برای پاسخ به این سؤال، لازم است مروری بر مقوله تغییر باور داشته باشیم.
وقتی افراد میشنوند که تغییر باور همه چیز است، وقتی میفهمند که اگر باورهایشان را تغییر دهند، تجربه آنها از زندگی تغییر میکند؛ وقتی این آگاهی را دریافت میکنند که “اگر باورهای قدرتمند کنندهای درباره موفقیت مالی بسازم، به استقلال مالی میرسم”،
پر از هیجان و اشتیاق میشوند تا آنها نیز باورهایشان را تغییر دهند. اما این اتفاق برای همان عده معدودی رخ میدهد که، واقعاً برای تغییر باور، جهادی اکبر به راه میاندازند و ذهنشان را از آنهمه باورهای محدود کننده بنیادین، شخم میزنند و این شیوه را متعهدانه تا رسیدن به نتیجه و سپس برای همیشه ادامه میدهند. چون میفهمند که در این جهان قانونمند، راهی جز این نمیتواند باشد
اما اگر فردی نتوانند تمام اتفاقات زندگیاش را بدون استثناء حاصل باورها و فرکانسهای خودش بداند و خاصیت فرکانسی جهان را درک کند، نمیتواند چنین تعهدی ایجاد کند و نمیتواند در این مسیر ثابت قدم پیش برود.
یعنی نمیتواند مثل وحی منزل بپذیرد که:
«جهان در هر لحظه به باورهای من واکنش نشان میدهد و اساس باورهایم را وارد زندگیام میکند»
چون این اصل را نمیپذیرد، همواره میخواهد تمام راه را بداند. میخواهد تمام مسیر برایش مشخص باشد تا قدمها را بردارد. میخواهد همه چیز از قبل تضمین شود تا او این شیوه را اجرا کند.
یعنی در شروع کار که اطلاعات خوبی درباره قوانین جمع میکند، آن اطلاعات را با «باور» یکی میداند. سپس با این نگاه که باورهای قدرتمندکننده را ساختهام، به دنبال راهکاری برای تغییر اوضاع میگردد. یعنی با همان باورهای محدودکننده قبلی، به دنبال راهکار و نقشه کاملی میگردد تا به صورت واضح تمام مسیر را به او نشان دهد.
یعنی به او بگوید، ابتدا از نقطه A شروع میکنی، سپس در نقطه B به این نتیجه میرسی، سپس در نقطه C، این ایده را اجرا میکند و در نقطه D این نتیجه را میگیری، سپس در نقطه E این یکی کار را انجام میدهی و در نهایت به نقطه نهایی یعنی نقطه F میرسی …
سپس هیچ ایده و راهکاری که بخواهد مسئلهاش را حل کند، نمییابد و ممکن است به این نتیجه برسد که باور کافی نیست. یا از خود بپرسد:
چرا با اینکه باورهایم را تغییر دادهام هیچ تغییر خاصی اتفاق نیفتاده؟
یا بپرسد، آخر این باورها چگونه میتوانند فروش مرا بیشتر کنند، وقتی که هیچ کاری برای بازاریابی انجام ندادهام؟!
و از این جور سوالات…
اما سؤال اساسی که باید پرسیده شود این است که:
وقتی ما در جهانی فرکانسی زندگی میکنیم که کارش عکس العمل به فرکانسهای هر لحظهی ماست؛
آیا این سیستم میتواند یک نقشه کاملاً مشخص و از پیش تعیین شده به ما ارائه دهد؟!
و آیا منطقی است که چنین انتظار ی از این سیستم داشته باشیم؟!
موضوع این است که جهان فقط میداند که این فرکانس مشخص، این نتیجه مشخص را به بار میآورد. اما جهان نمیداند که تو در یک هفته آینده کدام فرکانس را برایش ارسال میکنی.
مثل یک معادله ریاضی است. یعنی بر اساس عددهایی که در مجهولات معادله قرار میدهی، به جوابهای مشخصی میرسی.
پس باید از خودت بپرسی: وقتی من در هر لحظه قادرم با تغییر کانون توجه ام، فرکانس متفاوتی به جهان ارسال کنم و جهان نیز بر اساس آن فرکانس مشخص به من پاسخ میدهد، آیا این ممکن است که تمام راه پله برایم مشخص باشد؟!
و مهمتر از همه، آیا اصلاً من نیازی دارم که تمام مسیر را بدانم؟! یا اینکه دانستن قدم بعدی کافی است؟!
اشتباه فردی که به محض اطلاع از قوانین، میخواهد با اطلاعات جدید اما با باورهای محدودکننده قبلی، نتایج جدیدی به دست بیاورد، همین جاست. حال آنکه، کاملاً واضح و منطقی است که:
باورهای قبلی، همان راهکارهای قبلی را دارد
همان سؤالات قبلی پرسیده میشود،
همان جوابهای قبلی دریافت میشود
و همان نتایج قبلی به بار میآید.
به همین دلیل است که بعضیها، اطلاعات را با باور اشتباه میگیرند و توقع دارند به محض دریافت آگاهی و با اولین قدم ، نتایج بزرگی برایشان رخ دهد. انتظار دارند یک شبه تمام باورهای محدود کننده و فقر آفرینی که در طی سالیان در ذهن اش ایجاد شده، تغییرکند.
به همین دلیل موضوع تغییر باورها را نه به مثال جهادی اکبر، بلکه در حد یک سعی و خطا امتحان میکنند.
در حد «ببینم حالا چه میشود»، آن را انجام میدهند، نه با ایمان و یقتین به اینکه: «این تنها و تنها و تنها راه است»
برای همین، ذهنشان همواره به آنها میگوید:
“خوب! باورت را تغییر میدهی، اما اگر شغلت تغییر نکند که نمیشود…
خوب! تا زمانیکه تو یک حقوق مشخص داری، چگونه فقط تغییر باور میتواند درآمدت را افزایش دهد؟
خوب! اگر کاری برای افزایش مشتری انجام ندهی، تبلیغ نکنی و فقط بنشینی و روی باورهایت کار کنی که امکان ندارد درآمدت زیاد شود؟
خوب اگر راست میگویی، چگونه میخواهی فقط با تغییر باورهایت این مسائٍل را حل کنی، آن مشتریها را پیدا کنی، این درآمد را کسب کنی، این رابطه را ایجاد کنی و…
و از آنجا که هنوز باور قدرتمند کنندهای در کار نیست، قطعاً نمیتواند پاسخی بیابد که این موضوع برایش منطقی و راضی کننده باشد و از عهده نجواهای ذهنش بربیاید.
پروسه باورسازی خیلی ها به این شکل است که:
همزمان که به اصطلاح روی باورهایشان کار میکنند، تردیدهایشان را هم به همراه دارند و این تردیدها، همان روزنههایی هستند برای نفوذ نجواهای ذهن و تعهد و تمرکز لازم برای تغییر باور را از آنها میگیرند.
ایمانش را به این موضوع که باورها عامل اصلی نتایج هستند، سست میکنند و بعداً نتیجه مشخص است:
چون تغییر باور هنوز صورت نگرفته، نتیجه خاصی هم بوجود نیامده، راهکاری که برایش جوابگو باشد، به او الهام نشده و از آنجا که به نظر خودش مدتی است که دارد روی باورهایش کار میکند اما دریغ از پاسخی راضی کنند، در نتیجه شکهایشان دوباره بیشتر میشود و این باور محدودکننده ساخته میشود که:
«تغییر باور جواب نمیدهد»
یعنی ذهن کاری میکند تا دوباره آنها را به شیوه قبلیِ خودشان و همان باورهای محدود کننده قبلیشان و حتی محدود کننده تر باز گرداند.
