سوال:
من از روانشناسی ثروت ۱ استفاده کردم و طبق تعهدم درآمدم ۳ برابر و بیشتر شد ولی روند آموزش ها را ادامه ندادم و ۲ سال هیچ تمرینی انجام ندادم.
اما الان تصمیم گرفته ام تا دوباره شروع کنم و این مسیر را ادامه دهم. دوباره تمرینات ثروت۱ را از سر گرفته ام و ایده هایی هم دارم که تصمیم به اجرای آنها گرفته ام. اما به محض اینکه درباره اجرایشان جدی می شوم، چیزی در درونم میگوید:
ایندفعه نمی توانی نتایج قبلی را تکرار کنی.
چطور میتوانم از این سردرگمی رها شوم و به ثبات فرکانسی برسم؟
پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش
هر چه «باورها» را به عنوان اصل و تنها عامل ایجاد و خلق اتفاقات درک کنی، برای ساختن باورهایت تعهد بیشتری به خرج میدهی و در این مسیر ثابت قدمتر میشوی و به همان میزان از فرع و حواشیای که حواست را پرت و تو را از مسیر گمراه میکند، دور میمانی.
هرچه بیشتر سعی کنی ارتباط میان گفتگوهای غالب ذهنت (باورها) و احساسی که به واسطه آنها تجربه می کنی را، با اتفاقات زندگیات و شرایطی که در آن قرار داده می شوی بیابی، بیشتر و بیشتر این قانون را درک می کنی و جدّی میگیری که:
« تمام اتفاقات زندگی ات را خودت با افکار غالبت خلق می کنی. بدون هیچ استثنائی»
رسیدن به این درک، مثل یافتن کلید صندوق گنجی گرانبها و تمام نشدنی است.
اما زمانی می توانی از این کلید برای دستیابی به گنج استفاده نمایی، یعنی زمانی میتوانی این کلید را برداری و در قفل این صندوق بچرخانی و آن را باز نمایی که، قادر به کنترل ذهنت در همین مواقع شوی.
وگرنه خیلی از ما ها همین حالا این کلید را در اختیار داریم، خیلی از ما فایلهای و دورههای زیادی از استاد عباسمنش را خریدهایم و این آگاهی و این گنج را در اختیار داریم اما به جای سپردن سکّان زندگیمان به دست آنها، باز هم به شیوه ذهنمان پیش میرویم.
یعنی فقط این کلید گنج را در دستمان گرفتهایم. یعنی فقط به آن گنج خیره شدهایم و به درخشندگیاش نگاه میکنیم و هیچ استفادهای از آن نمیکنیم چون افسار زندگی در دست ذهنمان است.
هرچه در مسیر شناختن قوانین زندگی و خودشناسی پیش برویم، بیشتر درک می کنیم که مهم ترین توانایی ما به عنوان انسان، توانایی کنترل ذهن است.
هر فردی که در هر زمینه ای به موفقیتی دست یافته، بدون شک و با وضوح کامل، رد پای این توانایی- یعنی توانایی کنترل ذهن- بهعنوان مهم ترین عامل، در روند موفقیتاش دیده میشود.
افراد زیادی با قوانین زندگی آشنا شدهاند و اطلاعات زیادی در این باره کسب کردهاند. افراد زیادی با دیدگاه های استاد عباس منش و نقش باورها در میزان موفقیت شان، آشنا هستند.
افراد زیادی این قانون را فهمیده اند که، اگر با هر دلیل و برهانی، در احساس بد بمانند، اتفاقات بد را تجربه می کنند. اما با این حال، افراد کمی توانایی اجرای این قوانین را دارند. به خاطر اینکه افراد بسیار کمی، مهارت کنترل ذهن شان را کسب نموده اند.
این مهارت با تکرار و تکرار و ادامه دادن و تکرار و وفادار ماندن به ادامه زندگی به این شیوه، «به مرور » ایجاد میشود.
نکته کلیدی این ماجرا همینجاست. یعنی حتی درک این موضوع یک فرایند تکاملی است.
سپس مقدار کمی از آنچه درک کردهای را میتوانی باور کنی و به همین دلیل اجرایش میکنی. سپس آن عمل به ثمر مینشیند و ایمانی میسازد تا با شوق و ایمان بیشتر، دوباره آن روند درک را تکرار کنی. و این ماجرای تکاملی به همین شکل پیش میرود. اما از جایی که به میزان خوبی قدرت بگیرد، به صورت توانی رشد میکند و آنقدر شما را در مدارهای بالاتر قرار میدهد و آنقدر فاصله فرکانسی و مداریتان را با زندگی قبلی و نتایج قبلی زیاد میکند، که هرگز راهی به سوی مدارهای پایینتر و برگشت به عقب نخواهید داشت.
اما معظل از اینجا شروع میشود که ما در ابتدای راه و تا رسیدن به مرحله ثبات، نمیتوانیم آنقدر وفادارانه این فرایند را دنبال کنیم به این دلیل که نتوانستهایم تنها اصل و عامل را باورها بدانیم. به این دلیل که نتوانستهایم از عهده کنترل ذهنمان بربیاییم.
این اتفاق برای من، شما و برای افراد زیادی رخ داده است.
شما نیز تنها قسمتی از، درک خود از آگاهیهای دوره روانشناسی ثروت ۱ را توانستی اجرا کنی و بر طبق آن عمل کنی.
یعنی به اندازهای که توانستی باور کنی، به همان میزان در مدار آن باورها قرار گرفتی و به همان اندازه در آن مدار ماندی و به همان اندازه با اتفاقات و نتایج موجود در آن مدار برخورد کردی و سپس به خاطر ادامه ندادن و تغذیه نکردن ذهنت، دوباره از آن مدار خارج شدی و در مدارهای پایینتر قرار گرفتی.
کنترل ذهن مثل تولید یک کالا نیست که، فقط یک فرایند مشخص از آغاز تا پایان داشته باشد و سپس کار تمام شود.
کنترل ذهن یک کار همیشگی است. تا زمانی میتوانی در شرایط دلخواهت بمانی که، این فرایند را ادامه میدهی.
اما تفاوت «تلاش آگاهانه برای کنترل ذهن» و «رها کردن ذهن برای تاخت و تاز در زندگیمان» این است که،
کنترل ذهن آنقدر به تو آرامش میدهد، آنقدر وجودت را در صلح و هماهنگی با همه زندگی قرار میدهد که، برای انجامش نیاز به پاداش نداری.
چون صرف انجام دادنش خودش پاداش است.
یعنی احساس آرامشی که در این فرایند تجربه میکنی، مهمترین پاداش این ماجراست. حتی لازم نیست منتظر این پاداش بمانی. چون این پاداش در همان لحظه به تو هدیه داده میشود و سپس وقتی ادامه بیابد، هدایای جانبیاش مثل:
استقلال مالی، آزادی زمانی و مکانی، رابطه عاشقانه، سلامتی و… را نیز وارد ماجرای زندگیات میکند.
یعنی تمام بهایی که باید برای تجربه زندگی دلخواهت بپردازی این است:
«توانایی لذت بردن از هر لحظه از زندگی». راهکارش هم، «مهارت در کنترل ذهن» است.
مأموریت ذهن این است که در هر لحظه و از هر فرصتی برای نگران کردن و ترساندن و در یک کلام، قرار دادنت در احساس بد، استفاده نماید. این طبع ذهن است.
مثل یک گرگ درنده، که خلق و خویش درندگی است و هیچ فردی انتظار رحم و مرودت از گرگ را ندارد و این موضوع را می پذیرد.
موضوع این هست که زندگی ما به وسیله افکاری رقم میخورد که، هر لحظه در ذهنمان زمزمه می کنیم. تک تک اتفاقات زندگی ما به وسیله واکنش نشان دادن جهان به گفتگوهای درونیمان رقم میخورد.
اگر کمی به اتفاقات زندگیات توجه کنی، می تونی به راحتی ارتباط مستقیمی میان گفتگوهای درونی ای که اکثرا با خودت داری و اتفاقات و شرایطی که تجربه می کنی، پیدا کنی
این یک نشانه است که میگوید: راه تغییر آن شرایط، تغییر این گفتگوهای درونی هست.
