را روی شانه‌های خدا احساس کنم.»

هماهنگی با خداوند یعنی فعال کردن قدرت خلق‌کنندگی درون

در جلسه ششم، استاد عباس‌منش سرچشمه‌ی اصلی باورهای مرجع توحیدی را توضیح می‌دهد. این جلسه، نه تنها فونداسیون ساختن «باورهای مرجع» است بلکه فونداسیون «اجرای توحید در عمل» نیز محسوب می‌شود. دوره‌ی «هم‌جهت با جریان خداوند» بر پایه‌ی آموزه‌های توحیدی بنا شده است؛ یعنی تکیه بر خداوند به‌عنوان منبع تمام نعمت‌ها.
آگاهی‌های این جلسه، با معرفی دوباره‌ی خداوند به ما و شرح رابطه‌ی دائمی‌ای که با او داریم، مسیر عصبی جدیدی در ذهن می‌سازد که قدرت را از عوامل بیرونی می‌گیرد و به درون ما بازمی‌گرداند.

  • این جلسه، کلید اصلی تحقق خواسته‌های نصفه و نیمه‌مانده است.
    این جلسه، کلید بازسازی رابطه‌ی ما با خداوند و در نهایت، بازسازی تمام ابعاد زندگی است.
    این جلسه، ارزشمندترین دستاورد دانشجوی این دوره است.

آگاهی‌های حیاتی جلسه‌ی ششم، شناخت فرد نسبت به خداوند را از ریشه اصلاح و ترمیم می‌کند؛ و این ترمیم، به معنای ترمیم خوشبختی، صلح درونی، و ترمیم تمام جنبه‌های زندگی است.

استاد عباس‌منش در این جلسه توضیح می‌دهد:
وقتی نگرش ذهن ما با نگرش خداوند هماهنگ می‌شود — یعنی ذهن ما به همان شیوه‌ای فکر می‌کند که خداوند فکر می‌کند — دروازه‌ای از نعمت‌ها، راه‌حل‌ها، فراوانی‌ها، معجزات و احساس آرامش به روی ما باز می‌شود.
زیرا در این حالت فرکانسی، ما به همان منابعی دسترسی داریم که خداوند در اختیار دارد؛
مصداق عملی این آیه: “إنما أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون”(فرمان خداوند چنین است که چون چیزی را اراده کند، به آن می‌گوید: باش! پس بی‌درنگ موجود می‌شود.)

از آنجا که این جلسه، آگاهی‌های بسیار خالصی دارد که با زبان ساده و قابل فهم، اساس و ذات ما را توضیح می‌دهد، بهترین پیشنهاد این است که دانشجویان، این آگاهی‌های خالص را مستقیماً و بدون واسطه و بدون تحلیل اضافی، از زبان خود استاد بشنوند.
بارها بشنوند و هر بار، درک بهتری از این آگاهی‌های زنده و حیاتی پیدا کنند.

محسن عزیز، تجربه‌اش از تمرکز روی این آگاهی‌ها را این‌گونه می‌نویسد:

استاد عزیز،
با دانشی که در این مدت درباره‌ی شکل‌دهی مومنتوم مثبت یاد گرفتم، معجزات یکی پس از دیگری در حال رخ دادن هستند.
از وقتی وارد این دوره شدم، انگار در دنیای دیگری سیر می‌کنم.  شما می‌گفتید که وقتی در بندرعباس بودید، حال دلتان عالی بود و لطیف شده بود.  استاد، من برای اولین بار آن حس ناب را درک می‌کنم؛ حسی که از هر نتیجه‌ی بیرونی ارزشمندتر است.

اما نتایج بیرونی هم خودشان در حال رخ دادن هستند:
کسب‌وکارم پررونق شده، مشتری‌های عمده با من تماس می‌گیرند و خریدهای بزرگ انجام می‌دهند.
واردکننده‌های زیادی پیشنهاد همکاری و فروش محصولاتشان را به من داده‌اند.
پول‌هایی از جاهایی که حتی فکرش را نمی‌کردم، وارد حسابم شده‌اند.