همان روشی که میخواست با عمل با انجام یک کار فیزیکی مثل تغییر شغل، مثل تبلیغات در زمان نامناسب و در مکان نامناسب، مثل تغییر کارمند، تغییر محصول، تغییر بازار، گرفتن یک مدرک دیگر، آموختن یک مهارت دیگر، رفتن به شهری دیگر، تغییر دکوراسیون و … درآمدش را افزایش دهد.
و دوباره وارد سیکل همان مشکلات و ماجراهای قبلی میشود.
اما جهان اینگونه عمل نمیکند
جهان با هدایت کار میکند.
شما نمیتوانی بپرسی آیا با داشتن باورهای قدرتمند کننده، نیازی هم به بازاریابی هست یا خیر.
بلکه فقط میتوانی آن باورهای قدرتمند کننده را ایجاد کنی تا آن باورها شما را وارد مدار راهکارهایی نمایند که جواب میدهد.
زیرا پاسخ این سؤال را، فقط آن باور قدرتمند کننده میتواند به شما بدهد.
زیرا راهکارهای جهان برای تو، همیشه همسنگ باورهایت هستند و جهان راهکارهایش را بر اساس باوری به شما ارائه میدهد که، در آن لحظه داری
زیرا تا آن باور ساخته نشود، هیچ دسترسیای به پاسخ و راهکار که جوابگوی مسائلت باشد و نتیجه مورد دلخواهت را بیافریند، نداری.
زیرا جهان در هر لحظه به فرکانسهای تو بازخورد میدهد و هر جوابی که در این لحظه دریافت کنی، جوابی به باور کنونیات است. یعنی اگر آن باور قدرتمند کننده نباشد، آن پاسخ و آن راهکار هرگز نمیتواند نتیجهای بیافریند.
زیرا تنها چیزی که جهان درباره تو میشناد و به آن پاسخ میدهد، فرکانس است و نه عملکرد تو و نه کلمات تو و نه خواستههای تو.
فرکانس همیشه سرعتش بسیار بسیار بسیار بیشتر از عملکرد است. هر چند که آن فرکانس نهایتاً به یک عملکرد ختم میشود اما عملکردی که جواب میدهد. زیرا باورهای تو چیزی جدا از اقداماتات نیستند. اقدامات تو جلوهی مشخص و واضح باورهایت هستند.
و همیشه ارتباط مشخص و همجنسی میان باورهای تو و نوع واکنشها، راهکارها و ایدههایت وجود دارد که به راحتی توسط خودت قابل شناسایی است.
پس راهی نداری جز تغییر باورهایت. وقتی هم باور تغییر کند، مدار تو را تغییر میدهد.
وقتی ساختار جهان را درک میکنی و قوانین سیستم را بشناسی، دیگر تردیدی نداری. دیگر نمیخواهی تمام مسیر برایت مشخص باشد. به همین دلیل به خودت میگویی:
من جهاد اکبر برای تغییر نگاهم به راه میاندازم. جهادی اکبر برای تفسیر اتفاقات به شیوهای دیگر. سپس اولین قدم را با ایمان بر میدارم و ایمان دارم، مراقب ورودیهای ذهنم هستم، باورهای قدرتمندکننده را میسازم تا در طی مسیر، راه کارها به من گفته شود.
آنوقت به میزان ایمان و باوری که میسازی، راهکارها هم به تو گفته میشود. قطعاً نتیجه نهایی آن باور، به یک کار عملی و فیزیکی منتهی میشود. زیرا ما درجهان فیزیکی زندگی میکنیم. اما این دو همزمان و با هم پیش میروند یعنی نگرش جدید تو را به سمت راهکار جدید هدایت میکند و اقدام برای آن راهکار و انجام دادنش، بخشی از فرایند ثابت شدن آن نگرش جدید و ساخته شدن باور قدرتمندکنندهی جدید است.
باورها همیشه به اقدام و عملی فیزیکی منتهی میشوند. حتی باورهای محدودکننده هم به اقدام منتهی میشوند. تمامی راهکارهایی که همین حالا داری و جواب نمیدهد، نتیجه همان باورهای محدودکننده هستند.
اما تفاوت اینجاست که وقتی باورهای قدرتمندکننده ساخته میشود، به سمت عمل فیزیکیای هدایت میشوی که مسئلهات را حل میکند و نتیجهاش شما را راضی میکند.
و مهمتر از همه، آن عمل فیزیکی کوه کندن و زجر کشیدن نیست، بلکه در راستای علائق شماست . کاری است که شما آن را دوست داری و از آن لذت میبری ضمن اینکه نتیجهاش هم راضی کننده است.
قطعاً استاد عباس منش قدمهایی برای کسب و کارش برداشته و بر خواهد داشت که عملی فیزیکی است.
اینکه ایشان از بندرعباس به تهران مهاجرت کرد، یک عمل فیزیکی بود
اینکه از ایران به آمریکا مهاجرت کرد، یک عمل فیزیکی بوده
اینکه در حال گسترش کسب و کارش در میان انگلیسی زبانان است، یک عمل فیزیکی است. زیرا زبان آموزی یک عمل فیزیکی است. زیرا انگلیسی زبانان جهان یک بازار جدید برای کسب و کار او هستند و …
اما تفاوت اینجاست که آن باورها، راهکارهایی را الهام میکند که جواب میدهد و کسب و کار را در مسیری هدایت میکند که هزینههای کار مرتباً کاهش و سود آن مرتباً افزایش داشته باشد.
پس تفاوت ساخته شدن یک باور قدرتمند کننده و ساخته نشدن آن، تفاوت در هدایت به سمت دو راه حل متفاوت برای مشتری یابی، بازاریابی، تبلیغات، تولید محصول و … است. که یکی از آنها جواب میدهد اما دیگری فقط هزینهها را بیشتر میکند.
یعنی وقتی باور ساخته میشود، شما در زمان مناسب و در مکان مناسب، عملکرد مناسب را نشان خواهید داد.
اینها مواردی است که استاد عباس منش مفصلاً در دوره روانشناسی ثروت۳ به آن پرداخته است.
از نحوه مشتری یابی، بازاریابی، تولید محصول، انتخاب بازار و …
برای همین در جلسات ابتدایی دوره روانشناسی ثروت۳، آموزشهای استاد به شدت بر موضوعات اساسی و ساختن باورهایی تمرکز دارد که، پایههای کسب و کار را روی اصول محکمی بنا میکند که، به مسیر فرصتها و بازارهایی هدایت میشود که انتهایی برای گسترش آن وجود ندارد.
کسب و کاری که مرتباً در حال رونق و رشد خواهد بود.
منابع بیشتر:
راهکارهای دوره روانشناسی ثروت 3 برای رونق کسب و کار
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
سلام
مرسی از این پاسخ عالی ؛ در کارم به مشکلی برخوردم که دارم حلش میکنیم و نمی دانم چرا یک دفعه سایت باز کردم و این مقاله را خواندم وجوابم این جا بودمتشکرم
جهان هر لحظه به باورهای من واکنش نشان می دهد
هی چچیز از قبل تضمین نمیشودباید اجرا کنی و عملگرا باشی با توجه به باورهایی که الان داری فرکانس می فرستی و جواب هم میگیری
اطلاعات وباور یکی نیست
با باورهای محدود کننده قبلی دنبال راهکار نباشیم چون طبق همانها که فرکانسش را ارسال کرده ایم جواب می گیریم
جهان از فرکانسهای آینده ما خبر ندارد پس جوابی که می گیریم برای همین قدمی است که برداشته ایم و اگر نه ما قدمهای آینده را بر نداشته ایم و جهان هم جوابی برای ما ندارد و تا آخر کار را نمی دانیم فقط اگر در باورهای خوب باشیم فرکانس خوب می فرستیم و نتیجه اش را هم میگیریم
هی چیز از قبل تضمین شده نیست باید اجرا کنی وقدم به قدم به پیش روی هر لحظه روی ورودیهای خود کنترل داشته باشیم که در فرکانس درست باشیم
وقتی که باور جدید راهکار جدید هم میآید
با ایمان و یقین حرکت کنیم و اولین قدم را برداریم
راهکار جهان همسنگ باورهایت هست اگر راهکارمان خوب نیست یعنی باورهایمان خوب نیستند؛ برای راهکار بهتر باید باورت بهتر شود
اگر باورت قدرتمند نباشد راهکار درست را نمی یابی
جهان فقط فرکانس را میفهمدنه عملکرد تو را
فرکانس سرعتش از عمگرد بیشتر است
باورهای تو جزئی ازعملکردهای توست
وقتی باورهایت تغییر کنند مدارت هم تغییر می کند
اولین قدم را با ایمان بر دارد راهکارها هم به توگفته میشود
عمل کن باور جدیدساخته میشود باورها باید به اقدام متهی شود
راهکاری داری جواب نمی دهد چون باورت درست نیست عمل فیزیکی در راستای باورهای شما است
باور درست ، جای مناسب و شرایط و موقعیت درست هم می آورد.