یعنی نجواهای ذهنیای که نتیجه احساسی اش ترس، نگرانی، دلشوره، نا امیدی و … هست، همان چیزی است که شیطان نامیدهایم.
کار همیشگی ذهن ترساندن و نگران کردن است.
تا به یاد داریم، ذهن همیشه برای شروع هر کاری، ما را در کمبود و محدودیت نگه داشته با این منطق که:
فرصت دیگر تمام شد.
قبلاً ممکن بود اما الان اوضاع تغییر کرده.
قبلاً شرایطی موقتی پیش آمده بود که تمام شد.
ذهن همیشه فرصتهای تمام شده را به یادمان انداخته تا افسوس را جایگزین امیدی نماید که به تازدگی در دلمان جوانه زده.
ذهن همیشه با کلکی نخ نما به نام: «فرصتهای تمام شده»، نگاه ما را به الهاماتمان و فرصتهای جدید، تردید برانگیز نموده و شکهای خودش را جایگزین یقینی کرده که در الهامات مان به وضوح احساس کردیم.
اما نیرویی در وجودمان به نام قلب است که، جایگاه خداست و کارش امید دادن به ماست.
فقط مسئله این هست که شما به کدام صدا در وجودت بیشتر توجه می کنی؟
بیشتر به قلبت که جایگاه الهامات الهی هست و تو را به سمت خواستهات هدایت میکند توجه میکنی یا به نجواهای ذهنت که می خواهد با نگرانیها، ترسها و افسوسها، گمراهت کند؟!
انتخاب با خودت است. به هر کدام که توجه کنی، صدایش را بیشتر میشنوی و شرایطی که تجربه میکنی به آن احساس شبیهتر میشود.
یعنی می خواهم بگویم، ذهن ما مثل یک حیوان درنده است که طبع و خلق و خویش درندگی است.
کارش این است که ما را از مسیر خواسته هامان گمراه کند و به وسیله متمرکز کردن کانون توجهمان بر ناخواسته ها، بر کمبودها بر ترس ها و بر بیماریها، بر بدهیها، بر قضاوتها، بر مشاجراتی که با همسر، دوست و … داشتیم و تلاش برای ثابت کردن برحق بودن خودمان و برناحق بودن فرد مقابل و… ما را از مسیر و مداری که آنهمه برای ورود به آن تلاش ذهنی به خرج دادیم، خارج کند.
باید بپذیریم که این طبع ذهن هست. یعنی همان موضوعی که در قرآن توضیح داده شده و خدا درخواست شیطان را پذیرفته تا برای گمراه کردنمان تلاش کند.
ماجرای توضیحاتی که نوشته شده و مثالهایی که زده شده، ماجرای این آیه است:
الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ (۲۶۸)
و شیطان ذهن این موضوع را اقرار نموده که:
وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ (۲۲)
هنگامى که کار تمام شود شیطان بگوید: «خداوند به شما وعده راست داد و من نیز به شما وعدهاى دادم و تخلف کردم، من بر شما سلطهاى نداشتم جز این که دعوتتان کردم و شما پذیرفتید، بنا بر این مرا سرزنش نکنید، خود را ملامت کنید، نه من فریادرس شما هستم و نه شما فریادرس من، از این که شما از پیش مرا شریک خدا ساختید، بیزارم، و براى ستمکاران عذاب سختى است.» (۲۲)
ماجرا فقط انتخاب ماست. ما در هر لحظه دو انتخاب در دو جهت مختلف داریم.
میتوانیم به مسیر فقر برویم یا ثروت، مسیر سلامتی برویم یا بیماری، مسیر عشق برویم یا نفرت، مسیر آرامش برویم یا نگرانی، مسیر یقین بریم یا شک!
ما هر لحظه روی این گزینهها کلیک میکنیم و باید مراقب این کلیکها باشیم.
زیرا به قول خداوند، شیطان دسترسی به بندگان با ایمان ندارد. شیطان راهی به مدار ایمان آوردندگانی که در هر لحظه به تلاش برای ایمان آوردن اقرار میکنند، ندارد.
بنابراین همانطور که نمی خواهیم یک ببر وحشی را تربیت کنیم تا حیوان خانگیمان باشد، نمی خواهیم ذات و طبع ذهن را تغییر بدهیم و نباید هم بخواهیم انرژی خود را صرف انجام این کار کنیم که: چرا اصلاً ذهن باید باشد و…
به قول استاد عباسمنش: اگر میخواهی فرنی درست کنی، فقط شکر را بردار و به نمک کاری نداشته باش زیرا ا و قدرتی برای ورود خودکار به فرنی تو ندارد.
ما بز و گوسفند و مرغ و خروس را میپرویم که همین حالا طبعشان اهلی است و دردسری برایمان ندارد.
ما سعی می کنیم وارد مسیرهایی امکان وجود حیوانات وحشی هست، نشویم. یا جاهایی زندگی نکنیم که قلمرو این حیوانات هست.
باید همین کار را هم با ذهن انجام دهیم.
یعنی باید سعی کنیم اولاً بپذیریم که ترساندن، نگران کردن، دلیل و استدلال آوردن برای محدودیت و کمبود، کسب و کار ذهن است.
باید فقط او را نادیده بگیریم. باید ترس و تشرهایش را نشنویم. باید از خط و نشانهایش روی برگردانیم و به امیدهایی روی آوریم که قلبمان به ما میدهد.
باید به یقینها، خوشبینیهای او دل خوش کنیم.
البته در ابتدای مسیر و حتی گاهی در طول مسیر، به این دلیل که سالیان سال افسار زندگی در دست ذهن بوده، صدای خیلی بلندتری نسبت به قلبمان دارد و بیشتر بر ما مسلط است و راحتتر میتواند رأیمان را بزند.
اما هرچه بیشتر سعی کنیم آگاهانه به قلبمان توجه کنیم و با خوشبینی وعده و وعیدهایش را باور کنیم، کم کم صدای قلب بلندتر میشود و بر صدای ذهن غالب میشود. نشانه این کار هم، میزان آرامش ماست. به میزانی که خیالمان راحت میشود و آرام میشویم، به مان اندازه توانستهایم از عهده انجام این کار برآییم و روی پیشنهادات قلبمان کلیک کردهایم.
یعنی باید به هر روشی که می تونیم، در لحظاتی که ذهنمون نجواهایش را شروع میکند، سعی کنیم این شکل از گفتگوها را ادامه ندهیم و در این جنس از احساس بد نمانیم.
نشانه موفق شدنمان هم این است که احساسمان بهتر میشود.
«میزان»، بودن ما در احساس بهترِ است. هرچه بیشتر بتوانی خودت را در احساس بهتر و احساس آرامش نگه داری، با وضوح بیشتری الهامات قلبت را میشنوی.
سپس قلبت آرام آرام ، تو را به مسیر راهکارهایی هدایت ات می کند که وقتی در دراز مدت به نتایجات نگاه میکنی، متوجه میشوی هیچ توجیهی برای آن نتایج نداری. چون مسیر هدایت الهی، خیلی آرام و نرم رخ میدهد.
این اتفاقی است که به معنای واقعی کلمه من در زندگیام تجربه کردهام. و واقعاً هیچ توجیهی برای بسیاری از نعمتهای زندگیام ندارم جز اینکه تصمیم گرفتم خوشبینی بیش از حد الهامات قلبم را باور کنم و روی آنها حساب کنم.
امیدوارم توانسته باشم آنچه را که خودم از آموزشهای استاد عباسمنش در این باره خصوصاً آگاهیهای دوره جهانبینی توحیدی ۱ آموختهام و سعی بر انجامش دارم و از آن نتیجه میبینم را بیان کرده باشم.
چون یقین دارم، میزان رضایت ما از زندگیمان و میزان تجربه شرایط دلخواهمان، به اندازه ای هست که می توانیم ذهنمان را نادیده و به قلبمان که جایگاه خداوند هست، دل خوش کنیم.
اثبات این موضوع خیلی ساده است. یعنی هر فردی خودش میتواند خیلی زود از طریق تجاربش متوجه این قانون ساده اما اصلی بشود.
شما هم باید با ذهنت همین کار را انجام دهی. یعنی اول بپذیر که کار ذهن ناامیدکردن تو از مسیر درست است.