بزرگ‌ترین درکی که از این دوره گرفته‌ام این است:
الان که اوضاع مالی و کاری‌ام خیلی خوب شده، هیچ چیز مهم‌تر از ادامه دادن این مسیر برایم نیست.  حس می‌کنم ادامه دادن این مسیر، یعنی خداوند را بندگی کردن.

استاد، شما همیشه توصیه می‌کنید که کامنت‌های دانشجویان دوره را بخوانیم و خودمان هم فعال باشیم.
من در این دوره، برای اولین بار تمام نظرات را خوانده‌ام و الان می‌فهمم که خواندن کامنت‌ها و نخواندنشان، تفاوت بین درک واقعی دوره و نفهمیدن آن است.

 


وقتی باورهای مرجع، نگرش ذهن را با آگاهی های خداوند هماهنگ می‌کنند

جلسات 5 و 6، ذهن دانشجو را آماده می کند تا مفهوم باورهای مرجع و نقش حیاتی آنها در تجربه خوشبختی در تمام ابعاد را از سطح وسیع تری درک کنند. درکی که منجر می شود دانشجو ایجاد این باورها را وحی منزل بداند و به این شکل اهرمی از رنج و لذت شکل می گیرد برای ساختن اتصالات جدید در ذهن که ماهیت و اصالت آن، “باورهای مرجع” است.

وقتی دانشجو با چنین آمادگی قبلی – که از تجربه های قبلی خودش و مطالعه تجربیات سایر دانشجویان رقم خورده، وارد جلسات بعدی می شود تا “باور به فراوانی” را بسازد، ذهنش مثل زمینی است که شخم زده شده، در بالاترین کیفیت تقویت شده و آماده است تا دانه ی کاشته شده را تا حد اعلا پرورش دهد.

از جلسه‌ی هفتم، تمرکز ویژه‌ی استاد عباس‌منش بر آموزش جزءبه‌جزء ساختار “باور به فراوانی” آغاز می‌شود و الحق که ایشان، استاد بی‌نظیری در توضیح نحوه‌ی ساختن باورهای توحیدی مرجع هستند.

هماهنگ شدن ذهن با آگاهی‌های خداوند، از طریق ساختن باورهای توحیدی مرجع شکل می‌گیرد. باورهایی که ما را به منبع برکت، اجابت و هدایت دائمی — یعنی خداوند — متصل نگه می‌دارند. اصلی‌ترین باور توحیدی مرجع، باور به فراوانی است.

◀ پایان بخش سوم مقاله… 

ادامه دارد…

در قسمت بعدی — که آخرین قسمت این مقاله است — بر جلسات «باور به فراوانی» تمرکز می‌کنیم؛ جلساتی که هرکدام به‌تنهایی یک دوره‌ی آموزشی کامل برای ساختن باور به فراوانی هستند.


اطلاعات کامل درباره دوره “هم جهت با جریان خداوند”

124 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عاطفه زارعی» در این صفحه: 10
  1. -
    عاطفه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست

    با درود خدا بر استاد عباسمنش و همسر برگزیده اش مریم جان

    مومنتومِ آغوش درمانی: سالهایِ قبل به واسطه ی مسئولیتی که داشتم، هر روز باید دوربینهای قسمت های مختلف رو چک می کردم، یک روز با صحنه ای مواجه شدم، که سالهایِ سال تصویرش، ذهنم روآشفته می کرد، در زمانِ تحصیل، در مقطعِ ارشد، موضوع رو با یکی از اساتیدم که از آلمان اومده بودن و من به سواد ایشون اعتقاد زیادی داشتم، در میون گذاشتم ، با توضیحات علمی ایشون به شکل باور نکردنی آرامش به وجودم برگشت. استادم به صورت کامل 5 حس و ادراک و تعادل میون اونها رو برام توضیح دادن، از ادراک لامسه، بینایی، شنوائی، بویائی تا چشایی و چقدر این بهم ریختگی ادراک ها باعث بیماری های عجیبی و غریبی میشه و برعکس تعادلش، هم باعث یک زندگی راحت و لذتبخش میشه.

