احساس خوب نسبت به عمل بد

دسته بندی: رشد و توسعه فردی

0

دوستان عزیزم درود
 
هممون میدونیم که قانون کاری نداره که کاری که انجام میدی خوبه یا بده ، بلکه به احساس آدم کار داره
سوالی که من دارم اینه :
مثلا یه قاتل زنجیره ای که داره عمل وحشتناک بدی رو انجام میده ، اما احساسش نبست به کارش خوبه
۱ – آیا به خاطر احساس خوبش نسبت به کارشه که در کارش موفقه ؟
۲ – مثلا همون قاتل زنجیره ای یا دزد ، وقتی گیر پلیس می افته ، چی شده که گیر افتاده ؟ آیا باورش نسبت به کارش تغیر کرده و باور منفی پیدا کرده ؟  یا پشیمون شده ؟
 
میخوام نظرتون رو بدونم و ممنون میشم کاملا طبق قانون توضیح کاملی بهم بدین
با تشکر از همه دوستان در جهت مثبت و استاد عباس منش عزیز و گروه تحقیقاتی بزرگوارشان

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
0

سلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیز
با توجه به اینکه من دوست ندارم به ناخواسته هایم توجه کنم و این را یاد گرفتم اما باید بگویم که هر کسی نتیجه فرکانسی خودش را دارد و وقتی که فردی وارد فرکانس شود دوست دارد آن را ادامه دهد و نمی‌خواهد که مداوم فرکانس خود را تغییر دهد مثل شما که وارد سایت شده اید و دوست دارید برنامه ها را ادامه دهید به همین شکل آن فرد هم وارد فرکانسی شده و می‌خواهد آن را ادامه دهد
بهترین ها را برای شما آرزو می کنم


0

دوست عزیز آقای فلاح سلام 
کسی که قتل زنجیره ای انجام می دهد از همان ابتدا به خاطر باورهای کم ارزشی خودش به این کار رو آورده است چون گمشده ی خودش را در کشتن انسانها می دیده است و چون با این عمل وحشتناک آروم می شده این کار را بارها و بارها تکرار می کرده است مثل انسان معتادی را در نظر بگیرید که به خاطر آروم کردن خودش و فرار از مشکلات به سمت مصرف مواد رو آورده است. قاتل زنجیره ای هم همین گونه است 
اینکه سوال کرده اید چرا به دام پلیس می افتد؟ پلیس ها فرکانس های قوی عشق و محبت و پاکی و ایمان به خداوند متعال هستند خداوند در قرآن کریم وعده پیروزی به این انسانها را داده است چون فرکانس پلیس قوی است و فرکانس چنین انسانی ضعیف طبیعی است که شکست بخورد 


1

سلام . در واقع قانون اینه که هر احساسی که داشته باشی فرکانس می فرستی و اتفاقاتی می افته که همون جنس احساس رو مجددا تجربه کنی . 
یک قاتل وقتی به کشتن فکر می کنه هیجانش بالا میره و این هیجان فرکانس می فرسته و باعث جذب مواردی میشه که بتونه هیجان بیشتری رو تجربه کنه هرچند در بعد منفی هستش 
و زمانی که گیر پلیس افتاده هم به این دلیله که فرکانس ترس فرستاده  احساس ادمها ثابت نیست و هر لحظه یک احساس ثابت نداریم و خیلی راحت فرکانسهای ما عوض میشه 
ممکنه اون قاتل در یک قتل یک خطای کوچیک کرده باشه که نتونسته جمع و جورش کنه و اینکه رد پایی ازش مونده باعث شده فرکانس ترس بفرسته و در نهایت گیر می افته 


2

سلام
ما قبل از اینکه به دنیا بیایم آگاهی هایی داشتیم و می دونستیم راه درست و غلط چی هست. هر چقدر از این اگاهی ها دور بشیم به احساس بدی میرسیم. پس امکان نداره یک قاتل از این کار در وجودش لذت ببره چون با آگاهی های روح در تضاده. اگر این کار رو داره ادامه میده به خاطر نجوا شیطان هست که تو این کار رو کردی بیا اون کر رو هم بکن و افسار زندگیش از دستش خارج شده.