و گویا درباره شما موفق هم شده است. زیرا با اینکه قبلا از این آموزش ها به نتیجه رسیده ای، اما باز هم از طرق مختلفی مثل:
«دفعه قبل شانس آوردی، اما این دفعه دیگر خبری از شانس نیست»
«دلیل موفقیت دفعه قبل این بود که در آن زمان فرصتی پیش آمد که دلار ارزان شد، یا آن معامله جور شد، یا آن مشتری خاص سر راهت قرار گرفت و …»
یعنی به هزار دلیل و منطق کاری می کند تا باور کنی دلیل موفقیت گذشته ات، یک شانس یا عاملی بیرون از تو بوده که، هیچ کنترلی بر آن نداشته ای.
اینجا نقطه ای است که افراد زیادی، گمراه شدهاند و دست از اجرای ایده های الهام شده شان یا قبول کردن فرصت هایی برداشتهاند که، به خاطر ساختن باورهاشان با آن فرصتها، ایدهها و الهامات برخورد کردند.
به همین دلیل نیز، به موفقیت های پایدار نمی رسند و موفقیت های شان بسیار موقتی است.
زیرا موفقیت پایدار، به وسیله ادامه دادن مسیر، کم کم ساخته می شود و آرام آرام مدارهای تو تغییر میکند و از مدارهای قبلی فاصله میگیری.
یعنی در اول راه، فقط یک مدار بالاتر میروی. یعنی فاصله تو با مدار قبلی، خیلی زیاد نیست و امکان سقوط خیلی زیاد است. پس باید از کانون توجهات مثل نوزادی مراقبت کنی که تازه متولد شده و در برابر بیماریها خیلی حساس و ظریف است.
به همین دلیل در روزها و ماههای اولیه تولد، ده ها واکسن دریافت میکند تا از آن خطرات اولیه دور بماند و در طی زمان خودش را جمع و جور کند و قوی شود و از عهده خودش برآید.
به همان شکل نیز، واکنسی که باید در مدارهای اولیه مرتباُ تزریق کنی، کنترل کردن ذهنت است.
تنها راه ثابت قدم بودن در این مسیر، توانایی کنترل ذهن است.
این موضوع آنقدر مهم است که اگر بتوانی همین یک توانایی را در خودت ایجاد نمایی، یعنی بتوانی در چنین لحظاتی، ذهنت را نادیده گرفته و به صدای قلبت گوش دهی، چیزی در جهان نیست که بخواهی اما نتوانی آن را داشته باشی.
دلیل اینکه در جلسه ششم دوره جهان بینی توحیدی، استاد عباسمنش تا این حد، به ساختن این مهارت تاکید دارد، نقش این مهارت در کسب هر موفقیتی در هر جنبه ای است.
ساختن مهارت کنترل ذهن، مثل هر مهارت دیگری، با تمرین و تکرار بسیار و همیشگی، حاصل می شود. پیشنهاد می کنم از آموزش های این دوره، خصوصا این جلسه کمک بگیر و این مهارت را بیاموز.
اگر من فقط می خواستم از یک فایل استاد عباس منش برای زیستن زندگی دلخواهم، استفاده نمایم ، بدون شک، آن فایل، جلسه ششم دوره جهان بینی توحیدی ۱ بود.
منابع بیشتر:
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
سلام خدمت همه ی مهربونا
من چیزی نیست عضو شدم ولی یه مدته مرتب تو سایت و حال و هوا صحبتا استاد و کامنتها شما عزیزانم
من چیزی رو سخت نمیگیرم کنترل نجواهای ذهنی هم یه مرحله است ک باید بگذره
من بقدری حال خوبی دارم ک فکر میکنم این احساس رضایت خودش بهشت جاویدانه
با اینکه الان یه مرحله از تنش و بیماری رو طی میکنم ولی برام مهم نیست حس عالی نسبت ب خواسته هام دارم اونقدر ک انگار الان همه اونها اتفاق افتادن و دارم باهاشون زندگی میکنم.بخدا خیلی زیباست ن اینکه مقطعی باشه چرا اوایل مقطعی بود سریع حالم بد میشد اما کنترل کردم و الان ماندگار تر شده
از استاد عزیز ممنوتم ک ذکات علمشون رو با ماشریک شدن و خدای خودم رو سپاسگذارم هرلحظه با تمام وجودم.
با ارزوی سعادت برای همه انسانهای روی زمین
باسلام من اگر کسی سوت میزد خیلی خیلی شاکی میشدم باورهای غلطی هم واسه سوت زدن داشتم مثلا بهم گفته بودن باعث بی برکتی میشه تومحل کارم یه پسری همش یاآواز میخوند یاسوت میزد منم خیلی شاکی میشدم تااینکه یه وقتی رفتم گفتم لطفا سوت نزن گفت باشه ولی بازهم زد باخودم گفتم اگه این سیستم درست کارکنه من باورم روپس میتونم عوض کنم درباره این موضوع باخودم گفتم کسی سوت زد البته صداهای دیگه هم آزارم میداد مثل دزدگیر ماشین یاتق تق کردن همسایه روی دیوار یاصدای دلر یابوق ماشین وازاین دست صداها که باخودم گفتم اگه اینها روشنیدم باعث میشن من پول بیشتری جذب کنم اون قد علاقه مند شدم به این صداها طوری که میخواستم برم پیش همکارم بگم سوت بزن البته من این پاسخ رو تویه یکی ازسئوالهای دیگه هم دادم ولی برای اینجا به خاطر این دادم که وقتی افکار بیهوده میان شماازشون باور بهتری بسازین وبگین بااومدن این افکار من خیلی مصمم تر میشم برای شروع دوباره البته باوری که انگیزتون روبیشتر کنه اینم بگم حالا که این باورو برای خودم ساختم اونقدر اون صداها کم شدن که نگو.
سلام و درود آقا فرشید گل.
با اینکه مدت زیادی از کامنت و تجربه خیلی خوب شما میگذره ولی خواستم تبریک بگم آفرین خیلی عالی و هوشمندانه این نگاه و احساس رو عوض کردید و ایده جالب و کلیدی و خلاقانه ای هست که مواقعی که گیر میکنیم به چیزی میشه ربط داد که به نفع ما و طبق سلیقه و علاقه ماست.
مثلا اون موضوع، باعث پیشرفت باعث پول باعث مفید بودن برای بدن و… میشه چون مانع و مقاومت ذهنی میاد پایین. در حالت تسلیم و آرامش بیشتر قرار می گیره آدم.
حالا از اینجا براتون سوووووت بزنم؟
😀😉👏💪
یه سوت زدم.
دمتون گرم
آرزوی ثروت و سلامتی و شادمانی فراوان دارم واستون.
سلام گرمی به دوستان عزیز وگروه تحقیقاتی عباس منش خدا را شکر این مطالب عالی بود ولذت بردم البته من محصول خریداری نکردم ولی قبلا مقداری کار کرده بودم بهتر بود ولی غافل که شدم برگشتم به عقب واقعا مهارت در همین که نجواهای مغز را توجه نکنیم تمام سعی خودم را دارم می کنم که موفق بشم به امید الله
این جواب انقدر کامل و عالی و زیبا بود که هزاران هزار بار باید خوند ..هربار که از قوانین و نتیجه هاش میشنوم اشک تو چشمام جمع میشه قلبم باز میشه قلبم آرام میشه بی نهایت آرامش در وجودم حس میکنم که مسیر درسته تو فقط ادامه بده…درمورد این قوانیین باید روزی میلیاردها بار بشنوم وببینم وگوش کنم چون ۳۰ ساله که خلاف اینها را شنیدم و نگران ومضطرب بودم و نتیجه هاش کمبود درآمد و ناراحتی گوارش ونداشتن رابطه خوب و…را تجربه کردم حالا وقت عمل کردن به دانسته هاست حال زمان عمل کردن به آگاهی هاست حال زمان کنترل ذهن به هر طریقی است..من نمیخوام فقیر، بیمار ،ناراحت
و خشمگین باشم من اومدم تو این دنیا که لذت ببرم من اومدم که از این قدرت استفاده کنم ..خیلی حرفه که هدایت بشی به این آگاهیی ها واقعا بابت این نعمت سپاس گذارم خدای من.. بابت نعمت داشتن استادعباس منش و مریم شایسته عزیز و کل خانواده عباس منشی ها ..الهی به امید تو❤
سوال و پاسخ های این قسمت هم زمانی عجیبی با ذهن من داره هر وقت سوالی دارم میام میخونم خانم شایسته تبریک میگم به خاطر مدار بالاتون که اگر نبود همنشین و مونس استاد نمیشدی من همیشه با الگو داشتن سعی میکردم یه چیز برای خودم باورپذیر کنم. من شمارو الگو خودم در مدار و پیشرفت زندگی می دونم .