    ما آموزش دیدم، که پدر و مادرها، باید در دورانِ بارداری، از طریق حس لامسه، با بچه اشون ارتباط برقرار کنن ، باهاش حرف بزن، مراقبِ خوراک و شنیدهِ ها و یا تصاویری که میبینن باشن(رعایت این کارها معجزه است)و بعد از به دنیا اومدن بچهِ اون رو در آغوش بکشنش و با این کار 5 حس و 5 ادراک اون رو فعال کنن.

    موضوع مهمی، که بعد از دریافتِ آگاهی هایِ سایت دریافت کردم، این بود که، ما قبلِ موجود شدن، در آغوشِ پر مهر و محبت خدا بودیم و بعدِ موجود شدن هم در آغوشِ خدا و هم در آغوشِ پر مهر و محبتِ مادر و پدرمون قرار گرفتیم (من همیشه برای داشتنِ نعمتِ پدر و مادر خوب سپاسگزاری می کنم).

    ترویجِ دیدگاهِ روشنفکرانه ای، که نباید بچه رو زیاد بغل کنیم تا بغلی نشه، یک خیانتِ بزرگ در این دنیا بوده و هست، چون با آغوش درمانی همه ادراک هایِ کودک متعادل میشه. کودک از بسیاری از بزهکاری ها، که به علتِ عدمِ تعادلِ ادراک ها به وجود میاد، محافظت میشه، تربیتِ صحیح از انجامِ همین کارِ به ظاهر ساده شروع میشه، این نعمتِ خدا یک معجزه هست و البته بسیاری از بیماریها از جمله اوتیسم با تعادل این ادراک ها و اغوش درمانی درمان می شود.

    ما آموزش دیدم، نگاهِ محبت آمیزِ پدر و مادر به فرزند و برعکس ثواب داره. شما تصور کنید مادر و پدرانی که به دلایل مختلف فرزندانِ خود رو، از آغوش محبت آمیز، از نگاههایِ آرامش بخش، از جملاتِ امید بخش و عاشقانه و از چشیدهِ شدنِ غذاهایِ لذیذ، که با عشق برای اونها می پزن محروم می کنن، چه آسیب بزرگی به فرزندانشون و البته بیشتر به خودشون می زنن و مطمئاً خدا به اشکال، مختلف، این نعمت های بینظیر رو از اونها خواهد گرفت.

    در فایل های دوره ی هم جهت با جریان خدا، استاد تاکید دارن، با مومنتومِ مثبت، روی شانه های خدا بنشینید، بله ما از همان ابتدا روی شانه های خدا بودیم و فقط با حفظِ مومنتومِ مثبت به راحتی از بهترین نعمت های خداوند استفاده خواهیم کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    عاطفه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست

    درود خدا بر استاد و همسر مهربانشان مریم خانم گل و دوستان همفرکانسیم

    من خیلی دوست دارم این دوره رو تهیه کنم چون مطمئنم مثل دوره های قبل برام بینهایت سودمند خواهد بود.

    ایمان دارم خدا پلن های خوبی برام چیده و من منتظر زمان مناسبش هستم.

    باور دارم در زمان و مکان مناسب من به این دوره هدایت خواهم شد.

    قانون مومنتوم در خصوص باور الخیر فی ماوقع: این باور یکی از باورهائی هست که من رو به آرامش فوق العاده ای رسونده.

    مدتی هست که تصمیم به ساخت ویلا داریم. اما هر دفعه بنا به دلایلی به تاخیر می افته. امروز به همسرم گفتم، بیا با هم روی باورهای ساخت ویلا کار کنیم و فرکانس این خواسته رو خلق کنیم و مومنتوم مثبت رو برای رسیدن بهش حفظ کنیم مطمئنم این تاخیر برای ما درس مهمی داره.