بهترین خودت باش
سلام به استاد عباسمنش و بانو شایسته عزیز
امشب اتفاقی به این سوال و جواب برخوردم دو ماهه دارم دوره ۱۲ قدم رو کار میکنم ولی همش میگفتم چرا ناایج اتفاق نمیافته چرا یک روز درآمد هست یک روز نیست تا اینکه این صفحه و این سوال و جواب منو به جواب رسوند و منو متوجه عملکرد ناقص و توهمی خودم کرد
جهان در هر لحظه به باورهای من واکنش نشان میدهد و اساس باورهایم را وارد زندگی م میکند
با این جمله فهمیدم که من فکر میکردم که باورهام تغییر کرده در صورتی که من با وجود داستن اطلاعات فکر میکردم باورهام تغییر کرده
چون همچنان همان مارهای قبلی و هم نتایج قبل وارد زندگی م میشه
به امید خدای مهربان و هدایت در مسیرهای درست و نتیج باور نکردنی میام و دوباره نتایج به دست امده ام رو کامنت میزارم
به امید خداو و ایمان و یقین و تعهد به اینکه
این تنها و تنها و تنها راه حل هست ..
بنام الله یکتا
خدا رو شکر میکنم بخاطر هدایت من به این مقاله سراسر آگاهی توسط خانم شایسته عزیز
خانم شاسیته دوست داشتنی در ابتدا از شما تشکر و قدردانی میکنم که انقدر زیبا و فوق العاده قانون باورها و عملکردشون رو توضیح دادی
من تقریبا حدود دوسال و نیم هست که دارم روی خودم کار میکنم و بصورت سینوسی بودم ی وقتایی خیلی عالی و ی وقتایی خیلی ضعیف
بقول شما اطلاعات با باورها فرق میکنه چون من بیشتر درگیر دریافت اطلاعات بودم در حالیکه اطلاعات جدید با باورهای قبلی همان نتایج رو در پی خواهد داشت
یکی از موارد بوجود اومدن شکها و تردیدها هست که گاها بسراغ من میاد ولی با توجه به آموزه های استاد در 12 قدم و دوره احساس لیاقت سعی میکردم جلوی نجواهای ذهنم رو بگیرم و با نشون دادن فکت که از نتایج کسب شده من بعد ازآموزه ها به ذهنم سعی میکردم اونها رو کنترل کنم و مجدد با تعهد بیشتر روی فایلها کار کنم و زمان بزارم
به چه نکته طلایی خانم شایسته اشاره کردند که راهکارهای داده شده بما برای مسائل ما براساس باورهای ماست و هر پاسخ همسنگ با باور ماست و تا ما باور مناسب رو نسازیم هیچ دسترسی به پاسخ و راهکار مساله ات و دریافت نتیجه دلخواهمون نیست
و ایمان به گفتن قدم بعدی و آرام آرام پیش رفتن ما رو به نتایج بهتری میرسونه چون هر قدم براساس باورهای ما میتونه ی قدمی باشه که تاثیر اون به اندازه هزار قدم میتونه باشه یا بدلیل باور ضعیف میتونه ی قدم کوچیک باشه که نتیجه ضعیفی هم داره و ایمان به ادامه مسیر و رسیدن به مقصد شرط لازمه هست
و این نشون میده که باورهای ما چه محدود چه قوی هر دو به عملگرایی ختم میشن اما فرق اونها در نتایجی هست که بدست میاریم و ما رو راضی میکنه یا نمیکنه
و بهترین مژده نوید بخش در مقاله خانم شایسته ، نوید به این بود که فرکانسها سرعت خیلی خیلی خیلی بیشتری نسبت به عملکرد دارن یعنی هر چی فرکانس قویتری بفرستیم که باعث بشه قدمهای بیشتر و بهتری بما گفته بشه فاصله رسیدن ما به خواسته هامون کوتاهتر میشه
پس:
من جهاد اکبر برای تغییر نگاهم به راه میاندازم. جهادی اکبر برای تفسیر اتفاقات به شیوهای دیگر. سپس اولین قدم را با ایمان بر میدارم و ایمان دارم، مراقب ورودیهای ذهنم هستم، باورهای قدرتمندکننده را میسازم تا در طی مسیر، راه کارها به من گفته شود.
در پناه الله یکتا باشید
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب و احترام دارم خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته بی نظیر و درجه یک که همچین مقاله درجه یکی بهشون الهام شد و همه عزیزان حاضر در بخش عقل کل سایت عباسمنش دات کام.
واقعا از خدا سپاسگزارم که منو هدایت کرد به مطالعه مقالات خانوم شایسته. الحق و الانصاف که همچین بانویی لیاقت همراهی همچین استادی رو داره. دمتون گرم که در کنار هم دارین بهترین زندگی رو تجربه می کنین و به ما الگویی از یک زندگی موفق رو نشون میدین.
خود من با هر بار دیدن خانوم شایسته و شنیدن صداشون، به صورت ذهنی اینقدر تحسینشون کردم و افتخار کردم به این که بانویی مثل ایشون هست که در کنار استاد اینقدر همراه و پایه است، واقعا در شرایطی قرار گرفتم که خداوند هم یه فرشته این چنینی رو در کنار من قرار داد که پا به پای من داره کارهای مشترکمون رو انجام میده و اتفاقا حضور این فرشته برای من نشون از کارکرد صحیح قانونه. خانوم شایسته! این فرشته ها در کنار ما بعد از دیدن الگویی مثل شما در کنار استاد ایجاد شده ها! دمتون گرم!
اما بریم سراغ این متن فوق العاده. واقعا موافقم با صحبت های خانوم شایسته که در واقع دارن قانون اصلی جهان هستی رو برای ما باز می کنن. این که من مثل یک ضبط صوت سخنان استاد رو برای بقیه تکرار کنم، در من باورسازی نمیکنه! زمانی میتونم ادعا کنم باور در من شکل گرفته که دیگه اضطراب و نگرانی و استرس از آینده در وجود من نباشه. دیگه سوال بی جوابی نداشته باشم! همه چیز واضح و مبرهن و مشخص باشه برام. و مطمئن باشم که خدایی که من رو خلق کرده، خودش تمامی پاسخ هارو داره و هر وقت من با خودم در صلح باشم و در مدار دریافت آگاهی های درست قرار بگیرم، بهم میگه که بهترین جواب چیه.
خیلی از استاد عباس منش شنیدم که تبلیغات، عامل موفقیت در کسب و کار نیست. اما باز هم برای من در حد اطلاعات بوده. شاید بتونم بگم بسیار بسیار بسیار اندک به اندازه اپسیلونی الان دارم می فهمم که وقتی استاد میگن شما روی ذهنتون کار کنین، خداوند برای شما تبلیغات می کنه یعنی چی. تازه این باور رو هم بعد از خوندن کامنت های منتخب در کانال های تلگرام (که به خاطر ایجادش از استاد و بانوی شایسته کمال سپاسگزاری رو دارم)، و همینطور دیدن رشد کسب و کار خودم در حالی که هیچ گونه تبلیغی رو که بخواد تاثیر بذار ایجاد نکردم، (و فقط سعی کردم به اندازه بسیار بسیار بسیار کمی روی ذهنم کار کنم)، داره در ذهنم ایجاد میشه.