سلام
خانم شایسته ی عزیز دست مریضاد. اینقدر از خوندن این مقاله لذت بردم و اینقدر خودم رو بین سطر سطر توضیحات این مقاله پیدا کردم که خدا می دونه چقدر احتیاج داشتم به خوندن و شنیدن حرف های خدا که به وسیله ی قلم شما نوشته شده. چند روزی هست که دارم به کنترل ذهن فکر میکنم و انجام میدم و از در و دیوار برام نشانه میبارید انگار خدا قدم به قدم برای من تابلوی راهنما نصب میکنه تا گم نشم تا عقب نکشم اینقدر توی این چند روز خدا با من حرف زده که دیگه حجت رو بر من تمام کرده الان هم که اینجا هستم خدای من دستم رو گرفت و به این صفحه و این مقاله آورد حال عجیبی دارم انشاءالله به لطف خودش که همراه منه و همین الان هم داره منو میبینه به این آگاهی ها عمل کنم و مهارت کنترل ذهن رو کسب کنم انشاءالله. سپاسگذار خداوندم که دست همه ی ما رو گرفته و اینجا کنار هم جمعمون کرده سپاسگذار شما و استاد مهربان و سخاوتمندم هستم که بی دریغ همراه همه ی ماست الهی شکر به خاطر این خوان پرنعمتت الهی شکر به خاطر حال خوبم الهی شکر به خاطر هدایتم به این مسیر
خانم شایسته عزیز ممنونتم از وقتی قدم اول دوره دوازده قدم رو تهیه کردم .شدیدا در گیر رام کردن اون ببر وحشی بودم .هرچند وقتی چند ساعت رام میشد وذهنم در سکوت مطلق بود ارامش فوق العاده ای داشتم وانگار هرچه اراده میکردم اتفاق میافتاد ولی این ببر وحشی دوباره خوی وحشیش بر میگشت ومنو شدیدا سردر گم میکرد وانرژیمو میگرفت وخیلی وقت ها مایوس میشدم از رام کردنش .ولی حالا با صحبت های عالی شما فهمیدم که انرژیم رو نباید صرف این کار میکردم خدا خیر دنیا واخرت رو به شما بده .رهاااااا شدم سبک شدم راحت شدم دوست دارم خانم شایسته
به نام یکتا بخش هستی
خانم شایسته عزیز شایسته بهترینها هستی.بسیار شیوا توضیح دادین.امروز به این صفحه هدایت شدم که کاملا گویای شرایط این روزهای من است.بعد چند روز کنترل ذهنم رو به دست گرفتم و به حال خوب رسیدم .همه چیز رو به خدا سپردم و منتظر به وقوع پیوستن بهترین ها که خدا وعده اش را به من داده هستم و از زندگی ام نهایت لذت را میبرم.
سلام خانم شایسته
به خدا نمیشه که تشکر نکرد از شما ،خیلی عالی برای من کلمه به کلمه این مقاله جهان بینی توحیدی موفقیت کار کرد.
فقط قصدم سپاس گزاری بود ممنون و سپاس گزارم
سلام
با این جواب تازه فهمیدم چرا هر وقت فایل ها رو گوش میدم یا مقاله های شما رو میخونم جدید هست!
گاهی ۳روز بعد جواب شما رو میخونم..جملات رو میخونم و شگفت زده میگممم:\”این رو جدید اضافه کردن!یا من این جمله رو قبلا ندیدم!\”
در این جواب زیبا و جامع شما گفتی که حتی درک ما از قوانین هم تکامل داره..و هر دفعه ما میشنویم,درک میکنیم,ایمان میاریم و عمل میکنیم و دوباره قسمتی دیگه از اون رو درک میکنیم و باور میکنیم..خیلی زیباست جملات شما و من درکی ازش داشتم نوشتم..خداروشکر
یه الهامی بهم شد تصمیم گرفتم اینجا راجبش بگم
چند روزی راجب رهایی خیلی شنیدم و در حال هدایت شدن بودم..
دیروز از داداش کوچولوم پرسیدم ساعت چنده؟!
و بلد نبود بگه..یهویی رفتم به یک خاطره در کودکی خودم
مادر بزرگم بهم گفت ساعت چنده؟! بلد نبودم بگم
مامان بزرگمم با جدیت توضیح میداد و میگفت باید یاد بگیری ..دیگه کی میخای یاد بگیری! بعد از این ماجرا در عالم بچگی با خودم خندیدم و گفتم:\”چی میگه!! بعدا یاد میگیرم دیگه\”
فهمیدم بچها اصلا نگران یاد نگرفتن نیستن..اونا تو سر خودشون نمیزنن و نمیگن:\”واااای این همه آدم ساعت رو بلد هستن..چرا من هنوز یاد نگرفتم؟!\”
و احساس نمیکنن که از غافله جا موندن..اونا خودشون رو سرزنش نمیکنن حتی خیلی راحت میخندن!
فقط صبر میکنن تا روند تکامل رو طی کنن و خیلی رها هستند.به خودشون سخت نمیگیرن!
اگر کیمیا کوچولو الان جای من بود میخندید و میگفت:\”چی میگن !! به اون چیزایی که میخام میرسم\”
فقط باید احساس خوب داشته باشم..بازی کنم و لذت ببرم
همه چی خودش میاد و داده میشه
فقط باید رها باشم
خداروشکر بخاطر هدایت خدا مهربونم
در پناه الله یکتا
سلام دوست عزیز، خدارو واقعا سپاس گزارم. این مثالی که شما در مورد رها شدن (نگران نبودن یه کودک) وااااااااااااقعا شیوا، خوش بیان و فوق العاده بود. لذت بردم. ممنونم از شما، خدارو شاکرم، الهی شکرت. ایشالله هر لحظه در فرکانس بالاتر و بهتر قرار بگیرید.
به نام خداوند عادل
وای خانم شایسته ی عزیز شما برازنده ی این فامیلی هستید و واقعا شایسته اید.شایسته ی بهترینها
ممنون از این همه توضیح جامع وروان که در مورد کنترل ذهن دادین و این موضوع خیلی بهتر واسم جا افتاد .اصلا رفت تو تک تک سلولام و اشک ذوقم در اومد.چون باوجود خرید محصولات و گوش کردن فایلها هنوز به اون ثبات نرسیده بودم وچند روز خوب بودم ودوباره سر یک رفتار اشتباه از دیگران:بهم میریختم.
امروز برام جاافتاد که زهرا:کنترل داشته باش روی ذهنت.اگاهانه توجهت روببر به قلبت.به مثبت ها.به نعمتهایی که خداوند بهت داده و الان برات عادی شده .وشکرگذاری کن….
خدایا شکرت برای این همه عدالتت.دوستتون دارم.سپاس.