    مورد دیگه مومنتوم مثبت باور الخیر فی ماوقع: امروز با همکارام در مورد ریسک کردن صحبت می کردیم تازه متوجه شدم چقدر باور الخیر فی ماوقع روی من تاثیر مثبت داشته چون بر خلاف گذشته که به سختی و با ریسک به خواسته هام می رسیدم، اما الان خیلی راحت و آسان به خواسته هام می رسم و این تغییر فقط برای خودم قابل لمس هست، مطمئنم نتایج این باور در آینده بینهایت دستاورد برام خواهد داشت.

    من به خدای خودم گفتم من طرف بندگی خودم رو انجام میدم شما هم طرف خدائی خودت رو انجام بده، امیدوارم به زودی نتایج به بار بشینه و تو همین سایت الهی نتایج رو براتون بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    عاطفه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه و مهربانیش همیشگیست و درود خدمت شما استاد گرامی و مریم خانم گل و دوستان همفرکانسیم

    مومنتوم مثبت و تعهد در کار: من 22 سال سابقه کار اداری و چند سال هم سابقه ی کار غیر اداری دارم و هر روز، حتی روزهای تعطیل به صورت اتوماتیک صبح زود بیدار میشم. این روتین زندگی من هست، مغز من در مورد این تایم برنامه ریزی منظمی داره. یه مورد دیگه: من در انجام وظایف شغلیم بسیار جدی هستم، مغزم در مورد هر کاری به همین شکل برنامه ریزی منظمی داره. مورد دیگه سبک غذائیم، طبق دوره ی قانون سلامتی هست، مغزم طبق برنامه عمل می کنه حتی با تغییر شرایط. مورد دیگه: انجام روتین موارد ثابت ستاره ی قطبی هست، حتی با تغییر شرایط همه ی موارد به صورت روتین انجام میشه بدون هیچ زحمتی.

    چون طبق قانون ذهن، هر کاری بیش از 21روز به صورت منظم انجام بشه مغز به صورت اتوماتیک برای اجرای اون برنامه ریزی میشه.

    موارد زیادی داره یادم میاد که همه اش به خاطر حفظ مومنتوم مثبت و تعهد در زندگیم بوده.

    البته موارد زیادی هم هست که باید به همین شکل برای ذهنم کد گذاری کنم.

    به امید خدا در صورت موفقیت در کد گذاری موارد جدید مخصوصاً شغل مورد علاقه ام براتون کامنت خواهم نوشت.

    با عشق فراوان برای همه دوستان آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    عاطفه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست و درود خدمت شما استاد گرامی و مریم خانم گل و دوستان همفرکانسیم

    حفظ مومنتوم مثبت و تعهد به آموزه های استاد: من مدت دو ساله که به طور مستمر تو سایت استاد هستم، ولی همسر عزیزم توی سایت نبودن، تااااااااااا اینکه، خووووودش پیشنهاد داد، با همدیگه فایلهای سفر به دور آمریکار رو ببینیم.

    بینهایت خوشحالم، بدون اینکه من کاری کنم، ایشون با من هم مدار شدن.

    از وقتی که داریم با هم فایل ها رو می بینیم، ایشون نکته های جالبی رو به من می گن مثلاً اینجا اینجوریه و نکته هائی هم برای کسب و کارم یادم میدن و می گن برای کارت میشه این کار رو هم انجام بدی.(واقعاً دو تا انرژی چقدر قدرتش بیشتره)

    استاد بارها تو فایل ها می گن، اول خودتون رو تغییر بدید، کاری به تغییر کردن اطرافیانتون نداشته باشید، اونها تغییر می کنن یا از زندگی شما خارج میشن.

    همسر عزیزم خودش هر روز قسمت‌هایی از این فایل های ارزشمند رو دانلود می کنه و منتظر می مونه تا با هم ببینیمشون.