حالا اگه من بیام و بسیار قوی تر روی خودم کار کنم و ذهنم رو مدیریت کنم و سعی کنم این ریشه تازه شکل گرفته باور عدم نیاز به تبلیغات و مدیریت کسب و کار توسط خداوند رو که یه جوونه زده مراقبش باشم و بهش آب و غذا و کود بدم و علفهای هرزشو هرس کنم، آروم آروم و طی روند تکاملی به جایی می رسم که خداوند واقعا همه کارای منو انجام میده. محصولات من رو میبره و به آدم های زیادی نشون میده و به دلشون میندازه که بخرن. یا دوره های من رو و یا به هر طریق دیگه ای نام من رو سر زبون ها میندازه. این خدا واقعا کارش درسته.
فقط باید یاد بگیرم از قالب اطلاعات بیام بیرون و همه وجودم رو بذارم روی باور سازی. یک باورسازی درست و منطقی و فارغ از ادا اطوارهایی که تا پیش از این درمیاوردم. به قول مریم خانوم نیاز به «جهاد اکبر» داره. واقعا صحبتشون طلاست.
خداوند خودم رو بسیار سپاسگزارم که من رو امروز به مطالعه این متن فوق العاده که خودش بر قلب و انگشتان بانو شایسته الهام کرده بود، سوق داد. از استاد عباس منش عزیزم، بانوی شایسته این جمع و همه شما دوستان عزیزی که وقت گذاشتید و کامنت من رو خوندید هم کمال تشکر رو دارم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید.
خدانگهدار
۱۴۰۲/۳/۹
۱۸:۰۰
سلام آقا مسعود عزیز،،،،،
امروز هدایت شدم به این کامنت
عالی شما وقتی که تا آخر خوندم
وجودم آنرو تایید کرد
وجود ذهن من همیشه ترس و نگرانی
را به من میخواد تحمیل کند
ولی با باورهای درست بتوانیم
به این ترسها غلبه کنیم
وهر لحطه خداوند رو در کنار
خودمون ببینیم وایمان
خود رو به خداوند ثابت کنیم
تا در های بسته باز شود
براتون بهترین را آرزو دارم
حیدری از لرستان، ،،،،،،
سلام به استاد عزیز و بانو شایسته مهربون و دوست داشتنی، امیدوارم حالتون عالی باشه.
چه آگاهی فوقالعادهای توی این مقاله دستگیرم شد، خدا رو شکر که به این بخش سر میزنم و تحسین میکنم این حد از آگاهی شما و استاد عزیز رو، دوستتون دارم و براتون بهترینها رو آرزو میکنم.
اطلاعات با باور فرق میکنه، بقول استاد در فایل مقدمه کشف قوانین زندگی: اول افراد این آگاهیها رو میشنوند، خیلیها که اصلا نمیشنوند، بعد اون افرادی که شنیدند، یه عده کمیشون درک میکنن، بعد یه عده قلیلی که شنیدن و درک کردن، عمل میکنند، یه عده دیگه هم که شنیدن و درک کردن و عمل کردن، ادامه میدن تا نتیجه اتفاق بیوفته.
من یاد گرفتم که نتیجه من چیزی بغیر از باورهای من نیستن، باورهای من از ورودیهای ذهن شکل میگیرن.
من یاد گرفتم که اگر به ظاهر فکر میکنم دارم روی تغییر باورهام کار میکنم، اما همون نتایج قبلی رو میگیرم، همون راهکارهای قبلی بهم الهام میشه، به این معناست که اصلا روی باورهام کار نکردم، چون با تغییر باورها و ایجاد باورهای قدرتمندکننده ایدههای جدیدی به من الهام میشه که با عمل کردن نتایج دلخواه اتفاق میوفتن.
من این نکته رو یاد گرفتم که لازم نیست که تمام مسیر برام روشن بشه و بعد حرکت کنم، جهان با فرکانس این لحظه من کار دارد، زبان صحبت من با جهان، فرکانس است، نه کلام است و نه عملکرد، بلکه فرکانسهای این لحظه من مهم است و چقدر زیبا گفتید که همیشه فرکانس سرعتش بسیار بسیار بسیار بیشتر از عملکرد است.
من یاد گرفتم که جهان نمیداند که من در یک هفته آینده چه فرکانسی ارسال میکنم و فرکانس این لحظه من را میگیرد و آن را تبدیل میکند به اتفاقات و شرایط و وارد زندگیم میکند.
از این مقاله زیبا بسیار ممنون و سپاسگزار هستم. خدایا صد هزار مرتبه شکرت.
شاد و سلامت باشید.
«جهان در هر لحظه به باورهای من واکنش نشان میدهد و اساس باورهایم را وارد زندگیام میکند».
ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که همواره تمام مسیر را بدانیم.
قانون اینطور کار نمیکند که تمام مسیر برایم مشخص باشد تا قدمها را بردارم. یا اینکه بخواهم همه چیز از قبل تضمین شود تا من این شیوه را اجرا کنم.
چرا؟
چون وقتی ما در جهانی فرکانسی زندگی میکنیم که کارش عکس العمل به فرکانسهای هر لحظهی ماست؛ این سیستم نمیتواند یک نقشه کاملاً مشخص و از پیش تعیین شده به ما ارائه دهد!
و اصلا چنین انتظاری از این سیستم منطقی نیست!
موضوع این است که جهان فقط میداند که این فرکانس مشخص، این نتیجه مشخص را به بار میآورد. اما جهان نمیداند که تو در یک هفته آینده کدام فرکانس را برایش ارسال میکنی.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ وَرِمَاحُکُمْ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَخَافُهُ بِالْغَیْبِ ۚ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ
ای اهل ایمان، خدا شما را به چیزی از صید میآزماید که در دسترس شما و تیرهای شما آیند تا بداند که چه کسی از خدا در باطن میترسد. پس هر که از این به بعد تجاوز کند او را عذابی سخت دردناک خواهد بود. (مائده ۹۴)
بنابراین، اینکه به دنبال راهکار و نقشه کاملی بگردم تا به صورت واضح، تمام مسیر را به من نشان دهد، اشتباه است.
پس باید از خودم بپرسم:
وقتی من در هر لحظه قادرم با تغییر کانون توجه ام، فرکانس متفاوتی به جهان ارسال کنم و جهان نیز بر اساس آن فرکانس مشخص به من پاسخ میدهد، آیا این ممکن است که تمام راه پله برایم مشخص باشد؟!
و مهمتر از همه، آیا اصلاً من نیازی دارم که تمام مسیر را بدانم؟! یا اینکه دانستن قدم بعدی کافی است؟!
[یادمه یه مثالی در این زمینه شنیدم ولی یادم نیست از استاد بوده یا جای دیگه ای شنیدمش:
اگه تو توی شب بخوای رانندگی کنی و از یه شهر بری یه شهر دیگه، انتظار نداری وقتی چراغهای ماشین رو روشن میکنی، از اول جاده تا مقصد رو ببینی… همون چند متری که جلوی مسیرت روشن میشه کافیه و اعتماد میکنی و میدونی که در تمام طول سفر به همین شکل مسیر برات روشن میشه و پیش میری و میدونی که به مقصد میرسی.
این مثال خیلی من رو تحت تاثیر قرار داد و هر وقت یکم توی دلم یه جوری میشه یاد این مثال میوفتم و میدونم که باید توکل کنم و اعتماد کنم و هدایتها به موقع میرسن].
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
نکته دیگه ای که وجود داره اینه که نباید اطلاعات داشتن درباره یه موضوعی رو با باور داشتن در مورد اون موضوع اشتباه گرفت.
پروسه باورسازی خیلی ها به این شکل است که:
همزمان که به اصطلاح روی باورهایشان کار میکنند، تردیدهایشان را هم به همراه دارند و این تردیدها، همان روزنههایی هستند برای نفوذ نجواهای ذهن و تعهد و تمرکز لازم برای تغییر باور را از آنها میگیرند.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
جهان با هدایت کار میکند.
شما نمیتوانی بپرسی آیا با داشتن باورهای قدرتمند کننده، نیازی هم به بازاریابی هست یا خیر.
بلکه فقط میتوانی آن باورهای قدرتمند کننده را ایجاد کنی تا آن باورها شما را وارد مدار راهکارهایی نمایند که جواب میدهد.
زیرا پاسخ این سؤال را، فقط آن باور قدرتمند کننده میتواند به شما بدهد.
زیرا راهکارهای جهان برای تو، همیشه همسنگ باورهایت هستند و جهان راهکارهایش را بر اساس باوری به شما ارائه میدهد که، در آن لحظه داری.
زیرا تا آن باور ساخته نشود، هیچ دسترسیای به پاسخ و راهکاری که جوابگوی مسائلت باشد و نتیجه مورد دلخواهت را بیافریند، نداری.
زیرا جهان در هر لحظه به فرکانسهای تو بازخورد میدهد و هر جوابی که در این لحظه دریافت کنی، جوابی به باور کنونیات است.
زیرا تنها چیزی که جهان درباره تو میشناسد و به آن پاسخ میدهد، فرکانس است و نه عملکرد تو و نه کلمات تو و نه خواستههای تو.
خبر خوب اینکه:
فرکانس همیشه سرعتش بسیار بسیار بسیار بیشتر از عملکرد است. هر چند که آن فرکانس نهایتاً به یک عملکرد ختم میشود اما عملکردی که جواب میدهد. زیرا باورهای تو چیزی جدا از اقداماتت نیستند. اقدامات تو جلوه مشخص و واضح باورهایت هستند.
و همیشه ارتباط مشخص و همجنسی میان باورهای تو و نوع واکنشها، راهکارها و ایدههایت وجود دارد که به راحتی توسط خودت قابل شناسایی است.
پس راهی نداری جز تغییر باورهایت. وقتی هم باور تغییر کند، مدار تو را تغییر میدهد.
وقتی ساختار جهان را درک میکنی و قوانین سیستم را بشناسی، دیگر تردیدی نداری. دیگر نمیخواهی تمام مسیر برایت مشخص باشد.
به همین دلیل به خودت میگویی:
من جهاد اکبر برای تغییر نگاهم به راه میاندازم. جهادی اکبر برای تفسیر اتفاقات به شیوهای دیگر. سپس اولین قدم را با ایمان بر میدارم و ایمان دارم، مراقب ورودیهای ذهنم هستم، باورهای قدرتمندکننده را میسازم تا در طی مسیر، راهکارها به من گفته شود.
آنوقت به میزان ایمان و باوری که میسازی، راهکارها هم به تو گفته میشود. قطعاً نتیجه نهایی آن باور، به یک کار عملی و فیزیکی منتهی میشود. زیرا ما درجهان فیزیکی زندگی میکنیم. اما این دو همزمان و با هم پیش میروند یعنی نگرش جدید تو را به سمت راهکار جدید هدایت میکند و اقدام برای آن راهکار و انجام دادنش، بخشی از فرایند ثابت شدن آن نگرش جدید و ساخته شدن باور قدرتمندکنندهی جدید است.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
باورها همیشه به اقدام و عملی فیزیکی منتهی میشوند. حتی باورهای محدودکننده هم به اقدام منتهی میشوند.
اما تفاوت اینجاست که وقتی باورهای قدرتمندکننده ساخته میشود، به سمت عمل فیزیکیای هدایت میشوی که مسئلهات را حل میکند و نتیجهاش شما را راضی میکند.
و مهمتر از همه، آن عمل فیزیکی کوه کندن و زجر کشیدن نیست، بلکه در راستای علائق شماست. کاری است که شما آن را دوست داری و از آن لذت میبری ضمن اینکه نتیجهاش هم راضی کننده است.
یعنی وقتی باور ساخته میشود، شما در زمان مناسب و در مکان مناسب، عملکرد مناسب را نشان خواهید داد.
سلام و سپاسگزارم از این پاسخ بی نظیر
واقعا تفاوت بین اطلاعات و باور، زمین تا اسمان هست
چقدر من سالها با همبن اطلاعات فقط میخواستم زندگیم تغییر کنه غافل از اینکه عملکرد وقتی تغییر پیدا میکنه که باور تغییر پیدا کنه
ومن همینجوری با باورای کهنه داشتم دست و پا میزدم
داشتم تو باتلاق فرو میرفتم تا جایی که دیگه فقط خواستم باور کنم راه همین است و لاغیر
راه تغییر باور
ساخت باور
و کار روی باور هست تا شخصیتم شکل بگیره
.
و نتیجه های زیبا یکی یکی اومدن
یکی یکی با عشق وارد شدن
سپاسگزارم
خدایاشکرت
عزیزم میشه بیشتر توضیح بدی برای تغییر باورهات چه کارهایی کردی لطفا مثال هم بزن چون من واقعا سردرگمم نمیدونم عیر از گوش دادن به فایل ها و شنیدن اگاهی چه کار هایی باید انجام بدم
متشکرم ازت
به نام خدا
واقعا از خداوند هدایت بخواهیم قطعا و صد در صد به مکان درست و در زمان درست هدایت می کنه
خدایا شکرت
چقدر این متن ها و کامنت ها راهگشا
بود برای من
عالی عالی
به نام خداوند زیبایی و فراوانی
و بازم پاسخی بسیار هوشمندانه از خانم شایسته با بیان واضح و صریح و روشنشون
این روزا خیلی تو فضای این هستم که ایمان و عملم واقعا قوی تر از قبل و هماهنگ تر ببرم جلو
یعنی هم زمان که وقت برای مطالعه و فایل دیدن بذارم باید تو عمل هم اثبات کنم که خوانده هام و شنیده هام در مسیر عمل است و یه جورایی اینجوری ارزش و اهمیت و تعهدم به جهان هستی نشون میدم
مصمم بودنم برای رشدم نشون میدم و ایمان دارم که خدای من
خدای فراوانی و زیبایی به زیباترین مدل ممکن منو خدایت میکنه به ایده های فوق العاده که همین حالا برام قابل درک و انجام در دسترس باشه و منم با عملکردم ثابت میکنم که خداجونم من بنده ی لایق تو هستم لایق یه زندگی فوق العاده در نهایت آزادی مالی واقعیییییی…
خدا روشکر میکنم ک در مدار دریافت این آگاهی ها هستم
هرچند که مثل همیشه میگم باید ما این آگاهی ها رو ثبت و مدام تکرار و مرور کنیم برای خودمون جابیفته و نهادینه بشه تو وجودمون اگه نتیجه طوفاااانی میخوایم بااااااید روز به روز بیشتر ایمان و باورمون قوی و عملکردمون بهتر بشه
و به قول خانم شایسته عزیز باورمون تو رفتار و نگرشمون که خیلی خوشگل خودش نشون میده.
ایمان دارم که خودمم میسازم زندگیم چون یه نگاه به گذشته که میکنم میبینم به به تغیررو به لطف الله و این قانون فوق العاده و همچنین عملکرد خودم براساس این قوانین بی چون و چرا…
خداروشکر منم تو قسمتای مختلف زندگیم با بهتر کرده باورهام
و کمرنگ تر کردن باورهای به درد نخورم حساااایی رشد کردم و ادامه خواهم داد
چون من دیگه اون آدم ۳ سال پیش نیستم با درک و انجام همین قوانین پس قطعا متعهد تر ادامه دادنش از من یه آدم متفاوت تر و خیلی ورژن بهتری در ۳ سال آینده ام میسازه
و اینکه باور آروم آروم کارش میکنه همینه یهو برمیگردی عقب میبینی خودت از رشد خودت گاها شگفت زده میشی :)
حالا پیشنهاد منم به این دوست عزیز واقعا هم چنان کار کردن رو خودتون که متناسب با عملکرد و درکتون خداوند کار درست به دلتون میندازه و اسم دیگش همون الهام میکنه
اما با درک بهتر قوانین و عمل صالح در راستای آن…
از این سایت بی نظیر سپاسگزارم
از استاد شایسته عزیزم سپاسگزارم
از خداوندم بی نهایت سپاسگزارم برای هماهنگی ام با این سایت
از سوالات شما دوستانم سپاسگزارم
و از جوابهای بی نهایت عالی این سایتم خیلی سپاسگزارم.
جهان (خدا) هم از آینده ی ما خبر ندارد خداوند انرژی ای است که در لحظه به باور ها و فرکانس های ما پاسخ میدهم بدون تعصب
قوانین جهان همین بوده و برای هیچ شخصی تغییری نکرده
جهان به فرکانس ما پاسخ میدهد بدون توجه به اینکه کار کا از نظر انسانیت یا هر چیز دیگری خوب است یا بد
سلام ،
باور چیست ؟
میشه گفت مثل برچسب ،سن و اسم ،شغل ،ولی با این تفاوت که مقداریش از جامعه میگیری ،مقداری در سن آگاهی خودت ایجاد میکنی بر اساس لحظات زندگی ،و در برخورد با رنج ها و خوشی هایت البته به تفسیر خویش،
اگر حقیقت من که یک نفس با ویژگی های خالق هست البته در بعد کوچکتر ،خودش را محدود به یک باور کند ،چه اتفاقی میافتد، نهایتا اون باور که باز هم ما برچسب باور خوب یا بد بهش میدهیم به صورت فیزیکی تجربه میکنیم ،که باز هم نهایتا احساس خوب یا بد به ما میدهد،و اینجاست که دقیقا نفس داره مسیر نادرست پیش میبرد،که من باور خوب دارم ،من احساس خوب دارم من زندگی قشنگ دارم ،من موفق هستم ،همه چیز،شد من من من مال من،پس مگر نه اینکه اومدیم در این جهان تا بتوانیم بر این من کنترل داشته باشیم ،اما داریم میگیم من بلدم باور های درست بسازم ،من بلدم با باورهای قدرتمند برم تو صراه مستقیم ، اینجاست که میفهمم حتی رقابتی برای رفتن تو مدار ثروت و سلامتی و نعمت وجود دارد ،واقعا خدایا رفتن تو این مدار هم از جاده من میگذرد، پس تکلیف چیست ؟! شاید پذیرش آنچه هست و تلاش نکردن برای تغییر هیچ چیز ،
نمی دانم داستان زندگی دقیقا چیست ؟ اما خوب میدانم که کل قرآن آموزش راه های تقوا و ودوری از من هست ،چون مالک همه چیز اوست حتی باور ها حتی ارتعاش ها ،حتی مدارها ،و راه حل ها
حتی عقل که راه حل به تو میدهد، یا قلب که الهام می پذیرد،بازی در دستان خداست ،این توهم که شیطان میگوید بازی در دستان توست ،کدام تو ،تویی که حتی نفس بی اذن او اجازه ندارد بدمد.
حتی نفس که وارد مسیر و جاده من شده هم صاحبش خداست ،
پس شاید زندگی تجربه همه چیز در همه اشکال و قدرت پذیریش همه چیز باشد.
یوسف پیامبر زندان را پذیرفت ، و پادشاهی هم پذیرفت .
موسی قاتل شدن پذیرفت و صاحب زندگی خوب شدن هم پذیرفت ،
نوح پیامبر شدن پذیرفت و سرنوشت پسرش پذیرفت ،
مریم مقدس تهمت ها را بپذیرفت ، ورهایی از بار سنگین را توسط خدا پذیرفت ،
استاد شما اون روزهای به ظاهر تلخ را پذیرفتید و این تجربه ها را بپذیرفتید،
زندگی پذیرش هست و مقاومت نکردن ،چون مقاومت در برابر شرایط فقط حالتو بد میکند ولی شرایط را تغییر نمیدهد… شرایط ها ابرهایی هستند که ماندگار نیستند ،بالاخره روزیی از جلوی خورشید درونت کنار میروند.
سلامخانوم شایسته عزیزم من چندین روز که فقط و فقط پاسخ های شما به پرسش های دوستان رو می خونم و قهمیدمکهچه گنج بزرگیه اگاهی ناب و خلاصه…
وای وای وای از این متن که چه انفجاری بود از اگاهی توی مغز من انگار تازه بعد سال ها که روی خودم کار میکردم فهمیدم باور یعنی چی انگار این همه وقت جلد یک کتاب میدیدم و میخوندم و فکمیکردم همینِ دیگه و تازه اون کتاب برامبار شده و فهمیدم چی هست ،این همه وقت با تفکر و باور هایمحدود قبلی دنیا می دیدم و سعی میکردم از توی اون مرداب راه روشنی و خوشبختی پیدا کنم اونم با زور و فشااار و حالا میفهمم که راه خوشبختی تو مرداب وجود نداره باید بری جنگل خوش آب و هوا اونجا با اسونی راه روشنی و خوشبختی خودش وجود داره کافیه توش راه برای…
حالا میفهمم تغیرر باور واقعی یعنی ارامممش یعنی حال خوب یعنی ایمان پیدا کردن یعنی نگران نبودن و واقعاااا دنیا رو جور دیگه دیدن ..
تو نمیتونی از نگاه محدودیت دنبال ثروت بگردی و وقتی پیداش نمیکنی ناامید میشی و فک میکنی این روند جواب نمیده ولییی جواب میده ب خدا جواب میده باید ادامه بدی ادامه بدی و یه روز میبینی واقعا میتونی دنیا بزرگتر ببینی بخشنده تر ببینی ثروتمند تر و نامحدود ببینی اون موقع است که کوچکترین عملت نتایج خارق العاده میده ..
سلام هدیه جان
امیدوارم که خوب باشی
دریافت و آگاهیهایی که در کامنتت نوشته بودی خیلی به دلم نشست.
چقدر شبیه چیزی بود که این چند روز با خودم راجع بهش حرف میزدم.
الان مدتیه که شروع کردم روی تغییر باورهام کار کنم که اون هم از تغییر باور کمبود وقت برام شروع شد.
حالا چیزی که اخیرا بهم الهام شد و اتفاقا همین چند دقیقه پیش داشتم برای خودم تکرارش میکردم این بود که من همش تمرکزم روی اینه که وقتم کمه و وقت ندارم و چکار کنم که این باور رو تغییر بدم. جوابی که به خودم دادم این بود که باید اول تکرار این جملات رو متوقف کنی چون با فکر کردن به اونها داری تمرکز و توجه بیشتری به کمبود وقت میکنی…
پس بیام به جای اون بگم که امروز کلی وقت دارم برای اینکه کارهایی که دوست دارم رو انجام بدم و اون کارها و برنامه ها رو نام ببرم و تایید کنم که فلان کار رو هم انجام میدم و جملاتی از این قبیل.
چند دقیقه بعدش به کامنت شما هدایت شدم که چقدر قشنگ نوشتی که:
…. و حالا میفهمم که راه خوشبختی تو مرداب وجود نداره باید بری جنگل خوش آب و هوا اونجا با اسونی راه روشنی و خوشبختی خودش وجود داره کافیه توش راه بری… حالا میفهمم تغیرر باور واقعی یعنی ارامممش یعنی حال خوب یعنی ایمان پیدا کردن یعنی نگران نبودن و واقعاااا دنیا رو جور دیگه دیدن ..