واقعا این جواب دیگه غوغا به پا کرد برای من چه قیدر سوالات بی جواب داشتم که اینجا جوابش را پیدا کردم من الان که منویسم روز دوم است که من دارم فقط این جواب خانم شایسته عزیز رو که به یه دوست مون داده رو میخونم و واقعا چیقدر واضع خالص توضع داده که باید کلمه به کلمه این جواب را درک کنیم تا بیفهمیم که چیقدر این جواب جواب کامل است من اصلا عادت نداشتم که اینقدر به روی یک جواب سوال توجه کنم و با این تمرکز متالعه اش کنم من دیروز حالم خیلی بد بود و سوالات خیلی زادی داشتم که دنبال جوابش میگشتم چون تصمیم گرفتم که از شغل فعلی ام استعفا بیدم و یه کاری دیگه رو شروع کنم ولی خیلی تو این چند روز دلشوره داشتم نگران بودم که چه اتفاق خاهد افتد بعد ازین چون تا بحال ازین جور جرعتارو نمدیدم در خودم و امنیتی شغلی خیلی برام مهیم بود که با استفاده از دوره روانشناسی ثروت تصمیم گرفتم که شغل مو عوض کنم و در آلمان اگه بیخای از شغلت استعفا بیدی تا ۳ ماه هیچ پول دریافت نمیکنی و این قانون اینجاست ولی من گفتم نه من که نیاز به اینا ندارم یا به پول اینا من خودم زندگی مو خلق میکنم قانون برای من وجود نداره که بیخاد منو در محدودیت قرار بیده. البته اینو براتون بیگم که من در حال انجام Ausbildung یا همون کاری آموزیشی که ۳ سال تول میکشه که باید مدرسه بری درسشو بیخونی و سری کار هم بیری. وقتی من به اساتید مدسه ام وبه دوستانم گفتم اصلا گفت تو دیونه شودی تو همه رو با این کارت گیج کردی و خودت هم نمیدونی چه کار میکنی ولی من باهاشون بحس نکردم به خودم گفتم اونا که در مدار من نیست که درک کنه ولی من کاری رو که میخام انجام میدم
واقعا در شرایط خوبی بودم و هسم ولی من تغیر میخام دیروز و امروز رو که باید مدرسه میرفتم هم نرفتم و فردا هم به صاحب کارم میگم که من دیگه نمیام و واقعا خدا شایده هیچ راه حلی ندارم فعلا که بعدش چه میشه اگه قبلا بود میگفتم بد بخت شودم فلان این چه کار احمقانه بود که کردی ولی من یه آرامش دارم که احساس میکنم راه که انتخاب کردم درسته. اینو هم بیگم که من فقط ۲تا۳ هفته میشه که دارم از بسته روانشناسی ثروت ۱ استفاده میکنم نتیجه که تا الان گرفتم آرامش منه ولی میدونم که باید تکملم رو طی کنم تا برسم به نتایج بهتر من فعلا تنها کاری که باید کنم ایدامه دادن وایمان داشتن به قوانین الاهی است قانون باورها.
فکر میکنم این اولین بارمه که تو سایت منویسم.
خیلی خوشحالم که درجمع شما قرار دارم و در مسیر درست با راهنماه عالی در حال حرکتیم. واقعا خیلی خوشحالم ازین بابت.
بخدا چه لذت بخشه این آرامش در پناه الله یکتا باشید خدا نگهدار
با عرض سلام و خسته نباشید به شما خانوم شایسته محترم و گروه بزرگ عباسمنش،
وای خانم شایسته الحق که شما نمونه یک شاگرد نمونه ای،و از دسته از آدم هایی که وقتی میگن ف شما به طور واقعی تا فیها خالدون اون رو میروید،چقدر شما زیبا این قانون رو درک کردین و چقدر با بیان ساده منتقل میکنین،چقدر آموزه در این مقاله ها نهفته است،واقعا این مقاله ها در تکامل فایلهای استاد هستن و اینها با هم انفجاری عظیم در درون هر انسانی که این آموزش ها رو درک کند ایجاد میکند،من واقعا به خودم میبالم که در این خانواده هستم،و پس از مدتی که با این خانواده آشنا شدم فهمیدم چه گنج بزرگی رو پیدا کردم،واقعا خدارو شکر میکنم برای این اتفاق در زندگیم،خیلی خوشحالم که در کنار شما هستم،از خداوند بزرگ برای خانواده خوبم بهترین ها رو آرزو میکنم،
وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَهُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمینَ
و [یاد کن] هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم، خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته و تو را بر زنان جهان برترى داده است.»
سلام و درود به همه خصوصا مریم خانم عزیز و دوست داشتنی
که دستی از دستان خداوند هستند و همانند یک مترجم صحبتهای استاد عزیزمان را به همه شیر فهم میکند
واقعا بهتون دست مریزاد میگویم بابت این همه آگاهی و فهمی که در درک و اجرای قانون دارید
واقعا همه مبهوت میشویم و از همه مهمتر باورمان حسابی تقویت میشود که
قانون درست است
قانون حق است
خداوند کارشو خوب و عالی بلده
خداوند است که به احساس من جواب میدهد
خانم شایسته عزیز زمانی که وارد مبحث توضیح قانون می شوی همانند یک تراکتور که زمینی را شخم میزند درون خودم را واکاوی میکنم و تمام سوالاتم جواب داده میشود و نجواهای ذهنم خاموش میشود
و همش قلبم شروع به صحبت کردن میکند که فلانی دیدی قانون درست عمل میکنه چون خانم شایسته به نتیجه رسیده پس تو هم ثابت قدم باش و عجله نکن
واقعا این آگاهی ها در کلام شما موج میزند و همانند استاد عزیزمان استاد آموزش این مباحث هم شده ای
واقعا نمیدانم چه بگویم از این همه آگاهی و زیبایی و آرامشی که در صحبتهای شماست خانم شایسته
در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید
خدایا شکرت به خاطر این باران
این رحمت
این الماسی که میباری و این زیبا و ثروتمند را زیباتر و ثروتمندتر و سرسبزر میکنی.
چی میتونم به راستی بگم!
جز اینکه شر شر بارون از چشمای زیبا و نازنین من به آرامی بباره
تک تک سلول هام که از الماس خدا به زیبایی تمام خلق شده و توی رگ هایی که به جای خون، طلای ناب خدا جاریه، از انرژی مثبتی که از خواندن این مقاله این درس این تجربه ی گران بها، کلمات مهم نیستن!
از احساس نابی که با عشق تمام تنها پروردگار عالمیان، ربی که تنها مالک و فرمانروای مقتدر جهان و جهانیان، تنها منبع آرامش و هر چیز خوب دیگه است، به وسیله ی شما مریم جان دوست زیبارو و مهربانم، دوست شاد و ثروتمندم
به وسیله ی بنده ی خوبش خدا جون بیان کرده.
چی میتونم بگم؟!
فقط شکر کنمم
فقط شکر کنم و بگم خدایا شکرت به خاطر اینکه زنده ام
دارم زندگی میکنم یک روز دیگه، یک فرصت تازه
امروز را بهتر زندگی میکنم امروز بهترین روز زندگی منه
شادتر از همیشه
بیشتر عشق میورزم
بیشتر ذهن خلاقم را کنترل میکنم
بیشتر توی احساس خوب مقدسم میمونم
بیشتر
همه چیز خوب بیشتر و بیشتر
more and more
شادتر زندگی میکنم
و با همین شاد بودنم کمک میکنم که دنیا جای بهتری برای زندگی بشه.
و در یک کلام
وای خدای من، وای خدای من
عاشق این کلمه ام،
بیشتر ” خداگونه ” میشم.
بیشتر “ابراهیم وار ” عمل میکنم
خدای من، پروردگار من، تنها پروردگار من، مرا به نور خودت
مرا به نور خودت که نور آسمان ها و زمینی
مرا به نور خودت که نور آسمان ها و زمینی
مرا به نور ..
مرا به ..
خدای من
دیگه، نمیتونم بنویسم
بنویس!
اشک خدا جلوی صورتم را گرفته، احساس خوب تمام سلول هام را فرا گرفته،
“خدایا مثل سلیمان ثروتمندم کن، مثل نوح دریا دلم کن، مثل موسی شجاع و جسورم کن، مثل ابراهیم خلیلم کن، مثل محمد امین ام کن مثل مریم مقدسم کن مثل یوسف زیبایم کن مثل عیسی عالم به علومم کن تا بتونم خداگونهتر و در مسیر قوانین بینظیرت به رشد و گسترش این جهان کمک کنم و خودم خوب زندگی کنم و جهان را جایی بهتر برای زندگی کنم ”
آره نور خدا مثل همین اشک مقدسم میمونه ..
و آرامش
سهم “قلبیست ” که در تصرف خداست.
لذت بردم از خوندن دیدگاهتون دوست عزیز، ممنونم. شادباشید
به نام خالق زیبایی
هر بار که به خودم مینگرم خدا را میبینم .
آن روزهایی که گمشده ام را در بیرون از خود میگشتم چه بدبخت بودم چه حیران چه نگرانی وچه تاریک وگمراه .????????