    باز هم خدا رو شکر می کنم برای استاد و این سایت الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    عاطفه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست

    با درود و سپاس خدمت استاد گرامی و مریم خانم گل و دوستان همفرکانسیم

    چقدر وابستگی به چیزهای مفید لذت بخشه مثل وابستگی سرزدن به سایت و دوستان سایت

    امروز داشتم به این فکر می کردم که از بچگی خیلی آدمها با من رابطه برقرار نمی کردند، البته قبل از آگاهی فکر می کردم من یه مشکلی دارم. دیگران جذب من نمیشن و بیشتر دافعه دارم.

    الان می فهمم که جریان هدایت الهی از بچگی در وجودم جاری بوده و هست.

    من از بچگی وجودم مملو از صداقت، راستی، نجابت و بینهایت ویژگی های دیگه بوده و هست. طبیعتاً خیلی ها در این مدار نبودن و علت فاصله ما هم همین بوده و هست.

    من سپاسگزار این همه نعمتهای عالی نبودم و نه بلد بودم اونها رو ببینم و نه بابتشون شکر گزاری کنم.

    چند شب پیش خواب دیدم، خدا داره دونه دونه همه ی این نعمتها رو نشونم میده و میگه ببین چقدر نعمت داری اصلا تو اینهمه نعمت رو دیدی؟ تو خواب از اینهمه نعمت تعجب کرده بودم و خودم رو اینقدر خاص می دیدم که فراتر از باور و درکم بود. وقتیکه از خواب بیدار شدم به اطرافم نگاه کردم، متوجه شدم، چقدر دیدن این نعمت ها برام عادی شده و متاسفانه قدر و ارزششون رو هم نه درک می کردم و نه می فهمیدم.

    از بچگیم هم نعمتهام رو نمی دیدم ولی دیگران میدیدن و کاملا از بی توجهی من به این نعمت ها متعجب بودن و من رو هم قضاوت می کردن و فکر می کردن، من دختری هستم که فکر می کنم آسمون باز شده و من فقط از اون بالا افتادم روی زمین ولی به خدا این فقط قضاوت اونها بود.

    بعد از دریافت آگاهی ها مخصوصاً توجه به نکات مثبت و مومنتوم مثبت هم سپاسگزار تر شدم و هم بینهایت تغییرات تو زندگیم به وجود اومد، خدا رو بابت استاد و این سایت الهی سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    عاطفه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست

    با سلام و درود خدمت استاد گرامی مریم خانم گل و دوستان همفرکانسیم

    امروز متوجه نتایج مومنتوم پیگیری هر روزه سایت شدم دو سال قبل به اداره جدید منتقل شدم و درباره سایت و عضویتش به همکاری جدید آموزش دادم، بعد دو سال نتایج هر روز اومدن ام به سایت، خودم رو متعجب کرده بود و من رو یاد خواب استاد انداخت که می گفتن تو خواب قرار بود یه مسابقه دو برگزار بشه و ایشون با تمام قدرت می دویدن و وقتی برگشتن به پشت سرشون نگاه کردن آدمهای معلولی رو دیدن که چند قدم بیشتر برنداشته بودن

    دقییییییقا من این حس رو درک کردم و البته چقدر بابت این رشد خدا رو شکر کردم خدائی ناکرده سوءبرداشت‌ نشه من از رشد خودم خوشحال شدم و اینکه نتایجم نامحسوس بوده که خودم هم متوجه نشده بودم

    خدمتتون بگم وقتی با همکاران صحبت می کردم اول فکر کردم چون تقریبا با هم شروع کردیم هم مداریم ولی بعد که فیدبک اونها رو دیدم متوجه شدم نه تنها هم مدار نیستیم بلکه چقدر زیاد با هم فاصله داریم

    امروز متوجه شدم هدفی که امسال انتخاب کردم چقدر نتایجش بزرگ شده.