0

با سلام
دسوت عزیز این فرکانس از مبدا< اشکال داره. و تو قران هم بارها همچین مثال هایی زده ک قومی فلان ب سبب فلان کارشون گرفتار عذاب شدن.
اینکه احساس طرف خوبه خب شما باید تو زندگیش باشی. اون استرس دستگیری یا روانپریشی یا هر چیزی ک ممکنه وجود درش داشته باشه مطمئن باش زندگیش رو عادی نمیکنه. ک اخرشم ندیدم بگیم فلان قاتل زنجیره ای فلان تبهکار تا اخر عمرش خوشبخت زندگی کرد. ممکنه پولدار بوده باشه اما یا از صنف خودشون یا توسط پلیش کشته میشدن. خودشون یا خانوادشون
شاد باشید (:


0

سلام
دوست عزیزم
ابتدا کتاب ایین دوست یابی رو مطالعه کنید.
چرا طرف ادم ادم میکشه؟بخاطر حس ارزشمندی!فقط همین.بعضی کارها با احساس ادمها جور نیست ینی هم جهت با منبع درونی نیست.این هم از همین موارد.کسی که همچین کار میکنه.عملا حس خوبی ندار !!!!!!!!این فقط براش عادی شده.وگرنه دقت کنی همسون عذاب وجدان دارن.شبا کابوس میبینن.وخیلی زود خودکشی ویا میمیرن.اما اینکه گیر پلیش میفتن یه بحث دیگس!طبق قانون هم فرکامس یخ هم جذب میشن.پلیس فرکانس جذب مجرم داره.مجرم ترس وفرکانس نیافتادن در دام پلیس رو داره و به همین خاطر این دو فرکانس همو پیدا میکنن،مث تماس دو شخص به هم.
دوست من عملا کار بد با احساس ما در تضاد.مثل گناهان کبیره.کیو دیدی گناه کنه و لذت ببره.نه عزیزم.رنج میکشن و خودشو از درون عذاب میده.
شاد باشی دوست عزیز


0

سلام
دوست عزیزم
ابتدا کتاب ایین دوست یابی رو مطالعه کنید.
چرا طرف ادم ادم میکشه؟بخاطر حس ارزشمندی!فقط همین.بعضی کارها با احساس ادمها جور نیست ینی هم جهت با منبع درونی نیست.این هم از همین موارد.کسی که همچین کار میکنه.عملا حس خوبی ندار !!!!!!!!این فقط براش عادی شده.وگرنه دقت کنی همسون عذاب وجدان دارن.شبا کابوس میبینن.وخیلی زود خودکشی ویا میمیرن.اما اینکه گیر پلیش میفتن یه بحث دیگس!طبق قانون هم فرکامس یخ هم جذب میشن.پلیس فرکانس جذب مجرم داره.مجرم ترس وفرکانس نیافتادن در دام پلیس رو داره و به همین خاطر این دو فرکانس همو پیدا میکنن،مث تماس دو شخص به هم.
دوست من عملا کار بد با احساس ما در تضاد.مثل گناهان کبیره.کیو دیدی گناه کنه و لذت ببره.نه عزیزم.رنج میکشن و خودشو از درون عذاب میده.
شاد باشی دوست عزیز


2

باسلام خدمت شما
منظور از احساس خوب در قانون جذب آن احساس سطحی و موقعیتی ما نیست..بلکه آن احساس هماهنگی با خودمقدس وخداست که یک آرامش واقعی درما ایجاد میکند…
درکجا شما دیده اید که بتوان دزدی کردو با خدا درهماهنگی بود؟ یا خلاف کردو به یاد خداوند بود؟!!واقعا شدنی نیست..واین خلاف قانون است.
واما درباره سوال دومتون باید بگم که یک آدم خلافکار مرتب در ترس و ونگرانی به سر می برد..وهمه اش درحال فراراست..خب مشخص است توجه به یک ناخواسته و هم چنین ترس ونگرانی باعث احساس بد درانسان و همین احساس بد نتیجه بد را رقم خواهد شد.
واین اصلا امکان ندارد که درجهان هستی کسی کاری خلاف انجام دهد و نتایجش را تااخر عمر نبیند.
شادوپیروزباشید


0

سلام. خداوند می فرماید ما به هرکس که از ما چیزی درخواست کند میدهیم چه خوب چه بد   ……   بله حتما در کارش فرکانس منفی داده که گیر افتاده و این رو هم بدونید کار بد دوام ندارد چونکه با قوانین جهان همخوانی ندارد قوانین جهان بر حسب خیر وخوبی اند که پایدارند…….  موفق وشاد باشید