وقتی ندایی در قلبم پیچید بلند شو عزیزم تا راهی زیبا را نشانت بدهم راهی که درخواست داده بودی هست ایمان داشتی وجود دارد .لرزیدم ترسیدم گفتم خدایا کجا میرویم دوچرخه ای آورد خودش جلو نشست من عقب .
گفت با لبخند وارامش همیشگی اش فقط با من هماهنگ رکاب بزن نترس قرار است جاهاییی خیلی خوبی برویم .
چشمان نگرانم را بوسید ودست بر قلب پر تپشم گذاشت .نورش بر تمام وجودی م جان دوباره داد انگار نفس های از جنس بهشت خالصش در من دمیده شد .
روحم برگشت آری روح مهربان و زیباییم همان که سالها چشم به انتظارش بودم .آه عزیزم آمدنت مبارک ??????
سوار شدم و رکاب زدیم هماهنگ با هم فرق در مناظری زیبا که مرا میبرد به سوی عشق وزیبایی شدم .
خدا برگشت ونکاهی کرد ولبخندی زد و گفت دوست داری اینجا را ؟؟
از آشوب درونم و نگرانی وتاریکی چیزی نماند جز خرم آرامش وعشقو نور ولبخند .
چشمانم پر اشتیاق و عشق شد و با لبخندی مهمانش کردم و
گفتم :تری پروردگارم دوستش دارم خیلی زیباست این مسیر میخواهم د ر این بسیار بمانم ودر این مسیر برای همیشه زندگانی کنم .
خداوند راضی شد وقتی رضایت قلبی مرا دید و از دوچرخه پیاده شد .گفت مسیر را نشانت دادم و هرکجا درخواست دادی باز هم سوارت میکنم که چند پله دیگر از این مسیر را نشانت دهم که لذت واقعی را تجربه کنی .
من بروی خدایم آغوش باز کردم و منو او یکی شدیم و عطر عشقش با من تقسیم شد و به اصلم برگشتم .
در این نوشته ها خدایی است که عاشقانهمناظر منو توست وقانونش را به خوبی بیان میکند .سپاسگزار خدایی هستم که بدون نیاز به من عاشق من است ومرا دوست وهمیار است .
دوستت دارم زیبا نگار ومحبوب قلبم .???????????
آتش عشق است در نی افتاد
جوشش عشق است در می فتاد
اولین باره که پاسخ یک سپاس گزاری را میدم!
به خاطر دوستی که عاشقانه منو تحسین کرده خدای من را.
و تا قبل از این من همیشه با دیدن یک پاسخ، دعای خیر میکردم برای هر دوست که واقعا پاره ای از من مقدس و لایتناهی.
اما الان میخوام پاسخ بدم و قلمش کنم،
ممنونم شکیبا جان دوست مهربان و ثروتمندم
برای تو بهترین ها را آرزو میکنم
همین الان این دیدگاه زیبات را خواندم، ولی یادت هست که بیش از 24 ساعت پیش ایمیلش اومد ولی الان برای “”” من “””” نمایان شد. دلیلش را هم که گفتم.
بهترین دوستم واقعا با من حرف میزنه.
ازش ممنونم
چند ساعت بعد از اون کامنتی که واست گذاشتم، شروع کردم دوباره به خواندن بهترین کتاب دنیا، قرآن مقدس
کتابی برای هدایت بشر
برای اونایی که میخوان واقعا خوشبخت باشن و شاد زندگی کنن و واقعا زندگی کنن.
خداروشکر که 19 سال توی خوزستان زندگی کردم و بین دوستان عرب، عربی را از همون کوچیکی یکم یکم یاد گرفتم، الان میفهم تقریبا دوستان عرب زبانم چی میگن ولی نمیتونم حرف بزنم/
خداروشکر
از همون کوچیکی، یک چیزی یادم اومد
ّذار یک کوچولو از داستان زندگیم بگم،
من کوچیک که بودم دوران ابتدایی، راهنمایی مداحی میکردم
با همون صدای فوق العاده ام، الانم هست
یا حتی زمانی را هر پنج شنبه دعای سلامتی امام زمان را میخواندم
آره یادش بخیر
وقتی هم که یک دفعه ناظم مدرسه جو میگرفتش و یک برنامه میچید و همه ی بچه ها را میاورد تو محیط مدرسه،
آقای محمد فتحی لطفا بیان اینجا تا برامون مداحی بخوانن، این اتفاق تو دبستان بارها افتاد
وای خدای من
اون موقع خدا را چی تجسم میکردم، فکر میکردم؟
نمیدونم واقعیتش
ولی احساس خوب داشتم، از همون کوچیکی آدم شادی بودم ولی درون گراا
بزرگتر و بزرگتر شدم، دبیرستان رسیدم
محبوب بودم، همون حس همون احساس خوبه همیشه مراقبم بود همیشه بخدا
همه دوستم داشتند از کوچیکی از همون روزی که به دنیا اومدم اصلا، مادرم خواهرهام همیشه بهم میگفتن و میگن
تو کم تو خونه پیش ما بودی
پیش همسایه ها
مخصوصا دخترای همسایه امون
پیش فامیل
آخه ناز بودم، 5 کیلو 300 گرم بودم وقتی به دنیا اومدم!!!
هیچ کسی به اندازه ی من نبود!
یک فسقل و توپول
خدای من دارمم میخندم
عکس بچگیم وقتی که روی فیل پلاستیکی قرمزم و داداشم ازم عکس گرفت جلومهه باید قاپشو عوض کنم فکر کنم.
فیله هم شاد بود
شاید وقتی گوشیم به دستم برسه در زمان مناسبش
ازش عکس بگیرم و بذارم روی پروفایلم!
اون وقت میشه
بچگی های مارکوپولوی
دقیقا مثل همین عکسم که الان روی پروفایلمه، داشتم میخندیدم فقط اون موقع 2 تا دندون خرگوشی نداشتم. انقدر با لثه اش بازی کردم که اومدند جلو
ولی خوبه بازمم خیلیی خوبه
دبیرستان
همون خودم بودم، یک آدم شاد ولی یک چیزی را گم کردم، خود واقعیم را …
ناامید نشدم ادامه دادم
تو بهترین دبیرستان شهرمون
با اینکه قانون را آگاهانه نمیدونستم ولی ناخودآگاه، بیشتر مواقع توی هماهنگی بودم نه زیاد ولی یک جورایی So So
و اینکه دبیرستان دوران تضاد زندگی اول من بود
مسخره شدنم، … اعصاب خوردی.. ناراحتی …
ولی همه و همه باعث شد بیش از 4 سال پیش یک روزی یک جایی عاشقانه با تممام وجودم با تک تک سلوبل های بدنم که الماس خودش و توی رگ هام طلای ناب خودش جاریه، بخوام که من را هدایت بکنه
هدایت بکنه به مسیر خودش
++++
وقتی ندایی در قلبم پیچید بلند شو عزیزم تا راهی زیبا را نشانت بدهم راهی که درخواست داده بودی هست ایمان داشتی وجود دارد .لرزیدم ترسیدم گفتم خدایا کجا میرویم دوچرخه ای آورد خودش جلو نشست من عقب .
گفت با لبخند وارامش همیشگی اش فقط با من هماهنگ رکاب بزن نترس قرار است جاهاییی خیلی خوبی برویم .
چشمان نگرانم را بوسید ودست بر قلب پر تپشم گذاشت .نورش بر تمام وجودی م جان دوباره داد انگار نفس های از جنس بهشت خالصش در من دمیده شد .
روحم برگشت آری روح مهربان و زیباییم همان که سالها چشم به انتظارش بودم .آه عزیزم آمدنت مبارک ??????
سوار شدم و رکاب زدیم هماهنگ با هم فرق در مناظری زیبا که مرا میبرد به سوی عشق وزیبایی شدم .
خدا برگشت ونکاهی کرد ولبخندی زد و گفت دوست داری اینجا را ؟؟
از آشوب درونم و نگرانی وتاریکی چیزی نماند جز خرم آرامش وعشقو نور ولبخند .
چشمانم پر اشتیاق و عشق شد و با لبخندی مهمانش کردم و
گفتم :تری پروردگارم دوستش دارم خیلی زیباست این مسیر میخواهم د ر این بسیار بمانم ودر این مسیر برای همیشه زندگانی کنم .
خداوند راضی شد وقتی رضایت قلبی مرا دید و از دوچرخه پیاده شد .گفت مسیر را نشانت دادم و هرکجا درخواست دادی باز هم سوارت میکنم که چند پله دیگر از این مسیر را نشانت دهم که لذت واقعی را تجربه کنی .
من بروی خدایم آغوش باز کردم و منو او یکی شدیم و عطر عشقش با من تقسیم شد و به اصلم برگشتم .
در این نوشته ها خدایی است که عاشقانهمناظر منو توست وقانونش را به خوبی بیان میکند .سپاسگزار خدایی هستم که بدون نیاز به من عاشق من است ومرا دوست وهمیار است .
دوستت دارم زیبا نگار ومحبوب قلبم .???????????
آتش عشق است در نی افتاد
جوشش عشق است در می فتاد
و من خودم را پیدا کردم، اینجا
خود مقدسم
خدای خودم را دیدم.
و الان من، مارکو
با تمام وجودم با تمام جسم و روح و پاک مقدسم با تمام اراده ام
زندگی میکنم، شاد زندگی میکنم
واومدم که با بهت ر شدن و هر روز فقط کافیه یکم بهتر از روز گذشته باشم، همین
دنیا را جای بهتری برای زندگی بکنم.
اومدم که “خودم ” را بهتر بشناسم و وقتی خودم را بهتر بشناسم خدایم را بهتر شناختم
دستام را در آغوش آسمان می گشایم و میگویم:
پروردگارا
مثل سلیمان ثروتمندم کن، مثل نوح دریا دلم کن، مثل موسی شجاع و جسورم کن، مثل ابراهیم خلیلم کن، مثل محمد امین ام کن مثل مریم مقدسم کن مثل یوسف زیبایم کن مثل عیسی عالم به علومم کن تا بتونم خداگونهتر و در مسیر قوانین بینظیرت به رشد و گسترش این جهان کمک کنم و خودم خوب زندگی کنم و جهان را جایی بهتر برای زندگی کنم.
آمین
امروز وقتی صوت سوره ی مقدس “محمد ” با یک موسیقی حماسی روی تکرار بود نمیدونم چند بار شاید 20 بار حداقل
یک جایی یک تکونی خوردم،
” خداوند سرپرست کسانیه که ایمان می آورند. ”
باشد که رستگار شویم.
See U
and
LOve U
از طرفِ قندِ عسلِ سایت به دندون خرگوشیِ سایت:
از خوندن دیدگاهت، یکمی از زندگی گذشتت، تجربیاتت، هم خندیدم، هم اشک ریختم… اون لحظهی یکی شدن با خدا واسه هرکسی یه داستانی داره و واقعا واسه همشون ادم باید سجده شکر به جا بیاره-_-
خوشحالم که تو مسیریم
I didn’t have good friends but he told me: God will bring you some better friends!!
When you woke up this morning, god gave you a present, is called
today
Don’t let it go to waste, don’t live this day unfocused, unhappy, negetive,… make the most of each day💕
وای خدای من، این همه تو سایت گشتم، کامنت و دیدگاه گذاشتم، لایک کردم، نظر خوندم، فایل نگاه کردم، پروفایلمو چک کردم، تو عقل کل ده هزااار بار اومدم و خوندم و استفاده کردم و جواب دادم ولی خدایا این گنج کجا بود؟؟؟؟ چرا من ندیده بودمشششش وای خدای من
فکر میکنم اینم به همون قانون تکامل برمیگرده چون اگه اینو پارسال یا حتی چند ماه پیش میخوندم قطعا ذهنم یا قبولش نمیکرد یا اصلا نیمفهمید چی میگه!!! همه بستگی به مدار داره و رسیدن به این گنجی که تو این بخشه بنظزم بستگی به مدار ادم داره، و چقدر خوشحالم که تازه این گنج رو پیدا کردم و هر روز اینجام ایگه، هر چقد با نوشته های زیبای خانوم شایسته عزیزم ادم وقت بگذرونه و خلوت کنه کمه، انقد نکات و اگاهی توشه ادم نمیدونه کدومو اول باید هضم کنه بره سراغ بعدی، وای که اگه ادم به همه این اگاهیا عمل کنه چی میشه!!!!!
و مهم ترین کار هم همین عمل کردنست، دقیقا مثل گفته خانوم شایسته، کلید گنج دستته، ولی نشستی زل زدی به گنج و بهش دست نمیزنیاصن نابود شدم با این جمله
چند روزیه همش دارم ایه های با ریشه “شاء” رو تو قران میخونم و یچیزی خودم درست کردم که اشکم همیتجوری سرازیر میشدساعت ها اشک ریختم نمیتونستم خودمو شونه هامو اشکامو کنترل کنم، که خدای من تاحالا اینارو چرا ندیده بودم، تاحالا چرا متوجه این قانون نشده بودممممممم، به جای جمله های اگر خدا بخواهد، به هر کسی که خدا بخواهد باید یچیز دیگه بزاریم که متوجه بشیم داره راجب قانون حرف میزنه
اینو خودم گشف کردمابجاش بزارید، به هر کسی که از قانونش استفاده کند، اصلا واویلا میکنه، دیوانه میکنه آدمو
( یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ )
آل عمران (74) Aal-Imran
هر کس را که بخواهد به رحمت خود مخصوص می گرداند، و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگ است».
حالا اینجا به جای “هرکس را که بخواهد” اگه بزاریم ” هر کس را که از قانونش استفاده کند” به رحمت خود مخصوص میگرداند و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگ است، چقدر تمیز تر میشه نه؟ چقدر واضح داره داد میزنه من قانون دارم استفاده کن ازش و بینهایت نعمت بهت میدم، نعمتی که به شماااااار نمیاد
تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ ۖ وَتُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ ۖ وَتَرْزُقُ مَن تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ
آل عمران (27) Aal-Imran
شب را در روز داخل می کنی، و روز را در شب داخل می کنی، و زنده را از مرده بیرون می آوری، و مرده را از زنده بیرون می آوری،”وبه هر کس بخواهی” بی شمار روزی می دهی».
اینجا هم به هر کس را بخواهی رو بجاش بزاریم به هر کس را که از قانون استفاده کند بی شمار روزی میدهد، ببینید چقدر قشنگ تر میشه، چقدر واضح میشه، شفاااف تر از این نمیشه…
یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَن یَشَاءُ ۚ وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا
کَثِیرًا ۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ
البقره (269) Al-Baqara
به هر کس که بخواهد (به هر کس که از قوانینش استفاده کند) حکمت می دهد، و به هر کس حکمت داده شود، بی شک خیر فراوانی داده شده است، و جز خردمندان پند نمی گیرد.
حس درونم بهم گفت بجای اون جمله اینو بزار و دوباره بخون، و وقتی خوندم اصلا نابود شدم، تن و بدنم لرزید، چقدر باورم قوی تر شد، جقدر باورام قوی تر شد، چقدر قوی تر شددددد، تازه میفهمم چرا استاد دارن حنجرشونو پاره میکنن هی میگن برید قرانو بخونید اگه براتون مهمه برید بخووووونید، وای وقتی قرانو میخونی اصلا یه سری چیزارو خودت کشف میکنی، خودت یه سری چیزا واست روشن و واضح میشه، اصلا نابود میشیاین جملات کم نیستا!!!! میگه از قانون من استفاده کن بهت پادشاهی میبخشم، بهت انقد روزی میدم که به شماااار نمیاد، اونقد ایه پیدا کردم و نوشتم که خودم تو شوک بودم، به خودم که اومدم شب شده بود و نفهمیده بودم چند ساعته دارم ایه یادداشت میکنم، خدای من خدای منقلبم خیلی تند میزنه، اصلا اگاهی های این چند روزمو باید فتوسنتز کنمش، نمیدونم چیکار کنم گاهی میگم سرمو از شادی بکوبم تو دیوار، عجب قانونی، عجب جهانی، بابا دارم دیوونه میشم، میشه اسون باشه زندگی، فقط کافیه تحقیق کنی راجبش، یه گوشه نشینی فقط فک کنی، فقط باور کنی، باید عمل کنی… استاد عاشقتم همین، کلی ماچ میفرستم برات بابای عزیزم، خیلی دوسِت دارم❤
از طرفِ قندِعسلِ سایت
به نام خدای عشق وزیبایی
شکیبا جان قند وعسل سایت شکر باران مردی این صفحه را عزیز دلم .
سپاسگزارم که با پخش آگاهی مارو هم آگاهتر کردی .
??????????
عالی بود ممنون.
در پناه خدای عشق وثروت
جالبه!! خیلی جالبه
وقتی چند ساعت پیش ایمیلم را چک کردم، این کامنت به عنوان
کامنت به پاسخم اومده بود!
اومدم خواندن اون موقع زیاد تو حس خواندن نبودم، سرسری خواندمش رفتم
شب داشتم دریم کچر درست میکردم فایل لایو استاد گذاشته بودم در حال انجام عشقم، تفریحم کارم که همشون یکیه، یک دفعه بعد از چند ساعت به ذهنم رسید که راستی اون چیزی که قندعسل سایت نوشته که خودش یک پاسخ بود! اما چطور؟!!
بعد گرفتم داستان چیه
همون بهترین دوستی که همیشه ازش میگم، و میگم که یک جوری نشانت میده که چه راهی را باس بری، داستانو گرفتم/
من چند وقتیه دقیقا نزدیک یک ماهه خواندن قرآن را از هر روزی که میخواندم الان به به چند روز یکبار رسیده!
خلاصه .. من متوجه شدم
داشتم بهونه میوردم که گوشیم بایستی باشه ( چون گوشی هنوز نیاوردمش!) که مثل قبل همزمان هم تفسیر+هم معنی + هم معنی و ریشه ی لغات و هم پیام های هر آیه را بخوانم
واقعا واقعا واقعا
مثل خودت قند عسل، که از شادی نمیدونی چکار کنی
نمیدونی این انرژی مثبتو به کی به چی تبدیلش کنی یا بدی
من، فقط میخندیم
چه جوری بگم البته الان میدونم دقیقا چه حسی داری
فوق العاده است فوق العاده
یک چیزییی بالاترررر از این
یک حس عالیه
عالی
راستی قند عسل جون، خیلی خوشحالم که خیلی خوشحالم که خیلییی خوب پیشرفت کردی
فوق العاده ای دختر
تحسین برانگیزه
ادامه بده محکم تر، با ایمان و امید بیشتر
به هر چی که میخوای میرسی
به هر چی.
بررات آرزوی بهترین ها را دارم، بهترین ها
خوشحالم و بازم که از آخرین کامنتی که برام نوشتی و منم جوابت را دادم و گفتم که چیزی که نوشتی را بخون چون باورهای محدود کننده ای دیدم توشون
احساس میکنم پیداشون کردی خیلی بیشتر و انگاری بیشتر از همیشه پاتو روی گاز که بود اما اون پات که روی ترمز بود برداشته شده و جریانی از ثروت و خوشبختی بوووووم به سمتت سرازیر شده و مبیشتر میشه.
خداروشکر صدهزار مرتبه شکر
و اینم باز بگم، ( یکی یکی یادم میاد – خنده مینیونی)
خوشحالم که عشق به جای همیشگیش برگشته، قلب مقدس تو
تونستی با سفری که ازشون متنفر بودی عشق بورزی به خودت به اونا، و بشی قند عسل همیشگی که باید باشی. اصل خودت.
دمت گرمه
و بازم ممنونم ازت اول از خدا اول اول
و بعد از تو که خدا جون به وسیله ی تو بهم یادآوری کرد که محمدممم قرآنو شروع کن عزیز دلم بخون. بدو بدو ببینم!
و اینکه خداروشکر به خاطر این همه حجم از رحمت الهی باران.
دوست دارم.
طیبهی زیبای من، مهربون جانم، خانوم خانوما، مرسی که انقد با خودت تو صلحی
وقتی گفتی شکر بارون کردی سایتو، الاااان اشک تو چشمام جمع شده تو جمع خانواده هم نشستم:))) امیدوارم بدونی چقد دوسِت دارم، مرسی از دیدگاه ارزشمندت دخملیدوسیت میدالم خواهرجون
اقای مارکوپولو، دوست عزیزم، ممنونم از دیدگاه ارزشمندتون
و بله:) خدا از هزاااار راه باهامون حرف میزنه و واسه خودم خیلی پیش اومده که بهش توجه نکردم ولی هی بهم یچیزی نشون میده و میخواد باهام حرف بزنه:)) بله دوست من، خدا خیلی مهربونه، خیلی هدایتگره…خیلی
حسی که الان دارمو خیلی دوست دارم
لذت بردم از خوندن دیدگاهتون، مرسی
کلی عشق و انرژی از طرف قندِ عسل برای شما?
سپاس گزار خدام که در مدار این اگاهی ها هستم بسیار عالی بود دقیقا این موضوع یشا در قران ذهن منو درگیر خودش کرده بود بسیار عالی پاسخ دادید و من در تکمیل حرفای شما این ایه رو بنویسم که خدا میگه مَنْ اصدق اللهُ قیلاً و کیست که در گفتار راستگو تر از خداست سوره نساء ایه ۱۲۲ جای دیگه توی ایه ۶۰سوره ال عمران میگه سخن حق همانست که از جانب پروردگار تو رسید مبادا در ان شک کنید این ایه رو که میخونم اشک تو چشمام میاد که خدایا چقدر من به تو شک داشتم
قند عسل منننننن
ای واییی من الان دارم دیوونه میشم از اینقد هدایت خداوندممممم
فدای قند عسلمون
عاشقتم من
دقیقاااا خداوند از هزاران راه هدایتمون میکنه
و راه هارو نشونه هاشو بهمون میفرسته و نشون میده
فقط کافیه بهش بله بگیم
و با احساس خوبمون در قلبمون باز کنیم برای دریافت این هدایت زیبایش
عاشق دل دریایی و پر از خداییت هستم قند عسل
چقدر زیبا خداوندم از طریق قلم فوق العادا ی تو جوابم را داد…
عاشق خدای درونمم هستم که چقد ماه میشنوه این هدایت هارو خدایاشکرت
هزاران بارشکرت
هزارات بار شکرت
برات بهترین بهترین بهترین های جهان رو میخوام عزیزدلم
برایت ارزو دارم هر انچه که ارزو داری
بهترین میرسی بهش
صد درصد که میرسی
عاشقتم قند عسل😍🎁
همیشه در پناه الله یکتا شاد شاد باشی
سلام
پاسخ عالی و کامل آفرین به خانم شایسته عزیزم
الهامات خیلی قشنگه اصلا زندگی با الهامات هیجان انگیزه هیجانی که آدم مطمئن که درست است زندگی با الهامات شور و شوق خاصی داره و قشنگه .
خدا جونم عاشقتم
باسلام
وقتی متنو چندبار خواندم جرات کردم نظر بنویسم،گرگ وحشی (که مثال ذهن و نجواهای شیطانه)بنظر من با اعراض( که استاد عزیز قبلاً تاکید کرده بودن) قابل کنترل میشه،منظورم اینه که مثلاً گرگی رو که توی قفسه اگه بهش توجه کنی و بها بدی هم آزادش کردی هم صداشو تقویت کردی ولی اگه اعراض کنی و محلش نذاری هم تو قفس نگهش داشتی، تغذیش هم که نکنی کم کم ضعیف میشه و تن صداشم آروم تر میشه.واقعا مثال خانم شایسته خیلی قشنگ بود،حالا من راحت تر میتونم مچ گرگ وحشی ذهنموبگیرم که ظاهرش برای من خیلی منطقی و متینه اما درونش دلهره و اضطراب اوره.خدایا صدای الهاماتتو توی قلبم زیاد کن
هاجر خانم عااالی بود. استفاده کردم، ممنون که با این کلماتت آموخته هایم را دوباره بیادم آوردی، و مخصوصا ممنون از دعای آخرت
خواهش میکنم.من خیلی وقت نیست که توی این جمع هستم اما اینقدر نتایج خوشگل گرفتم که گاهی میام برای ابراز تشکر از استادم که شده ردپایی میذارم،ممنونم از لطف شما آقای حسین