    تو ایستگاه اتوبوس آیه ای توجهم رو جلب کرد این آیه نمود حال دل من بود، برای انسان بهره ای جز با سعی و کوشش او نیست.

    به آسانی و تمرکز میشه نتایج رو خلق کرد، حالا اعتماد به نفسم بیشتر شده و دارم با قدرت و شادی بیشتری پیش می رم و خودم رو به خدا سپردم و نتیجه رو در مورد این هدفم هر روز تجسم می کنم. باز هم ممنون از سایت پر بار استاد و مطالب آموزنده ایشون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    عاطفه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه و مهربانیش همیشگیست و درود خدمت شما استاد گرامی و مریم خانم گل

    روز معلم رو به شما و خانم شایسته تبریک می گم امیدوارم همیشه در کنار هم شاد و سلامت باشید و همیشه بدرخشید

    استاد جان امروز مسیر زندگیم رو بررسی می کردم متوجه شدم الان هرچی دارم از رابطه عالی با خدا، آرامش، سلامتی و پول همه مدیون خدا و بعد آموزه های الهی شما هستم

    با هیچ کلامی امکان تقدیر و تشکر وجود ندارد من مطمئنم شما هدیه های ویژه خودتون رو از خدا دریافت می کنید..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    عاطفه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست

    درود خدمت استاد گرامی و مریم خانم گل و دوستان همفرکانسیم

    امروز با همسرم در مورد موضوع خانوادگی که سالهای گذشته برامون اتفاق افتاده بود صحبت می کردیم

    قانونها رو دونه دونه جانمایی کردم و همسرم رو قانع کردم که تغییر باورهامون منجر به این زندگی آروم شده، داستان از این قرار بود که ما یه خونه جدید خریده بودیم تا خرخره وام داشتیم، بچه امون کوچیک بود و نیاز به توجه و مراقبت داشت، کارمون سخت و نیاز به انرژی زیادی داشت، کارهای جانبی خونه زیاد بود، اون موقع من ارتقا شغلی پیدا کرده بودم و به علت کم تجربگی اضطراب و استرس زیادی داشتم و از نظر جسمی هم مشکلات کم خونی و ضعف بدنی زیادی داشتم و در آخر همه اینها بگم باورهامون کلا مخدوش بود

    چنان بلائی سرمون اومد که حتی فکر کردن در موردش حالم رو بد می کنه همه تلاش های طی اون سالها همه از بین رفت.

    ما برای اون پیشرفت ها خیلی تلاش کردیم ولی آرامش خودمون رو از دست دادیم

    جالب هست بگم الان بر خلاف گذشته، یک صدم اون موقع کار نمی کنیم و صد برابر تو زندگیمون پیشرفت مالی و آرامش داریم

    من بعد از کار کردن رو خودم به سایت استاد هدایت شدم متعهدانه باورها رو ایجاد کرد وام هام رو تسفیه کردم به کار مورد علاقه ام چسبیدم مومنتوم مثبت رو حفظ کردم و از نظر سلامتی هم با کار کردن رو دوره قانون سلامتی مشکلات جسمیم برطرف شد و نتیجه الان آرامش فوق العاده تو خونه امون هست با حساب پر از پول و خیلی نعمتهای دیگه

    اینجا می خوام به دوستان بگم متعهدانه هر نکته ای که استاد می فرمایند انجام بدید مطمئنا نتایج شما رو شگفت زده خواهد کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    عاطفه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه و مهربانیش همیشگیست

    با درود و سپاس خدمت استاد گرامی و مریم خانم گل و دوستان همفرکانسیم

    جریان هماهنگ زندگی با خدای مهربان: بارها در جاهای مختلف شنیدیم و یا خوندیم که خودت رو بشناس. بله انسان اومده تا خودش رو بشناسه و از این جهان و نعمتهاش لذت ببره

    اگه بدن و عملکردش رو بشناسیم راحت زندگی می کنیم مثل عمل به دوره ی قانون سلامتی و شناخت مزاجها