0

سلام دوست عزیزم
قبل از اینکه من جواب شما رو بدم باید بدونی که شخصی دست به قتل میزنه که دارای یکسری عقده های روانی سرپوش گذاشته شده است  روانشناسی و هم در جرم شناسی در دانشگاه وجود دارد اشخاصی دست به قتل می‌زنند که دارای کمبود عزت نفس بسیار بالایی هستن که منجر به قتلشون میشه
زمانی که شما دست به کار می زنیم وقتی که اینکار پیاپی صورت میگیره دارید از اون لذت می‌برید یعنی تبدیل به عادت شما شده  خواه این عادت قتل  باشه یا شکر  گذاری و یا هر چیزی دیگه ای طبیعتن با تکرار و اقدام‌های پی‌درپی بوجود میاد وقتی که یک کسی که قاتل دست پلیس میوفته یاد دزدی که دست پلیس میوفته از وقتی که بچه بوده بهش گفتنددزد ها رو پلیس ها  گرفتن یا قاتلین پلیسا گرفتن فیلم هم سریالی هم کتاب خوانده هم شنیده که و جز باورش شده و مث سیمان به ذهنش چسبیده  پس این استرس همیشه باهاش بوده و چون استرس فرکانس بسیار بالای داره و انرزی زیادی از خودش  ساطع میکنه قطعا جذب این اتفاق مال افکار خودش بوده


1

سلام دوست عزیز 
به قول قرآن ، ما به هر دو گروه دنیاطلبان و آخرت طلبان کمک می کنیم ،
به همین دلیل است که یک قاتل زنجیره‌ای در کارش موفق است این خاصیت جهان هستی خداوند است که هر چه را ، هر فردی بخواهد جذب می کند خواه دزدی باشد یا احداث یک خیریه 
اما به هر حال فقط از نشانه های ایمان داشتن آرامش و قلب مطمئن است در غیر اینصورت وقتی فرد از انرژی منبع به دور باشد مثل ماهی تنگ بلور است پس شاید به ظاهر آرام باشد اما غیر ممکن است که چون از خداوند. فاصله دارد از درون آرام باشد 
اما نتیجه ی فرکانس اشتباه از دیدگاه قرآن عذاب است و این یک قانون است که فردی که قاتل زنجیره ای است به عذاب دچار شود 
در خدا شاد و پیروز باشید 
 
 


1

سلام
بنظرمن احساس خوب نسبت به کارهای بد یه نوع حس کاذبه و از کمبود عزت نفس میاد و انسان با اون کارها میخواد احساسش خوب باشه و دلیلش اینه ارزش خودش رو پیدا نکرده مثلا یک معتاد که با مواد کشیدن حس خوبی پیدا میکنه این حس کاذبه براش و واقعی نیست بخاطر همینم زود گذر و فانیه و ممکنه گیر پلیس بیفته . احساس واقعی اونه که وابسته به انجام کاری یا داشتن چیزی نباشه و همیشه حس ادم خوب باشه و اون چیزها و هدفها بیشتر تقویتش کنن. یه قاتل یا یه معتاد احساس کلی و درونیش داغونه و با این کارها میخواد خودشو آروم کنه و این حسی فانی و کاذبه.


0

سلام دوست عزیز خسته نباشید..
در اولین قدم قانون کار خودشو انجام میده چه خواسته طرف خوب باشه یا بد قانون فقد کارشو انجام میده..
و این خودش هست که خودشو به دام پولیس انداخته 
ما میتونیم باورهای خوب هم داشته باشیم وهم باورهای بد داشته باشیم و این بسته گی به خودمان دارد که چجور باوری را در خود تقویت کنیم..
مثلا من میدونم که دزدی کردن کار بدی هست و این کار باعث میشه که در دام پولیس بیوفتم.. و با این حال میشینم روی باروهام کار میکنم..
و میگم دزدی کردن کار خوبی هست خیلی از مردم توسط دزدی کردن به پولداری رسیدن …خدا هم ادم دزد رو دوست داره.. پولیس هم کاری به کار من نداره .. و خیلی باورهای مخرب کننده دیگه  و وقتی من برای دزدی کردن میرم بیرون یا پولیس منو میگیره یا خدا منو بدجوری زمین میزنه ..
و من هم میتونم باورهای درست به خود بقبولانم .. مثلا من از راه درست میخوام خرج زن و بچه ام رو در بیارم ..لقمه حلال براشون پیدا میکنم و دیگه باورها 
در این صورت وقتی با چنین نیتی از خونه میام بیرون هم خدا از من راضی هست و منو کمک میکنه و هم پولیس کاری به کار من نداره …
پس این خود ما هستیم که هم میتونم باورهای غلت را به خود بقبولانیم و هم باورهای درست رو….
موفق باشید..


0

با سلام دوست عزیز تنها احساس نیست انها اول در باره هر کاری که میکنه برنامه ریزی میکنه  و فکر زیاد میکنه تا انکه اون کار را جذب خود میکنه و موفق هم میشه اما این را دقیق همه ما میدانیم که وقتی کاری بدی انجام بدیم یک احساس بهمان میگه اگر پولیس بیگره چه میشه و همیشه در فکر پولیس و قانون هستیم که در نهایت یک روز اون اتفاق میفته و ما گرفتار میشیم متشکرم دوست عزیز 


0

سلام خدمت شما دوست عزیز و گرامی اگه دقت کرده باشید استاد تو یکی از جلسات قانون آفرینش مثالی میزنه به این شکل که دزدی که دزدی میکنه آیا خدا میخواد براش که مسیر غلط رو بره یا خودش یا معتادی که دنبال مواد مخدر هست وهمیشه هم پیدا میکنه حتی تو زندان طبق گفته قرآن که استاد تشریح کرده خداوند گفته هر چی بخوای بهت میدم چه خوب چه بد آیا خود خدا میکنه نه قوانینی که وضع کرده داره کارشو میکنه وخود خدا هم قوانین شو نمیشکونه خود شخص ضرر میکنه معتاد آخرش یا تو جوب یا میمیره دزدو قاتلم یا دستگیر میشه یا کشته وهمواره هم اضطراب داره قطعا حس خوبی نداره فقط تو ضمیر ناخودآگاه ش اهرم رنج و لذت بر عکس نهادینه شده همین شاد باشی وثروتمند در پناه ایزد منان


0

سلام دوس تعزیز
اون قاتل زنجیره ای به کارش علاقه داره پس همیشه به کارش فکر میکنه و راه ها و روشهای مختلفی رو ایجاد میکنه و به موفقیت میرسه
ولی از اون طرف هم پلیسی داریم که بسیار کارشو دوست داره و با علاقه شدید و حس بیشتر و حتی ممکنه با ابزار پرقدرت دعا و شکر گذاری به دنبال قاتل بیفته و اینجوری نشانه هایی رو برای گیر انداختن قاتل به دست میاره
ما همیشه میگیم به چیزی که با قدرت توجه کنیم گیرش میاریم و میدونیم که کلامی همچون دعا کردن خیلی پر قدرت فرکانس ارسال میکنه


0

سلام 
دوست عزیز به خاطر باوری که نسبت به کارش داره اینگونه است وجهان برایش فرقی نمیکنه که تو چطوری فکری میکنی واگر طبق سیستم بری جلو همیشه به هدفت میرسی حالا چه دزد باشی چه پلیس
وهنگامی هم دستگیر میشه احتمالا ترس از گیر افتادن یا هر باور دیگه ای که داشته درتضاد با کاری که انجام میدهد است…..


0

سلام
۱- بخاطر فرکانسیه که به جهان میفرسته..جهان کاری نداره اون فرکانس مثبت باشه یا منفی، همون رو برمیگردونه..و یه قاتل تمرکزش روی قتله و این فرکانس رو میفرسته.
۲- چیزی که قانون میگه اینه که، نیروی حاکم بر جهان نیروی خیره. یعنی قدرت نیروی خیر و فکر مثبت بسیار بیشتر از فکر منفی و نیروی شر هست. به همین خاطره که کسی که در راه خلافی پیش میره هرچند در کار خودش ممکنه خلافکار ماهری بشه ولی بلاخره دست نیروی خیر اونو به جای خودش مینشونه و کارش دیر یا زود به تباهی کشیده میشه.
و نکته آخر اینکه پیشنهاد میکنم بجای طرح پرسشهای منفی اونا رو مثبت مطرح کنید تا تمرکزتون بیشتر روی خوبیها بره و اتفاقات بهتری تو زندگی تجربه کنید.
 
درپناه خدا


0

سلام آقای صابر
من هدفم اینه که تبدیل به یک سخنران موفقیت حرفه ای بشم
و تو جلسه ها و کلاس هایی که گزاشتم این سوال رو ازم کردن و من باید بتونم پاسخ بدم …  و فکرم نکنم دور بکنه !!!
ممنون از پاسختون


0

سلام دوست عزیز .کسی که به اینجور اعمال دست میزنه احساس خلا می کنه و ارامش درونی نداره برای همین دست به این کار می زنه در واقع قاتل زنجیره ای ادم مظطربی و با کشتن ادمها می خواهد خلا درونی خود را برطرف کنه کسی که ارامش نداره احساس خوبی هم نداره احساس خوب که از قوانین طلائی کیهانی است از خداوند متعال گذاشته شده و به کرات در قران کریم به ان اشاره شده الا به ذکرالله تتمطن القلوب (با یاد خدا دلها ارامش می یابد )کسی که به حقوق دیگران تجاوز می کنه جانی یا مالی از احساس خوبی برخوردار نیست و نتیجه ان هم همون میشه که شما فرمودید.


رفتن به بالا