تو نمیتونی از نگاه محدودیت دنبال ثروت بگردی و وقتی پیداش نمیکنی ناامید میشی و فک میکنی این روند جواب نمیده ولییی جواب میده ب خدا جواب میده باید ادامه بدی ادامه بدی و یه روز میبینی واقعا میتونی دنیا بزرگتر ببینی بخشنده تر ببینی ثروتمند تر و نامحدود ببینی اون موقع است که کوچکترین عملت نتایج خارق العاده میده ..
عزیزم ممنون از کامنت خوبت و برات سلامتی و حال خوب آرزو میکنم.
سلام به خانوم شایسته و استاد عزیز خدا رو سپاس گزارم که به این صفحه هدایت شدم منم نزدیک به یکساله که دارم روی باورهام کار میکنم ولی همش برام سوال بود چرا اوضاع کاسبیم درست نمیشه چرا یکماه خوبه دوماه خرابه چرا پول به سمتم نمیاد چرا چکهام برگشت داره میخوره پس چرا قانون جواب نمیده کلی سوال بود برام ولی به لطف خدای مهربان امروز تو این صفحه جواب همه سوالهام داده شد ممنونم ازتون و از دوستان عزیز که تجربه هاشون کلی کمکم کرد و ایمان دارم روزی میام مینویسم که چقدر پیشرفت داشتم به امید خدای مهربان و فایلهای عالی استاد عزیز وقلم شیوای بانو شایسته .شاد باشید و پر ازعشق 🙏🙏🙏
درود و سلام خدمت خانم شایسته عزیزم
واقعا ممنون و سپاسگذارم بابت نوشته های فوق العاده عالی برای ساختن باورهای قدرتمند کنند برای رونق کسب و کار
جوابمو در این نوشته های جادویی خانم شایسته جان پیدا کردم..
راستش بعد از آن تضادهای وررشکستگی های پی در پی گذشته ام…. این دومین خانه ای ست که رهن و اجاره کردم و خدا رو شکر بعد از اینکه جابجا شدم متوجه شدم کلی لوازم خانه نو و کار کرده تر و تمیز دارم که اضافه هستند و بخصوص خرده ریزهایی که برای جهیزیه دختر و پسرم خریده بودم( که الان شرایط مان بکلی تغییر کرده) و چندین سال فقط توی کارتن ها بود و توی یک اتاق دربسته نگهداری می کردم وقتی اومدم خانه ی جدیدم گفتم همه رو میفروشم و از این کوله بار سنگین خودم رو رها می کنم و بطور ضربتی کلی لوازم رو فروختم و روی پول پیش خانه اضافه کردم شکر خدا .. ولی الان مدتیه که بقیه ی لوازم فروشی ام ایستا شده و تازه کلی لباس و کیف و کفش هم دخترم از مزون برام آورد که بفروشم . در واقع یک کسب و کار خانگی راه اندازی کردم و کلی با تبلیغات جزیی به دوست و آشنا و آگهی در دیوار بفروش رفته ولی مدتی هست که ایستا شدم حتی مدتی دوباره تبلیغی در سایت دیوار انجام دادم ولی کلا هیچ خبری نشد انگار نه انگار…
خب بعد از کار کردن روی باورهام و نوشتن ها برای تغییر باورهام.. پرسش و پاسخ های زیاد.. شروع به نوشتن کردم اینکه..
( اولین اقدام جهاد اکبر برای اینکه ایمان مو نشون بدم ) گفتم . خدایا من دیگه هیچ تبلیغی انجام نمیدم خودت باید برام تبلیغ بشی….خودت باید برام مشتری دست بنقد بشی.. من هیچ حسابی روی خودم نمی کنم… فقط روی خودت حساب می کنم.. میدونم بارم زمین نمی مونه .. من بارم رو بخداوند می سپارم و میدانم براحتی و به آسونی و به زیبایی و عزتمندانه برایم بفروش میرسانی.. و هر جمله ای که به ذهنم میرسید می نوشتم چون تختخواب من یک سمتش مخصوص
انواع و اقسام دفترها و خودکارهای رنگ و وارنگم هستش بخاطر اینکه در لحظه و
یا موقع خواب اگر مطلبی رو بخوام بنویسم بتونم سریع انجام بدم .. نیمه شب گذشته یک تصمیم اساسی گرفتم و توی دفتر نوشتم که من باید ایمانمو نشون بدم و گفتم این تضاد برای من یک پیام داره ولی متوجه نمی شدم و مدام راه حل الهی برای حل این مسعله ام رو درخواست می کردم و مدام توی کامنت ها و عقل کل دنبال راه حل می گشتم… تا اینکه نیمه شب به این قسمت عقل کل هدایت شدم و بعد از خواندن مقاله و پاسخگویی استادانه ی خانم شایسته با دقت دوبار خواندم
جمله هایی که برام پله ی بعدی رو نشونم داد .. اینکه گفتید..
فرکانس همیشه سرعتش بسیار بسیار بسیار بیشتر از عملکرد است. هر چند که آن فرکانس نهایتاً به یک عملکرد ختم میشود اما عملکردی که جواب میدهد
وقتی باورهای قدرتمندکننده ساخته میشود، به سمت عمل فیزیکیای هدایت میشوی که مسئلهات را حل میکند و نتیجهاش شما را راضی میکند.
وقتی هم باور تغییر کند، مدار تو را تغییر میدهد
پله ی بعدییعنی نگرش جدید تو را به سمت راهکار جدید هدایت میکند
پله ی بعدی.. بهم گفته شد که باید هدایت به یک راهکار جدید
و پله ی بعدی.. وقتی باور ساخته میشود، در زمان مناسب و در مکان مناسب، عملکرد مناسب و راهکار مناسب جهت فروش اجناس فروشی ام به من گفته خواهد
شد و به من رضایت کامل می دهد …
و نکته ی آخر و طلایی که بیشتر برای شناخت تضادم یافتم و خیلی با این جمله ی خانم شایسته حال کردم این بود کهکسب و کاری که مرتباً در حال رونق و رشد خواهد بود.
یعنی نتیجه گرفتم که این کسب و کار خانگی ام رو جدی بگیرم .. چون قبلا فقط به این فکر بودم که این اجناس رو بفروشمو و دیگه تماممممم…. ولی انگار خداوند یک مسیر کسب درآمد رو برام در نظر گرفته..
و یک باور جدید در من ایجاد شد و سریع نوشتم که یادم نره.. و دقیقا این است..
باور جدید من خدایااا شکرت که با راه کار جدید الهی کسب و کار خانگی من مرتبا در حال رونق و رشد بیشتر و بیشتری است
حالا میفهمم که چرا قبلا خیلی خیلی تند تند لوازم فروش رفت .. برای اینکه هم دورم خلوت بشه و آسوده خاطر بشم و هم خیالم بابت پول پیش خانه راحت بشه خدایاااا شکرت…
خدایا شکرت که بلطف دست نوشته ها و آموزه های خانم شایسته عزیزم متوجه شدم که این تضاد نشانه ای برام بوده تا به راه حل و راه کار جدید برای حل مسعله ام هدایت بشم تا کسب و کارم رونق بیشتر و بیشتری بگیرد
خدایااا شکرت که حال دلم خوبع خوب شد و دیشب با یک شوق و ذوقی رفتم پیش لوازم و باهاشون صحبت کردم و بهشون گفتم فهمیدم چرا اینجا جا خوش کردیدددددد .. خدا رو شکر خداوند میخواد به کسب و کارم رونق بده تا پول و ثروت بیشتری وارد زندگیم بشه خدایااا شکرت ..
به امید خدا بعداااا میام پله های مشخص شده ی بعدی رو براتون می نویسم..
ممنون و سپاس.. مطلب های من خودش یک کامنت شد..خخخخ
سلام خدمت استاد وبانوشایسته
چقدرلذت بردم ازخوندن مقاله بانوشایسته
واینکه همه چیزباوره
دوستان توپروسه باورسازی کنترل ورودیها خیلی مهمه
بنده ازوقتی که دارم روی خودم کار میکنم به طور جدی ومواظب ورودی ها واحساسم هستم به وضوح دارم میبینم
تحول توکسب وکارمو
واینکه چقدر مشتریها هم ازلحاظ کمی وهم ازلحاظ کیفی
دارن هر روز بیشتر وبیشتر میشن به اندازه ای که من تعهد دارم روکارکردن روباورها وایجاد باورهای قدرتمند کننده بهتر وبهتر
میشود دوستان رمز اینکه همینطور که خانم شایسته هم اشاره کردن بحث باورها روبه طور وحی منزل بپذیریم وبه هیچ راه دیگه ای جزاین راه فکرنکنیم
وبا احساس خوب بدون نگرانی ووابستگی ادامه بدیم قطعانتایج میاد.اگرخداوند روزی رسان است پس نباید
نگران روزی باشیم.درپناه الله.
سلام به استاد عزیز و مریم جانم
واقعا خیلی واضح تو ضییح دادین من در همین مورد باورها خیلی ایراد دارم
یه سال است مغازه پوشاک در پارکینگ منزلم باز کردم فروش آنچنانی ندارم یه ماه خوبه یه ماه مشتری ندارم روی باورهام خیلی کار کردم اما خیلی نتونستم تغییر بدم
من نزدیک به دو سال است تمام فایلهای شما رو گوش میدم و کار میکنم و الان هم دارم ۱۲ قدم رو کار میکنم اما فایلهای ثروت رو تا حالا گوش ندادم به همون اندازه که کار کردم تغییر در زندگیم و تغییر در وضعیت مالیم در روابطم ایجاد شده
اما باورهای ثروت سازم مشکل داره
و الان که فهمیدم میرم فایل روانشناسی ثروت ۳ رو گوش میدم و عمل هم میکنم ان شالله که خداوند هم راهکاری به من نشان دهد
شاد و سلامت باشین
باید عمل فیزیکی انجام بشه
اما عمل فیزیکی ای که به دلت افتاده بشه
بهت الهام بشه بهت حس خوبی بده حس شادی حس ارامش
کیفیت باور های تو کیفیت هدایت و الهاماتت رو تعین میکنه
اگر لازم باشه که تبلیغ کنی در بهترین زمان در بهترین مکان به دلت میوفته و وقتی انجامش بدی نتیجه میگیری
سلام استاد عزیزم
تو این جواب وقتی میگفتین که اینکه در حال گسترش کسب و کارش در میان انگلیسی زبانان است، یک عمل فیزیکی است. زیرا زبان آموزی یک عمل فیزیکی است. زیرا انگلیسی زبانان جهان یک بازار جدید برای کسب و کار او هستند و …
این ترمز و باور غلط برام پیدا شد که بگو که استاد خام گیاهخوار شده حتما فروش محصولات کم شده سمینار هم که ندارن باید زبان انگلیسی یاد بگیرن تا بتون مشتری پیدا کنن وجالب باید خام گیاهخوار باشن صرفه جویی کنن
حالا این همه خرید وسایل از آمازون واین همه خوراکی تو یخچال این همه ماهی تو دریاچه این مهمونای لاکچری این همه نعمت روزی و برکت که تو سریال زندگی در بهشت به چشم نیومده ولی خام گیاهخواری که برای سلامتی انجام میدین بولد شد
آخ خدای من من با ذهن خودم چکار کردم که این همه چیزای خوبو نمیبینم ولی همینکه یه چیز کوچیک که تازه به نظر من کمبود هست ولی در اصل بوجود آوردن و خلق سلامتی هست رو ذهن بیمار من برام بزرگ میکنه و میخاد هرچی رشته ام پنبه کنه
چند ساله که دارم رو خودم کار میکنم با شما خوبان نه به طور دائم ولی خیلی بهتر شدم ولی باید کارکردن رو خوذمو چند برابر کنم و بصورت دائم ذهنم رو کنترل کنم
خداجونم کمکم کن
استاد عزیز و مریم نازنین ممنونم با این جوابای عقل کل حرکت تو این مسیر رو راحتتر میکنین
عاشقتونم
بنام خدای مهربون
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
دقیقا همینطورهدکه شما گفتین خیلی ها فکر میکنن که با تغیر اطلاعاتشون و ایجاد اطلاعات جدید و همون باورهای محود کننده گذشته میتونن کاری از پیش ببرن در صورتی که باورهای گذشته اموناتفاقات گذشته رو رقممیزنن.
از آنجا که هنوز باور قدرتمند کنندهای در کار نیست، قطعاً نمیتواند پاسخی بیابد که این موضوع برایش منطقی و راضی کننده باشد و از عهده نجواهای ذهنش بربیاید.
پروسه باورسازی خیلی ها به این شکل است که:
همزمان که به اصطلاح روی باورهایشان کار میکنند، تردیدهایشان را هم به همراه دارند و این تردیدها، همان روزنههایی هستند برای نفوذ نجواهای ذهن و تعهد و تمرکز لازم برای تغییر باور را از آنها میگیرند.
ایمانش را به این موضوع که باورها عامل اصلی نتایج هستند، سست میکنند و بعداً نتیجه مشخص .
ولی در کل ففط و فقط با تغییر باورها اونمبه شکل درست میشود بدونتبلیغات به فروش خوب رسید
علی جوون امیدوارم که هرجاهستی درپناه خداوند یکتا باشی.راهیو که داری پیش میبری بدون که درسته امیدوارم که خداوند همیشه پیشت باش که میدونم هست کنارته کنارمونه.متنتو خوندم عشق کردم این همه اگاهی تایید راه درسته باایمان کامل میریم جلو من که جونمو توراه خدام فدا میکنم تولحظه بهم همه چیو نشون میده یه چند وقتی هست شدت اتفاقای خوب زیاد شده دیگه دارم ازخوشحالی فرش خونمونو گاز میگیرم خدارو سپاسگذارم و ازش ممنونم که یه همچین راحیو واس زندگی کردنمون انتخاب کرده هرچی از این خدای زیبا سخن بگیم بازم کمه فقط دوس دارم بدونه قلبن عاشقشم.دوست خوبم خدا پیشه قوی حرکت کن امیدوارم وایمان دارم همینجوری پیش بری تهش عشق و نور والبته بقول شما شاگرد خوبی برای استاد عزیزمون عباس منش باشیم.
❤🌱🧿🌱💜🌱
سلام به عزیزان دلم استاد عزیز خانم شایسته گرامی و تمام همراهان عزیزم در این سایت راستش من هم دقیقا همین سوال رو داشتم وبا توجه به اینکه در آکثر موارد خوب عمل میکنم و جذب های عالی دارم ولی این مسئله که هنوز نتوانسته ام در کسب و کارم خیلی خوب پیشرفت کنم قدری مرا سردرگم کرده است و درست نمیتوانم باورهای محدود کننده ام را شناسایی کنم امیدوارم با تامل در جواب این سوال بتوانم به شرایط دلخواه و مطلوب برسم.
از خداوند برایتان بهترین ها رو آرزومندم.
بنام خداوند یکتای مهربان
سلام استاد عزیزم و همچنین خانم شایسته عزیز چه خوب شد من مجددا به این صفحه هدایت شدم تا دوباره یادآوری بشه بهم که تنها چیزی که جهان در باره من می شناسد فرکانس من است و نه عملکرد ونه کلمات من و نه خواسته های من ،باورهای من چیزی جز اقدامات من نیستند