    اگه نحوه کار ذهن رو بشناسیم راحت زندگی می کنیم مثل شناخت باورها و تمرکز بر مومنتوم مثبت

    اگه نحوه رسیدن به خواسته ها رو بشناسیم راحت زندگی می کنیم مثل عمل به رشد شخصی و استمرار در کار مورد علاقه امون

    خوب کجای این دنیا سختی داره

    مکانیسم بدنت رو بشناس ذهنت رو کنترل کن تلاش کن و صبور باش نتایج خودش آشکار می شه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    عاطفه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست

    با درود و سپاس خدمت استاد عزیز مریم جان مهربان و دوستان خوبم

    امروز می خوام به عنوانِ رد پا تعهدِ متعهدانه ای رو بنویسم تا در آینده بهم یاداوری کنه نتایجم از کجا آب خوردن: من با اعتمادِ کامل، همه ی امور زندگیم رو(فقط با حفظ مومنتوم مثبت) به خدا خواهم سپرد.

    نتایج من(فقط تا این لحظه) از زمان حفظ مومنتومِ مثبت در زندگیم این ها هستند:

    آرامش واقعی(درونی و اصیل) به شکلی که همه کارها به سادگی و راحتی، به نفع من انجام می شه، دیروز بدون استرس درخواست مرخصیم رو به رئیسم ارسال کردم(همیشه تو این مورد استرس زیادی بهم دست می داد)، دیروز با احترام و در کوتاهترین زمان کارم، تو بیمارستان شلوغ توسط دکترها انجام شد و فید بک عالی دریافت کردم(خبرهای خوب و رضایت بخش که انرژی من رو فول کرد)، نتیجه آزمایش ها رو سریعتر از زمان مقرر دریافت کردم و نتیجه عالی بود(فید بک پرسنل آزمایشگاه و دکتر متخصص هم عالی بود)، تو مسیر برگشت دوستِ قدیمیم رو دیدم و یه مطلبِ عالی ازش یاد گرفتم، که امروز اون مطلب رو پیگیری کردم و برام جالب بود چون به طور اتوماتیک من در مدارش بودم، استاد موسیقیم تحسینم کرد(تازه متوجه نتایج تلاش های مستمرم شدم)، خونه مرتب، غذای سالم آماده، آرامش خونه عالی، امروز تو قرعه کشی اسمم دراومد(چون در فرکانس عالی قرار دارم برام تعجبی نداشت)، تمرین های روتین موسیقی خوب پیش می ره، تمرین های باور سازی خوب پیش می ره، کارهای محل کارم عالی پیش می ره، با همکارام روابط عالی رو تجربه می کنم و از همه جالبتر رابطه ام با برادر کوچیکم که سالها با هم ارتباط زیادی نداشتیم عالی شده، حسابم پر پوله و از بابت مسائل مالی آرامش دارم و پسرم لباسهای برند زیادی خریده و خیلی خوش تیپه و البته خودم و همسرم هم سال جدید کلی لباس های برند زیبائی خریدیم، بهترین و با کیفیتترین مواد غذائی رو می خریم بدون توجه به مبلغش(استاد در چک آپ قدم اول این رو قید کرده بودن و من الان درک می کنم با قرار گرفتن در مدار ثروت خریدهامون و ورودی هامون اتوماتیک وار عالی شده)، علاوه بر ارزشِ پول، ارزشِ زمان رو هم خییییلی زیاد(با تمام وجودم) درک می کنم و در نهایت سخاوتمند بودن، عادل بودن، قادر بودن، ستار بودن، شافی بودن، رحمان و رحیم بودن، رزاق بودن خدا، بینهایت بزرگ بودن و خیلی صفات دیگه خدا رو به واقع در زندگیم شاهد هستم.

    به امید روزی که نتایج عالی تری بگیرم و دوباره اینجا براتون بنویسم.

    همیشه در سایه خداوند متعال شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: